کارگاه

Collapse
این تاپیک بسته شد.
X
X
 
  • زمان
  • نمایش
Clear All
new posts
  • mhjboursy
    ستاره‌دار (۱۳)
    • Jul 2013
    • 18270

    #5746
    پاسخ : کارگاه

    برای اندیشه
    =======

    پاک کردن صورت مسئله
    =============


    سلام؛
    در پی تفکرهایی که پیشتر با هم اینجا داشتیم...
    می خواهم باز هم به این بیاندیشم که چرا یک سری از نمودارها این گونه اند. چرا استاندارد و بهنجار نیستند؟
    در حقیقت من با این تفکر می خواهم صورت مسئله را عوض کنم... آری... چه اشکالی دارد؟ گاهی پیش می آید اصلا خود مسئله مشکل دارد... نه پاسخ... آخر هر کاری می کنی می بینی هیچ پاسخی با نمودار ما درست از آب در نمی آید...
    بگذار واضح تر و مشخص تر صحبت کنم...
    پیش تر گفته بودم که برخی از نمودارها هستند که مریض هستند... و اگر خاطرتان باشد برنامه ای نوشتم (و شاید کدش را هم اینجا گذاشتم) که شمع های معیوب را نشان می داد... (دست کم خاطرم هست که شمع های معیوب را در چند نمودار نشانتان دادم... و عرض کردم که نشانگر ها روی این شمع های معیوب اشتباه می کنند...)
    علاوه بر شمع های معیوب دست کاری حقوقی ها هم هست... یا بازیگران بزرگ حقیقی...
    علاوه بر اینها گونه ی بورس ما هم هست... یعنی اینکه بورس ما به خاطر کم عمق بودنش و اینکه نقدینگی درست و حسابی توی آن پخش نشده مشکلات خاص خودش را دارد که توضیح داده ام و دیگر اطاله ی کلام نمی کنم...
    علاوه بر اینها وضع ولوشو اقتصادی میهن عزیزم هم هست... (اگر کسی خواست بیشتر توضیح می دهم چگونه ممکن است تحریم ها و نفت محور بودن اقتصاد و ارگان محور یا دولتی بودن اقتصاد ما باعث می شود نمودارها از حالت استاندارد خودشان خارج شوند)
    علاوه بر اینها قوانین من درآوردی و مسخره ی سازمان بورس ما هم هست... مثلا عدم اجازه ی اصلاح یا رشد بیش از 5 درصدی به نمودارها راحت می تواند نمودارها را خراب کند. در حقیقت چرخه ی معمولی ای که باید یک نمودار قیمتی داشته باشد با این قوانین احمقانه دچار تغییر حالت می شود... و بیشتر یا کمتر و نیز کوتاه مدت تر یا بلند مدت تر از حالت اصلی، نمودار افت و خیز خواهد کرد... (دیگر از یک ماه، شش ماه یا یک سال بسته بودن نمادها چیزی نمی گویم یا از قوانین احمقانه ی نیم ساعت بازگشایی اول صبح و حجم مبنا و قیمت پایانی و یک روز در میان بودن خرید و فروش یک سری سهام و و و )
    همه ی اینها به من می گوید که ممکن است اصلا صورت مسئله مشکل داشته باشد... یعنی پاسخ و راه حل درست است ولی صورت مسئله اشتباه است...
    (اکثر اینها البته مربوط به کشور خودمان می شود... ولی احتمالا یا بهتر است بگویم حتما در سهام تمام کشور ها یا حتی در سطح بزرگی مانند فارکس و کالاها هم احتمالا برخی از این موارد هست... (البته هر موردی باشد احتمالا آنها قوانین من درآوردی را دیگر ندارند و این تنها مختص بازار بورس ایران است و بس!))

    این موارد را گوشه ی ذهنتان داشته باشید...

    بر می گردیم به راه حل هایی که داریم... یادتان باشد چندین بار در این جستار از گاز و ترمز و تاب و تاب سوار صحبت کرده ام...
    شما می آیید یک نمودار را بررسی می کنید... می بینید به زیبایی ماشین رفته ته دره و از آنجا قشنگ زده دنده یک و دنده دو و بعد دنده سه و خیلی قشنگ هم گاز داده و دارد سرعت زیاد هم می شود و الان است که از دره بیاید بیرون و یک راست راهش را به سمت قله طی کند و ... که یک باره روند خراب می شود!
    چه شد؟ چه شد؟ جریان چیست؟
    جریان این است که یکی از آن موارد بالا وجود دارد و هر چند راه حل درست است و در حالت عادی می بایست این راه حل جواب می داده... ولی به خاطر اینکه خود صورت مسئله مشکل دارد کار خراب شده...
    یعنی طبق معمول تاب به آن بالا که می رسد باید بیاید پایین... یعنی هر جور فکر کنی این طبیعی است... طبیعت تاب است... طبیعت خودرو این است که با گاز دادن راه بیافتد... این طبیعت ماشین است... ولی چرا راه نمی افتد؟؟؟؟
    خوب معلوم است... برای اینکه یک چیزی اینجا غیر طبیعی است!
    به طور طبیعی تاب باید بعد از اینکه بالا رفت و مکس کرد بیاید پایین... اگر نیاید پایین خوب... صورت مسئله اشکال دارد. یعنی اینکه ما تفسیر کرده ایم و راه حل ارائه کرده ایم که «هرگاه تاب بالا بود و دیگر بالا نرفت باید بیاید پایین» درست است. حتی با صرف دید طبیعی یک راه حل جامع و کامل هم هست! منتها مسئله اینجا است که غیر طبیعی بودن را ما در نگر نگرفته ایم...

    حالا باید چه کار کرد؟
    خوب... راه حل هایی که به ذهن من می رسد یکی این است که نمودار را با مشاهده و بررسی های میدانی و غیر خودکار خودمان ترکیب کنیم...
    یعنی نمودار امروز به ما می گوید طبیعتش این است که بالا برود... ولی ما یک نگاه به مسائل سیاسی و وضعیت اقتصاد و وضعیت همگروهی ها و خواست بازیگر (که حدس زده ایم) و قوانین من درآوردی شاپور و دوستان بیاندازیم... بعد در کل ببینیم به حرف نمودار عمل بکنیم یا نه...
    خوب... این کار هم سخت است و هم باب میل من نیست...

    راه حل اصلی این است که داده ها را (به صورت خودکار و نه دستی) از دل نمودار بکشیم بیرون و نسبت به (طبیعی یا) غیر طبیعی بودن نمودار دو تا کار انجام دهیم:
    یکی اینکه نمودار را بهنجار کنیم! یعنی اصلا مسئله و صورت مسئله را عوض کنیم! یعنی روش هایی اتخاذ کنیم که منجر به از بین بردن موارد اشتباه شود... خود به خود برخی جاهای نمودار را نادیده بگیرد یا برخی جاها را به نمودار اضافه کند! یا کلا قیافه نمودار را برایمان طوری عوض کند و طوری نمودار را تفسیر کند که همه چیز خوب شود...
    یکی دیگر اینکه ببینیم کدام قسمت ها خراب است... چه مشکلی دارد... جریانش چیست... و طبق وضعی که پیش آمده بررسی و تصمیم مجزا داشته باشیم...
    مورد اول شبیه آن کاری است که گفتیم... یعنی فشرده سازی درصدی...
    مورد دوم شبیه این است که نمودار یک نماد را با نمودار ِ نماد ِ گروه ِ صنعتی ِ شامل آن ادغام کنیم... حالا یا در سطح بررسی یا در سطح تصمیم (پیشنهاد/Signal).

    ایده در این خصوص فراوان است... بگذار چندتایش که اکنون به ذهنم می رسد را عرض کنم:
    • فشرده سازی درصدی.
    • بررسی نمودارهای هفتگی و ماهانه.
    • مکدی 1-500 یا مکدی 1-all گرفتن از نمودار اصلی.
    • به جای شکاف های زمانی خط صاف افقی گذاشتن. یا خط مورب.
    • یا به جای شکاف های قیمتی، زمان اضافه کردن و خط مورب گذاشتن.
    • بررسی نمودارهای مرتبط (به صورت خودکار) یعنی نمودار کالاها و بورس های جهانی و نسبت های نرخ ارزها و قیمت نفت (به عنوان آتش ِ زیر دیگ ِ اقتصاد ایران) و نمودار صنایع مختلف و نمودار شاخص کل.
    • مربع های گن گذاشتن و تمام حرکات (زیگزاگ های) مثلا 10 درصدی را در بازه های زمانی یک واحدی (مثلا ده روزه) قرار دادن.
    • حذف شمع های بیمار یا ادغام چندین شمع بیمار پشت سر هم.
    • حدف یا ادغام روزهایی که افت و خیز آنها خیلی کم یا خیلی زیاد است. («خیلی کم» اشاره به عدم پویایی بازار ناشی از کم حجمی یا پر حجمی (شناوری زیاد) در آن نماد دارد و افت و خیز «خیلی زیاد» هم اشاره به قوانین احمقانه ی سازمان بورس و سرکوب میل بازار به تغییر و ممانعت سازمان بورس دارد که مثل فنر جمع می شود و از یک جا (مثلا گره معاملاتی یا پس از توقف بلند مدت) خودش را نشان می دهد).
    • حذف و یا ادغام و یا حتی تکثیر و بسط دادن شمع هایی که به صورت خط افقی (دوجی بدون سایه) هستند و به خاطر قوانین بورس تهران درآمده اند.
    • حذف پیشنهادهایی که در زمان شناسایی اشکال و بیماری و غیر استاندارد بودن صادر می شوند.


    • استفاده از نشانگرها یا راهبردهایی که ورای این مسائل بتوانند حرکت کنند و کلا بهنجار بودن یا نبودن نمودار برایشان مهم نباشد.
    آخرین ویرایش توسط mhjboursy؛ 2018/01/20, 15:48.
    «محمد حسین» هستم.
    امیرالمومنین(ع):برای دنیایت چنان کار کن که گویا همیشه زندگی خواهی کرد و برای آخرتت چنان که گویا فردا خواهی مرد.

