****** زنگ تفريح بورسي ******

Collapse
X
 
  • زمان
  • نمایش
Clear All
new posts
  • عارف
    عضو عادی
    • Jan 2013
    • 229

    #436
    «گر مرید راه عشقی فکر بدنامی مکن ----- شیخ صنعان خرقه رهن خانه خمار داشت»

    بلبلي برگ گلي خوش رنگ در منقار داشت
    و اندر آن برگ و نوا خوش ناله هاي زار داشت

    گفتمش در عين وصل اين ناله و فرياد چيست
    گفت ما را جلوه معشوق در اين کار داشت

    يار اگر ننشست با ما نيست جاي اعتراض
    پادشاهي کامران بود از گدايي عار داشت

    در نميگيرد نياز و ناز ما با حسن دوست
    خرم آن کز نازنينان بخت برخوردار داشت

    خيز تا بر کلک آن نقاش جان افشان کنيم
    کاين همه نقش عجب در گردش پرگار داشت

    گر مريد راه عشقي فکر بدنامي مکن
    شيخ صنعان خرقه رهن خانه خمار داشت

    وقت آن شيرين قلندر خوش که در اطوار سير
    ذکر تسبيح ملک در حلقه زنار داشت

    چشم حافظ زير بام قصر آن حوري سرشت
    شيوه جنات تجري تحتها الانهار داشت
    آخرین ویرایش توسط عارف؛ 2013/05/06, 12:22.

    نظر

    • mbh686
      ستاره دار (1)
      • Mar 2013
      • 265

      #437
      [ نگهداری عضو قطع شده برای ]

      امیدوارم هیچ وقت برای شما و عزیزاتون پیش نیاد ولی اتفاقه دیگه. مهم اینه که ما بدونیم چطور باید تو اون شرایط رفتار کنیم و چطور باید یک عضو قطع شده رو تا زمان رسیدن به یک مرکز درمانی برای پیوند نگهداری کنیم.
      خییییییلی خیلی مهمه پس با دقت صحبتهای یک فوق تخصص پیوند اعضا رو بخونین

      اگر خدای نکرده بر اثر حادثه ای قطع عضو اتفاق افتاد سریعا عضو قطع شده را با سرم شستشو(سرم فیزیولوژیک) شستشو میدهیم و یک قطعه گاز استریل که با همان سرم شستشو آغشته شده دور آن میپیچیم. بعد آن را داخل 3-4تا پلاستیک فریزر قراز میدهیم و هواگیری میکنیم تا رطوبت سرم شستشو باقی بماند و هوا یا آب داخل نشود. و در آخر آن را داخل آب سرد قرار میدهیم تا به مرکز درمانی برسیم. دقت کنید "آب سرد" نه یخ؛ وقتی داخل یخ قرار دهیم در عضو یخ زدگی ایجاد شده و بافتهای زنده از دست میروند. آب یخ منظور آبی است که دمای بین 0تا4درجه داشته باشد.
      نگهداری در الکل بطور کل بافتها را منهدم و غیر قابل استفاده میکند.
      با این شرایط نگهداری میتوان امیدوار بود که تا 8-12ساعت و حتی بعضا تا 24 ساعت
      عضو قابل پیوند باشد و فرد بتواند به روند زندگی عادی اش ادامه دهد.

      شاید یه روزی به درد یکی بخوره، پس به امید بازگشت یک انسان به زندگی طبیعی اش ...

