******موشكافي هاي بنيادي ******

[*سامان*]

ویژگیهای منحنی تولید یکسان



1- همديگرو قطع نمیکنن؛ اگر دو منحنی تولید یکسان، همدیگرو قطع کنن، معنيش اينه که بنگاه مورد بحث، میتونه دو مقدار متفاوت از یک محصولو با ترکیباتی یکسان از سرمایه و کار تولید کنه، كه كلا غير ممكنه


2- شيب نزولي دارن؛ چون در اغلب موارد و نه همه موارد نهادهای میتونه جانشین نهاده دیگه اي بشه. اگر بنگاه مورد نظر بخواد سرمایه کمتری رو بهکار گیره، باید از نیروی کار بیشتری استفاده كنه؛ تا بتونه بههمون اندازه سابق، محصول تولید کنه و روی همون منحنی تولید یکسان باقی بمونه

3- نسبت به مبدا مختصات محدبن؛ چون نهادهها جانشیناي كاملی نیستن و نرخ نهایی جانشینی فنّی (Marginal Rate of Technical Substitution: MRTS)، نزوليه...........بعدن در مورد نرخ نهايي جانشيني فني توضيح ميدم

[*سامان*]

خواص منحنیهای تولید یکسان


1- مقادیر تولید، فیزیکی هستن؛ برای همین، قابل اندازه گيرين


2- تولیدکننده با هیچ قید و محدودیتی مواجه نیست؛ براي همين، در صورت لزوم، حتی ممکنه هزینه زیادی رو هم متحمل بشه؛ چون در صورتیکه قادر به افزایش میزان تولید خودش باشه ، میتونه هزينه هاي خودشم جبران كنه

[*سامان*]

نرخ نهایی جانشینی فنی



نرخ نهایی جانشینی فنی عبارتست از نسبت جانشینی دو عامل تولید با هموديگه، بهشرط ثابت موندن مقدار تولید ( بهشرط اون که بنگاه مورد بحث بر روی همون منحنی تولید یکسان پیشین باقی بمونه) است. بهطور مثال، نرخ نهایی جانشینی فنی کار L برای سرمایه K عبارتست از آن مقدار سرمایه اي که یک بنگاه میتونه در ازای استفاده بیشتر از یک واحد کار از دست بده و بازهم بر روی همون منحنی تولید یکسان پیشین باقی بمونه


نرخ نهایی جانشینی فنی K برای L عبارتست از نسبت تغییر K به L که بهصورت زیر نوشته میشه

[*سامان*]

رابطه نرخ نهایی جانشینی فنی با تولید نهایی



برای حركتاي خيلي كوچيك در طول منحنی تولید یکسان، نرخ جانشینی فنی برابر با نسبت تولید نهايي دو عامل توليده. اگر سطح تولید Q با استفاده دو عامل تولید K و L مقدار کمی تغییر كنه، اون وقت Q بهمقدار فرمول زیر تغییر ميكنه



در طول یک منحنی تولید یکسان، مقدار Q ثابته؛ بنابراین برابر با صفره. با قرار دادن صفر برای و با حل کردن معادله برای شیب منحنی تولید یکسان داريم




چون در طول منحنی تولید یکسان، L و K بهطور معکوس باید تغییر کنن، منفي است

[*سامان*]

اشكال منحنیهای تولید یکسان



1) منحنی L شکل؛ تو اين حالت، سرمایه و نیروی کار تولید به يه نسبت ثابتاستفاده ميشن؛اگه بخايم در راس منحني فعاليت داشته باشيم بع درد نميخوره چون میتونيم با استفاده از نهادههای کمتر، همون سطح از تولیدو در اختیار داشته باشیم. اگه استفاده از هر دوی نهاده ها، مستلزم پرداخت هزینه باشه؛ این تنها راه حداقل کردن هزینه ها برای تولیده. ترکیب سرمایه (ماشین چمنزنی) و نیروی کار برای کوتاهمدت مثال خوبی برای این مورده؛ چون همواره یک نفر مورد نیازه تا با یه ماشین چمنزنی مشغول بهکار بشه. تعداد بیشتر از هركدوم از عوامل بدون نیاز دیگری، بههیچ وجه نمیتونه تولید بیشتری را بههمراه داشته باشه

