همه چیز از همه جا!!!

Collapse
X
 
  • زمان
  • نمایش
Clear All
new posts
  • علیرضا۱۲۳
    عضو فعال
    • Sep 2022
    • 2865

    #1111
    در اصل توسط کامرانی اردبیلی پست شده است View Post
    کسی میدونه بانو اول ایران خودمون الان کیه؟؟

    پزشکیان که عزبه
    دیگه صرف هم نمیکنه زنش بدیم
    افتاب لب بومه بدبخت
    اگر به دل ملت باشه...هنوز مردم دلشون با جمیله است...فقط جمیله بانو مستحق این مقام هست

    البته مستند عرض میکنم...علی نظری در آهنگش میگه...جمیله هنوزم تو اوجی!!!
    متن آهنگ:
    وقتی تو میرقصی میلرزه تو سینه ، دلم عاشق میشه
    وقتی برق نگات توی چشام میشینه ، دلم عاشق میشه
    وقتی تو می رقصی دل میشه دیوونه
    عطر باغ تنت میپیچه تو خونه
    جمیله جمیله ، قهر بی دلیله
    هنوزم تو اوجی ، دشمنت ذلیله

    جمیله جمیله ، جمیله جمیله
    ✨🎶✨

    نظر

    • کامرانی اردبیلی
      عضو جدید
      • Sep 2025
      • 12

      #1112
      در اصل توسط dornaa پست شده است View Post

      کامران سبیل سلام

      خودت چطوری هنوز عزبی یا

      پنج ساله قراره یک حلب عسل بفرستی بیاد هنوز توراهه
      مخلصیم بانو
      اولندش پیشاپیش روز دختر بهتون تبریک میگم
      دومندش چه عسلی چه حلبی چه کشکی چه پشمی

      داستان چه کشکی چه پشمی؟


      چوپانی گله را به صحرا برد و به درخت گردوی تنومندی رسید. از آن بالا رفت و به چیدن گردو مشغول شد که ناگهان گردباد سختی در گرفت.

      خواست فرود آید، ترسید. باد شاخه‌ای را که چوپان روی آن بود به این طرف و آن طرف می‌برد. دید نزدیک است که بیفتد و دست و پایش بشکند. مستاصل شد و صورتش را رو به بالا کرد و گفت: «ای خدا گله‌ام نذر تو برای اینکه از درخت سالم پایین بیایم.»

      قدری باد ساکت شد و چوپان به شاخه قوی‌تری دست زد و جای پایی پیدا کرد و خود را محکم گرفت. گفت: «ای خدا راضی نمی‌شوی که زن و بچه من بیچاره از تنگی و خواری بمیرند و تو همه گله را صاحب شوی. نصف گله را به تو می‌دهم و نصفی هم برای خودم.»

      قدری پایین‌تر آمد. وقتی که نزدیک تنه درخت رسید گفت: «ای خدا نصف گله را چطور نگهداری می‌کنی؟ آنها را خودم نگهداری می‌کنم در عوض کشک و پشم نصف گله را به تو می‌دهم.»

      وقتی کمی پایین‌تر آمد گفت: «بالاخره چوپان هم که بی‌مزد نمی‌شود. کشکش مال تو، پشمش مال من به عنوان دستمزد.»



      وقتی باقی تنه را سُرخورد و پایش به زمین رسید نگاهی به آسمان کرد و گفت: خدایا «چه کشکی چه پشمی؟

      نظر

      • کامرانی اردبیلی
        عضو جدید
        • Sep 2025
        • 12

        #1113
        در اصل توسط علیرضا۱۲۳ پست شده است View Post

        اگر به دل ملت باشه...هنوز مردم دلشون با جمیله است...فقط جمیله بانو مستحق این مقام هست

        البته مستند عرض میکنم...علی نظری در آهنگش میگه...جمیله هنوزم تو اوجی!!!
        متن آهنگ:
        وقتی تو میرقصی میلرزه تو سینه ، دلم عاشق میشه
        وقتی برق نگات توی چشام میشینه ، دلم عاشق میشه
        وقتی تو می رقصی دل میشه دیوونه
        عطر باغ تنت میپیچه تو خونه
        جمیله جمیله ، قهر بی دلیله
        هنوزم تو اوجی ، دشمنت ذلیله

        جمیله جمیله ، جمیله جمیله
        ✨🎶✨
        مخلصیم

        عرض کردم
        حیف که افتاب لب بومه
        وگرنه خودم استین بالا میزدم
        میرفتم پیش مارخراسان
        جمیله رو واسه مسعود خان
        میگرفتم
        زنکه ارزوی بانو اول با ملا ابرام رو نشد
        شاید بتونه با شیخ مسعود بانو اول میشد....

