**** افسانه تامکت ****

Collapse
X
 
  • زمان
  • نمایش
Clear All
new posts
  • Captain Nemo
    مدیر
    • Dec 2010
    • 2933

    #346
    در اصل توسط علامه پست شده است View Post
    خدا اون مرحوم رو رحمتش کنه
    کاپیتان این دنیا جای ارامش نیست شاید
    شایدم ما تفکرمون ایراد داره
    همیشه یه جای کار ایراد داره
    دوستان برا همه بیمارانی که دکترا از معالجشون عاجز شدن دعاکنیم(از جمله پدرمن)
    (البته خواهشن)
    علامه عزیز
    دعا میکنم که اگر دردی رسید خداوند متعال درمانش را عنایت کند و
    هیچ عزیزی به بیماریهای صعب العلاج دچار نگردد .
    دوست ما هم در جوانی بعد از سالها مشقت دیالیز پیوند کلیه انجام داد و
    بعد از چند روزی در عین ناباوری به خانه ابدیش کوچ نمود .....
    خداوند شفای عاجل به پدر شما هم عنایت کند و همچنین توانی مضاعف به
    فرزندان برومندی چون شما بدهد که به یاری پدر در این روزهای سختی همت
    گماشته اند ....
    مطمئنا حکمتی در این کار است ....
    و همچنین اجری بزرگ برای شما
    خدایا به عظمت و بزرگیت قسمت میدهیم
    که تمام بیماران را شفای عاجل عنایت بفرما ....
    آمین ....
    یاری اندر کس نمی​بینیم یاران را چه شد
    دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد

    شهر یاران بود و خاک مهربانان این دیار
    مهربانی کی سر آمد شهریاران را چه شد

    نظر

    • علامه
      عضو فعال
      • Mar 2011
      • 429

      #347
      ممنون کاپیتان عزیز
      ای کاش همه بیماران شفا پیدا میکردن و بقول شما لااقل سرطان از روی این کره خاکی ریشه کن میشد
      ای کاش..
      (از شما و دوستان دیگه معذرت میخام که خارج از بحث نوشتم)

      نظر

      • مجيد رادمنش
        مدیر (6)
        • Oct 2010
        • 4902

        #348
        گلچین روزگار عجب خوش سلیقه است .... می چیند آن گلی که به عالم نمونه است


        سلام کاپتان عزیز،

        غم از دست دادن دوست گرامیتان بنده را نیز متاثر نمود، ضمن ابراز همدردی و تاسف امیدوارم که روح آنمرحوم قرین شادی و رحمت الهی باشد.


        =================================================


        در اصل توسط علامه پست شده است View Post
        دوستان برا همه بیمارانی که دکترا از معالجشون عاجز شدن دعاکنیم(از جمله پدرمن)
        دوست خوبم، انشاءالله که به لطف خدا همه ی مریضان از جمله پدر شما شفای عاجل پیدا کنند و ایشان هر چه زودتر سلامتیشون رو بدست بیارن
        یـــــاد خــــــدا آرامش بخش دلهــــــاست ..... کجایند مردان بی ادعـــــــا

        نظر

        • Captain Nemo
          مدیر
          • Dec 2010
          • 2933

          #349
          در اصل توسط مجيد 20 پست شده است View Post
          گلچین روزگار عجب خوش سلیقه است .... می چیند آن گلی که به عالم نمونه است


          سلام کاپتان عزیز،

          غم از دست دادن دوست گرامیتان بنده را نیز متاثر نمود، ضمن ابراز همدردی و تاسف امیدوارم که روح آنمرحوم قرین شادی و رحمت الهی باشد.


          =================================================




          دوست خوبم، انشاءالله که به لطف خدا همه ی مریضان از جمله پدر شما شفای عاجل پیدا کنند و ایشان هر چه زودتر سلامتیشون رو بدست بیارن
          مجید عزیز
          از لطف شما سپاسگذارم
          خداوند به شما سلامتی و سعادتمندی عنایت فرماید .
          یاری اندر کس نمی​بینیم یاران را چه شد
          دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد

          شهر یاران بود و خاک مهربانان این دیار
          مهربانی کی سر آمد شهریاران را چه شد

          نظر

          • Captain Nemo
            مدیر
            • Dec 2010
            • 2933

            #350
            كشورهاي دارنده زيردريايي






            ليست كشورهايي كه در سراسر جهان از زيردريايي استفاده مي كنند :


