پاسخ : اینجا همه چی درهمه...جستاری برای مباحث سیاسی، فرهنگی، اجتماعی
رویز ثابتی (زادهٔ ۶ فروردین ۱۳۱۵)[۱] مسئول ادارهٔ سوم (مهمترین رکن) ساواک طی سالهای ۱۳۵۲ تا ۱۳۵۷ و رئیس ساواک تهران بود.
وی دوران ابتدایی را از سال ۱۳۲۲ تا ۱۳۲۸ در سنگسر و دوران دبیرستان را از ۱۳۲۸ تا ۱۳۳۴ در تهران گذراند.[۲] او از ۱۳۳۴ تا ۱۳۳۷ در دانشکده حقوق دانشگاه تهران تحصیل نمود و کارشناسی قضایی را اخذ کرد. در بهمن ۱۳۳۷ با معرفی ضرابی (مدیر کل نهم ساواک) به عنوان تحلیلگر سیاسی به استخدام ساواک درآمد.
مطابق با اسناد ساواک، وی در ۹ آبان ۱۳۵۷ با نام مستعار عالیخانی از طریق فرودگاه بینالمللی مهرآباد، تهران را به مقصد لندن ترک کرد.[۳][۴]
مقام امنیتی[ویرایش]
پرویز ثابتی با حضور در تلویزیون ملی ایران به عنوان «مقام امنیتی» معرفی شد تا ابهّت ساواک را به رُخ بکشد.
او از مهرههای اصلی سازمان اطلاعات و امنیت کشور بود و با نوشتن بولتنهای محرمانه و فوق سری علاوه بر نخستوزیر و رئیس کل ساواک، برای دفتر مخصوص شاه از اوضاع داخلی کشور تحلیل سیاسی مینوشت.
در سال ۱۹۶۲ وقتی جان اف. کندی مقامات ایرانی را به انتخابات آزاد سفارش کرد شاه از تیمسار حسن پاکروان خواست از اوضاع مملکت تحلیل جامعی ارائه دهد تا او به جمعبندی برسد. پاکروان، این وظیفه را به ثابتی سپرد.
ثابتی در گزارشی که تهیه کرد اشاره نمود که مردم ایران برای دموکراسی آمادگی ندارند و اینکه شاه برایشان جذبه دارد و محبوب آنها است کافی است. دادن آزادی و درانداختن انتخابات آزاد، دست حکومت را میبندد و کار دست ما خواهد داد.
گفته شده که شاه عصبانی شد[۵] و بعدها گفت کسی که این گزارش را تهیه کرده شایان محاکمه است و مغزش معیوب است.[۶]
اداره کل سوم ساواک[ویرایش]
ساواک ۹ و به روایتی ۱۰ اداره کل داشت. پرویز ثابتی در سال ۱۳۴۵ به ریاست اداره یکم از اداره کل سوم رسید. در سال ۱۳۴۹ معاون دوم اداره کل سوم بود و سال ۱۳۵۲ مسئول اول اداره کل سوم ساواک موسوم به امنیت داخلی شد.
اداره کل سوم، جدا از دفتر و بخش مستقل بازجویی، هفت اداره مجزای دیگر را نیز در برمیگرفت و هرکدام بخشهای زیادی داشتند.
زندان کمیته مشترک ضدخرابکاری در ردیف یکی از ادارات کل سوم بود و واحد اطلاعاتی، اجرایی و پشتیبانی آن هر کدام از دوایر گوناگون تشکیل میشدند و با یک اداره ساواک برابری میکرد. برای نمونه، اداره یکم از زیرمجموعه اداره کل سوم (عملیات و بررسی) که وظایف آن تجسس، مراقبت و تعقیب فعالیتهای براندازی بود، خودش از شش بخش مستقل تشکیل میشد. اداره کل سوم اساسیترین وظایف ساواک را انجام میداد.
