آموزش تحلیل تکنیکال(گام به گام)+نمودارهای روزانه

Collapse
X
 
  • زمان
  • نمایش
Clear All
new posts
  • شاهین محلوجی
    عضو فعال
    • Jun 2011
    • 2050

    #16
    استوکستيک

    استوکستيک انديکاتور ديگري است که به ما در تشخيص انتهاي روند کمک مي کنند . استوکستيک عبارتست از يک اسيلاتور که موقعيت هاي اشباع خريد يا فروش (overbought, oversold) را در بازار اندازه مي گيرد .دو خط موجود در آن مانند MACD يکي سريع و يکي کند است

    چگونه استوکستيک را به کار ببريم ؟
    استوکستيک ها داراي مقياس 0 تا 100 هستند . زمانيکه خطوط استوکستيک بالاي هفتاد باشند ( خط قرمزنقطه چين که در نمودار بالا مي بينيد ) به اين معني است که بازار از خريد اشباع شده است و زماينکه استوکستيک زير 30 باشد ( نقطه چين آبي در نمودار بالا ) به معني اين است که بازار از فروش اشباع شده است . قاعده کلي اين است که وقتي بازار از خريد اشباع بود ، مي فروشيم ووقتي از فروش اشباع بود ، مي خريم .




    در نمودار بالا نگاه کنيد . مي بينيد که استوکستيک شرايط اشباع خريد را براي مدتي طولاني نشان مي دهد ، با اين حساب فکر مي کنيد قيمتها به کجا بروند ؟



    اگر بگوييد که سقوط مي کنند کاملا حق با شماست . زيرا بازار براي مدتي طولاني در حالت اشباع از خريد قرار داشته و يک بازگشت در شرف وقوع است .

    اين اساس کار استوکستيک است . بيشتر معامله گران استوکستيک را به طرق مختلفي به کار مي برند . ولي هدف اصلي آن تشخيص اشباع خريد يا فروش است .به مرور زمان مي آموزيد که چگونه استوکستيک را متناسب با سيستم معاملاتي خود به کار بگيريد .

    استوکستیک ها

    برای تشخیص اشباع خرید یا فروش به کار می روند .
    وقتی خطوط میانگین های متحرک بالای 70 است به این معنی است که بازار از خرید اشباع شده و زمان فروش است .
    وقتی خطوط میاینگین های متحرک زیر 30 است نشان دهنده این است که بازار از فروش اشباع شده و زمان خرید است .

    ) Stochastic Oscillator نوساننمای استوکاستیک(

    معرّفي و تفسير
    نوساننماي استوكاستيك یک نوساننمای اندازه حرکت (مومنتوم) است که موقعیتهای اشباع خريد و اشباع فروش را تعیین میکند. این شاخص قدرت و ضعف در بازار را قبل از نقطهی برگشت قیمت نشان میدهد. مبناي محاسبات استوكاستيك اين فرض است كه زماني كه قيمت سهم در حال صعود است، قيمت پاياني به بالاترين قيمت نزديك است. در مقابل زماني كه قيمت سهم در حال نزول است، قيمت پاياني به پايينترين قيمت نزديك است.
    این شاخص که توسّط دکتر «جورج لین» ابداع وتدوین شده از دو خط به نامهایK % (خط سريع) و D % (خط كند) طرّاحی گشتهاست. خط K % در مقایسه با D % نسبت به تغییرات قيمت حساستر است. خط D % میانگین متحرّک خط K % است که جهت به دست آوردن سيگنالهاي خريد و فروش به كار ميرود.
    همانند RSI معمولاً از یکK % با دورهي زماني 14 روزه (نوساننمای استوکاستیک 14 روزه) استفاده میشود. ولی با این حال تعداد دورهها بر اساس اهداف معاملهگر قابل تغییر است.
    براي درك بهتر تفسير استوكاستيك به مثال زير توجّه كنيد:
    اگر مقدار یک K % 14 روزه، 57 % باشد این بدان معناست که قیمت بسته شدن در مقایسه با 14 روز اخیر قدری بالاتر از نقطهی میانی (50 %) محاسبه شده برای کل 14 روز است. (يعني 57% دامنهي نوسان 14 روزه است.)
    K % میانگین متحرّکی به نامD % نیز دارد که تعداد دورههاي زمانی آن را خود تحليلگر تعیین میکند. نوساننمای استوکاستیک همواره بین صفر تا صد نوسان ميكند. اگر در نقطهای صفر باشد به معنی آن است که قیمت پاياني برابر پايينترين قيمت در دورهي زماني مشخّص شدهاست. (به عبارتی نشانهی توزیع و فشار فروش بر سهم است) و در مقابل، رسیدن به نقطهی صد این را میرساند که قیمت پاياني سهم بالاترین قیمت موجود در طول دورهی زمانی تعیین شده بودهاست. (به عبارتی نشانهی وجود تجمّع و فشار خرید بر سهم است.)
    سه نوع نوساننماي استوكاستيك وجود دارد: سريع، كند و كامل
    هر یک از استوكاستيكهاي سریع و کند از یک K % و یک D % تشکیل شدهاست. به منظور خلاصهنویسی هرگاه از K % (سریع) و D % (سریع) استفاده کردیم. منظور به استو کاستیک مربع است . همچنین هرگاه از K % (کند) و D % (کند) استفاده کردیم. K % و D % مربوط به استو کاستیک کند مدّنظر بودهاست. نیروی محرّک را در هر دو نوع استوكاستيك K % (سریع) تولید میکند.
    D % (سریع) که خط سیگنال است نسخهی تعدیلشدهای از K % (سریع) است. یکی از روشهای تعدیل اطّلاعات بهرهگیری از میانگین متحرّک است که همین روش در D % مورد استفاده قرار گرفتهاست. به عبارت ديگر اگر از K % (سريع) يك ميانگين متحرّك ـ معمولاً سه روزه ـ گرفته شود، D % سريع به دست ميآيد. از آنجا که K % (سريع) و D% (سريع) تقاطعهاي بسياري دارند، سيگنالهاي نادرست زيادي توليد ميكنند؛ در نتيجهK % (کند) ابداع گردید. برای یافتن K % (کند) از K% (سريع) ميانگين متحرّك 3 روزه ميگيرند. بدین ترتیب با اعمال میانگین متحرّک به اطّلاعات مربوط به K % (سریع) این خط یکنواختتر میشود. سپس خط سیگنال (D% (کند)) را هم با اعمال یک میانگین متحرّکn دورهای نسبت به K % (کند) بهدست میآوریم. بنابراين بهطور خلاصه براي به دست آوردن D % (کند) ابتدا از K % (سریع) يك ميانگين متحرّك 3 روزه گرفته ميشود تا K % (كند) به دست آيد؛ سپس D % (کند) با محاسبهي ميانگين متحرّك n روزهي K % (کند) دست ميآيد.
    نوساننمای استوکاستیک کامل سه پارامتر دارد:
    1) تعداد دورههایی که برای تولیدK % (سریع) لازم است.
    2) تعداد دورههای لازم براي صاف كردن خط سيگنال K % (كامل)
    3) تعداد دورههای لازم برای تولید خط D % (کامل)
    پارامتر اوّل نشاندهندهي تعداد دورههاي زماني لازم جهت محاسبهي K % (سريع) است.
    پارامتر دوم تعداد دورههاي لازم جهت صاف كردن K % (سريع) است تا به K % (كامل) برسد؛ به عبارت ديگر براي محاسبهي K % (كامل) از K % (سريع) ميانگين متحرّك ميگيرند كه اين پارامتر، دورهي زماني اين ميانگين متحرّك را نشان ميدهد.
    پارامتر سوم تعداد دورههاي زماني لازم جهت محاسبهي D % (کامل) از K % (كامل) است؛ يعني براي به دست آوردن D% (کامل) از K% (كامل) ميانگين متحرّك گرفته ميشود كه اين پارامتر، دورهي زماني اين ميانگين متحرّك را نشان ميدهد.
    نوساننماي استوكاستيك كامل نسبت به نسخههاي كند و سريع پشرفتهتر و انعطافپذيرتر است. همچنین میتوان استوكاستيكهاي كند و سريع را به آن تبدیل کرد؛ مثلاً یک استوکاستیک سریع «3 و14» به معناي آن است كه براي محاسبهي K % (سريع) از دورهي زماني 14 روزه استفاده ميشود. و براي محاسبهي D % (سريع) از K % (سريع) به دست آمده ميانگين متحرّك 3 روزه گرفته ميشود؛ بنابراين تبديل آن به استوكاستيك كامل با تركيب (3 و 1 و 14) انجام ميگيرد؛ به عبارت ديگر ابتدا از دورهي زماني 14 روزه جهت محاسبهي K % (سريع) استفاده ميشود؛ سپس از آن ميانگين متحرّك، 1 روزه گرفته ميشود تا K % (كامل) به دست آيد. (از آنجا كه ميانگين متحرّك 1 روزه است K % (كامل) با K % (سريع) برابر ميشود.) و در پايان از K % (كامل) به دستآمده ميانگين متحرّك 3 روزه گرفته ميشود تا D % (كامل) به دستآيد. با همين استدلال یک استوکاستیک کند «2 و 12» معادل یک استوکاستیک كامل (2 و 3 و 12) است.
    از استوكاستيك ميتوان هم براي اهداف بلندمدّت و هم براي اهداف كوتاهمدّت استفاده كرد كه اين كار با تغيير دورههاي زماني K % و D % صورت ميگيرد؛ به جدول زير توجّه كنيد:
    توضيحات سطح اشباع فروش سطح اشباع خريد دورهي D % دورهي K % هدف
    بسيار حساس 20 % 8 % 3 روز 5 تا 10 روز تركيب كردن با يك شاخص روند
    تنها تغييرات مهم را نشان ميدهد 30 % 70 % 3 روز 14 تا 21 روز استفاده از استوكاستيك به تنهايي و يا دورههاي ميان مدّت
    سيگنالها
    1) مناطق اشباع خريد/ اشباع فروش: نزول به زیر خط 20 و صعود به بالای 80 به ترتیب موقعیتهای اشباع فروش و اشباع خريد را به نمایش میگذارد. با این حال «لین» بر این باور بود که لزوماً در پي صعود استوكاستيك به بالای 80 نميتوان انتظار نزول قيمت داشت و همچنین رفتن به زیر خط 20 لزوماً به معنای وقوع صعود قيمت نیست؛ بلکه ممکن است سهم به حرکت خود در جهت نزولی یا صعودی ادامه دهد و لذا سیگنالهای قابل اعتماد تنها سيگنالهايي هستند كه از خروج قيمت از مناطق اشباع خريد و اشباع فروش ناشي ميشوند.
    برای بهرهگیری بهتر از این سطوح 20 و 80 پیشنهاد میشود که در مورد هر یک از بازارهای رونددار و بدون روند روشی خاص مورد استفاده قرار گیرد. استوکاستیکها در بازارهای بدون روند بهتر عمل میکنند. برای تشخیص رونددار یا بدون روند بودن بازار میتوانید از شاخصهاي مانند CMO یا مربع R استفاده کنید. اگر این شاخصها عدم وجود روند در بازار را اعلام کردند میتوان بر اساس سيگنالهاي مناطق اشباع خريد/ اشباع فروش عمل كرد. ولی اگر بازار رونددار بود تنها از سيگنالهاي همسو با روند استفاده كنيد و سيگنالهاي مخالف روند را ناديده بگيريد.
    2) سقفها و كفها:
    شکل سقفها و کفها در استوکاستیک قابل توجه است. اگر سقفها کمعرض و کمارتفاع باشند نشان از ضعیف بودن نيروهاي صعودي است و نيز احتمالاً حركت نزولي بعدي، حركتي قوي خواهد بود. در مقابل اگر کفها کمعرض و کمعمق باشند نیز نشانهی ضعيف بودن نيروهاي نزولي است و بنابراين احتمال اينكه حركت صعودي متعاقب حركتي قوي باشد، افزايش مييابد.
    3) تقاطع D % و K %: اعلانهای خرید و فروش از طریق تقاطع D % و K% پدید میآیند؛ به این ترتیب که اگر K% از پايين به بالا D% را قطع كند، سيگنال خريد است. اگر K% از بالا به پايين D% را قطع كند، سيگنال فروش است با این حال سیگنالهایی که به این شیوه تولید میشوند چندان قابل اعتماد نیستند؛ زیرا تعدادشان زیاد است که این خود منجر به تولید سیگنالهای نادرست بسیار میشود.
    4) واگرايي: يكي از مهمترين سيگنالهاي استوكاستيك، واگرايي است. اگر اين واگرايي در مناطق اشباع خريد/ اشباع فروش رخ دهد، اهميت دو چندان مييابد. به عبارت ديگر واگرايي صعودياي كه در منطقهي اشباع فروش رخ دهد، از اهميت بيشتري برخوردار است؛ به همين ترتيب واگرايي نزولياي نيز كه در منطقهي اشباع خريد رخ دهد، معتبرتر است.
    «لین» از واگراییهای کلاسیک که گونهای از واگراییهای سهگانه (سه قلو) بودند نیز به عنوان سیگنال استفاده کردهاست