            1-جمهوري اسلامي ايران
            2-روسيه
            3-آمريكا
            4-انگلستان
            5-جمهوري خلق چين
            6-تايوان
            7-كره شمالي
            8-كره جنوبي
            9-فرانسه
            10- برزيل
            11- آرژانتين
            12- بلغارستان
            13- شيلي
            14- كانادا
            15-الجزاير
            16- استراليا
            17- كلمبيا
            18- كرواسي
            19- دانمارك
            20- اكوادور
            21- مصر
            22- فنلاند
            23- آلمان
            24- يونان
            25- تركيه
            26- اندونزي
            27- هندوستان
            28- ايتاليا
            29- ژاپن
            30- ليبي
            31- مالزي
            32- هلند
            33- نروژ
            34- پاكستان
            35- پرو
            36- پرتقال
            37- لهستان
            38- روماني
            39- سنگاپور
            40- آفريقاي جنوبي
            41- اسپانيا
            42- سوئد
            43- رژيم صهيونيستي
            44- اوكراين
            45- ونزوئلا
            46- صربستان

            از ميان اين 46 كشور روسيه ، آمريكا ، چين ، فرانسه ، انگلستان و آلمان بزرگترين سازندگان و صادركنندگان زيردريايي در جهان هستند .
            روسيه نيز در ميان رقبا يك سر وگردن بالاتر است و امروزه پيشرفته ترين زيردريايي هاي جهان را مي سازد و در اختيار دارد .


            آخرین ویرایش توسط Captain Nemo؛ 2011/10/28, 00:59.
            یاری اندر کس نمی​بینیم یاران را چه شد
            دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد

            شهر یاران بود و خاک مهربانان این دیار
            مهربانی کی سر آمد شهریاران را چه شد

            نظر

            • آمن خادمی
              مدیر
              • Jan 2011
              • 5243

              #351
              در اصل توسط علامه پست شده است View Post
              خدا اون مرحوم رو رحمتش کنه
              کاپیتان این دنیا جای ارامش نیست شاید
              شایدم ما تفکرمون ایراد داره
              همیشه یه جای کار ایراد داره
              دوستان برا همه بیمارانی که دکترا از معالجشون عاجز شدن دعاکنیم(از جمله پدرمن)
              (البته خواهشن)
              جناب علامه عزیز
              برای پدرتون آروزی سلامتی و شادکامی را دارم
              امید زودتر به روزهای خوب سلامتی برگردن و سایه اش همیشه بر سر شما باشه
              to continue, please follow me on my page

              نظر

              • Captain Nemo
                مدیر
                • Dec 2010
                • 2933

                #352
                پیشرفته ترین زیردریایی اتمی دنیا





                تولد پیشرفته ترین زیردریایی اتمی جهان

                نسل جدیدی از زیردریاییهای اتمی در حال شکلگیری هستند که در دنیای فناوریهای نوین عنوان غول زیرآبی را به این نوع سازه پیچیده میدهند.

                به کارگیری نیروی اتم در راه اندازی زیردریاییها یکی از بزرگترین موفقیتهای بشر در سالهای اخیر محسوب میشود به طوری که کم کم کشورهای زیادی با دستیابی به فناوری مورد نیاز برای ساخت این سیستمها به تقویت نیروی دریایی خود میپردازند.

                به آبهای ساحلی و سرد غرب اسکاتلند میرویم. اینجا زیردریایی اتمی غول پیکری در حال ساخته شدن است که 100 متر طول و بیش از 7000 تن وزن دارد، اما قرار است در نهایت سکوت و در عمق سیاهی آب حرکت کند. البته این سازه میتواند در کسری از زمان شتاب گرفته و با سرعت در عمق اقیانوس حرکت کند. صحبت از زیردریایی (ناقلا) HMS Astute است که از آن به عنوان نسل جدید زیردریاییهای اتمی یاد میکنند. این زیردریایی برای نیروی دریایی سلطنتی انگلیس ساخته شده و در آن از مجموعهای فناوریهای فوق مدرن استفاده شده است. البته این زیردریایی کاملا ساخته نشده، اما زمانی که کار ساخت قسمت دم و باله آن پایان یابد، راهی اقیانوسهای جهان میشود تا به عنوان پیشرفته ترین زیردریایی اتمی تهاجمی جهان مشغول به کار شود. طراحی و ساخت این زیردریایی ثمره یکی از پیچیده ترین پروژه های مهندسی در جهان است.






                جان سویفت، رئیس پروژه تولید زیردریایی در وزارت دفاع انگلیس میگوید: ترکیب یک راکتور اتمی و مواد انفجاری در یک سیستم حرکتی زیردریایی و استفاده از آن در شرایط سخت و حساس محیطی و نظامی پیچیدگی های خاص خود را دارد. به این حساسیتها حضور بیش از یکصد خدمه و همچنین لزوم بی سر و صدا حرکت کردن برای جلوگیری از شناسایی شدن توسط نیروهای دشمن را نیز باید اضافه کرد تا پیچیدگی داستان بیش از پیش مشخص شود.

