دورهمی چند نفره

Collapse
X
 
  • زمان
  • نمایش
Clear All
new posts
  • masoud_bo
    عضو جدید
    • Oct 2018
    • 19

    #61
    پاسخ : صنايع فولاد آلياژي يزد ( فولاي )

    در اصل توسط Abad پست شده است View Post
    منتظر زمان باشید چامسکی عزیز ، من از کوره بدر نمی روم ... و اینده خواهد امد ....
    هیچ فردی هم نیازی نیست که از من پیروی کند چه برسد به ملتی ... اوایل که مطلب می زدم گفتم مطلب می زنم برای تجربه خودم ...
    زمانی که کمنگنز 200 تومانی را زیر خاکی می دانستم ایراد بر من گرفتن ... سوابق موجود است ... حالا بالای 2500 است ...
    اما اینکه می گویید افزایش سرمایه را نمی دانم ... مشکل شما جای دیگری است ...
    از این به بعد هم پاسخ شما را با 3 گل خواهم داد ...درود

    @};-@};-@};-
    این مطلب را برای بار دوم می‌فرستم چون زمینه دارد:
    بنده نظر جناب آباد را کاملا تایید میکنم و در این مدت مطالب ایشان را پیگیری کرده ام.
    ایشان به دور از «مرید و مراد بازی» فقط کار حرفه ای تحلیل بنیاد و تکنیکال سهام را انجام داده اند و به عنوان یک حرفه ای بازار از اشتراک نظرات خود با دیگران و اینکه دیگران از نظرات ایشان سود ببرند دریغ نکردند.
    کسانی که مطالب ایشان را خوانده اند و استفاده کرده اند و سود برده اند هم به ایشان اظهار ارادت میکنند. این موضوع چیز پیچیده ای نیست. من لم یشکر المخلوق، لما یشکرالخالق.
    آباد جان! دوستت داریم.
    آباد عزیز:
    پیش ساز تو من از سحر سخن دم نزنم
    که زبانی چو بیان تو ندارد سخنم

    نظر

    • Abad
      عضو فعال
      • Nov 2015
      • 7515

      #62
      پاسخ : صنايع فولاد آلياژي يزد ( فولاي )

      در اصل توسط masoud_bo پست شده است View Post
      این مطلب را برای بار دوم می‌فرستم چون زمینه دارد:
      بنده نظر جناب آباد را کاملا تایید میکنم و در این مدت مطالب ایشان را پیگیری کرده ام.
      ایشان به دور از «مرید و مراد بازی» فقط کار حرفه ای تحلیل بنیاد و تکنیکال سهام را انجام داده اند و به عنوان یک حرفه ای بازار از اشتراک نظرات خود با دیگران و اینکه دیگران از نظرات ایشان سود ببرند دریغ نکردند.
      کسانی که مطالب ایشان را خوانده اند و استفاده کرده اند و سود برده اند هم به ایشان اظهار ارادت میکنند. این موضوع چیز پیچیده ای نیست. من لم یشکر المخلوق، لما یشکرالخالق.
      آباد جان! دوستت داریم.
      آباد عزیز:
      پیش ساز تو من از سحر سخن دم نزنم
      که زبانی چو بیان تو ندارد سخنم
      از لطف شما سپاسگزارم دوست عزیز ...@};-@};-@};-
      Abad (گروه سرمایه گذاری آباد )
      تصمیم ساز است ، تصمیم گیری و مسئولیت آن با شماست. هر تصمیمی برای آینده امکان خطا دارد

      نظر

      • mhjboursy
        ستاره‌دار (۱۳)
        • Jul 2013
        • 18270

        #63
        پاسخ : نوشته‌های غیر بورسی ما بورسی‌ها

        «محمد حسین» هستم.
        امیرالمومنین(ع):برای دنیایت چنان کار کن که گویا همیشه زندگی خواهی کرد و برای آخرتت چنان که گویا فردا خواهی مرد.

