پاسخ : انتخابات زود هنگام ریاست جمهوری تیر ماه 1403
علی خامنهای که در سالهای آخر عمر خود قرار دارد بیشتر از اصلاحطلبان نگران است. اما او حاضر نشده است شکست نظام خود ساخته خود را بپذیرد و قدرت را به نمایندگان واقعی مردم بسپارد. بنابراین برداشت اصلاحطلبان دولتی این است که برای حل این معضل بار دیگر خامنهای به سراغ آنها خواهد آمد. اما شخص موردنظر خامنهای برای نجات رژیم نه اصلاحطلبان منتقد نظام ولایت فقیه بلکه پزشکیان غیر اصلاحطلب یا بهقول خودش اصولگرای اصلاحطلب است. که نمایندگیاش در مجلس را هم مدیون رهبر میداند. او نه سازمان و حزب دارد و نه برنامه مستقل و در چهار مجلس گذشته هم در کنار اصوگراها بوده است. اصلاحطلبان میتوانند به بخشی از هدف او یعنی کشاندن مردم به پای صندوقهای رأی کمک کنند. در ازای آن پزشکیان بیحزب و سازمان اگر انتخاب شود ممکن است چند پست وزارتی و مدیریتی هم با مشورت و اجازه رهبر و البته (به قول حسن روحانی دولت تفنگ به دست)، سران سپاه به آنها واگذار کند.
اما این معامله برای اصلاحطلبان هزینهای هم دارد. آنها باید تا میتوانند خاک بر چشم مردم بپاشند و دروغ بگویند و دوغ و دوشاب را با هم مخلوط کنند و درعین حال مردم را از خطر احتمال رئیس جمهور شدن سعید جلیلیها بترسانند تا آنها را به پای صندوق رأی بکشانند. یعنی برگشت به شیوه عوامفریبانه و متروک بد و بدتر. مردم بهتر از اصلاحطلبان میدانند که سعید جلیلیها تمام ارکان اصلی قدرت را در دست دارند و با رئیس جمهور شدن احتمالی پزشکیان، همانگونه که خامنهای اعلام کرده است چیزی عوض نمیشود. پزشکیان هم، همچنانکه خود گفته است، هدفاش اجرای برنامه و منویات رهبر و ادامه کار رئیسی است. به نظر من احتمالاً این آخرین ضربهای است که اصلاحطلبان استمرارطلب به ایران وارد میکنند.
تابلوی تبلیغاتی اصلاحطلبان برای کشاندن مردم به پای صندوقهای رأی اشاره دارد به “شخصیت غیر فاسد، و صداقت پزشک جراح حاذقی که بهقول خودش مانند بسیاری دیگر از سران نظام کوپنی وارد دانشگاه نشده و مدرک قلابی نگرفته است. برای ثبت نام، دخترش را هم با خود به همراه برده است. اما آیا این ویژگیها با توجه به اجرای برنامه خامنهای برای نجات کشوری که غرق در بحرانهای تودرتو و به لبه پرتگاه رسیده است به فرض آوردن چند وزیر اصلاحطلب در دولت او کار گشاست؟
دولت حسن روحانی با قد و قواره سیاسی بسیار بزرگتر از پزشکیان و حمایت ۲۶ میلیونی مردم در انتخابات نتوانست وعدههایش را عملی کند و سرانجام ملقب به “روباه بنفش” شد. چرا که مشکل و بنبست در جای دیگر، یعنی ساختار قدرت مطلق و مادالعمری رهبری ولایت فقیه در جمهوری اسلامی است که سیاستی بدون اجازه او، و البته بازوی نظامی ولایت به انجام نخواهد رسید.
