به احتمال زیاد ایشان همان پیامبر الهی بوده است که از وی به عنوان ذوالقرنین در قرآن نام برده شده
کوروش همیشه زنده - 29 اكتبر روز جهاني كوروش كبير - روزي به افتخار ايرانيان
Collapse
X
-
-
در اصل توسط Yasser پست شده است View Post: سخنان بزرگان جهان در مورد کورش بزرگ ::
آنچه در زیر می خوانید سخنانیست که به صورت مشتیی از خروار از میان گفته های بزرگان و مشاهیر دنیا در مورد مردی که بی شک از تاثیر گذارترین ، بر جسته ترین و ستایش شده ترین افراد در طول تاریخ تمدن بشریت بوده و هست. مردی که تورات او را «مسیح » و یونانیان او را «سرور» و « قانونگذار»می نامند و دوست و دشمن به بزرگمنشی و آزادگی او شهادت داده اند:صاحب نخستین منشور حقوق بشر در دنیا: کورش بزرگ
● افلاطون (۴۷۷ تا ۳۴۷ پیش از میلاد):
پارسیان در زمان شاهنشاهی کورش اندازه میان بردگی و آزادگی را نگاه می داشتند. از اینرو نخست خود آزاد شدند و سپس سرور بسیاری از ملتهای جهان شدند. در زمان او (کورش بزرگ) فرمانروایان به زیر دستان خود آزادی میدادند و آنان را به رعایت قوانین انسان دوستانه و برابری ها راهنمایی می کردند. مردمان رابطه خوبی با پادشاهان خود داشتند از این رو در موقع خطر به یاری آنان می شتافتند و در جنگ ها شرکت می کردند. از این رو شاهنشاه در راس سپاه آنان را همراهی می کرد و به آنان اندرز می داد. آزادی و مهرورزی و رعایت حقوق مختلف اجتماعی به زیبایی انجام می گرفت.
● گزنفون (۴۴۵ پیش از میلاد):
مهمترین صفت کورش دین داری او بود. او هر روز قربانیان برای ستایش خداوند می کرد. این رسوم و دینداری آنان هنوز در زمان اردشیر دوم هم وجود دارد و عمل می شود. از صفت های برجسته دیگر کورش عدل و گسترش عدالت و حق بود.
ما در این باره فکر کردیم که چرا کورش به این اندازه برای فرانروایی عادل مردمان ساخته شده بود. سه دلیل را برایش پیدا کردیم. نخست نژاد اصیل آریایی او و بعد استعداد طبیعی و سپس نبوغ پروش او از کودکی بوده است.
کورش نابغه ای بزرگ، انسانی والامنش، صلح طلب و نیک منش بود. او دوست انسانها و طالب علم و حکمت و راستی بود. کورش عقیده داشت پیروزی بر کشوری این حق را به کشور فاتح نمی دهد تا هر تجاوز و کار غیر انسانی را مرتکب شود. او برای دفاع از کشورش که هر ساله مورد تاخت و تاز بیگانگان قرار می گرفت امپراتوری قدرتمند و انسانی را پایه گذاشت که سابقه نداشت. او در نبردها آتش جنگ را متوجه کشاورزان و افراد عام کشور نمی کرد. او ملتهای مغلوب را شیفته خود کرد به صورتی که اقوام شکست خورده که کورش آنان را از دست پادشاهان خودکامه نجات داده بود وی را خداوندگار می نامیدند. او برترین مرد تاریخ، بزرگترین، بخشنده ترین، پاک دل ترین انسان تا این زمان بود.
● هرودوت ( ۴۸۴ تا ۴۲۵ پیش از میلاد):
هیچ پارسی یافت نمی شد که بتواند خود را با کورش مقایسه کند. از اینرو من کتابم را درباره ایران و یونان نوشتم تا کردارهای شگفت انگیز و بزرگ این دو ملت عظیم هیچگاه به فراموشی سپرده نشود. کورش سرداری بزرگ بود. در زمان او ایرانیان از آزادی برخوردار بودند و بر بسیاری از ملتهای دیگر فرمانروایی می نمودند بعلاوه او به همه مللی که زیر فرمانروایی او بودند آزادی می بخشید و همه او را ستایش می نمودند. سربازان او پیوسته برای وی آماده جانفشانی بودند و به خاطر او از هر خطری استقبال می کردند.
● ویل دورانت :
کورش از افرادی بوده که برای فرمانروایی آفریده شده بود. به گفته امرسون همه از وجود او شاد بودند. روش او در کشور گشایی حیرت انگیز بود. او با شکست خوردگان با جوانمردی و بزرگواری برخورد می نمود. بهمین دلیل یونانیان که دشمن ایران بودند نتوانستد از آن بگذرند و درباره او داستانهای بیشماری نوشته اند و او را بزرگترین جهان قهرمان پیش از اسکندر می نامند. او کرزوس را پس از شکست از سوختن در میان هیزم های آتش نجات داد و بزرگش داشت و او را مشاور خود ساخت و یهودیان در بند را آزاد نمود. کورش سرداری بود که بیش از هر پادشاه دیگری در آن زمان محبوبیت داشت و پایه های شاهنشاهی اش را بر سخاوت و جوانمردی بنیان گذاشت.
● ویکتورهوگو:
هم چنان که کوروش در بابل عمل کرده بود ناپلئون نیز آرزو داشت از سراسر جهان یک تاج و تخت بسازد و از همه مردم گیتی یک ملت پدید آورد.
هارولد لمب (دانشمند امریکایی) :
در شاهنشاهی ایران باستان که کورش سمبول آنان است آریایی ها در تاجگذاری به پندار نیک گفتار نیک کردار نیک سوگند یاد می کردند که طرفدار ملت و کشورشان باشند و نه خودشان. که این امر در صدها نبرد آنان به وضوح دیده می شود که خود شاهنشاه در راس ارتش به سوی دشمن برای حفظ کیان کشورشان می تاخته است.
● پاپ کلمنت پنجم(در وصف کورش بزرگ):
برای ما همین قدر که تو جانشین عادل هستی کافی است که ترا با نظر احترام بنگریم.
● پرفسور ایلیف انگلیسی:
در جهان امروز بارزترین شخصیت جهان باستان کورش شناخته شده است. زیرا نبوغ و عظمت او در بنیانگذاری امپراتوری چندین دهه ای ایران مایه شگفتی است. آزادی به یهودیان و ملتهای منطقه و کشورهای مسخر شده که در گذشته نه تنها وجود نداشت بلکه کاری عجیب به نظر می رسیده است از شگفتی های اوست.
