روانشناسی بازار سرمایه

Collapse
X
 
  • زمان
  • نمایش
Clear All
new posts
  • مجيد رادمنش
    مدیر (6)
    • Oct 2010
    • 4902

    #226
    روانشناسي بازار سهام

    در بورس هرگز احساساتي نشويد

    دكتر فان تارپ متخصص و روانشناس برجسته معاملات بازار سهام در ادامه سلسله مطالب مرتبط با روانشناسي بازار سهام منتشر شده در سايت بورس24 مينويسد: مدتي پيش به يك مصاحبه راديويي با بيل وايزنانت گوش ميدادم. بيل داراي مدرك دكتراي روانشناسي باليني بود و در آن زمان در حدود 20 سال فعاليت مرتبط درماني انجام داده بود. آن زمان كه به مصاحبهاش گوش ميكردم، او ديگر يك معاملهگر و مربي معاملات شده بود. هر كسي نميتواند معاملهگر موفقي باشد و زندگي خود را از طريق معامله در بازار بگرداند. بيل بر اساس پژوهشهاي صورت گرفته سه عامل را در موفقيت در معاملات مشخص كرده بود.


    اما پيش از آنكه به اين سه عامل بپردازم، اجازه دهيد با يكديگر به سوالات يك امتحان كوچك پاسخ دهيم.


    1.آيا زياد نگران ميشويد؟

    2.آيا در شرايط دشوار آرام ميمانيد؟

    3.آيا به طور كلي زياد به ديگران اعتماد ميكنيد؟

    4.شما به طور معمول با حداكثر سرعت مجاز رانندگي ميكنيد يا كمتر از آن؟

    5.آيا يك كمال گرا هستيد؟

    6.آيا پيش از آنكه پروژه جديدي را آغاز كنيد، بايد پروژه قبلي را به پايان رسانيده باشيد؟

    7.آيا دوست داريد پروژهها را تمام كنيد؟

    8.آيا ميزان هوش شما از متوسط بالاتر است؟

    9.آيا رياضي شما خوب است و به طور كلي در حل مساله قوي هستيد؟

    10.آيا هنگامي كه رانندگي ميكنيد و چراغ سبز ميشود گاز ميدهيد تا از ماشين كناري خود تندتر برويد؟


    براي هر پاسخ «بله» به خود يك امتياز بدهيد. البته به جز سوالهاي 1 و 10 كه پاسخ آنها بايد «خير» باشد. هر چه كه نمره شما بيشتر باشد، احتمال اين كه معاملهگر موفقي شويد بيشتر خواهد بود.




    ويژگيهاي زير از خصوصياتي است كه معاملهگران موفق از آنها برخوردار هستند:


    1.ثبات وضعيت عاطفي/ احساسي

    ثبات عاطفي به معناي كنترل خود تحت شرايط فشار است. معاملهگر موفق بايد تحت شرايط دشوار بتواند آرامش خود را حفظ نمايد. معامله گراني كه نمره بالايي از ثبات احساسي كسب ميكنند، سطح نگراني پاييني دارند، آرام ميمانند، راحت هستند و سطح شك و ترديد آنها نيز پايين است. آنها معمولا به افراد و شرايط اعتماد ميكنند، مسووليت معاملات خود را به عهده ميگيرند و زيانها را به گردن گردانندگان بازار نمياندازند. البته معاملهگران موفق براي انجام تمام كارهاي خود دلايل خوب و كافي دارند.


    2.نظم و انظباط

    معامله گران موفق كساني هستند كه ميتوانند از قوانين پيروي كنند. آنها افرادي هستند كه هنگام رانندگي حد سرعت مجاز را رعايت ميكنند. آنها كمال گرا هستند و به كار خود افتخار ميكنند. همچنين دوست دارند كاري را از ابتدا تا پايان انجام دهند و از انجام و تكميل آنها لذت ميبرند. خلباناني كه عادت دارند چك ليستها را مرتبا ببينند، ميتوانند معاملهگران موفقي شوند. شخصي كه به سادگي با محركهاي عاطفي بيروني برانگيخته ميشود، از نظم كافي برخوردار نيست، هرگز نميتواند معاملهگر موفقي شود.


    3.هوش

    بيل ميگويد معاملهگران موفق به طور معمول باهوش هستند. نيازي نيست كه آي كيوي انيشتين را داشته باشند، اما از حد متوسط باهوش تر هستند. توانايي آنها در حل مساله قوي است و با اعداد و ارقام خوب كار ميكنند. آنها ميفهمند و ميدانند كه معامله با احتمالات همراه است و هر معامله لزوما همان طور كه پيش بيني ميشود پيش نخواهد رفت.



    شش توصيه براي موفقيت در معاملات

    1.تمام زيانهاي احتمالي را پيش از وارد شدن به صحنه نبرد بپذيريد. اين موضوع اعتماد به نفس لازم را براي شجاعانه معامله كردن به شما خواهد داد. كسي كه ميداند شكست جزئي از هر نبرد است، تمام نيروي خود را فارغ از نتيجه آن به كار خواهد بست.


    2.خود را از نظر ذهن و جسم و روح متمركز و يكسان كنيد. انجام تمرينات تنفس عميق ميتواند اعصاب شما را آرام نمايد و اجازه ندهد ترس و هيجان بر شما فائق آيند.


    3.به مهارتها و درك دروني(حسي) خود اعتماد نماييد. متخصصان ميگويند، در معاملات نه تنها بايد به ابزارهايي كه در اختيار داريد اعتماد كنيد، بلكه بايد به حس دروني خود تكيه كنيد. به هر حال تغييرات لازم را در سيستم خود ايجاد كنيد تا مطمئن شويد، سيستم و ابزاري كه از آن استفاده ميكنيد، كارايي لازم را دارند. اگر يك صداي دروني در وجود شما نيست، بايد آن قدر به معاملات مجازي بپردازيد تا از آن صداي دروني حسي برخوردار شويد.


    4.موفقيت را به روشني و وضوح تصور كنيد. اين موضوعي است كه در بسياري از متون روانشناسي توصيه اي اكيد به شمار ميرود. به بيان ديگر، ميتوانيد مثبت بينديشيد. نتايج مثبت را براي خود تصور كنيد و از اين راه است كه آنها را محقق خواهيد ساخت. بله، ممكن است سه سال طول بكشد تا به اين مرحله برسيد، اما اميد و تلاش خود را از دست ندهيد.


    5.براي غلبه بر ترس فقط در زمان حال زندگي كنيد. متخصصان ميگويند ترس منجر به تحليل افراطي ميشود. تجديد افكار و تصميمها سيستم موجود را نابود ميكند. بر روي معاملات همان طور كه پيش ميروند تمركز كنيد، نه اين كه به نتايجي كه ممكن است اتفاق بيفتد. هرگز نميتوانيد آنچه كه اتفاق ميافتد را كنترل كنيد، اما ميتوانيد تلاش كنيد آنچه اتفاق ميافتد را به خوبي مديريت كنيد.


    6.هنگامي كه كاري را آغاز كرده اي، هرگز آن را متوقف نكن. معاملهگران موفق تمام كارها و پروژههاي خود را تمام ميكنند. اگر فكر ميكنيد اعتماد به نفس لازم براي انجام يك معامله را داريد، پس تا آخر بازي با آن بمانيد. براي معامله خود برنامهريزي نماييد و بر اساس آن معامله نماييد. اگر در همان ابتدا، ترديد داريد، اصلا معامله نكنيد. بدانيد كه اين معامله موفقيتي بزرگ برايتان خواهد بود و سپس پيش برويد.


    یـــــاد خــــــدا آرامش بخش دلهــــــاست ..... کجایند مردان بی ادعـــــــا

    نظر

    • مجيد رادمنش
      مدیر (6)
      • Oct 2010
      • 4902

      #227
      روانشناسي بازار سهام



      شناسايي 11 مانع در انجام معاملات موفق

      بورس 24- در چهارمين قسمت مطلب جذاب روانشناسي در بازار سهام توماس. اس. بولكووسكي متخصص مشهور روانشناسي بازارهاي مالي در جهان 11 مانع در انجام معاملات موفق را تشريح كرده است.


      مانع 1: تعريف نشدن زيان

      پيش از آنكه معاملهاي انجام دهم، هدف قيمتي خود و همچنين نقطه قيمتي دستور توقف زيان را مشخص ميكنم. از خود ميپرسم اگر سهام به چه قيمتي برسد يعني اينكه من اشتباه كردهام؟ برخي معاملهگران هدفهاي قيمتي خود را مشخص نميكنند. بايد اعتراف كنم اگر وقت كافي براي تمركز دقيق روي تمام معاملاتم نداشته باشم، تنها موردي كه دقت بسياري به آن خواهم نمود، همين اهداف قيمتي و قيمت توقف زيان خواهد بود. البته اگر در مورد دستور توقف زيان، احتمال بدهيد كه قيمت سهمي پايين ميرود و احتمال بالارفتن آن كم است، بهتر است اصلا آن را نخريد.



      مانع 2: ترديد

      شما سيگنال معاملاتي خود را دريافت ميكنيد. اما اكنون چه بايد كرد؟ مثلا، ميبينيد كه قيمت دارد پايين ميآيد و معتقد هستيد كه اگر كمي صبر كنيد قيمت مجددا بالا خواهد رفت و از زيان خارج خواهيد شد. ممكن است درست فكر كنيد. البته به همان اندازه هم احتمال دارد كه اشتباه كنيد. چيزي كه روشن است اين است كه شما داريد سيگنال دريافتي معاملاتي خود را ناديده ميگيريد و اين خيلي بد است. براي معامله خود برنامهريزي كنيد و بر اساس همان برنامه معامله نماييد. اگر قيمت پايين بيايد و به قيمت دستور توقف زيان برسد، سهم خود را بفروشيد. زيان كردن بايد براي شما به همان اندازه آسان باشد كه سود كردن. اگر اين گونه احساسي نسبت به زيان كردن نداريد، پس بايد بيشتر تمرين كنيد.



      مانع 3: عقايد سرسختانه يا تعصبي

      بدترين معاملاتي كه انجام دادهام آنهايي بودهاند كه به تصور خودم ميدانستم روند تغيير قيمت سهم چگونه خواهد بود. هنگامي كه چيزي كه فكرش را نميكردم اتفاق ميافتد، فلج ميشوم و نميتوانم باور كنم و نميتوانم ماشه را براي خارج شدن از بازار بكشم. زيان به طور مداوم ادامه مييابد و معلوم نيست تا كجا ادامه مييابد. اكنون كه درباره اين مشكل ميدانم، سعي ميكنم تمام جوانب يك معامله را به دقت بررسي كنم و خودم را براي سقوط ناگهاني قيمت نيز آماده ميكنم. اجازه ندهيد عقايدتان بر معاملات شما تاثير بگذارند. تنها قيمت است كه اهميت دارد نه چيز ديگر.



      مانع 4: معامله به روش خودكشي

      تا حالا آن قدر از دنيا عصباني بودهايد كه احساس كنيد هيچ اهميتي ندارد چه اتفاقي برايتان بيفتد؟ يادم ميآيد زماني با همين حس و حال به يك روز معاملاتي نزديك شدم. شرطهاي بسيار بزرگ و خطرناكي بستم اما يادم نميآيد كه برنده شدم يا بازنده. احتمالا برنده نشدم. اكنون آموختهام كه در هنگام ناراحتي يا عصبانيت معامله نكنم. بهتر است شما هم اين كار را نكنيد.



      مانع 5: معامله در حالت شادي بسيار

      اين مورد دقيقا برعكس حالت قبلي است، اما جالب است كه نتايج مشابهي با آن دارد. تا كنون چند بار پشت سر هم چندين معامله موفقيت آميز انجام دادهايد؟ در آن هنگام احساس شادي بسياري خواهيد داشت. هنگامي كه چنين احساسي به شما دست دهد بايد آماده باشيد كه بازار درس بسيار بدي به شما بدهد! اما اكنون ميدانم كه هنگامي كه چنين احساسي از شعف و غرور مرا گرفته است، معامله نكنم.



      مانع 6: از دست دادن شكست قيمت به سمت بالا

      اين مورد اصلا در مورد بد وارد شدن به يك معامله نيست. بلكه درباره عدم توانايي در وارد شدن به يك معامله است. يعني به طور كلي يك فرصت را از دست ميدهيد. داريد قيمت را دنبال ميكنيد كه ناگهان شاهد جهش قيمت خواهيد بود. زماني در مورد يك سهم همين بلا به سرم آمد. الگوي سروشانه را در تغييرات قيمت سهمي ديده بودم و آن را به ليست سهمهايي كه بايد مراقبشان ميبودم اضافه كردم. سپس عقب نشستم و صبر كردم و بيشتر منتظر ماندم. در همين هنگام بود كه ديدم قيمت بالا و بالا و بالاتر رفت و هر روز كه قيمت بالاتر ميرفت با خودم ميگفتم: «بايد زودتر آن را ميخريدم.»



      مانع 7: از دست دادن تمركز

      يادم ميآيد هنگامي كه معاملات روزانه و نوسان گيري را آغاز كرده بودم، نوري كه به درون اتاق ميتابيد برايم مشكل ايجاد ميكرد. در واقع تمركزم را بر هم ميزد. همين طور، هنگامي كه سگم پارس ميكرد يا تلفن زنگ ميزد، حواسم پرت ميشد. هنگامي كه در حال انجام معامله هستيد، سعي كنيد تمركز خود را حفظ نماييد.



      مانع 8: صحيح گفتن يا پول درآوردن؟

      تنها معاملهگران كمي هستند كه معتقدند فروش بخشي از سهام در روز اول به قصد سود، واقعا كار درستي است. اگر از اين گونه افراد بپرسيد كه: «برنده شدن مهمتر است يا پول درآوردن؟»، خواهند گفت: «پول در آوردن». اما در واقع اين گونه عمل نميكنند. آنها بخشي از سهام در حال بالارفتن خود را خيلي زود ميفروشند و اجازه نميدهند سودهاي بيشتر نصيبشان شود. آنها در واقع يك احساس نياز ميكنند و آن اين است كه به خود بگويند امروز بالاخره سودي نصيبم شد. در واقع آنها ميخواهند به خود ثابت كنند، درست حدس زده اند يا درست عمل كردهاند.


      در اين مواقع هميشه با خود يك حساب و كتاب كنيد. بهتر نبود تمام سهم را با قيمت بالاتر ميفروختيد؟ جواب اين سوال را بايد از معاملات ناموفقي كه قيمت سهم در آنها پايين ميرود جست و جو كرد. هنگامي كه قيمت در حال پايين رفتن است، آيا بهتر نيست تمام سهم خود را همان ابتداي كار بفروشيد و خارج شويد؟ البته كه بله. بله بهترين كار اين است كه هنگام پايين رفتن قيمت تمام سهم را يكجا فروخت و هنگام بالارفتن قيمت با تمام توان همان اول كار خريد كرد، مگر اينكه مثلا بخواهيد درصد يك سهم را در پرتفوليوي خود كم كنيد.



      مانع 9: عدم همخواني يا هماهنگي

      اگر قرار است تنها گاهي اوقات بر اساس سيستم معاملاتي خود و سيگنالهايي كه به شما ميدهد، عمل كنيد، اصلا چه لزومي دارد كه از يك سيستم استفاده كنيد؟ شما نميتوانيد از قبل تشخيص دهيد كه يك معامله موفقيت آميز خواهد بود يا خير. بنابراين بايد به هر سيگنالي توجه كنيد و بر اساس آن عمل نماييد. اگر نميتوانيد، سيستمي را پيدا كنيد كه بتوانيد به آن پايبند باشيد.



      مانع 10: رعايت نكردن اصل مديريت سرمايه (پول)

      برخي افراد به اندازه يك سهم در پرتفوي خود توجهي نميكنند و گاهي هم به درستي از ابزار اهرم استفاده نميكنند. مديريت سرمايه يا پول به معناي حفظ سرمايه، محدود كردن زيانها و گسترده تر كردن سودها است. بنابر اين اگر نتوانيد اين كار را به خوبي انجام دهيد، بهتر است فعلا از انجام معامله دست بكشيد. اكنون كه در اواسط سال 2009 هستيم و من اين مقاله را مينويسم، زيان من در حدود 9 درصد و سود من در حدود 36 درصد است. اما نكته خوب اين است كه زيانها مربوط به درصد كمي از پرتفوي من هستند.



