دورهمی چند نفره

[رامین حیاتی]

پاسخ : نوشتههای غیر بورسی ما بورسیها

طبیعیه، شخصی که تجربه سالهای 92-93 رو داشته باشه دیگه بی محابا خرید نمیکنه.
زاگرس طی یک سال از 3500 شد 1500، زاگرس! بنیادی ترین سهم بازار اون دوران و حتی الان.

آمار بازار هم کمابیش مشخصه، 80 درصد سهامداران در بازه های بلند مدت در بورس به اندازه سود بانکی و کمتر و فقط 20 درصد بیشتر از سود بانکی سود میبرن.
از اون 80 درصد باز 20 درصدشون اندازه سود بانکی و 80 درصد کمتر از سود بانکی در بورس بدست میارن.

خیلی اعداد و ارقامی که در فضای مجازی بیان میشه نباید جدی گرفت. کار درست رو شما میکنید که با رعایت جوانب احتیاط معامله میکنید، بازار با کسی شوخی نداره.

همین الان هم اگر اتفاقات مثبت سال 92 بیفته تا یه مدت بازار مثبت شارپی داریم وبعدش ریزش شدید چون اونسال قیمت ارز هم شدید افت کرد حساب کنید اول سال تا 4000 رسیده بوده توی ابان به 2800 رسید

[roya123]

پاسخ : نوشتههای غیر بورسی ما بورسیها

غبطه می خورن بهتون :.thumbsupsmileyanim

نه بابا... من که خیلییییی از مرحله پرتم .... غبطه خوردن ندارم عامو :(
جناب امیرمحمد و جناب محمد حسین خودشون اهل دلن. ..

[رامین حیاتی]

پاسخ : نوشتههای غیر بورسی ما بورسیها

الان اون نادونه منم دیگه؟؟؟ =((
باشه جناب محمدحسین و امیرمحمد دستتون درد نکنه واقعا :-w
البته واقعا هم همینطوره. منظور این شعر اینه که مثلا کسی که خیلی ادعای کمال داره و خودش و همه چیز فهم میدونه فقط به دانش خودش و کلا به خودش اکتفا میکنه و جایگاه خدا توی هر چیزی و فراموش میکنه. اما اونی که نادانه فقط توکلش به خداعه . البته هر کی نادانه دلیل نداره که توکل داره.
اگه واقعا من اون نادانه اما با توکلی اونقدر قوی بودم خیلی خیلی خوشبخت بودم از این جایگاهی که خدا بهم داده 0:-)
گاهی ما اونقدر خودمون رو علامه دهر میدونیم که دست خدا رو توی جریانات زندگیمون فراموش می کنیم.
یه قسمتی از کتاب چهار اثر بود اگه اشتباه نکنم.
که یه روزی کلیسا بی پول بوده و غذای ظهر رو نداشتن واسه همون یتیم هایی که توی کلیسا بودن.
خانم راهبه میاد و به کشیش میگه فقط همین مبلغ پول رو داریم. که اون مبلغ مثلا فقط غذای مثلا ده نفر میشه. در حالیکه تعداد بچه ها خیلی زیادتر بوده. کشیش پول رو میگیره و میندازه دور. میگه همه ی داشته ی ما همینه و ما نباید فقط به داشته های خودمون اکتفا کنیم. خدا روزی ما رو میده. در حالیکه عقل و منطق میگفت بالاخره این پول شکم ده تا بچه رو که سیر میکنه
اما اون با اینکار روزی شو از خدا میخواد
ظهر که میشه یه ماشین با ظرف های پر از غذا میان کلیسا و میگن ما نذر داریم و همه بچه ها با غذاهای خوشمزه ای که خدا واسشون رسونده بوده سیر میشن.
توکل یعنی این...
حالا البته من کجا و این نوع توکل کجا
ولی آرزو دارم روزی اینقدر قوی باشم که فقط خدا رو تو کل زندگیم دخیل بدونم.
یک بار سال 93 در اوج ناملایمات روزگار و در اوج ناراحتی این روش رو امتحان کردم
و دو روز بعد خدا آنچنان جوابم و داد که خودم هنوز تو حیرتم
الان هر وقت یه چیزی و میخوام و نمیشه میگم اونروز چه اتفاقی بین من و خدا افتاد
چجوری شد که من نتیجه گرفتم. با خودم میگم الان چی و باید بدم؟؟؟
خیلی فکر می کنم.
اون روز تمام داشته ی من 2 میلیون بود که میخواستم بیارم توی بورس و زیادش کنم و همون رو از خودم دور کردم. و کاری کردم که دیگه نداشته باشمش.
البته فکر نکنید اونقد بزرگم که کار خیر کردم. نهههه
بدهکار بودم به خواهرم. اما میخواستم روش کار کنم بعد بدهیم و بدم. اما بدهیم رو دادم.
دو روز بعد یه کار خیلی خوب گیرم اومد بدون اینکه دنبال کار بگردم.