● دکتر هانری بر( دانشمند فرانسوی) :
این پادشاه بزرگ یعنی کورش هخامنشی برعکس سلاطین بی رحم و ظالم بابل و آسور بسیار عادل و رحیم و مهربان بود زیرا اخلاق روح ایرانی اساسش تعلیمات زردشت بوده. به همین سبب بود که شاهنشاهان هخامنشی خود را مظهر صفات (خشترا) می شمردند و همه قوا و اقتدار خود را از خدواند دانسته و آنرا برای خیر بشر و آسایش و سعادت جامعه انسان صرف می کردند.
ژنرال سرپرسی سایکس(ژنرال، نویسنده، و جغرافیدان انگلیسی) (پس از دیدار از آرامگاه کورش بزرگ):
من خود سه بار این آرامگاه را دیدار کرده ام، و توانسته ام اندک تعمیری نیز در آنجا بکنم، و در هر سه بار این نکته را یاد آورده شده ام که زیارت آرامگاه اصلی کورش، پادشاه بزرگ و شاهنشاه جهان، امتیاز کوچکی نیست و من بسی خوشبخت بوده ام که به چنین افتخاری دست یافته ام. براستی من در گمانم که آیا برای ما مردم آریایی (هند و اروپایی) هیچ بنای دیگری هست که از آرامگاه بنیادگذار دولت پارس و ایران ارجمندتر و مهمتر باشد.
● کنت دوگوبینو فرانسوی :
شاهنشاهی کورش هیچگاه در عالم نظیر نداشت. او به راستی یک مسیح بود زیرا به جرات میتوان گفت که تقدیر او را چنین برای مردمان آفرید تا برتر از همه جهان آن روز خود باشد. نیکلای دمشقی کورش شاهنشاه پارسیان در فلسفه بیش از هر کس دیگر آگاهی داشت. این دانش را نزد مغان زرتشتی آموخته بود.
● پرفسور کریستن سن( ایران شناس شهیر) :
شاهنشاه کورش بزرگ نمونه یک پادشاه “جوانمرد” بوده است. این صفت برجسته اخلاقی او در روابط سیاسی اش دیده می شده. در قواینن او احترام به حقوق ملتهای دیگر و فرستادگان کشورهای دیگر وجود داشته است و سر لوحه دولتش بوده. که این قوانین امروز روابط بین الملل نام گرفته است.
● آلبر شاندور فرانسوی :
کورش یکسال پس از فتح بابل برای درگذشت پادشاه بابل عزای ملی اعلام نمود. برای کسی که دشمن خودش بود. او مطابق رسم آزادمنشی اش و برای اینکه ثابت کند که هدف فتح و جنگ و کشتار ندارد و تنها به عنوان پادشاهی که ملتش او را برای صلح پذیرفته اند قدم به بابل گذاشته است و در آنجا تاجگذاری نمود. او آمده بود تا به آنان آزادی اجتماعی و دینی و سیاسی بدهد. در همین حین کتیبه های شاهان همزمان او حاکی از برده داری و تکه تکه کردن انسان های بی گناه و بریدن دست و پای آنان خبر می دهد.
● پرفسور گیریشمن :
کمتر پادشاهی است که پس از خود چنین نام نیکی باقی گذاشته باشد. کورش سرداری بزرگ و نیکوخواه بود. او آنقدر خردمند بود که هر زمانی کشور تازه ای را تسخیر می کرد به آنها آزادی مذهب میداد و فرمانروای جدید را از بین بومیان آن سرزمین انتخاب می نمود. او شهر ها را ویران نمی نمود و قتل عام و کشتار نمی کرد. ایرانیان کورش را پدر و یونانیان که سرزمینشان بوسیله کورش تسخیر شده بود وی را سرور و قانونگذار می نامیدند و یهودیان او را مسیح خداوند می خوانند.
● کنت دوگوبینو (مورخ فرانسوی):
تا کنون هیچ انسانی موفق نشده است اثری را که کورش در تاریخ جهان باقی گذاشت، در افکار میلیون ها مردم جهان بوجود آورد. من باور دارم که اسکندر و سزار و کورش که سه مرد اول جهان شده اند کورش در صدر آنها قرار دارد. تا کنون کسی در جهان بوجود نیامده است که بتواند با او برابری کند و او همانطور که در کتابهای ما آمده است مسیح خداوند است. قوانینی که او صادر کرد در تاریخ آن زمان که انسانها به راحتی قربانی خدایان می شدند بی سابقه بود.
● کلمان هوار :
کورش بزرگ در سال ۵۵۰ قبل از میلاد بر اریکه پادشاهی ایران نشست. وی با فتوحاتی ناگهانی و شگفت انگیز امپراتوری و شاهنشاهی پهناوری را از خود بر جای گذاشت که تا آن روزگار کسی به دنیا ندیده بود. کورش سرداری بزرگ و سرآمد دنیای آن روزگار بود. او اقوام مختلف را مطیع خود کرد. او اولین دولت مقتدر و منظم را در جهان پایه ریزی کرد. برای احترام به مردمان کشورهای دیگر معابدشان را بازسازی کرد. وی پیرو دین یکتا پرستی مزدیسنا بود. ولی به هیچ عنوان دین خود را بر ملل مغلوب تحمیل ننمود.
● اخیلوس (آشیل) شاعر نامدار یونانی (در تراژدی پارسه):
کورش یک تن فانی سعادتمند بود. او به ملل گوناگون خود آرامش بخشید. خدایان او را دوست داشتند. او دارای عقلی سرشار از بزرگی بود.
● بوسویه(سیاستمدار وشاعر فرانسوی)( ۱۷۶۸ ۱۸۴۸ میلادی):
ایرانیان از دوران حکومت کوروش به بعد عظمت و بزرگواری معنوی خاصی را اساس حکومت خود قرار دادند براستی چیزی عالی تر از آن وحشت فطری نیست که ایشان از دروغ گفتن داشتند و همیشه آن را گناهی شرم آور می دانستند
● مولانا ابوالکلام احمد آزاد فیلسوف هندی :
کورش همان ذوالقرنین قرآن است. وی پیامبر ایران بود زیرا انسانیت و منش و کردار نیک را به مردمان ایران و جهان هدیه داد. سنگ نگاره او با بالهای کشیده شده به سوی خداوند در پاسارگاد وجود دارد.
● دیودوروس سیسولوس (۱۰۰ پس از میلاد):
کورش پسر کمبوجیه و ماندان در دلاوری و کارآیی خردمندانه حزم و سایر خصایص نیکو سرآمد روزگار خود بود. در رفتار با دشمنان دارای شجاعتی کم نظیر و در کردار نسبت به زیر دستان به مهر و عطوفت رفتار میکرد. پارسیان او را پدر می خواندند.
