تأملی بر مدیریت بهینه سبد سهام

Collapse
X
 
  • زمان
  • نمایش
Clear All
new posts
  • کیمیاگر
    عضو عادی
    • Apr 2011
    • 298

    #16
    رابطه بتا و بازدهی سبد

    سهام شرکتهاي گوناگون از نظر مخاطره با يكديگر تفاوت دارند، بنابراين داراي بتاهاي متفاوت هستند.

    چنانچه بتاي يك سهام خاص برابر يك باشد، بدين معني است كه اگر كل ارزش سهام در بازار 10درصد افزايش يابد، ارزش سهام مزبور نيز بهطور متوسط 10درصد افزايش خواهد يافت و اگر كل ارزش سهام در بازار 10درصد كاهش يابد، ارزش سهام موردنظر نيز 10درصد كاهش خواهد يافت.

    اگر سهاميداراي بتاي 2 باشد، هنگامي كه كل ارزش سهام در بازار 10درصد افزايش مييابد، ارزش سهام موردنظر بهطور متوسط 20درصد افزايش مييابد.

    در مورد سهاميكه داراي بتاي 0.5 باشد، بدان معناست که چنانچه ارزش ميانگين سهام در بازار 20درصد كاهش يابد، بهطور متوسط ارزش سهام مزبور 10درصد در دوره زماني مشابه کاهش مييابد.

    براي تشکيل سبد سهام، نظريهپردازان تاکيد بسياري دارند که ميانگين وزني بتاي سبد با نرخ بازدهي موردانتظار سرمايهگذار مطابق باشد تا سرمايهگذار از نوسانات غيرقابل پيشبيني در بازدهي آتي مصون بماند.

    سرمايهگذاري که ميانگين وزني بتاي سبد سهامش 2 است بدين معناست که انتظار بازدهي دو برابر از ميانگين بازدهي کل بازار را در سرمايهگذاري خود دارد و البته مخاطره زيان دو برابري نسبت به بازده کل بازار را نيز پذيرفته است.

    مثلا افرادي که خود را بسيار کمريسک ميدانند و قصد مخاطرهپذيري در بازار را ندارند و سبدي با بتاي بالا تشکيل دادهاند که تصور ميکنند کمريسک است و سرمايهگذاراني با مخاطره پذيري بالا به سبب عدم آگاهي از اين مفاهيم سبدي با بتاي نزديک به بازار دارند و با شکايت از روند بازدهي خود، اشکال کار را نيز در نمييابند.

    بدین ترتیب توجه به مفهوم ريسک سيستماتيک جهت تطابق وضعيت سرمايهگذاريهاي هر فرد با استراتژي و انتظار بازده آتی سرمایهگذاری وي امري ضروري به نظر ميرسد.

    براي محاسبه بتای یک سهم چندين روش وجود دارد. يکي محاسبه دستي يا از طريق وارد کردن فرمول فوق و دادههاي تاريخي شاخص و سهام موردنظر در نرمافزار Excel است که کاري نسبتا زمانبر است.

    ديگري دريافت بتا از نرمافزارهاي آماری و تحليلي موجود در بازار است و روش ديگر دريافت بتا از طريق سايت های مرتبط است.

    ميانگين وزني بتاي سبد سهام نيز به روش سادهاي محاسبه ميشود که با مثال زير توضيح داده شده است:
    فرض کنيد سرمايهگذاري 1000تومان پول داشته باشد و اين پول را در سبد سهام خود به گونهاي تقسيم کند که از اين مقدار 300 تومان را در سهام الف و 700تومان در سهام ب سرمايهگذاري کند. اگر بتاي سهم الف 1.5 و بتاي سهم ب 2 باشد، در اين صورت بتاي سبد سهام او (مجموعه سهام الف و ب) عبارت است از:
    1.85= 0.7* 2 + 0.3* 1.5
    بنابراين بتاي وزني سبد اين سرمايهگذار برابر 1.85 خواهد بود.

    نظر

    • کیمیاگر
      عضو عادی
      • Apr 2011
      • 298

      #17
      با توجه به جمیع شرایط به وجود آمده درخصوص وضعیت نوسانی با روند منفی در شاخص تیپکس و نیز بحران بورسهای آمریکا و اروپا ، سعی خواهد شد استراتژی سبد در یک رویه ثابت نگه داشته شود :

      1- حفظ درصد نقدینگی سبد به میزان 10-15 % با توجه به نکات ذیل:
      • امکان خرید پله ای در صورت منفی شدن بازار در روزهای آتی روی سهام سبد موجود باشد و میانگین به سمت پایین گرفته شود
      • امکان نوسانگیری و جبران ضرر احتمالی با میزان نقدینگی موجود امکان پذیر باشد
      • از لحاظ روانی داشتن نقدینگی تاثیر بسزایی دارد


      2- حفظ 40% سهام با رویکرد بلند مدت (بیش از 6 ماه) با توجه به شرایط ذیل:
      • حفظ سهام این سبد به صورت بلند مدت منوط به مشخص شدن تکلیف تحریم بانک مرکزی است و در صورت هرگونه اعمال تحریم احتمالا ترکیب و درصد سبد بلند مدت را تغییر خواهم داد
      • سهام حتما با فاند قوی در این سبد بلند مدت قرار داشته باشند
      • در این سبد یک سهام بانکی قوی ، یک سهم با بتای منفی ، وجود داشته باشد
      • فایل قیمتهای سبد سهام بلند مدت اصلا به صورت روزانه و یا حتی هفتگی اپدیت نشود (جهت جلوگیری از احساس منفی)


