در اصل توسط ماهور پست شده است
View Post
کامپیوتر - IT- موبایل - تکنولوژی-f a c e b o o k
Collapse
X
-
to continue, please follow me on my page
-
-
در اصل توسط عليرضا جمالي پست شده است View Postمن زیاد فیس بوک باز نیستم اما امروز تو فیس بوک برای بچه های این سایت یک گروه درست کردم به اسم : boursy
امیدوارم دوستان تو این گروه عضو شن.to continue, please follow me on my page
نظر
-
سلام خدمت دوستان عزیزم
من از ابتدای ایجاد این تایپیک توسط بابک عزیز با هم بسیار هم لذت میبریم از فیس بوک که بدور از همه دغدغه های بازار است .من چون به این تایپیک سر نزده بودم از اطلاعات دوستان بیخبر بودم.
در مورد فیس بوک نمی دونم واقعا ترس از چیه ؟
اینکه از دنیای مجازی به یه شبکه اجتماعی وارد شدن برای کسی که موردی نداره واقعا چه ایرادی داره؟
مگه تو فضای بیرون از سایت مجازی ما همجنان Hidden هستیم و با هیچ بنی بشری در ارتباط نیستیم.
من با اسم و فامیل خودم Ehsan Alimohammadi و با نام کاربری Ehsan AM فعالیت بسیار کم در این سایت و استفاده فوق العاده از مطالب این سایت میکنم.
در wall بابک عزیز هم هستم و باعث افتخارمه که با دوستانم آشنا بشم.
چون معتقدم زندگی در کار کردن و پول در آوردن خلاصه نمیشه.
هنر شاد زندگی کردنه وگرنه پول و کار در صورت تلاش همیشه میسره ولی یه چیزایی تو زندگی فرای پول و کار هست که هنر ، بدست آوردن اونهاست.
شاد باشید.
نظر
-
لینک زیر واسه چاقترین انسانها(ببخشید هیولاهای) روی زمینه.
انسانهایی که براحتی نیم تن وزن دارند.
تصاویر تکان دهنده هستند اگه بیماری قلبی دارید جدا از دیدن این تصاویر اجتناب کنید. :D
تو فیس بوک صفحه"چاق ترین ها":
نظر
-
سلام به دوستان عزیز
پانی جان خیلی جالبه ولی من شخصا اعتقاد دارم اراده انسان سنگ رو هم آب میکنه .نمونه بارزش رو در برنامه Oprah که جدیدا کانال فارس 1 به صورت دوبله گذاشته و البته قبلا من اینو دیده بودم ولی همین برنامه قبلی موضوعش همین بود.شگفت انگیزترینش زن 50 !!!!!! ساله ای بود که 250 کیلو!!!!! وزنش بود و 180 کیلو وزن کم کرده بود واقعا باورش مشکله!! ولی حقیقت داره و خیلی های دیگه در سنین بالاتر که اینهاست که برای هر آدمی می تونه این فلسفه رو اثبات کنه که هر روز برای ما میتونه یه شروع حساب بشه و اینو به تمام وجوه زندگیمون میتونیم بست بدیم نه فقط وزن کم کردن که از نظر شخصی واسه اون بیشترین اراده لازمه.
متاسفانه ماها یاد گرفتیم خودمونو گول بزنیم (بابا طرف مریضی داره و دیگه از سن ما گذشته این کارها ووووو هزاران نمونه ) ولی نمیایم از نمونه های بارزی که زندن و حی و حاضر درس بگیریم.الکس فرگوسن رو نمی بینیم تو 70 سالگی داره چیکار میکنه !! این مثالهایی که در همین برنامه Oprah دیده شد رو نمیبینیم و نمیبینیم لیونل مسی که اسطوره شده رو تو بچگی مرض سوء تغذیه داشته و الان .... و وووو و در کل چشمامون رو میبندیم و منتظریم چه اتفاقی میفته در حالی که غافلیم از اینکه این ماییم که باید سرنوشتمونو رقم بزنیم.
حدود 1 یا 2 ماه پیش استیو جابز (رئیس شرکت اپل ) که فقط ارزش برند این شرکت تو آخرین ارزش گذاری سال 2011 که منتشر شد نفر اول به ارزش 150 ملیون دلار فقط ارزش برندشه و 2 مرتبه با سرطان کبد مبارزه کرده و برگشته و این دفعه متاسفانه دکترا بهش گفتن 6 ماه بیشتر وقت نداری و وقتی بعد از این موضوع تو دانشگاه استنفورد اگه درست یادم باشه به شرح زندگیش پرداخت من با خوندنه متن سخنرانیش دیدم دیگه حرفی واسه گفتن ندارم.
کسی که از یه مادر بیولوژیکی بدنیا اومده و بعد از بدنیا اومدنش به یه خانواده متوسط رو به پایین (از نظر مالی ) واگذار شده عنوان میکرد که برای رفتن به مدرسه هر روز 2 مایل پیاده میرفته برمیگشته و واسه ناهاراش قوطی های پپسی رو جمه میکرده میفروخته و همین آدم میاد و تو دانشگاه هاروارد قبول میشه و سال اول دانشگاه رو ول میکنه چون میخواسته دنبال هدفهاش بره و رفت و .... (البته به هدفش نرسید :))) ) و فقط یه چیزی بنام اراده رو اثبات میکنه (که نمونه های بارزش هم تو ایران فراوونه و نه گنج پیدا کردن و نه دزدی ونه ... ) که چرا ما آدما خودمونو باور نداریم و ....