        نظر

        • mhjboursy
          ستاره‌دار (۱۳)
          • Jul 2013
          • 18270

          #64
          پاسخ : نوشته‌های غیر بورسی ما بورسی‌ها

          -> بازار مطمئنا خرسی آغاز خواهد شد و حتی اگر جمع شود هم اثرش می‌ماند.
          -> اگر روحیه نداریم ولش کنیم.
          -> اگر احساس می‌کنیم بازار هر روز قرار است خراب باشد بفروشیم و از این خوشنود باشیم که از زیانی بزرگ فرار کرده‌ایم.
          -> اگر احساس می‌کنیم اکنون اواخر بازار منفی است و قرار است اوضاع به زودی درست شود، ناارحت نباشیم. خوشحال باشیم.
          -> در همه حال راضی و خرسند باشیم. این زیان ۵ درصدی در برابر انبوه نعمت‌های خدا هیچ چیز نیست. به نعمت‌های خدا بیاندیشیم و خرسند باشیم. ما می‌توانیم یک نفس عمیق بکشیم! این خودش یک دنیا نعمت است. می‌توانست این‌گونه نباشد. ممکن بود اکنون با یک ریه‌ی خراب هر بار که نفس می‌کشیدیم تا عمق وجودمان می‌سوخت. این ریه نعمت است. این امکان تنفس نعمت است. همه چیز نعمت است. در برابر همه‌ی اینها این زیان‌های اندک هیچ چیز نیست. ما غرق در نعمت هستیم. همین که ورشکست نشده‌ایم نعمت است. این زیان‌ها هنوز حتی بخشی از سودهایی که کرده‌ایم را هم جبران نکرده! به این بیاندیشیم. ما غرق در نعمت‌های زیبای خدا هستیم. به این بیاندیشیم.
          -> یک
          الحمد لله رب العالمین از ته دل بگوییم و خدا را به خاطر انبوه نعمت‌هایی که همین اکنون در آن غرق هستیم سپاس بگوییم. همین کارایی امروز ما را هم بالا خواهد برد. ان‌شاءالله.
          «محمد حسین» هستم.
          امیرالمومنین(ع):برای دنیایت چنان کار کن که گویا همیشه زندگی خواهی کرد و برای آخرتت چنان که گویا فردا خواهی مرد.

          نظر

          • roya123
            ستاره‌دار(3)
            • Apr 2014
            • 5587

            #65
            پاسخ : نوشته‌های غیر بورسی ما بورسی‌ها

            معجزه وقتى تو زندگيت شروع به اتفاق افتادن ميكنه كه
            به
            همون اندازه كه به ترسهات انرژى ميدى،

            به روياهاتم انرژى بدى ....
            اگر اشتیاق شما برای موفق شدن بیشتر از ترس شما از شکست خوردن باشد
            شما حتما موفق خواهید شد. "آلبرت انیشتین"

            نظر

            • عمو محسن
              عضو عادی
              • Mar 2019
              • 106

              #66
              پاسخ : جــــو بــــازار

              در اصل توسط roya123 پست شده است View Post
              جناب امام قلی خان با اینکه میگید پیر شدید اما ماشالا ماشالا بزنم به تخته چه حافظه ی خوبی دارید ها. این صفحه رو شما بهش اشاره کردید من رفتم ببینم چی بوده. گویا چالشی بوده بین جناب نوام و جناب آباد در سال 97
              برعکس .جناب نوام اشاره میکنند که بورس ایران پایین چندانی ندارد

              نظر

              • mhjboursy
                ستاره‌دار (۱۳)
                • Jul 2013
                • 18270