اتهام نقض حقوق بشر[ویرایش]
پرویز ثابتی مسئول نخست اداره کل سوم ساواک بود و زندان کمیته مشترک ضدخرابکاری هم از زیرمجموعههای آن بشمار میرفت. به همین دلیل در شکنجه یا مرگ بسیاری از فعالان سیاسی پیش از انقلاب نقش مهمی داشتهاست. اما در پاسخ میگوید که شکنجه را غیرقانونی میدانسته و حتی از یک نفر بازجویی نکردهاست. پرویز ثابتی دربارهٔ شکنجه زندانیان سیاسی چپ و سازمان چریکهای فدایی خلق ایران، آنها را تروریست خوانده و ادعا کرده بسیاری از آنها در درگیری زخمی شده یا بهدست گروههای خودی شکنجه شدند و بسیاری هم در این باره اغراق میکردند یا دروغ میگویند.[۷]
پرویز ثابتی مخالف فعالیت آزاد بسیاری از نویسندگان و هنرمندان از جمله صمد بهرنگی بود.[۸] او در کتاب در دامگه حادثه گفته که کتاب اولدوز و کلاغها نوشته صمد بهرنگی را پیش فرح پهلوی برده و تأکید کرده نویسندگانی مثل صمد بهرنگی از راه داستان افکار کمونیستی را ترویج میدهند و باید جلو آنها گرفته شود.[۷]
به ادعای بهروز وثوقی، پرویز ثابتی او را به دلیل بازی در فیلم گوزنها بازجویی و تهدید به مرگ صحنهسازی شده کرده بود.[۹]
حادثه کفش فروشی خیابان شاه عباس[ویرایش]
در روزهای پایانی سال ۱۳۵۴ همسر ثابتی برای خرید کفش به کفاشی شارل ژردن میرود. در هنگام پرداخت پول کفش متوجه میشود کیفپولش مفقود شدهاست. صاحب مغازه میگوید: «کسانی که داخل مغازه هستند خارج نشوند تا کیف پول خانم پیدا شود». در بین مشتریان، همسر یکی از قضات دادگستری نیز بودهاست که با نامزد برادرش برای خرید آمده بودند. با وجود آمدن این جنجال، همسر قاضی اوستا از برادرش میخواهد به داخل مغازه بیاید و این همزمان میشود با وارد شدن محافظ همسر ثابتی به مغازه. این محافظ که استوار ارتش بود هم راننده و هم محافظ همسر ثابتی بود. در درون مغازه بین این دو مشاجره و درگیری صورت میگیرد که استوار با اسلحه کمری خود به برادر همسر قاضی اوستا شلیک میکند که باعث شد وی به شدت زخمی شده و پس از دو هفته در بیمارستان فوت کند.[۱۰]
ثابتی و سرکوب انقلاب ۱۳۵۷[ویرایش]
۱۷ دی سال ۱۳۵۶ مقاله احمد رشیدی مطلق با عنوان ایران و استعمار سرخ و سیاه دولت وقت را با مشکل روبرو کرد.[۱۱] ثابتی که با مقاله مزبور مخالف بود ادعا میکند بعدها هم به حرف وی گوش ندادند و اگر در گیر و دار انقلاب ۱۳۵۷ شاه اجازه میداد دست ساواک باز باشد و بتواند با دستگیری اقلاً ۱۵۰۰ نفر و اعلام وضعیت ویژه، اوضاع را مهار کند ورق برمیگشت. ثابتی میگفت دولت باید با قاطعیت تمام، تظاهرات را سرکوب کند و بلوا را بخواباند. آبها که از آسیاب افتاد به وفاداران رژیم مجال دهد تا از نظام حاکم و حتی خاندان سلطنت انتقاد کنند.[۷]
ثابتی با اشاره به سیاست حقوق بشر جیمی کارتر و نیز موافقت شاه برای دیدار صلیب سرخ از زندانها گفت:
«آنها (انقلابیون) موقعی شیر شدند که شکار گرگ ممنوع شد.»
