تکنیکال ( بهرام و رفقا )

Collapse
این تاپیک بسته شد.
X
X
 
  • زمان
  • نمایش
Clear All
new posts
  • بهرام خان.
    ستاره دار (1)
    • Sep 2020
    • 124

    #8491
    پاسخ : هدف شاخص : 2,100,000 واحد

    در اصل توسط بهرام خان. پست شده است View Post
    کشتن بهرام اژدها را و گنج يافتن

    روزي از روضه بهشتي خويش
    کرد بر مي روانه کشتي خويش

    باده اي چند خورد سردستي
    سوي صحرا شد از سرمستي

    به شکار افکني گشاد کمند
    از پي گور کند گوري چند

    از بسي گور کو به زور گرفت
    همه دشت استخوان گور گرفت

    آخرالامر ماديان گوري
    آمد افکند در جهان شوري

    پيکري چون خيال روحاني
    تازه روئي گشاده پيشاني

    پشت ماليده اي چو شوشه زر
    شکم اندوده اي به شير و شکر

    خط مشکين کشيده سر تا دم
    خال بر خال از سر بن تا سم

    درکشيده به جاي زناري
    برقعي از پرند گلناري

    گوي برده زهم تکان طللش
    برده گوي از همه تنش کفلش

    آتشي کرده با گياخويشي
    گلرخي در پلاس درويشي

    ساق چون تير غازيان به قياس
    گوش خنجر کشيده چون الماس

    سينه اي فارغ از گريوه اي دوش
    گردني ايمن از کناره گوش

    سيرم پشتش از اديم سياه
    مانده زين کوهه را ميان دو راه

    عطف کيمختش از سواد اديم
    يافت آنچ از سواد يابد سيم

    پهلو از پيه و گردن از خون پر
    اين برنج از عقيق و آن از در

    خز حمري تنيده بر تن او
    خون او در دوال گردن او

    رگ آن خون بر او دوال انداز
    راست چون زنگي دوالک باز

    کفلي با دمش به دم سازي
    گردني با سمش به سربازي

    گور بهرام ديد و جست به زور
    رفت بهرام گور از پي گور

    گوري الحق دونده بود و جوان
    گور گيران پسش چو شير دوان

    ز اول روز تا به گاه زوال
    گور مي رفت و شير در دنبال

    شاه از آن گور بر نتافت ستور
    چون توان تافتن عنان از گور

    گور از پيش و گورخان از پس
    گور و بهرام گور و ديگر کس

    تا به غاري رسيد دور از دشت
    که برو پاي آدمي نگذشت

    چون درآمد شکار زن به شکار
    اژدها خفته ديد بر در غار

    کوهي از قير پيچ پيچ شده
    بر شکار افکني بسيچ شده

    آتشي چون سياه دود به رنگ
    کاورد سر برون ز دود آهنگ

    چون درختي در او نه بار و نه برگ
    مالک دوزخ و ميانجي مرگ

    دهني چون دهانه غاري
    جز هلاکش نه در جهان کاري

    بچه گور خورده سير شده
    به شکار افکني دلير شده

    شه چو بر رهگذر بلا را ديد
    اژدها شد که اژدها را ديد

    غم گور از نشاط گورش برد
    دست برران نهاد و پاي فشرد

    در تعجب که اين چه نخجير است
    و ايدر آوردنم چه تدبير است

    شد يقينش که گور غمديده
    هست ازان اژدها ستمديده

    خواند شه را که دادگر داند
    کز ستمگاره داد بستاند

    گفت اگر گويم اژدهاست نه گور
    زين خيانت خجل شوم در گور

    من و انصاف گور و دادن داد
    باک جان نيست هرچه بادا باد

    از ميان دو شاخهاي خدنگ
    جست مقراضه فراخ آهنگ

    در کمان سپيد توز نهاد
    بر سياه اژدها کمين گشاد

    اژدها ديده باز کرده فراخ
    کآمد از شست شاه تير دو شاخ

    هردو چشمه در آن دو چشم نشست
    راه بينش برآفرينش بست

    بدو نوک سنان سفته شاه
    سفته شد چشم اژدهاي سياه

    چونکه ميدان بر اژدها شد تنگ
    شه درآمد به اژدها چو نهنگ

    ناچخي راند بر گلوش دلير
    چون بر اندام گور پنجه شير

    اژدها را دريد کام و گلو
    ناچخ هشت مشت شش پهلو

    بانگي از اژدها برآمد سخت
    در سر افتاد چون ستون درخت

    شه نترسيد از آن شکنج و شکوه
    ابرکي ترسد از گريوه کوه

    سر به آهن بريد از اهريمن
    کشته و سر بريده به دشمن

    از دمش برشکافت تا به دمش
    بچه گور يافت در شکمش

    بيگمان شد که گور کين انديش
    خواندش از بهر کينه خواهي خويش

    چنبري کرد پيش يزدان پشت
    کاژدها کشت و اژدهاش نکشت

    خواست تا پاي بر ستور آرد
    رخش در صيدگاه گور آرد

    گور چون شاه را نديد قرار
    آمد از دور و در خزيد به غار

    شه دگرباره در گرفتن گور
    شد در آن غار تنگناي به زور

    چون قدر مايه شد به سختي و رنج
    يافت گنجي و بر فروخت چو گنج

    خسرواني نهاده چندين خم
    چون پري روي بسته از مردم

    گورخان را چو گور در خم کرد
    رفت از آن گورخانه پي گم کرد

    شه چو بر قفل گنج يافت کليد
    و اژدها را ز گنج خانه بريد

    آمد از تنگناي غار برون
    گشت جوياي راه و راهنمون

    ساعتي بود و خاصگان سپاه
    به طلب آمدند از پي شاه

    چون يکايک به شاه پيوستند
    گرد بر گرد شاه صف بستند

    شاه فرمود تا کمر بندان
    هم دليران و هم تنومندان

    راه در گنجدان غار کنند
    گنج بيرون برند و بار کنند

    سيصد اشتر ز بختيان جوان
    شد روانه به زير گنج روان

    شه که با خود حساب گور کند
    و اژدها را اسير گورکند

    لاجرم عاقبت به پا رنجش
