تسلط بر خود

Collapse
X
 
  • زمان
  • نمایش
Clear All
new posts
  • azad1
    عضو فعال
    • Jan 2012
    • 310

    #16
    نظم، مهارت هاي ذهني و روانشناسي معاملات

    آيا مي خواهيد از ويژگي هايي که شما را به يک معاملهگر ماهر بدل مي سازند، آگاه شويد؟ يا هنوز تلاش مي کنيد که تنها از معاملاتتان سود به دست بياوريد؟ معامله آنقدر که افراد تصور مي کنند کار آساني نيست، اما واقعاً چرا از ميان افرادي که وارد بازار معاملاتي مي شوند، 90 درصد شکست مي خورند؟

    من بيش از دو دهه است که معامله مي کنم و در اين زمان به آموزش معامله هم مشغول بوده ام و همچنين با بسياري از معاملهگران مصاحبه کرده ام، بسياري از معامله گراني که من با آن ها آشنا شدم، بعد از سالها کار تنها به فکر کسب سود از معاملاتشان هستند و تلاش مي کنند که ميزان سرمايه اي که در حساب معاملاتي شان دارند را افزايش دهند.

    بسياري از معامله گران اين امر را درک نمي کنند که موفقيت معاملاتي از ايمان و اعتماد به خودشان به دست مي آيد. اين يک نوع نگرش است. من فکر مي کنم که فردي برنده هستم. معامله مي کنم که موفق شوم، نه اينکه ضرر کنم. حقيقت اين است که معامله، همانطور که همه شما مي دانيد، نوعي بازي است که مجموع آن صفر است. شما يا برنده هستيد يا بازنده. چرا معامله گري اجازه مي دهد که ضررهايش بيشتر و بيشتر شوند؟ چرا معامله گري که در معامله اي به سود مي رسد اجازه نمي دهد که اين معامله ادامه پيدا کند؟ چرا اشتباه مي کنيد و چرا اشتباهاتتان را تصحيح نمي کنيد؟ جواب همه اين پرسش ها به طرز فکر و درون شما بر مي گردد. اين امر مربوط به روانشناسي معامله است نه دانش فني معاملهگر. همه افرادي که براي معاملات برنامه ريزي مي کنند، بايد در اولين قدم خودشان را به خوبي بشناسند. شايد اين گفته احمقانه به نظر برسد، اما من ديده ام که 95 درصد از معامله گران در زمان برنامه ريزي براي معاملات اين بخش مهم را در نظر نمي گيرند.

    سوالي که مطرح مي شود اين است که «چرا افراد کمي در اين بازار مي برند و افراد زيادي شکست مي خورند؟»

    بهتر است اول وضعيت را بررسي کنيم. همه معامله گران ابزار کم و بيش مشابهي، تحقيقات مشابهي، نمودارهاي مشابهي، نرخ هاي مشابهي، روشهاي معاملاتي مشابهي و ... در دست دارند. خوب، پس چرا زماني که همه به مجموع مشابهي براي معاملات دسترسي دارند، تنها تعداد کمي از آن ها مي توانند در طولاني مدت سود کسب کنند؟

    خوب، واضح است که تنها چيزي که در اين مجموعه متغير است شخص است، يعني خود شما!

    اگر کسي از من بخواهد که سه ويژگي ذهني/احساسي مهمي که اکثر معامله گران موفق فارکس از آن برخوردارند را نام ببرم. من اين موارد را ذکر مي کنم:

    نظم و علاقه

    اعتماد به نفس و شجاعت

    صبر و پشتکار

    ممکن است معامله گري يک روش و يک سيستم عالي معاملاتي در اختيار داشته باشد، اما از نظر ذهني فرد ضعيفي باشد و چنين شخصي بي شک بازنده خواهد بود. اين در حالي است که اگر شخصي نظم لازم را داشته باشد و از مهارتهاي ذهني و رواني خوبي برخوردار باشد، حتي با يک سيستم متوسط هم مي تواند معاملهگر موفقي باشد. من به تازگي با معامله گري مصاحبه کردم که هيچ چيز در باره نوسانگر ها يا ris ها يا موج اليوت نمي دانست. او از يک سيستم معاملاتي بسيار ساده بر مبناي شکست مثلثها و خطوط روند استفاده مي کرد، اين همه چيزي بود که در اختيار داشت و با همين سيستم بيش از 700 پيپ سود از معامله فارکس به دست آورده بود.

