گزیده های شعر و شاعری

Collapse
X
 
  • زمان
  • نمایش
Clear All
new posts
  • عليرضا جمالی
    مدیر (ستاره‌دار 20)
    • Oct 2010
    • 1296

    #376
    یاد آر ز شمع مرده یاد آر!

    .
    .

    ای مرغ سحر چو این شب تار.........بگذاشت ز سر سیاهکاری
    وز نفحه ی روح بخش اسحار......... رفت از سر خفتگان خماری
    بگشود گره ز زلف زرتار.....................محبوبه ی نیلگون عماری
    یزدان به کمال شد پدیدار.................و اهریمن زشتخو حصاری
    یاد آر ز شمع مرده یاد آر


    ای مونس یوسف اندرین بند...........تعبیر عیان چو شد ترا خواب
    دل پر ز شعف، لب از شکرخند.......محسود عدو، به کام اصحاب
    رفتی برِ یار و خویش و پیوند................. آزادتر از نسیم و مهتاب
    زان کو همه شام با تو یک چند................ در آرزوی وصال احباب
    اختر به سحر شمرده یاد آر


    چون باغ شود دوباره خرّم................ ای بلبل مستمند مسکین
    وز سنبل و سوری و سپرغم................ آفاق، نگار خانه ی چین
    گل سرخ و به رخ عرق ز شبنم...........تو داده ز کف زمام تمکین
    ز آن نوگل پیشرس که در غم........... ناداده به نار شوق تسکین
    از سردی دی فسرده، یاد آر


    ای همره تیهِ پور عمران...............بگذشت چو این سنین معدود
    و آن شاهد نغز بزم عرفان............بنمود چو وعدِ خویش مشهود
    وز مذبح زر چو شد به کیوان.............هر صبح شمیم عنبر و عود
    زان کو به گناهِ قوم نادان.................در حسرت روی ارض موعود
    بر بادیه جان سپرده یاد آر


    چون گشت ز نو زمانه آباد...................ای کودک دوره ی طلائی
    وز طاعت بندگان خود شاد.................بگرفت ز سر خدا ، خدائی
    نه رسم ارم، نه اسم شدّاد...................گِل بست زبان ژاژخائی
    زان کس که ز نوک تیغ جلاد..............مأخوذ به جرم حق ستائی
    پیمانه ی وصل خورده یاد آر
    از ادمها بت نسازید, این خیانت است ؛ هم به خودتان, هم به خودشان! خدایی میشوند که خدایی کردن نمیدانند وشما در اخر میشوید سر تا پا کافر خدای خود ساخته...

    نظر

    • حنا
      عضو عادی
      • Jul 2011
      • 61

      #377
      امشب این خانه عجب حال و هوایی دارد/گفتگو با دل دیوانه عجب صفایی دارد

      همه رفتند از این خانه ولی غصه نرفت/باز این یار قدیمی چه وفایی دارد

      نظر

      • حنا
        عضو عادی
        • Jul 2011
        • 61

        #378


        پایت بگذار ببوسم/چو دست نمیرسد به آغوش

        نظر

        • حنا
          عضو عادی
          • Jul 2011
          • 61

          #379
          فرمان سکوت میدهد یا فریاد/آرامش بی قرار در چشمانت

          نظر

          • ناهید
            عضو فعال
            • Dec 2010
            • 1419

            #380
            آرام مي روم
            آنچنان آرام که ندانی کی رفته ام
            اما وقتی جای خالی مرا ببينی
            آنچنان سخت رفته ا م که
            تمام عمر رفتنم را فراموش نکنی.
            حضورهیچ کس در زندگی ما اتفاقی نیست !
            خداوند در هر حضور جادویی نهان کرده برای کمال ما
            خوشا آن روزی که در یابیم جادوی حضوریکدیگر را

            نظر

            • حنا
              عضو عادی
              • Jul 2011
              • 61

              #381
              *می گفت بعد از این به خوابم بینی /پنداشت بعد از او مرا خوابی هست

              *جانی که خلاص از شب هجران تو کردم/در روز وصال تو به قربان تو کردم

              *بزار اون پرنده باشم که با تن زخمی اسیره/عاشق مرگه شاید تو دست تو بمیره

              *عکس آن لبهای میگون در آب افتاده است/حیرتی دارم ده چون آتش در آب افتاده است.