      مانع 11: وابسته بودن به پول

      اين مورد را اضافه ميكنم، زيرا مشكل بزرگي است و در عين حال راه حل سادهاي دارد. مشكل چيست؟ مشكل اين است كه شما بر روي پول تمركز ميكنيد. چند بار به خود گفتهايد: «اين زيان آن قدر زيان است كه نميتوانم سهم خود را بفروشم»؟ خيلي زياد. چند بار به سودهاي خود نگاه كردهايد و گفتهايد بهتر است خارج شوم؟ اصلا اهميتي ندارد شما سهمي را با چه قيمتي خريدهايد، مهم آن است كه آن را با چه قيمتي ميفروشيد. سودها و زيانها را فراموش كنيد و به اين مساله توجه و تمركز كنيد كه چه اندازه به قوانين و سيستم خود پايبند هستيد و بر اساس آن عمل ميكنيد. مثلا به جاي اينكه به پايينترين قيمت روز سهمي كه داريد، نگاه كنيد و غصه بخوريد، بر اين نكته تمركز كنيد كه آيا وقت فروش است يا خير. اگر بتوانيد اين كار را انجام دهيد، استرس شما كم ميشود و عملكرد بهتري خواهيد داشت. ساده به نظر ميرسد و البته ساده هم هست، اما معاملهگراني را ميشناسم كه نميتوانند اين گفته را درك و بر اساس آن عمل كنند. تنها با خود فكر ميكنند تمام كاري كه بايد انجام دهند، اين است كه مقداري پول از يك معامله نصيبشان شود. اين افراد هرگز معامله گران خوبي نميشوند.

      یـــــاد خــــــدا آرامش بخش دلهــــــاست ..... کجایند مردان بی ادعـــــــا

      نظر

      • مجيد رادمنش
        مدیر (6)
        • Oct 2010
        • 4902

        #228
        روانشناسي بازار سهام



        يك راز براي رسيدن به موفقيت در معاملات

        گروه بورس- راز اصلي براي رسيدن به موفقيت در معاملات چيست؟ تعهد و پايبندي.



        سه شرايط متفاوت زير را براي «باب» معامله گر در نظر بگيريد:

        1.او معاملهاي انجام ميدهد كه سود كمي نصيبش ميكند. اما در اين معامله او از قواعد سيستم سرمايه گذاري خود تبعيت نميكند.

        2.او از قواعد سيستم معاملاتي خود تبعيت ميكند، اما انتظار دارد قيمت در جهت عكس حركت كند و منجر به زيان او شود.

        3.او از راهنماييهاي يك مشاور معاملاتي و سرمايه گذاري با سابقه كاري عالي تبعيت ميكند، اما به او اعتماد ندارد.




        اكنون به سه شرايط مشابه زير توجه نماييد:

        4.باب با تبعيت از قوانين سيستم سرمايه گذاري خود سود اندكي نصيبش ميشود.

        5.او به سيستم معاملاتي خود وفادار ميماند، زيرا زمان به او نشان داده است كه باعث سودآوري او خواهد شد.

        6.او از راهنماييهاي يك مشاور سرمايهگذاري با سابقه كاري عالي تبعيت ميكند، زيرا به او اعتماد دارد.



        تفاوت شرايط 1 تا 3 و شرايط 4 تا 6 در چيست؟ در شرايط گفته شده 1 تا 3، باب سيستم خود را ناديده ميگيرد، به آن اعتماد ندارد، و همچنين به مشاور خود هم اعتماد ندارد. در واقع او فاقد تعهد و پايبندي به سيستم يا معاملات خود است. اما در شرايط 4 تا 6، چنين تضادي وجود ندارد او اعتماد به نفس دارد، ميتواند شرايط را كنترل نمايد و متعهد به انجام صحيح معاملات است. شما ترجيح ميدهيد چگونه معامله گري باشيد؟ يكي از راههايي كه ميتوانيد بگوييد از تعهد كافي در اين زمينه برخوردار هستيد يا خير، اين است كه ببينيد آيا قادر هستيد سودهاي مداوم در سالهاي متوالي داشته باشيد يا خير. اما سوال مهمتر آن است كه چه مدت به آنچه كه بايد، متعهد ميمانيد؟ آيا پس از چند زيان استرس شما را فرا ميگيرد و تعهد به سيستم خود را فراموش ميكنيد؟



        موانعي در انجام معاملات

        معاملهگران خوب ميدانند معاملات زيادي وجود دارند كه ميتوانند زيانهاي سنگيني را به آنها وارد سازند يا حتي باعث ورشكستگي شوند. كار آنها اجتناب از انجام اين معاملات است. برخي از معاملاتي كه در تعهد معاملاتي اخلال ايجاد ميكنند، چه هستند؟ اگر معاملهگري سعي كند از زيانها اجتناب كند، زيانهاي خود را كم نخواهد كرد. او با اينكه ميداند اگر سهم را بفروشد، به سرعت زيانها را جبران خواهد كرد، اما اجازه ميدهد كه يك زيان كوچك بزرگ شود. بنابراين، صبر ميكند و منتظر ميماند تا قيمت سهم بالا رود. در برخي موارد اين اتفاق ميافتد، و همين مورد عادت بد او را تقويت ميكند.



        مشكل هنگامي وخيم ميشود كه يك زيان جزئي، بزرگ و بزرگتر ميشود و به يك زيان مهيب تبديل ميشود. زيان بسيار بزرگ او باعث ميشود نهايتا سهم خود را در نزديكي كف قيمت بفروشد، يعني درست هنگامي كه ممكن است روند قيمتي سهم تغيير كند. و اين بازگشت قيمت هم به طرز مشابهي اين باور غلط او را تقويت ميكند كه نبايد سهم خود را ميفروخت و به اين باور منتهي ميشود كه اگر سهم خود را فقط چند روز يا چند هفته بيشتر نگاه ميداشت، ميتوانست دست كم بدون ضرر از معامله خارج شود. مشخص است كه اگر در وهله اول اجازه نميداد كه زيان كوچكش اين چنين بزرگ شود، اصلا در چنين دوراهي گير نميكرد.



        به ياد داشته باشيد كه مهم نيست چه زماني زيان ميكنيد؛ اين مشكل تقريبا هميشه گريبانگير شما است: هميشه فكر ميكنيد درست پس از فروش شما روند قيمتي سهم بر ميگردد. با فرض اينكه اگر با فروش شما روند قيمت سهم برگردد، چه تصميمي را ترجيح ميدهيد؟ صبر ميكنيد تا قيمت پايين تر بيايد يا همان اول كار آن را ميفروشيد؟ هنوز هم احتمال آن هست كه وقتي فروختيد باز هم قيمت به پايين رفتن خود ادامه دهد. بنابر اين، باز هم فروش هنگامي كه زيان كم است بهترين گزينه به نظر ميرسد. بنابراين، زيانهاي خود را كم كنيد.



        فقط مواظب باشيد كه علاقه شديد شما براي كم كردن زيانها، به افراط كشيده نشود. معاملهگري را ميشناسم كه با 1يا 2درصد زيان سهم خود را ميفروشد. اين كار اشتباه است و باعث ميشود او از بيشتر معاملات خود به سرعت خارج شود. زيرا قيمت دستور توقف زيان او با قيمت معامله بسيار به هم نزديك هستند. يادگيري ميزان درست و درصد مناسب براي دستور توقف زيان براي معامله موفق حياتي به شمار ميرود. معامله گري كه بر روي سودهاي زيان تمركز ميكند اغلب با زيان مواجه ميشود، زيرا سهم خود را زيادتر از حد معمول نگه ميدارد و صبر ميكند تا آخرين ذرههاي سود را نصيب خود كند. البته هنگامي كه قيمت در جهت مناسب حركت نميكند، متحير و بي حركت باقي ميماند. مثال ديگر مربوط به معامله ديگري است كه ميشناسم. او سهمي كه قيمتش 5 برابر شده بود را آنقدر نگاه داشت تا سود به سه برابر كاهش يافت. چرا اين شخص در زمان مناسب سهم خود را نفروخت؟ زيرا در فكر سود 10 برابري بود!



        تنبلي و عدم نظم و سازماندهي

        يك مانع ديگر بر سر راه تعهد، تنبلي و عدم نظم و برنامه ريزي است. معاملهگران تنبل نمودار قيمت سهام خود را به طور مرتب و روزانه دنبال نميكنند. بنابراين، سعي ميكنند در سايتهاي خبري مشترك شوند تا آنها اين كار را براي آنها انجام دهند. آنها با خود فكر ميكنند: «بگذار هشدارها و سيگنالهاي آن سايت خبري مرا در مورد يك معامله جديد آگاه كند.» سپس چه اتفاقي ميافتد؟ آنها ديگر روزنامه يا سايت را نميخوانند يا ديگر به راهنماييهاي مربوطه كه سيگنالها را نشان ميدهند گوش نميدهند و همچنان در حال از دست دادن پول هستند!



        سپس، با خود تصميم ميگيرند يك سيستم معاملاتي خودكار را خريداري نمايند. ممكن است چند روز يا چند هفتهاي را صرف شناخت آن سيستم كنند، اما پس از چند معامله ناموفق و همراه با زيان، ديگر به سيگنالها اهميتي نميدهند. معاملهگر تنبل براي هر مشكلي كه پيش ميآيد تنها كاري انجام ميدهد كه مانند ماسك گذاشتن روي علائم بيماري است و كاري براي درمان واقعي آن انجام نميدهد. و به اين نحو مشكل مربوطه هميشه به جاي خود باقي ميماند.



        يك معامله گر تنبل را ميشناسم كه پول زيادي را خرج كرد و به كلاسهاي آموزشي زيادي رفت. اما هيچ يك از آن كلاسها و درسها هيچ پولي براي او خلق نكردند. پس از مدتي معلم خصوصي گرفت و مدعي شد كلاسها خوب بودند، اما كلاسهاي خصوصي دقيقا همان چيزي هستند كه او دنبالشان ميگشته است. اما آن هم كارآ نبود و او مجبور شد به يك اتاق گفتوگو بپيوندد و هنوز هم نتوانسته هيچ سودي نصيب خود كند. الان ميگويد اين اتاق گفتوگو معركه است! پس از اين چه خواهد كرد؟ معلوم است كه چنين فردي هيچ گونه تعهدي در مورد كار خود يا سيستمش ندارد.



        انجام معامله به عنوان سرگرمي

        برخي معاملهگران، معامله را به عنوان سرگرمي و نه يك كسب و كار مستقل ميپندارند. اما معاملهگران حرفهاي يك برنامه منظم و از پيش طراحي شده دارند. شما چطور؟ افراد موفق دفتري دارند كه مشخصات تمام معاملات خود را به دقت در آن ثبت ميكنند و به طور دورهاي كارهاي خود را مرور ميكنند و به دنبال عادتهاي بد ميگردند تا مانع رشد آنها شوند. استفاده از چنين دفاتر ثبت روزانهاي به آنها كمك ميكند روندهاي بازار را بهتر ببينند و زودتر متوجه شكلگيري روندهاي جديد شوند.



        انجام معامله براي كسب هيجان

        زني را ميشناسم كه سود بسيار زيادي در يك معامله در بازار سهام نصيب خود كرد و پس از آن تمام پول خود را وارد بازار كرد، تنها به اين دليل كه دوست دارد ساعاتي از هيجان را به زندگي خود اضافه كند. شخص ديگري را ميشناسم كه شغل تمام وقتي دارد، اما از مانيتور كردن قيمت سهام در طول روز لذت ميبرد. او معامله را براي هيجاني كه دارد انجام ميدهد. فعلا هم سود خوبي كرده! اما بمب ساعتي كه براي خود كار گذاشته اين است كه نميداند چه زماني سهام خود را بفروشد! و خطر در كمينش است!



        واما راه حل..

        راه حل مشكل عدم تعهد چيست؟ برخي فكر ميكنند كه جواب اين سوال را بايد از معامله گران بسيار موفق پرسيد. آيا آنها در فروش سهم ترديد خواهند كرد يا اينكه به سرعت سهم خود را ميفروشند و وارد معامله جديدي ميشوند؟ فهرستي از مشكلات خود تهيه كنيد. اگر نميدانيد كه مشكلات شما چيستند، معاملات خود را به دقت دنبال كنيد. آيا خيلي زود سهمي را ميخريد يا خيلي دير؟ آيا خيلي زود ميفروشيد يا دير؟ آيا هنگامي كه ناراحت هستيد معامله ميكنيد يا هنگامي كه خوشحاليد؟ آيا براي هيجان معامله ميكنيد يا براي سود؟ آيا هيچ عنصر مشتركي حاكي از يك اشتباه واحد در تمام معاملات شما به چشم ميخورد؟ آيا هنگامي كه ميخواهيد معامله كنيد ترديد داريد يا بدبين هستيد؟ آيا فكر ميكنيد كه يك معامله بي ترديد موفقيت آميز خواهد بود و به همين علت سرمايه بيشتري قرار ميدهيد و دو برابر هميشه زيان ميكنيد؟ آيا سهام خود را براي مدت طولاني نگه ميداريد؟



        با مسائل ذهني اي كه اين مشكلات را به وجود ميآورند، دست و پنجه نرم كنيد. با موانعي كه بر سر راه تعهد معاملاتي هستند آشتي كنيد و آنها را پشت سر قرار دهيد. آنقدر خود را براي شرايط غير منتظره و ناخوشايند مانند زيانهاي بزرگ آماده كنيد كه در صورت بروز زيانهاي كوچك، اعتماد به نفس و آرامش خود را از دست ندهيد. به خود بقبولانيد كه زيان كردن گاهگاهي بخشي از اين بازار و كسب و كار به شمار ميرود. چه يك معاملهگر تمام وقت باشيد يا نيمه وقت، تعهد در انجام معاملات اهميت فراوان دارد و بايد با چك كردن ميزان موفقيت خود در ميانمدت و دراز مدت آن را اندازه بگيريد. موفقيت سود نيست. موفقيت يعني خوب عمل كردن و داشتن بهترين عملكرد در هر شرايط. به بهترين نحو عمل كنيد؛ سود خودش نزد شما خواهد آمد.


        یـــــاد خــــــدا آرامش بخش دلهــــــاست ..... کجایند مردان بی ادعـــــــا

        نظر

        • مجيد رادمنش
          مدیر (6)
          • Oct 2010
          • 4902

          #229
          روانشناسي بازار سهام

          ترس از زیان و راه حل های آن

          گروه بورس- توماس. اس. بولکووسکی متخصص مشهور روانشناسی بازارهای مالی و سهام در یکی از مقالات خود تحت عنوان «نقاط توقف معاملات، ترس از انجام معاملات، ترس از زیان، و راه حلهای آن» مینویسد: یک نقطه توقف معاملاتی این گونه تعریف میشود؛ «تمام رویدادها، واکنشها، تفسیرها و تصمیم گیریهای خودکاری که بر رویکرد شما نسبت به زندگی و معاملات تاثیر گذار بوده و باعث شوند به طور کامل در معاملات و فرصتهای احتمالی درگیر نباشید.»


          من به نقطه توقف معاملات مانند سوییچی نگاه میکنم که میتواند شما را از انجام معاملات به صورت منطقی به سوی معاملات ناموفق سوق دهد. این موضوع هنگامی رخ میدهد که شما به صورت غیرارادی و توسط یک معامله ناموفق از محدوده راحتی ذهنی خود بیرون کشیده میشوید. اگر هنگامی که از این ناحیه راحتی خود به دلیلی خارج میشوید متوجه آن باشید و روند معاملات خود را متوقف کرده و در پی رفع مشکلی که شما را آزار میدهد باشید، پول زیادی را حفظ خواهید کرد.



