ما مخلصیم حتما همینطور هست که میفرمایید
حرکت در بازار سرمایه با مهربان
Collapse
X
-
ما چاکر داش مهرداد هم هستیم... مندی اون پیام عاشقانه آخری که برام فرستادی رو اگه عیال بنده رویت می کرد تا 66 ماه شام و ناهار خبری نبود:))
"سياستمدار انسانها را به دو دسته تقسيم مي كند: ابزار و دشمن؛ يعني تنها يك طبقه را مي شناسند و آن هم دشمن است."
(نيچه)
نظر
-
وای ممد شوخی میکنی ...نکنه خانمت این تاپیکو میخونه#:-S. .. خاک تو سرم نکنن x_x... اولاً که به عیالت تبریک میگم .. حتماً از طرف من بهش بگو واقعاً خوشبختی وقدر این خوشبختیو بدونه وشکرگزار باشه... در ثانی اصن غمت نباشه ها خودم نیمرو واست درست میکنم هلو بپر تو گلو فقط تخم مرغشو :D خودت باید بخری روغنم همینطور .. پول قبض گازش با من ... راستی دوتا نون شنگک هم بگیر .. این اشغالو رو هم بیزحمت بزار دم در:p
الانه که خانمت با دمپایی بیافته دنبالم:-SSآخرین ویرایش توسط مندی؛ 2013/03/06, 00:28.دنیا همه هیچ و اهل دنیا همه هیچ ..... ای هیچ تر از هیچ ، تو بر هیچ مپیچ
نظر
-
....امشب كه از باشگاه به سمت خونه مياومدم بخاطر عرق زيادي كه چون شبنم صبحگاهي بر اندام ستبرم:O و سر خوش تركيبم=)) خودنمايي ميكرد كلاه كاپشنو مثل اين پسر فشنا تا رستنگاه مو به جلو كشيده بودم و احساس پاك و زلالي از خوشتيژي سراسر وجودم را اغشته كرده بود....
....داخل ماشين كه نشستم و ماشين رو روشن كردم در حال مهيا كردن آينه ماشين بودم كه مبادا كسي رو زير اين بوگاتي خوشگلم نگيرم كه ناگهان چشمانم در آينه بر خودم خيره ماند و متوجه مطلب جالب و شور انگيزي خدايا بزنم اين مندسن رو بتركونم بهم صبر بده B-)در خودم شدم...
....نگاهم به موهام افتاد...پريشان ...كوتاه...بي قاعده و اشفته و..صاحب اين موها كاملا بي خيال نسبت به تميزي و سروسامان دادن به اين نامنظمي....
...خاطرم امد...زمان جواني و ايام شباب كه حتي از روغن نباتي لادن براي يكدست كردنو درخشان كردن اين سر بي صاحاب استفاده ميكردم....اين گذر زمان فقط انعكاسش در چهره واندام ما بچشم نميخوره...الگوهاي رفتاري...ايده آلها و اولويتهاي ماست كه عوض ميشه و شايد به صورتي بشه گفت كه به يه درك ناقص از مفاهيم اوليه و مهم زندگي ميرسيم و مسير رو گم ميكنيم...تلاش بيهوده ونافرجام براي بدست اوردن لوازمي كه سعي در بهتر كردن كيفيت زندگي ما داشته باشه در حاليكه شايد براي ارج نهادن به مفهوم زندگي از يه دست كشيدن به موهاي اشفته و پريشان شروع بايد كرد...
....ممد...بنظرم بايد يه جلسه فوق العاده و واكنش سريع جهت يه اقدام ضربتي براي منفجر كردن مندسن تشكيل بشه....[B]....ای امید لحظه های ناگزیر.....ساقی بی دست دستم رابگیر....
نظر
-
من چن روزی نیاز به ریکاوری دارم .. از دوستان پوزش میطلبم .. مخصوصاً از عزیز ونور چشمی که موجب ناراحتیش شدم صمیمانه معذرت میخام قصد بی احترامی نداشتم ... در درون مندسن هیچ نیت بدی وجود نداره حتی یک ذره سر سوزن ... فقط و فقط دوس داشتن ومحبت کردن ...
