دانلــــــــود موسیقی+تازه های خبر؟

Collapse
X
 
  • زمان
  • نمایش
Clear All
new posts
  • آمن خادمی
    مدیر
    • Jan 2011
    • 5243

    #1

    دانلــــــــود موسیقی+تازه های خبر؟

    حذف يك جشنواره مهم و برنامه ريزي هاي بي نتيجه ي 5 ساله؛

    موسيقي محلي ايران در گرداب ندانم كاريها...


    پنج سال از توقف جشنواره موسيقي نواحي ميگذرد و البته برنامه ريزي براي برگزاري آن ادامه دارد اما از جشنواره خبري نيست! درويشي اعتقاد دارد كه جشنواره موسيقي فجر سياسي است لذا بايد موسيقي نواحي را دور از فضاهاي سياسي برگزار كرد؛ هدفي كه تاكنون محقق نشده است.

    ایلنا: نزديك به پنج سال است كه از عدم برگزاري جشنواره موسيقي نواحي كرمان مي گذرد و مسئولان هر سال برگزاري آن را به سال ديگر موكول كرده اند تا اينكه امسال قرار شد اين جشنواره قبل از جشنواره موسيقي فجر برگزار شود اما گويي دبير جشنواره؛ برگزاري آن را به سال ديگر موكول كرده است. البته معلوم نيست كه چگونه ميتوان يك جشنواره بين المللي را با وجود گستردگي ابعاد آن؛ در زمان كوتاهي برگزار كرد اما جشنواره موسيقي نواحي را نه؟!
    ناگفته نماند كه بعداز جشنواره موسيقي نواحي كرمان؛ كه پنج سال دبيري آن به عهده محمدرضا درويشي بود، اين جشنواره به صورت جنبي به جشنواره بينالمللي موسيقي فجر اضافه شد كه در سال 85 با دبيري حميدرضا اردلان؛ استقبال نسبتا خوبي هم از آن شد. همچنين سال گذشته هوشنگ جاويد با طرح «تجليل از پيشكسوتان موسيقي محلي» توانست ذرهاي جاي خالي اين بخش را براي علاقمندان موسيقي نواحي پركند كه آنهم هم به بهانه هاي برگزاري يك جشنوارهي مستقل كه هنوز هيچ جزيياتي از آن مشخص نيست؛ امسال ادامه نيافت.
    هوشنگ جاويد(پژوهشگر موسيقي محلي) كه سال گذشته مسئول بخش موسيقي نواحي و تجليل از پيشكسوتان موسيقي محلي بود، درباره ي چگونگي برگزاري اين بخش به خبرنگار ايلنا، گفت: در جشنواره ي سال گذشته؛ طبق هماهنگي و نامه اي كه توسط دكتر ايماني خوشخو(معاون هنري وزير فرهنگ و ارشاد وقت) امضا شده بود؛ قرار بود كه از 74 نفر از موسيقيدانان محلي طي هفت دوره در جشنواره موسيقي فجر تجليل شود اما امسال اين اتفاق محقق نشد.
    وي افزود: در جشنواره ي سال گذشته از 10 نفر از اين هنرمندان تجليل شد و يك بخش هم باعنوان «ذكر و منقبتخواني» در تالار انديشه حوزه ي هنري برگزار شد كه با استقبال خيلي خوبي مواجه شد.
    جاويد با تاكيد بر اين موضوع كه از آن ليست 74 نفري هنرمندان موسيقي نواحي؛ هم اكنون چهار يا پنج نفر از ميان ما رفتهاند، خاطرنشان كرد: جشنوارهي موسيقي نواحي ازجمله جشنواره هايي است كه بايد براي آن سريع برنامه ريزي كرد؛ چراكه بسياري از اين هنرمندان؛ سنشان بالا رفته و ممكن است هرلحظه عمرشان ديگر به دنيا نباشد و با خود گنجينه هاي ارزشمند موسيقي اين سرزمين را هم به زير خاك ببرند.
    هوشنگ جاويد با اشاره به اينكه موسيقي دغدغه ي دولت نيست، اظهار داشت: برخوردهاي مناسبتي با موسيقي منجر به عدم ارتقاي هنر موسيقي شده است؛ چراكه وظيفه ي وزارت فرهنگ و ارشاد كه بايد حمايتكنندهي موسيقي باشد؛ حمايت از موسيقي را ناديده گرفته و طوري رفتار ميشود كه مديران كوچكتر؛ تصميم مديران بزرگ را فراموش ميكنند.
    اين پژوهشگر موسيقي محلي با اشاره به اينكه بايد جشنوارهي موسيقي فجر در وهله ي اول به صورت منطقهاي و استاني برگزار شود و بعد مانند جشنوارهي تئاتر فجر، منتخب ها در تهران به اجراي موسيقي بپردازند، اظهار داشت: متاسفانه جشنوارههاي موسيقي درحال حاضر بهصورت انتخابي(كه آن هم در تهران صورت ميگيرد) و فراخواني برگزار ميشود؛ حتي دبير آن هم درمقايسه با ديگر جشنواره هايي كه به مناسبت دهه فجر برگزار ميشود؛ يك ماه مانده به جشنواره معرفي ميشود.
    وي در همين زمينه افزود: در اين شرايط ما نبايد خيلي انتظار داشته باشيم كه اتفاق مهمي با برگزاري يا عدم برگزاري جشنواره فجر صورت بگيرد.
    هوشنگ جاويد دربارهي بخش نواحي كه سال گذشته در جشنواره موسيقي فجر برگزار شده بود، گفت: در اين جشنواره به افرادي كه قرار بود؛ تجليل شوند يك هديه در حد يك ميليون تومان پرداخت شد و متاسفانه گروه هايي كه در بخش رقابتي شركت كردند؛ با هزينه ي شخصي خود در جشنواره حاضر شده بودند كه طبعا در اين شرايط چون جوايز به گروه هاي اول تا سوم داده ميشود؛ انگيزه اي براي حضور پرثمر گروهها باقي نميماند.
    در ادامه محمدرضا درويشي درباره حذف بخش جنبي نواحي از جشنوارهي موسيقي فجر و برگزاري آن به صورت مستقل گفت: در دوراني كه من مسئوليت دبيري جشنواره موسيقي نواحي را در كرمان عهده دار بودم، سعي كردم كه اين جشنواره را از جشنواره ي موسيقي فجر كه بيشتر سياسي است؛ جدا كنم و آن را در يك شهرستان خلوت به اجرا درآورم.
    وي افزود: از سال 84 تاكنون جشنوارهي موسيقي نواحي كرمان برگزار نشده است و هر سال به بهانه ي اينكه اين جشنواره مهم است و بايد به صورت مستقل برگزار شود؛ از برگزاري آن خودداري شده است اما هنوز خبري از برگزاري آن نيست.
    اين پژوهشگر موسيقي نواحي افزود: قرار است كه نيمه هاي اسفند براي ضبط از آخرين عاشيق استان همدان كه 90 سال سن دارد؛ به همدان بروم و همين برايم به معناي برگزاري جشنواره نواحي است چراكه با همين كار بهظاهر كوچك؛ بخشي از گنجينه ي ما براي آيندگان حفظ مي شود.
    درويشي با اشاره به اينكه هماكنون جشنواره موسيقي نواحي را به شخص ديگري سپردهاند و اين به معناي اين است كه بچه ات را به همسايه داده اند، تصريح كرد: هم اكنون آنقدر اخبار جشنواره موسيقي فجر برايم سطحي شده كه حتي حوصله ي آن را ندارم كه به دنبال خبرهاي آن بروم.
    جهانگير نصراشرفي نيز كه امسال دبيري جشنواره موسيقي نواحي كرمان را عهده دار شده؛ در اين باره كه چرا جشنوارهي موسيقي نواحي كه قرار بود قبل از جشنواره موسيقي فجر برگزار شود، به تاريخ ديگري موكول شد، گفت: برگزاري اين جشنواره با مشكلات عديده اي روبرو بود. به همين دليل اگر مي خواستيم يك برنامه ي دقيقتر و علمي تر داشته باشيم؛ بايد آن را جدا از جشنواره برگزار ميكرديم تا شهيد نشود!
    وي افزود: اين جشنواره اواخر ارديبشهت سال 90 برگزار ميشود و برنامه ريزي ما بدين صورت است كه امسال بخش موسيقي داستاني و خنياگري را برگزار كنيم.
    نصر اشرفي با اشاره به اينكه اين جشنواره در دورهي جديد خود در تهران برگزار ميشود و شايد بتوان بخشهاي جنبي آن را در شهرهاي ديگر كه هنوز موسيقي نواحي براي آنها اهميت دارد، برگزار كرد، ادامه داد: من يك برنامهريزي سه ساله طراحي كردهام و اميدوارم بتوانم همه ي آنها را محقق كنم.
    در ادامه بابك رضايي(مدير اجرايي جشنواره موسيقي فجر امسال) گفت: قرار بود جشنوارهي نواحي در دو شهر تهران و كرمان زودتر از جشنوارهي فجر راهاندازي و برگزار شود؛ اما دبير جشنواره گفته است كه فرصت كوتاه است و براي برگزاري بايد برنامهريزي دقيقتري انجام داد، لذا جشنواره به زمان ديگري موكول شد.
    همچنين حسن رياحي بهعنوان دبير جشنواره امسال دربارهي تجليل از 74 هنرمند پيشكسوت موسيقي محلي كه قرار بود هر سال در جشنواره موسيقي فجر صورت بگيرد، گفت: برنامه داريم كه در جشنواره ي موسيقي نواحي كه ارديبهشت سال 90 به صورت مستقل برگزار ميشود؛ از اين هنرمندان تجليل كنيم.
    گزارش: آمن خادمي
    to continue, please follow me on my page
  • آمن خادمی
    مدیر
    • Jan 2011
    • 5243

    #2
    اینم گفت و گوی من با همايون خرم ، آهنگساز و نوازنده

    سن شناسنامه اي او از 81 فراتر رفته است، اما چشمان نافذ، برندگي كلام و آگاهي كاملش نسبت به اوضاع اجتماعي و فرهنگي جامعه كمي به شكمان وامي دارد. او بي شك يك گنجينه موسيقي است كه اگر فقط شنونده سخنانش باشي، انگار دوره اي آموزشي را گذرانده اي!

    لینک
    to continue, please follow me on my page

    نظر

    • آمن خادمی
      مدیر
      • Jan 2011
      • 5243

      #3
      آيا جشنواره موسيقي فجر به كام پاپها خواهد بود؟!

      اینم گزارش من از جشنواره موسیقی فجر:

      اگر سياستگذاران جشنواره در انديشهاند كه در نبود پاپها؛ رونق بخشهاي ديگر جشنواره را دوچندان كنند بايد ديد فروش بليتهاي جشنواره در كدام بخش چربش بيشتري دارد. گويا تا اين لحظه فروش بليتهاي اركسترهاي سمفونيك؛ ملي و رستاك از همهي گروهها بالاتر بودهاست.



      شايد حذف موسيقي پاپ از بخش رقابتي جشنواره بينالمللي موسيقي فجر در نگاه اول براي گروههايي كه سال به سال روياي به صحنه رفتن را داشتند؛ خبر خوشايندي بود اما با نگاهي گذرا به جدول جشنواره درمييابيم كه اين بخش فقط به بخش جنبي رانده شدهاند و اين دغدغه را ايجاد ميكند كه بهدليل فراگير بودن موسيقي پاپ؛ همهي مخاطبان به سمت برج ميلاد كشانده شوند و اين استقبال از پاپ رونق پاپ در جشنواره را همانند سال گذشته بيش از پيش پررنگ كند.
      برای خواندن باقی گزارش به لینک زیر مراجعه کنید..
      to continue, please follow me on my page

      نظر

      • آمن خادمی
        مدیر
        • Jan 2011
        • 5243

        #4
        جشنواره اي كه بزرگانش آن را به رسميت نمي شناسند!

        چرا هنرمندان شاخص تمايلي به حضور در جشنواره ندارند؟ آيا با سياستهاي حاكم بر آن مخالفند يا آن را در شان هنري خود نميبينند؟ چرا سختيهاي برگزاري كنسرت آزاد را به جان ميخرند اما حاضر نيستند كنسرتشان تحت لواي نام جشنواره برگزار شود؟!

        ایلنا: با نگاهي گذرا به جدول برنامههاي جشنواره بينالمللي موسيقي فجر به اين نتيجه ميرسيم كه نزديك به 20 گروه از شركت كنندگان در بيست و ششمين دوره جشنواره موسيقي فجر؛ در بسياري از سالها در جشنواره حضور داشته و نزديك به 15 گروه از ميان آنها؛ تنها در جشنواره موسيقي فجر به صحنه ميروند و در ديگر ايام سال برنامه اي ندارند.
        گروه هايي مانند فرهنگ شریف، ارکستر سمفونیک تهران، ارکستر موسیقی ملی، ارکستر موسیقی نو(علیرضا مشایخی)، خنیا بانوان(پری ملکی)، مهتاب رو(وصال عرب زاده)، آواز ملل(ناصحی - میلانی)، رسیتال پیانو(دلبر حکیم آوا)، ارکستر ارف...(مسعود نظر)، آوازی کودکان ایران زمین(سودابه سالم)، ارکستر مجلسی جوانان(بهروز وحیدی آذر)، ارکستر پارس..(ناصر نظر)، ارکستر کامه راتا(کیوان میرهادی)، نجوا(آرشام خرسندپور) و..... ازجمله گروههايي هستند كه تقريبا در بيشتر سالها در جشنواره موسيقي فجر حضور داشتهاند و برخي از آنها نيز فقط در همين ايام روي صحنه رفتهاند و در ديگر روزهاي سال؛ خبري از حضور آنها در اجراي صحن هاي به گوش نميرسد.
        اگر بخواهيم به دورههاي پيشين جشنواره موسيقي رجوع كنيم و از سخنهاي درگوشي و اطلاعات نه چندان رسمي بهره بگيريم؛ به اين نتيجه ميرسيم كه هنرمنداني مانند شهرام ناظري، كامكارها، گروه شمس، داريوش طلايي در برخي دورههاي جشنواره موسيقي فجر حضور داشتهاند و محمدرضا لطفي نيز دو سال پيش(بعداز چند سال دوري از ايران و نبود در صحنههاي داخلي) به صحنه رفت؛ هر چند اين اجرا با انتقادهايي همراه بود كه دليل عمده آن به اين موضوع برميگشت كه چرا وي بعداز چندين سال ترك وطن به يكباره در جشنواره فجر به صحنه رفته است؟!
        اما هنرمنداني مانند محمدرضا شجريان، زنده ياد پرويز مشكاتيان و حسين عليزاده ازجمله هنرمنداني هستند كه پايشان به جشنواره باز نشد مگر در قالبهاي ديگري جز اجراي صحنهاي. در اولين دوره هاي جشنواره موسيقي فجر نام هنرمنداني چون حسين عليزاده، محمدرضا درويشي، زنده ياد حنانه و مسعوديه به عنوان داور ثبت شده است.
        هنرمندان نامي ايران در حوزه ي موسيقي هرگز در جشنواره موسيقي فجر حضور نداشته اند حال آنكه در ديگر ايام سال در داخل يا خارج از كشور؛ اجراهاي موفق بسياري داشتهاند. عدم تمايل اين هنرمندان به حضور در جشنواره؛ اين سوال شايد تكراري را هر سال در اذهان زنده مي كند كه چرا اين هنرمندان تمايلي به حضور در جشنواره ندارند؟ آيا با سياستهاي حاكم بر آن مخالفت دارند يا آن را در شان و اندازه ي هنري خود نميبينند؟

