کاربران گرامی بورسی، با توجه به تغییرات اخیر سایت در صورت وجود هر گونه مشکل در استفاده از سایت (درج پیام، عضویت و...) با ایمیل boursy.com[@]gmail.com در ارتباط باشید یا موضوع را در تاپیک «شما بگویید...» درج کنید.
این مصریها بودند خواهر براردر ازدواج میکردند انهم بخاطوانین ارثی....نه ایرانیها
انچه در مورد همجنسگرایی در اروپا برای شما عجیب است درایران اصلا سابقه به رسمیت داشته شدن نداشته..فرهنگشان عقب افتاده تر از غرب است چه الان چه 2500سال قبل...کما اینکه در اتن یونان قدیم نیز بود
کما اینکه رابطه دختر پسر از ازادیها غرب است و در قدیم هم بود ولی در ایران نبوده چه قبل چه بعد از اسلام..شماها تا زمان عروسی داماد زن هم را نمی دیدند یک صد سال است تمدن جدید امده و از دین و خرافات ابا اجدادتان دست برداشتید این تابو شکست ..انهم به زور غربهیا نه عقل شما...
.
.
ازدواج با محارم در تاریخ ایران قبل از ورود اعراب وجود داشته است ,
اما اینکه به آن بخواهیم افتخار کنیم یا نکنیم مهم نیست , مهم اینست که هر سلسله ایی را با زمان خودش بسنجیم !
در همین ایرلند تا 30 سال پیش صحبت در مورد همجنسگرایی نکوهش و خلاف عرف جامعه بود , الانه قانون شد ! .... امکان دارد 50 سال بعد هم مجددا ملغی شود ...
سعی و خطا میکنند نتایج را در میان مدت بررسی میکنند و اگر مظلوب بود ادامه میدهند وگرنه میگذارند به کنار !
هیچ تمدنی از بیرون مغلوب نخواهد شد , مگر آنکه از درون نابود شده باشد !...ویل دورانت
بهتره بدونى عرب نامرد اصلا نگارش نميدانستند كه اگر جز اين بود حروف نگارش شان غير از حروف فارسى بود خدا رحمت كنه سيبويه را كه براى اين بدبختها ادبيات و دستور زبان درست كرد
خيلى عرب عرب نكن اينهم دانشمندان ايرانى قبل از اسلام. تو اينترنت سرچ كنى پيدا ميكنى
الان پس از ٢٥٠٠ سال دانشمندان اروپايي هم جرأت حفر كانالى كه زمان هخامنشيان حفر شد و دوتا دريا رو به وصل كرد رو نداره. كه اگه داشت اين كار و ميكرد. بهتره بدونى كه اين كارو با ابزار و يراق اون زمان و نقشه دستى انجام داد نه نقشه ماهواره اى ميتونى بفهم يعنى چى؟ فكر نكنم چون ابزار فكر كردن رو ندارى و خوب بدونى كه اعراب در اون زمان توى خودشون خرابى ميكردن بيشتر ميگم چون ميدونم نميدونى همون قالى كه توى كاخ و در بار ايران بود و اون اعراب خرفت تكه تكه اش كردند براى اون زمان شاهكار مهندسى بوده حالا شما به عرب بگو يك قالى نيم متر در نيم متر درست كنن. در مورد قنات هم برو مطالعه كن سوادت زياد بشه
نام دانشمندان ایرانی و بزرگان ایران باستان
این اسامی شامل ریاضیدانان، دانشمندان و مخترعان قبل از اسلام و ابتدای ورود اسلام به ایران است .
1) اسکیلاس : دوره ی هخامنشی، « زمان حکومت داریوش _ از سال 446 تا 486 ق.م » _ دریانورد و کاشف و مهندس سازنده ی قنات.
2) ستاسپ : دوره ی هخامنشی، « زمان حکومت خشایارشا _ از سال 486 تا 521 ق.م » دریانورد و کاشف.
3) بویر اندا : دوره ی هخامنشی، « زمان خشایارشا » مهندس.
4) آرتاخه : دوره ی هخامنشی، « زمان خشایارشا » مهندس و سازنده ی کانال آتوس.
5) استانس : دوره ی هخامنشی، شمیدان و استاد دموکریتوس.
6) برازه : دوره ی ساسانی، « زمان فرمانروایی اردشیر _ 226 تا 241 م » مهندس و احیا کننده ی شهر فیروزآباد ( در فارس ).
7) برانوش : دوره ی ساسانی، سازنده ی شادروان شوشتر.
8) فرغان : دوره ی ساسانی، سازنده ی طاق کسری.
9) جهن برزین : دوره ی ساسانی، سازنده ی تخت طاقدیس.
10) شیده : دوره ی ساسانی، سازنده ی کاخ خورنق.
بد بخت تر از شماها وجود ندارد که خدا دو قوم بدوی یکی مغول یکی عرب را بر شما مسلط کرد
اروپا همین الان دو متر بکنی به اب میرسد قبل از 1000سال قبل انقدر باران سرما بود که اصلا نیاز به کندن چاهم نبود چه برسدقنات
داریوش دعا کرده کشورم از خشکسالی و دروغ درامان بدار
چرا
چون دو چیز ایران زیاد بوده یکی دروغ ...یکی بی ابی..
لذا اصلا اروپا نیاز به اب نداشت که قنات بسازد
اما دانشمندان..در زمان حمله اعراب ساسانی بود نه هخامنشی
و چه دانشمندان بنامی بوده یکی سازنده طاق کسری ...یکی سازنده فلان کاخ
گفتم چهار تا مثل فارابی....مثل مولوی مثال بیاورید......
اما متن بالاتریش
از برگان ایران زمین اریو برزن ام دارد؟
خوب این چه بزرگی کرده
هیچی جنگیده کشته شده
اینهم شد بزرگی؟
مثل این است عمر لیث طاهر ذوالیمنین...را بزرگ بدانیم در مقام علم ادبیات دانشمندی نجوم فیزیک و....
عید باستانی نروورز را ساخته کورش نامیده
نه اقا در زمان فتح بابل ووقتی کورش شهر را فتح کرد دید جشنی برپاست گفتند امروز عید ماست و تغییر سال و از انمورع نورورز شد تاریخ ایران و مبداش....
کانالی که اروپا نکند چیه؟ اگر سوئز است که کندند..خداوند به دانشمندان مصری بابلی اجر زیاد دهد ....این دانشمندان مصری و سازندگان اهرام فراعنه بودند که چنین کردند ...والبته پولش را حکومت یاران میداد چون سرزمینها وسیع گرفته و مالیات عظیم داشت
مثل این است کارهایی که خواجه نصیر الدین طوسی وزیر هولاکوخان مغول در ساختن رصد خانه مراغه کرد به پای مغولان بنویسیم....و بگوییم مردمانی متمدن بودند...نه خیر این کارها که صدر زمان هخامنشی شد به کمک دانشمندان بابلی مصری شد...نشان به ان نشان که ده سال قبل کوروش که مادها بر یاران حکومت کردند نه در حیث مجمسه کاخ و..سازی هیچ اثارشان با اثار زمان کورش و..قابل قیاس نیست..اگر این علوم در ایران بود باید قبل از ان وجود داشت
در شهر نمرود که داعش ویران کرد و کلهم تمدن بابل توسط ایران و فتح کورش ختم شد و هیمنطور مصر مجسمه ها و...از نظر کیفیت ر بهتر و زیباتر زمان هخامنش است و بسیار بهتر از قبل هخامنشان....
همینطور تمدن مصر که صالا تاج سر تمدنها در معماری نساجی و..است
تا قبل از فتح ایندو کشور در ایران هنرها صنایع یک دهم قبل از ان بود ....یک مجسمه شیر سنگی در همدان مال 100 سال قبل کورش است اصلا قابل قیاس با مجمشه تخت جمشید نیست
چرا چون زمان مادها مصر بابل فتح نشده بود
شبیه زمانی است اعراب ایران روم را گرفتند ...و تمدن اسلامی ساخته شد..ایرانم وقتی بابل مصر را گرفت از نظر پول ثروت و صنعتگر نقاش سنگتراش صد برابر شد قدرتش....
https://www.facebook.com/profile.php?id=10001066806953
tom cruise in face book
حالا علت بر جا نماندن نام دانشمندان قبل اسلام حمله عرب ذکر شده
چطور مغولها صد برابر اعراب سوزاندند کشتند رفتند نام دانشمندان بود اعراب نبود
این دروغی است که میخواهند کتمان کنند سواد زمان ساسانی در انحصار موبدان و اشراف بود کسی حق خواندن نوشتن نداشت برعکس بعد از اسلام
و وقتی 4تا کتابشان سوخت علمشان سوخت ولی زمان مغول انقدر دانشمند و کتاب بود هرچقدر شهرها سوخته شد باز 4تا نسخه اش ده بقلی بود
https://www.facebook.com/profile.php?id=10001066806953
tom cruise in face book
شاید بسیاری از ما ، بسیاری از دانشمندان ایرانی از زمان های دور تا به حال را نمی شناسیم ، شاید فقط نام پادشاهان و سیاستمداران را به گوش ما رسانده باشند .
آیا ایران کهن فقط در نام چند پادشاه و کاخ هایشان خلاصه شده است ؟!
ثريت (سريت) پزشك
ثريت (سريت) يا سريته (به هيأت پهلوى tirs و به هيئت اوستائى etirht ) نام پزشك نامدار آريائى است كه در اوستا عنوان نخستين پزشك را دارا است كه از جانب اهورا مزدا برانگيخته شده تا دردهاى مردمان را درمان بخشد. وى همچون اسكله پيوس (اسقلبيوس) نخستين پزشك يونانى و ايم هوتپ نخستين پزشك روايتى مصرى است.
قدمت و شهرت سريت مربوط است به عصر پيش از اوستا، يعنى هنگامىكه هندوان و ايرانيان زندگى و فرهنگ مشتركى داشتهاند، چون همين عنوان در روايات ودايى و داستانهاى هندى دربارۀ سريت (ثريت) نخستين پزشك موجود است.
شرح مفصلتر روايتى درباره سريت را بايستى در «ويديودات» از نظر گذراند، ليكن در «هوم يشت» نيز اشاره اى به وى شده است (يسنا-ها ٩ / ١٠ ) . در «هوم يشت» زرتشت از هومemoaH مىپرسد:
سومين كس كه به خواص تو پى برد، چه كسى بود و هوم ايزد، نمايندۀ گياهان درمانبخش و آن گياه زرين اهورايى مىگويد:
«ثريت سومين كسى بود از خاندان سام amaS كه به خواص تو پى برد و مردمان را از آن آگاه كرد. و اين پاداش به او داده شد كه داراى دو پسر گشت بهنام: «اوراخشيه و گرشاسب» .