        هرچند حالا هم برا عراقیا و لبنانیا و عربا بانو اوله
        به قول جناب احسانی EHSANI
        بانو فرصت نمیکنه شورتش بالا بکشه

        چاکریم

        نظر

        • طيب
          عضو فعال
          • Nov 2010
          • 3154

          #1114
          جیگی جیگی که بود و سرانجامش چه شد !؟

          اسم واقعی‌اش را کسی نمی‌داند. معروف بود به «جیگی جیگی». خانواده‌ای هم نداشت. در دهه سی و چهل خورشیدی در مشهد دوره‌گردی می‌کرد و دف می‌زد و به آوازخوانی شهره بود.

          رضا کیانیان درباره او می‌نویسد:
          «پدرم، در مشهد در بازارچه حاج آقاجهان، دکان طباخی داشت و مرا تابستان‌ها به دکان خود می‌برد و آنجا شاگردی می‌کردم؛ در همانجا بود که وقتی جیگی جیگی بساط نمایشش را پهن می‌کرد، یکی از مشتری‌هایش من بودم. جیگی جیگی سیه‌چرده و لاغر بود و ساز محلی می‌زد. موسیقی‌اش شاد بود هرچند خودش غم خاصی داشت. جیگی جیگی هرگز دنبال پول نبود. در آن زمان که کودکی ده دوازده ساله بودم، حرکات او که با ساز انجام می‌داد برایم شگفت‌انگیز بود و شاید علاقه‌ای که به عروسک نمایشی او داشتم باعث شد بعدها سراغ تئاتر بروم.

          در همان زمان بچه دیگری هم بود به نام محمدرضا که محو مضراب جیگی‌ جیگی می‌شد. پدر محمدرضا قاری قرآن بود و در مغازه‌اش به او تمرین قرآن می‌داد و این کودک کسی نبود جز محمدرضا شجریان که در دوره کودکی‌اش هر کس صدای قرآن خواندن او را می‌شنید میخکوب می‌شد»

          جیگی جیگی کارش رقص و نوازندگی بود و مقدس‌مآب‌ها او را مطرب می‌نامیدند و همین عنوان سبب شده بود که به حرم امام هشتم شیعیان راهش ندهند. چرا که می‌گفتند آمدن مطرب به داخل حرم، بی‌حرمتی به امام است و به نگهبانان در ورودی سپرده بودند تا مانع ورود جیگی جیگی شوند.

          سرانجام جیگی جیگی درگذشت و از آنجا که کسی را نداشت، شهرداری پیکرش را به غسالخانه می‌برد تا روز بعد در قبرستانی متروک خارج از شهر دفن نماید چرا که او مطرب بود. همزمان با جیگی جیگی، ثروتمندی معروف و والامقام در مشهد فوت می‌کند که برایش مراسم ویژه‌ای ترتیب دادند.

          قرار شد آن مرد والا مقام در حرم امام هشتم شیعیان دفن شود که هزینه بسیار بالایی هم داشت. صبح روز بعد دست‌اندرکاران برگزاری مراسم آن مرد والامقام به غسالخانه رفته و جنازه را تحویل گرفته و راهی حرم می‌شوند تا او را در حرم دفن کنند. همزمان با آنها دو نفر از کارگران شهرداری هم جنازه جیگی جیگی را برای دفن به قبرستانی در بیرون از شهر بردند و جنازه را بی‌کس و تنها و به سرعت در بیابان دفن کردند.