گفته شده ثابتی در پاسخ جمشید آموزگار که گفت: «جواب نهادهای حقوق بشری را چه بدهیم؟» میگوید: «به جهنم، هرچه میخواهند بگویند…»[۱]
ثابتی معتقد بود در اعتراض به بنگاه خبرپراکنی بیبیسی که به نظر وی وقایع ایران را بزرگنمایی میکرد باید سفارتخانههای آمریکا و بریتانیا بسته شوند. اما شاه و دیگران نظر وی را بچهگانه تلقی نمودند. ثابتی هم عملاً خود را کنار کشید. البته پیشتر بنا بر مصلحت روز ۳۴ نفر از ساواک کنار رفته بودند که یکی از آنان ثابتی بود.[۱۲]
پرویز ثابتی در اوج انقلاب ۱۳۵۷ با نام مستعار از طریق فرودگاه مهرآباد تهران از ایران خارج شد. او در آغاز به لندن و سپس به آمریکا رفت.[۷]
در دامگه حادثه[ویرایش]
مقالهٔ اصلی: در دامگه حادثه
در ۸ فروردین ۱۳۹۱ کتاب در دامگه حادثه (گفتگویی با پرویز ثابتی) توسط شرکت کتاب در لس آنجلس آمریکا منتشر شد. کتاب با احتساب پاورقیهای آن ۶۸۰ صفحه است. آقای ثابتی در سراسر کتاب «در دامگه حادثه» به این موضوع اشاره میکند که اصرار داشته با فعالان سیاسی و نویسندگان جدیتر و شدیدتر برخورد شود و دربارهٔ این موضوع به مقامهای بالاتر از خود و محمدرضا پهلوی شکایت میبردهاست.
زندگی شخصی[ویرایش]
پرویز ثابتی دو فرزند دختر از جمله پردیس ثابتی دارد[۱۳] و در ایالات متحده با همسرش زندگی میکند.[۱۴] او در دوران زندگی در آمریکا تنها مصاحبه صوتی کرده و از انتشار تصویر خود پرهیز میکرد.[۷]
پرویز ثابتی در کتابش مینویسد: «در خانواده من هم مسلمان و هم بهائی وجود داشتهاند. خانواده مادریام بهائی و عمهها و مادربزرگ پدریام مسلمان بودهاند. همسرم هم مسلمان زادهاست. من نه بهائی بوده نه مسلمان و نه پیرو دینی دیگر. از وقتی خود را شناخته و به بلوغ رسیدهام به هیچ دینی اعتقاد نداشته و غیردینی و غیرمذهبی بودهام.»[۱۵]
در ادامه و در صفحه ۵۸۸ کتابش اضافه میکند: «مذهب یک عامل بازدارنده است در ایران… یک چیز دُگم است… و در صفحه ۶۴۹ با تأکید به اینکه «من به اومانیسم باور دارم… و Agnostic (لااَدری) هستم در وجود خداوند تردید نموده و میگویند «من در زندگی همیشه انسانی خردگرا بودهام».
وی مدیر شرکت «Paris Enterprises» است که در سال ۱۹۸۳ در آمریکا ثبت شدهاست.[۱۶][۱۷][۱۸][۱۹][۲۰][۲۱]
کمک مالی به کمپین انتخاباتی جرج بوش[ویرایش]
ثابتی از حامیان مالی کمپین انتخاباتی جرج دابلیو. بوش و کمیته ملی جمهوریخواهان بودهاست.[۲۲]
تظاهرات بهمن ۱۴۰۱[ویرایش]
حضور پرویز ثابتی در تظاهرات ۲۳ بهمن ۱۴۰۱ در پشتیبانی از خیزش ۱۴۰۱ ایران واکنش برانگیز شد.[۷]
-----------
1-ثابتی خودش شلیک نکرد ،2- دعوا سر گم شدن پول زن ثابتی بود نه نگاه کرده پسره به زن ثابتی (پسر مرحوم با خواهرش و نامزدش امده بوده بعد میشه بیاد جلوی اونها چشم چرانی کنه و به زن ثابتی نگاه چپ کنه !!!ضمن اینکه اصلا پسره و استوار محافظ همسر ثابتی بیرون بودند ، بعدا امدند داخل !)