چنانكه ملاحظه مىشود، در يسنا نيز اشاره به پزشكى ثريت شده است، چون يكى ازچند تنى بود كه به ويژگىهاى گياه هوم و خواص دارويى آن بهخوبى آگاهى داشت و مردمان را با عصارۀ آن درمان مىكرد. با نگاهى به تاريخ عتيق پزشكى جهان روشن مىشود در دوران دورى از تاريخ كه دست بشر به تحقيق به آن نمىرسد، هنگامىكه اروپا به چيزى شمرده نمىشد و كودكى نوزاد بيش نبود كه بر دست و پا مىخزيد، در بين النهرين، هندوستان، مصر و ايران تمدنهاى درخشانى وجود داشته كه داراى علم پزشكى پيشرفتهيى بودند.
ثريت در اوستا پزشكى است بهمعناى ويژه آن در امروز:
«زرتشت از اهورا مزدا پرسيد اى اهورا مزدا، اى وجود مجرد، نيكوترين، و اى مقدس دادار گيتى جسمانى، آيا در ميان مردمان (كهن) چه كس اوّل تندرستى دهنده و منور و مدبر و باطلكنندۀ جادو و دولتمند و زورآور و مقدم آزمايش شده بود كه درد را از دردمند جلو گرفت و مرگ (بىهنگام) را از ميرنده جلو گرفت و ضربت استخوان را جلو گرفت، از تن مردم گرمى آتش (تب) را جلو گرفت. پس اهورا مزدا گفت: اى اسپيتمان زرتشت در ميان مردم اوّل تندرستىدهنده و منور و مدبر و باطلكنندۀ جادو و دولتمند و زورآور و مقدم آزمايش شده كه درد را از دردمند جلو گرفت و مرگ (بىهنگام) را از ميرنده جلو گرفت و ضربت استخوان را جلو گرفت از تن مردم، گرمى آتش (تب) را جلو گرفت ، «ثريت» بود» (ونديداد باب ٢٠ / ٣ - ٢ - ١ «وداعى الاسلام» ) .
«ثريت طبيب از كانون درمانها و از سرچشمۀ دواها پرسش نمود و اين درمان را خشثروثيرى ayriavarhtahshK (شهريور-امشاسپند نگاهبان فلزات) دريافت كرد تا در برابر بيمارى و مرگ مقابله و مقاومت كند» (ونديداد اوستا ٢٠ / ٣ ) آنچه كه شهريور يا (خشروئيرى) به ثريت مىدهد. كارد جراحى است. ثريت پزشكى بوده است كه در مواقع لازم كه از شيوههاى معمولى در طب براى درمان سودى نمىخاسته، براى بهبود به جراحى متوسّل مىشده است. در بند هشن آمده است كه اهورا مزدا كاردى مرصع جهت جراحى براى ثريت فرستاد. اين پزشك عالى مقام چنانكه از متون و دايى، اوستايى و پهلوى برمىآيد، پزشكى بوده است حاذق و توانا كه به اقسام كار پزشكى و درمانگرى، چه از شيوۀ ادعيه و چه از طريق داروهاى گياهى و چه از راه جراحى خبره بوده است (فرهنگ نامهاى اوستا تأليف هاشم رضى صفحه ۴٠١ - ۴٠٠ ) .
يما (پزشك) غير از ثريت (سريت) سريته پزشك مشهور ايرانى در دوران باستان در سنّتهاى طب آريائى از پزشك ديگرى بهنام «یما» نيز نام برده شده است. يما بيماران مبتلى به امراض پوستى و استخوانى را از اشخاص سالم متمايز مىساخته است.
تکلیف خودتان را مشخص کنید
یکبار میگویید اسلام یکبار میگویید اعراب
وقتی از تمدن مسلمین میگوییم می پرید زمان اعراب..
وقتی قیاس دو تمدن میکنم می پرید قبل از اسلام عربها
خود اعراب قبل از اسلام خود را زمان جاهلیت میدانند
وقتی من میگویم تمدن اسلام یا اعراب بعد از اسلام بیشتر از ایران قبل از اسلام بوده می پرید به زمان قبل اسلام اعراب یا صدرش....
تمدن مسلمین حد اقل 700سال بوده ..و جالب است خود یارانیها قاتل این تمدن بودند خواجه نصیر الدین طوسی ایرانی شیعه هولاکوخان مغول را تشویق به حمله بغداد و نابودی خلافت عباسی عربی کرد چیزی که یکنه اشهنو.ز در دل مردم عرب سنی عراق است...
از نظر کثر کتب دانشمندان ازادی مردم در تجارت انتخاب شغل...700سال صدر سالام قابل قیاس با دوران ساسانی که 450سال یک خاندان بر کشور حکومت کردند انهم بدون هیچ نتیجه ..ثمره اش یک فرش بوده که با غارت مردم جواهرات طلا ساخته شده ثمره دوم یک شمت مجسمه سنگی در کوهها که برای شاهان تراشیدند
عجب تمدنی بوده....به درد عمه شان فقط خورده...
اسکندر شعورش انقدر بود فقط کاخ شاهی را اتش زد
اعراب هم کاخ کسری را غارت کردند
ولی یارانیها شهر اتن را اتش زدند
من نمیدانم کسی فرق اینهار ا میفهمد یا نه
اعراب قبل از اسلام که اصلا پشم هم نبودند , بعد از اسلام هم وحشیگریشان را با استناد با قرآن و سخن الله توسعه دادند و دنیا را به ویرانی کشیدند ! بعد تازه انسان دیدند و متوجه شدند طور دیگر هم میشود زیست !
مثلش زنده ش به اینست که از درون آداب و رفتار و فرهنگ جامعه ایران فعلی شخصی مانند رئیس جمهور نروژ به قدرت برسد ...خوب این حرف مسخره و چرتی است ! از درون جامعه ایرانی احمدی نژاد و روحانی و کروبی به قدرت میرسند ....
از درون جامعه وفرهنگ توحش اعراب قبل و زمان صدر اسلام نیز غیر ممکن است انسانیت و اخلاقیات با نزول یک قرآن تغییر کند ...از درون چنان جامعه ایی رفتارهایی عمومی مانند جنگ بنی قریظه و یا شخصیت هایی مانند معاویه و عمر و سعد ابن ابی وقاص و غیره بیرون میاید و البته این منافاتی با واقعیات جامعه عرب ندارد !! ...از کوزه همان طراود که دراوست !
بعد ها با فرهنگ و منش و آداب کهنی مانند ایرانی و رومی نشست و برخاست کردند و کمی ( تاکید میکنم تنها کمی) تغییر کردند ...که همانطور که میبینید در دنیای مدرن امروز هم طبق سنت اسلاف اعراب( چه قبل ا اسلام چه بعد اسلام) سربریدن و خواری زنها و برده و سکس و غنیمت اولویت اول زندگیشان است...تنها کافی است کمی در تنگنا قرار بگیرند تا کیفیت واقعی شان بروز دهند !
هیچ تمدنی از بیرون مغلوب نخواهد شد , مگر آنکه از درون نابود شده باشد !...ویل دورانت
در این دو عکس سالهای قبل هم زده بودم
فرق دو تمدن ایرانی اسلامی عربی..با تمدن عالی اتن یونان غربی عیان است
واقعا ادم حالش از یک سرباز ریش پشم دار و سبیل دراز هخامنش ساسانی بهم میخورد شبیه بعضی که الان چنینند...
همانموقع سپاهیان اسکندر طوری دیگر بودند ریششان اصلاح میکردند می زدند
از ان بدتر زنهای ایران نبودند یا در پستوی خانه بودند و چادر اختراع ایرانیهاست....سربازانشان هم محجب بودند بر عکس سربازان غربی یونان...
نتیجه همین است الان کسی با شلوارک بگردد خیابان میگیرند ولی در 90درصد جهاان اسلام چنین نیست....
این میراث شوم کورش جمشید خمشید پهن شید است که ماندگار شده است...و جالب است در ایران میراث شوم به اسلام نسبت داده میشود و اعراب ....در حالیکه این میراث 1000 سال قبل اسلام بوده....
طرف میگوید 50 درصد جامعه یعنی زن در اعراب نبود..خوب مگر در ایران بود؟اصلا یک مجمسه از زنان نیست حتی مردش فقط سرباز شیر میمون..خر گاو سلطنت
تمدن ایرانی باستان..اسلامی عربی نقش پدر و مادر نسل جدید است
منتها ایندو مرده اند و جسدشان در خانه است بوی تعفن گندش بر هوا برخواسته و گوشت پوست این پدر مادر را کرم افتاده حالا بروید این دو مرده را ببوسید تا از گندش به شما برسد.....این دو جایشان در قبرستان است لای خاکها ولو پدر مادر باشند
امواج سنگین فرهنگ غربی از زمین اسمان هر مقاومتی را درهم خواهد شکست و نه کورش جمشید خمشید ....نه پرچم یدین مذهب شیعه تاب مقاومت نخواهند داشت و باید خودشان را وفق دهند
https://www.facebook.com/profile.php?id=10001066806953
tom cruise in face book
ویرایشپیگیری این صفحه
فتح آتن توسط خشایارشا در سال (۴۸۰ پیش از میلاد) صورت گرفت.
آکروپولیس.
Do you want to try some new features? By joining the beta, you will get access to experimental features, at the risk of encountering bugs and issues.
باشد نه ممنون
پیشینهویرایش
داریوش یکم در آخرین سالهای عمر میخواست که برایانتقام جویی از یونانیان بخاطر به غارت بردن و به آتش کشیدن سارد پایتخت لیدیه و همچنین برای جبران کردن شکست سپاه ایران در نبرد ماراتون به یونان قشون بکشد اما عمر داریوش یکم وفا نکرد و زندگی را بدرود گفت. بعد از او پسر وی خشایارشا در صدد بر آمد که انتقام پدر را به نتیجه برساند. شاید به غیر از این آنچه وی را به این اندیشه انداخت، اصرار مردونیه (داماد داریوش بزرگ و پسر گبریاس) و مخصوصاً تبعیدیان آتنی مقیم دربار بود. در خود آتن هم البته انتظار این انتقامجویی میرفت و تمیستوکل سردار آتن پس از ماجرای نبرد ماراتون، قسمت عمدهای از ثروت آتن را در راه تقویت نیروی دریایی صرف کرد.