    هم سلامت دهند و هم گنجش

    چون به قصر خورنق آمد باز
    گنج پرداز شد بنوش و بناز

    ده شتر بار از آن به حضرت شاه
    ارمغاني روانه کرد به راه

    ده ديگر به منذر و پسرش
    داد با آن طرايف دگرش

    صرف کرد آن همه به بي خوفي
    فارغ از مشرفان و مستوفي

    وين چنين چند گنج خانه گشاد
    به عزيزي ستد به خواري داد

    گفت منذر که نقش بند آيد
    باز نقشي ز نوبر آرايد

    نقش بند آمد و قلم برداشت
    صورت شاه و اژدها بنگاشت

    هرچه کردي بدين صفت بهرام
    بر خورنق نگاشتي رسام







    گنج بی خودی به دست ناورده
    اژدها یی رو کشته
    ماشالا
    چند با بخونید
    ۱۹ بار هم از روش بنویسید
    بیکارید که......
    اگر کار وکاسبی داشتید...
    که اینجا نمپلکیدید
    واینترنت هدر نمیدادید.....
    والا بد میگم مثل مرد بگید.... خان خانان داری بد میگی......

    نظر

    • بهرام خان.
      ستاره دار (1)
      • Sep 2020
      • 124

      #8492
      پاسخ : هدف شاخص : 2,100,000 واحد

      کاربران چند آیدی تلاش بسیاری دارند تاپیک را به بیراهه بکشانند

      در حالی که توانش را ندارند
      بهرام خان بیدی نیست که با این طوفانها کنده بشه.....
      اینجا جایی برای سلطنت طلبا و معاندین ومجاهدین و البانی نشینان وایضان فحشان نیست.....
      رفقا

      ملاحظه می فرمایید مهمان ها به حضور در خانه ی بنده اکتفا نمی کنند
      و قصد دارند بنده را
      از این اتاق بیرون هم بیندازند!

      نظر

      • توپ4گوش
        ستاره دار (1)
        • Nov 2020
        • 2505

        #8493
        پاسخ : هدف شاخص : 2,100,000 واحد

        در اصل توسط بهرام نامدار پست شده است View Post
        ناصر ...

        لبنان عروس خاورمیانه بود ...

        امروز برق ندارد

        یخچال کار نمی‌کند...

        گوشی شارژ نمی شود ...

        کولر و پنکه ای در تابستان گرم در کار نیست ...

        افغانستان و پاکستان هم اوضاع خوبی ندارند ایضا برق عراق از ایران تامین میشه ...

        نمی حوام بگم ایران گل و بلبل ، نه ..

        همسایه های ما کیا بودن ؟

        صدام حسین این طرف و ملاعمر و بن لادن آن طرف ....!!

        تورم ترکیه عضو ناتو و رفیق آمریکا ۷۰ درصد !!

        کجا بریم ؟!

        همسایه های ما فنلاند و نروژ و سوئد کاش بودند و اگر بود چی می شد !!

        ایسم ها را قطعا میشناسی

        مخصوصا مکتب ایده آلیسم

        رئالیسم چطور ؟

        خودتان استاد هستید ...

        میگما من اگر صحبت کنم باز میگی قصد تخریب بهرام رو دارند باز برخی سطحی نگر میگن چیزی نگو اگر صحبت هم نکنم که داری به همه مردم توهین میکنی و نمیشه ساکت بود
        این از تحلیلهای بورسی ات که دوریال صداقت توش نیست و جدیدا داری میگی سهمی مثل ثاخت را صف کردم!!!! به همه میگی بخرند زیاندیده ها بخرند جبران زیان کنند فردا منفی میشه میگی فروختم !!!
        شرط میبندم زیر 500میل سرمایه داری و امکان نداره شخصی با این تحلیلهای جوگیرانه و هیجانی و بدون استراتژی بتواند سرمایه بزرگ داشته باشد و انرا حفظ کند
        حالا هم که پا را فراتر گذاشتی و ایران را با اینهمه منابع خداددادی با افغانستان که بیشترین در امدش کشت خشخاش هست!! مقایسه میکنی
        خدا زده تو سر ما تو هم بزن
        با ترکیه اگر مقایسه میکنی هم باز فاصله منابع ملی از زمین تا اسمان است ترکیه بیشترین درامدش توریست است اما باز اگر تورم دارد برو سطح رفاه عمومی و دستمزدهای کارگرانش نیز ببین کل اون روستایت و غارت که بدهی 10دقیقه ساحل انتالیا هم نمیشود همین عراق ببین چه دستمزدهایی میدهد چه ازادیهایی و چه تاامین اجتماعی یی دارد و بسیاری از ایرانیاین رفتند انجا کار میکنند و جویای کارند چرا با امارات و کویت و عربستان مقایسه نمیکنی؟؟؟ مگر اینا همسایه ما نیستند؟؟؟
        در بحث ارزش روبل مغلطه میکنی یا اصلا حالیت نیست!!! سود بانکی در روسیه از 9درصد قبل جنگ اوکراین به 20درصد اورده اند که توانسته اند ارزشش را موقتا حفظ کنند اما باز در روسیه تورم بالای 50درصدی داریم دلار و یورو هنوز افزایش سود یکدرصدی هم نداده اند!!!!!!! سود دلار ببرند 5درصد میدونی چی میشه اصلا؟؟؟
        این صحبتهای بنده و دیگران هیچ کمکی بهت نمیکنه دیگه هم هیچ بحثی باهات ندارم کسیکه مفاهیم اینهمه اخبار و را نمیداند و انگار در این جامعه نیست دیگه حرفهای امثال من بدردش میخورد؟؟
        هیچ کمکی هیچکس درهیچ بحثی به کسی نمیتواند بکند وقتی طرف چشمش را میبندد و نمیخواهد بفهمد
        این خبر که در پایان میذارم بتنهایی کافی هست که بفهمی چه خبره و چی بر سر ملت امده شرط میبندم از این خبرها اسفناکترش هم دیدی وقتی نمیفهمی و نمیخواهی درک کنی و سنگدلی بحث هم فایده ندارد به دروغها و مغلطه هایت ادامه بده اما بدان در دروغ هیچی نیست و نقدهای امثال بنده نیز هیچ کمکی بهت نمیکند

