پاسخ : استراتژی معامله گری به سبک و سیاق کروکودیل ها
تا وسطاش خوندم به نظرم اشتباه میگید. حباب بورس باعث تورم نمیشه. سود سپرده باعث تورم میشه
در اصل توسط azad.60 پست شده است
View Post
عرض ادب
به نکته مهمی رسیدین، چیزی که در اقتصاد کفته میشه “قیمت های نسبی”
وقتی من ۲ سهم فولاد میفروشم، که باهاش یک سهم شبندر بخرم، در واقع انگار قیمت شبندر معادل ۲ تا فولاد مبارکه است، حالا آیا فرقی می کرد که مثلا فولاد ۴۲۰ تومن باشه، شبندر ۸۴۰، یا فولاد ۱ ریال باشه، شبندر ۲ ریال؟ پس قیمت های اسمی هویت ندارن
یا شما وقتی ماشین نازنینت رو فروختی و سهم خریدی، انگار یک ماشینت معادل اون میزان سلامت بود
وقتی فردی ۲ ساعت تو اسنپ کار کرد و ۳ کیلو سیب خرید، انگار ۲ ساعت کارش رو با ۳ کیلو سیب معاوضه کرد،…
به همین دلیل ما در اقتصاد، ابتدا، اقتصاد بخش حقیقی رو مطالعه می کنیم، اقتصادی که درش پول نیست و همه معاملات پایاپای انجام میشه.
بعد که ورزیده شدیم و مکانیزم ها رو شناختیم، این فرض رو که همه معاملات پایاپای هست، تصحیح می کنیم، با معرفی پول و بانک، چرا که اساسا اون فرض اولیه واقع بینانه نبود! اگه یه فردی حاضر نبود مثلا سیب بگیره و در عوض پرتقال میخواست، شما به اندازه یه معامله بیشتر باید هزینه میکردین.
لذا نهاد بانک بوجود میاد تا هزینه های مبادله حداقل شه و از طرفی امکان قرض گرفتن از آینده ممکن شه
اما در حالت کلی، رشد بورس معادله تورم نیست، بلکه حباب بورس منجر به تورم میشه
سود سپرده لزوما تورم زا نیست، سود موهومی در سپرده بلند مدت منجر به تورم میشه
در رابطه با نقدینگی و ورود و خروج سرمایه ها، مسامهتا الفاظی بکار میره که درست نیست
نقدینگی از جایی به جایی نمیره! بلکه این تقاضاست که کم و زیاد میشه
پول یا نقدینگی یعنی قدرت خرید، پول بالذاته هویت نداره
در سال های ۹۳ تا ۹۶، که تورم محدود بود، سود سپرده ۲۵% بصورت مکرر به شما قدرت خریدی میداد که به منی که مثلا سهام داشتم نمیداد
میزان سپرده من در سال ۹۳، مثلا اگه ۲ تا سهم یا ۲ تا بورس بود، در سال ۹۶ معادل ۴ تا بورس شد!
پس این مازاد قدرت خرید برای من مطلوبیتی ایجاد میکرد، که در سال ۹۷ محقق شد
من در سال ۹۳ با معادل سپرده ام یک متر آپارتمان میتونستم بخرم، در سال ۹۶ میتونستم ۲ متر بخرم
پس انگیزه مبادله پیدا کردم! اون سود موهومی سپرده نهایتا منجر شد، من اضافه تقاضایی داشته باشم که قبلا نداشتم، این عدم تعادل در سال های بعدش تبدیل به تعادل شد
چگونه؟ با افزایش قیمت اسمی بازارهای دیگه
حالا برای سهام، من در انتهای ۹۸ میتونستم با میزان سهامم، یک سکه بخرم، در نیمه ۹۹ با همون میزان سهم، میتونستم ۵ تا سکه بخرم
مطلوبیت من زیاد میشد اگه بخشی از سهامم رو میفروختم و تعداد بیشتری سکه میخریدم
وقتی انگیزه های فردی، چیزی رو اقتضا می کنه، اون انگیزه ها در بازار نیروهای عرضه و تقاضا رو طوری تنظیم میکنه تا عدم تعادل ها تبدیل به تعادل بشه
در بازار ارز هم همینه
یعنی وقتی ارز جهش میکنه، باز اضافه تقاضایی به من میده که به اون کسی که ارز نداره نمیده
این انگیزه مبادله نهایتا همه بازار ها رو متعادل میکنه تا اصطلاحا بازارها تسویه شن
در رابطه با کاهش ارزش بورس هم همین داستانه، همینطور کاهش ارزش بازار پول با سیاست انقباضی بانک مرکزی یا کاهش قیمت دلار
کاهش این ها بدون تغییر در عوامل فوندامنتال (منظورم عدم همراهی متغیرهای حقیقی) صرفا موجب رکود میشه و به کاهش قیمت های اسمی معمولا نمی انجامه، به دلیل چسبندگی قیمت ها
لذا معمولا این اتفاق موقته، ولی اگه همراه باشه با عوامل فوندامنتال حتما بازارهای دیگه هم متاثر میشن
نهایتا، تعادل عمومی یا general equilibrium یه قاعده است که گریزی ازش نیست مثل فیزیک، قانون جاذبه برای کسی که نادیده اش بگیره و خودش رو از طبقه ۱۰ ام رها کنه، این طور نیست که عمل نکنه، چون اون فرد این قانون رو به رسمیت نشناخته!