بالاخره خشایارشا تصمیم به جنگ با یونان گرفت و بدون شک نیروی بیسابقهای را تجهیز کرد اما البته این نیرو آنقدر هم که هرودوت ادعا میکند، نمیتوانست به یک ارتش میلیونی بالغ بوده باشد، چرا که چنین تعدادی سپاه و وسایل اگر هم تجهیزش برای خشایارشا ممکن میشد، تهیه ی وسایل و آذوقه ی آن در سرزمینهای تراکیه و مقدونیه میسر نبود. معهذا اینکه هرودوت میگوید چهل و هشت گونه اقوام مختلف درین سپاه وجود داشتهاند، ممکن است، درست باشد.
لشکرکشی به یونانویرایش
خشایارشا به تمام حکام ایالات ایران امر کرد که سرباز بسیج کنند و بعد از اینکه سربازان آماده شدند، آنها را به سوی آذربایجان کنونی بفرستند تا اینکه از آنجا به لیدی واقع در آسیای صغیر بروند. خشایارشا بعد از وصول به لیدی خود در رأس ارتش قرار گرفت و به سوی یونان به حرکت درآمد. بنا به گفتهٔ هرودوت خشایارشا در بهار سال ۴۸۰ پیش از میلاد از لیدیه به سوی یونان لشکر کشید.
به ابتکار خشایارشا پلی از قایق بر روی بغاز داردانل توسط مهندسان مصری و فنیقی (لبنانی) ساخته شد که نیروی زمینی ایران توانست از روی آن عبور کرده و وارد خاک یونان شود. در ابتدا خشایارشا با پادشاه کارتاژ(تونس کنونی در شمال آفریقا) صلح کرد تا وی یونانیان را همراهی نکند. علاوه بر این، تعداد زیادی از یونانیان، از جمله مردم منطقهٔ تسالی به سپاه خشایارشا پیوستند. هنگام حمله خشایارشا به یونان بعضی از ایالتهای یونان دست بر دست گذاشتند و در صدد دفاع بر نیامدند و این ناشی از اختلافات داخلی بین این ایالتها میشد و همین اختلافات باعث شد تا خشایارشا برای ساختن پل بر روی داردانل دچار مشکل جدی نشود. بعد از اینکه سپاه ایران از کشور سات رائی گذشت، عبور قشون دشوار شد چون میبایست از وسط جنگل یا دشتهای ناهموار به راه ادامه بدهند و ارابهها و منجنیقها از آن منطقه ناهموار نمیگذشت و در مواضع جنگلی درختها مانع از عبور سپاه ایران میشد. از آن به بعد به دستور خشایارشا پیشاپیش سپاه ایران اقدام به جادهسازی شد و حتی برای این کار از سکنهٔ محلی نیز برای تسریع کار استفاده کردند. نیروی دریایی ایران به موازات ساحل حرکت میکرد و در دریا سپاه ایران را از حملهٔ ناگهانی نیروی دریایی یونان حفظ میکرد. عبور سپاه ایران از کشور تراس (تراکیه) طولانی شد چون جادهسازان پیوسته در حال ساخت و هموار کردن راه بودند. پروفسور بارن در تحقیقات خود مینویسد چهل و پنج روز طول کشید تا ارتش ایران توانست از کشور تراس بگذرد و به مقدونیه برسد. با اینکه جاده خشایارشا برای عبور سپاه ایران و به صورت موقتی ساخته شده بود ولی تا مدتها بعد قابل استفاده بود.
بعد از این که خشایارشا وارد یونان شد، تمیستوکل سیاستمدار و ژنرال یونانی گفت «ما نباید بگذاریم پارسیان به آتن نزدیک شوند و قبل از این که آنها به جنوب یونان برسند، باید در شمال یونان جلوی آنها را گرفت تا جنگ به آتن نرسد.» او پیشنهاد کرد که ده هزار سرباز مجهز در شمال مقدونیه جلوی ایرانیان را بگیرند. اما این پیشنهاد با دو مشکل روبرو بود. نخست اینکه آتن به تنهایی نمیتوانست ده هزار سرباز بسیج کند و برای این کار بایستی سایر کشورهای جنوب یونان هم کمک نمایند و به تناسب شمار سربازان خود هزینهٔ جنگ را تحمیل نمایند دوم آنکه سربازان آتنی و سایر کشورهای جنوبی یونان به شمال آن سرزمین نمیرفتند و میگفتند «ما مدافع وطن خود هستیم، نه وطن دیگران و هر وقت مورد تهاجم ایرانیان قرار گرفتیم، در وطن خود میجنگیم و دفاع میکنیم.» خشایارشا از اختلافات داخلی یونانیان کاملاً آگاه بود و قبل از شروع جنگ جاسوسانی را وارد یونان کرده بود. آنها موظف بودند که به اختلاف میان یونانیان دامن بزنند و مانع از اتحاد میان ملل یونان شوند. فعالیت جاسوسان ایرانی باعث شد تا یونانیانی که مردد بودند که به جنگ با ایرانیان بروند، بعد از ورود سپاه ایران تصمیم بگیرند که نجنگند، به خصوص اینکه سپاه ایران بعد از ورود به یونان با هیچ یک از ملل یونان شمالی کاری نداشت و در هر نقطهای که سپاه خشایارشا خواربار خریداری میکرد، بهای آن را نقد میپرداخت. در کل اینچنین میتوان گفت که هیچ یک از ملل یونان خواهان جنگ با ایرانیان نبودند، غیر از آتن و اسپارت، آتن، آتش غیرت یونانیان را شعلهور میکرد تا آنهارا وادار نماید که علیه ایرانیان بجنگند و علتش این بود که آتن میدانست که خشایارشا فقط برای جنگ با آتن به یونان آمده چون آتنی ها شهر سارد پایتخت کشور لیدیه را که از کشورهای تحتالحمایه ایران بود، سوزانده و ویران کرده بودند.
نبرد در تنگهی ترموپیلویرایش
یونانیان به علت کثرت سربازان ارتش ایران چنین صلاح دانستند که در یک منطقه کوهستانی جلوی ارتش خشایارشا را بگیرند و برای این منظور در صدد بر آمدند که در منطقه کوهستانی ترموپیل ارتش ایران را متوقف نمایند در تنگه ترموپیل، به علت تنگی جا نیروی ایران با مقاومت آتنیها و اسپارتیها که برای نخستین بار باهم متحد شده بودند مواجه شد. سرانجام یک یونانی به ایرانیان که در حدود سه روز در ورودی تنگه متوقف شده بودند، راهی را معرفی کرد که به پشت تنگه میرفت.
یونانیان با آگاهی از این خیانت گریختند و فقط لئونیداس (حاکم اسپارت) بهمراه سیصد اسپارتی که به اجبار مانده بودند، [۱] همگی کشته شدند. اسپارتیها بنا بر قوانین لیکورگ فرار کردن از میدان جنگ را ننگ بزرگی میدانستند و مجازات آن اعدام بود، حتی وقتی جوانان این سرزمین به نبرد میرفتند مادرانشان به آنها میگفتند «پسرم! بر سپر یا با سپر» یعنی یا کشته شو تا جسدت را بر روی سپرها بیاورند و یا پیروز شو و با سپر برگرد. بنابراین در فرار یونانیها از تنگه ترموپیل اسپارتیها برجای ماندند و پس از کشته شدنشان یونانیها بر مزار این سیصد تن نوشتند «ای رهگذر به اسپارت بگو ما در اینجا خوابیدهایم تا به قوانین کشور خود وفادار باشیم.»
سپاه ایران بعد از این جنگ برای عبور از گردنه ترموپیل به حرکت درآمد. خشایارشا بعد از این که از ترموپیل گذشت از طریق جاسوسان خود مطلع شد که آتن میکوشد که ملل تسالی و مقدونیه را علیه او وارد جنگ کند تا راه بازگشت او را ببندند و کاری کنند که او از پیشروی در خاک یونان صرف نظر کند. راه جلوگیری از این توطئه این بود که خشایارشا هر چه زودتر آتن را فتح نماید تا این که تحریک و توطئه آتن خاتمه یابد اما از قضا چند روز بعد از حرکت ارتش ایران از جلگهٔ آهار برف سنگینی بارید و خشایارشا در برف مجبور به توقف گردید تا این که راه باز شود اما یک هفته بعد از برف اول دومین برف همانطور سنگین بارید. خشایارشا از روزی که وارد یونان شد، حرکت ارتش را طوری تنظیم کرد که به طور دائم بین نیروی زمینی و نیروی دریایی ارتباط برقرار باشد و لذا از حیث خواربار در مضیقه قرار نگرفت. پنج روز به آغاز بهار مانده بود که خشایارشا فرمان حرکت ارتش را صادر کرد و ارتش ایران از منطقهٔ کوهستانی گذشت و به جلگه تلکو رسید.
فتح آتنویرایش
در جلگه تلکو بین ارتش ایران و یونانیان جنگ در گرفت که به شکست یونانیان انجامید و بعد از این برد خشایارشا ارتش خود را از رودخانهٔ تلکو، واقع در همان جلگه عبور داد. عبور ارتش خشایارشا از این رودخانه که بسترش در تنگه تلکو بود، چهار روز و به روایتی شش روز طول کشید و وقتی از آن خارج شدند، به شهر تارت رسیدند و پنج روز در این شهر توقف کردند. یک روز قبل از این که خشایارشا از تارت حرکت کند، اعلامیهای برای سکنه آتن فرستاد و در آن گفت هریک از سکنه آتن که تسلیم ارتش ایران شود در پناه پادشاه ایران خواهد بود و جان و مالش مصون است.
خشایارشا به طوری که پروفسور بارن میگوید، میخواست که به گرفتن غرامت جنگ از آتن اکتفا نماید و از جنگ بپرهیزد تا این که حسن نیت خود را به ملت آتن و سایر ملل یونان ثابت نماید اما مجلس شورای آتن نپذیرفت و تسلیم شدن در قبال ارتش ایران را یک ننگ غیر قابل تحمل دانست و مصمم شد که بجنگد. به همین علت حکومت آتن تمام زنها و بچهها و کسانی را که توان شرکت در جنگ را نداشتند از آتن خارج کرد و هر آنچه از اموال قابل حمل را نیز به همراه آنان به جزایر پلوپونز و سالامیس فرستاد.
روایات مختلف دربارهی به آتش کشیده شدن آتنویرایش
در تواریخ اروپا نوشته شده که خشایارشا بعد از ورود به آتن آن شهر را به جبران شهر سارد پايتخت لیدیه که يونانيان سوزانيده بودند، سوزانيد و ويران کرد.
آکروپولیس.