        چوبش را خواهی خورد چوب خدا صدا ندارد


        سرانه مصرف روزانه گوشت در ایران به ۸ گرم رسید

        ?مسعود رسولی٬ دبیر انجمن صنعت بسته‌بندی گوشت و مواد پروتئینی می‌گوید، سرانه مصرف گوشت در ایران با ۵۰ درصد کاهش نسبت به سال ۱۴۰۰ به روزانه هشت گرم در روز (سه کیلو در سال) رسید.

        ?رسولی در گفتگو با سایت «دیده‌بان ایران» از این میزان سرانه مصرف گوشت ابراز نگرانی کرد و گفت جامعه ایران از این نظر شرایط «وخیمی» دارد.

        ?او بر هم ریختگی اقتصادی را عامل کاهش «قدرت خرید مردم» دانست و اضافه کرد استاندارد جهانی مصرف گوشت برای هر نفر در روز ۱۰۰ گرم است.



        ?قیمت گوشت قرمز از اسفند سال ۱۴۰۰ روند افزایشی یافته و همین بالا بودن قیمت‌، بازار را از رمق انداخته و باعث کاهش مجدد خریداران فرآورد‌های گوشتی در ایران شده است.

        شد ! شد ! نشد بشین تا برات چای بریزم!!

        نظر

        • بهرام نامدار
          عضو فعال
          • Oct 2020
          • 9392

          #8494
          پاسخ : هدف شاخص : 2,100,000 واحد

          در اصل توسط توپ4گوش پست شده است View Post
          میگما من اگر صحبت کنم باز میگی قصد تخریب بهرام رو دارند باز برخی سطحی نگر میگن چیزی نگو اگر صحبت هم نکنم که داری به همه مردم توهین میکنی و نمیشه ساکت بود
          این از تحلیلهای بورسی ات که دوریال صداقت توش نیست و جدیدا داری میگی سهمی مثل ثاخت را صف کردم!!!! به همه میگی بخرند زیاندیده ها بخرند جبران زیان کنند فردا منفی میشه میگی فروختم !!!
          شرط میبندم زیر 500میل سرمایه داری و امکان نداره شخصی با این تحلیلهای جوگیرانه و هیجانی و بدون استراتژی بتواند سرمایه بزرگ داشته باشد و انرا حفظ کند
          حالا هم که پا را فراتر گذاشتی و ایران را با اینهمه منابع خداددادی با افغانستان که بیشترین در امدش کشت خشخاش هست!! مقایسه میکنی
          خدا زده تو سر ما تو هم بزن
          با ترکیه اگر مقایسه میکنی هم باز فاصله منابع ملی از زمین تا اسمان است ترکیه بیشترین درامدش توریست است اما باز اگر تورم دارد برو سطح رفاه عمومی و دستمزدهای کارگرانش نیز ببین کل اون روستایت و غارت که بدهی 10دقیقه ساحل انتالیا هم نمیشود همین عراق ببین چه دستمزدهایی میدهد چه ازادیهایی و چه تاامین اجتماعی یی دارد و بسیاری از ایرانیاین رفتند انجا کار میکنند و جویای کارند چرا با امارات و کویت و عربستان مقایسه نمیکنی؟؟؟ مگر اینا همسایه ما نیستند؟؟؟
          در بحث ارزش روبل مغلطه میکنی یا اصلا حالیت نیست!!! سود بانکی در روسیه از 9درصد قبل جنگ اوکراین به 20درصد اورده اند که توانسته اند ارزشش را موقتا حفظ کنند اما باز در روسیه تورم بالای 50درصدی داریم دلار و یورو هنوز افزایش سود یکدرصدی هم نداده اند!!!!!!! سود دلار ببرند 5درصد میدونی چی میشه اصلا؟؟؟
          این صحبتهای بنده و دیگران هیچ کمکی بهت نمیکنه دیگه هم هیچ بحثی باهات ندارم کسیکه مفاهیم اینهمه اخبار و را نمیداند و انگار در این جامعه نیست دیگه حرفهای امثال من بدردش میخورد؟؟
          هیچ کمکی هیچکس درهیچ بحثی به کسی نمیتواند بکند وقتی طرف چشمش را میبندد و نمیخواهد بفهمد
          این خبر که در پایان میذارم بتنهایی کافی هست که بفهمی چه خبره و چی بر سر ملت امده شرط میبندم از این خبرها اسفناکترش هم دیدی وقتی نمیفهمی و نمیخواهی درک کنی و سنگدلی بحث هم فایده ندارد به دروغها و مغلطه هایت ادامه بده اما بدان در دروغ هیچی نیست و نقدهای امثال بنده نیز هیچ کمکی بهت نمیکند

          چوبش را خواهی خورد چوب خدا صدا ندارد


          سرانه مصرف روزانه گوشت در ایران به ۸ گرم رسید

          ������مسعود رسولی٬ دبیر انجمن صنعت بسته‌بندی گوشت و مواد پروتئینی می‌گوید، سرانه مصرف گوشت در ایران با ۵۰ درصد کاهش نسبت به سال ۱۴۰۰ به روزانه هشت گرم در روز (سه کیلو در سال) رسید.