      نظر

      • mbh686
        ستاره دار (1)
        • Mar 2013
        • 265

        #438

        روزی پسر ارشد شیخنا نزد وی رفت و گفت :
        - می خواهم ازدواج کنم . شیخ ناگاه خرکیف شد و پرسید :
        نام دختر چیست ؟ مرد جوان گفت :
        - نامش سمسام السلطنه است و در همین دیار ما زندگی می کند . شیخنا ناراحت شد . صورت در هم کشید و گفت :
        - مرا ببخش که این گویم اما تو نتوانی با این دختر مذدوج شوی چون او خواهر توست ... جون مادرت از این موضوع چیزی به مادرت نگو ... مرد جوان نام سه دختر دیگر را آورد ولی جواب حکیم فرزانه برای هر کدام از کیس ها همین بود . با ناراحتی نزد ام گرامی خود رفت و گفت :
        - ننه من می خواهم ازدواج کنم اما نام هر دختری را می آورم آقام می گوید که او خواهر توست ! و نباید به تو بگویم . مادرش لبخند زد و گفت :
        - نگران نباش پسرم . تو با هریک از این دخترها که خواستی می توانی ازدواج کنی . چون تو پسر او نیستی...!
        مریدان نمیدانم از کجا آمدندی و خود را جر دادندی و رمیدندي

        نظر

        • محمدسعید
          عضو عادی
          • Apr 2013
          • 263

          #439
          در اصل توسط sinashavandi پست شده است View Post
          میخوام یه اندیکاتوری به بازار سرمایه معرفی کنم که دیگه هیچ تحلیلی برای خرید یا فروش لازم نباشه خیلی امتحانش کردم رد خور نداشته البته واسه من به درد نمی خوره حالا چرا جوابشو با توضیحی که میخوام بدم متوجه میشین:
          اخیرا متوجه شدم که هر سهمی که میفروشم بلافاصله (با اختلاف یکروز) روندش قطعا صعودی میشه و هر روز 4 درصد مثبت میخوره سهم هایی چون سهگمت شپنا شپدیس کنور غبشهر و ...:">
          بالاخره یکی هم از ایران بایستی اندیکاتوری اختراع میکرد بنازم ناز انگشتامو که به خریدارای سهمم اینچنین سود میرسونه !!!!
          با این اندیکاتور بدون استرس سرمایه گذاری کرده و هرروز 4% تضمینی سود عاید خود نمائیدL-)
          آقا من هم پایم
          من هم مثل شمام
          فردا می خوام پتروشیمی شیراز رو بفروشم(حد ضررم فعال شده) ببین از شنبه چه مثبتی بخوره این سهم:D
          شما اندیکاتورتو بساز واسه تاییدش با من هم هماهنگ کن ببین چه بترکونه بازار رو ...:D
          یا علی
          دوستان توجه نمایند این موج شماری هایی که دارم انجام میدم صرفا برای[B] تمرین[/B] است و [B]جنبه سیگنال دهی ندارد[/B]...

          نظر

          • mbh686
            ستاره دار (1)
            • Mar 2013
            • 265

            #440
            پاسخ : ****** زنگ تفريح بورسي ******

            روزی مریده ای طناز به نزد شیخ آمد و گفت : یا شیخ ، من از نعمت داشتن برادر و پدر محرومم ، و در دنیا مادری دارم که ثروت هنگفت پدرم به وی رسیده و چون بیمار است بزودی دار فانی را وداع گفته و تمام مال و مکنت وی به من میرسد ، آیا حاضری همسر من گردی تا از ثروت به ارث رسیده من بهره مند گردی ؟؟
            شیخ اندکی چانه خویش بخاراند و فرمود : نوچ ، همسر شما نمیشوم ...
            مریده زیر لب گفت : ایییشششش اکبیری منو بگو میخواستم آدم فرضت کنم و به خشم محضر شیخ را ترک بگفت و بسوی منزل راهی شد و چون به منزل رسید شیخ را بدید که با مادرش مزدوج شده و به سمت پدرش درآمده تا هم ارث مادر را کسب نماید و هم از ....................درآینده بهره مند گردد ....

            نظر

            • عارف
              عضو عادی
              • Jan 2013
              • 229

              #441
              پاسخ : ****** زنگ تفريح بورسي ******

              قسمتی از وصیت نامه ادوارد ادیش ، یکی از بزرگترین تاجران امریکایی در سن 76 سالگی

              من ادوارد ادیش هستم که برای شما می نویسم ، یکی از بزرگترین تاجران امریکایی با سرمایه ای هنگفت و حساب بانکی که گاهی خودم هم در شمردن صفرهای مقابل ارقامش گیج می شوم ! دارای شم اقتصادی بسیار بالا که گویا همواره به وجودم وحی می شود چه چیز را معامله کنم تا بیشترین سود از آن من شود ، البته تنها شانس و هوش نبود من تحصیلات دانشگاهی بالایی هم داشتم که شک ندارم سهم موثری در موفقیتهای من داشت .

