اینجا همه چی درهمه...جستاری برای مباحث سیاسی، فرهنگی، اجتماعی

Collapse
به این موضوع پاسخ داده شده است.
X
X
 
  • زمان
  • نمایش
Clear All
new posts
  • طيب
    عضو فعال
    • Nov 2010
    • 3076

    #5191
    پاسخ : اینجا همه چی درهمه...جستاری برای مباحث سیاسی، فرهنگی، اجتماعی

    دموکراسی و جامعۀ ایرانی 1


    یک بار برای همیشه باید به این پرسش پاسخ داد که وضعیت ما ایرانیان به لحاظ «منش دموکراتیک» چگونه است؟ اصلاً «دموکراسی» از کجا می‌آید؟ آیا ایرانیان شایستگی دموکراسی را ندارند؟ به ویژه نسل جدید؛ آیا «نسل زِد» چیزی از دموکراسی نمی‌فهمد؟

    به گمان من «بدفهمی» بسیار عمیقی دربارۀ این مسئله وجود دارد. گروهی هستند که با نگاهی تحقیرآمیز و با نخوتی روشنفکرانه جامعۀ ایرانی را شایستۀ دموکراسی نمی‌دانند. اما اصلاً معیار «دموکرات بودن یا نبودن» چیست؟ اصلاً چه چیزی باعث می‌شود فردی دموکرات شود؟ از زوایای مختلفی می‌توان به این بحث پرداخت و از میان این دیدگاه‌ها، من از منظر «جامعه‌شناسیِ میان‌نسلی» به آن می‌پردازم.

    بگذارید ادعای اصلی‌ام را در یک صورت‌بندیِ روشن بیان کنم: «منش دموکراتیک ریشه در سواد ندارد، بلکه نتیجۀ یک زیستِ مشخص است». کسانی که می‌خواهند اثبات کنند ایرانی‌ها ــ به ویژه نسل جوان ــ دموکراسی و آزادی را نمی‌فهمند، دائم بر عنصر سواد یا کتابخوانی یا تجربۀ دموکراتیک تأکید می‌کنند. به ویژه روی این عناصر دست می‌گذارند، زیرا بعد می‌توانند ادعا کنند ما فاقد این عناصریم. اما اصلاً دموکرات بودن به باسواد بودن یا کتابخوان بودن ربطی ندارد! اکثریت رهبرانِ ضددموکراتیک‌ترین جریان‌های سیاسی ــ عموم فاشیست‌ها و کمونیست‌های بلندپایه ــ افراد بسیار باسوادی بودند. این‌همه نویسنده و روشنفکر دیده‌ایم که علناً با دموکراسی و آزادی سر ستیز داشته‌اند ــ اصلاً از آزادی و دموکراسی به معنایی که ما می‌فهمیم بیزار بودند. البته تعابیر «دموکراسی» و «آزادی» از زبانشان نمی‌افتاد و در هر جمله از دموکراسی و آزادی دم می‌زدند، اما این مفاهیم را درون نوعی ایدئولوژی می‌فهمیدند که چیزی از آزادی و دموکراسی باقی نمی‌گذاشت.

    بر اساس همین رویکرد، می‌گویند: مگر این نسل زِد چقدر سواد یا تجربه دارد که بفهمد آزادی و دموکراسی چیست؟ یا مگر جامعۀ ایران چقدر کتابخوان است! وارد بحث «آمار و ارقام کتابخوانی» نمی‌شوم؛ منحرفمان می‌کند. اما اصلاً من کلیتِ این نگرش را آدرس غلط، فهم نادرست و اصلاً نشانۀ آشکارِ عدم درک بنیادهای دموکراسی و آزادی می‌دانم.

    منکر این نیستم که «می‌تواند» رابطۀ مثبتی میان سواد و منش دموکرات و آزادی‌خواهی وجود داشته باشد. اما آن عامل تعیین‌کننده «سواد» نیست. درک ما از دموکراسی و آزادی دقیقاً و کاملاً نتیجۀ «نوع زندگی» ماست؛ یعنی برآیند نهاییِ زیست فرد در خانه، جامعه و همۀ خرده‌اجتماع‌های دیگری است که او از درون آنها عبور می‌کند. در واقع، فهم دموکراسی و آزادی و تن دادن به آنها نتیجۀ «تربیت» است؛ اما نه تربیت به معنای «تربیت خانوادگی» یا «تربیت در مدرسه»؛ بلکه تربیت به بسیط‌ترین معنا. یعنی تربیت بر اساس همۀ عناصری که بر زیست فرد اثر می‌گذارند. به همین دلیل است که منش دموکرات را نتیجۀ «زیست» می‌دانم، نه نتیجۀ صرفاً چیز موهومی به اسم سواد. به همین دلیل، آنچه باعث می‌شود نسلی یا نسل‌هایی دموکرات باشد یا نباشد نحوۀ زیستی است که پشت سر گذاشته است.

    برای فهم قضیه بیایید دو زیست متفاوت را با هم مقایسه کنیم:

    زیست اول:
    زیستی را تجسم کنید که فرد از بُعد مادی هیچ گونه حریم خصوصی ندارد؛ هیچ حق رأیی ندارد؛ در سنین کم، از جهت اهمیت فردی چندان در زمرۀ آدم به شمار نمی‌آید. نهایتاً غذایی برای زنده ماندن دریافت می‌کند و در اسرع وقت به نیروی کار تبدیل می‎شود تا در خدمت اجتماعِ خانواده یا طایفه باشد و کلاً هویت او بر اساس نقشی که درون آن اجتماع‌ها ایفا می‌کند تعریف می‌شود. از جهت پرورش توانایی‌های ذهنی‌اش (یعنی آموزش و پرورش) کمترین بهره‌مندی را دارد. و از بُعد غیرمادی نیز زیستی را تجربه می‌کند که در مسیر آن «فرد» دائم بی‌ارزش قلمداد شود، فردیت خوار شمرده شود، دائم ارزش‌های والاترِ سکولار و معنوی بر خواسته‌ها و امیال فردی برتری مطلق داده شود. فرد دربست در خدمت انواع اجتماع‌ها، جماعت‌ها و کلاً جامعه قلمداد شود و در نهایت در مسیر کسب سواد نیز مجموعه‌ای چندلایه از انگاره‌ها، مفاهیم، غایت‌ها و زیست‌های ایدئولوژیکِ آرمان‌گرایانه و فردیت‌ستیز بر تن فرد پوشانده شود.