          ������رسولی در گفتگو با سایت «دیده‌بان ایران» از این میزان سرانه مصرف گوشت ابراز نگرانی کرد و گفت جامعه ایران از این نظر شرایط «وخیمی» دارد.

          ������او بر هم ریختگی اقتصادی را عامل کاهش «قدرت خرید مردم» دانست و اضافه کرد استاندارد جهانی مصرف گوشت برای هر نفر در روز ۱۰۰ گرم است.



          ������قیمت گوشت قرمز از اسفند سال ۱۴۰۰ روند افزایشی یافته و همین بالا بودن قیمت‌، بازار را از رمق انداخته و باعث کاهش مجدد خریداران فرآورد‌های گوشتی در ایران شده است.


          کاربری که متوجه متن نشده و نام بردن ایران متمدن و دارای تاریخ 7000 ساله را در میان کشورهای جعلی , و با تاریخ حداکثر 200 ساله , مقایسه و قیاس تصور کرده هیچ جای پاسخگویی نگذاشته است ...

          ایران را مگر می شود با کشورهای جعلی همسایه مقایسه کرد ؟

          عرض بنده را از بیخ و بن متوجه نشد که نشد ...!!

          .

          نظر

          • بهرام نامدار
            عضو فعال
            • Oct 2020
            • 9392

            #8495
            پاسخ : هدف شاخص : 2,100,000 واحد

            در اصل توسط بهرام نامدار پست شده است View Post
            این همه تناقض ؟!

            از یک طرف خواهان
            مسدودیت دائم بنده هستند و از طرف دیگر خواهان بازگشت بنده !!

            چه بگویم ؟!!!

            در اصل توسط بهرام نامدار پست شده است View Post
            کاربری که متوجه متن نشده و نام بردن ایران متمدن و دارای تاریخ 7000 ساله را در میان کشورهای جعلی , و با تاریخ حداکثر 200 ساله , مقایسه و قیاس تصور کرده هیچ جای پاسخگویی نگذاشته است ...

            ایران را مگر می شود با کشورهای جعلی همسایه مقایسه کرد ؟

            عرض بنده را از بیخ و بن متوجه نشد که نشد ...!!


            چه بگویم ؟!!








            .

            نظر

            • بهرام نامدار
              عضو فعال
              • Oct 2020
              • 9392

              #8496
              پاسخ : هدف شاخص : 2,100,000 واحد

              حسودِ عزیز!

              آدم‌ها نه وقتش را دارند، نه حوصله‌اش را تا برای تویی که تمام حواس و تمرکزت را روی زندگی آن‌ها گذاشته‌ای توضیح بدهند که عزیزم!

              سرت به کار خودت باشد، حسادت از پا درت می‌آوردها!

              که آب را به جای اینکه زیر پای آنان بریزی و
              منتظر باشی زمین خوردنشان را ببینی، بریزی روی آتش حرص خودت تا بیش از این‌ها نسوزی،

              که دیگران اکثرا کفش‌های آهنین دارند و روانی آرام که با پرتاب هر ریزه سنگی متلاطم نمی‌شود.

              ببین جانم! "حسادت" احساس نفرت‌انگیز و دردناکی‌ست.
              اینکه تو از موفقیت و شادی و آرامش دیگران دردت بگیرد، نفرت‌انگیز است،

              اینکه
              تاب دیدن حال خوبِ آدم‌های دیگر را نداشته باشی نفرت‌انگیز است،

              اینکه چین بالای پیشانی‌ات از شدت حرصی باشد که برای زندگی و رفتار دیگران خورده‌ای، نفرت‌انگیز است!

              آدم‌ها که اول و آخر، زندگی‌شان را می‌کنند، تو روی رفتار و دیدگاهت کمی کار کن، به خاطر خودت می‌گویم... این‌جوری زود از پا در می‌آیی. خیلی زود!
              .

              نظر

              • dornaa
                عضو فعال
                • Sep 2020
                • 1479

                #8497
                پاسخ : هدف شاخص : 2,100,000 واحد

                در اصل توسط بهرام خان. پست شده است View Post
                گنج بی خودی به دست ناورده
                اژدها یی رو کشته
                ماشالا
                چند با بخونید
                ۱۹ بار هم از روش بنویسید
                بیکارید که......
                اگر کار وکاسبی داشتید...
                که اینجا نمپلکیدید
                واینترنت هدر نمیدادید.....
                والا بد میگم مثل مرد بگید.... خان خانان داری بد میگی......
                خان خانان داری بدمیگی

                اگر درست میگفتی تاحالا بااین خان خانیت عذب نبودی

                نظر

                • بهرام خان.
                  ستاره دار (1)
                  • Sep 2020
                  • 124

                  #8498
                  پاسخ : هدف شاخص : 2,100,000 واحد

                  در اصل توسط dornaa پست شده است View Post
                  خان خانان داری بدمیگی

                  اگر درست میگفتی تاحالا بااین خان خانیت عذب نبودی
                  به به درناخان از ملاکان بی درد.....
                  چندیه می بینم با دشمنان بنده چیز شدید....
                  درنا خان .....بده بزنیم.... توکه اینقدر سفت نبودی....