    او سيستمي ساده، مجموعه اي از قوانين و مجموعهاي از اهداف واقعي و قابل دستيابي در اختيار داشت و تنها کاري که مي کرد پيروي از اين قوانين بود! (نه استفاده از علمي پيچيده و پيشرفته!) به تازگي معامله گري به من گفت: «من بهترين کتاب هاي نوشته الدر، مارک داگلاس، توني ترنر، مجموعه کندل استيک هاي نيسون، ادوين لفور و ... را خوانده ام. اما تازه بعد از خواندن همه آن ها به اين نتيجه رسيده ام که "راز" معامله موفق اين است که هيچ رازي وجود ندارد! حالا ديگر سيستمي از بهترين استراتژي هايي که با وضعيت رواني و ذهني من سازگار است طراحي کرده ام و از همه مهمتر اکنون يک برنامه معاملاتي دقيق دارم.»

    نظم و علاقه

    نظم – اکثر معامله گران در روند کاري خود تابع نظم نيستند، و اگر اينطور بود شکست نمي خوردند. اين معامله گران شکست خورده در واقع حتي از شنيدن کلمه نظم متنفرند! همانطور که جک شوگر در کتاب خود با عنوان "جادوگران بازار جديد" نوشته است: «نظم احتمالاً کلمه اي است که بيش از هر کلمه ديگر در سخنان معامله گران باتجربه اي که با آن ها مصاحبه کرده ام، شنيده ام. بسياري از اوقات آن ها با لحني پوزش طلبانه از اين امر حرف مي زنند و براي مثال مي گويند: مي دانم که شما هزاران بار اين حرف را شنيده ايد، اما باور کنيد که نظم واقعاً اهميت زيادي دارد.»

    نظم به شما اجازه مي دهد که کارها (معاملات) مفيد بيشتري انجام دهيد و بر طبق برنامه تان کار (معامله) کنيد. نظم – عادت به فرمانبرداري – کليد موفقيت است که در نهايت به يک عادت بدل مي شود، براي مثال شما عادت مي کنيد که برنامه معاملاتي داشته باشيد و عادت مي کنيد که از برنامه معاملاتي تان پيروي کنيد. در اين شرايط است که مي توانيد از اين قانون طلايي پيروي کنيد که هيچ سيگنالي وجود ندارد، هيچ معامله اي در کار نيست.

    علاقه – بسياري از ما يک سوم عمرمان را صرف کار مي کنيم، بنابراين حق داريم که از کاري که انجام مي دهيم احساس رضايت داشته باشيم و زماني اين احساس رضايت به وجود مي آيد که ما کارمان را دوست داشته باشيم. در واقع پولي که از کار به دست مي آوريم، محصول دست دوم موفقيتمان در کارهايي است که دوستشان داريم.

    چطور مي شود که در کاري موفق باشيد، به دنبال مهارت هاي معاملاتي مفيد برويد، از خدمات يک معلم خوب استفاده کنيد، بالا و پايين هاي بازار را دنبال کنيد .... و ندانيد که چرا داريد اين کار را مي کنيد؟ مايکل جوردن – ستاره بسکتبال آمريکا – روزي گفت: «اگر عاشق بازي باشيد، استعدادتان خودش را نشان مي دهد.» آيا امکان دارد که معامله کردن را دوست نداشته باشيد، ولي در اين کار موفق شويد.

    در نهايت بايد در زمينه اين جفت مهارت رواني (نظم / علاقه) گفت: شما بايد منظم باشيد و با بازار ارتباط احساسي داشته باشيد.

    اعتماد به نفس و شجاعت:

    يکي از ويژگي هاي اساسي معامله گران موفق اين است که اين افراد خودشان را باور دارند. آنان از نظر ذهني از اعتماد به نفس و شهامت لازم براي دنبال کردن برنامه هايشان، کنار نگذاشتن قوانين، عمل کردن بر خلاف روش ديگران و مشاهده نتيجه (ديدن تصوير کلي)، برخوردارند.

    فعاليت هايي مانند معامله، شناخت از وضعيت و شناخت رقبا براي شما کافي نيست، شما بايد خودتان را بشناسيد. به عبارت ديگر، شما بايد در برنامه معاملاتي تان بخشي را به خودتان – به ارزيابي شخصيتتان – اختصاص دهيد.