    Stochastic Oscillator

    اندیکاتور تکنیکی اسیلاتور استوکاستیک جایی که یک قیمت سهام بسته شده است را نسبتبه دامنه قیمتش در طول مدت یک دوره زمانی مشخص مقایسه میکند. اسیلاتور استوکاستیکبصورت دو خط نمایش داده میشود. خط اصلی را %K مینامند. خط دوم که %D نامیده شده استیک میانگین متحرک از %K است. خط %K بصورت یک خط توپر نمایش داده میشود و خط %D معمولاً بصورت یک خط نقطه چین نشان داده میشود.
    چندین راه برای تفسیر یکاسیلاتور استوکاستیک وجود دارد. سه روش مشهور عبارتند از:
    • زمانی خرید کنید که اسیلاتور (یا %K یا %D) به زیر یک مقدار مشخص شده (برای مثال، 20) بیافتد و سپس به بالای آن مقدار صعود کند. زمانی فروش کنید که اسیلاتور به بالای مشخص شده (برایمثال، 80) صعود کرده و سپس به زیر آن مقدار نزول کند؛
    • زمانی خرید کنید که خط %K به بالای %D صعود کند و زمانی فروش کنید که خط %K به زیر %D نزول کند؛
    • درجستجوی واگرایی ها باشید. برای مثال: جاییکه قیمتها یکسری بالاهای جدید میسازند وتلاش اسیلاتور استوکاستیک برای غلبه بر بالاهای قبلی اش با شکست مواجه میشود.
    محاسبه
    اسیلاتور استوکاستیک دارای چهار متغییر است:
    • دوره های %K: این تعداد دوره های زمانی مورد استفاده در محاسبات استوکاستیک میباشد؛
    • دورههای کاهنده %K: این مقدار، گردسازی داخلی %K را کنترل میکند. مقدار عددی برابر 1بعنوان یک استوکاستیک سریع در نظر گرفته میشود، مقدار 3 بعنوان یک استوکاستیک سریعدر نظر گرفته میشود؛
    • دوره های %D: این تعداد دوره های زمانی مورد استفاده درهنگام محاسبه میانگین متحرک %K است؛
    • روش %D: روشی (برای مثال، نمایی، ساده،گرد «یا صاف» شده، یا وزنی) است که در محاسبه %D مورد استفاده قرارمیگیرد.
    فرمول برای %K عبارت است از:
    %K = (CLOSE-LOW(%K))/(HIGH(%K)-LOW(%K))*100
    که در آن:
    CLOSEقیمت بسته شدنامروز است؛
    LOW(%K)پایین ترین low در دوره های %K است؛
    HIGH(%K)بالاترین high در دوره های %K است.
    میانگین متحرک %D برطیق فرمول: %D = SMA(%K, N) محاسبه میشود
    جهــــان هــر کــــس بـــه وســــعت فــــــکر اوســـت...

    نظر

    • شاهین محلوجی
      عضو فعال
      • Jun 2011
      • 2050

      #17
      توضیحات تکمیلی اندیکاتو RSI

      Relative Strength Index
      شاخص قدرت نسبي يا Relative Strength Index، شبيه استوکستيک براي تعيين وضعيتهاي اشباع خريد يا اشباع فروش به کار مي رود . مقياس بندي آن از 0 تا 100 است . وقتي RSI بالاي هشتاد باشد نشان دهنده اشباع خريد و وقتي زير بيست باشد نشان دهنده اشباع فروش است .


      استفاده از RSI
      کاربرد RSI مانند استوکستيک است . از نمودار بالا شما مي فهميد که زمانيکه RSI به زير بيست سقوط مي کند نشان دهنده وضعيت اشباع فروش در بازار است . بعد از سقوط قيمت به سرعت بر مي گردد .

      RSI بسيار محبوب است زيرا مي تواند به عنوان تاييدي بر تشکيل روند تلقي شود . اگر فکر مي کنيد که روندي در حال شکل گيري است نگاهي به RSI بيندازيد و ببينيد آيا بالاي پنجاه است يا پايين آن . اگر دنبال شکل گيري روند صعودي هستيد از بالاي پنجاه بودن RSI اطمينان حاصل کنيد . اگر دنبال روند نزولي هستيد مطمئن شويد که RSI زير پنجاه قرار دارد .


      در شروع نمودار بالا مي بينيم که احتما ل شکل گيري روند رو به بالا وجود دارد . براي پيش گيري از اشتباه صبر مي کنيم تا RSI از بالاي پنجاه بگذرد تا حدس ما تاييد شود . با گذشتن RSI از پنجاه به اندازه کافي از شکل گيري روند صعودي مطمئن مي شويم .

      يكي از انديكاتورهايي كه بطور گسترده در تحليل تكنيكال مورد استفاده مي باشد، انديكاتور RSI مي باشد كه از طريق رسم خطوط روند و خطوط حمايت و مقاومت روي آن ميتوان جهت بازار را تشخيص داد.
      علاوه براين با ترسيم خطوط مربوط به واگرايي و همگرايي بروي قله ها و دره هاي ايجاد شده در اين انديكاتور مي توان نشانه هاي بازگشت يا ادامه مسير بازار را تشخيص داد.
      نكنه قابل توجه، عكس العمل قيمت در حالت شروع يك روند در شاخص RSI مي باشد. در اين حالت نمي توان تنها با اتكا به اين انديكاتور تصميم قطعي مبني بر آغاز يا خاتمه ي يك روند گرفت زيرا در اين حالت قيمت بدون توجه به عدد انديكاتور و بدون توجه به قرار داشتن منحني در منطقه ي اشباع خريد يا فروش به حركت صعودي يا نزولي خود ادامه مي دهد.
      مثال قابل ذكر درمورد اين مطلب در جفت ارز يورو دلار و در سال 2008 كاملا مشهود است كه عدد انديكاتور RSI بدون توقف درحال ريزش يا افت بود و منطقه ي حمايت جديدي را در انديكاتور و در عدد 8 بوجود آورد كه تا قبل از آن تا اين محدوده نزول نكرده بود.



      سیگنالهاي RSI
      -1 نوسانهای ناقص و واگراییها:
      معاملهگران برای یافتن سیگنالهای خرید و فروش به دنبال نوسانهای ناقص یا همان کفها و سقفهای دوگانه میگردند. اگر RSI تشكيل سقف دوگانه (نوسان ناقص) دهد سيگنال فروش است؛ یعنی ابتدا RSI بالاتر از 70 تشکیل یک سقف دهد (سقف اوّل) و سپس پایین بیاید و یک کف بسازد (کف اوّل) دوباره بالا رود و سقف دیگری بسازد (سقف دوم) که این سقف پایینتر یا مساوی سقف اوّل باشد. اکنون اگر RSI شروع به پایین آمدن بکند در نقطهای كه RSI از کف اول عبور میکند سیگنال فروش صادر میشود.
      بهطور معکوس اگر RSI زیر 30 باشد و تشکیل یک کف دهد (کف اوّل) سپس صعود کند و یک سقف بسازد (سقف اوّل) و دوباره نزول کند و کف دیگری بسازد (کف دوم) که این کف بالاتر یا مساوی کف قبلی باشد. اکنون اگر RSI شروع به بالا رفتن کند در نقطهای که از سقف اول عبور ميکند سیگنال خرید صادر میشود.
      نوسانهای ناقص میتوانند منجر به واگرایی بین RSI و قیمت شوند.
      مثلاً وقتی نمودار قیمت تشکیل یک سقف یا کف جدید بدهد ولی RSI نتواند چنین الگویي را تشکیل دهد واگرایی پدید میآید. واگرایی میتواند نشانهی برگشت احتمالی روند باشد. از نظر ویلدر واگراییها مهمترین سیگنالهایی هستند که توسّط RSI ایجاد میشوند.
      2 -خطوط روند:
      استفاده از خطوط روند در نمودار RSI میتواند سیگنالهای خوبی را فراهم کند، بهویژه وقتی که با الگوها و آرایشهای نمودار قیمت همراه شود. هنگامی که خطوط روند در هر دو نمودار قیمت و RSI شکسته شوند سیگنال خرید یا فروش قابل اعتمادی ایجاد میشود.
      -3 تقاطع در خط مرکزی:
      خط مرکزی در مورد شاخص RSI خط 50 است. حرکت RSI به بالای این خط میتواند تأییدی باشد بر سیگنالهاي خریدی که پیش از این صادر شدهاست. و برعکس حرکت RSI به زیر 50 سیگنالهاي فروش را تحکیم مینماید. در هر حال قرار گرفتن RSI بالای این سطح نشانهی غلبهي میانگین سود به ضرر است و بالعكس.
      -4 الگوهای نموداری:
      در نمودار RSI میتوان به دنبال الگوهای نموداری (مانند سر و شانه، کنجهای صعودی و ...) بود. ممکن است این الگوها در نمودار قیمت نیز دیدهشوند و یا ممکن است پنهان باشند.
      5-واگرایی:
      همانطور که پیش از این گفتهشد ویلدر مهمترین سیگنال RSI را مربوط به واگراییها میداند؛ واگرايي صعودي سيگنال خريد و واگرايي نزولي سيگنال فروش است.