      3- استفاده از 45-50 % سبد جهت نوسان روی سهام و خرید و فروشهای روزانه
      • این خرید و فروشها مستلزم صرف وقت و انرژی نسبتا زیادی است و استرس بالایی دارد
      • سود حاصله از نوسانات مثبت این سبد ، صرف خرید سهام بلند مدتی با آرامش تمام و در قیمتهای فوق العاده جذاب و خریدهای پله ای بشود
      • مورد های ذیل به صورت فیلتر اولیه ای برای خرید و فروش کوتاه مدتی بدین صورت عمل کنند

        • برای خرید هایی که مطلوب ارزیابی میشوند (که تعداد آنها هم کم نیست) حتما یک بررسی اولیه و گرفتن نسبت ریسک/ریوارد انجام شود.
        • استفاده از این نسبت بازدهی بیشتری رو برای کوتاه مدت یا میان مدت برای سبد به دنبال خواهد داشت
        • سردرگمی روزانه و در زمان معاملات به میزان قابل توجهی پایین خواهد آمد و انتخاب سهام طی معاملات روزانه راحتتر خواهد بود سعی شود تحلیل ریسک ریوارد در ساعاتی غیر از ساعات بازار انجام شود که تمرکز بهتری وجود داشته باشد (مثلا شبها)
        • حتما حتما حتما مقاومت های سهامی که میخواهند در لیست آماده برای خرید قرار گیرند چک شود. با توجه به وضعیت شکننده ای که هنوز وجود دارد سهام نزدیک به مقاومت انتخاب نشوند ، هر چقدر هم که جو بازار روی آنها مثبت باشد
        • تا حد مکان سعی شود همه بررسی ها قبل از بازار انجام شود تا حین روز احساسات و جو در خرید و فروشها کمتر دخیل شوند

      • اضافه بر موارد فوق ، پایبندی به تارگت های کوتاه مدت حتما رعایت شود و سرعت عمل در شناسایی سود یکی از مهمترین فاکتورهای داشتن سبد کوتاه مدت نوسان ده و همیشه بدون ضرر خواهد بود

      • در بازاری که میل به مثبت شدن موقت (بازه روزانه) دارد ، با توجه به مهندسی شاخص آقایان ، نوسان روی سهام شاخص ساز
      • در بازاری که میل به منفی شدن موقت (بازه روزانه) دارد ، شناسایی سود و سخت گیری روی خریدهای جهت نوسان
      • دلیل خریدهای ناموفق حتما به صورت جداگانه در فایلی نوشته شود
      • استفاده از ابزارهای تکنیکال استوکاستیک ، بولینگر باند و ابرهای ایچیموکو جهت گرفتن سیگنال خرید کوتاه مدتی

      4- ترکیب 45-50 % ای کوتاه مدت در صورت پایان یافتن روند منفی شاخص به صورت تبدیل به میان مدت یا بلند مدت تغییر یابد
      • با توجه به اجماع نظر تکنیکالیست ها ، احتمالا روند منفی شاخص تا حوالی 23300 همراه با نوساناتی ادامه خواهد داشت


      5- ترکیب 45-50 % ای کوتاه مدت در صورت تداوم بحران فعلی جهانی و عدم قطعیت در بازارهای مالی یا درصورت جدی شدن تحریم بانک مرکزی تبدیل به سکه شود

      نظر

      • کیمیاگر
        عضو عادی
        • Apr 2011
        • 298

        #18
        ریسک / ریوارد نسبتی است که اکثر سرمایه گذاران برای مقایسه بازدهی مورد انتظارشان از یک سرمایه گذاری ، با میزان ریسکی که برای به دست آوردن آن بازدهی متحمل میشوند ، به کار میگیرند.
        این نسبت از تقسیم ریاضی میزان سود مورد انتظار ، بر میزان تحمل زیان فرد درصورت کاهش قیمت سهم، به دست می آید.


        Investopedia explains Risk/Reward Ratio
        Let's say a trader purchases 100 shares of XYZ Company at $20 and places a stop-loss order at $15 to ensure that her losses will not exceed $500. Let's also assume that this trader believes that the price of XYZ will reach $30 in the next few months. In this case, the trader is willing to risk $5 per share to make an expected return of $10 per share after closing her position. Since the trader stands to make double the amount that she has risked, she would be said to have a 2:1 risk/reward ratio on that particular trade

        در مثال فوق بازدهی مورد انتظار فرد از هر سهم 10$ و میزان ریسکی که میتواند متحمل گردد 5$ است که نسبت ریسک به ریوارد وی 2:1 گشته است. به عبارت دیگر فرد برای به دست آوردن دو واحد سود یک واحد ریسک متحمل میشود که هرچه این نسبت بیشتر باشد مطلوبیت سرمایه گذار نیز بیشتر خواهد بود.

        میزان این نسبت در استراتژی های مختلف سرمایه گذاری تفاوت میکند و نسبت مستقیمی با توانایی ها ، سن و تجربه فرد دارد.


        همانطور که قبلا هم گفته شد ، افزایش بازه زمانی باعث کاهش و بعبارتی پوشش ریسک یک معامله خواهد شد. بدین معنا که در یک بازه زمانی بلند مدت ، سرمایه گذار در برابر ریسک نوسانات کوتاه مدت مصون می ماند.