    نظر

    • mhjboursy
      ستاره‌دار (۱۳)
      • Jul 2013
      • 18270

      #5747
      پاسخ : کارگاه

      پیشنهاد خرید
      =======

      آینده هم پیشنهاد خرید است انگار. اینجا بنویسم تا بعدا بهتر بررسی اش کنم.
      «محمد حسین» هستم.
      امیرالمومنین(ع):برای دنیایت چنان کار کن که گویا همیشه زندگی خواهی کرد و برای آخرتت چنان که گویا فردا خواهی مرد.

      نظر

      • mhjboursy
        ستاره‌دار (۱۳)
        • Jul 2013
        • 18270

        #5748
        پاسخ : کارگاه

        محمد حسین ادیب
        ===========

        ماهيت دقيق تحريم هاي جديد آمريكا
        ======================



        ?طي يك ماه گذشته ، شخصيت هاي حقيقي و حقوقي متعددي در ايران تحريم شده اند و تحت تأثير گفته هاي ترامپ فضا “تحريم محور “ شده است

        ?تحريم اصلي عليه ايران ، كه با وجود برجام لغو نشد و تحريم هاي ديگر در مقايسه با آن تقريبا هيچ بود ، عدم امكان تسويه حساب بدهي تجارت خارجي بوسيله شبكه بانكي بود ، تقريبا تا يك ماه قبل تسويه بدهي ناشي از تجارت خارجي بوسيله صراف ها انجام مي شد و نه بانكها و تحريم در اين قسمت واقعي و تأثير گذار بود

        ?اما در يك ماه گذشته امكان تسويه بدهي تجارت خارجي با اروپا بوسيله شبكه بانكي ايران فراهم شد و صرافي هاي ايران امكان يافتند تا تجارت با اروپا را از طريق شبكه بانكي تسويه كنند

        ?مهم ترين بخش تحريم ، متوقف شدن امكان تسويه حساب تجارت خارجي از طريق شبكه بانكي بود كه در ارتباط با اروپا لغو شد اما فضاي رسانه اي ايجاد شده است كه تحريم ها تشديد شده يا تشديد خواهد شد

        ?تعدادي شخصيت حقيقي و حقوقي جديد طي ماه گذشته، تحريم شده اند كه از منظر اقتصادي ، تحريم آنها اثري بر اقتصاد ايران نداشته است

        ?نگارنده به عنوان مشاور يكي از صرافي هاي بزرگ كشور ، هفته گذشته در جلسه اي با حضور مسئول ارز يكي از بانكهاي ارز محور ، پيشنهاد آن بانك براي تسويه كليه مبادلات ارزي اين صرافي را مورد بحث و ارزيابي قرار داد بانك پيشنهاد ميكرد تا ال سي به سبك قبل از تحريم مجددا برقرار شود يعني در ارتباط با اروپا ، همه چيز به روال قبل از تحريم بازگشت كرده است ال سي به سبك قبل از تحريم ، احيا شده است

        ?در مورد تحريم هاي گذشته هم ، تحريم ها را مي توان بگونه ي ديگري ديد ، گفته مي شد كه در دوران تحريم ، پول نفت ايران بلوكه ميشد ، يعني ما نفت را صادر ميكرديم اما نمي توانستيم از بخشي از آن استفاده كنيم اين ظاهرا درست بود اما در دوران ٤ ساله تحريم از سال ٩١ لغايت ٩٤به حسب آمار بانك مركزي ايران ( سايت بانك مركزي ، نماگر اقتصادي سال ٩٤ صفحه ده قسمت مربوط به تراز پرداختها ) ٢٢٢ ميليارد دلار صادرات نفتي داشت ، قبل از تحريم ايران ٤٧ ميليارد دلار در خارج از كشور سپرده بانكي داشت و روز پس از امضاي برجام ، سپرده بانك مركزي در خارج ٥٥ ميليارد دلار بود ، يعني ايران تقريبا همه پول ناشي از صادرات نفت را در دوران تحريم استفاده كرده بود

        ?چگونه ممكن است ايران ٢٢٢ ميليارد دلار صادرات نفتي داشته باشد و پول نفت بلوكه شود و سپرده بانك مركزي كه پول نفت در آن ريخته ميشود فقط ٨ ميليارد افزايش داشته باشد

        ?درست ترين نقد در خصوص بلوكه كردن پول نفت ايران را زنگنه وزير نفت اظهار داشت كه خروج پول نفت از چين ١٠ درصد و از كره ١٧ درصد هزينه اضافي براي ايران ايجاد كرد ، در عمل به غير از هزينه اضافي ١٠ تا ١٧ درصدي ، بقيه بلوكه كردن پول نفت ايران جنبه سمبليك داشت و جدي نبود ، نه اينكه بلوكه نمي شد بلكه بلوكه شدن فقط يك هزينه اضافي ايجاد ميكرد ، اگر بلوكه كردن پول نفت ايران در دوران تحريم ، به معناي تحميل هزينه اضافي ١٠ تا ١٧ درصدي بود ، بله بلوكه كردن معنا داشت ولي چيزي بيش از اين نبود

        ?گفته ميشود كه ايران در سال ٩١ تحريم شد و نفت ايران را نخريدند در سايت بانك مركزي بخش مربوط به نماگر هاي اقتصادي سال ٩٣ صفحه ١٠ به نقل از وزارت نفت آمار صادرات نفت در سال ٩٠ ( قبل از تحريم ) و ٩١ ( اوج تحريم) آمده است در سال ٩٠ صادرات نفت روزانه ٢١٠٧ هزار بشكه در روز و در سال ٩١ حدود ١٩٠٠ هزار بشكه بود يعني با تحريم صادرات نفت ايران در سال ٩١ فقط ١٠ درصد كاهش يافت، همه تبليغات رسانه اي غرب كه نفت ايران تحريم شد به معني كاهش ده درصدي صادرات نفت بود

        ?گفته ميشود با تحريم در سال ٩١ دلار به شدت گران شد كه درست است اما علت افزايش قيمت ارز در سال ٩١ اين بود كه براي مدت يك دهه ، سالانه ١٥ درصد تورم وحود داشت و دلار ثابت بود ، علت افزايش قيمت ارز در سال ٩١ ، ثابت بودن يك دهه اي قيمت ارز بود و اقتصاد ايران ظرفيت چنين افزايشي را داشت و البته تحريم ، به ظرفيتي كه وجود داشت كبريت زِد ، اما حتي اگر تحريم واقع نشده بود اكنون نرخ ارز تفاوت جدي با قيمت هاي موجود نداشت

        ?تحريم دو رو دارد ، يك روي آن خيلي شديد است و روي ديگر آن بيشتر جنبه سمبليك و نمادي دارد ، تحريم را بايد جدي گرفت و كسي منكر تحريم و آثار آن بر اقتصاد ايران نيست و ميتوان داده هائي ارائه داد كه تحريم مؤثر است ، اما جنبه نمادي ، سمبليك و تبليغاتي تحريم ، بسيار بيش از جنبه عملياتي و واقعي آن است

        ?يك نكته را فراموش نكنيد در اوج تحريم ايران ٢٢٢ ميليارد دلار صادرات نفتي داشت و فقط ٨ ميليارد دلار آن را استفاده نكرد ، تحريم دردسر درست ميكند اما جنبه نمادين دارد





        سود فعالين اقتصادي به يك سوم گذشته كاهش يافته و روند كاهشي سود ادامه دارد
        ==================================================


        ?هشتاد درصد منبع سود فعالين اقتصادي در گذشته ، تورم بود اكنون نيز تورم وجود دارد اما جنس تورم تغيير كرده و تورم موجود فقط هزينه جاري فعالين اقتصادي را بالا مي برد بدون اينكه منشاء سود باشد ، يعني سود ناشي از تورم حذف شده است

        ?در وضع موجود منبع سود در ٨٠ درصد موارد ، سود عملياتي است

        ?با حذف تورم به عنوان منبع سود فعالين اقتصادي ، سود خالص به يك سوم گذشته كاهش يافته است

        ?خرده فروشان بطور متوسط با سود ٣٠ درصد كالاي خود را ميفروشند و اين نسبت تغييري نكرده اما فروش آنها در سطحي كاهش يافته كه خالص سود به يك سوم گذشته كاهش يافته است

        ?روند كاهش سود خالص ناشي از فعاليت همچنان ادامه دارد

        ?احتمالا سود ناشي از كسب و كار در سال آينده ٢٠ درصد ديگر نسبت به نقطه موجود، كاهش مي يابد

        ?روند كاهشي سود به سبب تشديد روند رقابت در اقتصاد است ، اقتصاد ايران به سبب كاهش قيمت نفت ، به سرعت در حال رقابتي شدن بيشتر است

        ?مشاهدات من از مشاوره هائي كه انجام مي دهم حداقل نشان ميدهد اقتصاد به سبب افزايش نرخ ارز فقط در ماه گذشته ، پنج درصد رقابتي تر شده است

        ?كاهش سود ، باعث شده تا افراد غير حرفه اي در هر كسب و كاري ، دچار تنگي نفس شوند ، بازار در حال اخراج غير حرفه اي ها از فضاي كسب و كار است

        ?مشاهدات من از فضاي كسب و كار نشان مي دهد ٣٠ درصد از فعالين اقتصادي در بخشي كه فعالند اينكاره نيستند و در دوران رونق وارد آن بخش شده و در دوران ركود بايد بخش را ترك كنند

        ?عصر حضور آماتور ها در كسب و كار ها به پايان دوران تاريخي خود نزديك شده است

        ?با حذف آماتور ها از كسب و كار طي يكسال آينده ، غول هاي رقابتي در فضا باقي مي مانند كه به كاهش بيشتر سود خالص مي انجامد




        برندگان و بازندگان افزايش نرخ ارز
        ===================

        ?كساني كه در سپتامبر با نرخ ٢٠٠٠٠ بيت كوين خريده اند اكنون با نرخ ١١٧٠٠ نزديك به چهل درصد زيان كرده اند

        ?از يكسال قبل ، امكان خريد شش ماهه ارزي از كره جنوبي فراهم شد ، تجار زيادي از اين شيوه استفاده كردند ،جنس وارداتي را با نرخ ريالي چند ماه قبل فروخته اند و اكنون بايد با نرخ جديد ، جايگزين كنند كه زيان قابل ملاحظه است

