تکنیکال ( بهرام و رفقا )

Collapse
این تاپیک بسته شد.
X
X
 
  • زمان
  • نمایش
Clear All
new posts
  • sundaaay
    عضو فعال
    • Dec 2020
    • 742

    #4726
    پاسخ : هدف شاخص : 2,100,000 واحد

    در اصل توسط cbo44 پست شده است View Post
    تجهیزات ارتش افغانستان به شدت بهتر از طالبان بود ولی>>>
    3 دلیل عمده سقوط دولت افغانستان:
    1-وجود اختلافات قومی و نژادی و اختلافات رهبران قبایل
    2-سیاست های تبلیغاتی کاندیداهای امریکایی برای افزایش محبوبیت و وعده خروج از افغانستان
    3-به کارگیری افراد با روحیه زنانه توسط غربی ها برای خاورمیانه(اشرفغنی)
    دوست عزیز شما هیچ سهمی برای خود مردم افغانستان قائل نیستید؟ یعنی هیچ تقصیری ندارند؟ سه مورد که اشاره کردید رو قبول دارم اما 20 سال زمان کمی نبوده که مردم افغانستان نتونستن از فرصت استفاده کنند... بلاخره این فساد و سومدیریت در دولت افغانستان از کجا نازل شده؟ بلاخره بدنه دولت و ارگان ها رو همین مردم افغانستان اداره میکردن...

    خود مردم افغانستان باید زودتر از اینا به خودشون میامدن و تعصبات رو کنار میزاشتن... طالبان در بستر نفهمی و خریت مردم رشد میکنه و نیرو میگیره... خود مردم افغانستان باید به خودشون می امدن ... آخر و عاقبت "اول دین" و "اول پول" همین میشه...

    نظر

    • sundaaay
      عضو فعال
      • Dec 2020
      • 742

      #4727
      پاسخ : هدف شاخص : 2,100,000 واحد

      این شیربچه دره پنجشیر را به‌خاطر بسپارید
      (ویدئو) «احمد مسعود» با چند هلیکوپتر به دره پنجشیر رفت؛ مقاومت آغاز شد؟


      احمد دیروز عصر پنهانی از فرودگاه کابل به پنجشیر رفت. از وسط صد‌ها تفنگدار دریایی امریکا، مستقر در فرودگاه یا به‌قول افغانستانی‌ها میدان هوایی کابل. جالب ان‌که چند هلی‌کوپتر را هم با خودش برد.



      پنجشیر یکی از ۳۴ ولایت افغانستان است که جمعیت آن نزدیک به ۱۵۰ هزار نفر است و بیشتر ساکنان آن تاجیک هستند. تاجیک‌ها ۹۸.۹ درصد جمعیت این ولایت را شکل می‌دهند. در حال حاضر نیرو‌های دولتی و شبه نظامیان محلی در طول مرز‌های پنجشیر مستقر هستند و این منطقه تبدیل به دژی برای مقاومت در برابر طالبان خواهد شد. این دومین بار است که پنجشیر تبدیل به دژی برای مقاومت در برابر طالبان می‌شود.

      محمدحسین جعفریان درباره این موضوع نوشت: درست وقتی امثال غنی و دیگر دوپاسپورته‌های افغانی فرار را بر قرار ترجیح دادند. درست وقتی مبارزان و رهبران بسیج مردمی هم مقابل طالبان فرار کرده یا تسلیم شده‌اند، درست وقتی کل افغانستان جلوی طالبان زانو زده است، احمد مسعود تنها پسر شهید احمدشاه مسعود، حاضر به تسلیم دره پدری به طالبان نشد. پرچم مبارزه را بلند کرد و از همه مخالفان طالبان خواست در دره پنجشیر نزد او بیایند.احمد دیروز عصر پنهانی از فرودگاه کابل به پنجشیر رفت. از وسط صد‌ها تفنگدار دریایی امریکا، مستقر در فرودگاه یا به‌قول افغانستانی‌ها میدان هوایی کابل. جالب ان‌که چند هلی‌کوپتر را هم با خودش برد. درست مثل فیلم‌های هالیوودی که خود امریکایی‌ها می‌سازند!این بچه شیر تازه نفس را به‌خاطر بسپارید. اگر خدا یاری‌اش کند، بعد از این اخبار زیادی از او خواهید شنید. او سال‌ها در ایران بود و راهنمایی و دبیرستان را اینجا خواند. جوان، خوش‌فکر و پرشور است، درست مثل جوان‌های خودمان. تازه سی و یک را تمام کرده است.



      ویدئو:
      احمد دیروز عصر پنهانی از فرودگاه کابل به پنجشیر رفت. از وسط صد‌ها تفنگدار دریایی امریکا، مستقر در فرودگاه یا به‌قول افغانستانی‌ها میدان هوایی کابل. جالب ان‌که چند هلی‌کوپتر را هم با خودش برد.


      آخرین ویرایش توسط sundaaay؛ 2021/08/16, 19:22.

      نظر

      • sundaaay
        عضو فعال
        • Dec 2020
        • 742

        #4728
        پاسخ : هدف شاخص : 2,100,000 واحد

        در اصل توسط sundaaay پست شده است View Post
        این شیربچه دره پنجشیر را به‌خاطر بسپارید
        (ویدئو) «احمد مسعود» با چند هلیکوپتر به دره پنجشیر رفت؛ مقاومت آغاز شد؟



        پنجشیر یکی از ۳۴ ولایت افغانستان است که جمعیت آن نزدیک به ۱۵۰ هزار نفر است و بیشتر ساکنان آن تاجیک هستند. تاجیک‌ها ۹۸.۹ درصد جمعیت این ولایت را شکل می‌دهند. در حال حاضر نیرو‌های دولتی و شبه نظامیان محلی در طول مرز‌های پنجشیر مستقر هستند و این منطقه تبدیل به دژی برای مقاومت در برابر طالبان خواهد شد. این دومین بار است که پنجشیر تبدیل به دژی برای مقاومت در برابر طالبان می‌شود.