      -6 استفاده از سطوح اشباع خرید/ اشباع فروش:
      پیش از این نیز گفته شد که ویلدر سطح 70 را به عنوان سطح اشباع خرید در نظر گرفت و سطح 30 را به عنوان سطح اشباع فروش؛ به عبارت دیگر اگر مقدار RSI بالای 70 باشد قیمت در منطقهي اشباع خرید قرار دارد و اگر مقدار RSI زیر 30 باشد قیمت در منطقهي اشباع فروش قرار دارد. مانند تمام نوساننماهای اشباع خريد/ اشباع فروش بهترین زمان فروش نقطهای است که RSI از بالای 70 به زیر آن نزول کند (از منطقهي اشباع خرید خارج شود.) و به همین ترتیب بهترین زمان خرید نیز زمانی است که RSI از زیر 30 به بالای آن حرکت کند (از منطقهي اشباع فروش خارج شود).
      توجّه داشتهباشید که استفاده از سیگنالهای مناطق اشباع خرید / اشباع فروش تنها زمانی قابل قبول است که قيمت، روند مشخّصي نداشتهباشد.
      جهــــان هــر کــــس بـــه وســــعت فــــــکر اوســـت...

      نظر

      • شاهین محلوجی
        عضو فعال
        • Jun 2011
        • 2050

        #18
        ميانگين هاي متحرک ساده ( Simple Moving Averages)

        ميانگين هاي متحرک ساده ( SMA)

        يک ميانگين متحرک ساده ، ساده ترين نوع ميانگين هاي متحرک است . ( نه بابا ، راست مي گي:D:D ) . اساسا يک ميانگين متحرک ساده به اين صورت بدست مي آيد :
        قيمتهاي بسته شدن در “X” پريود اخير را با هم جمع مي کنيم ، سپس حاصل را بر “X” تقسيم مي کنيم . اجازه بدهيد بيشتر توضيح بدهم .

        اگر مي خواهيد ميانگين متحرک با دوره پنج را در يک نموداريک ساعتي رسم کنيد بايد در نقطه مورد نظر قيمتهاي بسته شدن براي پنج ساعت آخر قبل از آن را با هم جمع کرده و حاصل را بر پنج تقسيم کنيد . همين طور براي تمام نقاط تا آخر ودر نهايت اتصال اين نقاط به همديگر ميانگين متحرک شما را تشکيل مي دهد .

        اگر مي خواهيد ميانگين متحرک با دوره پنج را در يک نمودار ده دقيقه اي رسم کنيد بايد در نقطه مورد نظر قيمتهاي بسته شدن براي پنجاه دقيقه آخر قبل از آن را با هم جمع کرده و حاصل را بر پنج تقسيم کنيد . همين طور براي تمام نقاط تا آخر ودر نهايت اتصال اين نقاط به همديگر ميانگين متحرک شما را تشکيل مي دهد

        اگر مي خواهيد ميانگين متحرک با دوره پنج را در يک نمودارسي دقيقه رسم کنيد بايد در نقطه مورد نظر قيمتهاي بسته شدن براي صدو پنجاه دقيقه آخر قبل از آن را با هم جمع کرده و حاصل را بر پنج تقسيم کنيد . همين طور براي تمام نقاط تا آخر ودر نهايت اتصال اين نقاط به همديگر ميانگين متحرک شما را تشکيل مي دهد.
        و همين طور الي آخر .............

        بيشتر بسته هاي نرم افزار نمودار اين محاسبات را براي شما انجام مي دهند . دليل اينکه ما اينها را در اينجا براي شما توضيح مي دهيم اين است که شما مباني اساسي ميانگين هاي متحرک را آموخته و با توجه به نحوه محاسبه آنها ببينيد که کداميک براي سيستم معاملاتي شما بهتر است .

        ميانگين هاي متحرک هم مانند ساير انديکاتورها با تاخير عمل ميکنند . از آنجاييکه شما ميانگين قيمت را درنظر مي گيريد شما پيش بيني آينده را مي ينيد نه خود آينده را . حواستان باشد قرار نيست ميانگين هاي متحرک شما را عالم غيب کند !

        در اينجا مثالي از نحوه ملايم کردن حرکت قيمت توسط ميانگين متحرک را مشاهده مي کنيم .

        در نمودار بالا شما سه SMA ساده را مي توانيد مشاهده کنيد . همانطوري که مي بينيد ، هر چقدر دوره SMA طولاني تر باشد ، آن ميانگين از قيمت دورتر مي شود . دقت کنيد که چگونه SMA 62 از SMA 30 و SMA 5 از قيمت دورتر است .اين به خاطر اين است که شما براي SMA 62 قيمت هاي بسته شدن 62 دوره قبل را با هم جمع زده و به 62 تقسيم کرده ايد و همين امر باعث کندي عکس العمل ميانگين به حرکت قيمت شده است .

        SMA هاي موجود دراين نمودار يک ديد کلي از تمايل بازار در آن نقطه به شما مي دهد . با کمک ميانگين هاي متحرک ما به جاي آنکه روي قيمت فعلي تمرکز کنيم ، ديد بازتري نسبت به قيمت پيدا مي کنيم و پيش بيني ما به واقعيت نزديکتر خواهد بود
        جهــــان هــر کــــس بـــه وســــعت فــــــکر اوســـت...

        نظر

        • شاهین محلوجی
          عضو فعال
          • Jun 2011
          • 2050

          #19
          ميانگين هاي متحرک نمايي ( Exponential Moving Average)


          ميانگين هاي متحرک نمايي ( EMA)

          با وجود اينکه ميانگين هاي متحرک ساده ابزاري عالي هستند ولي يک عيب بزرگ هم دارند و ان اين است که نسبت به حرکات تيز قيمت آسيب پذير مي باشند . با يک مثال منظور خودم را واضح تر بيان مي کنم :
          فرض کنيد مي خواهيم ميانگين متحرک ساده با دوره پنج روي نمودار روزانه EUR/USD بکشيم و قيمت هاي بسته شدن هم براي اين پنج روز عبارتند از :
          روز اول : 1.2345
          روز دوم : 1.2350
          روز سوم : 1.2360
          روز چهارم : 1.2365
          روز پنجم : 1.2370
          ميانگين متحرک مورد نظر بدين گونه محاسبه مي شود :
          (1.2345+1.2350+1.2360+1.2365+1.2370 )\5=1.2358

          خيلي ساده است مگر نه ؟

          حال اگر قيمت روز دوم 1.2300 بود چطور ؟ مقدار ميانگين خيلي کمتر مي شد و اين احساس را در شما به وجود مي آورد که قيمت در حال سقوط است ، در حاليکه ممکن است در همان يک روز چنين اتفاقي افتاده باشد ( مثلا شايد نرخ بهره کاهش يافته باشد )

          منظورم اين است که شايد گاهي اين ميانگين هاي متحرک بيش از اندازه ساده باشند . بايد راهي وجود داشته باشد که شما بتوانيد اين قيمت هاي تيز را فيلتر کنيد . بله ... راهي وجود دارد .

          اين راه در واقع همان ، ميانگين هاي متحرک نمايي است .

          ميانگين هاي متحرک نمايي (EMA) وزن بيشتري به دوره هاي اخير مي دهند . در مثال ما يک ميانگين متحرک نمايي وزن بيشتري به روزهاي 3-5 مي دهد . و اين بدان معني است که قيمت تيز روز دوم با وزن کمتري در ميانگين دخالت دارد و در نتيجه نمي تواند تاثير زيادي روي آن بگذارد . درواقع اين ميانگين هاي بيشتر به آنچه معامله گران اکنون در حال انجام ان هستند توجه دارند .



          به عبارت ديگر خيلي بهتر است که ما رفتار اخير معامله گران را در نظر بگيريم تا رفتاري که انها مثلا در هفته يا ماه گذشته نشان داده اند .

          SMA در مقابل EMA

          کداميک بهترند ؟ ساده يا نمايي

          در ابتدا با ميانگين متحرک نمايي آغاز مي کنيم . اگر شما مي خواهيد که ميانگين شما به حرکات قيمت عکس العمل سريعتري داشته باشد بهتر است از يک ميانگين متحرک نمايي با دوره زماني کوتاه استفاد کنيد . اين امر باعث مي شود که شما روند را سريعتر تشخيص دهيد و سريع تشخيص دادن روند به معني گرفتن سود بيشتر است .

          از طرف ديگر ممکن است شما دچار اشتباه شويد . چرا که ميانگين خيلي سريع به قيمت عکس العمل نشان مي دهد و شما در جايي فکر کنيد که يک روند در حال شکل گيري است در صورتيکه آن يک جهش موقت قيمت بيشتر نبوده است .

          در مورد ميانگين هاي متحرک ساده عکس اين موضوع صحيح است . وقتي مي خواهيد که ميانگين شما خيلي ملايم وکند به قيمت جواب دهد ، بهتر است از يک ميانگين متحرک ساده با دوره طولاني استفاده کنيد .

          از يک طرف اين واکنش هاي کند شما را از اشتباهات مصون مي دارد و از طرف ديگر ممکن است در تشخيص روند دچار تاخير شده و معامله را از دست بدهيد .


          پس کداميک بالاخره بهترند ؟ اين ديگر به شما بستگي دارد . بيشتر معامله گران چندين ميانگين متحرک مي کشند تا هر دو طرف داستان را داشته باشند . آنها ممکن است از يک ميانگين متحرک ساده با دوره طولاني براي تشخيص روند استفاده کنند ويک ميانگين متحرک نمايي بادوره کوتاه را براي تشخيص زمان ورود به معامله به کار مي برند .