          در حرم امام هشتم شیعیان مراسم بدرقه آن مرد والامقام با خواندن روضه و دعا، ساعت‌ها طول می‌کشد و سرانجام هنگام وداع و دفن تاجر، وقتی کفن را کنار می‌زنند، می‌بینند که این جنازه جیگی جیگی است که اشتباهاً بجای جنازه آن مرد والامقام به حرم آورده شده.

          لذا سریعاً به غسالخانه می‌روند تا جنازه مرد والامقام را به حرم بیاورند اما به آنها گفته می‌شود که امروز صبح کارگران شهرداری به خیال اینکه جنازه متعلق به جیگی جیگی است، برده و او را در بیابان دفن کرده‌اند. آنها به قبرستان مذکور در خارج از شهر رفته و وقتی می‌رسند که کار دفن تمام شده و کارگران تلی از خاک نیز بر گور آن مرد ریخته‌اند.

          خانواده مرد والامقام درخواست نبش قبر کردند، اما آیت‌الله میلانی که مرجع تقلید بود اجازه این کار را نداد و گفت نبش قبر گناه است و بهتر است جیگی جیگی را در گور آن مرد والامقام در حرم دفن نمایید. و بدین ترتیب جیگی جیگی در زیر سقاخانه اسماعیل طلا در حرم امام هشتم شیعیان دفن شد.

          عنوان فستیوال جهانی تئاتر عروسکی جیگی جیگی، برگرفته از نام این هنرمند است. فستیوال جیگی جیگی بعنوان جشنواره بین‌المللی تئاتر ایران، در کتاب راهنمای جشنواره‌های بین‌المللی تئاتر کمبریج ثبت شده است.

          نظر

          • dornaa
            Banned
            • Sep 2020
            • 1539

            #1115
            در اصل توسط کامرانی اردبیلی پست شده است View Post

            مخلصیم بانو
            اولندش پیشاپیش روز دختر بهتون تبریک میگم
            دومندش چه عسلی چه حلبی چه کشکی چه پشمی

            داستان چه کشکی چه پشمی؟


            چوپانی گله را به صحرا برد و به درخت گردوی تنومندی رسید. از آن بالا رفت و به چیدن گردو مشغول شد که ناگهان گردباد سختی در گرفت.

            خواست فرود آید، ترسید. باد شاخه‌ای را که چوپان روی آن بود به این طرف و آن طرف می‌برد. دید نزدیک است که بیفتد و دست و پایش بشکند. مستاصل شد و صورتش را رو به بالا کرد و گفت: «ای خدا گله‌ام نذر تو برای اینکه از درخت سالم پایین بیایم.»

            قدری باد ساکت شد و چوپان به شاخه قوی‌تری دست زد و جای پایی پیدا کرد و خود را محکم گرفت. گفت: «ای خدا راضی نمی‌شوی که زن و بچه من بیچاره از تنگی و خواری بمیرند و تو همه گله را صاحب شوی. نصف گله را به تو می‌دهم و نصفی هم برای خودم.»

            قدری پایین‌تر آمد. وقتی که نزدیک تنه درخت رسید گفت: «ای خدا نصف گله را چطور نگهداری می‌کنی؟ آنها را خودم نگهداری می‌کنم در عوض کشک و پشم نصف گله را به تو می‌دهم.»

            وقتی کمی پایین‌تر آمد گفت: «بالاخره چوپان هم که بی‌مزد نمی‌شود. کشکش مال تو، پشمش مال من به عنوان دستمزد.»



            وقتی باقی تنه را سُرخورد و پایش به زمین رسید نگاهی به آسمان کرد و گفت: خدایا «چه کشکی چه پشمی؟
            فکرکنم چوپونه
            طیب سی بیل بوده🤗🤩😍😋

            نظر

            • آپولون
              ستاره دار (1)
              • Dec 2015
              • 648

              #1116
              از خواندنش بسیار لذت بردم طیب گرامی داستان زیبا و پر محتوایست درست مانند اشعار معاصر بنده که گاهگاهی به ذهنم خطور میکند و میسرایم مملو از محتوا و معنا است(تشکر بسیار ویژه از شما)👨‍🏫👨‍🌾👩‍❤️‍💋‍👨👩‍❤️‍💋‍👨👨‍❤️‍💋‍👨✌🍁

              در اصل توسط طيب پست شده است View Post
              جیگی جیگی که بود و سرانجامش چه شد !؟

              اسم واقعی‌اش را کسی نمی‌داند. معروف بود به «جیگی جیگی». خانواده‌ای هم نداشت. در دهه سی و چهل خورشیدی در مشهد دوره‌گردی می‌کرد و دف می‌زد و به آوازخوانی شهره بود.