    نظر

    • طيب
      عضو فعال
      • Nov 2010
      • 3076

      #5192
      پاسخ : اینجا همه چی درهمه...جستاری برای مباحث سیاسی، فرهنگی، اجتماعی

      دموکراسی و جامعۀ ایرانی 2

      زیست دوم:
      حال زیست دیگری را تجسم کنید که از بُعد مادی فرد از بدو تولد «مالک» باشد ــ مالک تخت، اتاق، اسباب‌بازی ــ و سطح مشخص و نسبتاً مطلوبی (بسته به زمان) از رفاه و تأمین بهداشتی و خوراکی را داشته باشد. فردی را در نظر بگیرید که از کودکی حریم خصوصی دارد و مجموعۀ گسترده‌ای از اشیاء را «در اختیار» دارد که از طریق آنها می‌تواند «خویش را بیان کند». از بعد غیرمادی نیز فردیت فرد از سن بسیار پایین به رسمیت شناخته می‌شود. هیچ اجتماعی اجازه ندارد فردیت او را نادیده بگیرد و آرمان‌ها و ارزش‌هایی والاتر را به او تحمیل کند. امیال به رسمیت شناخته می‌شود و فرد برای رسیدن به آرزوهای زمینی خود ــ فارغ از بهشت‌های الهیاتی یا سکولار ــ پشتیبانی می‌شود. فرد در خانواده از حق‌رأی برخوردار است و با حمایت خانواده این شأنِ او در جامعه نیز تا حد امکان حفظ می‌شود. و در نهایت، کسی به او صرفاً به عنوان «نیروی کاری در خدمت دیگران» نگاه نمی‌کند، بلکه رابطه معکوس است و خانواده برای بهروزی و آیندۀ نیک او تلاش می‌کند.

      این دو زیست متفاوت را خوب در ذهن خود مجسم کنید و ببینید «محصول فردی» آنها چقدر می‌تواند از همدیگر متفاوت باشد (اینجاست که مضحک بودنِ عنصر «سواد» مشخص می‌شود! در این گسترۀ فراگیر، چندلایه و متکثر از عوامل مؤثر، سواد کجای کار است؟). حال جواب من به پرسش اصلی‌مان روشن است: آنچه باعث منش دموکراتیک می‌شود، نوعی زیست است که کیفیت‌های مشخصی داشته باشد تا فرد را به گونه‌ای بار آورد که میل به دموکراسی به بخشی از وجودش بدل شده باشد. آن نوع زیستِ فردگرایانه که در گونۀ دوم دیدیم، چنان با روح و روان فرد عجین می‌شود که آزادی برای او در حکم هوا برای تنفس می‌شود. اینجاست که این نسل به سادگی با ارزش‌های دموکراتیک مأنوس می‌شود.

      به عبارت دقیق‌تر، هر چه زیستِ فرد به نوع اول نزدیک‌تر باشد، محصول فردیِ آن با آزادی و دموکراسی بیگانه‌تر می‌شود و بیشتر آمادگی آن را دارد که بندۀ یک ایدئولوژیِ فردیت‌ستیز و نادموکرات شود؛ و هر چه زیست فردی به گونۀ دوم نزدیک‌تر باشد، محصولِ فردی آن نیز با فردیت و هویت فردیِ فربه‌تر و استوارتری از کار درمی‌آید و در نتیجه به آزادی میل می‌کند تا بزرگ‌ترین داشته‌اش ــ همانا فردیتش ــ را حفظ کند؛ و این میل به آزادی، روح دموکراسی است. به همین دلیل است که به گمان من، فرد کم‌سوادی که «زیست دوم» را پشت سر گذاشته، از پرفسور و نویسنده‌ای که زیست اول را پشت سر گذاشته، هم دموکرات‌تر است و هم آزادی را بهتر می‌فهمد.

      ✖️اینجاست که وقتی می‌شنوم کسی مانند کاتوزیان با لحنی ناباورانه و قدری هم تحقیرآمیز دربارۀ فهم نسل زِد از دموکراسی و آزادی حرف می‌زند، تعجب می‌کنم که چطور این نسل سالخورده از جامعه‌شناسان هنوز «اسباب منش دموکراتیک» را درک نکرده است و ربط زیست با دموکراسی را نفهمیده است. به گمان من، فقط بر اساس این «تعریف زیستی» می‌توان دربارۀ آزادی‌خواهی و دموکراسی‌خواهی در ایران نظر داد. سایر تعاریف ایدئولوژی‌زده یا روشنفکری‌زده است. حال بر اساس این تعریف می‌توانیم تصویری روشن از خودمان ترسیم کنیم.

      وقتی به خوبی می‌دانیم که زیستِ ایرانی در طول چند نسل و چند دهه از آن حالتِ ماهیتاً نادموکرات اول به حالتِ دموکرات‌پرور دوم سوق پیدا کرده، زیر سوال بردن جامعۀ ایرانی بی‌پایه، غیرمنصفانه یا غرض‌ورزانه است. ضمن اینکه به خوبی می‌دانیم این تحولات چگونه و با همت و فداکاری کدام نسل‌ها پدید آمد. در نوشته‌هایی دیگر دربارۀ تحولات نسل‌شناختی ایران صحبت کرده‌ام و دوباره‌گویی نمی‌کنم. فقط یادآوری می‌کنم در پی یک همدستیِ بینانسلی، نسل ایگرگ (حدوداً متولدان دهه‌های پنجاه و شصت) انقلابی فرهنگی کرد و به نسل زِد کمک کرد تا شکوفا شود. نسل ایگرگ ــ همان‌هایی که از 76 تا 96 به مدت بیست سال با عقلانیتی ابزاری و با منشی دموکراتیک برای بهروزی خود از طریق صندوق رأی با حکومت شطرنجی سیاسی بازی کردند ــ در خانه و جامعه همه چیز را متحول کردند؛ مفاهیم، ارزش‌ها، اهداف... و نتیجه این شد که به همت آنها «زیستی جدید» ایجاد شد. این زیست روز به روز به آن نوع زیستِ دموکرات‌پرور، آزادی‌دوست و فردیت‌پرور شبیه‌تر شد.

      ?این است معیار سنجش جامعه، نه آن چیزهایی در نوعی آرمان‌گراییِ روشنفکرانه دائم ادعا می‌شود. شهروند دموکرات اتفاقاً شهروندی کاملاً عادی است و شباهتی به روشنفکران آرمان‌گرا ندارد. اصلاً دموکراسی برای انسان‌های عادی، زمینی و زندگی‌دوست است ــ و از قضا روشنفکران آرمان‌گرا از این انسان بیزارند؛ چون پذیرفته است می‌خواهد عادی باشد و قرار نیست مهره‌ای در یک نظم عدالت‌خواه عظیم و (شبه)متافیزیکی باشد.

      مهدی تدینی

      نظر

      • EURASIA
        عضو فعال
        • Jan 2022
        • 1253

        #5193
        پاسخ : اینجا همه چی درهمه...جستاری برای مباحث سیاسی، فرهنگی، اجتماعی

        در اصل توسط طيب پست شده است View Post
        دموکراسی و جامعۀ ایرانی 1


        یک بار برای همیشه باید به این پرسش پاسخ داد که وضعیت ما ایرانیان به لحاظ «منش دموکراتیک» چگونه است؟ اصلاً «دموکراسی» از کجا می‌آید؟ آیا ایرانیان شایستگی دموکراسی را ندارند؟ به ویژه نسل جدید؛ آیا «نسل زِد» چیزی از دموکراسی نمی‌فهمد؟

        به گمان من «بدفهمی» بسیار عمیقی دربارۀ این مسئله وجود دارد. گروهی هستند که با نگاهی تحقیرآمیز و با نخوتی روشنفکرانه جامعۀ ایرانی را شایستۀ دموکراسی نمی‌دانند. اما اصلاً معیار «دموکرات بودن یا نبودن» چیست؟ اصلاً چه چیزی باعث می‌شود فردی دموکرات شود؟ از زوایای مختلفی می‌توان به این بحث پرداخت و از میان این دیدگاه‌ها، من از منظر «جامعه‌شناسیِ میان‌نسلی» به آن می‌پردازم.

