دورهمی چند نفره

Collapse
X
 
  • زمان
  • نمایش
Clear All
new posts
  • iligal
    مدیر(ستاره دار 11)
    • Sep 2012
    • 4103

    #2236
    پاسخ : نوشته‌های غیر بورسی ما بورسی‌ها

    در اصل توسط roya123 پست شده است View Post
    جناب iligal لطفا از دست من ناراحت نباشید.
    شما مدیر این سایت هستید و زحمت زیادی برای این سایت می کشید.
    به من هم کمک کردید
    و من دوست ندارم آدم ناسپاسی باشم و این همه زحمت شما رو نبینم.
    در مورد سهم فرابورس توی این هفته فهمیدم عجب سهمیه.
    تو بازار سراسر منفی فرابورس گاهی مثبت میشد.
    و خیلی راحت فرصت خروج میداد.
    من یک بار دیگه ازتون عذرخواهی می کنم.
    لطفا من و به خاطر رفتار اشتباهم ببخشید

    البته ناگفته نماند
    در واقع از سبدم خیلی خیلی خوشم اومد.
    فهمیدم عجب سبدی دارم و قدرش و البته میدونم.
    توی این شرایط بحرانی تمام سبدم فرصت خروج میداد.
    البته فک کنم پاسا نمیداد. نمیدونم. امتحان هم نکردم. ولی اینجوری حس کردم.
    یکی از دوستان من که باز هم توی این شرایط هم داشت از اصل سرمایه اش می رفت
    هر روز صبح ساعت 8.5 سفارش فروش میزاشت اما سهام سبدش بهش فرصت خروج نمی دادن.
    یکی از سهامش هم وثوق بود.

    سلام اشکال نداره من کاملا شرایط روحی شما رو درک میکنم و برای اینکه اتفاق خاص و حادتری رخ نده خودم رو به حاشیه روندم و خارج شدم از بحث کردن!!
    نیازی به بخشیدن و عذرخواهی نیست
    موفق باشید
    بخشنده باش و افتاده و با داشته های خودت فخر نفروش!

    نظر

    • roya123
      ستاره‌دار(3)
      • Apr 2014
      • 5587

      #2237
      پاسخ : نوشته‌های غیر بورسی ما بورسی‌ها

      در اصل توسط mhjboursy پست شده است View Post
      کدام خانمی از خرید بدش می‌آید؟؟؟؟ :p (از شما چه پنهان آقایان هم از خرید خوششان می‌آید. ولی کمتر.)
      همان که صف فروش بوده بعد صفش از بین رفته هم باز ممکن است به شما در منفی دو برسد.
      امروز نوسان زیاد باید داشته باشیم.
      بازار آشوب و مردد است.
      چند روز پیش رفتم یه کاپشن بخرم.
      کاپشنی که میخواستم گیرم نیومد
      اما یه پالتو دوتا شلوار یه بلوز بافت خریدم.
      یه دونه هم ساعت از این الکی ها که خوشکلن اما مثه دست بندن بیشتر تا ساعت
      یه شلوار زرد خوشکل هم میخواستم بخرم با خودم گفتم چه خبره؟؟؟
      همه پولات تموم شدااااااا
      هنوز شلواره جلوی چشام داره رژه میره. :((:((
      از اونورم قسط وامم هم جلوی چشام رژه میره البته :))
      خلاصه وقتی در حال خرید هستم هزار بار این جمله رو هی میگم
      ادم یه عااااااااااااالمه پول تو کارتش باشه هر چی دید و دلش خواست فقط بخره هاااااااا


      اگر اشتیاق شما برای موفق شدن بیشتر از ترس شما از شکست خوردن باشد
      شما حتما موفق خواهید شد. "آلبرت انیشتین"