                طراحی و ساخت این دسته از زیردریاییها تنها در چند نقطه محدود از جهان امکانپذیر است که همین نکته بر چالش برانگیزبودن پیشبرد چنین پروژه هایی میافزاید
                . زیردریایی HMS Astute مجموعهای از ورقه های عظیم فولادی و میلیونها قطعه است که مهندسان طرح با استفاده از مدلسازیهای سه بعدی رایانه ای آنها را یک به یک کنار هم قرار داده اند. موفقیتی که ساخت این زیردریایی اتمی برای دانشمندان و مهندسان طرح داشته است، موجب شده برنامه ریزیهای گستردهای برای طراحی و ساخت زیردریاییهای بیشتری از این دست انجام شود به طوری که پروژه طراحی و ساخت 3 زیردریایی دیگر از نوع HMS Astute در تاسیسات دوون شایر داک هال انگلیس آغاز شده است. این تاسیسات به عنوان یکی از سریعترین و پیچیده ترین مجموعه های سازه سازی در انگلیس به شمار میآید که در آن بسیاری از طرحهایی که عمدتا در حد ایده و فرض در نظر گرفته میشود به واقعیت تبدیل میشوند. از این رو تمامی کارکنانی که در این نقطه از جهان مشغول به کارند همواره زیر نظر قرار دارند.

                وزنی معادل 65 وال آبی

                زیردریایی HMS Astute بسیار غول پیکر و سنگین وزن است. زمانی که کاملا پر شود، وزنی حدود 7400 تن پیدا میکند که معادل وزن مجموع 925 اتوبوس شهر لندن یا 65 وال آبی است. HMS Astute روزانه میتواند تا 800 کیلومتر مسافت را آن هم با حداکثر سرعت 30 گره دریایی طی کند که در نوع خود یک پیمایش چشمگیر محسوب میشود. وزارت دفاع انگلیس برای ساخت سری اول این زیردریاییها هزینه های نجومی صرف کرده است. بدون شک 8/3 میلیارد پوند نشان از توجهی است که به این فناوری نوین شده است.






                در ساخت این زیردریایی از بیش از یک میلیون قطعه مجزا استفاده شده که تمامی آنها با دقت بالایی به یکدیگر متصل شده اند.
                مجموعه قطعات و بخشهایی که در یک زیردریایی وجود دارند 3 برابر تجهیزات و قطعاتی است که در یک کشتی دیده میشود. گذشته از آن زمانی که زیردریایی عنوان اتمی پیدا میکند، معادله به مراتب پیچیده تر از قبل میشود. مهندسان پروژه صرفا با تکیه بر مدل سازیهای سه بعدی رایانهای توانسته اند به انبوهی از مشکلات موجود در فرآیند طراحی و ساخت این زیردریاییها غلبه کنند.

                بی سر و صداتر از دلفینها

                یکی از نقاط ضعفی که برای تمام زیردریاییهای جهان در نظر گرفته میشود، سر و صدای زیاد آنها هنگام حرکت در سطح یا زیر آب است، اما در ساخت HMS Astute و برای غلبه بر این مشکل ابتکار عمل جالبی صورت گرفته است. مهندسان پروژه فن چند تیغه جت فوق العاده بی سر و صدایی ساخته اند که در ترکیب با لبه های چرخان در یک فضای محدود عملا صدایی هنگام حرکت تولید نمیکنند. این موفقیت تا آن حد چشمگیر بوده که صدای تولید شده از این زیردریایی را کمتر از صدای دلفینها عنوان میکنند.






                راکتور اتمی این زیردریایی توربینهای بخار آن را راه انداخته تا نیروی پیش رانش و الکتریسیته مورد نیاز تولید شود. این راکتور که حاصل تلاش مهندسان گروه رولز رویس است از هسته سوخت با طول عمر طولانی برخوردار است که عملا نیازی به سوخت گذاری مجدد و البته هزینه بر ندارد.

                خداحافظی با پریسکوپ های قدیمی

                مشخصه بارز تمامی زیردریاییها، دکل و پریسکوپی است که روی آن قرار داشته و خدمه با استفاده از آن به بررسی محیط اطراف سطح آب می پردازند، اما در زیردریایی HMS Astute به نوعی سنت شکنی شده و دیگر خبری از پریسکوپ های متداول نیست. به جای این بخش از دکلهای نوری استفاده شده که به دوربینهای سبک و تصویربردار حرارتی مجهزند. این دوربینها تنها در مدت 3 ثانیه فعال شده و میتوانند چشم انداز دقیق و 360 درجهای از محیط اطراف در اختیار خدمه قرار دهند. این قابلیت به فرمانده زیردریایی امکان میدهد تا با حداقل خطر ردیابی، به تجزیه و تحلیل وضعیت منطقه بپردازد. بجز دکل اصلی که برای نصب دوربینها در نظر گرفته شده است، دکلهای دیگری نیز روی این زیردریایی ساخته شده اند که برای تبادلات ماهوارهای، راداری و سیستمهای مسیریابی به کار گرفته میشوند.

