کاربران گرامی بورسی، با توجه به تغییرات اخیر سایت در صورت وجود هر گونه مشکل در استفاده از سایت (درج پیام، عضویت و...) با ایمیل boursy.com[@]gmail.com در ارتباط باشید یا موضوع را در تاپیک «شما بگویید...» درج کنید.
اینجا همه چی درهمه...جستاری برای مباحث سیاسی، فرهنگی، اجتماعی
پاسخ : اینجا همه چی درهمه...جستاری برای مباحث سیاسی، فرهنگی، اجتماعی
خب این دوره زمونه دیگه مخاطب خوصله خوندن متن های طولانی رو نداره، بعضی از مواردی که در پست قبلی گفتم به قدری واضح و مسلّم است که فکر نمیکردم احتیاج به شرح و تفسیر داشته باشه!!!
فرضاً مطالب پست من نوعی، کاملاً غلط باشه ، بسیار خوشحال میشم که درست اونو بگید و من هم از اشتباه و گمراهی در بیام
دیگه چه نیازی به معرکه گرفتن هست ؟!
یقیه تشکر کنندگان رو چرا میگیری ؟!
داداش شما خودت هم اگه یه بازنگری در خودت بکنی ، بد نیستاااا
پاسخ : اینجا همه چی درهمه...جستاری برای مباحث سیاسی، فرهنگی، اجتماعی
استرس چیست ؟
استرس ، واکنش بدن در برابر یک چالش یا تقاضا است که باعث فشار عصبی، روانی، عاطفی یا جسمی میشه. در روانشناسی به معنی احساس نوعی فشار و تنش عصبی است.
تنش و هر محرکی که در انسان، ایجاد تنش کنه، استرسزا نامیده میشه. ( این رو داشته باشید)
استرس به مقدار کم لازم و مفیده ولی بیشتر از اون باعث ایجاد بیماری و اختلال در روند طبیعی زندگی اون میشه و نیازه که بدن در برابرش چاره اندیشی کنه.
حالا واکنش دفاعی بدن در برابر فوران استرس ، گاهی به شکل وسواس نمود پیدا میکنه. وقتی استرس از حدی بیشتر شد که میتونه به ساختارهای جسمی و روحی فرد ضربه بزنه، بدن اتوماتیک تمرکز فرد رو از روی اون موضع استرس زا برمیداره و مشغول یک موضوع انحرافی مثل تمیزی بدن یا لباس میکنه تا با این کار از ادامه روند موجود جلوگیری کنه و یعنی از ادامه خسارت به ساختارهای بدن جلوگیری کنه (بدن رو فریب میده، حواسشو پرت میکنه، سرگرم یه کار انحرافی بشه)
حتماً شنیده اید که شخصی از شدت مشکلات ، تحت فشار زیاد ، دیوونه شد ؟ این هم مرحله نهایی واکنش دفاعی بدن در برابر فشار زیاد روانی هست.
پاسخ : اینجا همه چی درهمه...جستاری برای مباحث سیاسی، فرهنگی، اجتماعی
تعصب چیست؟
لغت تعصب از عصب گرفته شده، ما امروز با مفهوم پزشکی عصب آشنایی داریم ولی در ریشه لغت، عصب به معنی هرگونه عصب و رگ و رباط و پیوند بین چند عضو یک بدن هست که باعث ارتباط و انتقال احساس یک عضو به عضو دیگه میشه و احتمالاً واکنش عضو دیگر در برابر احساسات عضو اول .
تصور کنید در حال تماشای تلویزیون هستید که پشه دست چپ شما رو نیش میزنه ، دست راست به واسطه ارتباط عصبی و پیوندی که با اون داره ، فوراً واکنش نشون میده و پشه رو روی دست چپ میکُشه. در اینجا میگیم :
« دست راست ، نسب به دست چپ ، تعصب داره (به معنی دقیق کلمه) »
یعنی هرگونه درد یا حسی برای دست چپ پیش بیاد ، به واسطه اون پیوند فوق الذکر، سایر اعضای بدن اون درد رو ، درد خودش تلقی میکنه و با احساس مسئولیت بالا ، نسبت به رفع اون درد واکنش نشون میده.
حالا تصور کنید یک عقرب در حال نزدیک شدن به دست چپ شماست و شما میدونید که به زودی دست چپ توسط عقرب گزیده خواهد شد ولی در شرایطی قرارد دارید که نمیتوانید نسبت به نجات دست چپ واکنش دفاعی مسئولانه نشان دهید.