مردم میدانند دلیل شور و شوق اصلاحطلبان، سهمگیری در قدرت و حفظ نظام ناکارآمد و فاسد است، نه حل مشکلات ایران و نه احقاق حقوق ضایع شده ملت. چرا که شناخت عوامل وضعیت اسفناک کنونی برای هیچ اهل نظر و تجربهای دشوار نیست. چرا باز برخی برای بقای رژیمی که ایران را به فجایع ضدانسانی و عقبماندگی مفرط کشانده است خاک به چشم مردم میپاشند؟
جامعه امروز ایران در وضعیت نابهسامان و ناامیدی گرفتار شده است. رژیم مردم را زیر منگنه سرکوب و فشارهای معیشتی و دهها مشکلات دیگر به سکوت واداشته است و هر اعتراضی را به دشمن خارجی نسبت میدهد. فرض اصلاحطلبان این است که مردم ناامید ممکن است به هر ریسمان پوسیدهای آویزان شوند. پس آنها را میتوان به سادگی به بازی گرفت. تنها لازم است که ذوق و شوق خود را به مردم عادی هم سرایت دهند که انگار خاتمی دیگری در راه است
جنبش مهسا ماهیت نظامی - امنیتی رژیم دیکتاتوری و ضد مردمی حکومت اسلامی را بیشتر آشکار کرد. از آن پس اکثریت مردم از کلیت نظام گذر کردند. اصلاحطلبان میخواهند ذهنیت مردم را به قبل از جنبش مهسا برگردانند. قبل از جنبش مهسا هنوز اکثریت مردم بر این تصور بودند که رژیم اصلاحپذیر است و باید افراد و گروههایی که وعده اصلاحات میدهند حمایت کرد.
خامنهای به این نتیجه رسیده است که برای نجات رژیم به اصلاحطلبان نیاز دارد. بنابراین باید شرایطی برای آنها فراهم شود که بتوانند به اهداف مسعود پزشکیان، یعنی کشاندن مردم به پای صندوق رأی و اجرای منویات رهبر است کمک کنند. با این اهداف ایرادی هم ندارد که افرادی از اصلاحطلبان امتحان پس داده هم وارد کابینه بشوند تا چهره خشن رژیم قدری در داخل و خارج تلطیف گردد. اما این خواست بدون فریب مردم بدست نخواهد آمد. اصلاحطلبان رانتبگیر این ماموریت را پذیرفتهاند تا شور و شوق تصنعی برپا کنند.
پزشکیان خود پاسخ داده است که راه او ادامه برنامه ابراهیم رئیسی است. آیا این ذوق و شوق دارد؟ در گذشته میگفتند اگر به ما رأی ندهید ایران سوریهای میشود. این بار میگویند اگر به پزشکیان رأی ندهید، سعید جلیلی میآید که به روی همه شمشیر خواهد کشید. مردم میدانند فرمان آتش به اختیار و به ویژه یورش به زنان را نه جلیلی بلکه خامنهای صادر کرده است. قرار نیست پزشکیان خلاف منویات رهبر کاری بکند. پس در روی همان پاشنه زنگزده خواهد چرخید که میچرخد.
انتخابات در ایران در سیکل بستهای مهار شده است و خروجی تحولبخشی ندارد. کلید چفت و بست این دایره بسته هم به شورای نگهبان، افراد منتصب و منتخب رهبر سپرده شده است. بنابراین انتظاری نباید داشت که زمانی که شورای نگهبان روزنهای باز میکند به معنی انتخابات آزاد و یا حتا رقابتی میان بد و بدتراست. امروز نظام از بالا مشخص میکند که چه کسی را میخواهد رئیس جمهور کند. اگر لازم شد تقلب میکنند و اگر لازم شد رقبای مدعی مانند مهندس موسوی و کروبی را به حصر مادامالعمر هم میکشانند. آیا اصلاحطلبان از مردم میخواهند که این فجایع را در کنار کشتار مردم معترض در سالهای ۶۲، ۶۷، ۷۸، ۸۸، ۹۶، ۹۸ و ۱۴۰۱ و زندانی و شکنجه هزاران نفر و اعدام بیگناهان را فراموش کنند تا آنان سهمی در قدرت بگیرند.
ساختار قدرت در ایران طوری تنظیم شده است که رئیس جمهور نقشی جز کارگزار دستگاه عریض و طویل نظام نخواهد داشت. چه آن زمان که با آرای ۷۵ درصد خاتمی و وعده اصلاحات و جامعه مدنی در عمل تابع هسته سخت قدرت شد و چه زمانی که حسن روحانی از جنس خامنهایها و با آن همه یال و کوپال امنیتی با وعدههای دیگر به ریاست جمهوری رسید و در عمل تهدید به بنیصدری شدن یعنی از کار برکنار شدن و یا مانند رفسنجانی غرق شدن در استخر فرح به وعدههای خودش پشت کرد. آیا توان و شایستگی پزشکیان که نه سازمان و حزبی دارد و نه برنامهای دارد از آنها بیشتر است؟ روشن است که توان پزشکیان به یک دهم توان خاتمی و حسن روحانی نمیرسد.