        بايد انديشيد كه هنرمندي مانند حسين عليزاده كه در پايان همين هفته تورهاي استاني خود را با كمك انجمن موسيقي برگزار ميكند، چرا حاضر نيست يكي از اجراهاي خود را به جشنواره فجر ببرد؟ چرا گروه شمس به سرپرستي كيخسرو پورناظري كه دور روز بعداز جشنواره بيست و ششم به صحنه ميرود، اجراي خود به جشنواره تسري نداده است؟ چرا همايون خرم كه فاصله ي زماني اجراي وي با جشنواره كمتر از 24 ساعت است، حاضر است تمام سختيهاي تبليغات براي كنسرت خود را در اين روزهاي پاياني سال به تنهايي به جان بخرد ولي كنسرتش تحت لواي نام جشنواره موسيقي فجر برگزار نشود؟!
        محسن شهنازدار(پژوهشگر موسيقي) مي گويد: جشنواره موسيقي برخلاف جشنواره فيلم و تئاتر كه ميتواند جنبهي انتقادي واضحي نسبت به مسائل اجتماعي، فرهنگي و حتي سياسي جامعه داشته باشد؛ بيشتر حالت تشريفاتي و نمايشي دارد كه آنهم به ويژگي مهم موسيقي يعني پررنگ بودن جنبه ي انتزاعي و ذهني آن برميگردد. جشنواره فيلم و تئاتر ميتواند محلي براي گروه هاي مختلف و منتقد باشد كه حتي اگر نمايش و فيلم آنها اكران عمومي نشود اما حداقل در جشنواره با حداقل سانسور به نمايش درميآيد.
        به گفته اين پژوهشگر، برخلاف هنرمندان موسيقي؛ هيچكدام از سينماگران و هنرمندان تئاتر با شركت در جشنواره هاي فجر مربوط به آن احساس نمي كنند؛ در يك حركت دولتي شركت ميكنند كه درنهايت آنها را وابسته به سياستهاي دولت ميكند كما اينكه اين جشنواره ها تا دهه ي 60 تنها فستيوال حرفه اي سالانه بوده كه دولت به صورت رسمي از آن حمايت مي كرده است.
        شهنازدار، دلايلي كه هنرمندان و گروههاي بزرگ موسيقي حاضر نيستند در جشنواره فجر شركت كنند را اينگونه برميشمرد: حضور هنرمندان در جشنواره موسيقي به معناي موضع گيري انتقادي به شرايط موجود است. در اين روند؛ هنر موسيقي تنها وجه هنري در جامعه ندارد بلكه با جريانهاي اجتماعي، فرهنگي و سياسي همراهي يا با آن مخالفت ميكند. بسياري از موزيسينها و به ويژه كساني كه در مركز موسيقي حفظ و اشاعه بوده اند بهدليل حاكم بودن تفكرات ايدئولوژيكي بر آنها و جريانهاي فكري وابسته؛ حاضر نبوده و نيستند كه در يك مناسبت دولتي شركت كنند؛ هرچند هنرمنداني مانند محمدرضا لطفي بعداز چند سال دوري در جشنواره فجر به صحنه رفت كه درنهايت تيغ برنده ي انتقادها را نثار خود كرد و هنرمندي مانند داريوش طلائي فقط در بخش پژوهشي و به عنوان سخنران در اين جشنواره حاضر ميشد.
        وي، نبود خرد جمعي و روحيهي كار گروهي را يكي ديگر از عوامل شركت نكردن گروههاي مهم در جشنواره موسيقي فجر مي داند و اظهار ميكند: بسياري از هنرمندان بيشتر روحيهي فردي دارند تا روحيهي گروهي. به همين دليل نتوانسته اند با همفكري، حالت تشريفاتي حاكم بر جشنواره را به يك واقعهي هنري صرف تبديل كنند.
        جواد بشارتي نيز كه آلبوم موسيقي شور گل با صداي ملك محمد مسعوديه را منتشر كرده است و هماكنون در حوزهي پژوهش موسيقي فعاليت دارد، در اين باره مي گويد: عدم حضور گروههاي بزرگ در جشنواره فجر ديگر به سنت تبديل شده است. ويژگي ها و شاخصهاي اين جشنواره را اصلا نمي توان با جشنوارهاي مانند فيلم و تئاتر مقايسه كرد؛ به فرض مثال در جشنواره امسال فيلم فجر هنرمنداني مانند حاتميكيا، مهرجويي، اصغر فرهادي و غيره حضور دارند. عباس كيارستمي كه اكنون در سراسر جهان يك چهرهي شناخته شده است؛ چندين دوره در همين جشنواره حضور داشته و از آن سيمرغ بلورين گرفته است.
        وي با اشاره به دستورالعمل دولتي كه تقريبا سه دهه پيش درباره اكران عمومي فيلمها اعلام شده و اكران عمومي فيلمها را منوط به حضور در جشنواره فيلم فجر كرده بود، خاطرنشان كرد: هماكنون شاهديم كه اين دستورالعملها مبناي قانوني ندارد و اگر كارگرداني فيلم خود را حتي در جشنواره نمايش ندهد؛ مي تواند مجوز اكران عمومي دريافت كند. و با اين وجود؛ كمتر كارگردان بزرگي را سراغ داريم كه در جشنواره فيلم فجر شركت نكرده باشد يا شركت نكند.
        اين پژوهشگر دربيان دلايل اين موضوع تصريح ميكند كه: بازتابهاي نمايش فيلمها در جشنواره فيلم فجر ولو انتقاد منفي به آن؛ چنان زياد است كه مي تواند بر استقبال عمومي فيلم در ميان مردم و فروش آن در گيشه تاثير زيادي داشته باشد و اگر چنين فيلمي جايزه هم گرفته باشد؛ تاثير آن دوچندان مي شود اما متاسفانه از اين دست اتفاقها در جشنوارهي موسيقي فجر رخ نميدهد و اين جشنواره معياري محسوب نميشود.
        بشارتي در همين زمينه ميگويد: درحال حاضر اگر از هر هنرمندي بپرسند كه سال گذشته چه گروههايي در جشنواره موسيقي فجر شركت كردهاند يا منتخبان بخش رقابتي آن چه كساني بودهاند؛ كسي يادش نيست. حتي كساني كه در بخش مسابقه شركت ميكنند؛ برخلاف جشنواره فيلم كه بيشتر براي ديده شدن اثرشان در آن شركت دارند؛ بيشتر بهدليل مسائل مالي در جشنواره حضور پيدا ميكنند.
        اين پژوهشگر با تاكيد بر اين موضوع كه بايد هم در نحوه ي سياستگذاري موسيقي و هم در نحوه ي سياستگذاري جشنواره تغيير ايجاد شود، ميگويد: متاسفانه تكليف جشنواره موسيقي فجر با خودش هم معلوم نيست و سياستگذاران آن معلوم نيست كه مي خواهند يك جشنواره ي عام پسند برگزار كنند يا يك جشنواره تخصصي؟! بديهي است كه جشنواره موسيقي در حد يك سالگرد براي پيروزي انقلاب بايد باقي بماند كه ميتوان براي برگزاري آن از گروههاي پاپ و محلي كه موسيقي آنها حالت شادي، توريستي و سرگرم كنندهاي دارد نيز استفاده كرد و بخش رقابتي و پژوهشي را از آن جدا كرد و در جشنوارهي ديگري مثلا در مهرماه(همزمان با سالروز موسيقي) باعنواني مثل جشنواره موسيقي تهران برگزار كرد.
        وي به كمبود بودجهي دفتر موسيقي نيز اشاره ميكند و ميگويد: بودجهي دفتر موسيقي در سال نزديك به 2 ميليارد است كه نزديك به يك ميليارد آن صرف هزينههاي اركستر سمفونيك و ديگر گروههاي وابسته ميشود و مسئولان دفتر موسيقي مجبورند با يك ميليارد باقيمانده جشنواره موسيقي فجر را برگزار كنند؛ اين درحالي است كه اغلب گروه هاي بزرگ با رقمهاي بالا حاضر به حضور در جشنواره ميشوند. بهعنوان مثال در سال 85 از گروه دستان براي حضور در جشنواره دعوت شد كه گروه هم پذيرفت اما با يك حساب سرانگشتي معلوم شد كه براي حضور آنها بايد نزديك به صد ميليون تومان پول پرداخت شود كه با اين رقم ميشد 6 الي 7 گروه داخلي را براي حضور در جشنواره دعوت كرد.
        به گفته بشارتي، هنرمندان موسيقي اولين هنرمنداني بودند كه قبل از انقلاب با انقلاب همراه شدند و اولين هنرمنداني بودند كه بواسطه ي بگير و ببندهايي كه براي هنر موسيقي بعداز انقلاب به وجود آمد، دلشان شكست!

        گزارش از: آمن خادمي
        پايان پيام

        http://www.ilna.ir/newsText.aspx?ID=180133
        to continue, please follow me on my page

        نظر

        • آمن خادمی
          مدیر
          • Jan 2011
          • 5243

          #5
          عليزاده:دست و پايم را ببندند به جشنواره فجر نمي روم!

          ديروز حسين عليزداه توي نشست مطبوعاتي گفت كه شركت نكردن هنرمندان بزرگ موسيقي در جشنواره موسيقي فجر تنها راه اعتراض است؛البته وي هم گفت اگه دست و پايم را ببندند و سازم را ازم بگيرند،حاضر نيستم در جشنواره شركت كنم.



          اين هنرمند ضمن ابراز نارضايتي خود از فضاي غيرفرهنگي در حوزه موسيقي گفت: هم اكنون بسياري از موسيقي هايي كه از رسانه هاي مختلف مثل راديو فرهنگ پخش ميشود؛ به موسيقي ديسكو شباهت دارد كه از فرهنگ ما بسيار به دور است.

          عليزاده، روند گرفتن مجوز را در دوره كنوني را عقب افتاده ارزيابي كرد و گفت: 40 سال است كه در اين كشور فعاليت ميكنم اما براي هر اجرا بايد دنبال مجوز باشم.

          وي افزود: متاسفانه بسياري از اشخاص در شهرستانها به صورت ملوك الطوايفي با هنر موسيقي برخورد ميكنند. اگر دلشان خواست به آن اجازه مي دهند و اگر دلشان نخواست اجازه برگزاري كنسرت را نمي دهند.
          to continue, please follow me on my page

          نظر

          • آمن خادمی
            مدیر
            • Jan 2011
            • 5243

            #6
            موسیقی ما موسیقی سوگواری نیست

            اینم هم گفت و گو من با همایون خرم،آهنگساز و نوازنده ویلن که امروز (3 اسفندماه 89)توی روزنامه شرق چاپ شده:

            پس از ده سال در آذر ماه امسال به صحنه رفت و با اينكه كنسرتش خواننده نداشت اما زمزمه يكپارچه مردم هم دلم را شاد مي كرد كه مردم چقدرحافظه شان پررنگ است و از طرف ديگر دلم مي گيرد كه چرا هم نسل هاي من از اين خاطره ها محرومند!! استقبال مردم براي تهيه بليت نشان از قوي بودن خاطره هايي بود كه با اجراي هر هر نت از آن آهنگها،دوباره خاطره ها جان دوباره مي گرفت.خرم بيش از 80 سال سن دارد اما هنوز نافذ است هم در كلام هم در نگاه و هم در برخورد!باهوش است و با هر سوال كه مي پرسم مي داند دنبال چه مي گردم.بسيار اخلاق مدار است و به زعم من كه خبرنگار هستم آن را اخلاق مداريش حتي نسبت به مخاطبان را نوعي محافظه كاري مي دانم.به سوالهايم فكر مي كنم و اينكه به اندازه يك قرن از وي سوال دارم و كاش مي شد كه همشان را مي پرسيدم و او هم به صراحت پاسخ مي داد.
            به هر حال اين هنرمند بعد از اجراي موفق خود در آذرماه ، به فاصله ي چند ماه دوباره در تاريخ 9 و 10 اسفندماه سال جاري توسط موسسه گلچين آواي شرق در برج ميلاد اجرا خواهد داشت.به بهانه اين اجرا با وي گفت و گويي انجام داده ايم كه مي خوانيد:

            * به اعتقاد من شما شعر و ترانه را بسيار خوب مي شناسيد و خوب ارتباط برقرار مي كنيد و اين ارتباط را در آهنگسازي به خوبي به مخاطب منتقل مي كنيد. با اين شناختي كه از شعر داريد، مي خواهم از شما بپرسم كه آيا مي شود روي شعر امروز، منظورم شعر معاصر است و مشخصا شعر نيمايي يا حتي شعر سپيد، ملودي ايراني ساخت؟

            - اگر قرار باشد كه اثري مانا بشود، يكي از فاكتور هايش اين است كه حتما شعر و موسيقي با هم هماهنگي واقعي داشته باشند. يعني در حقيقت آهنگ هماني را بنوازد كه شعر مي گويد و برعكس شعر هماني باشد كه آهنگ مي نوازد و اين البته آسان نيست. اينجاست كه مي گويند آهنگسازي مشكل است وگرنه شعر بالاخره براي خودش يك بحر عروضي و افاعيلي دارد و مي توان روي همان وزن خودش آهنگ ساخت بدون اينكه به معناي شعر توجه داشت. بدون اينكه به پيام و معناي هر كلمه توجه داشت و يا حتي در نظر گرفت كه موسيقي روي كدام كلام بهتر مي تواند جولان بدهد. يادم مي آيد كه يك روز آقاي حسن ورزي كه شاعر غزلسراي بزرگيست، به من زنگ زد و قراري گذاشتيم. ايشان شعري سروده بود و معتقد بود اين شعر از طرف خواص مورد ستايش قرار گرفته اما دوست داشت كه اين شعر را مردم بشنوند و به گوش آنها برسد. از من خواست براي اين شعر آهنگي بسازم. مطلع شعر اين بود: "آمد اما در نگاهش آن نوازش ها نبود/ چشم خواب آلوده اش را مستي رويا نبود". من خيلي خوشم آمد و با خودم گفتم اگر شعر پنجاه درصد اثر باشد و بنده هم به عنوان آهنگساز برايش آهنگ خوبي بسازم، مي تواند اثر ماندگاري بشود. من رفتم منزل و فكر مي كردم تا فردا يا پس فردا اين آهنگ حاضر خواهد شد. نشان به آن نشان كه من تا دو ماه تمام هر چه مي نوشتم در حقيقت بيانگر وزن بود اما چيزي كه مي خواستم نمي شد و راضي ام نمي كرد. مي دانستم كه اين آهنگ مبين اين شعر نيست. شعر يك غمي دارد و حال و هوايي خاصي دارد و خلاصه نمي شود. يك شب واقعا به اين اعتراف رسيدم كه نمي شود! به خودم گفتم: آقاي همايون خان مي دوني چيه؟ واقعيت اينه كه آقاي ورزي برده و تو باختي! براي اينكه نمي توني بسازي! نميشه! شايد همان شب يا شب بعد بود كه ناگهان از خواب پريدم و انچه دو ماه تمام كار مي كردم و مي نوشتم و خط مي زدم همه فروپاشيد و شايد بشود اسمش را گذاشت باران نت، مثل اينكه باران نت مي باريد. از اول شروع كردم به نوشتن. آهنگ ساخته شده تمام افاعيل را در هم شكسته بود اما تمام شعر را در بر گرفته بود. حتي جوابهاي اركستر هم همان شب نوشته شد. دو سه روز بعد براي اركستر تنظيمش كرديم و اجرا كرديم و خيلي مورد استقبال مردم قرار گرفت. غرض اينكه شنانخت شعر براي ساختن موسيقي و ارتباط گرفتن با ترانه بسيار مهم است. گاهي برعكسش هم پيش مي آمد. مثلا بعضي وقت ها كه با تورج نگهبان مي نشستيم يا با بيژن ترقي يا معيني كرمانشاهي يا بهادر يگانه يا كريم فكور، آهنگساز ملودي را ساخته بود و شاعر و ترانه سرا با دريافت حس و فضاي موسيقي ساخته شده، شعري مي سرود. اصل مطلب اينكه گاهي كلامي كه نوشته شده بسيار زيباست اما به اين موسيقي نمي خورد.