          در واقع بيشتر سيستم هاي معاملاتي از تلفيق ميانگين هاي متحرک استفاده مي کنند . در ادامه به شما مي آ موزيم چگونه ميانگين هاي متحرک را در سيستم معاملاتي خود به کار بگيريد
          .
          Moving Average Technical Indicator

          اندیکاتور تکنیکی میانگین متحرک مقدار میانگین قیمت ابزار را برای یک دوره معین اززمان نشان میدهد. وقتیکه شخصی میانگین متحرک را محاسبه میکند، میانگین قیمت ابزاررا برای این دوره زمانی محاسبه کرده است. چون قیمت تغییر میکند، میانگین متحرکش یاافزایش یا کاهش میابد.
          چهار نوع مختلف از میانگین متحرک وجود دارد: ساده (کهحسابی نیز نامیده میشود)، نمائی، صاف شده، و وزنی خطی. میانگینهای متحرک را میتوانبرای هر مجموعه ترتیبی داده، شامل قیمتهای باز و بسته شدن، بالاترین و پائین ترینقیمتها، حجم معاملات یا هر اندیکاتور دیگر محاسبه نمود. در اغلب موارد میانگین هایمتحرک دوتایی مورد استفاده قرار میگیرد.
          تنها جايي كه باعث ميشود ميانگينهايمتحرك از انواع مختلف بنحو قابل ملاحظه اي از همديگر واگرايي داشته باشند زماني استكه ضرايب وزني كه به آخرين داده ها اختصاص داده شده اند، متفاوت باشند. در موارديكه ما در مورد ميانگين متحرك ساده صحبت ميكنيم، تمام قيمتهاي زمان دوره مورد بحثداراي ارزش مساوي هستند. ميانگينهاي متحرك نمائي و وزني خطي به قيمتهاي اخيرتر ارزشبيشتري الصاق ميكنند.
          معمولترين راه براي تفسير ميانگين متحرك قيمت مقايسهديناميك حركتهايش با فعاليت قيمت است. وقتيكه قيمت ابزار به بالاي ميانگين متحركشصعود ميكند، يك سيگنال خريد ظاهر ميشود، اگر قيمت به زير ميانگين متحركش نزول كند،آنچيزي كه ما بدست مي آوريم يك سيگنال فروش است.
          اين سيستم معامله كه براساسميانگين متحرك است، بمنظور تدارك ورود مستقيم به بازار در پايين ترين نقطه اش، وخروج در نقطه اوجش طراحي نشده است. بلكه اين انديكاتور اجازه اقدام را مطابق آنچيزيكه در روند ظاهر ميشود، ميدهد (يعني اين انديكاتور يك انديكاتور تعقيب كننده رونداست و بايد مطابق روند عمل كرد): خريد كردن بلافاصله پس از اينكه قيمتها به كفرسيدند، و فروش كردن بلافاصله پس از اينكه قيمتها به سقف رسيدند.
          همچنينميانگينهاي متحرك را ميتوان بروي انديكاتورها اعمال كرد (بكار برد). به اين معني كهدر آنجا تفسير ميانگينهاي متحرك انديكاتور مشابه تفسير ميانگينهاي متحرك قيمتميباشد: اگر انديكاتور بالاي ميانگين متحركش باشد، به اين معني است كه حركتانديكاتور صعودي احتمالاً ادامه مي يابد. اگر انديكاتور به زير ميانگين متحركش نزولكند، به اين معني است كه احتمالاً حركت نزولي ادامه مييابد.
          اينها انواعميانگينهاي متحرك روي نمودار هستند:
          • ميانگين متحرك ساده (SMA)
          • ميانگينمتحرك نمايي (EMA)
          • ميانگين متحرك صاف شده (SMMA)
          • ميانگين متحرك وزني خطي (LWMA)
          محاسبه
          ميانگين متحرك ساده (SMA)
          ميانگين متحرك ساده، يا بعبارتيديگر، حسابي بوسيله جمع زدن قيمتهاي بسته شدن ابزار در طول مدت تعداد مشخصي از دورههاي منفرد (براي مثال 12 ساعت) محاسبه ميشود. سپس اين مقدار بر تعداد آن دوره هاتقسيم ميشود.
          SMA = SUM(CLOSE, N)/N
          كه در آن N تعداد دوره هاي مورد محاسبهميباشد.
          ميانگين متحرك نمايي (EMA)
          ميانگين متحرك نمايي صاف شده بوسيلهافزودن ميانگين متحرك يك سهم معين از قيمت بسته شدن جاري به مقدار پيشين بدست ميآيد. با ميانگين هاي متحرك صاف شده نمايي، قيمتهاي اخير داراي ارزش بيشتري ميشوند. ميانگين متحرك نمايي P-درصدي شبيه زير خواهد بود:
          EMA = (CLOSE(i)*P)+(EMA(i-1)*(100-P))
          ميانگين متحرك صاف شده (SMMA)
          اولين مقداراين ميانگين متحرك صاف شده نظير ميانگين متحرك ساده (SMA) محاسبه ميشود:
          SUM1 = SUM(CLOSE, N)
          SMMA1 = SUM1/N
          دومين و ميانگينهاي متحرك بعدي مطابق فرمول ذيلمحاسبه ميشود:
          SMMA(i) = (SUM1-SMMA1+CLOSE(i))/N

          زنگ تفريح ! برويد و در نرم افزار خود روي يک نمودار انواع ميانگين هاي متحرک را با دوره هاي متفاوت رسم کنيد و ببينيد کدام برايتان بهتر است .
          جهــــان هــر کــــس بـــه وســــعت فــــــکر اوســـت...

          نظر

          • شاهین محلوجی
            عضو فعال
            • Jun 2011
            • 2050

            #20

            MACD


            MACD مخفف Moving Average Convergence Divergence است . ( به معني واگرايي همگرايي ميانگين متحرک ) . اين ابزار براي تشخيص ميانگين هاي متحرکي که يک روند صعودي يا نزولي را مشخص مي کنند به کار مي رود . هدف شماره يک ما درنهايت تشخيص روند است . چرا که تنها جايي است که مي توان بيشترين سود را بدست آورد .

            با يک نمودار MACD شما معمولا سه عدد مي بينيد که براي تنظيمات ان استفاده شده اند .
            • اولي عدد دوره هاي زماني است که ميانگين متحرک سريعتر را محاسبه مي کند .
            دومي عدد دوره هاي زماني است که ميانگين متحرک کندتر را محاسبه مي کند .
            • و سومي تعداد ميله هايي است که يک ميانگين متحرک ، بين ميانگين متحرک سريعتر و کندتر محاسبه مي کند .
            براي مثال اگر شما اعداد "12و26و9" را به عنوان پارامترهاي MACD مشاهده کنيد ( که معمولا اعداد پيش فرض بسته هاي نرم افزاري کشيدن نمودار هستند ) ، آن را بايد بدين گونه تفسير کنيد .


            •عدد 12 نمايانگر دوازده ستون قبلي از ميانگين متحرک سريعتر است .

            •عدد 26 نمايانگر 26 ستون قبلي از ميانگين متحرک کندتر است .

            •عدد 9نمايانگر 9ستون قبلي از تفاوت بين دو ميانگين متحرک است . که توسط خطوط عمودي که هيستوگرام ناميده مي شوند ، رسم مي شوند ( خطوط آبي موجود در نمودار بالا )


            تصور غلطي که در مورد خطوط MACD وجود دارد اين است که آنها ميانگين هاي متحرک هستند . در صورتيکه اينگونه نيست و اين خطوط در واقع تفاوت بين خطوط مياينگين متحرک مي باشند .



            در مثال بالايي ما ميانگين متحرک سريعتر ميانگين متحرکي است که ازتفاوت بين ميانگين هاي متحرک 12 و 26 دوره اي کشيده شده است . ميانگين متحرک کندتر در واقع ميانگين خط قبلي MACD را رسم مي کند . دوباره از مثالمان مي فهميم که اين يک ميانگين متحرک 9 دوره اي است .


            که به اين معني است که ميانگين 9 دوره آخر خط سزيعتر MACD را گرفته و با آن ميانگين متحرک کندتر خود را رسم کرده ايم .که باعث مي شود قيمت ما بيشتر تعديل شده و به خط دقيق تري به ما بدهد .


            اين نمودار در واقع تفاوت بين ميانگين متحرک سريع و کند را رسم مي کند . اگر به نمودار اصلي نگاه کنيد مي بينيد که با هرچه ميانگين ها از هم دورتر شوند نمودار بزرگتر مي شود . به اين واگرايي مي گويند . چرا که ميانگين متحرک سريع از ميانگين متحرک کند دور مي شود .


            هر چقدر ميانگين هاي متحرک به هم نزديکتر شوند ، نمودار کوچکتر مي شود . به اين همگرايي مي گويند . چرا که ميانگين متحرک سريع به ميانگين متحرک کند نزديک مي شود . و بدين ترتيب منشا نام واگرايي همگرايي ميانگين متحرک مشخص مي شود .

            حال که فهميديد MACD چيست ، کارايي آن را هم به شما مي آموزم .
            MACD Crossover

            از آنجاييکه دو عدد ميانگين متحرک با سرعتهاي متفاوت داريم واضح است که آنکه سريعتر است به حرکات قيمت سريعتر واکنش نشان مي دهد . وقتي يک روند جديد اتفاق مي افتد ميانگين سريعر عکس العمل نشان داده و در نتيجه خط کندتر را قطع مي کند . وقتي اين تقاطع اتفاق افتاد و خط سريع شروع به دور شدن از خط کند کرد ، نشان دهنده اين است که روند جديدي تشکيل شده است

            در نمودار بالا مشاهده مي کنيد که خط سريع خط کند را قطع کرده و از زير آن شروع به ادامه کرده است که نشان دهنده يک روند رو به پايين مي باشد .دقت کنيد که وقتي خطوط همديگر را قطع مي کنند نمودار موقتا ناپديد مي شود و اين ب دليل اين است که تفاوت بين خطوط در زماينکه همديگر را قطع مي کنند صفر است .وقتي روند رو به پايين شروع مي شود ، خط سريع شروع به دور شدن از خط کند مي کند و نمودار بزرگتر مي شود که نشان دهنده يک روند قوي مي باشد .

            اشکال بزرگي که در MACD وجود دارد اين است که اولا خود ميانگين ها از قيمت عقب ترند ، ثانيا MACD در واقع ميانگين ميانگنها را نشان مي دهد و اين دو امر موجب مي شوند که درجه تعديل کنندگي آن زياد شود و به مقدار زيادي از قيمت واقعي دور باشد با اين وجود ابزاري است که مورد علاقه بسياري از معامله گران است.
            MACD
            برای تشخیص شکل گیری روند استفاده می شود و به ما کمک می کند به سرعت متوجه بازگشت روند شویم .