                یکی از نقاط قوت این نوع زیردریایی، بخش سیستم توربین آن است. در این زیردریایی 2 توربین بخار وجود دارد که هر یک 27 هزار و 500 اسب بخار قدرت دارند. البته در کنار این مجموعه از 2 سیستم مولد جریان متناوب دیزلی، یک موتور ویژه موارد اضطراری و یک سیستم پیش رانش کمکی نیز استفاده شده است تا خدمه زیردریایی در مواقع ضروری هیچگونه نگرانی درخصوص ساعات پیش روی که عمدتا همراه با ترس و اضطراب است، نداشته باشند. این زیردریایی اتمی فوق مدرن ظرفیت حمل تا 109 نفر را دارد. البته این رقم بر مبنای تعداد تختخوابهای تاشوی مخصوصی است که در آن تعبیه شده است. 98 مورد از این تختخوابها متعلق به خدمه زیردریایی و 11 تختخواب دیگر برای مهمانان آن است. این افراد میتوانند از 5 حمام و 5 دستشویی برای حفظ پاکیزگی خود استفاده کنند. زیردریایی HMS Astute تا سالهای طولانی به عنوان یک فناوری پیشرفته در اعماق آبهای آزاد جهان خواهد ماند. عدم نیاز به سوخت گذاری مجدد اتمی در تمام 25 سال طول عمر مفید این سیستمهای زیرآبی، آنها را به یکی از موفقیتهای بزرگ در عرصه مهندسی های پیچیده تبدیل کرده است.



                منبع:



                آخرین ویرایش توسط Captain Nemo؛ 2011/10/28, 11:09.
                یاری اندر کس نمی​بینیم یاران را چه شد
                دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد

                شهر یاران بود و خاک مهربانان این دیار
                مهربانی کی سر آمد شهریاران را چه شد

                نظر

                • علامه
                  عضو فعال
                  • Mar 2011
                  • 429

                  #353
                  در اصل توسط آمن پست شده است View Post
                  جناب علامه عزیز
                  برای پدرتون آروزی سلامتی و شادکامی را دارم
                  امید زودتر به روزهای خوب سلامتی برگردن و سایه اش همیشه بر سر شما باشه
                  دوستان عزیزم
                  متاسفانه ایشون امشب ساعت 8 به رحمت خدارفتن
                  خیلی ممنون میشم اگر دوستان فاتحه ای بخونن
                  منم از فردا یک هفته برای مراسم میرم یزد(طبق وصیتشون مراسم خاکسپاری اونجابرگزار میشه)
                  از همتون ممنون

                  نظر

                  • Captain Nemo
                    مدیر
                    • Dec 2010
                    • 2933

                    #354
                    جناب علامه عزیز
                    ببخشید من الان اومدم توی سایت و متوجه شدم
                    خداوند روح ایشان را بیامرزد و همچنین به شما و دیگر بازماندگان
                    صبر عنایت کند ....
                    واقعا متاثر شدم ..... روحش شاد ....
                    یاری اندر کس نمی​بینیم یاران را چه شد
                    دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد

                    شهر یاران بود و خاک مهربانان این دیار
                    مهربانی کی سر آمد شهریاران را چه شد

                    نظر

                    • Captain Nemo
                      مدیر
                      • Dec 2010
                      • 2933

                      #355
                      کاپیتان هوشنگ شهبازی




                      با بالهاي بسته پريدن هنر ماست. پرواز شماره 743 ايران اير از مسكو به فرودگاه امام با باز نشدن چرخ جلو در فرودگاه مهراباد بدون چرخ نشست.مهارت خلبان ايراني (كاپيتان هوشنگ شهبازي)باعث شد تا هواپيما با حداقل خسارت و بدون آسيب به مسافران به سلامت به زمين بنشيند.








                      لینک فیلم فرود هواپیمای ایران ایر :

                      یاری اندر کس نمی​بینیم یاران را چه شد
                      دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد

                      شهر یاران بود و خاک مهربانان این دیار
                      مهربانی کی سر آمد شهریاران را چه شد

                      نظر

                      • Captain Nemo
                        مدیر
                        • Dec 2010
                        • 2933

                        #356
                        کاپیتان شهبازی به کابین پرواز برگشت




                        خلبان فرود بدون چرخ بوئینگ 727، از سوی مسئولان سازمان هواپیمایی کشور در سانحه اخیر، بی تقصیر شناخته شد و به کار خود بازگشت.

                        هوشنگ شهبازی، خلبان 55 ساله ای که توانسته بود هواپیمای 35 ساله بوئینگ 727 را بدون چرخ روی باند مهرآباد بنشاند، از دیروز جمعه، به کابین پرواز بازگشت.

                        طبق قوانین سازمان هواپیمایی کشوری وی و سایر کادر پروازی باید تا زمانی که تحقیقات انجام می شد و عدم مقصر بودنشان در سانحه باز نشدن چرخ دماغه پرواز 743 مسکو به تهران احراز می شد، منتظر می ماندند و حق پرواز نداشتند.