              نظر

              • ناهید
                عضو فعال
                • Dec 2010
                • 1419

                #382
                تو را هيچگاه نمي توانم از زندگي ام پاک کنم
                چون تو پاک هستي
                مي توانم تو را خط خطي کنم
                که آن وقت در زندان خط هايم
                براي هميشه ماندگار ميشوي
                ...
                حضورهیچ کس در زندگی ما اتفاقی نیست !
                خداوند در هر حضور جادویی نهان کرده برای کمال ما
                خوشا آن روزی که در یابیم جادوی حضوریکدیگر را

                نظر

                • ناهید
                  عضو فعال
                  • Dec 2010
                  • 1419

                  #383
                  انگار چروک های پیشانی ام
                  ترک های آسفالت خیابان را برایت تداعی می کند ؛
                  که اینگونه راحت ، پا روی دلم می گذاری ...
                  حضورهیچ کس در زندگی ما اتفاقی نیست !
                  خداوند در هر حضور جادویی نهان کرده برای کمال ما
                  خوشا آن روزی که در یابیم جادوی حضوریکدیگر را

                  نظر

                  • ناهید
                    عضو فعال
                    • Dec 2010
                    • 1419

                    #384
                    میبخشم کسانی را
                    که هر چه خواستند با من ، با دلم ، با احساسم
                    کردند
                    و مرا در دور دست خودم تنها گذاردند و من امروز به پایان خودم نزدیکم
                    پروردگارا. به من بیاموز در این فرصت حیاتم آهی نکشم برای کسانی که دلم را شکستند
                    حضورهیچ کس در زندگی ما اتفاقی نیست !
                    خداوند در هر حضور جادویی نهان کرده برای کمال ما
                    خوشا آن روزی که در یابیم جادوی حضوریکدیگر را

                    نظر

                    • حنا
                      عضو عادی
                      • Jul 2011
                      • 61

                      #385
                      استخوانم همه شانه شود از پس مرگ/بس که در آرزوی زلف پریشان تو بود

                      نظر

                      • حنا
                        عضو عادی
                        • Jul 2011
                        • 61

                        #386
                        گویند جواب ابلهان خاموشی است/خاموش ماندیم و ابلهان بس نکنند

                        نظر

                        • حنا
                          عضو عادی
                          • Jul 2011
                          • 61

                          #387
                          دلا دیشب چه میکردی در کوی حبیب من/الهی خون شوی ای دل تو هم گشتی رقیب من

                          نظر

                          • ناهید
                            عضو فعال
                            • Dec 2010
                            • 1419

                            #388
                            بگذریم عزیزم
                            سلام مرا به روز های تعلل ات برسان
                            روی خوش غرورت را ببوس
                            لج بازی های من هم بلند بلند سلام می رسانند
                            وعده دیدارمان باشد راس ساعت پشیمانی !!!
                            حضورهیچ کس در زندگی ما اتفاقی نیست !
                            خداوند در هر حضور جادویی نهان کرده برای کمال ما
                            خوشا آن روزی که در یابیم جادوی حضوریکدیگر را

                            نظر

                            • حنا
                              عضو عادی
                              • Jul 2011
                              • 61

                              #389
                              نقاش خوبی نبودم.......اما این روزها به لطف تو انتظار را دیدنی میکشم

                              نظر

                              • حنا
                                عضو عادی
                                • Jul 2011
                                • 61

                                #390
                                در تنهاییم به این می اندیشم که آیا در تنهاییش به من می اندیشد

                                نظر

                                در حال کار...
                                X