3- پسر دو هفته بعد در بیمارستان مرحوم شد نه اینکه نعش ش افتاده باشه آن لحظه
جناب دالاهو دو سطر در مورد حادثه خیابان شاه عباس نوشتند ،سه موردش خلاف واقع بود
یا للعجب !!
بقول معروف شد حکایت
خسن و خسین هر سه دختران معاویه اند !!
همین طور است در مورد انچه در مورد فرح دیبا و زاهدی گفتند. فقط ارتشبد فردوست معلوم الحال که کوهی از عقده های جنسی بوده ، تهمت زده به فرح البته نه در حد جناب دالاهو ! (روزنامه دنیای اقتصاد )
https://donya-e-eqtesad.com/%D8%A8%D8%AE%D8%B4-%D8%B3%D8%A7%DB%8C%D8%AA-%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%86-62/3463181-%D9%85%D8%A7%D8%AC%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%D8%A7%D8%B2%D8%AF%D9%88%D8%A7%D8%AC-%D8%B3%D8%A4%D8%A7%D9%84-%D8%A8%D8%B1%D8%A7%D9%86%DA%AF%DB%8C%D8%B2-%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF%D8%B1%D8%B6%D8%A7-%D9%BE%D9%87%D9%84%D9%88%DB%8C-%D8%A8%D8%A7-%D9%81%D8%B1%D8%AD
البته مورد داشتیم که مثلا ایشون پیامبر اسلام رو به مواردی در جنگ جمل متهم کردند !!یعنی جنگی در 25 سال پس از رحلت پیامبر /.:blinksmiley.:/دیگه پرویز ثابتی یا فرح دیبا که نامبری نیستد !!
در مورد خاطرات شفاهی ایشون در موارد مختلف نظری ندارم چون قادر به رد یا تایید انها نیستم
---------
پ.ن: البته منظور توجیه کار محافظ جنایتکارثابتی و یا جنایتهای احتمالی خود ثابتی نبود بلکه راستی آزمایی مواردی بود که با یه سرچ ساده گوگل هم پیدا میشن
رویز ثابتی (زادهٔ ۶ فروردین ۱۳۱۵)[۱] مسئول ادارهٔ سوم (مهمترین رکن) ساواک طی سالهای ۱۳۵۲ تا ۱۳۵۷ و رئیس ساواک تهران بود.
وی دوران ابتدایی را از سال ۱۳۲۲ تا ۱۳۲۸ در سنگسر و دوران دبیرستان را از ۱۳۲۸ تا ۱۳۳۴ در تهران گذراند.[۲] او از ۱۳۳۴ تا ۱۳۳۷ در دانشکده حقوق دانشگاه تهران تحصیل نمود و کارشناسی قضایی را اخذ کرد. در بهمن ۱۳۳۷ با معرفی ضرابی (مدیر کل نهم ساواک) به عنوان تحلیلگر سیاسی به استخدام ساواک درآمد.
مطابق با اسناد ساواک، وی در ۹ آبان ۱۳۵۷ با نام مستعار عالیخانی از طریق فرودگاه بینالمللی مهرآباد، تهران را به مقصد لندن ترک کرد.[۳][۴]
مقام امنیتی[ویرایش]
پرویز ثابتی با حضور در تلویزیون ملی ایران به عنوان «مقام امنیتی» معرفی شد تا ابهّت ساواک را به رُخ بکشد.
او از مهرههای اصلی سازمان اطلاعات و امنیت کشور بود و با نوشتن بولتنهای محرمانه و فوق سری علاوه بر نخستوزیر و رئیس کل ساواک، برای دفتر مخصوص شاه از اوضاع داخلی کشور تحلیل سیاسی مینوشت.
در سال ۱۹۶۲ وقتی جان اف. کندی مقامات ایرانی را به انتخابات آزاد سفارش کرد شاه از تیمسار حسن پاکروان خواست از اوضاع مملکت تحلیل جامعی ارائه دهد تا او به جمعبندی برسد. پاکروان، این وظیفه را به ثابتی سپرد.