        پس به خودی خود ماهیت نسبت ریسک ریوارد برای سرمایه گذاری های بلند مدت بیشتر از سرمایه گذاری های کوتاه مدت خواهد بود. و در نتیجه لازم است در بکارگیری این نسبت برای خریدهای کوتاه مدت دقد بیشتری به خرج داده شود.

        با توجه به این مفهوم ، در خریدهای کوتاه مدتی تر و صرفا برای نوسان ، سرمایه گذار بهتر است نسبت ریسک ریوارد بیشتری در نظر گرفته تا از خطر ریسکهای احتمالی مصون تر بماند. بدین معنا که برای بدست آوردن تعداد بیشتری واحد سود ، ریسک کمتری را بپذیرد.

        مثلا برای سهمی که قیمت مورد انتظاری کوتاه مدت وی برایش 350 است و قیمت فعلی آن 320 با ریسک قیمتی 300 این نسبت 1.4 خواهد بود . اما درصورت اینکه وی برای خرید آن سهم صبر کرده تا قیمت روی 320 تثبیت شود ، و در قیمت فعلی سهم 330 اقدام به خرید کند ، با ریسک قیمتی 320 و تارگت 350 ، نسبت ریسک ریوارد به 1.93 افزایش پیدا خواهد کرد و خرید مطمئن تری انجام خواهد داد.

        نظر

        • کیمیاگر
          عضو عادی
          • Apr 2011
          • 298

          #19
          پاسخ : تأملی بر مدیریت بهینه سبد سهام

          سلام... @};-

          گاهی انسان در طول زندگی‌اش مسیرهایی را شروع می‌کند که بعدها که برمی‌گردد و نگاه می‌کند، هم برایش جنبه نوستالژی دارد، و هم از مسیری که پیموده لذت می‌برد و هم پیش خودش فکر می‌کند چه سرنوشتی برای او بوده که این مسیر این‌گونه شروع شود و ادامه یابد...

          مسیری که بنیادش از این تاپیک شروع شد و البته به طور موازی در دو فروم تالار بورس و بورکس، که در بورکس بیشتر ادامه پیدا کرد تا زمان منهدم شدن ناگهانی‌اش که بعد آن سالها از فروم نویسی دلسرد شدم.

          شروع حرکت در این مسیر بخاطر علاقه شخصی‌ام بود، اما به مرور پایه‌گذار روند بلندمدتی شد که امروز پس از تقریبا 8 سال وقتی که به عقب برمی‌گردم و نگاه می‌کنم، از طی‌کردن این مسیر و تجربیاتی که به‌دست آوردم لذت می‌برم. یک لذت شخصی... مثل لذتی که کارگردان یک فیلم پس از گذشت سالها، از مرور پیش تولید و پشت صحنه‌های کارهای قدیم اش می‌برد.

          حدود سال 93 بود که تصمیم گرفتم تمام مباحث و چالش‌هایی که از شروع فعالیتم از سال 80، به‌عنوان یک معامله‌گر عادی در ذهنم شکل گرفته‌بود را دسته‌بندی و مرتب کنم و راهکارهای مواجهه با آن چالش‌ها را به‌انضمام تجربیاتی که خودم به‌دست آورده‌بودم یا در رفتارهای دیگر معامله‌گران مشاهده کرده‌بودم، به‌صورت کاربردی بررسی و ارائه کنم.

          درنتیجه شروع به نوشتن کتابی با عنوانی وفادار به عنوان همین تاپیک کردم. دامنه مباحث خیلی فراتر از مباحث تاپیک رفت و جامع‌تر و دسته‌بندی شده تر به خیلی از مباحثی که مورد نیاز یک معامله‌گر عادی است، پرداختم.

          پیمودن این مسیر، برای خودم هم چالش‌های آموزنده‌ای به‌همراه داشت، مثلا در جاهایی نیاز به مطالعه جانبی داشتم و گاهی می‌شد برای یک پاراگراف درخصوص یک مبحث جانبی مانند نورواکونومیک (که در حیطه تجربه بورسی‌ام هم نبود) دو هفته تمام مطالعه می‌کردم.
          یا درخصوص نوشتن یک کتاب، از آنجایی‌که (با احتساب کتاب آخر) نزدیک 4 بار پروسه را تکرار کردم، به رویکرد و روشهای خوبی رسیدم که می‌توانم علاقمندان به این عرصه را راهنمایی کنم.

          اگرچه کار زمان‌بر و سختی است نوشتن یک کتاب، اما لذت خیلی زیادی در آن نهفته‌است‌‌ که دست کمی از لذت یک کارگردان فیلم نیست... یک مجموعه‌ای از مباحث برای ارائه در ذهن داری که مانند بازیگران باید آنها را در جای مناسب و ترتیب مناسب و با سناریوی مناسب قرار دهی تا بتوانی کل آنچه که می‌خواهی بگویی را مانند یک داستان در ذهن خوانندگان شکل‌دهی و تصویرسازی کنی.

          بدین ترتیب، جلد اول کتاب "تأملی بر مدیریت بهینه سبد سهام"، در سال 94 در حوالی همین روزهای دیماه، توسط انتشارات محترم چالش که ناشر تخصصی بازار سرمایه هم هستند، چاپ و منتشر شد. جلد دوم هم به‌دلیل مشغله‌های بنده کمی با تاخیر و در سال 96 آماده و چاپ گردید...

          ادامه دارد...