            اما سوال شما در مورد شعر نو يا شعر سپيد، شعر سپيد هم از آن شعر هايي است كه براي اهنگسازي اول بايد پيامش را دريافت كرد؛ چرا كه بسياري از اشعار كلاسيك درونمايه ي تغزلي و عاشقانه دارند. بنابراين به نظر مي رسد كه در شعر كلاسيك، مسير تا حدودي مشخص است. البته سليقه هاي مختلف و ابتكارات خاص هر آهنگساز را نبايد ناديده گرفت. اما در شعر سپيد، گاهي همه سطور آفريده مي شوند فقط به خاطر مثلا دو سطر آخر. شعر يك فضاي كلي دارد كه بايد توسط آهنگساز دريافت شود. آهنگساز بايد بداند چگونه شروع كند كه وقتي به پايان رسيد، مبدا درست به مقصد رسيده باشد و اين آسان نيست. من البته روي چند شعر سپيد كار كرده ام اما حقيقتش را به شما بگويم هنوز آنطور كه بايد روي شعر سپيد كار نكرده ام. مي دانيد چرا؟ براي اينكه دلم مي خواهد اگر شد، همان بشود كه مي خواهم. وگرنه سر هم بندي كار سختي نيست. بعضي ها هم كار كرده اند. البته من نمي خواهم تكذيب كنم اما به هر حال، وقتي آهنگ ساخته شده تاثير گذار نيست، عمومي نمي شود و مردم زمزمه اش نمي كنند، اين خود گوياي ميزان كيفيت اثر است. و دال بر نقصي است كه در اثر وجود دارد. بنا براين من اعتقاد دارم روي شعر سپيد هم بايد كار بشود و البته كار آساني هم نيست. گاهي در اين شعرها به جملات استفهامي بر مي خوريم و پرسش را در موسيقي گنجاندن آسان نيست.

            *اجازه بدهيد برگرديم به بخش اول صحبت شما در خصوص گروه هاي موسيقي. دوستاني كه هر كدام در حوزه ي كاري خود استاد بودند، ترانه سرا هايي كه اسم برديد، نوازنده هاي حرفه اي، آهنگسازهاي خيلي خوب كه حاصل جمع اينها مي شد آهنگ ها و شعر هايي كه فراموش نشدني است. به عنوان نماينده ي اين نسل ماندگار، فكر مي كند چرا امروزه افرادي مثل شما ديگر نيستند! گروه هاي موسيقي به جز در مواردي كه به صورت خانوادگي كار مي كنند، يا گروه هايي كه آنها هم به نوعي وابسته به نسل شما هستند، بقيه ديري نمي پايند، چرا كار تيمي اينقدر كم رنگ شده است؟

            - البته خب به نظر من همه خوب هستند و زحمت مي كشند و بايد از آنها تعريف كرد. اما نكته اي كه شما اشاره كرديد يك نكته ي كليدي است كه باز برمي گردد به همان سوال كه چگونه اثري مي تواند يك نسل را در نوردد و حتي و دو نسل و سه نسل را و باقي بماند. كار تيمي نكته ي اصلي است. وقتي شاعر و آهنگساز كار مشتركشان به پايان رسيد، تازه كار انفرادي آهنگساز شروع مي شود. اين كه چگونه نتي را بنويسد كه با صدايي كه بعدا قرار است روي اثر بيايد هماهنگ شود. چه خواننده اي با چه صدايي براي كدام آهنگ و براي كدام شعر مناسب است. براي مثال، يك زماني، چند روز پس از ديدار با آقاي هوشنگ ابتهاج و صحبتي كه درباره كار مشترك داشتيم، روزي روي بالكن منزلم كه مشرف به باغي و درخت و سبزه اي بود ايستاده بودم كه زمزمه اي آمد و بعد همان باران نتي كه گفتم. شروع كردم به نتوشتن، از مقدمه تا به آخر. حتي جواب اركستر را هم همان جا نوشتم. بعد موسيقي را به آقاي ابتهاج نشان دادم و ايشان هم تحت تاثير قرار گرفتند و شعري سرودند كه حالا همه آن را از برند. و آن شعر چيزي نبود جز: شبي كه آواز ني تو شنيدم... يعني همان" تو اي پري كجايي". كه البته بعضي ها مي گويند اين آهنگ آسماني است. البته من چنين ادعايي ندارم. به هر حال به نظر مي رسيد كار تمام شده است، تا اينكه مساله خواننده مطرح شد. آن زمان هم خواننده هاي بسياري بودند هر كدام با جنس صدا و محبوبيت خاص خود. مثلا همان خواننده اي كه من "ساغرم شكست اي ساقي" را به او دادم يا خواننده ي "بعد از تو هم در بستر غم مي توان خفت". پيشنهادهاي زيادي مطرح شد اما گفتم نه! گفتم يك صداي خسته مي خواهد ، صدايي از جنس ديگر. گفت كي؟ گفتم "آقاي قوامي"! آقاي قوامي آن زمان حدود هفتاد سال داشتند. نشان به آن نشان كه هنوز همه مي گويند اجراي آقاي قوامي با اينكه ديگران هم اين آهنگ را خوانده اند، از جنس ديگريست و بهترين اجراست.

            * به هر حال چرا ديگر اساتیدی مثل شما نيست؟ چرا هنوز چشم اميد خيلي ها از نسل امروز به شما و نسل شماست؟ نمي دانم شايد كار تعليم خوب پيش نرفته يا شعري خوب كه بتواند ترانه اي ماندگار شود سروده نمي شود، يا شايد دليلش تكثر امروز در دنياي موسيقي باشد و اينكه بخشي از استعدادها هم به حوزه هاي ديگر در دنياي موسيقي روي آورده اند...

            - يكي از عوامل، استاد است. بنده استادي مثل ابوالحسن خان صبا داشتم. و بسياري از دوستان بنده هم شاگرد ايشان بودند. در زمان هاي مختلف به طور كلي نوازنده ها تربيت مي شوند اما آهنگساز به آن معنا كه مبتكر باشد و مقلد نباشد در همه زمان ها تعدادشان كم است. آقاي استاد صبا سه هزار نفر شاگرد داشتند. بسياري از آنها هم نوازنده هاي خوبي شدند، اما آهنگساز خوب شايد سه چهار نفر بيشتر نبودند كه البته همان سه چهار نفر هم بعضا اختلاف سطح دارند با هم. بنابراين اثر خلاق به نظر من از نظر كمي بسيار كم است. عامل ديگر عشق است! بعضي از كساني كه وارد عرصه موسيقي مي شوند، جداي از بحث يادگيري، كم كم متوجه شوقي مي شوند كه از موسيقي در آنها پديد مي آيد و اين شوق نشو و نما پيدا مي كند و تبديل به عشق مي شود. يعني مثلا سه گاه را عاشقانه ياد مي گيرد، نه اينكه مثلا به اين فكر كند كه بعدا گوشه اي است به اسم زابل كه بايد آن را ياد بگيرد يا گوشه ي مخالف يا مغلوب، نه! از موسيقي به شناخت بالايي مي رسد و عاشق مي شود. مثلا گوشه ي بيداد همايون را كه نزد استاد صبا مي نواخته سه خط بود، اما عاشق مي آيد و مثلا آهنگ "اشك من هويدا شد" يا"ساغرم شكست اي ساقي" را فقط در همين گوشه بيداد مي سازد. يا مخالف سه گاه را، عاشق برايش رسواي زمانه را مي سازد. و اين مرحله، مرحله ايست كه از آْن به مرحله ي ابداع و خلاقيت ياد مي كنم.
            *حالا كه بحث به اينجا كشيد بگذاريد راجع به پايبندي تان به رديف سوال كنم، و اينكه چقدر پايبند بوده ايد و اصلا معتقديد به اينكه مي بايست پايبند بود؟

            - حافظ مي گويد: بشوي اوراق اگر همدرس مايي! يعني از مرحله تقليد بايد گذشت و به مرحله ي اوراق شويي رسيد. به اين مرحله كه رسيدي، شور مي سازي اما غير از شورهايي است كه ديگران ساخته اند. به زبان و برداشت خودت مي رسي. همه ي اهل فن مي فهمند كه مثلا اين قطعه، شور است، اما شوريست كه مي خواهد شور به پا كند. يا مثلا در نوازندگي، سه گاه مي نوازد اما اين سه گاه غير از سه گاهي است كه حتي استاد يادش داده است.

            *وقتي بحث خلاقيت پيش مي آيد، آن هم در موسيقي سنتي ، مانند كساني هستند كه تلاش مي كنند شعر را با حفظ قالب سنتي به روز كنند اما اينكه چقدر موفقند و اصلا چرا مي بايست اصرار به حفظ قالب داشته باشند، بماند. به نظر من سنت، پايبندي مي آورد. چگونه مي شود از رديف تخطي نكرد و مبتكر هم بود؟

            - ببينيد مراحلي كه يك هنر جو طي مي كند چند مرحله است؛ اول اينكه عرض كردم استاد عامل مهمي است. وقتي هنرجو پيش استاد مي رود تا مدتي كارش تقليد است و تقليد همان رديف است. هنرجو بايد بياموزد كه مثلا سه گاه را چگونه بنوازد، چگونه شروع كند و به پايان ببرد. نمي توانم بگويم بايد از مرحله ي تقليد بگذرد، اما مي شود گفت كه با ايجاد و پيدايش آن شوقي كه گفتم، اين مرحله گذرا مي شود. در غير اينصورت نوازنده تبديل به نوار ضبط صوت مي شود! البته همين نوازنده ها هم كه كاملا به آنچه از استاد ياد گرفته اند پايبندد مي توانند معلم هاي خوبي بشوند و عيننا همان چيزي را كه آموخته اند منتقل كنند.

            * اگر نتوان از چهاچوب ها فراتر رفت كه اصلا هنر تبديل به قفس مي شود! شايد اصلا بتوان سبك هاي ديگري ساخت...

            - دقيقا. وقتي در قله بايستند و به مرحله ي اوراق شويي رسيده باشند، ديگر هر چه بنوازند خوب است و اصلا مي شود گفت كه سبك خود آنهاست. آيندگان هم بگويند مثلا اين دستگاه يا اين گوشه به شيوه ي فلاني است. كاري كه عاشقانه ساخته بشود، باقي مي ماند و عشق چهارچوب پذير نيست.

            * مي خواهم راجع به اندوه از شما سوال كنم. آيا موسيقي ايراني تداعي كننده ي اندوه است؟ اگر هست چرا؟ فراز و فرود سرگذشت تاريخي و اجتماعي ما چقدر موثر بوده در غم موجود در موسيقي ايراني؟

            - البته كه مسائل تاريخي موثر است. غم مي تواند تاثير بگذارد بر هنر دوران خود. اما در نگاه كلي تر، پاسخ اين سوال برمي گردد به تعريف و بازتعريف خود كلمه ي غم. به اين معنا كه آنهايي كه معتقدند موسيقي ايراني غم انگيز است شايد يك تعريف يك سويه از اين واژه داشته باشند. به قول حافظ: تا شدم حلقه به گوش در ميخانه ي عشق/ هر دم از نو غمي آيد به مبارك بادم. غم مي تواند حتي به مبارك باد بيايد. مي تواند زيبا باشد و متعالي. غم حاصل از رنجش، غم فراق، غمي كه عارف با آن دست به گريبان است، و حتي غمي كه سوگواري است! اينها همه زير مجموعه ي غم به شمار مي روند اما در واقع غم با سوگواري فرق مي كند. من معتقدم كه موسيقي ما موسيقي سوگواري نيست. اما در مواردي توجه نمي شود و گاهي خوب ارائه نمي شود. مثلا گاهي چنان آواز مي خوانند كه شنونده كسل مي شود. غمگين نمي شود بلكه كسل مي شود. اين كسالت باري در موسيقي ايراني نيست. بلكه در نحوه اجرا و نحوه ارائه است. موسيقي ايراني در واقع پايه هاي يك بناست، اهالي موسيقي هستند كه خانه هاي جديد بر اين بنا ها مي سازند و به مخاطب تحويل مي دهند. حافظ مي گويد: "سخن نو آر كه نو را حلاوتيست دگر". و اين حلاوت و شيريني در موسيقي هم همان نوآوريست. حتي نوازنده هم مي بايست نوآور باشد و نوآوري تنها در آهنگسازي نيست. بداهه نوازي از همين حلاوت هاست. بداهه نوازي، خلق الساعه نيست، خلق در لحظه است! يعني در همان لحظه اي كه مي نوازد در همان لحظه هم مي سازد و تعداد بداهه نوازان هم كم است مثل جليل شهناز. با او كار كرده ام و حلاوت سازش را ديده ام. به اينجا كه برسد، شنونده پر از شوق مي شود، در همين موسيقي ايراني.

            * خوب شد به شنونده اشاره كرديد كه برسيم به سوال بعدي من، در مورد احترام به شنونده. واقعيت اين است كه در سال هاي اخير سالني كه مختص اجراي كنسرت موسيقي باشد ساخته نشده است. بيشتر سالن هايي كه كنسرت ها در آن اجرا مي شوند، سالن همايش و سخنراني اند. بارها در اجرا ها، مشكلات صوتي پيش آمده است. ميكروفن ها حرفه اي نيستند و مشكلاتي از اين دست. به نظر شما همه اينها مخاطب علاقه مند به كنسرت موسيقي را پس نمي زند ؟ چرا كه اين وضعيت نه تنها براي اهالي موسيقي نازيباست، بلكه به نوعب بي حرمتي به مخاطب موسيقي هم هست.

            - مساله سالن ها واقعا مساله اي اساسي است. چرا كه سالن موسيقي بايد طبق اصول معماري خاص و طبق اصول آگوستيگ ساخته شوند، به نحوي كه شنونده در هر قسمتي از سالن كه نشسته باشد بتواند صدا را با كيفيت يكسان بشنود، ديواره هاي سالن و جزئيات ديگر هم كه بسيار مهم هستند. تنها سالني كه مختصص كنسرت موسيقي داريم همان تالار رودكي است. كه سازنده اش استاد فيزيك و البته معمار بود و اتفاقا شاگرد استاد صبا هم بوده است! اما امروزه بيشتر سالن ها، سالن همايش هستند، صد البته كه اگر اين اصول در نظر گرفته شود، آنچناني ها آنچناني تر مي شوند. به نظر بنده، متوليان فرهنگي در اين زمينه مي بايست برنامه ريزي داشته باشند و نه تنها در تهران، كه در شهرستان ها هم سالن هاي مخصوص اجراي موسيقي لازم است.

            * به عنوان پرسش پاياني يك سوال كليشه اي! كداميك از ساخته هايتان را بيشتر دوست داريد؟!

            - بله. اين سوال كليشه اي اما مشكل است! همه مي گويند آثار كسي كه كار هنري انجام مي دهد مثل بچه هايش هستند و نمي تواند از بينشان انتخاب كند. من هر كدام از آهنگ هايم را كه مي ساختم با خودم مي گفتم اين يكي ديگر همانيست كه مي خواستم! آهنگ "ميناي شكسته"، بعد آهنگ "مي گذرم تنها، در ميان گلها"، و هر بار فكر مي كردم كه اين ديگر همانيست كه هميشه مي خواستم بسازم. يا "امشب در سر شوري دارم..." و به همين منوال. هر كدام در هنگام ساختن، همان حالي را به من داده است كه ديگري هم داده. اما واقعا پاسخ دادن به اين سوال سخت است. مرا به انجام كارهاي سخت وا نداريد...!
            آخرین ویرایش توسط آمن خادمی؛ 2011/02/22, 18:34.
            to continue, please follow me on my page

            نظر

            • آمن خادمی
              مدیر
              • Jan 2011
              • 5243

              #7
              اركستر ملي مان را به ما برگردانيد!

              بالاخره سكوت 2 ساله اركستر ملي شكست و شب گذشته اين اركستر به رهبري برديا كيارس با اجراي قطعاتي از آهنگسازان ايراني به صحنه رفت.
              اجراي اركستر ملي كه شب گذشته با حضور وزير فرهنگ، دبير جشنواره (حسن رياحي)، علي ترابي (سرپرست دفتر موسيقي) و تني چند از هنرمندان عرصه موسيقي آنچنان كه انتظار داشتيم پيش نرفت و حضور سازهاي ملي در آن كمرنگ بود و با اينكه در بروشور اركستر نام بيش از 16 نوازنده سازهاي ايراني به چشم ميخورد اما در اجراي زنده خبري از حضور آنها نبود.