حال عمومی شما در این موقعیت چطوره ؟!
بله ، درسته ، شما استرس پیدا میکنید ، هر قدم که عقرب برمیدارد به صورت تصاعدی بر استرس شما افزوده میشه تا جایی که دیگه تحمل ندارید و حداقلش اینه که دیوانه وار فریاد میزنید ولی این وقتیه که واقعاً نتونید هیچ واکنشی نشون بدید...
شما نهایتاً تحمل تون تموم میشه و دست به یک اقدام دفاعی میزنید ، من اسمشو میزارم « اقدام متعصبانه» (به معنی دقیق کلمه)
اما اگر شاهد حرکت عقرب بر روی دست شخص دیگری باشید ، اگرچه اون هم استرس زا هست ولی مطمئناً اینقدرها هم دچار استرس نخواهید شد و احتمالاً اقدام متعصبانه هم انجام نخواهید داد، هرچند مطمئناً بی تفاوت هم نخواهید بود.
خب پس میبینید که تعصب با احساس مسئولیت و با محرک استرس به وجود میاد و فی نفسه چیز بدی نیست بلکه یک مکانیزم دفاعی از سایر اعضای بدن در برابر دیگر عضو بدن است.
در جوامع انسانی ، بعضی افراد به واسطه عواملی مثل زبان، نژاد ، فرهنگ و مذهب و... به هم پیوند دارند، این نژاد و مذهب و... نقش همون عصب و رگ و پیوند رو داره که مردم اون جامعه رو به هم وصل میکنه. وقتی شخص میبینه یکی از اعضای گروه نژادی یا مذهبی خودش مورد حمله مهاجم قرار میگیره ، با واسطه همون عصب نامرئی که اونها رو به هم پیوند داده (نژاد یا مذهب و...) اون درد رو در خودش حس میکنه ، طوری که گویی این خود شخص هست که مورد حمله واقع شده... این احساس باعث ایجاد بی تابی و اصظراب و استرس در فرد میشه و وقتی که این استرس از یک حدی بیشتر شد ، فرد رو به واکنش وادار میکنه.
خب پس تعصب اصولاً چیز بدی نیست، چون باعث میشه شخص نسبت به درد افراد جامعه بی تفاوت نباشه و در برابر دفاع از اون شخص ، در خودش احساس مسئولیت کنه.
حالا برمیگردیم به مثال پشه و عقرب... مطمئناً نیش گزندگان چیز خوشایند یا حتی مفیدی نیست ولی در مورد تزریق آمپول و واکسن چطور؟ البته نه نیش پشه به اندازه فرو رفتن سوزن سرنگ درد داره و نه ماده تزریقی مثل زهر عقرب خطرناک است. اما همه ما افرادی را میشناسیم که در برابر تزریقات و فرو رفتن سوزن در دست به شدت وحشت دارند و گاهی موجب خنده و تمسخر اطرافیان میشه...
چرا خنده داره ؟! چون تعصب در مورد نیش پشه ، مبتنی بر عقلانیت است اما تعصب در برابر سرنگ تزریقات از اونجا که مبتنی بر عقلانیت نیست ، مورد تمسخر قرار میگیره.
با آموزش و افزایش سطح آگاهی افراد میتوان عقلانیت را در تعصب تاثیر داد.
به تعصبات فاقد عقلانیت، تعصب کور میگیم. (پیش داوری کردن ، پیش از روشن شدن حقیقت)
« تعصب کور یک باور یا رفتار است که با حرارت بیچون و چرا، برای تمام اهداف با موضوعات مختلف، یا با شور و شوق وسواسی برای تفریح یا سرگرمی انجام شود. به عبارت دیگر تعصب به معنای اعتقاد و باور شدید و غیرمنطقی نسبت به یک چیز است حتی اگر آن چیز اشتباه و نادرست باشد.»