از آن گذشته خاتمی با وعده اصلاحات و جامعه مدنی و حسن روحانی با وعده بر قرار کردن رابطه عادی با غرب به طوری که همزمان با چرخیدن چرخ سانتریفوژها چرخ زندگی مردم هم بچرخد موجی از توان و اشتیاق جوانان و زنان را به سمت خود کشاندند. اما در عمل خاتمی به مدیر بیکفایت و ترسو و روحانی به لقب “روباه بنفش” مفتخر شدند. این دو شخصیت با پشتوانه آرای ۲۱ و ۲۶ میلیونی خود میبایست احزاب گسترده مردمپایه خود را بنا میگذاشتند تا در پناه حمایت مردم برنامههای اصلاحی خود را پیش میبردند. اما متأسفانه آنها هم از سازمان یافتن مردم در برابر قدرت حکومتی نگران میشدند.
اصلاحطلبان بهتر است که خود و مردم را فریب ندهند و بدانند و بگویند که مشکلات ساختاری و نهادی جامعه ایران با جا به جایی رئیس جمهور بیسواد با رئیس جمهور باسواد جراح قلب بر طرف نخواهد شد، آنگاه که اراده تغییر وجود ندارد. قدرت باید به دست نمایندگان واقعی و کاردان مردم واگذار شود. ساخت احزاب و اتحادیهها و سازمانهای جامعه مدنی و کنار زدن مسببین وضعیت کنونی، آزادی انتخابات و رسانهها از جمله گامهای نخست رفع مشکلات ایران است.
منبع
پزشکیان هدف کاندیدا کردن خودرا “افزایش آرا در انتخابات و اجرای برنامه و منویات رهبری” اعلام کرده است. حال چرا برخی از اصلاحطلبان برای این دو هدف اعلام شده او به ذوق و شوق افتادهاند؟ چرا حتی روزنامه کیهان نیز تصمیم پزشکیان را ستوده است؟ اشتراک منافع کیهان و اصلاحطلبان رانتگیر در کجاست.
واقعیت چیست؟
نظام در تمام ابعاد جامعه با شکست روبرو شده و با ریزش روز افزون حامیان عقیدتی خود در آستانه درون پاشی قرار گرفته است. این یعنی اکثریت مردم خواهان پایان عمر سیاسی قدرتمندان و کسانی هستند که به قول خود پزشکیان “هزاران هزارمیلیارد تومان همین جوری به عدهای رانت داده” است. اکثریت مردم خواهان آن هستند که جامعه به مسیر عادی زندگی، درست خلاف جهت تحمیلی جمهوری اسلامی، از جمله تبدیل دین شلاق و شکنجه به دین اختیاری مردم، یعنی خواستار پایان نظامی هستند که به قول صادق زیباکلام حتا یک دستآورد قابل ذکر نداشته است که بتواند به آن استناد کند. اصلاحطلبان رانتبگیر برای حفظ این نظام فاسد به جنبش و جوش افتادهاند.واقعیت چیست؟
علی خامنهای که در سالهای آخر عمر خود قرار دارد بیشتر از اصلاحطلبان نگران است. اما او حاضر نشده است شکست نظام خود ساخته خود را بپذیرد و قدرت را به نمایندگان واقعی مردم بسپارد. بنابراین برداشت اصلاحطلبان دولتی این است که برای حل این معضل بار دیگر خامنهای به سراغ آنها خواهد آمد. اما شخص موردنظر خامنهای برای نجات رژیم نه اصلاحطلبان منتقد نظام ولایت فقیه بلکه پزشکیان غیر اصلاحطلب یا بهقول خودش اصولگرای اصلاحطلب است. که نمایندگیاش در مجلس را هم مدیون رهبر میداند. او نه سازمان و حزب دارد و نه برنامه مستقل و در چهار مجلس گذشته هم در کنار اصوگراها بوده است. اصلاحطلبان میتوانند به بخشی از هدف او یعنی کشاندن مردم به پای صندوقهای رأی کمک کنند. در ازای آن پزشکیان بیحزب و سازمان اگر انتخاب شود ممکن است چند پست وزارتی و مدیریتی هم با مشورت و اجازه رهبر و البته (به قول حسن روحانی دولت تفنگ به دست)، سران سپاه به آنها واگذار کند.