              از ديگر نكات اركستر اين بود كه اين اجرا بدون حضور شوراي فني به صحنه رفت.بخش اول اين اجرا اختصاص داده شده بود به اجراي 2 اثر مشهور از 2 آهنگساز بزرگ ايراني يعني حسين دهلوي و حسين عليزاده.
              با نگاهي گذرا به كارنامه پربار عليزاده و دهلوي در مييابيم كه 2 اثر بيژن و منيژه (دهلوي) و نينوا (عليزاده) يكي از مشهورترين آثار اين 2 هنرمند به شمار ميآيد و درج اين 2 اثر در رپرتوار اركستر ملي جاي بس خوشحالي و خرسندي داشت اما انگار ماجرا چيز ديگر بود و آن هم به رخ كشيدن توانايي هاي اركستر ملي بود كه كاش براي اجراي اول چنين سنگ بزرگي برداشته نميشد؛ چرا كه اركستر در اجراي اين دو اثر و به ويژه در اجراي نينوا ناتوان بود. دليل آن اينكه اين اثر مانند آثاري نيست كه به فرض مثال اركستر سنفونيك تهران آن را انتخاب كرده و به دليل اينكه مردم تاكنون آنها را نشنيده اند، بتوان آن را با هر سمبل كاري به مردم خوراند.



              اثر نينوا از جمله آثاري است كه مردم آن را بارها و بارها از صدا و سيما و در مراسمهاي مختلف شنيده اند و به طبع پس و پيش كردن يك نت از آن كاملاً مشهود است. همچنين اركستر در اجراي اين قطعه در بخش سازهاي بم يعني كنترباس و ويولنسل و همچنين سازهاي بادي (به ويژه سازهاي بادي- چوبي) توانايي هماهنگي با اركستر را نداشت.
              اما الحق و النصاف پاشاه هنجني (نوازنده ني) در اجراي سلوي ني خيلي خوب عمل كرد و اگر بخواهيم انصاف را بيشتر رعايت كنيم مي بينيم كه اجراي اين قطعه (نينوا) توسط اركستر ملي خيلي بهتر از اجراي اركستر فيلارمونيك اكراين كه 2 سال گذشته اين قطعه را به همراه قطعه كليدر از محمدرضا درويشي در تالار وزارت كشور بود.
              بعد از يك استراحت كوتاه قطعه سلام و رقصان به آهنگسازي حسين عليزاده اجرا شد همچنين 7 قطعه كوچك از احمد پژمان، نغمه خراساني از ارسلان كامكار و 3 قطعه ديگر با عناوين مهتاب تر از باران، سوگ و آدم به آهنگسازي فردين خلعتبري و خوانندگي پوريا اخواص اجرا شد.
              با نگاهي گذرا به رپرتوار اركستر ملي به اين نكته ميرسيم كه همه قطعات غير از 2 قطعه از شوراي فني اركستر انتخاب شدهاند؛ كه 3 قطعه فقط و فقط از فردين خلعتبري بود كه بيشتر مردم آن را بعنوان آهنگساز فيلم و آهنسگاز موسيقي پاپ مي شناسند؛ همچنين اين روند همان مثلث گذشته كه در فيلم «مدار صفر درجه» بود را تداعي ميكرد كه با حضور محسن رجب پور بعنوان مدير اجرايي اركستر ملي تكميل شد.
              روند انتخاب اين آثار ما را ياد يكي از مهمترين انتقادهايي مي كرد كه در گذشته به فرهاد فخرالديني وارد بود و آن هم اينكه چرا وي اغلب قطعات را از خود انتخاب مي كند كه با نگاهي به رپرتوار اركستر ملي درمي يابيم كه انگار قرار است اين روند در تركيب جديد اركستر ملي تكرار شود؛ يعني رهبر اركستر از شاگردان شوراي فني باشد و قطعات هم از شوراي فني انتخاب شود.
              از ديگر نكات اينكه هرچند مقايسه رهبر جوان و 30 ساله اركستر ملي يعني برديا كيارس با فرهاد فخرالديني اصلاً كار درستي نيست اما براي كساني كه روند لطيف و خودماني رهبري فخرالديني را ديدهاند رهبري برديا كيارس براي اركستر ملي جالب به نظر نمي رسد؛ چرا كه فرم رهبريش بيشتر تداعي كننده رهبري در اركستر سنفونيك است.
              از ديگر نكات اين اجرا مربوط به مخاطبان مي شد كه بسياري از مخاطبان كه به واسطه بليت هاي ميهمان (كه مسئولان مي گفتند به فروش رفته است) به دليل ناآشنايي در سكوت هاي اركستر دست مي زدند و همچنين صداي جيغ و داد بچه در اين اجرا خود حكايت ديگري داشت.
              آخرین ویرایش توسط آمن خادمی؛ 2011/02/26, 13:27.
              to continue, please follow me on my page

              نظر

              • آمن خادمی
                مدیر
                • Jan 2011
                • 5243

                #8
                شهرام ناظری و حافظ ناظری!!

                دیروز برای کنسرت شهرام ناظری و رونمایی از پروژه سمفونی"رومی 1" از من خواستند که خبرنگاران را دعوت کنیم که کاش هیچوقت این کار رو نمی کردم.



                قرار بود میهمونای این مراسم که شامل محمود دولت آبادی،کیوان ساکت،محمدرضا درویشی ،صدیف،پرویز تناولی،هوشنگ و اردشیر کامکار و... بود ساعت 12:30 بیان و جلسه با خبرنگاران ساعت 11.
                چشمتون روز بد نبینه؛رفتیم دیدم تعداد میهونا از خبرنگارا بیشتره!!!




                و اینکه سمفونی رومی چیه؟ پروژهي «سمفوني رومي» ساختهي حافظ ناظري در حالي توسط بزرگترين شركت توليد آثار موسيقي جهان تابستان سال ۲۰۱۱ در سراسر دنيا پخش خواهد شد .



                حافظ ناظری حدود ده سال ايران را به قصد ادامه تحصيل، در رشته آهنگسازي و رهبري اركستر در دانشگاه mannes collage of music به مقصد نيويورك، ترك گفته.
                آخرین ویرایش توسط آمن خادمی؛ 2011/03/01, 17:25.
                to continue, please follow me on my page

                نظر

                • آمن خادمی
                  مدیر
                  • Jan 2011
                  • 5243

                  #9
                  آلبوم شجريان در بلاتكليفي؟!!

                  امروز خداخدا مي كردم كه خبر مجوز ندادن به شجريان صحت نداشته باشه و با ترس و لرز زنگ زدم به داماد خانواده شجريان و ديدم بله خبر كاملا درسته ....يعني در مملكلتي زندگي مي كنيم كه فلان خواننده كه قبلا خواننده مجالس عروسي بوده و الان ترانه هاي روحوضي مي خونه مي تونه فعاليت داشته باشه اما شجريان نه؟؟
                  و خود خبري كه گرفتم اين بوده:

                  آلبوم «مرغ خوشخوان» محمدرضا شجريان كه سال گذشته براي دريافت مجوز به وزارت ارشاد ارسال شد، هنوز موفق به دريافت مجوز نشده است. گويا كاركنان ارشاد به پيگيران چند و چون موانع صدور مجوز براي شجريان فقط مي گويند: «باهاتون تماس ميگيريم».

                  اين روزها از عدم اعطاي مجوز به محمدرضا شجريان براي آخرين آلبومش(مرغ خوشخوان) خبر ميرسد؛ نتيجه صحبتهاي خبرنگار ايلنا با مدير برنامه محمدرضا شجريان نيز اين گمانه را دوچندان مي كند.
                  لازم به ذكر است كه اين اثر در سال 87 در سالن وزارت كشور براي سه هزار نفر اجرا شده است؛ اما گويا انتشار آلبوم آن اجراي زنده؛ پس از يكسال هنوز سرنوشت روشني ندارد.
                  بخش دوم كنسرت «رندان مست» كه «مرغ خوشخوان» نام نهاده شده است براي گرفتن مجوز در روزهاي پاياني سال 88 به وزارت ارشاد فرستاده شد اما اكنون با گذشت بيش از يك سال؛ نه خبري از ارائهي مجوز است و نه وزارت ارشاد صدور مجوز براي اين آلبوم را كأن لم يكن اعلام ميكند.
                  محمدعلي رفيعي، مدير برنامه هاي محمدرضا شجريان، در اين زمينه مي گويد: اواخر سال گذشته بود كه بخش دوم كنسرت استاد در سال 87 را براي انتشار در قالب يك آلبوم به وزارت فرهنگ و ارشاد فرستاديم اما اكنون هرچه پيگير مي شويم، به نتيجه نمي رسيم و با تنها جوابي كه مواجه مي شويم اين است:«باهاتون تماس مي گيريم».
                  وي افزود: در چنين شرايطي كه براي گرفتن يك آلبوم با مشكلات فراوان مواجه هستيم، ديگر براي گرفتن مجوز كنسرت استاد شجريان هم اقدامي نكرده ايم.
                  وي درباره پروسه دريافت مجوز براي استاد محمدرضا شجريان پيش از موضع گيري وي درباره حوادث سال گذشته اينگونه سخن گفت: قبلا پروسه گرفتن مجوز در بدبينانه ترين حالت؛ يك تا دو ماه طول مي كشيد اما امروز يك سال است كه براي مجوز يك آلبوم كه قطعات آن پيش از اين در وزارت كشور روي صحنه اجرا شده، اقدام كردهايم با اين حال بي ثمر بوده است.
                  رفيعي خاطرنشان كرد: با اوصافي كه براي دريافت مجوز براي آلبوم هاي استاد شجريان پيشروي ما نهاده شده، ما مجبوريم آثارمان را در خارج از كشور منتشر كنيم و حق كپي رايت آن را نيز دريافت كنيم.



                  پايان پيام
                  آخرین ویرایش توسط آمن خادمی؛ 2011/03/08, 13:18.
                  to continue, please follow me on my page

                  نظر

                  • آمن خادمی
                    مدیر
                    • Jan 2011
                    • 5243

                    #10
                    خواب آشفته موسيقي!!

                    اينم گزارش پايان سال من از وضعيت موسيقي:

                    خواب آشفته موسيقي!



                    بهترين اتفاق راه اندازي دوباره ي اركستر ملي بود و اركستر سمفونيك با رهبران ميهمان اداره شد. كيهان كلهر، حسين عليزاده، شهرام ناظري، همايون خرم و گروه شمس بعداز سالها سكوت برنامه اجرا كردند اما از شجريان خبري نشد.

                    ایلنا: شايد بتوان گفت كه سال 89؛ سال خوبي براي موسيقي بود و نبود. شايد بهترين اتفاقش راه اندازي دوباره ي اركستر ملي بود. در اين سال اركستر سمفونيك تهران با رهبران ميمهمان اداره شد و كنسرتهاي زيادي در طي آن برگزار شد كه آنچنان شوري در مخاطبان برپا نكرد. اما بعداز چهار سال كيهان كلهر دوباره در وطنش به صحنه رفت و حسين عليزاده بعداز يك غيبت سه ساله. شهرام ناظري بعداز دو سال و نيم، همايون خرم بعداز 10 سال سكوت و گروه شمس بعداز دوسال. ولي از شجريان خبري نشد گويي از گرفتن مجوز در كشورش دلسرد شده و به شيخ نشينها براي اجراي كنسرت پاسخ مثبت داد.
                    جشنواره موسيقي فجر اما بدون حضور بزرگان و در سكوت افتتاح و بعدهم به پايان رسيد. بازار پاپ داغ بود و برج ميلاد اغلب در تصرف پاپها بود. آلبوم هاي رستاك، صداي تهرون و عسرت در ميان سنتي ها از همه پرفروش تر بودند و در ميان پاپها؛ يه خاطره از فردا، كما3، رگ خواب و داركوب ركوردار بودند. محمد نوري رفت و بازار انتقادها داغ بود. هركس به فراخور سابقه؛ دولت و مديريت سليقه اي آن در حوزه ي موسيقي را نقد كرد.

                    * ارکستر ملی
                    بعداز دوسال بلاخره سكوت ارکستر ملی شکست و شواری فنی این ارکستر با حضور حسین علیزاده،ارسلان کامکار، هوشنگ ظریف و فردین خلعتبری تشکیل شد و یک هفته بعداز آن تمرین های ارکستر ملی این بار به رهبری یک جوان(بردیا کیارس) دوباره از سرگرفته شد.
                    اعضاي شواري فني اركستر ملي اعلام كردند كه بنابه علاقه به موسیقی؛ این مسئولیت را قبول كردند و اگر بعداز پنج سال دوباره اركسترملی از هم پاشید؛ نباید عجب كرد.
                    هر چند اركستر ملي و شخص فرهاد فخرالديني نقش مهمي در معرفي خواننده هاي جوان به مردم داشته اما حسين علیزاده اعلام كرد: اركستر نباید خواننده محور باشد و آنچه كه در این اركستر اهمیت دارد؛ موسیقی سازی است؛ البته این بدان معنا نیست كه ما با موسیقی آوازی مخالفت داشته باشیم اما اگر باید اجرایی هم در این زمینه باشیم؛ باید توجیه داشته باشد.
                    درپايان سكوت دوساله اركستر ملي؛ اين اركستر در بيست و ششمين جشنواره بين المللي موسيقي فجر به صحنه رفت‎؛ اما در اجراي نخست خود برخلاف وعده هاي داده شده، نتوانست مخاطبان را راضي از سالن بيرون ببرد و اين اجرا با اينكه در بروشورش نام بيش از 16 نوازنده سازهاي ايراني را درج كرده بود؛ اما بدون آنها كارش را روي صحنه برد. شايد مهمترين نقطه ضعف اركستر اجراي ضيف آثاري چون نينوا‏ و بيژن و منيژه بود كه همگان را به تعجب واداشت.

                    * اركستر سمفونيك تهران
                    اركستر سمفونيك سال 89 را با يك شوك(عزل منوچهر صهبايي) آغاز كرد؛ آنهم بعداز كلي تعريف و تمجيد از شيوهي رهبري صهبايي‏ كه البته به كنارهگيري تعبير شد.
                    صهبايي؛ خود در توضيح اين رفتن گفت: باتوجه به مشکلات موجود و عدم مدیریت درست در عرصه هنر موسیقی تصمیم گرفتم دیگر به عنوان رهبر فعالیت نکنم و از رهبران مهمان براي اركستر استفاده کنیم.
                    بعداز رفتن صهبايي؛ سناريوي رفت و آمد رهبران به اركستر سمفونيك آغاز شد. ابتدا شهداد روحاني آمد و گمانه زني شد براي اينكه وي سكاندار اركستر سمفونيك تهران باشد اما همكاري با روحاني چندان به مذاق مديران خوش نيامد و نوبت به نازنين آقاخاني رسيد هرچند حضور وي در ايران فقط به يك اجراي خصوصي منتهي شد و خبري از اجراي رسمي وي نشد و او هم رفت.
                    جالب ترین اتفاق اركستر سمفونيك؛ انتخاب ماتیاس گروگربود كه مدیرعامل انجمن موسیقی در معرفی او گفته بود: به دنبال سفر برخی هنرمندان برای خرید سازها به آلمان، کروگر در آن سفر به دوستان معرفی شد و بعداز بررسی در شورای ارکستر حضور ایشان به عنوان نخستین رهبر غیرایرانی مورد تأیید قرار گرفت.
                    بعداز كروگر نوبت به دريك گليسون رسيد تا سكانداري اركستر سمفونيك تهران به دست او سپرده شود اما بازهم رهبري اركستر به شهداد روحاني سپرده شد كه در جشنواره موسيقي فجر به صحنه رفت و با استقبال تماشاگرانش نيز مواجه شد.




