آموزش تحلیل تکنیکال(گام به گام)+نمودارهای روزانه

Collapse
X
 
  • زمان
  • نمایش
Clear All
new posts
  • شاهین محلوجی
    عضو فعال
    • Jun 2011
    • 2050

    #31
    در اصل توسط Fmoradi پست شده است View Post
    چه موقع امواج سه تايي اند و چه موقع امواج پنج تايي اند خيلي موقع موج شماري پنج موجي با اشكال رو به رو ميشه
    روش شناخت موج شماري با چه شاخصهايي از تكنيكال ارتباطداره؟

    هر كي گفت جايزه هم داره
    امواج حرکتی دارای 5 موج ساختاری و امواج اصلاح کننده ساختار 3 موجه میباشد
    امواج حرکتی معمولا از کف قیمتی و کارکشن از سقف فعلیشون با ابزارهای فیبونانچی قابل تشخیص و شمارش هستند
    هر چند بنده برای موج شماری سعی میکنم از واگراییها الگوهای کلاسیک هارمونیک pitchfork کانال ها و اندیکاتورها و.............رو هم در موج شماری دخیل میکنم
    و اما در مورد سوال شما که خيلي موقع موج شماري پنج موجي با اشكال رو به رو ميشه
    در شاخه موجهای حرکتی implus و گروه کوتاه شده Truncation بتوان به جواب سوالتون رسید
    که در بعضی حالتهای خاص قله موج 5 فراتر ار قله موج 3 حرکت نمیکند که به این حالت موج 5 کوتاه شده میگویند که در کل به موج 5 موج اغفال کننده هم گفته میشه..........
    ------------------------------------
    و اما نظر شما را هم جویا شیم؟
    جهــــان هــر کــــس بـــه وســــعت فــــــکر اوســـت...

    نظر

    • Fmoradi
      كاربر فعال
      • Nov 2011
      • 279

      #32
      در اصل توسط *شاهین* پست شده است View Post
      امواج حرکتی دارای 5 موج ساختاری و امواج اصلاح کننده ساختار 3 موجه میباشد
      امواج حرکتی معمولا از کف قیمتی و کارکشن از سقف فعلیشون با ابزارهای فیبونانچی قابل تشخیص و شمارش هستند
      هر چند بنده برای موج شماری سعی میکنم از واگراییها الگوهای کلاسیک هارمونیک pitchfork کانال ها و اندیکاتورها و.............رو هم در موج شماری دخیل میکنم
      و اما در مورد سوال شما که خيلي موقع موج شماري پنج موجي با اشكال رو به رو ميشه
      در شاخه موجهای حرکتی implus و گروه کوتاه شده Truncation بتوان به جواب سوالتون رسید
      که در بعضی حالتهای خاص قله موج 5 فراتر ار قله موج 3 حرکت نمیکند که به این حالت موج 5 کوتاه شده میگویند که در کل به موج 5 موج اغفال کننده میگن..........


      ----------------------------------
      و اما نظر شما را هم جویا شیم؟




      ممنون از پاسختون
      جناب شاهين زماني كه عرضه اوليه صورت ميگيره شايد شركت در يكي از امواج پنج موجي باشه كه ساير امواج مخفيند جناب عالي ميتونيد تشخيص بدهيد و از تكنيكال كمك بگيريد كه در كدام موج صعودي و يا نزولي هستيم البته كه منظورم بالافاصله نيست
      اخيرا هم در فاركس و هم در سهام ميبينيم كه الكو ها فيل و موج شماري ها اشتباه ميشوند و موجها زيگزاگ فلت ميشوند و يا سهمي مدت مديدي بدون نزول و صعود حركت ميكند در اليوت چگونه شناسايي ميفرماييد

      نظر

      • ماهور
        عضو فعال
        • Feb 2011
        • 1239

        #33
        اقا شاهین سلام
        خسته نباشید
        من مطالب تاپیک شما رو خوندم و برای من در هیچ سوادی تکنکیالی ندارم بسیار عالیست
        فقط روندش کنده قربان :">:-s
        اگر تونستید در روندش یه تجدید نظری کنید هم من و هم بچه های که می خوان یاد بگیرن خوشحال می شن;;):->
        چو قسمت ازلی بی حضور ما کردند
        گر اندکی نه به وفق رضاست خرده مگیر...

        نظر

        • شاهین محلوجی
          عضو فعال
          • Jun 2011
          • 2050

          #34
          در اصل توسط ماهور پست شده است View Post
          اقا شاهین سلام
          خسته نباشید
          من مطالب تاپیک شما رو خوندم و برای من در هیچ سوادی تکنکیالی ندارم بسیار عالیست
          فقط روندش کنده قربان :">:-s
          اگر تونستید در روندش یه تجدید نظری کنید هم من و هم بچه های که می خوان یاد بگیرن خوشحال می شن;;):->
          سلام به روی چشم حجم کاریم کم شد سعی میکنم با ادامه آموزش در خدمتتون باشم......
          جهــــان هــر کــــس بـــه وســــعت فــــــکر اوســـت...

          نظر

          • شاهین محلوجی
            عضو فعال
            • Jun 2011
            • 2050

            #35

            نمودار Zink در چارت 4ساعته و در گیری قیمت در کف و سقف مثلث نزولی که بزودی و با توجه به ظرف زمانی که در حال پر شدنه باید مسیر قطعی خودشو مشخص کنه...........

            نمودار zink چارت 15 دقیقه کانال صعودی که در حال حاضر روی خط میانی نوسان دارد (این حالت ناشی از عدم تصمیم گیری بازار در آن مدت است)
            جهــــان هــر کــــس بـــه وســــعت فــــــکر اوســـت...

            نظر

            • شاهین محلوجی
              عضو فعال
              • Jun 2011
              • 2050

              #36
              2 -3 ساعت نبودیم روی چه کـــــــــرد شکست روند نزولی چند ماهه و صعود با هدفی برابر با سقف قبلی و مقاومت اصلی نمودار حوالی 2.200 $ فعلا ! در صورت گذر از مقاومت 2200 هدف بالاتری برای روی متصورم..........



              جهــــان هــر کــــس بـــه وســــعت فــــــکر اوســـت...

              نظر

              • شاهین محلوجی
                عضو فعال
                • Jun 2011
                • 2050

                #37
                ادامه آموزش تکنیکال
                ----------------------------------------------------------------------------------------------------------
                مقايسه روند نما ها و نوسان نما ها
                مقایسه نقاط قوت و ضعف روند نما ها و نوسان نما ها
                • چون روند ها قوی تر از نوسانات هستند ، روند نما ها قابل اتکا تر از نوسان نما ها می باشند . بنابر این تنها هنگامی می توان از نوسان نماها به تنهائی استفاده کرد که روندی وجود نداشته باشد یا خیلی ضعیف باشد . ولی اگر روند قابل توجهی وجود داشته باشد فقط سیگنال های همجهت با روندی که توسط نوسان نما ها صادر شود، قابل اتکا است .
                • روند نما ها گذشته نگر هستند و معمولا تاخیر زیادی دارند و وقتی سیگنال می دهند که بخش عمده ای از حرکت بازار از دست رفته ولی نوسان نما ها آینده نگر تر هستند و سیگنالهایشان اگر صحیح باشد به هنگام تر از روند نما ها صادر می شود .
                مثال :
                باند های بولینگر یک اندیکاتور ترکیبی است که خط میانگین متحرک وسط آن روند نما و گذشته نگر است . این خط روند میان مدت گذشته تا کنون را نمایش می دهد .
                ولی باندهای آن نوسان نما و آینده نگر است . این باندها محدوده ای را که به احتمال زیاد قیمت های آینده در آن نوسان خواهند کرد ، نشان می دهند .
                سیگنال باند های بولینگر وقتی صادر می شود که قیمت ها با باند برخورد کنند یا خیلی به آن نزدیک شوند و سپس به سمت مرکز حرکت کنند


                باند های بولینگر از زبان جان بولینگر :
                باند بولینگر چیست ؟
                باند های بولینگر باند هائی هستند که دور یا درون ساختار قیمت رسم می شوند و یک تعریف نسبی از بالا و پائین بودن قیمت ارائه می نمایند . قیمت های نزدیک به باند بالائی قیمت های بالا و قیمت های نزدیک به باند پائینی پائین تلقی می گردند .
                مبنای باند های یک میانگین متحرک است که روند میان مدت بازار را نشان می دهد . این میانگین متحرک خط میانی باند ها را تشکیل می دهد و مقدار پیش گزیده آن در حدود 20 است . پهنای باند انحراف معیار و میزان نوسانی بودن بازار است . داده های مورد استفاده برای محاسبه نوسانی بودن همان داده های میانگین متحرک هستند . مقدار پیش گزیده انحراف معیار مورد استفاده در رسم باند ها 2 است .
                فرمول ها :
                خط میانی = میانگین متحرک
                باند بالائی = میانگین متحرک + دو برابر انحراف معیار
                باند پائینی = میانگین متحرک – دو برابر انحراف معیار


                اصول استفاده از باند های بولینگر :
                1- باندهای بولینگر معیاری نسبی برای بالا و پائین بودن قیمت ها هستند.
                2- این تعریف نسبی می تواند همراه با مقایسه حرکت قیمت و حرکت اندیکاتورهای دیگر به تصمیم گیری خرید یا فروش در شرایط دشوار کمک کند.
                3- اندیکاتور های دیگر مناسب برای این کار مشتقات ممنتوم ، حجم ، اندیکاتور های نشان دهنده وضعیت های هیجانی ( مثل Stochastic و RSI ) و امثال آن هستند .
                4- تحرك (volatility) و روند هر دو در ساختار باند های بولینگر بکار گرفته شده اند بنابر این استفاده از ابزار هائی که فقط روند یا نوسانی بودن را نشان می دهند جهت تایید حرکت قیمت ، به همراه باند بولینگر توصیه نمی شود .
                5- اندیکاتور های دیگری که برای تایید استفاده می شوند ، نباید از یک گروه باشند.
                6- باند های بولینگر می توانند برای شفاف سازی الگوهای قیمت مثل سقف و کف دو قلو استفاده شوند.
                7- قیمت می تواند به بالای باند بالائی و زیر باند پائینی برود.
                8- بسته شدن قیمت در خارج باند های بولینگر می تواند یک سیگنال تداوم روند تلقی شود و نه برگشت روند . به همین دلیل باند های بولینگر در بسیاری از سیستم های موفق مبتنی بر مرز شکنی (Breakout) استفاده مناسبی می شود.
                9- مقادیر پیش گزیده 20 برای میانگین متحرک و 2 برای انحراف معیار فقط مقادیر پیش گزیده هستند نه بیش از آن . پارامتر های عملی باید بر اساس بازار و استراتژی استفاده از باند های بولینگر تعیین شوند .
                10- میانگین متحرک مورد استفاده نباید به منظور اخذ بهترین سیگنال تقاطع میانگین های متحرک استفاده شود . بلکه باید روند میان مدت را نشان دهد .
                11- هر چه دوره میانگین متحرک از 20 بالاتر تنظیم شود ، ضریب انحراف معیار هم باید از 2 بیشتر شود و بالعکس.
                12- باندهای بولینگر فقط بر اساس میانیگن متحرک ساده تنظیم می شوند چرا که مبنای محاسبه انحراف معیار هم همین میانگین ساده است .
                13- مراقب استفاده ناصحیح صرفا آماری از ساختار باند ها بر اساس انحراف معیار باشید. تعداد نمونه باند های بولینگر برای یک استنتاج آماری صحیح بسیار پائین است و توزیع آماری مربوطه هم به ندرت نرمال است