            از دو میانگین متحرک سریع و کند تشکیل شده است و خطوط همودی که هیستوگرام نامیده می شوند تفاوت بین این دو میانگین متحرک را نشان می دهند .

            بر خلاف نظریه عموم این خطوط میانگین های متحرک نیستند ، بلکه میانگین های متحرک سایر میانگین های متحرک هستند .

            ایراد MACD تاخیر آن است ، زیرا از میانگین های متحرک بیش از اندازه ای استفاده می کند .

            یک راه استفاده از MACD این است که منتظر باشیم تا خط سریع خط کند را از بالا یا پایین قطع کند تا وارد معامله شویم .
            جهــــان هــر کــــس بـــه وســــعت فــــــکر اوســـت...

            نظر

            • شاهین محلوجی
              عضو فعال
              • Jun 2011
              • 2050

              #21
              On Balance VolumeOBV
              اندیکاتور تکنیکی حجم همه جانبه (OBV) یک اندیکاتور تکنیکی مومنتوم است که حجم را به تغییرات قیمت مرتبط میسازد. این اندیکاتور که جوزف گراتیل آنرا معرفی کرده است تا حدی ساده میباشد. وقتی که قیمت بسته شدن سهام بالاتر از قیمت بسته شدن قبلی باشد، تمام حجم روزانه حجم بالا (up-volume) در نظر گرفته میشود. وقتی که قیمت بسته شدن سهام پایین تر از قیمت بسته شدن قبلی باشد، تمام حجم روزانه حجم پایین (down-volume) در نظر گرفته میشود.
              فرض اساسی، در مورد تحلیل حجم همه جانبه (OBV)، این است که تغییرات OBV قبل از تغییرات قیمت ایجاد میشود. تئوری این است که میتوان دید که معامله گران باهوش و حرفه ای بسمت سهام بوسیله یک OBVافزایش یابنده کشیده میشوند. پس از اینکه نظر عموم به این سهام کشیده شد، هر دو قیمت سهام و حجم همه جانبه (OBV) رو بجلو خیزش برخواهند داشت.
              اگر حرکت قیمت سهام جلوتر از حرکت OBV باشد، یک "عدم تصدیق" روی داده است. وضعیتهای عدم تصدیق میتواند در سقفهای بازار گاوی (وقتیکه سهام بدون، یا قبل از OBV صعود میکنند) یا در کفهای بازار خرسی) وقتیکه سهام بدون، یا قبل از اندیکاتور تکنیکی OBV نزول میکنند) روی دهند.
              OBV در یک روند صعودی است زمانیکه هر قله جدید بالاتر از قله قبلی باشد و هر دره جدید بالاتر از دره قبل از خودش باشد. بهمین ترتیب OBV در یک روند نزولی است زمانیکه هر قله متوالی پایین تر از قله قبلی باشد و هر دره متوالی بالاتر از دره قبل از خودش باشد. وقتیکه OBV در یک روند خنثی قرار گرفته باشد و بالاها و پایین های متوالی تشکیل نمیدهد، در یک روند مشکوک قرار گرفته است.
              همینکه یک روند پایرجا شد، تا زمانی که شکسته نشده باشد نیرومند باقی می ماند. دو راه وجود دارد که در آن روند اندیکاتور OBV میتواند شکسته شود. اولین آنها زمانی روی میدهد که روند از روند صعودی به یک روند نزولی، یا از یک روند نزولی به یک روند صعودی تغییر کند.
              دومین راهی که روند OBV میتواند شکسته شود این است که روند به یک روند مردد تغییر کند و بمدت بیش از 3 روز در همان حالت مردد بماند. بنابراین، اگر سهام از یک روند صعودی به یک روند مردد تغییر کند و بمدت فقط دو روز پیش از تغییر برگشتی به روند صعودی مردد بماند، OBVرا چنان در نظر میگیرند که گویا همیشه در یک روند صعودی بوده است.
              وقتیکه OBV به یک روند صعودی یا روند نزولی تغییر میکند، یک "شکست" روند روی داده است. چون معمولاً شکستهای OBV پیش از شکستهای قیمت روی میدهند، سرمایه گذاران باید معامله خرید را در نقاط شکست فوقانی انجام دهند. به همین ترتیب سرمایه گذاران باید وقتیکه OBV یک نقطه شکست تحتانی ایجاد میکند معامله فروش بکنند. پوزیشنها را باید تا ایجاد تغییر در روند باز نگه داشت
              جهــــان هــر کــــس بـــه وســــعت فــــــکر اوســـت...

              نظر

              • شاهین محلوجی
                عضو فعال
                • Jun 2011
                • 2050

                #22
                Money Flow Index (MFI) abbr

                شاخص جريان پول، شاخص لحظهاي است كه قدرت جريان ورود و خروج پول به اوراق بهادار را اندازه ميگيرد. اين شاخص با شاخص قدرت نسبي (Relative Strength Index) در ارتباط است، با اين تفاوت كه RSI سقف قيمتها را شامل ميشود، ولي شاخص جريان پول، حجم را به حساب ميآورد. براي محاسبه اين شاخص بايد ابتدا مقادير قيمت واقعي، جريان پول و نسبت پول را بهشكل زير محاسبه كنيم:
                قيمت واقعي
                حجم معاملات × قيمت واقعي = جريان پول

                C: قيمت پاياني
                L: پايينترين قيمت معاملهشده
                H: بالاترين قيمت معاملهشده
                اگر قيمت واقعي امروز از قيمت واقعي ديروز بيشتر باشد، اين امر جريان پول مثبت و چنانچه قيمت امروز كمتر از قيمت ديروز باشد، جريان پول منفي در نظر گرفته ميشود. جريان پولي مثبت، مجموع پولهاي مثبت در طول تعداد دورههاي مشخص است، و جريان پول منفي مجموع پولهاي منفي در طول تعداد دورههاي مشخص ميباشد. در نهايت شاخص جريان پول با استفاده از نسبت پول بهصورت زير محاسبه ميشود:

                براي محاسبه شاخص جريان پول دورههاي متفاوتي بهكار گرفته ميشود.
                چنانچه مقدار شاخص MFI بالاتر از ٨٠ باشد، نقاط اوج يا حداكثر قيمت بازار است، يعني اين مدل اعلامات فروش ميدهد، و در صورتيكه مقدار MFI كمتر از ٢٠ باشد، نقاط كف يا حداقل كه اعلامات خريد به سرمايهگذار ميدهد.

                Money Flow Index

                اندیکاتور تکنیکی شاخص تسهیل بازار (BW MFI) اندیکاتوری است که تغییر قیمت بازای هرتیک را نشان میدهد. مقادیر مطلق اندیکاتور بتنهایی هیچ معنی نمیدهد، فقط تغییراتاندیکاتور مهم است. بیل ویلیلمز بر تأثیر متقابل بین MFI و حجم تأکید دارد.
                • افزایش شاخص تسهیل بازار و افزایش حجم – این نشاندهنده این است که: a) تعدادبازیگرهای در حال ورود به بازار افزایش یافته است (افزایش حجم b بازیگرهای تازهوارد پوزیشنها را در جهت پیشرفت میله قیمت باز کرده اند، یعنی، حرکت شروع شده وسرعتش بیشتر میشود؛
                • نزول شاخص تسهیل بازار و افت حجم – این به معنی عدم رغبتبیشتر مشارکت کنندگان در بازار است؛
                • افزایش شاخص تسهیل بازار، ولی افت حجم – به احتمال زیاد به این معنی است که بازار با حجم معاملات ناشی از مشتریان حمایتنمیشود، و قیمتها بدلیل عملیات سفته بازی (احتکار) معامله گران بروکرها و دلالان "کف بازار" تغییر میکنند؛
                • نزول شاخص تسهیل بازار، ولی افزایش حجم. این جنگیبین گاوها و خرسها است، که بوسیله حجم بزرگ خرید و فروش توصیف میشود، ولی قیمتتغییر در اثر آن تغییر قابل توجهی نمیکند زیرا فشارها مساوی هستند. یکی از طرفینستیز (خریداران در مقابل فروشندگان) نهایتاً این جنگ را خواهد برد. معمولاً شکستچنین میله ای اجازه میدهد بفهمید که آیا این میله تعیین کننده ادامه یافتن روند استیا لغو روند. بیل ویلیامز چنین میله ای را"curtsying" (مؤدب) نامیدهاست.
                محاسبه
                برای محاسبه شاخص تسهیل بازار باید قیمت پایین ترین میله را ازقیمت بالاترین میله کم کرده و بر حجم آن تقسیم کنید.
                BW MFI = RANGE*(HIGH-LOW)/VOLUME
                که در آن:
                RANGEضریب تقویتی است که حاصل تفریق برحسب پیپ (points) را به اعداد کامل تبدیل میکند
                جهــــان هــر کــــس بـــه وســــعت فــــــکر اوســـت...

                نظر

                • شاهین محلوجی
                  عضو فعال
                  • Jun 2011
                  • 2050

                  #23
                  SAR

                  Stop And Reversal

                  تا به حال ما انديکاتورهايي را بررسي کرديم که توجه آنها براي تشخيص شروع يک روند و گرفتن ان بود . در عين حال لازم است که قادر باشيم انتهاي يک روند را تشخيص دهيم . صمن اينکه تشخيص ابتداي يک روند بدون اينکه از پايان آن خبر داشته باشيم امري بيهوده است .


                  يکي از انديکاتورهايي که به ما در حدس انتهاي يک روند کمک مي کند SAR (Stop And Reversal) است . يک SAR سهمي شکل نقاطي را روي نمودار مشخص مي کند که احتمال برگشت از آنها وجود دارد . در نمودار بالا مشاهده مي کنيد که نقاط در روند روبه بالا در زير شمعها قرار دارند و در روند رو به پايين به بالاي شمعها منتقل شده اند .
                  استفاده از SAR سهمي شکل

                  نکته خوب SAR سهمي شکل اين است که براحتي قابل استفاده مي باشد . اساسا وقتي نقاط زير شمعها هستند موقع خريد و وقتي بالاي شمعها هستند موقع فروش است . اين انديکاتور به راحتي تفسير مي شود چرا مه فرض مي کند قيمت بالا يا پايين مي رود . بنابراين بهتر است وقتي بازار جهت دار است و روندهاي رو به بالا يا رو به پايين طولاني اي دارد از آن استفاده کنيد . هرگز آن را در بازار پرتلاطمي که مرتب جهت عوض مي کند ، به کار نگيريد
                  SAR سهمی شکل
                  این اندیکاتور برای تشخیص بازگشت روند به کار می رود به همین خاطر هم نامش استاپ و بازگشت سهمی شکل است .
                  تفسیر این اندیکاتور بسیار آسان است چرا که سیگنالهای صعودی و نزولی را می دهد .
                  زمانیکه نقطه ها بالای شمع ها هستند، یک سیگنال برای فروش است.
                  زمانیکه نقطه ها پایین شمع ها هستند یک سیگنال برای خرید است .
                  کاربرد خوب آن وقتی است که بازار به مدت طولانی صعودی یا نزولی است .
                  جهــــان هــر کــــس بـــه وســــعت فــــــکر اوســـت...