                #67
                پاسخ : نوشته‌های غیر بورسی ما بورسی‌ها

                یک کارگاه می‌خواستم بزنم به نام «کارگاه موج، روند، فروش». ولی دیدم مباحثی که در آن می‌تواند مطرح شود کم و احیانا خصوصی است و احتمالا مانند کارگاه پیشین یک نفر بیشتر در آن شرکت نمی‌کند و اگر هم چند نفر شرکت کنند به خاطر اختلاف دیدگاه‌ها به هم نمی‌توانند کمک کنند. یعنی یک نفر ذهنش دنبال فروش بنیادی است و یک نفر دنبال هوش مصنوعی و یک نفر دنبال حمایت و مقاومت و یک نفر دنبال خبر و یکی حقیقی‌حقوقی و از این جور چیزها... و اگر هم همه ذهنشان روی یک چیز باشد آن وقت بحث حفاظت اطلاعات و عدم مشارکت پیش می‌آید...
                کلا ولش کردم... فعلا...
                .
                .
                .
                سخت‌ترین کار دنیا فروش است.
                ?????


                خرید صد مرتبه آسان‌تر است.

                به خاطر این است که در هنگام خرید می‌توانی عدم قطعیت را کنترل کنی. (اگر احتمال کم بود اصلا نمی‌خری! برای همین همواره خرید آسان است.) ولی در هنگام فروش نمی‌توانی به خوبی کنترل کنی. (نمی‌توانی صبر کنی نمودار قیمت به هدف تو برسد. شاید نرسد. نمی‌توانی آستانه زیان درست و حسابی بگذاری. می‌بینی خیلی وقت‌ها اصلا بلافاصله پس از اینکه آستانه زیان تو شکسته شد قیمت دوباره رشد کرد.) در خرید این احتمال‌ها را به آسانی آدم کنترل می‌کند ولی در فروش یک تعامل و تعادل می‌شود که به ازای کاهش احتمال باید سودت را کاهش دهی.

                خیلی رویش اندیشه کردم. خیلی اذیت دارم می‌شوم. چون نتیجه نمی‌گیرم. نمی‌دانم چقدر دیگر باید تلاش کنم.
                «محمد حسین» هستم.
                امیرالمومنین(ع):برای دنیایت چنان کار کن که گویا همیشه زندگی خواهی کرد و برای آخرتت چنان که گویا فردا خواهی مرد.

                نظر

                • mhjboursy
                  ستاره‌دار (۱۳)
                  • Jul 2013
                  • 18270

                  #68
                  پاسخ : نوشته‌های غیر بورسی ما بورسی‌ها

                  در انجمن‌های بورسی و کانال‌های تلگرامی بورسی ماشاءالله هزار ماشاءالله همه خر پول و خرمایه‌دار و سهامدارعمده‌ی شرکت‌های بزرگ هستند! (جوری می‌نویسند انگار حقیقی بالای ۶۰ درصد شصت‌تا شرکت هستند.) همه هر روز الحمدلله سود می‌کنند و زیان‌ها را هم معلوم نیست چه کسانی می‌کنند.

                  خدا را شکر.
                  «محمد حسین» هستم.
                  امیرالمومنین(ع):برای دنیایت چنان کار کن که گویا همیشه زندگی خواهی کرد و برای آخرتت چنان که گویا فردا خواهی مرد.

                  نظر

                  • mhjboursy
                    ستاره‌دار (۱۳)
                    • Jul 2013
                    • 18270

                    #69
                    پاسخ : نوشته‌های غیر بورسی ما بورسی‌ها

                    یک بنده‌خدایی بود تو یک کانال تلگرامی هر روز تیک می‌زد. هر روز «دیدی گفتم» یکی از نمادهای سبدش را که رشد خوبی کرده بود را بالا می‌آورد...
                    من یک بار با خودم فکر کردم این طرف هر چه نماد خوب امروز بازار بوده را «دیدی گفتم» کرده... روز گذشته‌اش هم همین‌جور... روز پیش‌اش هم همین‌جور...
                    خلاصه با خودم گفتم چگونه ممکن است؟ یا این بنده خدا همین‌جوری هر چیزی را بالا می‌رود و دیدی‌گفتم می‌کند یا اینکه این بنده خدا روی تمام نمادهای بازار پیشنهاد (Signal) داده! حالا آنهایی که بالا می‌روند خود به خود در فهرست ایشان قرار می‌گیرد... (آنهایی را هم که می‌روند پایین و زیرزمین و ... را هم کلا نگاه نمی‌کند.)