          نظر

          • کیمیاگر
            عضو عادی
            • Apr 2011
            • 298

            #20
            پاسخ : تأملی بر مدیریت بهینه سبد سهام

            .... ادامه:

            تا حد امکان سعی کردم مباحث، کاربردی و بومی شده و پاسخگوی دغدغه‌های یک معامله‌گر در بازار سهام ایران باشند. به‌همین دلیل مجموعه را در قالب 6 فصل عمده ارائه نمودم، که عبارتند از:

            1- مدیریت معاملات در سبد سهام: شامل تحلیل و بررسی اردرهای جدول مچینگ (تابلوخوانی)، بررسی حجم و ارزش معاملات، تکنیکهای خرید و فروش، تکنیکهای معاملات پله‌ای، انواع استراتژی ها ، تکنیک‌های مواجهه با ضرر و...
            2- مدیریت احساسات و ذهنیات: شامل رفتارشناسی، شناخت شخصیت سرمایه گذاری، شناخت خطاهای متداول معامله‌گری و...
            3- روانشناسی بازار در مدیریت سبد سهام: شامل مباحث شناخت بازار، چرخه وایکاف، مدیریت ترس و شجاعت و...
            4- مدیریت سرمایه در سبد سهام: شامل تکنیکهای مدیریت سرمایه (تزریق نقدینگی، تخصیص نقدینگی و..)، نحوه مدیریت سرمایه استراتژیک، تاکتیکی و کلان، خطاهای مدیریت سرمایه و...
            5- مدیریت ریسک در سبد سهام: شامل بکارگیری مفاهیم ریسک در سبد، استفاده از ضریب اطمینان در معاملات، نسبت ریسک ریوارد، اندازه گیری کارآیی سبد و...
            و یک بخش مجزا با موضوع :
            6- مدیریت اطلاعات سبد سهام: شامل ارائه قالبهایی برای ثبت و درج اطلاعات معاملات روزانه، تحلیل بازدهی های هفتگی و ماهانه و ...


            در تابستان امسال، به پیشنهاد ناشر تصمیم به تلفیق دو جلد با هم کردم و البته کار سختی بود چون مباحث را بایست اندکی جابجا و در جاهایی کوتاه می‌کردم ولی بهرحال تا آبان ماه‌ی که گذشت، این پروسه تمام شد و این جلد تلفیقی الان در مرحله چاپ است و انشالا به زودی در بازار عرضه خواهد شد.

            به‌صورت موازی نیز، از 8-7 ماه گذشته تاکنون، مشغول تالیف کتابی دیگر هستم که البته آن مبحثی کاملا مجزا دارد و به‌طور تخصصی به یکی از مبحث‌های پرچالش و البته پرطرفدار در بازار سهام پرداخته‌ام، که انشاءاله زمانی‌که به مرحله چاپ رسید (احتمالا یک ماه دیگر)، آن را خدمت دوستان محترم معرفی خواهم کرد.

            به‌خاطر محدودیت ناشر، دستم در share کردن مطالب بسته است، اما انشاءاله هر از گاهی مطالب جدیدتری را به اشتراک خواهم گذاشت.

            پ.ن: هدفم از این دو پست، بهانه‌ای برای گردگیری از این تاپیک بعد از 9 سال بود...

            نظر

            • کیمیاگر
              عضو عادی
              • Apr 2011
              • 298

              #21
              پاسخ : تأملی بر مدیریت بهینه سبد سهام

              نظر

              • کیمیاگر
                عضو عادی
                • Apr 2011
                • 298

                #22
                پاسخ : تأملی بر مدیریت بهینه سبد سهام

                نظر

                • کیمیاگر
                  عضو عادی
                  • Apr 2011
                  • 298

                  #23
                  پاسخ : تأملی بر مدیریت بهینه سبد سهام

                  نظر

                  • کیمیاگر
                    عضو عادی
                    • Apr 2011
                    • 298

                    #24
                    پاسخ : تأملی بر مدیریت بهینه سبد سهام

                    نظر

                    • کیمیاگر
                      عضو عادی
                      • Apr 2011
                      • 298

                      #25
                      پاسخ : تأملی بر مدیریت بهینه سبد سهام

                      در اصل توسط کیمیاگر پست شده است View Post
                      ...
                      به‌صورت موازی نیز، از 8-7 ماه گذشته تاکنون، مشغول تالیف کتابی دیگر هستم که البته آن مبحثی کاملا مجزا دارد و به‌طور تخصصی به یکی از مبحث‌های پرچالش و البته پرطرفدار در بازار سهام پرداخته‌ام، که انشاءاله زمانی‌که به مرحله چاپ رسید ، آن را خدمت دوستان محترم معرفی خواهم کرد.
                      ...
                      سلام. بالاخره این پروسه هم تمام شد و کتاب "نوسان گیری مطمئن" تقریبا یک ماه پیش در اواخر فروردین ماه توسط نشر چالش که ناشر تخصصی کتابهای بازار سرمایه هستند، به چاپ رسید.
                      تمام تلاشم در این مجموعه بر این بود که فرآیند نوسان گیری به صورت ساختار دهی شده در ذهن خوانندگان محترم شکل بگیرد. به طوری که هم پیچ و خم های این فرآیند ساده سازی شود و ترس خیلی از علاقمندان از انجام این فرآیند بریزد. و هم قالب‌هایی برای شناخت نوسانات ارائه شود و تریگر هایی که دید لازم را برای یک نوسان گیری موفق و مطمئن بدهند و ترفندها و نکات ریز و درشتی برای محقق شدن و انجام این امر.
                      امیدوارم که موفق بوده باشم.
                      مسلما دوستان این فروم در این زمینه کاملا با تجربه و توانمند هستند . اما برای کسی که در اول راه است و یا علاقمند به فرآیند نوسان‌گیری است، اما قالب ذهنی مشخصی برای انجام این فرآیند ندارد، میتواند موثر باشد.