بعضی از محقیین، از جمله پروفسور بارن انگلیسی عقیده دارند که پادشاه ايران قلعه آکروپولیس را ويران کرد نه معبد آکروپل را. قلعه آکروپل که دژی بود جنگی به امر خشايارشا ويران شد و بجز دیوار شهر که در اطراف آتن بود، چیزی ویران نشد. اين دژ بالای تپهی آکروپل به نظر میرسيد و آن قلعه را "پی زيس ترات" بنا نمود. آتن شهری بود بلادفاع، يعنی شهری که برای حفظ آن نجنگيده بودند و در آن زمان هم هرگز شهرهای بلادفاع را ويران نمیکردند.[۲]
روزی که ایرانیان از آتن رفتند، تمام عمارتهای شهر باقی بود. آتن را خود یونانیان در جنگهای داخلی که از سال ۴۳۱ تا ۴۰۴ پیش از میلاد طول کشید، ویران کردند که شرح کامل آن در تاریخ توکودیدس آمده است. توکودیدس اسم جنگهای داخلی يونان را جنگ پلوپونز گذاشته است [۳] و آن جنگها از سال ۴۳۱ پ.م شروع شد يعنی ۵۰ سال پس از مراجعت ايرانيان. توکودیدس صديقترين مورخ يونان است و خود او در جنگهای پلوپونز شرکت داشته است و وقايع آن جنگها را تا سال ۴۱۱ پ.م نوشته و در دنبال وقايع آن جنگها از طرف گزنفون در کتابی به نام "هله نيک" يعنی «يونانيان» نوشته شده است و وقايع جنگ به سال ۴۰۴ پ.م ختم میشود.[۴] آتن پايتخت يونان در آن جنگها که بين خود يونانيان در گرفت ويران شد و ايران در جنگهای داخلی يونان دخالتی نداشت، مگر بطور غيرمستقيم و اسپارت با نيروی طلايه ايران در آن جنگها با آتن میجنگيد. واقعیت تاریخ این است که خشایارشا رفته بود تا آتن را به جبران سوزانیده شدن سارد به دست یونانیان ویران کند ولی شجاعت یونانیان در ترموپیل در وی موثر افتاد و همچنین چون توانست آتن را تقریباً بدون جنگ فتح کند، از تصمیم خود منصرف شد. از آن گذشته خشايارشا و سربازان ايرانی که با وی به آتن رفتند، متمدن بودند و با مفهوم واقعی کلمه آنها شهرنشين به شمار میآمدند و به آبادانی علاقه داشتند و عمارتهای زيبا را میپسنديدند و خشايارشا که تا آن روز هنوز مشغول ساختن کاخ پارسه «پرسپولیس» يا همان تخت جمشيد بود (کاخی که داريوش بزرگ ساختن آن را آغاز کرد)، به خود اجازه نمیداد که عمارت زيبای آتن را ويران کند.
توکودیدس میگويد در روز سوم بعد از اينکه خشايارشا وارد آتن شد، جار زد که هر کس از آتن رفته است مراجعت کند و بداند که مال و جانش محفوظ است و چون مردم بیبضاعتی که در آتن بودند غذا نداشتند و در شهر آذوقه به دست نمیآمد، خشايارشا گفت که از گندم ارتش ايران به آنها بدهند که برای خود نان طبخ کنند و در روز پنجم بعد از ورود ايرانيان به آتن دکانهای نانوايی به کار افتاد و شهر آتن وضع جنگی خود را از دست داد.[۵] در روز دهم ورود ارتش ایران به آتن خشایارشا به معبد آکروپولیس رفت و حتی به خدام معبد الههٔ بزرگ آتن انعام داد. اسناد تاريخی نشان میدهد که ده روز بعد از ورود ارتش ايران به آتن در محلهی "سراميکم" چند کارگاه سفالسازی و در محلهی "کولی توس" چند کارگاه فلزسازی به کار افتاد و باز از اسناد تاريخی فهميده میشود که ده روز بعد از ورود ارتش ايران به شهر آتن، از داخل خانههای آتن صدای نواختن چنگ به گوش میرسيد.
يکی از حقايق ديگر دربارهی فتح یونان احترامی است که ايرانيان به نواميس يونانيان گذاشتند.
سربازان ايرانی لااقل يک سال و به روايتی بيش از يک سال از زنهای خود دور بودند و اکثر آنها جوان بهشمار میآمدند و در دورهای از عمر بهسر میبردند که به اقتضای طبيعت، مرد بشدت متمايل به زن میشود. زنهای يونان هم بر اثر لااقل سيصد سال ورزش خوش اندام بودند و زيبايی داشتند، معهذا ديده نشده که يک افسر يا سرباز ايرانی به يک زن يونانی تعرض کند. در تمام تواريخی که يونانيان راجع به جنگهای ايران و يونان نوشتهاند، حتی يکبار ديده نمیشود که نوشته باشند که يک افسر يا سرباز ايرانی به يک زن يونانی تجاوز کرده باشد، در صورتی که در عرف قديم وقتی يک شب ارتش وارد کشوری میشد همانطور که اموال ملت مغلوب را متعلق به خود میدانست، زنهای آن ملت را هم از آن خود میدانست. اما ايرانيان دوره هخامنشی آنقدر متمدن و مقيد به احترام نواميس بودند، که هرگز به خود اجازه نمیدادند هنگام تهاجم به يک کشور به زنهای ملت مغلوب تجاوز کنند.
آنها مردها را اگر مقاومت میکردند، میکشتند و اسير میکردند، ولی زنها را محترم میشمردند، کتزیاس طبيب و مورخ يونانی که مدتی بعد از ورود خشايارشا به آتن در دربار ايران خدمت میکرد و بيست سال از عمر خود را در ايران بهسر برد، نوشته است که در ايران زنی روسپی وجود ندارد.[۶] دورهی توقف کتزیاس در ايران دورهای بود که اخلاق عمومی نسبت به دورهی آغاز هخامنشيان سست شد، زيرا پادشاهانی که پس از داريوش بزرگ و خشايارشا بر اريکه قدرت نشستند، خود چنان بیبندوبار بودند که نمیتوانستند در مسائلی که مربوط به عفت میشود سختگيری کنند. معهذا حتی در آن زمان هم در ايران زن روسپی نبوده است.
نکتهی ديگری که در تمامی تواريخ يونانی ديده میشود، عدم خشونت شاهنشاهان هخامنشی نسبت به دشمنانی بود که ابراز اطاعت میکردند. در تمامی مدتی که خشايارشا در يونان به سر میبرد هر کس را که ابراز اطاعت کرد مورد عفو قرار داد و هر افسر و سرباز که تسليم میگرديد از هرگونه مزاحمت مصون بود.
بعضی از روایات مورخانویرایش
عبدالحسین زرینکوب نوشته است خشایارشا پس از تسخیر آتن و آتش زدن به ارگ آن چون مقصود خود را از لشکرکشی حاصل میدید به ایران برگشت. فقط مردونیه را با تعدادی سپاهی باقی گذاشت تا به جنگ یونان پایان دهد. مردونیوس نخست درصدد برآمد که مگر یونانیها را به مسالمت وادار به انقیاد کند اما توافق حاصل نشد. آتن یکبار دیگر مورد تعرض سپاه ایران واقع گشت و باز صدمه و خرابی بسیار به آن وارد آمد.[۷]
پیرنیا نوشته است خشایارشا با تصرف آتن و آتش زدن معابد آن، تا اندازهای مقصود دربار ایران را که تنبیه یونانیان بود حاصل کرد و سپس به ایران بازگشت. پس از شکست مذاکرات بین مردونیه و آتن جنگ شروع شد. ایرانیها مجدداً وارد آتن شدند و آن را بکلی خراب کردند.[۸]
هرودوت نوشته است پس از خارج کردن زنان و فرزندان از آتن و فرستادن آنها به جزیره سالامیس در جنوب یونان، فرماندهان قسمتهای مختلف اقوام یونانی در سالامیس جمع شدند و شورای جنگی تشکیل یافت. در حین مذاکرات مردی از آتن وارد شده خبر داد که پارسیان به ولایت آتن رسیده، سراسر آن حدود را به آتش کشیدهاند.[۹]
پارسیان در موقع ورود به آتن آنجا را خالی از سکنه یافتند و تنها در معبد آتناپولیاس گروهی باقیمانده بودند. پارسیان بر گنجینه معبد دست یافته، ارگ را به آتش کشیدند. مدتی پس از این واقعه، پناهندگان آتنی که گماشته وار در لشکر خشایارشا خدمت میکردند، اجازه یافتند به آکروپلیس داخل و طبق آداب قومی خویش در آنجا عبادت کنند.[۱۰]
پس از تسخیر آتن خشایارشا در مورد اینکه به ایران بازگردد یا اینکه در یونان مانده همراه مردونیه برای تسخیر کامل یونان بجنگد با بانو آرتمیس مشورت کرد او گفت «به نظر من شاهنشاه، یونان را ترک و مردونیه را به این کار مأمور نمایید. شاهنشاها! شما اکنون در عین کامیابی، به وطن باز میگردید چون آتن را به آتش کشیدهاید.» [۱۱] در توضیحات آخر کتاب هرودوت آمده است که احتمالاً تنها ارگ آتن توسط خشایارشا به آتش کشیده شده است و قسمتهای چوبی آن از بین رفته است. آنهم اگر توجه شود، مشخص میشود که خرابی معبد به حدی نبوده است که در آن نشود، عبادت کرد.[۱۲]
ازدواج با محارم در تاریخ ایران قبل از ورود اعراب وجود داشته است ,
اما اینکه به آن بخواهیم افتخار کنیم یا نکنیم مهم نیست , مهم اینست که هر سلسله ایی را با زمان خودش بسنجیم !
در همین ایرلند تا 30 سال پیش صحبت در مورد همجنسگرایی نکوهش و خلاف عرف جامعه بود , الانه قانون شد ! .... امکان دارد 50 سال بعد هم مجددا ملغی شود ...
سعی و خطا میکنند نتایج را در میان مدت بررسی میکنند و اگر مظلوب بود ادامه میدهند وگرنه میگذارند به کنار !
در زمان خودش و تا زمان فعلی یعنی400سال قبل تمدن یونان اتن....و دانشمندانش از ارسوط سقراط بقراط.....بر همه تمدنهای قبل و صدر اسلام سر ور بودند با اختلاف هم سرور بودند
کما اینکه همین الان تمدن انگلیسی امریکایی بر ایرانی عرب و...سرور است با اختلاف هم سر است.....
ایران عرب و..وقتی متمدن شدند که کتب ونانی ترجمه شد..در کتب فارابی بوعلی و....کدام دانشمند ایرانی قبل اسلام امده...
