شگفــتی های ادبیات

Collapse
X
 
  • زمان
  • نمایش
Clear All
new posts
  • عليرضا جمالی
    مدیر (ستاره‌دار 20)
    • Oct 2010
    • 1294

    #1

    شگفــتی های ادبیات

    نميدونستم اين قضيه رو كه مدت هاست باهاش مواجه هستم و هستيم كجا بايد مطرح كنم تا پاسخي براش پيدا بشه.

    يادمه پارسال تو يكي از برنامه هاي تلويزيوني خداداد عزيزي به عادل فردوسي پور در مورد انتخاب كارشناسان فوتبال تو برنامه هاي تلويزيوني ايراد گرفت و گفت چرا از آدم غير فوتبالي به عنوان كارشناس فوتبال استفاده ميكنيد اما از اين همه فوتباليست پيش كسوت استفاده نميكنيد (فكر كنم منظورش "صدر" بود كه براي خودش به عنوان كارشناس تو تلويزيون جايي باز كرده بود)
    فردوسي پور هم تو جواب گفت " براي اينكه آدماي فوتبالي كمي داريم كه بتونن خوب صحبت كنن و..."

    و انگار اين جرقه اي بود براي اينكه فاجعه رخ بده


    رسيديم به بازي هاي جام جهاني...
    كارشناس هاي فوتباليمون تو اون برنامه ها امير حسين پيرواني... تقوي... افشين پيرواني...دكتر صدر...رضا حاجي زاده كه انصافا حسابش از بقيه جداست و...بودند

    انگار همه هم اون برنامه و بحث عادل فردوسي پور و خداداد رو ديده بودند!
    بايد نشون ميدادند "خوب صحبت كردن" رو بلدند، اما افسوس كه منظور فردوسي پور رو اشتباه متوجه شده بودند... اين شد كه يه سري واژه هايي كه براشون قبلا معادل هاي رايجي داشتيم كم كم تو بحث ها جا وا كرد.

    تقوي با پلي ميكر(play maker) شروع كرد، امير حسين پيرواني گفت كامبينيشن(combination) ، دكتر صدر گفت... و خلاصه هر كي ميخواست بياد تو اون برنامه ها قبلش دو تا لغت جديد ياد ميگرفت و ميومد تو برنامه و تو 5 دقيقه صحبت 50 بار اون كلمه انگليسي رو به كار ميبرد...

    گذشت و ...رسيديم به بازي هاي آسيايي تو اين چند روزه اخير
    يه روز ديدم تقوي داره رو تصوير كارشناسي ميكنه و گفت: وينگ(wing) راست و چپ!! (قبلا فكر كنم ميگفتند بال راست و چپ)
    پلي ميكر بايد...
    و واژه ديگه اي كه اين روزا ورد زبان ايشون شده فينيشينگ هست؛ تيم ما مشكل فينيشينگ داره...


    و اين شد كه فهميدم اين كارشناسان فهيم و سخنداني كه "خوب صحبت كردن" رو خوب بلدند تو فاصله جام جهاني تا جام ملت هاي آسيا بي كار نبودند و كلي لغات جديد ياد گرفته اند...

    خيلي از واژه هاي ديگه كه تو اين مدت از اين به اصطلاح كارشناسان "خوب صحبت كردن" بلد شنيدم الان تو ذهنم نيست اما خودتون به حافظه تون مراجعه كنيد تا ببينيد و بدونيد اين كارشناسان كلي لغت انگليسي ديگه بلدند و خدايي نكرده من با اين نوشتار دايره لغاتشون رو محدود نكرده باشم!

    لغاتي كه روز به روز دارند رايج و رايج تر ميشن و انگار كسي نيست كه نظارتي برشون داشته باشه و انگار دوره پاس داشتن پارسي سر اومده...

    اميدوارم اين نوشته اثري داشته باشه!
    از ادمها بت نسازید, این خیانت است ؛ هم به خودتان, هم به خودشان! خدایی میشوند که خدایی کردن نمیدانند وشما در اخر میشوید سر تا پا کافر خدای خود ساخته...

  • عليرضا جمالی
    مدیر (ستاره‌دار 20)
    • Oct 2010
    • 1294

    #2
    ع ش ق...شگفتی های ادبیات

    نقل از سايت bbcpersian.com:

    صادق هدایت، ۶۰ سال پیش در چنین روزی در پاریس خودکشی کرد. ۶۰ سال پس از درگذشت صادق هدایت باید پرسید دامنه تأثیر او بر نسلهای بعدی داستان نویسان ایرانی در چه حد است؟ آیا در تاریخ ادبیات داستانی ما اثری در حد بوف کور یا حتی بهتر از آن نوشته شده؟ آیا میتوانیم بگوییم که ادبیات ما اکنون از هدایت گذر کرده و به راه دیگری افتاده؟

    گوناگونی و تنوع اندیشه ها و آثار هدایت

    اصولاً زندگی ادبی و اجتماعی هدایت را میتوانیم به دوران پس از جنگ جهانی اول که مقارن بود با استبداد رضاشاهی و پس از پایان جنگ جهانی دوم که به اشغال ایران توسط قوای متفقین انجامید و برخی آزادیهای اجتماعی و سیاسی را با خود آورد، تقسیم کنیم.

    بوف کور شاخصترین اثری که هدایت آفریده، برآمده از دوران نخست زندگی او و حاجی آقا یکی از واقعگراترین و خواندنی ترین آثار هدایت در دوران پسین زندگی اش پدید آمد.

    تفاوت این دو اثر به خوبی نمایانگر تأثیرپذیری هدایت از شرایط اجتماعی و سیاسی زمان خودش است. اگر بوف کور را درونگراترین اثر داستانی ایران در نظر بگیریم، حاجی آقا برونگراترین اثری است که هدایت نوشته است. اصولاً یکی از ویژگی های هدایت، گوناگونی و تنوع اندیشه ها و استعدادهای اوست.