ندانم ندانی.. کجایم .... کجایی کجایی..... گمونم به کام تو هم .... ریخته زهر جدایی.. جدایی
بگو سر به بستر.... تو هر شب .... به غربت میگذاری.. میگذاری
بگو که تو هم ... مثل من .. همزبونی ...نداری .. نداری
بگو که تو هم روزها را .... بحر مردن میشماری.. میشماری
میدونم تو هم... هیچ .. امیدی .. به دیدار دیگر .. نداری.. نداری
مثل مردن میمونه از... همه کس دل بریدن .. حتی بدتر ز مردن.... عزیزان رو ندیدن ..ندیدن.. ندیدن دل بریدن
دنیا همه هیچ و اهل دنیا همه هیچ ..... ای هیچ تر از هیچ ، تو بر هیچ مپیچ
نظر
-
در اصل توسط mhkz44 پست شده است View Postمن چن روزی نیاز به ریکاوری دارم .. از دوستان پوزش میطلبم .. مخصوصاً از عزیز ونور چشمی که موجب ناراحتیش شدم صمیمانه معذرت میخام قصد بی احترامی نداشتم ... در درون مندسن هیچ نیت بدی وجود نداره حتی یک ذره سر سوزن ... فقط و فقط دوس داشتن ومحبت کردن ...
ندانم ندانی.. کجایم .... کجایی کجایی..... گمونم به کام تو هم .... ریخته زهر جدایی.. جدایی
بگو سر به بستر.... تو هر شب .... به غربت میگذاری.. میگذاری
بگو که تو هم ... مثل من .. همزبونی ...نداری .. نداری
بگو که تو هم روزها را .... بحر مردن میشماری.. میشماری
میدونم تو هم... هیچ .. امیدی .. به دیدار دیگر .. نداری.. نداری
مثل مردن میمونه از... همه کس دل بریدن .. حتی بدتر ز مردن.... عزیزان رو ندیدن ..ندیدن.. ندیدن دل بریدن
مهرداد جون دست ما رو هم بگیر و به راه راست هدایتمون کن.. یه دهخدا هم واسه ما تجویز کن... مگه ما گناهکارا دل نداریم؟؟؟:-<
واسه این ساتیر هم یه چوب رختی نو بخر... اصلا هرچی خودت بگی ای مرشد ما/:)"سياستمدار انسانها را به دو دسته تقسيم مي كند: ابزار و دشمن؛ يعني تنها يك طبقه را مي شناسند و آن هم دشمن است."
(نيچه)
نظر
-
در اصل توسط خودشکوفا پست شده است View Postمی دونم الان خیلی ها از فضولی دارند می میرند بین من و تو چی رد وبدل شده:))
به هر حال دو ماه بود منتظر بودم تا پیام خصویت وا بشه:D
من کی باشم که بتونم به تو چیزی یاد بدم/:)
دقیقا می دونم که اون نیت رو نداشتی و من هم از نیت پاکت خبر دارم اما مردم اون چیزی که خودشون دوست دارند رو برداشت می کنند ما هم مجبوریم به برداشت های حتی غلطشون احترام بذاریم چون آزادی اینو می گه...:)>-
همون آزادی که عزیزترین ثروت ماست.. من همیشه به خانمم می گم شما برام عزیزی اما آزادیت برام عزیزتره... هرگز در طول زندگی کاری نخواهم کرد که معنی محدودیت برات بده:x هر تصمیمی بگیری و هر حرفی بزنی از طرف من حمایت میشه جز وقتی که عمل و عقیده ات مخالفت با اخلاق و عقل داشته باشه...@};-@};-
حالا شما هی بیا لوسشون کن
همین شما جماعت روشنفکر و فیلسوف کاری کردید که فقط مونده بیان و چیزمون کنند ... لااله الاالله نمیشه حرف بزنم
نظر
-
در اصل توسط خودشکوفا پست شده است View Postنون عزیز هر زندانبانی از زندانی خودش زندانی تره..../:)
نگران نباش که همه چی آرومه;)
فقط میگم کسی با پای خودش تو زندان نره یا کسی برا خودش زندان پیش خرید نکنه
ناگفته نمونه که از ایجاد محدودیت و صد البته ظلم در حق دیگران به شدت هر چه تمامتر بیزار م اما نمیخوام کسی هم در حق من ظلم کنه یا خدای ناکرده محدودم کنه
حالا که داروغه و شحنه هرچی که از دستشون بر میاد در حق رعیت جماعت کوتاهی نمیکنند روا نیست که ما هم مقدمات حبس ابد خودمون رو فراهم کنیم
و البته همیشه اعتدال خوبه تو جامعه استبداد زده ای مثل دهات ما باید کار فرهنگی زیادی کرد تا یه خورده احوالات ما نرمال بشه و بازم البته هیچ کاری بدون هزینه نیست
نظر
-
مردم ایران زامبی شدهاند.