    در اولين روزهايي که اقدام به معامله کرده بودم، با موقعيت هاي فراواني روبه رو مي شدم که دقيقاً مي دانستم که نرخ به کدام سمت خواهد رفت و يک برنامه معاملاتي هم داشتم، اما نمي توانستم برنامه ام را دنبال کنم. بي شک حرص، ترس و ديگر موانع احساسي راه من را سد مي کردند. اگر اجازه بدهيد که چنين وضعيتي برايتان اتفاق بيفتد، همه دانش، برنامه ريزي و اطلاعاتي که داريد بي فايده مي شود.

    به عبارت ديگر اگر اعتماد به نفس نداشته باشيد، فرقي نمي کند که چقدر درباره بازار آگاهي داشته باشيد، در اين شرايط تنها کاري که انجام مي دهيد کسب تجربه هاي مکرري از شکست و نگراني و پريشاني است.

    چطور مي توانيد اعتماد به نفس داشته باشيد؟ بايد تا جاي ممکن بياموزيد، منظم بودن را تمرين کنيد، و شخصيتتان را رشد دهيد. هر چه بيشتر درباره بازار بدانيد، هر چه بيشتر روش معاملاتي و بازار و از همه مهم تر خودتان را بشناسيد،... معامله گر ماهرتر و موفق تري خواهيد بود. هر چه ماهر تر شويد، ترس شما کمتر مي شود. مهارت همان عدم وجود ترس است. زماني که اعتماد به نفس پيدا کنيد، برنده ايد.

    صبر و پشتکار

    در اين عصر و دوران خشنودي هاي لحظه اي، مردم به دنبال هيجانات و لذت هاي بي خطر، پول زياد بدون تلاش، غذاي زياد بدون خطر چاقي و البته معامله موفق بدون کار و تمرين زياد هستند.

    بازار بهتر از من و شما شرايط را مي داند بنابراين براي انجام يک معامله عجله نکنيد، شما بايد صبور باشيد و براي ديدن يک سيگنال درست صبر کنيد – قانون طلايي اين است زماني که سيگنالي وجود ندارد، معامله اي در کار نيست.

    يک معامله گر موفق اين امر را درک مي کند که مي تواند از صبر کردن به نتيجه برسد. همه معامله گران موفق از استعداد "صبر کردن و نگاه کردن" برخوردارند و صبر مي کنند تا وضعيت معاملاتي به آن ها فرمان دهد که وارد بازار شوند. معامله گران محتاط بازار فارکس با کمک موارد زير در بازار صبر پيشه مي کنند:

    گوش دادن به بازار - بازار به طور مداوم اطلاعات معاملاتي با ارزشي را ارايه مي کند و شما بايد در يک وضعيت ذهني قرار بگيريد که بتوانيد ببينيد که با توجه به فعاليت بازار و سيگنالهايي که سيستم معاملاتي تان به شما نشان مي دهند، کجا بايد واقعاً دستورات معاملاتي خود را اجرا کنيد. زمان هايي که فکر مي کنيد بهتر از بازار از وضعيت آگاه هستيد و به آنچه که بازار به شما مي گويد گوش نمي دهيد، قضاوتتان ضعيف مي شود و در اين زمان است که شما منطقتان را کنار مي گذاريد و اين ترس يا اميد است که بر شما چيره مي شود.

    کنار نشستن در زمان تشکيل يک روند - شايد اين عبارت به گوش شما هم رسيده است که نشستن رو به روي مونيتور در طول يک روز معاملاتي مثل اين است که پاي ميز قمار بنشينيد و تلاش کنيد که دست به قمار نزنيد. معامله گران موفق در بازار فارکس ياد گرفته اند که نمي توانند بر خلاف روندهاي بزرگ نرخ يک جفت ارز اقدام به معامله کنند. نبايد اجازه دهيد که بي صبري وادارتان کند که بر خلاف يک روند معامله کنيد.