                        امید شهبازی، فرزند وی، در گفتگو با خبرآنلاین تاکید کرد با توجه به تحقیقاتی که انجام شده بود، کاپیتان شهبازی، بی تقصیر تشخیص داده شد و از دیروز به کابین پرواز بازگشت.
                        یاری اندر کس نمی​بینیم یاران را چه شد
                        دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد

                        شهر یاران بود و خاک مهربانان این دیار
                        مهربانی کی سر آمد شهریاران را چه شد

                        نظر

                        • Captain Nemo
                          مدیر
                          • Dec 2010
                          • 2933

                          #357
                          شکار میراژ5 توسط فانتوم ایران

                          http://www.4shared.com/file/18987556...25/F-4E_5.html
                          یاری اندر کس نمی​بینیم یاران را چه شد
                          دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد

                          شهر یاران بود و خاک مهربانان این دیار
                          مهربانی کی سر آمد شهریاران را چه شد

                          نظر

                          • Captain Nemo
                            مدیر
                            • Dec 2010
                            • 2933

                            #358
                            تصاویر خنده دار نظامی
























                            برگرفته از سایت :

                            military.ir
                            یاری اندر کس نمی​بینیم یاران را چه شد
                            دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد

                            شهر یاران بود و خاک مهربانان این دیار
                            مهربانی کی سر آمد شهریاران را چه شد

                            نظر

                            • Captain Nemo
                              مدیر
                              • Dec 2010
                              • 2933

                              #359
                              شهید خلبان محمد امین میرمراد زهی
                              ( از شهدای اهل سنت )



                              شهید خلبان "محمدامین میرمرادزهی" در سال 1332 در خانوادهای متدین در روستای "سیب" از توابع شهرستان سراوان دیده به جهان گشود. چون به عنوان اولین فرزند خانواده محسوب میشد که خدا به ایشان عطا کرده بود، باعث شادی و مسرت و امیدواری همه گردید. ادب، مهربانی، خوشبرخوردی و خوشچهره بودنش در زمان کودکی، تحسین همه را برانگیخته بود.
                              دوران ابتدایی را در روستای سیب و دوران راهنمایی و دبیرستان را در شهرستان سراوان گذراند. در طی این مدت همکلاسیها و دوستان خوبی پیدا نمود. بنا به روایت دوستان زمان دبیرستانش، شهید دارای اخلاق خوب و حسنه و فردی خوشبرخورد و جذاب بود و تأثیر عمیقی بر رفتار و کردار ایشان داشت؛ تا جایی که همه دوستان و معلمان وی از اخلاق خوب و اندیشه و تفکر اسلامی وی متعجب بوده که او این اخلاق خوب و پسندیده را از کجا آورده . با اولین برخورد، همه مجذوب وی شده و دوستی بین ایشان پدید میآورد. خاطرات شیرین و جذاب بسیاری از وی از زبان دوستان و اطرافیانش وجود دارد.
                              وی دارای بدنی تنومند و قدی بلند بود و علاقه زیادی به انجام کارهای سنگین داشت. عاشق خلبانی بود و پس از مطلع شدن از پذیرش و استخدام هوانیروز، به همراه یکی از هم استانیهای خود به نام "حسین پهلوان"، در دانشکده خلبانی نیروی زمینی ارتش به عنوان دانشجوی خلبانی هلیکوپتر کبری پذیرفته شد. دوران تحصیل را در تهران با موفقیت و به عنوان یکی از بهترین خلبانان و چتربازان به پایان رسانید. پس از آن در گروه رزمی و پشتیبانی هوانیروز اصفهان مشغول به خدمت شد. در آنجا از خلبانان موفق و توانمند و مسئولیتپذیر آنجا به حساب میآمد. در هنگام پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی به همراه دیگر همراهانش نقش ارزندهای در پیشبرد اهداف انقلاب ایفا نمود. از ابتدای شروع درگیری کردستان، در مبارزه و سرکوبی شرارتها نقشآفرینی بسزایی داشت و موفق شد با کمک همسنگرانش منطقه را از شر دشمنان معاند خارجی و فریبخوردگان داخلی پاکسازی کند.
                              در سال 1360 که تعداد 33 تن از پرسنل نیروهای انتظامی در منطقه گشت (کوه سفید) شهرستان سراوان توسط اشرار به شهادت رسیده بودند و منطقه نیاز به پشتیبانی هوانیروز داشت. وی به همراه همرزمانش با 5 فروند هلیکوپتر به سراوان عازم شده و به سرکوبی اشرار و عوامل دشمن پرداخت و منطقه از شر و شرارت و اشرار مسلح پاکسازی گردید.
                              با شروع جنگ تحمیلی توسط رژیم بعثی عراق علیه مرز و بوم اسلامیمان، با میل و اشتیاق و افتخار در جبهه حضور یافت و در نبرد حق علیه باطل تلاشها و رشادتهای فراوان از خود بروز داد. همرزمانش شهامت و دلیری و تلاش وافر و علاقه شدید او به دفاع از خاک عزیز کشورمان و رشادتها و از خودگذشتگیهایش را نشانه شخصیت والای او میدانستند. اخلاق و رفتار خوبش زبانزد همگان بود. همیشه می گفت: تا خون در بدن داشته باشم، اجازه نمیدهم یک وجب از خاک میهن اسلامی به دست دشمن پلید بیفتد.
                              در یکی از سفرها که برای دیدن والدین به محل زادگاهش آمده بود، مادرش به خاطر علاقه و مهربانی که به این فرزند خوب و شایسته داشت، او را توصیه نمود که به وظیفهاش در دفاع از میهن اسلامی ادامه داده و در این راه هیچ کوتاهی نکند؛ اما مواظب خودش باشد که مادر تحمل خبر ناگوار از دست دادن فرزند را ندارد.
                              اما این شهید عزیز در پاسخ چنین بیان کرد که نه به هیچ قیمت و بهایی نمیتوانم در حالی که کشور در خطر هجوم دشمن قرار دارد، لحظهای از پای نخواهمنشست و درنگ نخواهم کرد. تا آخرین قطره خون از سرزمین و خاک و ناموس دفاع خواهم کرد. خون من از سربازی که روی زمین میجنگد، رنگینتر نیست. از مرگ هراسی ندارم و راضیم به رضای خدا و به شهادت افتخار میکنم، اگر خداوند نصیبم کند.
                              دومین زمان در آزمون استاد خلبانی، موفق شد؛ ولی با توجه به نیازی که در جبهه و جنگ به نیروهای کارآمد احساس میشد، حضور در جبهه را از تدریس و استاد خلبانی ترجیح داد.
                              دوستانش وی را فردی بسیار بیباک و نترس و جسور میشناختند. اکثر پروازهای او افتخاری و بدون نوبت و به صورت داوطلبانه بود. در پروازها گاهی برای سرکوبی نیروهای بعثی در خاک دشمن پیش میرفت.
                              در روز 23 تیرماه 1361 به عنوان داوطلب و بدون این که نوبت پرواز او فرارسیده باشد، به اتفاق چهار فروند هلیکوپتر کبری به خاطر این که خاک کشور را از لوث وجود دشمن نجات دهد و پشتیبانی تعدادی از نیروهای ایرانی که در خطر پاتک دشمن قرار داشتند، به طرف بصره عراق به پرواز درآمد که هلی کوپترش در نزدیکی بصره به وسیله نیروهای ملعون بعثی مورد اصابت موشک قرار گرفت وهمراه کمکخلبان و همپروازش، "ایرج عیوضی" به درجه رفیع شهادت نائل گردید.