                      نظر

                      • کیمیاگر
                        عضو عادی
                        • Apr 2011
                        • 298

                        #26
                        پاسخ : تأملی بر مدیریت بهینه سبد سهام

                        داشتم سریال suits رو برای بار چندم میدیدم، در یکی از مکالماتی که هاروی اسپکتر با وکیل دیگری داشت گفت: تو میخواهی کم ضرر کنی ( lose small ) ، در صورتی که من میخواهم برد زیاد داشته باشم ( win big )
                        You want lose small, I want win big


                        اگر خوب دقت کنیم، این نحوه تفکر، در همه جوانب زندگی هم حکمفرما است. از نحوه تعامل با دیگران، نحوه تعامل در محیط کار، هدف گذاری هایی که برای یک کسب و کار انجام میگیرد و ...

                        یک بوتیک دار، میتواند ویترین مغازه اش را طوری بچیند که با توجه به مخارجی که کرده و میکند ضرر نکند و روزی حداقل یک مشتری معمولی داشته باشد، یا میتواند طوری بچیند که گه گاهی یک مشتری اما خاص و درشت به مغازه وی سر بزند.
                        یک کارمند میتواند در مذاکره با رئیسش طوری حرف بزند که در راستای هدف lose small باشد، هم میتواند طوری مذاکره کند که در راستای هدف win big باشد. درواقع اگرچه این هدف در ناخودآگاه وی تعریف میشود اما بر تمامی کلماتی که به زبان میاورد و تمامی جمله بندی های وی تاثیر دارد.

                        وقتی این نحوه تفکر با مسائل پولی و مالی ترکیب بشود، میشود یکی از شاخه های همان مبحث جذاب و پیچیده اقتصاد رفتاری.
                        یا در مورد خودمان یعنی معامله گری در بازار سهام. فردی که میخواهد معامله ای در سهام انجام دهد، بستگی دارد چه نوع تفکری بر وی غالب باشد.
                        چکار کند که اگر معامله منجر به ضرر شد، ضرر اندکی داشته باشد؟
                        یا
                        چکار کند که اگر معامله منجر به سود شد، سود بزرگی کسب کرده باشد؟

                        این دو تفکر در مقابل همدیگرند. یعنی باید یا جواب سوال اول را بدهد و درنتیجه برطبق آن سهم را انتخاب کند و معامله کند. یا باید طبق جوابی که به سوال دوم میدهد سهمی را انتخاب کرده و معاملات خود را انجام دهد.
                        درواقع مهم است که معامله گر، اولین چیزی که در ذهنش می آید کدامیک از سوالات فوق باشد. نمیشود هر دو با هم باشند!

                        نکته دیگری که بعد از مدتی تأمل روی این دیالوگ در ذهنم شکل گرفت این که :
                        چرا آن وکیل طوری فکر میکرد که تنها به فکر lose small یا "کم باختن" یا به تعبیر دیگر مینیمایز کردن ضررش بود؟
                        و چه اتفاقاتی در پس ذهن وکیل دیگر رخ داده بود که نه تنها به فکر شکست نبود ، بلکه به فکر win big یا "زیاد بردن" یا ماکزیمایز کردن سودش بود؟

                        پشت بوجود آمدن این نوع تفکر، چه فرآیندی قرار گرفته؟
                        باید ببینیم چه شده که به اینجا رسیده:

                        کسی که استراتژی lose small را انتخاب میکند (که کاملا هم ناخودآگاه هست)، lose های big زیادی قبل آن داشته است. یعنی
                        lose big1 >> lose big2 >> ... >> lose small

                        بعبارتی باختن و ضرر دادن آنقدر قبلا برای وی در مقادیر بزرگ تکرار شده که اکنون تحمل زیان های بیشتر را ندارد برای همین کاملا ناخودآگاه طوری عمل میکند که اگر هم خواست ضرر بدهد، ضرر وی کم باشد.

                        اما فردی که استراتژی win big را انتخاب میکند، win های small زیادی قبل آن داشته است:
                        win small1 >> win small2 >> ... >> win big

                        در اینجا فرد آنقدر قبلا بردهای کوچک داشته است، که اکنون بردن برای وی به یک امر بدیهی تبدیل شده و ناخودآگاه طوری حرف میزند و عمل میکند که نسبت به سودها و بردهای قبلی، برد بزرگتری داشته باشد.

                        بعلت طولانی شدن پست آن را دو قسمت کردم...

                        نظر

                        • کیمیاگر
                          عضو عادی
                          • Apr 2011
                          • 298

                          #27
                          پاسخ : تأملی بر مدیریت بهینه سبد سهام

                          ادامه:

                          در همین وضعیت فعلی بازار سهام خودمان: همه میدانیم در چه وضعیتی است و سبد سهام اکثر افراد در چه وضعیتی قرار دارد. ضررهای زیادی تحمیل شده و بازار ثبات چندانی ندارد.
                          طبیعی است که افراد در چنین وضعیتی، ترجیح میدهند lose small را انتخاب کنند و اینکار را خیلی ناخودآگاه و نامحسوس انجام میدهند. معاملات خود را طوری انجام میدهند که اگر قرار به ضرر شد، ضرر اندکی متحمل شوند.
                          چرا که بخاطر ضررهای کلانی که بوجود آمده، اکنون تاب آوری ضرر آنها کم شده است (سطح تحمل ضرر آنها پایین آمده است). در چنین موقعیتهایی طبیعی است افراد افکار بلند پروازانه ای ندارند و آنها را کنار میگذارند (خیلی نامحسوس و ناخودآگاه) و به سمت "بقا" حرکت میکنند: طوری عمل میکنند که دوام بیاورند.