    صبوري تنها براي اجراي معامله درست به کار نمي آيد. اين ويژگي زماني که شما معامله اي را آغاز کرده ايد نيز نقش مهمي دارد. شما بايد بدانيد که چطور تا وقتي که زمان بستن معامله فرا نرسيده است، صبر کنيد. اگر يک معامله موفق را خيلي زود ببنديد، نمي توانيد ميزان پولي که در حسابتان است را به حد دلخواه افزايش دهيد. در نتيجه در اين هنگام است که فاکتور ذهني ماندگاري و ثبات وارد عمل مي شود. ممکن است شما صبر کنيد تا سيگنال هاي معاملاتي خوبي به وجود بيايند و بعد وارد بازار شويد، اما اگر به دقت مسائل بازار را زير نظر نگيريد و با پشتکار قوانين خرج را دنبال نکنيد، نمي توانيد در طولاني مدت جلو ضررهايتان را بگيريد.

    «با معاملات موفق صبور باشيد، با معاملات ناموفق کاملاً بي صبر باشيد. به ياد داشته باشيد که حتي اگر 30 درصد موارد معاملاتتان درست باشد، مي توانيد سود خوبي از معامله / سرمايه گذاري هايتان به دست بياوريد، اگر ميزان ضررهايتان کم و ميزان سودهايتان زياد باشد.»

    دنيس گراتمن

    موفقيت در معامله به يادگيري تحليل هاي تکنيکال پايه، تکنيک هاي معاملاتي، عادات خوب در زمينه مديريت پول و نحوه کنترل ذهنتان وابسته است. اين يادگيري، مراحل مختلفي دارد. با يادگيري اين موارد مي توانيد به معاملهگري حرفه اي بدل شويد. بعد يک جنبه ديگر وارد عمل مي شود، آموزش شخصي و ادامه يادگيري به منظور غلبه بر موانعي که موجب مي شود معامله گر به قله ترقي برسد و در طول دوران کاري خود در همين سطح باقي بماند.

    آيا واقعاً به يک معلم يا مربي نياز داريد؟ بهترين بازيگران گلف جهان فکر مي کنند که به مربي نياز دارند! براي مثال تايگر وودز بيش از 1 ميليون دلار در هر سال براي داشتن مربي هزينه مي کند. البته او در هر سال در حدود 50 ميليون دلار درآمد دارد. حتي بهترين ورزشکاران جهان نيز از وجود مربي استفاده مي کنند تا بتوانند کار خود را بهتر کنند. شما به اين دليل هزينه مربي مي پردازيد که بتوانيد مسيري که همه معامله گران براي يادگيري طي مي کنند را در زمان کوتاه تري پشت سر بگذاريد و در عين حال سطح موفقيت خود را بالاتر ببريد. به ياد داشته باشيد که اگر شما يک معامله گر حرفه اي هستيد و يا مي خواهيد چنين معامله گري باشيد، در حقيقت داريد نوعي تجارت انجام مي دهيد و بايد براي بهبود کارتان هزينه کنيد.

    معامله گران امروزي از اين نظر خوش شانس هستند و تسهيلات و منابع فراواني در دسترس آن ها است. وقتي من کار معاملاتي ام را در دو دهه پيش آغاز کردم، منابعي که براي معامله گران خرد وجود داشت بسيار ناچيز بود، تعداد معلم ها و مربي هاي معاملاتي بسيار کم بود، اينترنت و نشريات و رسانه هاي تخصصي در اين زمينه وجود نداشت و در حقيقت معامله گر واقعاً تنها بود.

    من، بعد از ده سال معامله، در مجموع ضرر کرده بودم. در اين دوره بحران هايي هم به وجود آمده بود مثل بحران سال 87 يا جنگ خليج فارس در سال 91. معامله کردن کار سختي بود. زماني که توانستم به يک شرکت معاملاتي آمريکايي بروم و يک مربي معاملاتي پيدا کنم، وضعيتم فرق کرد.

    من به دنبال خدماتي بودم که يک مربي مي توانست به من ارايه کند. مربي من بيش از هر چيز بر روانشناسي تاکيد داشت، زمينه اي که من در تمام آن سال ها فراموش کرده بودم. از آن زمان به بعد زندگي من به عنوان يک معامله گر به کلي تغيير کرد و من ديگر در وضعيت سابق قرار نگرفتم. معامله کردن به کار آساني براي من بدل شد و من توانستم به راحتي سد ها را پشت سر بگذارم.

    همانطور که قبلاً گفتم در نظر نگرفتن روند بازار، شما را به خطر مي اندازد. اما حالا مي خواهم اين را هم اضافه کنم که توجه نداشتن به روانشناسي معاملات، موجب عدم موفقيت شما در بازار مي شود.