                استراتژی های معاملاتی
                برای ادامه بحث ضروریست که نگاهی کوتاه به استراتژی های مختلف معاملاتی داشته باشیم . استراتژی های معاملاتی را می توان به سه دسته عمده تقسیم نمود :
                1- استراتژی های مبتنی بر دامنه معاملاتی ( Range trading ) : در این استراتژی ها معامله گر یک دامنه برای معامله خود تعیین می کند . حدود این دامنه می توانند خطوط افقی ، مورب یا منحنی باشند . مثلا این دامنه می تواند یک کانال ، یک خط حمایت و یک خط مقاومت ، یک مثلث ، باندهای بولینگر یا امثال آن باشد . معامله گر با نزدیک شدن قیمت به دامنه بالائی و مشاهده علامتی مبنی بر برگشت اقدام به فروش می کند و بالعکس.
                2- استراتژی های مبتنی بر بازگشت ( Reversal trading ) : در این روش معامله گر منتظر پایان یک موج ( نه الزاماً یک روند ) می ماند. سپس با یک معامله در خلاف جهت موج سعی در کسب سود از بازگشت حاصل از موج می نماید. مهمترین ابزار این استراتژی خطوط فیبوناچی است .
                3- استراتژی های مبتنی بر مرز شکنی ( Breakout trading ) : در این روش معامله گر مترصد تشکیل یک روند جدید است و با مشاهده شکست یک مرز ، با قیمت همراه می شود. این معامله گر بخشی از سود را از دست می دهد چون باید منتظر اطمینان از شکست یک مرز قوی باشد ولی در مقابل بخش قابل توجهی از سود ناشی از یک روند را که معمولا بیش از سود های بازگشت یا بین دو دامنه است ، کسب می کند . به عنوان مثالهائی از مرز شکنی می توان شکست خط روند ، شکست خطوط حمایت و مقاومت ، شکست خط گردن الگوی سر و شانه ، شکسته شدن یک میانگین متحرگ توسط یک میانگین متحرک کوتاه مدت تر یا شکست باند های بولینگر را نام برد

                هر چه تايم فريم كوچكتر باشد نوسانات در مقايسه با روند ها بهتر ديده مي شوند و استفاده از استراتژي هاي معاملاتي دامنه اي انتخابي مناسب است هر چند كه بايد نيم نگاهي هم به روند داشت و در خلاف روند اصلي باند مدت تر معامله نكرد . همچنين ريسك و در عين حال سود پاپين تر است. انتخاب تايم فريم ارتباط تنگاتنگي با اهداف تعيين شده در زمينه سود و حد زيان دارد. هيچ اسكالپر موفقي در تايم فريم 4 ساعته دنبال سود هاي 5 پيپي نيست و معامله گر موفقي كه دنبال سود هاي 100 پيپي است در تايم فريم پنج دقيقه دنبال آن نمي گردد

                استراتژی های مبتنی بر مرز شکنی به کمک باند های بولینگر :
                شکست باند های بولینگر می تواند هشداری مبنی بر تشکیل یک روند جدید باشد. تشخیص شروع یک روند قوی از نوسانات گمراه کننده نیاز به ترکیب صحیح با سایر جنبه های تحلیل تکنیکی و قضاوت صحیح معامله گر دارد. وجود شرایط زیر می تواند تقویت کننده سیگنال همسو با قیمت باشد :
                1- افزایش قابل ملاحظه در حجم
                2- نزدیک بودن میانگین متحرک های کوتاه ، میان و بلند مدت که باعث می شوند بازار مثل فنر جمع شود و با شکسته شدن باند بولینگرهمگی میانگین متحرک ها با قیمت هم جهت می شوند و روند جدید را تایید می کند.
                3- نزدیک شدن باند های بولینگر قبل از بروز شکست . در این صورت باید هوشیار بود که یک تغییر قیمت خیلی جزئی می تواند شکست گمراه کننده ایجاد کند. همچنین در بعضی مواقع بازار قبل از شروع حرکت اصلی چند بار شکست در جهت های صعود یا نزول را تست می کند یا اصطلاحاً خود را به در و دیوار می زند تا راه اصلی خود را پیدا کند که این حرکت های گیج کننده هم با افزایش حجم همراه است و معمولا نشان دهنده تشکیل یک روند قوی است.
                4- شکست باند همراه با شکست مرز های دیگری مثل خطوط حمایت و مقاومت باشد.
                5- سایر جنبه های تکنیکی (بخصوص تکنیک 1-2-3) هم امکان ادامه روند پس از شکست را تایید کنند.
                جهــــان هــر کــــس بـــه وســــعت فــــــکر اوســـت...

                نظر

                • شاهین محلوجی
                  عضو فعال
                  • Jun 2011
                  • 2050

                  #38
                  چرخه هاي زماني:
                  به جاي اينكه از خود بپرسيم كه بازار در كدام مسير و به چه اندازه حركت خواهد كرد مي پرسيم كه چه موقع به آنجا خواهد رسيد يا حتي اينكه چه موقع حركتش را شروع خواهد كرد.در نمودارهاي استاندارد ميله اي روزانه محور عمودي مقياس قيمت را نشان مي دهد. اما اين خط تنها نيمي از اطلاعات لازم را در بر مي گيرد. محور افقي مقياس زمان را نمايش مي دهد. بنابراين نمودار ميله اي در واقع نمودار قيمت و زمان است. با اين حال بسياري از معامله گران صرفاً بر روي اطلاعات قيمت متمركز شده و از بررسي زمان صرف نظر مي كنند.
                  واضح است كه تمام مراحل تحليل تكنيكال تا حدي وابسته به زمان مي باشد. با اين حال بررسي ها در واقع آنچنان قابل اعتماد و سازگار نيستند. در اينجاست كه چرخه هاي زماني وارد صحنه مي شوند. تحليل گران صحنه براين باورند كه چرخه هاي زماني نه يك عامل ثانويه وحمايتي بلكه عامل تعيين كننده در بازارهاي افزايشي يا كاهشي هستند. نه تنها زمان بلكه ساير ابزارهاي تكنيكي نيز مي توانند در پيوستگي با چرخه هاي زماني توسعه داده شوند.

                  به عنوان مثال ميانگين متحرك ها و نوسانگرها را مي توان در تركيب با چرخه هاي زماني بهينه سازي نمود. تحليل گران خط روند نيز با استفاده از تحليل چرخه ها مي توانند در تشخيص اينكه كدام خط روند واقعي و كدام يك نادرست مي باشد دقيق تر عمل كنند. تحليل الگوهاي نمودار نيز در تركيب با سقف و كف هاي چرخه اي دقيق تر انجام مي شود.با استفاده از پنجره هاي زمان مي توان حركات تصادفي قيمت را پالايش و آنها را ناديده گرفت و توجه اصلي را معطوف به زمان هايي نمود كه چرخه هاي مهم سقف و كف در حال شكل گيري هستند.


                  چرخه ها:
                  موثرترين كتاب درباره ي چرخه ها توسط ادوارد ووي يكي از پيشگامان تحليل چرخه،همراه با اوجي ماندينو به نام چرخه ها نيروهاي شگفت انگيز آغاز گر رخدادها نوشته شده است. از ميان چرخه هاي صد ساله و گاهاً هزار ساله هزاران چرخه ي مجزا از هم تفكيك شده اند. مثلاً چرخه ي فراواني ماهي قزل آلا در درياي آتلانتيك 96 ساله است و چرخه ي جنگ هاي بين المللي از سال 1415 تا 1930 حدود 22.20سال مي باشد ميانگين چرخه ي خورشيد گرفتگي از سال 1527 نزديك 11.11 سال است. چرخه هاي اقتصادي متعددي شامل چرخه ي 18.33 سال در رونق بازار مسكن و 9.2 سال در بازار سرمايه وجود دارد.
                  دو نتيجه ي شگفت انگيزي توسط دووي مطرح شد.اول اينكه بسياري از چرخه هايي كه به صورت پديده هاي مجزا از هم ظاهر مي شوند، دوره هاي زماني يكساني دارند.او ليستي از 37 پديده ي مختلف را كه داراي چرخه هاي 96 ساله هستند را مثال زد كه شام فراواني هزار پا در نيو جرسي، كرك صحرايي در كانادا، وسعت زمين هاي گندم در آمريكا و قيمت هاي پارچه كتان درآمريكا مي باشد.چرا اين پديده ها بي ارتباط داراي چرخه هاي زماني يكسان هستند؟
                  كشف دوم او اين بود كه اين پديده هاي داراي چرخه هاي يكسان هماهنگ نيز هستند يعني اينكه همزمان با هم رخ مي دهند.
                  يكي از قديمي ترين و معتبر ترين موسسات تحقيقاتي بر روي چرخه ها مجله اي با نام چرخه ها را شامل،تحقيقات انجام شده بر روي چرخه ها در عرصه هاي مختلف از جمله اقتصاد و تجارت منتشر مي كند. همچنين اين موسسه پروژه هاي مربوط به چرخه را كه براي تحليل گران چرخه اي براي بازار سرمايه بازارو كالا و بازار مسكن و اقتصاد كاربرد دارد به صورت ماهانه منتشر مي كند.

                  اصول چرخه:
                  چهار اصل از مهمترين اصول زير بنايي چرخه حاصل جمع،هماهنگي،همزماني و تناسب مي باشد. اصل حاصل جمع به اين معناست كه حركات قيمت ،حاصل جمع تمام چرخه هاي فعال است.از ديد نظريه ي چرخه، الگوهاي قيمتي از برهمكنش دو يا چند چرخه تشكيل مي شود. اصل حاصل جمع بينش خوبي در مورد منطق پيش بيني چرخه اي به ما مي دهد. فرض كنيد كه همه ي فعاليت هاي قيمت حاصل جمع ارتفاع چرخه هاي مختلف است. و نيز فرض كنيد هر كدام از چرخه ها را بتوان جداسازي واندازه گيري كرد و باز هم فرض كنيد كه هر كدام از اين چرخه ها در ادامه به نوسانشان ادامه خواهند داد. سپس از تكرار اين چرخه ها و جمع مجدد آنها روند آتي قيمت را مي توان به دست آورد.
                  اصل هارموني به سادگي بيان مي كند كه موج هاي مجاور معمولاًبا اعداد كوچك رند به يكديگر مربوط هستند. معمولاً اين عدد دو مي باشد. براي مثال اگر چرخه ي 20 روزه اي موجود باشد، چرخه ي كوتاه تر بعد از آن معمولاً نصف طول آن را خواهد داشت يعني 10 روزه و همچنين چرخه ي بزرگتر بعدي 40 روزه خواهد بود.
                  اصل همزماني اشاره دارد به تمايل شديد موج هاي داراي طول يكسان براي رسيدن به كف (نقطه ي پائيني يا حفره) به صورت همزمان.