    نمایشنامه های "پروین دختر ساسان" و "مازیار" را به هیچوجه نمیتوان با هجونامه هایی مانند "افسانه آفرینش" و "وغ وغ ساهاب" مقایسه کرد. همچنین برای شناخت هدایت و درک گستردگی آثار او میبایست مقالاتی مانند "فواید گیاهخواری"، نقد "ویس و رامین" و نقد "کافکا" و مطالعات او درباره فرهنگ فولکلور و زبان پهلوی را هم در نظر داشت. از همین روی و دقیقاً به خاطر گستردگی آثار هدایت است که او تا سالها، داستان نویسی و حتی پژوهش و نقد ادبی را از خود متأثر کرده بود.
    کوشش هایی برای درک ابدیت و زیبایی

    "آیا میتوان گفت هرگاه که تکلیف نهضت مشروطه و دستاوردهای آن معلوم شود، میتوانیم در داستان نویسی معاصر ایران هم به راستی و برای همیشه از هدایت و کابوس سهمگین "بوف کور" گذر کنیم؟"

    تأثیر هدایت بر نویسندگان معاصرش چندان آشکار نیست. دنیای داستانی صادق چوبک و بزرگ علوی که با هدایت هم دوره بودند و حتی دنیای داستانها و رمانهای ابراهیم گلستان که به یک نسل پس از هدایت تعلق دارد، با جهان بوف کور، حاجی آقا و داستانهای کوتاهی مانند داش آکل تفاوت دارد. هر چه که جلوتر میرویم و به سالهای دهه ۴۰ نزدیکتر میشویم، تأثیرپذیری نویسندگان از هدایت هم به همان اندازه افزایش مییابد. جلال آل احمد به رغم آنکه در سنتها و در مذهب ریشه دوانده بود، از بیشترین تأثیرپذیری از هدایت که در مذهب و خرافه ستیزی اش تردید نیست، برخوردار است.

    آل احمد در نخستین شماره مجله علم و زندگی در دی ماه ۱۳۳۰ در ستایش بوف کور یکی از بهترین تحلیلهای اجتماعی از این اثر چند لایه و تفسیرپذیر را به دست میدهد.

    آل احمد مینویسد: "بوف کور زبان خود هدایت است. (...) کوششی است برای درک ابدیت و زیبایی. (...) فریاد انتقام است. فریاد انتقامی که فقط در درون برمیخیزد و هیاهو به پا میکند (...) بوف کور گذشته از ارزش هنری آن یک سند اجتماعی است. سند محکومیت حکومت زور."

    اگر چه آل احمد به رغم مرجعیتی که برای خودش در ادبیات ایران قائل بود، نتوانست اثری همچون بوف کور پدید آورد، اما پس از شکست نهضت ملی و فراگیر شدن یأس در جامعه ادبی ایران، در نویسندگان مکتب اصفهان هر اثری که پدید آمد، قصد داشت درک آل احمد از بوف کور را بازتاب دهد.

    هوشنگ گلشیری به عنوان شاخصترین نویسنده مکتب اصفهان از بیشترین حد تأثیرپذیری از هدایت برخوردار است. شازده احتجاب هم مانند بوف کور از سندیت اجتماعی برخوردار است و در همان حال ارزش زیباشناختی غیر قابل انکاری دارد. شازده احتجاب هم همچون ملکوت نوشته بهرام صادقی تلاشیست برای درک ابدیت و زیبایی.

    هدایت و رماننویسی در ایران
    با اینحال در بحث تأثیرپذیری نویسندگان ایرانی از هدایت نباید رمان نویسی ایران را از نظر دور داشت. هدایت اصولاً رمان نویس نبود. او نه از آن آرامش و فراغت خاطری که یک رمان نویس می بایست در زندگی از آن برخوردار باشد، بهره ای برده بود و نه قلمش از کشش و توانایی قلم یک رمان نویس برخوردار بود.

    علاوه بر این هدایت اصولاً در زمانه "پاورقی نویسی" و رمانهای "تاریخی" در دوران رضا شاه برآمده بود و طبیعی بود که به عام پسندنویسی دوران خودش و نویسندگانی مانند محمد حجازی، مشفق کاظمی، یحیی دولت آبادی و زین العابدین رهنما که حکومت در صدد رسمیت بخشیدن به آنها بود، واکنش نشان دهد.

    آثار داستانی هدایت در واقع داستان های کوتاه و سرگذشتهایی هستند که به دقت طراحی و نوشته شده اند و در همه موارد با یک نکته برجسته به پایان میرسند. بوف کور طولانی ترین این سرگذشتها و یک شعر بلند است، اما از قلمرو داستان بلند (نوول) میآید.

    چشمهایش بزرگ علوی که تحت تأثیر ادبیات عشقی آلمان در آن سالها نوشته شده، یک رمان کامل است. همچنین سنگ صبور صادق چوبک هم در همان زمان یک رمان بهیادماندنیست. با وجود این تلاشهای جسته و گریخته میبایست یک تا دو دهه بگذرد که شاهد نخستین خیزشها در رمان مدرن و واقعگرای فارسی باشیم.

    سووشون نوشته سیمین دانشور و شب هول نوشته هرمز شهدادی از شاخصترین رمان های ایرانی پیش از انقلاب به شمار می آیند. دانشور و شهدادی بی تردید هدایت را درک کرده اند، اما توانسته اند اثری متفاوت از بوف کور پدید آورند.

    اصولاً آنها که ادعا میکنند ادبیات ایران، شصت سال پس از درگذشت هدایت، هنوز نتوانسته از بوف کور عبور کند، رماننویسی ایران را در نظر نیاوردهاند.
    پس از انقلاب هم در رمانهایی مانند عروسی عباس خان نوشته مهشید امیر شاهی، جای خالی سلوچ نوشته محمود دولت آبادی و آزاده خانم و نویسندهاش نوشته رضا براهنی و بسیاری از رمانهای دیگر، حتی در آثار نسبتاً عام پسند اسماعیل فصیح نشانه هایی از گذر از بوف کور نویسی را سراغ داریم.