.
● فرانسوا شاتوبراین نویسنده بزرگ فرانسوی :
کوروش بزرگ که تاج پادشاهی ماد و پارس را بر سر نهاده بود بزرگترین امپراتوری دوران کهن را بوجود آورد ولی اداره این امپراتوری را بر اساس حکومت مطلقه قرار نداد،زیرا نیمی از قدرت به شورایی تعلق داشت که قسمتی از مقام سلطنت را تشکیل می داد.از لحاظ عدل و قوانین که او برای حکومت وضع کرد و بعدا قوانین قضایی حکومتی ایران شد ، قوانین بی آلایش بود.
● بن مایه ها:
کوروش کبیر( بنیانگذار شاهنشاهی هخامشیان) اثر هارولد آلبرت لمب با ترجمه دکتر صادق رضازاده شفق به کوشش شرکت مطالعات نشر کتاب پارسه
تاریخ هردوت اثر جرج راولینسن و با ترجمه وحید مازندرانی به کوشش انتشارات علمی و فرهنگ
کوروش کبیر تالیف هارولد آلبرت لمب با ترجمه دکتر صادق رضازاده شفق انتشارات پارسه
دکتر هانری بر دانشمند فرانسوی تمدن ایران باستان
کورش کبیر آلبر شاندور/محمد قاضی انتشارات زرین
کورش کبیر مولانا ابوالکلام آزادعلممحمد ابراهیم باستانی پاریزی
تاریخ ایران/ژنرال سرپرسی سایکس
ایران از آغاز تا اسلام ~رومن گیرشمن، محمد معین (مترجم) نشر: معین
ایران و تمدن ایرانی کلمان هوار، حسن انوشه (مترجم نشر: امیرکبیر
تا ایران باستان اثر سرپرسی سایکس
ایران و تمدن ایرانی کلمان هوارترجمه حسن انوشه
تاریخ تمدن ویل دورانت (جلد ۱ مشرق زمین گهواره تمدن)
محققان خارجی برای تحقیق خود ارزش فراوان و کوشش فراوان بکار میگیرند سپاس از همه انان که ما را بخود ما شناساندن و جالب هست پادشاه مشنگی که خود را وارث کورش میخواند یک سنگ یک متر فضای سبز برای این آرامگاه نگذاشت جایی که میتواند در فضایی آزاد سالیانه میلیارد ها دلار درامد توریستی و بعلاوه هزاران فرصت شغلی برای این مردم مهیا کند خود این محل دارای پتاسیل بسیار هست فضای باز آب فراوان و هوای نمونه و بسیار معتدل به امید روزی که باز خیر و برکت از این سرزمین اهواریی برخیرد و اباد ترین نقطه جهان شود برای همین این خاک اهوارایی اگر قدرش دانسته شود[FONT="Arial"][/FONT]جماعتی که نظر را حرام میگویند نظر حرام بکردند و خون خلق حَلال
سعدی
نظر
-
در اصل توسط رامین پست شده است View Postكسي تا حالا از خودش پرسيده چرا كوروش اينقدر تبليغ ميشه؟
پرسيده كوروش چه فرقي با نادرشاه داره؟
پرسيده منبع اين حرفايي كه از كوروش نقل ميشه چيه؟
.
.
.
.
من فقط عرض كنم اين موضوع رو كه ذوالقرنين همون كوروش بوده رو علما قبول ندارن
نظر
-
آيا كوروش كبير همون ذوالقرنين است؟
در مورد اينكه ذوالقرنين همان كوروش است، مفسران دلايل گوناگونى ارائه داده اند، كه به هر صورت در قرآن، در چند آيه از يك پادشاه، بسيار تعريف و تمجيد شده و از عادل بودن آن بسيار گفته شده است كه متعاقباً به آن اشاره خواهيم كرد ـ تا قبل از دهه هاى اخير ذوالقرنين را به اسكندر مقدونى نسبت مى دادند كه اصولاً مفسران عربى بر آن صحه مى گذاشتند و غربيها آن را تأييد مى كردند و به اصطلاح عاميانه نمك آن را هم زياد مى كردند و متأسفانه تمام ممالك شرق حتى درايران، اسكندر را با پسوند ذوالقرنين نام مى بردند مثل كتاب: كشف الحقايق عن نكت الآيات والدقايق، اما در سده اخير مفسران و تاريخ دانان در اين احوال تحقيقات زيادى كردند، آيت الله طباطبايى در تفسير الميزان خود آورده است: (ذوالقرنين همان كوروش كبير است كه در سال (۵۲۹ـ۵۶۰ق. م) مى زيسته وهمو بوده كه امپراتورى ايران را تأسيس و ميانه دومملكت فارس و ماد را جمع نمود وبابل را مسخر كرد و به يهود اجازه مراجعت از بابل به اورشليم را صادر كرد و مصر را به تسخير خود درآورد… آنگاه رو به سوى مشرق نهاده و تا اقصى نقاط مشرق پيش رفت). تابنده گنابادى نيز گفته: (نظريه اى كه اخيراً مورد تأييد دانشمندان واقع شده، اين است كه ذوالقرنين همان كوروش كبيراست ـ هر چند بيشتر مفسرين او را با اسكندر مقدونى يكى مى دانسته اند و يا عده اى او را از اتباع يمن مى دانند و اين دونظريه بيشتر شهرت دارد ولى اخيراً طبق استدلالات و مطابق مجسمه كوروش با مشخصات آيات راجع به ذوالقرنين كه پيدا شده، اين عقيده به همه نظريه ها رجحان پيدا كرده است) واقعيت نيز همين است كه مشخصات كوروش كبير، با ذوالقرنين تا حد زياد و كاملى مطابقت دارد، البته بعد از انقلاب اسلامى ـ به دليل جشنهاى ۲۵۰۰ساله شاهنشاهى كه به نام كوروش گرفته مى شد ـ و به عنوان يكى از اركان تأييد آن سلطنت (متكبر) مستكبر وحتى پايه گذار شاهنشاهى ايران، مورد توجه و بازگويى مكرر قرار مى گرفت و اين جشنها، دربدترين شرايط برگزار مى شد كه حساسيت زيادى را در مورد كوروش پديد آورد و صحبت در اين باب كمى با احتياط انجام مى شد. در حالى كه اصلاً چنين قضايايى در موردكوروش صادق نبود، كوروش خود، اولاً: سلطنت ستمگر ماد را از بين برد تا خود جمهورى تشكيل دهد. ثانياً: كوروش پايه گذار سلطنت نبودچون قرنها قبل سلطنت در ايران توسط مادها و ايلامى ها بود.
