کاربران گرامی بورسی، با توجه به تغییرات اخیر سایت در صورت وجود هر گونه مشکل در استفاده از سایت (درج پیام، عضویت و...) با ایمیل boursy.com[@]gmail.com در ارتباط باشید یا موضوع را در تاپیک «شما بگویید...» درج کنید.
عجب روز مزخرفی بود... اعصابم خرد شد... حالم هم به هم خورد...
هسته پوکیده بود مثل معمول...
از اون ور هم چند جا ذهنم درگیر بود...
عرضه اولیه هم که داشتیم...
«محمد حسین» هستم.
امیرالمومنین(ع):برای دنیایت چنان کار کن که گویا همیشه زندگی خواهی کرد و برای آخرتت چنان که گویا فردا خواهی مرد.
از سخنان امام علی عليه السّلام كه در جنگ جمل به فرزند خود محمّد ابن حنفية: تَزُولُ الْجِبَالُ وَ لَا تَزُلْ كوهها از جا كنده شوند تو از جاى خود حركت مكن
عَضَّ عَلَى نَاجِذِكَ دندان روى دندان بنه
أَعِرِ اللَّهَ جُمْجُمَتَكَ كاسه سرت را بخدا عاريه ده
تِدْ فِي الْأَرْضِ قَدَمَكَ پاى خود را چون ميخ در زمين بكوب
ارْمِ بِبَصَرِكَ أَقْصَى الْقَوْمِ چشم بينداز تا انتهاى لشگر را ببينى
وَ غُضَّ بَصَرَكَ و چشم خود را بپوش
وَ اعْلَمْ أَنَّ النَّصْرَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ سُبْحَانَهُ . و بدان فتح و فيروزى از جانب خداوند سبحان است.
«محمد حسین» هستم.
امیرالمومنین(ع):برای دنیایت چنان کار کن که گویا همیشه زندگی خواهی کرد و برای آخرتت چنان که گویا فردا خواهی مرد.
جرات و جسارت استفاده از “مهار متقابل” اضطراب است. یک فرد نمی تواند همزمان هم قاطع و هم مضطرب باشد، رفتار قاطعانه مهار اضطراب است. اهداف آموزش عبارتند از: 1. افزایش آگاهی از حقوق شخصی. 2. تمایز بین جسور بودن و جسور نبودن. 3. تمایز بین منفعل-تهاجمی بودن و پرخاشگر و تهاجمی بودن. 4. آموزش مهارت های کلامی و غیر کلامی جسارت. به عنوان یک سبک ارتباطی و استراتژیک، جرات و جسارت متفاوت از تهاجمی بودن و منفعل بودن است. چگونگی مرزبندی شخصی با مردم است. افراد منفعل قادر به دفاع از مرزهای شخصی خود نیستند و اجازه می دهد افراد مهاجم از آنها سوء استفاده کنند. افراد منفعل به طور معمول برای نفوذ به دیگری ریسک نمی کنند. افراد مهاجم به مرزهای شخصی دیگران احترام نمی گذارند و سبب آسیب رساندن به دیگران در تلاش برای تاثیرگذاری بر آنها هستند. یک فرد قاطع ترس از صحبت کردن در باره آنچه در ذهنش است ندارد. او حتی تلاش می کند دیگران را تحت تاثیر قرار دهد، اما در انجام این کار به مرزهای شخصی دیگران احترام می گذارد. فرد قاطع از خود در برابر افراد مهاجم نیز دفاع می کند. افراد تهاجمی قضاوت می کنند ، تهدید می کنند، دروغ می گویند، اعتماد شکنی می کنند، همکاری نمی کنند، و مرزهای دیگران را نقض می کنند. ویژگی های افراد جسور و قاطع.
1. احساسات، افکار، و خواسته های خود را راحت بیان می کنند. 2. قادر به آغاز و حفظ رابطه با افراد دیگر هستند. 3. حقوق خود را می دانند. 4. بر اعصاب خود کنترل دارند. این به آن معنا نیست که خود را سرکوب می کنند. بلکه آنها خشم خود را کنترل کرده و در مورد آن به شیوه مستدل صحبت می کنند. 5. حاضر به مصالحه با دیگران هستند، همیشه نمی خواهند فقط حرف خودشان ملاک باشد. 6. آنها وارد دوستی ها از راه – من هم به نیازهای خودم و هم شما میرسم –می شوند.