                          اگر وضعیت بازار بهتر شود، کم کم افراد از لاک دفاعی بیرون می آیند و شروع به انتخاب استراتژی دوم میکنند. به طوری که در نهایت منجر به win big (زیاد بردن) شود. چون کم کم تفکر مینیمم نگه داشتن ضرر جای خود را به تفکر ماکزیمم کردن سود میدهد.

                          نتیجه گیری ام از این بحث این که: در هر حالت، چه در زندگی عادی، چه در مبحث معامله گری در بازار سهام، باید یادمان باشد که از کجا میخواهیم به کجا برسیم و متناسب با آن استراتژی خود را تعیین کنیم.
                          کسی که دخلش کفاف خرجش را نمیدهد، نمیشود یکدفعه هوس خرید ماشین چند میلیاردی به سرش بزند و آن را آرزو کند. بلکه باید اول پله پله win های کوچکی (و البته متناسب) بدست بیاورد تا بعد بتواند بدنبال win های بزرگتر باشد.

                          مشکلی که خیلی در جامعه ما وجود دارد، این است که افراد بدون داشتن win های کوچک، میخواهند یک شبه win های بزرگ به دست بیاورند. مثل این است که بخواهند ناگهان از وضعیت lose big به win big پرش کنند! یعنی از عبارت اولِ خط اول رابطه لاجیکال فوق، به عبارت آخرِ خط دوم پرش کنند! مشکلی که پارسال در هجوم بدون پیش زمینه آنها به بازار سهام و امسال در هجوم آنها به بازار کریپتو ها شاهد بودیم.

                          نظر

                          • CHESTER.2020
                            عضو فعال
                            • Apr 2020
                            • 1255

                            #28
                            پاسخ : تأملی بر مدیریت بهینه سبد سهام

                            در اصل توسط کیمیاگر پست شده است View Post
                            ادامه:

                            در همین وضعیت فعلی بازار سهام خودمان: همه میدانیم در چه وضعیتی است و سبد سهام اکثر افراد در چه وضعیتی قرار دارد. ضررهای زیادی تحمیل شده و بازار ثبات چندانی ندارد.
                            طبیعی است که افراد در چنین وضعیتی، ترجیح میدهند lose small را انتخاب کنند و اینکار را خیلی ناخودآگاه و نامحسوس انجام میدهند. معاملات خود را طوری انجام میدهند که اگر قرار به ضرر شد، ضرر اندکی متحمل شوند.
                            چرا که بخاطر ضررهای کلانی که بوجود آمده، اکنون تاب آوری ضرر آنها کم شده است (سطح تحمل ضرر آنها پایین آمده است). در چنین موقعیتهایی طبیعی است افراد افکار بلند پروازانه ای ندارند و آنها را کنار میگذارند (خیلی نامحسوس و ناخودآگاه) و به سمت "بقا" حرکت میکنند: طوری عمل میکنند که دوام بیاورند.

                            اگر وضعیت بازار بهتر شود، کم کم افراد از لاک دفاعی بیرون می آیند و شروع به انتخاب استراتژی دوم میکنند. به طوری که در نهایت منجر به win big (زیاد بردن) شود. چون کم کم تفکر مینیمم نگه داشتن ضرر جای خود را به تفکر ماکزیمم کردن سود میدهد.

                            نتیجه گیری ام از این بحث این که: در هر حالت، چه در زندگی عادی، چه در مبحث معامله گری در بازار سهام، باید یادمان باشد که از کجا میخواهیم به کجا برسیم و متناسب با آن استراتژی خود را تعیین کنیم.
                            کسی که دخلش کفاف خرجش را نمیدهد، نمیشود یکدفعه هوس خرید ماشین چند میلیاردی به سرش بزند و آن را آرزو کند. بلکه باید اول پله پله win های کوچکی (و البته متناسب) بدست بیاورد تا بعد بتواند بدنبال win های بزرگتر باشد.

                            مشکلی که خیلی در جامعه ما وجود دارد، این است که افراد بدون داشتن win های کوچک، میخواهند یک شبه win های بزرگ به دست بیاورند. مثل این است که بخواهند ناگهان از وضعیت lose big به win big پرش کنند! یعنی از عبارت اولِ خط اول رابطه لاجیکال فوق، به عبارت آخرِ خط دوم پرش کنند! مشکلی که پارسال در هجوم بدون پیش زمینه آنها به بازار سهام و امسال در هجوم آنها به بازار کریپتو ها شاهد بودیم.
                            دقیقا همین است اما نکته ی اصلی این هست که چرا افراد جامعه ی ما درصد زیادیشان اینگونه اند؟؟؟؟ علت در شکاف طبقاتی عمیق و con man های میلیاردر و حتی افرادی که کاملا شانسی سرمایه دار شده اند باید جست.