ثالثاً: كوروش هيچگاه خشونت و تندى پادشاهان قبلى خود را نداشت و هميشه با لطافت و عطوفت برخورد مى كرد.
به هر صورت در اين مورد كمى وقفه ايجاد شد كه خوشبختانه با همت بعضى افراد، دوباره اين بحث شروع و حتى شكل تازه تر و منطقى ترى به خود گرفت.
آيات قرآن در مورد ذوالقرنين: آيات (۱۸ـ۸۲) سوره كهف
(از تو درباره ذوالقرنين مى پرسند، بگو اكنون درباره او با شما سخن خواهم گفت: او را در زمين پادشاهى داديم و همه وسايل حكمرانى (حكمروايى) را برايش فراهم كرديم، بدين وسيله تا آنجا راند كه محل غروب خورشيد است و چنان مى نمايد كه خورشيد در چشمه اى كه آب تيره رنگ دارد فرومى رود، در آنجا قومى يافت.
به او گفتيم اكنون مى توانى درباره آنها به عذاب و ستم رفتار كنى و يا اينكه به رفتار نيكوگرايى. گفت كسى كه بيداد كرد زود خواهد بودكه عذاب بيند و پس از آنكه به سوى خدا رفت باز عذابى شديد دامنگير اوست، اما كسى كه ايمان آورد و رفتار نيكو كرد سزاى اونيك است و از طرف خدا نيز در كار او گشايشى حاصل مى شود. پس راهى پيش پاى او گذاشتيم و او تا بدان جا رفت كه خورشيد طلوع مى كند و قومى در آنجا يافت كه ميان ايشان و آفتاب حجابى و پوششى نبود بدين طريق بدانچه لازم بود از او آگاه شديم. باز همچنان رفت تا رسيد به جايى كه ميان دو ديوار عظيم بود و در آنجا قومى يافت كه زبان نمى فهميدند، آن قوم گفتند يا ذوالقرنين، يأجوج و مأجوج در اين سرزمين دست به فساد و خرابكارى زده اند، پول و مال لازم در اختيار تو مى نهيم تا ميان ماو ايشان سدى بنا كنى. گفت: خدا آنقدر به من توانايى داده كه از مال شما بى نيازم، فقط به نيروى بازو مرا يارى كنيد، تا بين شما و آنها ديوارى برپا كنم.تخته هاى آهن بياوريد آنقدر كه بتوان با آن دو كوه را به هم برآورد پس گفت آنقدر در آن دميدند تا همچو آتش گرديد و بعد به كمك آب آن را به شكل مطلوب درآورده، سد را ساختند، كه آن قوم يأجوج و مأجوج نمى توانستند از آن بگذرند يا در آن رخنه ايجاد كنند.
ذوالقرنين گفت: اين خواست و رحمت خدا بود و چون خواست خدا فرارسد، آن را ويران خواهد ساخت. خواست و وعده خدا حق است… (۱۸ـ۸۲) سوره كهف
البته در آيه هاى ديگر هم اشاره اى به ذوالقرنين شده ولى چون آيه هاى مذكور مهم بوده ذكر شده است در آيه هاى فوق آنچه در باب شخصيت ذوالقرنين مستفادمى گردد حاوى نكات زير است:
۱ـ لقب ذوالقرنين را قرآن بر آن ننهاده است و از اينجاست كه در قرآن مى آيد: (ويسئلونك عن ذى القرنين) يعنى از تو درباره ذوالقرنين مى پرسند، كه بدان معناست كه اين لقب از قبل بر او بوده است.
۲ـ خداوند كشورى را به كف كفايت او سپرده ووسايل حكمرانى و سلطنت را براى او فراهم ساخته است.
۳ـ جنگهاى بزرگ او، اول در غرب و بعد به حد مغرب و آنجا هم كه خورشيد غروب مى كند. به چشم ديده مى شود و در مشرق به صحرا مى رسد و به تنگه ها و مناطق صعب العبور كه ساكنين اين مناطق مورد هجوم قرار مى گيرند كه قوم مهاجم يأجوج و مأجوج وحشى و بدون تربيت و فرهنگ بوده اند .
۴ـ ذوالقرنين در برابر هجوم دشمنان، سدى بنا كرده است.
۵ـ سد مذكور نه تنها از سنگ و آجر بلكه از آهن و پولاد هم نيز بوده است.
۶ـ ذوالقرنين عادل و رعيت نواز بوده و از قتل و غارت و خونريزى جلوگيرى مى كرده و با مغلوبين مثل شكست خورده هاى معمول آن زمان، رفتار نمى كرد.