من یسری از دوستان عزیز رو ADD کردم که پنهان نبودن :)) وباعث افتخارمه ولی در مورد گروه بورسی به علیرضای عزیز :من دیشب چندین دفعه سرچ کردم ولی پیدا نمیشد !!! املاء اونم درست مینوشتم ولی پیغام میداد و پیدا نمی کرد.
واقعا کسانی که با فیس بوک کار می کنن میفهمن که این بحتهای پوچ که میگن جاسوسیه و.... (که فقط باعث خندست ) آخه مگه من کیم که شناختنم اینقدر مهم باشه !!!
در آخر از داشتن این دوستان جدید افتخار میکنم .
نظر
-
در اصل توسط ehsan am پست شده است View Postسلام به دوستان عزیز
پانی جان خیلی جالبه ولی من شخصا اعتقاد دارم اراده انسان سنگ رو هم آب میکنه .نمونه بارزش رو در برنامه oprah که جدیدا کانال فارس 1 به صورت دوبله گذاشته و البته قبلا من اینو دیده بودم ولی همین برنامه قبلی موضوعش همین بود.شگفت انگیزترینش زن 50 !!!!!! ساله ای بود که 250 کیلو!!!!! وزنش بود و 180 کیلو وزن کم کرده بود واقعا باورش مشکله!! ولی حقیقت داره و خیلی های دیگه در سنین بالاتر که اینهاست که برای هر آدمی می تونه این فلسفه رو اثبات کنه که هر روز برای ما میتونه یه شروع حساب بشه و اینو به تمام وجوه زندگیمون میتونیم بست بدیم نه فقط وزن کم کردن که از نظر شخصی واسه اون بیشترین اراده لازمه.
متاسفانه ماها یاد گرفتیم خودمونو گول بزنیم (بابا طرف مریضی داره و دیگه از سن ما گذشته این کارها ووووو هزاران نمونه ) ولی نمیایم از نمونه های بارزی که زندن و حی و حاضر درس بگیریم.الکس فرگوسن رو نمی بینیم تو 70 سالگی داره چیکار میکنه !! این مثالهایی که در همین برنامه oprah دیده شد رو نمیبینیم و نمیبینیم لیونل مسی که اسطوره شده رو تو بچگی مرض سوء تغذیه داشته و الان .... و وووو و در کل چشمامون رو میبندیم و منتظریم چه اتفاقی میفته در حالی که غافلیم از اینکه این ماییم که باید سرنوشتمونو رقم بزنیم.
حدود 1 یا 2 ماه پیش استیو جابز (رئیس شرکت اپل ) که فقط ارزش برند این شرکت تو آخرین ارزش گذاری سال 2011 که منتشر شد نفر اول به ارزش 150 ملیون دلار فقط ارزش برندشه و 2 مرتبه با سرطان کبد مبارزه کرده و برگشته و این دفعه متاسفانه دکترا بهش گفتن 6 ماه بیشتر وقت نداری و وقتی بعد از این موضوع تو دانشگاه استنفورد اگه درست یادم باشه به شرح زندگیش پرداخت من با خوندنه متن سخنرانیش دیدم دیگه حرفی واسه گفتن ندارم.
کسی که از یه مادر بیولوژیکی بدنیا اومده و بعد از بدنیا اومدنش به یه خانواده متوسط رو به پایین (از نظر مالی ) واگذار شده عنوان میکرد که برای رفتن به مدرسه هر روز 2 مایل پیاده میرفته برمیگشته و واسه ناهاراش قوطی های پپسی رو جمه میکرده میفروخته و همین آدم میاد و تو دانشگاه هاروارد قبول میشه و سال اول دانشگاه رو ول میکنه چون میخواسته دنبال هدفهاش بره و رفت و .... (البته به هدفش نرسید :))) ) و فقط یه چیزی بنام اراده رو اثبات میکنه (که نمونه های بارزش هم تو ایران فراوونه و نه گنج پیدا کردن و نه دزدی ونه ... ) که چرا ما آدما خودمونو باور نداریم و ....
من یسری از دوستان عزیز رو add کردم که پنهان نبودن :)) وباعث افتخارمه ولی در مورد گروه بورسی به علیرضای عزیز :من دیشب چندین دفعه سرچ کردم ولی پیدا نمیشد !!! املاء اونم درست مینوشتم ولی پیغام میداد و پیدا نمی کرد.
واقعا کسانی که با فیس بوک کار می کنن میفهمن که این بحتهای پوچ که میگن جاسوسیه و.... (که فقط باعث خندست ) آخه مگه من کیم که شناختنم اینقدر مهم باشه !!!
در آخر از داشتن این دوستان جدید افتخار میکنم .
نظر
-
بیشتر کاربران فیس بوک اهل کجا هستند؟!؟
برنا نوشت: کشورهایی همچون برزیل، مکزیک، اندونزی، آرژانتین و فیلیپین قسمت اعظم کاربران فیس بوک را به خود اختصاص دادهاند.