              یادم هست وقتی بیست ساله بودم خیال می کردم اگر روزی به یک چهلم سرمایه فعلیم برسم خوشبخترین و موفقترین مرد دنیا خواهم بود و عجیب است که حالا با داشتن سرمایه ای چهل برابر بیشتر از آنچه فکر می کردم باز از این حس زندگی بخش در وجودم خبری نیست .

              من در سن 22 سالگی برای اولین بار عاشق شدم . راستش آنوقتها من تنها یک دانشجوی ساده بودم که شغلی و در نتیجه حقوقی هم نداشتم . بعضی وقتها با تمام وجود هوس می کردم برای دختر موردعلاقه ام هدیه ای ارزشمند بگیرم تا عشقم را باور کند و کاش آن روزها کسی بود به من می گفت که راه ابراز عشق خرید کردن نیست که اگر بود محل ابراز عشق دلباخته ترین عاشق ها ، فروشگاهها می شد !!

              کسی چیزی نگفت و من چون هرگز نتوانستم هدیه ای ارزشمند بگیرم هرگز هم نتوانستم علاقه ام را به آن دختر ابراز کنم و او هم برای همیشه ترکم کرد . روز رفتنش قسم خوردم دیگر تا روزی که ثروتی به دست نیاوردم هرگز به دنبال عشقی هم نباشم و بلند هم بر سر قلبم فریاد کشیدم : هیس ، از امروز دگر ساکت باش و عجیب که قلبم تا همین امروز هم ساکت مانده است ...

              و زندگی جدید من آغاز شد …

              من با تمام جدیت شروع به اندوختن سرمایه کردم ، باید به خودم و تمام آدمها ثابت می کردم کسی هستم . شاید برای اثبات کسی بودن راههای دیگری هم بود که نمی دانم چرا آنوقتها به ذهن من نرسید ...

              دیگر حساب روزها و شبها از دستم رفته بود . روزها می گذشت ، جوانیم دور میشد و به جایش ثروت قدم به قدم به من نزدیکتر می شد ، راستش من تنها در پی ثروت نبودم ، دلم می خواست از ورای ثروت به آغوش شهرت هم دست یابم و اینگونه شد ، آنچنان اسم و رسمی پیدا کرده بودم که تمام آدمهای دوروبرم را وادار به احترام می کرد و من چه خوش خیال بودم ، خیال می کردم آنها دارند به من احترام می گذارند اما دریغ که احترام آنها به چیز دیگری بود .

              آن روزها آنقدر سرم شلوغ بود که اصلا وقت نمی کردم در گوشه ای از زنده ماندنم کمی زندگی هم بکنم ! به هر جا می رسیدم باز راضی نمی شدم بیشتر می خواستم ، به هر پله که می رسیدم پله بالاتری هم بود و من بالاترش را می خواستم و اصلا فراموش کرده بودم اینجا که ایستادم همان بهشت آرزوهای دیروزم بود کمی در این بهشت بمانم ، لذتش را ببرم و بعد یله بعدی ، من فقظ شتاب رفتن داشتم حالا قرار بود کی و کجا به چه چیز برسم این را خودم هم نمی دانستم !

              اوایل خیلی هم تنها نبودم ، آدمها ی زیادی بودند که دلشان می خواست به من نزدیکتر باشند ، خیلی هاشان برای آنچه که داشتم و یکی دو تا هم تنها برای خودم و افسوس و هزاران افسوس که من آن روزها آنقدر وقت نداشتم که این یکی دو نفر را از انبوه آدمهایی که احاطه ام کرده بودند پیدایشان کنم ، من هرگز پیدایشان نکردم و آنها هم برای همیشه گم شدند و درست ازروز گم شدن آنها تنهایی با تمام تلخیش بر سویم هجوم آورد . من روز به روز میان انبوه آدمها تنها و تنها تر میشدم و خنده دار و شاید گریه دارش اینجاست هیچ کس از تنهایی من خبر نداشت و شاید خیلیها هم زیر لب زمزمه می کردند : خدای من ، این دگر چه مرد خوشبختیست ! و کاش اینطور بود ...