      نظر

      • roya123
        ستاره‌دار(3)
        • Apr 2014
        • 5587

        #2238
        پاسخ : نوشته‌های غیر بورسی ما بورسی‌ها

        خلاصه ما خانوما راههای زیادی واسه خوب کردن حالمون داریم.
        زمانی که بورس تند تند داشت می ریخت من هر روز میرفتم خرید :))
        تو اون هفته سه بار رفتم خرید
        یه بارم رفتم شاهچراغ البته :)
        اگر اشتیاق شما برای موفق شدن بیشتر از ترس شما از شکست خوردن باشد
        شما حتما موفق خواهید شد. "آلبرت انیشتین"

        نظر

        • roya123
          ستاره‌دار(3)
          • Apr 2014
          • 5587

          #2239
          پاسخ : نوشته‌های غیر بورسی ما بورسی‌ها

          در اصل توسط sooroosh1315 پست شده است
          فرهنگ مصرف گرایی باید جای خودشو به فرهنگ کار و تلاش و تولید بده :|
          اگه ما خانوما نباشیم که هر چی تولید میشه فروش نمیره که.
          کلا چرخه تولید می خوابه
          اگر اشتیاق شما برای موفق شدن بیشتر از ترس شما از شکست خوردن باشد
          شما حتما موفق خواهید شد. "آلبرت انیشتین"

          نظر

          • roya123
            ستاره‌دار(3)
            • Apr 2014
            • 5587

            #2240
            پاسخ : نوشته‌های غیر بورسی ما بورسی‌ها

            در اصل توسط mhjboursy پست شده است View Post
            روز بورسی خیلی خوشی داشتیم اگر این موضوع نبودها...
            حیف شد...
            ولی باز هم می‌توان خوش‌بین بود.
            ان‌شاءالله همین که دامنه‌ی نوسان ۲ درصد است خیلی کمک کننده می‌تواند باشد. خیلی! کاش از روز نخست این کار را کرده بودند.
            =======================
            یک عده از دوستان می‌گویند که باید دامنه همان ۵ درصد می‌بود به خاطر اینکه بازار باید آزاد باشد...
            نه!
            یا قشنگ باید آزاد باشد که قشنگ هر کسی خواست بفروشد و اصلا قانون احمقانه‌ی صف خرید و صف فروش وجود نداشته باشد (با این کار من همان روز نخست با ده درصد زیان می‌آمدم بیرون یا حتی بیشتر.) یا اینکه باید قشنگ محدود بکنند.
            پنج درصد واقعا گندترین حالت موجود است تو این بازار هیجانی. یا هر کسی خواست بتواند قشنگ بفروشد... یا اینکه هیچ کسی نفروشد. پنج درصد معنی «آزاد» نمی‌دهد.
            =======================
            خانم رویا،
            این حرفی که در مورد خوش‌بینی زدید همه‌اش در ذهنم است.
            خیلی خوشم آمد.
            تشکر.
            اینکه گفتید خوش‌بینی یعنی به صورت «اغراق آمیزی» خوش بین بودن.
            خیلی عالی بود.
            خیلی.
            ممنون.

            @};-
            نوش جونتون :p
            اگر اشتیاق شما برای موفق شدن بیشتر از ترس شما از شکست خوردن باشد
            شما حتما موفق خواهید شد. "آلبرت انیشتین"

            نظر

            • mhjboursy
              ستاره‌دار (۱۳)
              • Jul 2013
              • 18270

              #2241
              پاسخ : نوشته‌های غیر بورسی ما بورسی‌ها

              در اصل توسط sooroosh1315 پست شده است
              آقا محمد حسین
              دیروز سایت دیوار را آورده بودم .بنظرم اومد که آگهی های فروش گاو و بز و جک و جانور های یونجه خور زیاد شدن ...گویا حیوانات اصلاح نژاد شده و عالی هم هستن با قیمت پایین (شاید در مواقع دیگه صف خرید باشن) در موقع چند روز پیش ی شخصی رو دیدم که اصلا اهل این حرفا نبود . رفته بود چندتا اسب خریده بود .(اصلا نمیدونست اسب چیه : ) فقط بخاطرقیمت خیلی پایین خرید کرده بود..... بنظرم اومد که قیمت یونجه و خوراک دام یونجه خور کشیده بالا و نایاب شده برای همین زیر قیمت دارن نقد می کنند

              با این تفاسیر چطور میشه این خبر رو در کدال دید....بعد اگر درست باشه چه سهم خوبه فروخته بشه چه سهمی خریداری بشه.