ارادت
به نکته مهمی رسیدین، چیزی که در اقتصاد کفته میشه “قیمت های نسبی”
وقتی من ۲ سهم فولاد میفروشم، که باهاش یک سهم شبندر بخرم، در واقع انگار قیمت شبندر معادل ۲ تا فولاد مبارکه است، حالا آیا فرقی می کرد که مثلا فولاد ۴۲۰ تومن باشه، شبندر ۸۴۰، یا فولاد ۱ ریال باشه، شبندر ۲ ریال؟ پس قیمت های اسمی هویت ندارن
یا شما وقتی ماشین نازنینت رو فروختی و سهم خریدی، انگار یک ماشینت معادل اون میزان سلامت بود
وقتی فردی ۲ ساعت تو اسنپ کار کرد و ۳ کیلو سیب خرید، انگار ۲ ساعت کارش رو با ۳ کیلو سیب معاوضه کرد،…
به همین دلیل ما در اقتصاد، ابتدا، اقتصاد بخش حقیقی رو مطالعه می کنیم، اقتصادی که درش پول نیست و همه معاملات پایاپای انجام میشه.
بعد که ورزیده شدیم و مکانیزم ها رو شناختیم، این فرض رو که همه معاملات پایاپای هست، تصحیح می کنیم، با معرفی پول و بانک، چرا که اساسا اون فرض اولیه واقع بینانه نبود! اگه یه فردی حاضر نبود مثلا سیب بگیره و در عوض پرتقال میخواست، شما به اندازه یه معامله بیشتر باید هزینه میکردین.
لذا نهاد بانک بوجود میاد تا هزینه های مبادله حداقل شه و از طرفی امکان قرض گرفتن از آینده ممکن شه
اما در حالت کلی، رشد بورس معادله تورم نیست، بلکه حباب بورس منجر به تورم میشه
سود سپرده لزوما تورم زا نیست، سود موهومی در سپرده بلند مدت منجر به تورم میشه
در رابطه با نقدینگی و ورود و خروج سرمایه ها، مسامهتا الفاظی بکار میره که درست نیست
نقدینگی از جایی به جایی نمیره! بلکه این تقاضاست که کم و زیاد میشه
پول یا نقدینگی یعنی قدرت خرید، پول بالذاته هویت نداره
در سال های ۹۳ تا ۹۶، که تورم محدود بود، سود سپرده ۲۵% بصورت مکرر به شما قدرت خریدی میداد که به منی که مثلا سهام داشتم نمیداد
میزان سپرده من در سال ۹۳، مثلا اگه ۲ تا سهم یا ۲ تا بورس بود، در سال ۹۶ معادل ۴ تا بورس شد!
پس این مازاد قدرت خرید برای من مطلوبیتی ایجاد میکرد، که در سال ۹۷ محقق شد
من در سال ۹۳ با معادل سپرده ام یک متر آپارتمان میتونستم بخرم، در سال ۹۶ میتونستم ۲ متر بخرم
پس انگیزه مبادله پیدا کردم! اون سود موهومی سپرده نهایتا منجر شد، من اضافه تقاضایی داشته باشم که قبلا نداشتم، این عدم تعادل در سال های بعدش تبدیل به تعادل شد
چگونه؟ با افزایش قیمت اسمی بازارهای دیگه
حالا برای سهام، من در انتهای ۹۸ میتونستم با میزان سهامم، یک سکه بخرم، در نیمه ۹۹ با همون میزان سهم، میتونستم ۵ تا سکه بخرم
مطلوبیت من زیاد میشد اگه بخشی از سهامم رو میفروختم و تعداد بیشتری سکه میخریدم
وقتی انگیزه های فردی، چیزی رو اقتضا می کنه، اون انگیزه ها در بازار نیروهای عرضه و تقاضا رو طوری تنظیم میکنه تا عدم تعادل ها تبدیل به تعادل بشه
در بازار ارز هم همینه
یعنی وقتی ارز جهش میکنه، باز اضافه تقاضایی به من میده که به اون کسی که ارز نداره نمیده
این انگیزه مبادله نهایتا همه بازار ها رو متعادل میکنه تا اصطلاحا بازارها تسویه شن
در رابطه با کاهش ارزش بورس هم همین داستانه، همینطور کاهش ارزش بازار پول با سیاست انقباضی بانک مرکزی یا کاهش قیمت دلار
کاهش این ها بدون تغییر در عوامل فوندامنتال (منظورم عدم همراهی متغیرهای حقیقی) صرفا موجب رکود میشه و به کاهش قیمت های اسمی معمولا نمی انجامه، به دلیل چسبندگی قیمت ها
لذا معمولا این اتفاق موقته، ولی اگه همراه باشه با عوامل فوندامنتال حتما بازارهای دیگه هم متاثر میشن
نهایتا، تعادل عمومی یا general equilibrium یه قاعده است که گریزی ازش نیست مثل فیزیک، قانون جاذبه برای کسی که نادیده اش بگیره و خودش رو از طبقه ۱۰ ام رها کنه، این طور نیست که عمل نکنه، چون اون فرد این قانون رو به رسمیت نشناخته!
ارادت
نظر