        محمدحسین جعفریان درباره این موضوع نوشت: درست وقتی امثال غنی و دیگر دوپاسپورته‌های افغانی فرار را بر قرار ترجیح دادند. درست وقتی مبارزان و رهبران بسیج مردمی هم مقابل طالبان فرار کرده یا تسلیم شده‌اند، درست وقتی کل افغانستان جلوی طالبان زانو زده است، احمد مسعود تنها پسر شهید احمدشاه مسعود، حاضر به تسلیم دره پدری به طالبان نشد. پرچم مبارزه را بلند کرد و از همه مخالفان طالبان خواست در دره پنجشیر نزد او بیایند.احمد دیروز عصر پنهانی از فرودگاه کابل به پنجشیر رفت. از وسط صد‌ها تفنگدار دریایی امریکا، مستقر در فرودگاه یا به‌قول افغانستانی‌ها میدان هوایی کابل. جالب ان‌که چند هلی‌کوپتر را هم با خودش برد. درست مثل فیلم‌های هالیوودی که خود امریکایی‌ها می‌سازند!این بچه شیر تازه نفس را به‌خاطر بسپارید. اگر خدا یاری‌اش کند، بعد از این اخبار زیادی از او خواهید شنید. او سال‌ها در ایران بود و راهنمایی و دبیرستان را اینجا خواند. جوان، خوش‌فکر و پرشور است، درست مثل جوان‌های خودمان. تازه سی و یک را تمام کرده است.



        ویدئو:
        احمد دیروز عصر پنهانی از فرودگاه کابل به پنجشیر رفت. از وسط صد‌ها تفنگدار دریایی امریکا، مستقر در فرودگاه یا به‌قول افغانستانی‌ها میدان هوایی کابل. جالب ان‌که چند هلی‌کوپتر را هم با خودش برد.




        احمد مسعود، فرزند احمد شاه مسعود، فرماندۀ شهیر به قتل رسیده توسط القاعدۀ ، در نامه‌ای از فرانسه خواست «مبارزان آزادی در افغانستان» را رها نکند. وی این نامه را به «برنار هانری لِوی»، فیلسوف فرانسوی نزدیک به پدر خود، نگاشته و در آن از او خواسته است از جانب وی «رئیس جمهوری مکرون، اَن ایدالگو و پاریسی‌ها» را از سرنوشت مردم در کابل، در صورتی که این شهر بدست طالبان بیفتد، آگاه کند. خانم اَن ایدالگو شهردار پاریس است که اخیراً خیابانی در این شهر را به نام احمد شاه مسعود نامگذاری کرد. بنوشتۀ احمد مسعود، در صورتی که طالبان بر کابل چیره شوند «انتقامی دهشتناک، بازگرداندن دوبارۀ زنان به قفس و بردگی گسترده» در انتظار مردم خواهد بود. او از فرانسه می‌خواهد سلاح، مهمات و آذوقه در اختیار او بگذارد.

        نظر

        • cbo44
          عضو عادی
          • Oct 2020
          • 129

          #4729
          پاسخ : هدف شاخص : 2,100,000 واحد

          در اصل توسط sundaaay پست شده است View Post
          دوست عزیز شما هیچ سهمی برای خود مردم افغانستان قائل نیستید؟ یعنی هیچ تقصیری ندارند؟ سه مورد که اشاره کردید رو قبول دارم اما 20 سال زمان کمی نبوده که مردم افغانستان نتونستن از فرصت استفاده کنند... بلاخره این فساد و سومدیریت در دولت افغانستان از کجا نازل شده؟ بلاخره بدنه دولت و ارگان ها رو همین مردم افغانستان اداره میکردن...

          خود مردم افغانستان باید زودتر از اینا به خودشون میامدن و تعصبات رو کنار میزاشتن... طالبان در بستر نفهمی و خریت مردم رشد میکنه و نیرو میگیره... خود مردم افغانستان باید به خودشون می امدن ... آخر و عاقبت "اول دین" و "اول پول" همین میشه...
          نه خیر. مردم افغانستان بی گناهن
          من نه خودم افغانستانیم نه اشناهام هستن.
          رهبرای افراط گرا و ایدیولوژیک جامعه شناسای خوبی هستن! اینا فهمیدن که با حتی 1% جامعه هوادار ولی یکدست-هم از نظر نژادی و هم ایدیولوژیک- میتونن به کل جامعه حکومت کنن.
          کل طالبان 60000 عضو داره و به نسبت جمعیت افغانستان حدود 0.2 درصدش میشه ولی همشون یک نژاد و یک عقیده دارن.
          این اصل رو هیتلر هم اجرا کرد تو آلمان خالص سازی نژاد و تفکر.
          دیگه بقیه جامعه به وسیله اختلاف افکنی با هم اداره میشن و نیازی به همراهی اکثریت نیست.
          یه شهروند افغانی با GDP per capita حدود 500 دلار سالیانه نه قدرت اقتصادی داره نه قدرت تغییر سرنوشت سیاسیشو

          نظر

          • linux_linda
            عضو فعال
            • Jun 2014
            • 3356

            #4730
            پاسخ : هدف شاخص : 2,100,000 واحد

            در اصل توسط بهرام نامدار پست شده است View Post
            فهرست هزینه های آمریکا در افغانستان :

            ۱۵۰۰ میلیارد دلار هزینه جنگ

            ۵۰۰ میلیارد دلار سود یا عدم نفع هزینه جنگ

            ۸۷ میلیارد دلار هزینه تعلیم نظامیان و‌ پلیس

            ۲۴ میلیارد دلار توسعه اقتصادی

            اگر سهم توسعه اقتصادی سهم بیشتری در هزینه ها داشت احتمالا افغانستان دیگری را شاهد بودیم ...
            اگر این پول رو بعنوان جایزه تقسیم میکرد برای جنازه افراد طالبان زودتر ریشه طالبان کنده میشد

            نظر

            • بهرام نامدار
              عضو فعال
              • Oct 2020
              • 9392

              #4731
              پاسخ : هدف شاخص : 2,100,000 واحد

              ? مقاله: "نرفته بودند که بازگردند..."

              ? شهاب‌الدین فرخ‌یار، نویسنده و روزنامه‌نگار ایرانی ساکن تاجیکستان، در فیس‌بوک خود نوشت:

              ✍ دوست عزیزی دیروز پیغام داد آخرین خبرها چیست؟ نوشتم کدام خبر؟ نوشت افغانستان. نوشتم در افغانستان اتفاقی افتاده است؟ نوشت مگر خبرها را دنبال نمی کنی؟ طالبان دو باره برگشته اند! نوشتم مگر رفته بودند؟

              ✍ این مکاتبه به‌هیچ‌وجه جنبه شوخی ندارد. این روزها بسیاری در جستجوی تحلیل شرایط افغانستان‌اند و دلیل بازگشت ساده و بدون مقاومت طالبان به قدرت را جستجو می‌کنند.