پینوشت: جناب مهدی۱۴۰۰ چند وقت پیش کتابی از یک روانشناس گذاشته بودند... من هم عاشق کارل گوستاو یونگ هستم و هم اصلا خود روانشناسی... اصلا عشق میکنم با روانشناسی... هم روانشناسی و هم خودشناسی... و هم منطق و فلسفه... اگر وقت بکنم باز هم مطالب از این دست میگذارم.
پ.ن.۲: شما از کدام دسته هستید؟ اهل مقابله به مثل هستید؟ میتوانید هنگام صحبت کردن به چشمان مخاطب نگاه کنید؟ میتوانید هر شخصیتی که به شما تحمیل میکنند را نگیرید و شخصیتی که دوست دارید را برگزینید؟
* در بازار یک سری هستند صاحب سبک هستند. میدانند دارند چه میکنند. متد دارند. روش دارند. ایده دارند. یک حدسی از جهت بازار دارند. درست یا غلط.
* یک سری دیگر هیچ ایدهای ندارند. اینها وضعشان بدتر است. بادی به هر جهت هستند.
* یک سری دیگر هستند که بدتر هستند. اینها هیچ ایده و روشی ندارند و بادی به هر جهت هستند ولی به دیگران اینجور القاء میکنند (قپی میآیند) که گویا یک چیزی حالیشان است! یا اینکه گاهی با وجود اینکه هیچ راهبرد و روشی و شناختی ندارند پیش خودشان هم گمان میکنند حالیشان است!
* بدتر از همه اینها کسانی هستند که نه تنها راهبرد و روشی ندارند، بلکه عقلشان را به دست دسته سوم میدهند.
«محمد حسین» هستم.
امیرالمومنین(ع):برای دنیایت چنان کار کن که گویا همیشه زندگی خواهی کرد و برای آخرتت چنان که گویا فردا خواهی مرد.
دقت کردهاید در بازارهای منفی همهمان پکر هستیم! اصلا انجمن کمرونق میشود! اصلا اگر رونقی هم باشد در یک بحث سیاسی است که دوستان میخواهند به یک نفر فحش بدهند دلشان خنک شود!
دقت کردهاید؟ (حالا به اینکه فحش دادن خوب است یا نه؟ و در این ایام خوب است یا نه؟ کاری ندارم. ولی دقت کردهاید؟)
این یعنی اینکه ما به احساسهایمان غلبه نداریم!
یعنی اینکه اصل اساسی بازرگانی که همه جا گفتهاند و در کتب همه بزرگان هست و خودمان هم سالهاست داریم زمزمه میکنیم را هنوز برای خودمان کامل جا نیانداختهایم!
وگرنه باید در روز بد و روز خوب انجمن یک مقدار صفا و رونق میداشت...
وگرنه شمار شرکتکنندگان این هفته و هفتهی پیش با شمار شرکتکنندگان شاخص ۲۰۰ هزارتایی باید یک اندازه میبود!
یعنی آقاجان، ما اصل اساسی بازرگانی (یعنی کنترل احساس) را پیش خودمان جا نیانداختهایم!
یعنی این.
«محمد حسین» هستم.
امیرالمومنین(ع):برای دنیایت چنان کار کن که گویا همیشه زندگی خواهی کرد و برای آخرتت چنان که گویا فردا خواهی مرد.
جناب ادیب میگفتند: سود کجاست؟ جایی که خطر هست! سود را جایی که خطر هست میدهند! برای این میدهند که هر کسی نمیرود سمتش!
حرف به غایت زیبا و درستی است که میتواند به غایت اشتباه و زیانبار باشد!
شمشیر دو لبه است! (از جنس همان گفتگویی است که من و جناب آباد در جستار یادآوری داشتیم. یعنی کوتاه مدت کار کردن. وام گرفتن هم شبیه همینهاست.)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
یاد حرف یک بزرگی افتادم... مرحوم آیتالله تهرانی (مجتبی آقاتهرانی نه. آن یکی) با همان بیان و آوای شیرین خودشان یک جایی یک چیزی میگفتند...
میگفتند طرف بیپول شده و بعد آمده پیش ما... بهش میگویم هر روز دعا چه میخوانی میگوید دعای فلان (اگر اشتباه نکنم دعای سحر) که در آن از خدا میخواهد او را آزمایش کند و ...