اما این معامله برای اصلاحطلبان هزینهای هم دارد. آنها باید تا میتوانند خاک بر چشم مردم بپاشند و دروغ بگویند و دوغ و دوشاب را با هم مخلوط کنند و درعین حال مردم را از خطر احتمال رئیس جمهور شدن سعید جلیلیها بترسانند تا آنها را به پای صندوق رأی بکشانند. یعنی برگشت به شیوه عوامفریبانه و متروک بد و بدتر. مردم بهتر از اصلاحطلبان میدانند که سعید جلیلیها تمام ارکان اصلی قدرت را در دست دارند و با رئیس جمهور شدن احتمالی پزشکیان، همانگونه که خامنهای اعلام کرده است چیزی عوض نمیشود. پزشکیان هم، همچنانکه خود گفته است، هدفاش اجرای برنامه و منویات رهبر و ادامه کار رئیسی است. به نظر من احتمالاً این آخرین ضربهای است که اصلاحطلبان استمرارطلب به ایران وارد میکنند.
شیوه کار اصلاحطلبان دولتی
تابلوی تبلیغاتی اصلاحطلبان برای کشاندن مردم به پای صندوقهای رأی اشاره دارد به “شخصیت غیر فاسد، و صداقت پزشک جراح حاذقی که بهقول خودش مانند بسیاری دیگر از سران نظام کوپنی وارد دانشگاه نشده و مدرک قلابی نگرفته است. برای ثبت نام، دخترش را هم با خود به همراه برده است. اما آیا این ویژگیها با توجه به اجرای برنامه خامنهای برای نجات کشوری که غرق در بحرانهای تودرتو و به لبه پرتگاه رسیده است به فرض آوردن چند وزیر اصلاحطلب در دولت او کار گشاست؟
دولت حسن روحانی با قد و قواره سیاسی بسیار بزرگتر از پزشکیان و حمایت ۲۶ میلیونی مردم در انتخابات نتوانست وعدههایش را عملی کند و سرانجام ملقب به “روباه بنفش” شد. چرا که مشکل و بنبست در جای دیگر، یعنی ساختار قدرت مطلق و مادالعمری رهبری ولایت فقیه در جمهوری اسلامی است که سیاستی بدون اجازه او، و البته بازوی نظامی ولایت به انجام نخواهد رسید.
مردم میدانند دلیل شور و شوق اصلاحطلبان، سهمگیری در قدرت و حفظ نظام ناکارآمد و فاسد است، نه حل مشکلات ایران و نه احقاق حقوق ضایع شده ملت. چرا که شناخت عوامل وضعیت اسفناک کنونی برای هیچ اهل نظر و تجربهای دشوار نیست. چرا باز برخی برای بقای رژیمی که ایران را به فجایع ضدانسانی و عقبماندگی مفرط کشانده است خاک به چشم مردم میپاشند؟
جامعه امروز ایران در وضعیت نابهسامان و ناامیدی گرفتار شده است. رژیم مردم را زیر منگنه سرکوب و فشارهای معیشتی و دهها مشکلات دیگر به سکوت واداشته است و هر اعتراضی را به دشمن خارجی نسبت میدهد. فرض اصلاحطلبان این است که مردم ناامید ممکن است به هر ریسمان پوسیدهای آویزان شوند. پس آنها را میتوان به سادگی به بازی گرفت. تنها لازم است که ذوق و شوق خود را به مردم عادی هم سرایت دهند که انگار خاتمی دیگری در راه است
جنبش مهسا ماهیت نظامی - امنیتی رژیم دیکتاتوری و ضد مردمی حکومت اسلامی را بیشتر آشکار کرد. از آن پس اکثریت مردم از کلیت نظام گذر کردند. اصلاحطلبان میخواهند ذهنیت مردم را به قبل از جنبش مهسا برگردانند. قبل از جنبش مهسا هنوز اکثریت مردم بر این تصور بودند که رژیم اصلاحپذیر است و باید افراد و گروههایی که وعده اصلاحات میدهند حمایت کرد.
خامنهای به این نتیجه رسیده است که برای نجات رژیم به اصلاحطلبان نیاز دارد. بنابراین باید شرایطی برای آنها فراهم شود که بتوانند به اهداف مسعود پزشکیان، یعنی کشاندن مردم به پای صندوق رأی و اجرای منویات رهبر است کمک کنند. با این اهداف ایرادی هم ندارد که افرادی از اصلاحطلبان امتحان پس داده هم وارد کابینه بشوند تا چهره خشن رژیم قدری در داخل و خارج تلطیف گردد. اما این خواست بدون فریب مردم بدست نخواهد آمد. اصلاحطلبان رانتبگیر این ماموریت را پذیرفتهاند تا شور و شوق تصنعی برپا کنند.