                    روش جالبی بود.
                    «محمد حسین» هستم.
                    امیرالمومنین(ع):برای دنیایت چنان کار کن که گویا همیشه زندگی خواهی کرد و برای آخرتت چنان که گویا فردا خواهی مرد.

                    نظر

                    • mhjboursy
                      ستاره‌دار (۱۳)
                      • Jul 2013
                      • 18270

                      #70
                      پاسخ : نوشته‌های غیر بورسی ما بورسی‌ها

                      در اصل توسط mhjboursy پست شده است View Post
                      در انجمن‌های بورسی و کانال‌های تلگرامی بورسی ماشاءالله هزار ماشاءالله همه خر پول و خرمایه‌دار و سهامدارعمده‌ی شرکت‌های بزرگ هستند! (جوری می‌نویسند انگار حقیقی بالای ۶۰ درصد شصت‌تا شرکت هستند.) همه هر روز الحمدلله سود می‌کنند و زیان‌ها را هم معلوم نیست چه کسانی می‌کنند.

                      خدا را شکر.
                      فقط معلوم نیست چرا خیلی از این اساتید از راه فروش جزوه و برگزاری کلاس و وبینار و سمینار و ... امرار معاش می‌کنند؟
                      «محمد حسین» هستم.
                      امیرالمومنین(ع):برای دنیایت چنان کار کن که گویا همیشه زندگی خواهی کرد و برای آخرتت چنان که گویا فردا خواهی مرد.

                      نظر

                      • arad700
                        ستاره دار (1)
                        • Jul 2013
                        • 3237

                        #71
                        پاسخ : نوشته‌های غیر بورسی ما بورسی‌ها

                        بدون اینکه بخواهم به دوستان و اساتید عزیز جسارت کرده باشم که واقعا این دوستان و اساتید باعث کسب سود و افزایش آگاهی سهامداران شده اند و درستی گفتارشان بر کسی پوشیده نیست، خواستم مطالب زیر را خطاب به برخی افراد فعال در کانالهای تلگرامی و فرومها که جز دروغگویی و حقه بازی کاری بلد نیستند بنویسم.
                        متاسفانه این افراد دروغگو و بی سواد جز بیان حرفهای بی ارزش هیچ کاری بلد نیستند.
                        اینگونه سخنان در برخی موارد ناشی از بی سوادی است یعنی طرف خودش هم نمی دونه که داره حرف غلط تحویل ملت میده و در برخی موارد ناشی از سفته بازی است یعنی طرف یه سهم را خریده و حالا قراره خالی کنه میاد تعریف تمجید می کنه و یا قراره یه سهم را خریداری کنه میاد الکی از سهم‌ بدگویی می کنه. و یا ناشی از بدجنسی است طرف از سهم جا مانده و البته سهم فرصت خرید می ده و می تونه خریداری کنه ولی از روی بدجنسی زورش میاد کسانی که در قیمت پایین خریدند تا آخر با سهم باشند حالا این مزخرفات را میگه که شاید چند نفر فریب بخورند و بفروشند که سود بیشتر نکنند.
                        شخصا نمونه هایی از تمام این افراد از نزدیک دیدم و چه تاسف بار که برخی دوستان در فرومها و کانالهای تلگرامی سخنان این افراد را باور می کنند و یا با این افراد هم دهن میشن.
                        Honesty is the best policy

                        نظر

                        • امیر محمد ۲
                          عضو فعال
                          • Jun 2019
                          • 789