          صداي درون چه ميگويد؟

          برای مثال، احتمالا زمانهایی بوده است که گفته اید: «من دارم زیاد معامله میکنم»، اما همچنان به انجام معامله ادامه داده اید یا این که «باید از این معامله خارج شوم»، اما عملا هیچ کاری نکرده اید. در واقع صدای درون خود را که به شما میگوید چه کاری انجام دهید نادیده گرفته اید. در زیر به سوالاتی پاسخ خواهید داد که به شما خواهند گفت، آیا به این ناحیه تیره و تار وارد شده اید یا خیر:

          1. آیا به علت ترس از زیان از معامله کردن میهراسید؟

          2. آیا معامله کردن با تمام سرمایه خود را دارای ریسک میدانید؟

          3. آیا ترجیح میدهید ابتدا دیگران سهمی را بخرند و راه را برای ورود شما باز کنند؟

          4. آیا به غریزه خود اعتماد ندارید؟

          5. آیا از خرید سهمی اجتناب میورزید به این علت که میترسید دیگران شما را دنباله رو خطاب کنند؟

          6. آیا اضطراب معامله باعث میشود کنترل خود را از دست بدهید و سهام در حال سودآوری را خیلی زود بفروشید؟

          7. آیا در پیروی از قوانین معاملاتی خود مشکل دارید؟

          8. آیا مایل نیستید مقدار بیشتری از سهامی که در حال افزایش قیمت است را خریداری کنید؟

          9.آیا از خرید مجدد سهامی که هنگامی باعث زیان شما شده است، اجتناب میکنید؟

          10.آیا قادر به تغییر شیوه معاملاتی خود از کوتاه مدت به بلند مدت یا برعکس نیستید؟



          پاسخ مثبت به هر یک از سوالات فوق به این معناست که به این ناحیه ناخوشایند ذهنی وارد شده اید و باید برای حل آن اقدام نمایید. اگر از زیان کردن میترسید، به سوی آن بروید. ترس از دست دادن پول باعث میشود بازار را به نحوی تفسیر کنید که باعث سلب توانایی انجام معاملات در شما شود. این کار مانند رفتن از یک اتاق روشن به اتاقی تاریک است. در ابتدا نمیتوانید چیزی ببینید، اما رفته رفته اجسام میتوانند دیده شوند. این مساله را درک کنید که هر معامله میتواند به طور بالقوه فرصتی برای سود کردن باشد.



          ترس از زیان میتواند به شکلهای زیادی خود را نشان دهد: اجتناب از انجام معامله با تمام سرمایه خود، خرید مقدار کمی از تعداد زیادی سهمهای کم ریسک و اجازه دادن به دیگران برای روشن کردن راه برای شما. برخی هم میخواهند راهبر باشند، نه دنباله رو. بنابراین ممکن است گاهی تمام روند انجام معامله را متوقف کنند. آنها ممکن است از خرید سهامی که پیش تر افزایش قیمت داشته اند، اجتناب کنند. حتی اگر در معامله ای سود برده اند نمیخواهند و در واقع نمیتوانند به سود خود بیفزایند.



          معامله گری که به غریزه و درک درونی خود اعتماد ندارد، این عدم اعتماد را به شیوه های مختلفی بروز میدهد. به طور مثال، در پیروی از قوانین معاملاتی خود مشکل دارد. او نمیتواند زیانهای خود را متوقف کند و اجازه دهد روندهای سود ده ادامه یابند. حتی اگر هم گاهی معاملاتی سودآور داشته باشد نمیتواند این روند را ادامه دهد. همچنین تغییر روند معاملات از بلند به کوتاه مدت و برعکس و خرید سهامی که قبلا از آن متضرر شده است، برایش بسیار دشوار و حتی غیر ممکن است. مورد دیگر اینکه، این افراد قادر نیستند روند بازار را دنبال کنند و از آن سود ببرند، زیرا میترسند به محض اینکه وارد سهام خاصی بشوند روند حرکت قیمت برعکس شود.



          تمركز بر قوانين معامله

          اگر هر یک از نشانه هایی که در بالا گفته شد را دارید، خوب است، زیرا به مشکل خود پی برده اید و این خود نصف راه حل است. هنگامی که خود را تدافعی و ترسان از زیان کردن دیدید یا اینکه به سوالهای فوق پاسخ مثبت دادید، باید مجددا بر قوانین معامله خود تمرکز كنيد. در صورت لزوم انجام معامله را به طور کلی متوقف کنید و از این زمان برای تفکر درباره شیوه معاملات خود استفاده نمایید. معاملات خود را مرور کنید. سعی کنید با این ایده که ممکن است هر معامله ای به موفقیت منجر نشود، راحت باشید.



          یاد بگیرید که در حال انجام یک کسب و کار مستقل هستید و زیانها صرفا هزینه انجام این کار هستند. از تغییر نترسید. بازارها از گاو به خرس تغییر جهت میدهند. قیمتها بالا و پایین میروند. ممکن است شیوه معامله شما تنها یکی از این شرایط را ترجیح میدهد. به دنبال دلایل شکست در معاملات خود بگردید و آنها را بر روی کاغذ یادداشت نمایید. برای افرادی که با دیگران معامله میکنند و به طور مثال دیگران از طریق یک اتاق گفتگو با آنها در تماس هستند، توصیه میکنیم، برای مدتی دور از اطلاع دیگران معامله كنيد تا مسوولیت اشتباهها بیشتر بر دوش شما سنگینی نکند.



          از خود بپرسید آیا با تمام پتانسیل خود در حال انجام معامله هستید. آیا حاضر هستید به منظور تطابق با وضعیت در حال تغییر بازار شیوه معاملات خود را تغییر دهید؟ آیا احساسات بر توانایی شما برای دنبال نمودن برنامه معاملاتی تان تاثیر منفی دارند؟ آیا در گذشته به علت پیروی از قوانین در معاملات خود موفق بودید، اما اکنون ترس و اضطراب شما را فراگرفته و باعث عدم موفقیت تان شده است؟ به اصول بازگردید، به خود استراحت دهید و مشغول انجام کارهای دیگر شوید. تردید را از خود دور کنید و قوانینی که در گذشته باعث موفقیت تان میشد، را مرور و در صورت لزوم در آنها تغییرات لازم را ایجاد نمایید. عقیده های کهنه و عادتهای بد را از خود دور کنید.اکنون میتوانید امیدوار باشید که روند معاملات به تدریج بهتر خواهد شد.

          یـــــاد خــــــدا آرامش بخش دلهــــــاست ..... کجایند مردان بی ادعـــــــا

          نظر

          • مجيد رادمنش
            مدیر (6)
            • Oct 2010
            • 4902

            #230
            روانشناسي بازار سهام

            مثلث ترس در معاملات

            توماس اس بولكووسكي متخصص سرشناس روانشناسي بازار سهام در يكي از مقالات خود با عنوان ترس از موفقيت نوشته است: به خاطر ميآورم در دوران كودكيام هنگامي كه بايد به مدرسه ميرفتيم از كنار يك رودخانه عبور ميكرديم. گاهي براي شيطنت از طنابي كه براي عبور از رودخانه در آنجا قرار داشت، استفاده ميكرديم و هنوز به خاطر دارم كه بيشتر اوقات از لاكپشتهاي رودخانه، از پاره شدن طناب و خيلي چيزهاي ديگر ميترسيدم و جلو رفتن برايم دشوار بود. ترس از افتادن مرا فلج ميكرد. انگار كه پاهايم را از من گرفته باشند. شايد در آن هنگام دچار ترس از موفقيت بودم.



            افراد توسط والدين و دوستان خود اينگونه تربيت ميشوند كه مانند يك بازنده به نظر نرسند و هميشه تلاش كنند موفق شوند. اين نياز به موفقيت به هر قيمت، انجام معامله را كار دشواري ميكند. معامله گراني كه از زيان كردن و از اين كه ناموفق شوند ميترسند، اغلب بيشتر از ديگران زيان ميكنند. اين معاملهگران در واقع همان دسته از افرادي خواهند شد كه هميشه از آن ميترسيدند. با اين ترس كه معامله بعدي هم ناموفق خواهد بود، ديگر دست به معامله جديدي نمي زنند. اگر هم به سختي انگشت خود را در اين آب سرد فرو كنند، با ديدن كوچكترين بازگشت روند قيمت و درست پيش نرفتن روند تغيير قيمتها، به جاي آن كه از برنامه معاملاتي خود تبعيت كنند، به سرعت با زيان از آن معامله خارج ميشوند.



            آيا شما از موفق شدن مي ترسيد؟

            به سوالهاي زير پاسخ دهيد تا متوجه شويد كه از موفقيت ميترسيد يا خير.

            1. آيا به شما اين گونه آموخته اند كه بهترين باشيد، هميشه موفق شويد و هميشه خوب به نظر برسيد؟

            2. آيا از تغيير ميترسيد؟

            3. آيا از ناشناختهها ميترسيد؟

            4. آيا احساس نياز ميكنيد تا به هر قيمتي كه شده در همه كارها برنده شويد؟

            5. آيا اين مسووليت را قبول ميكنيد كه براي موفق شدن، كارهايي كه لازم است را چندين بار تكرار كنيد؟

            6. آيا از اين كه مانند شكست خوردهها و بازندهها به نظر برسيد، ميترسيد؟

            7. آيا به جاي آنكه سعي كنيد محدوده راحتي عاطفي خود را گسترده تر كنيد، معامله ميكنيد تا زيان نكنيد؟

            8. آيا به طور معمول سهامي كه خريدهايد و كاهش قيمت داشته اند را بيش از حد معمول نگه ميداريد؟

            پاسخ مثبت به هر يك از سوالهاي اول تا سوم به همراه پاسخ مثبت به بيش از يك سوال در ميان سوالهاي چهارم تا هشتم به اين معناست كه از ترس از موفقيت رنج ميبريد.



            در مورد ترس از موفقيت شرايط مختلف وجود دارد:

            1. شكست پس از موفقيت

            در اين شرايط، ترس از شكست مربوط به ترس از موفق شدن است. بر اساس موفقيتهايي كه در معاملات قبلي به دست ميآيد، اين تصوير كه فرد، معاملهگر بسيار خوبي است تقويت شده و تصميم ميگيرد به هر قيمتي شده در تمام معاملات بعدي موفق شود. به اين ترتيب سهام زيان ده خود را بيش از حد معمول نگه ميدارد و سهمهاي سودده را به زيان ده تبديل ميكند و در مورد آنها كه دچار زيان شده آن قدر سهام مورد نظر را نگه ميدارد كه زيان او هر روز زياد تر ميشود. عدم تمايل او به درس گرفتن از اشتباهات گذشته، به اين معنا خواهد بود كه فرد محكوم به تكرار اشتباهات است. هنگامي كه قيمت سهام كاهش مييابد، مقدار بيشتري از سهام مورد نظر را در قيمتهاي پايين تر ميخرد و تنها بعد از زيانهاي هنگفت است كه مجبور ميشود تمام آنچه دارد را بفروشد.



            معامله گران ديگري هم هستند كه از ترسي كه دارند، قيمت دستور توقف زيان خود را بسيار نزديك به قيمت خريد قرار ميدهند تا به تصور خودشان زيان نكنند. اين گونه است كه حتي در صورت بالا رفتن قيمت هم آن قدر قيمتها را با استرس دنبال ميكنند كه به سرعت سهام سودده خود را ميفروشند. معاملهگران ديگري هم ظهور و بروز اين ترس را با تحقيق بيش از حد در مورد سهامي كه ميخواهند بخرند، نشان ميدهند و اغلب اين گونه است كه از خريد آن منصرف ميشوند. اين افراد به كار خود اطمينان ندارند و نتايج كار آنها اين موضوع را نشان ميدهد. الزام دروني اين افراد براي خوب و موفق به نظر رسيدن باعث ميشود هيچ گاه نتوانند سهام سودده خود را به اندازه كافي نگه دارند و از سود قابل قبولي برخوردار شوند.



            2. ترس از افتادن (نه شكست)

            برخي افراد هم مقدار زيادي از سهام يك شركت را ميخرند و آنگاه شروع به ترسيدن ميكنند. انگار كه بر روي يك طناب به زحمت ايستاده اند و هر لحظه ممكن است بيفتند. اين افراد به جاي آن كه بر معاملات خود و اين كه تا چه اندازه با برنامه معاملاتي آنها منطبق است تمركز كنند، بر پولي كه به دست خواهند آورد يا از دست خواهند داد متمركز ميشوند. اين افراد معمولا به خاطر ترسي كه دارند زود از معاملهاي كه انجام دادهاند خارج ميشوند و موقعيت برخورداري از سودهاي قابل توجه را از خود سلب ميكنند. در واقع اين افراد به نوعي سعي ميكنند به محدوده راحتي عاطفي خود بازگردند. شما هم بايد بدانيد كه محدوده راحتي عاطفي شما چه اندازه است و متوجه باشيد هنگامي كه پا فراتر از اين محدودهها قرار ميدهيد، افكار منفي به ذهن شما وارد ميشود و تمركز شما را به هم ميزند. من هميشه مسائل و احساسات حاشيهاي را ناديده ميگيرم و فقط به اين موضوع تمركز ميكنم كه چه اندازه به اصول و برنامه معاملاتي خود پايبند هستم.



            3. مراقبت و احتياط بيش از حد

            گاهي افراد در آغاز كار تصميمات درستي ميگيرند و از مقدار كمي پول سود زيادي به دست ميآورند. اما پس از يك زيان بزرگ همه چيز براي اين افراد تغيير ميكند. اين افراد از آن به بعد شروع به تحليل مجدد تمام تصميم گيريهاي خود كرده و از وارد شدن به بسياري از معاملات اجتناب ميكنند. هنگامي هم كه معاملهاي انجام ميدهند، نظر خود را تغيير ميدهند و به سرعت از آن معامله خارج ميشوند. به عبارت روشن تر، اين افراد اعتماد به نفس خود را از دست ميدهند و به ميزان افراطي محتاط ميشوند. معاملهگر ديگري هم از ترسي كه داشت، نميتوانست ميزان قابل قبولي از يك سهام را بخرد. او نمي توانست درك كند، سيستمي كه براي اجتناب و فرار از زيان براي خود طراحي كرده ميتواند در مورد خريدهاي سنگين تر هم خوب عمل كند. تمام كاري كه لازم بود انجام دهد اين بود كه محدوده راحتي عاطفي خود را كمي گستردهتر كرده تا بتواند ميزان بيشتري از هر سهم را خريداري و سود بسيار بيشتري از هر معامله و تصميم درست نصيب خود كند.

            یـــــاد خــــــدا آرامش بخش دلهــــــاست ..... کجایند مردان بی ادعـــــــا

            نظر

            • مجيد رادمنش
              مدیر (6)
              • Oct 2010
              • 4902

              #231
              روانشناسی بازار سهام


              چگونه بر ترس غلبه كنيم؟

              گروه بورس- توماس اس بولکووسکی در مقاله ترس از موفقیت خود در مطلبی با عنوان راه حلها مینویسد: برای غلبه بر ترس در سرمايه گذاري چه بايد كرد؟ او راه حلهاي زير را پيشنهاد ميدهد:


              1. سودها و زیانها را نادیده بگیرید.

              بر اینکه چه اندازه پول به دست میآورید، تمرکز نکنید. در عوض، بر تکنیک خود متمرکز شوید. به این سوالات برای خود پاسخ دهید. آیا در زمان مناسب خرید کرده اید؟ آیا زود از سهم خارج شدید یا بیش از حد سهام مورد نظر را نگهداری کردهاید؟ چه تکنیکی میتوانست سودآوری شما را افزایش دهد؟ آیا اگر بازارها ریسک بیشتری داشتند، میزان خرید خود را متعاقب آن افزایش میدادید؟ آیا هنگامی که خطر بازارها کمتر است، مقدار خرید خود را در یک سهام خاص افزایش میدادید و همزمان تنوع بخشی را رعایت میکردید تمام این سوالات بر چگونگی انجام کار و نه پول تاکید میکنند. اجازه ندهید که یک شکست و زیان، توانایی بالقوه شما برای یک سود قابل توجه را از بین ببرد.



              2. با تصویری که از خود ساخته اید بجنگید و آن را شکست دهید.


              افرادی که تصور بسیار خوبی از خودشان دارند یا کمی مغرور هستند، به طور معمول ترس بیشتری از موفقیت دارند. اگر کمی لجباز و سرسخت هستید و حاضر نیستید، به خاطر تصوراتی که از خودتان دارید، شواهد را مبنی بر آینده نامناسب سهامی که خریداری کردهاید، بپذیرید، به احتمال بسیار زیاد به معاملهگری که میخواهید تبدیل نخواهید شد. یاد بگیرید به صدای درونتان که به شما میگوید اشتباه کردهاید و هنگام فروش است، گوش دهید. اجازه ندهید کار به جایی برسد که صدای درونتان مجبور شود فریاد بزند «آن سهم را بفروش».



              گوش دادن به پند و مشاوره دیگران خوب است، مشروط به اینکه بر تحقیقات و اطلاعات و دانسته های خودتان سایه نیفکند. برخی اوقات تلویزیون یا مشاوران به اصطلاح خبره حرفهای اشتباهی میگویند و شما را گمراه میکنند. یاد بگیرید که به برنامه معاملاتی خودتان عمل کنید و به نطق مشاوران که اغلب کهنه و تكراري است، گوش ندهید. در عوض سعی کنید نصیحتهای آنان را با برنامه معاملاتی خود ترکیب کنید تا بهترین فرمول را به دست آورید. عوامل مهمی که موفقیت و شکست شما را تعیین میکنند، کشف کنید و تا جایی که ممکن است عوامل مربوطه را تقویت کنید.



