ایام حسینی و محرم تسلیت باد

Collapse
X
 
  • زمان
  • نمایش
Clear All
new posts
  • baradaran
    عضو فعال
    • Feb 2011
    • 545

    #46
    محرم چند سال پیش بود؛ داشتیم از مسجد برمی گشتیم که از پیری پرسیدم : چطور میشه فهمید که عزاداری هامون مورد قبول بوده یا اینکه نبوده ؟

    گفت : خیلی ساده ست، اگر مورد قبول واقع شده باشه دور خیلی از محرمات رو خط میکشیم و میشیم یک آدم دیگه و اگر این اتفاق افتاد و رعایت خیلی از مسایل رو کردیم میشه گفت که اون اتفاق خوب افتاده ...

    .

    دو اصل مهم در زندگی : 1_جسارت در بیان عقیده 2_ جرات در پذیرش اشتباه

    نظر

    • مجیدشمسعلی
      كاربر فعال
      • Jul 2025
      • 643

      #47
      ضریح ششگوشه؛ محل دفن حضرت علی اکبر علیه السلام+تصویر

      کربلا – ضریح ششگوشه؛ محل دفن حضرت علی اکبر علیه السلام پایین پای حضرت اباعبدالله علیهالسلام

      نظر

      • بورس دوست
        عضو فعال
        • Mar 2012
        • 905

        #48
        به نقل از مثنوی معنوی دفتر ششم


        روز عاشورا همه اهل حلب ------------ باب انطاکيه اندر تا به شب

        گرد آيد مرد و زن جمعي عظيم ---------- ماتم آن خاندان دارد مقيم

        ناله و نوحه کنند اندر بکا ------------ شيعه عاشورا براي کربلا

        بشمرند آن ظلمها و امتحان --------------- کز يزيد و شمر ديد آن خاندان

        نعرههاشان ميرود در ويل و وشت --------------- پر هميگردد همه صحرا و دشت

        يک غريبي شاعري از ره رسيد -------------- روز عاشورا و آن افغان شنيد

        شهر را بگذاشت و آن سوي راي کرد -------------- قصد جست و جوي آن هيهاي کرد

        پرس پرسان ميشد اندر افتقاد --------------- چيست اين غم بر که اين ماتم فتاد

        اين رئيس زفت باشد که بمرد ---------------- اين چنين مجمع نباشد کار خرد

        نام او و القاب او شرحم دهيد --------------- که غريبم من شما اهل ده ايد

        چيست نام و پيشه و اوصاف او -------------- تا بگويم مرثيه ز الطاف او

        مرثيه سازم که مرد شاعرم ------------------ تا ازينجا برگ و لالنگي برم

        آن يکي گفتش که هي ديوانهاي ------------------ تو نهاي شيعه عدو خانهاي

        روز عاشوار نميداني که هست ---------------- ماتم جاني که از قرني به است

        پيش مؤمن کي بود اين غصه خوار ---------------- قدر عشق گوش، عشق گوشوار

        پيش مؤمن ماتم آن پاکروح ----------------- شهرهتر باشد ز صد طوفان نوح



        نکته گفتن آن شاعر جهت طعن شيعه حلب



        گفت آري ليک کو دور يزيد --------------- کي بدست اين غم؟ چه دير اينجا رسيد!

        چشم کوران آن خسارت را بديد ----------------- گوش کران آن حکايت را شنيد

        خفته بودستيد تا اکنون شما ------------------- که کنون جامه دريديت از عزا

        پس عزا بر خود کنيد اي خفتگان ---------------- زانک بد مرگيست اين خواب گران

        روح سلطاني ز زنداني بجست ---------------------- جامه چه درانيم و چون خاييم دست

        چونک ايشان خسرو دين بودهاند ------------------- وقت شادي شد چو بشکستند بند

        سوي شادروان دولت تاختند ----------------- کنده و زنجير را انداختند

        روز ملکست و گش و شاهنشهي -------------- گر تو يک ذره ازيشان آگهي

        ور نهاي آگه برو بر خود گري -------------- زانک در انکار نقل و محشري

        بر دل و دين خرابت نوحه کن --------------------- که نميبيند جز اين خاک کهن

        ور همي بيند چرا نبود دلير ----------------- پشتدار و جانسپار و چشمسير

        در رخت کو از مي دين فرخي ----------------------- گر بديدي بحر کو کف سخي

        آنک جو ديد آب را نکند دريغ --------------------- خاصه آن کو ديد آن دريا و ميغ

        نظر

        • مجیدشمسعلی
          كاربر فعال
          • Jul 2025
          • 643

          #49
          آبي كه به حضرت عباس(ع) التماس ميكند؛
          ناگفتههايي از سرداب حرم حضرت اباالفضل العباس(ع) + تصاوير

          در داخل سرداب وقتي به قسمت زير گنبدخانه رسيديم، بخشي بود كه تا ارتفاع كمر به داخل آب رفتيم؛ در واقع محوطه داخل سرداب حرم حضرت تا ارتفاع حدود يك متر و 10 سانت در آب قرار دارد ... وقتي به قبر مطهر حضرت اباالفضلالعباس(ع) در سرداب رسيديم، من دست خود را به داخل آبي بردم كه بر روي قبر مطهر حضرت ايستاده بود و جرعهاي از اين آب نوشيدم...


          به گزارش نما به نقل از باشگاه خبرنگاران؛ عليرضا فداكار؛ معاون ستاد بازسازي عتبات عاليات طي گفتگويي با اشاره به سفر چند سال پيش خود به عتبات پس از سقوط صدام و زيارت سرداب حرم حضرت اباالفضلالعباس(ع) اظهار داشت: بنده در سال 82 و تقريبا 6 ماه پس از سقوط صدام به سرداب حرم حضرت مشرف شدم.