[*سامان*]

2) عوامل تولید جانشین (کاب-داگلاس)؛ این تابع، يه حالتيه بين دو حالت افراطی خطی و L شکل ..... منحنی تولید یکسان برای تابع کاب-داگلاس دارای حالت متعارف محدبه

[*سامان*]

3) منحنیهای تولید یكسان خطی؛




تو اين شرايط ، جانشینی كامل بين عوامل تولید وجود داره؛ كه به معني ثبات نسبت جانشینی بين عوامل تولیده..... صنعتی که همچين خصوصیتی داشته باشه، میتونه بسته به قیمت عوامل، تنها از نیروی کار و یا تنها از سرمایه استفاده کنه؛ که به ندرت میتونيم همچين فرایند تولیدی رو پيدا كنيم؛ چون هر ماشینی نیاز داره تا حداقل یه نیروی کار، دکمه اونو فشار بده و هر کارگری برای انجام کار به مجموعه ای از تجهیزات حداقلی نیاز داره

[*سامان*]

بقيشو درباره تركيب بهينه منابع توليد فردا ميگم.....از مباحث مقدماتي شروع ميكنيم و بعد كم كم وارد مباحث پيشرفته اقتصاد خرد ميشيم...البته كار من واقعا سنگينه...من بايد هم مفاهيم مديريت مالي و هم اقتصاد و هم حسابداري رو بگم و قبول بفرماييد كار مشكلي هست...اميدوارم كمو كاستيارو به بزرگي خودتون ببخشيد

[*سامان*]

ترکیب بهینه منابع تولید


هسته اصلی نظریه تولید، به اين موضوع اشاره داره كه یه تولیدکننده زمانیکه تحت شرایط محدودی عمل میكنه، چجوري بايد عوامل رو ترکیب کنه؟.... هر سطح مطلوبی از محصول میتونه بهطور طبیعی با تعدادی از ترکیبات متفاوتی از عوامل، تولید بشه..... تقریبا هر تولیدکننده ای هدفش به حداکثر رسوندن تولید تحت شرایط بودجه عملی و یا هدف به حداقل رساندن هزینه لازم برای تولید مقداری مشخص از محصوله..... تعقیب هرکدوم از هدفاي بالا رو بهش ميگن بهينه يابي مقيد..... این عمل، حداکثر کردن سود نیست؛ چون كه اگر هزینه یا تولید محدود بشه ، تولیدکننده نمیتونه سودو حداکثر کنه..... هنگامیکه نرخ نهایی جانشینی فنّی بين دو عامل تولید برابر با نسبت قیمت اون عوامل باشه، بنگاه، بالاترین سطح ممکن از تولید در برابر هر سطح مشخصی از هزینه یا پایینترین سطح ممکن از هزینه تولید برای هر سطحی از تولید رو کسب می کنه. ....اگر تولیدکنندگان قصد دارن هزینه تولید مقدار مشخصی از محصولو حداقل كنن یا با سطح مشخصی از هزینه، محصولو حداکثر كنن؛ باید در تعیین ترکیب بهینه عوامل به قیمتهای نسبی عوامل توجه کنن.... قیمت عوامل تولید، مثه قیمت کالاها، بهوسیله نیروهای عرضه و تقاضا در بازار تعیین میشه؛ ولی ما در اینجا فرض میکنیم که قیمت عوامل ثابت هستن....
قیمت عامل K رو با r و قیمت عامل L رو با w نشون ميديم.... هزینه کل استفاده هر مقدار از K و L برابره با



یعنی مجموع هزینه K واحد از سرمایه تو قیمت r برای هر واحد و L واحد از نیروی کار در قیمت w برای هر واحد.... اگر قرار باشه مبلغ ثابتی مثه هزینه بشه، تولیدکننده میتونه انتخاب خودشو از بين ترکیبهای دادهشده توسط رابطه زیر انجام بده