              بعد پارسال این همه سیل داشتین قاعدتا باید مراتع پر از یونجه و علف باشه...چطور ممکنه کم اومده باشه؟
              من وارد نیستم.
              (از دوستان اگر کسی بلد هست بگوید.)

              اگر اشتباه نکنم ایران وارد کننده‌ی این جور چیزهاست! (دان مرغ و علوفه و ...)

              + و اینکه اینها نرخشان همواره دستوری است و کنترل شده. مانند لبنیات پاستوریزه. هرچقدر قیمت ورودی‌شان (خوراک) زیاد شود دولت می‌گوید فلان‌قدر اجازه دارید بکشید روی خروجی (محصول).
              (مانند قیمت خرید تضمینی گندم. مانند قیمت خرید و فروش شیر خام درب کارخانه و ....)
              =================================
              تاثیر نخست) بالا رفتن قیمت ورودی در گذشته به صرفه بود... چون قیمت خروجی هم می رفت بالا و این وسط اینها سود می‌بردند. چون مثلا حاشیه سودشان اگر ۱۰ درصد بود، هرچقدر فروش بیشتر می‌شد سودشان هم بیشتر می‌شد (بماند که حاشیه هم می‌رفت بالا.).
              تاثیر دوم) ولی اکنون دقیقا معلوم نیست چه اتفاقی می‌افتد. چند بار گفتم... قیمت لبنیات که رفت بالا مردم ۲۰ درصد کمتر خرید کردند! این خیلی حرف داشت در دلش. یعنی دیگر این‌گونه نیست که حتی لبنیات (که ضروری است) هم با گران شدن همین‌جور پر مشتری بماند.
              این دو تاثیر را باید با هم دید.
              «محمد حسین» هستم.
              امیرالمومنین(ع):برای دنیایت چنان کار کن که گویا همیشه زندگی خواهی کرد و برای آخرتت چنان که گویا فردا خواهی مرد.

              نظر

              • meisam317
                ستاره دار(6)
                • Mar 2013
                • 639

                #2242
                پاسخ : نوشته‌های غیر بورسی ما بورسی‌ها

                در اصل توسط mhjboursy پست شده است View Post
                سلطان قابوس هم فوت کرد....
                ای خدا... الان این را هم می‌اندازند گردن ما...
                /:.negaran.:/




                :D
                در اصل توسط mhjboursy پست شده است View Post
                پادشاه عمان.
                معمولا به عنوان میانجی بین ایران و آمریکا کار می‌کرد. شبیه همین تلگرام خودمان. نامه‌بری می‌کرد بنده خدا. مانند سفارت سوئیس که همه‌اش احضار است.
                ====================
                موضوع دیگر (غیر از نامه‌بری) این است که پس از او حکومت بعدی به سمت که متمایل خواهد بود؟ ایران؟ یا آمریکا؟


                ولی خوبی اش اینه محتمل ترین گزینه جانشینی که متمایل به عربستان و آمریکا کنار رفته یکی دیگه آمده /:.winksmiley02.:/

                فرستادنش به مراسم تحلیف روحانی احتمالا به معنی نزدیکی به ایران هست ./:.yead.:/
                آخرین ویرایش توسط meisam317؛ 2020/01/11, 10:21.