۷ـ به مال دنيا حريص نبود و به دنبال اندوختن زر و سيم و مال نبود و به آن اعتنايى نداشت. درباره ذوالقرنين در قرآن آمده: «انا مكنا فى الارض و آتيناه من كل شى سببا) به او قدرت و توانايى اداره كشور را بخشيديم و همه گونه طرق را كه براى بنياد نهادن حكومت و فتوحات خود لازم داشت برايش فراهم ساختيم. از سبك خاص كلام قرآن يكى اين است كه وقتى فتح يا موفقيتهاى بزرگى را كه از طرف كسى صورت مى گيرد مستقيماً به خدا نسبت مى دهد و مى خواهد تأكيد كند كه امرى بزرگ و خارق العاده و برخلاف موازين طبيعى صورت گرفته و عنايت خداوندى بوده كه سبب چنين كارى شده است. وقتى در احوال كوروش كبير بررسى مى كنيم، مى بينيم جزئيات زندگى او با حيات ذوالقرنين قرآن مطابق است. زندگى كوروش در محيطى كه حوادث گيج كننده آن را فراگرفته بود شروع شد به حدى كه بعدها به صورت افسانه درآمد. به محض اينكه پا به دنيا گذاشت جد مادرى اش سخت ترين و كينه توزترين دشمن وى گرديد تا حدى كه به قتل طفل معصوم فرمان داده ولى مأمور قتل از اين كار سرباز زد و از روى رحم و عطوفت، او را از چنگال مرگ نجات بخشيد. كوروش در دشتها و كوهستانها بزرگ شد و در جوار جوانان گمنام و بدون فرهنگ پرورش يافت. در همين حال ناگهان و بى سابقه احوال او تغيير يافت و به ميدان سعى و عمل رانده شد، ترقيات او بسيار سريع انجام گرفت، كشور (مادها) بدون مزاحمت در برابرش زانو زد. معلوم است كه سير حوادث يك زندگى عادى هرگز چنين نيست و اين همه اتفاق در زندگى يك فرد، مسلماً امرى غيرعادى و نادر و عجيب به شمارمى رود. قرآن كريم مى فرمايد (و آتيناه من كل شىء سببا) هرگونه وسايل كار و موفقيت را در دسترس او نهاديم، ملاحظه مى شود كه چگونه كلمات آيه با حقيقت وقايع تطابق دارد. جوانى كه ديروز چوپانى گمنام بيش نبود، امروز بر تخت پادشاهى نشسته و همه گونه وسايل، بدون جنگ وخونريزى برايش فراهم آمده است. مورخين بزرگ يونانى مثل هرودوت، گزنفون، كتزياس و … مى نويسند: «تمام قبايل پارس از دل و جان قبول فرمانروايى او را نمودند و براى اولين بار در تاريخ، كشور متحدى از دولت ماد و پارس تشكيل شد و نيروهاى فراوان كه تا آن روز سابقه نداشت، برگرد كوروش جمع آمد). همينطور حمله به منطقه كوهستانى شمال و جلوگيرى از خرابكارى قومى به نام يأجوج و مأجوج و بناى سدى را در آنجا مى گذارد. اين در حدود درياى خزر شروع مى شود و به كوههاى قفقاز مى رسد، درآنجا پس دو كوه دره اى است كه سد در آنجا بنا مى شود. قرآن در اين مورد مى فرمايد: (حتى اذا بلغ بين السدين وجد من دونها لايكادون يفقهون قولاً) يعنى قومى كوهستانى و وحشى بودند كه از مدنيت و فهم و سخنگويى نصيبى نداشتند. مقصود از دو سد در اينجا دو ديواره اى است كه به شكل كوه بلند در قفقاز قرار دارد. در مشرق قفقاز، درياى خزر راه عبور به شمال را سد مى كند، در مغرب نيز درياى سياه مانع از عبور به طرف شمال است در وسط اين دو ديوار نيز سلسله جبال بسيار بلند و مرتفعى است كه در حكم يك ديوار طبيعى بين جنوب و شمال محسوب مى شود و قبايل شمال براى هجوم به نواحى جنوب هيچ راهى نداشتند جز تنگه اى كه در ميان اين رشته كوهها وجود داشت و كوروش در اين تفكر سدى آهنين بنا كرد و بدين وسيله جلوى مهاجمين را گرفت و تمام قبايل جنوب را از آسيب آنها رهانيد و با اين سد دروازه آسياى غربى و نواحى شمالى را قفل نمود و اما طوايفى كه در قرآن به ذوالقرنين شكايت بردند به احتمال بسيار زياد همان (كوسى) يا در كتيبه داريوش به (كوسيا) نامبرده شده اند. اين قبايل در گيلان (توالش) و در قسمتى از استانهاى زنجان و اردبيل فعلى سكنا داشتند، كه در آن زمان هم شكايتى به اين شكل به كوروش كرده بودند و اين قبايل همان قبايلى هستند كه بعدها از نام آنها بر روى درياى خزر، كاسپين نهادند كه در حال حاضر به اين نام در مجامع بين المللى شناخته مى شود (البته به روايتى). اما ابوكلام آزاد، در اوايل دوران بعد از استقلال هند، وزير فرهنگ نخست وزير جواهر لعل نهرو بود، او جزو اولين كسانى بود كه كوششهاى بسيار زيادى درپيدا كردن آن سد انجام داد وبا بررسى هاى انجام گرفته كه ماهها طول كشيد توانست فلزاتى يافت كند كه به صورت مشبك بوده و در آن سنگ و خاك و حتى سرب يافت شده است و با حالتى كه اين فلزات (آهن) داشت مى توان به قدرت و استقامت آن سد پى برد. با همه اين تفاسير بايد گفت كسانى كه ذوالقرنين را به كوروش نسبت مى دهند، بدانند كه اصلاً اسكندر در طول حيات خود سدى نساخته بود فقط بعضى مواقع آبراههايى ساخت كه اصلاً قابل تأمل نيست و زندگى اسكندر مقدونى در طول حياتش سراسر قتل و غارت و ويرانى بوده است.
برگرفته از سایت http://arteshesorkh.com/forum/showthread.php?t=2094درخت هرچه پربارتر افتاده تر@};-
توصیه ای به خرید/فروش/نگهداری ندارم.
نظر
-
درود بيكران بر ابر مرد ايران زمين كوروش بزرگ
یاری اندر کس نمیبینیم یاران را چه شددوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد
شهر یاران بود و خاک مهربانان این دیارمهربانی کی سر آمد شهریاران را چه شد
نظر
-
با تشکر از ایجاد کننده تاپیک در گرامیداشت عزیزی که هیچگاه عظمت شخصیتش را جهان در طول اعصار نشناخت و افسوس و صد افسوس که حاکمان خودمان که می بایست پاسدار این تنها یادگار عظمت ما ایرانیان می بودند خود نابودگران این تمدنند!
در اینجا تنها چند نمونه کوچک از جملات بسیار پر مغز و پرمعنای کوروش کبیر را نقل میکنم.جملاتی که بشر امروزه به حقیقت وجودی آنها پی برده...روحش شاد
من یاور یقین و عدالتم . من زندگی خواهم ساخت . من خوشی های بسیار خواهم اورد. من ملتم را سر بلند ساحت زمین خواهم کرد ، زیرا شادمانی او شادمانی من است.
دستانی که کمک می کنند پاکتر از دست هایی هستند که رو به اسمان دعا میکنند.
خدوندا ، دستهایم خالی است و دلم غرق در ارزوها پس یا به قدرت بیکرانت دستانم را توانا گردان یا دلم را از ارزوهای دست نیافتنی خالی.
وقتی توبیخ را با تمجید پایان میدهید افراد درباره رفتار و عملکرد خود فکر می کنند ، نه رفتار و عملکرد شما
.
افتاب به گیاهی حرارت می دهد که سر از خاک بیرون اورده باشد.
وقتی زندگی چیز زیادی به شما نمی دهد به خاطر این است که شما چیز زیادی از ان نخواسته اید.
دشوارترین قدم همان قدم اول است.
کار بزرگ وجود ندارد به شرطی که ان را به کارهای کوچکتر تقسیم کنیم.
کارتان را اغاز کنید توانایی انجامش به دنبال می آید.
انسان همان می شود که اغلب به ان فکر میکند.