همه توی زندگیشون اتفاقاتی داشتن که شاید یه روزی واسشون سخت بوده باش اما نهایت همش اینه که به اون روزا میخندی چون گذشته دیگه گذشته نباید بهش توجه کرد تنها اهمیتی که باید داشته باش تجربه ای که کسب کردید
مهم تصمیمی که از امروز میگیری وآینده ای که واسه خودت ترسیم کردی

[mhjboursy]

پاسخ : نوشتههای غیر بورسی ما بورسیها

الان اون نادونه منم دیگه؟؟؟ =((
باشه جناب محمدحسین و امیرمحمد دستتون درد نکنه واقعا :-w
.

نه. برای چه به شما؟
البته من آن جستار را نگاه نکردم. ولی از شناختی هم که از همین چند نوشتهی جناب امیرمحمد پیدا کردم مطمئنم (مطمئنم) که ایشان هم اهل گوشه کنایه زدن نیستند.

[mhjboursy]

پاسخ : نوشتههای غیر بورسی ما بورسیها

از جناب امیر محمد امروز یاد گرفتیم:
چنان روزی به نادانان رساند که صد عاقل در آن حیران بماند
خوب... چرا آخر؟

برایم خیلی جالب بود.
که چگونه این کار انجام میشود و چرا؟
کم ندیدهام در عمرم... کسانی که کار کمتر میکنند و بهرهی بیشتر میبرند. آدمهایی که دانش کمتر دارند و بهرهی بیشتر میبرند. اصلا آدمهایی که استعدادهای محیطی کمتری هم دارند و باز بهرهی بیشتر میبرند. چهجوری؟
حالا خانم رویا گفتند «توکل» ولی این مورد را من در مورد مسلمان و غیرمسلمان و اصلا از خدا بیخبر هم دیدهام.

خیلی عجیب است.

چند بار گفتهام... این خاطره (بینش و تجربه) که دیدهام... یک جا میبینی طرف رفته یک سوپرمارکت همهچیز تمام زده با کلی تبلیغات درست و حسابی و چراغانی هم کرده و تخفیف هم میدهد و خیلی موارد را هم رعایت کرده... از آن ور هم میبینی یک پیرمرد بداخلاق گرانفروش هم یک بقالی زده آن ور، خیلی کم نور و در جایی پرت... بعد میبینی این پیرمرد گنددماغ گرانفروش کاسبیاش و پیبهای و حتی درآمدش از آن سوپر بیشتر است...

[roya123]

پاسخ : نوشتههای غیر بورسی ما بورسیها

غبطه می خورن بهتون /:.hmmsmiley.:/ (منم همینجور :D)


البته همشونو 10 برابر اینکه خودشون سود کرده باشن خوشحال میشن از سود شما

و این خیلی جالب و مهمه بنظرم .....


مثلا خودم یکی از خواسته های ته دلم اینه که دوستم ضرر .... 6 ماهه اومده بورس و 600 درصد سود کرده و بموقع هم فروخته ... می خواد باز بخره (فعلا در حد عروسی و خونه خریدن جور کرده ):D

مشکلم باهاش اینه که 3 سال بصورت پیشرفته رو مخش رفتم که بیا بورس نیومد کلی نهیم کرد که نکن نرو چیه اینا قماره و.... :D حالا اومده بهم سهم پیشنهاد میده لامصب همه اشم عالی میشه ولی من نمی خرم زورم میگیره

به پیشنهاد ی رفیق جدیدش که 7 ماه بیشتر نیست باهاش دوست شده اومده بورس

خیلی دلم می خواد ی مگا ضرر بده گند بره تو عروسیش .... البته شایدم قراره ازدواج کنه بعد زنش مهریه بذاره اجرا /.:biggrinsmiley.:/ ولی گناه داره امیدوارم تو بورس ضرر کنه

خب میگن خدا واسه خونه و عروسی جور میکنه.
والا منم 3 چهارم سرمایه ام توی بورس پولای بابامه که تو یه حسابی به اسم من بوده (واسه اینکه بابام حوصله و وقت بانک رفتن و نداره ) منم دیدم سالهاست پدر و مادرم دارن کار میکنن و خونه نداریم و روز به روز چند غاز پس اندازشون توی بانک ارزشش از بین میره و صاحب خونه شون براشون شده یه رویای دست نیافتنی. بدون اجازه بابام و با اجازه ی مادرم (که همیییییشه باورم داشته ) آوردم توی بورس که انشاالله تا قبل از برج 6 سال 99 که موعد خونه ی استیجاریمون هست واسشون خونه بخرم. شاید با پولی که من توی بورس دارم این فکرم یه جوک باشه اما من تلاشم و میکنم و نتیجه و به خدا سپردم. اما حتی واسه یک ثانیه حتی یک ابسیلون ثانیه هم به نشدنش فکر نمی کنم. هر روز با اطمینان صد در صد به مادرم قول میدم که امسال میبرمش تو خونه ی خودش.
چحوریش و نمیدونم . اون و خدا میدونه
اگه من چجوریش و بلد بودم که الان خونه رو داشتم.
چجوری رو سپردم به خدای مهربونم.