                نظر

                • roya123
                  ستاره‌دار(3)
                  • Apr 2014
                  • 5587

                  #2243
                  پاسخ : نوشته‌های غیر بورسی ما بورسی‌ها

                  یه چیزی رو خوب فهمیدم.
                  من دوتا سبد داشتم و واسه هر کدوم دوتا عملکرد متفاوت داشتم.
                  یکی رو سهامداری کردم.
                  یکی رو تو اولین فرصتی که فرصت خروج داد فروختم.
                  و الان که بازار سبز شد فهمیدم اونی که فروختم ضرر کرد.
                  چون امروز که نتونستم بخرم. تا بیاد بهم برسه اگه با همون قیمتی که فروختم هم بتونم بخرم بازم ضرره دیگه. (که بعید هم میدونم برسه بهم)
                  پس نتیجه اخلاقی اونایی که میترسن و زودی خالی می کنن و در میرن خیلی خوب ضرر می کنن.
                  آخرین ویرایش توسط roya123؛ 2020/01/11, 13:48.
                  اگر اشتیاق شما برای موفق شدن بیشتر از ترس شما از شکست خوردن باشد
                  شما حتما موفق خواهید شد. "آلبرت انیشتین"

                  نظر

                  • roya123
                    ستاره‌دار(3)
                    • Apr 2014
                    • 5587

                    #2244
                    پاسخ : نوشته‌های غیر بورسی ما بورسی‌ها

                    در واقع همونایی که هفته پیش صف فروش سنگین ایجاد کرده بودند
                    الان هم صف خرید سنگین ایجاد کردند
                    اگر اشتیاق شما برای موفق شدن بیشتر از ترس شما از شکست خوردن باشد
                    شما حتما موفق خواهید شد. "آلبرت انیشتین"

                    نظر

                    • roya123
                      ستاره‌دار(3)
                      • Apr 2014
                      • 5587

                      #2245
                      پاسخ : نوشته‌های غیر بورسی ما بورسی‌ها

                      در اصل توسط roya123 پست شده است View Post
                      ولی امروز هر چی که باشه من مقداری میخرم.
                      البته دوستم به خاطر اینکه من هیجانی عمل نکنم امروز فقط 50 تومن شارژ کرده.
                      منم همین 50 تومنش و میخرم.
                      فردا دوباره می گم واریز کنه.
                      من خرید دوس دارم. :p
                      اگه سبد واسه خودم بود همون اول صبح ثعتما رو میخریدم.
                      اما واسه سبد دیگران آدم می ترسه
                      دوستان شما هم در مورد سبدهای دیگه خیلی محتاط عمل می کنید؟؟؟
                      اصلا این محتاط عمل کردن رو دوس ندارم.
                      ببین هیچی بهم نرسید امروز
                      چه راهکاری بهم میدید واسه مدیریت سبد دیگران؟؟؟
                      اگر اشتیاق شما برای موفق شدن بیشتر از ترس شما از شکست خوردن باشد
                      شما حتما موفق خواهید شد. "آلبرت انیشتین"

                      نظر

                      • azad.
                        عضو فعال
                        • Jun 2019
                        • 962

                        #2246
                        پاسخ : نوشته‌های غیر بورسی ما بورسی‌ها

                        هفته پیش این موقع قفل در صف فروش.
                        این هفته قفل در صف خرید.
                        هفته دیگه .........(توجه داشته باشین که عده زیادی میگن اصلاح هنوز تموم نشده)
                        یک روز گریه و ناراحتی و یک روز خنده و خوشحالی‌.
                        به نظرم احتیاط در بازار بورس با این شرایط و اوضاع و احوال واجبه.

                        نظر

                        • MNB1984
                          عضو فعال
                          • Jan 2020
                          • 376

