کاربران گرامی بورسی، با توجه به تغییرات اخیر سایت در صورت وجود هر گونه مشکل در استفاده از سایت (درج پیام، عضویت و...) با ایمیل boursy.com[@]gmail.com در ارتباط باشید یا موضوع را در تاپیک «شما بگویید...» درج کنید.
اسدالله یکتا کوتاه قد سینمای ایران، امروز به دلیل تنگدستی در میدان هفتم تیر تهران سیگار فروشی میکند.
وی گفت تا زمانی که فردین زنده بود از وی حمایت میکرد. او به خاطر عشقی که به سینما داشت در فیلمها بازی میکرد و اگر برای پول بود امروزه چنین شرایطی نداشت.
«اجازه بفرما تو مرا ممدرضا صدا کنی. حتی مملی. اما من چگونه تو را به نام کوچکت صدا بزنم استادا؟»
پوریا عالمی در مطلبی طنز که روزنامه شرق آن را منتشر کرده است، نوشت: «نفسم، عمرم، امیدم، دشتیام، علیرضا جانم، افتخاریام ببخش که پاسخ به نامه ات دیر شد. راستش الان سه روز است با کمک دیکسیونری و دیکشنریهای فارسی قدیم به فارسی منسوخ، فارسی محله شما به فارسی امروز ایران، بنگلادشی به فارسی میانه، اوستایی به فارسی قدیم و همچنین تاریخ طبری به تاریخ هجری شمسی مشغول ترجمه نامه ات هستم. راستش را بگو، دفتر انشای کلاس ششمت را پیدا کردی؟ مرسی پسرم. کار خوبی کردی. ولی آخه چرا؟ عزیزم، پاسخ نوشتن به نامه ات برای من خیلی زحمت داشت. ببین، بالاغیرتا فقط بوخون، دیگه ننویس.
اما پاسخ نامه ات؛
نوشته ای «ما آجر نیستیم که بمانیم.»
آجر نیستیم؟ آهکیم؟ گچ گچسریم؟ سیمان سمنانیم؟ سنگ دهبیدیم؟ مصالح ساختمانی سنگستانی و پسران، به جز علیرضاییم؟ ما چیستیم؟ از وقتی تو گفتی ما آجر نیستیم من به فکر فرو رفته ام که ما چیستیم؟ آیا اگر در مصالح ساختمانی آجر نیستیم در جاهای دیگر چی نیستیم؟ در سبزیجات هویج نیستیم؟ چغندر نیستیم؟ در لوازم منزل آباژور نیستیم؟ در وسایل ماشین ترمزدستی نیستیم؟ در ابزار و یراق لولا نیستیم؟ در ساعات روز لنگ ظهر نیستیم؟ واقعا چرا آجر نیستیم؟ داری ساختمان میسازی و ذهنت درگیر شده؟ چیزی شده بگو.
نوشته ای «باید هر کدام در نوای هم بخوانیم.»
آفرین. تا حالا به ذهن من نرسیده بود. زنگ زدم تالار وحدت و هماهنگ کردم. قرار شد آخر هفته یک کنسرت بگذاریم نوایی نوایی، در نوای هم بخوانیم. خوبه؟
نوشته ای «ما باید اسم همدیگر را صدا بزنیم.»
راست می گویی. دو تا استاد که به هم برسند دیگر به هم استاد نمی گویند. میزنند روی پای هم، لپ هم را می کشند و شوخی ملموس می کنند. باشد. حرفی نیست. اما اجازه بفرما تو مرا ممدرضا صدا کنی. حتی مملی. اما من چگونه تو را به نام کوچکت صدا بزنم استادا؟ استادا آزموده را آزمودن خطاست.
نوشته ای «ما باید همایون هم باشیم.»
پس همایون چی؟ اگر ما همایون هم باشیم، همایون نسبتش با ما چه می شود؟ یعنی من بشوم همایون؟ بعد ثبت احوال ایراد نمی گیرد که چرا خودم همایون، پسرم همایون، استاد افتخاری هم همایون؟ بعد فردا کنسرت بگذاری، می خواهی بگویی کنسرت همایون؟ ای کلک. اگر راست می گویی چرا افشاری هم نباشیم؟ یا بیات ترک؟
نوشته ای «ما نباید ورود را از هم بپوشانیم ...»
به جون همایونم هنوز نفهمیدم یعنی چی. من کی ورود را از تو پوشاندم؟ ورود پوشاندنی است؟ یا پوشیدنی؟ شاید منظورت این است که به هم نوعی لباس بپوشانیم؟ چون دو روز است دارم ورود را میپوشانم ولی از هرکسی می پرسم میگوید ورودت پوشیده نیست.
نوشته ای «چرا هوا را آنچنان برای هم سرد کردهایم که باید در دیدارهایمان با پالتوی زمستانی باشیم؟»
در رو بستم استاد.
نوشته ای «نباید دیگران برای ما تصمیم بگیرند، کدام طرف برو، کدام طرف نرو.»
الان داری برای من تصمیم میگیری؟
نوشته ای «حیف کسی نیست برای خودمان شعر بگوید.»
حیف کسی نیست یعنی چی؟ یعنی کسی برای ما شعر بگوید حیفش است؟ یا یک کاما بعد از حیف است؟ داری افسوس میخوری کسی نیست برایت شعر بگوید؟ اتفاقا ریچارد براتیگان گفته بود همه دختران باید شعری داشته باشند که برای آنان نوشته شده باشد.
