بانک آینده (وآیند)

Collapse
X
 
  • زمان
  • نمایش
Clear All
new posts
  • بامبو
    عضو فعال
    • Feb 2015
    • 467

    #151
    پاسخ : بانک آینده (وآیند)

    در اصل توسط ثامن پست شده است View Post
    من اصلا تکنیکال قبول ندارم. بیشتر شبیه فال قهوه است. فول بایاسه.
    /:.nono.://:.nono.://:.nono.://:.nono.://:.nono.://:.nono.://:.nono.://:.nono.://:.nono.://:.nono.:/

    نظر

    • ثامن
      عضو فعال
      • Oct 2020
      • 313

      #152
      پاسخ : بانک آینده (وآیند)

      یاغیم بدم یاغی و از توده ها تبعیت نمیکنم. این نقاشی ها هم بدرد رمالها میخوره. کسی که رهبره دنبال نقشه ی راه نمیگرده، خودش راه رو به بقیه نشون میده.

      نظر

      • 20reza
        عضو فعال
        • Apr 2011
        • 310

        #153
        پاسخ : بانک آینده (وآیند)

        در اصل توسط Inspired پست شده است View Post
        درود آقا بهرام

        یه معما میخوام طرح کنم. داستان رو به زبون خودم نوشتم و اصلش قدری فرق داره و دارم از حافظه ام یاری میگیرم.


        >>>

        باغداری
        تصمیم میگیره تمامی میوه های باغش رو بچینه و این کار میبایست ظرف یک روز تمام میشده

        صبح کارگر میگیره و بهشون وعده میده اگر تا غروب همه میوه ها رو بچینید، بهتون دو برابر متعارف دستمزد میدم و اینجوری میخواسته تشویقشون کنه تا بهتر و سریعتر کار کنند و میوه ای رو درخت نمونه تا غروب


        حوالی ظهر می بینه کار کند پیش میره و کارگر جدید اضافه میکنه به صبحی ها


        حوالی عصر باز می بینه انگاری تمام میوه ها چیده نمیشه، عده ای جدید میاره سر کار و بالاخره تا غروب تمام میوه ها چیده میشه.


        در پایان همه کارگران رو به صف میکنه و به جای دو برابر، نفری سه برابر معمول، بهشون اجرت کار میده


        یهو صدای اونایی که از صبح و ظهر شروع به کار کرده بودند در میاد و اعتراض میکنند چرا به همه یه جور دستمزد دادید؟!


        به نظر شما، جواب باغدار چی میتونه باشه؟

        ؟/:.rolleyessmileyani
        ....به شمایی که وعده داده بودم دو برابر .....سه برابردادم ....بقیه رو به شما چه؟ که
        من چقدر میدم ....
        این تالار گفتگو تنها سایت باقی مانده از تالارهای قدیمی بورسی و مالی است
        لطفا این خانه قدیمی را حفظ و نگهداری کنید .

        نظر

        • بامبو
          عضو فعال
          • Feb 2015
          • 467

          #154
          پاسخ : بانک آینده (وآیند)

          در اصل توسط ثامن پست شده است View Post
          یاغیم بدم یاغی و از توده ها تبعیت نمیکنم. این نقاشی ها هم بدرد رمالها میخوره. کسی که رهبره دنبال نقشه ی راه نمیگرده، خودش راه رو به بقیه نشون میده.
          این ره که تو میروی به ترکستان است
          ===========================
          هرگز نخورد آب زمینی که بلند است
          ===========================

          نظر

          • ثامن
            عضو فعال
            • Oct 2020
            • 313

            #155
            پاسخ : بانک آینده (وآیند)

            در اصل توسط بامبو پست شده است View Post
            این ره که تو میروی به ترکستان است
            ===========================
            هرگز نخورد آب زمینی که بلند است
            ===========================
            این نظر شما برای من مهم نیست. من همیشه سعی کردم در زندگیم براساس فکت و علم جلو بروم. همیشه هم دانش آموز در زندگی خواهم ماند و حاضرم برای به دست آوردن علم فداکاری و ایثار هم انجام بدم. زندگی خواهم کرد بر مبنای علم (science) و نه شبه علم.