ثابتی در گزارشی که تهیه کرد اشاره نمود که مردم ایران برای دموکراسی آمادگی ندارند و اینکه شاه برایشان جذبه دارد و محبوب آنها است کافی است. دادن آزادی و درانداختن انتخابات آزاد، دست حکومت را میبندد و کار دست ما خواهد داد.
گفته شده که شاه عصبانی شد[۵] و بعدها گفت کسی که این گزارش را تهیه کرده شایان محاکمه است و مغزش معیوب است.[۶]
اداره کل سوم ساواک[ویرایش]
ساواک ۹ و به روایتی ۱۰ اداره کل داشت. پرویز ثابتی در سال ۱۳۴۵ به ریاست اداره یکم از اداره کل سوم رسید. در سال ۱۳۴۹ معاون دوم اداره کل سوم بود و سال ۱۳۵۲ مسئول اول اداره کل سوم ساواک موسوم به امنیت داخلی شد.
اداره کل سوم، جدا از دفتر و بخش مستقل بازجویی، هفت اداره مجزای دیگر را نیز در برمیگرفت و هرکدام بخشهای زیادی داشتند.
زندان کمیته مشترک ضدخرابکاری در ردیف یکی از ادارات کل سوم بود و واحد اطلاعاتی، اجرایی و پشتیبانی آن هر کدام از دوایر گوناگون تشکیل میشدند و با یک اداره ساواک برابری میکرد. برای نمونه، اداره یکم از زیرمجموعه اداره کل سوم (عملیات و بررسی) که وظایف آن تجسس، مراقبت و تعقیب فعالیتهای براندازی بود، خودش از شش بخش مستقل تشکیل میشد. اداره کل سوم اساسیترین وظایف ساواک را انجام میداد.
اتهام نقض حقوق بشر[ویرایش]
پرویز ثابتی مسئول نخست اداره کل سوم ساواک بود و زندان کمیته مشترک ضدخرابکاری هم از زیرمجموعههای آن بشمار میرفت. به همین دلیل در شکنجه یا مرگ بسیاری از فعالان سیاسی پیش از انقلاب نقش مهمی داشتهاست. اما در پاسخ میگوید که شکنجه را غیرقانونی میدانسته و حتی از یک نفر بازجویی نکردهاست. پرویز ثابتی دربارهٔ شکنجه زندانیان سیاسی چپ و سازمان چریکهای فدایی خلق ایران، آنها را تروریست خوانده و ادعا کرده بسیاری از آنها در درگیری زخمی شده یا بهدست گروههای خودی شکنجه شدند و بسیاری هم در این باره اغراق میکردند یا دروغ میگویند.[۷]
پرویز ثابتی مخالف فعالیت آزاد بسیاری از نویسندگان و هنرمندان از جمله صمد بهرنگی بود.[۸] او در کتاب در دامگه حادثه گفته که کتاب اولدوز و کلاغها نوشته صمد بهرنگی را پیش فرح پهلوی برده و تأکید کرده نویسندگانی مثل صمد بهرنگی از راه داستان افکار کمونیستی را ترویج میدهند و باید جلو آنها گرفته شود.[۷]
به ادعای بهروز وثوقی، پرویز ثابتی او را به دلیل بازی در فیلم گوزنها بازجویی و تهدید به مرگ صحنهسازی شده کرده بود.[۹]
حادثه کفش فروشی خیابان شاه عباس[ویرایش]