پزشکیان خود پاسخ داده است که راه او ادامه برنامه ابراهیم رئیسی است. آیا این ذوق و شوق دارد؟ در گذشته میگفتند اگر به ما رأی ندهید ایران سوریهای میشود. این بار میگویند اگر به پزشکیان رأی ندهید، سعید جلیلی میآید که به روی همه شمشیر خواهد کشید. مردم میدانند فرمان آتش به اختیار و به ویژه یورش به زنان را نه جلیلی بلکه خامنهای صادر کرده است. قرار نیست پزشکیان خلاف منویات رهبر کاری بکند. پس در روی همان پاشنه زنگزده خواهد چرخید که میچرخد.
انتخابات در ایران در سیکل بستهای مهار شده است و خروجی تحولبخشی ندارد. کلید چفت و بست این دایره بسته هم به شورای نگهبان، افراد منتصب و منتخب رهبر سپرده شده است. بنابراین انتظاری نباید داشت که زمانی که شورای نگهبان روزنهای باز میکند به معنی انتخابات آزاد و یا حتا رقابتی میان بد و بدتراست. امروز نظام از بالا مشخص میکند که چه کسی را میخواهد رئیس جمهور کند. اگر لازم شد تقلب میکنند و اگر لازم شد رقبای مدعی مانند مهندس موسوی و کروبی را به حصر مادامالعمر هم میکشانند. آیا اصلاحطلبان از مردم میخواهند که این فجایع را در کنار کشتار مردم معترض در سالهای ۶۲، ۶۷، ۷۸، ۸۸، ۹۶، ۹۸ و ۱۴۰۱ و زندانی و شکنجه هزاران نفر و اعدام بیگناهان را فراموش کنند تا آنان سهمی در قدرت بگیرند.
ساختار قدرت در ایران طوری تنظیم شده است که رئیس جمهور نقشی جز کارگزار دستگاه عریض و طویل نظام نخواهد داشت. چه آن زمان که با آرای ۷۵ درصد خاتمی و وعده اصلاحات و جامعه مدنی در عمل تابع هسته سخت قدرت شد و چه زمانی که حسن روحانی از جنس خامنهایها و با آن همه یال و کوپال امنیتی با وعدههای دیگر به ریاست جمهوری رسید و در عمل تهدید به بنیصدری شدن یعنی از کار برکنار شدن و یا مانند رفسنجانی غرق شدن در استخر فرح به وعدههای خودش پشت کرد. آیا توان و شایستگی پزشکیان که نه سازمان و حزبی دارد و نه برنامهای دارد از آنها بیشتر است؟ روشن است که توان پزشکیان به یک دهم توان خاتمی و حسن روحانی نمیرسد.
از آن گذشته خاتمی با وعده اصلاحات و جامعه مدنی و حسن روحانی با وعده بر قرار کردن رابطه عادی با غرب به طوری که همزمان با چرخیدن چرخ سانتریفوژها چرخ زندگی مردم هم بچرخد موجی از توان و اشتیاق جوانان و زنان را به سمت خود کشاندند. اما در عمل خاتمی به مدیر بیکفایت و ترسو و روحانی به لقب “روباه بنفش” مفتخر شدند. این دو شخصیت با پشتوانه آرای ۲۱ و ۲۶ میلیونی خود میبایست احزاب گسترده مردمپایه خود را بنا میگذاشتند تا در پناه حمایت مردم برنامههای اصلاحی خود را پیش میبردند. اما متأسفانه آنها هم از سازمان یافتن مردم در برابر قدرت حکومتی نگران میشدند.
اصلاحطلبان بهتر است که خود و مردم را فریب ندهند و بدانند و بگویند که مشکلات ساختاری و نهادی جامعه ایران با جا به جایی رئیس جمهور بیسواد با رئیس جمهور باسواد جراح قلب بر طرف نخواهد شد، آنگاه که اراده تغییر وجود ندارد. قدرت باید به دست نمایندگان واقعی و کاردان مردم واگذار شود. ساخت احزاب و اتحادیهها و سازمانهای جامعه مدنی و کنار زدن مسببین وضعیت کنونی، آزادی انتخابات و رسانهها از جمله گامهای نخست رفع مشکلات ایران است.
منبع
نظر