نوشته ای «کسی نیست ترقه ای به زمین بزند تا همه از حصاری که سرمای وجودمان را احاطه کرده، بیدار شویم.»
راستش من تا حالا از حصار بیدار نشدم. آن هم حصاری که سرمای وجودم را احاطه کرده باشد. بنابراین اگر ترقه هم بزنی من از حصارم بیدار نمیشوم.
نوشته ای «من چرا در گذر وجود شما از کنار جدولهای دسته جمعی بگذرم، آن هم غریب و تنها.»
جان ممدرضا، کتاب متاب چی میخونی؟
نوشته ای «دوست دارم یکی مرا صدا بزند با اسم کوچک رضا، رضا، رضا!»
یعنی می خواهی من را هم با خودت بکشانی؟ یا به زور خط پایان را بکشی جلو؟ یعنی هر جا کم آوردی آخر خطه؟
نوشته ای «کمی پای گرمای هم بنشینیم. این بهترین یادگاری است که برای هم می نویسیم.»
چیزی برای گفتن ندارم.
نوشته ای «محمدرضا شجریان دوستت داریم. اما نه با پیغام.»
من هم دوستت دارم عزیزم.
نوشته ای «خود را در لای یادداشت وزینت نپیچ. غریبی نکن.»
اول، من کی یادداشت نوشتم برات آخه؟ دوم اینکه نه عزیزم، لای یادداشت آخه چطوری بپیچم خودم رو؟ ولی با خواندن نامه ات تب و لرز کردم و الان خودم را لای پتو پیچیدم.
دهه شصت یعنی ...
یعنی بیدار شدن با بوی نفت بخاری نفتی
یعنی اپول مانتو
یعنی صف کیلومتری نون
یعنی ویدئو قاچاق
یعنی آتاری و میکرو
یعنی برنج کوپنی
یعنی فخرفروختن با کتونی میخی
یعنی ادکلن کبرا و ویوا
یعنی تلویزیون سیاه و سفید
یعنی آدامس خروس نشان
یعنی کارت بازی با دمپایی
یعنی کپسول بوتان و پرسی
یعنی نوار کاست
یعنی بوی نفتالین لای رختخواب
یعنی خریدن لبو و لواشک از سر کوچه ی مدرسه
یعنی سوختگی نارنجی رنگ بلوز کاموایی
یعنی نیمکت سه نفره
پوشیدن لباس داداش بزرگه
یعنی ساختن آدم برفی با لگن حموم
یعنی بوی نم زیر زمین
يعني چوبين و برونکا
يعني تيله بازی
یعنی اشکنه و خشیل
قاشق زنی تو چهارشنبه سوری
عاشق شدن از پس پرده حيا و شرم
یعنی صدای آژیر قرمز
یعنی سریال اوشین
یعنی نامه پسر همسایه
دهه شصت يعنی من
يعنی تو
يعنی ما !
کدخدایی، سخنگوی پیشین شورای نگهبان اعلام کرد:جنتی وساطت کرد، صلاحیت روحانی و عارف تایید شد/ در شورا گفتند الان کسی مثل احمدی نژاد رییس جمهور است که هر لحظه یک جایی است، کاندیدا باید چابک باشد/ جنتی گفت بهتر است برخی بزرگان با هاشمی ملاقات کنند تا بعد گله نکنند که چرا به ما نگفتید/ وزیر اطلاعات در جلسه شورا آمد، اما در مورد هاشمی حرف نزد
***مطهری: گروهی که غائله 22 بهمن قم را راه انداختند به یکی از علما هجوم برده و عمامه ایشان را انداختند
عضو کمیسیون فرهنگی مجلس، گروهی که حادثه ۲۲بهمن قم را به وجود آورند، از نظر روش شبیه گروه فرقان دانست که در آستانه انقلاب اسلامی، شخصیتهای بزرگی مثل شهید مطهری را به شهادت رساند.
*** احمدی نژاد مجوز تاسیس دانشگاه در تهران را گرفت
دکتر محمدحسین یادگاری درباره ارایه مجوز از سوی شورای عالی انقلاب فرهنگی برای راه اندازی دانشگاه ایرانیان به دکتر احمدی نژاد گفت: من نام دانشگاه ایرانیان را نشنیدم.
پیش از این تأسیس دانشگاه ایرانیان به نام رحیم مشایی مطرح و عنوان شده بود که بررسی و اعطای مجوز این دانشگاه در شورای عالی انقلاب فرهنگی در دست بررسی است. به نظر می رسد اکنون با اعلام خبر تأسیس یک دانشگاه غیرانتفاعی در تهران به نام رئیس جمهور این گمانه زنی ها نیز مطرح می شود که این دانشگاه همان دانشگاه ایرانیان است.
***گلایه روحانی از واگذاری های اخیر دولت و رفتارهای فراقانونی احمدی نژاد
پیرموذن(نمانده اردبیل) گفت : در ادامه این جلسه آقای روحانی نیز ضمن اشاره به برخی مشکلات روزمره کشور از واگذاریهای اخیر دولت دهم و برخی استخدامها و رفتارهای فراقانونی رئیس جمهور فعلی ابراز گلایه کردند و همچنین نگرانی خود را از بودجه و اینكه در سه ماهه اول، دولت دهم نتوانسته است منابع درآمدی آن را به میزان کافی تامین کند ابراز داشتند.