نیل پستمن در کتاب خود صحبت دیوانه، صحبت احمقانه میگوید «کلید تمام باورهای متعصبانه این است که همگی خود-تأییدگر هستند... (برخی بارها) متعصبانهاند نه به خاطر اینکه لزوماً نادرست باشند، بلکه چون به طریقی اظهار میشوند که گویی هیچ وقت نادرستی آنها نمیتواند نشان داده شود.» لینک
تصور کنید شخصی جرمی انجام داده که طبق قانون اون کشور باید مجازات بشود، مثلاً دزدی یا قتل و... به احتمال زیاد افرادی که روی این شخص تعصب دارند مانع اعمال قانون و اجرای عدالت میشوند... اما این شخص اگر ژرف تر بیندیشد درمیابد که اعمال قانون و اجرای عدالت به خاطر امنیت سایر شهروندان از جمله خود شخص لازم است، اگر این دزد و قاتل را از اجرای عدالت رهایی دادیم ممکنه فرداشب خونه خودمون بیاد دزدی کنه یا پس فردا بچه خودمون رو به قتل برسونه .
درک مطلب برای شما که متعصب نیستید راحت است ولی شخص متعصب اینگونه استدلال میکنه که ما چون با هم پیوند و اشتراک داریم ، غیرممکنه که مجرمین هم نژاد یا هم مذهب خودم ، اون جرم رو بر علیه خودم هم مرتکب بشه. ولی همه میدونیم این استدلال حداقل با مثال نقض رد میشه :
در یک شهر که همه از یک نژاد یا مذهب مشترک هستند و اتفاقاً به شدت هم روی همشهری های خودشون تعصب دارند، مشاهده میکنیم در زندانهای اون شهر دزدها و قاتل هایی وجود دارند که اون جرم رو بر روی همشهری، هم نژادی یا هم مذهبی متعصب خودش مرتکب شده.
خبیث را چو تعهد کنی و بنوازی – در دولت تو گنه کند به انبازی
با بدان چندان که نیکویی کنی – قتل مار افسا نباشد جز به مار
پاسخ : اینجا همه چی درهمه...جستاری برای مباحث سیاسی، فرهنگی، اجتماعی
نژادپرستی
نژادپرستی یا تبعیض نژادی، نوعی پیشداوری و تبعیض، که متمرکز بر تفاوتهای نژادی حاصل از تفاوتهای ظاهریِ جسمی و فیزیکی و نیز تفاوتهای فرهنگی حاصل از زبان، آداب و رسوم، دین، تاریخ و امثال آن است.
نژادپرست اعتقاد داره که افرادی با نژاد خودش از توانایی ها و قابلیتهای بیشتری برخورداره... نمیتونه باور کنه که در نژادهای دیگه هم آدمهایی با توانایی و قابلیت مساوی یا حتی بیشتر وجود داشه باشه.
این شخص هم اگر ژرف تر بیندیشد در میابد که هر صفت یا ژن که در نژاد خودش هست :
اولاً همه اعضای اون نژاد ، اون صفت و ژن را به یک میزان دارا نیستند.
بعضی افراد از نژاد خودش پیدا میشه که فاقد اون صفت خاص باشه.
اون صفت در سایر نژادها هم کم و بیش وجود داره.
ممکنه افرادی از نژادهای دیگر وجود داشته باشند که دارای اون صفت به میزان بیشتری باشه.
و مهمتر از همه اینکه وجود این صفت، به چه دلیل سبب داشتن حقوق سیاسی اجتماعی بیشتر میشه؟!
مثلاً چشم آبی زیباتر از چشم سیاه است فقط و فقط به این دلیل که افراد بیشتری نسبت به اون ابراز علاقه کردند ، بنابراین اگر سلیقه نسلهای بعدی تغییر کند شاید افراد بیشتری به رنگ چشم سیاه ابراز علاقه کنند، پس لابد اون موقع چشم سیاه میشه نژاد برتر.
(کی فکرشو میکرد روزی بیاد که مردم خودشون برند بدن خودشون رو برنزه کنند ؟!!!)
ولی اگر ژرفتر بیندیشه میفهمه که وظیفه چشم ، دیدن است. چشم خوب ، چشمیه که بتونه بهتر ببینه ولی رنگش صرفاً یک سلیقه شخصی است.
اما تنها صفت یا ژن که میتونه ایجاد امتیاز کنه ، هوشمندی (IQ) و خردمندی است.
پاسخ : اینجا همه چی درهمه...جستاری برای مباحث سیاسی، فرهنگی، اجتماعی
اما تنها صفت یا ژن که میتونه ایجاد امتیاز کنه ، هوشمندی (IQ) و خردمندی است.