افراد موفق کار های متفاوت انجام نمی دهند بلکه کارها را بگونه ای متفاوت انجام میدهند.ما را به چوب و رخت شبانی فریفته اند ، این گرگ سالهاست که با گله آشناست
نظر
-
هرگزنخواب کورش
دارا جهان ندارد،
سارا زبان ندارد
بابا ستاره ای در
!هفت آسمان ندارد
کارون ز چشمه خشکید،
البرز لب فرو بست
حتا دل دماوند،
آتش فشان ندارد
دیو سیاه دربند،
آسان رهید و بگریخت
رستم در این هیاهو،
گرز گران ندارد
روز وداع خورشید،
زاینده رود خشکید
زیرا دل سپاهان،
نقش جهان ندارد
بر نام پارس دریا،
نامی دگر نهادند
گویی که آرش ما،
تیر و کمان ندارد
دریای مازنی ها،
بر کام دیگران شد
نادر ز خاک برخیز،
میهن جوان ندارد
دارا ! کجای کاری،
دزدان سرزمینت
بر بیستون نویسند،
دارا جهان ندارد
آییم به دادخواهی،
فریادمان بلند است
اما چه سود،
اینجا نوشیروان ندارد
سرخ و سپید و سبز است
این بیرق کیانی
اما صد آه و افسوس،
شیر ژیان ندارد
کوآن حکیم توسی،
شهنامه ای سراید
شاید که شاعر ما
دیگر بیان ندارد
هرگز نخواب کوروش،
ای مهرآریایی
بی نام تو،وطن نیز
نام و نشان نداردto continue, please follow me on my page
نظر
-
پرچم ایران در زمان کوررش کبیر
( ۵۵۹سال پیش ازمیلاد)
آهنگ کوروش بزرگ ------- http://dead-umber.persiangig.com/audio/Hamed_Fard.mp3آخرین ویرایش توسط مجيد رادمنش؛ 2011/10/30, 02:53.یـــــاد خــــــدا آرامش بخش دلهــــــاست ..... کجایند مردان بی ادعـــــــا
نظر
-
در اصل توسط وحید 20 پست شده است View Postآيا كوروش كبير همون ذوالقرنين است؟
در مورد اينكه ذوالقرنين همان كوروش است، مفسران دلايل گوناگونى ارائه داده اند، كه به هر صورت در قرآن، در چند آيه از يك پادشاه، بسيار تعريف و تمجيد شده و از عادل بودن آن بسيار گفته شده است كه متعاقباً به آن اشاره خواهيم كرد ـ تا قبل از دهه هاى اخير ذوالقرنين را به اسكندر مقدونى نسبت مى دادند كه اصولاً مفسران عربى بر آن صحه مى گذاشتند و غربيها آن را تأييد مى كردند و به اصطلاح عاميانه نمك آن را هم زياد مى كردند و متأسفانه تمام ممالك شرق حتى درايران، اسكندر را با پسوند ذوالقرنين نام مى بردند مثل كتاب: كشف الحقايق عن نكت الآيات والدقايق، اما در سده اخير مفسران و تاريخ دانان در اين احوال تحقيقات زيادى كردند، آيت الله طباطبايى در تفسير الميزان خود آورده است: (ذوالقرنين همان كوروش كبير است كه در سال (۵۲۹ـ۵۶۰ق. م) مى زيسته وهمو بوده كه امپراتورى ايران را تأسيس و ميانه دومملكت فارس و ماد را جمع نمود وبابل را مسخر كرد و به يهود اجازه مراجعت از بابل به اورشليم را صادر كرد و مصر را به تسخير خود درآورد… آنگاه رو به سوى مشرق نهاده و تا اقصى نقاط مشرق پيش رفت). تابنده گنابادى نيز گفته: (نظريه اى كه اخيراً مورد تأييد دانشمندان واقع شده، اين است كه ذوالقرنين همان كوروش كبيراست ـ هر چند بيشتر مفسرين او را با اسكندر مقدونى يكى مى دانسته اند و يا عده اى او را از اتباع يمن مى دانند و اين دونظريه بيشتر شهرت دارد ولى اخيراً طبق استدلالات و مطابق مجسمه كوروش با مشخصات آيات راجع به ذوالقرنين كه پيدا شده، اين عقيده به همه نظريه ها رجحان پيدا كرده است) واقعيت نيز همين است كه مشخصات كوروش كبير، با ذوالقرنين تا حد زياد و كاملى مطابقت دارد، البته بعد از انقلاب اسلامى ـ به دليل جشنهاى ۲۵۰۰ساله شاهنشاهى كه به نام كوروش گرفته مى شد ـ و به عنوان يكى از اركان تأييد آن سلطنت (متكبر) مستكبر وحتى پايه گذار شاهنشاهى ايران، مورد توجه و بازگويى مكرر قرار مى گرفت و اين جشنها، دربدترين شرايط برگزار مى شد كه حساسيت زيادى را در مورد كوروش پديد آورد و صحبت در اين باب كمى با احتياط انجام مى شد. در حالى كه اصلاً چنين قضايايى در موردكوروش صادق نبود، كوروش خود، اولاً: سلطنت ستمگر ماد را از بين برد تا خود جمهورى تشكيل دهد. ثانياً: كوروش پايه گذار سلطنت نبودچون قرنها قبل سلطنت در ايران توسط مادها و ايلامى ها بود.
ثالثاً: كوروش هيچگاه خشونت و تندى پادشاهان قبلى خود را نداشت و هميشه با لطافت و عطوفت برخورد مى كرد.
به هر صورت در اين مورد كمى وقفه ايجاد شد كه خوشبختانه با همت بعضى افراد، دوباره اين بحث شروع و حتى شكل تازه تر و منطقى ترى به خود گرفت.
آيات قرآن در مورد ذوالقرنين: آيات (۱۸ـ۸۲) سوره كهف
(از تو درباره ذوالقرنين مى پرسند، بگو اكنون درباره او با شما سخن خواهم گفت: او را در زمين پادشاهى داديم و همه وسايل حكمرانى (حكمروايى) را برايش فراهم كرديم، بدين وسيله تا آنجا راند كه محل غروب خورشيد است و چنان مى نمايد كه خورشيد در چشمه اى كه آب تيره رنگ دارد فرومى رود، در آنجا قومى يافت.