در آستانه شکلگیری کابینه یازدهم و در پی هشدارهای دلسوزانه کیهان نسبت به جریانی که تلاش میکند با سهمخواهی به دولت نفوذ کند تحرکات فتنهگران بر ضد کیهان با چه هدفی رسانهای میشود؟ سوت و کف ضد انقلاب و سلطنتطلبها و گروهکیها نشانه چیست؟
کیهان در سرمقاله امروز خود با عنوان "پروژه ناشیانه حامیان فتنه!" نوشت:
این روزها حامیان فتنه آمریکایی- صهیونیستی سال 88 و برخی مدعیان افراطی به اصطلاح اصلاحطلب به ترفند و تاکتیک نخنما شده «فرار به جلو» روی آوردهاند.
«فرار به جلو» از شگردهای عملیات روانی است که حریف سعی میکند با نعل وارونه، دست پیش بگیرد و خود را طلبکار جا بزند تا از عقبه و گذشته خودش رهایی بیابد.
این تکاپو و تلاش ناشیانه با پمپاژ رسانهای رسانهها و مطبوعات زنجیرهای در داخل و شبکه عنکبوتی اپوزیسیون در خارج همراه بوده است.
ماجرا باز میگردد به اینکه کیهان طی روزها و هفتههای اخیر با رصد آشکار گفتار، رفتار و تحرکات دشمن و ضد انقلاب نقشه آنها را برای خط نفوذ در دولت یازدهم لو داد و این آژیر را به صدا درآورد که اصحاب فتنه با سهمخواهی نامشروع و غیرقانونی، کابینه حجتالاسلام روحانی را نشانه رفتهاند.
خب؛ همین افشاگری کیهان از پروژه چندلایه مثلث فتنه، ضدانقلاب و اپوزیسیون خارجنشین برای به انحراف کشاندن دولت یازدهم از مسیر خدمتگزاری و اولویت حل مشکلات اقتصادی، باعث شد تا هجمه و حمله سازمان یافته به کیهان کلید بخورد.
حامیان فتنه 88 و اشخاص معلومالحالی که کارنامه و سابقه آنها با افراطیگری گره خورده به عنف و عدوان، گفتمان اعتدال دولت منتخب، را تصرف کرده و کیهان را به مواضع افراطی متهم کردند.
از قضا رسانههای ضدانقلاب و جبهه معارض ملت بزرگ ایران به صحنه آمده و حملات کینهتوزانه علیه کیهان را بازتاب و انعکاس دادند.
در قاموس هوچیگرایانه و شلتاقکارانه آنها کیهان التهابآفرینی میکند، وضعیت کشور را متشنج مینماید، افراطی است و بیرون از گفتمان اعتدال حرکت میکند و دهها اتهام و دروغ دیگر که هیچگاه برای آن نه تنها سندی ارائه نکردند بلکه از حداقل استدلال سادهای برای مدعیات خود عاجزند.
در این میان منطق کیهان روشن و عیان است. کسانی که با افعال مجرمانه دست به اردوکشیهای خیابانی زدند، رای ملت را در سال 88 برنتافتند، دروغ بزرگ تقلب در انتخابات را پمپاژ کردند، به دو رکن جمهوریت و اسلامیت نظام چنگ انداختند و به تعبیر روشنگرانه رهبر معظم انقلاب «بزرگترین گناه آنها این است که دشمن را امیدوار ساختند»؛ حق ندارند به مراکز مدیریتی و صحنه سیاسی کشور بازگردند. چرا؟ چون «خائن» به ملت و نظام و رهبری نمیتواند خود را «خادم» جا بزند.
اینکه افراطیون آشکارا به قانون تمکین نکردند و اکنون «اصلاحات» را به «اعتدال» تعریف میکنند سرقفلی نامشروعی است که خیال میکنند میشود حافظه تاریخی مردم را نادیده گرفت.
اما چند سوال کلیدی و مهم وجود دارد که پاسخ به آنها کمک میکند تا پشت پرده حملات سازمان یافته به کیهان معلوم شود.
در آستانه شکلگیری کابینه یازدهم و در پی هشدارهای دلسوزانه کیهان نسبت به جریانی که تلاش میکند با سهمخواهی به دولت نفوذ کند تحرکات فتنهگران بر ضد کیهان با چه هدفی رسانهای میشود؟ سوت و کف ضد انقلاب و سلطنتطلبها و گروهکیها نشانه چیست؟
آیا هماهنگی برخی رسانههای زنجیرهای با شبکه عنکبوتی اپوزیسیون خارجنشین در حمله به کیهان از سر تصادف است؟ یا ارتباطی معنادار حاکم است؟ چرا برخی- ولو بسیار معدود- با شکل و شمایل به اصطلاح اصولگرایی در دام تخریب علیه کیهان گرفتار شدهاند؟ درباره آنچه در بالا آمد و پاسخ به سوالات مورد اشاره چند نکته قابل اعتناست؛
1- انتخابات 24 خرداد نشان داد گفتمان مردم در انتخابات، گفتمان قانونگرایی است. در واقع این گفتمان بر همه گفتمانها و خردهگفتمانهایی که در فضای سیاسی کشور مطرح شد سیطره پیدا کرد و حضور پرشور و معنادار مردم در انتخابات با مشارکت بالای 72 درصدی ثابت کرد فتنهگران و سران فتنه که در سال 88 به قانون تمکین نکردند و خسارات بیشماری برای کشور به بارآوردند در محضر ملت بزرگ ایران رسوا شدهاند.