                  نظر

                  • بهرام نامدار
                    عضو فعال
                    • Oct 2020
                    • 9392

                    #8499
                    پاسخ : هدف شاخص : 2,100,000 واحد

                    در اصل توسط sundaaay پست شده است View Post
                    کلا مردم ایران اهل صداقت و راستی و درستی نیستند... متاسفم اگر بهتون برمیخوره... اما واقعیت رو نمیشه پنهان کرد و بیخودی بهم دروغ بگیم... همین دوستان فعال در سایت بورسی و تالار بورس سابق رو اگر در خیابان ببینید و باهاشون احوال پرسی کنید چنان از وقتی اقتصادی ناله میکنن که فکر میکنید لنگ نان شب شون هستند...

                    ملتی زیاده خواه که هر چند دهه حکومت عوض میکنن و انواع و اقسام حکومت ها هم تست کردن اما موفق نبودن... یکبار برای همیشه به خودمون بیاییم و از خودمون شروع کنیم... عیب از ما هست... بعد بریم سراغ بالاتر و حکومت و ...
                    ما اینقدر داغون و خراب هستیم که همین الان سیستم یک کشور اروپایی هم بیارن تو ایران.. گند میکشیم بهش... همون رو هم آلوده میکنیم

                    درود بر لایف کبیر ...

                    کجایی برادر ؟
                    .

                    نظر

                    • بهرام نامدار
                      عضو فعال
                      • Oct 2020
                      • 9392

                      #8500
                      پاسخ : هدف شاخص : 2,100,000 واحد

                      مذاکرات متوقف شده وین، دوباره باز شد!

                      بورل، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا:

                      مانع مذاکرات متوقف‌ شده وین پس از گفت‌وگوهای جدید «انریکه مورا» در تهران برطرف شده است.

                      توافق نهایی در دسترس است. پاسخ ایران به اندازه کافی مثبت بوده است.
                      .

                      نظر

                      • محمد.
                        عضو فعال
                        • Dec 2020
                        • 810

                        #8501
                        پاسخ : هدف شاخص : 2,100,000 واحد

                        در اصل توسط بهرام نامدار پست شده است View Post
                        مذاکرات متوقف شده وین، دوباره باز شد!

                        بورل، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا:

                        مانع مذاکرات متوقف‌ شده وین پس از گفت‌وگوهای جدید «انریکه مورا» در تهران برطرف شده است.

                        توافق نهایی در دسترس است. پاسخ ایران به اندازه کافی مثبت بوده است.
                        سلام
                        مسئله اینجاست که دولت اقای رییسی تا چه حد حاظره مسئولیت قبول کنه و مقابل فشارهای مافیای دولت با تفنگ ایستادگی کنه

                        نظر

                        • بهرام نامدار
                          عضو فعال
                          • Oct 2020
                          • 9392

                          #8502
                          پاسخ : هدف شاخص : 2,100,000 واحد

                          در اصل توسط بهرام نامدار پست شده است View Post
                          به نظرم وارد مرحله ی رشد گله ای شده ایم و چه سهمی داشته باشیم دیگر زیاد فرقی نداره

                          مثلا شاخص پتروشیمی تمام سقف ها را زده و مستعد رشد هست ...

                          یا شاخص غذایی مقاومت مهمی را زده ...

                          دارو هنوز میانه های مسیر هست ..

                          سیمان هم خوبه ...

                          انبوه سازی هنوز جایی نرفته و بسیاری از گروههای دیگر ...



                          ......................................

                          شاخص پتروشیمی را ببینیم
                          ( به عنوان مثال ) :

                          همین گروه شاخص را میتونه 100 هزار تا بالا ببره به تنهایی ...








                          پیش بینی_بازار فردا:


                          بازار در هفته گذشته روند صعودی داشت و با توجه به تصمیم دولت در اصلاح سیاست های ارزی و یارانه شاهد اقبال نقدینگی به گروه های متاثر بودیم. در کالایی ها نیز افت جهانی ها و دست اندازهای سیاست های دخلی رکود نسبی را به همراه داشت و نفتی ها و البته نمادهای کوچک تر روندی بهتر داشتند.
                          بازارهای جهانی اما به نظر همچنان درگیر هیجان و بیش واکنش به هر طرف اخبار هستند. رشد هیجانی پس از جنگ و افت های پی در پی پس از اجرای سیاست های انقباضی در امریکا و قرنطینه در چین نیز حاکی از همین موضوع هست. به نظر می رسد در صورتی که وضعیت در چین صرفا به دلیل قرنطینه های ناشی از همه گیری ویروس کرونا باشد با تسهیل این سیاست شاهد بهبود روند در بازارهای کالایی باشیم هرچند بازار انرژی همچنان متاثر از جنگ در اروپا و تحریم یکی از غول های نفت و گاز یعنی روسیه ملتهب باقی بماند.
                          در بازار ارز اما رشد شدید قیمت ها را پس از اجرایی شدن سیاست های اصلاحی شاهد بودیم و خبر مثبت از سفر انریکه مورا تا حدودی از التهاب بازار کاست. هرچند اخبار می تواند نرخ رشد را کند نماید اما بازار وزن بیشتری را به تورم پیش رو خواهد داد و احتمالا رشد بیشتر در نرخ ارز را تا تعادل در بازار خواهیم داشت. در رابطه با وضعیت بازار ارز باید منتظر افشای جزییات بیشتر بود اما به نظر می رسد مشکلات باقیمانده و تعارض منافع به وجود آمده ناشی از جنگ در اکراین همچنان وضعیت حصول توافق در مذاکرات را مبهم باقی نگه خواهد داشت و در صورت ناامیدی بازار از نتیجه این مذاکرات، احتمال رشد بیشتر در بازار ارز تقویت خواهد شد.
                          در بازار سهام اما به احتمال زیاد همچنان گروه های کوچکتر و تورمی و البته گروه های متاثر از حذف ارز ترجیحی فردا مورد توجه خواهند بود و در بزرگتر ها نیز نفتی ها وضعیت بهتری خواهند داشت. در گروه معدنی و فلزی اما همچنان ابهامات زیاد است و ایجاد دست اندازهای گوناگون در مسیر این گروه ها از تمایل سهامداران به ورود به این گروه ها کاسته است. به نظر می رسد بازار در روز آینده با نگاهی به وضعیت تورم و چشم انداز رشد نرخ ارز در عمده گروه ها و نمادها پرتقاضا باشد و با انگیزه ای قوی به مصاف مقاومت پیش رو برود ...
                          .