                          #72
                          پاسخ : نوشته‌های غیر بورسی ما بورسی‌ها

                          مراسم عروسی بود
                          پیرمردی در گوشه سالن تنها نشسته بود که داماد پیشش آمد و‌ گفت:
                          سلام استاد آیا منو می‌شناسید.
                          معلم بازنشسته جواب داد:
                          خیر عزیزم فقط می‌دانم مهمان دعوتی از طرف داماد هستم.
                          و داماد ضمن معرفی خود گفت:
                          چطور آخه مگه میشه منو فراموش کرده باشید
                          یادتان هست سال‌ها قبل ساعت گران قیمت یکی از بچه‌ها گم شد و شما فرمودید که باید جیب همه دانش‌آموزان را بگردید و گفتید همه باید رو به دیوار بایستیم و من که ساعت را دزدیده بودم از ترس و خجالت خیلی ناراحت بودم که شما ساعت را از جیبم بیرون می‌آورید و جلوی دیگر معلمین و دانش‌آموزان آبرویم را می‌برید، ولی شما ساعت را از جیبم بیرون آوردید ولی تفتیش جیب بقیه‌ی دانش‌آموزان را تا آخر انجام دادید و تا پایان آن سال و سال‌های بعد در اون مدرسه هیچ کس موضوع دزدی ساعت را به من نسبت نداد و خبردار نشد و شما آبروی من را نبردید.
                          استاد گفت:
                          باز هم شما را نشناختم!
                          ولی واقعه را دقیق یادم هست ...
                          چون من موقع تفتیش جیب دانش‌آموزان چشم‌هایم را بسته بودم.

                          ?تربیت و حکمت معلمان، دانش‌آموزان را بزرگ می‌نماید.
                          درود بفرستیم به همه معلم هایي كه با روش درست و آموزش صحيح هم بذر علم و دانش را در دل و جان شاگردان مي كارند و هم تخم پاكي و انسانيت و جوانمردي را.

                          نظر

                          • mhjboursy
                            ستاره‌دار (۱۳)
                            • Jul 2013
                            • 18270

                            #73
                            پاسخ : نوشته‌های غیر بورسی ما بورسی‌ها

                            در اصل توسط arad700 پست شده است View Post
                            بدون اینکه بخواهم به دوستان و اساتید عزیز جسارت کرده باشم که واقعا این دوستان و اساتید باعث کسب سود و افزایش آگاهی سهامداران شده اند و درستی گفتارشان بر کسی پوشیده نیست، خواستم مطالب زیر را خطاب به برخی افراد فعال در کانالهای تلگرامی و فرومها که جز دروغگویی و حقه بازی کاری بلد نیستند بنویسم.
                            متاسفانه این افراد دروغگو و بی سواد جز بیان حرفهای بی ارزش هیچ کاری بلد نیستند.
                            اینگونه سخنان در برخی موارد ناشی از بی سوادی است یعنی طرف خودش هم نمی دونه که داره حرف غلط تحویل ملت میده و در برخی موارد ناشی از سفته بازی است یعنی طرف یه سهم را خریده و حالا قراره خالی کنه میاد تعریف تمجید می کنه و یا قراره یه سهم را خریداری کنه میاد الکی از سهم‌ بدگویی می کنه. و یا ناشی از بدجنسی است طرف از سهم جا مانده و البته سهم فرصت خرید می ده و می تونه خریداری کنه ولی از روی بدجنسی زورش میاد کسانی که در قیمت پایین خریدند تا آخر با سهم باشند حالا این مزخرفات را میگه که شاید چند نفر فریب بخورند و بفروشند که سود بیشتر نکنند.
                            شخصا نمونه هایی از تمام این افراد از نزدیک دیدم و چه تاسف بار که برخی دوستان در فرومها و کانالهای تلگرامی سخنان این افراد را باور می کنند و یا با این افراد هم دهن میشن.
                            سلام.
                            یک نفر یک حرف درستی می‌زد. می‌گفت راهی ندارد. کسانی که می‌خواهند در بازار بمانند و حرفه‌ای شوند باید هزینه‌اش را بپردازند. (منظورش زیانی بود که می‌کنند. راست هم می‌گفت تا قشنگ آدم زیان نکند انگار تجربه به جانش نمی‌نشیند.)
                            حالا در مورد نوشته‌ی بالا... احتمالا این هم جزء هزینه‌هایی است که افراد تازه‌کار باید بپردازند... باید بندگان خدا نقره‌داغ شوند تا دیگر به گربه‌نره و روباه‌مکار (و البته آدم‌های ناواردی که خودشان را وارد جا می‌زنند) اعتماد نکنند. و خودشان مسئولیت بپذیرند و بررسی اصلی و نهایی را انجام دهند.
                            «محمد حسین» هستم.
                            امیرالمومنین(ع):برای دنیایت چنان کار کن که گویا همیشه زندگی خواهی کرد و برای آخرتت چنان که گویا فردا خواهی مرد.