در روزهای پایانی سال ۱۳۵۴ همسر ثابتی برای خرید کفش به کفاشی شارل ژردن میرود. در هنگام پرداخت پول کفش متوجه میشود کیفپولش مفقود شدهاست. صاحب مغازه میگوید: «کسانی که داخل مغازه هستند خارج نشوند تا کیف پول خانم پیدا شود». در بین مشتریان، همسر یکی از قضات دادگستری نیز بودهاست که با نامزد برادرش برای خرید آمده بودند. با وجود آمدن این جنجال، همسر قاضی اوستا از برادرش میخواهد به داخل مغازه بیاید و این همزمان میشود با وارد شدن محافظ همسر ثابتی به مغازه. این محافظ که استوار ارتش بود هم راننده و هم محافظ همسر ثابتی بود. در درون مغازه بین این دو مشاجره و درگیری صورت میگیرد که استوار با اسلحه کمری خود به برادر همسر قاضی اوستا شلیک میکند که باعث شد وی به شدت زخمی شده و پس از دو هفته در بیمارستان فوت کند.[۱۰]
ثابتی و سرکوب انقلاب ۱۳۵۷[ویرایش]
۱۷ دی سال ۱۳۵۶ مقاله احمد رشیدی مطلق با عنوان ایران و استعمار سرخ و سیاه دولت وقت را با مشکل روبرو کرد.[۱۱] ثابتی که با مقاله مزبور مخالف بود ادعا میکند بعدها هم به حرف وی گوش ندادند و اگر در گیر و دار انقلاب ۱۳۵۷ شاه اجازه میداد دست ساواک باز باشد و بتواند با دستگیری اقلاً ۱۵۰۰ نفر و اعلام وضعیت ویژه، اوضاع را مهار کند ورق برمیگشت. ثابتی میگفت دولت باید با قاطعیت تمام، تظاهرات را سرکوب کند و بلوا را بخواباند. آبها که از آسیاب افتاد به وفاداران رژیم مجال دهد تا از نظام حاکم و حتی خاندان سلطنت انتقاد کنند.[۷]
ثابتی با اشاره به سیاست حقوق بشر جیمی کارتر و نیز موافقت شاه برای دیدار صلیب سرخ از زندانها گفت:
«آنها (انقلابیون) موقعی شیر شدند که شکار گرگ ممنوع شد.»
گفته شده ثابتی در پاسخ جمشید آموزگار که گفت: «جواب نهادهای حقوق بشری را چه بدهیم؟» میگوید: «به جهنم، هرچه میخواهند بگویند…»[۱]
ثابتی معتقد بود در اعتراض به بنگاه خبرپراکنی بیبیسی که به نظر وی وقایع ایران را بزرگنمایی میکرد باید سفارتخانههای آمریکا و بریتانیا بسته شوند. اما شاه و دیگران نظر وی را بچهگانه تلقی نمودند. ثابتی هم عملاً خود را کنار کشید. البته پیشتر بنا بر مصلحت روز ۳۴ نفر از ساواک کنار رفته بودند که یکی از آنان ثابتی بود.[۱۲]
پرویز ثابتی در اوج انقلاب ۱۳۵۷ با نام مستعار از طریق فرودگاه مهرآباد تهران از ایران خارج شد. او در آغاز به لندن و سپس به آمریکا رفت.[۷]
در دامگه حادثه[ویرایش]
مقالهٔ اصلی: در دامگه حادثه
در ۸ فروردین ۱۳۹۱ کتاب در دامگه حادثه (گفتگویی با پرویز ثابتی) توسط شرکت کتاب در لس آنجلس آمریکا منتشر شد. کتاب با احتساب پاورقیهای آن ۶۸۰ صفحه است. آقای ثابتی در سراسر کتاب «در دامگه حادثه» به این موضوع اشاره میکند که اصرار داشته با فعالان سیاسی و نویسندگان جدیتر و شدیدتر برخورد شود و دربارهٔ این موضوع به مقامهای بالاتر از خود و محمدرضا پهلوی شکایت میبردهاست.