    رمان فارسی در یک مفهوم مدرن و جهانی در مجموع پس از هدایت متولد شد. اما در داستان کوتاه و در داستان های بلند، داستان هایی مانند "مدیر مدرسه" جلال آلاحمد، "ملکوت" بهرام صادقی، "مد و مه" ابراهیم گلستان و "شازده احتجاب"، یعنی در بهترین و ماندنی ترین جلوه های ادبیات معاصر ایران هنوز وامدار هدایت هستیم.

    فرزند دوران مشروطیت و نویسنده دوران دیکتاتوری

    صادق هدایت فرزند دوران مشروطیت و نویسنده دوران دیکتاتوری است.

    ماندگاری و تأویل پذیری آثار هدایت و این واقعیت که بوف کور از سال ۱۳۱۵ که برای نخستین بار در هندوستان منتشر شد، تاکنون همواره یا در محاق بوده یا به شکل سانسور شده انتشار یافته، همه از این واقعیت نشان دارد که در یک صد سال گذشته همواره بین روح نهضت مشروطه و دیکتاتوری در آمد و شد بودهایم. نه توانستیم مشروطه را به سرانجام برسانیم و نه از دیکتاتوری هرگز رهایی یافتیم.

    چنین است که روح "بوف کور" هنوز بر اصیلترین جلوه های ادبیات داستانی ما سایه انداخته. هرگاه مثل دوران حاضر، فرهنگ رسمی ما به فرهنگ عام پسند به عنوان منحط ترین پیامد سرکوب متمایل شده، از هدایت دور شده ایم. بی جهت نیست که این روزها عمر شاخصترین آثار از یک سال تجاوز نمیکند.

    هر چند که در رمان نویسی سالهاست که از بوف کور گذر کردهایم، اما دستکم در شناخت فرهنگ اصیل و ماندگار از فرهنگ منحط و زودگذر، و برای تشخیص اصالت از انحطاط هدایت و بوف کور او هنوز مطمئن ترین ملاکی است که در دست داریم. آیا میتوان گفت هرگاه که تکلیف نهضت مشروطه و دستاوردهای آن معلوم شود، میتوانیم در داستان نویسی معاصر ایران هم به راستی و برای همیشه از هدایت و کابوس سهمگین بوف کور گذر کنیم؟


    صادق هدایت در هفده سالگی



    جمله های آغازین بوف کور با دستخط صادق هدایت
    از ادمها بت نسازید, این خیانت است ؛ هم به خودتان, هم به خودشان! خدایی میشوند که خدایی کردن نمیدانند وشما در اخر میشوید سر تا پا کافر خدای خود ساخته...

    نظر

    • آمن خادمی
      مدیر
      • Jan 2011
      • 5243

      #3
      پنج نویسنده که پس از مرگ دنیای ادبیات را تکان دادند

      «محاکمه» نوشته فرانتس کافکا و چهار رمان بزرگ دیگر پس از مرگ نویسنده آنها منتشر شدند.
      هنری جیمز، جین آستین، کافکا، استیگ لارسون و جان کندی تول نویسندگانی هستند که حتی پس از مرگ نیز اثری مهم به دوستداران ادبیات هدیه دادند.

      1.«محاکمه» نوشته فرانتس کافکا (1925)
      هر سه رمان بزرگ این نویسنده اهل چک پس از مرگ او منتشر شدند. بهترین این سه اثر «محاکمه» بود که یک سال پس از مرگ نویسنده بر اثر سل چاپ شد. البته دست نویس کافکا کامل نبود و مکس برود، دوست و نویسنده زندگینامه کافکا دستی روی آن کشید و منتشرش کرد.

      مثل دیگر کتابهای کافکا در «محاکمه» نیز شاهد علاقه این نویسنده به شرایط بشر از دید جوزف ک. هستیم، یک منشی بانک بلندپرواز که به اتهام جرمی نامشخص (برای خودش و خواننده) بازداشت و درنهایت کشته می شود.

      کافکا این اثر را به صورت یک حکایت پندآموز نوشته بود اما متوجه نبود چه پیش بینی تاریخی تلخی میکند. دولت توتالیتری که در کتاب قدرت را در دست دارد و جوزف ک. را دستگیر میکند شباهت بسیاری با رژیم های حاکم اروپا در قرن بیستم دارد.

      2. «برج عاج» نوشته هنری جیمز (1917)
      این اثر یک زوج تجاری میلیونر و البته در حال مرگ به نام های ابل گاو و فرانک بترمن را به عنوان شخصیت محوری دارد. اولین رمان از دو اثر ناتمام جیمز، نقد تندوتیزی به حرص و فساد آمریکا است.

      این اثر ریتم آرامی دارد و نثری فاخر، هم دوره ای های هنری جیمز معتقد بودند این نویسنده با این کار به مخالفت و تنفر از تنبلی سرمایه داری دامن زده است. انتشارات «اسکریبنر» برای نوشتن این اثر پول زیادی به عنوان پیش پرداخت به جیمز داد. پولی که در واقع از طرف یکی از دوستان نویسنده پرداخت شده بود.

      3. «Sanditon» نوشته جین آستین (1817)
      جین آستین نوشتن آخرین اثرش را زمانی شروع کرد که دیگر در برابر بیماری مرموزش تسلیم شده بود. بیماری که در نهایت موجب مرگ او شد. در نتیجه تنها 11 فصل اول کتاب تکمیل شده اند.

      اما در کمال شگفتی بیماری اصلا بر شوخ طبعی گزنده او تاثیری نداشته و در کتاب شاهد تمسخر وسواس خواهران پارکر نسبت به سلامتی خود هستیم.