                  اصل تغيير پذيري و صوري بودن اسمي بودن:
                  دو اصل ديگر مربوط به چرخه وجود دارد كه رفتار آن را به صورت عمومي تري توضيح مي دهد: اصول تغيير پذيري و صوري بودن (اسمي بودن) نام دارند.

                  اصل تغيير پذيري:
                  همانطور كه اسم آن پيداست در حقيقت به اين موضوع اشاره دارد كه تمام ديگر اصول چرخه اي كه قبلاً ذكر شد(جمع زني،هارموني، همزماني و تناسب)تنها يك گرايش قوي هستند ولي يك قانون محكم و حتمي نيستند. در جهان واقعي نيز تغييرپذيري ها معمولاً رخ مي دهند.

                  اصل صوري بودن:
                  بر اساس اين قضيه است كه عليرغم تفاوت هايي كه در بازارهاي مختلف وجود دارند و باعث به وجود آمدن تغيير پذيري در اجراي اصول چرخه اي مي شوند به نظر مي رسد كه يك مجموعه از هماهنگي هاي صوري يا اسمي بر بازار تاثير مي گذارند.

                  چگونه مفاهيم چرخه به درك تكنيك هاي نموداري كمك مي كنند:
                  هارست از طريق كاربرد چرخه ها تشكيل الگوهاي سقف دوقلو،مثلث ها، پرچم ها وپرچم هاي سه گوش را توضيح داده است. براي مثال الگوي v شكل سقف و كف هنگامي رخ ميدهد كه يك چرخه ي متوسط همزمان با چرخه هاي بزرگتر و كوچكتر بعد از خود چرخش كند.
                  هارست همچنين عنوان مي كند كه ميانگين هاي متحرك چنانچه طولشان با طول چرخه هاي مهم هماهنگ باشد مفيدتر واقع مي شوند

                  چرخه هاي حاكم:
                  چرخه هاي مختلفي وجود دارد كه بازارهاي مالي را تحت تاثير قرار مي دهد. تنها گونه هايي كه كه براي پيش بيني بازار ارزشمند هستند، چرخه هاي حاكم نام دارند كه تاثير قوي بر قيمت دارند و مي توان آنها را به راحتي تشخيص داد. بازارهاي سلف حداقل پنج چرخه ي حاكم دارند.در كاربرد نمودارهاي بلند مدت تاكيد شد كه تمام تحليل هاي تكنيكي بايستي با بررسي نمودارهاي بلند مدت آغاز شده و رفته رفته به سمت نمودارهاي كوتاه مدت پيش روند.
                  اين اصل در بررسي چرخه ها نيز درست است.
                  روش صحيح تحليل اين است كه ابتدا به بررسي چرخه هاي حاكم بلند مدت كه حتي ممكن است چندين ساله باشد پرداخته و سپس با بررسي چرخه هاي متوسط كه طول دوره ي آنها از چندماه تا چند هفته است به بررسي ادامه مي دهيم. در آخر به بررسي چرخه هاي كوتاه مدت از چند روز تا چند ساعت طول دوره دارند بپردازيم كه با استفاده از آنها مي توان زمان ورود و خروج به بازار را تنظيم كرده و همچنين براي تاييد نقاط چرخش در چرخه هاي بلندتر مورد استفاده قرار داد.

                  طبقه بندي چرخه ها:
                  طبقه بندي عمومي چرخه ها به اين صورت است: چرخه هاي بلند مدت(دو یا چند ساله) چرخه هاي فصلي (يكساله) چرخه هاي ابتدايي يا متوسط(9تا26 هفته) و چرخه هاي معاملاتي (4 هفته) چرخه ي معاملاتي به دو چرخه ي كوچكتر آلفا و بتا تقسيم مي شود كه به طور ميانگين هر كدام داراي طول دوره ي 2 هفته اي هستند.
                  چرخه ي كندراتيف:
                  در عمل گاهاً با چرخه هايي با دوره هاي بلندمدت تر نيز برخورد مي كنيم. يكي از معرو ف ترين آنها چرخه ي حدوداً 54 ساله ي كندراتيف است. اين چرخه ي بزرگ اقتصادي در سال 1920 توسط اقتصاددان روسي به نام نيكولاي كندراتيف كشف شد و به نظر مي رسد كه تاثير مهمي بر قيمت هاي انواع كالاها و اوراق بهادار دارد در اين چرخه ي 54 ساله در نرخ هاي بهره، مس،كتان،گندم،بازار سرمايه و بازارهاي عمده فروشي كالا مشخص شده است.در انگلستان از سال 1789 از اين چرخه به عنوان عاملي در بازارهاي كالا ،توليد شمش -آهن و دستمزد كارگران كشاورزي استفاده مي شود. چرخه ي كندراتيف در سالهاي اخير تبديل به يك مطلب عمومي در مباحث اقتصادي شده است. آخرين نقطه ي سقف در سال 1920 رخ داده است و نقطه ي سقف بعدي مدت زيادي است كه به تاخير افتاده. كندراتيف خودش ارزش بسيار زيادي براي نگرش خود به اين چرخه ي اقتصاد سرمايه قايل شده است.

                  تركيب طول دوره ي چرخه ها:
                  طبق قانون كلي چرخه هاي بلند مدت و فصلي، روند بزرگ بازار را مشخص مي كنند. روشن است كه اگر چرخه ي دو ساله اي در كف باشد انتظار مي رود كه حداقل پس از يك سال به اندازه ي فاصله ي سقف تا كف آن ادامه پيدا كند. بنابراين چرخه ي بلند مدت تاثير بزرگي در جهت بازار دارد. بازارها همچنين الگوهاي فصلي يك ساله دارند به اين معني كه تمايل به صعود يا نزول در زمان هاي خاصي از سال دارند. براي مثال بازارهاي حبوبات در زمان درو كردن محصولات به نقطه ي كف رسيده و از آن پس شروع به صعودي مي كنند. حركات فصلي يا موسمي اغلب تا ماه ها به طول مي انجامد.
                  چرخه هاي ابتدايي هفتگي براي انجام معامله مفيدتر مي باشند. چرخه هاي 3تا6 ماهه معادل روندهاي متوسط هستند و عموماً مشخص مي كنند كه كدام سمت از بازار براي معامله مناسب است.
                  چرخه ي كوچكتر بعدي يعني چرخه ي چهار هفته اي براي به دست آوردن نقاط ورود يا خروج در جهت روند كوتاه مدت به كار مي رود. اگر روند كوتاه مدت، صعودي باشد نقاط كف يا حفره ي چرخه براي خريد مورد استفاده قرار گيرند. اگر روند كوتاه مدت نزولي باشد نقاط قله يا سقف در چرخه براي فروش به كار ي روند. چرخه هاي 10 روزه ي آلفا و بتا براي تنظيمات بهتر به كار مي روند.

                  اهميت روند:
                  اين نكته كه مي بايست در جهت روند معامله كرد در تمام بخش هاي تحليل تكنيكي مورد تاكيد است.دانستيم كه اگر روند ميان مدت صعودي باشد و روند كوتاه مدت نزولي آنگاه در زمان وقوع حفره هاي كوتاه مدت مي توان اقدام به خريد نمود و بالعكس در نقاط سقف مي توان فروش انجام داد.با توجه به نظريه ي موج اليوت حركت پنج موج تنها در جهت روند بزرگتر بعدي رخ مي دهد. بنابراين هنگامي كه از روند كوتاه مدت براي تنظيم هدف ها استفاده مي شود لازم است كه ابتدا جهت روند بزرگتر مشخص شود و در جهت آن معامله انجام شود. اين مفاهيم در چرخه ها نيز كاملاً درست هستند. روند هر چرخه در جهت روند بزرگتر همان چرخه تعيين مي شود. به بيان ديگر هنگامي كه روند بزرگتربرقرار شد روند كوچكتر بعد از آن شناسايي شده است.

                  چرخه ي 28 روزه در بازارهاي كالا:
                  يكي از مهمترين چرخه هاي كوتاه مدت كه بر اكثر بازارهاي كالا تاثير گذار است چرخه ي 28 روزه مي باشد. به بيان ديگر، اكثربازارهاي كالا گرايش به تشكيل چرخه ي كوتاه مدت چهار هفته اي دارند.يك توضيح احتمالي براي اين مسئله مي تواند گرايش چرخه اي قوي تمام بازارهاي كالا به داشتن چرخه ي ماهانه باشد. بورتون چرخه ي 28 روزه را در سال 1930 در بازار گندم مورد بررسي قرار داد و به اين نتيجه رسيد كه گذشت هر ماه تاثير زيادي در نقاط چرخش بازار مي گذارد.از نظر او مي بايست گندم را در ماه كامل خريد و در ماه جديد فروخت. البته بورتون اعتراف كرد كه تاثير ماهانه چندان قوي نيست و مي تواند تحت تاثير چرخه هاي بزرگتر يا خبرهاي مهم باطل شود.
                  به هر حال چرخه هاي ماهانه چه وجود داشته باشند و چه نداشته باشند وجود ميانگين 28 روزه ثابت شده و بسياري از شاخص هاي كوتاه مدت و سيستم هاي معامله بر اساس آن عمل مي كنند. اول از همه چرخه ي 28 روزه براساس تقويم روزانه بنا شده است كه در روزهاي كاري يك ماه به 20 روز تبديل مي شود. مي دانيم كه بسياري از شاخص هاي رايج مثل ميانگين هاي متحرك، نوسانگرها و قانون هاي هفتگي براساس عدد 20 بهتر عمل مي كند و به صورت هارمونیک به چرخه های کوچکتر یعنی 10 و5 هم مربوط می شوند. میانگین متحرک های 5 -10-20 روزه به صورت گسترده همراه با مشتقات آنها یعنی 4- 9 -18 به کار می روند. خیلی از معامله گران با میانگین متحرک های 10 و 40 روزه کار می کنند و رقم 40 یک چرخه ی بزرگتر است که به صورت هارمونیک با 20 مربوط می شود.
                  شناخت چرخه ی چهار هفته ای دید بهتری برای درک اهمیت این عدد (28 روز)به دست می دهد و همچنین به درک علت اینکه چرا قانون چهار هفته ای سالهاست که به خوبی عمل می کند کمک می کند . زمانی که بازار از نقطه ی بالایی چهارهفته ای قبل بالاتر رود منطق چرخه به ما اعلام می کند که حداقل چرخه ی بزرگتر بعدی (چرخه ی هشت هفته ای) در کف قرار گرفته است و به سمت بالا چرخش می نماید.