              3. تغییر را بپذیرید.

              بازارها در طول زمان تغییر میکنند. به طور مثال، بازار صعودي منفي میشود یا برعکس؛ یا اینکه بازار با ریسک کم به بازار با ریسک زیاد تبدیل میشود و برعکس. بنابر این، باید متعاقب این تغییرات برنامه معاملاتی و شیوه معاملات خود را تغییر دهید. همچنین، نگرش و درک خود از جهان اطرافتان را تغییر دهید. با تغییر تصویری که از خود در ذهنتان ساختهاید و مقابله با جنبههای محدودکنندهای که باعث شکست شما در گذشته شدهاند، تغییر را پذیرا باشید. برای از بین بردن ترس از موفقیت، مسوولیت کارها و تصمیمات خود را بپذیرید. معاملهای که خوب پیش نرفته به خاطر گوش فرادادن به نصیحتهای متخصصان و تحليلگران نیست؛



              بپذیرید که گاهی اوقات اشتباه میکنید و بازارها در جهتهای غیرقابل پیشبینی حرکت میکنند. از طریق یک برنامه معاملاتی که تمام این احتمالات را پوشش دهد و همچنین با توجه به احساساتتان، برای تمام پیامدها آماده شوید. سعی کنید بفهمید محدوده راحتی عاطفی شما چه اندازه است و در جهت گسترده کردن محدودههای آن تلاش كنيد. یاد بگیرید اضطراب مربوط به معاملات را به عنوان یک عامل بازدارنده نبینید و آن را یک فرصت و موقعیت تلقی نمایید. اعتماد به نفس لازم برای کشیدن ماشه و انجام تصمیمات را داشته باشید. در هنگام معامله، تردید و دودلی نداشته باشید.



              4. اهداف خود را تعیین نمایید.

              درک کنید که معامله قرار است برای شما چه چیز یا چیزهایی به ارمغان آورد. آیا معامله برای این است که آزادی لازم برای اینکه عصرها بیکار باشید، را داشته باشید؟ آیا میخواهید آن قدر پولدار شوید که هر چیزی اراده میکنید بدون هیچ دغدغهای بخرید؟ هنگامی که اهداف خود را برای کسب و کار معامله خود تعیین کردید، از خود بپرسید چه چیز یا چیزهایی باعث میشود نتوانید به آنها دست یابید. آیا میخواهید پول هزینه کنید تا در مورد تکنیکهای بازار آموزش لازم را کسب کنید؟ آیا حاضرید برای خرید یک سیستم معاملاتی پول هزینه کنید؟ آیا از آن سیستم پیروی میکنید؟ آیا تبعیت از قوانین معاملاتیتان به موفقیت منتهی میشود؟ چه چیزی مانع از بهتر بودن در معاملات میشود؟



              یاد بگیرید این گفته درونی «اگر شکست بخورم چه؟» را نادیده بگیرید و بر تعیین اهداف عملی و دست یافتنی تمرکز کنید. این اهداف هم باید کوتاه مدت و هم بلند مدت باشند. برنامه معاملاتی را اتخاذ کنید که بتوانید از آن پیروی كنيد. اگر هم از مسیر مورد نظر منحرف شدید، به دنبال دلایل آن بگردید. تغییرات لازم را برای بازگشتن به مسیر ایدهآل انجام دهید. معامله گر موفق جایی برای تردید و دودلی در ذهن خود ندارد. او تنها یک برنامه معاملاتی دارد که به جدیت از آن تبعیت میکند. هنگامی که از برنامه خود تخطی میکند، دلیل آن را به سرعت پیدا میکند و تلاش میکند آن اشتباه و تخطی به عادت تبديل نشود. او انگیزههایی که او را به جلو میراند میشناسد و همچنین از احساساتی که او را به عقب میبرند، آگاه است. و نهایتا اینکه، یک معامله گر موفق از موفقیت نمیترسد؛ بلکه برای آن برنامه ریزی میکند.


              یـــــاد خــــــدا آرامش بخش دلهــــــاست ..... کجایند مردان بی ادعـــــــا

              نظر

              • مجيد رادمنش
                مدیر (6)
                • Oct 2010
                • 4902

                #232
                روانشناسی بازار سهام


                راهكارهاي ذهني براي موفقيت در معاملات


                گروه بورس- نقش تصویرسازی ذهنی در معاملات یکی از موضوعات مقالات توماس اس بولکووسکی متخصص روانشناسی بازارهای مالی و سهام است. او در این مقاله مینویسد: یک مادر میتواند چشمان خود را ببندد و کودک خود را در حالی که خندهای بر لب دارد ببیند. پدر هم میتواند تصور کند که کودکش برای نخستین بار انگشتان کوچک خود را به طرف چیزی دراز میکند تا آن را بردارد.


                شما هم میتوانید برای معاملات خود از تصاویر ذهنی مثبت بهره مند شوید. میتوانید به خودتان کمک کنید تا افکار بد و منفی محو شوند و افکار و تصورات یک معامله موفق در ذهن شما زنده تر و واضحتر شوند. باید بتوانید از تصوراتی مانند «کاهش شدید قیمت سهام پس از خریدن شما» را از خود دور نمایید.

                از سه راه میتوانید تصویرسازی ذهنی را برای موفقیت بیشتر در معاملات خود به کار گیرید:




                1 - متوجه شوید که مشکل چه زمانی رخ میدهد:


                هنگامی که در مورد وارد شدن به یک معامله تعمق میکنید، ممکن است با خود فکر کنید که دیگر دیر است و قیمت تا حد نسبتا زیادی بالا رفته و برای خرید تردید میکنید. همچنین ممکن است با خود فکر کنید اگر این سهام را بخرید زیان خواهید کرد. البته از این دست افکار منفی و مزاحم زیاد به سراغ افراد میآید.

                اگر متوجه شوید که این افکار پیش از معامله، هنگام معامله یا پس از معامله مرتبا به ذهنتان می آیند، عاملی که باعث میشود این افکار به ذهنتان بیاید را یافته اید.

                اگر متوجه شوید که چه زمانهایی احتمال آمدن این افکار بیشتر وجود دارد، میتوانید خود را بهتر آماده کنید. اجازه ندهید افکار منفی بر دورنمای شما نسبت به معاملات تاثیر منفی بگذارند.

                روی تصویری از یک معامله موفق و پیامدهای مثبت تمرکز کنید و افکار و تصاویر منفی خود به خود رنگ خواهند باخت. افکار مثبت رفته رفته نگرش شما نسبت به معامله گری را تغییر خواهند داد و افکار منفی به تدریج عقب نشینی خواهند کرد.

                هنگامی که فکر یا تصویر منفی به ذهنتان میآید آن را با تصویری از آنچه میخواهید اتفاق بیفتد، جایگزین نمایید. در ذهن خود تصور کنید که قیمت به همان سمت و سویی که میخواهید در حال حرکت است و دارد به هدف نزدیکتر میشود.



                2- بر روی پول تمرکز نکنید:


                بر پیروی از برنامه و تکنیک متمرکز باشید.
                اگر به این فکر کنید که چه اندازه پول از یک معامله به دست آورده اید، ممکن است زود سهامتان را بفروشید. گاهی آدم با خود فکر میکند دیگر کافی است؛ به اندازه کافی سود کرده ام. گاهی درست فکر میکنید و گاهی هم اشتباه. اما من به تجربه دریافته ام که چنین افکاری سود را محدود میکند.

                من در گذشته به جای اینکه به چه اندازه خوب خرید و فروش میکنم تمرکز کنم، مرتبا بر اینکه چه اندازه پول به دست آورده ام یا از دست دادهام فکر میکردم.

                اکنون، به جای پول، روی تکنیک تمرکز میکنم. مثلا از خود می پرسم: زمان خروج کی است؟ چه قیمتی برای فروش مناسب است؟ نقاط حمایت و مقاومت کدام هستند؟ پاسخ به این سوالات نشانگر این هستند که چه اندازه خوب معامله میکنم، نه اینکه چه میزان پول به دست می آورم. اکنون یاد گرفته ام با خودم بگویم: مهم نیست که در یک معامله 200 دلار یا 20000 دلار سود کنم؛ مهم این است که بدانم چه اندازه درست کار کردهام.



                3- موفقیت را تصور کنید:

                موفقیت در معاملات برای شما چه خواهد کرد؟ آیا میتوانید ماشینی که دوست دارید را با آن بخرید؟ یا اینکه خانه بزرگتری بتوانید بخرید؟ بدانید و به این واقعیت ایمان داشته باشید که اگر درست معامله کنید، به تمام اینها دست خواهید یافت.

                هنگامی هم که معامله موفقی نداشته اید، به این فکر نکنید که این زیان با عزت نفس شما چه خواهد کرد. به این فکر کنید که در بهترین زمان از آن معامله با کمترین زیان خارج شوید.

                از میان هزاران فکر و تصویری که میتواند به ذهنتان بیاید، چگونگی پیشرفت معامله را در ذهنتان تصور کنید. موفقیت را در انتهای معامله متصور شوید.

                اگر با روش تکنیکال و بر مبنای یک الگوی خاص معامله کنید، تصور کنید قیمت دقیقا به میزانی که میخواهید میرسد و پس از آن شکست قیمتی در جهتی که مایل هستید رخ میدهد. سپس با خود تصور کنید درست پیش از این که جهت قیمت سهم برعکس شود، شما به موقع از سهم مورد نظر خارج میشوید.

                باز هم تکرار میکنم، بر پول تمرکز نکنید؛ بر درستی انجام و کیفیت معاملات و میزان پایبندی به برنامه معاملاتی خود تمرکز کنید؛ پول خودش خواهد آمد!

                اگر دست کم هفته ای سه بار این تصویر سازیها را انجام دهید، ناخودآگاه شما باور میکند که میتوانید موفق شوید و میتوانید به معامله گر بهتری تبدیل شوید. این تصورات ترس شما را از بین میبرد، شجاعت تصميم گيري را افزايش ميدهد و ثروت بیشتری را برایتان به ارمغان خواهد آورد.


                یـــــاد خــــــدا آرامش بخش دلهــــــاست ..... کجایند مردان بی ادعـــــــا

                نظر

                • مجيد رادمنش
                  مدیر (6)
                  • Oct 2010
                  • 4902

                  #233
                  روانشناسي بازار سهام


                  چگونه در انجام معاملات مصمم باشیم؟


                  گروه بورس- هنگامی که سالها پیش به معاملات روزانه مشغول بودم دریافتم هر گاه که ناراحت هستم، انگار که احتیاط را کنار میگذارم و هر چیزی معامله میکنم و اصلا برایم مهم نیست که عملکرد آن چگونه باشد. اما هنگامی که به هر دلیل خوشحال هستم، مثلا پیش از آن چند معامله موفق داشتم، شکستناپذیرتر عمل میکنم. توماس اس بولکووسکی در ادامه مقالههای روانشناسی بازار سهام در مطلبی با عنوان چگونه در انجام معاملات مصمم باشیم، مینویسد:



                  «حس و حال شخص در زمان معامله مهم است.»

                  اگر شما هم زیاد معامله میکنید حتما چنین احساساتی را تجربه کردهاید. در واقع، باید به حس و حال خود در زمان انجام معامله توجه كنيد. هیچ کس شما را مجبور به انجام معامله نکرده است، بنابراین اگر به طور مثال کمی سر درد دارید، آن روز را کار نکنید و به خود استراحت دهید. سعی کنید کار متفاوتی انجام دهید، مثلا کتابی را که مدتها است از کتابخانه امانت گرفته اید و مهلت آن تمام شده است، تحویل دهید. رفتن به یک پیک نیک هم خوب است. خواهید دید که بدون هیچ تلاش اضافی همه چیز بهتر پیش خواهد رفت. یاد بگیرید فقط هنگامی که از چارچوب ذهنی و روحی خوبی برخوردار هستید، معامله انجام دهید. از این طریق، تصمیمات شما دیگر متاثر از احساسات شما نخواهند بود و در نهايت خواهید توانست با قاطعیت و موفقیت بیشتری به معاملاتتان ادامه دهید.



                  احساس دودلی را بپذیرید


                  اگر به شدت در مورد یک معامله فکر کنید، احتمالا در آنِ واحد احساسات متفاوتی در مورد آن دارید. برخی از شاخصها بیانگر و علامتی برای خرید و برخی دیگر نشانگر فروش هستند. با این حال، هنگامی که یک تصمیم معاملاتی اتخاذ میکنید، این تردید و دودلی باید محو شود. اگر به اندازه کافی معامله کنید، اغلب مشکل دودلی خود به خود حل میشود. در واقع تجربه کافی باعث از بین رفتن این احساس مزاحم خواهد شد. پس از اینکه روز معاملاتی شما به پایان میرسد، میتوانید کمی بیشتر فعالیتهای خود را به صورت تمرین ادامه دهید تا انجام چنین کارهایی برایتان ملکه و بسیار معمولی شود.



                  برای اینکه با قطعیت بیشتری معامله کنید، احساسات دودلی را از خود دور كنيد و تصمیم بگیرید که معامله خواهید کرد یا نه. معامله گری را میشناختم که به جای اینکه به طور کل معاملات خود را متوقف كند، تنها مقدار بسیار ناچیزی از هر سهام را میخرید. از این طریق با اینکه مثلا میدانست آن معامله به زیان او تمام میشود، آن را نمیفروخت تا بتواند با دقت بیشتری آن را دنبال كند و میدانست که سیستمش به موقع وارد عمل خواهد شد و تصمیم مناسب را به او خواهد گفت.



                  احساس عدم امنیت و اضطراب


                  دو احساس عدم امنیت و اضطراب از عدم شناخت کامل از سیستم معاملاتی ناشی میشوند. مثلا اگر سهامی را خریدهاید و در حال حاضر قیمت آن در حال پایین آمدن است، در صورتی که میدانید براساس سیستم تکنیکال شما، معمولا بیشتر از میزان مشخصی پایین نخواهد آمد؛ بنابراین میتوانید به بهبود و بازگشت قیمت امیدوار باشید. شناخت کافی از چگونگی رفتار سیستم معاملاتیتان و انجام معامله بر اساس آن، احساس عدم امنیت و اضطراب را هنگامی که تصمیمات ما خوب عمل نمیکنند، بسیار کم خواهد کرد. چند بار پیش آمده است که همسر یا یکی دیگر از نزدیکان شما گفته است که با او برای گردش و تفریح بیرون بروید و پس از این که گردش به پایان رسید، دریافتهاید که تجربه لذتبخشي داشتهايد؟ این مثالی از علاقه مند شدن پس از درگیر چیزی شدن است.



                  اگر شما چیزی را امتحان نکنید، هرگز نخواهید فهمید واقعا آن را دوست دارید یا نه. کرامر، یک روانشناس بزرگ میگوید: تصمیمگیری موفق در گرو تعهد به تصمیم گرفته شده و همچنین نشان دادن علاقه و تلاش کافی در تلاش برای انجام آن کار است. معاملات موفق تنها در گرو تعهد به یادگیری صحیح معامله و عمل کردن بر مبنای آن است. تمرین کردن سیستم در معاملات مجازی میتواند بسیار خوب باشد، اما مشخص است که برای موفق شدن باید معاملات واقعی انجام دهید! اگر تعهد و زمان کافی برای یادگیری درست معاملات صرف کنید، بسیار کارآ خواهد بود. پیش از آنکه زیاد درگیر معاملات شوید، ابتدا زمانی را به آزمایش این کار (معاملات) اختصاص دهید. ببینید آیا این حرفه با سبک زندگی شما و میزان درآمد مورد انتظار شما مطابقت دارد؟ انجام معامله با قطعیت و اطمینان کافی، مستلزم داشتن تعهد به فرآیند است. همچنین باید به هر معامله به چشم موقعیتی برای بروز مهارتهای خود بنگرید.