آمارها نشان میدهد به دلیل افزایش استقبال از این شبکه اجتماعی، در برزیل و هند نیز تعداد کاربران این شبکه اجتماعی افزایش تصاعدی یافته است. کشورهایی همچون برزیل، مکزیک، اندوزی، آرژانتین و فیلیپین قسمت اعظم کاربران فیس بوک را به خود اختصاص دادهاند؛ نیمی از مردم آمریکا یعنی 149 میلیون نفر عضو فیس بوک هستند و اندونزی نیز با 37 میلیون کاربر در رده دوم بیشترین کار بر فیس بوک قرار دارد. اما مقامات این شبکه بزرگ اجتماعی مدعی شدند از راهکارهای جدید امنیتی برای افزایش سطح امنیت کاربران استفاده کردهاند. طبق تحقیقات جدید، سه چهارم از کودکان اروپا در شبکههای اجتماعی عضو هستند و این در حالی است که یک نفر از پنج نفر که دارای سن زیر 13 سال است، که این موضوع محدودیتهای سنی فیس بوک را نقض کرده است.
نظرسنجی جدیدی که از سوی کمیسیون اروپا انجام شده نشان میدهد که 77 درصد از کودکان 13 تا 16 ساله و 38 درصد از کودکان 9 تا 12 ساله در اروپا در شبکههای اجتماعی عضو هستند. نتیجه این نظرسنجیها نشان میدهد که یک چهارم از آنها پروفایل خود را در معرض دید عموم قرار دادهاند، بدین معنا که هر فردی میتواند به اطلاعات آنها دسترسی داشته باشد که همین امر آنها را در خطر سوء استفاده از سوی برخی افراد قرار داده است.
یکی از مقامات کمیسیون اروپا که مسوول امور اینترنتی در این کمیسیون است، از شرکتهای شبکههای اجتماعی خواست تا پروفایل کودکان را تنها در دسترس افراد تایید شده قرار دهند و این پروفایلها را در موتورهای جستوجوگر ناپدید کنند.
اما موضوع قابل توجه این است که تعداد پروفایلهای نوجوانان 13 تا 16 ساله در شبکههای اجتماعی در غرب اروپا بسیار زیاد است، به طور مثال هلند با 70 درصد دارای بیشترین کودک زیر 13 سال عضو در یک شبکه اجتماعی است و فرانسه با 25 درصد در انتهای جدول قرار دارد. این نظرسنجی همچنین نشان می دهد که فیس بوک محبوبترین شبکهی اجتماعی در 17 کشور از 25 کشور اروپایی است و 57 درصد از افراد 9 تا 16 ساله عضو این شبکه اجتماعی هستند. با وجود محدودیتهای سنی، 20 درصد از کودکان 9 تا 12 ساله که تحت نظرسنجی قرار گرفتند، اظهار کردند دارای یک اشتراک فیس بوک هستند.to continue, please follow me on my page
نظر
-
چگونه رمز عبوری مناسب انتخاب کنیم
رمزهای عبور تمام هویت الکترونیکی ما هستند، هویتی که اگرچه مجازی است اما می تواند تبعات حقیقی به دنبال داشته باشد. برای انتخاب یک کلمه عبور لازم است که از تمام ابتکار خود استفاده کنید بنابراین عبارت هایی مانند شماره تلفن، نام همسر، کدملی، کتاب مورد علاقه و مواردی از این دست برای کلمه عبور مناسب نیستند. زیرا حدس آنها به همان اندازه برای دیگران هم آسان است.
● از بیشترین کاراکتر استفاده کنید
اغلب سرویس های الکترونیکی و به طور خاص ایمیل ها، هنگام انتخاب کلمه عبور شرایطی را مشخص می کنند. به عنوان مثال رمز باید بین شش تا ۲۰ کاراکتر باشد. تا حد ممکن از بیشترین تعداد کاراکترها استفاده کنید. این روش علاوه بر اینکه امکان شکست رمز عبور را کاهش می دهد، می تواند در بسیاری موارد از پیش بینی آن جلوگیری کند. به عنوان مثال اگر فردی در کنار شما در حال مشاهده صفحه کلید باشد به سختی خواهد توانست تعداد زیادی کاراکتر را به خاطر بسپارد. از نظر فنی نیز برای شکستن رمزهایی که بیش از ۱۴ کاراکتر طول دارند به زمان بسیار زیادی نیاز است که عملا امکان آن غیرممکن خواهد بود.
● پیچیدگی ها رمز را نجات می دهند
یک یا چند کلمه که به موضوع خاصی اشاره می کنند یا اسم خاص هستند، گزینه خوبی برای رمز عبور نخواهند بود. به این عبارت ها اصطلاحا رمزهای فرهنگ لغتی گفته می شود که می توان با کمی صرف زمان و آشنایی با شخصیت قربانی آن را حدس زد. در مقابل روش هایی نیز وجود دارد که علاوه بر پیچیدگی های لازم، یادآوری آن برای شما ساده است. مثلا می توانید از کلمات مخفف استفاده کنید و به جای نوشتن جمله «سال نو مبارک» حروف س ن م را بنویسید.
● از تمام کاراکترها استفاده کنید
در انتخاب کلمه عبور از تمام کاراکترهایی که اجازه دارید، استفاده کنید. این کاراکترها در مرحله اول می توانند حروف الفبا و یا اعداد باشند. اما در یک کلمه عبور مناسب از کاراکترهایی استفاده می شود که برای نوشتن آن به کلیدهای ترکیبی نیاز است. به عنوان مثال به جای ramzeoboor با کمی خلاقیت می توانید rAmzEoBoOr را بکار ببرید که برای نوشتن برخی قسمت های آن احتیاج به فشردن همزمان کلید Shift خواهید داشت. این مثال را می توانید با کمک اعداد کمی پیچیده تر کنید که این موضوع بازهم به خلاقیت شما باز می گردد. مثلا می توانید به جای حرف A از عدد ۴، به جای حرف O از عدد صفر و به جای حرف B از عدد ۸ استفاده کنید که در انگلیسی ظاهری شبیه به هم دارند. حالا کلمه عبور ما به این شکل r۴mzE۰۸oOr خواهد شد. همانطور که می بینید این عبارت ساده که به خاطر سپردن آن نیز چندان دشوار نیست به یک رمز قدرتمند تبدیل می شود.