انسان نخستین با استفاده از برتری عقل و هوش ، موفق میشه دو موجود زنده ، گیاه و حیوان را به خدمت خودش در بیاره . از محصول آن یعنی شیر گاو و تخم مرغ و میوه گیاه برای راحتی زندگی خودش استفاده کنه و هروقت نیاز شد حیوان را سر ببرد یا گیاه را قطع کند و از بدنه آن هم استفاده کند.
اما انسان نیاز به کارهایی داشت که از عهده حیوان بر نمیاد ، یعنی یک انسان باید اون کارها را انجام دهد... در اینجا باید خودش اون رنج رو متحمل بشه ولی انسان هوشمند با استفاده از هوش خودش موفق شد یک انسان دیگه رو به خدمت خودش در بیاره که برده داری و احتمالاً سیاست از همین نقطه شروع شده است.
در ظاهر میگویند انسان سیاه پوست چون از نژاد پست تری است باید در خدمت انسان سفید پوست نژاد برتر باشد. اما در واقع آن یک انسان سفید پوست به خاطر داشتن هوشمندی بیشتر موفق شد رنگ پوست را بهانه قرار بده تا انسان سیاه پوست را به خدمت خودش در بیاره تا باعث رفاه خودش بشه.
پس چیزی که باعث سلطه سفید بر سیاه شد، رنگ پوستش نبود بلکه هوشمندی اش بود ، رنگ پوست بهونه بود.
بعد از اون با گذر زمان و افزایش جمعیت جوامع ، کار سیاستمدار خیلی سخت میشه چون باید خیلی هوشمنمد باشه که یک بهونه بهتر پیدا کنه تا بتونه با استفاده از اون جمعیت بیشتری را به خدمت خودش در بیاره... (معمولاً گروهی عمل میکنند)
اما نژادپرستی میتونه جنبه مثبت هم داشته باشه.
وقتی که سیاستمدار داستان ما فقط به فکر رفاه خودش نباشه ، میتونه با ایجاد حس نژادپرستی در بین مردم جامعه، اونها را در برابر بیگانگان متحد کنه یا اینکه اونها رو از زیر یوغ یک حاکم ظالم بیرون بیاره. این معمولاً در کشورهایی با نژاد یکدست ممکنه . نژادپرستی در کشوری با تنوع نژادی میتونه باعث ایجاد نوعی الیگارشی و حکومت گروه اقلیت بشه.
نیل پستمن در کتاب خود صحبت دیوانه، صحبت احمقانه میگوید «کلید تمام باورهای متعصبانه این است که همگی خود-تأییدگر هستند... (برخی بارها) متعصبانهاند نه به خاطر اینکه لزوماً نادرست باشند، بلکه چون به طریقی اظهار میشوند که گویی هیچ وقت نادرستی آنها نمیتواند نشان داده شود.»
داداش به این قسمتش بیشتر توجه کنی میفهمی متعصب کیه...
شخص با مطالعه چند یا چندین کتاب، در جمعی که احتمال نمیده کسی در سطح خودش باشه مطالعه کرده باشه شروع به یکه تازی میکنه و با استفاده از مطالب، نقل قولها ، اصطلاحات قلمبه سلمبه... سعی در اغوای مخاطب داره که دروغ بزرگ خودشو به اون جمع قالب کنه .
اون سیاستمدار نهایتاً قدرت رو در دست میگیره و تهش اینه که به کلید خزانه دسترسی پیدا میکنه و میتونه بدون زحمت ، حاصل دسترنج دیگران رو صرف رفاه و آسایش خودش کنه.
سوال من اینه که اینجا چی گیر کاربر فروم میاد؟!
ابله اون آدمایی هستند که با سکوتشون سال 57 این بلای خانمانسوز رو سر ما آوردند
ابله اون آدمایی هستند که باز هم با سکوتشون در زمان فعلی، باعث تجزیه کشورشون میشن
ابله اون آدمایی هستند که درد و رنج هم وطنانشون هیچ اهمیتی نداره.
ابله اون آدمایی هستند که میگن: ولش کن بزار بحث بکنند مهم نیست هرچی شد شد
این ابله های منفعل فعلی یه نگاهی به کشور ویران شده سوریه و مردم آواره اون بندازن
اگه قرار بشه جنگی رخ بده و تجزیه ای صورت بگیره، هیچ کدوممون آرامش نخواهیم داشت
البته اگه زنده بمونیم.
در انقلاب 57 افرادی بودند که توی عمرشو حتی یک رکعت نماز نخونده بودند ولی شعار حکومت اسلامی میدادند.
