پاسخ : اینجا همه چی درهمه...جستاری برای مباحث سیاسی، فرهنگی، اجتماعی
*قانون منفی....*
تصورکنید :
مردی که همسرش به شدت بیمار است و چیزی به مرگش نمانده....
تنها راه نجات یک داروی بسیار گران قیمت است که در شهر فقط یک نفر هست که آن را می فروشد!!
مرد فقیرِ داستانِ ما، هیچ پولی ندارد ، هیچ آشنایی هم برای قرض گرفتن ندارد.
به سراغ داروفروش میرود و التماس می کند.
به دست و پایش می افتد و عاجزانه خواهش می کند آن دارو را برای همسر بیمارش به عنوان وام یا قرض به او بدهد.
دارو فروش به هیچ وجه راضی نمی شود،..
به هیچ وجه.!!
جناب طیب این مطلب شما سزاوار هزاران لایک می باشد و لازم دیدم اینجا از شما بابت مطلب بسیار زیبایی که به اشتراک گذاشتید تشکر کنم درود با انسانهای نیک سرشت و نیک اندیش
*قانون منفی....*
تصورکنید :
مردی که همسرش به شدت بیمار است و چیزی به مرگش نمانده....
تنها راه نجات یک داروی بسیار گران قیمت است که در شهر فقط یک نفر هست که آن را می فروشد!!
مرد فقیرِ داستانِ ما، هیچ پولی ندارد ، هیچ آشنایی هم برای قرض گرفتن ندارد.
به سراغ داروفروش میرود و التماس می کند.
به دست و پایش می افتد و عاجزانه خواهش می کند آن دارو را برای همسر بیمارش به عنوان وام یا قرض به او بدهد.
دارو فروش به هیچ وجه راضی نمی شود،..
به هیچ وجه.!!
حالا مردفقیرِ ما دو راه دارد ؛
یا دارو را بدزدد و یا شاهدِ مرگ همسرش باشد..
مردِفقیر ناچاراً دارو را شبانه می دزدد و همسرش را از مرگ "نجات می دهد".
"پلیس شهر او را دستگیر می کند".
*جان کِلبِرگ*
یا دارو را بدزدد و یا شاهدِ مرگ همسرش باشد..
مردِفقیر ناچاراً دارو را شبانه می دزدد و همسرش را از مرگ "نجات می دهد".
"پلیس شهر او را دستگیر می کند".
*جان کِلبِرگ*
نظر