          وي افزود: علت اينكه برخي از حرمهاي مطهر ائمه(ع) داراي سرداب هستند به اين خاطر است كه به مرور زمان، زمينهاي اطراف حرم به خاطر ساخت و سازها، گذر زمان، وزش باد و شرايط جوي از سطح حرم بالاتر آمده است و به اين دليل سرداب ايجاد شده است به طور مثال در نجف اشرف علت اينكه حرم حضرت اميرالمؤمنين(ع) سرداب ندارد به اين خاطر است كه حرم حضرت در بالاترين نقطه شهر واقع شده اما در كربلاي معلي، حرم حضرت سيدالشهدا و حرم حضرت اباالفضلالعباس(ع) در گودي واقع شده است.

          فداكار خاطرنشان كرد: اما سرداب حرم حضرت اباالفضلالعباس(ع) حدودا 4 متر پايينتر از سطح حرم قرار دارد و ما به اتفاق شيخ مهدي كربلايي، امام جمعه حرم امام حسين(ع) به اين سرداب مطهر وارد شديم و در واقع تا پيش از اين تاريخ، سرداب حرم حضرت كاملا قفل بود و كسي اجازه ورود به آن را نداشت.






          معاون ستاد بازسازي عتبات عاليات يادآور شد: در سرداب حرم حضرت اباالفضل(ع) چيزهايي ديدم كه برايم آن روز را بعنوان شيرينترين و زيباترين روز طول عمرم رقم زد. فداكار در توضيح مشخصات سرداب حرم حضرت اباالفضلالعباس(ع) گفت: پس از آنكه از صحن حرم وارد رواق ميشويد در ادامه شما وارد محدوده گنبدخانه ميشويد كه ميتوان همين رواقها را در قسمت سرداب نيز در نظر گرفت كه با عرض 1.5 متر در 2 متر به صورت گنبدي پوشانده شده و قسمت پايين پاي حضرت مسيري دارد كه وارد محوطه گنبد خانه در قسمت سرداب ميشود.



          معاون ستاد بازسازي عتبات عاليات افزود: در داخل سرداب وقتي به قسمت زير گنبدخانه رسيديم، بخشي بود كه تا ارتفاع كمر به داخل آب رفتيم؛ در واقع محوطه داخل سرداب حرم حضرت تا ارتفاع حدود يك متر و 10 سانت در آب قرار دارد و اين قسمت از سرداب به گونهاي ساخته شده كه يك نفر بيشتر نميتواند از آن عبور كند. وي ادامه داد: پس از ورود به اين قسمت از سرداب، شيخ مهدي كربلايي در جلو حركت ميكرد و من پشت سر او تا كه به قبر مطهر حضرت اباالفضلالعباس(ع) رسيديم.



          فداكار تصريح كرد: وقتي به قبر مطهر حضرت در سرداب رسيديم، من دست خود را به داخل آبي بردم كه بر روي قبر مطهر حضرت ايستاده بود و جرعهاي از اين آب نوشيدم، تا ارتفاع حدود 10 سانت بر روي قبر مطهر حضرت آب ايستاده بود و به تمام مقدسات قسم تا آن لحظه از عمرم آبي گواراتر و زلالتر از اين آب نديده و ننوشيده بودم.




          وي گفت: در آن لحظاتي كه در داخل سرداب حرم حضرت اباالفضلالعباس(ع) در حركت بوديم كسي متوجه حال خود نبود و و با حركتمان، آب موج برميداشت؛ در آن لحظات اين احساس به من دست داد كه اين آب در اطراف قبر به حضرت اباالفضل(ع) التماس ميكند و اگر روزي پردهها كنار رود، حقايق بزرگي مشخص ميشود، بواسطه اين آب بود كه حضرت اباالفضلالعباس(ع) ساقي طفلان عطشان حرم در كربلا نااميد شد و تصور ميكنم كه خداوند اينگونه مقدر كرده اين آب بايد براي ساليان سال همينطور دور قبر مطهر حضرت عباس(ع) دور بزند و در آن لحظه تنها چيزي كه از ذهنمان ميگذشت اين بود كه آب در حال التماس كردن به حضرت است.




          فداكار با بيان اين نكته كه در زماني كه به داخل سرداب حرم حضرت اباالفضل(ع) رفته بودم زمستان بود، گفت: البته ممكن است كه در فصل تابستان يا زمستان مقداري از سطح آب داخل سرداب تغيير كند و زمانيكه در داخل سرداب حركت ميكنيم آب به ارتعاش درميآيد و اين تصور ايجاد ميشود كه آب در حال حركت است اما در واقع اين آب ساكن است و طبق قانون طبيعت اگر آب براي مدت كوتاهي در جايي راكد و ساكن باقي بماند، سبزه ميزند و طعم و بو ميگيرد و امكان استفاده از آن نيست اما آب سرداب حرم حضرت اباالفضلالعباس(ع) زلالترين، شفافترين و گواراترين آب اين عالم است.







          وي با بيان اين نكته كه سرداب حرم حضرت اباالفضلالعباس(ع) به حرم امام حسين(ع) راه ندارد و در گذشته حرم حضرت سيدالشهدا(ع) داراي سرداب بوده كه به مرور زمان اين سرداب پر شده است، افزود: در حال حاضر مجددا سرداب حرم حضرت اباالفضلالعباس(ع) از قسمت گنبدخانه بسته شده و ديگر كسي حق ورود به اين سرداب را ندارد؛ در گذشته آب سرداب حرم حضرت اباالفضل(ع) براي تبرك در اختيار زائران قرار ميگرفت اما هماكنون اين كار نيز متوقف شده است.