                  نظر

                  • شاهین محلوجی
                    عضو فعال
                    • Jun 2011
                    • 2050

                    #24
                    اسيلاتورها / انديکاتورهاي متقدم

                    اسيلاتور شيئي يا داده اي است که بين دو نقطه در حال نوسان مي باشد .

                    فرض کنيد که انديکاتورهاي ما دو حالت " خاموش " و " روشن " را داشته باشند . يک اسيلاتور به طور ويژه سيگنال " خريد " يا " فروش " را به ما مي دهد .

                    آشنا به نظر نمي رسد ؟ بله ، استوکستيک ، SAR سهمي شکل و RSI همه اسيلاتور هستند . تمام اينها براي اين طراحي شده اند که امکان بازگشت روند قبلي را براي ما مشخص کنند .

                    اجازه بدهيد چند مثال را با هم مطالعه کنيم .

                    دز نمودار يک ساعته USD/EUR پايين ما همزمان سه انديکاتور RSI,SAR سهمي شکل و استوکستيک را رسم کرده ايم . همانطور که از قبل مي دانيد زمانيکه استوکستيک و RSI شروع به ترک منطقه اشباع فروش مي کنند ، زمان انجام خريد است .

                    در اينجا در روز 05/24/08 و دربين ساعات 3:00 و 7:00 بامداد به وقت EST ، سيگنالهاي خريد را مي گيريم . تمام اين سيگنالهاي يکي دو ساعت بعد از ديگري اتفاق مي افتند و اين يک معامله خوب خواهد بود .




                    ما همچنين سيگنالهاي فروش را از سه انديکاتور و در بين ساعات 2:00 تا 5:00 بامداد به وقت EST مي گيريم . همانطور که مي بينيد انديکاتور استو کستيک مدت زيادي را در اشباع خريد بوده است – در حدود 20 ساعت . معمولا وقتي اسيلاتوري براي مدت زيادي در يک منطقه اشباع خريد يا فروش باقي مي ماند به معني اين است که يک روند قوي در حال وقوع است . در اين مثال از آنجاييکه استوکستيک در اشباع خريد به مدت طولاني بوده است به اين معني است که يک روند صعودي قدرتمند وجود خواهد داشت .

                    حال بياييد نگاهي به اختلالات انديکاتورها بيندازيم . شما مي دانيد که اين سيگنال ها بي عيب و نقص نيستند . نگاهي به نمودار پايين نشان مي دهد که سيگنالهاي خريد غلط بسياري وجود دارند . مي بينيد که چگونه يک انديکاتور مي گويد بخر در صورتيکه ديگر مي گويد بفروش .



                    در حدود 1 بامداد در تاريخ 05/16/08 هم استوکستيک و هم RSI سيگنال خريد مي دهند و اين در حاليست که SAR هنوز هم سيگنال فروش مي دهد . SAR سهمي شکل سه ساعت بعد در 4 بامداد سيگنال خريد مي دهد ولي بلافاصله بعد از يک شمع سيگنال فروش مي دهد . اگر واقعا به شمع با SAR پايينش نگاه کنيد مي بينيد که چه شمع قوي با فتيله هاي کوتاه است و با اين وجود مي بينيم که شمع بعدي زير آن بسته مي شود . پس اين معامله خوبي نمي تواند با شد .

                    در دو سيگنال اشباع فروش ( خريد ) آخري که توسط استوکستيک داده مي شود ، توجه کنيد که خبري از RSI نيست ولي SAR سيگنال فروش مي دهد . اينجا چه خبره ؟

                    هر کس براي خودش سازي مي زند .

                    چه اتفاقي براي مجموعه خوب انديکاتورهامون افتاده ؟

                    پاسخ در نحوه محاسب انديکاتورها نهفته است . استوکستيک بر پايه دامنه تغييرات زماني بالا به پايين است ( در اين مورد ساعتي ) ، و در نتيجه تغييرات از يک ساعت تا ساعت بعدي را توضيح نمي دهد . RSI براي تغييرات از يک قيمت بسته شدن تا قيمت بعدي به کار مي رود . و SAR محاسبات خاص خودش را دارد که مي تواند اختلالات بيشتري را ايجاد کند .

                    اين طبيعت اسيلاتورهاست . انها فرض مي کنند که يک الگوي نموداري هميشه داراي نتايج يکساني است . البته که مهمل است !

                    با وجود اينکه مي دانيم اسيلاتورها داراي خطا هستند ولي راهي براي اجتناب از آنها وجود ندارد . اگر فکر مي کنيد که گيج شديد ، به بهترين حدستان عمل کنيد . اگر نمودار با معيارهايتان جور در نمي ايد مجبور به انجام معامله نيستيد . به سراغ معامله بعدي برويد که با معيارهايتان همخواني داشته باشد .
                    انديکاتورهاي اندازه حرکت / متأخر

                    خب چگونه يک روند را کشف کنيم / انديکاتورهايي که اين کار را برا ي ما مي کنند را قبلا با نامهاي MACD و ميانگين هاي متحرک شناخته ايم . اين انديکاتورها روند را پس از وقوع ان تشخيص مي دهند ، به قيمت اين تاخير امکان اشتباه در آنها کمتر است .

                    در اين نمودار يک سا عته EUR/USD يک تلاقي صعودي MACD درساعت 3بامداد روز 05/03/08 و يک تلاقي EMA ده دوره اي به EMA بيست دوره اي در ساعت پنج بامداد وجود دارد . هر دو اينها درست هستند ، اما اگر شما منتظر باشيد که هردو به شما سيگنال صعودي را بدهند ، يک حرکت بزرگ را از دست مي دهيد . اگر معامله تان را از ساعت 10:00 بامداد روز 05/02/08 آغاز کرده بوديد ، در ساعت 5 بامداد روز 05/03/08 به اندازه 159 پيپ سود مي کرديد .




                    اجازه بدهيد به نمودار ديگري نگاه کنيم تا ببينيم که چگونه اين تلاقي ها ممکن است گاهي هم مار را به اشتباه بيندازند . ما انها را " گمراه کننده ها " مي ناميم . نگاهي به تلاقي نزولي MACD بيندازيد .
                    ده ساعت بعد EMA بيست دوره اي از زير EMA ده دوره اي مي گذرد که به ما يک سيگنال " فروش " مي دهد . همانطور که مي بينيد قيمت سقوط نکرده و در همان حوالي مانده و سپس روند نزولي خود را ادامه داده است . هر دو انديکاتور همزمان توافق داشتند که اينجا نبايد وارد معامله شويد بلکه خودتون رو براي يک ضرر آماده کنيد !

                    جهــــان هــر کــــس بـــه وســــعت فــــــکر اوســـت...

                    نظر

                    • شاهین محلوجی
                      عضو فعال
                      • Jun 2011
                      • 2050

                      #25
                      اهميت حجم
                      حجم چيست؟
                      حجم عبارت است از تعداد سهام و يا قراردادهايي كه در يك دوره زماني معين ، معمولا يكروزه ، معامله مي شوند. هر چه حجم بالاتر باشد، سهام فعالتر خواهد بود. براي تعيين حركت حجم (رو به بالا و يا پايين) تحليلگران به ميله هاي حجم (volume bars) نگاه مي كنند كه معمولا در قسمت پایینی هر نمودار قیمت يافت مي شوند.ميله هاي حجم ، نشاندهنده تعداد سهام معامله شده در هر بازه زماني است و با روشي مشابه قيمت، روند را نشان مي دهد.

                      چرا حجم مهم است؟
                      حجم يكي از جنبه های مهم تحليل فني است چون براي تاييد روندها و الگوهاي نموداري به كار مي رود. يك حركت قيمت به سمت بالا و يا پايين با حجم نسبتا بالا ،در مقايسه با يك حركت مشابه با حجم اندك،به عنوان يك حركت قويتر و مرتبط تر ديده مي شود. بنابراين، اگر شما به يك حركت قيمت بزرگ نگاه مي كنيد، شما بايد حجم آنرا نيز بررسي كنيد و ببينيد كه آيا حجم آن نيز نتيجه گيري هاي شما را تاييد مي كند يا خير.
                      به عنوان مثال ،فرض كنيد يك سهام پس از آنكه در يك روند رو به پايين دراز مدت قرار داشته ، در يك روزتجاري 5% افزايش قيمت داشته باشد . آيا اين مي تواند نشانه يك واژگوني روند باشد؟ اينجاست كه بررسي حجم به تجار كمك مي كند. اگر حجم در مقايسه با ميانگين حجم روزانه بالاتر باشد، مي تواند نشانه اي از يك واژگوني روند باشد. از سوي ديگر، اگر حجم پايينتر از ميانگين حجم روزانه باشد، اعتقاد راسخي مبني بر احتمال يك واژگوني روند واقعي ، وجود ندارد.
                      حجم بايد با روند حركت كند. اگر قيمتها در يك روند رو به بالا حركت كنند،حجم نيز بايد افزايش يابد(و بالعكس).اگر رابطه قبلي بين حجم و قيمت رو به زوال رفت ، معمولا نشانه ضعف در روند است. براي مثال ، اگر سهام يك روند رو به بالا داشته باشد، اما در روزهاي تجاري مثبت حجم پاييني مشاهده شود، نشانه اين است كه روند در حال تضعيف است و به زودي به پايان مي رسد.
                      وقتي كه حجم داستانی متفاوت از قیمت را بیان می کند ، یک حالت واگرايي (divergence) پديد مي آيد كه به تناقض بين دو شاخصه گفته مي شود. ساده ترين مثال واگرايي ،يك روند رو به بالا با حجم در حال كاهش است.
                      حجم معاملات و الگو هاي نموداري
                      استفاده ديگر حجم معاملات ، تاييد يا تثبيت كردن الگوهاي نموداري است. الگوهايي مانند سر و شانه، مثلث ، پرچم و ديگر الگو هاي قيمت را مي توان با استفاده از حجم معادلات و از طريق فرآيندي كه ما آنرا در مباحث بعدي اين مقاله با جزييات كاملتري تشريح خواهيم كرد، تاييد و تثبيت نمود. در الگوهاي نموداري چندين نقطه اساسي وجود دارند كه نقش كليدي در انتقال برخي مطالب به خواننده نمودار دارند. اساسا اگر حجم معادلات براي تاييد نقاط اساسي و محوري الگوي نموداري مورد نظر وجود نداشته باشد،كيفيت علائم تشكيل شده بوسيله اين الگوها پايين مي آيد و تضعيف مي گردد.
                      حجم معاملات مقدم بر قيمت سهام است
                      يك ايده مهم ديگر در تحليل فني اين است كه حجم معاملات بر قيمت سهام حق تقدم دارد. حجم معاملات به دقت توسط متخصصين و نمودارخوان ها (چارتیست ها - Chartists) بررسي مي شود تا ايده هايي براي پيش بيني روند تغييرات پيش رو، شكل گيرد. اگر در يك روند قيمت رو به رشد ، حجم معاملات كاهش يابد ،نشان مي دهد كه اين روند صعودي قيمت در حال توقف است. حالا كه ما به درك بهتري از برخي فاكتورهاي مهم در تحليل فني دست يافته ايم ، مي توانيم به مبحث نمودارها بپردازيم كه به ما در شناسايي فرصت هاي تجاري در حين تغييرات قيمت ها كمك مي كند.
                      جهــــان هــر کــــس بـــه وســــعت فــــــکر اوســـت...