                            نظر

                            • linux_linda
                              عضو فعال
                              • Jun 2014
                              • 3356

                              #74
                              پاسخ : نوشته‌های غیر بورسی ما بورسی‌ها

                              داستانی از ایتالیا
                              آلفردو دکه کوچکی داشت که در آن عرق سگی می فروخت . او هر بطری عرق سگی را به قیمت دو لیره می فروخت . هزینه تولید عرق سگی چیزی حدود 1.8 لیره بود . برای همین آلفردو در ازای فروش هر بطری عرق سگی چیزی حدود 0.2 لیره سود می برد . او در روز 200 بطری عرق می فروخت و لذا درآمدش روزانه 40 لیره بود و با این 40 لیره با مادرش به دشواری زندگی می گذرانید ...


                              روزی از روزها دولت بنیتو موسولینی قانونی امضا کرد که در آن خرید و فروش عرق سگی ممنوع اعلام می شد .

                              این گونه بود که فردای آن روز ماموران پلیس به مغازه او هجوم آوردند و مغازه او را پلمپ کردند ...

                              آلفردو بیچاره تنها و سرگردان به پارک پناه برد . او در پارک ناراحت و غمگین شروع به راه رفتن کرد و بر بخت بد خود بسی گریست و گریست .

                              در حالی که سرش را به درختی تکیه داده بود داشت هق هق می زد و از زمین و زمان دل چرکین بود ،

                              ناگهان یک نفر از پشت سرش گفت :
                              هی آلفردو ! خوب شد پیدات کردم . بد جوری تو خماری موندم رفیق . امروز تمام عرق فروشی های شهر رو تعطیل کردند و من هم نمی دونم باید از کجا عرق گیر بیارم . تو چیزی تو خونه ات داری به من بدی ؟ من حاضرم به جای دو لیره ، بهت 10 لیره پول بدم ...

                              آلفردو در بهت فرو رفت . سریع به خانه رفت و در زیر زمین به جست و جو پرداخت . تعدادی بطری عرق سگی پیدا کرد . یکی از آنها را در یک کیسه مشکی گذاشت و یواشکی دوباره به پارک برگشت و بطری را دست مشتری داد و ده لیره را گرفت . او در پایان به مشتری گفت :
                              اگه باز هم خواستی بیا همین جا . به دوستان قابل اعتمادت هم بگو .

                              اسم رمز هم این باشه :
                              " آقا ببخشید ! شما دیروز بازی اینتر و یونتوس رو دیدید ؟ ...

                              در روز های بعد هم آلفردو به پارک می رفت . هر روز تعداد بیشتری پیدایشان می شد . در هفته اول مشتری های او به ده تن رسیده بود . در هفته دوم مشتری های او سی تن شده بودند . در آمد او کم کم روزانه به 200 لیره رسیده بود . او خانه ای جدید خرید . برای مادرش خدمتکار گرفت که لازم نباشد کار کند . با ویتوریای جوان نامزد کرد و برای او گردنبند طلا خرید . دوستان جدیدی پیدا کرد : لئوناردو ، کارلو و الساندرو ...