                  همه چیز را نادیده بگیرید


                  اگر شما زمانی را برای طراحی و توسعه و تکمیل یک سیستم صرف کردهاید، و اکنون سیگنالی را صادر کرده است، آیا باید به حرفهای تلویزیون مبنی بر اینکه بازار در روزهای آینده بسیار بد خواهد بود گوش فرا دهید؟ سعی کنید خود از تمام عوامل بازدارنده - که باعث میشوند از انجام یک معامله که در مورد آن اطمینان و دانش کافی دارید منصرف شوید- دوری كنيد. در عوض بر معاملات خود و فرآیند آنها به دقت تمرکز كنيد. معاملهگران تازه کار خیلی زود یاد میگیرند که تنها بر روی تعداد بسیار محدودی از سهام متمرکز شوند و کار کنند، چون در مییابند که نمیتوانند همزمان مراقب تعداد زیادی سهام باشند. هنگامی که آنها در شناخت رفتار آن سهام خاص مهارت کافی به دست آوردند، میتوانند بر روی سهام بیشتری کار کنند. انجام درست معاملات چندان هم دشوار نیست: لازم است، به طور مثال بر اساس سیستم تکنیکالی که دارید، به خود بگویید اگر rsi پایین تر از 70 بیاید، سهم را خواهم فروخت و اگر از 20 بالاتر رود، آن را خواهم خرید. هنگامی که تمرکز شما توسط افکار خارجی یا عوامل مزاحم از بین میرود، انجام معامله با قطعیت کافی بسیار دشوار خواهد شد. تمام معاملهگران باید تمرکز و فراموش کردن عوامل مزاحم مانند درد جسمی خفیف یا ناراحتیهای روزمره را با خود تمرین کنند تا رفته رفته در انجام تمرکز قویتر شوند.



                  خشنودی پایدار

                  در گذشته نمیدانستم که مسرت پایدار چه اندازه در انجام معاملات با قطعیت بیشتر میتواند اثر بخش باشد. کرامر میگوید، مسرت پایدار دو جنبه دارد: اولین مورد آن است که سیستم خود را پیش از انجام معامله به خوبی بشناسید. وقت کافی برای شناخت سیستم خود و چگونگی کارآیی آن در شرایط گوناگون بازار صرف كنيد. شناخت بهتر سیستم اعتماد به نفس کافی برای انجام معاملات بهتر را به شما خواهد داد. جنبه دوم این است که به خوبی از سیگنالها و پیامهای سیستم خود پیروی كنيد. البته باید دانست و مطمئن شد که هر سیگنال معاملاتی نمیتواند موفقیتآمیز عمل كند، اما در طول زمان سودهای دریافتی بیشتر از زیانها خواهد بود. باید آزمایشهاي خود شما این نکته را ثابت کند. اعتقاد به اینکه سیستم شما در طول زمان و براساس تجارب قبلی که داشته اید، خوب عمل میکند، باعث خواهد شد تردید را از خود دور كنيد. بگذارید در پایان این مقاله داستانی را برایتان بگویم:



                  شخصی به نام لیندا که یک مشاور سرمایه گذاری است، میشناسم که در کشیدن ماشه بدون تردید توانایی خیرهکنندهای دارد. به یاد میآورم زمانی به او یک ایمیل زدم و گفتم سهمی که اخیرا خریداری کرده، قرار است سود سالانه خود را کاهش دهد. میدانید او چه کاری انجام داد؟ به محض باز شدن بازار، آن را با قیمت 26 دلار (که کمتر از قیمت خریدش پس از 32 روز بود) فروخت. البته سهم قیمتهای پایین تری تا 19 دلار را هم در همین مدت به خود دیده بود. او از طریق این کار، در حدود 27 درصد از منافع مشتریانش را حفظ کرد. تجربه به او نشان داده است که به سرعت و بدون یک لحظه فکر بیشتر، زیانهای خود را متوقف کند و هنگامی که معاملهای خوب پیش میرود و سودها در حال جمع شدن هستند، استراحت کند. اکنون هرگاه سهمی که خریدهام خوب پیش نمیرود، تصور میکنم که لیندا آن سهم را دارد. از خود میپرسم او در این موقعیت چه میکند؟ سریع آن کار را انجام میدهم.


                  یـــــاد خــــــدا آرامش بخش دلهــــــاست ..... کجایند مردان بی ادعـــــــا

                  نظر

                  • بابک 52
                    ستاره‌دار (27)
                    • Mar 2011
                    • 17028

                    #234
                    روانشناسي بازار سهام

                    مقابله با استرس در معاملات



                    گروه بورس- در ادامه سلسله مطالب روانشناسي بازار سهام ميخوانيم: به عنوان معاملهگر، ما میتوانیم با مشاهده دقیق چگونگی مقابله ساموراییها با نبردهایشان نحوه بهینه مقابله با استرس در معاملات را به خوبی فرابگیریم.



                    این راهکارها شامل 6 قسمت هستند که در زیر به آنها اشاره میکنیم:

                    1. تمام زیانهای احتمالی را پیش از ورود به بازار بپذیرید.

                    مک کال که یکی از نویسندگان مشهور در حوزه روانشناسی بازار سهام است، میگوید ساموراییها پیش از ورود به جنگ، مرگ را پیامدی کاملا عادی از نبرد میدانستند و آن را به خوبی میپذیرفتند. این امر شجاعت لازم برای نبرد با جسارت بیشتر و تردید کمتر را به آنها ارزانی میکرد. اگر بدانید که ممکن است بمیرید، نهایت تلاش خود را در نبرد خواهید کرد.

                    بدانید و بپذیرید که هر معامله ممکن است برایتان زیانآور باشد. بنابراین بر آن اساس برنامهریزی نمایید. این کار اعتماد به نفس لازم برای انتخابهای صحیح تر را به شما خواهد داد.

                    2. ذهن و روح و جسم خود را متمرکز کنید.

                    مک کال توضیح میدهد که تمرین تنفس عمیق به وضعیت عصبی ما آرامش میبخشد و کمک میکند تا بهتر بر هیجان و ترس خود غلبه کنیم. من همیشه این کار را قبل از یک مصاحبه رادیویی انجام میدهم تا خودم را آرام کنم.

                    3. به مهارتهای درونی و درک شهودی و حس خود اعتماد کنید.

                    اغلب صدای درون من فریاد میزند که سهمی را بفروشم، زیرا قیمت آن پایین خواهد رفت. هنگامی که بر اساس این ندای درونی اقدام میکنم کارها خوب پیش میرود. نادیده گرفتن این نداهای درونی و تفکر مجدد در مورد آنها کار را خراب خواهد کرد.

                    مک کال معتقد است: یک معاملهگر خوب نه تنها باید به ابزارهای خود متکی باشد، بلکه باید به درک درونی خود گوش فرا دهد. اگر هنوز به سیستم خود اعتماد ندارید، آن را دور بیندازید و سعی کنید نحوه کار آن را به خوبی درک کنید و آن را بفهمید و آنگاه دوباره به آن اعتماد کنید. اگر هم سیستم شما مدتی است که خوب کار نمیکند و نتایج مطلوبی به دست نمیدهد، احتمالا زمان تغییر فرا رسیده است. هر کاری که لازم است انجام دهید تا مطمئن شوید سیستمی که از آن استفاده میکنید، خوب کار میکند. خودتان را هم در این بررسی و بازبینی قرار دهید. به عبارتی، اگر نمیتوانید به صدای درونتان گوش فرادهید، تنها معاملات مجازی انجام دهید تا زمانی که این توانایی ذهنی را به دست آورید.

                    4. پیروزی و موفقیت را به وضوح برای خود مجسم کنید.

                    میتوان همین موضوع را به نحو دیگری بیان کرد: مثبت بیندیشید. یک نتیجه مثبت را برای خود متصور شوید و از این طریق راحت تر میتوانید به موفقیت دست یابید. ممکن است حتی سه سال زمان و زیان کردن نیاز باشد تا این توانایی را به خوبی به دست آورید. اما امیدوار باشید و برای آن تلاش کنید.

                    اگر با خود بگویید که این معامله هم ناموفق خواهد بود، اول اینکه نمیتوانید شاد باشید، و دوم اینکه، ممکن است توانایی بالقوه خود برای انجام معاملات موفق را نیز قربانی این ترس و تردید نمایید. اگر واقعا فکر میکنید که این معامله هم به شکست و زیان منتهی خواهد شد، پس چرا سهامی را میخرید؟ از همان اول خود را از آن کنار بکشید.

                    5. تنها در زمان حال باشید (بیندیشید) (زندگی کنید) تا بتوانید بر ترس خود فائق آیید.

                    مک کال میگوید ترس به انجام تحلیلهای اضافی میانجامد و خود من نیز فکر میکنم این گفته درست است. همین تفکرهای مجدد، «سیستم به دقت تنظیم شده» شما را نابود خواهد کرد. به مهارتها و ابزارهای خود اطمینان داشته باشید و این کار تردید و رفتار هیجانی و تکانه ای که کارها را دشوارتر میکنند، از شما دور خواهد کرد.

                    همانطور که یک معامله پیش میرود، بر آن تمرکز کنید، نه بر آنچه که ممکن است اتفاق بیفتد یا نیفتد. شما نمیتوانید آنچه که اتفاق میافتد را کنترل نمایید، اما میتوانید با آنچه که هماکنون در حال اتفاق افتادن است به خوبی برخورد کنید و بهترین واکنش را نسبت به آن داشته باشید. درست مانند پرواز کردن است، اگر بر روی خودتان تمرکز کنید که مثلا سقوط خواهید کرد مطمئن باشید که امیدی برای موفقیت نخواهید داشت.

                    6. هرگز کاری که شروع کرده اید را نیمه کاره رها نکنید.

                    این موضوع هم یکی از پندهایی است که در بسیاری از مطالب روانشناسی به آن برخورد میکنیم. معاملهگران موفق دوست دارند پروژههای ذهنی خود را تکمیل کنند و به خوبی به سرانجام برسانند. اگر شجاعت لازم برای ورود به یک معامله را داشته اید، باید شجاعت خود را تا انتهای بازی حفظ کنید. برای معاملات خود برنامه ریزی کنید و بر اساس آن پیش روید.

                    اگر از همان ابتدا در مورد یک معامله تردید دارید، بهتر است اصلا وارد آن نشوید. فقط یادتان باشد نگذارید این احساس باعث شود بهانه لازم برای معامله نکردن را به دست آورید. به هر حال تنها راه موفق شدن و کسب سود، انجام معامله و نه اجتناب از انجام آن است. با خود بگویید معامله ای که در پیش دارم و اکنون در حال آغاز آن هستم، به یکی از موفق ترین معاملاتم – که زمان زیادی منتظرش بودم- تبدیل خواهد شد.

                    این موارد را در زیر خلاصه ميكنيم:

                    برای زیان آماده باشید. هنگام انجام معامله آرامش خود را حفظ کنید. به خود و ابزارهای خود اعتماد کنید. بر روی خود معامله تمرکز نمایید، نه بر آنچه که ممکن است اتفاق بیفتد. معامله را تا انتهای آن به خوبی پیگیری کنید و تمام کنید. و نهایتا اینکه بر پول تمرکز نکنید، بلکه بر این موضوع متمرکز باشید که چه قدر خوب معامله کردید و میتوانید امیدوار باشید که به زودی معاملهگر بسیار موفقی خواهید بود.

                    The greater the risk ، The greater the reward

                    هر چقدر ریسک بزرگتری کنی ، پاداش بزرگتری بدست میاری

                    نظر

                    • بابک 52
                      ستاره‌دار (27)
                      • Mar 2011
                      • 17028

                      #235
                      روانشناسي بازار سهام

                      تيپ شخصيتي و معاملهگري خود را بشناسيد



                      گروه بورس- راهي كه به سوي معاملهگري بهتر ختم ميشود همان راه ترقي است و ميدانيم كه هيچ دو راهي با يكديگر يكسان نيستند.هر يك از ما بايد از جايي كه هماكنون در اين مرحله از زندگي خود در آن قرار داريم آغاز كنيم. فارغ از اين كه مسير شما چيست و چگونه است، بايد در وهله اول به درستي مشخص كنيد كه در حال حاضر كجا هستيد.



                      بايد بفهميد چه الگوهايي در زندگي شما وجود دارند كه مانع از انجام معاملات موفق يا روابط بهتر با ديگران ميشوند. اين الگوها هم اكنون در اختيار شما هستند، زيرا اين رفتار و الگوها همگي در فعاليت معاملهگري شما و ديگر جنبههاي زندگيتان خود را نشان ميدهند.متاسفانه در بيشتر اوقات افراد آگاهي درستي از آنها ندارند يا اينكه به طور كلي از آنها بيخبر هستند. بنابراين، سفر به سوي متحول شدن اغلب با يك بحران آغاز ميشود. زيرا تنها زماني كه بحراني پيش ميآيد، ما انسانها بيدار ميشويم و در مييابيم كه جايي از كارمان اشكال دارد.

                      اين مقاله كه در نوع خود بي نظير است و اولين سري از مقالات هشت گانه شناخت شخصيت است، به شما خواننده عزيز كمك خواهد كرد تا بدانيد كه هماكنون در كجا قرار گرفته ايد. جك شواگر كه تجربيات ارزشمندي را از مصاحبههاي متعدد خود با نابغههاي سرمايهگذاري كسب كرده، معتقد است مهم ترين عامل در موفقيت در معاملهگري، برخورداري از يك سيستم معاملاتي است كه بيشترين همخواني را با شخصيت شما داشته باشد.
                      بنابراين، اين مقاله را بر اساس اين واقعيت بنا مينهم كه شناخت تيپ شخصيتيتان براي اين كه بدانيد در كجا قرار گرفته ايد و در آينده بايد چه كارهايي انجام دهيد و چه تصميماتي اتخاذ كنيد، بسيار مهم است. اين در واقع آغاز سفري است به سوي كامل شدن.

                      اهميت خصيصههاي شخصيتي به اين علت اهميت فراوان دارد كه تصويري سريع و دقيق از جايي كه هماكنون در آن قرار داريم برايمان فراهم ميآورد و كمك ميكند بخشهايي از شخصيتمان كه ناديده گرفته شدهاند، پرورش يابند. تمام خصيصههاي شخصيتي كه در اين مقالات به آنها خواهيم پرداخت، به صورت دوگانه مطرح ميشوند.

                      به طور مثال اگر مشخص شود كه شما فرد برونگرايي هستيد، به اين معناست كه بخش اعظمي از انرژي خود را صرف عوامل بيروني ميكنيد و به اين معنا خواهد بود كه كامل شدن براي شما، شايد گراييدن بيشتر به جنبه درونگرايي تان است. بايد آنقدر روي خود كار كنيد تا بتوانيد تعادلي ميان تمركز بر درون و بيرون پيدا كنيد.
                      درك شخصيت سرمايهگذاري
                      اگر تا به حال به پرسشنامه تيپهاي شخصيتي كارل يونگ كه بر پايه ابعاد چهار گانه شخصيت بنا شده است، پاسخ داده باشيد، اطلاعات نسبتا جامعي از پروفايل شخصيتي خود در اختيار داريد. اين چهار بعد شامل موارد زير هستند: درون گرايي/ برونگرايي، درك شهودي و دروني/ احساس كردن، فكر كردن/ احساس كردن، و در نهايت دريافتكننده/ قضاوت گر. هنگامي كه شخصي را در مورد اين ابعاد چهارگانه ارزيابي ميكنيد، به جاي اينكه به چهار تيپ شخصيتي برسيد، به يك تقسيم بندي جامع 16 تيپي دست خواهيد يافت.
                      اين آزمون بسيار شبيه به پرسشنامه شخصيتي مشهور ميرز بريگز است. بنابراين جدا پيشنهاد ميكنيم يا با استفاده از پرسشنامه شخصيت سرمايهگذاري، تيپ شخصيتي خود را بيابيد يا اينكه به آدرس اينترنتي زير مراجعه كنيد و آزمون رايگان ميرز بريگز را براي خود انجام دهيد تا تيپ شخصيتي خود را شناسايي كنيد.

                      (www.humanmetrics.com)

                      در ادامه به عناصر مختلف مطرح شده توسط يونگ خواهيم پرداخت و بيان خواهيم كرد كه چگونه اين عناصر مختلف با يكديگر تركيب ميشوند و انواع خلقيات را پديد ميآورند. همچنين بحث خواهيم كرد كه انواع فرآيندهاي شناختي و خلقيات چه ارتباطي ميتوانند با موفقيت در معاملات و سرمايهگذاري داشته باشند.