                  حرکت انتقالی به چپ و راست:
                  حرکت انتقالی یکی از مفاهیم و جنبه های بسیار مفید تحلیل چرخه می باشد. حرکت انتقالی به چپ یا راست در حقیقت همان تغییر مکان قله های چرخه به سمت چپ یا راست نسبت به نقطه میانی چرخه است. برای مثال چرخه ی 20 روزه از نقاط پائینی یا حفره های اندازه گیری می شود و در نتیجه قله ی ایده آل باید 10 روز بعد از شروع چرخه رخ دهد که این 10 روز صعودی با 10 روز نزولی بعد همراه خواهد بود. قله های ایده آل به ندرت رخ می دهند . اکثر جابه جایی ها و تغییرات در چرخه ها در قله ها دیده می شود نه حفره ها به همین دلیل است که حفره ها قابل اطمینان تر هستند و برای محاسبه طول چرخه به کار می روند.
                  قله های چرخه به نحو دیگری عمل می کنند و وابسته به روند بزرگتر بعدی می باشند. اگر روند صعودی باشد قله ی چرخه به سمت راست نقطه ی میانی تغییر مکان می دهد و اگر روندبزرگتر نزولی باشد قله ی چرخه به سمت چپ نقطه ی میانی تغییر مکان می دهد . می توان این طور نتیجه گرفت که حرکت انتقالی به راست نشانگر افزایشی بودن بازار و حرکت انتقالی به چپ نشانگر کاهشی بودن بازار است. نکته ای که باید به آن اشاره کرد این است که در روند صعودی قیمت زمان بیشتری را برای صعود نسبت به نزول مصرف می کند و در روند نزولی قیمت زمان بیشتری را برای نزول نسبت به صعود مصرف می کند. آیا این تعریف مقدماتی یک روند نیست؟ تنها تفاوت این است که به جای قیمت درباره ی زمان صحبت کردیم.

                  چگونه چرخه ها را مجزا کنیم:
                  در بررسی چرخه های موثر بر بازار لازم است که ابتدا هر چرخه را مجزا کنیم. راه های مختلفی برای انجام این کار وجود دارد. ساده ترین آن مشاهده ی ظاهری است. برای مثال در بررسی نمودار میله ای روزانه تشخیص نقاط سقف و کف به سادگی امکان پذیر است. با محاسبه ی میانگین دوره ی زمانی بین سقف و کف های چرخه ای می توان متوسط طول دوره را تعیین کرد.
                  ابزاری برای ساده سازی این کار وجود دارد به نام چرخه یاب هرلیچ که به نام مخترع آن نامیده شده. این چرخه یاب مانند یک آکاردئون است که می تواند در نمودار قیمت برای مشاهده ی ظاهری به کار رود . فاصله ی بین نقاط می تواند مساوی یا منبسط شده یا کوتاه باشد. با رسم کردن فاصله ی بین دو نقطه ی کف چرخه چنانچه نقاط کف دیگری با همان طول وجود داشته باشد قابل مشاهده خواهد بود. اسم این سیستم از نظر نرم افزاری پیش بینی گرچرخه ی هرلیچ می باشد.
                  کامپیوترها می توانند برای یافتن چرخه ها با استفاده از مشاهده ی ظاهری کمک کنند. کاربر ابتدا باید نمودار قیمت را در صفحه قرار دهد. قدم بعدی این است که نقطه ی مهم کف را در نمودار به عنوان نقطه ی شروع مشخص کند هنگامی که این عمل انجام شد خطوط عمودی یا (کمان ها) هر 10 روز ظاهر می شوند. دوره ی چرخه می تواند طولانی تر یا کوتاه تر شده و به چپ یا راست حرکت کند تا چرخه ی درست مناسب با نمودار را پیدا کند.

                  چرخه های موسمی:
                  همه ی بازارها تا حدی تحت تاثیر چرخه های موسمی سالیانه قرار دارند. چرخه ی موسمی گرایش برای حرکت در جهت معینی در زمان های خاصی از سال است. در بازارهای حبوبات در مواقع درو کردن محصول قیمت به پائین ترین سطح می رسد که این به دلیل فراوانی محصول و عرضه ی زیاد آن است. برای مثال در بازارهای حبوبات اکثر سقف های موسمی بین ماه های آوریل و ژوئن رخ می دهد و اکثر کف های موسمی بین آگوست و اکتبر اتفاق می افتد. یکی از معروفترین الگوهای موسمی الگوی موسمی الگوی شکست فوریه یعنی زمانی است که قیمت های حبوبات از دسامبر یا ژانویه تا ماه فوریه سقوط می کند.
                  علت وقوع سقف و کف های موسمی در بازارهای کشاورزی روشن است اما تمام بازارها الگوهای موسمی را تجربه می کنند.برای مثال مس در ماه های ژانویه و فوریه روند صعودی قوی را نشان می دهد و گرایش به رسیدن به سقف در ماه مارس یا آوریل دارد نقره در ژانویه قیمت پائین ودر مارس قیمت بالایی دارد. طلا گرایش زیادی به رسیدن به کف در ماه آگوست دارد. مواد پتروشیمی در ماه اکتبر به سقف می رسند و معمولاً تا بعد از زمستان به کف نمی رسند.بازارهای مالی نیز دارای الگوهای فصلی هستند.
                  دلار آمریکا در ماه ژانویه گرایش به رسیدن به کف دارد. اوراق قرضه ی خزانه معمولاً در ماه ژانویه به بالاترین قیمت می رسد و در کل می توان گفت که معمولاً در شش ماه اول سال ضعیف و در شش ماهه ی دوم قوی می باشد.

                  چرخه های بازار سرمایه:
                  آیا می دانستید که قویترین دوره ی سه ماهه در بازار سرمایه از نوامبر تا ژانویه است؟ بعد از آن فوریه ضعیف تر است و بعد از آن در ماه های مارس و آوریل بازار مجدداً تقویت می شود. در ماه ژوئن بازار معمولاً آرام است و در ماه جولای بازار مجدداً تقویت می شود(شروع رالی صعودی سنتی تابستان)ضعیف ترین ماه سال سپتامبر است و قویترین ماه سال دسامبر می باشد(که با رالی صعودی معروف سانتا کلاوس بعد از کریسمس پایان می یابد). این اطلاعات و تمام اطلاعات درباره ی چرخه های بازار سرمایه را می توان در سالنامه ی هرلیچ پیدا کرد.
                  البته ولی دقیقا در ایران هم به همین صورت می توان بازار را به دوره ها و چرخه های زمانی تقسیم نمود به صورت کلی در بازار سهام ایران 6 ماهه اول سال بازار تقویت می شود و در شش ماهه دوم ضعیف می باشد ولی با کمی دقت می توان این دو چرخه را به چرخه های کوچکتر تقسیم نمود

                  چرخه ی ریاست جمهوری:
                  یکی دیگر از چرخه های معروفی که بر رفتار بازار سرمایه تاثیر گذار است چرخه ی چهارساله می باشد که چرخه ی ریاست جمهوری نیز خوانده می شود به این دلیل که همزمان با دوره ی انتخابات ریاست جمهوری رخ می دهد. سال انتخابات معمولاً سال پربازده ای می باشد.سال های پس از انتخابات یعنی سال های دوم و سوم معمولاً کم بازده هستند. سال قبل از انتخابات یعنی سال چهارم معمولاً پر بازده است. بر اساس سالنامه ی هرلیچ سالهای انتخابات از سال 1904 تا کنون به طور متوسط 224% بازده داشته سال های پس از انتخابات یعنی سال های دوم و سوم معادل 63% و سال قبل از انتخابات 217% بازده داشته است

                  تحلیل بیشترین بی نظمی طیفی:
                  این عقیده که طول دوره ی چرخه ها ثابت نیست با جستجوی چرخه های واقعی در هر بازاری تداخل دارد. به بیان دیگر آنها در طول زمان در حال تغییر هستند. چرخه ای که ماه پیش رخ داده ممکن است این ماه اتفاق نیافتد. در کتاب MESA and Trading Market Cycles جان اهلرز از روش ایستایی یا تحلیل بیشترین بی نظمی طیفی (MESA) استفاده کرده است. اهلرز یک روش مفید را توضیح داده است که به خوبی چرخه های با طول دوره ی نسبتاً کوتاه را اندازه گیری می کند. این روش به شدت مورد توجه معامله گران کوتاه مدت قرار دارد. اهلرز همچنین روش بهینه سازی طول زمان میانگین متحرک ها و اسیلاتورها را با استفاده از چرخه ها توضیح داده است. یافتن چرخه ها به تنظیم مداوم ابزارهای تکنیکی به منظور ایجاد تناسب با شرایط بازار کمک می کند.
                  جهــــان هــر کــــس بـــه وســــعت فــــــکر اوســـت...

                  نظر

                  • شاهین محلوجی
                    عضو فعال
                    • Jun 2011
                    • 2050

                    #39
                    استراتژی Break out
                    چنانچه نگاهی کوتاه به نمودارهای قیمت بیاندازید ، متوجه خواهید شد که همیشه قیمت در یکی از این سه حالت به سر می برد :

                    1)بالا می رود (Uptrend) -
                    2) پایین می رود (Down trend )
                    3) در خطی افقی حرکت می کند (Sidetrend)

                    مهمترین اصول این استراتژی توجه به بالاترین (high) وپایین ترین قیمت ثبت شده (Low) در روز گذشته و مقایسه آن با High و Low امروز می باشد . تنیجه مقایسه ، یکی از این حالات خواهد بود :

                    الف ) High امروز از High دیروز بالاتر است .
                    ب) Low امروز از Low دیروز پایین تر است .

                    اساس کار این استراتژی نیز ، بر اساس بالاتر رفتن قیمت امروز از High دیروز (سیگنال خرید ) و پایین تر رفتن قیمت امروز از low دیروز (سیگنال فروش ) می باشد.

                    حال سوال اینجاست که تا چه حد High امروز از High دیروز بیشتر خواهد بود و یا Low امروز از Low دیروز کمتر خواهد بود ؟ در جواب باید گفت که بهترین راه حل برای دریافتن میزان این Break out آن است که می توانید متوسط اندازه بالاتر بودن High هر روز از روز قبل آن و یا پایینتر بودن low هر روز به نسبت روز گذشته اش را بسنجید

                    اصول و قوانین معامله در روش Break out

                    1)ابتدا High وLow نوسان قیمت دیروز را مشخص کنید (برای اینکار می توانید تایم فریم را به روزانه ببرید و بالاترین و پایین ترین قیمت های ثبت شده را در کندل روز گذشته را یادداشت کنید ) و سپس دو خط افقی در راستای این نقاط رسم نمایید .
                    )معمولا قیمت روز جاری پس از رسیدن به Low روز گذشته و گذشتن از این خط مجددا به سمت بالا باز خواهد گشت .پس از به وقوع پیوستن این Pull back بالاترین قیمت ثبت شده پس از قطع شدن خط ترسیم شده و بازگشت به سمت بالا را با حرف (B) مشخص می کنیم و پایین ترین قیمت ثبت شده پس از گذشت قیمت از خط ترسیم شده را با حرف (A) مشخص کنیم که همان نقطه Breal out استراتژی خواهد بود . حال بایستی منتظر گذر قیمت از خط ترسیم شده Low روز گذشته باشیم .