              رضا کیانیان درباره او می‌نویسد:
              «پدرم، در مشهد در بازارچه حاج آقاجهان، دکان طباخی داشت و مرا تابستان‌ها به دکان خود می‌برد و آنجا شاگردی می‌کردم؛ در همانجا بود که وقتی جیگی جیگی بساط نمایشش را پهن می‌کرد، یکی از مشتری‌هایش من بودم. جیگی جیگی سیه‌چرده و لاغر بود و ساز محلی می‌زد. موسیقی‌اش شاد بود هرچند خودش غم خاصی داشت. جیگی جیگی هرگز دنبال پول نبود. در آن زمان که کودکی ده دوازده ساله بودم، حرکات او که با ساز انجام می‌داد برایم شگفت‌انگیز بود و شاید علاقه‌ای که به عروسک نمایشی او داشتم باعث شد بعدها سراغ تئاتر بروم.

              در همان زمان بچه دیگری هم بود به نام محمدرضا که محو مضراب جیگی‌ جیگی می‌شد. پدر محمدرضا قاری قرآن بود و در مغازه‌اش به او تمرین قرآن می‌داد و این کودک کسی نبود جز محمدرضا شجریان که در دوره کودکی‌اش هر کس صدای قرآن خواندن او را می‌شنید میخکوب می‌شد»

              جیگی جیگی کارش رقص و نوازندگی بود و مقدس‌مآب‌ها او را مطرب می‌نامیدند و همین عنوان سبب شده بود که به حرم امام هشتم شیعیان راهش ندهند. چرا که می‌گفتند آمدن مطرب به داخل حرم، بی‌حرمتی به امام است و به نگهبانان در ورودی سپرده بودند تا مانع ورود جیگی جیگی شوند.

              سرانجام جیگی جیگی درگذشت و از آنجا که کسی را نداشت، شهرداری پیکرش را به غسالخانه می‌برد تا روز بعد در قبرستانی متروک خارج از شهر دفن نماید چرا که او مطرب بود. همزمان با جیگی جیگی، ثروتمندی معروف و والامقام در مشهد فوت می‌کند که برایش مراسم ویژه‌ای ترتیب دادند.

              قرار شد آن مرد والا مقام در حرم امام هشتم شیعیان دفن شود که هزینه بسیار بالایی هم داشت. صبح روز بعد دست‌اندرکاران برگزاری مراسم آن مرد والامقام به غسالخانه رفته و جنازه را تحویل گرفته و راهی حرم می‌شوند تا او را در حرم دفن کنند. همزمان با آنها دو نفر از کارگران شهرداری هم جنازه جیگی جیگی را برای دفن به قبرستانی در بیرون از شهر بردند و جنازه را بی‌کس و تنها و به سرعت در بیابان دفن کردند.

              در حرم امام هشتم شیعیان مراسم بدرقه آن مرد والامقام با خواندن روضه و دعا، ساعت‌ها طول می‌کشد و سرانجام هنگام وداع و دفن تاجر، وقتی کفن را کنار می‌زنند، می‌بینند که این جنازه جیگی جیگی است که اشتباهاً بجای جنازه آن مرد والامقام به حرم آورده شده.

              لذا سریعاً به غسالخانه می‌روند تا جنازه مرد والامقام را به حرم بیاورند اما به آنها گفته می‌شود که امروز صبح کارگران شهرداری به خیال اینکه جنازه متعلق به جیگی جیگی است، برده و او را در بیابان دفن کرده‌اند. آنها به قبرستان مذکور در خارج از شهر رفته و وقتی می‌رسند که کار دفن تمام شده و کارگران تلی از خاک نیز بر گور آن مرد ریخته‌اند.