              ✍ تصور عموم از وقایع افغانستان چنین است که گروهی افراطی با برداشت‌های شاذ از اسلام، سی سال پیش با حمایت پاکستان کشور را اشغال کردند و پناهگاه سازمان القاعده شدند و پس از وقایع ۱۱سپتامبر و حمله آمریکا و متحدانش از مراکز شهرها عقب رفتند و مردم به جان آمده از دوران حکومت آنها با کمک آمریکا حکومتی دمکراتیک بنا نهادند.

              ✍ با یک نیروی نظامی بیش از ۳۵۰ هزار نفری و پارلمانی با حضور اجباری ۲۵ درصدی زنان، مطبوعات آزاد و بی‌شمار ایستگاه‌های رادیویی و تلویزیونی که رشک مردم همسایه‌اش ایران بود که همچنان آخوندها بر آن حکومت می‌کنند.

              ✍ این صورت ظاهر مسئله‌ای پیچیده و در عین حال ساده است. برای توضیح این سهل ممتنع پیش از هر چیز خوب است از ظواهر رسمی فاصله بگیریم و به یک پرسش هویتی مهم پاسخ دهیم.

              ✍ پرسش این است که بدنه‌ اصلی جامعه‌ افغانستان در پاسخ به پرسش کیستی و چیستی خود به شما چه می‌گویند. به عبارت دیگر، یک افغان مهم‌ترین وجه هویتی خود را چه می‌داند؟ پاسخ به این پرسش دشوار نیست.

              ✍ مردم ساکن در جغرافیایی که امروز افغانستان نامیده می‌شود، هویت خود را با دین اسلام تعریف می‌کنند و بلافاصله به سوی مذهب متمایل می شوند. یک ساکن افغانستان که به جامعه‌ی اکثریت این کشور تعلق دارد خود را یک مسلمان سنی می‌داند و تا نیازی نباشد به لایه‌های دیگر هویتی خود وارد نمی‌شود.

              ✍ لایه‌ دوم هویتی یک افغان مسلما هویت قبیله‌ای اوست، اما این لایه از هویت او در برابر لایه اول که اسلام است تنها در شرایطی خاص و ویژه خود را می‌نمایاند. غلبه و سلطه لایه‌ اول هویتی یک نفر ساکن افغانستان را نه در زمان حضور طالبان در قدرت که پیش و پس از آن باید جستجو کرد.

              ✍ بدنه‌ اصلی گروه طالبان همان نیروهای مجاهدین در دوران شوروی بودند که پس از نزاع آنها بر سر قدرت در قامت گروه طالبان البته با پول و سلاح عربستان و لجستیک پاکستان بعنوان نیرویی رهایی‌بخش ظهور پیدا کردند و با کمترین مقاومت در راه رسیدن به قدرت از سوی مردم خسته از جنگ‌های داخلی پذیرفته شدند.

              ✍ برای اینکه بدانیم طالبان هیچگاه نرفته بودند که دوباره بازگردند، خوب است مجموعه‌ فتواها، سخنرانی‌ها و موضع‌گیری‌های علمای افغانستان را در دوران حکومت به‌اصطلاح دمکراتیک بررسی کنیم. در تمام این سال‌ها شمار اندکی از علمای اهل سنت بودند که حاضر شدند اصل عملیات انتحاری بی‌هدف و کور را محکوم کنند.

              ✍ در مورد خارج از دین اعلام کردن طالبان تقریبا هیچ چهره‌ شناخته‌شده‌ای حاضر به انجام این کار نشد. برخلاف تبلیغات حکومت، اجرای حدود اسلامی تنها به مناطق تحت حکومت طالبان تعلق نداشت. حتی در همان روزهای اول قاضی‌القضات حکومت دمکراتیک از میان ملاهایی انتخاب شد که سابقه‌ همکاری با طالبان را داشتند.

              ✍ آنچه معمولا جامعه‌ی بیرونی افغانستان را در مورد هویت آنان به اشتباه می‌اندازد، گزارش‌های رسانه‌های غربی و بویژه از نوع فارسی‌زبان آن است.

              ✍ افغانستان دوران پس از طالبان با این تصویر معروف آغاز می‌شود که گروهی از مردان پشت در یک سلمانی صف بسته‌اند تا ریش خود را بتراشند و یا در گوشه‌ای دیگر چند تن زن و دختر جوان فرنجی‌هایشان را از سر بر می‌دارند.

              ✍ خطای عمده‌ ناظران بیرونی از همینجا نشأت می‌گیرد. چنین تصاویری از افغانستان دمکراتیک که تا نشان دادن تیم فوتبال دختران و یا حتی هفته‌ مد پیش می‌رود، باعث می‌شود ناظر بیرونی تصور کند افغانستانی با اندیشه‌های لیبرالیستی وجود دارد که سرگرم مبارزه با مشتی افراط‌گرای اسلامی به نام طالبان است که هر از چندی با انجام عملیات انتحاری مردم کوچه و بازار را می‌کشد.

              ✍ درحالیکه به جز آن درصد ناچیزی که ممکن است واقعا تمایلات لیبرالیستی داشته باشند، به شما قول می‌دهم بسیاری از همان چهره‌های به‌ظاهر لیبرال در مورد لایه‌ اول هویتی خود تردید ندارند که مسلمان سنی هستند و اگر پایبند به قوانین شریعت نیستند، نه از روی بی‌اعتقادی به آن است که خود را فردی گناهکار به حساب می‌آورند و به طرق مختلف دست به توجیه آن می‌زنند.
              .

              نظر

              • بهرام نامدار
                عضو فعال
                • Oct 2020
                • 9392

                #4732
                پاسخ : هدف شاخص : 2,100,000 واحد

                مقاله ی کامل نویسنده:


                شهاب‌الدین فرخ‌یار
                نویسنده و روزنامه‌نگار ایرانی ساکن تاجیکستان

                دوست عزیزی دیروز پیغام داد آخرین خبرها چیست؟ نوشتم کدام خبر؟ نوشت افغانستان. نوشتم در افغانستان اتفاقی افتاده است؟ نوشت مگر خبرها را دنبال نمی کنی؟ طالبان دو باره برگشته اند! نوشتم مگر رفته بودند؟