هیچ
چرا چون کسی نبود بجز اندکی
ولی تا خرخره از بقراط سقراط فیثاغورث جالینوس امده...چون انها را خواندند متمدن شدند....و مرجع کتب عربی صدر اسلام انهاست...
در زمان اعراب به جنگهای1000ساله یاران روم که بجز یورانی ثمر نداشت خاتمه داده شد و مردم بیکار شدند از جنگ رفتند سراغ کار...کتاب ...که در دوران ساسانی ممنوع بود
هخامنشی هم برای این رشد کرد مرزها ی کشورش شامل دهها کشور دیگر بود شبیه زمان عباسیان و اعراب....دیگر همه دانشمندان صنعتگران تمدنهای بابل مصرر ..را داشت...
https://www.facebook.com/profile.php?id=10001066806953
tom cruise in face book
خوب است قرمز کردی راحت ادم ببیند ولی چرا کلمه بعدی که جبران شکست ماراتن است قرمز نکردی
این میگویند خر کردن مردم
داریوش وقتی لشگر کشی کرد برای نابودی سکاها به حوزه دانوب در اروپا در مسیر برگشت بجای دور زدن دریایی سیاه که در رفت از انجا گذشته بود مسیر را تغییر داد وارد خاک یونان شد ...و یونانیها نیز از خاک کشورشان دفاع کردند در قبال تجاوز ایرانیان و در ماراتن انها را شکست دادند
خوب مشخص است غلط کرد وارد کشور دیگر شد
بعد هم جنگ شد منتها در یک قانون نامردانه شهر ات که تخلیه شده بود و رمدمش فرار را اتش کشیدند...
اینهم از عجز و غرورشان بود...
در حملات اعراب کافر حربی داشتند یعنی هرکس می جنگید می کشتند نه اینکه شهری را اتش بزنند...در در جه توحش جنگی خشایار شاه بدتر از عمر بوده
ویرایشپیگیری این صفحه
فتح آتن توسط خشایارشا در سال (۴۸۰ پیش از میلاد) صورت گرفت.
آکروپولیس.
Do you want to try some new features? By joining the beta, you will get access to experimental features, at the risk of encountering bugs and issues.
باشد نه ممنون
پیشینهویرایش
داریوش یکم در آخرین سالهای عمر میخواست که برایانتقام جویی از یونانیان بخاطر به غارت بردن و به آتش کشیدن سارد پایتخت لیدیه و همچنین برای جبران کردن شکست سپاه ایران در نبرد ماراتون به یونان قشون بکشد اما عمر داریوش یکم وفا نکرد و زندگی را بدرود گفت. بعد از او پسر وی خشایارشا در صدد بر آمد که انتقام پدر را به نتیجه برساند. شاید به غیر از این آنچه وی را به این اندیشه انداخت، اصرار مردونیه (داماد داریوش بزرگ و پسر گبریاس) و مخصوصاً تبعیدیان آتنی مقیم دربار بود. در خود آتن هم البته انتظار این انتقامجویی میرفت و تمیستوکل سردار آتن پس از ماجرای نبرد ماراتون، قسمت عمدهای از ثروت آتن را در راه تقویت نیروی دریایی صرف کرد.
بالاخره خشایارشا تصمیم به جنگ با یونان گرفت و بدون شک نیروی بیسابقهای را تجهیز کرد اما البته این نیرو آنقدر هم که هرودوت ادعا میکند، نمیتوانست به یک ارتش میلیونی بالغ بوده باشد، چرا که چنین تعدادی سپاه و وسایل اگر هم تجهیزش برای خشایارشا ممکن میشد، تهیه ی وسایل و آذوقه ی آن در سرزمینهای تراکیه و مقدونیه میسر نبود. معهذا اینکه هرودوت میگوید چهل و هشت گونه اقوام مختلف درین سپاه وجود داشتهاند، ممکن است، درست باشد.
لشکرکشی به یونانویرایش
خشایارشا به تمام حکام ایالات ایران امر کرد که سرباز بسیج کنند و بعد از اینکه سربازان آماده شدند، آنها را به سوی آذربایجان کنونی بفرستند تا اینکه از آنجا به لیدی واقع در آسیای صغیر بروند. خشایارشا بعد از وصول به لیدی خود در رأس ارتش قرار گرفت و به سوی یونان به حرکت درآمد. بنا به گفتهٔ هرودوت خشایارشا در بهار سال ۴۸۰ پیش از میلاد از لیدیه به سوی یونان لشکر کشید.
به ابتکار خشایارشا پلی از قایق بر روی بغاز داردانل توسط مهندسان مصری و فنیقی (لبنانی) ساخته شد که نیروی زمینی ایران توانست از روی آن عبور کرده و وارد خاک یونان شود. در ابتدا خشایارشا با پادشاه کارتاژ(تونس کنونی در شمال آفریقا) صلح کرد تا وی یونانیان را همراهی نکند. علاوه بر این، تعداد زیادی از یونانیان، از جمله مردم منطقهٔ تسالی به سپاه خشایارشا پیوستند. هنگام حمله خشایارشا به یونان بعضی از ایالتهای یونان دست بر دست گذاشتند و در صدد دفاع بر نیامدند و این ناشی از اختلافات داخلی بین این ایالتها میشد و همین اختلافات باعث شد تا خشایارشا برای ساختن پل بر روی داردانل دچار مشکل جدی نشود. بعد از اینکه سپاه ایران از کشور سات رائی گذشت، عبور قشون دشوار شد چون میبایست از وسط جنگل یا دشتهای ناهموار به راه ادامه بدهند و ارابهها و منجنیقها از آن منطقه ناهموار نمیگذشت و در مواضع جنگلی درختها مانع از عبور سپاه ایران میشد. از آن به بعد به دستور خشایارشا پیشاپیش سپاه ایران اقدام به جادهسازی شد و حتی برای این کار از سکنهٔ محلی نیز برای تسریع کار استفاده کردند. نیروی دریایی ایران به موازات ساحل حرکت میکرد و در دریا سپاه ایران را از حملهٔ ناگهانی نیروی دریایی یونان حفظ میکرد. عبور سپاه ایران از کشور تراس (تراکیه) طولانی شد چون جادهسازان پیوسته در حال ساخت و هموار کردن راه بودند. پروفسور بارن در تحقیقات خود مینویسد چهل و پنج روز طول کشید تا ارتش ایران توانست از کشور تراس بگذرد و به مقدونیه برسد. با اینکه جاده خشایارشا برای عبور سپاه ایران و به صورت موقتی ساخته شده بود ولی تا مدتها بعد قابل استفاده بود.
بعد از این که خشایارشا وارد یونان شد، تمیستوکل سیاستمدار و ژنرال یونانی گفت «ما نباید بگذاریم پارسیان به آتن نزدیک شوند و قبل از این که آنها به جنوب یونان برسند، باید در شمال یونان جلوی آنها را گرفت تا جنگ به آتن نرسد.» او پیشنهاد کرد که ده هزار سرباز مجهز در شمال مقدونیه جلوی ایرانیان را بگیرند. اما این پیشنهاد با دو مشکل روبرو بود. نخست اینکه آتن به تنهایی نمیتوانست ده هزار سرباز بسیج کند و برای این کار بایستی سایر کشورهای جنوب یونان هم کمک نمایند و به تناسب شمار سربازان خود هزینهٔ جنگ را تحمیل نمایند دوم آنکه سربازان آتنی و سایر کشورهای جنوبی یونان به شمال آن سرزمین نمیرفتند و میگفتند «ما مدافع وطن خود هستیم، نه وطن دیگران و هر وقت مورد تهاجم ایرانیان قرار گرفتیم، در وطن خود میجنگیم و دفاع میکنیم.» خشایارشا از اختلافات داخلی یونانیان کاملاً آگاه بود و قبل از شروع جنگ جاسوسانی را وارد یونان کرده بود. آنها موظف بودند که به اختلاف میان یونانیان دامن بزنند و مانع از اتحاد میان ملل یونان شوند. فعالیت جاسوسان ایرانی باعث شد تا یونانیانی که مردد بودند که به جنگ با ایرانیان بروند، بعد از ورود سپاه ایران تصمیم بگیرند که نجنگند، به خصوص اینکه سپاه ایران بعد از ورود به یونان با هیچ یک از ملل یونان شمالی کاری نداشت و در هر نقطهای که سپاه خشایارشا خواربار خریداری میکرد، بهای آن را نقد میپرداخت. در کل اینچنین میتوان گفت که هیچ یک از ملل یونان خواهان جنگ با ایرانیان نبودند، غیر از آتن و اسپارت، آتن، آتش غیرت یونانیان را شعلهور میکرد تا آنهارا وادار نماید که علیه ایرانیان بجنگند و علتش این بود که آتن میدانست که خشایارشا فقط برای جنگ با آتن به یونان آمده چون آتنی ها شهر سارد پایتخت کشور لیدیه را که از کشورهای تحتالحمایه ایران بود، سوزانده و ویران کرده بودند.
نبرد در تنگهی ترموپیلویرایش
یونانیان به علت کثرت سربازان ارتش ایران چنین صلاح دانستند که در یک منطقه کوهستانی جلوی ارتش خشایارشا را بگیرند و برای این منظور در صدد بر آمدند که در منطقه کوهستانی ترموپیل ارتش ایران را متوقف نمایند در تنگه ترموپیل، به علت تنگی جا نیروی ایران با مقاومت آتنیها و اسپارتیها که برای نخستین بار باهم متحد شده بودند مواجه شد. سرانجام یک یونانی به ایرانیان که در حدود سه روز در ورودی تنگه متوقف شده بودند، راهی را معرفی کرد که به پشت تنگه میرفت.
یونانیان با آگاهی از این خیانت گریختند و فقط لئونیداس (حاکم اسپارت) بهمراه سیصد اسپارتی که به اجبار مانده بودند، [۱] همگی کشته شدند. اسپارتیها بنا بر قوانین لیکورگ فرار کردن از میدان جنگ را ننگ بزرگی میدانستند و مجازات آن اعدام بود، حتی وقتی جوانان این سرزمین به نبرد میرفتند مادرانشان به آنها میگفتند «پسرم! بر سپر یا با سپر» یعنی یا کشته شو تا جسدت را بر روی سپرها بیاورند و یا پیروز شو و با سپر برگرد. بنابراین در فرار یونانیها از تنگه ترموپیل اسپارتیها برجای ماندند و پس از کشته شدنشان یونانیها بر مزار این سیصد تن نوشتند «ای رهگذر به اسپارت بگو ما در اینجا خوابیدهایم تا به قوانین کشور خود وفادار باشیم.»