            نظر

            • Inspired
              عضو فعال
              • May 2016
              • 494

              #156
              پاسخ : بانک آینده (وآیند)

              در اصل توسط 20reza پست شده است View Post
              ....به شمایی که وعده داده بودم دو برابر .....سه برابردادم ....بقیه رو به شما چه؟ که
              من چقدر میدم ....
              درود

              آفرین، جواب شما درسته اما جواب آقا بهرام هم خالی از منطق نیست که البته اشکال از طرح داستان از طرف منه بابت اون شرط تمام شدن کار ظرف یک روز. در حالیکه داستان رو از روی حافظه نوشتم و اصل داستان توی انجیل اومده و من فقط قدری تغییر داده بودمش و امروزیش کرده بودم.

              به عبارتی این یک داستان تمثیلی بود برای آموزش یک درس اخلاقی


              درست تر این داستان اینه:

              صاحب یک تاکستان صبح زود میره تعدادی کارگر میگره برای چیدن انگور. باهاشون طی میکنه که نفری 100 هزار تومان میدم بابت یک روز کار در حالیکه نرخ عرف روزمزدی، 50 هزار تومان بود و کارگران موافقت میکنند و صاحب زمین، بهشون آدرس تاکستان رو میده و راهیشون میکنه سر کار.


              ساعت 9 میره بازار و می بینه یه عده علاف ایستاده اند و به هیچ کاری مشغول نیستند. بهشون میگه حاضرید سر زمین من کار کنید؟ هر چقدر حقتون باشه، میپردازم (دقت کنید روزمزد کامل 50 هزار تومانه از اول صبح تا غروب و با دسته اول قرار 100 هزار تومان گذاشته بود)


              سر ظهر میره باز می بینه یه عده بیکار ایستاده اند وسط بازار و به همون ترتیب میفرستشون سر زمین.


              ساعت 3 باز همین ماجرا تکرار میشه


              ساعت 5 میره می بینه که هنوز عده ای سرگردون و بیکار تو بازار دارند وقتشون رو به بطالت میگذرونند. میگه اینجا چی کار میکنید، جواب میشنوه که کسی به ما کار نداده تا الان. میگه خب برید سر زمین من، دست خالی نمیرید امروزو و اونها رو هدایت میکنه به تاکستانش




              شب فرا میرسه به سرکارگرش میگه دستمزدهاشونو بده ولی اول از آخری ها، اونایی که ساعت 5 اومده اند شروع کن. در ضمن به همه، 100 هزار تومان بده تا برسی به اونایی که زودتر از همه اومدند (ترتیب پرداخت از آخر به اول)


              همینجوری که آخری ها دستمزدهاشون داشتند میگرفتند و میرفتند، نفراتی که زودتر اومده بودند می بینند که به اونها هم همون 100 هزار تومان پرداخت شده یا قراره پرداخت بشه و شروع میکنند با عصبانیت، غر و لند کردن و اعتراض.


              که چرا ما که از همه زودتر اومدیم و بیشتر کار کردیم و گرمای آفتاب رو خوردیم با اونهایی که همش یک ساعت یا 3 ساعت سر کار بوده اند، دستمزدهامون برابره؟


              زمین دار میگه: من ناعادلانه با شماها رفتار نکرده ام


              مگه شما قبول نکردید که بابت 1 روز کار، 100 هزار تومان بگیرید؟ خب این هم 100 هزار تومان شما و به سلامت!!! دیگه چی کار دارید من به بقیه چقدر میدم؟ (تازه فراموش نشه که روز مزد 50 هزار تومان بوده)


              آیا حق ندارم هر جور دوست دارم ، پولم رو خرج کنم؟


              یا شما دارید به سخاوت من، حسادت می کنید؟

              //////////////////

              این داستان تمثیلی بوده از سخاوت خداوند که دوست داره به بندگانش، هر جور خودش صلاح میدونه، ببخشه.