                          نظر

                          • EHSANI
                            ستاره‌دار(3)
                            • Sep 2020
                            • 2195

                            #8503
                            پاسخ : هدف شاخص : 2,100,000 واحد

                            در اصل توسط بهرام نامدار پست شده است View Post
                            خدمت جناب احسانی بزرگوار و عزیز
                            درود و ارادت ، بهرام جان ، برادر عزیزم ، باز هم نگرفتی منظور منو ...
                            من شنیده بودم ناحیه شما مردم خوش قلب و مهربانی داره
                            ولی شما دیگه از اون طرف بوم افتادی ! یه کمی دقت کن ، برادر جان

                            فکر میکنم بعضی از ما در تاثیر کلمات قلمبه سلمبه ، خیلی زود اغوا می شویم
                            اما گذر زمان عیار تحلیل و تحلیلگر رو به خوبی نشون میده

                            شما که از کل تالار بورس بکاپ و اسکرین شات گرفتی
                            میشه لطفاً یک عکسی هم بیاری که نشون میده
                            یکی ... ، محض رضای خدا فقط یکی
                            از اون تحلیلهای سیاسی اجتماعی
                            در گذر زمانِ چند ساله، درست در اومده باشه ؟!

                            فرضاً تحلیلهای من نوعی ، همگی فیل میشوند ، فدای سرت
                            ولی وقتی معتقد هستم که: «هرکس به کرّات گافهای سنگین در تحلیل داده
                            باید از دنیای تحلیلگری خداحافظی کنه وگرنه خودشو مضحکه کرده »
                            اینو باید چی بگیم ؟!

                            فرق است بین کسی که تحلیلش فیل میشود
                            با کسی که به قصد فریب خلق ، عامدانه دروغ میگوید
                            و دروغهایش را در لباسی زیبا و اغوا کننده، به مخاطب فرو میکند !


                            مخلص و ارادتمند
                            نگرش ، همه چیز است .

                            نظر

                            • بهرام نامدار
                              عضو فعال
                              • Oct 2020
                              • 9392

                              #8504
                              پاسخ : هدف شاخص : 2,100,000 واحد

                              هدف تاکید شده در عنوان تاپیک را همین تابستان خواهیم دید ...

                              بدرود ...
                              .

                              نظر

                              • بهرام خان.
                                ستاره دار (1)
                                • Sep 2020
                                • 124

                                #8505
                                پاسخ : هدف شاخص : 2,100,000 واحد

                                فرجام کار بهرام و ناپديد شدن او در غار/:.yead.:/

                                لعل پيوند اين علاقه در
                                کز گهر کرد گوش گيتي پر

                                گفت چون هفت گنبد از مي و جام
                                آن صدا باز داد با بهرام

                                عقل در گنبد دماغ سرش
                                داد از ين گنبد روان خبرش

                                کز صنم خانه هاي گنبد خاک
                                دور شو کز تو دور باد هلاک

                                گنبد مغز شاه جوش گرفت
                                کز فسون و فسانه گوش گرفت

                                ديد کين گنبد بساط نورد
                                از همه گنبدي برآرد گرد

                                هفت گنبد بر آسمان بگذاشت
                                اوره گنبد ديگر برداشت

                                گنبدي کز فنا نگردد پست
                                تا قيامت برو بخفتد مست

                                هفت موبد بخواند موبد زاد
                                هفت گنبد به هفت موبد داد

                                در زد آتش به هر يکي ناگاه
                                معني آن شد که کردش آتشگاه

                                سرو بن چون به شصت رسيد
                                ياسمن بر سر بنفشه دميد

                                از سر صدق شد خداي پرست
                                داشت از خويشتن پرستي دست

                                روزي از تخت و تاج کرد کنار
                                رفت با ويژگان خود به شکار

                                در چنان صيد و صيد ساختنش
                                بود بر صيد خويش تاختنش

                                لشگر از هر سوئي پراکندند
                                هر يکي گور و آهو افکندند

                                ميل هر يک به گور صحرائي
                                او طلبکار گور تنهائي

                                گور جست از براي مسکن خويش
                                آهو افکند ليک از تن خويش

                                گور و آهو مجوي ازين گل شور
                                کاهوش آهوست و گورش گور

                                عاقبت گوري از کناره دشت
                                آمد و سوي گورخان بگذشت

                                شاه دانست کان فرشته پناه
                                سوي مينوش مي نمايد راه

                                کرد بر گور مرکب انگيزي
                                داد يکران تند را تيزي

                                از پي صيد مي نمود شتاب
                                در بيابان و جايهاي خراب

                                پر گرفته نوند چار پرش
                                وز وشاقان يکي دو بر اثرش

                                بود غاري در آن خرابستان
                                خوشتر از چاه يخ به تابستان

                                رخنه ژرف داشت چون ماهي
                                هيچکس را نه بر درش راهي

                                گور در غار شد روان و دلير
                                شاه دنبال او گرفته چو شير

                                اسب در غار ژرف راند سوار
                                گنج کيخسروي رساند به غار