                    * كنسرتهاي موسيقي ايراني
                    تاسف برانگيزترين اتفاق امسال در حوزه موسيقي سنتي شايد اين بود كه شجريان در ايران كنسرت نداد. شجريان بهمن ماه در دوبي كنسرت برگزار كرد‎ و برخي علامندانش را نيز رهسپار شيخ نشين امارات كرد.
                    اجراي كنسرت محمدرضا لطفي به همراه گروه سه گانه شيدا در خرداد يكي از اتفاقات مهم 89 بود. اين گروه تيرماه در شيراز هم به صحنه رفت.
                    شهرام ناظري هم بعداز دو سال و نيم اواخر اسفند با گروه شاهنامه خواني در تهران و اصفهان به صحنه رفت و لوح سپاس بنياد فردوسي را هم دريافت كرد.
                    اجراي كنسرت همايون خرم بعداز 10 سال بدون خواننده نيز با استقبال مواجه شد.
                    اجراي گروه موسيقي شمس به سرپرستي كيخسرو پورناظري يكي ديگر از برنامه هاي مهم سالجاري بود كه خوانندگي عليرضا قرباني را براي سي امين سال تاسيس گروه شمس همراه داشت اگرچه اين گروه شب دوم اجراي خود را درغياب تهمورس پورناظري كه در سخنانش يادي از جعفر پناهي كرده بود؛ پشت سر گذاشت.
                    كيهان كلهر هم امسال با صداي حميد نوربخش برنامهي همنوازان كلهر را در تهران، شيراي، اصفهاو و كرمان در تيرماه اجرا كرد. كلهر پس از جدايي از محمدرضا شجريان آخرين بار در گروه اساتيد به اتفاق حسين حسين عليزاده در سال 84 در ايران به صحنه رفته بود. بعدهم گروه اساتيد ازهم پاشيد.
                    توركنسرت دونوازي حسين عليزاده به همراه مجيد خلج در شش شهر ايران از ديگر وقايع مهم سال 89 بود. اين تور از 28 بهمن از قزوين آغاز شده و قرار است 26 فروردين سال 90 در تهران پايان يابد.
                    از ديگر اجراهاي سالجاري؛ اجراي گروه كامكار بعداز دوسال در شهريور بود اما نتوانست رضایت مخاطبان را به دست آورد درحاليكه قطعات کردی؛ تنها نقطه قوت کنسرت برشمرده شد.
                    همايون شجريان هم با گروه موسيقي حصار به آهنگسازي علي قمصري در تهران به صحنه رفت.
                    از ديگر كنسرتهاي سال؛ اجراي پروژه موسيقي سيمرغ بود كه آهنگساز آن حميد متبسم و خواننده ي آن همايون شجريان بود. رهبري اين اركستر با محمدرضا درويشي بود هرچند براي ضبط اين اثر ميان متبسم و درويشي اختلاف افتاد و درويشي از پروژه كنار كشيد و اعلام كرد هرآنچه در اين اجرا مروبط به وي است را حذف كنند.
                    برنامه موسيقي گروه موسيقي قمر با خوانندگي سالار عقيلي نيز در پاييز برگزار شد.

                    * كنسرتهاي موسيقي پاپ
                    سال 89 براي گروههاي موسيقي پاپ؛ سال پربار و خوبي بود و همه خوانندگان پاپ بدون استثنا كنسرت برگزار كردند كه از مهمترين آنها مي توان به محمد اصفهاني، رضا صادقي، بنيامين، گروه آريان، رضا يزداني، احسان خواجه اميري، سيروان خسروي، گروه داركوب، عليرضا عصار و... اشاره كرد.

                    * درگذشته ها
                    مهمترين چهره هنري درگذشته در حوزه ي موسيقي محمد نوري بود كه در مرداد ماه سالجاري درگذشت. نوری؛ حدود یک سال با بیماری سخت و بدخیمي دست به گريبان بود.
                    آندره آروزمانيان نيز يكي ديگر از درگذشتگان بود كه خرداد ماه ملودي مرگ را نواخت.
                    مرگ برخي چهره هاي برتر محلي نيز ازجمله وقايع تلخ امسال بود: غلامعلی نی نواز(نوازندهي برجسته سرنا در اثر سانحه رانندگی در جاده تربت جام باخرز در استان خراسان رضوی)، علي آبچوري(بهدليل بيماري هپاتيت ب)، رضا سقايي(خواننده ديار لرستان و قطعه معروف «دايه دايه وقت جنگه») و اولین باغچه بان(از بنیانگذاران اپرای ایران و متولد ۱۳۰۷ و همسر مرحوم ثمین باغچه بان بود كه شاگردان زیادی را نيز تربیت کرده بود) ازجمله مرگهاي مهم امسال بود.

                    * جشن خانه موسيقي
                    يازدهمين جشن خانه موسيقي كه هر سال در چندين شب متوالي برگزار مي شود، امسال يك روزه با اعلام برگزيده هاي حوزه کتاب، آلبوم و جايزه ويژه مشکاتيان در تالار وحدت برگزار شد.

                    * جشنواره موسيقي فجر
                    بيست و ششمين جشنواره موسيقي فجر مهمترين رويداد هنري دولتي موسيقي بود كه در آن 130 گروه داخلي و خارجي حضور داشتند.
                    سال گذشته و در بیست وپنجمین جشنواره بین المللی موسیقی فجر 252 گروه موسیقی از سراسر کشور برای حضور در این رویداد ثبت نام کرده بودند که شامل 83 گروه سنتی، 20 گروه کلاسیک، 57گروه موسیقی نواحی، 36 گروه پاپ، 17گروه ارکسترال، 10گروه آواز جمعی و 29 اثر (آهنگسازی) بود اما امسال این تعداد نصف شد و تنها 53 گروه آهنگسازی، 52گروه کلاسیک ایرانی، 14 گروه کلاسیک غیرایرانی و 11 گروه آواز جمعی برای حضور در جشنواره اعلام آمادگی کردند.
                    در جشنواره ي همان طور كه انتظار مي رفت از حضور بزرگان موسيقي خبري نبود. هريك از گروهها به فاصله 24 ساعت بعداز جشنواره درگير كنسرت خود در قالب جداگانه بودند. در بخش بين الملل نيز تنها شش گروه حضور داشتند. گروه هاي شهرستاني هم نام آشنا نبودند.
                    جشنواره نواحي هم به بخشي جداگانه تبديل شده و برگزاري آن به ارديبهشت سال آينده سپرده شده است.

                    * انتقادهاي سال 89
                    بازار انتقادها در سال 89 گرم گرم بود. اغلب هنرمندان از دست اوضاع موسيقي و اعمال مديريتهاي سليقه اي براي موسيقي؛ زبان به انتقاد باز كردند. عليزاده از مهمترين آنها بود.
                    حسين عليزاده در نشست مطبوعاتي خود كه براي تور كنسرتهايش برگزار شده بود، روند گرفتن مجوز را در دورهي کنونی عقب افتاده ارزیابی کرد و گفت: 40 سال است که در این کشور فعالیت می کنم اما برای هر اجرا باید دنبال مجوز باشم. وي همچينن گرفتن مجوز برای هنرمندانی مانند شجریان را سخیف دانست.
                    عليزاده با اشاره به اینکه اوضاع فعلی شوق به صحنه رفتن را از بسیاری از هنرمندان می گیرد، گفت: آیا توهین کردن به این معناست که به کسی فحش بدهند. به نظر من؛ صدور مجوز برای کسانی که پاسبان موسیقی این مرز و بوم بوده اند؛ بزرگترین توهین به شمار میآید.
                    وی با تاکید بر این موضوع که جشنواره موسیقی فجر یک جشنواره هنری نیست و صرفا یک جشنواره سیاسی است؛ خاطرنشان کرد: بار هنری این جشنواره آنچنان نیست که هنرمندان این حوزه را تشویق و دلگرم كند. اين جشنواره ازنظر ارزشی ضعیف است.
                    علیزاده با تاکید بر این موضوع که کمبودها در حوزه ی موسیقی آنچنان زیاد است که با برگزاری یک جشنواره در طول سال جبران نمی شود، تاکید کرد: تنها روش اعتراض هنرمندان حوزه موسیقی به وضعیت موجود این است که در جشنواره شرکت نکنند.
                    ديگر معترضان اين وضع؛ علي رهبري بود كه در همه كشور هاي جهان نامدار است اما جاي تاسف دارد كه در كشورش؛ او را راه نمي دهند و اجرايش با اركستر زهي پارسيان را لغو مي كنند.
                    مديرعامل انجمن موسيقي در اينباره گفته: شخصا با علي رهبري مشکلي ندارم اما آمدن رهبري منوط به سياست هاي هنري و از دست من خارج است.
                    رهبري كه اوضاع موسيقي را آشفته ديده بود، در انتقاد به اين وضعيت گفته است: اين روش بیشتر به یک قایم باشکبازی شبیه است. نمی دانم در معاونت هنری ارشاد و دفتر موسیقي چه خبر است؟ هرکس تقصیر را گردن نفر دیگری می اندازد. من اصلا این سبک را نمی پسندم و امیدوارم مسئولان دیگری که کارشان به طور مستقیم با زندگی روزمره مرتبط است، به این شکل رفتار نکنند.
                    او با بیان اینکه نمی خواهم کسی در ایران فکر کند، علاقه ای به برگزاری کنسرت در کشورم ندارم، ادامه داده: من چه قبل و چه بعداز انقلاب نه سیاسی بوده ام و نه به دستمزد و عنوان رهبری ارکستر سمفونیک تهران علاقه ای داشته ام. من به دنبال یک یا صد کنسرت دیگر نیستم، فقط می خواهم اگر قرار باشد که برای اجرای برنامه ای دیگر به کشورم نیایم، دلیلش برای دوستدارن موسیقی مشخص باشد.
                    امين الله رشيدي(خواننده) هم از انتشار كتابش باعنوان «ايران در رهگذر زمان» صرفنظر كرده و گفته است: مي خواستم اين كتاب را به دوستانم علي تجويدي، پرويز ياحقي، پرويز مشكاتيان و... تقديم كنم اما عمرشان كفاف نداد. حالا مي ترسم عمر خودم نيز به سرآيد و آرزوي چاپ اين كتاب را به گور ببرم.
                    كيوان ساكت هم مثل بسياري ديگر از هنرمندان از بازار و سياست هاي موسيقي گله مند بوده و اعلام كرد؛ تضميني براي اجراي كنسرت در ايران وجود ندارد.

                    * موسيقي گران شد
                    از ديگر وقايع سال 89؛ افزايش 1000 توماني قيمت سي ديهاي موسيقي توسط موسسه هاي انتشار موسيقي بود. توليدكنندگان محصولات موسيقايي(انواع كاست و سي دي و سي ديهاي والتي) از تيرماه سالجاري به دليل افزايش هزينه هاي استوديو‏، دستمزد آهنگساز، نوازنده، چاپ، نشر، توليد و توزيع موسيقي، 1000 تومان بهاي تمام شده سي دي هاي خود را افزايش دادند.
                    پرچمداران داعيه افزايش قيمت سي دي هاي موسيقي، انتشارات آواي خورشيد، موسسه گلچين آواي شرق، ماهور، هرمس، رهگذر هفت اقليم و ني داوود به همراه آواي باربد بودند.
                    مدیر موسسه فرهنگی ـ هنری گلچنین آوایشرق گفت: به ظاهر هزار تومان به قیمت هر سیدی اضافه شده اما این پول اندک، سه راس یک مثلث یعنی تولید، توزیع و نشر موسیقی را پوشش می دهد.
                    مدیر انتشارات آواي خورشید گفت: ازآنجا كه هزینه های تولید سی دیهای موسیقی همچون كاغذ، استودیو، نوازنده، كارخانه تولید سیدی و ... بالا رفته است، تصمیم گرفتیم از اول تیرماه؛ قیمت تولیدات خود را برای جبران هزینهها؛ اندكی افزایش دهیم.
                    مدير انتشارات هرمس گفت: اگر قيمت هايمان را افزايش ندهيم بايد در انتشاراتمان را ببنديم و به فكر شغل ديگري باشيم.

                    * آلبومها

                    محمدرضا شجريان امسال نتوانست مجوز آلبوم بگيرد و اثرش يعني «مرغ خوشخوان» كه در سال 87 در سالن وزارت کشور براي سه هزار نفر اجرا شده است، پس از يکسال هنوز سرنوشت روشني ندارد.
                    مدير برنامه هاي محمدرضا شجريان گفت: قبلا پروسه گرفتن مجوز در بدبينانه ترين حالت؛ يک تا دو ماه طول مي کشيد اما امروز يک سال است که براي مجوز يک آلبوم که قطعات آن پيش از اين در وزارت کشور روي صحنه اجرا شده، اقدام کرده ايم با اين حال بي ثمر بوده است. با اوصافي که براي دريافت مجوز براي آلبوم هاي استاد شجريان پيش روي ما نهاده شده، ما مجبوريم آثارمان را در خارج از کشور منتشر کنيم و حق کپي رايت آن را نيز دريافت کنيم.
                    اما آلبوم متفاوت «سفر عسرت» شهرام ناظری بالاخره منتشر شد و انتظار هواداران ناظری به سررسید. اين آلبوم بعداز 4 سال وقفه منتشر شد.
                    آلبوم شب جدايي با صداي همايون شجريان نيز جزو پرفروش ها بود.
                    از ديگر آلبومهاي پرفروش ميتوان به آلبوم گروه موسيقي رستاك و «صداي تهرون» با صداي مرتضي احمدي، «خستهام از اين كوير» اثر شيدا، «آفتابهاي هميشه» با صداي آيدا شاملو، سالار عقيلي با آلبوم هاي عشق ديرين، هواي آفتاب، باده نوشين، عليرضا قرباني با آلبوم جلوه گل، پريچهره به آهنگسازي پيمان خازني و خوانندگي سينا سرلك و فرزند ايران به آهنگسازي حميد بهروزينيا اشاره كرد.
                    درميان پاپها نيز كما به خوانندگي حميد عسگري، حريص با صداي محسن چاووشي، داركوب با صداي حامد بهداد و مهران مديري، ساعت 25 به خوانندگي رضا يزداني، يه خاطره از فردا با صداي احسان خواجه اميري، حس از پيام صالحي، رگ خواب با صداي محسن يگانه، اثير با صداي عليرضا قميشي، بايد به تو بگردم از خشايار اعتمادي از پرفروش ها بوده اند.

                    گزارش از: آمن خادمي

                    آخرین ویرایش توسط آمن خادمی؛ 2011/03/16, 12:50.
                    to continue, please follow me on my page

                    نظر

                    • آمن خادمی
                      مدیر
                      • Jan 2011
                      • 5243

                      #11
                      'گفت و گوی من با شهرداد روحانی

                      گفتگوي من با شهرداد روحانی(آهنگساز و رهبر ارکستر) برای کسانی که اطلاع ندارن ؛بگم که ایشون توی کنسرت آکروپلیس یانی رهبر بود و سولیست ویلن

                      اينجا مملكت من است ولي اينجا زندگي نميكنم

                      روحاني در گفتگوي خود ازيكسو به اين موضوع اشاره ميكند كه به عنوان يك رهبر نمي توانم امورات زندگي ام را تنها با كار در ايران بگذرانم بنابراين از هر پيشنهادي ولو در خارج از ايران استقبال مي كنم. و ازسويي تاكيد ميكند كه براي رهبر اركستر فرقي ندارد كه با گروهي در افغانستان كار كند يا لندن. رهبر درقبال هر اركستري كه رهبري اش را به عهده دارد؛ وظايفي دارد كه بايد انجام دهد.