● علایم و نمادها
علایم و نمادها کمک بزرگی برای انتخاب یک کلمه عبور مناسب هستند. علایمی مانند نقطه، درصد، واحد دلار و نماد ایمیل، درصد احتمال لو رفتن رمز عبور را به شدت کاهش می دهند. با توجه به نوع رمزی که استفاده می کنید می توانید این نمادها را نیز در رمز بکار ببرید. مثلا عبارت ساده ramzeoboor در مثال قبل را به کمک این نمادها بازنویسی می کنیم. در این حالت برای اینکه به خاطر سپردن رمز نیز آسان باشد می توانید نمادهایی که به مفهوم عبارت مورد نظر نزدیک هستند را انتخاب کنید. مثلا به جای حرف a علامت @ و موارد دیگر را جایگزین کنید. حـالا رمز عبور را به این صورت می نویسیم:
r@mze_oboor.
● یک رمز مستقل برای هر ورود
اگر فقط یک رمز عبور داشته باشید با فاش شدن آن تمام سرویس هایی که از آن استفاده می کردید در معرض خطر خواهند بود. این رمز هر چقدر هم قدرتمند باشد باز هم ممکن است به روش های مختلف سرقت شود، پس با انتخاب رمزهای مختلف، جلوی آسیب های بیشتر را بگیرید. برای اینکه کار را کمی ساده کنید می توانید فقط برخی قسمت ها را تغییر دهید. به عنوان مثال برای ایمیل در سایت جی میل عبارت r۴mzE۰۸oOr در مثال قبلی را انتخاب کنید و برای سایت یاهو عبارت r@mze_oboor.
● رمزها را تغییر دهید
تغییر رمز عبور کار آسانی نیست زیرا بعد از مدتی به آن عادت می کنید. ضمن اینکه استفاده از رمزهای مختلف می تواند یادآوری آنها را با مشکلاتی مواجه کند اما این نکته ضروری است که در موقعیت های مختلف رمز عبور خود را تغییر دهید. این موقعیت ها می توانند دوره های زمانی باشند اما هرگاه که احساس کردید امکان فاش شدن کلمات عبور وجود دارد آنها را عوض کنید. تهدیدات زیادی برای کلمات عبور وجود دارد مثلا وقتی از یک اینترنت عمومی استفاده می کنید، زمانی که کامپیوتر شما آلوده به بدافزارها و نرم افزارهای جاسوس است و یا وقتی به اجبار رمز را در اختیار فرد دیگری قرار داده اید.
● توصیه های عمومی
برخی توصیه های عمومی اگرچه به نظر بدیهی هستند اما یادآوری آن ها لازم است. تا زمانی که واقعا مجبور نشده اید کلمه عبور را به کسی نگویید، رمزها را یادداشت نکنید و اگر کردید مراقب آن باشید، برخی نرم افزارها و سایت ها می توانند مانند یک دفترچه برای یادداشت رمزها باشند که در برخی مواقع کارآیی زیادی دارند. اما همه آنها مطمئن نیستند. کلمات عبور را در محیط های ناامن انتقال ندهید. برای هر سرویس یک رمز جدا داشته باشید و در نهایت رمزها را به صورت دوره ای عوض کنید.چو قسمت ازلی بی حضور ما کردند
گر اندکی نه به وفق رضاست خرده مگیر...
نظر
-
مروری بر زندگی مریسا مه یر، نخستین مهندس زن گوگل
مجله سان فرانسیسکو در سال ۲۰۰۸ مریسا مه یر را این گونه توصیف می کند : «یک هفته قبل از کریسمس، مریسا مه یر، تحت نظر ترین زن در تحت نظر ترین شرکت جهان، در یکی از اتاق های پنت هاوس پنج میلیون دلاری اش در طبقه ۳۸ ایستاده و توسط تعدادی از گوگلی هایی که برایش کار می کنند، احاطه شده است. او آن چیزی نیست که شما انتظارش دارید. به هیچ وجه!»
قبل از شروع باید اذعان کنم این نوشته بیش از آن که درباره مریسا باشد، در رابطه با گوگل است. شاید در بسیاری از بخش ها مریسا تنها نقش یکی از بازیگران حاضر در صحنه را ایفا می کند. کسی تمام افراد حاضر در آن صحنه را به یاد نمی آورد، بلکه داستان اصلی است که تماشاگر را جذب می کند. با این حال، مریسا بهترین سال های زندگی اش را در گوگل سپری کرده و از بدو تولد با آن همراه بوده است. شاید خودش هم نتواند داستان زندگی اش را از داستان گوگل جدا کند. حداقل اعتراف می کنم من که نمی توانم.
مریسا مه یر، یکی از زنان شناخته شده دنیای فناوری است. وی معاون شرکت گوگل در زمینه محصولات جست وجو و تجربه کاربر و نخستین زن مهندسی است که توسط گوگل استخدام شده و نقشی اساسی در موفقیت رابط های کاربری شرکت گوگل ایفا کرده، مریسا به اصطلاح گوگلی ها یکی از دروازه بانان ( Gatekeeper ) این شرکت است. یعنی تعیین می کند که آیا یک محصول مشخص گوگل برای عرضه نهایی به کاربران آماده است یا خیر. همچنین وی یکی از چهره های عمومی گوگل است و در بسیاری از رویدادها به نمایندگی از شرکت برای اظهار نظر حاضر می شود.