          معاون اجرايي ستاد بازسازي عتبات عاليات خاطرنشان كرد: زماني اين مسئله مطرح شده بود كه آب سرداب حرم حضرت اباالفضل(ع) را به خاطر احتمال زياني كه ميتواند براي بناي حرم داشته باشد قطع و خشك كنند اما اين احتمال مطرح شد كه اگر اين آب قطع شود لايهاي كه خشك ميشود ترك برميدارد و شايد همين عامل باعث شود كه رواقهاي حرم نيز ترك بخورند و بناي ساختمان حرم حضرت با اين آب سازگار شده است و به اين دليل بود كه چنين كاري انجام نشد.



          وي با اشاره به قرار گرفتن بناي حرم حضرتاباالفضلالعباس بر روي اين سرداب و آبي كه هميشه در سرداب حضرت وجود دارد، خاطرنشان كرد: قطعا ساختمان و بنايي كه بر روي آب بنا شده باشد پس از گذشت مدت زماني تخريب ميشود و از بين ميرود اما بناي حرم حضرت اباالفضلالعباس(ع) از همان ابتدا بر روي اين سرداب و آب بنا شده و اين امر تأثيري بر روي استحكام حرم حضرت نداشته است؛ بسياري از كموكيف اين امر روشن نيست كه اين موضوع چيزي جز معجزه نميتواند باشد.
          ثبت: 2:03 PM 1391/9/3

          نظر

          • مجیدشمسعلی
            كاربر فعال
            • Jul 2025
            • 643

            #50
            برای تبیین نهضت پایدار امام حسین (ع) باید علل و عواملی که در مجموع باعث این قیام شد تشریح شود.

            اول نیوز،از آنجا که پدیده‏های اجتماعی دارای چند ماهیت متفاوت است نهضت امام حسین (ع) نیز صرفا یک عکس العمل معمول نبوده، بلکه مجموعه‏ای از عوامل دست به دست هم می‎دهد تا قیام امام حسین (ع) شکل بگیرد.

            - دعوت کوفیان از امام حسین (ع)

            امام حسین (ع) هنگامی که در سوم شعبان وارد مکه می شوند مردم کوفه تصمیم می گیرند تا از اطاعت یزید سر باز زده واز حسین بن علی (ع) جهت رهبری خود دعوت کنند واز او پیروی نمایند در این بین سران شیعیان کوفه از جمله سلیمان بن صرد، مسیب بن نجبه، حبیب بن مظاهر، نامه هایی را به امام حسین (ع)می‏فرستند وبه این ترتیب امام حسین (ع) به دنبال تقاضای کوفیان مسلم بن عقیل رابرای رصد اوضاع عراق رهسپار آن دیارکرده وبه دعوت کوفیان پاسخ مثبت می‏دهند.

            - برپایی امر به معروف ونهی ازمنکر

            امام حسین (ع) که ازروز نخست با شعار امر به معروف ونهی از منکر از مدینه حرکت کرده بودند، منطقشان برای قیام استوار برانجام وظیفه الهی ومسئولیت شرعی بوده واز جمله دلایل ایشان برای قیام فراگیر شدن منکرات، فساد وآلودگی در جامعه است.

            - احیای سیره وسنت نبوی

            این دلیل به طور واضح در وصیت نامه امام قابل مشاهده است. ایشان در وصیت خود خطاب به محمد حنفیه ذکر کردند که من ازروی خودخواهی وسرکشی وهوسرانی از مدینه خارج نمی‏گردم وحرکت من تنها برای اصلاح امت جدم واحیای سیره پیامبر وپدرم علی بن ابیطالب است.

            - مبارزه باوضع رقت بار جامعه، عقب ماندگی، محرومیت، استثمارمردم واستضعاف فکری

            از آنجا که یزید انسان بی تدبیر، سطحی‏نگر ودارای تربیت غیراسلامی بود زمامداری وی جامعه را به سمتی پیش می‎‏برد که چیزی جزاستثمار و ظلم برای مردم نداشت. اگر قیام امام حسین (ع) صورت نمی گرفت با ادامه حاکمیت یزید دیگر اثری از اسلام باقی نمی ماند.

            - نفوذ حزب اموی درمرکز قدرت

            امویان وسران وگردانندگان اصلی این حزب مقاصد پلیدشان در جهت ضربه زدن به اسلام و زنده کردن نظام جاهلیت بود. به طوری که همواره سعی در القاءارزش‏های غلط برمردم داشتند مثلا امویان برای ایجاد انشقاق در خلافت اسلامی به شعرا پول داده واز آنان می خواستند تا علیه انصارشعر بگویند.

            - خط بطلان بر زمامداری یزید

            بیعت با یزید چهره منفور جامعه اسلامی امری بود که اگر توسط امام حسین (ع) صورت می‏پذیرفت این مهرتاییدی می‏شد برشیوه زندگی و شخصیت یزید وبسیار ساده هدف دین اسلام وغایت نبوی از بین می‏رفت.

            از آنجا که امام حسین (ع) در دامان مؤسس اسلام تربیت یافته بودند وشیوه زندگی اسلامی را ازپدر خود آموخته بودند با قیام خود سعی داشتند سنت محمد (ص) رازنده نگه دارند. در اندیشه امام حسین (ع) تنها راه برون رفت ازاین خطرقیام وانقلابی آگاهانه بوده است.

            امام حسین (ع) با اطلاع از به شهادت رسیدن خود وبا آگاهی کامل از وسعت ماهیت وحشیانه نیروهای ارتجاعی وباعلم به اینکه پس از شهادتشان زنان وکودکان را اسیر خواهند کرد به قیام اقدام نمودند.