                      خبر رفتن منوچهر صهبایی برای هركس كه دغدغه فرهنگ بومی سرزمین مادریاش را دارد، نگران کننده بود. نگران کننده نه از آن جهت که صهبایی برکنار شده یا به گفته مديران؛ زمان قراردادش به پایان رسیده بلکه نگران كننده از آن جهت که نکند این زمزمه و مقدمهاي باشد برای اینکه ارکستر سمفونیک تهران هم به سرنوشت ارکستر ملی دچار شود.
                      بعد از دو ماه بي خبري از اركستر سمفونيك تهران؛ حضور شهرداد روحانی به عنوان رهبر میهمان ارکستر سمفونیک تهران رسما اعلام شد. این خبر خوشحالکننده بود از اين رو که بعداز حدود پنج سال شاهد رهبری دوباره روحانی در ایران بوديم و نگران کننده از این جهت که شايد با روحانی هم همان رفتاري شود كه با علی رهبری صورت گرفته بود. و او که با هزاران دلگرمی براي سفر به سرزمين مادري؛ چمدان بست خيلي زود از ناملایمی ها به خانه خود بازگشت.
                      نام شهرداد روحانی برای مخاطبان خاص موسیقی کلاسیک، اجراي كنسرت یانی در فضای باز معبد پارتنون آکروپلیس آتن كه با رهبری و تکنوازی ویلن روحاني را يادآور مي شود.
                      شهرداد روحانی، آهنگساز؛ ویولنیست؛ پیانیست و رهبر ارکستر ایرانی است. سبک وی معاصر و موسیقی عصر نو است. وی همچنین از دانش آموختگان هنرستان هنرهای زیبا(کنسرواتوار) وین در اتریش است که جوايز و بورسیههای تحصیلی مختلفی هم در اروپا و هم در آمریکا نظیر A.K.M Scholarship در وین پایتخت اتریش و ASCAP Scholarship در لس آنجلس در ایالت کالیفرنیای آمریکا دریافت کرده است.
                      این هنرمند، ريیس و رهبر ارکستر سمفونی COTA لس آنجلس بوده است. وي؛ رهبری بسیاری از ارکسترهای سمفونی معتبر را به طور مهمان برعهده داشته که از آن جمله میتوان ارکستر سلطنتی فیلارمونیک لندن، ارکستر سمفونی مینسوتا، سمفونی کلرادو، سمفونی سن دیگو، سمفونی ایندیاناپولیس، سمفونی نیوجرسی، سمفونی فیلا رمونیک زاگرب، سمفونی جوانان آمریکا، ارکستر مجلسی اتریش و غیره را نام برد.
                      روحانی در سال ۱۹۹۸ توسط دولت تایلند مامور ساخت قطعه موسیقی مراسم افتتاحیه سیزدهمین دوره بازیهای آسیایی شد که اين قطعه به عنوان محبوبترین آهنگ این بازیها انتخاب شد.
                      در گفتگوي ايلنا با شهرداد روحاني كه قبل از اجراي ارکستر سمفونیک تهران انجام شده؛ درباره مسايل مختلف مطرح شد.

                      * بیش از دوماه از رفتن آقای صهبایی میگذرد و ارکستر امروز بدون رهبر ثابت مانده است. وضعیت ارکستر سمفونیک را چگونه ارزیابی میکنید؟

                      ــ تقريبا مدت دوهفته است كه تمرينهاي خود را شروع كرده ايم و طبيعتا هرچه بر ميزان تمرينها افزوده مي شود؛ پيشرفت اعضا هم در مقايسه با دفعات قبل زيادتر ميشود. من اطمينان دارم با افزايش دفعات تمرينات، برنامه خوبي را ازپيش خواهيم برد.

                      * پيش از اين اركستر سمفونيك؛ يكسري ناهماهنگي هايي در بخش بادي ميان نوازندگان خود داشت كه گفته ميشد آنها هماهنگ با اركستر نيستند. چه دليلي براي اين ناهماهنگي وجود داشت؟

                      ــ اصولا تمرين براي رفع اين مشكلات است. اين مشكل غيرعادي نيست و در تمام اركسترها وجود دارد. وظيفه رهبر اركستر هم اين است كه ناهماهنگي ها را تشخيص داده و میان نوازنده ها هماهنگي های لازم را ايجاد كند.

                      * باتوجه به تجربه های مختلف شما در رهبری ارکسترهای بزرگ دنیا، داشتن يك رهبر دائمي در اركستر چقدر ضروري است؟

                      ــ شكي نيست كه داشتن يك رهبر دايم براي اركستر ضروري است ولي درباره تمام اركسترهاي دنيا اين اتفاق افتاده كه در برهه هايي از زمان؛ بدون رهبر دايم بودهاند. اصولا يكي از راههاي تعيين رهبر دايم براي اركستر، اين است كه از چند رهبر مهمان دعوت شود تا رهبري اركستر را به عهده بگيرند و ازميان آنهاست كه يک رهبر دايم براي اركستر انتخاب مي شود. اين روش در تمام اركسترهاي دنيا كه شايد هم خيلي معتبر باشند؛ مورداستفاده است.

                      * در كشورهاي خارجي انتخاب رهبر اركستر چگونه است؟

                      ــ در اين كشورها، اول از رهبرهاي مهمان دعوت ميشود تا رهبري اركستر را به عهده گيرند درعين حال نظر نوازنده ها در تشخيص اينكه آيا با اين رهبر مي توانند كار كنند و آيا او؛ قابليت پيشبرد گروه را دارد نيز مهم است. آنجا درميان گروه؛ هيات مدیرهاي وجود دارد كه كارهاي اداري گروه را انجام ميدهد و تعيين رهبر هم برعهده اين هيات است تا دركنار نظرخواهي از موزيسين ها، خود هم دخيل باشد.

                      * باتوجه به فضای حاكم بر موسیقی کشور و اینکه شما موقعیتی مشابه آقای علی رهبری در ایران و در محافل بینالمللی دارید، اگر به شما پيشنهاد رهبر دايمي در فضاي مديريتي كشورمان داده شود، آن را قبول ميكنيد؟

                      ــ بايد فكر كنم ولي هماکنون از من به عنوان رهبر مهمان دعوت شده و من تمام تمركزم روي اين برنامه است تا بهعنوان رهبر مهمان كار كنم. من هيچ مشكلي با كار كردن با اركستر سمفونيك تهران ندارم. اين اركستر؛ نوازندههاي خوبي دارد و مطمئنم اگربا آنها كار كنم در سطح خيلي بالايي در آسيا مطرح خواهند شد.

                      * بسیاری از اعضای ارکستر سمفونیک تهران از آقای صهبایی رضایت نداشتند و از اینکه وی؛ استادان آنها را زیرسوال می برد؛ ناراضی بودند. سختگیری در حضور به موقع اعضا نيز مطرح بود، شما ابعاد فني و تخصصي كار ايشان را چگونه ارزيابي مي كنيد؟

                      ــ آقاي صهبايي براي دوسال رهبري گروه را به عهده داشتند و طبيعا زحمت زیادی كشيدهاند. وي با استفاده از افراد جوان در اركستر به جوانتر شدن آن كمك كرد با این حال زمانیکه شخصی؛ رهبري اركستر را به عهده ميگيرد؛ بايد تغييراتي هم انجام دهد. من به عنوان رهبر اركستر درقبال هر اركستري كه رهبري آن با من باشد، وظايفي دارم فرقي هم نميكند كه اين اركستر، اركستر افغانستان باشد يا لندن! اركستر لندن هرچند هم زيبا باشد من بايد با آن كار كنم و آن را بسازم. يك رهبر خوب درقبال هر اركستري و با هر درجهاي مسئول است و بايد به عنوان رهبر؛ نكات مثبت و منفي آن را تشخيص دهد. در هر اركستري، نوازنده ها؛ توانايي هايي دارند. در اركسترهاي درجه يك اين توانايي ها در همه نوازندهها تقريبا در يك سطح است ولي در بیشتر اركسترها، درجه اين توانايي ها درميان نوازندگان فرق ميكند و در يك سطح نيستند.
                      در اركستر سمفونيك تهران نيز وضعیت همين گونه است و بايد تلاش كنيم نوازندهها به يك سطح برسند و صداي خوبي از اركستر درآورند. اينها و ظيفه رهبر است كه من سعي كردهام آن را انجام دهم.






                      * باوجود داشتن كارهاي خوب؛ شما فقط زماني به ايران مي آييد كه دعوتی صورت گیرد. مثلا رهبري موقتي گروهي را به عهده بگيريد. مهمترين دليل اين امر چيست؟

                      ــ اين وضعيت در تمام دنيا همینگونه است. از رهبران دعوت ميشود تا رهبري گروهي را برعهده گيرند. عين همان روش را ما در ايران داريم. بعضي وقتها اين دعوتها يك سال زودتر، بعضي وقتها يك هفته قبل و در برخي اوقات يك شب قبل از اجرا به عمل ميآيد پس غيرطبيعي نيست.

                      * باتوجه به اينكه ايراني هستيد، چرا تمایلی ندارید به فعالیتهای موسیقایی خود در ایران ادامه دهید؟

                      ــ اولا، بيشترعمر من در خارج از كشور سپری شده است. دوم اینکه، من به عنوان يك رهبر نميتوانم امورات زندگي خودم را تنها با كار كردن در ايران بگذرانم بنابراين از هر پيشنهادي كه در اين زمينه شود چه خارج يا داخل ايران استقبال مي كنم. طبيعي است كه اينجا مملكت من است ولي من در اينجا زندگي نمي كنم و تجربه هايي كه شما از مشكلات اينجا داريد با من كه اينجا زندگي نكرده ام؛ خيلي فرق ميكند. من هميشه بايد در اين مسير و حرفه فعال باشم چون حرفه ام اين است ولي كسي از آينده خبر ندارد شايد سال ديگر ايران باشم. بنظر من اين رفت و آمدها به كشورهاي مختلف مشكلي براي من ايجاد نميكند. لازم نيست كه من حتما جاي خاصي باشم تا بتوانم به مردم مملکتم خدمت کنم. از طريق تلفن و اينترنت هم ميتوانم در هر كجاي دنيا كه باشم؛ كار كنم.

                      * شما آثار موسیقایی بیشماری در کارنامه خود دارید که هنوز آنها را به صورت منسجم و یکپارچه منتشر نكردهايد. آيا قصد انتشارآنها را نداريد؟

                      ــ بله. ولي اولا وقت انتشار آنها را درحال حاضر ندارم. ثانيا اكثر كارهايم متاسفانه به صورت قاچاق و با كيفيت پايين در ايران وجود دارد.

                      * باتوجه به نبود اطلاعات درباره فعالیت های شما در حوزه آهنگسازی فیلم، در اين زمینه هم توضیحاتی دهید؟

                      ــ در اين زمينه من كار زيادي انجام ندادهام فقط در يك كمپاني انيميشنسازي به نام والت ديزني براي يكسال كار كردهام. به عنوان نمونه اين كمپاني برنامه اي درباره آداب و رسوم هفت كشور درست كرده بود كه در آن پسربچه يا دختربچه اي درباره آن صحبت ميكرد و من هم آهنگسازی، رهبري و نگارش موسيقي متن آن را برعهده داشتم.
                      من با اينكه دوست دارم موسيقي فيلم بنويسم حتي در اين زمينه تحصيلات هم دارم ولي پروژه هايي كه برايم جذاب باشند؛ خيلي كم بوده و من ترجيح ميدادم كارهايي كه دوست داشتم انجام بدهم درنتيجه خيلي كار فيلم انجام ندادهام. بيشتر موسيقي فيلم هايي را كه آهنگسازهاي بزرگي مانند جان ویلیامز، میکوس روشا، برنارد هرمن و ...در آنها كار كرده اند را رهبري كرده ام.

                      * بسیاری از آهنگسازان فیلم معتقدند صنعت کامپیوتر عرصه را برای نوشتن آثار بدیع در حوزه موسیقی فیلم ازميان برده و تهیهکنندگان فیلم ترجیح میدهند که هزینههای فیلم را پایینتر ببرند. ارزيابي شما از فضاي آهنگسازي فيلم در ايران چيست؟

                      ــ باتوجه به اينكه هزينه آهنگسازي بسيار گران است؛ امروزه ترجيح مي دهند بجاي صرف اين هزينه سنگين با استفاده از كامپيوتر و سینتی سایزر اين كار را-هرچند با کیفیت پایین- انجام دهند؛ البته اين مسئله خاص ايران نيست و در تمام دنيا همین روند وجود دارد. بنظرم در بيشتر حوزه هاي هنري وضعيت ازهمين قرار است و در بيشتر موارد اين كارها؛ به كيفيت اثر ضرر مي رساند.

                      * شما با تنظيم هاي خوب و استاندارد خود در كنسرت ياني تاثير زيادي در كيفيت كار به وجود آورديد؛ به نظر شما تفاوت تنظيم كننده و آهنگساز در چيست؟

                      ــ آهنگساز؛ شخصي است كه هم بتواند ملودي بنويسد و هم آن را براي اركستر تنظيم كند. همچنین وی بايد براي سازهاي مختلف؛ اركستراسيون بنويسد و هر سازي را بشناسد؛ زيرا هر سازي توانايي خاص خود را دارد. نوابغ موسیقی مانند موتزارت، چایکوفسکی، بتهوون و.... ازجمله آهنگسازهايي بودند كه هم ملوديهاي خوب مي نوشتند و هم براي اركستر تنظيم مي كردند. يك آهنگساز ميتواند خوب ملودي بنويسد ولي اگر شما اين ملودي را به دو نفر تنظيم كننده بدهيد هركدام می توانند دواثر متفاوت از اين ملوديها بوجود آورند كه شايد از يكي بسيار خوشتان بيايد ولي از ديگري اصلا. بنابراين نقش تنظيم كننده بسيار مهم است اما من ترجيح مي دهم يك آهنگساز هم بتواند ملودي بنويسد و هم آن را براي اركستر تنظيم كند.

                      * بسیاری معتقدند دلیل ناموفق بودن کنسرت تاج محل یانی درمقایسه با كنسرت آكروپليس استفاده نکردن از یک تنظیمکننده ماهر بود!

                      ــ به یقین يكي از دلایل مهم در اين موفقيت؛ تنظيم كننده و رهبر اركستر بود. شايد براي مردم اين قضيه آنقدرها مهم نباشد، چون موقعيت رهبر در اركستر طوري بوده كه هميشه پشت به مردم بوده بنابراين مردم نمي دانند كه يك رهبر چقدر در اجرا تاثيرگذار است. يك رهبرعلاوه بر هماهنگي اركستر بايد با گروه خود تمرينهاي زيادي داشته باشد. از وظايف رهبر؛ تشخيص اين است كه چه چيزهايي را و چقدر تمرين كند. به نظر من در اين دو كنسرت؛ بودن رهبر و چگونگی كار آنها خيلي موثر بود.

                      * آيا براي سازهاي ايراني هم اثری خلق کردهاید؟

                      ــ بله. من كاري را براي سازهاي ايراني تنظیم كردهام كه تلفيقي از سازهاي ايراني مثل تنبور و اركستر سمفونيك است كه ملودي هايش را آقاي پورناظري آماده كرده و من آنها را براي اركستر تنظيم كرده ام. يكسري كارهاي ديگر هم انجام شده كه در زمان مناسب توضيح خواهم داد.

                      *بسیاری معتقدند آثار کلاسیک؛ تاثیرگذاری لازم را در مخاطبان و بهویژه شنودههای ایرانی ندارد یا بهتر است بگوییم مردم ما علاقه زیادی به موسیقی کلاسیک ندارند، چرا؟

                      ــ اين امر طبيعي است. موسيقي كلاسيك هميشه شنونده هاي خاص خودش را داشته است. به نظر من هركس به موسيقي كلاسيك گوش مي دهد بايد يك آشنايي قبلي با آن داشته باشد. به يكباره و در همان دفعات اول نمي توان ارتباط عاطفي با موسيقي كلاسيك برقرار كرد مخصوصا اگر اين موسيقي، موسيقي كلاسيك غرب مثل آثار بتهوون، موتزارت و چايكوفسكي باشد.
                      شايد يكي از دلايلي كه آهنگسازان ايراني نمي توانند با مخاطب خود ارتباط برقرار كنند؛ اين باشد كه آنها درنوشتن آهنگهايشان به مخاطب و نيازهاي او توجه نميكنند. بايد گفت كه در همه جاي دنيا؛ قشري كه به موسيقي علمي توجه مي كنند بسيار كم است. مثلا در وين كه پايتخت موسيقي كلاسيك دنيا است، درصد بالایی از مردم به موسيقي كلاسيك علاقه ندارند و درصد بيشتري موسيقي راك و پاپ را مي پسنددند. موسيقي راك و پاپ هميشه بود و هميشه خواهد بود. به نظر من؛ موسيقي كلاسيك فهم و شعور خاصي مي خواهد و بايد به آن علاقه داشت. دركل مي توان گفت كه ميزان توجه مخاطبان ايراني به موسيقي كلاسيك امیدوارکننده است.

                      گفتگو از: آمن خادمي

                      لینک مطلب:

                      آخرین ویرایش توسط آمن خادمی؛ 2011/04/27, 15:40.
                      to continue, please follow me on my page

                      نظر

                      • آمن خادمی
                        مدیر
                        • Jan 2011
                        • 5243

                        #12
                        خواننده ای بالاتر از شجریان نیامده است!