فرورتیش رضوانیه (روزنامه نگار و طنز نویس)
یک چراغ جادو را مقابل مردم دنیا بگیرید و به آنها بگویید که غول داخل آن یک آرزویشان را برآورده میکند. هر فردی از هر کشوری آرزوی متفاوت خواهد داشت. یکی بوگاتی میخواهد و دیگری کشتی تفریحی دوست دارد، یکی میگوید هواپیمای شخصی و یکی کاخی بزرگ را طلب میکند و یکی هم میخواهد صاحب یک سایت مانند فیسبوک باشد و شاید کسی هم میخواهد نخستین فضانوردی باشد که قدم روی مریخ گذاشته است.
حالا همان چراغ جادو را مقابل مردم ایران بگیر. نفر نخست پول زیاد میخواهد، آن یکی پول فراوان میخواهد، یکی دیگر پول هنگفت میخواهد، آن یکی 3000 میلیارد طلب میکند و یکی دیگر میگوید میخواهد بین فامیل پولدارترین باشد و هرگز ثروت کسی از او بالاتر نرود.
بیشتر مردم ایران، آرزویی ندارند. آنها میخواهند هر مشکلی را با پول حل کنند و هر چیزی را با سرمایهگذاری مستقیم مالی به دست بیاورند. آنها حتی اگر سلامتی یکی از اعضای خانوادهشان را میخواهند، با خدا و بزرگان معامله مالی میکنند: «اگر شفا پیدا کند، 500 تومن میگذارم کنار…». تعریف خیلی از آنها از «نذر کردن»، ارائه پیشنهاد مالی به آسمان است. کسی نذر نمیکند که اگر مشکلش حل شد، بعد از آن تا جایی که میتواند دروغگویی یا غیبت کردن را کنار بگذارد. آنها برای ادای نذر خود گوسفند میکشند و گوشت آن را میان چند خانواده پولدارتر از خودشان تقسیم میکنند و کلهپاچهاش را هم صبح نخستین روز تعطیل با خوشحالی و سنگک تازه میل میکنند.
اگر میخواهند بقیه دوستشان داشته باشند، خودشان را پولدار جلوه میدهند و اتومبیلهای مدل بالا سوار میشوند تا دیگران عاشقشان شوند. آنها میدانند اگر دوست و فامیل احساس کنند که وضعشان مناسب نیست، طردشان میکنند؛ پس وانمود میکنند که دغدغه مالی ندارند. وقتی توی میهمانی مینشینند، درباره قیمت جدید خودروها میپرسند و میگویند که قصد دارند یکی بخرند، اما این در حالی است که هرگز پولی برای این کار ندارند. آنها چنان در پی چشموهمچشمی هستند که یک کارگر ساده کارخانه خانه پدری خود را میفروشد و به اجارهنشینی روی میآورد تا همسرش بتواند به فامیل خود بگوید که سانتافه سوار میشوند.
بیشتر مردم ایران تاجران خانگی هستند. آنها طلای اندوخته دارند، دلار و یورو خریدهاند یا در پی افزایش سود حساب بانکی خود هستند، پس هر روز در سه نوبت صبح، ظهر و عصر، قیمت ارز و سکه را پیگیری میکنند و با شنیدن آن سوت میکشند و نچنچ میکنند، چون نگران سرمایه خود هستند.
مردم ایران آرامش ندارند. آنها به این اعتقاد ندارند که هر کسی باید هماهنگ با درآمد خود زندگی کند. آنها ابتدا یخچال سایدبای ساید را نمادی از ثروت میدانستند و سپس به تلویزیونهای تخت روی آوردند.
بسیاری از مردم ایران ماهانه قسط خانه و اتومبیل و وسایل الکترونیکی را میپردازند که به آن نیازی ندارند. آنها پارکینگ ندارند، اما اتومبیل گرانقیمت میخرند و نیمهشب با شنیدن صدای آژیر دزدگیر از خواب میپرند و با عجله خودشان را به پشت پنجره میرسانند و پایین را نگاه میکنند.