                این مکاتبه به‌هیچ‌وجه جنبه شوخی ندارد. این روزها بسیاری در جستجوی تحلیل شرایط افغانستان‌اند و دلیل بازگشت ساده و بدون مقاومت طالبان به قدرت را جستجو می‌کنند. تصور عموم از وقایع افغانستان چنین است که گروهی افراطی با برداشت‌های شاذ از اسلام، سی سال پیش با حمایت پاکستان کشور را اشغال کردند و پناهگاه سازمان القاعده شدند و پس از وقایع ۱۱سپتامبر و حمله آمریکا و متحدانش از مراکز شهرها عقب رفتند و مردم به جان آمده از دوران حکومت آنها با کمک آمریکا حکومتی دمکراتیک بنا نهادند.
                این صورت ظاهر مسئله‌ای پیچیده و در عین حال ساده است. برای توضیح این سهل ممتنع پیش از هر چیز خوب است از ظواهر رسمی فاصله بگیریم و به یک پرسش هویتی مهم پاسخ دهیم.
                پرسش این است که بدنه‌ اصلی جامعه‌ افغانستان در پاسخ به پرسش کیستی و چیستی خود به شما چه می‌گویند. به عبارت دیگر، یک افغان مهم‌ترین وجه هویتی خود را چه می‌داند؟ پاسخ به این پرسش دشوار نیست.
                مردم ساکن در جغرافیایی که امروز افغانستان نامیده می‌شود هویت خود را با دین اسلام تعریف می‌کنند و بلافاصله به سوی مذهب متمایل می شوند. یک ساکن افغانستان که به جامعه‌ی اکثریت این کشور تعلق دارد خود را یک مسلمان سنی می‌داند و تا نیازی نباشد به لایه‌های دیگر هویتی خود وارد نمی‌شود.
                لایه‌ دوم هویتی یک افغان مسلما هویت قبیله‌ای اوست، اما این لایه از هویت او در برابر لایه اول که اسلام است تنها در شرایطی خاص و ویژه خود را می‌نمایاند. غلبه و سلطه ی لایه‌ی اول هویتی یک نفر ساکن افغانستان را نه در زمان حضور طالبان در قدرت که پیش و پس از آن باید جستجو کرد. بدنه‌ اصلی گروه طالبان همان نیروهای مجاهدین در دوران شوروی بودند که پس از نزاع آنها بر سر قدرت در قامت گروه طالبان البته با پول و سلاح عربستان و لجستیک پاکستان به عنوان نیرویی رهایی بخش ظهور پیدا کردند و با کمترین مقاومت در راه رسیدن به قدرت از سوی مردم خسته از جنگ‌های داخلی پذیرفته شدند.
                برای اینکه بدانیم طالبان هیچگاه نرفته بودند که دوباره باز گردند، خوب است مجموعه‌ی فتواها، سخنرانی‌ها و موضع‌گیری‌های علمای افغانستان را در دوران حکومت به اصطلاح دمکراتیک بررسی کنیم. در تمام این سال‌ها شمار اندکی از علمای اهل سنت بودند که حاضر شدند اصل عملیات انتحاری بی‌هدف و کور را محکوم کنند.
                در مورد خارج از دین اعلام کردن طالبان تقریبا هیچ چهره‌ شناخته‌شده‌ای حاضر به انجام این کار نشد. بر خلاف تبلیغات حکومت اجرای حدود اسلامی تنها به مناطق تحت حکومت طالبان تعلق نداشت. حتی در همان روزهای اول قاضی القضات حکومت دمکراتیک از میان ملاهایی انتخاب شد که سابقه‌ی همکاری با طالبان را داشتند.
                خطای عمده‌ی ناظران بیرونی از همینجا نشأت می‌گیرد. چنین تصاویری از افغانستان دمکراتیک که تا نشان دادن تیم فوتبال دختران و یا حتی هفته‌ مد پیش می‌رود، باعث می‌شود ناظر بیرونی تصور کند افغانستانی با اندیشه‌های لیبرالیستی وجود دارد که سرگرم مبارزه با مشتی افراط گرای اسلامی به نام طالبان است که هر از چندی با انجام عملیات انتحاری مردم کوچه و بازار را می‌کشد.
                برای بسیاری واقعه‌ی مرگ دختری به نام فرخنده در شهر کابل حادثه‌ای آشنا و همزمان دلخراش است. از زاویه گزارش‌های رسانه‌ای داستان از آنجا آغاز می‌شود که دختری به یک دعا نویس اعتراض می‌کند و کارهای او را فریبکارانه می‌شمارد و با او به مجادله بر می‌خیزد. در مقابل دعانویس با نسبت دروغ به او که گویا قرآن را آتش زده است، نمایشی به راه می‌اندازد و با کمک برخی از معتقدان و باورمندان، فرخنده را به طرز فجیعی می‌کشند.

                در این روایت از این حادثه چنین وانمود می‌شود که این رفتار به دایره‌ای کوچک و خاص از مردم تعلق دارد در حالی که قاتلان این جنایت از اقشار مختلف جامعه از کسبه گرفته تا رهگذران همه در آن دخالت داشتند و به فجیع ترین شکل ممکن دست به این جنایت زدند. فردای ماجرا گروه واقعا انگشت‌شماری از زنان و گروه کوچکی از جوانان با حمایت دولت به خونخواهی و بزرگداشت فرخنده برخاستند و چنین وانمود شد که فرخنده به گروهی از روشنفکران لیبرال جامعه تعلق دارد که با مظاهر تحجر و عقب‌افتادگی به مبارزه برخاسته و قربانی اندیشه ترقی‌خواهانه‌ خود شده است، درحالیکه موضوع نه‌تنها وارونه که چند مرتبه از اندیشه‌های متحجر جاری متحجرانه تر است.
                فرخنده به گفته‌ی خانواده‌اش مدتی بود که گرایش وهابی‌گری پیدا کرده بود و با همان هیبت و هیأت زنان عربستان یعنی روبنده بیرون می‌رفت و در روز حادثه از موضع یک ‌سلفی که هرگونه ساختن مزار و متولی‌گری و دعانویسی را خلاف توحید می‌دانند، با ملای دعانویس به مجادله‌ی لفظی می‌پردازد و به آن سرانجام ناگوار می‌رسد. فرخنده در حقیقت از پیروان اندیشه‌های القاعده بوده است.