                      بيشتر ما، از اينكه چگونه اطلاعات را دريافت ميكنيم و آنها را فرآوري ميكنيم بياطلاعيم. تفاوتهاي بسيار زيادي در درك، تفسير و تعبير افراد مختلف از آنچه در اطرافشان ميگذرد وجود دارد و همين تفاوتهاي عميق هستند كه به تفاوتهاي خيرهكننده در رفتار و شخصيت افراد و در نهايت عملكرد آنها منجر ميشوند. در زير به يكياز ابعاد چهارگانه شخصيتي يونگ خواهيم پرداخت و توضيح خواهيم داد كه چگونه هر يك از آنها ميتوانند روي فعاليتهاي معاملاتي شما تاثير گذار باشند.
                      يونگ معتقد بود تمام انسانها به سوي يكي از دو حالت درونگرايي يا برونگرايي متمايل هستند. با وجود اين كه ما اين مفاهيم را به ميزان اجتماعي بودن افراد نسبت ميدهيم، اما تمركز اصلي يونگ بر مسائل ديگري بود. او معتقد بود كه فرد برونگرا بر دنياي بيرون و فيزيكي و فرد درونگرا بر دنياي دروني يا روانشناختي متمركز است. با اين حال، افراد بسيار معدودي را ميتوان تنها در يكي از اين دو گروه جاي داد. در واقع تمام افراد بخشي از هر دو گرايش را دارند و در فعاليتهاي مختلف ممكن است اين گرايشها متفاوت باشند.

                      به طور مثال، يك معاملهگر درونگرا بيشتر بر دنياي ذهني خود، مفاهيم و ايدهها متمركز است. افكار دروني او غالب هستند. اين نوع معاملهگر بر اين موضوع متمركز است كه چگونه ميتواند نتايج خوبي را (به تنهايي) كسب كند. اين به آن معنا نيست كه اين افراد نميتوانند اجتماعي و دوست داشتني باشند. بلكه اين واقعيت تنها به اين معنا است كه توجه آنها بيشتر به دنياي درونشان معطوف است. بر اساس نظريات، انتظار ميرود كه تعداد برونگراها تقريبا دو برابر درون گراها باشد، البته اين آمارها هميشه دقيق نيست. افراد برونگرا تمايل دارند بر دنياي خارج و فيزيكي، افعال، كارها، اشيا و اشخاص تمركز كنند. تمركز اصلي آنها، بر افراد، چيزها، محيط اطراف، شغل، بازار و دستاوردهاي آنها است. به طور مثال، يك معاملهگر برونگرا به دنبال راه حلهايي در بيرون خود است تا موفقيت بيشتري به دست آورد. به اين علت كه بيشتر افراد برونگرا هستند، بنابراين بيشتر معاملهگران به دنبال يافتن يا تكميل يك سيستم معاملاتي هستند تا بتواند به آنها كمك كند در معاملات خود موفقتر عمل كنند.

                      افراد برونگرا توسط افراد ديگر، يك گروه، يك مهماني، يا جمعي در يك شهر بزرگ و شلوغ تهييج ميشوند و انرژي ميگيرند و اگر برونگرايي آنها افراطي شود، ممكن است به سوي از دست دادن هويت خود پيش روند. بنابراين، اگر يك معاملهگر برونگرا تمام سرمايه خود را در يك معامله از دست بدهد و پيشتر خود را به عنوان يك معاملهگر موفق شناخته باشد و به ديگران معرفي كرده باشد، بعيد نيست كه اين شكست و زيان به فروپاشي ذهني و عاطفي شديد در او منجر شود.
                      با اين حال، در تحقيقاتي كه دكتر فان تارپ، دكتراي روانشناسي باليني و متخصص روانشناسي سرمايهگذاري و معاملهگري انجام داده است، رابطهاي ميان درونگرايي/ برونگرايي و موفقيت در معاملات يافت نشد. در پژوهشها معلوم شد كه از ميان افراد درونگرا، 7 درصد آنها موفقيت چشمگيري داشتند و از ميان افراد برونگرا 8 درصد آنها از موفقيت چشمگيري برخوردار بودند. بنابراين، تفاوت معنادار نبود.
                      The greater the risk ، The greater the reward

                      هر چقدر ریسک بزرگتری کنی ، پاداش بزرگتری بدست میاری

                      نظر

                      • وحید 20
                        ستاره‌دار(98)
                        • Mar 2011
                        • 29911

                        #236
                        روانشناسي بازار سهام
                        معامله گری در بورس و 16 شخصیت متفاوت

                        دکتر فان تارپ متخصص مشهور روانشناسي بازار سهام در ادامه مقاله خود تحت عنوان تیپ شخصیتی و معامله گری مینویسد: در این قسمت به تفاوت سه تقسیم بندی دیگر از خصیصه های روانشناختی افراد و ارتباط آنها با معامله گری میپردازیم:

                        درک شهودی و فراحسی يك معامله گر
                        دو بخش دریافتی که موجب درک از پدیدههای اطراف میشوند عبارتند از: حواس پنج گانه و درک شهودی و فراحسی. تمایل به استفاده از حواس پنجگانه یعنی استفاده از حواس بینایی، شنیداری، لامسه، چشایی، و بویایی برای درک یا نشان دادن یک پدیده قابل لمس. این بخش اطلاعات مختلف را از دنیای ذهنی درونی و عینی بیرونی دریافت میکند. غالب بودن این بخش ارتباط زیادی با «زمان حال» دارد. در حالی که تصور میشود حدود 75 درصد افراد دارای این تمایل باشند، اما تنها 39 درصد از جمعیت آماری مورد مطالعه ما دارای این تمایل بودند.
                        برخلاف مورد اول، درک فراحسی و شهودی همان چیزی است که یونگ آن را «درک از طریق ذهن ناخودآگاه» نامید. ویژگی اصلی درک شهودی توانایی تخیل است. این درک مستلزم دیدن تصویر کلی و تصور موارد ممکن است. همچنین درک فراحسی خود را از زمان حال رها میکند و به گذشته و آینده هم مینگرد تا موارد و پدیدههای ممکن آینده را بفهمد. تصور میشود حدود 25 درصد افراد دارای این تمایل در درک هستند؛ اما در جمعیت آماری مورد مطالعه، 61 درصد افراد دارای این گرایش بودند.
                        به نظر میرسد در میان تمام ویژگیهای نامبرده توسط یونگ، درک فراحسی و شهودی مهمترین نقش را در موفقیت ایفا نماید. ما در جمعیت مورد مطالعه خود 31 معاملهگر داشتیم که 25 نفر از آنها دارای عملکردهای بسیار خوبی بودند. جالب است بدانید که در این میان، 25 نفر از آنها دارای این گرایش ذهنی بودند و تنها پنج نفر دارای تمایل ذهنی حواس پنج گانه بودند. بنابراین، میتوان نتیجه گرفت که برخورداری از درک فراحسی و توانایی برای دیدن تصویر کلی و جامع از پدیدهها نقش بسیار مهمی را در موفقیت در معاملات بازی میکند.
                        اهميت تفکر و احساس
                        دو بخش ذهنی که مربوط به قضاوت هستند، عبارتند از تفکر و احساس. تفکر شامل فرآیندهای فکری منطقی است که دربر دارنده استدلالهای علت و معلولی است. تفکر، شناخت و قضاوت را تسهیل میکند. در این مورد، افراد با مواردی چون واقعیتها، حقایق، تجربهها، ویژگیها، و نهایتا «اینجا و اکنون» درگیر هستند.
                        تمام پدیدهها برای این افراد قابل لمس و براساس یک توالی منطقی است. هنگامی که افراد بر اساس تفکر تصمیم میگیرند، تمام نقاط مثبت و منفی را به شیوهای که توالی وقایع را دربرگیرد، لحاظ میکنند. اگر فرض کنیم که معاملات تنها براساس تفکر انجام میشود، در واقع باید بپذیریم که معامله پیش از تصمیمگیری انجام شده است. جالب است که عموما افراد با تفکر خود تصمیم میگیرند، اما بر اساس احساسات خود عمل میکنند.
                        احساس کردن، شامل تصمیم گیری از طریق قضاوتهای ارزش گذارانه است. این مورد به ما اجازه میدهد تا تعیین کنیم که آیا چیزی مهم است یا خیر. احساس کردن همچنین مقدار زیادی ارزشهای ذهنی و شخصی را دربرمیگیرد.
                        اگر تفکر به مقدار زیادی در یک فرد رشد نماید، احساس دیگر نمیتواند به اندازه کافی رشد کند و برعکس. باید دانست که تفکر زیادی برای خلق و ایجاد یک برنامه معاملاتی مناسب لازم است، اما قطعا برای اجرایی کردن و به عمل در آوردن آن برنامه احساس هم لازم است.
                        بنابراین، معاملهگر برای موفقیت باید در برخورداری از این دو خصیصه تعادل لازم را داشته باشد. تصور میشود که نیمی از جمعیت دارای گرایش غالب تفکر و نیمی دیگر دارای گرایش غالب احساس هستند. اما در جمعیت مورد مطالعه ما، در حدود 57 درصد افراد دارای جنبه غالب تفکر و 43 درصد دارای گرایش احساسی بودند.
                        باید بدانید که در جمعیت آماری مورد مطالعه، معاملهگران موفق بسیار بیشتر از آن که احساسی باشند، دارای جنبه غالب تفکر بودند و این نسبت 6 به 1 بود. اما همزمان، تعداد کل معاملهگران ناموفقی که دارای گرایش تفکری بودند، بیشتر بود! تصور من این است که معاملهگران موفق همیشه تعادلی میان این دو خصیصه برقرار میکنند، اما از نظر فکری غالب هستند.
                        قضاوت و درک
                        تقسیمبندی آخر کمی گول زننده است، زیرا کلماتی که برای نامیدن آنها استفاده میشود نمیتوانند به درستی فرآیندهای دخیل در هر یک را نشان دهند. این تقسیمبندی مربوط به میزان بسته بودنی است که فرد در مدیریت امور خود به آن نیازمند است. افرادی که قضاوتگر هستند، بسته بودن را طلب میکنند و میخواهد که همه چیز مرتب و در جای خودش قرار گیرد. در مقابل، درککنندهها خواهان شناوری بیشتری هستند و گزینههای پیش روی خود را باز نگه میدارند.
                        قضاوتگر حس اضطرار را تا موقع گرفته شدن تصمیم، حس میکند. آنها کار را بسیار جدی میگیرند و معتقدند که انجام کار از هر چیز دیگری مهمتر است. بنابراین، قضاوتگرها تمام آمادگیها، مراقبتها، و نظم و ترتیبها را پس از انجام کار اصلی، انجام میدهند. تصور میشود که نیمی از جمعیت به هر یک از این دو گروه متعلق هستند. اما در جمعیت آماری مورد نظر 72 درصد افراد قضاوتگر بودند.
                        اما افراد درککننده تمایل دارند که با جریان حاضر پیش روند. آنها تصمیمگیری را تا لحظه آخر انجام نمیدهند و همیشه در پی اطلاعات بیشتر برای انجام این کار هستند. بنابراین هنگامی که نهایتا تصمیمی میگیرند، این تصمیم با احساسی از بی قراری و راحت نبودن همراه است. این افراد آسان گیر تر و شوخ تر و بازیگوش تر از دسته مقابل هستند. آنها دوست دارند که کارشان لذت بخش باشد. اما ممکن است این افراد چنان درگیر کار خود شوند که گذر زمان یا هر چیز دیگر را فراموش نمایند. تصور میشود نیمی از جمعیت این گونه باشند. انتظار من این است که افرادی که با تصمیم گرفتن مشکل دارند، خود را از معاملهگری دور کنند و در عمل تنها 28 درصد جمعیت آماری مورد مطالعه درککننده بودند.
                        درخت هرچه پربارتر افتاده تر@};-

                        توصیه ای به خرید/فروش/نگهداری ندارم.

                        نظر

                        • مجيد رادمنش
                          مدیر (6)
                          • Oct 2010
                          • 4902

                          #237
                          روانشناسي بازار سهام


                          اهميت تسلط در معاملات



                          دنیای اقتصاد - دکتر فان تارپ در بخش دیگری از مجموعه مطالب خود در مقالهای تحت عنوان جام مقدس سرمایه گذاری مینویسد: تقریبا هر سرمایه گذار موفقی که میشناسم، نشان داده که یک درس را به خوبی آموخته و و آن درس این است که موفقیت در بازار از یک فرآیند کنترل درونی ناشی میشود. این موضوع یک تغییر اساسی برای بسیاری از سرمایه گذاران به شمار میرود. به دست آوردن کنترل درونی برای برخي سرمایه گذاران و معامله گران کار چندان دشواری نیست، اما برای اکثریت آنها بسیار دشوار است که اهمیت آن را به درستی درک نمایند.


                          به طور مثال، بسیاری از سرمایه گذاران معتقدند که بازار مانند موجود جانداری است که از دیگران قربانی میگیرد. اگر به این جمله باور داشته باشید، یعنی این موضوع برای شما هم اتفاق خواهد افتاد. اما واقعیت آن است که بازارها قربانی نمیگیرند، این سرمایه گذاران هستند که از خود قربانی میسازند. هر معامله گری سرنوشت خود را در دست دارد. هیچ سرمایهگذاری نمیتواند بدون درک درست این موضوع، موفق شود.



                          اين واقعيتهاي مهم را در نظر بگيريد


                          بیشتر افراد موفق حرفهای در بازار با کنترل ریسک به موفقیت رسیده اند. کنترل ریسک بر خلاف گرایش و رفتار طبیعی ما است. کنترل ریسک، به کنترل درونی بسیار زیادی نیازمند است. نمونه ای از این موضوع میتواند این باشد که برخی افراد تنها با در نظر گرفتن سود احتمالی که خرید یک سهم ممکن است به هر دلیل برایشان به ارمغان آورد، بدون در نظر گرفتن ریسکهای مربوط به آن ،از جمله وضعیت بنیادی، به خريد سهم اقدام كنند.


                          بیشتر نوسان گیران موفق، ميزان موفقیتی در حدود 35 تا 50 درصد دارند. آنها موفق نیستند زیرا قیمتها را به خوبی پیش بینی میکنند! آنها موفق هستند به این علت که حجم و تعداد معاملههای موفقشان بسیار بیشتر از معاملات ناموفقشان است. این مورد هم به کنترل درونی زیادی نیازمند است.


                          بیشتر سرمایه گذاران محافظه کار موفق، بر خلاف جهت بازار حرکت میکنند. آنها همان کاری را انجام میدهند که دیگران از انجام آن هراس دارند. آنها صبور هستند و دوست دارند همیشه برای بهترین موقعیتها به اندازه کافی صبر کنند. این مورد هم نیاز به کنترل درونی قابل توجهی دارد.


                          موفقیت در سرمایه گذاری و معامله گری بیش از هر عامل دیگر به کنترل درونی نیازمند است. در واقع این اولین قدم به سوی موفقیت در معاملات است. افرادی که خود را وقف پرورش و رشد مناسب این کنترل میکنند، همانهایی هستند که در نهایت بیشترین موفقیتها را به دست میآورند.



                          چگونه كنترل دروني را افزايش دهيم؟


                          بیایید کنترل درونی را از زاویه دیگری مورد بررسی قرار دهیم. در طول سالهایی که در مورد عوامل موفقیت در معامله گری کار کرده و با افراد بسیاری در این باره صحبت کرده ام، به این نتيجه رسیده ام که تمام این عوامل را میتوان در سه عامل خلاصه کرد:

                          روانشناسی، مدیریت پول (درصد اختصاص پول به یک مورد سرمایه گذاری)، و ایجاد و بهبود دائمی سیستم.



                          بیشتر افراد ایجاد سیستم را بیش از حد مورد تاکید قرار میدهند و دو مورد دیگر را کم اهمیت تلقی میکنند. افراد موفقتر و آنهایی که ذهن پیچیده تری دارند، بر این باورند که هر سه عامل مهم هستند و اضافه میکنند که روانشناسی از تمام عوامل دیگر مهم تر است و مدیریت پول و ایجاد سیستم مناسب را در جایگاه های دوم و سوم قرار میدهند.


                          يكي از استادان سرمايه گذاري زمانی به من گفت دوره ای را در دهه 1970 در معامله گری تدریس میکرد که حدود 10 هفته طول میکشید. او هفته اول را به تدریس اطلاعات مقدماتی درباره معامله گری در بازار صرف میکرد. سپس یک هفته دیگر را به تدریس موارد تکنیکال از جمله میانگین متحرک دانچین میگذراند. اما به گفته او تمام هشت هفته باقیمانده را باید صرف قبولاندن افراد به پیروی دقیق از سیستم هایشان و همچنین کمک به آنها برای درک و پذیرفتن این موضوع که ضرر و زیان در این بازار کاملا طبیعی است و استفاده از هر سیستمی ممکن است زیانهایی را به همراه داشته باشد، میکرد.