مردم ایران، ثروتمندترین ملت جهان هستند، اما همیشه ناله میکنند که پول ندارند. آنها خودروهای مدرن را به دو برابر قیمت آن در جهان میخرند و جدیدترین گوشیهای موبایل و تبلتها را به دست میگیرند. در عسلویه، گوشیهای کارگران از موبایل مهندسان جدیدتر و گرانتر است.
مردم ایران مانند زامبیها زندگی میکنند. زامبی، انسانی است که هدف و آرزو ندارد و فقط صبح را به شب میرساند و شب خود را به صبح روز بعد پیوند میزند. زامبی، معنای عشق و دوست داشتن را نمیفهمد. همان زامبیها پشت میز مینشینند تا برای دیگران تصمیم بگیرند.
چیزی که مردم ایران آن را «زندگی» معنی کردهاند، زندگی نیست. آنها یکدیگر را دوست ندارد. بیشتر آنها زامبی هستند. زامبیها، پولپرستهایی هستند که روی هر چیزی قیمت میگذارند و زندگی را فقط از زیر گلو تا سر زانوهایشان میبینند.
فقط زامبیها هستند که در استادیوم و پارک به تماشای اعدام مینشینند. زامبیها هستند که وقتی پشت فرمان اتومبیل مینشینند وحشی میشوند و با خوی حیوانی خود رانندگی میکنند. تنها زامبیها هستند که کارخانه تاسیس میکنند و آب کاه را داخل شیشه میریزند و به جای آبلیمو روانه بازار میکنند. زامبیها هستند که پراید را تولید میکنند و میخرند و سوار میشوند و خودشان و دیگران را میکشند. زامبیها، کودکان را نمیبینند و نمیخواهند به این اهمیت بدهند که فکر و شعور و استعداد فرزندانشان چطور رشد خواهد کرد.
بعد از 14 سال خبرنگاری، از کشتن بزرگسالان زامبی خسته شدهام. میخواهم تلاش کنم تا کودکان امروز، زامبیهای آینده نباشند. به همین دلیل از 23 بهمنماه شغلم را تغییر میدهم تا بتوانم با تمام توان و انرژی که دارم، برای بچهها وقت بگذارم. تمام تجربیاتی که در این سالها کسب کردم را در این راه به کار میگیرم تا کودکان زامبی نشوند.
میدانم که زامبیها مقابل من ایستادگی خواهند کرد، اما شاتگان برای همین مواقع ساخته شده است[B]....ای امید لحظه های ناگزیر.....ساقی بی دست دستم رابگیر....
نظر
-
مردم ایران زامبی شدهاند.
فرورتیش رضوانیه (روزنامه نگار و طنز نویس)
یک چراغ جادو را مقابل مردم دنیا بگیرید و به آنها بگویید که غول داخل آن یک آرزویشان را برآورده میکند. هر فردی از هر کشوری آرزوی متفاوت خواهد داشت. یکی بوگاتی میخواهد و دیگری کشتی تفریحی دوست دارد، یکی میگوید هواپیمای شخصی و یکی کاخی بزرگ را طلب میکند و یکی هم میخواهد صاحب یک سایت مانند فیسبوک باشد و شاید کسی هم میخواهد نخستین فضانوردی باشد که قدم روی مریخ گذاشته است.
حالا همان چراغ جادو را مقابل مردم ایران بگیر. نفر نخست پول زیاد میخواهد، آن یکی پول فراوان میخواهد، یکی دیگر پول هنگفت میخواهد، آن یکی 3000 میلیارد طلب میکند و یکی دیگر میگوید میخواهد بین فامیل پولدارترین باشد و هرگز ثروت کسی از او بالاتر نرود.
بیشتر مردم ایران، آرزویی ندارند. آنها میخواهند هر مشکلی را با پول حل کنند و هر چیزی را با سرمایهگذاری مستقیم مالی به دست بیاورند. آنها حتی اگر سلامتی یکی از اعضای خانوادهشان را میخواهند، با خدا و بزرگان معامله مالی میکنند: «اگر شفا پیدا کند، 500 تومن میگذارم کنار…». تعریف خیلی از آنها از «نذر کردن»، ارائه پیشنهاد مالی به آسمان است. کسی نذر نمیکند که اگر مشکلش حل شد، بعد از آن تا جایی که میتواند دروغگویی یا غیبت کردن را کنار بگذارد. آنها برای ادای نذر خود گوسفند میکشند و گوشت آن را میان چند خانواده پولدارتر از خودشان تقسیم میکنند و کلهپاچهاش را هم صبح نخستین روز تعطیل با خوشحالی و سنگک تازه میل میکنند.