            حسین (ع) با اقدامی آگاهانه، منطقی وبا آفرینش حماسه‏ای چون عاشورا وحادثه‏ای چون کربلا نشان دادند پیروزی از طریق قدرت وامکانات نظامی موقتی است زیراهمواره قدرت نیرومندتری وجود دارد که بتواند آن را درجریان زمان نابود کند. اما پیروزی از طریق رنج وجانبازی ابدی است وهمواره دروجدان بشری اثری جاودان خواهد گذاشت.

            بروز حوادث پس از قیام امام حسین (ع) در تاریخ شیعه نشان می‏دهد که کربلا نقطه آغازی برای مبارزه با ظلم وبیدادگری‏ها بوده است.

            منبع: مهر

            نظر

            • مجیدشمسعلی
              كاربر فعال
              • Jul 2025
              • 643

              #51
              یزید ملعون چگونه مرد؟ +تصویر قبر

              یزید گفت: اگر بدانی که من کیستم بیشتر من را احترام میکنی! آن اعرابی گفت ای برادر تو کیستی؟ گفت: من امیرالمومنین یزید پسر معاویه هستم. اعرابی گفت: سوگند به خدا، تو قاتل حسین بن علی(علیهماالسلام) هستی ای دشمن خدا و رسول خدا.
              در نحوه مرگ یزید ملعون چهار روایت متفاوت وجود دارد
              در نحوه مرگ یزید چند روایت متفاوت وجود دارد:
              روایت اول – سیدبن طاووس در لهوف می گوید:
              یزید روزی با اصحابش به قصد شکار به صحرا رفت. به اندازه دو یا سه روز از شهر شام دور شد، ناگاه آهویی ظاهر شد یزید به اصحابش گفت: خودم به تنهایی در صید این آهو اقدام میکنم کسی با من نیاید. آهو او را از این وادی به وادی دیگر میبرد. نوکرانش هر چه در پی او گشتند اثری نیافتند.
              یزید در صحرا به صحرانشینی برخورد کرد که از چاه آب میکشید. مقداری آب به یزید داد ولی بر او تعظیم و سلامی نکرد.
              یزید گفت: اگر بدانی که من کیستم بیشتر من را احترام میکنی! آن اعرابی گفت ای برادر تو کیستی؟ گفت: من امیرالمومنین یزید پسر معاویه هستم. اعرابی گفت: سوگند به خدا، تو قاتل حسین بن علی(علیهماالسلام) هستی ای دشمن خدا و رسول خدا.
              اعرابی خشمگین شد و شمشیر یزید را گرفت که بر سر یزید بزند، اما شمشیر به سر اسب خورد، اسب در اثر شدت ضربه فرار کرد و یزید از پشت اسب آویزان شد. اسب سرعت میگرفت و یزید را بر زمین میکشید، آنقدر او را بر زمین کشید که او قطعه قطعه شد. اصحاب یزید در پی او آمدند، اثری از او نیافتند، تا این که به اسب او رسیدند فقط ساق پای یزید روی رکاب آویزان بود.
              روایت دوم – شیخ صدوق میفرماید: یزید شب با حال مستی خوابید و صبح مرده او را یافتند در حالی که بدن او تغییر کرده،مثل آنکه قیر مالیده باشند.بدن نحسش را در باب الصغیر دمشق دفن کردند.
              روایت سوم – هبی از محمد بن احمد بن مسمع نقل می‏کند که گفت: یزید مست کرد و بلند شد که بر قصد. اما با سر بر زمین خورد که سرش شکافت و مغزش آشکار شد.
              بلاذری در انساب الاشراف می‏نویسد: پیری از شامیان به من گفت: علت مرگ یزید این بود که او در حالت مستی بوزینه ‏اش را بر الاغ سوار کرد. سپس به دنبال او آن گونه دوید که گردنش شکست، یا چیزی در درونش [ احتمالا زهره اش] پاره گردید.
              روایت چهارم – در “الکامل فی التاریخ” آمده است : یزید بن معاویه در پانزدهم ربیع الاول سال ۶۴ قمری در اطراف دمشق به علت برخورد پارهسنگی که از منجنیقی پرتاب شدهبود و به یک طرف صورت وی برخورد کرده بود به بیماریای مبتلا شد و این بیماری مرگ وی را به همراه داشت. پس از آن، وی در قبرستان باب الصغیر که در حوالی همان شهر است دفن گردید.

              کلیدواژه ها: سیدبن طاووس در لهوف

              لعنت خدا بر یزید

              نظر

              • fiona
                کاربر فعال
                • Apr 2011
                • 405

                #52
                منم تسلیت میگم شهادت سالار شهیدان و یاران با وفایش را
                و همچنین چهلمین روز شهادت برادرم را که مصادف شده با این شب عزیز

                نظر

                • مبتدی بورس
                  Banned
                  • Oct 2012
                  • 32

                  #53
                  آسمان نینوا خون گرید امشب در عزا
                  یا رب
                  امشب چه شامی
                  بر لب
                  خونین پیامی

                  نظر

                  • محاد
                    عضو فعال
                    • May 2011
                    • 601

                    #54
                    امشب شهادت نامه ی عشاق امضا می شود
                    فردا ز خون عاشقان، این دشت دریا می شود

                    امشب کنار یکدگر، بنشسته آل مصطفی
                    فردا پریشان جمعشان، چون قلب زهرا می شود

                    امشب بود بر پا اگر، این خیمه ی خون خدا
                    فردا به دست دشمنان، بر کنده از جا میشود

                    امشب صدای خواندن قرآن به گوش آید ولی
                    فردا صدای الامان، زین دشت بر پا می شود

                    امشب کنار مادرش، لب تشنه اصغر خفته است
                    فردا خدایا بسترش، آغوش صحرا می شود

                    امشب که جمع کودکان، در خواب ناز آسوده اند
                    فردا به زیر خار ها، گم گشته پیدا می شود