طول از مبدا و عرض از مبدا و همينطور شيب منحني هم هست



تولیدکننده ها دوس دارن تا هر سطحی از تولیدو كه زير نظر دارن ، در حداقل هزینه ممکن تولید كنن.... اونا با توجه به مقدار هزینهای که مصرفکننده ها، مایل به تقبل اون هستن، تلاش دارن، بالاترین سطح ممکن از محصولو با اون هزینه تولید كنن..... برای انجام این كار، تولید باید با کارآترین روش از لحاظ اقتصادی سازمان یافته بشه..... اگه از لحاظ نموداري بخايم تفسيرش كنيم فرض كنيد، که در قیمت عوامل w و r بنگاه مایله محصول مشخصشده توسط منحنی هم مقداری I در شکلو تولید کنه.... منحنیهای هزینه همسان KL، K₁L₁ و K₂L₂، نمایندهای از بینهایت منحنیهای هزینههای همسانی هستن...، که تولیدکننده میتونه در قیمتاي مشخص از عوامل انتخاب كنه..... بدیهیه كه بنگاه، پایینترین منحنی هزینه رو انتخاب ميكنه؛ تا بتونه سطح محصول مشخصشده با I رو تولید كنه..... بنابراین بنگاه در هزینهای که توسط منحنی هزینه همسان K₁L₁ مشخصشده تولید ميكنه...... هر هزینهای از منابع که پایینتر از اون باشه، بهطور مثال هزینهای که با منحنی KL مشخص شده عملی نیست؛ چون غیر ممکنه محصول مشخص شده با I رو بتونيم توسط این ترکیب از منابع تولید بكنيم...... هر ترکیبی از منابع که بالاتر از K₁L₁ مشخص شده باشه رد ميشه؛ چون مدیر بنگاه مایله كه سطح مطلوب محصولو در حداقل هزینه تولید کنه...... اگه ترکیب A یا B انتخاب بشه، در هزینهای که توسط K₂L₂ مشخص شده، تولیدکننده میتونه با حرکت بر روی منحنی I تا نقطه E هزینه رو تقلیل بده...... نقطه E ترکیب بهینه منابع رو نشون ميده؛ ترکیبی که تو اون 12Ko'> واحد از سرمایه و 12Lo'> واحد از نیروی کار استفاده میشه.... تعادل، موقعی بهدست میاد که منحنی هممقداری که تولید انتخابشده رو عرضه میكنه، درست بر یک منحنی هزینه همسان مماس باشه..... چون نقطه مماس معرف اونه كه دو شیب برابر هستن، تولید با کمترین هزینه ایجاب میكنه که نرخ نهایی جانشینی فنی نیروی کار برای سرمایه، برابر با نسبت قیمت نیروی کار به قیمت سرمایه باشه....... نسبت قیمت بازاری عوامل برای تولیدکننده نرخی رو بیان میکنه که تو اون یک عامل تولید میتونه جایگزین عامل ديگه بازار عوامل بشه...... نرخ نهایی جانشینی فنی نرخی رو نشون میده که تو اون تولیدکننده میتونه در تولید عمل جایگزینی رو انجام بده.... تا زمانیکه این دو نرخ يكي نباشه، تولیدکننده میتونه با حرکت در جهت برابری دو نرخ به هزينه پايينتري دست پيدا كنه. از لحاظ ریاضی نقطه بهینه بهشکل فرمول زیره






از طرف ديگه ممكنه بنگاه فقط مبلغ ثابتی رو برای تولید صرف کنه و مایل باشه که بالاترین سطح ممکن از محصولو در اون هزینه کسب كنه...... خط هزینه KL تو نمودار زیر هر ترکیب ممکن از دو عاملو در سطح مشخصی از هزینه و قیمت عوامل نشون ميده..... سه منحنی هم مقداری در شکل ترسیم شده ..... . در سطح مشخص شدهای از هزینه، سطح محصول Iq₃ غیر قابل دستيابيه.....