                                شاه را غار پرده دار شده
                                و او هم آغوش يار غار شده

                                وان وشاقان به پاسداري شاه
                                بر در غار کرده منزلگاه

                                نه ره آن که در خزند به غار
                                نه سرباز پس شدن به شکار

                                ديده بر راه مانده با دم سرد
                                تاز لشگر کجا برآيد گرد

                                چون زماني بران کشيد دراز
                                لشگر از هر سوئي رسيد فراز

                                شاه جستند و غار مي ديدند
                                مهره در مغز مار مي ديدند

                                آن وشاقان ز حال شاه جهان
                                باز گفتند آنچه بود نهان

                                که چو شه بر شکار کرد آهنگ
                                راند مرکب بدين کريچه تنگ

                                کس بدين داوري نشد ياور
                                وين سخن را نداشت کس باور

                                همه گفتند کاين خيال بدست
                                قول نابالغان بي خرد است

                                خسرو پيلتن به نام خداي
                                کي در اين تنگناي گيرد جاي

                                و آگهي نه که پيل آن بستان
                                ديد خوابي و شد به هندوستان

                                بند بر پيلتن زمانه نهاد
                                پيل بند زمانه را که گشاد

                                بر نشان دادن خليفه تخت
                                مي زدند آن وشاقگان را سخت

                                ز آه آن طفلگان دردآلود
                                گردي از غار بردميد چو دود

                                بانگي آمد که شاه در غارست
                                باز گرديد شاه را کارست

                                خاصگاني که اهل کار شدند
                                شاه جويان درون غار شدند

                                غار بن بسته بود و کس نه پديد
                                عنکبوتيان بسي مگس نه پديد

                                صدره از آب ديده شستندش
                                بلکه صد باره باز جستندش

                                چون نديدند شاه را در غار
                                بر در غار صف زدند چو مار

                                ديدها را به آب تر کردند
                                مادر شاه را خبر کردند

                                مادر آمد چو سوخته جگري
                                وز ميان گم شده چنان پسري

                                جست شه را نه چون کسان دگر
                                کو به جان جست و ديگران به نظر

                                گل طلب کرد و خار در بريافت
                                تا پسر بيش جست کمتر يافت

                                زر فرو ريخت پشته پشته چو کوه
                                تا کنند آن زمين گروه گروه

                                چاه کند و به کنج راه نيافت
                                يوسف خويش را به چاه نيافت

                                زان زمينها که رخنه کرد عجوز
                                مانده آن خاک رخنه رخنه هنوز

                                آن شناسندگان که دانندش
                                غار بهرام گور خوانندش

                                تا چهل روز خاک مي کندند
                                در جهان گورکن چنين چندند

                                شد زمين کنده تا دهانه آب
                                کسي آن گنج را نديد به خواب

                                آنکه او را بر آسمان رختست
                                در زمين باز جستنش سخت

                                در زمين جرم و استخوان باشد
                                و آسماني بر آسمان باشد

                                هر جسد را که زير گردونست
                                مادري خاک و مادري خونست

                                مادر خون بپرورد در ناز
                                مادر خاک ازو ستاند باز

                                گرچه بهرام را دو مادر بود
                                مادر خاک ازو ستاند باز

                                کانچنانش ستد که باز نداد
                                ساز چاره به چاره ساز نداد

                                مادر خون ز جور مادر خاک
                                کرد خود را به درد و رنج هلاک

                                چون تبش برزد از دماغش جوش
                                آمد آواز هاتفيش به گوش

                                کي به غفلت چو دام و دد پويان
                                شير مرغان غيب را جويان

                                به تو يزدان وديعتي بسپرد
                                چونکه وقت آمد آن وديعت برد

                                بر وداع وديعت دگران
                                خويشتن را مکش چو بي خبران

                                باز پس گرد و کارخويش بساز
                                دست کوتاه کن ز رنج دراز

                                چون ز هاتف چنين شنيد پيام
                                مهر برداشت مادر از بهرام

                                رفت و آن دل که داشت دربندش
                                کرد مشغول کار فرزندش

                                تاج و تختش به وارثان بسپرد
                                هر که زو وارثي بماند نمرد

                                اي ز بهرام گور داده خبر
                                گور بهرام جوي ازين بگذر

                                نه که بهرام گور باما نيست
                                گور بهرام نيز پيدا نيست

                                آن چه بيني که وقتي از سر زور
                                نام داغي نهاد بر تن گور

                                داغ گورش مبين به اول بار
                                گور داغش نگر به آخر کار

                                گر چه پاي هزار گور شکست
                                آخر از پايمال گور نرست

                                خانه خاکدان دو در دارد
                                تا يکي را برد يکي آرد

                                اي سه گز خاک و پهني تو گزي
                                چار خم در دکان رنگرزي

                                هر نواله که معده تو پزد
                                خلطي آن را به رنگ خود برزد

                                از سرو پاي تا به گردن و گوش
                                هست ازين چار خلط عاريه پوش

                                بر چنين رنگهي عاريه ساز
                                چه نهي دل که داد بايد باز

                                غايباني که روي بسته شدند
                                از چنين رنگ و بوي رسته شدند

                                تا قيامت قيام ننمايد
                                کس رخ بسته باز نگشايد

                                ره ره خوف و شب شب خطرست
                                شحنه خفتست و دزد بر گذرست

                                خاکساران به خاک سير شوند
                                زير دستان به دست زير شود

                                چون تو باري ز دست بالايي
                                زير هر دست خون چه پالائي

                                آسمان زير دست خواهي خيز
                                پاي بالا نه از زمين بگريز

                                ميرو و هيچگونه باز مبين
                                تا نيفتي از آسمان به زمين