        ?با آمار بانك مركزي عده اي پنجاه ميليارد دلار بدهي ارزي دارند با افزايش نرخ ارز اينها به شدت بازنده شده اند

        ?بانكهاي ايران دو دسته اند : بانكهاي ارز محور و بانكهاي ريال محور ،هشتاد در صد بدهكاران ارزي بانكهاي ارز محور، كساني هستند كه در سال ٩٠ و ٩١ جنس خود را با دلار ١٠٠٠ تومان فروختند اما از ال سي بانكي استفاده كردند به عبارت ديگر جنس را با دلار ١٠٠٠ تومان فروختند و تا خواستند ال سي را يك سال بعد باز پرداخت كنند نرخ دلار ٣٦٠٠ تومان شده بود اين بدهي همچنان باقي مانده و حالا از ٤٠٠٠ تومان عبور كرده است

        ?هشتاد درصد بدهكاران فعلي ارزي به بانكها ، كساني هستند كه ضربه سال ٩١ را نتوانستند تحمل كنند و كساني كه جز اين تصور ميكنند اطلاعي از وضع بانكها ندارند

        ?بدهكاران ارزي بانكها در ٩٠ درصد با اين نرخ ارز قادر نيستند بدهي خود را پرداخت كنند متقابلا بانكها ، سپرده ارزي سپرده گذار را به عده ديگري وام ارزي داده اند بانكهاي ارز محور ، از يك سو بايد پول سپرده گذار ارزي را به نرخ روز پرداخت كنند و از سوي ديگر ٩٠ درصد وام هاي ارزي به معوقه تبديل شده است

        ?سخن بر سر ٥٠ ميليارد دلار ، سپرده ارزي است كه به اين طريق به عده ديگري داده شده است

        ?بسياري از تجار از پارچه وارداتي از دبي را يكساله مي فروشند و معادل همين نيز به درهم به تجار دبي ، بدهي داشتند اين دسته از تجار زيان قابل ملاحظه كرده اند

        ?شبيه مثال پارچه متعدد، در ديگر بخش ها وجود دارد

        ?سقوط قيمت دلار به ٣٧٠٠ تومان در فصل انتخابات عده زيادي را خواب كرد و در سطح وسيع ريالي جنس خود را فروختند و ارزي حالا بايد با نرخ هاي جديد ، آن را بپردازند

        ?نگارنده كه در كانال به دفعات نوشت هيچ چيز به اندازه نرخ ارز گران نميشود قضيه را درست ديده بود

        ?اما واكنش بازار به افزايش هاي اخير نرخ ارز چيست ؟ معمولا عمده فروش جنس خود را مدت دار مي فروخت فروش نقدي وجود داشت اما نادر بود

        ?فضاي موجود انتظارات تورمي را بالا برده و فروش نقدي وزن بالاتري پيدا ميكند اما خرده فروش ، فاقد نقدينگي است و نمي تواند نقدي بخرد

        ?لذا گرايش به فروش نقدي يا كاهش زمان فروش غير نقدي ( كاهش زمان فروش غير نقدي مثلا از ٤ ماه به يك ماه ) آهنگ غالب بازار ميشود و اين به كاهش فروش منجر ميشود به عبارت ديگر ، واكنش بازار به صورت كاهش فروش خود را نشان ميدهد

        ?هشتاد درصد بازاري ها اين ظرفيت را ندارند كه نفروشند و چك هاي خود را پاس كنند

        ?تعدادي از مصرف كنندگان هم دست از خريد بر مي دارد و منتظر مي مانند و اين بحران كساني كه چك شان امروز سررسيد ميشود را تشديد مي كند

        ?با افزايش نرخ ارز نه حقوق مردم افزايش يافته و نه درآمد مصرف كننده اضافه شده ، ارز گران شده اما درآمد مردم اضافه نشده لذا افزايش نرخ ارز ، به كاهش مصرف مي انجامد كاهش مصرف از منظر فعال اقتصادي يعني كاهش فروش

        ?به صورت صريح ، افزايش نرخ ارز به كاهش فروش ميانجامد اما فعال اقتصادي بر اساس تداوم فروش در سطح سابق ، چك داده و تعهد قبول كرده است

        ?اختلاف بين قيمت عمده فروشي كالا در خارج با قيمت خرده فروشي در داخل بطور متوسط حدود ٧٠ درصد است البته اين ٧٠ درصد فقط نصيب يك نفر نميشود ٤ تا ٨ درصد هزينه حمل است ، ٢١ درصد پرداخت هاي گمركي است ، ٢ تا ٨ درصد سود وارد كننده است ، ٣٠ درصد سود خرده فروش است ، ...اتفاقات فوق باعث ميشود تا سود ٧٠ درصدي به حدود ٦٢ تا ٦٣ درصد كاهش يايد افزايش ١٠ درصدي نرخ ارز فقط به افزايش ٣ درصدي كالاهاي وارداتي منجر ميشود و اين به معناي اين است كه بازار رقابتي تر ميشود

        ?مجموعه عوامل فوق ، باعث ميشود تا به ميزاني كه دلار گران ميشود كالا با منشاء دلاري گران نشود بايد سود واسطه ها در امر واردات كاهش يابد

        ?اما كاهش ٧ درصدي سود واردات در بخش هزينه حمل ، پرداخت هاي گمركي ، سود وارد كننده اصلي قابل اعمال نيست و بيشتر بايد به خرده فروش منتقل شود

        ?يك دسته از مغازه داران ، از خود مغازه اي ندارند و مغازه را اجاره كرده اند ، دسته اي سرمايه در گردش ندارند و سرمايه در گردش را هم با بهره ٣ درصد در ماه تامين ميكنند ، كساني كه نه مغازه دارند و نه سرمايه در گردش و معمولا فروش اندكي هم دارند ( سيستم فروش آنها متكي است بر فروش اندك و سود بسيار ) فقط با سود ٣٠ درصدي ميتوانيد اقتصادي اداره شوند ، كاهش ٧ درصدي سود ، اين افراد را از بازار حذف ميكند




        وجود ١/٥ ميليون چك برگشتي در ماه ، گواه پيش بيني غلط فعال اقتصادي از فروش و عايدي
        ================================================== =====

        ?كم نيستند افرادي كه پول خود را به دوستان و اقوام داده اند تا با بهره ٣ درصد در ماه و بهره ٤٠ درصد در سال به آنها سود بدهند ٩٠ درصد اين افراد قادر به پرداخت چنين سودي در سال ٩٧ نخواهند بود و كار به دادگاه خواهد كشيد

        ?بطور متوسط ماهانه يك ميليون و پانصد هزار چك برگشتي در كشور وجود دارد و حدود پنج ميليون نفر هم فعال اقتصادي وجود دارد كه ماليات پرداخت مي كنند اگر هر چك بر گشتي به يك نفر تعلق داشته باشد ( كه اين چنين نيست ) از هر سه فعال اقتصادي ، يك نفر بدهي خود را پرداخت نكرده است

        ?وجود يك و نيم ميليون چك برگشتي در ماه به فعال اقتصادي علامت مي دهد كه گول برخي معاملات ظاهرا خيلي سودآور را نخورد

        ?تعداد زندانيان جرايم مالي در كشور فقط ٦ هزار نفر است و مقايسه آن با ١/٥ ميليون چك برگشتي در ماه ، نشان ميدهد تعداد كساني كه موفق به وصول طلب خود نميشوند كم نيستند و شكايت روش مؤثر براي وصول طلب نيست ، عده زيادي هر ماه به سبب عدم وصول طلب خود ورشكست ميشوند

        ?شما وقتي مال خود را مي دهيد و چك ميگيرند پول نگرفته ايد ، چك گرفته ايد ، مقايسه ١/٥ چك برگشتي در ماه با ٦ هزار زندانيان جرايم مالي خيلي چيز ها را نشان ميدهد

        ?وجود ١/٥ چك برگشتي در ماه گواه آن است كه پيش بيني بسياري از فعالين اقتصادي از آينده اقتصاد ، اشتباه بوده است ، عمده صادر كنندگان چك برگشتي كلاه بردار نيستند ، پيش بيني آنها از آينده اقتصاد اشتباه بوده است ، عمده آنها در پيش بيني فروش و عايدي خود دچار اشتباه شده اند

        ?وقتي پيش بيني فرد در خصوص فروش و عايدي ، اشتباه باشد چك بر گشت ميخورد و وقتي هر ماه چك معادل يك سوم فعالين اقتصادي داراي پرونده مالياتي بر گشت ميخورد نشان ميدهد برآورد يك سوم فعالين اقتصادي از آينده كسب و كارشان ، بيش از حد خوش بينانه بوده است

        ?فروش و سود ناشي از فروش كاهش يافته ، نگارنده ، فعالين اقتصادي را دعوت مي كند به باز انديشي در مورد ميزان فروش و عايدي ناشي از آن





        آيا سپرده هاي بانكي در حال خروج از بانكها و تبديل به ارز است ؟
        ======================================
        ?هشتاد درصد از سپرده ها فقط به دو درصد جمعيت تعلق دارد

        ?هشتاد در صد از ثروت ملي چسبيده به دو درصد از جمعيت حركت ميكند

        ?تبديل سپرده به ارز به اين علت كه بازدهي سپرده گذاري به ارز كافي نيست در خصوص سپرده هاي كوچك مشاهده ميشود ، مردم در حد ١٠ هزار دلار به راحتي سپرده را به ارز تبديل ميكنند اين تا سطح ٥٠ هزار دلار نيز متعدد مشاهده ميشود اما تبديل سپرده هاي ميلياردي به ارز ، ريسك نگهداري دارد و كسي زير بار آن نمي رود


        ?نگهداري ارز در ارقام بالا ، آنچنان ريسك نگهداري بالائي دارد كه رفتار عمومي سپرده گذار را شامل نميشود و مشاهده موردي آن ، قابل تعميم به كل سپرده گذاران نيست

        ?لذا نظر به اينكه ٨٠ درصد سپرده ها ، سپرده كلان است اين عده به سبب ريسك نگهداري ، حداكثر اقدام به تبديل سپرده به ارز در حد صد هزار دلار مي كنند (چيزي كمتر يا بيشتر در اين حدود) لذا سپرده اين گروه ٨٠ درصدي ، به ارز تبديل نميشود