        بگذارید ادعای اصلی‌ام را در یک صورت‌بندیِ روشن بیان کنم: «منش دموکراتیک ریشه در سواد ندارد، بلکه نتیجۀ یک زیستِ مشخص است». کسانی که می‌خواهند اثبات کنند ایرانی‌ها ــ به ویژه نسل جوان ــ دموکراسی و آزادی را نمی‌فهمند، دائم بر عنصر سواد یا کتابخوانی یا تجربۀ دموکراتیک تأکید می‌کنند. به ویژه روی این عناصر دست می‌گذارند، زیرا بعد می‌توانند ادعا کنند ما فاقد این عناصریم. اما اصلاً دموکرات بودن به باسواد بودن یا کتابخوان بودن ربطی ندارد! اکثریت رهبرانِ ضددموکراتیک‌ترین جریان‌های سیاسی ــ عموم فاشیست‌ها و کمونیست‌های بلندپایه ــ افراد بسیار باسوادی بودند. این‌همه نویسنده و روشنفکر دیده‌ایم که علناً با دموکراسی و آزادی سر ستیز داشته‌اند ــ اصلاً از آزادی و دموکراسی به معنایی که ما می‌فهمیم بیزار بودند. البته تعابیر «دموکراسی» و «آزادی» از زبانشان نمی‌افتاد و در هر جمله از دموکراسی و آزادی دم می‌زدند، اما این مفاهیم را درون نوعی ایدئولوژی می‌فهمیدند که چیزی از آزادی و دموکراسی باقی نمی‌گذاشت.

        بر اساس همین رویکرد، می‌گویند: مگر این نسل زِد چقدر سواد یا تجربه دارد که بفهمد آزادی و دموکراسی چیست؟ یا مگر جامعۀ ایران چقدر کتابخوان است! وارد بحث «آمار و ارقام کتابخوانی» نمی‌شوم؛ منحرفمان می‌کند. اما اصلاً من کلیتِ این نگرش را آدرس غلط، فهم نادرست و اصلاً نشانۀ آشکارِ عدم درک بنیادهای دموکراسی و آزادی می‌دانم.

        منکر این نیستم که «می‌تواند» رابطۀ مثبتی میان سواد و منش دموکرات و آزادی‌خواهی وجود داشته باشد. اما آن عامل تعیین‌کننده «سواد» نیست. درک ما از دموکراسی و آزادی دقیقاً و کاملاً نتیجۀ «نوع زندگی» ماست؛ یعنی برآیند نهاییِ زیست فرد در خانه، جامعه و همۀ خرده‌اجتماع‌های دیگری است که او از درون آنها عبور می‌کند. در واقع، فهم دموکراسی و آزادی و تن دادن به آنها نتیجۀ «تربیت» است؛ اما نه تربیت به معنای «تربیت خانوادگی» یا «تربیت در مدرسه»؛ بلکه تربیت به بسیط‌ترین معنا. یعنی تربیت بر اساس همۀ عناصری که بر زیست فرد اثر می‌گذارند. به همین دلیل است که منش دموکرات را نتیجۀ «زیست» می‌دانم، نه نتیجۀ صرفاً چیز موهومی به اسم سواد. به همین دلیل، آنچه باعث می‌شود نسلی یا نسل‌هایی دموکرات باشد یا نباشد نحوۀ زیستی است که پشت سر گذاشته است.

        برای فهم قضیه بیایید دو زیست متفاوت را با هم مقایسه کنیم:

        زیست اول:
        زیستی را تجسم کنید که فرد از بُعد مادی هیچ گونه حریم خصوصی ندارد؛ هیچ حق رأیی ندارد؛ در سنین کم، از جهت اهمیت فردی چندان در زمرۀ آدم به شمار نمی‌آید. نهایتاً غذایی برای زنده ماندن دریافت می‌کند و در اسرع وقت به نیروی کار تبدیل می‎شود تا در خدمت اجتماعِ خانواده یا طایفه باشد و کلاً هویت او بر اساس نقشی که درون آن اجتماع‌ها ایفا می‌کند تعریف می‌شود. از جهت پرورش توانایی‌های ذهنی‌اش (یعنی آموزش و پرورش) کمترین بهره‌مندی را دارد. و از بُعد غیرمادی نیز زیستی را تجربه می‌کند که در مسیر آن «فرد» دائم بی‌ارزش قلمداد شود، فردیت خوار شمرده شود، دائم ارزش‌های والاترِ سکولار و معنوی بر خواسته‌ها و امیال فردی برتری مطلق داده شود. فرد دربست در خدمت انواع اجتماع‌ها، جماعت‌ها و کلاً جامعه قلمداد شود و در نهایت در مسیر کسب سواد نیز مجموعه‌ای چندلایه از انگاره‌ها، مفاهیم، غایت‌ها و زیست‌های ایدئولوژیکِ آرمان‌گرایانه و فردیت‌ستیز بر تن فرد پوشانده شود.
        اقا طیب سلام

        این مقاله به صورت کلی غلط است چرا؟

        چون اگر نوشته های من را خوانده باشید من ده ها بار از کلمه سکولار استفاده کردم

        حتی یک بار هم از کلمه دموکراسی استفاده نکردم

        اتفاقا نویسنده این مقاله کم سواد است و افرادی مانند جناب کاتوزیان یا دکتر حسین بشریه و یا عبدالرحمان عالم اینها رشته تخصصی شان است و بسیار باسوادتر از نویسند های اینچنینی هستند

        خود من هم در فلسفه مطالعاتی دارم

        حالا سکولاریسم با دموکراسی چه فرقی دارد؟

        فرقش این است که اگر کشور هندوستان را نادیده بگیریم هیچ کشوری در جهان وجود ندارد
        که اول به توسعه اقتصادی و توسعه اجتماعی نرسیده باشد و توانسته به دموکراسی ( همون توسعه سیاسی) دست پیدا کرده باشد

        دموکراسی احتیاج به طبقه متوسط بسیار گسترده و درامد سرانه بالا و سازمانهای ان جی یو ها و سندیکاها و فرهنگ مشارکت سیاسی و مردم سخت کوش که به دولت مالیات بدهند ( یعنی با مالیات به دولت در واقع دولت را در مقام کارگر خود پایین می اورند) و خیلی چیزهای دیگر

        من هم اعتقاد دارم مردم ایران لیاقت دموکراسی را ندارند چون هزینه هایش را نمی دهند!!!