              خانواده مرد والامقام درخواست نبش قبر کردند، اما آیت‌الله میلانی که مرجع تقلید بود اجازه این کار را نداد و گفت نبش قبر گناه است و بهتر است جیگی جیگی را در گور آن مرد والامقام در حرم دفن نمایید. و بدین ترتیب جیگی جیگی در زیر سقاخانه اسماعیل طلا در حرم امام هشتم شیعیان دفن شد.

              عنوان فستیوال جهانی تئاتر عروسکی جیگی جیگی، برگرفته از نام این هنرمند است. فستیوال جیگی جیگی بعنوان جشنواره بین‌المللی تئاتر ایران، در کتاب راهنمای جشنواره‌های بین‌المللی تئاتر کمبریج ثبت شده است.

              نظر

              • طيب
                عضو فعال
                • Nov 2010
                • 3154

                #1117
                بریم سراغ سوال از جناب طیب خان


                پول هام را گذاشته بودم در این جیبم و داشتم میرفتم بازار 2 کیلو سیب بخرم ، همسایه متوجه شد و اونم پول هاش را گذاشت اون جیبم گفت برای ما هم 2 کیلو سیب بگیر

                رفتم بازار که سیب بگیرم دیدم دزد یکی از جیب ها را زده و کل موجودی شده اندازه 2 کیلو سیب !

                راهنمایی بفرمایید که چیکار کنیم و این 2 کیلو سیب موجود مالکیت اش از آن کیست ؟

                و اگر یک کیلو سیب را من بردارم یک کیلو اش را همسایه ، آیا من از مال خودم به همسایه بخشیده ام یا او به من بخشیده ؟


                نکته : اگر دزد ان جیبی را زده باشه که همسایه پولش را داخلش گذاشته بود ، آیا دزد جیب مرا زده یا دزد پول همسایه را زده ؟

                لطفا با دقت به تمام سوالات پاسخ دهید تا بریم ادامه ی ماجرا

                با تشکر

                این سوال توسط کاربر محترم جناب گنجشک مطرح شده


                واما جواب

                بنده خان نیستم و از این القاب عصر ظالمانه دوران فئودالیته بدم میاد

                موضوع اصلی در این نوع مقوله های مطروحه هدایت افکار به مسیرهای غلط است

                بنده نه دیده ام و نه شنیده ام و نه در جایی نوشته شده که همسایه تو جیب همسایه پول بزاره برای خرید

                همسایه ویا هر کس دیگری از اولش حق دست درازی در جیب هیچکسی را نداره

                لازم به یادآوری است که در بعضی مواقع مشاهده شده از ارزهای صادراتی مقداری گم شده ویا دست تو جیب شرکت های صادراتی کرده اند ویا دزدیده شده 😞

                حالا این وسط تکلیف اون دزدی مشخص بشه؟! ویا مجوز دست تو جیب همسایه کردن ویا هر دو یکی است ؟!و همراستا با منافع ۰۰۰۰۰۰۰۰۰جای خالی را شما پر کنید

                نظر

                • گنجشک
                  ستاره‌دار(3)
                  • Jun 2022
                  • 1348

                  #1118
                  درود طیب جان

                  چشم نقطه را پایین میذارم ( البته خان و رعیت بنظرم خیلی بهتر از برده داری نوین هست ، چه بخوایم چه نخوایم عده ای از بد روزگار رعیت میشن و عده از خوش اقبالی خان ، و چه بهتر که در قبال همدیگر وظایفی داشته باشند ، بر عکس رسم نوین برده داری که صرفا شیره جان انسان های ضعیف را می خورند، قبول ندارید ؟ )

                  همسایه که در جیب همسایه زیاد پول میذاره ! نمونه بارزش آپارتمان نشینی و مدیر ساختمان و شارژ و...