                    3) حال چنانچه قیمت پس از ادامه مسیر ، از نقطه (A) نیز گذشت ، معامله گر می تواند دقیقا چند پیپ پایینتر از نقطه (A) اقدام به فروش کند.

                    4)میزان حد سود معامله را به اندازه 2/3 فاصله بین نقاط A و B قرار می دهیم .

                    5)حد ضرر معامله را چند پیپ بالاتر از نقطه A قرار دهید.

                    * نکته : این استراتژی در تایم فریم های بالاتر از M30 بهتر عمل می کند .
                    جهــــان هــر کــــس بـــه وســــعت فــــــکر اوســـت...

                    نظر

                    • شاهین محلوجی
                      عضو فعال
                      • Jun 2011
                      • 2050

                      #40
                      آشنایی با چنگال های اندرو ( اندرو پیچفورک ) ( Andrews Pitchfork )

                      چنگال های “اندرو” (اندری) ، تکنیکی برای استفاده از روند ها می باشد. “آلن اندری” ابداع کننده این روش اعتقاد داشت خطوط روند کلاسیک کارایی بالایی در بازارها ندارند و خطوط روندی که از نقاط و پیوت های بیشتری می گذرد بسیار کاربردی تر می باشد. در عین حال بر مبنای این خط مرکزی باید تمامی نوسانات قیمت را در بین دو بال، که کانالهایی را برای قیمت می سازند داشته باشیم.
                      برای ترسیم یک “چنگال اندرو” تحلیلگر به سه نقطه (پیوت) که آغازگر موج های جدید باشد، نیاز دارد و پس از ترسیم چنگال پیچفورک باید مشاهده نماید که آیا چنگالش سه اصل اساسی ترسیمی را رعایت کرده یا خیر.
                      همانطور که در شکل زیر مشاهده می شود برای ترسیم یک چنگال پیچفورک به سه نقطه (پیوت) آغاز موج نیاز داریم. نقاط A وC نقش های یکسانی در تغییر جهت قیمت داشته اند و نقطه B نقشی خلاف نقاط A و C برای جابجایی قیمت ایفا می کند. بدین معنی که اگر نقاط A وC روندهای صعودی جاری را تبدیل به روند نزولی کرده اند نقطه B روند نزولی جاری را تبدیل به صعودی کرده است. در ترسیم چنگال صعودی این نقش ها معکوس می شود.


                      برای ترسیم یک چنگال به سه نقطه نیاز داریم که تا به اینجا با آنها آشنا شدیم. از این نقاط درک کردیم که تغییرات قیمت معمولا به صورت سینوسی و با تصحیح همراه هستند. برای ترسیم خط میانه که بیشترین نوسانات را قیمت حول آن محور داشته است می توان ما بین نقاط B و C را شناسایی کرد(محدوده سبز رنگی که در تصویر بالا بین B و C وجود دارد) و خطی را از نقطه A به این نقطه میانی ترسیم کرد. این خط شیب و زاویه خاصی نسبت به تغییرات قیمت دارد که نوسانات بسیاری حول این محور است. به اندازه شیب خط میانی می توان به موازاتش خطوطی را از نقاط B وC ترسیم کرد. معمولا قیمت مانند شکل، حول این محور و خط میانی بارها نوسان دارد. در عین حال نسبت به قیمت چنگال های بالا و پایین که موازی با خط میانی ترسیم شده عکس العمل نشان می دهد.
                      اصول اساسی ترسیم یک چنگال “اندرو” مناسب

                      برای ترسیم یک چنگال “اندرو” سه اصل باید وجود داشته باشد تا چنگال ما برای استفاده مقبول باشد. این سه اصل به شرح زیر است:
                      الف) در یک چنگال اندرو (اندرو پیچفورک) محدوده جابجایی قیمت حتما باید بین دو چنگال کناری(بال کناری) قرار گرفته باشد. بنابراین زمانی که قیمت از بین دو چنگال کناری خارج شود چنگال ترسیمی دیگر مورد تایید نخواهد بود.
                      ب) نقطه C در چنگال نزولی حتما باید بین نقاط A وB قرار گرفته باشد و در روند صعودی نقطه C باید بین نقاط A وB قرار گرفته باشد یعنی موج تصحیحی B به C حتما باید در محدوده نقاط A تا B باشد. اگر این اصل پا برجا نباشد و به عنوان مثال نقطه A بین نقاط B و C باشد نشانه دهنده این موضوع است که روندی قالب، در جهت صعودی یا نزولی در بازار وجود ندارد.
                      ج) اصل سوم نیز مانند اصل قبلی به این نکته اشاره دارد که نقطه C حتما باید بین نقاط A وB قرار گرفته باشد و نقطه B ما بین نقاط A و C نباشد. این مورد زمانی به وجود می آید که با وجود روند صعودی یا نزولی، تصحیحی کامل بین A تا B در نقطه C وجود ندارد.
                      اآشنایی با نحوه استفاده از چنگال “اندرو”

                      زمانیکه با ترسیم چنگالی کامل که تمامی اصول در آن رعایت شده است آشنا شدیم تکنیک هایی برای استفاده از چنگال “اندری” وجود دارد که می توانیم از آنها برای معامله در بازار استفاده کنیم.
                      1) روش استفاده اول از “چنگال اندری” زمانی است که با وجود ترسیم صحیح چنگال قیمت ها در بازار به سمت خط میانی چنگال حرکت نمی کنند. قیمت ها در روند نزولی اطراف بال بالایی و در روند صعودی اطراف بال پایینی حرکت دارند. این مساله که قیمت به خط میانی داخل چنگال نمی رسد می تواند نشانه ای از تضعیف قدرت روند جاری بازار در حالت فعلی باشد از این رو احتمال اینکه بال پایینی یا بالایی که قیمت حول آن خط در حال نوسان است شکسته شود بسیار محتمل است. شکل زیر نمونه ای از حالت اول ورود به معامله را برای یک چنگال صعودی نشان می دهد که با شکسته شدن خط بال پایینی می توان وارد معامله فروش شد.


                      2) قاعده دوم برای ورود به معامله زمانی ایجاد می شود که قیمت با اینکه به سمت خط میانی در حال حرکت است یک گپ (شکاف) در نزدیک خط میانی ایجاد می کند. گپ یا تثبیت قیمت در چنگال صعودی روی خط میانی و گپ یا تثبیت در چنگال نزولی زیر خط میانی نشانه ای پایداری روند در جهت فعلی می باشد. این موارد موقعیت های خوبی را برای ورود به معامله ایجاد می کنند. مثال این نمونه را در مثال زیر می توان مشاهده کرد.


                      3) قاعده سوم استفاده از چنگال زمانی مورد استفاده برای ورود به معامله قرار می گیرد که خط میانی برای قیمت تبدیل به یک خط حمایت یا مقاومت می شود و از پیشروی قیمت در روند نزولی به زیر خط میانی و در روند صعودی از پیشروی قیمت به بالای خط میانی جلوگیری می کند. معمولا برای استفاده از این ابزار در مورد ورود به معامله از شاخص نمای تکنیکی Stochastic (اندیکاتور استوکاستیک) استفاده می شود. اگرچه حالت بهینه برای ورود به معامله با مشاهده چنین وضعیتی که خط میانی چنگال حکم حمایت یا مقاومت را داشته، صبر کردن تا زمانی است که بال بالایی یا بال پایینی شکسته شود.
                      جهــــان هــر کــــس بـــه وســــعت فــــــکر اوســـت...

                      نظر

                      • شاهین محلوجی
                        عضو فعال
                        • Jun 2011
                        • 2050

                        #41
                        چنگال آندروز:خطوط عمل و عکس العمل

                        گام اول : ترسیم خط مرکزی

                        روش اول عمل و عکس العمل از سه نوع خط استفاده می نماید.خط مرکزی ، خطوط عمل و خطوط عکس العمل.
                        اولین گام برای استفاده از این روش انتخاب خط مرکزی مناسب است.

                        خط مرکزی می تواند یک خط میانه ، یک خط روند یا یک خط روند چند محوره باشد .خط مرکزی نمی تواند یکی از خطوط بالایی یا پائینی چنگال یا خطوط هشدار باشد.

                        نمودار زیر سهام شرکت هالیبرتون را با نماد HAL در چارچوب زمانی هفتگی نمایش می دهد.در این نمودار یک خط روند ساده با استفاده از دو نقطه محوری A،B ترسیم شده و به عنوان خط مرکزی انتخاب گردیده است.




                        گام دوم :ترسیم خطوط عمل

                        نمودار بعد نیز بر اساس نمودار قبلی ترسیم گردیده است .قانون آندروز در مورد عمل و عکس العمل در بازارهای مالی این است که هر عملی عکس العملی دارد.

                        عمل قسمت سمت چپ خط مرکزی است که در گذشته به وقوع پیوسته و عکس العمل در سمت راست خط مرکزی به وقوع خواهد پیوست.

                        به نظر آندروز عمل شکل گرفته در سمت چپ خط مرکزی دارای وابستگی با عکس العمل آتی در سمت راست خط مرکزی خواهد بود.

                        خطوط عمل با شیب مشابه خط مرکزی و در سمت راست آن ترسیم می شوند و یک نقطه محوری کف یا سقف قیمت را لمس می کنند.

                        در نمودار زیر خط عمل شماره 1 یک نقطه محوری کف و خط عمل شماره 2 یک نقطه محوری سقف را لمس کرده اند که به وضوح در نمودار نمایش داده شده است
                        .



                        گام سوم :ترسیم خطوط عکس العمل

                        خطوط عمل گذشته قیمت را نشان می دهند در حالی که خطوط عکس العمل چار چوبی برای آینده قیمت ترسیم می نمایند.

                        برای ترسیم خط عکس العمل شماره 1 ، فاصله بین خط مرکزی و خط عمل شماره 1 اندازه گیری و سپس خط عکس العمل با همین فاصله از خط مرکزی ولی در سمت راست رسم می شود.

                        خط عکس العمل شماره 2 هم به همین ترتیب ترسیم می شود.در این جاست که نام خط مرکزی معنی خود را می یابد.

                        خط مرکزی در مرکز خطوط عمل و عکس العمل قرار گرفته است و هر خط عکس العمل قرینه یک خط عمل نسبت به خط مرکزی است .