        اما چرا من از کلمه سکولاریسم بارها استفاده کردم اما یک بار هم از دموکراسی استفاده نکردم

        چرا همش به حکومت می گوم اخوند و نمی گویم دیکتاتور؟!!!

        چرا؟

        چون که ما اول باید به سمت سکولار برویم

        یعنی اول باید نهاد دین را از حکومت جدا کنیم که تازه بشویم یک دیکتاتوری ملی و معمولی مثل
        دولت مصر یا امارات یا حتی بشار اسد سوریه

        بعد در دل ان نظام دیکتاتور و ولی سکولار و ملی به توسعه اقتصادی و اجتماعی برسیم

        و بعد تازه باید در مورد دموکراسی حرف بزنیم

        شاید بگویی خیلی نا امید کننده است !!

        اما نه ما همین بتونیم حکومت سکولار تشکیل بدهیم به خیلی از حقوق نظام مذهبی ان را از بین برده دست پیدا می کنیم

        مثل ازادی لباس مثل موسیقی مثل ارتباط مردان با زنان و انتخاب راحت همسر برای جوانان
        مثل توسعه اقتصادی مثل رشد صنعت و.....

        دقیقا مانند کارهایی که کشورهای امارات و مالزی و ... کردند
        و البته پادشاه فقید زنده یاد محدرضا شاه

        اول سکولاریسم بعد توسعه اقتصادی و اخر دموکراسی ( به معنی ساختار توسعه یافته سیاسی مثل احزاب مثل گردش الیت مثل رسانه ها و..)

        دموکراسی بسیار سخت است بسیار

        و اخرین مرحله توسعه است

        امیدوارم مفید واقع شده باشه

        هر جایش اگر نامفهوم بوده بگو تا توضیحات بیشتری بدهم
        آخرین ویرایش توسط EURASIA؛ 2023/05/20, 14:14.
        زنده باد ازادی حقیقت دانش و سپس پیش به سوی پیشرفت

        نظر

        • afshinamin
          عضو فعال
          • Jul 2013
          • 4495

          #5194
          پاسخ : اینجا همه چی درهمه...جستاری برای مباحث سیاسی، فرهنگی، اجتماعی

          در اصل توسط طيب پست شده است View Post
          دموکراسی و جامعۀ ایرانی 2

          زیست دوم:
          حال زیست دیگری را تجسم کنید که از بُعد مادی فرد از بدو تولد «مالک» باشد ــ مالک تخت، اتاق، اسباب‌بازی ــ و سطح مشخص و نسبتاً مطلوبی (بسته به زمان) از رفاه و تأمین بهداشتی و خوراکی را داشته باشد. فردی را در نظر بگیرید که از کودکی حریم خصوصی دارد و مجموعۀ گسترده‌ای از اشیاء را «در اختیار» دارد که از طریق آنها می‌تواند «خویش را بیان کند». از بعد غیرمادی نیز فردیت فرد از سن بسیار پایین به رسمیت شناخته می‌شود. هیچ اجتماعی اجازه ندارد فردیت او را نادیده بگیرد و آرمان‌ها و ارزش‌هایی والاتر را به او تحمیل کند. امیال به رسمیت شناخته می‌شود و فرد برای رسیدن به آرزوهای زمینی خود ــ فارغ از بهشت‌های الهیاتی یا سکولار ــ پشتیبانی می‌شود. فرد در خانواده از حق‌رأی برخوردار است و با حمایت خانواده این شأنِ او در جامعه نیز تا حد امکان حفظ می‌شود. و در نهایت، کسی به او صرفاً به عنوان «نیروی کاری در خدمت دیگران» نگاه نمی‌کند، بلکه رابطه معکوس است و خانواده برای بهروزی و آیندۀ نیک او تلاش می‌کند.

          این دو زیست متفاوت را خوب در ذهن خود مجسم کنید و ببینید «محصول فردی» آنها چقدر می‌تواند از همدیگر متفاوت باشد (اینجاست که مضحک بودنِ عنصر «سواد» مشخص می‌شود! در این گسترۀ فراگیر، چندلایه و متکثر از عوامل مؤثر، سواد کجای کار است؟). حال جواب من به پرسش اصلی‌مان روشن است: آنچه باعث منش دموکراتیک می‌شود، نوعی زیست است که کیفیت‌های مشخصی داشته باشد تا فرد را به گونه‌ای بار آورد که میل به دموکراسی به بخشی از وجودش بدل شده باشد. آن نوع زیستِ فردگرایانه که در گونۀ دوم دیدیم، چنان با روح و روان فرد عجین می‌شود که آزادی برای او در حکم هوا برای تنفس می‌شود. اینجاست که این نسل به سادگی با ارزش‌های دموکراتیک مأنوس می‌شود.

          به عبارت دقیق‌تر، هر چه زیستِ فرد به نوع اول نزدیک‌تر باشد، محصول فردیِ آن با آزادی و دموکراسی بیگانه‌تر می‌شود و بیشتر آمادگی آن را دارد که بندۀ یک ایدئولوژیِ فردیت‌ستیز و نادموکرات شود؛ و هر چه زیست فردی به گونۀ دوم نزدیک‌تر باشد، محصولِ فردی آن نیز با فردیت و هویت فردیِ فربه‌تر و استوارتری از کار درمی‌آید و در نتیجه به آزادی میل می‌کند تا بزرگ‌ترین داشته‌اش ــ همانا فردیتش ــ را حفظ کند؛ و این میل به آزادی، روح دموکراسی است. به همین دلیل است که به گمان من، فرد کم‌سوادی که «زیست دوم» را پشت سر گذاشته، از پرفسور و نویسنده‌ای که زیست اول را پشت سر گذاشته، هم دموکرات‌تر است و هم آزادی را بهتر می‌فهمد.

          ✖️اینجاست که وقتی می‌شنوم کسی مانند کاتوزیان با لحنی ناباورانه و قدری هم تحقیرآمیز دربارۀ فهم نسل زِد از دموکراسی و آزادی حرف می‌زند، تعجب می‌کنم که چطور این نسل سالخورده از جامعه‌شناسان هنوز «اسباب منش دموکراتیک» را درک نکرده است و ربط زیست با دموکراسی را نفهمیده است. به گمان من، فقط بر اساس این «تعریف زیستی» می‌توان دربارۀ آزادی‌خواهی و دموکراسی‌خواهی در ایران نظر داد. سایر تعاریف ایدئولوژی‌زده یا روشنفکری‌زده است. حال بر اساس این تعریف می‌توانیم تصویری روشن از خودمان ترسیم کنیم.