        ?اما بخشي از سپرده هاي خرد در حال تبديل به ارز است و اين كاملا قابل رويت هم هست

        ?اما عده زيادي از ايرانيان مقيم خارج ، حتي با دريافت وام از خارج با بهره كمتر از پنج درصد ، اقدام به سپرده گذاري با سود بيش از ٢٠ درصد در داخل كرده اند كه با افزايش نرخ ارز به شدت ضرر كرده و در حال خارج كردن سپرده هاي خود هستند

        ?بسياري از ايرانيان مقيم دوبي در سطوح فوق العاده سنگين و نجومي، اقدام به دريافت وام از بانكهاي دبي و سپرده گذاري در بانكهاي داخل كرده اند كه با افزايش نرخ ارز ، اقدام به خروج سپرده كرده و حركت اين افراد در حال و آينده ، تقاضا براي ارز را افزايش داده و يكي از عوامل افزايش نرخ ارز هست و خواهد بود

        ?ايرانيان مقيم اروپا نيز در سطح گسترده اقدام به دريافت وام از بانكهاي اروپائي و سپرده گذاري در بانكهاي داخلي كرده اند و افزايش ٣٥ درصدي يورو طي يك سال اخير ، به خروج سپرده اين گروه مي انجامد

        ?منابعي كه طي پنج سال وارد كشور شده اگر طي يك ساله خارج شود در كوتاه مدت به نرخ ارز ، فشار وارد ميكند

        ?به استثناي منابع ايرانيان مقيم خارج ، سپرده كلان به سبب ريسك نگهداري ، در حال تبديل به ارز نيست

        ?خريد ارز در سامانه سنا ثبت ميشود و نگارنده به افرادي مشاوره داده است كه خريد ارز در سامانه سنا ، در پرونده مالياتي آنها بوسيله سازمان امور مالياتي لحاظ شده است ، لذا خريد ارز اگر گردش حساب بانكي بيش از پنج ميليارد تومان باشد مستلزم پرداخت ماليات است و اين عامل هم در تبديل سپرده به ارز تأثير گذار است

        ?در ٩ ماهه اول سال جاري ٨ هزار ميليارد تومان ، ماليات فقط از گردش حساب بانكي افرادي دريافت شده كه فاقد پرونده مالياتي بوده اند لذا پرداخت ماليات بر اساس حساب بانكي ، در حركت سپرده به سمت ارز و يا هر چيز ديگر مؤثر است ، اگر سپرده حركت كند به هر چيزي تبديل شود مازاد بر پنج ميليارد ، بايد ماليات آن پرداخت شود و اين در هر تحليل بازار بايد ديده شود

        ?پرداخت ماليات بر اساس حساب بانكي با گردش بيش از پنج ميليارد در سال ، سفته بازي را مهار ميكند

        ?سپرده بايد حركت نكند تا ماليات ندهد

        ?لذا در خصوص ٨٠ درصد سپرده ها (سپرده كلان ) با منشاء داخلي تبديل به ارز عملي نيست و در خصوص سپرده متوسط ، ماليات بازدارنده است اما در خصوص سپرده خرد ، قابل رويت است و متعدد مشاهده ميشود ، البته در مجموع دسته سوم عددي نيستند اما ازدحام ايجاد ميكنند و بازار را بيخود شلوغ ميكنند ، براي دسته سوم راه حل ، افزايش نرخ ارز ، بيش از ظرفيت اقتصاد در مرحله اول و كاهش قيمت در مرحله دوم است همه اينها به خانه باز ميگردند ، راه حل ديگري براي اخراج اينها از بازار نيست

        ?اگر مردم كوچه و بازار وارد پروسه خريد ارز شوند سنگ روي سنگ بند نميشود بايد اينها را به خانه بازگرداند به خانه بازگرداندن اينها فقط يك راه دارد اول بايد ارز را بيش از اندازه گران كرد و سپس ارز را ارزان كرد همه خانه نشين ميشوند
        «محمد حسین» هستم.
        امیرالمومنین(ع):برای دنیایت چنان کار کن که گویا همیشه زندگی خواهی کرد و برای آخرتت چنان که گویا فردا خواهی مرد.

        نظر

        • mhjboursy
          ستاره‌دار (۱۳)
          • Jul 2013
          • 18270

          #5749
          پاسخ : کارگاه

          خوبی خرید در کف
          ==========


          چند تا دیگر از خوبی های خرید در کف این است که

          خرید کردن در کل کمک به روند و کمک به پیشنهاد است به این معنی که اگر من شروع به خرید کنم، هنگامی که در کف احتمالی این خرید را انجام می دهم می توانم خودم عاملی باشم برای توقف روند کاهشی و شروع روند افزایشی و این مطلوب است! ولی وقتی در میانه ی راه شروع به خرید می کنم باز دوباره دارم کمک می کنم به روند افزایشی... ولی این جا دیگر مطلوب نیست!

          و نیز با سرمایه بالا نمی توان در بالا خرید در حالی که در پایین به راحتی نه تنها می توان خرید بلکه می توان جمع کرد! و خود (به دید بازیگر) قیمت سهام را بالا برد و همین گونه در هنگام خارج شدن نیز فروش در سقف بسیار بسیار راحت تر از فروش بعد از مقداری افت است.

          این موضوع نه تنها از دید ریالی تاثیر گذار است و روی عرضه و تقاضا تاثیر می گذارد بلکه از دید روانشناسی هم تاثیر گذار است. مثلا فرض کنید من امروز 1 میلیارد ریال از یک نماد، سهم خریدم. اینجا دو تا تاثیر به وجود می آید، یکی اینکه مقداری از عرضه با این تقاضای من از بین رفت و مقداری سهام در دست من (به عنوان یکی از بازیگران و سهامداران) ماند (فریز شد، منجمد شد، بسته شد). و این یک کمک به روند است. و تاثیر دوم هم اینکه با این خرید من ِ نوعی تاثیری روی تابلوی معاملاتی به وجود آمد و نسبت های خریدار و فروشنده و اندازه ی حجم و قیمت پایانی امروز دچار تغییراتی شدند که همین ها باعث می شوند سهامداران دیگر (از دید روانشناسی) ترغیب به ورود به این نماد شوند.

          باز هم هست... در هنگام خرید در کف می توان میانگین کم کرد! این خاصیت خوبی است که فقط خرید در کف دارد! توضیح اینکه هر روشی بدی ها و خوبی های خاص خودش را دارد و مشکلی که در مورد خرید در کف ممکن است به وجود بیاید این است که شما زودتر از موقع پیشنهاد خریدتان را اعلام کنید. یعنی یک کمینه نسبی را به عنوان کمینه اصلی (کمینه مطلق) بگیرید. در این حالت مثلا قیمت سهام یک درصد رشد می کند و پس از دو روز دوباره شروع به افت می کند و می رود تا 20 درصد زیان و از آنجا شروع به برگشت می کند... معمولا هم این برگشت وجود دارد و شبیه حالتی مانند واگرایی می شود.
          در هنگام خرید در کف می توان از این خاصیت استفاده کرد و ضعف راهبردی که به صورت خرید در کف نوشته شده را تا حدی پوشش داد. به این روش که وقتی سهام شروع به افت می کند ما هم شروع به میانگین کم کردن بشویم به امید اینکه رشد اصلی خواهد آمد...
          ولی در روش خرید در بالا نمی توان این کار را انجام داد! در هنگامی که بالا می خریم ضعف کار ما در این خواهد بود که موج را اشتباه تشخیص داده باشیم و به جای موج مثلا 3 موج c ضعیفی را شکار کرده باشیم... یا بدتر از آن موج 5 را شکار کرده باشیم! ? پس تفاوت اشتباه در این دو روش داد و ستدی این گونه شد که در روش خرید در کف اگر اشتباه کنی کارت به تاخیر می افتد و در روش خرید در بالا اگر اشتباه کنی موج را اشتباه گرفته ای... و حالا اگر اقدام به میانگین کم کردن بکنی نه تنها از شدت اشتباه کاسته نمی شود بلکه اشتباه گسترش هم پیدا می کند! به عبارت دیگر شما وقتی بالا می خرید (به دید موج 1 یا 3 یا 5 قوی) وقتی افت محسوسی را مشاهده می کنید به هیچ وجه مجاز به میانگین کم کردن نیستید و بلافاصله باید خروج کنید.



          برای من در کل... این قدر خرید در کف خوبی دارد که حتی نمی توانم اندکی به فکر تغییر مسیر به سمت خرید در بالا بیافتم... نه اینکه به خاطر اینکه مدت ها است در این روش تجربه دارم کسب می کنم، احیانا به آن تعصب پیدا کرده باشم ها! (نه! گور بابای تعصب و انجماد و فریز شدن و بسته بودن) بلکه به خاطر مزایای بسیاری که این روش دارد...
          این روش در کل روش بزرگان و منش بلند نظران است. روش اولین ها است نه پیرو ها. (باز هم با بحث روانشناسی و اخلاقی و ... کار نداریم ها! بلکه اول بودن عملا به معنی منفعت است. منفعت ریالی نه شخصیتی)
          و شما می توانی آستانه زیان کوچکی بگذاری (و این بهترین خاصیت خرید در کف است).
          و می توانی میانگین کم کنی.
          و می توانی زیاد خرید انجام دهی.
          و اجازه داری به روند کمک کنی.
          و دچار قوانین احمقانه ی سازمان بورس ایران (یعنی صف خرید) هم نمی شوی. (البته در خارج مشکل به شکل دیگری باز ظاهر خواهد شد و آن این است که اگر در بالا بخری و خودت روی نماد تاثیر بگذاری درست است که صف خرید نیست و می توانی بخری... ولی باید خیلی بالاتر بخری! یعنی کاهش سود و احیانا افزایش زیان!)
          در کل خرید در کف بهترین است. برای من. و عجیب این است که تقریبا هیچ جا این روش توصیه نمی شود.
          «محمد حسین» هستم.
          امیرالمومنین(ع):برای دنیایت چنان کار کن که گویا همیشه زندگی خواهی کرد و برای آخرتت چنان که گویا فردا خواهی مرد.