به او گفتيم اكنون مى توانى درباره آنها به عذاب و ستم رفتار كنى و يا اينكه به رفتار نيكوگرايى. گفت كسى كه بيداد كرد زود خواهد بودكه عذاب بيند و پس از آنكه به سوى خدا رفت باز عذابى شديد دامنگير اوست، اما كسى كه ايمان آورد و رفتار نيكو كرد سزاى اونيك است و از طرف خدا نيز در كار او گشايشى حاصل مى شود. پس راهى پيش پاى او گذاشتيم و او تا بدان جا رفت كه خورشيد طلوع مى كند و قومى در آنجا يافت كه ميان ايشان و آفتاب حجابى و پوششى نبود بدين طريق بدانچه لازم بود از او آگاه شديم. باز همچنان رفت تا رسيد به جايى كه ميان دو ديوار عظيم بود و در آنجا قومى يافت كه زبان نمى فهميدند، آن قوم گفتند يا ذوالقرنين، يأجوج و مأجوج در اين سرزمين دست به فساد و خرابكارى زده اند، پول و مال لازم در اختيار تو مى نهيم تا ميان ماو ايشان سدى بنا كنى. گفت: خدا آنقدر به من توانايى داده كه از مال شما بى نيازم، فقط به نيروى بازو مرا يارى كنيد، تا بين شما و آنها ديوارى برپا كنم.تخته هاى آهن بياوريد آنقدر كه بتوان با آن دو كوه را به هم برآورد پس گفت آنقدر در آن دميدند تا همچو آتش گرديد و بعد به كمك آب آن را به شكل مطلوب درآورده، سد را ساختند، كه آن قوم يأجوج و مأجوج نمى توانستند از آن بگذرند يا در آن رخنه ايجاد كنند.
ذوالقرنين گفت: اين خواست و رحمت خدا بود و چون خواست خدا فرارسد، آن را ويران خواهد ساخت. خواست و وعده خدا حق است… (۱۸ـ۸۲) سوره كهف
البته در آيه هاى ديگر هم اشاره اى به ذوالقرنين شده ولى چون آيه هاى مذكور مهم بوده ذكر شده است در آيه هاى فوق آنچه در باب شخصيت ذوالقرنين مستفادمى گردد حاوى نكات زير است:
۱ـ لقب ذوالقرنين را قرآن بر آن ننهاده است و از اينجاست كه در قرآن مى آيد: (ويسئلونك عن ذى القرنين) يعنى از تو درباره ذوالقرنين مى پرسند، كه بدان معناست كه اين لقب از قبل بر او بوده است.
۲ـ خداوند كشورى را به كف كفايت او سپرده ووسايل حكمرانى و سلطنت را براى او فراهم ساخته است.
۳ـ جنگهاى بزرگ او، اول در غرب و بعد به حد مغرب و آنجا هم كه خورشيد غروب مى كند. به چشم ديده مى شود و در مشرق به صحرا مى رسد و به تنگه ها و مناطق صعب العبور كه ساكنين اين مناطق مورد هجوم قرار مى گيرند كه قوم مهاجم يأجوج و مأجوج وحشى و بدون تربيت و فرهنگ بوده اند .
۴ـ ذوالقرنين در برابر هجوم دشمنان، سدى بنا كرده است.
۵ـ سد مذكور نه تنها از سنگ و آجر بلكه از آهن و پولاد هم نيز بوده است.
۶ـ ذوالقرنين عادل و رعيت نواز بوده و از قتل و غارت و خونريزى جلوگيرى مى كرده و با مغلوبين مثل شكست خورده هاى معمول آن زمان، رفتار نمى كرد.
۷ـ به مال دنيا حريص نبود و به دنبال اندوختن زر و سيم و مال نبود و به آن اعتنايى نداشت. درباره ذوالقرنين در قرآن آمده: «انا مكنا فى الارض و آتيناه من كل شى سببا) به او قدرت و توانايى اداره كشور را بخشيديم و همه گونه طرق را كه براى بنياد نهادن حكومت و فتوحات خود لازم داشت برايش فراهم ساختيم. از سبك خاص كلام قرآن يكى اين است كه وقتى فتح يا موفقيتهاى بزرگى را كه از طرف كسى صورت مى گيرد مستقيماً به خدا نسبت مى دهد و مى خواهد تأكيد كند كه امرى بزرگ و خارق العاده و برخلاف موازين طبيعى صورت گرفته و عنايت خداوندى بوده كه سبب چنين كارى شده است. وقتى در احوال كوروش كبير بررسى مى كنيم، مى بينيم جزئيات زندگى او با حيات ذوالقرنين قرآن مطابق است. زندگى كوروش در محيطى كه حوادث گيج كننده آن را فراگرفته بود شروع شد به حدى كه بعدها به صورت افسانه درآمد. به محض اينكه پا به دنيا گذاشت جد مادرى اش سخت ترين و كينه توزترين دشمن وى گرديد تا حدى كه به قتل طفل معصوم فرمان داده ولى مأمور قتل از اين كار سرباز زد و از روى رحم و عطوفت، او را از چنگال مرگ نجات بخشيد. كوروش در دشتها و كوهستانها بزرگ شد و در جوار جوانان گمنام و بدون فرهنگ پرورش يافت. در همين حال ناگهان و بى سابقه احوال او تغيير يافت و به ميدان سعى و عمل رانده شد، ترقيات او بسيار سريع انجام گرفت، كشور (مادها) بدون مزاحمت در برابرش زانو زد. معلوم است كه سير حوادث يك زندگى عادى هرگز چنين نيست و اين همه اتفاق در زندگى يك فرد، مسلماً امرى غيرعادى و نادر و عجيب به شمارمى رود. قرآن كريم مى فرمايد (و آتيناه من كل شىء سببا) هرگونه وسايل كار و موفقيت را در دسترس او نهاديم، ملاحظه مى شود كه چگونه كلمات آيه با حقيقت وقايع تطابق دارد. جوانى كه ديروز چوپانى گمنام بيش نبود، امروز بر تخت پادشاهى نشسته و همه گونه وسايل، بدون جنگ وخونريزى برايش فراهم آمده است. مورخين بزرگ يونانى مثل هرودوت، گزنفون، كتزياس و … مى نويسند: «تمام قبايل پارس از دل و جان قبول فرمانروايى او را نمودند و براى اولين بار در تاريخ، كشور متحدى از دولت ماد و پارس تشكيل شد و نيروهاى فراوان كه تا آن روز سابقه نداشت، برگرد كوروش جمع آمد). همينطور حمله به منطقه كوهستانى شمال و جلوگيرى از خرابكارى قومى به نام يأجوج و مأجوج و بناى سدى را در آنجا مى گذارد. اين در حدود درياى خزر شروع مى شود و به كوههاى قفقاز مى رسد، درآنجا پس دو كوه دره اى است كه سد در آنجا بنا مى شود. قرآن در اين مورد مى فرمايد: (حتى اذا بلغ بين السدين وجد من دونها لايكادون يفقهون قولاً) يعنى قومى كوهستانى و وحشى بودند كه از مدنيت و فهم و سخنگويى نصيبى نداشتند. مقصود از دو سد در اينجا دو ديواره اى است كه به شكل كوه بلند در قفقاز قرار دارد. در مشرق قفقاز، درياى خزر راه عبور به شمال را سد مى كند، در مغرب نيز درياى سياه مانع از عبور به طرف شمال است در وسط اين دو ديوار نيز سلسله جبال بسيار بلند و مرتفعى است كه در حكم يك ديوار طبيعى بين جنوب