          وقتی به خوبی می‌دانیم که زیستِ ایرانی در طول چند نسل و چند دهه از آن حالتِ ماهیتاً نادموکرات اول به حالتِ دموکرات‌پرور دوم سوق پیدا کرده، زیر سوال بردن جامعۀ ایرانی بی‌پایه، غیرمنصفانه یا غرض‌ورزانه است. ضمن اینکه به خوبی می‌دانیم این تحولات چگونه و با همت و فداکاری کدام نسل‌ها پدید آمد. در نوشته‌هایی دیگر دربارۀ تحولات نسل‌شناختی ایران صحبت کرده‌ام و دوباره‌گویی نمی‌کنم. فقط یادآوری می‌کنم در پی یک همدستیِ بینانسلی، نسل ایگرگ (حدوداً متولدان دهه‌های پنجاه و شصت) انقلابی فرهنگی کرد و به نسل زِد کمک کرد تا شکوفا شود. نسل ایگرگ ــ همان‌هایی که از 76 تا 96 به مدت بیست سال با عقلانیتی ابزاری و با منشی دموکراتیک برای بهروزی خود از طریق صندوق رأی با حکومت شطرنجی سیاسی بازی کردند ــ در خانه و جامعه همه چیز را متحول کردند؛ مفاهیم، ارزش‌ها، اهداف... و نتیجه این شد که به همت آنها «زیستی جدید» ایجاد شد. این زیست روز به روز به آن نوع زیستِ دموکرات‌پرور، آزادی‌دوست و فردیت‌پرور شبیه‌تر شد.

          ������این است معیار سنجش جامعه، نه آن چیزهایی در نوعی آرمان‌گراییِ روشنفکرانه دائم ادعا می‌شود. شهروند دموکرات اتفاقاً شهروندی کاملاً عادی است و شباهتی به روشنفکران آرمان‌گرا ندارد. اصلاً دموکراسی برای انسان‌های عادی، زمینی و زندگی‌دوست است ــ و از قضا روشنفکران آرمان‌گرا از این انسان بیزارند؛ چون پذیرفته است می‌خواهد عادی باشد و قرار نیست مهره‌ای در یک نظم عدالت‌خواه عظیم و (شبه)متافیزیکی باشد.

          مهدی تدینی

          درود و ارادت

          همایون کاتوزیان که علنا تحت تاثیر خلیل ملکی توده ای هست را چه به دموکراسی !!

          اصلا توده ای های وطن فروش غائله پیشه وری را چه به ایران !!

          بلانسبت شما و جمع ،این توده ای کثافت بهتره بره زیر بیدق داس و جکش سینه بزنه در کنار همپالکی های اسلامیست کمونیست ش مثل حضرات داخلی روسوفیل و چینو فیل، و مسعود و مریم رجوی
          نه اینکه
          دایناسور فسیل درباره نسل زد نظر بده با افکار فسیل تر از خودش که بوی نا و نم مارکس و لنین و استالین میده

          نظر

          • Madeiniran
            Banned
            • Dec 2022
            • 390

            #5195
            پاسخ : اینجا همه چی درهمه...جستاری برای مباحث سیاسی، فرهنگی، اجتماعی

            در اصل توسط EURASIA پست شده است View Post
            .....
            اول سکولاریسم بعد توسعه اقتصادی و اخر دموکراسی ( به معنی ساختار توسعه یافته سیاسی مثل احزاب مثل گردش الیت مثل رسانه ها و..)
            دموکراسی بسیار سخت است بسیار
            و اخرین مرحله توسعه است

            ...
            اول سلامتی و بهداشت که مثل ۱۵۰ سال قبل و زمان قاجار ۱۰ درصد جمعیت از گرسنگی و بیماری و ... کشته نشوند
            دوم آموزش که مثل ۶۰ ۷۰ سال پیش اکثریت مطلق جامعه بیسواد نباشند
            سوم اقتصاد و پیشرفت که ایران تازه از دهه ۴۰ و از صفر شروع کرده
            چهارم توسعه سیاسی و دموکراسی

            مدل حکومت هیچ اهمیتی نداره تا زمانی که روی این مسیر قرار داره
            هر کدوم شاید ده ها سال طول بکشه
            آمریکا تا به حال ۴۶ تا رییس جمهور داشته حساب کنید هر کدام ۴ یا ۸ سال
            چند سال تمرین دموکراسی داشته اند تازه رسیدن به اینجا که هنوز کامل نیست
            ایران قابل مقایسه با کشورهای کوچک مثل امارات و قطر و مالزی نیست قابل مقایسه با چین هم نیست با بالاترین تولید ناخالص در ۱۸ قرن از ۲۰ قرن گذشته

            مشکلات فرهنگی شبیه حجاب و ... که ناشی از تغییر نسل و سبک زندگیه مشکلات کلیدی و اساسی نیست با گذشته بوجود آمده با گذشت زمان هم از بین میره حتما تصاویر قدیمی از متر کردن لباس خانم ها در غرب را دیده اید

            نظر

            • طيب
              عضو فعال
              • Nov 2010
              • 3076

              #5196
              پاسخ : اینجا همه چی درهمه...جستاری برای مباحث سیاسی، فرهنگی، اجتماعی

              در اصل توسط EURASIA پست شده است View Post
              اقا طیب سلام

              این مقاله به صورت کلی غلط است چرا؟

              چون اگر نوشته های من را خوانده باشید من ده ها بار از کلمه سکولار استفاده کردم

              حتی یک بار هم از کلمه دموکراسی استفاده نکردم

              اتفاقا نویسنده این مقاله کم سواد است و افرادی مانند جناب کاتوزیان یا دکتر حسین بشریه و یا عبدالرحمان عالم اینها رشته تخصصی شان است و بسیار باسوادتر از نویسند های اینچنینی هستند

              خود من هم در فلسفه مطالعاتی دارم

              حالا سکولاریسم با دموکراسی چه فرقی دارد؟

              فرقش این است که اگر کشور هندوستان را نادیده بگیریم هیچ کشوری در جهان وجود ندارد
              که اول به توسعه اقتصادی و توسعه اجتماعی نرسیده باشد و توانسته به دموکراسی ( همون توسعه سیاسی) دست پیدا کرده باشد

              دموکراسی احتیاج به طبقه متوسط بسیار گسترده و درامد سرانه بالا و سازمانهای ان جی یو ها و سندیکاها و فرهنگ مشارکت سیاسی و مردم سخت کوش که به دولت مالیات بدهند ( یعنی با مالیات به دولت در واقع دولت را در مقام کارگر خود پایین می اورند) و خیلی چیزهای دیگر

              من هم اعتقاد دارم مردم ایران لیاقت دموکراسی را ندارند چون هزینه هایش را نمی دهند!!!

              اما چرا من از کلمه سکولاریسم بارها استفاده کردم اما یک بار هم از دموکراسی استفاده نکردم

              چرا همش به حکومت می گوم اخوند و نمی گویم دیکتاتور؟!!!

              چرا؟

              چون که ما اول باید به سمت سکولار برویم

              یعنی اول باید نهاد دین را از حکومت جدا کنیم که تازه بشویم یک دیکتاتوری ملی و معمولی مثل
              دولت مصر یا امارات یا حتی بشار اسد سوریه

              بعد در دل ان نظام دیکتاتور و ولی سکولار و ملی به توسعه اقتصادی و اجتماعی برسیم

              و بعد تازه باید در مورد دموکراسی حرف بزنیم

              شاید بگویی خیلی نا امید کننده است !!