                          همه چيز روانشناسي است و بس!

                          من به نحو متفاوتی به این موضوع نگریسته ام و هنوز هم در مورد عقایدم پافشاری میکنم: معتقدم که موفقیت در معاملات 100 درصد در روانشناسی خلاصه میشود. اما باید اضافه کنم که به نظر من، مدیریت پول و ایجاد و تبعیت از یک سیستم خود از اجزاي روانشناسی به شمار میروند. دلیل آن هم ساده است: ما انسان هستیم، نه روبات.


                          برای اجرای هر رفتار، باید ابتدا اطلاعات را از طریق مغز خود فرآوری کنیم و واضح است که برای تکرار هر رفتاری، فرد باید اجزا و چگونگیهای آن رفتار را به خوبی درک کند. این موضوع اهمیت مدلسازی در حیطه سرمایه گذاری را روشن میکند که در قسمت بعد به آن خواهیم پرداخت.


                          یـــــاد خــــــدا آرامش بخش دلهــــــاست ..... کجایند مردان بی ادعـــــــا

                          نظر

                          • وحید 20
                            ستاره‌دار(98)
                            • Mar 2011
                            • 29911

                            #238
                            روانشناسي بازار سهام
                            راز موفقیت نابغه های سرمایه گذاری چیست؟


                            گروه بورس- دکتر فان تارپ متخصص مشهور روانشناسی بازارهای مالی در مطلبی تحت عنوان مدلسازی از نابغههای بازار و نکتههای جالبی برای یافتن یا خلق یک سیستم سرمایهگذاری و معاملهگری، مینویسد: شاید شما هم تاکنون در کارگاهی که یک سرمایهگذار موفق در آن از رازهای موفقیت خود سخن گفته شرکت کرده باشید.


                            شما هم ممکن است تحت تاثیر مهارت و شیوه ارائه مطالب توسط سرمايهگذار خبره قرار گرفته باشید. حتی ممکن است این کارگاه را در حالی ترک کرده باشد که به علت اعتماد به نفسی که از آن برخوردار شدهاید، با خود گفتهاید به زودی موفقیتهای خوبی را به دست خواهم آورد.اما متاسفانه هنگامی که این پندها و نصیحتها را به کار گرفتید، متوجه شده اید که زیاد هم نسبت به قبل از حضور در این کارگاه بهتر عمل نمیکنید. یا اینکه مطالب مفيد نبوده است، یا اینکه شما در اجرای آن موارد به خوبی عمل نکردهاید.

                            چرا این اتفاق میافتد؟ به این علت که شما ساختار ذهنی خود را با فردی که خبره بوده و تدریس کرده است، همسو نکردهاید. در واقع، ساختار ذهنی او و شیوه تفکرش عامل کلیدی در موفقیت او به شمار میرود.
                            هنگامی که افراد دیگر به شما میگویند که چطور باید در بازار رفتار و عمل کنید، این احتمال وجود دارد که فقط به طور سطحی به شما بگویند که خود در بازار چه کاری انجام میدهند و نتوانند مطالب را عمیقا منتقل نمایند. البته این به آن معنا نیست که آنها میخواهند شما را گول بزنند، بلکه واقعیت آن است که خود آنها هم ممکن است اصول و بنیادهای کارهایی که انجام میدهند را درک نکنند و بنابراین نمیتوانند مطالب را با اثربخشی زیادی به شما منتقل نمایند؛ بنابراین یا این افراد خود هم نمیتوانند به خوبی کارهایی که انجام میدهند را درک کنند، یا آنکه در انتقال آنها مشکل دارند. این موضوع ممکن است باعث شود فکر کنید شما باید از یک موهبت یا استعداد ذاتی برای موفقیت در بازار برخوردار باشید. بنابراین بسیاری افراد نا امید میشوند و بازار را به خاطر همین تفکر اشتباه برای همیشه ترک میکنند.
                            من معتقدم اگر دست کم دو نفر بتوانند کاری را خوب انجام دهند، میتوان افراد دیگر را برای انجام همان کارها به همان خوبی مورد آموزش قرار داد.در حدود 20 سال پیش، علم مدل سازی به شیوه یک جنبش زیرزمینی توسط دو نفر به نامهای ریچارد بندلر و جان گریندر متولد شد. آن دو فرد نتیجه تلاشهای خود را nlp نامیدند.

                            من تاکنون سه جنبه مختلف معاملهگری و سرمایهگذاری را مدلسازی کردهام و اکنون در حال کار بر روی مدل چهارم هستم. اولین مدلی که ایجاد کردم، این بود که چگونه به یک سرمایهگذار یا معاملهگر بسیار خوب تبدیل شوم و بر بازارها تسلط پیدا کنم. در واقع فرآیند تولید چنین مدلی مستلزم کار با سرمایهگذاران و معاملهگران بسیاری است تا بتوان درک کرد آنها چگونه در بازار عمل میکنند. اگر شما فقط یک نفر را به عنوان مدل خود قرار دهید، به آن علت که موارد مختص به آن فرد ممکن است زیاد باشد، احتمالا در مدلسازی و موفقیت براساس کار با آن مدلها با مشکل مواجه خواهید شد. اما اگر موارد مشترک در تعداد زیادی معاملهگر و سرمایهگذار را درک کنید و مدل سازی نمایید، آنگاه خواهید فهمید که شیوههای موفقیت آنها چیست.

                            به طور مثال، هنگامی که اولین بار از معاملهگران مدل خود میپرسیدم که آنها چگونه کار میکنند، درباره شیوه کار خود برایم توضیح میدادند. پس از مصاحبه با 50 معاملهگر دریافتم، هیچ یک از آنها سیستم و روش یکسانی ندارند. سپس به این نتیجه رسیدم که منطقا راز موفقیت این افراد در سیستمهایشان نهفته نیست. تنها نکته این بود که تمام آنها از روشهايي با ریسک پایین استفاده میکردند. بنابراین نکتهای که تمام این سرمایهگذاران و معاملهگران در آن مشترک بودند، ایدههای کمریسک برای خرید و سرمایهگذاری بود.
                            هنگامی که شما به عناصر مشترک در میان این افراد میرسید، آنگاه باید اجزا تشکیل دهنده هر یک از این کارها را کشف کنید. عقاید و افکاری که باعث میشود این افراد بر بازار مسلط باشند، چیست؟ آنها چگونه فکر میکنند که میتوانند این کارها را به خوبی انجام دهند؟
                            نکته آخر در ایجاد یک مدل آن است که مدل به دست آمده را به فرد دیگری آموزش دهید و ببینید به نتایج مشابهی خواهید رسید یا نه.
                            دومین مدلی که من ایجاد کردهام، راجع به این است که معاملهگران و سرمایهگذاران بزرگ چگونه کار خود را یاد میگیرند و چگونه تحقیقات خود را انجام میدهند. بسیاری افراد فکر میکنند این موضوع همان بخش غیر روانشناختی بازار است. اما واقعیت آن است که وظیفه دشوار یافتن یا ایجاد یک سیستم مناسب، صد درصد یک عمل ذهنی است.

                            یکی از مواردی که برای ایجاد یک سیستم سرمایهگذاری و معاملهگری به آن نیاز است، شناخت خود به اندازه کافی است تا بتوانید سیستمی را بیابید یا خلق کنید که بیشترین همخوانی را با شما داشته باشد. اما چگونه میتوان این کار را انجام داد؟ و هنگامی که به اندازه کافی درباره خود میدانید چگونه میتوانید بفهمید چه نوع سیستمی بیشترین تناسب را با شما دارد؟
                            سومین مدلی که ایجاد کرده ام، این است که معاملهگران و سرمایهگذاران موفق چگونه پول خود را برای سرمایهگذاریهای مختلف مدیریت میکنند و چه حجمی از سرمایه خود را برای هر یک از موقعیتهای سرمایهگذاریشان اختصاص میدهند. متاسفانه با آنکه بسیاری در مورد مدیریت پول حرف زدهاند، اما تقریبا هیچ یک از آنها در مورد خود موضوع صحبت نکردهاند وتنها به تاثیرات مثبتی که رعايت اصل تنوع در سرمایهگذاری به همراه دارد، پرداخته اند.

                            در این مورد افراد دقیقا به خاطر سوگیریها و مشکلات روانشناختی که از آنها رنج میبرند این کار را به خوبی انجام نمیدهند. هماکنون که این مقاله را مینویسم،در یک سفر طولانی به چندین شهر آسیایی هستم که قرار است در تمام آنها سخنرانی داشته باشم. تا اینجای سفر دریافته ام که هیچ یک از سرمایهگذارانی که در کنفرانسهایم شرکت کرده اند،اهمیت واقعی تنوع سرمایهگذاری را به خوبی نمیدانند.
                            و اما مورد چهارمی که در حال کار بر روی آن هستم، موضوع کسب ثروت است. بسیاری افراد پول کافی برای خریدن مقدار کمی سهم هم در اختیار ندارند و بنابراین نمیتوانند از هیچ یک از این بحثها بهرهمند شوند. بنابراین، سمینارهایی را ترتیب دادهام تا به آنها کمک کنم در وهله اول از راههایی به غیر از معاملهگری کمی پول به دست آورند.

                            باز هم در این مورد به نظر میرسد بیشتر افراد درست عمل نمیکنند. مثلا افراد قدرت شگفتآور نیروی سود ترکیبی را نمیدانند. مثلا نمیدانند که نباید این همه با کارتهای اعتباری کار کنند و خود را از همه طرف بدهکار کنند. نمیدانند که میتوانند با یک سرمایهگذاری کوچک و کسب سود ثابت و قرار دادن سود بر روی اصل پول، بیشتر و بیشتر در ذخیره کردن پول موفق شوند و آن را در سرمايهگذاري به كار گيرند.
                            درخت هرچه پربارتر افتاده تر@};-

                            توصیه ای به خرید/فروش/نگهداری ندارم.

                            نظر

                            • بابک 52
                              ستاره‌دار (27)
                              • Mar 2011
                              • 17028

                              #239
                              روانشناسي بازار سهام

                              شش نکته کلیدی برای موفقیت در معاملات سهام


                              گروه بورس- دکتر فان تارپ در مقالهای تحت عنوان شش نکته کلیدی برای موفقیت در معاملات بازار سهام مینویسد: بحثهایی که در ادامه مرور خواهید كرد، در واقع شش بخش از مواردی هستند که در هر سیستم سرمایهگذاری باید در نظر گرفته شوند. برخی افراد میگویند این شش مورد رازهای موفقیت هستند، اما واقعیت آن است که هیچ رازی در سرمایهگذاری و موفقیت در معاملات وجود ندارد و حتی من با نامیدن اصول و متغیرها و نکتهها به نام «راز» موافق نیستم.


                              چون هنگامی که آنها را راز مینامید، بهآن معنا است که احتمالا برای خودتان هم به درستی شناخته نشدهاند، کسی به شما درباره آنها توضیحی نخواهد داد و احتمالا کسی هم آنها را به درستی یاد نخواهد گرفت.

                              در معاملهگری و سرمایهگذاری شش متغیر زیر حائز اهمیت فراوان هستند:

                              1.قابلیت اعتماد به سیستم سرمايهگذاري اولين نكته است؛ یعنی چه درصدی از مواقع معاملات و سرمایهگذاریهایتان سودآور هستند. به طور مثال، اگر شما ده معامله روی سهام انجام دهید و 6 مورد از آنها سودآور باشد، قابلیت اعتماد به شما 60 درصد خواهد بود. در واقع این عدد نشان میدهد که چند درصد در معاملات خود درست تصمیم میگیرید.

                              2.نکته دیگر، میزان و نسبت سودآوری به زیان آوری معاملات است. مثلا، اگر 1 درصد در یک معامله سود کرده اید و 1 درصد در معامله دیگری زیان کرده اید، نسبت سود و زیان شما يكبهيك خواهد بود. اما اگر در یک معامله 10 درصد سود کنید و در معامله دیگری 1 درصد زیان کنید، این نسبت از 10 به 1 تغییر مییابد. همیشه باید این نسبت را در نظر داشته و سعی کنید آن را در کنترل خود درآورید. در همین رابطه، باید همیشه میزان ریسک خود برای یک معامله مشخص را پیش از انجام معامله برآورد نمایید و بر اساس آن اقدام کنید.

                              3. نکته سوم، هزینه انجام یک سرمایهگذاری و معامله است. گاهی کارمزدهای کارگزار و دیگر هزینههای انجام معاملات مثلا سودی که باید بابت پولی که وام گرفته اید بپردازید، بسیار زیاد است و باید همیشه مراقب آن بود. گاهی، افراد این هزینهها را در نظر نمی گیرند و این دید نادرستی از میزان سودآوری معاملات به شما خواهد داد.

                              4.نکته دیگر این است که هر از چند مدت یک بار موقعیت و فرصت انجام یک معامله را به دست میآورید. در صورتی که سه متغیر اول را ثابت در نظر بگیرید، مجموع تاثیری که آنها بر جای میگذارند، به اینکه هر از چند مدت یکبار معامله میکنید، وابسته خواهد بود. در صورتی که سیستم شما به درستی کار کند و بر اساس سه فاکتور یادشده فوق بتوانید سودهایی را به دست آورید، هر چه بیشتر موقعیتهای سرمایهگذاری برای خود ایجاد نمایید و از آنها استفاده کنید، سود بیشتری خواهید برد. بهاین ترتيب ایجاد فرصتها مساله مهمی براي موفقیت در سرمایهگذاری به شمار میرود.

                              5.نکته پنجم، حجم یا اندازه پولی است که به هر یک از معاملات و موقعیتهای سرمایهگذاری خود اختصاص دادهاید. در واقع میتوان گفت اثر تجمیعی چهار مورد یاد شده در قبل، کاملا به مورد پنجم، یعنی حجم خرید وابستگي دارد. بر اساس منطق و با فرض اینکه به دقت از سیستم خود برای انجام معاملات پیروی نمایید، هر چه درصد بیشتری از سرمایه خود را برای ورود به یک سرمایهگذاری اختصاص دهید، موفقتر خواهید بود. یکی از دلایل آن این است که هزینه انجام معاملات در مقادیر سنگینتر به نسبت کمتر خواهد بود و سودآوری تصمیمهای درست شما را پررنگتر خواهد كرد.

                              6. مورد آخر، اختصاص میزان سرمایه به هر مورد سرمایهگذاری است. تنوعبخشی و مدیریت پرتفوليو و مدیریت پول از بحثهای مربوط به همین عامل هستند. البته باید دانست، سرمایهگذاران مختلف ریسکهای متفاوتی برای خود تعریف میکنند و بر همان اساس میزان سرمایه اختصاص یافته به یک نوع سرمایهگذاری را تعیین میکنند. بحث كنترل ریسک نیز خود از اهمیت خاصی برخوردار است. البته هر معامله گر بنا به متغیرهای زیادی میتواند ميزان ریسک خود را محاسبه نماید. به گفته وارن بافت همیشه باید از ریسک اجتناب کرد. پذیرفتن ریسک بیشتر بدون توجه به خطراتی که به دنبال دارد باعث از دست رفتن سرمایه میشود. اصل اول همیشه بايد حفظ سرمایه اولیه باشد.
                              اکنون میدانید که برای موفقیت در معاملات، این شش متغیر که بسیار عملی و قابل درک هستند باید همیشه با دقت و حساسیت زیاد در نظر گرفته شوند. شما با در نظر گرفتن همزمان اين نكات و عملي كردن آنها ميتوانيد ميزان موفقيت خود در بازار سهام را افزايش دهيد.
                              The greater the risk ، The greater the reward

                              هر چقدر ریسک بزرگتری کنی ، پاداش بزرگتری بدست میاری

                              نظر

                              • AAbas
                                عضو عادی
                                • Sep 2012
                                • 165

                                #240
                                متضاد عمل کنید.



                                روانشناسی بازار سهام یکی از روشهای موفقیت در بازار سهام است. اگر در سالهای اخیر نام ثروتمندان و سرمایهگذاران مشهوری همچون وارن بافت، جورجی شوارتز و ... به گوشتان خورده، حتما میدانید که بخش مهمی از موفقیت این افراد به رفتارها و شخصیت آنها مربوط بوده است. ترس، طمع، هیجان، محافظهکاری و دهها خصیصه دیگر همه متغیرهای مهمی است که میتواند در موفقیت شما در بازار سهام اثرگذار باشد.