                پرسش مقدر بی شک اکنون این است که بدین ترتیب آیا میان جامعه‌ی افغانستان که حنفی مذهب هستند با طالبان پیرو القاعده تباینی وجود دارد؟ که اگر چنین است پس این دو چگونه با هم جمع شده اند؟ پاسخ آن است که جریان اصلی در بدنه‌ی طالبان همان معتقدان سنتی جامعه‌ی حنفی سنی هستند که با معتقدان به جریان القاعده زاویه دارند و هیچگاه رویه‌ی آنها را به طور کامل به رسمیت نشناختند و در دوران باصطلاح جهاد جز گروه عبدالرسول سیاف که حتی نام خود را به عبدالرب تغییر داد، دیگران تابع اندیشه‌ی وهابی‌ها نشدند اما از پول و لجستیک دستگاه تبلیغاتی عربستان موسوم به الرابطه العالم اسلامیه بهره‌مند می‌شدند.(این موضوع را جای دیگری باید بررسید) سیاف نیز البته بعدها از آنها جدا شد که این خود باز شرح و داستان دیگریست.

                پس جامعه‌ی سنتی و مذهبی افغانستان جامعه‌ای تقریبا همگون بوده است که از سده‌های پیش با همین عقاید زیسته است و حتی عمده ترین دلیل جدا شدن این پاره از بدنه‌ی ایران پس از سست شدن قدرت صفویان و بدنبال آن مرگ نادرشاه همین مسئله‌ی مذهب است که با رشته‌ی باریکی تا ۱۸۵۰ میلادی به ایران پیوند داشت که آن هم با تلنگر عامل خارجی و فتور و سستی قاجاریه به سادگی آخرین پیوندهای سیاسی خود را از دست داد و با نامی ساختگی به کشوری تازه بدل شد.

                این مردم در طول تمام این سده‌ها درون جامعه‌ی سنتی خود قائل به همین اندیشه‌های نوع طالبانی بوده‌اند، اما این که چرا نشانه‌های آن را در غالب تلاش برای رسیدن به قدرت در دوره‌های پیش از انقلاب ثور نمی‌بینیم، باز به دلیل طولانی شدن باید زمان دیگری به آن پرداخت اما مختصر آن که در دوران پادشاهی‌های گذشته جامعه‌ی سنتی و کهن افغانستان در غالب آبادی‌ها و شهرهای بسیار کوچک اصولا با تغییر عمده‌ای روبرو نشده بودند تا واکنشی از خود نشان بدهند.

                تلاش مدرنیزاسیون دوران امان‌الله‌خان که همان وقت هم مخالفت‌های برخی ملاها را به دنبال داشت، اصولا تا این اندازه گسترده و تأثیرگذار نبود که بدنه‌ی اصلی جامعه را به واکنش وادارد و یا تلاش کند تا به زور و قهر آن را اعمال کند. ورود کمونیست‌ها به صحنه که با اصلاحات افراطی تا سطح روستاها گسترش یافت اولین تکانه‌ی جدی به جامعه‌ی افغانستان بود که با ورود ارتش روسیه به اوج رسید و به مرکز تسویه حساب دو ابر قدرت از یک سو و منازعه‌ی اسلام انقلابی بر آمده از انقلاب ایران، که هوادارانی در جهان سنی نیز داشت با عربستان به عنوان نماینده‌ی جریان رسمی از سوی دیگر به اوج رسید. و چنین بود که افغانستان به یک باره مرکز توزیع پول و سلاح شد تا هریک از این جریان‌ها تلاش کند تا پیروز اصلی این میدان تعیین کننده شود.

                در این میان، جامعه سنتی و فقیر افغانستان که تا پیش از آن از راه دامداری و کشاورزی و البته مواد مخدر، زندگانی عقب افتاده‌ی قرون وسطایی خود را سپری می‌کرد اکنون برای حفظ چفت و بست سنتی عقایدش به تلاطم افتاد و در برابر متجاوزان شوروی از یک سو قد علم کرد و با پول و سلاح های بی دریغ سرازیر شده به کشور به گروها و احزاب و به قول خودشان تنظیم‌های مختلف تقسیم شد. از این مرحله به بعد کسب قدرت و ریاست به اهداف خداجویانه‌ی اسلامی رهبران آنها نیز اضافه شد و لایه‌ی دوم هویتی نیز مورد استفاده قرار گرفت، اما نه چنان آشکار، که بر لایه‌ی نخست سایه بیندازد.

                ازاین‌رو، در آن هنگام دیدن اقوام مختلف در هر یک از این احزاب امر خارق العاده‌ای نبود و دیدن تنظیم‌های گوناگون در یک جغرافیای واحد قومی امری عجیب نمی‌نمود. هر یک از تنظیم‌ها در مناطق مختلف پایگاههایی داشتند و یک منطقه با ترکیب قومی به ظاهر یکسان ممکن بود با فرماندهانی از همان قوم و قبیله تابع گروه‌ها و تنظیم‌های مختلف باشند.
                از این مرحله است که اقتصاد کشاورزی و شبانی و در مرحله‌ی سوم کوکناری افغانستان وارد مرحله‌ی اقتصاد جنگ و مواد مخدر می‌شود با پایه‌ای از اسلام افراطی ِوارداتی که این بار به مراتب متحجرانه‌تر و افراطی‌تر از گذشته است و به وضوح با پول و قدرت و امکانات نیز پیوند پیدا می‌کند.

                این دوره‌ای است که روس‌ها افغانستان را ترک کرده، مجاهدین کابل و شهرهای بزرگ را در محاصره دارند و دولت نجیب روزهای آخر خود را می‌گذراند. آمریکا با احساس پیروز مطلق جنگ سرد کمک‌های خود را قطع کرده و در صدد پیچیدن کامل طومار زندگانیِ قدرتی به نام شوروی است و دیگر به افغانستان توجه ندارد و این درست روزهایی است که القاعده در حال برآمدن است و برخلاف جنگ ابر قدرت‌ها که به ظاهر به پایان رسیده نبرد بزرگ ایدئولوژیک دیگری در جهان اسلام در حال آغاز شدن است. (دراین‌باره در کتاب "افغانستان سرزمین دره‌ها" تا حدودی به آن اشاره کرده‌ام. در بخش عرب‌های افغان و ماجرای کشته شدن عبدالله عزام) این نبرد از نظر عربستان بسیار حیاتی است و نباید بخشی از همسایه‌ی ایران شیعه که از نظر زبانی و فرهنگی (این موضوع فرهنگ نیاز به توضیح دارد. عجالتا و اجمالا در اینجا به مفهوم برخی مشترکات) بخش جدایی‌ناپذیر ایران بوده است، در میانه‌ی این کارزار از دست برود.