                    امشب رقیه حلقه ی زرین اگر دارد به گوش
                    فردا دریغ این گوشوار از گوش او وا می شود

                    امشب به خیل تشنگان، عباس باشد پاسبان
                    فردا کنار علقمه، بی دست، سقا می شود

                    امشب که قاسم زینت گلزار آل مصطفی ست
                    فردا ز مرکب سرنگون، این سرو رعنا می شود

                    امشب بود جای علی، آغوش گرم مادرش
                    فردا چو گل ها پیکرش، پا مال اعدا می شود

                    امشب گرفته در میان، اصحاب، ثار الله را
                    فردا عزیز فاطمه، بی یار و تنها می شود

                    امشب به دست شاه دین، باشد سلیمانی نگین
                    فردا به دست ساربان، این حلقه یغما می شود

                    امشب سر سر خدا، بر دامن زینب بود
                    فردا انیس خولی و دیر نصاری می شود

                    ترسم زمین و آسمان، زیر و زبر گردد حسان
                    فردا اسارت نامه ی زینب چو اجرا می شود

                    نظر

                    • esi_mohammadi
                      عضو فعال
                      • Jan 2011
                      • 1105

                      #55
                      منم به نوبه خودم شهادت سالار شهیدان و همینطور یاران با وفا و مهربانش را تسلیت میگویم
                      :(



                      با دیدن این کلیپ به جای اشک خون باید گریه کرد ...
                      (رابرت کیوساکی ) : مهم نیست چه مقدار سود کسب می کنی، مهم این است که چه مقدارش را حفظ می کنی.
                      (ژورف کندی ) : اصرار بر بالاترین قیمت ، کار احمق هاست . فقط یک احمق به انتظار اوج قیمت جنسش می نشیند.
                      (قانون پارکینسون) : هر کاری تا آنجا طول می کشد که زمانی را که برایش در نظر گرفتید پر کند.

                      امواج زندگی را بپذیر ، حتی اگر گاهی تورا به عمق دریا ببرند. آن ماهی آسوده که همیشه بر سطح آبها میبینی مرده است.

                      نظر

                      • بابي چارلتون
                        عضو فعال
                        • May 2011
                        • 993

                        #56
                        سند و فضیلت زیارت عاشورا

                        زیارت عاشورا گرچه به حسب ظاهر از امام باقر و امام صادق (علیه السلام) نقل شده؛ زیرا صفوان که از یاران امام باقر و امام صادق(ع) است می گوید: «من در روز عاشورا در خدمت امام باقر (علیه السلام) بودم که این زیارت را قرائت فرمودند.»
                        همچنین می گوید: «امام صادق (علیه السلام) پس از زیارت امیرالمومنین علیه السلام به طرف کربلا اشاره کردند و این زیارت را قرائت کردند، اما در واقع این زیارت از ناحیه خود خداوند متعال نازل شده و از احادیث قدسی است، چون شیخ عباس قمی، در مفاتیح الجنان از امام صادق علیه السلام نقل می کند که: آن حضرت از پدر بزرگوارش و ایشان از اجداد طاهرینش و آنان از پیامبر اکرم(ص) و آن حضرت از جبرئیل و جبرئیل از خداوند متعال نقل می کنند که حضرت احدیت به ذات مقدس خود قسم خورده که هر کس امام حسین(ع) را با این زیارت، از دور یا نزدیک زیارت کند، زیارت او را می پذیرم و خواهش و حاجت او را برآورده می کنم و فوز به بهشت و آزادی از جهنم را به او عطا می کنم و شفاعت او را در حق هر کس که بخواهد قبول می نمایم»
                        سپس امام صادق (ع) به صفوان می گوید: «هرگاه حاجتی پیدا کردی این زیارت را بخوان که برآورده خواهد شد»
                        همچنین در بحارالانوار از علقمه بن محمد حضرمی از امام باقر( علیه السلام) حدیثی را نقل کرده که مضمونش چنین است که حضرت فرمود: «هر کس امام حسین(ع) را با این زیارت (زیارت عاشورا) زیارت کند خداوند متعال صدهزار هزار درجه به او بدهد و مثل کسی باشد که با امام حسین(ع) شهید شده باشد و از آن روزی که امام حسین(ع) شهید شده و هر پیغمبر و رسولی و هر کس که آن حضرت را زیارت کرده، خداوند ثواب همه آنها را در نامه اعمال او بنویسد.»
                        همانگونه که در بحث خداشناسی، اول باید انسان ظرف وجودی اش را از همه آلودگی ها پاک کند و با گفتن «لااله» نفی الوهیت از همه خدایان دروغین و طاغوت ها بنماید آنگاه با گفتن «الا الله» تسلیم در مقابل حضرت احدیت شود، در زیارت عاشورا نیز همین مساله حاکم است و به قول عرفا و حکما، اول باید تخلیه صورت گیرد، سپس تحلیه انجام شود، یعنی برای این که انسان ملبس به لباس مقدس تولی و تبری شود و شیعه و پیرو بودن خود را به اثبات برساند، اول باید از دشمنان حضرات معصومین تبری بجوید و ظرف وجودی اش را پاک سازد تا خودش را آماده کند برای تقدیم سلام به حضور مقدس امام حسین و اولاد و اصحاب آن حضرت.
                        روی این حساب است که در زیارت عاشورا دستور داده شده که اول باید دشمنان و ظالمان و ستمگران به خاندان عصمت و طهارت را لعن و نفرین کرد بعد به امام حسین علیه السلام سلام داد. اما برای اینکه انسان کاملا دشمنی خود را نسبت به دشمنان اهل بیت و امام حسین(ع) و دوستی خود را نسبت به خاندان پیامبر اکرم مخصوصا حضرت اباعبدالله الحسین برساند، باید اول صد مرتبه لعن و نفرین کند، بعد صد مرتبه سلام و درود و تحیت. که منقول است خیلی از بزرگان و مراجع و عرفا، زیارت عاشورا را با صد بار لعن و سلام می خواندند از جمله نقل شده که امام خمینی(ره) چنین زیارت می کردند.
                        همچنین حضرت آیت الله العظمی بهجت می گوید: «شیخ انصاری زیارت عاشورا را با صد لعن و سلام می خواندند.»
                        بنابر این زیارت عاشورا محکی برای شیعیان خاندان نبوت و رسالت است. وهابی ها، در کربلا، نجف، عتبات عالیات، مکه و مدینه از همراه داشتن مفاتیح توسط شیعیان و خواندن آن جلوگیری می کردند که عمده مخالفتشان به خاطر زیارت عاشورا است.