                              وصیتنامه شهید میرمرادزهی

                              بسم الله الرحمن الرحیم
                              با درود فراوان به روح پاک شهدای گلگون کفن ایران با سلام بر رزمندگان اسلام و با سلام به رهبر کبیر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران.
                              خدایا تورا شکر میگویم که این فرصت را به من دادی تا ایمانم را به تو بیازمایم و پا در راه پرشکوه شهادت بگذارم. تو را شکر میگویم که این امکان را به ما دادی که در مبارزه حق و باطل در جبهه حق، تا میتوانیم از ایادی شیطان بکشیم و پیروز گردیم و اگر کشته شدیم، به پیروزی بزرگتری نایل شویم.
                              همسر عزیزم، از این که مدتی را با من با همه گرفتاریها گذراندی، متشکرم. اجرت با خدا. و از این که تو را صبور و بردبار میبینم، لذت میبرم و خوشحالی من به همین است. یادت باشد که آسانی همیشه همراه سختی است.
                              همسر عزیزم، اگر برایم ارزش قائل هستی، تا آنجا که امکان دارد، بچههایم را به نحو احسن و در راه اسلام راستین تربیت کن و نگذار که بدبختی و بیچارگی بکشند و احساس کنند که پدر ندارند. هیچ وقت به حرف مردم گوش نده و هر کاری که میکنی، مقداری دربارهاش فکر کن و بعد در آن مورد تصمیم بگیر. ضمناً من چیزی ندارم ولی هر آنچه که هست متعلق به تو و بابک و بهاره عزیزم میباشد. و این چیزهایی بوده که با تلاش همدیگر جمع کردهایم. ضمناً میدانی که من پولی برای تو نگذاشتهام. از یک کسی مثل آقای رضایی پول بگیر و بعداً به او پول بده و به یکی از دوستانم به نام محمود مسرت گفته ام که دنبال تسویه حساب با ارتش باشد و کارها را درست کند. پولی را که ارتش میدهد بگیرد و وقتی که رفتی تهران، برای زندگی با حاجآقا رضایی مشورت کن و کمک بگیر. بلافاصله بعد از مرگم، تلگراف بزن سراوان برای برادرم و تلفن کنید زاهدان برای پسرعمویم و اگر توانستی بعداً هم یک سری به مادرم بزن تا بچهها را ببینند.
                              پدر و مادر عزیزم همیشه صداقت و فداکاریهای شما را از یاد نخواهم برد.
                              مادر جان! از مرگم نگران نباشید، چون اگر در جریان باشی توی ایران هزاران مادر هستند که پسرهای جوانشان را از دست دادهاند و من از آنها بهتر نیستم. برایت صبر و استقامت از خدا میخواهم.
                              پدرجان، تو این جا نیستی و من که حالا دارم این چند کلمه را برایت مینویسم، دلم برایت خیلی تنگ شده است. ولی چه کار کنم. اگر بچههای مرا دوست داری، نگذار بچههایم زجر بکشند و هر چند وقت که آمدی ایران، برو تهران و یک سری به بچههایم بزن. و هر چندوقت یک بار، ببرشان سیب پیش مادرم تا بچهها را ببینند.
                              در ضمن پدرجان مهران را فراموش نکن. من که نتوانستم برایش کاری بکنم. نگذار بچههایم بیپول باشند و احساس کنند توی این مملکت، پدر ندارند. مرا که پسر خوبی برایت نبودم و لیاقتش را نداشتم، حلال کن.
                              برادران عزیزم، واحد جان و هدایت جان، مهران جان و هوشنگ جان و منصور جان مرا حلال کنید و مخصوصاً واحد جان و هدایت جان، شما که بزرگ هستید، مرتب به بچههایم سر بزنید و حالشان را جویا باشید و پدرم را راضی نگهدارید و نگذارید ناراحت باشد.
                              یک قطعه از عکسهایم را بزرگ کنید و ببرید برای مادرم و همیشه در منزل قاب شده باشد.
                              خواهران عزیزم، مرا حلال کنید و مواظب مادر باشید و اذیتش نکنید که زندگی ارزش ندارد.