              وباز روزها گذشت ، آسایش دوش به دوش زندگیم راه می رفت و هرگز نفهمیدم آرامش این وسط کجا مانده بود ؟

              ایام جوانی خیال می کردم ثروت غول چراغ جادوست که اگر بیاید تمام آرزوها را براورده می کند و من با هزاران جان کردن آوردمش اما نمی دانم چرا آرزوها ی مرا براورده نکرد ...

              کاش در تمام این سالها تنها چند روز، تنها چند صبح بهاری پابرهنه روی شنها ی ساحل راه می رفتم تا قلقلک نرم آن شنهای خیس روحم را دعوت به آرامش می کرد .

              کاش وقتهایی که برف می آمد من هم گوله ای از برف می ساختم و یواشکی کسی را نشانه می گرفتم و بعد از ترس پیدا کردنم تمام راه را بر روی برفها می دویدم .

              کاش بعضی وقتها بی چتر زیر باران راه می رفتم ، سوت می زدم ، شعر می خواندم ،

              کاش با احساساتم راحتر از اینها بودم ، وقتهایی که بغضم می گرفت یک دل سیر گریه می کردم و وقت شادیم قهقهه خنده هایم دنیا را می گرفت ...

              کاش من هم می توانستم عشقم را در نگاهم بگنجانم و به زبان چشمهایم عشق را می گفتم ...

              کاش چند روزی از عمرم را هم برای دل آدمها زندگی می کردم ، بیشتر گوش می کردم ، بهتر نگاهشان می کردم ...

              شاید باورتان نشود ، من هنوز هم نمی دانم چگونه می شود ابراز عشق کرد ، حتی نمی دانم عشق چیست ، چه حسیست تنها می دانم عشق نعمت باشکوهی بود که اگر درون قلبم بود من بهتر از اینها زندگی می کردم ، بهتر از اینها می مردم .

              من تنها می دانم عشق حس عجیبیست که آدمها را بزرگتر می کند . درست است که می گویند با عشق قلب سریعتر می زند ، رنگ آدم بی هوا می پرد ، حس از دست و پای آدم می رود اما همانها می گویند عشق اعجاز زندگیست ، کاش من هم از این معجزه چیزی می فهمیدم ....

              کاش همین حالا یکی بیاید تمام ثروت مرا بردارد و به جایش آرام حتی شده به دروغ ! درون گوشم زمزمه کند دوستم دارد ، کاش یکی بیاید و در این تنهایی پر از مرگ مرا از تنهایی و تنهایی را از من نجات دهد ، بیاید و به من بگوید که روزی مرا دوست داشته است ، بگوید بعد از مرگ همواره به خاطرش خواهم ماند ، بگوید وقتی تو نباشی چیزی از این زندگی ، چیزی از این دنیا ، از این روزها کم می شود.

              راستی من کجای دنیا بودم ؟

              آهای آدمها ، کسی مرا یادش هست ؟؟؟ اگر هست تو را به خدا یکی بیاید و در این دقایق پر از تنهایی به من

              نظر

              • omidniki
                عضو جدید
                • Jan 2014
                • 12

                #442
                پاسخ : ****** زنگ تفريح بورسي ******

                آها پول نداشتن و عشق داشتن خیلی خوبه .الهی بمیرم ای کاش منم اگه پول داشتم از سر بیکاری می نشستم از این دست چرندیات خاطره می نوشتم.

                نظر

                • عارف
                  عضو عادی
                  • Jan 2013
                  • 229

                  #443
                  پاسخ : ****** زنگ تفريح بورسي ******

                  این روزها توی برف و یخبندان، پرنده ها به کمک ما انسان ها نیاز دارند.

                  نفری 5 هزار تومن گندم بخریم بریزیم لب پنجره یا بالکن یا پشت بام.