سپاه ایران بعد از این جنگ برای عبور از گردنه ترموپیل به حرکت درآمد. خشایارشا بعد از این که از ترموپیل گذشت از طریق جاسوسان خود مطلع شد که آتن میکوشد که ملل تسالی و مقدونیه را علیه او وارد جنگ کند تا راه بازگشت او را ببندند و کاری کنند که او از پیشروی در خاک یونان صرف نظر کند. راه جلوگیری از این توطئه این بود که خشایارشا هر چه زودتر آتن را فتح نماید تا این که تحریک و توطئه آتن خاتمه یابد اما از قضا چند روز بعد از حرکت ارتش ایران از جلگهٔ آهار برف سنگینی بارید و خشایارشا در برف مجبور به توقف گردید تا این که راه باز شود اما یک هفته بعد از برف اول دومین برف همانطور سنگین بارید. خشایارشا از روزی که وارد یونان شد، حرکت ارتش را طوری تنظیم کرد که به طور دائم بین نیروی زمینی و نیروی دریایی ارتباط برقرار باشد و لذا از حیث خواربار در مضیقه قرار نگرفت. پنج روز به آغاز بهار مانده بود که خشایارشا فرمان حرکت ارتش را صادر کرد و ارتش ایران از منطقهٔ کوهستانی گذشت و به جلگه تلکو رسید.
فتح آتنویرایش
در جلگه تلکو بین ارتش ایران و یونانیان جنگ در گرفت که به شکست یونانیان انجامید و بعد از این برد خشایارشا ارتش خود را از رودخانهٔ تلکو، واقع در همان جلگه عبور داد. عبور ارتش خشایارشا از این رودخانه که بسترش در تنگه تلکو بود، چهار روز و به روایتی شش روز طول کشید و وقتی از آن خارج شدند، به شهر تارت رسیدند و پنج روز در این شهر توقف کردند. یک روز قبل از این که خشایارشا از تارت حرکت کند، اعلامیهای برای سکنه آتن فرستاد و در آن گفت هریک از سکنه آتن که تسلیم ارتش ایران شود در پناه پادشاه ایران خواهد بود و جان و مالش مصون است.
خشایارشا به طوری که پروفسور بارن میگوید، میخواست که به گرفتن غرامت جنگ از آتن اکتفا نماید و از جنگ بپرهیزد تا این که حسن نیت خود را به ملت آتن و سایر ملل یونان ثابت نماید اما مجلس شورای آتن نپذیرفت و تسلیم شدن در قبال ارتش ایران را یک ننگ غیر قابل تحمل دانست و مصمم شد که بجنگد. به همین علت حکومت آتن تمام زنها و بچهها و کسانی را که توان شرکت در جنگ را نداشتند از آتن خارج کرد و هر آنچه از اموال قابل حمل را نیز به همراه آنان به جزایر پلوپونز و سالامیس فرستاد.
روایات مختلف دربارهی به آتش کشیده شدن آتنویرایش
در تواریخ اروپا نوشته شده که خشایارشا بعد از ورود به آتن آن شهر را به جبران شهر سارد پايتخت لیدیه که يونانيان سوزانيده بودند، سوزانيد و ويران کرد.
آکروپولیس.
بعضی از محقیین، از جمله پروفسور بارن انگلیسی عقیده دارند که پادشاه ايران قلعه آکروپولیس را ويران کرد نه معبد آکروپل را. قلعه آکروپل که دژی بود جنگی به امر خشايارشا ويران شد و بجز دیوار شهر که در اطراف آتن بود، چیزی ویران نشد. اين دژ بالای تپهی آکروپل به نظر میرسيد و آن قلعه را "پی زيس ترات" بنا نمود. آتن شهری بود بلادفاع، يعنی شهری که برای حفظ آن نجنگيده بودند و در آن زمان هم هرگز شهرهای بلادفاع را ويران نمیکردند.[۲]
روزی که ایرانیان از آتن رفتند، تمام عمارتهای شهر باقی بود. آتن را خود یونانیان در جنگهای داخلی که از سال ۴۳۱ تا ۴۰۴ پیش از میلاد طول کشید، ویران کردند که شرح کامل آن در تاریخ توکودیدس آمده است. توکودیدس اسم جنگهای داخلی يونان را جنگ پلوپونز گذاشته است [۳] و آن جنگها از سال ۴۳۱ پ.م شروع شد يعنی ۵۰ سال پس از مراجعت ايرانيان. توکودیدس صديقترين مورخ يونان است و خود او در جنگهای پلوپونز شرکت داشته است و وقايع آن جنگها را تا سال ۴۱۱ پ.م نوشته و در دنبال وقايع آن جنگها از طرف گزنفون در کتابی به نام "هله نيک" يعنی «يونانيان» نوشته شده است و وقايع جنگ به سال ۴۰۴ پ.م ختم میشود.[۴] آتن پايتخت يونان در آن جنگها که بين خود يونانيان در گرفت ويران شد و ايران در جنگهای داخلی يونان دخالتی نداشت، مگر بطور غيرمستقيم و اسپارت با نيروی طلايه ايران در آن جنگها با آتن میجنگيد. واقعیت تاریخ این است که خشایارشا رفته بود تا آتن را به جبران سوزانیده شدن سارد به دست یونانیان ویران کند ولی شجاعت یونانیان در ترموپیل در وی موثر افتاد و همچنین چون توانست آتن را تقریباً بدون جنگ فتح کند، از تصمیم خود منصرف شد. از آن گذشته خشايارشا و سربازان ايرانی که با وی به آتن رفتند، متمدن بودند و با مفهوم واقعی کلمه آنها شهرنشين به شمار میآمدند و به آبادانی علاقه داشتند و عمارتهای زيبا را میپسنديدند و خشايارشا که تا آن روز هنوز مشغول ساختن کاخ پارسه «پرسپولیس» يا همان تخت جمشيد بود (کاخی که داريوش بزرگ ساختن آن را آغاز کرد)، به خود اجازه نمیداد که عمارت زيبای آتن را ويران کند.
توکودیدس میگويد در روز سوم بعد از اينکه خشايارشا وارد آتن شد، جار زد که هر کس از آتن رفته است مراجعت کند و بداند که مال و جانش محفوظ است و چون مردم بیبضاعتی که در آتن بودند غذا نداشتند و در شهر آذوقه به دست نمیآمد، خشايارشا گفت که از گندم ارتش ايران به آنها بدهند که برای خود نان طبخ کنند و در روز پنجم بعد از ورود ايرانيان به آتن دکانهای نانوايی به کار افتاد و شهر آتن وضع جنگی خود را از دست داد.[۵] در روز دهم ورود ارتش ایران به آتن خشایارشا به معبد آکروپولیس رفت و حتی به خدام معبد الههٔ بزرگ آتن انعام داد. اسناد تاريخی نشان میدهد که ده روز بعد از ورود ارتش ايران به آتن در محلهی "سراميکم" چند کارگاه سفالسازی و در محلهی "کولی توس" چند کارگاه فلزسازی به کار افتاد و باز از اسناد تاريخی فهميده میشود که ده روز بعد از ورود ارتش ايران به شهر آتن، از داخل خانههای آتن صدای نواختن چنگ به گوش میرسيد.
يکی از حقايق ديگر دربارهی فتح یونان احترامی است که ايرانيان به نواميس يونانيان گذاشتند.
سربازان ايرانی لااقل يک سال و به روايتی بيش از يک سال از زنهای خود دور بودند و اکثر آنها جوان بهشمار میآمدند و در دورهای از عمر بهسر میبردند که به اقتضای طبيعت، مرد بشدت متمايل به زن میشود. زنهای يونان هم بر اثر لااقل سيصد سال ورزش خوش اندام بودند و زيبايی داشتند، معهذا ديده نشده که يک افسر يا سرباز ايرانی به يک زن يونانی تعرض کند. در تمام تواريخی که يونانيان راجع به جنگهای ايران و يونان نوشتهاند، حتی يکبار ديده نمیشود که نوشته باشند که يک افسر يا سرباز ايرانی به يک زن يونانی تجاوز کرده باشد، در صورتی که در عرف قديم وقتی يک شب ارتش وارد کشوری میشد همانطور که اموال ملت مغلوب را متعلق به خود میدانست، زنهای آن ملت را هم از آن خود میدانست. اما ايرانيان دوره هخامنشی آنقدر متمدن و مقيد به احترام نواميس بودند، که هرگز به خود اجازه نمیدادند هنگام تهاجم به يک کشور به زنهای ملت مغلوب تجاوز کنند.
آنها مردها را اگر مقاومت میکردند، میکشتند و اسير میکردند، ولی زنها را محترم میشمردند، کتزیاس طبيب و مورخ يونانی که مدتی بعد از ورود خشايارشا به آتن در دربار ايران خدمت میکرد و بيست سال از عمر خود را در ايران بهسر برد، نوشته است که در ايران زنی روسپی وجود ندارد.[۶] دورهی توقف کتزیاس در ايران دورهای بود که اخلاق عمومی نسبت به دورهی آغاز هخامنشيان سست شد، زيرا پادشاهانی که پس از داريوش بزرگ و خشايارشا بر اريکه قدرت نشستند، خود چنان بیبندوبار بودند که نمیتوانستند در مسائلی که مربوط به عفت میشود سختگيری کنند. معهذا حتی در آن زمان هم در ايران زن روسپی نبوده است.
نکتهی ديگری که در تمامی تواريخ يونانی ديده میشود، عدم خشونت شاهنشاهان هخامنشی نسبت به دشمنانی بود که ابراز اطاعت میکردند. در تمامی مدتی که خشايارشا در يونان به سر میبرد هر کس را که ابراز اطاعت کرد مورد عفو قرار داد و هر افسر و سرباز که تسليم میگرديد از هرگونه مزاحمت مصون بود.