2- طرح گفتمان اعتدالگرایی از سوی رئیسجمهور منتخب حاکی از آن است تا افراطیون فرصت جولان نداشته باشند. اکنون سوال این است که مرز اعتدال کجاست؟
آیا می شود هرکسی و یا هر طیف سیاسی اعتدال را به نفع خود مصادره کند؟ بدون شک پاسخ منفی است بنابراین آنچه که فصلالخطاب است و اعتدال در بستر آن شکل میگیرد و راه را بر فرصتطلبان و سهامخواهان میبندد؛ «قانون» است.
پیوند در هم تنیده «اعتدال» و «قانون» غیرقابل انکار است. بنابراین اکنون و پس از گذشت 4 سال از انتخابات سال 88 و در حالی که گفتمان «اعتدال» به گفتمان رایج کشور تبدیل شده است، قانونگریزان دچار کابوس سهمگینی شدهاند. 4 سال پیش به اتهام ناروای جابجایی 11 میلیون رأی، بذر فتنه را پاشیدند ولی در انتخابات اخیر مشخص شد حتی نظام برای کمتر از 300 هزار رأی پای امانت مردم میایستد.
خب، اعتدالگرایی و قانونگرایی حکم نمیکند که مدعیان دروغگوی تقلب در انتخابات 88 محاکمه و مجازات شوند؟
مکانیسم انتخابات و ناظران و مجریان و مردمی که در میدان انتخابات حضور یافتند همه همانها بودند که در انتخابات سال 88 هم به نحو احسن وظیفه خود را ایفا کردند.
3- با این وضعیت، اصحاب فتنه و حامیان آنها این سناریو را کلید زدند تا با نفوذ در کابینه و مراکز حساس کشور، پروژه تطهیر فتنهگران و متجاوزین به حقوق آحاد ملت را اجرایی نمایند. به عبارت سادهتر آنها با جنایاتی که انجام دادند و رسوایی بزرگی که دامنگیرشان شد در صحنه عمل به جای محاکمه و مجازات به دنبال عملیاتی کردن این نسخه بودند که؛ «شتر دیدی، ندیدی»!
گناه بزرگ کیهان این است که نقشه، سناریو و ترفند اصحاب فتنه و حامیان آنها را بدون کمترین واهمهای، رسانهای کرد و پروژه بزرگ و خائنانه سران فتنه را سوزاند.
حملات به کیهان دقیقا از این نقطه شروع شد تا با قلب واقعیت و فضاسازیها و اتهامپراکنیها به کیهان، ماجرا را معکوس کنند اما زهی خیال باطل!
4- و بالاخره باید گفت؛ ژست و شعار این روزهای مدعیان اصلاحات که «سهمی از دولت روحانی نمیخواهیم» و «بازگشت به عرصه اجتماعی و تشکیل انجیاوها و تقویت نهادهای به اصطلاح مدنی» را شیوه سیاستورزی خود اعلام میکنند، اسم رمزی برای بسترسازی حرکات ساختارشکن و غیرقانونی است. هدف آنها احیای سازمان فتنه است. این تحرکات و تکاپوها در حالی است که در نقطه مقابل کیهان را به افراطیگری متهم کرده و با هجمه سازماندهی شده میخواهند اذهان و افکار عمومی را منحرف نمایند.
اما تلاشهای زیرپوستی این جریان و جماعت یاد شده مانع از آن نمیشود که نسبت به جنایات و خیانتهای خودشان پاسخگو نباشند.
افرادی که مجرم و جنایتکارند و از مسببین فتنه سال 88 هستند ولو اینکه به مانند عوامل میدانی فتنه پای میز محاکمه حاضر نشدهاند کمترین تردیدی وجود ندارد که صلاحیت حضور در کابینه و سمتهای به مراتب پایینتر از آن را هم ندارند.
کیهان رسالت خود را مواجهه با این جریان بدنام و خائن میداند و از حمله و هجمه و تهمت و تخریب این جماعت نه فقط باک ندارد، بلکه به لطف خدای بزرگ و به احترام خون شهداء از افشای چهره واقعی ستون پنجم دشمنان بیرونی دست برنمیدارد.
درياچه گتوند 41 روستا را زير آب و صدها روستایی را بیکار کرد
صدها روستایی، 41 روستا در استان خوزستان را ترک کردند تا خانه ها، مزارع و مراتع شان در اختیار پروژه ساخت سد گتوند علیا قرار گیرد و در زیر دریاچه سد مدفون شود اما سهم این تعداد روستایی از پروژه ساخت سد، کوچ اجباری از روستا به حاشیه شهرها، آوارگی، از دست دادن زمین های کشاورزی و در نهایت فقر و بیکاری بوده است.
به گزارش خبرنگار مهر، وقتی از سال 16 سال پیش عملیات ساخت سد گتوند در استان خوزستان به عنوان پر هزینه ترین و بزرگترین پروژه سد سازی در ایران آغاز شد، اهالی 41 روستا که قرار بود در آب دریاچه سد غرق شوند، نمی دانستند چند سال بعد باید همه زندگی خود را در روستا بگذارند و از آنجا بروند به جایی که دیگر نه می توانند زمین کشاورزی داشته باشند نه چراگاهی برای دام.