                              کم کم شهرتش فزونی گرفت طوری که پلیس به افزایش ثروت او مشکوک شد که نکند که او به صورت مخفیانه دارد عرق سگی می فروشد . این گونه بود که ماموری را برای تحقیقات روانه کرد . مامور فردایش به اداره برگشت و گفت نه قربان . آلفردو هیچ قانون شکنی ای انجام نداده است ، مامور دیگری را فرستاند و او هم همین را گفت . مامور دیگر هم همین را گفت و این گونه بود که خیال رئیس پلیس راحت شد که مشکلی در کار نیست ...

                              آن ماموران برای حق السکوت روزانه 5 لیره از آلفردو شیتیل می گرفتند و هر از گاهی هم از خود آلفردو عرق می خریدند . آلفردو در این مدت حسابی به این ماموران رشوه داد . کم کم خود رئیس پلیس هم شروع به رشوه گرفتن کرد ...

                              گذشت تا اینکه بنیتو موسولینی به گسترش یک باند مافیایی در کشور مشکوک شد . او اختیارات سازمان جاسوسی را برای نفوذ در مافیا افزایش داد اما افسوس که دیگر دیر شده بود . آلفردو حتی افرادی را در بین خود مقامات فاشیست خریده بود که از قضا یکی از آنها رئیس اطلاعات موسولینی بود . این شخص از کل کشور برای آلفردو اطلاعات می آورد . مرتب هم موسولینی را در مورد مافیا گیج می کرد . در نهایت آلفردو با متفقین متحد شده و زمینه سقوط موسولینی را فراهم کرد . بعد از روی کار آمد نظام جدید ، نخست وزیران توسط آلفردو نصب و عزل می شدند . در واقع همه سیاست مداران فهمیده بودند که " پدر خوانده " کیست ...
                              چند بار چند تن از سیاستمداران مستقل تلاش کردند که خرید و فروش عرق سگی را بار دیگر آزاد گرداندند اما همگی به شکل فجیعی ترور شدند ...

                              عموم تصور می کنند که مافیا در فقدان قانون است که رشد می کند ، حال آنکه دقیقا جریان برعکس است . مافیا از قانون تغذیه می کند . منتهی یک قانون اضافی ( نامناسب ) هر جا قانون اضافه باشد مافیا آنجاست.

                              نظر

                              • roya123
                                ستاره‌دار(3)
                                • Apr 2014
                                • 5587

                                #75
                                پاسخ : نوشته‌های غیر بورسی ما بورسی‌ها

                                در اصل توسط linux_linda پست شده است View Post
                                داستانی از ایتالیا
                                آلفردو دکه کوچکی داشت که در آن عرق سگی می فروخت . او هر بطری عرق سگی را به قیمت دو لیره می فروخت . هزینه تولید عرق سگی چیزی حدود 1.8 لیره بود . برای همین آلفردو در ازای فروش هر بطری عرق سگی چیزی حدود 0.2 لیره سود می برد . او در روز 200 بطری عرق می فروخت و لذا درآمدش روزانه 40 لیره بود و با این 40 لیره با مادرش به دشواری زندگی می گذرانید ...


                                روزی از روزها دولت بنیتو موسولینی قانونی امضا کرد که در آن خرید و فروش عرق سگی ممنوع اعلام می شد .

                                این گونه بود که فردای آن روز ماموران پلیس به مغازه او هجوم آوردند و مغازه او را پلمپ کردند ...

                                آلفردو بیچاره تنها و سرگردان به پارک پناه برد . او در پارک ناراحت و غمگین شروع به راه رفتن کرد و بر بخت بد خود بسی گریست و گریست .

                                در حالی که سرش را به درختی تکیه داده بود داشت هق هق می زد و از زمین و زمان دل چرکین بود ،

                                ناگهان یک نفر از پشت سرش گفت :
                                هی آلفردو ! خوب شد پیدات کردم . بد جوری تو خماری موندم رفیق . امروز تمام عرق فروشی های شهر رو تعطیل کردند و من هم نمی دونم باید از کجا عرق گیر بیارم . تو چیزی تو خونه ات داری به من بدی ؟ من حاضرم به جای دو لیره ، بهت 10 لیره پول بدم ...