                  نظر

                  • milad97
                    عضو فعال
                    • Aug 2012
                    • 2520

                    #444
                    پاسخ : امروز چه کردید؟ چرا؟




                    این هم یه کلیپ خنده دار برای انبساط خاطر و فراموشی سرخی بازار
                    گربه خوابالو
                    لا اله الا انت سبحانک انى کنت من الظالمین

                    نظر

                    • عارف
                      عضو عادی
                      • Jan 2013
                      • 229

                      #445
                      پاسخ : ****** زنگ تفريح بورسي ******

                      دوستانی که عرضه های اولیه رو با چند تا کد می گیرند و با توجیهات مختلف سعی می کنن به خودشون بقبولونن که حقشونه اگه می فهمیدند که با این کار چه فرصت هایی رو از جلو روی خودشون حذف می کنن و چطور آیندشون رو (با بیماری های جسمی و روانی، همسر بد، فرزند بد، عدم موفقیت در کارها و خیلی چیزای دیگه) خراب می کنن، هیچوقت این کارو نمی کردند.

                      نظر

                      • مسعود حاجی
                        عضو عادی
                        • Feb 2014
                        • 48

                        #446
                        پاسخ : ****** زنگ تفريح بورسي ******

                        گاهی شاید مجنون زن باشد!/ عکس
                        از آنچه هستي، فروتر آي ، تا مردم تو را از آنچه هستي ، فراتر برند .

                        نظر

                        • مسعود حاجی
                          عضو عادی
                          • Feb 2014
                          • 48

                          #447
                          پاسخ : ****** زنگ تفريح بورسي ******
                          ورژن جدید بیلیارد




                          از آنچه هستي، فروتر آي ، تا مردم تو را از آنچه هستي ، فراتر برند .

                          نظر

                          • ارزو
                            عضو عادی
                            • May 2012
                            • 272

                            #448
                            پاسخ : ****** زنگ تفريح بورسي ******


                            >
                            >
                            > بی سوادان قرن ۲۱ کسانی نیستند که نمی توانند بخوانند و بنویسند ، بلکه کسانی هستند که نمی توانند آموخته های کهنه را دور بریزند
                            > الوین تافلر
                            >
                            > نعره هیچ شیری خانه چوبی مرا خراب نمی کند، من از سکوت موریانه ها می ترسم.
                            >
                            > به شخصیت خود….. بیشتر از آبرویتان اهمیت دهید.. زیرا شخصیت شما… جوهر وجود شماست.. و آبرویتان… تصورات دیگران نسبت به شماست
                            >
                            > باران که میبارد همه پرندها به دنبال سر پناهند اماعقاب برای اجتناب از خیس شدن بالاتراز ابرهاپرواز میکند این دیدگاه است که تفاوت را خلق میکند…
                            > ...گورستان ها پر از افرادی است که روزی گمان می کردن که . . . چرخ دنیا بدون آنها نمی چرخد
                            >
                            >
                            > مشکل فکر های بسته این است که دهانشان پیوسته باز است . . .
                            >
                            >
                            > “وین دایر”
                            > کـــــــــــم بــاش از کم بودنت نتــــــــرس اونی که اگـه کم باشی ولــــــــت میکنه، همونه که اگه زیـــاد باشی حیفو میلت میکنه. . .
                            >
                            > یک درخت هرچقدر هم که بزرگ باشد با یک دانه آغاز میشود,طولانی ترین سفرها با اولین قدم.
                            > (لائوتسه)
                            >
                            > انســـــــــانهاى بــــــزرگ ،دو دل دارنــــــــد ؛دلـــــى که درد مى کشـــــــــــد و پنهـــــــــــــــان است و دلـــــــــــــــى که میخندد و آشکـــــــــــــــار است.
                            >
                            > زمانی که خاطره هایتان از امیدهایتان قوی تر شدند ، روزگار افولتان در راه است . . .
                            >
                            > برخی آدمها به یک دلیل از مسیر زندگی ما می گذرند که به ما درسهایی بیاموزند که اگر می ماندند هرگز یاد نمی گرفتیم
                            >
                            > اگر میخواهی دروغی نشنوی ، اصراری برای شنیدن حقیقت مکن . . .
                            >
                            > آدم ها مثل عکس ها می مونند: زیاد بزرگشون کنی ، کیفیتشون میاد پایین
                            >
                            > کسانی که پشت سرتان حرف می زنند ، دقیقا به همانجا تعلق دارند، پشت سرتان
                            > وقتی به یکی زیادی تو زندگیت اهمیت بدی ؛ اهمیتتو تو زندگیش از دست میدی … . به همین راحتی …
                            >
                            > « در عجبم از زنان که از خدای به این بزرگی فقط یک شوهر می خواهند و از شوهر به این درماندگی همه دنیا را!!»
                            > شکسپیر
                            >
                            > به اندازه ی باورهای هر کسی ؛ با او حرف بزن …. بیشتر که بگویی ، تو را احمق فرض خواهد کرد …!!!
                            >
                            > اگر موفق شدید به کسی خیانت کنید،آن شخص را احمق فرض نکنید. بلکه بدانید او خیلی بیشتر از انچه لیاقت داشته اید به شما اعتماد کرده است..
                            >
                            > چه دوستم داشته باشی و چه ازمن متنفر باشی در هر صورت بهم لطف میکنی چون اگه دوستم داشته باشی تو قلبت هستم و اگه ازم متنفر باشی تو ذهنتم
                            > (شکسپیر)