      این اثر همیشه مورد علاقه «پایان بخش ها» بوده است، پایان بخش ها نویسندگانی هستند که آثار ناتمام دیگر نویسندگان را تکمیل می کنند. حداقل 12 نسخه از «Sanditon» به قلم چنین نویسنده هایی موجود است. «ترغیب» آخرین رمان کامل آستین نیز پس از مرگ او به چاپ رسید.

      4. «ائتلاف عقب مانده ها» نوشته جان کندی تول (1980)
      نویسنده ای که دنیای ادبیات به او بی مهری کرد (یک دلیل آن خودکشی او در سال 1969 بود). «ائتلاف عقب مانده ها» 11 سال پس از مرگ نویسنده منتشر شد و جایزه پولیتزر داستان نویسی را نیز دریافت کرد.

      ماجرای این اثر که کمدی پیکارسک محسوب میشود در نیواورلئان دهه 1960 میلادی میگذرد و داستان ایگناتوس جی. ریلی است که با عنوان «دن کیشوت چاق» شهرت دارد. توصیفات غنی تول از نیواورلئان و توانایی او در القای گویش مردم این منطقه بهترین نمونه چنین کاری در ادبیات است.

      5. سه گانه «هزاره» نوشته استیگ لارسون (2005-2007)
      لارسون در زمان حیات در دنیای روزنامه نگاری سوئد شهرت بسیاری داشت و دلیل این امر تلاش او در برملاکردن فساد گروه های راستگرای افراطی بود. او سه گانه «هزاره» را که اولین کتاب آن «دختری با خالکوبی اژدها» نام دارد برای تفنن می نوشت و تلاش چندانی برای چاپ آنها نکرد.

      پس از مرگ او بر اثر سکته قلبی در سال 2004 کتابها چاپ و به پرفروش ترین کتابهای دهه تبدیل شدند. در مجموع 27 میلیون نسخه از این سه اثر تا سال 2010 به فروش رفته است و نسخه سینمایی آنها نیز در سوئد تولید و با استقبال فراوان روبرو شد. نسخه سینمایی آمریکایی این آثار نیز در دست تولید هستند.

      دو اثر دیگر «دختری که با آتش بازی کرد» و «دختری که لانه زنبورهای قرمز را لگد کرد» نام دارد. هر سه رمان جنایی داستان روزنامه نگاری است که با کمک دختری متخصص هک رایانه پرونده های جنایی را حل میکند. لارسون سال گذشته میلادی از سوی نشریه «یواسای تودی» به عنوان نویسنده سال معرفی شد.
      to continue, please follow me on my page

      نظر

      • آمن خادمی
        مدیر
        • Jan 2011
        • 5243

        #4
        امروز روز سعدی است؛تولدش مبارک

        سعدي، رگ غيرت ايراني و بفرماييد شام!


        يكم ارديبهشت ماه، روز بزرگداشت سعدي شيرازي است. در اين باره چيزهايي به ذهنم رسيد و نوشتم. خواستم براي انتشار به يكي از رسانه ها بدهم اما ترجيح دادم اين بار خودم رسانه خودم باشم. اگر فرصت داشتيد، بخوانيد و اگر دوست داشتيد براي ديگران هم بفرستيد.

        فرض كنيد دانشنامه ويكي پديا در بخش انگليسي خود سعدي را يك شاعر عرب قلمداد كند، بيدرنگ "كمپين" بزرگي از ايرانيان براي اعتراض به اين "اقدام موهن" راه ميافتد كه به كمتر از يك ميليون امضاء براي اصلاح اين اشتباه نابخشودني رضايت نمي دهد!

        دوباره فرض كنيد يك مؤسسه آمريكايي يا اروپايي – كه معلوم نيست چقدر معتبر باشد - يك نظرسنجي براي انتخاب 10 شاعر بزرگ تاريخ ترتيب دهد و نام سعدي را نيز در فهرست بگذارد، هر روز تعداد زيادي ايميل دريافت مي كنيم كه تشويق مان ميكند براي سربلندي ايرانيان و جلوگيري از انتخاب هومر، پترارك يا گوته به سعدي رأي دهيم. دريافت اين ايميل ها ممكن است تا هفته ها و بلكه ماه ها پس از پايان رأي گيري و اعلام نتيجه ادامه داشته باشد!

        حالا فرض كنيد يك كارشناس ميراث فرهنگي اظهار عقيده كند كه آبياري باغچه هاي آرامگاه سعدي موجب نفوذ آب به ساختمان آرامگاه و نشست آن شده است، حتي پيش از آن كه مجالي براي بررسي اين نظر فراهم شود، از باغبانان شيرازي گرفته تا بالاترين مقامات اجرايي كشورمورد پرسش رسانه ها قرار ميگيرند و چه بيانيه هايي كه در محكوميت بي توجهي به مواريث فرهنگي صادر نمي شود.

        اين همه يعني ما سعدي را دوست داريم، به او افتخار مي كنيم و ميراثي را كه برايمان به يادگار نهاده، ارج مي نهيم. اين ميراث همان سخن اوست كه "همچون شكر مي خورند" و "چون كاغذ زر مي برند" و راستي را كه "بر كمال فضل و بلاغت او حمل نتوان كرد." در يك كلام زبان فارسي است كه مي گويند شكر است! اين زبان آن قدر گرامي است كه برخي مي گويند نبايد نام معرّب آن را به كاربريم و بهتر است به جاي "فارسي" بگوييم "پارسي"

        اين اما، يك روي سكه ماست. روي ديگر را مي توانيم در شبكه من وتو و در برنامه بفرماييد شام ببينيم: اگر بخوام honest باشم، بايد بگم امشب fun خوبي داشتيم و هممون happy بوديم. البته ميزبان يك مقدار nervous به نظر ميرسيد و اصلا relax نبود. در مورد starter من خوشم نيومد، چون كه taste اش كمي تند بود و خيلي chilli بهش زده بود. وليmain course به نظرم ok بود. Ice cream هم بد نبود ولي يه جورايي خوب mix نشده بود.