میگفت این کار هر کسی نیست... (اینها را به زبان خود میگویم: ) برو کنار بچه! این که بچه بازی نیست... تو که هنوز این قدر اهل بازیها و دنیا هستی... تو را چه به این دعا!؟؟؟
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
یک چیز دیگر یادم افتاد... دو سه روز پیش با دو تا از دوستان بودیم... که با یکی رفتیم شاهعبدالعظیم... طرف خیلی مومن است... از اینهایی است که در فامیلشان شهید دادهاند و همان خو و خلق را هم همینجور همراه دارند... آری... همینجور که هر روز اینجا برای شما عزیزان قر میزنم داشتم به آن عزیز هم قر میزدم... که آری... نمیدانم جریان چیست؟ همهاش وضعم خراب است و فلانم و بهمانم... در آمد گفت شاید خدا میخواهد آزمایشت کند... خدا بندههای خوبش را سخت میگیرد ببیند چه میکنند... یکمقدار به فکر رفتم بعد خندهام گرفت! /:.ohno-smiley.://:.mellowsmiley.:/laughingsmileylaughingsmileylaughingsmiley بهش گفتم برو بابا... من منتظرم دو قرانم پول دستم بیاید تا دو سوت دین و ایمان را با هم، یکجا، و به صورت نقد و اقساط بلند مدت بدهم برود... بنده مقرب کیلو چند؟ :D این وصلهها به من نمیچسبد... من همان بچهکوچولو خدا باشم که بهش آبنبات چوبی میدهند که کار خلاف نکند هم از سرم زیاد است... چه برسد به بندهای که برای آزمایشش سختیها به او پیشکش کنند! /:.hmmsmiley.:/
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
قرض اینکه... این خطر کردن هم شبیه همان دعای سحر است... آری... خطر را کسی میکند که اینکاره باشد! اهل خطر باشد... سودش را هم ببرد... نوش جانش... ولی من که از یک چیزی اطلاع ندارم (ببخشید اینجور میگویم) خیلی غلط کردهام بروم خطر بکنم! آن کسی که خطر میکند از هزار جهت باید خطر را اندازهگیری و آزمایش کرده باشد و به خطر اشراف کامل داشته باشد... شما اینجور بخوانید: خطر برایش کاملا بیخطر شده باشد! مانند این دخترهایی که میروند سر افعی را میبوسند... وگرنه من از همهجا بیخبر اگر بخواهم بروم سر افعی را ببوسم که واویلا... /:.wacsmiley.:/
آری... خطر کردن هم مرد (آن) خطر را میخواهد... نه هر کسی...
نتیجه اینکه: باید در حد و اندازهی خودمان خطر کنیم و با عقل آن قدر جوانب خطر را بسنجیم که خطر کاملا بیخطر شده باشد.
پینوشت: از آن دوستم یاد کردم... میگویم چقدر اختلافها زیاد شده! فاصلهها... این دوستم آنقدر مومن است... بعد یادم میآید دوستان دیگری که داشتم و دارم... که بالاترین چیزی که به آن میاندیشند زیر ناف است... (باورتان نمیشود... یعنی واقعا باورتان نمیشودها! یعنی واقعا بالای ناف هیچ حرفی ندارند!) یکی دیگر را اکنون به یاد آوردم که خدای دانش و یادگیری بود... خدا حفظش کند... عجب انسان گلی هم بود... مومن هم بود... /:.Heart.:/ @};- یکی دیگر را هم اکنون به یاد دارم که لات سر چهارراه شده بود... که بار آخر که دیدمش، معتاد شده بود گویا... به من میگفت دو تا پنج هزار تومانی داری یک ده تومانی بهت بدهم!؟ (یعنی مثلا میخواست آن ده تومان را به لطائف الحیل از ما وام بلاعوض بگیرد! :D)
«محمد حسین» هستم.
امیرالمومنین(ع):برای دنیایت چنان کار کن که گویا همیشه زندگی خواهی کرد و برای آخرتت چنان که گویا فردا خواهی مرد.
من خیلی ددریام... هر روز باید بروم بیرون یک دور بزنم... به خصوص اینکه گاهی چند ساعت پیاده روی میکنم! گاهی که چه عرض کنم... اگر هوا خوب باشد و کار زیاد نداشته باشم دوست دارم روزی ۳ ساعت پیادهروی کنم...
دو سه روز است افتادهام تو خانه... از جایم نمیتوانم جنب بخرم... از این ویروس مسخرهها گرفتهام... از این سرماخوردگیها... سرم سنگین شده و سینهام یک جوری شده! انگار پشه رفته تو حلقم! خخخخ :D
اشتباه هم کردم... با یکلا قبا چند شب پیش رفتم بیرون و مانند همیشه کلی پیادهروی کردم و این هوای سرد هم قشنگ سرماخوردگیام را تشدید کرد... جوری که پشه در گلو تبدیل شد به یک مگس و این سر سنگینی هم به آن افزوده شد...
