جک بگیم ... بخندیم

Collapse
X
 
  • زمان
  • نمایش
Clear All
new posts
  • tebyan31
    عضو عادی
    • Apr 2011
    • 24

    #166
    در اصل توسط مهربان پست شده است View Post
    ....از برادرای یوسف میپرسن وقتی یوسفو تو چاه انداختین صدایی نکرد..میگن..چرا...میپرسن چی گفت...میگن شلپ!!!:d
    شبیه این جکه:

    به یارو میگن میدونی به زنبورایی که وظیفه شون محافظت از کندوی عسله چی میگن؟!

    میگه: خب آره، میگن خسته نباشید!!
    اینکه کسی فکر کنه ایده ی جدیدی داره و به ایده اش معتقد باشه، باعث میشه که اقدام کنه...با هر مقدار ریسک!!

    نظر

    • meysam
      عضو عادی
      • Jan 2011
      • 147

      #167
      به غضنفر میگن تو شهر شما چند ماه از سال سرده
      میگه : 14
      میگن : یه سال که 12 ماه بیشتر نیست
      میگه : آخه تا 2 ماه بعد از فروردین هم تو شهر ما سرده !

      نظر

      • meysam
        عضو عادی
        • Jan 2011
        • 147

        #168
        يارو مي ره خواستگاري به دختره يه بليط اتوبوس مي ده! باباي دختره شاكي ميشه ميگه: مردتيكه بی شعور اين چيه؟ يارو ميگه: احمق، ارائه ي بليط نشان دهنده شخصيت شماست

        نظر

        • behnam
          عضو فعال
          • May 2011
          • 9603

          #169
          چک نوشتن غضنفر :
          231000 ریال
          معادل دو سه هزار تومان.
          افراد موفق کارهای متفاوت انجام نمی دهند، بلکه کارها را به گونه ای متفاوت انجام می دهند.
          (کوروش بزرگ)

          نظر

          • behnam
            عضو فعال
            • May 2011
            • 9603

            #170
            غضنفر می خواسته بره شهرک آزمایش برای امتحان رانندگی، صبح ناشتا می ره!
            افراد موفق کارهای متفاوت انجام نمی دهند، بلکه کارها را به گونه ای متفاوت انجام می دهند.
            (کوروش بزرگ)

            نظر

            • behnam
              عضو فعال
              • May 2011
              • 9603

              #171
              غضنفر پاش درد می کرده، استامینوفن می اندازه تو جورابش محکم می بنده!
              افراد موفق کارهای متفاوت انجام نمی دهند، بلکه کارها را به گونه ای متفاوت انجام می دهند.
              (کوروش بزرگ)

              نظر

              • behnam
                عضو فعال
                • May 2011
                • 9603

                #172
                غضنفر میره خواستگاری. ازش می پرسن چه کاره ای؟ روش نمیشه بگه قصاب، میگه لوازم یدکی گوسفند دارم!
                افراد موفق کارهای متفاوت انجام نمی دهند، بلکه کارها را به گونه ای متفاوت انجام می دهند.
                (کوروش بزرگ)

                نظر

                • behnam
                  عضو فعال
                  • May 2011
                  • 9603

                  #173
                  غضنفر و زنش دعواشون شده بوده، با هم حرف نمیزدند. زن غضنفر وقتی شب میره بخوابه، یک یادداشت برای غضنفر میگذاره که: منو فردا ساعت 6 بیدار کن. صبح زنه ساعت 10 از خواب پا میشه، میبینه غضنفر براش یک یادداشت گذاشته که: پاشو زنیکه خر! ساعت شیشه
                  افراد موفق کارهای متفاوت انجام نمی دهند، بلکه کارها را به گونه ای متفاوت انجام می دهند.
                  (کوروش بزرگ)

                  نظر

                  • behnam
                    عضو فعال
                    • May 2011
                    • 9603

                    #174
                    به غضنفر میگن "تور" را تعریف کن؟ میگه: تور مجموعه سوراخهایی هستند که با نخ به هم وصل شده اند!
                    افراد موفق کارهای متفاوت انجام نمی دهند، بلکه کارها را به گونه ای متفاوت انجام می دهند.
                    (کوروش بزرگ)

                    نظر

                    • behnam
                      عضو فعال
                      • May 2011
                      • 9603

                      #175
                      جشنواره فیلم اصفهان

                      1) دو نفر با یک تخم مرغ!