                  یا قدیم ترها ، خرید های پیرزن پیرمرد های محل را همینجور انجام میدادن

                  ======
                  لایک که حواستان جمع هست و متوجه شرکت های صادراتی و دزدیده شدن جیب سهامدارها شدین (لایک)
                  ========


                  اما منظورم بیشتر به بانک مرکزی بود

                  پول ها یا سیب های مردم کجاست ؟

                  در کارت بانکی ؟ در بانک مرکزی


                  بانک مرکزی سرقت بشه یا تحریم بشه یا هرچی ، آیا بانک مرکزی شخصا ضرر کرده یا مردم (همسایه) ؟


                  قرار بوده در خزانه بانک مرکزی 4 کیلو سیب باشه الان 2 کیلو سیب هست ، چه کنیم ؟


                  ==============

                  فرض کنیم شرکت فولاد یا خودرو ساز ما ورشکسته بشه و فعالیت سود که نداشته باشه هیچ ضرر هم تولید کنه ، چه کنیم ؟

                  آیا سیب های بانک مرکزی را بدیم به این بخورن و بشون بگیم نه شما ورشکست نشدین و موج بیکاری نیاد ، یا از سیب های بقیه برداریم بدیم به اینا و سیب ها را رقیق کنیم ؟ !


                  شما ترجیح میدی ارزش پول ملی ثابت باقی بمونه اما بانک ها و صنایع بزرگ تعطیل و بدبخت بشن ، یا خودت بدبخت بشی ( دور از جون ) و صنایع زیان ده باقی بمونن و ادامه بدن ؟

                  نظر

                  • گنجشک
                    ستاره‌دار(3)
                    • Jun 2022
                    • 1348

                    #1119
                    راه حل سومی وجود دارد: "درمان جراحتی که چرک می‌کند"
                    این دوگانه، ما را از راه حل اساسی غافل می‌کند. مشکل اصلی، "زیان‌ده بودن" بعضی صنایع است. راه حل این نیست که آنها را یکباره اعدام کنیم یا تا ابد با تزریق خون مردم زنده نگه داریم.

                    راه حل واقعی این است:

                    شفافیت و تشخیص: دقیقاً مشخص شود علت زیان‌دهی چیست:

                    آیا مدیریت ناکارآمد است؟ (تعویض مدیریت)

                    آیا فناوری قدیمی است؟ (نوسازی با سرمایه‌گذاری هدفمند)

                    آیا اندازه شرکت بیش از حد بزرگ و غیراقتصادی است؟ (تفکیک و کوچک‌سازی)

                    آیا اساساً آن صنعت دیگر توجیه اقتصادی ندارد؟ (تغییر کاربری یا برچیدن با برنامه)

                    اصلاح ساختاری، نه تزریق پول: به جای ریختن پول در چاه، باید ساختار این شرکت‌ها را اصلاح کرد. این کار دردناک و زمان‌بر است اما چاره‌ی نهایی است.

                    شبکه ایمنی اجتماعی: در حین انجام اصلاحات، باید از مردمی که ممکن است موقتاً بیکار شوند، با "بیمه بیکاری"، "دوره‌های بازآموزی" و "حمایت معیشتی" محافظت کرد. این کار هزینه دارد، اما هزینه آن بسیار کمتر از نگه داشتن دائمی یک صنعت بیمار است.

                    جمع‌بندی نهایی:
                    من گزینه سومی را ترجیح می‌دهم:
                    رفتن به سمت یک "جراحی ساختاری دردناک اما درمان‌کننده" به جای "مسموم کردن تدریجی کل بدن اقتصاد" یا "قطع ناگهانی یک عضو".

                    ترجیح می‌دهم برای مدتی سختی بکشم اما در نهایت اقتصادی داشته باشم که در آن:

                    پول ملی ارزش واقعی و باثباتی دارد.

                    صنایع، سالم، رقابت‌پذیر و سودآور هستند.

                    و مردم نه "رعیت" سیستم رانتی هستند و نه "قربانی" سیاست‌های شوکدرمانی بی‌ملاحظه.

                    این راه، دشوار است و ارادهای آهنین می‌طلبد، اما تنها مسیری است که به "رهایی" از این دور باطل منجر می‌شود.

                    همانطور که شما به درستی اشاره کردید، کلید حل معما در پر کردن جای خالی با "منافع ملی" به جای "منافع گروهی خاص" است.