                                آلفردو در بهت فرو رفت . سریع به خانه رفت و در زیر زمین به جست و جو پرداخت . تعدادی بطری عرق سگی پیدا کرد . یکی از آنها را در یک کیسه مشکی گذاشت و یواشکی دوباره به پارک برگشت و بطری را دست مشتری داد و ده لیره را گرفت . او در پایان به مشتری گفت :
                                اگه باز هم خواستی بیا همین جا . به دوستان قابل اعتمادت هم بگو .

                                اسم رمز هم این باشه :
                                " آقا ببخشید ! شما دیروز بازی اینتر و یونتوس رو دیدید ؟ ...

                                در روز های بعد هم آلفردو به پارک می رفت . هر روز تعداد بیشتری پیدایشان می شد . در هفته اول مشتری های او به ده تن رسیده بود . در هفته دوم مشتری های او سی تن شده بودند . در آمد او کم کم روزانه به 200 لیره رسیده بود . او خانه ای جدید خرید . برای مادرش خدمتکار گرفت که لازم نباشد کار کند . با ویتوریای جوان نامزد کرد و برای او گردنبند طلا خرید . دوستان جدیدی پیدا کرد : لئوناردو ، کارلو و الساندرو ...

                                کم کم شهرتش فزونی گرفت طوری که پلیس به افزایش ثروت او مشکوک شد که نکند که او به صورت مخفیانه دارد عرق سگی می فروشد . این گونه بود که ماموری را برای تحقیقات روانه کرد . مامور فردایش به اداره برگشت و گفت نه قربان . آلفردو هیچ قانون شکنی ای انجام نداده است ، مامور دیگری را فرستاند و او هم همین را گفت . مامور دیگر هم همین را گفت و این گونه بود که خیال رئیس پلیس راحت شد که مشکلی در کار نیست ...

                                آن ماموران برای حق السکوت روزانه 5 لیره از آلفردو شیتیل می گرفتند و هر از گاهی هم از خود آلفردو عرق می خریدند . آلفردو در این مدت حسابی به این ماموران رشوه داد . کم کم خود رئیس پلیس هم شروع به رشوه گرفتن کرد ...

                                گذشت تا اینکه بنیتو موسولینی به گسترش یک باند مافیایی در کشور مشکوک شد . او اختیارات سازمان جاسوسی را برای نفوذ در مافیا افزایش داد اما افسوس که دیگر دیر شده بود . آلفردو حتی افرادی را در بین خود مقامات فاشیست خریده بود که از قضا یکی از آنها رئیس اطلاعات موسولینی بود . این شخص از کل کشور برای آلفردو اطلاعات می آورد . مرتب هم موسولینی را در مورد مافیا گیج می کرد . در نهایت آلفردو با متفقین متحد شده و زمینه سقوط موسولینی را فراهم کرد . بعد از روی کار آمد نظام جدید ، نخست وزیران توسط آلفردو نصب و عزل می شدند . در واقع همه سیاست مداران فهمیده بودند که " پدر خوانده " کیست ...
                                چند بار چند تن از سیاستمداران مستقل تلاش کردند که خرید و فروش عرق سگی را بار دیگر آزاد گرداندند اما همگی به شکل فجیعی ترور شدند ...

                                عموم تصور می کنند که مافیا در فقدان قانون است که رشد می کند ، حال آنکه دقیقا جریان برعکس است . مافیا از قانون تغذیه می کند . منتهی یک قانون اضافی ( نامناسب ) هر جا قانون اضافه باشد مافیا آنجاست.
                                گفتید قانون یاده قوانین بازار پایه افتادم. :)
                                اگر اشتیاق شما برای موفق شدن بیشتر از ترس شما از شکست خوردن باشد
                                شما حتما موفق خواهید شد. "آلبرت انیشتین"

                                نظر

                                در حال کار...
                                X