        نه فقط در جمع خارج نشينان – نه آن گروه به راستي دوستار فرهنگ ايران- كه در ميهن سعدي هم ساده ترين واژگان زبان او از سكه افتاده و مدتهاست كه
        Ok بودن به جاي خوب بودن
        Free بودن به جاي وقت آزاد داشتن
        On Time بودن به جاي وقت شناس بودن
        Relax بودن به جاي راحت بودن
        Love داشتن به جاي عاشق بودن
        Cancer داشتن به جاي سرطان داشتن
        Freezeشدن به جاي يخ زدن
        Cheap بودن به جاي ارزان بودن
        و....
        بر زبان فارسي زبانان جاري است.

        آري، ما فارسي را شكر مي دانيم، ما سعدي را بر ذروه شعر و ادب فارسي مي بينيم و به ميراث گرانسنگ او افتخار ميكنيم، فقط كمي از اين كه به زبان او سخن گوييم شرمساريم و ترجيح مي دهيم از زبان شكسپير وام بگيريم كه High class تراست!
        to continue, please follow me on my page

        نظر

        • HOLY
          عضو فعال
          • Jun 2025
          • 1113

          #5
          بسیار زیبا بود ،آمن عزیز
          درود بر شما
          سعی کنیم جزو تغییراتی باشیم که میخواهیم در این دنیا ببینیم ..... @};-

          نظر

          • آمن خادمی
            مدیر
            • Jan 2011
            • 5243

            #6
            "آیا هنر و سیاست جایی به هم می رسند؟"

            درگیرودارمصاحبه یی اززنده یاد احمد شاملو پرسیده می شود :"آیا هنر و
            سیاست جایی به هم می رسند؟"

            ابرمرد شعرو فرهنگ پارسی پاسخ می دهد:" آه بله، حتما. نرون شهر رم را به آتش می کشید و چنگ می نواخت.
            شاه اسماعیل خودمان صدها هزار نفر را گردن می زد و غزل می گفت.
            بتهوون عظیم ترین سمفونی عالم را در ستایش شادی ساخت .
            و هیتلر که آرزو داشت نقاش بشود، عظیم ترین رنجگاه تاریخ، کشتارگاه زاخسن هاوزن را.
            ناصرالین شاه هم شعر می سرود و هم نقاشی می کرد و نقاش می پرورد.
            اما، برای یک تکه طلا می داد سارق را زنده زنده پوست بکنند. انسان برایش با بادمجان تفاوتی نداشت.
            خب بله، یک جایی به هم می رسند: متاسفانه
            بر سر نعش یکدیگر."

            برگرفته از گفت و شنید ناصر حریری با احمد شاملو
            to continue, please follow me on my page

            نظر

            • آمن خادمی
              مدیر
              • Jan 2011
              • 5243

              #7
              آيدا شاملو و بابك براي انتشار جلد 12 كتاب كوچه به تفاهم رسيدند



              بعداز به پايان رسيدن اختلافنظرهاي مدير انتشارات مازيار و همسر زندهياد شاملو پيرامون چگونگي ادامه پيدا كردن سير انتشار دايرهالمعارف كتاب كوچه كه به توقف آخرين جلد از اين مجموعه انجاميد، جلد دوازدهم منتشر خواهد شد.

              مهرداد كاظمزاده(بابك)، مدير انتشارت مازيار و صاحب امتياز مجموعه «كتاب كوچه» اثر زندهياد احمد شاملو، بعداز اختلافنظرهايي كه ميان ناشر و آيدا سركيسيان وجود داشت، ازبرقراري توافقات و انتشار جلد دوازدهم اين دايرهالمعارف فرهنگ عامیانه خبر داد.



              پيشينهي اين اختلافنظرات به سال 88 بازميگردد كه طي آن، مهرداد كاظمزاده به خبرنگار ايلنا گفته بود؛ قسمتهايي از جلد دوازدهم، به قلم آيدا سركيسيان نوشته شده، نه احمد شاملو! و در مقابل آيدا سركيسيان و ع. پاشايي نيز در گفتگو با همين خبرگزاري؛ ضمن بيان اين مطلب كه خواستهي شاملو ادامه پيدا كردن و تكميل اين دايرهالمعارف بود، جلد دوازدهم را معتبر اعلام كردند.
              كاظمزاده ضمن بيان اين خبر، در گفتگو با خبرنگار ايلنا، افزود: بالاخره با خانم آيدا به تفاهم رسيديم اما قرار بر اين شد كه مكتوبات جلد دوازدهم، با وسواس بيشتري مورد بررسي قرار گيرد تا خللي در اين دايرهالمعارف كه نام بزرگ احمد شاملو را به يدك ميكشد، ايجاد نشود.
              وي ضمن بيان اين مطلب كه بازبيني اين كتاب، كار بسيار دشواريست، گفت: درحال حاضر متن جلد دوازدهم دراختيار من است و مشغول بازبينيهاي نهايي آن هستم. ضمن اينكه اين متون با فيشهاي دستنويس احمدشاملو مطابقت داده شده و شك و شبهاي در آن وجود ندارد.
              مدير انتشارات مازيار درمورد موارد اضافه شده به جلد دوازدهم كتاب كوچه اضافه كرد: البته در اين بررسيها به مواردي برخورد كردهايم كه زندهياد شاملو، مطالبي را در نگارش از قلم انداخته بوده كه طبيعتا اين موارد با توضيحات بيشتري تكميل شدهاند.
              كاظمزاده ادامه داد: از قلم افتادن برخي نكات در يادداشتهاي مجموعهاي با اين حجم بالا جاي تعجب ندارد، كمااينكه حتي شاملو در حيات خود نيز در پارهاي از مواقع مطالبي را از قلم ميانداخت و بعدها و در جلدهاي بعد، آن مطالب را اضافه ميكرد.
              وي افزود: دقيقا مشخص نيست كه كار بازبيني نهايي جلد دوازدهم، چه اندازه به طول خواهد انجاميد اما به محض اتمام كار، متن نهايي را به خانم آيدا خواهيم سپرد و پس از بازبيني توسط ايشان براي اخذ مجوز به ادارهي كتاب خواهيم فرستاد.
              بابك درمورد احتمال بروز مشكلاتي در راه اخذ مجوز اين كتاب، گفت: همانطور كه از اسم كتاب و سابقهاش برميآيد، اين كتاب به فرهنگ عاميانه و كوچه بازاري مردم ايران تعلق دارد و چيزي خارج از اين فرهنگ، به آن افزوده نشده است. از طرفي ما نميتوانيم چيزي را از اين كتاب حذف كنيم. بنابراين ما به وظيفهي خود عمل خواهيم كرد و همچون گذشته، اين جلد را نيز به ادارهي كتاب خواهيم رساند و اميدوارخواهيم بود كه مجوز نشر براي جلد دوازدهم هم صادر شود.
              to continue, please follow me on my page