                        در نمودار زیر دو خط عمل و دو خط عکس العمل را که با شیب معادل خط مرکزی رسم شده اند مشاهده می کنید.



                        نمودار زیر ادامه نمودار قبلی قیمت نماد معاملاتی HAL است.مشاهده می کنید که در طول خط عکس العمل شماره 1 سه نقطه محوری سقف A،C،E تشکیل شده است.

                        مشاهده می کنید در عکس العمل نسبت به خط عمل شماره 1 که تنها بر اساس یک نقطه محوری ترسیم شده بود سه نقطه محوری روی خط عکس العمل متناظر آن شکل گرفته است.

                        هم چنین ببینید که چگونه دو نقطه محوری کف B،D روی خط عکس العمل شماره 2 تشکیل شده است که در عکس العمل نسبت به یک نقطه محوری مورد استفاده در ترسیم خط محوری شماره 2 پدید آمده است.

                        مفهوم عمل و عکس العمل آندروز بر این اصل استوار است که هر نقطه محوری می تواند منجر به تشکیل نقاط محوری عکس العمل شود.

                        بنابراین یک معامله گر معتقد به این روش ، به دنبال تشکیل نقاط محوری روی خطوط عکس العمل خواهد بود.



                        شکل بعدی یک مثال ساده از کاربرد روش اول عمل و عکس العمل را نمایش می دهد.در این نمودار قیمت آتی نقره طی ماه می 2002 نمایش داده شده است.

                        یک خط روند کف به سقف به عنوان یک خط مرکزی استفاده شده و خط عمل با استفاده از یک نقطه محوری کف و با شیب مشابه خط مرکزی رسم شده است.

                        خط عکس العمل نیز قرینه خط عمل نسبت به خط مرکزی است.مشاهده می کنید که چگونه یک نقطه محوری سقف پس از عبور قیمت از خط عکس العمل تشکیل شده است.

                        این نقطه محوری با حرف A نمایش داده شده است.



                        نمودار زیر مثالی از کاربرد روش اول عمل و عکس العمل آندروز را با استفاده از قیمت آتی مس طی ماه می 2002 نشان می دهد.

                        اولین قدم در استفاده از این روش انتخاب یک خط مرکزی مناسب است.در این مثال یک خط روند از سقف به کف به عنوان خط مرکزی مورد استفاده قرار گرفته است.

                        سپس چهار خط عمل با شیب مساوی با خط مرکزی و مماس بر نقاط محوری سمت چپ خط مرکزی رسم شده اند.خطوط عمل باید همگی مبتنی بر قیمت های قبل از خط مرکزی ترسیم شده باشند.

                        خطوط عکس العمل نیز با شیب مساوی خط مرکزی و با فاصله مساوی با خط عمل متناظر نسبت به خط مرکزی ترسیم می گردند.در این مثال قیمت با برخورد به خط عکس العمل شماره 1 ، نقطه ای محوری به نام A تشکیل داده و به سمت پائین برگشته است.

                        سپس مشاهده می شود که قیمت در ادامه مسیر خود با برخورد به خط عکس العمل شماره 2 نقطه محوری B و در برخورد با خط عکس العمل شماره 4 ، نقطه محوری C را تشکیل داده است.



                        نمودار بعدی نشان دهنده نمودار قیمت آتی قهوه طی ماه می 2002 است.خط مرکزی یک خط روند سقف به کف است .

                        سه خط عمل این نمودار با استفاده از نقاط محوری کف سمت چپ ،خط مرکزی ترسیم شده اند.سه خط عکس العمل میز به صورت قرینه خطوط عمل نسبت به خط مرکزی ترسیم گردیده اند.

                        مشاهده نمائید که قیمت با برخورد به خط عکس العمل شماره 1 ، نقطه محوری سقف A را تشکیل داده است.نمودار قیمت هم چنین با برخورد به خط عکس العمل شماره 2 نقطه کف B ، و در برخورد با خط عکس العمل شماره 3 ، نقطه سقف C را پدید آورده است.



                        در نمودار زیر قیمت سهام شرکت Sun Microsystems با نماد معاملاتی SUNW نشان داده شده است.یک خط روند از کف به سقف به عنوان خط مرکزی مورد استفاده قرار گرفته است.

                        در این نمودار فقط یک خط عمل وجود دارد که با علامت AL1 مشخص شده است.این خط از یک نقطه محوری کف به موازات خط مرکزی ترسیم شده است.

                        خط عکس العمل RL1 نیز خطی به موازات خط عمل و خط مرکزی است که با فاصله یکسان با خط عمل نسبت به خط مرکزی و در سمت راست آن رسم گردیده است.

                        در این نمودار مشاهده می شود که یک نقطه کف قیمت درست پس از برخورد قیمت به خط عکس العمل تشکیل شده است.



                        نمودار بعدی اولین نمودار از سه نمودار شاخص S&P 500 می باشد.اولین گام در استفاده از روش عمل و عکس العمل انتخاب خط مرکزی مناسب می باشد.

                        خط مرکزی این نمودار از یک نقطه سقف قبل از حمله تروریستی 11 سپتامبر تا نقطه کف بعد از این حمله ترسیم شده است.چنین روندی را می توان در مورد اکثر سهام در دوره مشابه یافت .خطوط عمل در نمودار بعدی توضیح داده شده اند.



                        نمودار بعدی نمودار دوم از این سری نمودارهاست که در آن دومین قدم از روش خطوط عمل و عکس العمل یعنی ترسیم خطوط عمل توضیح داده شده است.

                        در این شکل پنج خط عمل به موازات خط میانه و مماس بر نقاط محوری سقف سمت چپ خط میانه رسم گردیده است.
                        ترسیم خطوط عکس العمل را در نمودار بعدی ملاحظه خواهید کرد.



                        نمودار زیر آخرین نمودار از سری نمودارهای شاخص S&P 500 و کاربرد خطوط عمل و عکس العمل در آن است.پنج خط عکس العملی که در این شکل دیده می شود قرینه خطوط عمل نشان داده شده در شکل قبلی نسبت به خط مرکزی هستند.

                        در این نمودار مشاهده می شود که قیمت با برخورد به خط عکس العمل شماره 1 نقطه سقف A را تشکیل داده است.در برخورد قیمت با دومین خط عکس العمل نیز دومین نقطه سقف به نام B شکل گرفته است.

                        سپس بازار به نوسانات خود ادامه داده تا در برخورد با خط عکس العمل شماره 4 ، نقطه کف C را تشکیل داده است.در نهایت این شاخص با یک نوسان صعودی به خط عکس العمل پنجم رسیده و نقطه سقف D را شکل داده است.



                        در نمودار بعدی قیمت سهام شرکت GAP Inc با نماد معاملاتی GPS نشان داده شده است.در این نمودار یک خط میانه به عنوان خط مرکزی مورد استفاده قرار گرفته است چرا که اولین گام در استفاده از روش عمل و عکس العمل ، انتخاب خط مرکزی مناسب است.

                        در مواقعی از خط میانه به عنوان خط مرکزی استفاده می شود که قیمت در برخورد با آن برگشت کرده باشد.در شکل زیر مشاهده می کنید که قیمت صعود کرده و در برخورد با خط میانه در نقطه B با برگشت خود یک نقطه محوری تشکیل داده است.

                        چنین حرکتی نشان می دهد که این خط میانه برای استفاده به عنوان خط مرکزی مناسب می باشد.

                        دومین گام در کاربرد روش عمل وعکس العمل ترسیم خط عمل است.در این نمودار فقط یک خط عمل از نقطه محوری سقف A به موازات خط میانه رسم شده است.

                        سومین گام ترسیم خط عکس العمل قرینه خط عمل نسبت به خط مرکزی می باشد.مشاهده نمائید که چگونه قیمت پس از برخورد به خط میانه و تشکیل نقطه محوری B سقوط کرده و در حوالی خط عکس العمل ،نقطه کف C را تشکیل داده است.



                        نمودار زیر اولین نمودار از سه نمودار شرکت Abbott Labs با نماد معاملاتی ABT است.هر یک از این نمودارها قسمتی از یک مثال بلند مدت از روش اول عمل و عکس العمل ، با استفاده از یک خط میانه به عنوان خط مرکزی را نمایش می دهد.

                        در نمودار اول انتخاب خط میانه به این دلیل است که قیمت در برخورد با آن برگشت کرده و نقطه محوری A را تشکیل داده است.



                        نمودار بعدی نمودار دوم از این سری نمودارهاست که در آن دومین قدم از روش خطوط عمل و عکس العمل ،یعنی ترسیم خطوط عمل توضیح داده شده است.

                        خطوط عمل به موازات خط مرکزی و بر نقاط محوری رسم می گردند.

                        خط عمل شماره 1 یا AL1 از یک نقطه محوری سقف به موازات خط مرکزی ترسیم شده است.هم چنین خط عمل شماره 2 یا AL2 ،شماره 3 یا AL3 و نهایتا شماره 4 یا AL4 از نقاط محوری کف به موازات خط مرکزی رسم شده اند.
                        جهــــان هــر کــــس بـــه وســــعت فــــــکر اوســـت...

                        نظر

                        • شاهین محلوجی
                          عضو فعال
                          • Jun 2011
                          • 2050

                          #42
                          امواج الیوت
                          در این بخش به یکی از مهمترین بخشهای تکنیکال که امواج الیوت می باشند می پردازیم
                          مفهوم کلی امواج الیوت

                          اصل امواج توسط نلسون اليوت كشف گرديدكه حركت و برگشت انرا تشخيص مي دهد.
                          اليوت در اطلاعات بازار سهام كشف كرد كه تغييرات قيمت در بازار با ساختار خاصي انجام مي گيرد كه در واكنشهاي چرخشي يك اهنگ اصلي را دنبال مي كند. از اين كشف ، او سيستمهاي منطقي بررسي بازار را توسعه داد. اليوت 13 نوع موج مجزا كه در بازار سهام تكرار مي شدند را ترسيم نمود. اين امواج هيچ الزامي براي تكرار در زمان و يا دامنه خاصي ندارند. او مسيرها را تعريف ، ترسيم و نام نهاد. او توصيف كرد كه چگونه اين ساختارها به يكديگر متصل مي شوند، چگونه انها در يك الگوي قابل پيش بيني بزرگتر به يكديگر متصل مي شوند وّّّّّّهمينطور در مورد الگوهاي بزرگتر و بزرگتر.
                          بطور خلاصه اصل امواج يك مجموعه از مسيرهاست ويك تفسير از اين فرمها كه شبيه همه مسيرهايست كه تا بحال در حركت بازار اتفاق افتاده. توصيف اليوت تشكيل شده از يك سري قاعده تجربي راهنما براي تغييرات بازار. اليوت پيشگوئي قيمت براي بازار را مطرح نمود كه حالا بنام اصل امواج اليوت ناميده مي شود.