                        ¤ چند تذکر در مورد زیارت عاشورا:
                        1- اگر قرائت صدبار لعن و سلام در هنگام زیارت عاشورا باعث عسر و حرج و یا سبب نخواندن زیارت عاشورا شود اگر چنانچه بعد از هر بخش از لعن ها و سلام ها بگوید: «تسعا و تسعین مره» ان شاءالله ثواب زیارت کامل را خواهد داشت.
                        2- در مفاتیح الجنان چند جمله در حاشیه زیارت عاشورا آمده یعنی «و بالبرائه ممن قاتلک و نصب لک الحرب و بالبرائه ممن اسس اساس الظلم و الجور علیکم و ابرء الی الله و الی رسوله»
                        چون در خیلی از کتب ادعیه معتبره این جملات جزء زیارت عاشورا آمده لذا خواندن این جملات الزامی است.
                        3- یکی از ویژگی های زیارت عاشورا : علاوه بر ثواب عظیم اخروی که ذکر شد- باعث برآورده شدن حاجت های لاعلاج است، شاهدش هم داستان هایی است که در کتاب ها آمده است. بدین سبب سفارش می شود هرکس برای هر حاجتی که متوسل به این زیارت شریف می شود، 40 روز مرتب آن را قرائت نماید و افضل اوقات آن نیز بعد از نماز صبح و قبل از طلوع آفتاب است.
                        4- بعد از خواندن زیارت عاشورا حتما دو رکعت نماز زیارت امام حسین(ع) را بخواند که همانند نماز صبح می باشد.
                        5- بعد از زیارت عاشورا و دو رکعت نماز، دعای علقمه حضرمی را نیز بخواند که در مفاتیح الجنان با نام «دعای بعد از زیارت عاشورا» آمده است.
                        6- اگر کسی بتواند زیارت عاشورا را روزی دو بار بخواند خیلی خوب است، یعنی یکبار اول شب و یا آخر روز و یک بار هم اول صبح و قبل از طلوع آفتاب، زیرا از عارف بزرگ و جمال العارفین حضرت آیت الله سید علی قاضی تبریزی منقول است که بعد از ارتحالشان کسی ایشان را در عالم رویا دید و سوال کرد: چه عملی در آنجا از همه مهمتر است؟ می فرماید: زیارت عاشورا، بعد می گوید: من پشیمانم که چرا روزی یک بار زیارت عاشورا را قرائت کردم و دوبار نخواندم.»

                        نظر

                        • bahary
                          عضو فعال
                          • Dec 2011
                          • 2510

                          #57
                          روضه دکتر شریعتی در روز عاشورا

                          ... شب عاشورا بود شهر یکپارچه روضه بود وخانه یکپارچه سکوت و درد...

                          گفتم در این تنهایی درد و این شب سوگ، بنشینم و با خود سوگواری کنم، مگر نمی شود تنها عزاداری کرد؟ نشستم و روضه ای برای دل خویش نوشتم:

                          ... پیش چشمم را پرده ای از اشک پوشیده است.

                          در میان هیاهوی مکرر و خاطره انگیز دجله و فرات، این دو خصم خویشاوندی که هفت هزار سال، گام به گام با تاریخ همسفرند، غریو و غوغای تازه ای برپا است:

                          صحرای سوزانی را می نگرم، با آسمانی به رنگ شرم، و خورشیدی کبود و گدازان، و هوایی آتش ریز، و دریای رملی که افق در افق گسترده است، و جویباری کف آلود از خون تازه ای که می جوشد و گام به گام، همسفر فرات زلال است.
                          می ترسم در سیمای بزرگ و نیرومند او بنگرم، او که قربانی این همه زشتی و جهلاست.به پاهایش می نگرم که همچنان استوار و صبور ایستاده و این تن صدها ضربه را بپاداشته است

                          و شمشیرها از همه سو برکشیده، و تیرها از همه جا رها، و خیمه ها آتش زده و رجاله در اندیشه غارت، و کینه ها زبانه کشیده و دشمن همه جا در کمین، و دوست بازیچه دشمن و هوا تفتیده و غربت سنگین و دشمن شوره زاری بی حاصل و شن ها داغ و تشنگی جان گزا و دجله سیاه، هار و حمله ور و فرات سرخ، مرز کین و مرگ در اشغال «خصومت جاری» و ...

                          می ترسم در سیمای بزرگ و نیرومند او بنگرم، او که قربانی این همه زشتی و جهل است.

                          به پاهایش می نگرم که همچنان استوار و صبور ایستاده و این تن صدها ضربه را بپاداشته است.

                          ترسان و مرتعش از هیجان، نگاهم را بر روی چکمه ها و دامن ردایش بالا می برم:

                          اینک دو دست فرو افتاده اش،

                          دستی بر شمشیری که به نشانه شکست انسان، فرو می افتد، اما پنجه های خشمگینش، با تعصبی بی حاصل می کوشد،تا هنوز هم نگاهش دارد

                          جای انگشتان خونین بر قبضه شمشیری که دیگر ...