بعضی از روایات مورخانویرایش
عبدالحسین زرینکوب نوشته است خشایارشا پس از تسخیر آتن و آتش زدن به ارگ آن چون مقصود خود را از لشکرکشی حاصل میدید به ایران برگشت. فقط مردونیه را با تعدادی سپاهی باقی گذاشت تا به جنگ یونان پایان دهد. مردونیوس نخست درصدد برآمد که مگر یونانیها را به مسالمت وادار به انقیاد کند اما توافق حاصل نشد. آتن یکبار دیگر مورد تعرض سپاه ایران واقع گشت و باز صدمه و خرابی بسیار به آن وارد آمد.[۷]
پیرنیا نوشته است خشایارشا با تصرف آتن و آتش زدن معابد آن، تا اندازهای مقصود دربار ایران را که تنبیه یونانیان بود حاصل کرد و سپس به ایران بازگشت. پس از شکست مذاکرات بین مردونیه و آتن جنگ شروع شد. ایرانیها مجدداً وارد آتن شدند و آن را بکلی خراب کردند.[۸]
هرودوت نوشته است پس از خارج کردن زنان و فرزندان از آتن و فرستادن آنها به جزیره سالامیس در جنوب یونان، فرماندهان قسمتهای مختلف اقوام یونانی در سالامیس جمع شدند و شورای جنگی تشکیل یافت. در حین مذاکرات مردی از آتن وارد شده خبر داد که پارسیان به ولایت آتن رسیده، سراسر آن حدود را به آتش کشیدهاند.[۹]
پارسیان در موقع ورود به آتن آنجا را خالی از سکنه یافتند و تنها در معبد آتناپولیاس گروهی باقیمانده بودند. پارسیان بر گنجینه معبد دست یافته، ارگ را به آتش کشیدند. مدتی پس از این واقعه، پناهندگان آتنی که گماشته وار در لشکر خشایارشا خدمت میکردند، اجازه یافتند به آکروپلیس داخل و طبق آداب قومی خویش در آنجا عبادت کنند.[۱۰]
پس از تسخیر آتن خشایارشا در مورد اینکه به ایران بازگردد یا اینکه در یونان مانده همراه مردونیه برای تسخیر کامل یونان بجنگد با بانو آرتمیس مشورت کرد او گفت «به نظر من شاهنشاه، یونان را ترک و مردونیه را به این کار مأمور نمایید. شاهنشاها! شما اکنون در عین کامیابی، به وطن باز میگردید چون آتن را به آتش کشیدهاید.» [۱۱] در توضیحات آخر کتاب هرودوت آمده است که احتمالاً تنها ارگ آتن توسط خشایارشا به آتش کشیده شده است و قسمتهای چوبی آن از بین رفته است. آنهم اگر توجه شود، مشخص میشود که خرابی معبد به حدی نبوده است که در آن نشود، عبادت کرد.[۱۲]
https://www.facebook.com/profile.php?id=10001066806953
tom cruise in face book
در این دو عکس سالهای قبل هم زده بودم
فرق دو تمدن ایرانی اسلامی عربی..با تمدن عالی اتن یونان غربی عیان است
واقعا ادم حالش از یک سرباز ریش پشم دار و سبیل دراز هخامنش ساسانی بهم میخورد شبیه بعضی که الان چنینند...
همانموقع سپاهیان اسکندر طوری دیگر بودند ریششان اصلاح میکردند می زدند
از ان بدتر زنهای ایران نبودند یا در پستوی خانه بودند و چادر اختراع ایرانیهاست....سربازانشان هم محجب بودند بر عکس سربازان غربی یونان...
نتیجه همین است الان کسی با شلوارک بگردد خیابان میگیرند ولی در 90درصد جهاان اسلام چنین نیست....
این میراث شوم کورش جمشید خمشید پهن شید است که ماندگار شده است...و جالب است در ایران میراث شوم به اسلام نسبت داده میشود و اعراب ....در حالیکه این میراث 1000 سال قبل اسلام بوده....
طرف میگوید 50 درصد جامعه یعنی زن در اعراب نبود..خوب مگر در ایران بود؟اصلا یک مجمسه از زنان نیست حتی مردش فقط سرباز شیر میمون..خر گاو سلطنت
تمدن ایرانی باستان..اسلامی عربی نقش پدر و مادر نسل جدید است
منتها ایندو مرده اند و جسدشان در خانه است بوی تعفن گندش بر هوا برخواسته و گوشت پوست این پدر مادر را کرم افتاده حالا بروید این دو مرده را ببوسید تا از گندش به شما برسد.....این دو جایشان در قبرستان است لای خاکها ولو پدر مادر باشند
امواج سنگین فرهنگ غربی از زمین اسمان هر مقاومتی را درهم خواهد شکست و نه کورش جمشید خمشید ....نه پرچم یدین مذهب شیعه تاب مقاومت نخواهند داشت و باید خودشان را وفق دهند
تامی با این عکسها و توضیحاتت دیگر روی آورده ایی به سفسطه
از هر دری و وری سخن به میان میآوری تا به مقصودت برسی
من هم قبلا گفتم به شما اگر امپراطوری ایران را بخواهی با همه امپراطوری های زمان خودش مثل رومی و آتنی و مصری و چینی و دنیای مدرن امروز مقایسه کنید احتمالا ایرانی ها نتوانند حریف شوند , اما بخواهی تک تک مقایسه کنی نتنها ایرانی ها چندین برابر بالاتر بودند بلکه تاثیراتش بر اقوامی مانند اعراب و مصری و رومی و چینی هم گذاشته اند .
که نمونه و نمادش منشور کورش است که در دنیای مدرن امروز نیز ارزشمند و قابل احترام و گرامی است , که شما میگویی تنها یک سفال و حرف و شعار است ,...اما وحشیگری آنها را هر چند سفال و حرف بدرد بخوری هم ندارند میگویی نشان تمدن و فرهنگ و شعورشان است ....
فکر میکنم تفاوت نگاه ما در مثال زنده فرش کاملا مشخص است ... آنکه بافتش را نشانه ایی از توحش و بی فرهنگیش میدانی !! آنکه پاره ش کرد را نمره 12 میدهی , بالاتر از آنکه بافته اش !
و با این کیفیت شعور در نزد شما و من فکرنمیکنم بحث ما به سرانجامی برسد, آخر مباحثه از همان اولش معلوم است :)
در زمان اعراب به جنگهای1000ساله یاران روم که بجز یورانی ثمر نداشت خاتمه داده شد و مردم بیکار شدند از جنگ رفتند سراغ کار...کتاب ...که در دوران ساسانی ممنوع بود
عجب پایانی داد ....!!
هر جا اسلام عرب رفت جز ویرانی و دسیسه و جنگ به یادگار نگذاشت , هنوز هم همدیگر را حداقل در همان سرزمین وحی و مرزهای خودشان پاره میکنند , ...
جنگهای مذهبی که فینالیستهایش اسلام و یهودیت و مسیحیت است هرگز پایانی ندارند .مخصوصا اینکه اسلامش گویی همیشه دو گل عقب است و انتحاری بازی میکند !
هیچ تمدنی از بیرون مغلوب نخواهد شد , مگر آنکه از درون نابود شده باشد !...ویل دورانت
اعتماد بکنی یا نکنی مهم نیتس مگر به هیمن اخبار چرت پرت الان ایران میشود اعتماد کرد؟
مثلا مثالی زدی که موبدان اسکند کبیر را قاتل اوستا و ویران کننده تخت جمشید دانستند...
خوب این نشان توحش است
خیر
کارخ سلطنتی غارت شد رفت...مهم است؟خیر..مهم این است اثار مردم دسترنج مردم و بی طرفان درجنگ چه بود..خشایار شاه یک وحشی تمام عیار بود که شهر اتن را سوزاند کاری نداشت این خانه هنرمند مجسمه ساز و... است فرق است بین سوزاننده کل شهر مثل قوم مغول چنگیز و..و کسی طرفش شاه است و فقط کاخی را سوزانده
این توحش که ایران در اتن داشت اعراب نیز نداشتند چون قانون محمد این بود فقط کسی که بجنگد مالش قابل غنیمت است کسی که تسلیم شود خیر...و باید خراج دهد بریا یارانی ههم فرقی نداشت خراج بی حساب به ساسانی بدهد....یا بدهد عرب....وقتی مردم دیدند اینها فقط با محاربان که با انها می جنگند کار دراند پایشان سست شد....و نجنگیدند..و اشراف دربار تنها ماندند.... اما یاران هخامنش یکه هرودوت میگوید فرق دارد با قوم پارس فعلی...انموقع بابل و مصر زیر مجموعه ایران بود و اصل علوم از ایندو امد ایران در واقعمنظور هرودوت از دانشمندان مجموعه کشوری است که چند تمدن زیر مجموعه داشت هیمن اثار داعش نابود کرد هزار سال قبل هخامنش است ولی یکفیتش برتر است و بعد فتح بابل انها را ارودند یاران تا تخت جمشید بسازند و گرنه هنر صرف ایران صد سال قبل کورش در زمان مادها هگمتانه ببینید یک مجسمه سنگی شیر که بسیار مزخرف است و یانها را 900سال بعد از شهر اشور که داعش ویران کرد ساختند
تمدن سالامی فقط عرب نیست
اسلام به 1000سال جنگهای خانمانسوز ایران روم پایان داد مردم نفس راحتی کشیدند و ازادی تجارت و شغل سواد یافتند ...انبوه دانشمندان از بوعلی مولوی سعدی حافظ تا فارابی ....فقط بعد از سالام بود قبل سالام یک نفر پیدا نمیکنی...فقط یک خری رفته ان شهر را گرفته یا این شهر را
هنرهای سالامی لطیفتر از هنرهای وحشی ساسانی است هنرهای ساسانی هخامنشی مجسمه های عظمی سنگ است ...هنرهای اسلامی کاشیکاری گچ کاری مساجد ...تا کتب است از شعر تا پزشکی نجوم ....حجم کتب بعد زا سالام هزار برابر قبل اسلام است اقلا چون در اثر حمله مغولکه صد بربار قویتر زا عرب بود تمدن اسلامی نابود نشد ولی تمدن ساسانی نابود شد...
در کل این تمدن فقط بخاطر باز شدن مرزهای یاران ازاد شدن مردم از سیستم دیکتاتوری ساسانی ازادی تجارت شغل سواد در اسلام ...بود منتها همه اینها فقط بخاطر این بود این ازادیها سبب شد کتب فرهنگ غنی غرب یعنی اتن ترجمه و ایرانیان متمدن شوند...نه اینکه خود اسلام یا یارانی هنری کرده باشد ...
اما در مرود اخر ساسانی ایا ضعیف بود یا قوی..خوب اگرقوی بود چطور شکست خورد؟ چطور ممکن است اینچنین مردم پشت کنند به حکومت...یکی یانکه واقعا ضعیف بوده...دوم اینکه مردم عرب را بهتر ساسانی دیدند..انقدر بار ازاد شدن مردم توسط عرب قوی بود یک قرن فقط مردم عربی صحبت میکردند بعدی ک قرن کم کم فارسی رشد کرد....
حمله ترکها از شرق سبب ضعف سااسنی باشد کذب است چون ترکها قرن 3و بعدش وارد یاران شدند حتی وقتی عمر یاران را گرفت....زمان عثمان ماورالنهر فتح شد....یعنی انجا فارس بودند ترکی در کار نبود...
با سلام و تشکر از پاسختان
در پست قبلی گفتم که چون نمی توان به درستی تاریخ پی برد ،فقط به گفتن چند نکته بسنده می کنم.