[کریس گاردنر]

پاسخ : نوشتههای غیر بورسی ما بورسیها

منظور امیر محمد چیز دیگری بود شما بد برداشت کردید
دو تا مثالی بزنم تا خودش بیاد توضیح کامل بدهد
دکترها به مریض می گویند بیماریت صعب العلاج هست هیچ درمانی هم نداره.....بطور معجزه آسایی بیماریش خوب میشود و دکترها هم جواب آزمایش را زیر و رو می کنند...عینکشان را چندین باره پاک می کنند که اشتباهی شده...دکتر عاقل در کار مریض لا علاج حیرت می کند..
مثال واقعی تر
یک نفر برای پز دادن و کلاس گذاشتن پیش دوست دخترش 100 بیت کویین میخرد هر کدام به قیمت یک دلار...زمان دلار 3 هزار تومانی
همینطوری الکی الکی قیمت بیت کویین هر کدام به 5 هزار دلار میرسد
500 هزار دلار!صاحب می شود
ما هم اندر عاقلانه چشممان در صفحات tset و نمودار و کدال تا یک سهمی پیدا کنیم و آرزویمان هم 10 درصد سود ماهانه باشد

[roya123]

پاسخ : نوشتههای غیر بورسی ما بورسیها

یه چیزی هی دلم میخواد بگم
هی نمیگم
نمیدونم بقیه هم مثل من این حس و دارن نسبت به یه موضوعی که خیلی لوس شده؟؟؟
گاهی حس میکنم چقدر کاربران این سایت و مدیران سایت صبور و بزرگوارن
یعنی این اندازه که نسبت به اون موضوع من دارم خودم و کنترل میکنم که چیزی نگم اونا هم دارن کنترل میکنن خودشونو؟؟؟

[کریس گاردنر]

پاسخ : نوشتههای غیر بورسی ما بورسیها

[roya123]

پاسخ : نوشتههای غیر بورسی ما بورسیها

برایم خیلی جالب بود.
که چگونه این کار انجام میشود و چرا؟
کم ندیدهام در عمرم... کسانی که کار کمتر میکنند و بهرهی بیشتر میبرند. آدمهایی که دانش کمتر دارند و بهرهی بیشتر میبرند. اصلا آدمهایی که استعدادهای محیطی کمتری هم دارند و باز بهرهی بیشتر میبرند. چهجوری؟
حالا خانم رویا گفتند «توکل» ولی این مورد را من در مورد مسلمان و غیرمسلمان و اصلا از خدا بیخبر هم دیدهام.

خیلی عجیب است.

چند بار گفتهام... این خاطره (بینش و تجربه) که دیدهام... یک جا میبینی طرف رفته یک سوپرمارکت همهچیز تمام زده با کلی تبلیغات درست و حسابی و چراغانی هم کرده و تخفیف هم میدهد و خیلی موارد را هم رعایت کرده... از آن ور هم میبینی یک پیرمرد بداخلاق گرانفروش هم یک بقالی زده آن ور، خیلی کم نور و در جایی پرت... بعد میبینی این پیرمرد گنددماغ گرانفروش کاسبیاش و پیبهای و حتی درآمدش از آن سوپر بیشتر است...

کاملا متوجه هستم چی میگید.
پاسخش رو از دوره های موفقیتی که رفتم یافته ام.
الان با گوشیم و تایپ کردن سخته با گوشی. یه بار بیشتر در این مورد میگم.
همه چیز قانون داره جناب محمدحسین
شما چه جاذبه رو بشناسید چه نه از بالای یه ساختمون بپری پایین صدمه می بینید یا دور از جان ... /.:biggrinsmiley.:/ دور از جان می شوید.
چه خدا را بشناسی چه نشناسی وقتی بر اساس قوانینی که خدا در کائنات قرار داره پیش بروی پیروزی
چه قوانین را بدانی چه ندانی
شاید نادانسته بصورت ناخودآگاه داری قوانین را درست اجرا میکنی.
البته بحثش خیلی مفصله که پیشتر ، بیشتر خواهم گفت :D
به نگرم دارم مثل جناب محمدحسین صحبت میکنم /.:biggrinsmiley.:/

[orumbourse]

پاسخ : نوشتههای غیر بورسی ما بورسیها

یه چیزی هی دلم میخواد بگم
هی نمیگم
نمیدونم بقیه هم مثل من این حس و دارن نسبت به یه موضوعی که خیلی لوس شده؟؟؟
گاهی حس میکنم چقدر کاربران این سایت و مدیران سایت صبور و بزرگوارن
یعنی این اندازه که نسبت به اون موضوع من دارم خودم و کنترل میکنم که چیزی نگم اونا هم دارن کنترل میکنن خودشونو؟؟؟

...