                                انجم آسمان حمايل تست
                                چيستند آنهمه وسايل تست

                                تنگي جمله را مجال توئي
                                تنگلوشاي اين خيال توئي

                                هر يک از تو گرفته تمثالي
                                تو چه گيري ز هر يکي فالي

                                آنچه آنهاکند توئي آن نور
                                وانچه اينها خرد توئي زان دور

                                جز يکي خط که نقطه پرور تست
                                آن دگر حرفها ز دفتر تست

                                آفرين را توئي فرشته پاس
                                و آفريننده را دليل شناس

                                نيک مردي ببين که بد نشوي
                                با دداني نگر که دد نشوي

                                آنچه داري حساب نيک و بدست
                                و آنچه خواهي ولايت خردست

                                يا دري زن که قحط نان نبود
                                يا چنان شو که کس چنان نبود

                                ديده کو در حجاب نور افتد
                                ز آسمان و فرشته دور افتد

                                چاشني گير آسمان زميست
                                ميزبان فرشته آدميست

                                روي ازين چار سوي غم برتاب
                                چند ازين خاک و باد و آتش و آب

                                حجره اي با چهار دود آهنگ
                                بر دل و ديده چون نباشد تنگ

                                دو دري شد چون کوي طراران
                                چار بندي چو بند عياران

                                پيش ازان کت برون کنند ز ده
                                رخت بر گاو و بار بر خر نه

                                ره به جان رو که کالبد کندست
                                بار کم کن که بارکي تندست

                                مرده اي را که حال بد باشد
                                ميل جان سوي کالبد باشد

                                وانکه داند که اصل جانش چيست
                                جان او بي جسد تواند زيست

                                تانپنداري اي بهانه بسيچ
                                کاين جهان و آن جهان و ديگرهيچ

                                طول و عرض وجود بسيارست
                                وانچه در غور ماست اين غارست

                                هست چند آفريده زينها دور
                                کاگهي نيستشان ز ظلمت و نور

                                آفرينش بسي است نيست شکي
                                و آفريننده هست ليک يکي

                                نقش اين هفت لوح چار سرشت
                                ز ابتدا جز يکي قلم ننبشت

                                گر نه هفت ار چهار صد باشد
                                زير يک داد و يک ستد باشد

                                اولين نقطه و آخرين پرگار
                                از يکي و يکي نگردد کار

                                در دويها مبين و در وصلش
                                در يکي بين و در يکي اصلش

                                هر دوي اول از يکي شد راست
                                هم يکي ماند چون دوي برخاست

                                هر که آيد درين سپنج سراي
                                بايدش باز رفتن از سرپاي

                                در وي آهسته رو که تيز هشست
                                دير گير است ليک زود کشست

                                گر چه در داوري زبونکش نيست
                                از حسابش کسي فرامش نيست

                                گر کني صد هزار باز چست
                                نخوري بيش از آنکه روزي توست

                                حوضه اي دارد آسمان يخ بند
                                چند ازين يخ فقع گشائي چند

                                در هوائي کزان فسرده شوي
                                پيش از آن زنده شو که مرده شوي

                                آنکه چون چرخگرد عالم گشت
                                عاقبت جمله را گذاشت و گذشت

                                عالم هيچکس به هيچش کشت
                                چرخ پيچان به چرخ پيچش گشت

                                از غرضهاي اين جهاني خويش
                                باز برخور به زندگاني خويش

                                تا چو شمشير و تير جان آهنج
                                هرچ ازانت برد نداري رنج

                                از جهان پيش ازانکه در گذري
                                جان ببر تا ز مرگ جان ببري

                                خانه را خوار کن خورش را خرد
                                از جهان جان چنين تواني برد

                                در دو چيز است رستگاري مرد
                                آنکه بسيار داد و اندک خورد

                                هر که در مهتري گذارد گام
                                زين دو نام آوري برارد نام

                                هيچ بسيار خوار پايه نديد
                                هيج کم ده به پايگه نرسيد

                                دره محتسب که داغ نهست
                                از پي دوغ کم دهان دهست

                                در چنين ده کسي دها دارد
                                که بهي را به از بها دارد

                                در جهان خاص و عام هر دو بسيست
                                نه که خاص اين جهان ز بهر کسيست

                                چه توان دل در آن عمل بستن
                                کو به عزل تو باشد آبستن

                                هر عمارت که زير افلاکست
                                خاک بر سر کنش که خود خاکست

                                بگذر از دام اوي و دير مباش
                                منبرت دار شد دلير مباش

                                زنده رفتن به دار بر هوسست
                                زنده بر دار يک مسيح بست

                                گر زميني رسد به چرخ برين
                                هم زمينش فرو کشد به زمين

                                گر کسي بر فلک رساند تاج
                                هفت کشور کشد به زير خراج

                                بينيش ناگهان شبي مرده
                                سر فرو برده درد سر برده

                                خاک بي خسف لاابالي نيست
                                گنج دانش ز مار خالي نيست

                                رطبي کو که نيستش خاري
                                يا کجا نوش مهره بي ماري

                                حکم هر نيک و بد که در دهرست
                                زهر در نوش و نوش در زهرست

                                که خورد؟ نوش پاره اي در پيش
                                کز پي آن نخورد بايد نيش

                                نيش و نوش جهان که پيش و پسست
                                دردم و در دم يکي مگسست

                                نبود در حجاب ظلمت و نور
                                مهره خر ز مهر عيسي دور

                                کيست کو بر زمين فرازد تخت
                                کاخرش هم زمين نگيرد سخت

                                يارب آن ده که آرد آساني
                                ناورد عاقبت پشيماني

                                بر نظامي در کرم بگشاي
                                در پناه تو سازش جاي

                                اولش داده اي نکو نامي
                                آخرش ده نکو سرانجامي







                                نظر

                                در حال کار...
                                X