                      نظر

                      • شاهین محلوجی
                        عضو فعال
                        • Jun 2011
                        • 2050

                        #26
                        Momentum

                        اندیکاتور تکنیکی مومنتوم مقداری که قیمت یک کالا در طول مدت یک فاصله زمانی معینتغییر میکند را اندازه گیری میکند.
                        دو راه اساسی برای استفاده از اندیکاتورمومنتوم وجود دارد:
                        • میتوانید از اندیکاتور مومنتوم شبیه اندیکاتور میانگینمتحرک همگرایی/واگرایی (MACD) بعنوان یک اسیلاتور تعقیب کننده روند استفاده کنید. زمانی خرید کنید که اندیکاتور به کف ها رسیده و بسمت بالا برگردد و زمانی فروش کنیدکه اندیکاتور به سقف ها رسیده و بسمت پایین برگردد. میتوانید یک میانگین متحرککوتاه مدت از اندیکاتور رسم کرده تا بفهمید کی تشکیل سقف یا کف پیش می آید.
                        اگراندیکاتور مومنتوم به نهایت مقادیر بالا یا پایین اش برسد (نسبت به سابقهمقادیراش)، شما باید فرض را بر ادامه روند بگیرید. برای مثال، اگر اندیکاتورمومنتوم به نهایت مقادیر بالایی اش برسد و سپس به پایین برگردد، باید فرض را بر اینبگیرید که قیمت هنوز بازهم بالاتر خواهد رفت. در هر یک از دو مورد، فقط پس از اینکهقیمتها سیگنال تولید شده توسط اندیکاتور را تأیید کردند معامله کنید (برای مثال،اگر قیمتها به قله رسیده و بسمت پایین برگردند، پیش از اینکه فروش کنید منتظر باشیدتا قیمتها شروع به نزول کنند).
                        • همچنین شما میتوانید از اندیکاتور مومنتومبعنوان یک اندیکاتور پیشرو استفاده کنید. در این روش فرض میشود که سقفهای بازارنوعاً بوسیله یک افزایش سریع قیمت مشخص میشود (وقتیکه هرکسی انتظار دارد قیمتهابالاتر بروند) و کفهای بازار نوعاً با نزولهای سریع قیمت خاتمه میابند (وقتیکههرکسی میخواهد از بازار خارج شود). این شامل اکثریت موارد است، ولی همچنین یک کلیتبخشی وسیع (بدون در نظر گرفتن استثناءها) است.
                        بعنوان یک قله بازار، اندیکاتورمومنتوم به تیزی صعود کرده و سپس منحرف میشود (واگرایی از مسیر صعودی ادامه یافتهقیمت یا از حرکت جانبی قیمت). مشابهاً، در یک کف بازار، اندیکاتور سریعاً نزول کردهو سپس شروع به صعود کامل پیش از (صعود) قیمتها میکند. در هر دو وضعیت نتیجه کارواگرایی بین اندیکاتور و قیمتها است.
                        محاسبه
                        مومنتوم از روی نسبت قیمت امروزبه قیمت چندین (N) دوره قبل محاسبه میشود.
                        MOMENTUM = CLOSE(i)/CLOSE(i-N)*100

                        Stochastic Momentum Index
                        (شاخص مومنتوم استوکاستیک(

                        معرّفي و تفسير
                        شاخص مومنتوم استوکاستیک (SMI) نخستينبار توسّط «ویلیام بلاو» در «مجلهي تحليل تكنيكال سهام و كالا» معرّفي شد. در این شاخص نسبت به استوکاستیک یک تغییر جالب توجه داده شدهاست: در حالی که نوساننمای استوکاستیک فاصلهي قیمت پاياني را نسبت به نقاط بالا و پایین در بازهي X دورهای اخیر نشان میدهد، این شاخص این فاصله را نسبت به نقطهی میانی دامنهي بالا و پایین این بازه نشان میدهد؛ نتیجهی این امر تشکیل نوساننمایی است که بین 100– تا 100+ نوسان دارد و در مقایسه با یک نوساننمای استوکاستیک با دورهی مشابه بینظمی کمتری دارد و از ثبات بیشتری برخوردار است.
                        در تفسیر اين شاخص ميتوان گفت هرگاه قیمت بسته شدن از نقطهی میانی محدودهی موردنظر بالاتر باشد، SMI مثبت خواهد بود و بالعكس اگر پایینتر باشد SMI منفی است.
                        سيگنالها
                        سيگنالهاي SMI کم و بیش مشابه نوساننمای استوکاستیک است.
                        سه روش برای استفاده از SMI وجود دارد:
                        -1مناطق اشباع خريد/ اشباع فروش: جهت تشخيص مناطق اشباع خريد و اشباع فروش معمولاً از اعداد 40+ و 40- استفاده ميشود؛ به اين ترتيب كه اگر SMI بالاتر از 40+ باشد، به معناي قرار گرفتن قيمت در منطقهي اشباع خريد است؛ در مقابل اگر SMI پايينتر از 40- باشد، نشانگر حضور قيمت در منطقهي اشباع فروش است؛ بنابراين:
                        سيگنال خريد زماني است كه SMI از پايين به بالا خط 40- را قطع كند.
                        سيگنال فروش زماني است كه SMI از بالا به پايين خط 40+ را قطع كند.
                        حتماً توجّه داريد كه تنها زماني ميتوان از اين سيگنالها استفاده كرد كه بازار بدون روند باشد؛ در غير اين صورت تنها به سيگنالهاي همسو با روند توجّه كنيد و سيگنالهاي مخالف روند را ناديده بگيريد.
                        2) تقاطع با خط سيگنال: سیگنال خرید زمانی است کهSMI از پايين به بالا خط سيگنال را قطع كند و سیگنال فروش زمانی است کهSMI بالا به پايين خط سيگنال را قطع كند.
                        3) واگرايي: واگرايي صعودي، سيگنال خريد و واگرايي نزولي سيگنال فروش است


                        ) Chande Momentum Oscillator نوساننماي مومنتوم چاند)

                        معرّفي و تفسير
                        شاخص CMO توسّط «توشرچاند» ابداع شد. «چاند» هدف خود از مطرح کردن این شاخص را به دست آوردن «اندازه حرکت (مومنتوم) خالص» بیان میکند. CMO ارتباط و وابستگی زیادی با سایر شاخصهای اندازهگیری مومنتوم مانند RSI ، استوكاستيك و ….. دارد. از این میان ارتباط و شباهت CMO با RSI بیش از سایر شاخصها میباشد. امّا تفاوتهایی نیز با RSI دارد که ذیلاً به آن اشاره میشود:
                        1 ـ CMO از دادههاي روزهای صعودي و روزهای نزولي توأماً استفاده میکند؛ بنابراین دقیقاً مومنتوم را اندازهگیری میکند.
                        2 ـ محاسبات این شاخص بر مبنای اطّلاعات خام (تعدیلنشده) میباشد بنابراین حركات كوتاهمدت قيمت نيز در آن منعكس ميشود. لذا در صورت لزوم، تعدیل و اصلاح اطّلاعات هنگام محاسبهي این شاخص به کار میرود.
                        3 ـ مقیاس حرکت این شاخص از 100 – تا 100 + میباشد در نتیجه به تحلیلگراجازه میدهد با استفاده از سطح صفر تغییر در مومنتوم خالص را به وضوح مشاهده کند. این نحوهي مقیاسبندی همچنین به تحلیلگر اجازه میدهد تا به راحتی مقادیر مومنتوم سهمهای مختلف را با هم مقایسه کند.
                        سیگنالها
                        1) تشخیص مناطق اشباع خرید/ اشباع فروش: سادهترین روش استفاده ازCMO استفاده از آن جهت مشخّص کردن منطقهي اشباع خرید و منطقهي اشباع فروش است. به عنوان یک قانون کلّی آقای «چاند» خط 50 + را به عنوان خط مرزی منطقهي اشباع خرید مشخّص میکند و بنابراین مقادیر بین 50 تا 100 جز منطقهي اشباع خرید محسوب میشود. به همین ترتیب خط 50 - نیز به عنوان خط مرزی منطقهي اشباع فروش شناختهمیشود بنابراین مقادیر بین 50 - تا 100 - نیز به عنوان منطقهي اشباع فروش محسوب میشود. در 50 + اندازه حركت صعودی سه برابر اندازه حرکت نزولی است. به همین ترتیب در 50 - اندازه حرکت نزولی سه برابر اندازه حرکت صعودی است. به طورکلّی ميتوان سطوح 50 + و50- در CMO را به ترتیب مشابه سطوح 70 و30 درRSI دانست.
                        2) مشخّص کردن میزان قدرت روند: CMO همانند شاخص «فيلتر افقي ـ عمودي» میتواند در اندازهگیری میزان قدرت روند نیز به کار رود. به این ترتیب که هرچقدر CMO بالاتر باشد روند قویتر است. مقادیر پایین CMO نشانگر يك بازار بدون روند است.
                        3) واگرایی: واگرایی میان نمودار CMO و نمودار قیمت فرصت مناسبی برای معامله فراهم میآورد. سیگنال خرید زمانی است که یک واگرایی صعودی در نمودار CMO پدید آید و سیگنال فروش نیز زمانی صادر میشود که یک واگرایی نزولی درنمودار CMO پدیدار گردد. مانند سایر شاخصها، واگرايي معمولاً برای تشخیص بازگشت روند به کار میرود (این مورد را «چاند» در کتاب خود «معاملهگر تكنيكي نوین» مطرح نکردهاست.)
                        4) کاربردهای دیگر: در نمودار CMO میتوان از الگوهای تحلیل تکنیکال (مثلاً الگوی سر و شانهها و .....)، نوسانهاي ناقص و خطوط حمايت و مقاومت نيز استفاده كرد. (براي توضيح بيشتر در اين زمينه به شاخص RSI مراجعه كنيد.)