این اشخاص منافعشون در این بود که شاه بروَد و در شرایط اون زمان ، رسیدن به این هدف ، فقط از طریف همصدا شدن با جمع مقدور بود .
بحث وقتی ارزش داره که سازنده باشه وگرنه بحث با اهداف دیگه ممکنه باعث پاس گل بشه به طرف تا بتونه بیشتر ملت رو فریب بده و ازشون سواری بگیره
پاسخ : اینجا همه چی درهمه...جستاری برای مباحث سیاسی، فرهنگی، اجتماعی
تشکر بهرام نامدار در زیر پست خیلی جالب بود
خان خانان ناراحت شدی که گفتم نژادپرستی ریشه در بیسوادی داره؟!
هرچند از شما بعید نبود ولی خیلی فرق است بین
اون سیاستمداری که آگاهانه مباحث نژادی رو مطرح میگنه تا ازش بهره برداری سیاسی کنه (هرچند میتونه جنبه مثبت برای منانفع ملی داشته باشه)
با اون احمقی که جدی جدی باورش شده به واسطه نژادش ، از حقوق سیاسی اجتماعی بیشتری برخورداره!!!
و شما جناب اوراسیای عزیز
به خاطر بیاور که از بچگی به شما گفتند که ما ایرانی ها نژاد برتر در کل دنیا و اختصاصاً قومیت شما نژاد برتر در کل ایران هستید...
اما بعدها که بزرگتر شدید و به گفته خودتون 20 سال در زمینه علوم انسانی مطالعه کردید تازه متوجه شدید که تنوع نژادپرستی اگر ابزاری برای اتحاد ملی و منافع ملی باشد پسندیده است وگرنه چیزی بیشتر از یک دعوای عوام بیسواد نیست. پس چون ژرف تر اندیشیدی فهمیدی که سایر نژادها هم از حقوق سیاسی اجتماعی مساوی برخوردارند.
تازه فهمیدی رنگ پوست بهونه و کلک سیاستمداران بود برای به بردگی گرفتن سیاه پوستان
رنگ پوست چه ربطی داره به حقوق سیاسی اجتماعی؟!
جناب احسانی حال شما
در اینکه انسانها در مجموع از یک نیا هستند شکی نیست
و مهاجرت ها و ادغام صورت گرفته همین طور
اما چند نکته
1- اکثر ایرانیان سکاها و سرمت ها و الان ها را نم شناسند و نمی دانند که انها ایرانی بودند مثلا رود دنپیر و دنیستر در اوکراین واژه های ایرانی هستند اما این را ایرانیانی که اصلا به فلات ایران نیامدند نام گذاشتند و الان ها هم با قفقازی ترکیب شدند و خود الانیا در جمهوری قفقاز جنوبی در کشور روسیه قرار دارند ( اینها از کشفیات 20 سال اخیر است)
2- درسته که نژاد ها ترکیب شدند اما هنوز تفاوت زیادی در بین نژادها است به خصوص ژنی که از مادر منتقل شده است
3- سوم اینکه نژاد ها از نظر شایستگی برابر نیستند
درود و ارادت
داداش حواست نیست ، اصل مطلب رو نگرفتی...
در اینکه شما اهل مطالعه هستید و اطلاعات زیادی دارید شکی ندارم و این فی نفسه ارزشمند است
اما در مورد بند 3 که معتقد هستید بعضی نژادها از شایستگی بیشتری برخوردار هستند
مطمئناً شما بعد از این همه کتاب خوندن ،متاسفانه مستعد برده شدن هستید!
ممکنه کسی بیاید یک سری صفت بالاتری نسبت به شما داشته باشه و به شما تحمیل کنه که به واسطه نژادش ، از شایستگی بیشتری برخوردار است و در نتیجه از حقوق سیاسی اجتماعی بیشتری نسبت به شما برخوردار است. شما با این عقیده و طرز فکر ، مطمئناً قبول خواهی کرد و اون رو بر سر خود جای خواهی داد.
و به اون سواری خواهید داد.
(ضمن اینکه صفت برتر هم تعریف خاصی نداره و نِسبی است)
در اینکه رنگ چشم شما آبی هست و رنگ چشم من نوعی سیاه ،
خب اینکه احتیاج به توضیح نداره ، در یک نگاه قابل تشخیص است
حتی ممکنه رنگ چشم شما خریدار بیشتری داشته باشه، این هم قبول /:.yead.:/
ولی سوال اساسی اینه که ویژگی های ژنتیکی ،
با چه منطقی حقوق سیاسی اجتماعی بیشتری برای شخص ایجاب میکنه؟!