                              پدربزرگ و مادربزرگ مهربانم، خدمتتان سلام عرض میکنم. برایم دعا کنید.
                              کلیه اقوام را سلام دارم و از ایشان طلب مغفرت دارم.
                              اگر امکان دارد، محل دفن را بگذارید در اختیار فاطمه، چون حداقل بچههایم را مرتب میآورد سر خاک تا من ببینمشان.
                              به کلیه اقوام سلام مرا برسانید.
                              خدا نگهدار همگی شماها.
                              ضمناً از دوستانم تقاضامندم که بعد از مرگم مرتب به بچههایم سر بزنید.
                              همسر عزیزم به اعصابت مسلط باش و مرا فراموش کن و برای بچههایت پدر و مادر باش. از عکسهایم اگر خواستی بزرگ کن و داشته باش.
                              آخرین ویرایش توسط Captain Nemo؛ 2011/11/04, 01:52.
                              یاری اندر کس نمی​بینیم یاران را چه شد
                              دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد

                              شهر یاران بود و خاک مهربانان این دیار
                              مهربانی کی سر آمد شهریاران را چه شد

                              نظر

                              • Captain Nemo
                                مدیر
                                • Dec 2010
                                • 2933

                                #360
                                یادمان لاله های جنگ :

                                سرلشگر پاسدار شهید محمد ابراهیم همّت




                                کسانی که داشتند از پشت به همّت نگاه می کردند فقط سایه ای از او می دیدند. صبح بود، خورشید تازه طلوع کرده بود و البته طلوع را هیچ جا بهتر از یک دشت صاف نمی توان دید. همّت پشت به دیگران ایستاده بود و بین آنها و خورشید حائل شده بود. نگاهش به دور دست خیره بود ... مثل همیشه. همه در میان نور طلوع سایه ای از بدن همّت را می دیدند. همّت برای بازرسی منطقه می رفت. ریشش را خاراند، دستش را به سمت جیب پیراهنش برد و سیگاری بیرون آورد. آتش زد... دود غلیظی بیرون داد. دفترچه و قلمش را به دست گرفت و رفت برای بازدید از منطقه عملیات...

                                شب شده است. همّت خسته از کار امروز حالا منتظر است تا قوایش برای پیشروی آماده شوند. قرص ماه کامل است و همّت گویی هر قدر بیشتر به ماه نگاه می کند نیازش به خواب کمتر می شود. بی سیم چی می رسد کنار ابراهیم همّت. می گوید: کی شروع می کنیم به پیشروی سردار؟... همّت می گوید: همین حالا... و برمی خیزد...





                                بیابان وسیع سرزمین های جنوب قدم های رزمندگان را حس می کند. همّت راه می رود و بیسیم چی از او عقب نمی ماند. همّت هر از چند گاهی به آسمان نگاه می کند. قرص ماه امشب طور دیگریست... حالا دیگر نگاه همّت بیشتر به سمت آسمان است تا به روی زمین... رزمندگان مشغول پیروی اند... آرام و ساکت... قطره اشکی بر گونه همّت می لغزد... بیسیم چی به صورت سردار نگاه می کند... ماه به پشت ابر می رود چرا که رزمندگان در میان دشت وسیع نباید دیده شوند!... ماه از پشت ابر بیرون می آید... چرا که رزمندگان برای عبور از رودخانه نیاز به نور مهتاب دارند!!... بیسیم چی در گوشی می گوید: ماه را ببینید!... امشب ماه هم با ماست!... همّت گریه می کند... نور ماه به اشکی که بر گونه همّت لغزیده می تابد وقطره اشک برق می زند...