              یک بیت شعر از محتشم کاشانی هست با همین مضمون

              دهنده ای که به گُل نکهت و به گِل جان داد
              به هرکس آن چه سزا بود حکمتش، آن داد


              خیلی طولانیه، چند بیت دیگه هم میارم بقیه اش رو سرچ کنید بخونید خودتون

              به عرش پایه عالی به فرش پایهٔ پست
              ز روی مصلحت و رای مصلحت‌دان داد



              به دهر ظل خرد آن قدر که بود ضرور
              ز پرتو حرکات سپهر گردان داد



              به ابر قطره چکاندن به باد قره زدن
              برای نزهت دیرین سرای دوران داد



              دو کشتی متساوی اساس را در بحر
              یکی رساند به ساحل یکی به طوفان داد



              دو سالک متشابه سلوک را در عشق
              یکی ز وصل بشارت یکی ز هجران داد



              هزار دایه طلب را ز حسرت افزائی
              رساند بر سر گنج و به کام ثعبان داد
              در بیان این سه کم جنبان لبت ... از ذهاب و از ذهب وز مذهبت
              نا برده رنج، گنج میسر نمی‌شود! مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد

              نظر

              • فرهنگ سازان
                ستاره‌دار(3)
                • Jan 2014
                • 692

                #157
                پاسخ : بانک آینده (وآیند)

                در اصل توسط Inspired پست شده است View Post
                درود

                .....


                این داستان تمثیلی بوده از سخاوت خداوند که دوست داره به بندگانش، هر جور خودش صلاح میدونه، ببخشه.
                ....

                درود و ارادت

                یک لایک حق مطلب رو ادا نمی کرد .

                مجدد از تمثیل و نکته عالی که متذکر شدین سپاسگزارم دوست عزیز

                نظر

                • ثامن
                  عضو فعال
                  • Oct 2020
                  • 313

                  #158
                  پاسخ : بانک آینده (وآیند)

                  در اصل توسط Inspired پست شده است View Post
                  درود

                  آفرین، جواب شما درسته اما جواب آقا بهرام هم خالی از منطق نیست که البته اشکال از طرح داستان از طرف منه بابت اون شرط تمام شدن کار ظرف یک روز. در حالیکه داستان رو از روی حافظه نوشتم و اصل داستان توی انجیل اومده و من فقط قدری تغییر داده بودمش و امروزیش کرده بودم.

                  به عبارتی این یک داستان تمثیلی بود برای آموزش یک درس اخلاقی


                  درست تر این داستان اینه:

                  صاحب یک تاکستان صبح زود میره تعدادی کارگر میگره برای چیدن انگور. باهاشون طی میکنه که نفری 100 هزار تومان میدم بابت یک روز کار در حالیکه نرخ عرف روزمزدی، 50 هزار تومان بود و کارگران موافقت میکنند و صاحب زمین، بهشون آدرس تاکستان رو میده و راهیشون میکنه سر کار.


                  ساعت 9 میره بازار و می بینه یه عده علاف ایستاده اند و به هیچ کاری مشغول نیستند. بهشون میگه حاضرید سر زمین من کار کنید؟ هر چقدر حقتون باشه، میپردازم (دقت کنید روزمزد کامل 50 هزار تومانه از اول صبح تا غروب و با دسته اول قرار 100 هزار تومان گذاشته بود)


                  سر ظهر میره باز می بینه یه عده بیکار ایستاده اند وسط بازار و به همون ترتیب میفرستشون سر زمین.


                  ساعت 3 باز همین ماجرا تکرار میشه


                  ساعت 5 میره می بینه که هنوز عده ای سرگردون و بیکار تو بازار دارند وقتشون رو به بطالت میگذرونند. میگه اینجا چی کار میکنید، جواب میشنوه که کسی به ما کار نداده تا الان. میگه خب برید سر زمین من، دست خالی نمیرید امروزو و اونها رو هدایت میکنه به تاکستانش




                  شب فرا میرسه به سرکارگرش میگه دستمزدهاشونو بده ولی اول از آخری ها، اونایی که ساعت 5 اومده اند شروع کن. در ضمن به همه، 100 هزار تومان بده تا برسی به اونایی که زودتر از همه اومدند (ترتیب پرداخت از آخر به اول)


                  همینجوری که آخری ها دستمزدهاشون داشتند میگرفتند و میرفتند، نفراتی که زودتر اومده بودند می بینند که به اونها هم همون 100 هزار تومان پرداخت شده یا قراره پرداخت بشه و شروع میکنند با عصبانیت، غر و لند کردن و اعتراض.