                این نبرد اما با سرکشی و جاه طلبی کاذب نیروهای اسلامی سنی که (در آن کتاب کل این ماجرای انقلابی‌گری سنی را توضیح داده‌ام که نوعی واکسینه کردن جهان سنت در برابر اسلام انقلابی شیعه بود و مورد موافقت غرب) پیروزی بر شوروی را به حساب خود می‌گذراند رنگ و صورت دیگری به خود می‌گیرد و مرگ عزام که رهبر اصلی القاعده بود به نام آمریکا نوشته می‌شود و به ظهور بن لادن می‌انجامد.

                از این‌جاست که با سه گانه؛ اسلام انقلابی شیعه به رهبری ایران، و جریان انقلابی سنی به رهبری القاعده تحت حمایت عربستان و وجه سوم یعنی آمریکا مواجهیم (این نیز نیاز به فرصتی دیگر دارد) نقش پاکستان نیز دقیقا از این مرحله است که پر رنگ می‌شود. کشوری که زمانی بخشی از نیروهای غرب و جهان سنی برای مقابله با شوروی بود و نقش توزیع کننده امکانات و لجستیک آن و البته منافع سرشار اقتصادی از قِبَل آن را داشت، در این مرحله خود را در برابر تحولات جدید و منافع از دست رفته تنها می‌بیند و از طرفی با هرج و مرجی که پس از سقوط کابل رخ می‌دهد احتمال بازگشت افغانستان به همان مسیر سنتی خود که با پاکستان سر ناسازگاری داشت قوت می‌گیرد.

                موضوع خط دیورند و پیوند سنتی افغانستان با هند (شرح این نیز بماند) پاکستان از این مرحله است که وارد کارزار می‌شود و با جذب نیروهایی از بدنه‌ی مجاهدین سابق و البته پشتون‌های نواحی قبایلی خود که با اقوام پشتون افغانستان یک قوم و قبیله‌اند طالبان را برای ایجاد موازنه و حتی برتری بر هند شکل می‌دهد. این نیروها بر دو پایه شکل می‌گیرند، نخست ایدئولوژی اسلامی و دیگر قبایل شرقی پشتون. این طرح با حمایت گسترده عربستان و امارات که قصدشان ایزوله کردن ایران در نواحی شرقی و ایجاد کانون خطر برای آن است همراه می‌شود.

                حضور سه میلیون افغان در داخل ایران که همواره در حال رفت‌وآمد هستند و یک اقلیت نسبتا قابل توجه از شیعیان در مرکز افغانستان و اقتصاد وابسته‌ی آن به تولیدات ایران و در سال‌های اخیر، برگرداندن راههای تجاری افغانستان از بندر کراچی به سوی چابهار به اندازه‌ی کافی زمینه‌های نگرانی پاکستان و عربستان را فراهم می‌آورد. بخش اول این راهبرد تا زمان حمله‌ی القاعده به برج‌های دوقلو به خوبی پیش می‌رود.

                دیپلمات‌های ایرانی در مزار به دست طالبان کشته می‌شوند. مرزهای شرقی ایران نا امن می‌شود و باز گرداندن مهاجران در دستور کار ایران قرار می‌گیرد و راههای عبور و‌مرور مهاجران بسته می‌شود. این راهبرد تا زمان حمله‌ی القاعده به برج‌های دوقلو بخوبی کار می کند اما پس از آن با ورود آمریکایی‌ها و تشکیل دولت جدید با تکیه به نیروهای شمال و مجموعه‌ای از اقوام مختلف به شکست می‌انجامد.

                اما چیزی که موجب شکست این راهبرد می‌شود، عملیات خودسرانه‌ی القاعده است که برای خود رسالتی جهانی و آخرالزمانی قائل است و از همین جاست که نیروهای طالبان عقب می‌نشینند، اما نابود نمی‌شوند. در کشوری که به سرزمین دره‌ها معروف است چیزی به عنوان نابود کردن کامل حریف وجود ندارد، بویژه که آنها با پاکستانی همسایه‌اند که نوار نسبتا پهنی از مرز آن با افغانستان متعلق به اقوام پشتون است که در امور داخلی خود کاملا خود مختار هستند.

                این منطقه و نوار مرزی که به “قبایل ایجنسی” معروف است در جریان استقلال پاکستان از هند به شرط حفظ خودمختاری به پاکستان پیوسته‌اند. منطقه‌ای که همواره مورد مناقشه افغانستان با پاکستان بوده و تقریبا هیچیک از رهبران افغانستان تعلق آن را به پاکستان نپذیرفته اند، این مناطق با افغانستان هیچ مرز قابل تشخیصی چه از نظر جغرافیایی، نژادی، مذهبی و یا زبانی و فرهنگی ندارند. از این رو پاکستانی‌ها به طور هوشمندانه‌ای یک تهدید امنیتی را به یک فرصت راهبردی تبدیل کردند.

                آنها حتی نام مناطق پشتون‌نشین را که تا پیش از آن سرحد شمالی می‌نامیدند و همواره مورد مناقشه‌ی با پشتون‌ها بود، به پختون خواه یعنی نام مورد درخواست پشتون‌های منطقه تغییر دادند و خواست‌های ملی آنان را در مقابل هویت اسلامی کاملا کمرنگ ساختند.

                مردمی که در میان جنگ و با اقتصاد جنگ بزرگ شده‌اند و در تمام عمر از جنگ به معنای پول مزدوری ارتزاق کرده‌اند. برخلاف تصور اولیه به ندرت آماده‌ی وارد شدن به جنگ‌های طولانی مدتند. آنها نیروهای ارزان قیمتی هستند که با گرفتن مزدی اندک و تا وقتی پشتیبانی دارند و چشم اندازی از غنیمت و زن و زمین در پیش رو باشد می‌ایستند و می‌جنگند، اما به محض آن که این پشتیبانی و آن چشم انداز رخت بربندد آنها به استخدام طرف دیگر در می‌آیند.