                            نظر

                            • مسعود حاجی
                              عضو عادی
                              • Feb 2014
                              • 48

                              #449
                              پاسخ : ****** زنگ تفريح بورسي ******
                              نوشته شده توسط mohammadreza 66
                              برترین دانشمندان جهان در یک عکس!






                              از این جمع فقط انیشتین؛ ویلسون ، پلانک، ماری کوری ، بوهر ، و دایراک رو شناختم...
                              این بزرگان تاریخ فراموش شدنی نیستن...(همه شون البته)
                              فقط کسانی که کار تحقیقاتی کردن میدونن چقدر کار سخت و طاقت فرساییه و این ها چقدر انرژی و انگیزه داشتن...
                              از آنچه هستي، فروتر آي ، تا مردم تو را از آنچه هستي ، فراتر برند .

                              نظر

                              • مسعود حاجی
                                عضو عادی
                                • Feb 2014
                                • 48

                                #450
                                پاسخ : ****** زنگ تفريح بورسي ******
                                منبع: وبلاگ چراغ بورس


                                http://cheraghebourse.blogfa.com/



                                روزی مردی دوست داشت این ماشین را بخرد:







                                اما با خود گفت، پولهایم را جمع می کنم و نمی خرم، ناگهان اجل سر رسید و مرد آرزوی داشتن ماشین را با خود به گور برد:







                                پول ماشین به بچه نا اهلی افتاد، که هر سال به قصد قربت و مقاربت تایلند رفتی و واردات ویروس ایدز کردی و پژوی تیز رو خریدی و قرص اکس ترکاندی، تا اینکه روزی با ماشین به ایستگاه اوتوبوس رفتندی:






                                ای فرزند، این حکایت از ان بگفتم تا عبرت بگیری و بدانی که حکما گفته اند " اکنون" باید زندگی کرد!!
                                سعدی فرمود:
                                مال از بهر آسایش عمر ست نه عمر از بهر گرد کردن مال.
                                عاقلی را پرسیدند نیکبخت کیست و بدبختی چیست؟
                                گفت: نیکبخت آن که خورد و کشت و بدبخت آنکه مرد و هشت.

                                مکن نماز بر آن هیچ کس که هیچ نکرد

                                که عمر در سر تحصیل مال کرد و نخورد
                                حافظ می فرماید:حافظا تکیه بر ایام چو سهو است و خطا, من چرا عشرت امروز به فردا فکنم؟
                                از آنچه هستي، فروتر آي ، تا مردم تو را از آنچه هستي ، فراتر برند .

                                نظر

                                در حال کار...
                                X