              نظر

              • آمن خادمی
                مدیر
                • Jan 2011
                • 5243

                #8
                یغما گلرویی نارفیقی کرد


                دختر حسین پناهی گفت: یغما گلرویی با نوشتن مطلبی در خصوص علت مرگ حسین پناهی نشان داده که نه تنها با ایشان هیچ ارتباطی نداشته بلکه یک نارفیق بیش نبوده است.

                آنا پناهی در گفتگو با خبرنگار مهر، نوشته یغما گلرویی در خصوص علت مرگ حسین پناهی را کذب دانست و افزود: آقای گلروئی در مطلبی تحت عنوان "مرگ خودخواسته حسین پناهی" سعی کرده علت مرگ ایشان را خودکشی نشان دهد و برای تائید آن به بیان خاطرات دروغین و من درآوردی پرداخته است.

                وی این نوشته را یک توهم ناشیانه عنوان کرد و بیان داشت: نمی دانم چرا ایشان بعد از هفت سال و بعد از اینکه از ایران رفته به یاد حسین پناهی آن هم به این شکل افتاده است.

                علت مرگ حسین پناهی سکته قلبی بود

                پناهی تصریح کرد: حسین پناهی به گواه پزشکی قانونی در 14 مرداد 1383 به علت سکته قلبی فوت کرد و بیان هر علتی غیر از این کذب محض است.

                دختر حسین پناهی اظهار داشت: حسین پناهی آدم عجیب و غریبی نبود و به تعبیر خود ایشان "یک روستازاده حیران است که آلاکلنگ وجودش در گذر از تضادهای ناگزیر و ناخواسته در برخورد با مسائل به شکل اغراق آمیزی در نوسان فرازها و فرودهاست."

                وی بیان کرد: او آدم پیچیده ای نبود و اینقدر ساده حرف می زد، زندگی می کرد و شعر می گفت که شاید ما با تلاش و مهارت نتوانیم به آن آسانی حرف بزنیم یا زندگی کنیم.

                پناهی وصیتنامه ای ندارد

                آنا پناهی همچنین گفت: حسین پناهی وصیتنامه ای ندارد و مطلبی که مدتهاست به نام وصیتنامه حسین پناهی منتشر شده جعلی است.

                وی افزود: این مطلب یک نوشته سبک و طنز است که نه از لحاظ ساختار نوشتاری شبیه آثار و نوشته های حسین پناهی است و نه در شأن این هنرمند فقید است.

                شالوده فکری پناهی در آثارش مشهود است


                آنا پناهی تصریح کرد: شالوده فکری و ذهنی حسین پناهی مانند هر هنرمند دیگری در آثارش مشهود است و حسین پناهی یعنی تمام بازیها، نوشته ها، تئاترها، شعرها، تنهاییها و رنجهایش.

                وی از علاقمندان به حسین پناهی خواست اندیشه و شخصیت حسین پناهی را نه در مطالب کذب و جعلی بلکه تنها در آثار و نوشته های چاپ شده او جستجو کنند.

                پناهی یادآور شد: بخشی از آثار مرحوم پناهی که بیشتر به صورت شعر بوده تا امروز چاپ شده و آثار چاپ نشده متعددی نیز دارد که در آینده به چاپ خواهد رسید.

                حسین پناهی کارگردان، نویسنده، شاعر و بازیگر سینما، تئاتر و تلویزیون روز ششم شهریور ماه سال 1335 در روستای دژ کوه از توابع استان کهکیلویه و بویر احمد متولد شد. وی در 14 مرداد 1383 و در سن ۴۹ سالگی بر اثر ایست قلبی در خانه اش در تهران درگذشت و در زیر بلوطهای هزار ساله زادگاهش به خاک سپرده شد.
                to continue, please follow me on my page

                نظر

                • hamed89
                  Banned
                  • Jun 2025
                  • 617

                  #9
                  چقدر مملکتمون پر از دروغ شده! شده یه قلاب واسه گرفتن ماهی

                  نظر

                  • آمن خادمی
                    مدیر
                    • Jan 2011
                    • 5243

                    #10
                    فاحشه را خدا فاحشه نکرد ؛
                    آنان که در شهر نان قسمت می کنند ، او را لنگ نان گذاشته اند تا هر زمان که لنگ هم آغوشی ماندند ، او را به نانی بخرند...