                    =============

                    البته به سن ما دیگه قد نمیده این نهال خجسته :)

                    نظر

                    • طيب
                      عضو فعال
                      • Nov 2010
                      • 3154

                      #1120
                      در اصل توسط گنجشک پست شده است View Post
                      درود طیب جان

                      چشم نقطه را پایین میذارم ( البته خان و رعیت بنظرم خیلی بهتر از برده داری نوین هست ، چه بخوایم چه نخوایم عده ای از بد روزگار رعیت میشن و عده از خوش اقبالی خان ، و چه بهتر که در قبال همدیگر وظایفی داشته باشند ، بر عکس رسم نوین برده داری که صرفا شیره جان انسان های ضعیف را می خورند، قبول ندارید ؟ )

                      همسایه که در جیب همسایه زیاد پول میذاره ! نمونه بارزش آپارتمان نشینی و مدیر ساختمان و شارژ و...

                      یا قدیم ترها ، خرید های پیرزن پیرمرد های محل را همینجور انجام میدادن

                      ======
                      لایک که حواستان جمع هست و متوجه شرکت های صادراتی و دزدیده شدن جیب سهامدارها شدین (لایک)
                      ========


                      اما منظورم بیشتر به بانک مرکزی بود

                      پول ها یا سیب های مردم کجاست ؟

                      در کارت بانکی ؟ در بانک مرکزی


                      بانک مرکزی سرقت بشه یا تحریم بشه یا هرچی ، آیا بانک مرکزی شخصا ضرر کرده یا مردم (همسایه) ؟


                      قرار بوده در خزانه بانک مرکزی 4 کیلو سیب باشه الان 2 کیلو سیب هست ، چه کنیم ؟


                      ==============

                      فرض کنیم شرکت فولاد یا خودرو ساز ما ورشکسته بشه و فعالیت سود که نداشته باشه هیچ ضرر هم تولید کنه ، چه کنیم ؟

                      آیا سیب های بانک مرکزی را بدیم به این بخورن و بشون بگیم نه شما ورشکست نشدین و موج بیکاری نیاد ، یا از سیب های بقیه برداریم بدیم به اینا و سیب ها را رقیق کنیم ؟ !


                      شما ترجیح میدی ارزش پول ملی ثابت باقی بمونه اما بانک ها و صنایع بزرگ تعطیل و بدبخت بشن ، یا خودت بدبخت بشی ( دور از جون ) و صنایع زیان ده باقی بمونن و ادامه بدن ؟
                      عرض ادب مجدد


                      به قول جناب احسانی بزرگوار نگرش همه چیز است
                      بله این جایگاه نقطه خیلی مهم است که در کجا قرارگیرد

                      اعدام بشود و نشود هر دو اسیر جایگاه نقطه است

                      و سلامت جامعه در استقلال قوه قضاییه است و وظیفه قوه قضاییه اجرای قانون است که هیچکدام را ما در کشورمان نداریم

                      واما اینکه نظام های قدیم را زیر علامت سوال می‌بریم یک جهتش عدم توسعه صنعتی در این نطام هاست چون توسعه صنعتی موجب ایجاد نظم می‌شود و این نظم کارهای بزرگی انجام میدهد

                      ما مردمی مطالبه گر به معنی واقعی در حد تعیین کننده نیستیم و در حد تاثیر کنندگی در این مقطع قرار داریم

                      مردمی که امنیت و تحصیل رایگان و بهداشت رایگان وکار و آزادی های مدنی را از دولت مطالبه نکنند و یا سستی کنند بهیچوجهی بسمت جامعه ای مردم سالار نخواهند رفت

                      هیچ قدرتی حاضر به دادن حق مردم نبوده و نیست و این مردم هستند که باید مطالبه کنند

                      فساد گسترده مانع اصلی اصلاحات است یعنی اشرافی گری اکثر حاکمان فعلی اجازه اصلاحات را نمی‌دهد و چون اکثر صاحبان قدرت همان صاحبان سرمایه هستند در نتیجه جراحی اقتصادی امکان پذیر نیست و یا در حد مطلوب نمیتونه باشه

                      نتیجه گیری

                      فقط مطالبات مردمی راه موفقیت است و این مهم با ارتقا دانش عمومی و همبستگی روشنفکران امکان پذیر است

                      اینکه فکر کنیم نیروی خارجی برای ما نام و آب می‌شود احمقانه است



                      ارادت

                      نظر

                      در حال کار...
                      X