    «شکست اين است که کسي از افت و خيزهاي خود درس نگيرد، اگر بتوانيد از تجارب خود استفاده کنيد، بدانيد که در مسير موفقيت گام برمي داريد.»

    نوشته جي لاخاني

    ترجمه بيتا ابراهيمي

    نظر

    • azad1
      عضو فعال
      • Jan 2012
      • 310

      #17
      نقش نسبت r/r در بازارهای مالی

      هر تریدر بر مبنای سیستم معاملاتی خود به یک winning ratio (نسبت تعداد پوزیشن های برنده به کل پوزیشن ها ) می رسد که می تواند تابعی از کیفیت سیستم معاملاتی و استاپ و تارگت انتخابی باشد.

      معمولا تریدر ها در تعیین نقطه خروج سلیقه ای عمل می کنند.برای اینکه میانگین نتایج معاملات مثبت باشد باید بین استاپ و تارگت یک رابطه مشخص ریاضی برقرار باشد.منحنی ضمیمه این نقطه تعادل سود و زیان را نشان می دهد.برای هر winning ratio اگر RRR (نسبت متوسط سود به متوسط ضرر معاملات -Reward to Risk Ratio ) بالای منحنی باشد عملکرد سیستم مثبت است . نقاط پایین منحنی به معنی انتخاب نا مناسب نسبت سود به زیان می باشد که برای هر سیستمی منجر به ضرر در دراز مدت می شود.

      برای تعیین حداقل RRR که می تواند منجر به سود شود از روابط زیر استفاده کنید:

      Winning Ratio=1 / (1 + RRR)

      RRR= (1/ Winning Ratio) - 1
      برای مثال با Winning Ratio =0.4 نسبت متوسط سود به زیان باید حداقل 1.5 باشد.با توجه به این موضوع اگر استاپ 20 پیپ باشد حداقل سودی که می تواند منجر به نتیجه ای مثبت است 30 پیپ است.در نتیجه گذاشتن استاپ 20 پیپ و خروج در 5-10 از ترس ورود معامله به ضرر در دراز مدت منجر به ضرر بزرگتری شده و سرمایه به مرور کاهش می یابد.

      فایل پیوست 374


      سوال: سوال من اينه كه معامله گراني كه با پيپ پايين در همين حد 7يا 10 پيپ كار مي كنند چه جوري در مقابل ضرر حسابشونو ايمن يا مديريت مي كنند يا اصلا معامله با اين مقدار پيپ كم در اين بازار منطقي هستش يا نه !
      عرض کنم که استاپ بزرگ و سودهای کوچک نتاقضی با اصول مدیریت سرمایه ندارد .بازای هر RRR می توان WR داشت که منجر به سود شود.

      مثلا اگر سیستم شما 10 پیپ سود بدهد و استاپ 50 پیپ باشد، RRR=0.2 بر اساس مطالب بالا 0.83 اوقات باید برنده باشید تا میانگین صفر باشد و ضرر نکنید .درصد برد های بالاتر از 83% منجر به سود می شود.

      اما دلیل اصلی که اکثر منابع ، تریدر ها را به RRR>2 تشویق می کنند مساله پایداری سیستم است.مثلا برای سیستم شما کافیست درصد برد معاملات 80% شود تا ضرر کنید.اما اگر WR=2 باشد حتی اگر 33% معاملات ضررده باشند ضرر نخواهید کرد و مجموع معاملات صفر است.

      به اعتقاد من به دلیل کثرت پارامترهای تاثیر گذار روی مارکت تلاش برای رسیدن به درصد برد بالا کاری سخت و طاقت فرسا و کم بازده است زیرا هر کدام از این پارامترها(اخبار، شایعات، هزاران معامله گر مهم و بزرگ بازار) براحتی در یک لحظه می توانند موجب حرکت بازار به هر طرفی بدون هشدار قبلی بشوند.

      ولی اگر بتوانید RRR را بالا ببرید در مقابل این قضیه ایمن می شوید و حتی درصد برد در حدود 50% و کمتر نمی تواند موجب ضرر شود.

      بعلاوه Efficiency سیستم های با RRR بالا بیشتر است.نه تنها امکان ضرر کمتر است بلکه پتانسیل سوددهی بالاتری نسبت به روش های با WR بالا و RRR پایین دارند.