                                در ادامه سلسله مطالب روانشناسی، دست نوشتههای یک سرمایهگذار موفق در بورسهای جهانی از نظرتان میگذرد:
                                اکنون چندین سال است (از جمله بیشتر روزهای سال 1929) که تجربه حیرتانگیز فعالیت در بازار سهام را دارم و در اغلب موارد نه تنها زیان ندیدهام، بلکه سود هم بردهام. حتی اگر زیان میکردم ماجرای شگفتانگیزی بود زیرا این شانس را داشتم تا ویژگیها و نقاط ضعف طبیعت انسانی را در بزرگترین آزمایشگاه بشری روی کره زمین بشناسیم. درست مثل رفتن به کالج با شهریه رایگان توام با پاداشهای متناوبی که به منظور تشویق به من داده میشد. اگر فعالان وال استریت سودی بیشتر از آنچه انتظارش را داشتم به من بازگرداندند، فکر میکنم به این دلیل بود که توام با کنجکاوی سیری ناپذیر خود برای شناخت آنچه افراد بشری مایل به انجامش هستند، بازار سهام را از دیدگاه رفتار جمعی نگاه کردم.
                                در این مطلب سعی دارم به شرح ذهنیات مردم بپردازم، ذهنیاتی که اغلب موجب زیان دیدن آنها در این عرصه میشود. امیدوارم بتوانم نشان بدهم که چگونه میتوان از بورس سود برد. محض خاطر خوانندگان بیصبر، اکنون هیچ ضرری ندارد که بگویم به نظر من کلید پیروزی این است که دقیقا برخلاف آنچه دیگران انجام میدهند عمل کنیم! به عبارت دیگر، باید متضاد باشیم.
                                با این حال میدانم، این فرمول آنقدر ساده به نظر میرسد که هیچ کس از آن پیروی نخواهد کرد. در واقع اگر بسیاری از مردم مطابق آن عمل میکردند که دیگر کارساز نبود. اگر همه سعی میکردند وقتی قیمتها پایین است اقدام به خرید کنند، دیگر معامله خوب وجود نداشت. تنها معدودی از افراد قیمتهای مناسب را پیدا میکنند زیرا اکثر مردم هرگز قیمتهای مناسب را نمی شناسند. جمع همیشه زیان میکند زیرا همیشه در اشتباه است. در واقع اشتباه جمع این است که معمولی رفتار میکند. به نظر میرسد انگیزه همسویی در بازار سهام در واقع دشمن موفقیت سرمایهگذار است. به همین دلیل است که موفقیت در بورس تا این حد دشوار است. اگر فکر میکنید میتوانید به آسانی و دائما مخالف با آنچه از نظر دیگران درست است عمل کنید، این کار را امتحان کنید. در هر مرحله، فرد وسوسه میشود آنچه را که منطقی به نظر میرسد انجام دهد. اما این کار غیرعاقلانه است..
                                بهترین خبر در بازار چیست؟
                                وقتی ماجراهایی را که در ابتدای فعالیت در بازار سهام داشتیم مرور میکنم، از اینکه چطور جرات کرده بودم در کمال بی تجربگی قدم در این راه بگذارم متعجب میشوم. خیلی چیزها را نمی دانستم هرگز حتی به این نکته فکر نکرده بودم که خبر خوب در مورد سهام یک شرکت این است که قیمت آن پایین باشد.
                                همین طور نمی دانستم که اخبار بد میتواند باعث بالا رفتن قیمتها باشد. هنوز نتوانسته بودم دلایل مشخصی پیدا کنم که نشان دهد چرا کسانی که به کار سهام میپردازند بیشتر بازنده اند تا برنده. عاملی که نقش مهمی در زیانهای فعالیت در سهام بازی میکرد هنوز برای من یک کتاب مهر و موم شده بود. گمان خیلی ضعیفی داشتم که خطر باختن در بازار سهام در روزهای اول هفته بیشتر از همیشه است. همین طور نمی فهمیدم چرا افراد مایلند اوراق بهادار ارزشمند خود را بفروشند و کمارزشها را نگاه دارند. وقتی دیدم قیمتها درست حدود ساعت یک بعد از ظهر در پایینترین سطح خود هستند، فکر کردم این یک فرمول طلایی واقعی است.
                                من میفهمیدم عامل برد و باخت افراد کمتر به اوضاع اقتصادی و بیشتر به روانشناسی انسانی بستگی دارد. برخی خصوصیات ذهنی که تقریبا در همه وجود دارد، مانع موفقیت ما هستند. چرا وقتی فروش یک دسته از سهام برایم سودآور بود، آن را نفروختم؟ چرا صبر کردم و با این که شاهد پایین رفتن بیشتر قیمتها و در نتیجه کمتر شدن سودم بودم، حتی پیشنهاد فروش سهام خود را ارائه ندادم و سوالاتی از این دست...
                                بوقلمونهایی که پر کشیدند
                                من به این نکته پی بردم که رفتارم کاملا مثل پیرمردی بود که در دوران کودکی میشناختم. او یک تله بوقلمون داشت و یک نقشه ابتدایی، شامل یک جعبه بزرگ که در قسمت بالای آن یک در با لولا نصب شده بود. این در با یک پشت بند، باز نگه داشته میشد و یک تکه ریسمان به آن متصل بود که انتهای آن صد متر آن طرفتر به یک اتاقک میرسید. یک رد باریک از دانههای ذرت در مسیر بوقلمون ریخته میشد که آنها را به سمت جعبه هدایت میکرد. وقتی به جعبه میرسیدند، در داخل آن مقدار خیلی زیادی ذرت میدیدند. درست در لحظهای که چند بوقلمون به داخل جعبه کشیده میشدند، دوستمان پشت بند را میکشید و در روی جعبه میافتاد.
                                یادم میآید یک روز که با او بیرون رفته بودم، دیدم که دوازده بوقلمون در جعبه اش است. سپس یکی از آنها بیرون جهید و ماند یازده بوقلمون. پیرمرد گفت: «عجب ای کاش وقتی همه دوازده بوقلمون توی جعبه بودن ریسمان را میکشیدم... یک دقیقه صبر میکنم، شاید اون یکی هم برگردد» اما وقتی منتظر شد تا دوازدهمی به درون جعبه باز گردد، دوتای دیگر هم بیرون جستند.
                                پیرمرد گفت: «مثل اینکه باید به همان یازده تا قناعت میکردم. همین که یکی دیگه برگرده، ریسمانو میکشم.»
                                اما سه تای دیگر بیرون پریدند. باز هم پیرمرد منتظر شد. او که یک بار موفق شده بود دوازده بوقلمون را به دام بیندازد، حالا راضی نمیشد با کمتر از هشت بوقلمون به خانه برگردد. اصلا نمیتوانست از این فکر صرفنظر کند که چند تا از همان بوقلمونهای اولی حتما به جعبه برمیگردند. سرانجام وقتی فقط یک بوقلمون در جعبه مانده بود، گفت: «منتظر میمونم تا این یکی هم بیرون بره یا یکی دیگه هم بیاد توی جعبه و بعدش دیگه میرم.»
                                تنها بوقلمونی که در جعبه مانده بود هم بیرون پرید و به سایر بوقلمونها پیوست و پیرمرد دست از پا درازتر راه خانه را در پیش گرفت. فکر کردم این ماجرا بی شباهت به بازار سهام نیست. وقتی میدیدم نرخ واحد یک سهم به 80 دلار میرسد، دلم نمی خواست آن را حتی به نرخ 78 دلار بفروشم و وقتی این رقم به رقم 75 تنزل پیدا میکرد مایل بودم آن را به 77 دلار بفروشم. وقتی هم بالاخره مجبور میشدم هر سهم را به نرخ 65 دلار بفروشم، در عجب بودم از اینکه چه عاملی موجب شده بود این قدر منتظر بمانم.
                                یک سرمایهگذار کنجکاو باشید
                                علت علاقه من به بازار سهام در مرحله اول این بود که به طور طبیعی تمایل چندانی به تلاش زیاد نداشتم، دلیل دوم این حقیقت بود که تقریبا هر چیزی که هر کس به طور اتفاقی در مورد سهام به من گفته بود، به طرز ناباورانهای نادرست از آب در آمده بود و همین امر کنجکاوی ام را تحریک کرده بود.
                                همچنان که به عنوان یک تازهکار در این بازار به تجارت خود مشغول شدم، مثل تمام افراد در معرض پندها و راهنماییها قرار میگرفتم.
                                ظاهرا بعضی از این پیشبینیها به حقیقت میپیوست و من تعجب میکردم از اینکه چرا تقریبا تمام کسانی که میشناختم، انباشته از اطلاعات نادرست هستند. برای ارضای کنجکاویم، به طرز مرموزی شروع کردم به یادداشت کردن تمام توصیهها و تبادل نظرات افراد به ظاهر باهوش در بورس؛ اگر دوستی میگفت که برای یک حرکت سریع، سهام شرکت یونایتداستیتس استیل را بخرم، این پیشنهاد را در کتابچه خود مینوشتم. ماهها بعد یادداشتهایی را که به این ترتیب جمع آوری کرده بودم مورد بررسی، قرار دادم تا این اطلاعات پیشگویانه را با آنچه واقعا اتفاق افتاده بود مقایسه کنم. همین امر موجب شد مطمئن شوم تمام حدسهایم مبنی بر اینکه غالب نکاتی که در مورد بورس میشنیدم مغایر با حقیقت بود، درست بوده است، حتی با حذف اطلاعات افراد غیرمسوول یا کسانی که به نظر میرسید خودشان هم چیز زیادی از اظهار نظراتی که میکنند نمیدانند، اگر فقط ده سهم از سهامی را که به من توصیه میشد خریده بودم، زیان خیلی زیادی میکردم.
                                وقتی متوجه شدم آن دسته از فعالان بورس که تصور میکردند سود میکنند بدون استثنا زیان میکردند تصمیم گرفتم مطالعهای را در این زمینه آغاز کنم تا به دلیل آن پی ببرم. آیا دلیل آن این بود که افراد تمایل داشتند به جای خرید سهام بی رونق، سهام پر رونق را در زمان نامناسب خریداری کنند؟ در کمال تعجب متوجه شدم به همان راحتی که با خرید سهام بی رونق متضرر میشویم، خرید سهام با رونق هم میتواند به زیان ما تمام شود.
                                طی یک دوره زمانی طولانی، جریانات بورس، چرخههای تجاری، شرایط صنعتی واکنشهای دوران افزایش قیمت دلایل و تاثیرات گوناگون را مورد مطالعه قرار دادم و دریافتم که وقتی قیمت سهام به طور نسبی ارزان است هیچ ارزشی ندارد. مگر اینکه بدانیم این ارزانی توام با ارزندگی است. همان طور که کلنل لئوناردپی.آیرز(یکی از بورسبازان معروف) میگوید: «کسی که سهام یک شرکت را صرفا به دلیل آنکه قیمت آن ظاهرا ارزان است میخرد مثل کشاورزی است که دماسنج دارد، اما هیچ تقویمی ندارد و فکر میکند یک روز گرم پاییزی، موقع کاشت دانههای بهاری است.»

                                شباهت بورس با آب و هوا!
                                همچنین کشف کردم که بازار بورس تا حدی مثل شرایط جوی است. اگر شما به مدت چند سال گرم ترین روزها را تحمل کنید، این فکر که فردا حتما هوا خنک تر خواهد بود شما را خوشحال میکند، به علاوه وقتی قیمت سهام به طور غیر عادی افزایش مییابد، افراد فکر میکنند حتما مدتی بعد قیمتها کاهش خواهند یافت.
                                این مطالعات بیش از پیش مرا به موضوع علاقه مند کرد. کم کم معاملاتی فرضی در بازار بورس را در ذهنم مجسم کردم و آنها را به دقت در دفترچه یادداشتم ثبت نمودم. وقتی اطلاعاتم در خصوص یک دسته سهام معین و شرایط بازار درست به نظر میرسید، اقدام به خرید کردم، سپس وقتی قیمتها افزایش مییافت و به نقطهای میرسید که به میزان قابل قبولی بالا بود، اقدام به فروش میکردم. افزون بر این، وقتی یک دسته سهام رو به تنزل میرفت و به نظر میرسید که این روند بدون تغییر ادامه خواهد داشت، آن را میفروختم.
                                من نسبت به همتایانم که با پول واقعی بازی میکردند، وضع بهتری داشتم، زیرا این معاملات کاغذی هیچ ترس روانی به من وارد نمی کرد و از طرفی، خطر تمام شدن سرمایه محدود نیز وجود نداشت.
                                اولین تجربیات یک تازهکار
                                هر وقت زیان میکردم، سعی داشتم به علتش پی ببرم و از اشتباهاتم به نفع خود استفاده کنم. بعد از چند هفته یا چند ماه که بالاخره با دردسر فراوان از دوستانم سوالات زیادی در مورد بورس پرسیدم، توانستم در کاهش دادن زیانها در عملیات فرضی ام موفق شوم. در یکی از ماهها سود خالصی بیش از 200 دلار کسب کردم. ماه بعد از آن نیز معاملاتم مقداری سود نشان داد. پیدا بود که به تدریج با ترفندهای کار بورس آشنا میشدم اما از آنجا که اجدادم اسکاتلندی بودند و تمایل نداشتم در ماجراهایی که پایان آنها به زیان ختم میشود شرکت کنم، به همان خرید و فروش فرضی که در دفترچه یادداشتم بود، ادامه دادم. سرانجام در انتهای یک سال، از این که دیدم از طریق بازی یک نفره کوچک تخیلی خود به چه تئوریهایی دست یافته ام، شگفت زده شدم.
                                یکی از دستاوردهای این تجربه این بود که کمکم تمایل پیدا کردم با پول واقعی سهام بخرم؛ مقدار ناچیزی از پسانداز اندک خود را از بانک گرفتم و از دوستی خواستم تا مرا به یک کارگزار بورس معرفی کند. با حالتی شرم آلود وارد دفتر کارگزار شدم. هنگام ورود زیر چشمی اطرافم را میپاییدم، از این میترسیدم که آشنایی را در آن جا ببینم. خیال میکردم همه به گونهای مرموز میگویند: «یک ساده لوح دیگر هم از راه رسید.»
                                آن روز بعد از ظهر وقتی لیستی از سهام شرکتهای مختلف را خریداری کردم و ورقهای گرفتم، کاملا انتظار داشتم که یا تمام سهامی که خریداری کرده بودم تنزل کند و کل سودم از بین برود یا این که شرکت کارگزاری ناگهان ورشکسته شود. اما متوجه شدم که حدود 300 دلار سود کردم. با خودم فکر کردم: عجب مسخره است که این همه سال زحمت کشیدم، ببین اوضاع از کی به این منوال بوده است.
                                روز بعد منتظر نشدم تا نوسان قیمتها را در روزنامه بخوانم اما هر بیست دقیقه به کارگزارم تلفن میزدم. همان موقع فهمیدم خرید سهام و همزمان با آن، فکر کردن به موضوعی دیگر چقدر سخت است. باید اعتراف کنم که اولین تجربیات من در بورس به نحو شگفتانگیزی به نفع ادامه فعالیتم در این بازار رقم خورد. اوایل بیشتر از زیان سود میکردم چون در یک بازار گاوی (رو به صعود) به بازار وارد شده بودم. اگر زیانهایم بیشتر بود احتمالا از فعالیت در بورس صرف نظر میکردم و از طرفی اگر سودهایم خیلی زیاد بود، این امکان وجود داشت که بیش از حد به کارم مطمئن باشم و برای یادگیری بیشتر، تلاشی نکنم.
                                خلاصه اینکه بخت با من یار بود تا در اولین تماسها با والاستریت از این غول بیشاخ و دم نترسم و به تدریج بیشتر به آن علاقهمند شوم. طی مشاهداتی که در این سالها داشتم، فهرستی بلند بالا از خطاهایی که تقریبا هر کسی در بازار بورس مرتکب میشود، تهیه کردم اشتباهاتی که میتوان آنها را نوعی رفتار جمعی تلقی کرد خدا میداند که من هم به سهم خود اشتباهاتی کرده و هنوز هم میکنم. در بخشهای آتی به برخی از رایج ترین خطاهایی که خودم و دیگر سرمایهگذاران به عنوان افراد عادی انجام میدهند، خواهم پرداخت.

                                نظر

                                در حال کار...
                                X