تا اینکه برای افتتاح سد که باید در سال 92 انجام می شد، به تعدادی از روستاییان گفتند، براساس قانون باید برای انجام این پروژه ملی با شرکت آب و نیرو به عنوان سازنده سد گتوند در خوزستان همکاری کنند و از روستاهای خود خارج شوند تا آب سد، خانه آنها را پر کند.
درخت "کٌنار" در روستاهای مدفون شده در آب دریاچه سد
از این روستاها 18 روستا در شهرستان مسجد سلیمان زیر آب رفت که 9 روستای آن در حریم سد قرار دارد و باید تخلیه و سپس در آب غرق شوند. همچنین 14 روستا نیز در منطقه لالی قرار داشت که 11 روستای آن در بخش آب ماهیک بود و بسیاری از آنها به زیر آبرفته اند. همچنین برخی از این روستاها عشایر نشین بودند بنابراین به طور جمع 41 روستا تحت الشعاع سد گتوند قرار گرفت.
زمین متری 600 تومان!
کارشناسان شرکت آب و نیرو به روستاییان گفتند خانه هایی که با سنگ و بدون ملات ساخته بودید متری 600 تومان بیشتر نمی ارزد ولی اگر زمینهای کشاورزی مرغوبی داشته باشید که کنار رودخانه قرار گرفته، می توان برای آنها تا متری 20 هزار تومان نیز قیمت گذاشت.
بخش عمده ای از روستای "چال تاک" زیر آب دریاچه مدفون شده است
برخی از ساکنان 41 روستا که مالک زمین یا خانه ای بودند که بود و نبودش چندان تفاوتی نداشت همین مبلغ را گرفتند و رفتند و آنهایی هم که توان مقابله با وزارت نیرو و شرکت تابعه آن یعنی آب و نیرو را نداشتند، به همین مبلغ راضی شده و خانه هایشان را در اختیار این پروژه ملی قرار دادند و آب، خانه ها و مزارعشان را برد و از آن روستاها اکنون هیچ چیزی باقی نمانده است.
آنها به حاشیه شهرهایی مثل دزفول، شوشتر، چهارمحال و اصفهان رفتند چون با پولی که از فروش تمام زندگیشان گرفته بودند نمی توانستند خانه ای حتی بدون زمین کشاورزی در روستای دیگر بخرند.
روستانشینان ساکن حلبی آباد اهواز شدند
اکنون حاشیه شهری مثل اهواز درست در بام شهر، خانه هایی وجود دارد که ساکنانش را همین کشاورزان و دامداران روستاهای غرق شده در دریاچه گتوند تشکیل می دهند.
اتاق یکی از خانه های روستای "گلزاری" با قدمت قاجاری
در کوچه پس کوچه های حاشیه اهواز، خانه هایی پیدا می شود که اگر چه 20 متر مساحت دارد اما ده نفر در آن زندگی می کنند. درب برخی از این خانه ها با کوه سنگی رو به رویش تنها نیم متر فاصله دارد چون حلبی آباد اهواز هر جایی می تواند باشد حتی فضای خالی بین سنگ های یک کوه!
آشفتگی حلبی آباد اهواز پس از آبگیری مراحل بعدی سد، به حاشیه شوشتر و دزفول هم رسیده است. وقتی اوضاع و احوال این عده از روستاییان مهاجر به گوش اهالی دیگر رسید آنها از ترک کردن روستاهای خود منصرف شدند مانند روستانشینان "پابرافتو"، "چاله تاک" و" پرنوشته" و ... .
اهالی روستاهای مدفون در دریاچه سد بیکار شده اند
آنها راضی نشدند خانه و زمین خود را به قیمتی بفروشند که نتوانند در جای دیگری حداقل نصف همان املاک را بخرند تا اینکه وقتی یکی از ساکنان روستای "چاله تاک" در خانه خود نشسته بود متوجه شد آب به درون خانه اش نفوذ پیدا کرده است. اگر او و ساکنان دیگر، روستا را خالی نمی کردند ممکن بود در آب سد گتوند غرق شوند پس دامهایشان را بار زدند و همان مقدار پولی که بابت زمینهایشان باید می گرفتند را هم نگرفتند و راهی شهرک هایی شدند که نه شهر هستند و نه روستا.
7 پسر بیکار شده یک خانواده پس از کوچ اجباری
"هفت شهیدان" یکی از همین شهرکهاست. خانواده محمدی یکی از ساکنان این شهرک است با 7 پسر و دو دختر. آنها در روستای "پرشوشتری" درختان میوه و" کُنار" و پنج هکتار زمین کشاورزی و صد راس گوسفند، بز و گاو و خانه های سنگی داشتند. کارشناسانی که وظیفه قیمت گذاری املاک روستاییان را بر عهده گرفتند به خانواده محمدی گفته بودند زمین متری 700 تومان!
طویله ای به قیمت 200 هزار تومان در شهرک هفت شهیدان برای نگهداری دام آوارگان گتوند
او می گوید که از سال پیش تا به حال به دلیل کوچ اجباری اهالی روستاهای منطقه آبماهیک و شهرستان لالی که جزو آخرین روستاهای تخلیه شده برای تبدیل به دریاچه سد گتوند بوده اند، زمین های اطراف به شدت افزایش نرخ داشته وگرنه زمین های کشاورزی "هفت شهیدان" تا سال پیش متری دو هزار تومان بود اما الان 5 برابر شده است.