                    (( صادق هدایت )
                    to continue, please follow me on my page

                    نظر

                    • آمن خادمی
                      مدیر
                      • Jan 2011
                      • 5243

                      #11
                      جلد پنجم آثار صادق هدايت در اروپا منتشر شد



                      در پاسخ به مخاطبان علاقهمند به آثار صادق هدايت در خارج از كشور، جلد پنجم آثار هدايت كه شامل آثار پژوهشي وي است، در انگلستان زيرچاپ رفت. انسان حيوان، فوايد گياه خواري، اصفهان نصف جهان و پيام كافكا از آن جمله اند.


                      پس از انتشار 4 جلد از مجموعه آثار صادق هدايت در اروپا، جلد پنجم با همكاري بنياد صادق هدايت و يك ناشر انگليسي به زبان فارسي منتشر و مورد استقبال مخاطبان هدايت در اروپا قرار گرفت.

                      جهانگير هدايت(رييس بنياد صادق هدايت) در گفتگو با خبرنگار ايلنا، ضمن بيان اين خبر گفت: در راستاي علاقه مندي ايرانيان مقيم اروپا به آثار صادق هدايت، ناشران اروپايي يكي پس از ديگري آمادگي خود را جهت انتشار آثار وي به بنياد هدايت اعلام مي كنند و پس از استقبال مناسبي كه علاقه مندان به چهارجلد پيشين آثار هدايت نشان دادند، جلد پنجم نيز زير چاپ رفت.



                      وي ادامه داد: جلد پنجم از آثار صادق هدايت به صورت اختصاصي به آثار پژوهشي و تحقيقاتي صادق هدايت ميپردازد. «انسان حيوان»، «فوايد گيه خواري»، «اصفهان نصف جهان»، «مسافرتهاي هدايت» و «پيام كافكا» ازجمله مهمترين نوشته هاي صادق هدايت هستند كه در اين كتاب منتشر شده اند.

                      هدايت گفت: اين كتاب در 440 صفحه و به زبان فارسي توسط انتشارت بنياد صادق هدايت و با همكاري يك ناشر انگليسي زير چاپ رفته و دراختيار مخاطبان آن قرار ميگيرد.
                      to continue, please follow me on my page

                      نظر

                      • آمن خادمی
                        مدیر
                        • Jan 2011
                        • 5243

                        #12
                        بررس دیپلمه ارشاد کتاب دکترای ادبیات را به نام خودش چاپ کرد!

                        فرهنگی - از او پرسیدم چقدر سواد دارید؟ گفت: دیپلم. من درجواب گفتم: خانم نیم قرن قبل من در اینجا دکترای ادبیات فارسی گرفتم و حالا شما دارید کتاب من را ایرادگیری میکنید...

                        به گزارش «24»، دکتر منوچهر ستوده، استاد و نویسنده حوزه زبان و ادبیات فارسی در یادداشت کوتاهی با اشاره به آثار در دست انتشار، از سرنوشت یکی از کتابهای مرجع خود در روند اخذ مجوز در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی گفته است که متن این یادداشت بدین شرح است:

                        هم اکنون تحقیقی درباره کردها انجام میدهم چون میخواهم ببینم چرا کردها در شمال ایران و در گیلان و مازندران حضور دارند. گذشته از این در حال انجام چند کار دیگر هم هستم.

                        به تازگی خاطرات «والی» که حاکم گیلان در زمان قاجار بود را به همراه علی امیری انجام داده و برای چاپ به کتابخانه مجلس سپردهایم. علاوه بر این تعدادی از اسناد پراکنده دوره قاجار را نیز استنساخ کرده و برای چاپ به ناشر سپردهایم. خاطراتم را هم علی امیری جمع آوری کرده است و امیدوارم به زودی خاتمه یابد چون هر وقت که به دیدنم میآید مجبورم برای تکمیل آن برایش کلی حرف بزنم. خوب است زودتر تمام شود.

                        کتابی هم درباره بازیهای تهران تمام کردهام. آن را چند سال قبل به ناشر سپردم و او هم به وزارت ارشاد برد اما هنوز مجوز ندادهاند. روزی برای پیگیری کار آن به وزارت ارشاد رفتم و دیدم کتابم را ورق ورق کرده و روی میز چیدهاند و خانمی در حال خواندن آن است.

                        از او پرسیدم خانم چه میکنید؟ گفت: در حال تصحیح آن هستم و ایرادهایش را میگیرم. از او پرسیدم چقدر سواد دارید؟ گفت: دیپلم. من درجواب گفتم: خانم نیم قرن قبل من در اینجا دکترای ادبیات فارسی گرفتم و حالا شما دارید کتاب من را ایرادگیری میکنید.

                        خلاصه این که از آنجا آمدم بیرون. چند ماه بعد دیدم همان کتاب من را همان خانم بررس به نام خودش چاپ کرده است.

                        مهرنامه. شهریور 90
                        to continue, please follow me on my page

                        نظر

                        • آمن خادمی
                          مدیر
                          • Jan 2011
                          • 5243

                          #13

                          آن چه اسلام به ایران داد



                          ما که عادت نداشتیم دخترانمان را زنده به گور کنیم ، ما برای خودمان تمدن وثروت و آزادی و آبادی داشتیم و فقر را فخر نمیدانستیم همه اینها را از
                          ما گرفتند وبجاش فقرو پشیمانی و مرده پرستی و گریه و گدائی و تأسف واطاعت از خدای غدار و قهار و آداب کونشوئی و خلأ رفتن برایمان آوردند ، همه چیزشان آمیخته با کثافت و پستی و سود پرستی و بی ذوقی و مرگ و بدبختی است.

                          چرا ریختشان غمناک و موذی است و شعرشان چوس ناله است چونکه با ندبه و زوزه و پرستش اموات همه اَش سرو کار دارند.

                          برای عرب سوسمار خوری که چندین صد سال پیش به طمع خلافت ترکیده، زنده ها باید به سرشان لجن بمالند و مرگ و زاری کنند.