                  که چرا ما که از همه زودتر اومدیم و بیشتر کار کردیم و گرمای آفتاب رو خوردیم با اونهایی که همش یک ساعت یا 3 ساعت سر کار بوده اند، دستمزدهامون برابره؟


                  زمین دار میگه: من ناعادلانه با شماها رفتار نکرده ام


                  مگه شما قبول نکردید که بابت 1 روز کار، 100 هزار تومان بگیرید؟ خب این هم 100 هزار تومان شما و به سلامت!!! دیگه چی کار دارید من به بقیه چقدر میدم؟ (تازه فراموش نشه که روز مزد 50 هزار تومان بوده)


                  آیا حق ندارم هر جور دوست دارم ، پولم رو خرج کنم؟


                  یا شما دارید به سخاوت من، حسادت می کنید؟

                  //////////////////

                  این داستان تمثیلی بوده از سخاوت خداوند که دوست داره به بندگانش، هر جور خودش صلاح میدونه، ببخشه.

                  یک بیت شعر از محتشم کاشانی هست با همین مضمون

                  دهنده ای که به گُل نکهت و به گِل جان داد
                  به هرکس آن چه سزا بود حکمتش، آن داد


                  خیلی طولانیه، چند بیت دیگه هم میارم بقیه اش رو سرچ کنید بخونید خودتون

                  به عرش پایه عالی به فرش پایهٔ پست
                  ز روی مصلحت و رای مصلحت‌دان داد



                  به دهر ظل خرد آن قدر که بود ضرور
                  ز پرتو حرکات سپهر گردان داد



                  به ابر قطره چکاندن به باد قره زدن
                  برای نزهت دیرین سرای دوران داد



                  دو کشتی متساوی اساس را در بحر
                  یکی رساند به ساحل یکی به طوفان داد



                  دو سالک متشابه سلوک را در عشق
                  یکی ز وصل بشارت یکی ز هجران داد



                  هزار دایه طلب را ز حسرت افزائی
                  رساند بر سر گنج و به کام ثعبان داد
                  ربطی هم به وآیند داشت؟

                  نظر

                  • ثامن
                    عضو فعال
                    • Oct 2020
                    • 313

                    #159
                    پاسخ : بانک آینده (وآیند)

                    هنر عادت هنرمند است. رنگ عادت نقاش. کلمه عادت نویسنده. سرعت عادت راننده مسابقه فرمول وان. صبر عادت سرمایه گذار.
                    عادت باید ریشه در کل شخصیت انسان داشته باشد. هنرمند همه چیزش هنری است. لباسش، مدل موهایش، چیدمان مبلمان خانه اش. حتی نوع انتخاب همسرش.
                    سرمایه گذار همه چیزش باید در فضای صبر شکل بگیرد. نه تنها تحلیلش، خریدش و فروشش بلکه مطالعات خارج از بورسی اش، درمان درد و مرض اش. خرید ماشینش.
                    قاعدتا یک سرمایه گذار موفق جهت درمان، بین تزریق آمپول با اثر سریع و هزینه بالا و عوارض احتمالی و مصرف قرص با اثر طولانی تر و هزینه پایین تر و عوارض کمتر قرص را انتخاب می کند.
                    صبر عادت سرمایه گذار است. عادت باید در همه شئون زندگی سرمایه گذار ساری و جاری باشد.
                    متضاد صبر، عجله است. عجول ها متنفرند از ماهیگیری با قلاب، از استتار و همرنگ شدن با محیط از منتظر بودن.
                    البته که صبر با تحمل فرق دارد و فرقشان در نوع احساسی است که تجربه می کنند. صبور امیدوار است و عجول نگران.
                    هر کلمه در دنیا یک برادر دوقلو دارد. برادر دوقلو کسی است که می تواند جای آدم برود سر جلسه امتحان یا برود سر قرار بدون اینکه آب از آب تکان بخورد.
                    برادر دوقلوی دین، حیا است. کسی که حیا ندارد دین ندارد. برادر دوقلوی عشق، رنج‌ است. برادر دو قلوی رشد، طلب و ....
                    برادر دوقلوی سرمایه گذاری، صبر است. صبر. کسی اگر در سایر حوزه های زندگی از تجربه صبر ناتوان است. سرمایه گذار خوبی نمی شود. چون یا تحمل می کند یا کار اشتباه دیگری که در هر دو صورت نتیجه اش فاجعه است.
                    این همه شهد و شکر کز سخنم می ریزد
                    اجر صبری است کز آن شاخه نباتم دادند.