              اما نه ما همین بتونیم حکومت سکولار تشکیل بدهیم به خیلی از حقوق نظام مذهبی ان را از بین برده دست پیدا می کنیم

              مثل ازادی لباس مثل موسیقی مثل ارتباط مردان با زنان و انتخاب راحت همسر برای جوانان
              مثل توسعه اقتصادی مثل رشد صنعت و.....

              دقیقا مانند کارهایی که کشورهای امارات و مالزی و ... کردند
              و البته پادشاه فقید زنده یاد محدرضا شاه

              اول سکولاریسم بعد توسعه اقتصادی و اخر دموکراسی ( به معنی ساختار توسعه یافته سیاسی مثل احزاب مثل گردش الیت مثل رسانه ها و..)

              دموکراسی بسیار سخت است بسیار

              و اخرین مرحله توسعه است

              امیدوارم مفید واقع شده باشه

              هر جایش اگر نامفهوم بوده بگو تا توضیحات بیشتری بدهم
              سلام وعرض ادب و احترام

              منظور نویسنده دمکراسی نسبی بود نه محض آن که دقیقا درست بوده

              ارادت

              نظر

              • طيب
                عضو فعال
                • Nov 2010
                • 3076

                #5197
                پاسخ : اینجا همه چی درهمه...جستاری برای مباحث سیاسی، فرهنگی، اجتماعی

                در اصل توسط afshinamin پست شده است View Post

                درود و ارادت

                همایون کاتوزیان که علنا تحت تاثیر خلیل ملکی توده ای هست را چه به دموکراسی !!

                اصلا توده ای های وطن فروش غائله پیشه وری را چه به ایران !!

                بلانسبت شما و جمع ،این توده ای کثافت بهتره بره زیر بیدق داس و جکش سینه بزنه در کنار همپالکی های اسلامیست کمونیست ش مثل حضرات داخلی روسوفیل و چینو فیل، و مسعود و مریم رجوی
                نه اینکه
                دایناسور فسیل درباره نسل زد نظر بده با افکار فسیل تر از خودش که بوی نا و نم مارکس و لنین و استالین میده

                سلام وعرض ادب و احترام

                نسل زد مطالبه گر است نه دیکتاتور

                این نوشته شما نشانه های از دیکتاتوری است

                در باره نسل زد نظرات متنوعی ارائه شده وصرفا بعنوان یک نظر محسوب میشه که فقط باید در جهت حیطه نظر بررسی کرد

                دمکراسی با نظر و آرا در ذات مخالفتی نداره و بلکه در حیطه دمکراسی هر گونه نظری قابل احترام است

                بطور کلی تمامی نظرات در تمامی عرصه های آن از نقاط مثبت و منفی برخوردار هستند که باید بطور نسبی نظرات را قبول و یا رد کرد وکلا در بررسی ها نمیشه رای به صفر و صدی داد
                چرا اقتصاد اتریشی بوجود آمده و چرا عده ای از تئورسین ها به این مهم پرداخته اند ؟
                درک نسل زد دقیقا درک کلیت مفاهیم علمی و اجتماعی را میطلبد

                دوران دیکتاتوری در تمامی عرصه ها سپری شده و دوران جدیدی شروع شده و این دوران افزایش نسبی دمکراسی نسبت به دوران های گذشته است

                ارادت

                نظر

                • کیمیاگر
                  عضو عادی
                  • Apr 2011
                  • 298

                  #5198
                  پاسخ : اینجا همه چی درهمه...جستاری برای مباحث سیاسی، فرهنگی، اجتماعی

                  در اصل توسط طيب پست شده است View Post
                  ....
                  از بُعد مادی فرد از بدو تولد «مالک» باشد ــ مالک تخت، اتاق، اسباب‌بازی ــ و سطح مشخص و نسبتاً مطلوبی (بسته به زمان) از رفاه و تأمین بهداشتی و خوراکی را داشته باشد. فردی را در نظر بگیرید که از کودکی حریم خصوصی دارد و مجموعۀ گسترده‌ای از اشیاء را «در اختیار» دارد که از طریق آنها می‌تواند «خویش را بیان کند». از بعد غیرمادی نیز فردیت فرد از سن بسیار پایین به رسمیت شناخته می‌شود. هیچ اجتماعی اجازه ندارد فردیت او را نادیده بگیرد و آرمان‌ها و ارزش‌هایی والاتر را به او تحمیل کند.
                  .....
                  به عقیده من، نسل زد درست است که در ظاهر مدعی دموکراتیک بودن و دموکراتیک خواستن همه چیز هستند. اما معنای دموکراسی در ذهن ایشان با آن چیزی که ما فکر میکنیم، متفاوت است
                  درواقع به همان دلایلی که در مقاله فوق هم به آنها اشاره شده بود (قسمتی که نقل قول کردم)، این نسل، از بدو تولد مشکل خاصی در زندگی از لحاظ ارزشمند تلقی شدن و دیده شدن و اینها نداشته اند. این سبک زندگی، باعث شده اکثرا نتوانند هیچ مانعی را بین خودشان و آنچه تمایلاتشان است، ببینند.

                  درواقع هر چیزی که بین آنها و خواسته های لحظه ای شان (که ایگو مآبانه و دیکتاتور مآبانه است) فاصله بیاندازد، دیکتاتور محسوب میشود. فرقی ندارد از جانب چه کسی باشد، پدر مادر مدیر معلم ...
                  مهم این است که آنها در همان لحظه ای که دلشان میخواهد یک فعلی را انجام دهند، باید انجام دهند. کاری هم به شان و عرف انجام آن ندارند که آیا اصلا زمان حاضر و مکان حاضر جای انجام این فعل هست یا خیر.

                  بنابراین، به نظر من تعریف دیکتاتور از دید این نسل، کسی است که جلوی دیکتاتوری (درونی و نامحسوس) آنان را بگیرد. دیکتاتوری آنان شامل خودمحوری (ایگو مآبانه)، توان نه نشنیدن، در قالب و قانون نگنجیدن (یا به بیان دیگر خود را فراتر از قالب و قانون و عرف دانستن) و خیلی موارد دیگر می باشد.

                  یا به بیان دیگر، دموکراسی از دید آنان، یعنی آزاد بودن دیکتاتور درونی شان!

                  اضافه کنم که بحثم راجع به موارد یکسال اخیر در کشور نیست و یک نظر کلی است راجع به این نسل. از آنچه تابحال با آنها سر و کار داشته ام.