[roya123]

پاسخ : نوشتههای غیر بورسی ما بورسیها

.

[sooroosh1315]

پاسخ : نوشتههای غیر بورسی ما بورسیها

تقریبا 2/3 راهو اومدیم.

[رامین حیاتی]

پاسخ : نوشتههای غیر بورسی ما بورسیها

منظور امیر محمد چیز دیگری بود شما بد برداشت کردید
دو تا مثالی بزنم تا خودش بیاد توضیح کامل بدهد
دکترها به مریض می گویند بیماریت صعب العلاج هست هیچ درمانی هم نداره.....بطور معجزه آسایی بیماریش خوب میشود و دکترها هم جواب آزمایش را زیر و رو می کنند...عینکشان را چندین باره پاک می کنند که اشتباهی شده...دکتر عاقل در کار مریض لا علاج حیرت می کند..
مثال واقعی تر
یک نفر برای پز دادن و کلاس گذاشتن پیش دوست دخترش 100 بیت کویین میخرد هر کدام به قیمت یک دلار...زمان دلار 3 هزار تومانی
همینطوری الکی الکی قیمت بیت کویین هر کدام به 5 هزار دلار میرسد
500 هزار دلار!صاحب می شود
ما هم اندر عاقلانه چشممان در صفحات tset و نمودار و کدال تا یک سهمی پیدا کنیم و آرزویمان هم 10 درصد سود ماهانه باشد

مشکل اینه که ما هیچ کدوم ریسک پذیری خوبی نداریم منتها بعضی ها صبور هستن وقتی سهم نصف میشه عوض نشستن تو صف فروش وپا گذاشتن به فرار باز هم میمانند ومیانگین میارن پایین اشتباهی که من سه بار تو عمر بورسیم تکرار کردم همین فرار کردن هست

[امیر محمد ۲]

پاسخ : نوشتههای غیر بورسی ما بورسیها

[QUOTE=mhjboursy;790925]از جناب امیر محمد امروز یاد گرفتیم:
چنان روزی به نادانان رساند که صد عاقل در آن حیران بماند
خوب... چرا آخر؟


سلام

محمد حسین عزیزحسب سفارش شما امشب دعا گوی شما بودم
من یک پدر بیسواد دارم که ایشون از ۱۰ سالگی در گاراژ نقاشی ماشین انجام میداده
بعد از ۲۰ سال از نقاشی ماشین خسته شده ونقاش ساختمان میشود و۳۰ سال هم نقاش ساختمان بوده که من هم از بچگی پیش ایشان نقاشی کار کردم بنده هم حدود ۳۰ سال نقاش بودم
ایشون بچه تهران هستند یه خانه قدیمی ۵۰ متری دارند و یکی از اطاقها را چندین سال پیش تبدیل به مغازه کردند وجریمه اش را به شهرداری دادند
البته خیلی گرفتاری کشیدند
اکنون در آن دکان ۸ متری رنگ میفروشند
روی دیوار بالای سرشان در یک تابلو این مضمون را نوشتند
چنان روزی به نادانان رساند که صد عاقل در آن حیران بماند
بنده در آن جستار خودم رو مثال زدم وهیچ منظوری خدای ناکرده به کسی نداشتم خدا میدونه که عین واقعیت است
وخدا از دل انسانها با خبر است
رویا خانم من شما رو جای اولاد خودم میدونم وبه هیچ عنوان نه به شما ونه به هیچ کسی اجازه بی ادبی به خودم نخواهم داد

بنده بسیار زجر کشیدم برای پول دراوردن
زمستانها از بسکی سمباده زده بودم شبها از سر انگشتانم خون میامد...قدین پوست رو با آب میزدیم سمباده ماتادور
ابزار کارم نردبان بود و قلم مو که با یک موتور وسپا دایم در مکانهای سیار در رفت وآمد بودم
اکنون ابزار کارم شده یه لب تاب ...تابستانها زیر کولر وزمستانها بغل بخاری
سرمایه خیلی کم...راحت پول در میارم
البته سختیهای فراوانی کشیدم
برای همین این مضمون رو برای خودم نوشتم
چون نزدیکهایم و دوستانم میگن اوستا دیگه با کامپیوتر کار میکنه وفکر میکنند که من وضعم خوب شده

خدا رو هزاران بار شکر میکنم
وهر لحظه سپاسگزاری میکنم

در پناه یزدان پاک