                نبرد دو سوی این ماجرا تا تزریق پول به هریک از طرف‌ها و حضور و وجود پشتیبانی تا همین چند ماه پیش ادامه داشت. پاکستان به نمایندگی از عربستان و امارات یک لحظه هم از حمایت و تأمین طالبان دست نکشید، اما آمریکایی‌ها وقتی عزم رفتن کردند در این سوی ماجرا همه چیز فرو ریخت. این مرحله با تجربه و درس‌هایی از گذشته هم همراه بود و طالبان این بار به توصیه‌ی حامیانشان قرار نداشتند که با همان شیوه‌های تندروانه‌ی گذشته عمل کنند.
                این بار آمریکایی‌ها و عرب‌های متحدشان بر سر یک چیز توافق داشتند، آوردن حکومتی بر سر قدرت که رویه‌ای تهاجمی با دنیا نداشته باشد اما به اندازه‌ی کافی از ویژگی‌هایی برخوردار باشد که مانع نفوذ و حضور گسترده‌ی ایران شود. از نظر آنها قرار نبود عراق دیگری در همسایگی ایران بوجود بیاید. گرچه عوامل کافی برای آن کار را هم نداشت اما با سرمایه گذاری بر سر برخی از فاکتورها می‌توانست و می‌تواند نفوذ ایران را افزایش دهد. برخلاف تصور اما این فاکتورها که مهم‌ترین آن می‌تواند زبان باشد برخلاف تصور از کارایی لازم برای سود بردن از آن به عنوان یک فاکتور تعیین کننده برخوردار نیست. همانطور که مثلا این فاکتور برای عربستان در رقابت آنها با ایران در عراق عمل نکرد (این خود باز ماجرای دیگریست)
                خلاصه آنکه در هیچ یک از شهرها و بویژه روستاهایی (در مورد شهر به جز از دو سه شهری که تا حدودی واجد شرایط این نام هستند در موارد دیگر نباید فریب این عنوان را خورد) که طالبان در این روزها در جریان راهپیمایی خود اشغال یا آزاد می‌کنند هیچ دلیل سه گانه‌ای از تضاد عقیده از دست رفتن ثروت یا تفاوت عمده‌ی فرهنگی و زبانی میان بدنه‌ی اصلی جامعه با طالبان وجود ندارد که بتواند انگیزه‌ای قوی برای مقاومت باشد.
                همان گونه که عرض کردم این سومی بخصوص هیچگاه در میان توده‌های مردم موضوع قابل معارضه‌ای نبوده است. آنچه این موضوع یعنی زبان را بیشتر پیش چشم آورده منازعات داخل مجلس در دوره‌ی باصطلاح دمکراتیک است که برخی تلاش داشتند تا از آن در جهت پیشبرد منافع سیاسی خود بهره ببرند.

                این به این معنا نیست که چنین تضادی از بنیان بی اساس است، اما نکته آن است که این وجه از هویت افراد همچنان در برابر لایه‌ی نخست کم رنگ و بی جان است و مؤثر عمل نمی‌کند و تقریبا در هیچ کجا تبدیل به برخورد نظامی نشده است. این جامعه در طول سده‌ها از زبان فارسی به عنوان زیان میان قومی استفاده کرده و هنوز هم این کار را می‌کند. با آمدن طالبان در این مقطع بر سر قدرت چنانچه بخواهند مورد پذیرش جامعه جهانی قرار بگیرند مکانیزم‌های سابق در مورد زبان چون همیشه عمل خواهند کرد مگر آن که تغییرات تازه‌ای در بنیان‌های فکری جامعه پدیدار شود. که در کوتاه مدت کاملا بعید است.
                جامعه‌ی کنونی افغانستان با تاکید چندباره بر این موضوع که از نظر هویتی جامعه‌ای یک‌پارچه است و هنوز به طور جدی دچار رنسانس و نوزایی نشده با طالبانی که به اجرای محدود‌تر حدود اسلامی بپردازد و با مظاهر تمدن مانند رادیو تلویزیون و فوتبال و ورزش و تحصیل محدود زنان موافقت کند مشکلی ندارد. جامعه‌ی افغانستان حتی آنهایی که از برخی از این مظاهر استفاده می‌کنند شخصا قائل به حلال یا مباح بودن آن نیستند. کشتن بسیاری از زنان و دختران در افغانستان به دلیل رفتارهای مدنی یا حتی هنر پیشگی و گویندگی و خوانندگی نه به دست طالبان که معمولا اعضای خانواده‌ی خود این افراد اتفاق می‌افتد.

                تفاوت طالبان در این موارد با مردم عادی آن است که قاطبه‌ی مردم واکنش در برابر چنین پدیده‌هایی را از جمله‌ی حقوق خانواده‌ها می‌دانند، اما طالبان می‌خواهد اجرا و تعیین آن را خود به دست بگیرد. تحصیل دختران نیز موضوعی است که در حالت عادی نیز امری فراگیر و همه جانبه نبوده است. اختلاف طالبان با قاطبه ی مردم (اشتباه نشود، به درصدی از مردم که متفاوت هستند کاری نداریم) نه در اصل اولویت شوهرداری و بچه داری زنان که بر سر تعیین حدود و سن اجرای آن است.
                پول‌ها و سلاح‌ها اکنون از سوی کسانی می‌رسد که اصراری بر آن اندیشه‌های تندروانه ندارند و بازگشت به باورهای جاری در جامعه‌ی سنتی و تفاهم با طالبان را بلا مانع می‌دانند. موضوع تمایل به تغییر و یا شکوفایی تحصیل و گرایش به مدرن شدن بیشتر متوجه جامعه‌ی اقلیت شیعه این کشور است که با آمدن طالبان مجبور به عقب‌نشینی‌هایی در این زمینه هستند، همانطور که طالبان باید در مورد گروه‌های افراطی خارجی نظیر داعش و جنبش‌های آسیای میانه‌ای یا ایغورها و نیز امنیت مرزهای ایران و حفظ امنیت شیعیان قول‌هایی بدهند که به ظاهر مجموع وقایع در آن مسیر در حرکت است. البته همیشه می‌تواند عاملی غیر مترقبه وارد شود اما در شرایط کنونی احتمال آن بسیار ضعیف است.

                این نوشته تلاشی بود تا به همه‌ی وجوه ریز و درشت ماجرای افغانستان در حد حوصله‌ی فیس بوکی دوستان بپردازد که امیدوارم موفق شده باشد. بویژه پاسخی به این پرسش که چرا طالبان هيچگاه نرفته بودند كه اكنون دوباره باز گردند.....
                .