اگر میخواهند بقیه دوستشان داشته باشند، خودشان را پولدار جلوه میدهند و اتومبیلهای مدل بالا سوار میشوند تا دیگران عاشقشان شوند. آنها میدانند اگر دوست و فامیل احساس کنند که وضعشان مناسب نیست، طردشان میکنند؛ پس وانمود میکنند که دغدغه مالی ندارند. وقتی توی میهمانی مینشینند، درباره قیمت جدید خودروها میپرسند و میگویند که قصد دارند یکی بخرند، اما این در حالی است که هرگز پولی برای این کار ندارند. آنها چنان در پی چشموهمچشمی هستند که یک کارگر ساده کارخانه خانه پدری خود را میفروشد و به اجارهنشینی روی میآورد تا همسرش بتواند به فامیل خود بگوید که سانتافه سوار میشوند.
بیشتر مردم ایران تاجران خانگی هستند. آنها طلای اندوخته دارند، دلار و یورو خریدهاند یا در پی افزایش سود حساب بانکی خود هستند، پس هر روز در سه نوبت صبح، ظهر و عصر، قیمت ارز و سکه را پیگیری میکنند و با شنیدن آن سوت میکشند و نچنچ میکنند، چون نگران سرمایه خود هستند.
مردم ایران آرامش ندارند. آنها به این اعتقاد ندارند که هر کسی باید هماهنگ با درآمد خود زندگی کند. آنها ابتدا یخچال سایدبای ساید را نمادی از ثروت میدانستند و سپس به تلویزیونهای تخت روی آوردند.
بسیاری از مردم ایران ماهانه قسط خانه و اتومبیل و وسایل الکترونیکی را میپردازند که به آن نیازی ندارند. آنها پارکینگ ندارند، اما اتومبیل گرانقیمت میخرند و نیمهشب با شنیدن صدای آژیر دزدگیر از خواب میپرند و با عجله خودشان را به پشت پنجره میرسانند و پایین را نگاه میکنند.
مردم ایران، ثروتمندترین ملت جهان هستند، اما همیشه ناله میکنند که پول ندارند. آنها خودروهای مدرن را به دو برابر قیمت آن در جهان میخرند و جدیدترین گوشیهای موبایل و تبلتها را به دست میگیرند. در عسلویه، گوشیهای کارگران از موبایل مهندسان جدیدتر و گرانتر است.
مردم ایران مانند زامبیها زندگی میکنند. زامبی، انسانی است که هدف و آرزو ندارد و فقط صبح را به شب میرساند و شب خود را به صبح روز بعد پیوند میزند. زامبی، معنای عشق و دوست داشتن را نمیفهمد. همان زامبیها پشت میز مینشینند تا برای دیگران تصمیم بگیرند.
چیزی که مردم ایران آن را «زندگی» معنی کردهاند، زندگی نیست. آنها یکدیگر را دوست ندارد. بیشتر آنها زامبی هستند. زامبیها، پولپرستهایی هستند که روی هر چیزی قیمت میگذارند و زندگی را فقط از زیر گلو تا سر زانوهایشان میبینند.
فقط زامبیها هستند که در استادیوم و پارک به تماشای اعدام مینشینند. زامبیها هستند که وقتی پشت فرمان اتومبیل مینشینند وحشی میشوند و با خوی حیوانی خود رانندگی میکنند. تنها زامبیها هستند که کارخانه تاسیس میکنند و آب کاه را داخل شیشه میریزند و به جای آبلیمو روانه بازار میکنند. زامبیها هستند که پراید را تولید میکنند و میخرند و سوار میشوند و خودشان و دیگران را میکشند. زامبیها، کودکان را نمیبینند و نمیخواهند به این اهمیت بدهند که فکر و شعور و استعداد فرزندانشان چطور رشد خواهد کرد.
بعد از 14 سال خبرنگاری، از کشتن بزرگسالان زامبی خسته شدهام. میخواهم تلاش کنم تا کودکان امروز، زامبیهای آینده نباشند. به همین دلیل از 23 بهمنماه شغلم را تغییر میدهم تا بتوانم با تمام توان و انرژی که دارم، برای بچهها وقت بگذارم. تمام تجربیاتی که در این سالها کسب کردم را در این راه به کار میگیرم تا کودکان زامبی نشوند.