در واقع اون شخصی که ویژگی نژادی خودشو دلیل بر شایستگی بیشتر خودش میدونه
و شما رو متقاعد کرده که به واسطه اون شایستگی بهش سواری بدید
اون شخص نه به خاطر شایستگی ، بلکه به خاطر هوشمندی خودش
موفق شد با بهانه برتری نژادی ، از شما سواری بگیره.
--------------------------------------------
معروفه در زمان انقلاب ضد نژادپرستی ، شخصی که به برده های سیاه پوست کمک میکرد که فرار کنند میگفت:
سخت ترین قسمت کارش این بوده که برده ها رو متقاعد کنه که برده نیستند!
احتمالاً طرف، رنگ سیاه خودشو تو آینه نگاه میکرد و با خودش میگفت من چون سیاه هستم پس برده هستم پس باید سواری بدم! اما حقیقت این بود که نه به خاطر رنگ سیاه بلکه به خاطر هوشمندی IQ پایینتر ، برده شده بود .
در اینکه شما اهل مطالعه هستید و اطلاعات زیادی دارید شکی ندارم و این فی نفسه ارزشمند است
اما در مورد بند 3 که معتقد هستید بعضی نژادها از شایستگی بیشتری برخوردار هستند
مطمئناً شما بعد از این همه کتاب خوندن ،متاسفانه مستعد برده شدن هستید!
ممکنه کسی بیایید یک سری صفت بالاتری نسبت به شما داشته باشه و به شما تحمیل کنه که به واسته نژادش ، از شایستگی بیشتری برخوردار است و در نتیجه از حقوق سیاسی اجتماعی بیشتری نسبت به شما برخوردار است.
شما با این عقیده و طرز فکر ، مطمئناً قبول خواهی کرد و اون رو بر سر خود جای خواهی داد.
(ضمن اینکه صفت برتر هم تعریف خاصی نداره و نِسبی است)
در اینکه رنگ چشم شما آبی هست و رنگ چشم من نوعی سیاه ،
خب اینکه احتیاج به توضیح نداره ، در یک نگاه قابل تشخیص است
حتی ممکنه رنگ چشم شما خریدار بیشتری داشته باشه، این هم قبول
ولی سوال اساسی اینه که ویژگی های ژنتیکی ،
با چه منطقی حقوق سیاسی اجتماعی بیشتری برای شخص ایجاب میکنه؟!
در واقع اون شخصی که ویژگی نژادی خودشو دلیل بر شایستگی بیشتر خودش میدونه
و شما رو متقاعد کرده که به واسطه اون شایستگی بهش سواری بدید
اون شخص نه به خاطر شایستگی ، بلکه به خاطر هوشمندی خودش
موفق شد با بهانه برتری نژادی ، از شما سواری بگیره.
--------------------------------------------
معروفه در زمان انقلاب ضد نژادپرستی ، شخصی که به برده های سیاه پوست کمک میکرد که فرار کنند میگفت:
سخت ترین قسمت کارش این بوده که برده ها رو متقاعد کنه که برده نیستند!
احتمالاً طرف، رنگ سیاه خودشو تو آینه نگاه میکرد و با خودش میگفت من چون سیاه هستم پس برده هستم.
اما حقیقت این بود که نه به خاطر رنگ سیاه بلکه به خاطر هوشمندی IQ پایینتر ، برده شده بود .
جناب احسانی خوبی وقت بخیر
من دیشب بیدار بودم الان امدم بخوابم کامنت شما را دیدم گفتم پاسخ بدهم
من یک انسان لیبرال هستم
یک لیبرال به برابری کامل انسانها اعتقاد دارد
نژاد و جنسیت و دین و طبقه نمی شناسه
همه برابر و ازاد هستیم
کی گفته که منظور من تبعیض بوده!
یعنی مثلا سیاه ها امتیاز کمتری بگیرند
منظور نابرابری در شایستگی کلی هست
بعضی نژاد باهوشتر و جدی تر هستند ( من به ان اعتقاد دارم)
بعضی نژادها تقریبا خالص تر اند
منظور این بوده
این که حقوق برابر است و برده بودن اشتباه است شکی نیست
نظر