      برای بهبود یک سیستم سه راه حل وجود دارد:
      1-کاهش ضرر متوسط
      2-افزایش سود متوسط
      3-افزایش درصد برد

      نظر

      • azad1
        عضو فعال
        • Jan 2012
        • 310

        #18
        در بورس هرگز احساساتي نشويد

        دكتر فان تارپ متخصص و روانشناس برجسته معاملات بازار سهام در ادامه سلسله مطالب مرتبط با روانشناسي بازار سهام منتشر شده در سايت بورس24 مينويسد: مدتي پيش به يك مصاحبه راديويي با بيل وايزنانت گوش ميدادم. بيل داراي مدرك دكتراي روانشناسي باليني بود و در آن زمان در حدود 20 سال فعاليت مرتبط درماني انجام داده بود. آن زمان كه به مصاحبهاش گوش ميكردم، او ديگر يك معاملهگر و مربي معاملات شده بود.

        هر كسي نميتواند معاملهگر موفقي باشد و زندگي خود را از طريق معامله در بازار بگرداند. بيل بر اساس پژوهشهاي صورت گرفته سه عامل را در موفقيت در معاملات مشخص كرده بود. اما پيش از آنكه به اين سه عامل بپردازم، اجازه دهيد با يكديگر به سوالات يك امتحان كوچك پاسخ دهيم.
        1.آيا زياد نگران ميشويد؟
        2.آيا در شرايط دشوار آرام ميمانيد؟
        3.آيا به طور كلي زياد به ديگران اعتماد ميكنيد؟
        4.شما به طور معمول با حداكثر سرعت مجاز رانندگي ميكنيد يا كمتر از آن؟
        5.آيا يك كمال گرا هستيد؟
        6.آيا پيش از آنكه پروژه جديدي را آغاز كنيد، بايد پروژه قبلي را به پايان رسانيده باشيد؟
        7.آيا دوست داريد پروژهها را تمام كنيد؟
        8.آيا ميزان هوش شما از متوسط بالاتر است؟
        9.آيا رياضي شما خوب است و به طور كلي در حل مساله قوي هستيد؟
        10.آيا هنگامي كه رانندگي ميكنيد و چراغ سبز ميشود گاز ميدهيد تا از ماشين كناري خود تندتر برويد؟
        براي هر پاسخ «بله» به خود يك امتياز بدهيد. البته به جز سوالهاي 1 و 10 كه پاسخ آنها بايد «خير» باشد. هر چه كه نمره شما بيشتر باشد، احتمال اين كه معاملهگر موفقي شويد بيشتر خواهد بود.
        ويژگيهاي زير از خصوصياتي است كه معاملهگران موفق از آنها برخوردار هستند:
        1.ثبات وضعيت عاطفي/ احساسي
        ثبات عاطفي به معناي كنترل خود تحت شرايط فشار است. معاملهگر موفق بايد تحت شرايط دشوار بتواند آرامش خود را حفظ نمايد. معاملهگراني كه نمره بالايي از ثبات احساسي كسب ميكنند، سطح نگراني پاييني دارند، آرام ميمانند، راحت هستند و سطح شك و ترديد آنها نيز پايين است. آنها معمولا به افراد و شرايط اعتماد ميكنند، مسووليت معاملات خود را به عهده ميگيرند و زيانها را به گردن گردانندگان بازار نمياندازند. البته معاملهگران موفق براي انجام تمام كارهاي خود دلايل خوب و كافي دارند.
        2.نظم و انظباط
        معاملهگران موفق كساني هستند كه ميتوانند از قوانين پيروي كنند. آنها افرادي هستند كه هنگام رانندگي حد سرعت مجاز را رعايت ميكنند. آنها كمال گرا هستند و به كار خود افتخار ميكنند. همچنين دوست دارند كاري را از ابتدا تا پايان انجام دهند و از انجام و تكميل آنها لذت ميبرند. خلباناني كه عادت دارند چك ليستها را مرتبا ببينند، ميتوانند معاملهگران موفقي شوند. شخصي كه به سادگي با محركهاي عاطفي بيروني برانگيخته ميشود، از نظم كافي برخوردار نيست، هرگز نميتواند معاملهگر موفقي شود.