                    محمد مشاری

                    نظر

                    • Inspired
                      عضو فعال
                      • May 2016
                      • 494

                      #160
                      پاسخ : بانک آینده (وآیند)

                      در اصل توسط ثامن پست شده است View Post
                      ربطی هم به وآیند داشت؟
                      مسلما ربط داشت

                      شما اگر بفرمایید با چه فکتی در اسفند 98 و در قیمت 340 تومان به این سهم ورود کردید، شاید بشه بهتر ربط این داستان رو نشون داد.

                      با فکت فقط بفرمایید

                      چون به بهرام خان فرمودید که تکنیکال فول بایاسه و شما فقط با فکت سر و کار دارید.
                      در بیان این سه کم جنبان لبت ... از ذهاب و از ذهب وز مذهبت
                      نا برده رنج، گنج میسر نمی‌شود! مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد

                      نظر

                      • ثامن
                        عضو فعال
                        • Oct 2020
                        • 313

                        #161
                        پاسخ : بانک آینده (وآیند)

                        در اصل توسط Inspired پست شده است View Post
                        مسلما ربط داشت

                        شما اگر بفرمایید با چه فکتی در اسفند 98 و در قیمت 340 تومان به این سهم ورود کردید، شاید بشه بهتر ربط این داستان رو نشون داد.

                        با فکت فقط بفرمایید

                        چون به بهرام خان فرمودید که تکنیکال فول بایاسه و شما فقط با فکت سر و کار دارید.
                        من که دارم همش از خودم و داستان زندگیم براتون میگم. تحلیلم هم گفتم. من قیمت 340 تومان خریدم. 700 خریدم. 3000 تومان خریدم. 2000 خریدم. کلا خریدار بودم دیگه.

                        نظر

                        • Inspired
                          عضو فعال
                          • May 2016
                          • 494

                          #162
                          پاسخ : بانک آینده (وآیند)

                          در اصل توسط ثامن پست شده است View Post
                          من که دارم همش از خودم و داستان زندگیم براتون میگم. تحلیلم هم گفتم. من قیمت 340 تومان خریدم. 700 خریدم. 3000 تومان خریدم. 2000 خریدم. کلا خریدار بودم دیگه.
                          دلیل و فکت خرید هم مهمه عزیز

                          اولین ورود و تشخیصتون بر چه مبنایی بوده؟ فکت چی بود برای انتخاب این سهم.
                          در بیان این سه کم جنبان لبت ... از ذهاب و از ذهب وز مذهبت
                          نا برده رنج، گنج میسر نمی‌شود! مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد

                          نظر

                          • ثامن
                            عضو فعال
                            • Oct 2020
                            • 313

                            #163
                            پاسخ : بانک آینده (وآیند)

                            در اصل توسط Inspired پست شده است View Post
                            دلیل و فکت خرید هم مهمه عزیز