          نظر

          • Abad
            عضو فعال
            • Nov 2015
            • 7515

            #5750
            پاسخ : کارگاه

            در اصل توسط Abad پست شده است View Post
            جناب محمد حسین درود بر شما
            موافقم ، بنده هم عرض کردم باید مدتی آزمایش شود ، من خودم فکر می کنم 2 سال دیگر زمان می برد که از مرحله آزمایشی به مرحله اجرای مقدماتی تبدیل شود .( که البته هم اکنون هم دست یابی به سود بالای 50 درصدی بسیار بالا است. و احتمالا با زیان خدا حافظی خواهم کرد ، مگر اینکه فروش با زیان برای تبدیل آن به فرصتی بهتر باشد )
            اما سیستم کار من بر مبنای موفقیت در رکود بازار است ، و به همین دلیل دارم به ان امید وار می شوم .
            مثلا الان به شما می گویم طولی نخواهد کشید که احتمالا کطبس شاهد صف خرید خواهد بود. حالا اگر این اتفاق نیفتاد تا علت آن را پیدا نکنم دست بر نمی دارم و این زنجیره برای بهینه کردن سیستم لازم است.
            مثلا در همین کطبس تجربه جدیدی حاصل شد که می توان حتی در قیمت های کمتر هم خرید و این تجربه مدام اضافه می شود .
            در تاریخ پست ، کطبس قیمت 270 تا 282 تومان داشت.
            الان حدود 2 ماه گذشته و کطبس امروز صف خرید 2 میلیونی در 351 تومان داشت. 24 درصد رشد در 2 ماه
            کماکان نیاز به کسب دانش و تجربه هستیم.
            آخرین ویرایش توسط Abad؛ 2018/01/22, 22:54.
            Abad (گروه سرمایه گذاری آباد )
            تصمیم ساز است ، تصمیم گیری و مسئولیت آن با شماست. هر تصمیمی برای آینده امکان خطا دارد

            نظر

            • mhjboursy
              ستاره‌دار (۱۳)
              • Jul 2013
              • 18270

              #5751
              پاسخ : کارگاه

              آدم باید در بورس تیز باشد.

              یعنی باید موقعیت های خرید را به سرعت بفهمد و درک کند و اقدام کند. موقعیت های خرید بسیار محتمل را.
              و از آن طرف هم باید شامه اش تیز باشد تا به محض رویت زمان درست فروش (بدون احساسات) اقدام به فروش کند.


              «محمد حسین» هستم.
              امیرالمومنین(ع):برای دنیایت چنان کار کن که گویا همیشه زندگی خواهی کرد و برای آخرتت چنان که گویا فردا خواهی مرد.

              نظر

              • mhjboursy
                ستاره‌دار (۱۳)
                • Jul 2013
                • 18270

                #5752
                پاسخ : کارگاه

                در پی نوشته ی بالا...
                یک روز تعلل مساوی است با یک روز زیان! یا یک روز کاهش سود!
                (البته اگر راهبرد داد و ستدی ات درست باشد. وگرنه راهبرد که درست نباشد تاخیر و تیز بودن و این جور حرف ها معنی ندارد... اصلا در آن حالت اصل کار خراب است و باید رفت از ابتدا و به صورت ریشه ای کار را درست کرد.)

                البته سرعت بالا نباید کیفیت کار را پایین آورد!
                به عبارت دیگر باید تصمیمات بسیار محتمل و قاطع و سریع باشد. هم تند باشد و هم بهترین تصمیم آدم باشد. یعنی تصمیمی باشد که اگر آدم سه سال هم می نشست و فکر می کرد همان تصمیم را می گرفت.

                «محمد حسین» هستم.
                امیرالمومنین(ع):برای دنیایت چنان کار کن که گویا همیشه زندگی خواهی کرد و برای آخرتت چنان که گویا فردا خواهی مرد.

                نظر

                • mhjboursy
                  ستاره‌دار (۱۳)
                  • Jul 2013
                  • 18270

                  #5753
                  پاسخ : کارگاه

                  داشتن هر راهبردی (هر چند ضعیف) بهتر از بی راهبرد بودن است. (حتی اگر راهبرد ما تقلید از روی دست فلانی باشد. که فلانی هم خودش آدم قوی ای نباشد.)

                  بازار بورس کوچکترین عدول از قوانین راهبرد شخص را به بی رحمی با زیان رساندن به او جبران می کند.

                  پس اگر خسته ای، بی حوصله ای، زیادی سرخوشی، می ترسی و یا به عبارتی دچار احساسات شده ای، بهترین کار این است که مدتی بازار را کنار بگذاری... یعنی تمام داد و ستدهای باز را ببندید (سهام را بفروشید) و چیزی هم نخرید... تا احساسات برطرف شود.
                  «محمد حسین» هستم.
                  امیرالمومنین(ع):برای دنیایت چنان کار کن که گویا همیشه زندگی خواهی کرد و برای آخرتت چنان که گویا فردا خواهی مرد.

                  نظر

                  • mhjboursy
                    ستاره‌دار (۱۳)
                    • Jul 2013
                    • 18270

                    #5754
                    پاسخ : کارگاه

                    در ادامه نوشته های صفحه ی گذشته...
                    دوستانی که مانند من برقی هستند می دانند که یک مبحثی داریم به نام لاپلاس و فوریه... خلاصه اش می کنم... این گونه است که مسئله ی لاینحل یا دشوار را می توانیم ببریم در یک فضای دیگر، آنجا به روش خود آن فضا، قضایا را حل کنیم، سپس پاسخ را دوباره برگردانیم به فضای معمولی که می شناسیم...
                    در حقیقت می شود یک جور دیگر قضایا را دیدن... یعنی همان پاک کردن و تغییر صورت مسئله.
                    «محمد حسین» هستم.
                    امیرالمومنین(ع):برای دنیایت چنان کار کن که گویا همیشه زندگی خواهی کرد و برای آخرتت چنان که گویا فردا خواهی مرد.

                    نظر

                    • abed
                      عضو فعال
                      • Jun 2013
                      • 426

                      #5755
                      پاسخ : کارگاه

                      در اصل توسط mhjboursy پست شده است View Post
                      سلام و عرض ادب.
                      بابت دیر پاسخ دادن عذرخواهی می کنم. به دلیل این است که این روزها حال و هوای خوشی ندارم. و دفعه ی پیش هم که پاسخ دادم یک مقدار این حال را داشتم و همین باعث شد یک مقدار درهم برهم صحبت کنم.
                      ========================
                      عرضم خدمت شما که... باز هم بگذارید خدمتتان انتقاد کنم که نوع نوشتارتان به گونه ای است که به خوبی نمی توانم پس از خواندن متنتان متوجه منظورتان بشوم. به صورت کامل. معذرت می خواهم به خاطر انتقادهای پشت سر و مکررم ولی واقعا متوجه نمی شوم... البته همان گونه که گفتم امکان دارد مشکل از سمت خودم باشد... و به نگارش متن شما مربوط نباشد... ولی به هر حال... من دقیق متوجه نمی شوم...

                      به عنوان مثال این دو سه خط را نگاه کنید:


                      درست متوجه نمی شوم که شما به این اعتقاد دارید که باید تکنیکالیست ها.... یا خبر دارید که برخی از تکنیکالیست ها...
                      البته گفتید این موضوع خارج بحث است و مهم نیست... پس هیچ...

                      یا این جمله:


                      من سه چهار بار این خط بالا را خواندم ولی نمی فهمم منظور شما چیست.
                      اگر «هستم» آخر جمله را «است» بگیرم هم باز یک مقدار فهمش برایم مشکل است:
                      راه حلی برای راهکاری برای رسیدن به عاملی که راحت تر می کند؟
                      چه چیزی را راحت می کند؟ بررسی و راهکار را؟ منظور از راهکار راهبرد است یعنی راهکار خرید و فروش سهام؟
                      سخت شد...
                      مخم نمی کشد...

                      ...
                      در مورد کلیت موضوع هم الان من متوجه نشدم که آیا شما حرفتان این است که 1- فقط می خواهید به کم کردن و قلیل بودن عوامل بررسی اشاره کنید؟ یا اینکه 2- می خواهید عوامل را شناسایی کنید/کنیم؟ یا اینکه 3- یا این عوامل را می دانید و می خواهید آموزش دهید؟

                      باز هم عذر خواهی می کنم...
                      ========================
                      موضوع عرضه و تقاضا سرآغاز بود...
                      من عادت دارم (به خاطر پشتوانه فلسفی ای که دارم) همه چیز را به صورت ریشه ای بررسی می کنم... در اینجا هم اشاره کردن به بحث عرضه و تقاضا به عنوان شروع کار بود. و به عنوان یادآوری و ساختن پایه مبحث اصلی... که در نهایت اینکه برسانیمش به جایی که می خواهیم...
                      چون ما هر جا کار کنیم و به هر شیوه ای که بررسی کنیم باید دقیقا بدانیم که ربط کار ما به بحث عرضه و تقاضا و در نهایت ربط راهبردها و الگوریتم ها و برنامه های ما به «قیمت» چگونه است؟ چگونه قرار است تحلیل ما روی پی بر ای منتج به تحلیل قیمتی آینده سهام شود؟ چگونه قرار است یک افزایش سرمایه روی قیمت سهام تاثیر بگذارد؟ در حقیقت روی عرضه کنندگان و تقاضاکنندگان (و افعالشان) تاثیر بگذارد.
                      بیشتر از این نمی نویسم در این خصوص... چون خیلی ادامه دار می شود... ولی همین بس که بررسی ریشه ای بهترین کار است... مثلا در همین بحث افزایش سرمایه که مدت ها مورد توجه و اقبال بازار بود... ممکن بود یک نفر صرفا با همین بررسی مدتی پول در بیارود و پس از مدتی که بازار رنگش عوض شد و از افزایش سرمایه متنفر شد تمام پولی را که در آورده به باد دهد... ولی در صورتی که این موضوع را به صورت ریشه ای و از ب بسم الله بررسی کرده بود و نحوه تاثیر افزایش سرمایه روی عرضه کنندگان و تقاضا کنندگان بررسی می کرد می توانست به موقع از این بررسی سود کسب کند و به موقع از زیان این بررسی در امان باشد...
                      =======================
                      در خصوص اینکه فرمودید که برای خیر و برای کمک تشریف آورده اید و هدفتان ارائه ی آنچه درست می دانید بوده است... واقعا و از صمیم دل از شما متشکرم و امیدوارم خداوند عوض خیرتان بدهد.
                      اینکه فرمودید باید خودمان را به دو عامل محدود کنیم هم یادم می ماند و بابت این نکته هم از شما تشکر می کنم.
                      =======================