                          ... افتاد!

                          و دست دیگرش، همچنان بلاتکلیف.

                          نگاهم را بالاتر میکشانم:

                          از روزنه های زره خون بیرون می زند و بخار غلیظی که خورشید صحرا میمکد تا هر روز، صبح و شام، به انسان نشان دهد و جهان را خبر کند.

                          نگاهم را بالاتر میکشانم:

                          گردنی که، همچون قله حرا، از کوهی روییده و ضربات بی امان همه تاریخ بر آن فرود آمده است. به سختی هولناکی کوفته و مجروح است، اما خم نشده است.

                          نگاهم را از رشته های خونی که بر آن جاری است باز هم بالاتر می کشانم:

                          ناگهان چتری از دود و بخار! همچون توده انبوه خاکستری که از یک انفجار در فضا میماند و ...

                          دیگر هیچ !

                          پنجه ای قلبم را وحشیانه در مشت میفشرد، دندان هایی به غیظ در جگرم فرو میرود، دود داغ و سوزنده ای از اعماق درونم بر سرم بالا می آید و چشمانم را می سوزاند، شرم و شکنجه سخت آزارم می دهد، که:

                          «هستم»، که «زندگی می کنم».

                          این همه «بیچاره بودن» و بار «بودن» این همه سنگین!

                          اشک امانم نمی دهد؛ نمی توانم ببینم.

                          پیش چشمم را پرده ای از اشک پوشیده است.

                          در برابرم، همه چیز در ابهامی از خون و خاکستر می لرزد، اما همچنان با انتظاری از عشق و شرم، خیره می نگرم؛

                          شبحی را در قلب این ابر و دود باز می یابم، طرح گنگ و نامشخص یک چهره خاموش، چهره پرومته، رب النوعی اساطیری که اکنون حقیقت یافته است.

                          هیجان و اشتیاق چشمانم را خشک میکند. غبار ابهام تیره ای که در موج اشک من می لرزد، کنارتر میرود . روشن تر می شود و خطوط چهره خواناتر.

                          هم اکنون سیمای خدایی او را خواهم دید؟

                          چقدر تحمل ناپذیز است دیدن این همه درد، این همه فاجعه، در یک سیما، سیمایی که تمامی رنج انسان را در سرگذشت زندگی مظلومش حکایت می کند. سیمایی که ...

                          چه بگویم؟

                          مفتی اعظم اسلام او را به نام یک «خارجی عاصی بر دین الله و رافض سنت محمد» محکوم کرده و به مرگش فتوی داده است.

                          و شمشیرها از همه سو برکشیده، و تیرها از همه جا رها، و خیمه ها آتش زده و رجاله در اندیشه غارت، و کینه ها زبانه کشیده و دشمن همه جا در کمین، و دوست بازیچه دشمن و هوا تفتیده و غربت سنگین و دشمن شوره زاری بی حاصل و شن ها داغ و تشنگی جان گزا و دجله سیاه، هار و حمله ور و فرات سرخ، مرز کین و مرگ در اشغال «خصومت جاری» و ...

                          در پیرامونش، جز اجساد گرمی که در خون خویش خفته اند، کسی از او دفاع نمی کند.

                          همچون تندیس غربت و تنهایی و رنج، از موج خون، در صحرا، قامت کشیده و همچنان، بر رهگذر تاریخ ایستاده است.

                          نه باز می گردد،

                          که : به کجا؟

                          نه پیش می رود،

                          که : چگونه؟

                          نه می جنگد،

                          که : با چه؟

                          نه سخن می گوید،

                          که : با که؟

                          و نه می نشیند، که :

                          هرگز !

                          ایستاده است و تمامی جهادش اینکه ... نیفتد

                          همچون سندانی در زیر ضربه های دشمن و دوست، در زیر چکش تمامی خداوندان سه گانه زمین(خسرو و دهگان و موبد – زور و زر و تزویر – سیاست و اقتصاد و مذهب)، در طول تاریخ، از آدم تا ... خودش!

                          به سیمای شگفتش دوباره چشم می دوزم، در نگاه این بنده خویش مینگرد، خاموش و آشنا؛ با نگاهی که جز غم نیست. همچنان ساکت میماند.

                          نمی توانم تحمل کنم؛سنگین است؛

                          تمامی «بودن»م را در خود می شکند و خرد می کند.

                          می گریزم.

                          اما می ترسم تنها بمانم، تنها با خودم، تحمل خویش نیز سخت شرم آور و شکنجه آمیز است.

                          به کوچه می گریزم، تا در سیاهی جمعیت گم شوم.

                          در هیاهوی شهر، صدای سرزنش خویش را نشنوم.

                          خلق بسیاری انبوه شده اند و شهر، آشفته و پرخروش می گرید، عربده ها و ضجه ها و عَلم و عَماری و «صلیب جریده» و تیغ و زنجیری که دیوانه وار بر سر و روی و پشت و پهلوی خود می زنند، و مردانی با رداهای بلند و....... د

                          عمامه پیغمبر بر سر و....... د

                          آه ! ... باز همان چهره های تکراری تاریخ! غمگین و سیاه پوش، همه جا پیشاپیش خلایق!

                          تنها و آواره به هر سو می دوم، گوشه آستین این را می گیرم، دامن ردای او را می چسبم، می پرسم، با تمام نیاز می پرسم؛ غرقه در اشک و درد:

                          «این مرد کیست»؟

                          «دردش چیست»؟

                          این تنها وارث تاریخ انسان، وارث پرچم سرخ زمان، تنها چرا؟

                          چه کرده است؟

                          چه کشیده است؟

                          به من بگویید:

                          نامش چیست؟

                          هیچ کس پاسخم را نمی گوید!