                  نظر

                  • afshinamin
                    عضو فعال
                    • Jul 2013
                    • 4495

                    #5199
                    پاسخ : اینجا همه چی درهمه...جستاری برای مباحث سیاسی، فرهنگی، اجتماعی

                    در اصل توسط طيب پست شده است View Post
                    سلام وعرض ادب و احترام

                    نسل زد مطالبه گر است نه دیکتاتور

                    این نوشته شما نشانه های از دیکتاتوری است

                    در باره نسل زد نظرات متنوعی ارائه شده وصرفا بعنوان یک نظر محسوب میشه که فقط باید در جهت حیطه نظر بررسی کرد

                    دمکراسی با نظر و آرا در ذات مخالفتی نداره و بلکه در حیطه دمکراسی هر گونه نظری قابل احترام است

                    بطور کلی تمامی نظرات در تمامی عرصه های آن از نقاط مثبت و منفی برخوردار هستند که باید بطور نسبی نظرات را قبول و یا رد کرد وکلا در بررسی ها نمیشه رای به صفر و صدی داد
                    چرا اقتصاد اتریشی بوجود آمده و چرا عده ای از تئورسین ها به این مهم پرداخته اند ؟
                    درک نسل زد دقیقا درک کلیت مفاهیم علمی و اجتماعی را میطلبد

                    دوران دیکتاتوری در تمامی عرصه ها سپری شده و دوران جدیدی شروع شده و این دوران افزایش نسبی دمکراسی نسبت به دوران های گذشته است

                    ارادت
                    درود و ارادات

                    این روزها دیکتاتوری روی چوبه های دار قابل مشاهده است که کاش این یکی دوروزه بهش اشاره میکردید

                    ولی ظاهرا آنرا در نوشته های من علیه وطن فروش های توده ای دیده اید نه روی چوبه های دار

                    خوب این هم نظری است

                    شاید هم ، همین اعدام ها عین دموکراسی باشد
                    آخرین ویرایش توسط afshinamin؛ 2023/05/20, 19:33.

                    نظر

                    • afshinamin
                      عضو فعال
                      • Jul 2013
                      • 4495

                      #5200
                      پاسخ : اینجا همه چی درهمه...جستاری برای مباحث سیاسی، فرهنگی، اجتماعی

                      در اصل توسط کیمیاگر پست شده است View Post
                      به عقیده من، نسل زد درست است که در ظاهر مدعی دموکراتیک بودن و دموکراتیک خواستن همه چیز هستند. اما معنای دموکراسی در ذهن ایشان با آن چیزی که ما فکر میکنیم، متفاوت است
                      درواقع به همان دلایلی که در مقاله فوق هم به آنها اشاره شده بود (قسمتی که نقل قول کردم)، این نسل، از بدو تولد مشکل خاصی در زندگی از لحاظ ارزشمند تلقی شدن و دیده شدن و اینها نداشته اند. این سبک زندگی، باعث شده اکثرا نتوانند هیچ مانعی را بین خودشان و آنچه تمایلاتشان است، ببینند.

                      درواقع هر چیزی که بین آنها و خواسته های لحظه ای شان (که ایگو مآبانه و دیکتاتور مآبانه است) فاصله بیاندازد، دیکتاتور محسوب میشود. فرقی ندارد از جانب چه کسی باشد، پدر مادر مدیر معلم ...
                      مهم این است که آنها در همان لحظه ای که دلشان میخواهد یک فعلی را انجام دهند، باید انجام دهند. کاری هم به شان و عرف انجام آن ندارند که آیا اصلا زمان حاضر و مکان حاضر جای انجام این فعل هست یا خیر.

                      بنابراین، به نظر من تعریف دیکتاتور از دید این نسل، کسی است که جلوی دیکتاتوری (درونی و نامحسوس) آنان را بگیرد. دیکتاتوری آنان شامل خودمحوری (ایگو مآبانه)، توان نه نشنیدن، در قالب و قانون نگنجیدن (یا به بیان دیگر خود را فراتر از قالب و قانون و عرف دانستن) و خیلی موارد دیگر می باشد.

                      یا به بیان دیگر، دموکراسی از دید آنان، یعنی آزاد بودن دیکتاتور درونی شان!

                      اضافه کنم که بحثم راجع به موارد یکسال اخیر در کشور نیست و یک نظر کلی است راجع به این نسل. از آنچه تابحال با آنها سر و کار داشته ام.

                      درود

                      بدون شک نسل زد هوش بالاتری از ما داره
                      طبیعی هم هست
                      هر نسل باید باهوش تر از نسل قبل بشه بخصوص این نسل باید خیلی باهوش تر باشه
                      (مگرنه هنوز باید انسان اولیه بودیم)
                      اتفاقا ما نسل دیکتاتوری زده هستیم و دیکتاتور درون ما باعث میشه با نسل زد نتونیم ارتباط برقرار کنیم
                      این که حس میکنیم عصیانگر هستند هم نسبی است
                      نسل انقلاب مِی 1968 اروپا هم عصیانگر به نظر میومد ولی الان چیز عجیبی به نظر نمیاد چون الان بعد نزدیک به شش دهه داریم بهشون نسبی نگاه میکنیم و نه مطلق

                      به شخصه خیلی خوب نسل زد رو درک میکنم و باهاشون ارتباط میگیرم

                      نسلی به شدت عاطفی تر ، مهربان تر و البته حساس تر از نسل ما هستند که همه اینا نشانه هوش عاطفی بالاتره

                      حتی اگه فکر کنید نظراتشون خودخواهانه است ، چنانچه اکثریت باشند (صحت این قید مهم است )، تبعیت از نظرشون عین دموکراسیه و مخالفت با نظراتشونه که دیکتاتوریه
                      آخرین ویرایش توسط afshinamin؛ 2023/05/20, 19:42.

                      نظر

                      • fanos
                        ستاره دار(1)
                        • Jul 2013
                        • 209

                        #5201
                        پاسخ : اینجا همه چی درهمه...جستاری برای مباحث سیاسی، فرهنگی، اجتماعی

                        ... پُر است بازار از دلقکانِ باوقار. و ملت از مردانِ بزرگِ خویش بر خویش می بالد! اینان برای او خداوندگارانِ این دَم اند. اما دَم بر ایشان زور می‌آورد و آنان بر تو زور می‌آورند و از تو نیز «آری» یا «نه» می‌طلبند. وای بر تو که می خواهی کُرسی ات را میانِ «باد» و «مَباد» بگذاری! ای عاشق حقیقت، بر این مطلق‌خواهانِ زورآور رشک مَوَرز!
                        شاهباز حقیقت هرگز بر ساعِدِ هیچ مطلق‌خواه ننشسته است.
                        فردریش نیچه


                        عملی اگر کاشتید، عادتی درو خواهید کرد. عادتی اگر کاشتید، اخلاقی درو خواهید کرد. اخلاقی اگر کاشتید، سرنوشتی درو خواهید کرد.