نکته ی 1=با نظر شما موافقم که فرهنگ آتن خیلی برتر از هر فرهنگ آن دوره بوده.و حتی مثلا دموکراسی آتنی حتی هنوز هم بعد از این همه مدت ،باز از یک سری جهات ممتاز است.و یونان اکنون قابل قیاس با یونان قدیم نیست.
ولی ایران هم اینقدر که فرمودید ،نافرم نبوده.مثلا همین که دوستمان در پست بالا گفتند ،ابن خلدون (پدر علم جامعه شناسی و تاریخ عرب و شاید بزرگترین متفکر شرق) میگه: جایگاه علوم عقلی در نزد پارسیان بسیار والا بود و حیطههای آنها بسیار گسترده بوده است. چرا که دارای حکومتهای پایدار و با شکوه بودند. گویند پس از کشته شدن داریوش به دست اسکندر و چیره شدن اسکندر به سرزمین کیلیکیه و دست یافتن به کتابها و علوم بیشمار پارسیان، این دانشها از پارسیان به یونانیان رسید. هنگامی که سرزمین پارس فتح شد و در آن کتابهای فراوانی یافتند، سعد ابن ابی وقاص به عمر ابن خطاب نوشت و از او درباره کتابها و انتقال آنها به مسلمانان کسب اجازه کرد. عمر در پاسخ به او نوشت که تا کتابها را به آب ریزد با این استدلال که اگر هدایتی در این کتابها باشد خداوند ما را به بیش از آنها هدایت کرده است و اگر در آنها گمراهی باشد، خداوند ما را از آنها حفظ کرده است. به این ترتیب، کتابها را در آب ریخته یا آتش زدند و دانش پارسیان از دست ما رفت.”
ابنخلدون در بیان این که چرا پیشگامان علوم در جهان اسلام همگی ایرانی بودند به دیرپایی شهرنشینی و تمدن در ایران اشاره میکند و میگوید:” در صنایع(فنون) شهرنشینان ممارست میکنند و عرب از همه مردم دورتر از صنایع میباشد. علوم هم از آیینهای شهریان به شمار میرفت و عرب هم از آنها و بازار رایج آنها دور بود و در آن عهد مردم شهری عبارت بودند از عجمان(ایرانیان) یا کسانی مشابه و نظایر آنان بودند از قبیل موالی و اهالی شهرهای بزرگی که در آن روزگار در تمدن و کیفیات آن مانند صنایع و پیشهها از ایرانیان تبعیت میکردند. چه ایرانیان به سبب تمدن راسخی که از آغاز تشکیل دولت فارس داشتهاند بر این امور استوارتر و تواناتر بودند.
و در جایی دیگه از او نقل قول دیدم که گفته 80 % دانشمندان به اصطلاح مسلمان همگی ایرانی بودند.
مونتسکیو و خیلی دیگر از بزرگان تاریخ و فلسفه به علت اصلی سقوط روم پرداخته اند و آن عامل را دین(مسیحیت) دانسته اند و علت انحطاط ایرانیانو مسلمانان را نیز همچنین .چرا که معتقد بودند دین فکر افراد را از وظایف این جهانی معطوف به آمادگی تسلیم و پذیرش دنیای آخرت میکند و آنرا ضد علم دانسته اند.
سوال:اگر واقعا این رخداد حمله به ایران و متعاقب آن ترجمه آزاد متون غربی سبب شکوفایی استعداد ایرانی شده ،چرا سبب شکوفایی استعداد عرب نشده(اگر در مرتبه ی بالاتری از ما قرار داشتند) تا ابن خلدون چنین نگوید که اکثر دانشمندان آن زمان یا ایرانی بودند و یا شاگرد و دانش آموز استاد ایرانی؟
نکته ی 2=اینکه افراد را با هویت ملی شان میشناسند نه با هویت دینی شان که یک هویت فراملی است.
مثلا ما انشتین یا مارکس یا وودی آلن و ...را با نام ملیتشان میشناسیم نه دینشان که یهودی باشد.بعبارتی دین یک چیز شخصی است.بنابراین سعدی و حافظ و...که نام بردید قبل اینکه مسلمان حساب شوند ،ایرانی حساب می شوند.
اگر غیر این کنیم به قول خودتان مثل این است کارهایی که خواجه نصیر الدین طوسی وزیر هولاکوخان مغول در ساختن رصد خانه مراغه کرد به پای مغولان بنویسیم.
نکته ی 3=بایستی از لفظ تمدن (اسلامی ) بدقت استفاده شود.تمدن برای خودش ملزوماتی دارد تا بتوان به آن گفت تمدن.اگر چنین که میگویند باشد پس به یهودیت و مسیحیت و ...نیز بایستی پیشوند تمدن اضافه شود.
نکته 4=بایستی به نقش مهم سلمان فارسی (روزبهان پارسی) نیز در همان صدر اسلام نیز اشاره کرد که سبب تجهیز فنی و علمی اعراب (از جمله لو دادن نقشه ها ایرانی و چگونگی حمله تا مدیریت کتابت ( ).... نیز اشاره کرد.
تو حتى حاضر نيستى درست بخونى بحث كردن با تو واقعا فايده اى نداره حداقل اين تكه رو بخون كه فرهنگت زياد بشه
بعضی از محقیین، از جمله پروفسور بارن انگلیسی عقیده دارند که پادشاه ايران قلعه آکروپولیس را ويران کرد نه معبد آکروپل را. قلعه آکروپل که دژی بود جنگی به امر خشايارشا ويران شد و بجز دیوار شهر که در اطراف آتن بود، چیزی ویران نشد. اين دژ بالای تپهی آکروپل به نظر میرسيد و آن قلعه را "پی زيس ترات" بنا نمود. آتن شهری بود بلادفاع، يعنی شهری که برای حفظ آن نجنگيده بودند و در آن زمان هم هرگز شهرهای بلادفاع را ويران نمیکردند.[۲]
روزی که ایرانیان از آتن رفتند، تمام عمارتهای شهر باقی بود. آتن را خود یونانیان در جنگهای داخلی که از سال ۴۳۱ تا ۴۰۴ پیش از میلاد طول کشید، ویران کردند که شرح کامل آن در تاریخ توکودیدس آمده است. توکودیدس اسم جنگهای داخلی يونان را جنگ پلوپونز گذاشته است [۳] و آن جنگها از سال ۴۳۱ پ.م شروع شد يعنی ۵۰ سال پس از مراجعت ايرانيان. توکودیدس صديقترين مورخ يونان است و خود او در جنگهای پلوپونز شرکت داشته است و وقايع آن جنگها را تا سال ۴۱۱ پ.م نوشته و در دنبال وقايع آن جنگها از طرف گزنفون در کتابی به نام "هله نيک" يعنی «يونانيان» نوشته شده است و وقايع جنگ به سال ۴۰۴ پ.م ختم میشود.[۴] آتن پايتخت يونان در آن جنگها که بين خود يونانيان در گرفت ويران شد و ايران در جنگهای داخلی يونان دخالتی نداشت، مگر بطور غيرمستقيم و اسپارت با نيروی طلايه ايران در آن جنگها با آتن میجنگيد. واقعیت تاریخ این است که خشایارشا رفته بود تا آتن را به جبران سوزانیده شدن سارد به دست یونانیان ویران کند ولی شجاعت یونانیان در ترموپیل در وی موثر افتاد و همچنین چون توانست آتن را تقریباً بدون جنگ فتح کند، از تصمیم خود منصرف شد. از آن گذشته خشايارشا و سربازان ايرانی که با وی به آتن رفتند، متمدن بودند و با مفهوم واقعی کلمه آنها شهرنشين به شمار میآمدند و به آبادانی علاقه داشتند و عمارتهای زيبا را میپسنديدند و خشايارشا که تا آن روز هنوز مشغول ساختن کاخ پارسه «پرسپولیس» يا همان تخت جمشيد بود (کاخی که داريوش بزرگ ساختن آن را آغاز کرد)، به خود اجازه نمیداد که عمارت زيبای آتن را ويران کند.
توکودیدس میگويد در روز سوم بعد از اينکه خشايارشا وارد آتن شد، جار زد که هر کس از آتن رفته است مراجعت کند و بداند که مال و جانش محفوظ است و چون مردم بیبضاعتی که در آتن بودند غذا نداشتند و در شهر آذوقه به دست نمیآمد، خشايارشا گفت که از گندم ارتش ايران به آنها بدهند که برای خود نان طبخ کنند و در روز پنجم بعد از ورود ايرانيان به آتن دکانهای نانوايی به کار افتاد و شهر آتن وضع جنگی خود را از دست داد.[۵] در روز دهم ورود ارتش ایران به آتن خشایارشا به معبد آکروپولیس رفت و حتی به خدام معبد الههٔ بزرگ آتن انعام داد. اسناد تاريخی نشان میدهد که ده روز بعد از ورود ارتش ايران به آتن در محلهی "سراميکم" چند کارگاه سفالسازی و در محلهی "کولی توس" چند کارگاه فلزسازی به کار افتاد و باز از اسناد تاريخی فهميده میشود که ده روز بعد از ورود ارتش ايران به شهر آتن، از داخل خانههای آتن صدای نواختن چنگ به گوش میرسيد.
يکی از حقايق ديگر دربارهی فتح یونان احترامی است که ايرانيان به نواميس يونانيان گذاشتند.
سربازان ايرانی لااقل يک سال و به روايتی بيش از يک سال از زنهای خود دور بودند و اکثر آنها جوان بهشمار میآمدند و در دورهای از عمر بهسر میبردند که به اقتضای طبيعت، مرد بشدت متمايل به زن میشود. زنهای يونان هم بر اثر لااقل سيصد سال ورزش خوش اندام بودند و زيبايی داشتند، معهذا ديده نشده که يک افسر يا سرباز ايرانی به يک زن يونانی تعرض کند. در تمام تواريخی که يونانيان راجع به جنگهای ايران و يونان نوشتهاند، حتی يکبار ديده نمیشود که نوشته باشند که يک افسر يا سرباز ايرانی به يک زن يونانی تجاوز کرده باشد، در صورتی که در عرف قديم وقتی يک شب ارتش وارد کشوری میشد همانطور که اموال ملت مغلوب را متعلق به خود میدانست، زنهای آن ملت را هم از آن خود میدانست. اما ايرانيان دوره هخامنشی آنقدر متمدن و مقيد به احترام نواميس بودند، که هرگز به خود اجازه نمیدادند هنگام تهاجم به يک کشور به زنهای ملت مغلوب تجاوز کنند.
نظر