عمریست که میبازم و یک برد ندارم اما چه کنم عاشق این کهنه قمارم
ای دوست مزن زخم زبان جای نصیحت بگذار ببارد به سرم سنگ مصیبت
من در به در عشقم و رسوای جهانم چون سایه به دنبال سر عشق روانم
او کهنه حریف من و من کهنه حریفش سرگرم قماریم من و او بر سر جانم
باید که ببازم با درد بسازم در مذهب رندان این است نمازم
ای دوست مزن زخم زبان جای نصیحت بگذار ببارد به سرم سنگ مصیبت
من در به در عشقم و رسوای جهانم چون سایه به دنبال سر عشق روانم
او کهنه حریف من و من کهنه حریفش سرگرم قماریم من و او بر سر جانم
باید که ببازم با درد بسازم در مذهب رندان این است نمازم
نظر