        3.هوش
        بيل ميگويد معاملهگران موفق به طور معمول باهوش هستند. نيازي نيست كه آي كيوي انيشتين را داشته باشند، اما از حد متوسط باهوش تر هستند. توانايي آنها در حل مساله قوي است و با اعداد و ارقام خوب كار ميكنند. آنها ميفهمند و ميدانند كه معامله با احتمالات همراه است و هر معامله لزوما همان طور كه پيش بيني ميشود پيش نخواهد رفت.
        شش توصيه براي موفقيت در معاملات
        1.تمام زيانهاي احتمالي را پيش از وارد شدن به صحنه نبرد بپذيريد. اين موضوع اعتماد به نفس لازم را براي شجاعانه معامله كردن به شما خواهد داد. كسي كه ميداند شكست جزئي از هر نبرد است، تمام نيروي خود را فارغ از نتيجه آن به كار خواهد بست.
        2.خود را از نظر ذهن و جسم و روح متمركز و يكسان كنيد. انجام تمرينات تنفس عميق ميتواند اعصاب شما را آرام نمايد و اجازه ندهد ترس و هيجان بر شما فائق آيند.
        3.به مهارتها و درك دروني(حسي) خود اعتماد نماييد. متخصصان ميگويند، در معاملات نه تنها بايد به ابزارهايي كه در اختيار داريد اعتماد كنيد، بلكه بايد به حس دروني خود تكيه كنيد. به هر حال تغييرات لازم را در سيستم خود ايجاد كنيد تا مطمئن شويد، سيستم و ابزاري كه از آن استفاده ميكنيد، كارايي لازم را دارند. اگر يك صداي دروني در وجود شما نيست، بايد آن قدر به معاملات مجازي بپردازيد تا از آن صداي دروني حسي برخوردار شويد.
        4.موفقيت را به روشني و وضوح تصور كنيد. اين موضوعي است كه در بسياري از متون روانشناسي توصيه اي اكيد به شمار ميرود. به بيان ديگر، ميتوانيد مثبت بينديشيد. نتايج مثبت را براي خود تصور كنيد و از اين راه است كه آنها را محقق خواهيد ساخت. بله، ممكن است سه سال طول بكشد تا به اين مرحله برسيد، اما اميد و تلاش خود را از دست ندهيد.
        5.براي غلبه بر ترس فقط در زمان حال زندگي كنيد. متخصصان ميگويند ترس منجر به تحليل افراطي ميشود. تجديد افكار و تصميمها سيستم موجود را نابود ميكند. بر روي معاملات همان طور كه پيش ميروند تمركز كنيد،
        نه اين كه به نتايجي كه ممكن است اتفاق بيفتد. هرگز نميتوانيد آنچه كه اتفاق ميافتد را كنترل كنيد، اما ميتوانيد تلاش كنيد آنچه اتفاق ميافتد را به خوبي مديريت كنيد.
        6.هنگامي كه كاري را آغاز كرده اي، هرگز آن را متوقف نكن. معاملهگران موفق تمام كارها و پروژههاي خود را تمام ميكنند. اگر فكر ميكنيد اعتماد به نفس لازم براي انجام يك معامله را داريد، پس تا آخر بازي با آن بمانيد. براي معامله خود برنامهريزي نماييد و بر اساس آن معامله نماييد. اگر در همان ابتدا، ترديد داريد، اصلا معامله نكنيد. بدانيد كه اين معامله موفقيتي بزرگ برايتان خواهد بود و سپس پيش برويد.
        منبع: www.bourse24.ir