                          شکل امواجی که الیوت کشف کرد به این صورت می باشد

                          مد موج
                          در اينجا دو مد ازتوسعه امواج گفته مي شود. حركت و اصلاح كننده. امواج حركت داراي 5 موج ساختاري مي باشد، در صورتيكه امواج اصلاحي داراي ساختار سه موجه مي باشند.مد حركت بوسيله 5 موج اصلي شكل بالاو حركتهاي هم مسير شكل مي گيرد.بطور مثال موجهاي 1 ، 3 و 5 . اين ساختار حركت خوانده مي شود چون انها قدرت حركت بازار هستند. مد اصلاح بوسيله جبران كننده ها، معكوس شكل مي گيرد كه شامل موجهاي 2 و 4 در شكل 1-1 هستند. اين ساختار جبراني ناميده مي شود چون انها بخشي از مسير را بازگشت و يا انتقالي را كه موجهاي حركت ايجاد كرده را تصحيح مي كنند. بدينسان دو گونه اساسي و مختلف در ساختار و صورت آنها وجود خواهد داشت.

                          بازار سهام داراي يك حركت اصلي يا الگوي 5 موجه رو به بالا و سه موج روبه پايين و يك سيكل 8 موجه را مي سازدالگوي 5 موجه رو به بالا و 3 موجه رو به پايين را در شكل 2-1 مشاهده مي كنيم .



                          يك سيكل كامل شامل 8 موج مي باشدكه شامل دو مرحله اساسي است. مرحله حركت(كه 5 هم خوانده مي شود) زير موجهاي آن با عدد مشخص مي شوندو مرحله اصلاحي (كه 3هم خوانده مي شود)داراي زير موجهاي است كه با حروف مشخص مي گردند.
                          بترتيب1 2 3 4 5 براي موجهاي حركت وa b c براي موجهاي اصلاحي در شكل 2-1. در نهايت سيكل 8 موجه شكل 2-1 كامل مي شود و سيكل دوم شبيه به سيكل اول با5 موج روبه بالا (حركت) و 3 موج رو به پايين (اصلاحي) دوم اغاز مي گردد. سومين حركت شامل 5 موج حركت مي باشد و 3 موج اصلاحي ،كه اين سيكلها سه موج حركت از يك ساختار موجي بزرگتر را كامل مي كنند. اين نتيجه رادر شكل 3-1 با برچسب (5) مي بينيد.



                          در بالاترين نقطه موج (5) حركت نزولي اغاز مي شود در ساختار بزرگتر يكي از سه موج ،اين سه موج بزرگ رو به پايين قرينه موجهاي بزرگ رو به بالا هستند. نتيجه اين سيكلدر شكل 3-1 كامل شده اند. در شكل 3-1 توضيح داده شده كه هر بخش از موج حركت و هرسيكل كامل شامل بخشي از يك نسخه كوچكتر از خودش مي باشد.
                          اين يك واقعيت است: شكل 3-1 يك تصوير بزرگتر از شكل 2-1 مي باشد و اين نيز همچنين جزئي از يك سيكلبزرگتر. در شكل 2-1 هر موج به زير موجهاي كه خود از يك سيكل تشكيل شده اند تقسيمشده و هر كدام از آن موجها ... .
                          هر زير موج مانند 2 و 4 نقاط اصلاحي a b c رادارا هستند. موجهاي (1) و (2) در شكل 3-1 اگر در زير يك ميكروسكوپ نگريسته شوند خوديك موج [1] و [2] هستند. همه اين اشكال توضيح پديده دائمي از يك تغيير با درجهمتفاوت از بازار مي باشند.

                          طراحي ضروري
                          ساختمان تركيبي بازار چنان است كه در موج از يك درجه خاص به 8 موج از درجه كوچكتر تقسيم مي شود و اين 8 موج در حقيقت از 34 موج با سايز كوچكتر تشكيل شده است. اصل امواج بازتاب اين واقعيت است كه موجها از هر درجه در هر سري هميشه تقسيم و باز هم به درجه هاي كوچكتر تقسيم مي شوندو همزمان همه اين امواج ، امواج بزرگتر را مي سازند.
                          بهر حال ما مي توانيم از ساختار شكل 3-1 بعنوان دو موج استفاده كنيم ، هشت موج از 34 موج در اتصال با يكديگر يك بزرگتر را كه ما به ان اشاره مي كنيم را مي سازد.
                          حال مشاهده مي كنيم كه در داخل الگوي اصلاحي همچون موج [2] در شكل 3-1 موجهاي a و c كه رو به پايين هستند شامل 5 موج 1 2 3 4 5 همچون موج (b) كه بسمت بالا شامل 3 موج a b وc مي باشد. اين يك واقعيت را اشكار مي سازد كه موجهاي حركت هميشه رو به بالا نيستند و موجهاي اصلاحي هميشه رو به پايين حركت نمي كنند. حالت يك موج يك مسير مطلق نيست اما در كل مسير خودش را دارد. بغير از چهار استثنا كه جاي ديگر بحث خواهيم كرد امواج به مد حركت (5موج ) وقتيكه روند در ان مسير با موجهاي بزرگتر بوده و مد اصلاح (3 موج يا تغيير مسير) وقتيكه روند در مسير مخالف مي باشدتقسيم مي شود. موجهاي a و c موجهاي حركت هستند در روند مسير موج [2] موج (b) اصلاح كننده مي باشدچون موج (a) را اصلاح مي كندو مخالف موج [2] مي باشد. بطور خلاصه اساس گرايش اصل امواج ، حركت در يك مسير با يك روند بزرگ توسعه داده شده با 5 موج و واكنش مخالف ان با سه موج در همه اندازه هاي روند مي باشد.
                          *نكته: همه امواج نرمال با اعداد و حروف داخل دايره و امواج اصلي با اعداد و حروف داخل براكت نمايش داده مي شوند. به شكل 4-1 نگاه كنيد.
                          فرم مثالي اندازه مسير حركت و انتقال ان در يك مرحله بزرگتر را نشان مي دهد. اين مثال نتيجه شده از اصل امواج كه در هر بازاري وجود دارد و موجها به زير بخشهاي كوچكتر تقسيم مي شوند را نشان مي دهد
                          آخرین ویرایش توسط شاهین محلوجی؛ 2012/04/29, 23:07.
                          جهــــان هــر کــــس بـــه وســــعت فــــــکر اوســـت...

                          نظر

                          • شاهین محلوجی
                            عضو فعال
                            • Jun 2011
                            • 2050

                            #43
                            شمارش امواج

                            تعداد امواج در هر درجه :
                            حركت + اصلاح = سيكل
                            بزرگترين موج 1 + 1 = 2
                            بزرگترين زيرموج 3 + 5 = 8
                            زيرموج بعدي 13 + 21 = 34
                            زيرموج بعدي 55 + 89 = 144

                            همچنانكه مي دانيد تصوير 2-1 و 3-1 دربالا هيچكدام از اين دو شكل و شكل 4-1 حالت نهايي نيست. همانطور كه در قبل امده هر 8 موج (5موج رو به بالا و 3موج رو به پايين يا اصلاحي) يك سيكل را كامل مي كنندو اينها دو موج از سيكل با درجه بزرگتر را مي سازند. تا زمانيكه پيشرفت ادامه دارد، حركتها در ادامه درجه بزرگتري از موجها را مي سازند. برگشت هر زير موج در درجه كوچكتر ظاهرا ادامه بدون پايان ماجراست. در نهايت ما مي توانيم همه امواج را با دو حالت كه از موجها تشكيل شده اند (حركت و اصلاح) بدانيم.
                            اليوت خودش هرگز نيانديشيد كه چرا اساس بازارها از 5 موج پيشرفت و 3 موج بازگشت تشكيل شده اند. او بصورت ساده ان را رويداد مي ديد. ايا الزامي براي بودن 5 موج (حركت ) و3 موج (بازگشت ) وجود دارد؟ در باره ان فكر كنيد تا درك كنيد اين حداقل نياز مي باشد. و كارامدترين متد بدست امده براي درك نوسان و پيشرفت در حركت خطي بازار مي باشد. مقدار موجهاي كه ميزان نوسان را مي سازند 3 موج (اصلاحي) هستند سه موج در حركت كه برعكس پيشرفت عمل مي كنند.پيشرفت در مسير اصلي روند با وجود دوره هاي برگشتي ، با حداقل 5 موج انجام مي گيرد.كه به سادگي برگشت با سه موج ارام نوسان را ادامه مي دهد.مي توان گفت علامت گذاري 3-5 بيشترين كارائي را دارد.و نمونه واقعي زير مي تواند اين را بنمايش بگذارد.

                            قابليت تغيير در ريشه هاي اصلي

                            اگر اصول اصلي كه در بالا تشريح گرديد كاملا نشان داده شوند اصل امواج بسادگي مورد استفاده قرار مي گيرد و نشان دهنده رفتار بازار مي باشد. بهر صورت جهان واقعي خوشبختانه يا بدبختانه اينقدرها ساده نيست. از اينجا تا به بعد مي خواهيم چگونگي رفتار واقعي بازار را تشريح كنيم. انچه كه اليوت تشريح نمود و در ان موفق بود.

                            درجه موج

                            همه موجها مي توانند با اندازه واقعي دسته بندي شوند. اليوت 9 درجه از امواج را يافته بود. از حركتهاي كوچك در يك چارت يك ساعته تا بزرگترين موج كه او مي پنداشت در داده هاي شناخته شده وجود دارد. او نامهاي ليست زير از كوچكترين تا بزرگترين را انتخاب نمود:
                            Grand Supercycle
                            Supercycle
                            Cycle
                            Primary
                            Intermediate
                            Minor
                            Minute
                            Minuette
                            Subminuette

                            بترتيب: سوپر سيكل بزرگ - سوپر سيكل - سيكل و الی آخر
                            فهم اين نكته مهم است كه اين نامها درجه موجها را قابل شناسائي مي سازد. بعنوان مثال وقتي ما به صعود بازار سهام امريكا از سال 1932 مراجعه مي كنيم. ما از يك سوپر سيكل با زير بخشهاي زير سخن مي گوئيم.
                            1932 - 1937 موج اول از درجه سيكل
                            1937 - 1942 دومين موج از درجه سيكل
                            1942 - 1966 سومين موج از درجه سيكل
                            1966 - 1974 چهارمين موج از درجه سيكل
                            1974 - ??19 پنجمين موج از درجه سيكل
                            موجهاي سيكل به موجهاي از درجه Primary كه خود از موجهاي Intermediate تشكيل شده اند تقسيم و موجهاي Intermediate به موجهاي كوچكتر تقسيم مي شوند و ...
                            همانطور كه از طول و عرض جغرافيايي براي شناسائي مكانهاي جغرافيايي استفاده مي گردد بوسيله استفاده از اين فهرست ، اناليزورها مي توانند موقعيت يك موج را در كل حركت بازار تشخيص دهند. بعنوان مثال " ميانگين صنعت داو جونز در موج Minute V از موج Minor 1 از مــوج (Intermediate (3 و... شناساننده موقعيت حركت در امتداد تاريخچه بازار مي باشد.