و شمال محسوب مى شود و قبايل شمال براى هجوم به نواحى جنوب هيچ راهى نداشتند جز تنگه اى كه در ميان اين رشته كوهها وجود داشت و كوروش در اين تفكر سدى آهنين بنا كرد و بدين وسيله جلوى مهاجمين را گرفت و تمام قبايل جنوب را از آسيب آنها رهانيد و با اين سد دروازه آسياى غربى و نواحى شمالى را قفل نمود و اما طوايفى كه در قرآن به ذوالقرنين شكايت بردند به احتمال بسيار زياد همان (كوسى) يا در كتيبه داريوش به (كوسيا) نامبرده شده اند. اين قبايل در گيلان (توالش) و در قسمتى از استانهاى زنجان و اردبيل فعلى سكنا داشتند، كه در آن زمان هم شكايتى به اين شكل به كوروش كرده بودند و اين قبايل همان قبايلى هستند كه بعدها از نام آنها بر روى درياى خزر، كاسپين نهادند كه در حال حاضر به اين نام در مجامع بين المللى شناخته مى شود (البته به روايتى). اما ابوكلام آزاد، در اوايل دوران بعد از استقلال هند، وزير فرهنگ نخست وزير جواهر لعل نهرو بود، او جزو اولين كسانى بود كه كوششهاى بسيار زيادى درپيدا كردن آن سد انجام داد وبا بررسى هاى انجام گرفته كه ماهها طول كشيد توانست فلزاتى يافت كند كه به صورت مشبك بوده و در آن سنگ و خاك و حتى سرب يافت شده است و با حالتى كه اين فلزات (آهن) داشت مى توان به قدرت و استقامت آن سد پى برد. با همه اين تفاسير بايد گفت كسانى كه ذوالقرنين را به كوروش نسبت مى دهند، بدانند كه اصلاً اسكندر در طول حيات خود سدى نساخته بود فقط بعضى مواقع آبراههايى ساخت كه اصلاً قابل تأمل نيست و زندگى اسكندر مقدونى در طول حياتش سراسر قتل و غارت و ويرانى بوده است.
برگرفته از سایت http://arteshesorkh.com/forum/showthread.php?t=2094
در کل روش حوزه اینه که اول یه حرفی میزنن که انگار طرفدار دو اتیشه اون نظر هستند.......ولی بعد با انتقاد اونو رد میکنن
در مطلب بالا همان طرح موضوع علامه طباطبایی اورده شده
در کل اساس پادشاهی بر ظلمه و پادشاه عادل کلمه متناقضیه و قران از کوروش تمجید نکرده تا جایی که ما میدونیم(این نظر من است و ممکن است اشتباه باشد)
نظر
-
ایرانی هرگز زانو نخواهد زد حتی اگر آسمانش کوتاهتر از قامتش باشد(کوروش بزرگ)
در برابر تقدیر خداوند بمانند کودکی یک ساله باش که وقتی او را به هوا می اندازی می خندد چرا که ایمان دارد که تو او را خواهی گرفت(کوروش بزرگ)
از کسانیکه از من متنفرنند سپاس.:آنها مرا قویتر می کنند. از کسانیکه مرا دوست دارنندممنونم:آنان قلب مرا بزرگتر می کنند. از کسانیکه مرا ترک می کنند متشکرم:آنان به من می آموزند که هیچ چیز تا ابد ماندنی نیست.از کسانیکه با من می مانند سپاسگذارم”آنان به من معنای دوست واقعی را نشان می دهند.آخرین ویرایش توسط PASHA؛ 2011/10/30, 14:02.اشتیاق سوزان، تلاش و پشتکار، اراده آهنین،صروتحمل، درس و عبرت، تمرین و تمرین و.... فروتن باش
نظر
-
دستانی که کمک می کنند پاکتر از دستهایی هستند که رو به آسمان دعا می کنند.
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
اگر میخواهید دشمنان خود را تنبیه کنید به دوستان خود محبت کنید.
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
آنچه جذاب است سهولت نیست، دشواری هم نیست، بلکه دشواری رسیدن به سهولت است .
* * * * * * * * ** * * * * * * * * *
وقتی توبیخ را با تمجید پایان می دهید، افراد درباره رفتار و عملکرد خود فکر می کنند، نه رفتار و عملکرد شما
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
سخت کوشی هرگز کسی را نکشته است، نگرانی از آن است که انسان را از بین می برد .
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
اگر همان کاری را انجام دهید که همیشه انجام می دادید، همان نتیجه ای را می گیرید که همیشه می گرفتید .
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
افراد موفق کارهای متفاوت انجام نمی دهند، بلکه کارها را بگونه ای متفاوت انجام می دهند.
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
پیش از آنکه پاسخی بدهی با یک نفر مشورت کن ولی پیش از آنکه تصمیم بگیری با چند نفر .
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
کار بزرگ وجود ندارد، به شرطی که آن را به کارهای کوچکتر تقسیم کنیم .
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
کارتان را آغاز کنید، توانایی انجامش بدنبال می آید .
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
انسان همان می شود که اغلب به آن فکر می کند .
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
همواره بیاد داشته باشید آخرین کلید باقیمانده، شاید بازگشاینده قفل در باشد
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
تنها راهی که به شکست می انجامد، تلاش نکردن است .
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
دشوارترین قدم، همان قدم اول است .
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
عمر شما از زمانی شروع می شود که اختیار سرنوشت خویش را در دست می گیرید .
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
آفتاب به گیاهی حرارت می دهد که سر از خاک بیرون آورده باشد .
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
وقتی زندگی چیز زیادی به شما نمی دهد، بخاطر این است که شما چیز زیادی از آن نخواسته اید .
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
من یاور یقین و عدالتم من زندگی ها خواهم ساخت، من خوشی های بسیار خواهم آورد من ملتم را سربلند ساحت زمین خواهم کرد، زیرا شادمانی او شادمانی من است.اشتیاق سوزان، تلاش و پشتکار، اراده آهنین،صروتحمل، درس و عبرت، تمرین و تمرین و.... فروتن باش
نظر
نظر