                          #2247
                          پاسخ : نوشته‌های غیر بورسی ما بورسی‌ها

                          من امروز اومدم برای خودم بحث این فیلمبرداری رو بصورت ریاضی آنالیز کردم...
                          جمعیت شهریار حدود 750 هزار نفره که میشه گفت 500 هزار نفر هم موبایل داران..ما دوربین های مدار بسته رو برای کاهش تلورانس و کناره های نمودار چولگی حذف می کنیم!!!
                          اگر بصورت میانگین هر نفر در طول روز 5 دقیقه با دوربین فیلم برداری کنه(البته فیلم برداری در طول روز خیلی بیشتر از این حرفاست) بطور میانگین 3750000 دقیقه فیلمبرداری در شهریار در 24 ساعت روز پنج شنبه صورت گرفته!!! که 1562500 دقیقه در یک ساعت حادثه بوده.. و اگر این عدد بر 60 دقیقه تقسیم بشه به عدد 26041 دقیقه در یک دقیقه حادثه موشک میرسیم!! و اگر زمان برخورد تا سقوط 20 ثانیه بوده باشه 1300 دقیقه باید بصورت رندوم در شهریار فیلمبرداری صورت گرفته باشه!! یعنی در لحظه حادثه نزدیک به 22 ساعت فیلمبرداری داشته ایم!!! بنابراین بر مبنای 5 دقیقه به ازای هر نفر فیلمبرداری باید از نظر ریاضی 260 فیلم حادثه در سطح شهریار وجود داشته باشه!!!! پس اگه تا حالا 4 فیلم ازش بیرون اومده بنظرم خیلی کم بوده و باید تعداد فیلم ها به مرور بالا بره!!!
                          یادمون نره زمان حادثه جمعیتی که سرکار میرن بسیار زیاده!!!
                          مطالعه ی آمار و تصادفی بودن رویدادهای مستقل برای خرید سهام اینجا بدرد میخوره!!!

                          نظر

                          • sooroosh1315
                            ستاره‌دار (۲)
                            • Oct 2019
                            • 5358

                            #2248
                            پاسخ : نوشته‌های غیر بورسی ما بورسی‌ها

                            به نظرم سقوط هواپیمای اوکراینی می تونه زوایای پنهان دیگری هم داشته باشه ...
                            ما مرتب شاهد حوادث ناگوار در کشور هستیم و احتمالا خواهیم بود ... احتمالا اینها اتفاقی نیستن !!!!!!!!!!

                            بورس که فعلا 2 درصد بیشتر بالا و پایین نمیشه ی قصه تعریف کنم:


                            ی روزی ی کشتی خیلی بزرگ بود پر از آدم های مختلف ، کلی کارگر داشت تو موتور خونه که زغال سنگ میریختن تو موتورا ...ملوان داشت افسر داشت ناخدا داشت

                            بار این کشتی زغال سنگ بود سوختم غال سنگ بود

                            ناخدای کشتی ما سنی ازش گذشته بود ....میون افسر های کشتی دوتا برادر بودن که خیلی باهوش و جنتلمن و تو دلبرو بودن برادر کوچیک تره باهوش ترم بود بزرگتره هم با تجربه تر و دوره ی ناخداگری هم گذرونده بود

                            خلاصه این دوتا برادره منتظر بودن ناخدا بمیره و یکیشون ناخدا بشه و اون یکی هم سر افسر کشتی بشه

                            خیلی هم تلاش میکردن و زحمت می کشیدن از کشتی مراقبت می کردن ....کشتی خودشون می دونستنش دیگه ... ی ناخدا مگر چقدر می خواد عمر کنه

                            خلاصه هعی منتظر بودن ناخدا بمیره و ناخدای قصه ما هم هعی نمی مرد

                            این دوتا برادره هم حوصلشون سر رفته بود و کشتی رو هم کشتی خودشون میدونستن ، هر کار دلشون می خواست می کردن مثلا از آب آشامیدنی کارگرا استخر میساختن می رفتن عشق و حال کارگرا هم اب بین خودشون تقسیم می کردن ...با سختیا کنار میومدن

                            ی روز دیگه میومدن خوابگاه ملوانا رو می گرفتن می کردن محل بازی ...ملوانا هیچی نمی گفتن می رفتن تو موتور خونه می خوابیدن ...ملوانا و کارگرا با سختیا میساختن.