                            شايد از اين خوشايندتر براي دانشمندان ، علامت گذاري با اعداد انديس دار بود اما انوقت خواندن علامتها روي چارت چيز وحشتناكي مي بود. جدول بالا جهت اشنائي چشم شما مي باشد. چارتها را ممكن است با رنگهاي مختلف براي درجه هاي مختلف ترسيم كنند.
                            در واژگان پيشنهادي اليوت ، از واژه سيكل استفاده گرديده است و اين به معناي خاص كلمه نمي باشد و فقط يك نام است. اين در حقيقت چون "Primary swing"، "Primary " و "Primary bull" كه در گذشته بدون دليل خاص بوسيله تئوريسين هاي بازار Dow استفاده مي گرديده ، استفاده گرديده است.
                            اين واژگان هيچ اشكالي را در شناسائي درجه ها توليد نمي كنند و نويسندگان هيچ اسراري بر تصحيح انها ندارند.اگر چه بدون عادت به انها نيز ما در استفاده از انها راحت هستيم. شناسائي دقيق درجه موج در زمان جاري بخش دشوار اصل امواج مي باشد. بخصوص در شروع يك موج جديد ، تصميم گرفتن براي اينكه درجه اولين زير موج چيست ، سخت مي باشد. دليل اصلي سختي اين كار در عدم وابستگي درجه موج به قيمت و يا طول زمان است. درجه موجها وابسته به فرمشان است كه تابعي از قيمت و زمان مي باشد. درجه يك موج وابسته به اندازه و موقعيت حركت به بازگشت ، مجاورت و احاطه موجهاست.
                            اين فرضيه نسبي يكي از صورتهاي اصل امواج است كه بازار واقعي را تفسير مي كند. خوشبختانه تعيين دقيق درجه يك موج معمولا با موفقيت پيش بيني ارتباط زيادي ندارد با اينكه ارتباط درجات امواج اهميت بيشتري را دارا هستند.
                            يك چالش ديگر از اصل امواج تغيير پذيري فرمهاست كه دربعدا اين دوره تشريح خواهد شد.

                            عمل موج

                            هر موج يكي از دو نقش عمل يا برگشت را بازي مي كند بخصوص يك موج ممكن است خاصيت متفاوتي در يك درجه بزرگتر يا برعكس داشته باشد. عملكرد يك موج وابسته به مسير اوست. هر موجي كه در مسير روند بوده و بخشي از يك موج درجه بزرگتر را مي سازد را موج حركت مي گويند. و هر موجي كه در مسير مخالف روند بوده و بخشي از موج درجه بالاتر را مي سازد را موج واكنشي يا اصلاحي مي گويند. موجهاي حركت با شماره ها و حروف فرد شماره گذاري مي شوند و موجهاي برگشتي يا اصلاحي با اعداد يا حروف زوج شماره گذاري مي شوند.
                            همه موجهاي اصلاحي در خلاف جهت روند هستند.

                            موجهاي حركت

                            موجهاي حركت به 5 موج تقسيم مي شوندكه با مشخصات قطعي ، هميشه حركت در مسير روندي از درجه بزرگتر را انجام مي دهند. انها نسبتا اسان تشخيص داده مي شوند.
                            در موجهاي حركت ، موج دوم هرگز بيش از 100٪ موج اول برگشت و موج چهارم هرگز بيش از 100٪ موج سوم برگشت نمي نمايد . ضمنا موج سوم هميشه حركتي بيش از موج اول خواهد داشت. هدف موجهاي حركت ساخت يك پيشرفت است، و اين موارد ارايش انها را بيمه مي كند.
                            اليوت ضمنا كشف كرد كه در دوره هاي قيمت ، موج سوم بيشتر اوقات طول بزرگتري دارد و هرگز كوتاهترين موج از موجهاي حركت (1،3،5) نمي باشد. بنابراين موج سوم بخش بيشتري از حركت (نسبت به موجهاي 1و5) را بخود اختصاص مي دهد. اين قانون خوش اينديست. تقريبا داشتن يك پايه و اساس رياضي خوب مي باشد. اينجا دو گونه موج حركت وجود دارد ، واكنشها و مثلثهاي قطري
                            حركت بيشتر موجهاي حركت يك واكنش مي باشند.در يك واكنش موج چهارم وارد محدوده موج اول نمي گردد. اين قانون براي تمام بازارهاي بدون Leverage است.در خصوص پيشگوئي بازارها با Leverage زياد ، مي توان گفت در دوره هاي كوتاه مدت قيمت بسيار تحريك مي شود كه در بازارهاي ارزي(بدون Leverage) رخ نمي دهد و همچنين overlap اورلپ( روي هم افتادن موجها) معمولا بصورت روزانه اتفاق مي افتد و در طول روز نوسانات قيمت بندرت اورلپ مي كنند.(بازار Forex يك بازار داراي Leverage مي باشد.) در ضمن سهم موجهاي 1،3،5 از يك تحرك ميزان حركت رو به جلوي انهاست و موج سوم مشخصا حركت بيشتري نشان خواهد داد. تصاوير 4-1 در بالا حركتها را در موجهاي 5،3،1، A و C شرح مي دهد.
                            براي توضيح بیشتر مي توان گفت: اين چند قانون ساده از تفسير حركت امواج است. يك رفتار حاكم بر امواج را قانون مي گوييم . بنوعي چاره اي نيست كه مشخصات امواج را خطوط راهنما بناميم. خطوط راهنما اطلاعات حركات امواج هستند كه شامل كوتاه سازي ، تناوب ، يكساني ، كاناليزه كردن ، خصوصيات و سهم انها در ارتباطات بين امواج مي باشند. يك قانون نبايد هرگز نقض گردد. ايجاد كنندگان قوانين در سالهاي زياد از كار با الگوهاي بيشمار انها را پيدا كرده اند. بعنوان مثال در درجه Subminuette وقتي تمام قوانين و خطوط راهنما نشان دهنده شكست قانون بودند تحليلگران مسير شكست قانون را جزء به جزء دنبال نموده و قانون جديدي از اصل امواج را يافتند. اين قوانين ابزار بسيار قوي و صحيحي است كه ما در اين بحث وسيع تشريح خواهيم كرد.
                            جهــــان هــر کــــس بـــه وســــعت فــــــکر اوســـت...

                            نظر

                            • شاهین محلوجی
                              عضو فعال
                              • Jun 2011
                              • 2050

                              #44
                              البته باید در نظر داشته باشیم حرکات بازار و یا به نوعی انتظارات انسانی از بازار در تمامی این درجات مستقیم و یکسان نیست بلکه غالبا موجی شکل و دوره ای است.
                              رشد (و نزول) قیمت ها در بازار و انتظارات انسانی عبارت است از پنج موج صعودی و سه موج نزولی. این الگوی هشت موجی دوره های تناوبی صعود و نزول بازار یا اقتصاد را نمایش می دهد.
                              قاعده کلی موج ها سه هدف اصلی دارد: پیشگویی مسیر بازار، مشخص کردن نقاط بازگشت و تهیه کردن راهنما برای ورود و خروج از موقعیت های معاملات.
                              موج های حرکتی(Motive) دارای ساختار پنج موجی شماره دار 1 الی 5 هستند و در مسیری از حرکت روند اصلی درجه بزرگتر می باشند.
                              قواعد پایه برای موج های انگیزشی: موج 2 نمی تواند بیشتر از اندازه موج 1 بازگشت داشته باشد. موج 3 هرگز نمی تواند کوچکترین موج باشد و در عین حال معمولا بزرگترین موج می باشد.
                              ساختار پنج موج حرکتی به دو دسته کلی تقسیم بندی می شود: انگیزشی(Impulse) که خود شامل دو گروه انبساطی(Extension) و کوتاه شده (Truncation) می باشد و موج های مثلث های قطری انگیزشی (Diagonal Triangles)
                              در موج های انگیزشی(Impulse) موج چهار هرگز وارد محدوده قیمت موج یک نمی شود. موج های 1، 3 و 5 قسمتی از موج های حرکتی هستند و موج 3 همیشه خود یک موج انگیزشی(Impulse) است. بنابراین همانطور که در شکل زیر مشخص است دو موج شماری سمت چپ نادرست و موج شماری سمت راست صحیح می باشد.

                              در مثال های زیر به وضوح مشاهده می شود موج 4 وارد محدوده موج 1 نشده و در عین حال موج 3 کوتاه ترین موج نمی باشد.

                              جهــــان هــر کــــس بـــه وســــعت فــــــکر اوســـت...

                              نظر

                              • شاهین محلوجی
                                عضو فعال
                                • Jun 2011
                                • 2050

                                #45
                                در صورتی که امواج 1، 3 و 5 شامل 5 ریز موج باشند معمولا یکی از آنها انبساط می یابد و بزرگتر از دو موج دیگر می شود. به این حالت موج انگیزشی انبساط یافته می گوییم. در بازار سهام و تبادلات ارزی معمولا حالت انبساط یافته (Extension) در موج 3 مشاهده می شود و در بازار های کالا معمولا در موج 5 مشاهده می شود.


                                در بعضی حالت های خاص معمولا با انبساط پیدا کردن موج 3، قله موج 5 فراتر از قله موج سه حرکت نمی کند. به این حالت موج 5 کوتاه شده(Truncation) می گوییم. در این حالت ریز موج های 5 تایی موج 5 کوتاه شده باید در محدوده موج قبل از خود باشد؛ موج 5 نباید فراتر از موج 3 پیش روی کند و معمولا همانطور که ذکر شد بعد از موج سه انبساط یافته تشکیل می شود.


                                هانطور که در شکل زیر مشاهده می شود موج 5 بعد از انبساط موج 3 از دست یابی به کف جدید بازمانده و حالت موج 5 کوتاه شده را به وجود آورده است.


                                اگر به خاطر داشته باشید گفتیم، ساختار پنج موج حرکتی به دو دسته کلی تقسیم بندی می شود: انگیزشی(Impulse) که خود شامل دو گروه انبساطی(Extension) و کوتاه شده (Truncation) می باشد و موج های مثلث های قطری (Diagonal Triangles).
                                در مثلث های قطری بر اساس یک قانون همیشگی ریز موج های 1، 3 و 5 همگی از سه موج تشکیل شده اند. برخلاف موج های انگیزشی، در مثلث های قطری موج 4 همیشه وارد محدوده موج یک می شود. مثلث های قطری معمولا نشانه خستگی یا به اتمام رسیدن الگوی یک درجه بزرگتر از خود می باشند و معمولا دو خط امتداد نقاط سقف و کف مثلث دو گوشی که کلیات مثلث قطری را می سازد همگرا می باشد.



                                جهــــان هــر کــــس بـــه وســــعت فــــــکر اوســـت...

                                نظر

                                در حال کار...
                                X