                        نوسان نماي تصوير(Projection Oscillator)
                        معرّفي و تفسير
                        نوساننماي تصوير توسّط «مل وايدنر» ابداع شد. این شاخص یکی از مشتقات نوارهاي تصوير به حساب میآيد. نوساننماي تصوير در واقع یک استوکاستیک است که بر مبنای شیب تنظیم شده است. این شاخص ارتباط میان قیمت فعلی و بیشترین و کمترین قیمت در دورهي مشخّصشده را نشان میدهد. نوساننماي استوكاستيك نیز همین عمل را انجام میدهد با این تفاوت که در نوساننماي تصوير نحوهي تنظیم بیشترین و کمترین قیمت در بالا و پایین نمودار به کمک شیب رگرسيون خطي انجام میگیرد. این نوع تنظیم سبب میشود که نوساننماي تصوير نسبت به حرکات کوتاهمدّت قیمت حساستر از نوساننماي استوكاستيك باشد.
                        اگر بخواهیم از منظري دیگر این شاخص را بررسی کنیم میتوان گفت که نوساننماي تصوير نمایانگر مکان فعلی قیمت نسبت به نوارهاي تصوير است. به عبارت دیگر اگر نوساننماي تصوير مقدار 50 را نشان دهد، بیانگر آن است که قیمت فعلی دقیقاً وسط دو باند قرار گرفته است. نشان دادن مقدار 100 توسّط نوساننماي تصوير نمايانگر قرار گرفتن قیمت در تماس با باند بالایی است. در مقابل، مقدار صفرِ نوساننماي تصوير بیانکنندهي قرار گرفتن قیمت در تماس با باند پایینی است.

                        سیگنالها
                        نوساننماي تصوير را میتوان هم به عنوان ابزاری جهت معاملات کوتاهمدت و هم به عنوان ابزاری جهت معاملات میانمدت به کار برد. (بسته به دورهي زمانیای که از آن استفاده میشود.)
                        چندین روش برای استفاده از نوساننماي تصوير وجود دارد:
                        1) مناطق اشباع خرید/ اشباع فروش: جهت مشخّص کردن مناطق اشباع خرید و اشباع فروش در این شاخص اعداد مشخّصی وجود ندارد. امّا معمولاً از اعداد 80 و 20 بهترتیب برای مشخّص کردن مناطق اشباع خرید و اشباع فروش استفاده میشود؛ بنابراین سیگنال خرید زمانی است که نوساننما خط 20 را در جهت صعودی قطع کند. (از پايين به بالا خط 20 را قطع كند.) به همین ترتیب سیگنال فروش زمانی است که نوساننما خط 80 را در جهت نزولی قطع کند. (از بالا به پايين خط 80 را قطع کند.)
                        باز هم تأکید میکنیم که پیش از استفاده از سیگنالهای مناطق اشباع خرید/ اشباع فروش حتماً باید رونددار یا بدون روند بودن بازار مشخّص شود. اگر بازار بدون روند بود میتوان از سیگنالهای مناطق اشباع خرید / اشباع فروش استفاده کرد. امّا در صورتی که بازار رونددار باشد بهتر است از این سیگنالها استفاده نشود.
                        2) تقاطع: سیگنال خرید زمانی صادر میشود که نوساننما خط نقطهچین را از پايين به بالا قطع کند. به همین ترتیب سیگنال فروش زمانی است که نوساننما از بالای خط نقطهچین آن را قطع کند و به زیر آن برسد.
                        3) واگرایی: سیگنال خرید زمانی است که در نمودار شاخص، واگرایی صعودی نسبت به نمودار قیمت ظاهر گردد و سیگنال فروش زمانی است که در نمودار شاخص، واگرایی نزولی نسبت به نمودار قیمت ظاهر گردد.
                        جهــــان هــر کــــس بـــه وســــعت فــــــکر اوســـت...

                        نظر

                        • شاهین محلوجی
                          عضو فعال
                          • Jun 2011
                          • 2050

                          #27
                          اندیکاتور ADX

                          ADX یا Average Directional Movement Index یکی از اندیکاتورهای خانواده ترند در نرم افزار متا تریدر است.
                          این اندیکاتور یک ابزار مشخص کننده روند و قدرت روند است.
                          بر اساس این اندیکاتور ابتدا مشخص می کنیم که روند نزولی یا صعودی و یا رو به جلو است. بر این اساس مادامی که خط ممتد شاخص ADX (در اینجا خط ممتد آبی) کمتر از شاخص 25 باشد یا زیر خطوط دیگر +DI و –DI باشد روند رو به جلو در نظر گرفته می شود.
                          در حالتی که خط ممتد شاخص ADX (در اینجا خط ممتد آبی) بیشتر از شاخص 25 باشد یا روی خطوط دیگر +DI و –DI باشد روند صعودی یا نزولی در نظر گرفته می شود. در این حالت برای مواردی که –DI روی +DI باشد روند نزولی است و در حالتی که +DI روی –DI باشد روند صعودی است. نقطه عبور +DI و –DI را از روی یکدیگر می توان مکان ارائه سیگنال در نظر گرفت.


                          آشنایی با اندیکاتور ها-3


                          Average Directional Movement Index (ADX)

                          اندیکاتور تکنیکی شاخص حرکت جهت دار متوسط (ADX) به تشخیص ترند داشتن یک قیمت کمکمیکند. این شاخص توسط آقای Welles Wilder در کتابش "New concepts in technical trading systems" شرح داده شده است.
                          ساده ترین روش ترید کردن براساس سیستم حرکتجهت دار دلالت بر مقایسه دو اندیکاتور جهتدار دارد: یک +DI 14دوره ای و یک –DI 14دوره ای. برای انجام اینکار باید یا چارتهای اندیکاتورها را بروی هم قرار دهیم یااینکه +DI را از –DI کم کنیم. W.Wilder پیشنهاد کرده است که وقتی +DI بالاتر از –DI قرار میگیرد خرید کرده، و وقتی +DI به زیر –DI فرو کشیده میشود فروش نمایید.
                          ولسویلدر به این قواعد ساده تجارتی، "قاعدۀ نقاط اکسترمم" را نیز افزوده است. از اینقاعده برای حذف سیگنالهای نادرست و کاهش تعداد معاملات استفاده میشود. بر طبق اصلنقاط اکسترمم، "نقطه اکسترمم" جایی است که +DI و –DI همدیگر را قطع میکنند. اگر +DI به بالاتر از –DI صعود کند، این نقطه ماکزیمم قیمت در روزی خواهد بود که آنهاهمدیگر را قطع کرده اند. و اگر +DI به پایینتر از –DI نزول کند، این نقطه مینیممقیمت در روزی خواهد بود که آنها همدیگر را قطع کرده اند.
                          آنگاه از نقطه اکسترممبعنوان سطح ورود به بازار استفاده میشود. بنابراین، پس از اینکه سیگنال خرید (+DI بالاتر از –DI) صادر شد باید منتظر ماند که قیمت از نقطه اکسترمم بگذرد، و فقط درآن هنگام وارد پوزیشن خرید شود. اما، اگر قیمت نتواند از سطح نقطه اکسترمم تجاوزکند، تریدر باید در همان پوزیشن فروش بماند.
                          محاسبه
                          ADX = SUM[((+DI-(-DI)/(+DI+(-DI)), N]/N
                          که در آن N تعداد پریودهای مورد استفاده درمحاسبات است
                          جهــــان هــر کــــس بـــه وســــعت فــــــکر اوســـت...

                          نظر

                          • شاهین محلوجی
                            عضو فعال
                            • Jun 2011
                            • 2050

                            #28
                            Commodity Channel Index CCI

                            اندیکاتور تکنیکی شاخص کانال کالا (CCI) مقدار انحراف قیمت کالا از قیمت آماری متوسطش را نشان میدهد. مقادیر بالای این شاخص اشاره دارد که بطور غیر معمولی درمقایسه با مقدار متوسط آن بالاتر است، و مقادیر پایین نشان میدهد که قیمت خیلیپائین است. برخلاف نامش، شاخص کانال کالا را میتوان نه فقط برای اجناس بلکه برای هرابزار مالی بکار برد.
                            اینجا دو تکنیک اساسی برای استفاده از شاخص کانال کالابیان میشود:
                            1پیدا کردن واگراییها
                            واگراییها هنگامی ظاهر میشود که قیمت به یک ماکزیمم جدید برسد، و CCI نتواند به بالاتر از ماکزیممهای قبلی دست یابد. اینواگرایی کلاسیک معمولاً بدنبال تصحیح قیمت می آید.
                            2بعنوان شناساگر مناطق خرید هیجانی/فروش هیجانی
                            CCI معمولاً در محدوده 100± نوسان میکند. مقادیر بالای 100+ در مورد حالت خرید هیجانی ( و احتمال وقوع کاهش قیمت تصحیحی) هشدار میدهند، ومقادیر زیر 100- در مورد حالت فروش هیجانی ( و احتمال وقوع افزایش قیمت تصحیحی) هشدار میدهند.
                            جهــــان هــر کــــس بـــه وســــعت فــــــکر اوســـت...

                            نظر

                            • شاهین محلوجی
                              عضو فعال
                              • Jun 2011
                              • 2050

                              #29

                              شاخص انبوه سازی همانطور که در تصویر بالا مشخص هست در روند ساید وی (افقی) قرار دارد که پس از چندین بار برخورد به کف کانال تغییر مسیر داده و در حال حاضر دوباره در کف کانال و حمایت معتبر ماهیانه (خط سفید چین چین) قرار دارد RSI هم نزدیک به حمایت و کف کانال نزولی خودش شده بنظر خرید سهمای قوی در گروه ساختمانی در هفته پیش رو جذاب شده و احتمال صعود تا سقف قبلی کانال Side way وجود دارد .......
                              در صورت شکستن حمایت کل شاخص ساختمانی که در این برهه از زمان کمی بعید بنظر میاد روند بایستی دوباره بازبینی و تحلیل شود ...
                              جهــــان هــر کــــس بـــه وســــعت فــــــکر اوســـت...

                              نظر

                              • Fmoradi
                                كاربر فعال
                                • Nov 2011
                                • 279

                                #30
                                چه موقع امواج سه تايي اند و چه موقع امواج پنج تايي اند خيلي موقع موج شماري پنج موجي با اشكال رو به رو ميشه
                                روش شناخت موج شماري با چه شاخصهايي از تكنيكال ارتباطداره؟

                                هر كي گفت جايزه هم داره

                                نظر

                                در حال کار...
                                X