                      این جمله فوق العاده عالی است...
                      ولی پاسخ درستی برای این پرسش ندارم. شما اگر دارید بفرمایید.
                      طبیعتا باید پاسخ این باشد که پس از افت ِ شمار عرضه کنندگان و قدرت عرضه کنندگان طبیعتا باید (به عنوان عامل دوم) منتظر قدرت و شمار تقاضا کنندگان گشت! یعنی حجم. ولی در عمل می بینم که... نه... مشکل وجود دارد...
                      حالا اکنون توان اندیشیدن زیادی ندارم... اگر بعدا/بعدها سر حال آمدم و توانستم یک مقدار بیشتر در این خصوص خواهم نوشت.
                      یا علی
                      سلام -با تشکر از پستها و تحلیل شما و
                      با عرض پوزش از تاخیر بوجود امده.
                      امیدوارم نوشته هایم باعث اذیت نشود و سعی میکنم مفهومم را ساده و بدون ایراد ارایه دهم
                      اول که من راهکاری که اشاره شد را نمیدانم و دنبال ان هستم
                      دوم منظورم از راهکار این است : روشی برای رسیدن به دوعامل برای هر سهم است. الان نمیدانم که ممکن است برای یک گروه سهم ها با مشخصات شبیه به هم میتوان یک راهکار ارایه داد یا خیر
                      پس فعلا من در ابتدای راه هستم. برای همین از مثال شروع کردم
                      من نمیدانم غامل دوم ثمسکن جیست ولی حدث میزنم حجم روزانه باشد. دلایل: (روانشناسی خرید) همانطور که شما هم در مورد خروج فروشنده ها اشاره کردید و چقدر طول میکشد سهم از قروشنده خالی گردد. میتوان گفت که خریدارانی که شروع به خرید میکنندنیز زمان برای خرید میخواهند. اگر فرض کنیم بنا یه بنیه خوب سهم پتانسیل رشد تا Xرا دارد انها احتمالا میخواهند مثلازیر 3/4X فروش بزنند و خارج باشند. ضمنا سعی میکنند بخاطر اینکه در قیمت خوبی بخرند خرید ها را طی چندین روز بزنند که البته از چشم بقیه اهالی بازار دور نمیماندوکم کم تبدیل به رشد سریع میشود.
                      تا اینجای کار همه چیز مشخص است. فرض کنید تحلیل فوق درست است و حجم عامل دوم است.
                      نکته مهمتر اینجا چگونگی رسیدن به عامل فوق است. چگونه بقیه عوامل کاندید شده را شناسایی و بعدرد کرده اید و فقط عامل حجم را انتخاب کرده اید؟ عوامل کاندید شده نیز بسیار مخدود باید یاشند
                      شاید تکرار اینکار برای چند سهم چگونگی انتخاب تک عامل اثر گذار را نشان دهد ودر نهایت تحلیل ساده تر شود
                      برای سادگی فرض کنید فقط یک عامل دیگر وجود داشته . انهم حقوقی سهم است.عامل: هر موقع حقوقی اراده کند سهم حرکت میکند. برای سادگی فرض میکنیم چگونگی شناسایی عامل مطرح نیست. اما چرا این عامل انتخاب نشده؟ حداقل یک مقایسه بین حجم و حقوقی صورت گرفته و حجم انتخاب شده. ملاک مقایسه چیست؟


                      من نمیدانم ولی ممکن است تکرار این موضوع منجر به راهکاری برای اتنخاب درست عوامل برای هر سهم .بعد دستور معامله گردد

                      مسلما باید بیشتر روش کار منم فعلا مسیله هنوز فرم OPEN دارد و فکر من بیشتر الان قد نمیدهد شاید بعدها بیشتر بتوانم تحلیل کنم

                      نظر

                      • mhjboursy
                        ستاره‌دار (۱۳)
                        • Jul 2013
                        • 18270

                        #5756
                        پاسخ : کارگاه

                        در اصل توسط abed پست شده است View Post
                        سلام -با تشکر از پستها و تحلیل شما و @};-
                        با عرض پوزش از تاخیر بوجود امده. @};-
                        امیدوارم نوشته هایم باعث اذیت نشود و سعی میکنم مفهومم را ساده و بدون ایراد ارایه دهم @};-
                        اول که من راهکاری که اشاره شد را نمیدانم و دنبال ان هستم @};-
                        دوم منظورم از راهکار این است : روشی برای رسیدن به دوعامل برای هر سهم است. الان نمیدانم که ممکن است برای یک گروه سهم ها با مشخصات شبیه به هم میتوان یک راهکار ارایه داد یا خیر
                        پس فعلا من در ابتدای راه هستم. برای همین از مثال شروع کردم
                        من نمیدانم غامل دوم ثمسکن جیست ولی حدث میزنم حجم روزانه باشد.
                        دلایل: (روانشناسی خرید) همانطور که شما هم در مورد خروج فروشنده ها اشاره کردید و چقدر طول میکشد سهم از قروشنده خالی گردد. میتوان گفت که خریدارانی که شروع به خرید میکنندنیز زمان برای خرید میخواهند. اگر فرض کنیم بنا یه بنیه خوب سهم پتانسیل رشد تا Xرا دارد انها احتمالا میخواهند مثلازیر 3/4X فروش بزنند و خارج باشند. ضمنا سعی میکنند بخاطر اینکه در قیمت خوبی بخرند خرید ها را طی چندین روز بزنند که البته از چشم بقیه اهالی بازار دور نمیماند و کم کم تبدیل به رشد سریع میشود.
                        تا اینجای کار همه چیز مشخص است. فرض کنید تحلیل فوق درست است و حجم عامل دوم است.
                        نکته مهمتر اینجا چگونگی رسیدن به عامل فوق است. چگونه بقیه عوامل کاندید شده را شناسایی و بعدرد کرده اید و فقط عامل حجم را انتخاب کرده اید؟ عوامل کاندید شده نیز بسیار مخدود باید یاشند
                        شاید تکرار اینکار برای چند سهم چگونگی انتخاب تک عامل اثر گذار را نشان دهد ودر نهایت تحلیل ساده تر شود
                        برای سادگی فرض کنید فقط یک عامل دیگر وجود داشته . انهم حقوقی سهم است.عامل: هر موقع حقوقی اراده کند سهم حرکت میکند. برای سادگی فرض میکنیم چگونگی شناسایی عامل مطرح نیست. اما چرا این عامل انتخاب نشده؟ حداقل یک مقایسه بین حجم و حقوقی صورت گرفته و حجم انتخاب شده. ملاک مقایسه چیست؟


                        من نمیدانم ولی ممکن است تکرار این موضوع منجر به راهکاری برای اتنخاب درست عوامل برای هر سهم .بعد دستور معامله گردد

                        مسلما باید بیشتر روش کار منم فعلا مسیله هنوز فرم OPEN دارد و فکر من بیشتر الان قد نمیدهد شاید بعدها بیشتر بتوانم تحلیل کنم
                        سلام @};-
                        بسیار عالی. @};-
                        خوب... هم مبحث خیلی پیچیده شد و هم لازم بود این گونه بشود.

                        پیش از ادامه بگذارید یک مقدار پیرامون موضوع صحبت کنم (به عنوان مقدمه). مسئله یک چیز ِ همزمان آسان و سخت (سهل و ممتنع) است... از یک طرف نگاه می کنی می بینی آسان است و فقط یک عامل است و راحت باید کشف شود... از طرف دیگر می بینی این همه آدم این همه زمان (و عمر) خودشان را صرف کرده اند و هنوز کسی یک پاسخ کامل ندارد... حالا اینها که خوب است... اینها دیگران اند... آدم خودش را نگاه می کند می بیند یک لحظه بسیار به پاسخ نزدیک دارد می شود و یک لحظه بسیار دور می شود... اصلا یک چیز عجیبی است... بگذریم...

                        خوب...
                        الان دو تا موضوع داریم. یکی حجم. یکی هم اینکه چگونه به عامل دوم (که می تواند همین حجم باشد برسیم.)
                        با پاسخ به به این پرسش که چه چیزی باعث شد «حجم» را بر «حقوقی» ترجیح دهیم، آغاز می کنم.
                        حجم جامعیت دارد ولی عامل حقوقی جامعیت ندارد. قیمت که رشد می کند می بینیم یک بار حقوقی دخالت کرده، یک بار می بینیم دخالت نکرده. یک بار می بینیم حقوقی دخالت معکوس کرده! یک بار می بینیم اصلا حقوقی ای وجود ندارد!
                        البته همین مسئله و بهتر است بگویم معزل در مورد عامل «حجم» هم وجود دارد! (یعنی یک بار حجم کم است و قیمت می رود بالا و یک بار حجم بالا است و یک بار پیش تر بالا رفته و یک بار بعدا بالا رفته و ...) ولی تفاوت حجم و حقوقی در این است که حجم از دید نظری و تئوریک: اولا اینکه همیشه هست. (یعنی این طور نیست که مثل عامل ِ حقوقی برخی مواقع نباشد یا باشد و تغییر و تاثیری نداشته باشد... همیشه هست!) و دوم اینکه با استدلال و فلسفه (اگر اندکی بیاندیشیم) می بینیم که بالاخره باید حجم در هر حالتی تاثیر گذار باشد. {1}

                        مسئله ی دیگری که به خاطر آن سراغ حجم می روم/می رویم ریشه در ضعف شخصی خودم/خودمان دارد... برای حقوقی نمی توان یک نسخه جامع پیچید و حتما باید با چندین و چند متغیر دیگر ترکیب شود... و علاوه بر اینها گردآوری اطلاعات هم در مورد حقوقی سخت است... با مثال می گویم که منظورم مشخص شود. مثلا یک بار می بینیم فلان حقوقی فلان سهام را خرید و قیمت رفت بالا... بعد می بینی دوباره همان حقوقی از همان سهام خرید و قیمت آمد پایین! چه شده؟ طرف دارد بازی در می آورد... اصلا مشکل دارد... هر چه... از طرف دیگر می بینی هر حقوقی رفتار خاص خودش را دارد و نمی توان برای تمام حقوقی ها یک نسخه پیچید... فلان حقوقی خوش نام است، می خرد می رود بالا... فلان حقوقی بد نام... از طرف دیگر می بینی همان حقوقی خوش نام مدیریتش عوض شد، رفتارش هم عوض شد... {2} علاوه بر اینها مسئله ی قدرت تاثیر گذاری حقوقی هم هست! {3} و نیز محاسبه ی نحوه ی تاثیر گذاری حقوقی روی نماد و در نهایت این موضوع که چگونه داده ها را بتوانیم به صورت خودکار و منظم دریافت کنیم.