                          ... ، در مسجد مسلمانان اولین برخورد با بوی َگند خَلأست که گویا وسیله تبلیغ برای عبادتشان و جلب کفار است تا به اصول این مذهب خو بگیرند. بعد این حوض کثیفیکه دست و پای چرکین خودشان را در آن می شویند و به آهنگ نعره مؤَذن روی زیلوی خاک آلود خودشان دولا و راست میشوند و برای خدای خونخوارشان ِورد و اَفسون میخوانند.

                          ... , عید قربان مسلمانان با کشتار گوسفندان و وحشت و کثافت و شکنجه جانوران برای خدای مهربان و بخشایشگر است خدای جهودی آنها قهار و جبار و کین توز است و همه اش دستور کشتن و چاپیدن مردمان را میدهد وپیش از روز رستاخیز حضرت صاحب را میفرستد تا حسابی دَخل اُمتش را بیاورد و آنقدر از آنها قتل عام بکند که تا زانوی اسبش در خون موج بزند.

                          تازه مسلمان مومن کسی است که به امید لذتهای موهوم شهوانی و شکم پرستی آن دنیا با فقر و فلاکت و بدبختی عمر را بسر برد و وسایل عیش و نوش نمایندگان مذهبش را فراهم بیاورد. همه اَش زیر سلطه اَموات زندگی میکنند و مردمان زنده امروز از قواننین شوم هزار سال پیش تبعیت میکنند کاری که پست ترین جانوران نمیکنند.

                          عوض اینکه به مسائل فکری و فلسفی وهنری بپردازند، کارشان این است که از صبح تا شام راجع به شک میان دو و سه استعامنه قلیله و کثیره بحث کنند.

                          این مذهب برای یک وجب پائین تنه از عقب و جلو ساخته و پرداخته شده. انگار که پیش از ظهور اسلام نه کسی تولید مثل میکرد و نه سر قدم میرفت، خدا آخرین فرستاده خود را مامور اصلاح این امور کرده!

                          تمام فلسفه اسلام روی نجاسات بنا شده اگر پائین تنه را از آن حدف کنیم اسلام روی هم میغلتد و دیگر مفهومی ندارد. بعد هم علمای این دین مجبورند از صبح تا شام با زبان ساختگی عربی سرو کله بزنند سجع و قافیه های بی معنی و پر طمطراق برای اغفال مردم بسازند و یا تحویل بدهند.

                          سرتا سر ممالکی را که فتح کردند، مردمش را به خاک سیاه نشاندند و به نکبت و جهل و تعصب و فقر و جا سوسی و دوروئی و دزدی و چاپلوسی و کون آخوند لیسی مبتلا کردند و سرزمینش را به شکل صحرای برهوت در آوردند.
                          ...
                          اما مثل عصای موسی که مبدل به اژدها شد وخود موسی از آن ترسید این اژدهای هفتاد سر هم دارد این دنیا را می بلعد. همین روزی پنج بار دو لا راست شدن جلو قادر متعال که باید بزبان عربی او را هجی کرد، کافی است تا آدم را تو سری خور و ذلیل و پست و بی همه چیز بار بیاورد.

                          مگر برای ما چه آوردند؟ معجون دل به هم زنی از آرا و عقاید متضادی که از مذاهب و ادیان و خرافات پیشین ، هول هولکی و هضم نکرده استراق و بی تناسب بهم در آمیخته شده است، دشمن ذوقیات حقیقی آدمی، و احکام آن مخالف با هر گونه ترقی و تعالی اقوام ملل است و به ضرب ششمشیر به مردم زورچپان کرده اند. یعنی شمشیر بران و کا سۀ گدائی است، یا خراج و جزیه به بیت المال مسلمین بپردازید یا سرتان را میبریم هر چه پول و جواهر داشتیم چاپیدند.
                          آثار هنری ما را از میان بردند و هنوز هم دست بردار نیستند؛ هر جا رفتند همین کار را کردند.

                          نوشتاری از صادق هدایت
                          to continue, please follow me on my page

                          نظر

                          • آمن خادمی
                            مدیر
                            • Jan 2011
                            • 5243

                            #14
                            برنده نوبل ادبی 2011 مشخص شد


                            جایزه نوبل ادبیات یکی از پنج جایزه نوبل است و هرسال به نویسندهای اهدا میشود که بر اساس آرزوی آلفرد نوبل بنیانگذار آن «برجستهترین اثر را با گرایش آرمانخواهانه» نوشته باشد.
                            آکادمی نوبل، توماس ترانسترومر، شاعر سوئدی را لحظاتی قبل برنده نوبل ادبی سال 2011 اعلام کرد.

                            به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از سایت آکادمی نوبل، جایزه نوبل ادبیات یکی از پنج جایزه نوبل است و هرسال به نویسندهای اهدا میشود که بر اساس آرزوی آلفرد نوبل بنیانگذار آن «برجستهترین اثر را با گرایش آرمانخواهانه» نوشته باشد.
                            to continue, please follow me on my page

                            نظر

                            • آمن خادمی
                              مدیر
                              • Jan 2011
                              • 5243

                              #15
                              دیگه اعصابم خرد شده. اصلا انگار نه انگار که ما خودمون زبون داریم. چند روز پیش با یه استاد روان شناس صحبت می کردم، می گه ویس بالا نشانه قاطعیت نیست. امروز با یه مهندس حرف زدم می گه شما در کارتون از پی پر هم استفاده می کنید یا آی تی بیس هستین؟ دوستم زنگ زده می گه فردا عصر فیری هستی یا نه؟
                              حالا اگر در فلان نقشه فلان موزه فلان کشور آفریقایی بنویسن خلیج عربی، همین آدمها خودشون رو تيكه تيكه مي كنن...
                              به خدا ملت ما مریضن! X-(
                              to continue, please follow me on my page

                              نظر

                              در حال کار...
                              X