                                همه ای طلایه داران... یورشی دوباره باید

                                شب حمله بشکفانید... گل سرخ آرزو را... که طلیعه سعادت... سحر از افق برآید...
                                چه زیبا می خواند آهنگران!

                                جزیره مجنون. جزیره باتلاقی و صعب العبور. فرمان از پشت جبهه جنگ اینطور رسیده است: جزیره باید حفظ شود...

                                امروز هفتمین روز است که رزمنده ها می جنگند برای حفظ جزیره مجنون. نبرد سخت است. جوانان ایران یکی بعد از دیگری به کام مرگ می روند تا ایران بماند... همه به عشق همّت می جنگند. همه ابراهیم همّت را دوست دارند... امروز هفتمین روز عملیات خیبر است و همّت هفت روز است که نخوابیده. بچه ها به عشق همّت و به عشق ایران می جنگند. صدای همّت از پشت بی سیم برایشان موجی از شور و هیجان می آفریند. دلاورانه می جنگند... با آغوش باز به کام مرگ می روند تا ایران بماند... هستی شان را فنا می کنند تا ایران بماند... دشمن اما سرسخت است... جزیره صعب العبور است و راهها به بن بست ختم می شود. رزمندگان ایران در آب می جنگند و دشمن بر خشکی. روزگار بر همّت و یارانش تنگ شده است...
                                - چند دقیقه بخواب ابراهیم!... از پا می افتی! هفت روزه که نخوابیدی!
                                - من اگه بخوابم اونهایی که اون جلو می جنگند چه کار کنند؟
                                دکتر سرمی به دست همّت وصل می کند. سردار توان ایستادن ندارد. مدت مدیدی است که چیزی نخورده... همّت از پشت بی سیم با بچه ها صحبت می کند...





                                - بگیر بخواب ابراهیم!... خسته ای!
                                - خسته نیستم... می خواهم کودکم را نگاه کنم... این بچه چطور این قدر زیبا می خندد... بخند ... بخند... بخند...

                                - گوش کن سید! باید برم پیش بچه ها...
                                سید و دکتر به سمت همّت برگشتند. در جمع سه نفره سنگر در میان آتش و دود جزیره مجنون این بار همّت بود که پس از چند دقیقه سکوت را شکسته بود. سرم را از دستش بیرون کشید و بلند شد ایستاد...
                                دکتر گفت: کجا؟... و سید تا خواست بگوید ((صبر کن)) ، همّت از سنگر بیرون رفته بود. از میان رزمندگان عملیات خیبر عده معدودی باقی مانده بودند و می جنگیدند. از بقیه هیچ چیز نمانده بود جز یک اسم و البته جسدی که اگر متلاشی نشده بود و می شد پیدایش کرد... همّت حالا می رفت تا همراه یاران اندکش بجنگد. موتور سیکلت را روشن کرد و راه افتاد به سمت خط مقدم... باران گلوله می بارید و گاز شیمیایی گلو را می سوزاند. بر آسمان جزیره دود بود و دود. خورشید گویی دیگر وجود نداشت. در میان صوت شلاق وار صدای گلوله ها صدای گاز موتور همّت شنیده می شد. با سرعت می راند و از تپه ماهور ها می گذشت تا برای کمک به جمع باقی مانده به خط برسد.
                                بچه های خط از بی سیم شنیده اند که سردار خیبر برای کمک به سمت خط می آید. همه سراسر از انرژی شده اند و با تمام قوا می جنگند. کمی عقب تر همّت نشسته بر موتور سیکلت به سوی خط می آید.
                                همه ای طلایه داران... یورشی دوباره باید...
                                فریاد... مجنون ... جزیره... گلوله و آتش و دود... حمله... طلیعه سعادت... سحر از افق .... برآید... برآید... برآید...

                                موتور همّت از روی تپه کوچکی گذشت. ناگهان در چند متری اش گلوله آتشینی فرود آمد. همّت به سمتی پرتاب شد و موتور به سمتی دیگر... دود که فرو نشست چند لکه خون روی زمین مانده بود و آن طرف تر جنازه بی سر محمد ابراهیم همّت ...
                                همّت جاویدان شد، باآن نگاهش که همیشه به دوردست بود و گویا چیزی می دید که ما نمی بینیم...
                                آخرین ویرایش توسط Captain Nemo؛ 2011/11/04, 01:47.
                                یاری اندر کس نمی​بینیم یاران را چه شد
                                دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد

                                شهر یاران بود و خاک مهربانان این دیار
                                مهربانی کی سر آمد شهریاران را چه شد

                                نظر

                                در حال کار...
                                X