میدانم که زامبیها مقابل من ایستادگی خواهند کرد، اما شاتگان برای همین مواقع ساخته شده است[B]....ای امید لحظه های ناگزیر.....ساقی بی دست دستم رابگیر....
نظر
-
در اصل توسط mhkz44 پست شده است View Postمن چن روزی نیاز به ریکاوری دارم .. از دوستان پوزش میطلبم .. مخصوصاً از عزیز ونور چشمی که موجب ناراحتیش شدم صمیمانه معذرت میخام قصد بی احترامی نداشتم ... در درون مندسن هیچ نیت بدی وجود نداره حتی یک ذره سر سوزن ... فقط و فقط دوس داشتن ومحبت کردن ...
ندانم ندانی.. کجایم .... کجایی کجایی..... گمونم به کام تو هم .... ریخته زهر جدایی.. جدایی
بگو سر به بستر.... تو هر شب .... به غربت میگذاری.. میگذاری
بگو که تو هم ... مثل من .. همزبونی ...نداری .. نداری
بگو که تو هم روزها را .... بحر مردن میشماری.. میشماری
میدونم تو هم... هیچ .. امیدی .. به دیدار دیگر .. نداری.. نداری
مثل مردن میمونه از... همه کس دل بریدن .. حتی بدتر ز مردن.... عزیزان رو ندیدن ..ندیدن.. ندیدن دل بریدن
..محمد حسن پسرخوبی هستی و زودبرگرد...[B]....ای امید لحظه های ناگزیر.....ساقی بی دست دستم رابگیر....
نظر
-
در اصل توسط نون پست شده است View Postخدا وکیلی من نگفتم کسی رو زندانی کنن
فقط میگم کسی با پای خودش تو زندان نره یا کسی برا خودش زندان پیش خرید نکنه
ناگفته نمونه که از ایجاد محدودیت و صد البته ظلم در حق دیگران به شدت هر چه تمامتر بیزار م اما نمیخوام کسی هم در حق من ظلم کنه یا خدای ناکرده محدودم کنه
حالا که داروغه و شحنه هرچی که از دستشون بر میاد در حق رعیت جماعت کوتاهی نمیکنند روا نیست که ما هم مقدمات حبس ابد خودمون رو فراهم کنیم
و البته همیشه اعتدال خوبه تو جامعه استبداد زده ای مثل دهات ما باید کار فرهنگی زیادی کرد تا یه خورده احوالات ما نرمال بشه و بازم البته هیچ کاری بدون هزینه نیست[B]....ای امید لحظه های ناگزیر.....ساقی بی دست دستم رابگیر....
نظر
-
در اصل توسط مهربان پست شده است View Post...ببین نون عزیز اینکه یکی تو زندگی مشترک دست بالا داره همه اش حرفه....نوع رابطه آدمه بخصوص وقتی اینطور نزدیک و دو طرفه میشه خیلی خاصو پیچیده است و نمیتونی بگی که کی حرف اولو میزنه...یادت باشه هرکس یه نقطه ضعفی حتی قبل ا شناخت کافی از هم از طرف مقابل داره....مرد امنیت و ارامش زن در کنارش بعننوان یه پتانسیل برتری دستشه و زن غرور و غیرت مرد....
اما احترام و آزادی و اینا اول که باید دو طرفه باشه ثانی هرکی خودش اینا رو کسب میکنه و بستگی به شخصیت و ظرفیت خودش داره یعنی منظورم اینه که نمیشه یه نسخه واحد واسه همه پیچید البته این روابط زن و شوی به گفته شما و بزرگان اهل فن بسیار پیچده است و بنده به هیچ وجه قصد دخول به مبحث رو ندارم فقط عرض بنده در حاشیه فرمایش جناب خودشکوفا این بود که یه وقت خدای ناکرده از هول هلیم تو دیگ نیافتیم ( ببخشید هر چی گشتم ضرب المثلی بهتر از این پیدا نکردم) و اینکه تجربه به من ثابت کرده که بانو جماعت از آنجا که سرشار از احساس و عواطف هستند باید یه جورائی از لحاظ منطقی ساپورتشون کرد تا خدای ناکرده گند به زندگی و شوی نگون بخت نزنند سر بسته بگم اگرم رل رو بهشون سپردی لااقل کمربند رو محکم ببند
نظر
-
نظر
نظر