کاربران گرامی بورسی، با توجه به تغییرات اخیر سایت در صورت وجود هر گونه مشکل در استفاده از سایت (درج پیام، عضویت و...) با ایمیل boursy.com[@]gmail.com در ارتباط باشید یا موضوع را در تاپیک «شما بگویید...» درج کنید.
من نه پستی از شما ریپلای کردم نه اسمی بردم ازتون
حرف حق رو زمین انداختم خودتون برداشتین
اگر رو تحلیلت اطمینان داری واسه چی حرص میخوری ؟؟
اگر احساس میکنی کارت درسته شما هم برو واسه خودت تاپیک جدا درست کن ملت بیان همراهیت بکنن نه اینکه با تخریب کس دیگه بخوای اینکارو بکنی
اگر کار بهرام تو تحلیل درست نیست اینجا سر نزن به مردم چیکار داری؟؟؟یعنی الان باور کنم شما صلاح مردم رو میخوای ؟؟؟
پیرو جواب اون دوستمون و شما
مدیریت سایت داره سرخود پستها را پاک میکنه،توی 3تا تاپیک پست من پاک شده،فقط توی این تاپیک پست قبلیم موجوده که بعدش یک پست دیگه زدم و اونم پاک شد بدون هیچ اطلاع رسانی،به هرحال ظاهرا فقط بهرام توی این فروم هیچ حمایتی از سوی مدیر ازش نشدهlaughingsmiley
قانون باور: این قانون میگه اگر با تمام احساسات و عواطف چیزی که میخوایی رو باور کنی به حقیقت تبدیل میشه وین دایر میگه:«اگر باوری عمیق و طولانی مدت به چیزی داشته باشید دیر یا زود به حقیقت میپیوندد.»
قانون جذب:این قانون میگه ذهن شما اهنرباست!هر چیزی رو که الان دارید و بخاطر شخصیت و تفکر خودتونه! اگر شخصیت و تفکرتون رو تغییر بدید زندگیتون هم تغییر میکنه.
قانون تطابق: این قانون میگه زندگی بیرونی شما، آیینه زندگی درونی شماست.
به عبارتی:هر جا برید و با هرکسی باشید؛به همونجا میرسید و شبیه به همون ها میشید!
پس دور خودتون رو با آدمهای که انرژی مثبتی دارند، هم هدف با شما هستن،انگیزه دارن و موفقن پُر کنید ...
تنها تهدید بازار ماهیت تصمیم سخت است ؟!
اگر تصمیم سخت امضای برجام باشد که عالی است...
اگر تصمیم سخت آزاد سازی نرخ برق و گاز و خوراک و بنزین و .. باشد که ویرانگر است ...
تصمیم سخت چیست به نظر رفقا؟
خبر را بخوانیم :
.......................
رئیسی: قصد داریم تصمیمهای سختی در کشور بگیریم ...
بهرام جان
درك من از تصميم گيريهاي سخت ، افزايش قيمت برق و گاز و خوراك و ...نيست.
اصلا براي اينها اين افزايشها به چشم نمياد و اصلا حسي به اينها ندارند چه برسه به تصميم سخت.
اگر يه گذر اجمالي به اين تاريخ فعلي بندازيم ، هميشه كوتاه آمدن از يه سري شعارها بوده كه اسمش شده
تصميم گيري سخت.اميدوارم تونسته باشم منظورم رو بفهمونم.
آرام آرام به آخر کارم نزدیک می شوم و یقین دارم که آخرین تپش های قلبم در آخرین صفحه های کارم ثبت می شود و مرگ فقط مردی مرده را درخواهد یافت.سارتر
تنها تهدید بازار ماهیت تصمیم سخت است ؟!
اگر تصمیم سخت امضای برجام باشد که عالی است... اگر تصمیم سخت آزاد سازی نرخ برق و گاز و خوراک و بنزین و .. باشد که ویرانگر است ...
تصمیم سخت چیست به نظر رفقا؟
خبر را بخوانیم :
.......................
رئیسی: قصد داریم تصمیمهای سختی در کشور بگیریم ...
ترس و وحشت زیردریایی را در برگرفته بود .
من آنچنان ترسیده بودم که به سختی نفس میکشیدم .
مرتبا به خود میگفتم این مرگ است!
مرگ .
با وجود اینکه همهی دستگاههای خنک کننده و بادبزنهای برقی را از کار انداخته بودیم و دما به بیش از صد درجه فارنهایت رسیده بود، باز هم میلرزیدم و عرق سرد از سر و صورتم جاری بود و با همهی تلاشی که میکردم قادر نبودم از بههم خوردن دندانهایم جلوگیری کنم .
من درچنین شرایطی بودم که یکباره حمله قطع شد
گویا تمام ذخایر کشتی مینانداز تمام شده بود و ترجیح داده بود که حمله را متوقف کند و آنجا را ترک کند .
آن پانزده ساعت که مورد حمله قرار گرفته بودیم، برایم 15 میلیون سال طول کشید.
تمام خاطرات گذشته و کارهایی را که مرتکب شده بودم مقابل چشمانم مجسم میکردم . مثلا قبل از اینکه به ارتش ملحق شوم، کارمند بانک بودم و همیشه از حقوق کم، کار زیاد و پیشرفتهای کوچک و محدود نگران بودم .
ناراحت از اینکه قادر نبودم بنا به سلیقه و میل خود زندگی کنم
چرا قادر به خریدن یک اتومبیل نبودم
چرا نمیتوانستم برای زنم لباسی گرانقیمت تهیه کنم؟
و بدتر از همه اخلاق بد و خشن رئیسم، وضع موجود را برایم طاقتفرسا کرده بود
همهی این ماجراها مثل فیلم از مقابل چشمانم میگذشت . به خاطر میآوردم که چطور شبها خسته و عصبی به خانه میرفتم و به خاطر کوچکترین مسئلهای با زنم بگومگو میکردم
یا هر وقت روبروی آینه قرار میگرفتم، آن زخم کوچک روی صورتم که بر اثر تصادف با اتومبیل به جا مانده بود، چگونه باعث ناراحتیام میشد و غمگینم میکرد .
قبل از این ماجرا همهی این مسائل برایم بسیار پررنگ و با اهمیت بود، اما وقتی در اعماق اقیانوس با مرگ دست و پنجه نرم میکردم، به خودم قول دادم که اگر از این مهلکه جان سالم به دربردم و بار دیگر چشمم به خورشید و یا ماه و ستارگان افتاد، دیگر مجالی به نگرانی ندهم و هیچگاه نگران اینگونه مسائل بیاهمیت نباشم . هرگز! هرگز! هرگز!!!
بله در آن پانزده ساعت پرمخاطره بسیار بیشتر از آن چهار سالی که در دانشگاه سیکاکیوز مشغول تحصیل بودم و کتابهای زیادی را مطالعه کرده بودم، درس زندگی را آموختم!
نظر