اهالی "هفت شهیدان" همه آوارگان روستاهای غرق شده در آب سد گتوند نیستند، برخی دیگر از اهالی این روستاها که ساکن روستای "گلزاری" و "پابرآفتو" بودند، سال گذشته، اخطارهای مسئولان سد را نشنیده گرفتند و در روستا ماندند تا محصولات کشاورزی شان را برداشت کنند اما آب روستا را قطع کردند، در مدرسه و خانه بهداشت را بستند و سیم های برق را جمع کردند تا اهالی جانشان به لبشان برسد و "گلزاری" را ترک کنند.
ترس از هلاک شدن نوزاد 6 ماهه به علت گرمای خوزستان
خیلی از اهالی در روستا، هر روز زنی را می دیدند که نوزاد 6 ماهه اش را داخل سطل می گذاشت و با خود حمل می کند مادر ساغر می گوید: می ترسیدم دخترم از گرمای 45 درجه هلاک شود به همین خاطر سطلی را از آب پر می کردم و او را از صبح تا شب درون آن می گذاشتم.
بعد از آن بود که آب سطح زمین های کشاورزی را گرفت و اهالی دامشان را فروختند و روستا را با خانه هایش، مراتع، قبرستان و شیرهای سنگی و تاریخی که از گذشته ها بر روی سنگ قبر مردان بزرگ روستا قرار داده بودند، تنها گذاشتند.
تعدادی از روستاهای تخلیه شده و آماده برای آبگیری
اعتراض آنها این بود که قیمت زمین های تعیین شده، غیر عادلانه است و ما به ازای این زمین ها در هر شهر و روستای دیگری باید بهای سنگینی بپردازند. درحالی که طبق ماده 5 قانون نحوه خريد و تملك اراضي و املاك براي اجراي برنامه هاي عمومي و عمرانی دولت، ملاك تعيين قيمت عبارتست از بهاي عادله روز تقويم اراضي و ابنيه و تأسيسات و حقوق و خسارات مشابه واقع در حوزه عمليات طرح بدون در نظر گرفتن تأثير طرح در قيمت آنها.
قبرستان روستا هم در آب سد گتوند حل می شود
مسئولان شرکت آب و نیرو که متوجه شدند آنها به حق و حقوق خود آگاه شده اند و هر بار با اعتراض و رسانه ای کردن این موضوع سعی دارند حقوق حقه خود را مطالبه کنند، جلساتی گذاشته و به علی یوسفی نماینده آنها گفتند که برای اهالی روستاها شهرک می سازیم اما بعدها این وعده منتفی شد چون ساخت یک شهرک برای جمعیت روستاییان هزینه بر بود به همین دلیل برای رفع اختلاف دو گروه روستاییان و شرکت آب و نیرو بر سد قیمت گذاری خانه ها، کارشناسی از دادگستری شهرستان لالی به نام طهماسب جعفری در نظر گرفته شد و او نه قیمت متری 600 تومان سد را قبول کرد و نه قیمت متری 6000 تومانی که روستاییان مطالبه کرده بودند بلکه با بررسی های بیشتر روی زمینها، آنها را متری 4000 تومان قیمت گذاشت. این مبلغ توسط روستاییان پذیرفته شده بود اما از آنجا که بیشتر اهالی روستاهای دیگر با قیمتی کمتر راضی به تخلیه روستا شده بودند، بازهم پرداخت این خسارت برای شرکت آب و نیرو گران به نظر می رسید.
مهاجرت روستاییان آواره به ظلم آباد
با این حال برخی از اهالی روستاهایی مانند " گلزاری"، "پابرآفتو"، "سربیشه"، "کاورا"، "تنگ هلیل"، "چالناک" و "چم لوند" که روی هم رفته 208 خانوار هزار نفری می شوند، بدون گرفتن پولی بابت زمین و خانه هایشان به مناطق دیگری از جمله مسجد سلیمان، گتوند و یا به منطقه ای دور افتاده مهاجرت کرده اند که در نامه های اداری به آن "شهرک شهید محمدی" می گویند اما چون سالها پیش سیل خانه روستاییان را خراب کرد و آنها دوباره خانه خود را ساختند به آن "ظلم آباد" گفتند یعنی یک آبادی که به آن ظلم شد!
یکی از اهالی "گلزاری" که یک سالی می شود ظلم آبادی صدایش می کنند، عمو امیر 85 ساله است. وقتی به ظلم آباد آمد دامهایش را فروخت اما هیچ وقت پولش را ندادند با این حال از فروش آنچه که برایش باقی مانده بود، یک میلیون پول پیش و ماهی 100 هزار تومان بابت اجاره خانه ای در ظلم آباد را داده است و از همه دامهایش دو تا جوجه در حیاط بدون باغچه رها شده اند.
او و همه پیرمرد های مهاجر این روستا، از صبح تا شب کنار پسرانشان در حیاط خانه می نشینند چون زمین های کشاورزی ظلم آباد نیازی به آنها ندارد و مالکانش از دستگاههای ماشینی استفاده می کنند چراگاهی هم وجود ندارد که بخواهند دامهایشان را ببرند به چرا.