مه یر جوان ترین زنی است که تا به حال در فهرست پنجاه زن قدرتمند جهان که توسط فورچون منتشر می شود، قرار گرفته است. در متن ارائه شده فورچون این گونه توصیف شده است: «مه یر با نظارت بر هزاران مهندس و مدیر محصول، طراحی های مربوط به Google.com، Google Maps، Earth، Health، iGoogle و بسیاری از پروژه های دیگر را شکل داده است.» در این میان، یکی از بزرگ ترین پروژه های وی شاید شکل دادن به ویژگی ای بود که اصلی ترین نشانه فلسفه مبتنی بر سادگی گوگل بود : «صفحه اصلی گوگل.» بعد از سال ها مقاومت برای حفظ طراحی ساده و کمینه گرای صفحه اصلی سایت، مه یر در نهایت پذیرفت که کاربران علاقه مند بتوانند طراحی صفحه نخست گوگل را به دلخواه خود تغییر دهند.
اما مریسا تنها به دلیل موفقیت های فنی اش مشهور نیست. بسیاری از مجله های مشهور، در طول دهه اخیر سعی کرده اند در زندگی شخصی و علایق فردی وی نیز وارد شوند. وارد شدنی که عموماً با به سخره گرفتن رفتارهای نخبه مأبانه وی همراه شده است. بارها مجله های مختلف عناوینی مانند «مدیر ماشینی گوگل» را برای وی به کار برده اند. با این حال، بسیاری از نزدیکان او با تأیید رفتارهای خاصش این برخورد را عادلانه نمی دانند. آن ها معتقدند، مریسا انسانی بسیار دوست داشتنی است. چیزی که شاید امروزه در دره سیلیکون کمتر پیدا شود.
مه یر در سی ام می ۱۹۷۵ در ایالت ویسکانزین ایالات متحده به دنیا آمد. پدرش مهندس کنترل آلودگی آب و مادرش معلم هنر بود. تأثیر مادر هنوز هم در طراحی های مریسا محسوس است. وی از مادرش به عنوان نمونه ای مثبت برای اندازه گیری سادگی و کاربردی بودن یک محصول یاد می کند. او می خواهد گوگل تا حد امکان ساده باشد. همچنین مه یر اعتقاد دارد که هنوز در زمینه جست وجو نیز باید پیشرفت های بسیاری انجام شود و راه بسیاری باقی است.
به عنوان مثال، او به ویژگی ای اشاره می کند که عکسی از کاربر دریافت کند و عکس های مشابه با آن را بیابد یا امکان صحبت با موتور جست وجو و دریافت نتایج در خودروتان. مریسا از سال ۱۹۹۹ به گوگل اضافه شده و در آن زمان رهبری گروه طراحی رابط کاربری و وب سرور را برعهده گرفت. از جمله کارهای او می توان به طراحی رابط جست وجوی گوگل، بین المللی کردن سایت برای بیش از صد زبان، تعریف Google News، Gmail و راه اندازی بیش از صد ویژگی و محصول در Google.com اشاره کرد. داستان شروع کار مه یر در گوگل نیز در نوع خود بسیار جالب توجه است.
کریگ سیلورشتین، مدیر فناوری و نخستین کارمند گوگل در این باره می گوید : «مریسا برای یک کار برنامه نویسی استخدام شده بود. حال به وی نگاه کنید. امروز او کسی است که برای ما تصمیم می گیرد، چه کار انجام دهیم.» و در ادامه می گوید: «مه یر با استعدادترین فردی است که در تمام عمرم دیده ام.» نخستین باری که سیلورشتین مه یر را ملاقات کرد، بهار سال ۱۹۹۹ بود. یعنی زمانی که مه یر ۲۴ ساله و در حال اتمام دوره کارشناسی ارشد علوم کامپیوتر در دانشگاه استنفورد. وی مدرک کارشناسی اش را در زمینه سیستم های سمبولیک نیز از همین دانشگاه دریافت کرده بود.
در هر دو مقطع نیز گرایش ویژه او هوش مصنوعی بود، زیرا مریسا به منطق و شیوه بازنمایش چیزها در کامپیوتر بسیار علاقه داشت. بازار کار فوق العاده فارغ التحصیلان علوم کامپیوتر در آن زمان (به دلیل حباب دات کام) باعث می شد تا مریسا نیز مانند بقیه هم رشته ای هایش با گزینه های زیادی برای ادامه فعالیتش مواجه باشد. وی با دوازده پیشنهاد کاری مواجه بود که تدریس در دانشگاه کارنگی ملون، مشاوره در McKinsey و مهندس نرم افزار در اوراکل تنها نمونه هایی از آن ها بودند.
در آن زمان به نظر می رسید، مه یر به سمت مک کینزی گرایش بیشتری دارد و تصمیم گرفته است به عنوان یک مشاور برای شرکت های فناوری دره سیلیکون مشغول کار شود. اما در جمعه شبی آرام در اوایل آوریل، مه یر در حال خوردن پاستا در اتاق خوابگاه، در میان انبوه ایمیل هایش به ایمیلی با عنوان« کار برای گوگل؟» مواجه شد. درست در زمانی که قصد داشت Delete را زده و میل را پاک کند (عکس العمل همیشگی وی به چنین درخواست های استخدامی) به طور اتفاقی دستش به space برخورد کرده و میل را باز کرد. در حالی که مشغول خواندن درخواست بود، به یاد مکالمه ای در پاییز با استادش اریک رابرتس افتاد.