                            اولین ورود و تشخیصتون بر چه مبنایی بوده؟ فکت چی بود برای انتخاب این سهم.
                            بزارید بازم بیشتر بگم که چطور به وآیند رسیدم. از اولش بگم براتون. سال 93 دانشجوی ارشد بودم. پول خرید یک کاپشن رو نداشتم. به خودم میگفتم پسر تو داری چیکار میکنی مثل برده ها صبح تا شب جون میکنی، کار میکنی. اما زندگیت رو نمیتونی کنترل کنی. داری هوافضا میخونی اما نمیتونی بفهمی چطور میشه پولدار شد. چطور میشه یک سری آدم تویه این تهرون درندشت فاصله شون با تو از لحاظ مالی اینقدر زیاد باشه که صدتا مثل من نوعی رو میخرند و آزاد میکنند و منی که 6 7 سال برای تحصیلم تمام جوونیم رو دادم در بهترین حالت باید با حقوق اداره کار زندگی رو بعد از فارغ التحصیلیم بگردونم. تو همین فکرها بودم گفتم بزار تحقیق کنم که چطور میشه پولدار شد. یه چندتا کتاب مثل پدرپولدار، ثروتمندترین مردبابل و میلیونرهمسایه و کتابهای موفقیت خوندم. رفتم کد بورسی سال 94 گرفتم. اوایل برجام بود میگفتم اگه برجام بشه خودرو خوب میشه به همین سادگی و فول بایاس رفتم 3 میلیون تومان خودرو خریدم سهمی 150 تومن بعدش یک دفعه سهمی 450 تومان شد. پوله شد 15 میلیون تومان. دیگه معتاد شدم به بورس. گفتم هدف زندگیم استقلال مالیم باشه و برای بهتر شدن زندگیم باید دانش مالیم رو افزایش بدم. به مرور کتاب میخونم راجع به سهام و بازار. نویسنده هایی که خیلی تاثیر گذار بودند تویه نوع خرید سهامم یه چندتاییشون رو اسم میبرم. Burton Malkiel، Warren Buffett، Peter Lynch، Howard S. Marks، Mohnish Pabrai، Geoffrey Moore

                            سعی کردم تقلید و مطالعه کنم و روی بازار سهام خودمون اجرا کنم. به نظرم وآیند گزینه ی خیلی خوبیه برای سرمایه گذاری با معیارهای آنچه که آموخته ام. هر چقدر قیمت سهم پایینتر بیاید ارزشمندتر میشود. چیزی که متوجه شدم در این مسیر صفر 94 تا 1400 این فکت است که زمانبندی بازار کار عبثی‌ست. امروز غمگین و ناراحت هستم بخاطر اینکه انسان موجود اجتماعی است. جامعه من را ترد کرده است و وآیند امروز من را مثل دون کیشوتی خیالپرداز به دیگران نشان میدهد. سخت است کسی از صفر طبقه ی اجتماعیش را تغییر دهد و بالا بیاید. اما دوست دارم در ایران این رویای آمریکایی را ببینم.
                            آخرین ویرایش توسط ثامن؛ 2021/04/09, 11:43.

                            نظر

                            • Inspired
                              عضو فعال
                              • May 2016
                              • 494

                              #164
                              پاسخ : بانک آینده (وآیند)

                              در اصل توسط ثامن پست شده است View Post
                              بزارید بازم بیشتر بگم که چطور به وآیند رسیدم. از اولش بگم براتون. سال 93 دانشجوی ارشد بودم. پول خرید یک کاپشن رو نداشتم. به خودم میگفتم پسر تو داری چیکار میکنی مثل برده ها صبح تا شب جون میکنی، کار میکنی. اما زندگیت رو نمیتونی کنترل کنی. داری هوافضا میخونی اما نمیتونی بفهمی چطور میشه پولدار شد. چطور میشه یک سری آدم تویه این تهرون درندشت فاصله شون با تو از لحاظ مالی اینقدر زیاد باشه که صدتا مثل من نوعی رو میخرند و آزاد میکنند و منی که 6 7 سال برای تحصیلم تمام جوونیم رو دادم در بهترین حالت باید با حقوق اداره کار زندگی رو بعد از فارغ التحصیلیم برگردونم. تو همین فکرها بودم گفتم بزار تحقیق کنم که چطور میشه پولدار شد. یه چندتا کتاب مثل پدرپولدار، ثروتمندترین مردبابل و میلیونرهمسایه و کتابهای موفقیت خوندم. رفتم کد بورسی سال 94 گرفتم. اوایل برجام بود میگفتم اگه برجام بشه خودرو خوب میشه رفتم 3 میلیون خودرو خریدم 150 تومن سهمی بعدش یه دفعه شد 450 تومن. پوله شد 15 میلیون تومان. دیگه معتاد شدم به بورس. گفتم هدف زندگیم استقلال مالیم باشه و برای بهتر شدن زندگیم باید دانش مالیم رو افزایش بدم. به مرور کتاب میخونم راجع به سهام و بازار دیگه. نویسنده هایی که خیلی تاثیر گذار بودند تویه نوع خرید سهامم یه چندتاییشون رو اسم میبرم. Burton Malkiel، Warren Buffett، Peter Lynch، Howard S. Marks، Mohnish Pabrai، Geoffrey Moore