محمدی هم که همه عمر دامداری کرده تنها توانسته دور از چشم صاحبخانه از 5 راس دام نگهداری کند و برایشان در حیاط خانه طویله ای درست کرده و حبس شان کند شاید دلخوشی پیرمرد شوند در روزهایی که پا به پای دختران و پسرانش در حیاط خانه می نشیند به انتظار غروب آفتاب.
خانه آوارگان "ظلم آباد"
مرداس، عباس و حشمت هم از جمله آوارگان سد گتوند هستند که همگی خانه نشین شده اند در ظلم آباد کاری برای تازه ورودها نیست. پسر پیرزنی تنها، تاب زندگی در این منطقه را نیاورده و به یزد رفته است تا در میدان های اصلی شهر آنقدر بایستد تا فردی پیدا شود که کارگر روزمزد بخواهد.
علی یوسفی نماینده مردم روستاهای غرق شده در آب سد گتوند است او و تعدادی دیگر از اهالی روستاهای شهرستان لالی به مسجد سلیمان رفته جایی که خانه هایش بوی گاز می دهد!
یوسفی تا کنون در 32 جلسه مسئولان شهری و روستایی شرکت کرده بلکه حق و حقوق واقعی روستاییان را بگیرد اما نتیجه همه پیگیری های او یک چمدان مدرک و نامه و کاغذ شده است و از مسئولان شرکت آب و نیرو که ساخت سد گتوند را بر عهده دارند شنیده که باید به همین مقدار پولی که می خواهند بابت همه زندگی تان پرداخت کنند، قانع باشند.
اما روستاییان آب ماهیک و لالی هنوز هم از این وضع گلایه دارند و به نمایندگی از همه اهالی روستانشین و عشایر 41 روستای مدفون زیر آب سد در نامه ای خطاب به مسئولان سد گتوند نوشته اند: ما دامداران و کشاورزانی هستیم که در غیرت و عزت مان بیکاری معنا ندارد. اکنون که همه زندگی مان را گرفتید، پولش را نمیخواهیم، زمین بدهید کار کنیم.
ولی این نامه ها هم به جایی نرسیده است و حالا بعد از یک سال از تخلیه روستاهای غرق شده در دریاچه و مخزن سد گتوند علیا در استان خوزستان، نه تنها پاسخی به مطالبه روستاییان داده نشده بلکه، صدها نفر از آنها بیش از یک سال است که بیکار شده اند.
گمانه زنی مشابه در مجلس و نزدیکان روحانی درباره اعضای کابینه یازدهم
پس از آخرین اعلام نظرهای اعلام شده از سوی نزدیکان رییس جمهور منتخب، از مجلس شورای اسلامی نیز خبر رسید که وزرای پیشنهادی دولت جدید برای وزارتخانه های صنعت، معدن و تجارت، اقتصاد و ارتباطات تقریبا قطعی شده اند.
به گزارش خبرنگار پارلمانی خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، دوست حسینی برای وزارت صنعت، معدن و تجارت، طیب نیا وزارت اقتصاد، محمود واعظی وزارت ارتباطات و ذوالفقارنسب برای وزارت ورزش و جوانان از جمله افرادی هستند که از سوی مجلس از آنان به عنوان اسامی قطعی شده نام برده شده است.
در این اظهار نظرها همچنین محمد نهاوندیان به عنوان گزینه دولت جدید برای ریاست بانک مرکزی پیش بینی شده و نام محمود واعظی برای قائم مقامی وزارت خارجه مطرح است.
در مورد وزارتخانه های دفاع، علوم و کشور هنوز تصمیم گیری نهایی نشده است.
پیش از این نزدیکان رییس جمهور منتخب نیز از نهایی شدن اسامی علی جنتی در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، سیدمحمود علوی در وزارت اطلاعات، علی ربیعی در وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی، سیدحسن هاشمی در وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی، محمدعلی نجفی در وزارت آموزش و پرورش، محمدجواد ظریف در وزارت امور خارجه، حجتی در وزرارت جهاد کشاورزی، چیتچیان در وزات نیرو، بیژن نامدار زنگنه وزارت نفت، عباس آخوندی در وزارت مسکن و شهرسازی خبر داده و از سلطانی فر به عنوان گزینه وزارت ورزش و جوانان، و نهاوندیان به عنوان مسوول دفتر رییس جمهور نام برده اند.
تو مرد باش و میاندیش از گرانی درد/همیشه درد به سروقت «مرد» می آید
نعيمه اشراقي (نوه امام) در مصاحبه با روزنامه شرق گفت:
* {در پاسخ به سئوال امضاء كمپين حجاباختياري} من این کمپین را امضا نکردهام اما دلیل این شایبه همزمانی این کمپین بود با مصاحبه من درباره حجاب که من در آنجا نظرم را اعلام کردم. دلیل امضا نکردن کمپین هم این است که نمیدانم چه اهدافی را دنبال میکند و محتمل میدانم که اهدافشان با اهداف من متفاوت باشد.
* در مورد مسئله بايد همه موارد ذیل مقوله اصلاحات و احقاق حق و استیفای حقوق زنان باید باشد و نه ورود به حوزههای دیگر از جمله شایبه براندازی و تشنجآفرینی نافرجام و خسارتبار در روند این هدف که بر اثر عدم شفافیت مقصود و اهداف موجب تحذیر و احتیاط قرار میگیرد. بنا بر این شفافیت اهداف و ملاحظه ملزومات راه هدف شرط لازم این موضوع است. بنا بر این در اثر عدم شفافیت، این کمپین ممکن است اهداف سیاسی در جهات دیگر را در طرح خود داشته باشد.