در زمان آن مکالمه مه یر تازه و بعد از نه ماه از زوریخ بازگشته بود. جایی که در آن وی و سی محقق دیگر روی یک سیستم توصیه کننده تحت وب کار می کردند که شباهت های فراوانی با کاری که آمازون در آن زمان انجام می داد، داشت. هنگام صحبت با رابرتس در اتاقش، پروفسور طبقه بالا را نشان داده و گفت : «دو پسر در طبقه چهارم هستند که روی چیزی مشابه با آنچه که شما ساخته اید، کار می کنند.» رابرتس عذرخواهی کرده و ادامه داده بود: «دقیقاً به خاطر ندارم که کار دقیق آن ها چیست؟ اما می دانم که اسم شرکتشان خیلی بامزه است، گوگل. به نظرم بد نیست که با آن ها در ارتباط باشی.»
مه یر در آن زمان زندگی بسیار شلوغی داشت. رابرتس از وی درخواست کرده بود، به چهارصد دانشجوی کارشناسی درس ارائه کند و این در حالی بود که درسش هنوز باقی مانده بود و به دلیل برخورد با دانشجوهای دکترا می دانست که آن ها حمام نمی روند، برای صبحانه پیتزا می خورند و وقتی به شما تنه می زنند، معذرت خواهی نمی کنند. همین مسائل باعث شد که به رابرتس بگوید : «از پیشنهادتان سپاس گزارم، اما فکر نکنم.» اما در آن شب بهاری وی با یادآوری دوباره آن دو دانشجوی طبقه چهارم، تصمیم گرفت برای مصاحبه به گوگل برود و به این ترتیب چهار روز بعد برای مصاحبه در گوگل حاضر شد.
آنجا هفت کارمند داشت و اتاق کنفرانسش با میز پینگ پونگ مزین شده بود. وی در همان سمتی از میز نشست که پیج و برین نشسته بودند. پیج در تمام مدت مصاحبه در افکارش گم شده بود و یک کلمه هم حرف نزد. برین که یک اعجوبه ریاضیات بود، سعی کرد در رابطه با هوش مصنوعی، مه یر را سؤال پیچ کند. مصاحبه آن روز نیمه تمام ماند، زیرا برین و پیج مجبور شدند به دیدن یک سرمایه گذار بروند. ادامه مصاحبه به فردا موکول شد. بعدازظهر آن روز، آمیت پاتل هشتمین کارمند شرکت، که صبح همان روز استخدام شده بود، با مه یر مصاحبه کرد. جملات ابتدایی آمیت این بود : «راستش من خودم امروز صبح به اینجا آمدم و نمی دانم می توانم مصاحبه را پیش ببرم یا نه، زیرا دقیقاً نمی دانم که اینجا ما چه کار می کنیم!» و این بود روحیه غالب بر گوگل در روزهای اولیه.
بعد از یک مصاحبه دیگر مه یر به خوابگاه برگشت. گوگل او را جذب کرده بود، اما درعین حال نگران بود که وی آن ها را جذب نکرده باشد. وقتی به اتاقش در خوابگاه برگشت، سعی کرد بهترین تصمیمات زندگی اش را در آن زمان به یاد آورد. اولی رفتن به استنفورد بود، در حالی که وی از ییل و چند دانشگاه خوب دیگر نیز پذیرش داشت.
دومی تغییر رشته اش از بیوشیمی به سیستم های سمبولیک بود؛ سومی نیز تصمیم به کار کردن برای مرکز تحقیقات استنفورد و بعد از آن پذیرفتن شغل در سوئیس بود؛ جایی که هیچ کس را نمی شناخت و زبانشان را نیز صحبت نمی کرد. در این زمان وی فهمید که هر کدام از این موقعیت ها باعث شده وی با تعدادی افراد بسیار باهوش احاطه شود و این موضوع بر توانایی هایش افزوده است. مه یر با چنین حسی کار کردن در گوگل را شروع کرد.
مصاحبه کننده های گوگل، باهوش ترین مصاحبه کننده هایی بودند که او در تمام عمرش با آن ها مواجه شده بود. مریسا حال واقعاً دوست داشت که گوگل وی را بپذیرد. در یکم می وی یازده پیشنهاد کاری را رد کرده و تنها گوگل و مک کینزی را نگه داشت. شش روز بعد وی با گوگل به تفاهم شفاهی رسید و در دوازدهم می با شرکت قراردادش را امضا کرد. در روز فارغ التحصیلی مریسا، پیج و برین نیز برای تبریک به وی در مراسم حاضر شدند. البته، لباس آن ها خیلی مناسب این جشن نبود، زیرا هر دو شلوار کوتاه و کفش اسکیت پوشیده بودند.