                            همینجور که ملوانا و کارگرا با سختیا میساختن بخاطر سختیا بهره وریشون اومد پایین ... دیگه مثل قبل توان کار کردن نداشتن . مریض شده بودن تشنه بودن و خسته

                            از اون فم که ناخدا تو کابین خودش بود و هرچی فرمون کشتی رو می چرخوند میدید کشتی جلو نمیره ! (کشتی یجورایی پنچر شده بود :D )

                            خلاصه ناخدا خیلی عصبانی اومد تو موتور خونه ببینه اینا چرا کار نمی کنن چشونه ... کارگرا هم گفتن اب و غذا و جا خواب نداریم و.... شروع کردن نالیدن

                            ناخدا هم که نمی خواست بیشتر از این صدای کارگرا و ملوانا در بیاد اومد بررسی کرد دید ای دل غافل اونا دوتا داداشا که دس چپ و راسش بودن مشغول چپاول و اینان

                            گفت اینجوری نمیشه .... اون دوتا رو خیلی نرم بر کنار کرد و گفت اینا دزدن نه بدرد ناخدا گری میخورن نه سر افسری

                            دوتا برادر قصه ی ما هم که اینو تحمل نمی کردن و کشتی رو ..کشتی خودشون می دونستن ... حرف ناخدا رو گوش کردن و رفتن عقب مشغول کارهای ساده شدن

                            ولی اخه این دوتا برادر بهترین ناخدا و سر افسر کشتی بودن ...بقیه افسرا چیزی بلد نبودن ....

                            از اون طرف ناخدا دستور داده بود که استخر و اتاق بازی افسرا رو هم جمع کنن ....همه افسرا ناراحت بودن از اینکه قرار بود تنها کاری که بلدن (تفریح تو اتاق و شنا تو استخر) از دست بدن

                            خلاصه اون دوتا برادره هم که باهوش بودن بقیه افسرا رو جمع کردن گفتن می خواین دوباره همون بساط رو بچینیم ؟ افسرا مونده بودن بگن اره بگن نه....از ی طرف می ترسیدن از اون طرفم می ترسیدن

                            آخه خودشون چیزی بلد نبودن بجز تفریح

                            برادر کوچیک تره که باهوش بود ی نقشه حساب شده کشید برای اینکه کشتی که مال خودش می دونست رو دوباره پس ببگیره

                            ......

                            فصل 2 قصه در آینده نزدیک :)
                            از دی که گذشت هیچ ازو یاد مَکن،فردا که نیامده ست فریاد مَکن،بر نامده و گذشته بنیاد مکن،حالی خوش باش و عمر بر باد مَکن،

                            نظر

                            • رادین1
                              عضو فعال
                              • Dec 2018
                              • 4718

                              #2249
                              پاسخ : نوشته‌های غیر بورسی ما بورسی‌ها

                              در اصل توسط sooroosh1315 پست شده است View Post
                              بورس که فعلا 2 درصد بیشتر بالا و پایین نمیشه ی قصه تعریف کنم:


                              ی روزی ی کشتی خیلی بزرگ بود پر از آدم های مختلف ، کلی کارگر داشت تو موتور خونه که زغال سنگ میریختن تو موتورا ...ملوان داشت افسر داشت ناخدا داشت

                              بار این کشتی زغال سنگ بود سوختم غال سنگ بود

                              ناخدای کشتی ما سنی ازش گذشته بود ....میون افسر های کشتی دوتا برادر بودن که خیلی باهوش و جنتلمن و تو دلبرو بودن برادر کوچیک تره باهوش ترم بود بزرگتره هم با تجربه تر و دوره ی ناخداگری هم گذرونده بود

                              خلاصه این دوتا برادره منتظر بودن ناخدا بمیره و یکیشون ناخدا بشه و اون یکی هم سر افسر کشتی بشه

                              خیلی هم تلاش میکردن و زحمت می کشیدن از کشتی مراقبت می کردن ....کشتی خودشون می دونستنش دیگه ... ی ناخدا مگر چقدر می خواد عمر کنه

                              خلاصه هعی منتظر بودن ناخدا بمیره و ناخدای قصه ما هم هعی نمی مرد

                              این دوتا برادره هم حوصلشون سر رفته بود و کشتی رو هم کشتی خودشون میدونستن ، هر کار دلشون می خواست می کردن مثلا از آب آشامیدنی کارگرا استخر میساختن می رفتن عشق و حال کارگرا هم اب بین خودشون تقسیم می کردن ...با سختیا کنار میومدن

                              ی روز دیگه میومدن خوابگاه ملوانا رو می گرفتن می کردن محل بازی ...ملوانا هیچی نمی گفتن می رفتن تو موتور خونه می خوابیدن ...ملوانا و کارگرا با سختیا میساختن.