                        این گفت وگو من با کیخسرو پورناظری هست که امروز(29 اردیبهشت ماه سال 90)توی روزنامه آرمان چاپ شده

                        *****


                        گفت و گو با کیخسرو پورناظری،آهنگساز و سرپرست گروه موسیقی شمس:
                        خواننده ای بالاتر از شجریان نیامده است!


                        به گفته خودش 15 سال بیشتر نداشت که به روی صحنه می رفت و کنسرت برگزار می کرد؛زادگاهش کرمانشاه و از دیار شیرین وفرهاد است.اگر تاکنون اسم کیخسرو پورناظری را نشنیده ایم حتما تصنیف"مطرب مهتاب رو" را بارها شنیده ام و گوش دادن آن لذت برده ایم. كیخسرو پورناظری هم اکنون 67 بهار را پشت سرگذاشته است و با اینکه سالیان سال در تهران زندگی می کند اما هنوز لهجه کرمانشاهی دارد . وی از كودكی موسیقی را با ساز تار شروع كرد و نزد پدر، كتابهای هنرستان موسیقی، آثار وزیری و ردیف موسیقی دستگاهی ایران را فرا گرفت.شعر و ادبیات كهن فارسی را از مادر آموخت و محضر بزرگانی چون كیوان سمیعی و بهزاد كرمانشاهی را درك كرد. پورناظری كه فارغالتحصیل رشته موسیقی از دانشكده هنرهای زیبای دانشگاه تهران است.
                        کیخسرو گروه موسیقی شمس را در سال 1359 بنا نهاد که نتیجه آن انتشار آثار تاثیر گذاری چون"حیرانی"،صدای سخن عشق،مطرب مهتاب رو ،......در دهه 60 و 70 با صدای شهرام ناظری بوده است که به عقیده بسیار از کارشناسان این آثار توانسته اند جای خود را به عنوان یک اثر جاویدان باز کند.
                        زمانی که از وی می پرسیم که آیا پیش بینی می کند که آثاری که در دهه 80 منتشر کرده اند،مانند آثار دهه 60 و 70 معروف شود و فراگیر؟!!با ترید پاسخ می گوید و نه گفتن را به زبانی دیگر بازگو می کند؛هر چند توضیحاتی می دهد که آن زمان که آثاری مانند مهتاب رو یا حیرانی یا صدای سخن عش منتشر شد،بعد از جنگ بود و موسیقی سنتی در مقایسه با زمان فعلی بیشتر مورد حمایت قرار می گرفت اما خودش هم می داند که در اوج بودن هم اکنون بسیار بسیار سخت است.
                        این هنرمند سالهای میانی دهه 70 به اتفاق فرزندانش، تهمورس و سهراب تحولی جدیتر در گروه شمس را انجام داد كه حاصل آن، اجرای بیش از 300 كنسرت داخل و خارج از ایران بود.
                        یکی ویژگی های گروه شمس استفاده از ساز تنبور که یک ساز آیینی دیار کرمانشاه است،در ارکستراسیون گروه موسیقی شمس است.این گروه در معرفی و جا افتادن ساز تنبور چنان نقش پررنگی داشته است که بیشتر مردم عادی، امروز تنبور را میشناسند. نمونهاش خیل مخاطبان گروه موسیقی شمس است ؛البته نباید انتشار آلبوم" صدای سخن عشق" را فراموش کرد که عطفی برای موسیقی تنبور به شمار رفت و این اثر توانست به واسطه استقبال زیاد به فروش خوبی دست یابد.
                        گروه شمس تاکنون به خوانندگان زیادی کار کرده است ؛هر چند در ذهن اعضا ی خانواده پورناظری آنچنان به وجود خوانند به عنوان عضوی برتر از نوازنده های یک گروه اصلا اعتقاد ندارند و با برگزاری کنسرتهای بدون خواننده به نوعی دیگر مخالفت خود را با شاخص شدن خواننده نشان داده اند.با این حال گروه موسیقی در برهه های مختلف با خوانندگانی چون شهرام ناظری فعالیت داشته و سال گذشته با علیرضا قربانی به صحنه رفت .

                        ** براي آغاز مصاحبه مي خواستم نظر شما را درباره انواع موسيقي هايي را كه هماكنون در جامعه رواج پيدا كرده است را بدانم؟

                        - متاسفانه در دهه اخير به بهانه اينكه موسيقي بايد نسل جوان را به خود جذب کند، نوعي آسان گيري مفرط را براي موسيقي به وجود آورده اند؛ غافل از اينكه موسيقي بايد ذهن و شور جوان امروزي را بر ساخت آثار ارزنده براي نسل آينده تربيت کند. اما در حال حاضر به گونه اي است كه مردم هرچه مي شنوند، با آن آهنگ (چه خوب-چه بد) خاطرهسازي ميكنند و شنيدن دوباره آهنگ منجر به تداعي خاطره ها و زمزمه آن آهنگ مي شود. به همين صورت به جاي اينكه ذهن مردم با آثار خوب پر شود با آثاري پر مي شود كه نه ارزش محتوايي دارد، نه ارزش موسيقايي و اين روند تسلسل باطل به نسلهاي آينده انتقال پيدا ميكند كه نهايت آن منجر به وجود آوردن نسلي مي شود كه فكر ميكند تمام داشته هاي موسيقي سرزمينش همان است كه هر روز در كوچه و خيابان مي شنود.
                        متاسفانه اغلب شعرهايي كه بر روي آهنگهاي موسيقي روزمره ميگذارند نه از نظر وزن و نه از نظر محتوا ،جايگاهي مطلوب ندارند؛ به گونه اي كه بايد بگويم اين اشعار هيچ بار هنري ندارد و کاملا مشهور است كه آنها را يك فرد بيقریحه و يا كم سواد گفته است.همچنین بیشتر محتواي اين شعرها كه هم به مسائل شهواني، رواني و افسردگي و آه و ناله و نفرين برمي گردد.

                        ** فکر می کنید چه عواملي منجر به توسعه اين نوع موسيقي ها در جامعه کنونی شده است؟
                        - مهمترين عامل براي رشد و توسعه اينگونه آهنگها رسانه هاي گروهي يعني راديو و تلويزيون بوده اند. اين رسانه به ويژه در دهه اخير با دعوت از خوانندههايي كه دو ماه از شروع كار آنها نمي گذشت و پخش مداوم اين آثار باعث علاقه در نسل جوان- كه تعداد آنها كم هم نبود و نيست- شد. اين در حالي بود كه موسيقي سنتي با وجود فراواني و پربار بودن به دليل نبود كارشناس فرهنگي در تلويزيون مورد ظلم قرار گرفت و از دسترس مردم دور شد و نوعي آسان پسندي مفرط در جامعه رواج پيدا كرد؛ به طوري كه بعد از این فراگیر شدن این نوع موسیقی، مخاطبان به دليل نشنيدن موسيقي ملي و سنتي خودمان حس كردند كه با اين نوع موسيقي بيگانه اند و كم كم به خودشان تلقين كردند كه موسيقي سنتي را پيرمردها گوش مي دهند و تفسیر کردند که ما جوانيم و در اين نوع موسيقي(سنتی) هيجان و انرژي وجود ندارد.
                        از طرف ديگر بايد به جوانها حق بدهيم؛ چراكه آنها موسيقي سنتي را نشنيده اند كه بخواهند با آن ارتباط برقرار کنند و آن را لمس كنند.

                        **اگر بخواهيم يك مقايسه اي بين موسيقيهايي كه هماكنون رواج پيدا كرده در مقايسه با سه دهه پيش داشته باشيم چه بايد بگوييم.

                        - قبل از انقلاب همه نوع موسيقي وجود داشت و براي عرضه هركدام راههاي يكساني وجود داشت. اما اكنون فقط دو نوع موسيقي وجود دارد كه يكي به هر نحوي مورد حمايت قرار ميگيرد و ديگري فقط به واسطه عشق مردم و تعصب هنرمندان به ميراث فرهنگيشان پابرجا مانده است.
                        به اعتقاد من موسيقي تجاري، بازاري و سطحي آن دوران خيلي باارزشتر از موسيقيهاي مثلا تجاري در برهه كنوني است؛ چراكه خواننده و آهنگساز اين گونه آثار در قبل از انقلاب به كار و فعاليت خود اعتقاد داشتند و ديگر اينكه از ذوق و سليقه برخوردار بودند، برخلاف خواننده و آهنگساز عصر ما كه ميخواهد به زور تكنولوژي حاضر نظير كامپيوترهاي ،جای خود را در ميان مردم باز كند. به نظرم اينگونه آثاري كه هماكنون به اسم موسيقي پاپ عرضه ميشود، اسمش موسيقي پاپ است وگرنه موسيقي پاپ كه پيام داشته باشد و شعر آن ارزش داشته باشد كه بد نيست.
                        در كل موسيقي به دليل اينكه بر روح و روان تاثير مي گذارد بايد بيشتر مورد حمايت قرار بگيرد واگر قرار باشد در جامعه اي كه همه در خيابانها بوق مي زنند، سرعت همه چيز زياد است، مردم عصباني هستند، روح جوانها ناآرام است، يك نوع موسيقي تنشآور نيز به خورد آنها بدهيم كه ديگر بايد به حال آينده آن مردم و نسلي كه تربيت ميكنند، گريست.
                        در همين راستا ما بايد از بچگي به روي كودكانمان كار كنيم كه متاسفانه اين مساله هم به وادي فراموشي سپرده شده و هميشه جاي آن خالي بوده است و كودكان ما رها و بدون هيچ پرورش ذهني به مرحله نوجواني و جواني ميرسند، بدون اينكه ذهن آنها را براي درك موسيقي بامحتوا پرورش داده شود.





                        **يكي از انتقادهايي كه به موسيقي سنتي برمي گردد، اينكه اين نوع موسيقي ظرفيت انتقال مفاهيم اجتماعي را ندارد و به فرض مثال همين كه كمتر از اشعار نو استفاده شده است خود دليلي است بر عدم وجود اين ظرفيت!

                        - اين مسأله به هيچ وجه درست نيست. اولا به گروههای ما که فعالیت رسمی دارد، مجوز براي اجراي اين گونه آثار را نمی دهد. بعضي از اين گونه آثار كه توسط آهنگسازان و بعضي از خوانندگان اجرا شده است به صورت قاچاقي و زيرزميني و يا در خارج از كشور منتشر شده و دست به دست در جامعه گسترش پيدا كرده است.از طرف دیگر باید بگویم که اشعار قدما جامعه ما مانند مولانا، حافظ و سعدي حاوي پيامهايي است كه در هر برهه جواب داده است.
                        به هر حال به نظر من موسيقي بايد در خودش نوآوري داشته باشد و با يكسري دستكاري كه نميتوان عنوان نوگرايي را بر روي موسيقي نهاد؛ اما باید بدانیم موسيقي سنتي ما آنچنان وسعت دارد كه ميتواند هر نو ذوقي را در خود پرورش دهد و اگر نميشود اين ايراد به هنرمند وارد است نه موسيقي!
                        به فرض مثال در همين گروه موسیقی تنبور كارهايي كه ساخته ايم، اگر كسي از مقامات تنبور آگاه باشد مي بيند كه ما چقدر نوآوري در كارهايمان داشته ايم. اما هنوز هم اعتقاد داريم اگر رگه هايي از خلاقيت نباشد گروه در جا مي زند به ويژه جوانها كه برداشت و بينشي تندتر از من دارند و نتيجه آن اين است كه روز به روز مخاطبان گروه شمس با اينكه چندين سال است با خواننده مطرحي هم كار نكردهايم، زيادتر مي شود.

                        ** آيا هنوز به ساخت آثار موسيقي به فرم و شیوه موسيقي دستگاهي (رديف) اعتقاد داريد؟

                        - من از زماني كه ساز زدم، هيچ وقت رديف نزدهام و هميشه در كارهايم خلاقيت و نوآوري داشته ام. هنوز هم اگر بخواهم به فرم موسيقي دستگاهي قطعه ميسازم، اما كاری ميكنم كه در آن خلاقيت خودم نيز نمايان باشد. متاسفانه ما برداشت اشتباهي از رديف پيدا كردهايم، رديف يك درس است براي يادگيري موسيقي اما كسي كه به صرف فقط درس پس بدهد كه هنر نكرده است.

                        * * تغيير نگرش هايي كه در روند فعاليت گروه موسيقي شمس تاكنون مشاده مي شود بيشتر تحت تاثير خودتان است يا پسرها يعني تهمورث و سهراب در اين امر دخيل بوده اند؟

                        - من خودم معتقد به خلاقيت در آثار هنری هستم و اين انديشه در تفكرات خانوادگي ما پرورش پيدا كرده است و توسط پسرانم كه جوان هستند شتاب بيشتري گرفته كه كاملا هم طبيعي است .اما به هر حال اين نوع انديشه هاي نوگرايي از تفكرات خود من سرچشمه گرفته است.

                        ** آثاري كه شما در دهه 60 و 70 با صداي شهرام ناظري منتشر كرديد، در حافظه تاريخي مردم ماندگار شده است، آيا فكر ميكنيد آثاري كه در دهه 80 با ديگر خواننده ها داشتيد، نيز بتواند در آينده جايي در ذهن مردم داشته باشد؟

                        - اين موضوع به صداي خواننده بستگي دارد و اينكه آيا آن خواننده مي تواند انديشه هاي آهنگسار را بيان كند. در دهه 60 و 70 بعد از جنگ بود و يك شرايط ديگري حكمفرما بود و شرايط مثل امروز نبود. آن زمان آثار آهنگساز در مقايسه با زمان حاضر بيشتر شنيده ميشد و ذهن هنرمند تحت تاثير اين همه شلوغي و نابساماني نبود.

                        ** فكر مي كنيد دليل اينكه آثار امروزي مانند گذشته نميتواند جاي خود را در خاطره هاي مردم پيدا كند، به چه برميگردد؟

                        - مهمترين دليل اين است كه برخلاف گذشته، آهنگساز و خواننده از همديگر دورند و ارتباطي با يكديگر ندارند. در قديم هنرمنداني چون مرتضيخان محجوبي و رهي معيري شب و روز با همديگر زندگي ميكردند.
                        همچنين هنرمندان ديگري چون بيژن ترقي، علي تجويدي كه آثاري ماندگار خلق كردند؛ به خاطر همين هم نشيني ها بوده است.
                        از ديگر دلايل اينكه كلام در موسيقي ايراني نقشي انكار نشدني دارد و متاسفانه تعداد خوانندگاني كه بتوانند در ذهن مردم جا باز كنند و بمانند بسيار بسيار نادر است.
                        به فرض مثال هنرمند چون آقاي شجريان توانسته است براي 40 سال خود را در اذهان مردم جاي بدهد كه به قول آقاي كسايي كه گفته است" كه شجريان پاشو جايي گذاشته كه دست هيچكس به جايش نميرسه." در اين راستا هم از يك نظر به آقاي شجريان تبريك مي گوييم كه 40 سال با اقتدار جايگاه خود را حفظ كرده اند و از طرف ديگر متاسفيم كه هيچ استعدادي در اين سالها شكوفا نشده است البته در عرصه نوازندگي هم وضعيت به همين صورت است.

                        ** تحليل شما از چرايي اين اوضاع كه ديگر مانند قديم خواننده يا نوازندهاي به اصطلاح گل نمي كند، چيست؟

                        - مهمترين دليل اينكه نوازنده و خواننده خوب شدن بسيار سخت است و براي كسي كه جنون عشق و هنر نداشته باشد، ميسر نخواهد شد. علاوه بر آن كسي كه مي خواهد در عرصه موسيقي در ايران به جايي برسد بايد با تمام ناملايمي ها ادامه دهد كه اين كار تنها از نوابغ برمي آيد كه سد را مي شكنند و به جلو حركت مي كنند.

                        ** چرا ديگر دوران نخبه پروري نه تنها در موسيقي در باقي علوم را مشاهده نمي كنيم؟

                        - در يك اجتماع همه چيز به هم پيوسته است و از يكديگر تاثير ميپذيرد؛ چراكه آدمها هوشمند نيستند كه بدون حس و درك احساسي ادامه حيات بدهند. هماكنون جامعه و روح آن ناآرام و متلاطم است و در اين شرايط طبيعي است كه اگر هم استعداد بالقوهاي براي نابغه شدن باشد، خشكيده مي شود.