همان طور که این دو در حال حرف زدن با مریسا و خانواده اش بودند، ناگهان پیج گفت : «راستی، من فکر می کنم من هم امروز فارغ التحصیل می شوم. باید بروم و ببینم.» و با اسکیت از جمع دور شد. کمی بعد وی با مدرک کارشناسی ارشدش به جمع بازگشت. مدرکی که مدت زیادی دریافت آن را به تعویق انداخته بود! در همین حال، والدین مریسا سعی داشتند تا جای ممکن نگرانی خود را از وضعیت آینده دخترشان پنهان کنند. اما این موضوع امکان پذیر نبود. چه چیزی دخترشان را علاقه مند به کار در شرکتی با در آمد صفر، بدون راهبرد مشخص برای کسب آن و مهم تر از همه شرکتی که رهبرش در مراسم فارغ التحصیلی با کفش های اسکیت ظاهر می شود، کرده است؟
در بیست و چهارم ژوئن مریسا به عنوان بیستمین کارمند در گوگل مشغول کار شد. آن روز، روز بزرگی برای گوگلی ها محسوب می شد. زیرا آن ها با نت اسکیپ برای استفاده از گوگل به عنوان موتور جست و جوی پیش فرض شرکت به توافق رسیده بودند. همه کارمندان در حال محاسبه حجم ترافیک ورودی بودند.
گوگل در آن زمان سیصد کامپیوتر داشت، اما این به نظر کافی نمی آمد. آن ها به نت اسکیپ گفته بودند، از هر پنج در خواست تنها یکی را به گوگل بفرستد، اما نت اسکیپ بدون توجه به حرف آن ها تمام ترافیک را به گوگل منتقل کرد. حدود ۱۱ صبح بود که مه یر برای خوردن چیزی به آشپزخانه رفت. همان طور که مشغول نگاه کردن داخل یخچال بود، احساس کرد که در اتاق تنها نیست. برگشت و پیج را دید که در گوشه ای ایستاده است. مریسا شگفت زده پرسید : «این جا چه کار می کنید؟» و پیج جواب داد : «قایم شده ام! سایت داون شده و همه چیز به طرز وحشتناکی به هم ریخته است.» آن شب مه یر سه صبح به خانه رسید.
وقتی به تخت می رفت تا بخوابد، با خود فکر کرد که این خیلی بد است که شما ببینید نفر نخست یک شرکت با بد پیش رفتن اوضاع، رفته و در آشپزخانه پنهان شده است. سپس مریسا با خود گفت که این شرکت کمتر از دو درصد شانس برای موفقیت دارد. مریسا به یاد می آورد که در اوایل اشتغالش در گوگل هرگاه در جایی به کسی می گفت که در گوگل کار می کند، آن ها اظهار بی اطلاعی کرده و می گفتند که چنین شرکتی را نمی شناسند.
در آگوست، یعنی دو ماه پس از مشغول شدنش در شرکت، وی برای نخستین بار کسی را ملاقات کرد که گوگل را می شناخت. کمی بعد این موضوع به سرعت فراگیر شد. در آوریل ۲۰۰۰ گوگل در چهارده زبان عرضه شد. همه چیز به سرعت پیش می رفت. یک سال و نیم بعد مه یر در سایبر (کافه ای در سوئیس) کسی را در حال استفاده از گوگل دید. در آن زمان دیگر همه گوگل را می شناختند.
تفریحات شخصی مریسا نیز در نوع خود بسیار جالب و قابل توجه است. وی به شیرینی پذیری علاقه وافری دارد و بیشتر زمان های بیکاری اش را به این موضوع اختصاص می دهد. خودش در این باره می گوید : «فکر می کنم این به خاطر آن باشد که من دانشمندم. بیشتر آشپزهای خوب شیمیدان هستند.» وی همچنین به هنر و موزه های هنری (به خصوص موزه هنرهای مدرن سان فرانسیسکو) نیز بسیار علاقه مند است. این علاقه مندی به هنر در آپارتمان وی نیز کاملاً مشهود است.
سقفی شیشه ای که توسط یکی از مشهورترین هنرمندان این زمینه طراحی شده است، تابلوهایی از هنرمندان مشهور مانند اندی وارهول و مجسمه های عجیب. خرید کردن نیز از علایقی است که به تازگی به فهرست مریسا اضافه شده است. شاید دیدن این صحنه نیز عجیب باشد که مریسا، یعنی زنی که بیشتر عمرش را به کار روی برنامه نویسی و طراحی الگوریتم هایی با ریاضیات دشوار اختصاص داده است، در رابطه با مد و آخرین طراحی های روز صحبت کند.
اما وی علایقش را به هیچ وجه عجیب نمی داند و می گوید : «من قبل از هرچیز یک زن تاجر هستم.» و سپس با خنده ای عجیب می افزاید: «البته، سرگرمی هایم به من کمک می کند تا در کارم بهتر باشم. آن ها باعث می شوند من بتوانم به موضوعات به صورت جدید و خلاقانه بنگرم.» البته باید توجه داشت که حتی در این تفریحات نیز روحیه رقابت پذیری خانم مه یر همچنان پابرجا است. وی دوست دارد، بهترین کاپ کیک را درست کند، زیباترین لباس را بپوشد و بهترین پنت هاوس را داشته باشد.
جان بتل، مؤسس وایرد، درباره او می گوید : «هیچ وقت نشده که مکالمه ای با او داشته باشم و از آن چیزی که می گفته کاملاً مطمئن نباشد.» بتل می گوید : «شخصیت وی آینه کاملی از فرهنگ گوگلی است. همه چیز در گوگل بستگی به این دارد که شما چه قدر هوشمند بوده و تا چه حد می توانید از نقطه نظرتان دفاع کنید. شیوه رفتار مریسا بسیار شبیه این است. او به طرز وحشتناکی سریع صحبت می کند و در برابر افرادی که نمی توانند با وی همراهی کنند، هیچ صبر و تحملی ندارد.» او به شدت کار می کند و به طور معمول بیش از چهار ساعت در روز نمی خوابد.