                              همینجور که ملوانا و کارگرا با سختیا میساختن بخاطر سختیا بهره وریشون اومد پایین ... دیگه مثل قبل توان کار کردن نداشتن . مریض شده بودن تشنه بودن و خسته

                              از اون فم که ناخدا تو کابین خودش بود و هرچی فرمون کشتی رو می چرخوند میدید کشتی جلو نمیره ! (کشتی یجورایی پنچر شده بود :D )

                              خلاصه ناخدا خیلی عصبانی اومد تو موتور خونه ببینه اینا چرا کار نمی کنن چشونه ... کارگرا هم گفتن اب و غذا و جا خواب نداریم و.... شروع کردن نالیدن

                              ناخدا هم که نمی خواست بیشتر از این صدای کارگرا و ملوانا در بیاد اومد بررسی کرد دید ای دل غافل اونا دوتا داداشا که دس چپ و راسش بودن مشغول چپاول و اینان

                              گفت اینجوری نمیشه .... اون دوتا رو خیلی نرم بر کنار کرد و گفت اینا دزدن نه بدرد ناخدا گری میخورن نه سر افسری

                              دوتا برادر قصه ی ما هم که اینو تحمل نمی کردن و کشتی رو ..کشتی خودشون می دونستن ... حرف ناخدا رو گوش کردن و رفتن عقب مشغول کارهای ساده شدن

                              ولی اخه این دوتا برادر بهترین ناخدا و سر افسر کشتی بودن ...بقیه افسرا چیزی بلد نبودن ....

                              از اون طرف ناخدا دستور داده بود که استخر و اتاق بازی افسرا رو هم جمع کنن ....همه افسرا ناراحت بودن از اینکه قرار بود تنها کاری که بلدن (تفریح تو اتاق و شنا تو استخر) از دست بدن

                              خلاصه اون دوتا برادره هم که باهوش بودن بقیه افسرا رو جمع کردن گفتن می خواین دوباره همون بساط رو بچینیم ؟ افسرا مونده بودن بگن اره بگن نه....از ی طرف می ترسیدن از اون طرفم می ترسیدن

                              آخه خودشون چیزی بلد نبودن بجز تفریح

                              برادر کوچیک تره که باهوش بود ی نقشه حساب شده کشید برای اینکه کشتی که مال خودش می دونست رو دوباره پس ببگیره

                              ......

                              فصل 2 قصه در آینده نزدیک :)

                              سلام
                              بقیه داستان را کی می گذاریذ جناب سروش؟! داشت به جاهای خوبش میرسد !/:.smilingsmiley.:/

                              نظر

                              • sooroosh1315
                                ستاره‌دار (۲)
                                • Oct 2019
                                • 5358

                                #2250
                                پاسخ : نوشته‌های غیر بورسی ما بورسی‌ها

                                در اصل توسط رادین1 پست شده است View Post
                                سلام
                                بقیه داستان را کی می گذاریذ جناب سروش؟! داشت به جاهای خوبش میرسد !/:.smilingsmiley.:/
                                سلام
                                اپن سورس هست، خود شما و دوستان می توانند داستان را ادامه بدهند، اینجوری خیلی از زوایا رو که من ندیدم هم به داستان اضافه میشه.
                                از دی که گذشت هیچ ازو یاد مَکن،فردا که نیامده ست فریاد مَکن،بر نامده و گذشته بنیاد مکن،حالی خوش باش و عمر بر باد مَکن،

                                نظر

                                در حال کار...
                                X