                نظر

                • شروع مجدد
                  عضو فعال
                  • Nov 2020
                  • 926

                  #4733
                  پاسخ : هدف شاخص : 2,100,000 واحد

                  مهم این هست که اهالی یک کشور قبل از قومیت از ملیت خود یاد کنند و به آن افتخار کنند. در اینصورت هیچ دشمن داخلی و خارجی یارای غلبه بر این مردم را نخواهد داشت. به امید روزی که مردم افغانستان هم با هم یک ملت شوند و شر طالبان را از سر خود کوتاه کنند و ما هم البته باید نگران باشیم که مبادا در کوران ناملایمات فراوان به ملتی از هم گسیخته و متفرق تبدیل شویم که در اینصورت سرنوشت بهتری نسبت به مردم افغان نخواهیم داشت.
                  آنکه نامخت از گذشت روزگار
                  هیچ ناموزد ز هیچ آموزگار

                  نظر

                  • linux_linda
                    عضو فعال
                    • Jun 2014
                    • 3356

                    #4734
                    پاسخ : هدف شاخص : 2,100,000 واحد

                    این از ویتنام اون از انقلاب 57 ایران و اینم از عراق و افغانستان
                    آمریکا پاشو تو هر کشوری گذاشته گوه زده

                    کلام اول و آخر مال بوداست:
                    تور نامرئی که گسترده این جهان رو دربر گرفته با این وجود هرکسی که ادعای زرنگی میکنه نمیتونه از این تور فرار کنه


                    بقول بودا که میفرماید:
                    آیا میخواهید این جهان را بهبود ببخشید؟
                    فکر نمیکنم چنین کاری میسر باشد
                    این جهان مقدس است با دستکاری بحتم خرابش میکنید
                    جهان خود خویش را اداره میکند






                    به این سه عکس با دقت بالایی نگاه کنید! مربوط به سال ۱۹۷۵ است که آمریکا به آنها بورسیه تحصیلی داد! از راست، زلمای خلیل زاده، شیرمحمد عباس و اشرف غنی هستند! حالا از این تصادف عجیب تر می بینید اگر بگویم، اولی سفیر آمریکا در افغانستان شد، دومی رئیس گروه طالبان شد و آخری رئیس جمهور افغانستان شد!

                    نظر

                    • sundaaay
                      عضو فعال
                      • Dec 2020
                      • 742

                      #4735
                      پاسخ : هدف شاخص : 2,100,000 واحد

                      در اصل توسط linux_linda پست شده است View Post
                      این از ویتنام اون از انقلاب 57 ایران و اینم از عراق و افغانستان
                      آمریکا پاشو تو هر کشوری گذاشته گوه زده

                      کلام اول و آخر مال بوداست:
                      تور نامرئی که گسترده این جهان رو دربر گرفته با این وجود هرکسی که ادعای زرنگی میکنه نمیتونه از این تور فرار کنه


                      بقول بودا که میفرماید:
                      آیا میخواهید این جهان را بهبود ببخشید؟
                      فکر نمیکنم چنین کاری میسر باشد
                      این جهان مقدس است با دستکاری بحتم خرابش میکنید
                      جهان خود خویش را اداره میکند






                      به این سه عکس با دقت بالایی نگاه کنید! مربوط به سال ۱۹۷۵ است که آمریکا به آنها بورسیه تحصیلی داد! از راست، زلمای خلیل زاده، شیرمحمد عباس و اشرف غنی هستند! حالا از این تصادف عجیب تر می بینید اگر بگویم، اولی سفیر آمریکا در افغانستان شد، دومی رئیس گروه طالبان شد و آخری رئیس جمهور افغانستان شد!

                      این کار امریکا یعنی خالی کردن پشت حکومت اسبق افغانستان باعث میشه کسی به امریکا اعتماد نکنه و به نفع چین و روسیه شد..

                      نظر

                      • linux_linda
                        عضو فعال
                        • Jun 2014
                        • 3356

                        #4736
                        پاسخ : هدف شاخص : 2,100,000 واحد

                        حالا افغانی ها چراغ بدست برن دنبال بوش و ترامپ بگردند شاید 30 سال دیگه همچین آدم هایی پیدا بشن


                        خداوند هیچ قومی را هلاک نمیکنه جزء اینکه اون قوم فرومایه بشن

                        نظر

                        • linux_linda
                          عضو فعال
                          • Jun 2014
                          • 3356

                          #4737
                          پاسخ : هدف شاخص : 2,100,000 واحد

                          نظر

                          • sundaaay
                            عضو فعال
                            • Dec 2020
                            • 742

                            #4738
                            پاسخ : هدف شاخص : 2,100,000 واحد




                            جیک سالیوان: چرا سربازان آمریکا وارد جنگی شوند که خود نیروهای افغانستان در آن نمی‌جنگند




                            یک روز پس از تسلط گروه طالبان بر افغانستان، دولت جو بایدن رئیس جمهوری آمریکا همچنان بر موضع خود یعنی تصمیم بر خروج نیروهای نظامی آمریکا پس از دو دهه حضور در آن کشور استوار مانده و از آن تمام قد دفاع
                            می‌کند.


                            جیک سالیوان مشاور امنیت ملی کاخ سفید، روز دوشنبه ۲۵ مرداد، در شبکه ای.بی.سی گفت سؤالی که پرزیدنت بایدن با آن روبرو بود این بود که آیا زنان و مردان آمریکا باید وارد دهه سوم جنگ داخلی افغانستان شوند، در حالی که خود نیروهای افغانستانی در آن نمی جنگند؟ و به همین دلیل است که او به تصمیم خود پایبند است.


                            آقای سالیوان ادامه داد: ما به یک دلیل به افغانستان رفتیم برای مجازات کسانی که در ۱۱ سپتامبر به ما حمله کردند، ما یک دهه پیش بن لادن را مجازات کردیم. اما پرزیدنت بایدن نیروهای آمریکایی را برای جنگ داخلی آن کشور و جنگی که باید نیروهای افغانستانی در آن بجنگند و تاکنون این کار را نکردند، نمی فرستد، پرزیدنت بایدن این کار را با سربازان و خانواده های آمریکایی انجام نمی‌دهد.

                            نظر

                            • linux_linda
                              عضو فعال
                              • Jun 2014
                              • 3356

                              #4739
                              پاسخ : هدف شاخص : 2,100,000 واحد



                              ‏داخل هواپیمای باری ارتش امریکا در حین پرواز از فرودگاه کابل با ۸۰۰ مسافر افغانی



                              بوئینگ سی-۱۷ گلوبمستر ۳ - ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

                              نظر

                              • sundaaay
                                عضو فعال
                                • Dec 2020
                                • 742

                                #4740
                                پاسخ : هدف شاخص : 2,100,000 واحد

                                جو بایدن با تاکید براینکه «می‌دانم تصمیم من برای خروج آمریکا از افغانستان با انتقاد مواجه خواهد شد، اما من این تصمیم را بر عهده رییس‌جمهوری بعدی نخواهم گذاشت»، گفت:سربازان آمریکایی نمی‌توانند و نباید در جنگی بجنگند و در جنگی بمیرند که نیروهای افغان حاضر نیستند برای خودشان بجنگند

                                نظر

                                در حال کار...
                                X