پاسخ : هدف شاخص : 2,100,000 واحد
نامهی دکتر «سعیدرضا مهرپور» به همسرش:
مریم عزیزم سلام. من در چهل و یک سالگی به بسیاری از آن چیزهایی که امروز آرزوی جوانان و دانشجویان است، رسیده ام. پزشک، جراح، فوق تخصص، استاد و حتی رئیس!
اما امروز بعد از این راهِ دراز و پر مشقّت، یک آرزو بیشتر ندارم، این که همه این ها را که برشمردم، پس بدهم و در عوض لحظه ای کنارِ تو بنشینم،
در چشمانت نگاه کنم و فنجانی چای با هم بنوشیم و این بار قول می دهم که چای را نه یکباره و داغ که با آرامش و پا به پای تو بنوشم.
مریم عزیزم؛ این روزها جوان ترها آن چنان برای پیشرفت عجله دارند که نگاهِ مادر، نفسِ پدر و عشقِ همسر را نمی بینند و برای رسیدنِ هر چه سریع تر به قله، بسیاری را در دامنه جا می گذارند.
مریم عزیزم، من پشیمانم از تمامِ شب هایی که صحبتِ تو را نمی شنیدم و به فکرِ تشویقِ حاضرینِ در سخنرانیِ فردایم بودم. من پشیمانم.
مریم جان، بگذار جوان ترها را نصیحتی کنم: در بالای قله ها و آن سوی ابرها خبری نیست، هر چه هست در دامنه زندگی شماست.»
نامهی دکتر «سعیدرضا مهرپور» به همسرش:
مریم عزیزم سلام. من در چهل و یک سالگی به بسیاری از آن چیزهایی که امروز آرزوی جوانان و دانشجویان است، رسیده ام. پزشک، جراح، فوق تخصص، استاد و حتی رئیس!
اما امروز بعد از این راهِ دراز و پر مشقّت، یک آرزو بیشتر ندارم، این که همه این ها را که برشمردم، پس بدهم و در عوض لحظه ای کنارِ تو بنشینم،
در چشمانت نگاه کنم و فنجانی چای با هم بنوشیم و این بار قول می دهم که چای را نه یکباره و داغ که با آرامش و پا به پای تو بنوشم.
مریم عزیزم؛ این روزها جوان ترها آن چنان برای پیشرفت عجله دارند که نگاهِ مادر، نفسِ پدر و عشقِ همسر را نمی بینند و برای رسیدنِ هر چه سریع تر به قله، بسیاری را در دامنه جا می گذارند.
مریم عزیزم، من پشیمانم از تمامِ شب هایی که صحبتِ تو را نمی شنیدم و به فکرِ تشویقِ حاضرینِ در سخنرانیِ فردایم بودم. من پشیمانم.
مریم جان، بگذار جوان ترها را نصیحتی کنم: در بالای قله ها و آن سوی ابرها خبری نیست، هر چه هست در دامنه زندگی شماست.»
نظر