                            وقتی کنار دست شما با ریش و بی ریش با بستن یقه و گرفتن دستمال به دست راحت میتواند تسهیلات کم بهره بگیرد و اصل و فرع پول را هم بر نگرداند یا سمت دیگر شما با توسل به ساده زیستی و تقوای الهی تبر گردنش را نمیزند و ملاک منطقه است. شما بخود میگویید دو راه مانده یا دزد شویم یا ریسک را بالا ببریم...

                            همین فروم هم افرادی بودند که ریسک بالایی روی کریپتو کردند فکر کنم بالای 100 میلیارد بود تاپیکش را پیدا نکردم.. البته منکر آرزوی یک شبه پولدار شدن در ایران نمیشوم اما این در همه دنیا وجود دارد.

                            و نکته ی دیگر این هست که میزان مطالعه افراد در ایران به شدت پایین و میزان دهن بینی بشدت بالاست. و همه خود را عقل کل میدانیم و تکروی شدید علاقه به دیده شدن به هر صورتی خیلی رواج یافته. بطور خلاصه اول اکشن میگیریم بعد فکر میکنیم...

                            همه ی موارد بالا نتیجه اش میشود بدون win های کوچک به دنبال انتهای نخ باشیم...

                            دوستی داشتم در بیتکوینشصت داشت مغازه میفروخت بشدت با وی دعوا کردم در جهت منصرف کردنش و در آخر رابطه اش را با ما قطع کرد... این یک نمونه بودد از کسانی که حاضرند بدون کسب تجربه از دیگران جفت پا در دریای مباحث مالی بپرند...

                            البته حقیقتا بنظرم بالای 70 درصد از افراد جامعه مشکلات حاد روانی دارند به طرق گوناگون که البته 100 درصدشون خبر از مشکلاتشون ندارند و افراد از بیرون میتوانند راجع به این مشکلاتشان نظر دهند...
                            آخرین ویرایش توسط CHESTER.2020؛ 2021/06/11, 18:19.
                            نکنـــد پــــرده چـون فـــرو افتـــد.......داستــــان داستـــــان زر بــاشد/ زير اين نيم کاسـه هاي قشنگ .......نکنـــد کاســه اي دگـــر بـــاشد /
                            نکنـــد آنـکه درس ديـن مي داد....... از خــــدا پـاک بـي خبـر بـــاشد. . .

                            نظر

                            • کیمیاگر
                              عضو عادی
                              • Apr 2011
                              • 298

                              #29
                              پاسخ : تأملی بر مدیریت بهینه سبد سهام

                              در اصل توسط CHESTER.2020 پست شده است View Post
                              ..
                              و نکته ی دیگر این هست که میزان مطالعه افراد در ایران به شدت پایین و میزان دهن بینی بشدت بالاست. و همه خود را عقل کل میدانیم و تکروی شدید علاقه به دیده شدن به هر صورتی خیلی رواج یافته. بطور خلاصه اول اکشن میگیریم بعد فکر میکنیم...

                              همه ی موارد بالا نتیجه اش میشود بدون win های کوچک به دنبال انتهای نخ باشیم...
                              ....
                              نکات کاملا بجا و درستی هستند و من به نکات بالا فقط یک "میل به برنده شدن" را اضافه میکنم . انگار همه خودشان را در یک مسابقه میبینند که باید از دیگری جلو بزنند یا سر دیگری کلاه بگذارند. خیلی از افراد جدید الورودی که پارسال تازه شروع به فعالیت در بورس کرده بودند، ضمن صحبتهایشان طوری خرید و فروشهایشان را تعریف میکردند که انگار یک مسابقه ای در کار بوده و با زرنگی هرچه تمام تر توانسته اند سر دیگر خریداران یا فروشندگان را کلاه بگذارند و از آنها جلو بزنند.

                              همانطور که اشاره نمودید جامعه ما مشکلات روانشناختی زیادی دارد. البته از یک جنبه هایی حق دارد. زیر بار فشارهای زیادی است.
                              وقتی فردی که مشکلی دارد به روانشناسی مراجعه میکند، روانشناس اول میگذارد او خوب حرفهایش را بزند. بعبارتی خالی شود. سپس شروع میکند دانه دانه مشکلات رو برای وی حلاجی کردن و مسیر مناسب را نشان دادن.
                              یکی از مشکلات جامعه ما این است که همه فقط دوست دارند حرف بزنند (متکلم وحده) اما کسی به حرف و درد دل دیگری گوش نمیکند، چون نمیخواهد بار منفی دیگری به غصه های خودش اضافه شود.
                              امتحان کنید... در تاکسی وقتی کسی شروع کرد به نالیدن از وضعیت زندگی اش برای شما، رشته صحبت را از او بگیرید و رگباری شروع کنید به نالیدن از وضعیت زندگی خودتان. سریع سرش را میکند توی گوشی اش!

                              در نمای کلی، این میشود جامعه ای که روش درستی برای برون ریزی دردهایی که دارد به او تحمیل میشود ندارد، شروع میکند به سرریز شدن از روشهای دیگر. یا فرزندش را سلاخی میکند. یا مدام عکسهای غیرواقعی از زندگی مثلا لاکچری خودش در اینستاگرام میگذارد. یا شروع میکند به زورگویی. زورگویی که سلسله مراتبی از بالای هرم به پایین تسری پیدا کرده است. لایه های پایین به زورگویی بالایی ها که نمیتوانند چیزی بگویند بنابراین سر لایه پایین تر از خودشان خالی میکنند. مثل زورگویی صاحبخانه به مستاجرش.
                              و خیلی مشکلات دیگر...