حالا... یکی از دوستان خانوادگی میگفت برای درمان این بیماری باید زیاد دستهایت را بشوری!!!
با آب و صابون!
خدایا توبه!
این را دیگر من نشنیده بودم! معمولا برای عدم سرایت بیماری دستها را میشورند! نه برای رفع بیماری!
خلاصه اینکه افتادهام یک گوشه و نه کار درست و حسابی میتوانم بکنم و نه میتوانم تفریح کنم و نه هیچ...
دیشب رفته بودم چسبیده بودم به شوفاژ... هی میگفتم خدایا این چرا اینقدر سرد است!؟؟؟!!!
امروز هم رفته بودم حمام... آب داغ را تا آخر باز کرده بودم ولی برایم ولرم بود! از شما چه پنهان یک مقدار هم احساس سرما کردم آمدم بیرون...
این سرما خوردگی چه بود دیگر... آزار دهنده نیست به خودی خود... ولی آدم را از کار و زندگی میاندازد...
این پاییز من گمان کنم چهار بار سرما خوردم... دو تا بزرگ و دوتا کوچک...
پس چیست اینکه میگویند سرما خوردگی تا شش ماه پادزهرش (حالت آمادگی در برابرش و واکسینهاش) در بدن میماند؟؟؟
البته... احتمالا از این چهار سرما خوردگی دو تایش اصلی و دو تا ادامه قبلی (و به علت عدم رعایت کامل قبلی) بوده... و این دومی هم احتمالا از این ویروسهایی است که زوار عراق و عربستان با خودشان میآورند...
به هر روی...
اگر میبینید احیانا من دارم بیش از کوپنم مینویسم بدانید این برای آن است... برای آن که نه میتوانم درست و حسابی کار کنم و نه میتوانم بخوابم و نه میتوانم بروم بیرون و نه... هیچ...
«محمد حسین» هستم.
امیرالمومنین(ع):برای دنیایت چنان کار کن که گویا همیشه زندگی خواهی کرد و برای آخرتت چنان که گویا فردا خواهی مرد.
کاش بتوانم باطنم را پاک و آرام کنم و نگه دارم. /:.wubsmiley.:/ خیلی عالی میشود اگر انسان بتواند داخلش خوب باشد...
من (مانند تقریبا همه) بیرونم را آراسته نگاه میدارم... بهتر است اینگونه بگویم که: برای دیگران میآرایم... دروغ نمیگویم... (بخوانید نشان میدهم که درون نمیگویم...) غیبت نمیکنم... تلاش میکنم بد کسی را نخواهم... صبر... ایثار... بخشش... از این چیزها...
اگر این موارد درون آدم قرار بگیرند... عالی میشود... عالی... عالی عالی عالی...
خدا بیامرزدش مادربزرگم را...
هیچگاه بد کسی را نخواست... /:.rolleyessmileyani/:.negaran.:/
اصلا از این اخلاقهای زنانه که مینشینند پشت سر هم حرف میزنند نداشت... اگر هم کسی حرف میزد حرف را عوض میکرد! خدا بیامرزدش... دوست دارم دلم را مانند او پاک کنم...
«محمد حسین» هستم.
امیرالمومنین(ع):برای دنیایت چنان کار کن که گویا همیشه زندگی خواهی کرد و برای آخرتت چنان که گویا فردا خواهی مرد.
تارنمای همسایه پوکیده؟ این ماه دو سه بار سر زدم دیدم کار نمیکند...
نتیجه اخلاقی: خوب شد... محتوا نداشت... همهاش یکی میآمد میگفت: ++++++++++++ دیگر حال آدم را به هم میزد.
نتیجه اخلاقی شماره دو: احتمالا باج سبیل را ندادهاند.
نتیجه اخلاقی شماره سه: احتمالا چند وقت دیگر مشخص میشود یک ارگانی مانند سپاه آمده این را خریده به قیمت مناسب. یا درصدی از سهامش را تملک کرده... و از آن پس همه چیز درست میشود...
«محمد حسین» هستم.
امیرالمومنین(ع):برای دنیایت چنان کار کن که گویا همیشه زندگی خواهی کرد و برای آخرتت چنان که گویا فردا خواهی مرد.
نظر