                        بخواهم خلاصه اش کنم: علت اینکه من/ما «حقوقی» را بررسی نمی کنم/نمی کنیم این است که حقوقی یک عاملی هست که اصلا از هر لحاظ مشکل دارد. از یک طرف داده ها را به صورت زیبا و جامع و منظم نمی توان داشت. (در صورتی که داده های حجم بسیار درست و دقیق و واضح و کامل هستند. و به صورت خودکار هم در همه جا ارائه می شوند.) و با داده های حقوقی هم راحت نمی توان کار کرد و فرمول نوشت و روی آنها راهبردهای مختلف را پیاده کرد. و اصلا ارتباط حقوقی با نمادها هم یک ارتباط یگانه و مشخصی نیست. (نه تنها نیست. بلکه اصلا امید پیدا کردنش هم نیست. از دید فلسفی و استدلالی اصلا راه بسته است!)

                        باقی در نوشته ی بعد.

                        ============================
                        پا نویس:
                        {1} البته تاثیر گذار که کلمه ی اشتباهی است... تاثیر پذیر درست تر و قشنگ تر است... چون حجم عملا یک نشانگر است... یک خروجی است... یک نمایش دهنده است... یک تابع است... متغیر و عامل نیست! در مورد حقوقی، خوب، حقوقی عامل است، متغیر است، بازیگر است، کننده است... ولی حجم عامل نیست! حجم هم مانند قیمت، یک «نمایش» از بازار است. همین. و اگر ما اصطلاحا می گوییم حجم ِ بالا کمک می کند قیمت رشد کند یا کمک می کند قیمت افت کند، در حقیقت یک اشتباه مصطلح است... درستش این است که بگوییم آن چیزی که باعث شده حجم رشد کند باعث خواهد شد قیمت هم رشد کند! البته شاید در عمل دانستن و متوجه بودن نسبت به این موضوع زیاد مهم نباشد... ولی اگر یک نفر بخواهد ریشه ای و عمیق و فلسفی بازار را بفهمد و خروجی کارش یک چیز اصیل و دقیق باشد، باید حتما به این نکات همواره توجه کند... تا اسیر اشتباهات مصطلح خودش نشود!

                        {2} خوب چه کسی حوصله دارد تمام حقوقی ها را روی تمام نمادها بررسی کند... من یک زمانی داشتم اینها را در یک پرونده اکسل گرداوری می کردم دیدم خودش اصلا یک کار کامل جداگانه است و 8 ساعت زمان کاری از یک نفر می برد در روز... اگر هم بخواهی فقط چند تا نماد یا چند تا حقوقی را بررسی کنی دیگر این کار ارزش و فایده ندارد... مثلا شما روی حقوقی های ده تا نماد اشراف داری... ولی تا دو سال دیگر هم قرار نیست هیچ کدام از این ده تا نماد به زمان خرید خودشان برسند! خوب این چه فایده ای دارد؟ فقط ده درصد از قوایت گرفته می شود. همین! آخرش هم مثلا می بینی مثلا در سایپا جمالی را بعد از دو سال کار، از سر کار برداشتند و یک تیم جدید آوردند... آن یارو دارکوبه ی بادکوبه را هم که اصلا آدم حساب نمی کردی برداشتند گذاشتند به عنوان رئیس هیات مدیره! آخرش هم معلوم می شود که اصلا اینها تصمیم گیرنده ی گروه سایپا نبودند و یک نفر ژاله نامی بوده که سفارش های خرید و فروش گروه را هماهنگ می کرده!!! که او هم دارد عوض می شود... حالا باید ببینی نفر جدید کیست و چه روحیاتی دارد و چگونه حمایت می خواهد بکند و از چه کسانی دستور می گیرد و خودش چگونه دستور می دهد و زمانی که با خانمش دعاوایش می شود چگونه رفتار می کند؟ و زمانی که با فلان حقیقی تبانی می کند چه؟ و و و /:.weirdsmiley.://:.wacsmiley.://:.weirdsmiley.://:.mellowsmiley.:/

                        {3} گاهی حقوقی آچمز می شود. گاهی حقوقی می ترسد که رسوا شود و ول می کند. گاهی حقوقی 5 واحد زور برای مقابله با روند می گذارد و وقتی آن 5 واحد تمام شد دیگر کاری نمی کند و و و
                        «محمد حسین» هستم.
                        امیرالمومنین(ع):برای دنیایت چنان کار کن که گویا همیشه زندگی خواهی کرد و برای آخرتت چنان که گویا فردا خواهی مرد.

                        نظر

                        • mhjboursy
                          ستاره‌دار (۱۳)
                          • Jul 2013
                          • 18270

                          #5757
                          پاسخ : کارگاه

                          امروز در سفارس و سپاها حقوقی کلی فروش داشته. اگر از آن طرف حقیقی بزرگی هم وارد می شد می گفتم دارند یک کارهایی می کنند. ولی الان معلوم نیست چرا در این قیمت دارند می فروشند.
                          «محمد حسین» هستم.
                          امیرالمومنین(ع):برای دنیایت چنان کار کن که گویا همیشه زندگی خواهی کرد و برای آخرتت چنان که گویا فردا خواهی مرد.

                          نظر

                          • mhjboursy
                            ستاره‌دار (۱۳)
                            • Jul 2013
                            • 18270

                            #5758
                            پاسخ : کارگاه

                            در فرآورده های نفتی به جز شنفت حقوقی جمع کرده حقیقی فروخته.
                            «محمد حسین» هستم.
                            امیرالمومنین(ع):برای دنیایت چنان کار کن که گویا همیشه زندگی خواهی کرد و برای آخرتت چنان که گویا فردا خواهی مرد.

                            نظر

                            • mhjboursy
                              ستاره‌دار (۱۳)
                              • Jul 2013
                              • 18270

                              #5759
                              پاسخ : کارگاه

                              روی ستران 735 هزارتا پیشنهاد خرید روی 1500 ریال گذاشتند. در حالی که از صبح تا الان فقط 120 هزارتا داد و ستد شده.
                              در سپاها هم روی 822 حدود 700 هزارتا پیشنهاد فروش گذاشته اند. البته برای سپاها که پر داد و ستدتر است می توان گفت طبیعی است. در سپاها نسبت فروشنده 6 برابر قوی تر از خریدار است! و این اصلا طبیعی نیست مخصوصا وقتی قیمت منفی 4 درصد دارد می شود. البته اصلاح می کنم: فروش حقیقی زیاد مهم نیست و این یک فروشنده ی حقوقی است که 1.5 میلیون فروخته! تو منفی! حتما خیلی پول لازم است.
                              آخرین ویرایش توسط mhjboursy؛ 2018/01/30, 11:44.
                              «محمد حسین» هستم.
                              امیرالمومنین(ع):برای دنیایت چنان کار کن که گویا همیشه زندگی خواهی کرد و برای آخرتت چنان که گویا فردا خواهی مرد.

                              نظر

                              • mhjboursy
                                ستاره‌دار (۱۳)
                                • Jul 2013
                                • 18270

                                #5760
                                پاسخ : کارگاه

                                در اصل توسط mhjboursy پست شده است View Post

                                بخواهم خلاصه اش کنم: علت اینکه من «حقوقی» را بررسی نمی کنم این است که عاملی است که اصلا از هر لحاظ مشکل دارد. از یک طرف داده ها را به صورت زیبا و جامع و منظم نمی توان داشت. (در صورتی که داده های حجم بسیار درست و دقیق و واضح و کامل هستند. و به صورت خودکار هم در همه جا ارائه می شوند.) و با داده های حقوقی هم راحت نمی توان کار کرد و فرمول نوشت و روی آنها راهبردهای مختلف را پیاده کرد. و اصلا ارتباط حقوقی با نمادها هم یک ارتباط یگانه و مشخصی نیست. (نه تنها نیست. بلکه اصلا امید پیدا کردنش هم نیست. از دید فلسفی و استدلالی اصلا راه بسته است!)
                                پیش از اینکه به عامل حجم بپردازم... می خواهم در مورد نکته ای که در فرمایشات شما بود مقداری بیاندیشم...
                                حرف به غایت حکیمانه و زیبایی زدید که حالا گیریم که فروشنده ها تمام شدند، خریدارها کی می آیند؟
                                باید همزمان به چند تا مسئله ی دیگر هم اندیشید. یکی از مهمترین آنها این است که دو گونه بازگشت داریم. برخی مواقع بازگشت یک باره است (به شکل حرف وی انگلیسی) و گاهی بازگشت به تدریج است (به شکل حرف یو انگلیسی)
                                (چون خیلی احتمال و سناریو وجود دارد، از اینجا به بعد من فقط آنهایی که محتمل تر هستند را ذکر می کنم.)
                                انگار حالت معمول و عادی حالت یو است. به این صورت که ابتدا سقوط انجام می گیرد. رفته رفته شیب افت کاهش می یابد. بازار خودش را آماده می کند و به خودش می قبولاند که یک کف تشکیل شده یا دارد می شود و بازیگران مطمئن می شوند که همه چیز عادی شده. و بعد خریدار قدرت را دست می گیرد و رفته رفته قیمت را بالا می برد... یو را من تشبیه می کنم به ماشینی که آهسته راه می افتد...
                                ولی در یک سری جاها هم حالت وی داریم. حالت وی انگار اشتباه است. انگار یک باره بازار به خودش می آید و حرکتی (و اشتباهی) که کرده بود را پس می گیرد. و وی را تشبیه می کنم به ماشین مسابقه که یک باره تیک آف می کند... اما باید بیشتر به وی نگاه کرد... در خیلی از مواردی که بررسی کرده ام دیده ام یک حالتی در این وی ها وجود دارد. انگار یک موج افزایشی شکست خورده پیش از ایجاد وی وجود دارد! انگار قرار بوده موج یک پیش از این ایجاد بشود ولی یک چیزی خراب شده و باعث شده موج یک کوتاه شود و موج دو بزرگ و سهمگینی بیاید و بیشتر از موج یک حتی اصلاح را انجام دهد و این اصلاح بیش از حد مانند یک فنر انرژی را در خود ذخیره کرده و هنگامی که آزاد شده باعث شده آن حالت وی به وجود بیاید.
                                به عنوان مثال این سه تا افزایش قیمت نشان داده شده در شکل زیر را مشاهده کنید:




                                (این نمودار مربوط به نماد «فسدید» می باشد)
                                از این سه تا آن وسطی آن چیزی است که من دارم به آن اشاره می کنم.
                                خوب... برویم سراغ خریدار و فروشنده ی خودمان. در این موج ِ یک و دوی غیر استاندارد، همه چیز عادی است به جز شیب موج 2. یعنی حتی زمان بندی موج دو هم مناسب است و به صورت چشمی می توان گفت به اندازه ی یک برابر تا 2.6 برابر موج یک است. ولی به جای اینکه نهایتا فقط به اندازه ی موج یک اصلاح کند خیلی خیلی بیش از موج یک اصلاح کرده... (و با مقداری تجربه که دارم به جرات می توانم بگویم در تشخیص موج یک اشتباه نکرده ام.) {1}

                                حجم در آنجایی که یک شکاف زمانی داریم به شدت کم بوده. (یعنی پیش از سقوط و صعود قیمتی در موج دوم از مورد اول) یعنی داد و ستد روزانه به 1 میلون ریال رسیده بوده! البته حجم به صورت معمول در این نماد پایین است. ولی در چند جا بیشتر و واضح تر پایین آمده است که یکی اش همین مورد بوده.

                                نکته: حجم نشان تقابل است. زمانی که هم فروشنده داشته باشیم و هم خریدار حجم بالا می رود. پس (اگر از قانون احمقانه ی بورسمان مبنی بر محدودیت معامله گران به نوسان های 5 درصدی صرف نگر کنیم) باید حجم را این گونه تفسیر کرد که همزمان هم خریدار دارد زور می زند برای بالا بردن قیمت و هم فروشنده دارد زور می زند برای پایین آوردن قیمت. (در غیر این صورت حجم پایین می ماند و به جایش قیمت تغییرات زیادی می کرد.)
                                باز هم تاکید می کنم: زمانی که حجم کم است و افت قیمت داریم یعنی فروشنده بازار را در دست گرفته و خریداری نیست ولی وقتی افت قیمت داریم و همزمان حجم هم بالا است یعنی اینکه هر چند فروشنده بازار را دست گرفته ولی خریدار قوی هم وجود دارد!
                                از این مورد چه نتیجه ای می توانیم بگیریم؟ یکی اینکه نمی توان یک نسخه ی واحد پیچید که هرگاه در روند کاهشی حجم رفت بالا زمان خرید رسیده است. و نیز نمی توان نسخه پیچید که همیشه باید منتظر بالا رفتن حجم بود. ای بسا خریدار بازار را دست بگیرد بدون اینکه فروشنده ی مطرحی وجود داشته باشد!
                                نتیجه ی بعدی این است که همیشه یک جایی باید حجم بالا برود. فرض بفرمایید در انتهای یک روند کاهشی به صورت طبیعی فروشنده ها ته کشیدند و حجم

                                نتیجه ی بعدی این است که اگر قرار بود همیشه هنگام تغییر روند و در نقاط عطفی که مطلوب ما است نزاع شدیدی میان خریداران و فروشندگان به وجود می آمد همیشه در این نقاط عالی ما شاهد حجم بالا بودیم. یعنی به قول جناب نیما آزادی عزیز ماشه (Trigger) را می توانستیم حجم قرار دهیم. (ولی باز تاکید می کنم که همیشه این گونه نیست.)
                                نتیجه ی بعدی این است که اگر قرار بود همیشه هنگام تغییر روند و در آن نقاط عالی بازار بدون نزاع شدید میان خریدار و فروشنده دست به دست شود، همیشه باید شاهد کمترین حجم بین می بودیم. یعنی اینجا ماشه می شد کم بود حجم!
                                ترکیب دو نتیجه ی آخر یکی از این دو تا است: یا اینکه ما هرگز نمی توانیم و قادر نخواهیم بود در ارتباط با حجم اظهار نگر کنیم. یا اینکه می توانیم بازار را به دو دسته ی متفاوت تفکیک کنیم و طبق هر کدام از این دو دسته برداشت متفاوتی از حجم داشته باشیم. (یا اصلا سیاه و سفید نگاه نکنیم و خاکستری نگاه کنیم و به جای دو دسته هزاران دسته... اصلا بی نهایت دسته داشته باشیم.)

                                خوب اینجا احتمالا جایش است که دوباره برگردیم به همان مطلب یو و وی...

                                از کجا معلوم می شود کجا حجم بالا می خواهیم و کجا برعکسش حجم پایین؟ طبق صحبت های انجام گرفته جایی که بازار به قدرت دست یک طرف است (قدرت را ما اینجا از روی نمودار قیمت متوجه می شویم) در این جاها ما برای برگشت به زور زیاد و حجم زیاد نیاز داریم. یعنی جایی که انتظار الگوی وی هست. ولی در جایی که منتظر الگوی یو هستیم باید منتظر کاهش حجم به کمترین میزان و ایجاد کف فنجان باشیم. به عبارت دیگر شیب نمودار قیمت را به نحوی از انحاء و به شیوه ی بیان شده باید مربوط کنیم به میزان حجم.
                                {2}

                                یک سری خرده کاری این وسط می ماند مانند دوره های نسبت سنجی برای اندازه ی حجم و تشخیص الگوی قیمت و البته روش سنجش... که اگر شد بعدا به آن می پردازیم... اما اگر کسی می خواهد این موارد را پی گیری کند بگویم که لازم به مسائل خاصی نیست... همین که بدانیم روش ما چیست و داریم چه کار می کنیم کافی است... ما داریم از سمت فلسفه به سمت مشاهدات عینی می رویم و از آنجا هم به برنامه نویسی. (پس هر که همین جوری شروع کند به برنامه نویسی خر است!) الان در این مرحله تقریبا می شود گفت بخش فلسفی تمام شد و قالب های کلی فعالیت مشاهده و برنامه نویسی هم درآمد... کاری که باید بکنیم این است که ببینیم این موارد منطقی و فلسفی و نظریه ها در کجاها و چگونه به وجود می آیند و آن مشاهدات را با فلسفه و برنامه ای که قرار است بنویسیم هماهنگ و منطبق کنیم. به این شکل که مثلا ببینیم آن حجم پایین واقعا به عدد چند بوده و نسبت به چه چیزی کم بوده و چه دوره ای برای سنجش مناسب این اندازه گیری شده و چه روش سنجشی مناسب بوده و ... در انتها هم که همین ها را اگر مرتب کنیم خود به خود می شود برنامه...

                                یک چیزی هم خدمتتان عرض کنم... برگردیم به سخن ابتدای نوشتار... این مطالبی که گفتیم همه بر پایه ی آن پیش فرض هایی بود که ما قرار دادیم! پس اگر آن احتمال های قوی که ما «فرض» گرفتیمشان اشتباه باشد این نوشته ها هم بی اثر خواهد بود.


                                ==========================
                                پا نویس:
                                {1} خوب اینجا خریدار و فروشنده چه کرده اند؟ حجم چگونه بوده؟ چرا این گونه شده؟ بگذارید یک نگاه هم به آن دو تای دیگر بیاندازیم... در هر دو مورد موج دو ناقص بوده. یعنی به صورت یک abc ظاهر شده که یا موج c کوتاه شده و ناقص است یا کلا همه ی abc ناقص است. البته مورد اول دقیقا همان جا که یک افت داریم یک شکاف زمانی هم داریم! به این تفسیر که با بسته شدن نماد و مرور زمان آن ادامه ی امواج abc نتوانسته اتفاق بیافتد. مسئله ی دیگر که باید همزمان بررسی شود این است که در این نمودار خیلی امواج نافرم وجود دارد. این گونه نمودارها را یا باید بهنجار کرد یا اینکه کلا نادیده گرفت! (و از آن جا که پیش تر در مورد رابطه ی شمع ها و نمودارها با این حالت بیمار و حجم توضیح دادم دیگر تکرار نمی کنم.)
                                {2} میزان حجم هم نسبی است دیگر... این دیگر از بدیهی ترین بدیهیات است که گمان نکنم نیاز به توضیح داشته باشد. اما مسئله ای که اینجا لازم به باز شدن دارد همان موضوع خاکستری ای است که عرض کردم... طبیعتا ما در جهان طبیعی سیاه مطلق و سپید مطلق نداریم.... هر چه هست خاکستری است... خاکستری بسیار نزدیک به سپیدی تا.... خاکستری بسیار نزدیک به سیاهی... با اینها چگونه باید برخورد کرد؟ خوب... ما هم باید منطقمان را که حالت اطلاق و ایده آل دارد را منطبق و چیره کنیم بر همین حالت غیر ایده آل و طبیعی... حالا عرض می کنم منظورم چیست... مثلا ما در حالت وی انتظار حجم فوق العاده زیاد را داریم و در حالت یو انتظار حجم فوق العاده پایین... خوب خاکستری ِ این می شود این جور که در حالت یک مقدار وی مانند منتظر حجم یک مقدار زیاد باشیم و در حالتی که بیشتر شبیه یو است هم بیشتر منتظر حجم کم باشیم.
                                «محمد حسین» هستم.
                                امیرالمومنین(ع):برای دنیایت چنان کار کن که گویا همیشه زندگی خواهی کرد و برای آخرتت چنان که گویا فردا خواهی مرد.

                                نظر

                                در حال کار...
                                X