                              نظر

                              • کیمیاگر
                                عضو عادی
                                • Apr 2011
                                • 298

                                #30
                                پاسخ : تأملی بر مدیریت بهینه سبد سهام

                                میخواستم یکسری نکاتی راجع به نوسان گیری بنویسم، اما گفتم تا در این صفحه هستیم و چند پست آخر راجع به مساله برد و باخت (سود و ضرر) است، یک مطلب دیگر به این مطالب اضافه کنم:


                                رفتارهای ما انسانها، در قبال مساله سود و ضرر، رفتارهای پیچیده ای است. این پیچیدگی زمانی بیشتر میشود که بخواهیم بین سود/ضرر قطعی و سود/ضرر احتمالی، تصمیم بگیریم و یکی را انتخاب کنیم.

                                دانشمندان و محققان زیادی در این زمینه تحقیقات کرده اند. که نتیجه اش شده است همان نظریات جذاب و خواندنی اقتصاد رفتاری.
                                یکی از این مباحث، نظریه چشم انداز هست. Prospect Theory . که توسط دنیل کانمن و ایموس تورسکی پایه گذاری و ارائه شد.

                                یک شاخه این نظریه میگوید که انسانها وقتی قرار باشد بین سود قطعی کم < و > سود احتمالی زیادتر یکی را انتخاب کنند، اغلب سودی که قطعیت دارد را انتخاب میکنند، هرچند مقدارش از حالت دیگر (سود بدون قطعیت) کمتر است.

                                مثلا: اگر به فردی بگویند دو تا انتخاب داری، یا اینکه بعنوان جایزه، به تو 50.000 تومان بدهیم، یا اینکه سکه بیندازیم و اگر خط آمد به تو 200.000 تومان بدهیم اما اگر شیر آمد هیچ جایزه ای نخواهی داشت.
                                با اینکه مقدار برد انتخاب دوم بیشتر است، اما اکثر افراد گزینه اول را انتخاب میکنند چون قطعی است.

                                وجه تسمیه چشم انداز بدین دلیل است که افراد، سود و زیان را از منظر چشم انداز ذهنی خودشان می سنجند، نه از منظر ریاضی و واقعی آن.
                                در این مثال، از منظر ریاضی هم اگر بخواهیم حساب کنیم، برد حالت دوم 100.000 تومان است (200.000*50%) که باز هم بیشتر از حالت اول است، اما افراد اینطور تصمیم گیری نمیکنند و برد قطعی هرچند کوچک را به برد احتمالی هرچند بزرگ ترجیح میدهند.
                                دلیل اینکه افراد در شناسایی سود در معاملات خودشان در بازار سهام نمیتوانند خوب عمل کنند یا مدام شاخه به شاخه میپرند، همین مورد است.

                                شاخه دیگری از نظریه چشم انداز میگوید ناراحتی حاصل از x تومان ضرر، بسیار بیشتر از خوشحالی حاصل از x تومان سود است، x=x و بهمین دلیل افراد تا جایی که میشود سعی میکنند از ضرر بگریزند.

                                شاخه دیگر این نظریه میگوید اگر قرار باشد افراد بین ضرر قطعی کم < و > ضرر احتمالی زیادتر یکی را انتخاب کنند، اغلب ضرر احتمالی را انتخاب میکنند. یعنی انتخابی برعکس شاخه اول.

                                یعنی حالا که پای ضرر به میان آمده، افراد ترجیح میدهند ریسک کنند و به سمت گزینه دارای احتمال بروند. دلیل اصلی این رویکرد همان مبحث Loss Aversion یا گریز از ضرر است. (شاخه دوم)

                                مثلا: اگر به فردی بگویند دو انتخاب داری، میتوانی بعنوان جریمه 50.000 تومان پرداخت کنی، یا اینکه بعد از پرتاب سکه، اگر خط بود 200.000 تومان باید پرداخت کنی اما اگر شیر آمد، لازم نیست جریمه ای پرداخت کنی. اغلب افراد گزینه دوم را انتخاب میکنند. یعنی ضرر احتمالی (هرچند بزرگتر) را به ضرر قطعی ترجیح میدهند.
                                چرا که از منظر چشم انداز ذهنی آنان، ناراحتی حاصل از ضرر 200.000 تومانیِ احتمالی، کمتر از ناراحتی حاصل از ضرر 50.000 تومانیِ قطعی است.
                                دلیل اینکه افراد هنگام نزولی شدن روند در شناسایی ضرر تعلل میکنند و به امید صعودی شدن احتمالی روند می نشینند، یا دلیل اینکه سهم در ضرر رفته را مدت زیادی نگهداری میکنند، این مورد است.

                                به طور کلی، وقتی پای سود به میان می آید، اغلب افراد قطعیت را ترجیح میدهند (Risk Averse میشوند) اما وقتی پای ضرر به میان می آید، اغلب افراد عدم قطعیت را ترجیح میدهند (Loss Averse میشوند)

                                در معامله گری در بازار سهام به وفور با این موارد مواجه میشویم. در زندگی عادی هم مثالهای بسیاری وجود دارند. از طرحهای تخفیفی که فروشگاهها میگذارند، تا قیمت گذاری اسنپ ، تا مسابقات تلویزیونی، تا حتی دعواهای زناشویی ( حتی اگر در زمینه مسائلی غیر مادی باشند ) ...

                                دوستان اگر درخصوص این مبحث نظری دارند یا مثالهای جالبی به ذهنشان میرسد، خوشحال میشوم بیان نمایند.

                                نظر

                                در حال کار...
                                X