*من از روزی که آن مصاحبه را درباره حجاب انجام دادم سعی کردهام یک زرهی به تن کنم به دلیل اینکه مساله حجاب در کشور ما بسیار مساله حساسی است و خط قرمز به حساب میآید، من هم بابت طرح این مساله انتقادهای زیادی شنیدم و این انتقادها از هر دو طیف تندروهای داخلی و مخالفان جمهوری اسلامی بود. اما مجال پرداختن به این موضوع را ندارم و حتیالمقدور دنبال این نیستم که در مقام جواب کسی برآیم.
*قانون حجاب دستور امام نبود قانون مصوب مجلس بود و نمایندگان آن مجلس واقعا نمایندگان مردم بودند و فکر میکنم این قانون در سال ۱۳۶۱ به تصویب رسید و حجاب اجباری شد. باید تحلیل هر مسالهای را به زمان خاص خود ارجاع داد که در آن زمان قاطبه جامعه خواستار حجاب و زمینه الزامدارنده آن بود که نمایندگان مجلس با توجه به ضرورت و اقتضای زمانی آن به تصویب آن اقدام کردند، در آن دوره عموم کارهای مطرح و چشمگیر و حساس که در دولت یا مجلس تصویب و در مجاری خود اعمال میشد، تسامحا آن را دستور امام تلقی میکردند!
* درخصوص زن دوم، از نظر دین، گرفتن زن دوم منعی ندارد اما امام از نظر اخلاقی این مساله را نمیپسندیدند و دو مورد داشتیم یکی از مسوولان که ازدواج دوم کرده بود و خانمش آمد حضور امام اطلاع داد امام بلافاصله آن شخص را از سمتش عزل کردند یکی هم از اقوام خانم بود که وقتی ازدواج مجدد کرد دیگر امام به او اجازه ورود به بیت را نداد.
* من پیش از این هم گفتهام که مادربزرگم یک قاجارزاده بوده، پدربزرگشان از اهالی دربار قاجار بوده و از یک خانواده کاملا اشرافی بوده. به دلیل همین حرفها به من اعتراض شد من در جواب گفتم که نمیتوانم به جز حقیقت را بگویم و به نظرم حقیقت مشکلداری هم نیست، حتی خود امام هم پدربزرگشان حاکم بودند و از خانواده ثروتمندی بودند، اما امام به دلیل اینکه شخصیت عرفانی داشتند و همیشه به دنبال خودسازی بودند شرایط خاصی داشتند. بهعنوان مثال من شنیدهام آن ۱۵سالی که در نجف تبعید بودند فقط یک نوع غذا میخوردند آن هم آبگوشت بدون گوشت بود.
* تمام کارهایشان برنامه و زمانبندی دقیق داشت. سر ساعت خاصی به رادیو گوش میکردند و یکی از رادیوهایی که همیشه گوش میکردند رادیو بیبیسی فارسی بود حتی مدت زیادی به رادیو بغداد فارسی هم گوش میکردند. بعد یک مقطعی به این نتیجه رسیدند که رادیو بغداد هیچ اعتبار و ارزش خبری ندارد و جز مشتی ناسزا چیزی ندارد.
*ما یک خانواده سیاسی - مذهبی هستیم اما هرگز ازدواج بدون عشق بین ما امکانپذیر نبوده. ازدواجی که پایهاش بر عشق و علاقه نباشد نباید انجام بگیرد. بعد از وجود عشق و علاقه میتوان به پارامترهای دیگری هم نگاه کرد. مثلا اینکه من عروس مرحوم آیتالله طاهریاصفهانی هستم یا خانواده ما با آقای خاتمی یا آقای بجنوردی وصلت دارد دلیلش این نیست که ازدواجها مصلحتی بوده.
* {در پاسخ به توصيه امام براي عدم ورود به سياست} نه چنین توصیهای نبوده فقط امام نمیخواستند عضو خانواده ایشان بودن امتیازی برای ورود به این عرصهها شود اگر نه هیچ ممانعتی نداشتند که اگر عضوی از خانواده قابلیتی دارد از آن استفاده کند. مثلا اینکه سیدحسن خمینی چرا تا به حال وارد عرصههایی مثل ریاستجمهوری نشده دلیل اصلیاش را نمیدانم اما این را میدانم که خیلی برای ورود به این عرصهها قابلیت دارد هم درس قدیم خوانده هم درس جدید و به زبان انگلیسی و تکنولوژی و علم روز آشنایی کامل دارد، به علاوه یکسری خصوصیات ارثی که از امام در وجود او هست و از همه جهات واجد بهترین شرایط است.
* چیزی که من از صفحه تلویزیون میبینم این است که در ورزشگاه اصلا اخلاق وجود ندارد و کلمات رکیک ردوبدل میشود، شاید خود زنان به لحاظ پایبندیشان به اصول اخلاقی از این محیط خرسند برنگردند.
*من فکر میکنم حساسیتی که روی آقای خاتمی وجود داشت روی آقای روحانی وجود ندارد و طیفی از اصولگرایان هم از حامیان ایشان هستند و اگر هم مشکلی پیش بیاورند آقای روحانی مقابله خواهد کرد. اصلاحطلبان هم امروز انسجام بیشتری نسبت به گذشته دارند.
نظر