مریسا مانند برین، پیج و بسیاری از سرشناسان دیگر دره سیلیکون خیلی درگیر جنبه های شیک و گران قیمت زندگی افراد ثروتمند نیست. وی به ماشین های سریع و خرید هواپیمای شخصی علاقه مند نیست. به هر حال کار کردن و همکار بودن با پیج و برینی که هنوز هم با شلوار جین در قرارهای رسمی حاضر می شوند، نتیجه ای غیر از این نیز ندارد. فقط ده سال قبل، یعنی هنگامی که دانشجوی تحصیلات تکمیلی استنفورد بود، معمولاً از سوی دوستانش بابت نحوه لباس پوشیدنش سرزنش می شد.
اعتماد به نفس بالا، نگاه بی عاطفه و حافظه بی نقصش باعث می شد تا وی عموماً توسط بقیه به عنوان آدمی خودخواه یا منزوی تلقی شود. مادرش می گوید : « من فکر می کنم افراد از دیدن میزان انرژی مریسا تعجب می کردند. وی خیلی دقیق و قاطع است، اما به هیچ وجه آن طور که به نظر می آید، مکانیکی نیست.» این وضعیت به خصوص زمانی که او از محیط کار دور است بسیار بهتر می شود. در طول سال های اخیر او تا حد فراوانی توانسته پیله ای را که به دور خود پیچیده بود، از بین ببرد. مریسا امروز فردی بسیار اجتماعی تر از ده سال گذشته است. اما هنوز هم نمی توان از یک دانشجوی علوم کامپیوتر استنفورد که در گوگل نیز فعالیت دارد، انتظارات خیلی زیادی داشت.
مریسا علاوه بر کار در گوگل هنوز به تدریس در استنفورد نیز ادامه می دهد. در سال ۲۰۰۹، مؤسسه فناوری ایلی نوی به وی دکترای افتخاری را برای ارج گذاشتن به کارهایش برای یافتن مسیر در حوزه جست وجو اهدا کرد. زندگی شخصی مه یر نیز سرانجام در سال ۲۰۰۹ سر و سامان گرفت. همسر وی زک بوگ نیز فردی مطرح در دنیای تجارت است و یکی از مؤسسان شرکت سهامی خاص Montara Capital Partners محسوب می شود.
شرکتی که در زمینه املاک صنعتی فعالیت دارد. زک بوگ در هاروارد علوم محیطی و سیاست عمومی خوانده و سپس در جورج تاون به تحصیل حقوق پرداخته است. مریسا تصمیم ندارد گوگل را ترک کند. وی پس از ده سال فعالیت هنوز از کار در گوگل خسته نشده و اعتقاد دارد که همواره چیزهای جالبی در آینده وجود دارند که باید به سوی آن ها حرکت کرد. آینده ای که هنوز هم برای او و همکارانش در گوگل پر از موفقیت تصور می شود.to continue, please follow me on my page
نظر
-
مدیر ایرانی مایکروسافت به گوگل رفت
مدیر ارشد ایرانی شرکت مایکروسافت در بخش تولیدات و تیم توسعه موتور جستجوی بینگ پس از هفت و نیم سال فعالیت این شرکت را ترک کرده و به گوگل پیوست.
به گزارش مهر، ساناز اهری، جوانترین مدیر تولید شرکت مایکروسافت پس از هفت سال و نیم فعالیت در این شرکت، مایکروسافت را رها کرده و به شرکت رقیب یعنی گوگل ملحق شد.
آخرین مسئولیت او در مایکروسافت مدیریت برنامههای موتور جستجوی بینگ بوده و زیر نظر "برایان مک دنالد" معاون مدیریت موتور جستجوی بینگ فعالیت میکرده است.
وی پس از ترک مایکروسافت و پیوستن به گوگل وظیفه مدیریت تبلیغات محصولات گوگل را در سیاتل و شمال غرب اقیانوس آرام را به عهده گرفته است.
بر اساس گزارش تک کرانچ، اهری در زمان مسئولیت خود در مایکروسافت، یکی از تاثیرگذارترین افراد در بالا بردن کیفیت و پیشرفت جستجو در این شرکت به شمار میرفت.
وی همچنین یکی از ارشدترین اعضای تیم تولید در دوره توسعه و راهاندازی موتور جستجوی بینگ بوده است.to continue, please follow me on my page
نظر
-
سلام. از دوستان کسی میدونه دلیل اینکه با کامپیوتر خودم نمیتونم پست ارسال کنم یا به صفحه دو کدال برم یا تغییرات لحضه ایه قیمتا رو تو معاملات انلاین ببینم ولی با کامپیوتر دیگه میتونم ببینم چیه؟ خط ای دی اس ال یکی است . واقعا ممنون میشم راهنمایی کنید.ممنون.
نظر
-
من چند نفر از دوستان که می دونم از اعضائ سایت بورسی هستند رو add کردم اما متاسفانه نمی دونم دارن با چه آیدی تو سایت پست می زنن.
از دوستان خواهش دارم بگن با چه اسمی تو فیس بوک صفحه دارن.
راستی لینک صفحه سایت بورسی تو فیس بوک رو لطف بکنید و تو این تاپیک بزارید؟
<<جرات دانستن داشته باشيم>>:امانوئل كانت
<< كسي كه در زندگي چرايي دارد با هرچگونگي كنار ميايد>>:فردريش نيچه
روياهاي كوچك نداشته باشيد، چون آنها قدرت حركت دادن قلب انسان را ندارند(يوهان ولفگانگ فان گوته)
نظر
نظر