                          پیش چشمم را پرده ای از اشک پوشیده است
                          منبع:

                          حسین وارث آدم، دکتر علی شریعتی

                          نظر

                          • bahary
                            عضو فعال
                            • Dec 2011
                            • 2510

                            #58
                            گزیده ای از زیارت عاشورا :

                            اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَباعَبْدِاللَّهِ

                            اَلسَّلامُ عَلَيْكَ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِكَ عَلَيْكُمْ مِنّى جَميعاً سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَ بَقِىَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ

                            سلام بر تو و بر روانهائى که فرود آمدند به آستانت ، بر شما همگى از جانب من سلام خدا باد هميشه تا من برجايم و برجا است شب و روز

                            يا اَباعَبْدِاللَّهِ لَقَدْ عَظُمَتِ الرَّزِيَّةُ وَ جَلَّتْ وَ عَظُمَتِ الْمُصيبَةُ بِكَ عَلَيْنا وَ عَلى جَميعِ اَهْل ِالاِْسْلامِ

                            اى ابا عبداللّه براستى بزرگ شد سوگوارى تو و گران و عظيم گشت مصيبت تو بر ما و بر همه اهل اسلام


                            و َجَلَّتْ وَ عَظُمَتْ مُصيبَتُكَ فِى السَّمواتِ عَلى جَميعِ اَهْلِ السَّمواتِ فَلَعَنَ اللَّهُ اُمَّةً اَسَّسَتْ اَساسَ الظُّلْمِ وَ الْجَوْرِ عَلَيْكُمْ اَهْلَ الْبَيْتِ


                            و گران و عظيم گشت مصيبت تو در آسمانها بر همه اهل آسمانها پس خدا لعنت کند مردمى را که ريختند شالوده ستم و بيدادگرى را بر شما خاندان


                            وَ لَعَنَ اللَّهُ اُمَّةً دَفَعَتْكُمْ عَنْ مَقامِكُمْ و َاَزالَتْكُمْ عَنْ مَراتِبِكُمُ الَّتى رَتَّبَكُمُ اللَّهُ فيها


                            و خدا لعنت کند مردمى را که کنار زدند شما را از مقام مخصوصتان و دور کردند شما را از آن مرتبه هائى که خداوند آن رتبه ها را به شما داده بود


                            اَللّهُمَّ اجْعَلْنى عِنْدَكَ وَجيهاً بِالْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلامُ فِى الدُّنْيا وَ الاْخِرَةِ


                            خدايا قرار ده مرا نزد خودت آبرومند بوسيله حسين عليه السلام در دنيا و آخرت


                            اِنّى سِلْمٌ لِمَنْ سالَمَكُمْ وَحَرْبٌ لِمَنْ حارَبَكُمْ وَ وَلِىُّ لِمَنْ والاکُمْ وَ عَدُوُّ لِمَنْ عاداکُمْ

                            من در صلح و سازشم با کسى که با شما در صلح است و در جنگم با کسى که با شما در جنگ است و دوستم با کسى که شما را دوست دارد و دشمنم با کسى که شما را دشمن دارد


                            اَللّهُمَّ اجْعَلْ مَحْياىَ مَحْيا مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ مَماتى مَماتَ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ

                            خدايا قرار ده زندگيم را زندگى محمد و آل محمد و مرگم را مرگ محمد و آل محمد



                            اَللّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ ظالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ آخِرَ تابِعٍ لَهُ عَلى ذلِكَ

                            خدايا لعنت کن نخستين ستمگرى را که بزور گرفت حق محمد و آل محمد را و آخرين کسى که او را در اين زور و ستم پيروى کرد


                            اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِكَ عَلَيْكَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ [اَبَداً] ما بَقيتُ وَ بَقِىَ اللَّيْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِيارَتِكُمْ

                            سلام بر تو اى ابا عبداللّه و بر روانهائى که فرود آمدند به آستانت ، بر تو از جانب من سلام خدا باد هميشه تا من زنده ام و برپا است شب و روز و قرار ندهد اين زيارت را خداوند آخرين بار زيارت من از شما


                            اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَيْنِ

                            سلام بر حسين و بر على بن الحسين و بر فرزندان حسين و بر اصحاب و ياران حسين




                            اَللّهُمَّ ارْزُقْنى شَفاعَةَ الْحُسَيْنِ يَوْمَ الْوُرُودِ وَ ثَبِّتْ لى قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَكَ مَعَ الْحُسَيْنِ وَ اَصْحابِ الْحُسَيْنِ الَّذينَ بَذَلُوا مُهَجَهُمْ دُونَ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلامُ

                            خدايا روزيم گردان شفاعت حسين عليه السلام را در روز ورود (به صحراى قيامت ) و ثابت بدار گام راستيم را در نزد خودت با حسين عليه السلام و ياران حسين آنانكه بى دريغ دادند جان خود را در راه حسين عليه السلام


                            التماس دعا

                            نظر

                            • بورس دوست
                              عضو فعال
                              • Mar 2012
                              • 905

                              #59
                              مطلب ۴۱۰۰۱۲
                              توسط بورس دوست : ۱۳۹۱/۹/۵ - ۰۰:۴۷:۴۲
                              دکتر شریعتی: حوادث انسانهای بزرگ را متعالی و آدمهای کوچک را متلاشی می کند

                              نظر

                              • بورس دوست
                                عضو فعال
                                • Mar 2012
                                • 905

                                #60
                                [size=5][/s
                                مطلب ۴۱۰۰۱۱
                                توسط بورس دوست : ۱۳۹۱/۹/۵ - ۰۰:۴۶:۳۵
                                فتواى حسین این است: آرى! در نتوانستن نیز بایستن هست. دکتر علی شریعتی ize]

                                نظر

                                در حال کار...
                                X