                        نظر

                        • مگنوس کارلسن
                          Banned
                          • Jan 2022
                          • 1647

                          #5202
                          پاسخ : اینجا همه چی درهمه...جستاری برای مباحث سیاسی، فرهنگی، اجتماعی

                          در اصل توسط afshinamin پست شده است View Post
                          درود

                          بدون شک نسل زد هوش بالاتری از ما داره
                          طبیعی هم هست
                          هر نسل باید باهوش تر از نسل قبل بشه بخصوص این نسل باید خیلی باهوش تر باشه
                          (مگرنه هنوز باید انسان اولیه بودیم)
                          اتفاقا ما نسل دیکتاتوری زده هستیم و دیکتاتور درون ما باعث میشه با نسل زد نتونیم ارتباط برقرار کنیم
                          این که احصاص میکنیم عصیانگر هستند هم نسبی است
                          نسل می 1968 اروپا هم عصیانگر به نظر میومد ولی الان چیز عجیبی به نظر نمیاد چون الان بعد نزدیک به شش دهه داریم بهشون نسبی نگاه میکنیم

                          به شخصه خیلی خوب نسل زد رو درک میکنم و باهاشون ارتباط میگیرم

                          نسلی به شدت عاطفی تر ، مهربان تر و البته حساس تر از نسل ما هستند که همه اینا نشانه هوش عاطفی بالاتره
                          عالی فرمودین افشین جان....اون جا که جناب کیمیاگر ...نسل جدید را خود محور...وقانون گریز تصویر کردند...دقیقا به همین دلیل است....قانون قدیم...به درد قدیمیها میخورد....قوانین خشک وخشن...باید تلطیف...وهمه شمول شود....آنگاه این نسل هم...با ان تطبیق پیدامیکندوهمسو میشود...

                          نظر

                          • afshinamin
                            عضو فعال
                            • Jul 2013
                            • 4495

                            #5203
                            پاسخ : اینجا همه چی درهمه...جستاری برای مباحث سیاسی، فرهنگی، اجتماعی

                            جناب طیب در پاسخ شما به بنده و در پاسخ متقابل
                            الان یه نشانه هایی از سو تفاهم متقابل رو دیدم
                            پیام اخر قابل ادیت نیست و به خاطر متن تندش پوزش میخواهم
                            اتفاق بامداد جمعه احوالم را بهم ریخته و دقت م را کاهش داده
                            آخرین ویرایش توسط afshinamin؛ 2023/05/20, 20:18.

                            نظر

                            • کیمیاگر
                              عضو عادی
                              • Apr 2011
                              • 298

                              #5204
                              پاسخ : اینجا همه چی درهمه...جستاری برای مباحث سیاسی، فرهنگی، اجتماعی

                              در اصل توسط afshinamin پست شده است View Post
                              درود

                              بدون شک نسل زد هوش بالاتری از ما داره
                              طبیعی هم هست
                              هر نسل باید باهوش تر از نسل قبل بشه بخصوص این نسل باید خیلی باهوش تر باشه
                              (مگرنه هنوز باید انسان اولیه بودیم)
                              اتفاقا ما نسل دیکتاتوری زده هستیم و دیکتاتور درون ما باعث میشه با نسل زد نتونیم ارتباط برقرار کنیم
                              این که حس میکنیم عصیانگر هستند هم نسبی است
                              نسل انقلاب مِی 1968 اروپا هم عصیانگر به نظر میومد ولی الان چیز عجیبی به نظر نمیاد چون الان بعد نزدیک به شش دهه داریم بهشون نسبی نگاه میکنیم و نه مطلق

                              به شخصه خیلی خوب نسل زد رو درک میکنم و باهاشون ارتباط میگیرم

                              نسلی به شدت عاطفی تر ، مهربان تر و البته حساس تر از نسل ما هستند که همه اینا نشانه هوش عاطفی بالاتره

                              حتی اگه فکر کنید نظراتشون خودخواهانه است ، چنانچه اکثریت باشند (صحت این قید مهم است )، تبعیت از نظرشون عین دموکراسیه و مخالفت با نظراتشونه که دیکتاتوریه
                              بنده هم با این نسل زیاد سر و کله زده ام.
                              جسارتا با مواردی که فرمودید مخالفم.

                              نسلی که در کمتر از یک شبانه روز، لاین عوض میکنند و بازه زمانی ظهور و افول قهرمان هایشان بسیار کوتاه است. امروز یک چیزی میخواهند، فردا یک چیز دیگر.

                              نسل ما اگر فکری داشت، یا اگر تفکری برایش مهم و مورد تعمق بود، روی آن می ایستاد، فکر میکرد، تا کنه و بنه آن را یاد میگرفت یا دنبالش میرفت و در موردش مطالعه میکرد. روندی که گاهی ده ها سال طول میکشید.
                              اما این نسل به سرعت برق نظرشان عوض میشود. اگر امروز عکاسی دوست دارند، فردا موسیقی دوست دارند، پس فردا سراغ صنایع دستی میروند. با این وضع چطور میتوانند فردا روزی مملکت را اداره کنند؟

                              اگر هوش عاطفی منظور EQ باشد، هوش عاطفی شان پایین است. به سرعت هیجان زده میشوند و به سرعت تب شان فروکش میکند.

                              مشکل اینجاست عصیانگیری شان دکور و فیک است. مثل یک طرز لباسی که مد میشود.
                              فکر میکنند اگر عصیانگری نکنند، بین هم سن ها و دوستان پایین می آیند. برایشان حکم اتیکت رفتاری دارد.
                              مثل یک نوجوان امروزی که وقتی در خانه است، باید همیشه توی خودش باشد، همیشه باید عصبانی به نظر برسد، همیشه باید مخالف باشد. درصورتی که در بین دوستانش کاملا برعکس میشود. فکر میکند اینها عصیانگری است و اینهاست که او را متمایز کرده است. چرا فکر میکند متمایز است؟ برگردیم به همان دیکتاتور درون و پست قبلی...

                              حتی آن مطالبه گری که جناب طیب فرمودند را نیز در این نسل قبول ندارم. مطالبه گری ایشان 1-در مسیر رسیدن به خواسته های شخصی خودشان است. 2- بحث همان اتیکت رفتاری است که بین ایشان مد است 3- اگر از ایشان بپرسید دلیل فلان خواسته شما چیست، نمیتوانند به درستی علت آن را مشخص کنند یا درنهایت میگویند همه این را میخواهند، اما این که همه این را برای چی میخواهند، نمیدانند؟

                              ما نسل دیکتاتور زده ای بودیم، اما دیکتاتوری رفتار نکردیم، دیگران رو دیدیم و شنیدیم حتی اگه مخالف ما بودند. قواعد بازی را رعایت میکردیم
                              این نسل، بدون پایبندی به هیچ قاعده ای، صرفا خودش را می بیند و میخواهد نظر و خواسته خودش باشد و بس.

                              نظر

                              • EURASIA
                                عضو فعال
                                • Jan 2022
                                • 1253

                                #5205
                                پاسخ : اینجا همه چی درهمه...جستاری برای مباحث سیاسی، فرهنگی، اجتماعی

                                در اصل توسط طيب پست شده است View Post
                                سلام وعرض ادب و احترام

                                منظور نویسنده دمکراسی نسبی بود نه محض آن که دقیقا درست بوده

                                ارادت
                                سلام طیب جان چیزی به نام دموکراسی نسبی نداریم

                                یا ساختارهایش را دارید یا ندارید

                                یا بلوغش را دارید یا ندارید

                                یا شما به دولت مالیات می دهید یا اینکه دولت به شما صدقه می دهد

                                یا سختکوش هستید یا تنبل
                                زنده باد ازادی حقیقت دانش و سپس پیش به سوی پیشرفت

                                نظر

                                در حال کار...
                                X