سطح محصول Iq₁ انتخاب نميشه؛ چون محصول سطح بالاتری از تولید امکانپذیره...... بالاترین سطح محصول مشخصشده هزینه با استفاده از L₀ واحد نیروی کار و K₀ واحد سرمایه تولید میشه..... در نقطه A، بالاترین هممقداری ممکن Iq₂، درست مماس بر خط هزینه همسان مشخص شده.... در مورد حداکثر كردن محصول، نرخ نهایی جانشینی فنی نیروی کار برای سرمایه برابر با نسبت قیمت عوامله

[*سامان*]

در پست بعدي منحني امكانات توليد رو بررسي ميكنم

[*سامان*]

ياد اين پست بخير

افستم واسه ما آدم شده داره دروغ ميگه

http://codal.ir/Reports/Exports/rekabU00eCL1tw5pDFbRVg%3d%3d.pdf

شركتي كه راحت 80 تومن ميتونه بسازه گزارش 50 50 ميده

نميدونم چرا جديدا همه شركتا فك ميكنن صدران....بابا صدرا يه حسابدار نخبه كار بلد داره كه مو لاي درزش نميره....حسابداراي شما كه به زور فارغ التحصيل شدن و بلد نيستن حسابسازي كنن چرا يه همچين دستوري بهشون ميديد كه حسابسازي كنن....قربونش برم دقيق 73 درصد پوشش داده....آفرين به اين حسابسازيتون

[*سامان*]

ياد اين پستم بخير

ذوب آهن نيومده زيان داره اونوقت تو بورسم ميخان عرضش بكنن... هنوز تو بورس نيومده حساباش ايراد داره واي به حال روزي كه بياد تو بورس

http://codal.ir/Reports/Exports/ONY4FuqAHeq3Ix9FxyHHzw%3d%3d.pdf

و امروز

http://codal.ir/Reports/FirstEPSEstimateDetail.aspx?LetterSerial=7Hirq0rLT OIVTaZKFSbeAQ%3d%3d

قربونت برم زمان چه چيز خوبي هستي......البته گروه كاشي و ساختمان هم يادم نميره كه گفتم كوتاه مدت بالا نميره ولي رفت بالا

[*سامان*]

تجديد ارزيابي به زبون كوچه بازاري


دوستان ميخام تجديد ارزيابي رو به زبون ساده واستون توضيح بدم....اينقد بندو تبصره داره كه يه نفر ميخونه گيج ميشه

نگا كنيد در ترازنامه سمت راست و چپ بايد باهم برابر باشه...حالا شركت ميخاد تجديد ارزيابي كنه....يه زمين خريده 2 ميليون تومن حالا كارشناسا اون زمينو 10 تومن قيمت گذاري ميكنن...بنابراين 8 ميليون تومن سمت راست ترازنامه سنگين ميشه...براي اينكه سمت راست با چپ برابر بشه بايد 8 ميليونم به سمت چپ اضافه بشه...خب اين 8 ميليون كه نميشه به بدهي اضافه بشه ميره به حقوق صاحبان سهام اضافه ميشه...يعني سرمايه شركت.....يعني افزايش سرمايه.....حالا شركت 2 ميليون تومن سرمايه داشته و 8 ميليون ميخاد افزايش پيدا كنه و اين يعني 400 درصد افزايش سرمايه......حالا سرمايه شركت بالا رفته ولي زيان انباشته شركت همون قبليه فقط در مقايسه با بزرگي سرمايه كوچكتر به نظر ميرسه.....اين نوع افزايش سرمايه چون منابع نقدي وارد شركت نميكنه هيچ تاثيري بر سودآوري شركت نداره فقط شركت رو از شمول ماده 141 خارج ميكنه...همين.....اينقد اين موضوع پيچيده نيست

[بوف کور]

ماشالله به شما
خدا قوووت .........:)

[*سامان*]

ماشالله به شما
خدا قوووت .........:)

ممنونم:">