زندگی شخصی[ویرایش]
پرویز ثابتی دو فرزند دختر از جمله پردیس ثابتی دارد[۱۳] و در ایالات متحده با همسرش زندگی میکند.[۱۴] او در دوران زندگی در آمریکا تنها مصاحبه صوتی کرده و از انتشار تصویر خود پرهیز میکرد.[۷]
پرویز ثابتی در کتابش مینویسد: «در خانواده من هم مسلمان و هم بهائی وجود داشتهاند. خانواده مادریام بهائی و عمهها و مادربزرگ پدریام مسلمان بودهاند. همسرم هم مسلمان زادهاست. من نه بهائی بوده نه مسلمان و نه پیرو دینی دیگر. از وقتی خود را شناخته و به بلوغ رسیدهام به هیچ دینی اعتقاد نداشته و غیردینی و غیرمذهبی بودهام.»[۱۵]
در ادامه و در صفحه ۵۸۸ کتابش اضافه میکند: «مذهب یک عامل بازدارنده است در ایران… یک چیز دُگم است… و در صفحه ۶۴۹ با تأکید به اینکه «من به اومانیسم باور دارم… و Agnostic (لااَدری) هستم در وجود خداوند تردید نموده و میگویند «من در زندگی همیشه انسانی خردگرا بودهام».
وی مدیر شرکت «Paris Enterprises» است که در سال ۱۹۸۳ در آمریکا ثبت شدهاست.[۱۶][۱۷][۱۸][۱۹][۲۰][۲۱]
کمک مالی به کمپین انتخاباتی جرج بوش[ویرایش]
ثابتی از حامیان مالی کمپین انتخاباتی جرج دابلیو. بوش و کمیته ملی جمهوریخواهان بودهاست.[۲۲]
تظاهرات بهمن ۱۴۰۱[ویرایش]
حضور پرویز ثابتی در تظاهرات ۲۳ بهمن ۱۴۰۱ در پشتیبانی از خیزش ۱۴۰۱ ایران واکنش برانگیز شد.[۷]
-----------
1-ثابتی خودش شلیک نکرد ،2- دعوا سر گم شدن پول زن ثابتی بود نه نگاه کرده پسره به زن ثابتی (پسر مرحوم با خواهرش و نامزدش امده بوده بعد میشه بیاد جلوی اونها چشم چرانی کنه و به زن ثابتی نگاه چپ کنه !!!ضمن اینکه اصلا پسره و استوار محافظ همسر ثابتی بیرون بودند ، بعدا امدند داخل !)
3- پسر دو هفته بعد در بیمارستان مرحوم شد نه اینکه نعش ش افتاده باشه آن لحظه
جناب دالاهو دو سطر در مورد حادثه خیابان شاه عباس نوشتند ،سه موردش خلاف واقع بود
یا للعجب !!
بقول معروف شد حکایت
خسن و خسین هر سه دختران معاویه اند !!
همین طور است در مورد انچه در مورد فرح دیبا و زاهدی گفتند. فقط ارتشبد فردوست معلوم الحال که کوهی از عقده های جنسی بوده ، تهمت زده به فرح البته نه در حد جناب دالاهو ! (روزنامه دنیای اقتصاد )
https://donya-e-eqtesad.com/%D8%A8%D8%AE%D8%B4-%D8%B3%D8%A7%DB%8C%D8%AA-%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%86-62/3463181-%D9%85%D8%A7%D8%AC%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%D8%A7%D8%B2%D8%AF%D9%88%D8%A7%D8%AC-%D8%B3%D8%A4%D8%A7%D9%84-%D8%A8%D8%B1%D8%A7%D9%86%DA%AF%DB%8C%D8%B2-%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF%D8%B1%D8%B6%D8%A7-%D9%BE%D9%87%D9%84%D9%88%DB%8C-%D8%A8%D8%A7-%D9%81%D8%B1%D8%AD
البته مورد داشتیم که مثلا ایشون پیامبر اسلام رو به مواردی در جنگ جمل متهم کردند !!یعنی جنگی در 25 سال پس از رحلت پیامبر /.:blinksmiley.:/دیگه پرویز ثابتی یا فرح دیبا که نامبری نیستد !!
در مورد خاطرات شفاهی ایشون در موارد مختلف نظری ندارم چون قادر به رد یا تایید انها نیستم
---------
پ.ن: البته منظور توجیه کار محافظ جنایتکارثابتی و یا جنایتهای احتمالی خود ثابتی نبود بلکه راستی آزمایی مواردی بود که با یه سرچ ساده گوگل هم پیدا میشن
نظر