                              سعی کردم تقلید و مطالعه کنم و روی بازار سهام خودمون اجرا کنم. به نظرم وآیند گزینه ی خیلی خوبیه برای سرمایه گذاری با معیارهای آنچه که آموخته ام. هرچقدر قیمت سهم پایینتر بیاید ارزشمندتر میشود. چیزی که متوجه شدم در این مسیر صفر 94 تا 1400 این فکت است که زمانبندی بازار کار عبثی‌ست. امروز غمگین و ناراحت هستم بخاطر اینکه انسان موجود اجتماعی است. جامعه من را ترد کرده است و وآیند امروز من را مثل دون کیشوتی خیالپرداز به دیگران نشان میدهد. سخت است کسی از صفر طبقه ی اجتماعیش را تغییر دهد و بالا بیاید. اما دوست دارم در ایران این رویای آمریکایی را ببینم.
                              مگه میشه از خودش کسی تعبیر و تفسیر من در آوردی در کنه؟

                              فکت یک تعریف روشن داره

                              نظر شما اینه یا اونه یا مسیری که طی کرده اید، آیا میشه فکت؟



                              فکت به چیزی میگن قابل اثبات باشه، مستند باشه یا قابل درک برای عامه.

                              مثلا صوت مالی یک فکته، اما صورت مالی حسابرسی شده. چرا که تو صورت مالی حسابرسی نشده، ممکنه شیطنت شده باشه یا غلو بر اساس منافع و برای همین حسابرس میذارند که جلوی سوتی یا سو استفاده شرکتها گرفته بشه.


                              افرادی هم که نام بردید، فکت نیستند. افرادی هستند که کمتر از 1 درصد افراد موفق از 99 درصد ناموفق

                              مگه میشه ملاک عمل قرار بگیره؟

                              اختلافات فرهنگی به کنار، آیا به اختلافات فردی و شخصیتی توجه شده؟


                              در آخر من باز نفهمیدم چطور به وآیند رسیدید و فکت شما برای انتخاب این سهم تو اسفند 98 چی بوده!!!
                              در بیان این سه کم جنبان لبت ... از ذهاب و از ذهب وز مذهبت
                              نا برده رنج، گنج میسر نمی‌شود! مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد

                              نظر

                              • ثامن
                                عضو فعال
                                • Oct 2020
                                • 313

                                #165
                                پاسخ : بانک آینده (وآیند)

                                در اصل توسط Inspired پست شده است View Post
                                مگه میشه از خودش کسی تعبیر و تفسیر من در آوردی در کنه؟

                                فکت یک تعریف روشن داره

                                نظر شما اینه یا اونه یا مسیری که طی کرده اید، آیا میشه فکت؟



                                فکت به چیزی میگن قابل اثبات باشه، مستند باشه یا قابل درک برای عامه.

                                مثلا صوت مالی یک فکته، اما صورت مالی حسابرسی شده. چرا که تو صورت مالی حسابرسی نشده، ممکنه شیطنت شده باشه یا غلو بر اساس منافع و برای همین حسابرس میذارند که جلوی سوتی یا سو استفاده شرکتها گرفته بشه.


                                کتابهایی هم که نام بردید، فکت نیستند. یه مشت داستانند از جانب خالقینشون و تعبیرشون از زندگی.

                                مگه میشه ملاک عمل قرار بگیره؟

                                اختلافات فرهنگی به کنار، آیا به اختلافات فردی و شخصیتی توجه شده؟


                                در آخر من باز نفهمیدم چطور به وآیند رسیدید و فکت شما برای انتخاب این سهم تو اسفند 98 چی بوده!!!
                                شما چی میخواهید بگین؟ چرا سفسطه میکنید؟ من گفتم تکنیکال، زمانبندی و پیدا کردن سقف و کف قیمتی کار عبثیه. کتاب هم بهتون معرفی کردم از
                                Burton Malkiel
                                A Random walk down Wall Street
                                ایشان استاد اقتصاد دانشگاه پرینستون هستند.

                                نظر

                                در حال کار...
                                X