                        ** با توجه به تجربه های مختلف شما برای معرفی ساز تنیور،آيا ساز تنبور قابليت تركيب با سازهاي اركستر را دارد؟

                        - تنها ضعف ساز تنبور به وسعت صداي محدود آن برمي گردد وگرنه هيچ فرقي با سازهاي ديگر ندارد. همچنين اين ساز از گامهاي غربي برخوردار است و نزديكي زيادي با موسيقي غربي دارد. اما آنچه تنبور را در مقايسه با سازهاي ديگر متمايز كرده است درون مايه آن است كه بسيار عميق است که در اين مقال نمي گنجد و براي گروه ما افتخار است كه توانسته ايم اين ساز را به صورت آبرومند مطرح كنيم ؛ البته من برای این كار عمرم را گذاشتم، تحصیل كردم، سابقه داشتم و در كنارش از توانمندی هایی كه داشتم نیز استفاده كردم. خوشبختانه همان طور كه اشاره كردم، شروع خوبی در آلبوم صدای سخن عشق با آقای شهرام ناظری داشتیم. ما سالها با هم كار كردیم و ایشان به بهترین وجه آهنگهای ما را معرفی كردند كه این مساله خیلی موثر بود. در حالی كه مثلا اگر یك خواننده درجه 2 این كار را می كرد، مسلما تنبور به آن شكلی كه باید معرفی نمی شد.

                        **آيا ساز تنبور مي تواند جايگاهي كه ساز تار در اركستر دارد مانند تار در اركستر ملي يا تار در آثار حسین دهلوي را پيدا كند؟

                        تنبور را نمي توان با تار مقايسه كرد؛ چراكه ساز تار متكامل شده ساز تنبور و سه تار است .اما ساز تنبور به همان شكل قديمي با نوعي صدادهي غمناك و عرفاني مانده است. موسیقی تنبور با تنبور نواخته می شود. تنبور دارای مقام هایی است و موسیقی اش بر پایه این مقامها استوار است. ضمن این كه دارای پرده بندیهایی نیز هست. ما نسبت به این پردهبندیها به آهنگسازی و تنظیم و اجرا میپردازیم. یك وقتهایی هم هست كه مشتركاتی میان پرده های تنبور و موسیقی سنتی وجود دارد كه ما از آنها استفاده می كنیم. در تنبور مقامی وجود دارد كه به آن غریبی گفته میشود. پردهاش مثل گام ماهور است، ضمن این كه حس و حال خود نوازنده هم در تنبور موثر است. هركدام از سازها براي خود شخصيت و شناسنامه اي مستقل دارند و اما درباره ساز تنبور بايد بگويم كه صداي اين ساز تاثير عميق در روح انسان به وجود مي آورد.

                        ** آيا تجربه ها ترکیب ساز تنبور با ديگر سازها در گروه شما شکل گیری شده است، فقط مختص به گروه شمس است و آيا ديگر گروهها نيز مي توانند چنين تجربهاي را به شكل ديگر تجربه كنند؟

                        - تاكنون اين تجربه ها مختص به گروه ما بوده است و ما توانسته ايم با توجه به سابقه گروه آثاري جاودان و ماندگار براي ساز تنبور به وجود آوريم و اعتبار تنبور را روز به روز بالاتر ببريم. اميدوارم ديگر گروهها نيز با استفاده از دانش بزرگان اين راه را ادامه دهند.
                        **با توجه به اينكه ساز تنبور در ديار شما يعني كرمانشاه از قداستي خاص برخوردار است، اما اكنون با تركيب هايي كه گروه شما بر روي اين ساز انجام داده است شاهديم كه همه دستي بر آتش دارند و تنبور هم مي نوازند. اين روند و گسترش ان نوع نگاه به سنتور در زادگاهتان برايتان منجر به مشكلي نشد؟

                        - اين ساز يك ساز آييني براي طايفه الحق كرمانشاه بوده است و آنها يك رسالت بزرگ انجام دادند و آن هم اينكه به وسيله تنبور تمام مقامهاي باستاني تنبور را حفظ كردند و به زمان ما رساندند. در اين مقامها چند كلام حقاني وجود دارد كه ما به خاطر احترام به عقايد دوستان و طايفه يارستان از كلامهاي حقاني استفاده نكرديم و به شاگردان هم توصيه كرديم كه اين كار را انجام ندهند؛ هرچند خود دوستان اين قدر که ما رعايت كردم، اين موضوع را رعايت نكردند كه خوشبختانه روند ما منجر به رايج شدن ساز تنبور شد.

                        **آيا ساز تنبور ظرفیت تلفیق با سازهای اركستر سمفونيك را دارد؟

                        - اين موضوع بستگي به آهنگساز و تنظيم كننده دارد. ما در يك تجربه اي كه داشتيم در آمريكا ساز تنبور را با اركستر سمفونيك تركيب كرده ايم اما این قطع تجربه اول است و ممكن است كاستيهايي هم داشته باشد.
                        تنظیم کننده این اثر شهداد روحاني است که به نظرم ترکیب موفقی بوده است .اين قطعه به زودي منشرت مي شود.

                        **آلبوم "مطرب مهتاب روا" به عقيده من يكي از شاهكارهايي است كه شما براي سازهاي مقامي نوشته ايد، ايده شكل گيري اين قطعه چگونه بود؟

                        - من به طور معمول به دو صورت آهنگ ميسازم؛ يا شعر را از پيش تعيين مي كنم و يا فال مي گيريم. تصنیف "مطرب مهتابرو" را هم فال گرفتيم و همان وقت كه شعر را خواندم آن را با ساز نواختم و ضبط كردم و يك هفته طول كشيد تا نت آن را نوشتم. اين اثر در سال 68-67 با صدای شهرام ناظری اجرا شد که با استقبال خیلی خوبی مواجه شد.

                        * وضعيت اقتصاد هنر موسيقي را چگونه ارزيابي ميكنيد؟


                        - متاسفانه صداي ما در اين زمينه به جايي نميرسد. هماكنون گراني بليت كنسرت براي خود معضلي شده است ؛البته 80 درصد اين هزينهها به اجاره بهاي سالن و هزينههاي اضافي ديگر مانند پاركينگ، اماكن و... برمي گردد.
                        ما در اغلب کشورها کنسرت برگزار کرده ایم ومتاسفانه شاهدیم که قیمت یک سالن در تهران از بزرگترین و با کیفیت ترین سالن در دنیا بیشتر است.
                        در همه جاي دنيا، دولت از هنرهای ملي حمايت مي كند و آن را رها نمي كند اما در کشور ما دریغ از این احساس مسئولیت ها !اگر مسئولان فرهنگي ما قانوني تصويب ميكردند كه اين هنر كه هم اكنون حمايت صداوسيما را ندارد،می توانست با يك قيمت متعارف تري عرضه اندام كند، شرايط به گونه اي ديگر هم براي گروهها و هم براي مردم مي شد. از طرفي گروهها دغدغه پركردن سالن براي پوشاندن هزينه هاي خود را نداشتند و از طرف ديگر مردم با هزينه هاي پايينتري علاقه مه خود را دنبال مي كردند.

                        ** سخن پاياني...

                        - در اينجا مي خواهم بگويم عليرغم تمام ذهنيت درباره مويسقي سنتي اما مردم با اقبال تمام سالنها موسيقي را پر ميكنند و اغلب كنسرتها موفق ميشود. در اين راستا ميخواهم از مردم تشكر كنم كه در اين شرايط بد اقتصادي، موسيقيدان ها را تنها نگذاشته اند.

                        گفت و گو از:آمن خادمی
                        آخرین ویرایش توسط آمن خادمی؛ 2011/05/19, 10:34.
                        to continue, please follow me on my page

                        نظر

                        • آمن خادمی
                          مدیر
                          • Jan 2011
                          • 5243

                          #13
                          ****به مناسبت سوم خرداد و آزاد سازی خرمشهر***

                          اولین بار«ممد نبودی که ببینی...»را که خواند؟


                          اولين بار در مراسم سالگرد جهانآرا خودم خواندم بعد آن را به حسين فخري كه عضو سپاه خرمشهر بودند دادم و ايشان نيز آن را به غلام كويتي پور دادند. درسال 64 به پيشنهاد كويتي پور تغييراتي در آن دادم. البته آن زماني كه وي اين شعر را خواندند من درمنطقه مهران بودم و در آنجا ديدم يكي از بچه هاي دزفول اين شعر را زمزمه ميكند و برايم جاي تعجب بود كه وي اين شعر را از كجا بهدست آورده. از او سوال كردم و گفت، شب گذشته كويتي پور آن را خوانده و من هم تعدادي از ابيات آن را حفظ كردم.

                          تهران امروز نوشت:

                          شايد خيلي ها هنوز سرود زيبايي كه در وصف شهيد محمد جهان آرا فرمانده سپاه خرمشهر سروده شده را به خاطر داشته باشند. در آن زمان ورد زبان هر ايراني اين سرود زيبا بود با اين اشعار: ممد نبودي ببيني شهر آزاد گشته... سراينده اشعار اين سرود زيبا كيست؟ آقاي عزيزي. فردي كه براي دل خودش شعر مي گويد، متولد خطه خوزستان و از همرزمان جهانآرا ، حاضر در دفاع از خرمشهر تا آخر و حاضر در آزادي خرمشهر تا لحظه آخر و كسي كه از سال 62 در اراك ساكن شده ..

                          فكر و اساس سرودن شعر در وصف جهانآرا چگونه بود؟

                          جهان آرا بسيار آرام و دوست داشتني بود و جاذبه خاصي در او وجود داشت. در اولين سالگرد شهادت وي به تهران مي رفتيم. در اتوبوس دوستان پيشنهاد كردند كه شعري درمدح شهيد جهانآرا تهيه شود تا در مراسم ايشان همه با هم بخوانند. در اين فاصله كه در اتو بوس بودم اين شعر را آماده كردم. البته خود نواي اين شعر يك نوحه قديمياست كه با يكسري تغييرات كلي و اساسي آن را به صورت فعلي كه رايج است تبديل كردم.

                          اولين بار شعر را چه كسي خواند؟

                          اولين بار در مراسم سالگرد جهان آرا خودم خواندم بعد آن را به حسين فخري كه عضو سپاه خرمشهر بودند دادم و ايشان نيز آن را به غلام كويتي پور دادند. درسال 64 به پيشنهاد كويتي پور تغييراتي در آن دادم. البته آن زماني كه وي اين شعر را خواندند من درمنطقه مهران بودم و در آنجا ديدم يكي از بچه هاي دزفول اين شعر را زمزمه ميكند و برايم جاي تعجب بود كه وي اين شعر را از كجا بهدست آورده. از او سوال كردم و گفت، شب گذشته كويتي پور آن را خوانده و من هم تعدادي از ابيات آن را حفظ كردم.

                          آيا سرودن اين اشعار با يك انگيزه دروني خاص بود؟

                          اين اشعار خودشان به سراغ آدم ميآيند و در آن فضا كه قرار بگيري آن روحيه ايجاد ميشود و مثل يك رايحه دلنشين يا يك ابر زودگذر است كه بايد سريع آن را جذب كني و به آن سبك و سياق بدهي تا ماندگار شود و در غير اين صورت ميگريند و ميروند به طور مثال در مورد شعر زير كه كويتي پور خوانده بودند همان شعر «ياران چه غريبانه رفتند از اين خانه» يك شاعر ديگر اين شعر را گفته بود و من هم بدون آنكه از شعر وي اطلاعي داشته باشم شعري با همين سبك و سياق درمدح خرمشهر سرودم به كويتي پور دادم كه وي نيز اين اشعار را با هم تلفيق كرد و اين سرود ياران چه غريبانه را خواندند كه چند بيت از اشعار آن توسط من سروده شده است.
                          to continue, please follow me on my page

                          نظر

                          • آمن خادمی
                            مدیر
                            • Jan 2011
                            • 5243

                            #14
                            هنرمندان موسیقی در شوک تغییر رویکرد تالار وحدت!


                            مسئولان بنیاد رودکی و تالار وحدت عرصه و مجال حضور هنرمندان موسیقی را در سال ۹۰ تنگتر از پیش کردهاند و اگر چک هنرمندان ۴۸ ساعت قبل از اجرا نقد نشود، آنها نمیتوانند برای اجرا به تالار وحدت بروند.
                            مسئولان بنیاد رودکی و تالار وحدت عرصه و مجال حضور هنرمندان موسیقی را در سال ۹۰ تنگتر از پیش کردهاند و اگر چک هنرمندان ۴۸ ساعت قبل از اجرا نقد نشود، آنها نمیتوانند برای اجرا به تالار وحدت بروند. این در حالیست که طبق رویه مرسوم وظیفه مسئولان موسیقی کشور حمایت از هنر اصیل در برابر نمونههای وارداتی است.

                            اصل مطلب در لینک زیر:

                            to continue, please follow me on my page

                            نظر

                            • Ehsan Am
                              کاربر فعال
                              • Feb 2011
                              • 177

                              #15
                              سلام
                              آمن عزیز من واقعا شخصا برای ارزشی که برای فرهنگ در این مملکت جاریست متاسفم چون از نزدیک شاهد این موضوع میباشم.
                              خوب موسیقی هم مانند رشته دانشگاهی از بخشهای متفاوتی تشکیل شده که من شخصا با تبعیض در بخشهای مختلف از سنتی و پاپ و راک و غیره مخالفم ومتاسف برای مقامات مسول در این زمینه که راه کشتن این هنر رو در پیش گرفتن.
                              من مصاحبه شما رو با شهرداد روحانی خوندم .
                              همینطور فیلم مستند زندگی ایشون در لندن رو مشاهده کردم.
                              این آدم وقتی که رهبر ارکست سمفونیک لندن هست و پس از یکی از آخرین اجراهاش برای سورپرایز کردنش بهش یکی از نسخه های دست نوشت بتهون که جزو آثار عتیقه هست همون روی سن در حال تشویق تماشاگران هدیه میدهند واقعا چه انتظاری میشه داشت جز اینکه پی به قهقرا رفتن هنر در این مملکت پی ببریم.
                              چون من تا حدی در این مورد بدلیل برادرم دخیل شدم واقعا با چشمان خودم میبینم که چه استعدادهایی کشته میشوند!!!
                              تازه این هنره و تو موارد دیگه که وامصیبتا.
                              اینو به جرأت میگم اینقدر استعداد تو خفگان بسر میبرن که اگه بگذارن که هیچوقت نمی گذارن این مملکت مهد هنر و مظهر .... خیلی چیزها در دنیا خواهد بود.
                              برای چی باید خیلی از کسانی که اینجا در یک اتاق در بسته برای دل خودشون حالا هر سازی در هر سبکی میزنن فقط کافیه یک cd از کارهاشون رو به هر جایی بفرستن (مثل مغزهای ایرانی که فقط نام ایران رو یدک میکشند و ممالک دیگر از وجود اونها با افتخار استفاده می کنن ) از همه جا براشون با هزار سلام و صلوات برای همکاری دعوت بعمل بیارن و با سرمایه گذاری بر روی اونها هم برای خودشون هم برای اون فرد بالاترین درجات رو بسازن.
                              همین امر باعث میشه همه در این آتش بسوزند.
                              خیلی حرفها هست که نمیشه اینجا بیان کرد ولی من خودم وقتی چند تا از کارهای برادرم رو (البته تو زمینه راک) که یه پسر 20 سالست و 10 ساله روزانه بلا استسناء 5 تا 6 ساعت تمرین با گروه خودش رو داره و وقتی دیدم اینجا احدی ارزشی برای این موضوع نیست ؛ هنگامی که از طریق چند رابطه به چند کمپانی مطرح فرستادم و در عرض 1 هفته 4 دعوت نامه براش اومد به عینه لمس کردم (البته بدلیل دانشگاه و مشکل سربازی نمی تونه خارج شه ولی از الان یه همچین جوونی که آینده ای برای خودش متصور نبود الان هزاران ایده و هدف تو زندگی خود میبینه و از این جمله صدها نمونه شخصا دیدم ولی استطاعت این امر براشون ممکن نیست).
                              خوب با این اوصاف نباید بیشتر از این انتظار داشت.
                              با سپاس

                              نظر

                              در حال کار...
                              X