                      2) تا حالا موز خوردی؟!

                      3) ۱۰ نفر زیر یک چتر!

                      4) من هوشنگ ۱۵ تومان دارم!

                      5) دیشب باز هم پیتزا خوردم.
                      افراد موفق کارهای متفاوت انجام نمی دهند، بلکه کارها را به گونه ای متفاوت انجام می دهند.
                      (کوروش بزرگ)

                      نظر

                      • meysam
                        عضو عادی
                        • Jan 2011
                        • 147

                        #176
                        در اصل توسط behnam پست شده است View Post
                        غضنفر میره خواستگاری. ازش می پرسن چه کاره ای؟ روش نمیشه بگه قصاب، میگه لوازم یدکی گوسفند دارم!
                        غضنفر رشته اش دامپروری بوده، روش نمیشده به کسی بگه. یکی ازش میپرسه: رشتهات چیه؟ میگه: دامپیوتر، گرایش پشم افزار

                        نظر

                        • meysam
                          عضو عادی
                          • Jan 2011
                          • 147

                          #177
                          غضنفر عینک آفتابی میزنه میره بیرون خواهرشو میبینه میزنه زیره گوشش.. میگه: اینوقت شب بیرون چیکار میکنی؟! خواهره میگه عینکتو بردر!! عینکو بر میداره دوباره میزنه زیره گوشش میگه از دیشب تا حالا اینجا چه غلطی میکنی؟؟

                          غضنفر لکنت زبون داشته بهش میگن همیشه زبونت میگیره؟ میگه نه فقط وقتی حرف میزنم

                          به غضنفر میگن عروسی پسرت کیه ؟ میگه: این چهارشنبه نه.. دوشنبه ی بعد

                          نظر

                          • meysam
                            عضو عادی
                            • Jan 2011
                            • 147

                            #178
                            گفت مردی به همسرش روزی
                            من بميرم چگونه خواهی زيست؟
                            گفت: از چند و چون آن بگذر
                            تو بميری برای من کافيست!

                            مرد: وقتى من مُردم، هيچ مرد دیگه ای مثل من پيدا نخواهى کرد.
                            زن: حالا چرا فکر مى کنى که بعد از تو بازم دنبال کسى «مثل تو» خواهم گشت!؟

                            نظر

                            • meysam
                              عضو عادی
                              • Jan 2011
                              • 147

                              #179
                              به بزه می گن چرا زنگولت صدا نمی کنه؟ می گه گذاشتمش رو ویبره!

                              غضنفر با ماشينش تو برفا گير مي کنه زنجير نداشته سينه مي زنه!

                              غضنفر ميخواسته زيردريايي آمريکاييا تو خليج فارس رو غرق کنه، در ميزنه فرار ميکنه!

                              غضنفر زمين ميخوره، براي اينکه تابلو نشه تا خونه سينه خيز ميره!

                              غضنفر از ساختمون ده طبقه ميفته پايين، همه جمع ميشن دورش، ازش ميپرسن: آقا چي شده؟ ميگه: والله منم تازه رسيدم!

                              به غضنفر مي گن چرا قرصات رو سر وقت نمي خوري ؟ميگه : مي خوام ميکروبا رو غافل گير کنم.

                              به یارو میگن وقتی حضرت یونس رفت تو دهن نهنگ چی شد ؟ میگه : خوب یه سازمانی تشکیل شد به نام یونس کو ؟

                              نظر

                              • behnam
                                عضو فعال
                                • May 2011
                                • 9603

                                #180
                                در مراسم ختم بلندگو می گه: مرحوم وصیت کرده سیاه نپوشین. غضنفر‎ ‎داد میزنه: مرحوم غلط کرده! ما به ‏احترامش می پوشیم‎!‎
                                افراد موفق کارهای متفاوت انجام نمی دهند، بلکه کارها را به گونه ای متفاوت انجام می دهند.
                                (کوروش بزرگ)

                                نظر

                                در حال کار...
                                X