        نظر

        • azad1
          عضو فعال
          • Jan 2012
          • 310

          #19
          روانشناسي بازار سهام
          شناسايي 11 مانع در انجام معاملات موفق

          بورس 24- در چهارمين قسمت مطلب جذاب روانشناسي در بازار سهام توماس. اس. بولكووسكي متخصص مشهور روانشناسي بازارهاي مالي در جهان 11 مانع در انجام معاملات موفق را تشريح كرده است.

          مانع 1: تعريف نشدن زيان
          پيش از آنكه معاملهاي انجام دهم، هدف قيمتي خود و همچنين نقطه قيمتي دستور توقف زيان را مشخص ميكنم. از خود ميپرسم اگر سهام به چه قيمتي برسد يعني اينكه من اشتباه كردهام؟ برخي معاملهگران هدفهاي قيمتي خود را مشخص نميكنند. بايد اعتراف كنم اگر وقت كافي براي تمركز دقيق روي تمام معاملاتم نداشته باشم، تنها موردي كه دقت بسياري به آن خواهم نمود، همين اهداف قيمتي و قيمت توقف زيان خواهد بود. البته اگر در مورد دستور توقف زيان، احتمال بدهيد كه قيمت سهمي پايين ميرود و احتمال بالارفتن آن كم است، بهتر است اصلا آن را نخريد.
          مانع 2: ترديد
          شما سيگنال معاملاتي خود را دريافت ميكنيد. اما اكنون چه بايد كرد؟ مثلا، ميبينيد كه قيمت دارد پايين ميآيد و معتقد هستيد كه اگر كمي صبر كنيد قيمت مجددا بالا خواهد رفت و از زيان خارج خواهيد شد. ممكن است درست فكر كنيد. البته به همان اندازه هم احتمال دارد كه اشتباه كنيد. چيزي كه روشن است اين است كه شما داريد سيگنال دريافتي معاملاتي خود را ناديده ميگيريد و اين خيلي بد است. براي معامله خود برنامهريزي كنيد و بر اساس همان برنامه معامله نماييد. اگر قيمت پايين بيايد و به قيمت دستور توقف زيان برسد، سهم خود را بفروشيد. زيان كردن بايد براي شما به همان اندازه آسان باشد كه سود كردن. اگر اين گونه احساسي نسبت به زيان كردن نداريد، پس بايد بيشتر تمرين كنيد.
          مانع 3: عقايد سرسختانه يا تعصبي
          بدترين معاملاتي كه انجام دادهام آنهايي بودهاند كه به تصور خودم ميدانستم روند تغيير قيمت سهم چگونه خواهد بود. هنگامي كه چيزي كه فكرش را نميكردم اتفاق ميافتد، فلج ميشوم و نميتوانم باور كنم و نميتوانم ماشه را براي خارج شدن از بازار بكشم. زيان به طور مداوم ادامه مييابد و معلوم نيست تا كجا ادامه مييابد.
          اكنون كه درباره اين مشكل ميدانم، سعي ميكنم تمام جوانب يك معامله را به دقت بررسي كنم و خودم را براي سقوط ناگهاني قيمت نيز آماده ميكنم. اجازه ندهيد عقايدتان بر معاملات شما تاثير بگذارند. تنها قيمت است كه اهميت دارد نه چيز ديگر.
          مانع 4: معامله به روش خودكشي
          تا حالا آن قدر از دنيا عصباني بودهايد كه احساس كنيد هيچ اهميتي ندارد چه اتفاقي برايتان بيفتد؟ يادم ميآيد زماني با همين حس و حال به يك روز معاملاتي نزديك شدم. شرطهاي بسيار بزرگ و خطرناكي بستم اما يادم نميآيد كه برنده شدم يا بازنده. احتمالا برنده نشدم. اكنون آموختهام كه در هنگام ناراحتي يا عصبانيت معامله نكنم. بهتر است شما هم اين كار را نكنيد.
          مانع 5: معامله در حالت شادي بسيار
          اين مورد دقيقا برعكس حالت قبلي است، اما جالب است كه نتايج مشابهي با آن دارد. تا كنون چند بار پشت سر هم چندين معامله موفقيت آميز انجام دادهايد؟ در آن هنگام احساس شادي بسياري خواهيد داشت. هنگامي كه چنين احساسي به شما دست دهد بايد آماده باشيد كه بازار درس بسيار بدي به شما بدهد!
          اما اكنون ميدانم كه هنگامي كه چنين احساسي از شعف و غرور مرا گرفته است، معامله نكنم.
          مانع 6: از دست دادن شكست قيمت به سمت بالا
          اين مورد اصلا در مورد بد وارد شدن به يك معامله نيست. بلكه درباره عدم توانايي در وارد شدن به يك معامله است. يعني به طور كلي يك فرصت را از دست ميدهيد. داريد قيمت را دنبال ميكنيد كه ناگهان شاهد جهش قيمت خواهيد بود.
          زماني در مورد يك سهم همين بلا به سرم آمد. الگوي سروشانه را در تغييرات قيمت سهمي ديده بودم و آن را به ليست سهمهايي كه بايد مراقبشان ميبودم اضافه كردم. سپس عقب نشستم و صبر كردم و بيشتر منتظر ماندم. در همين هنگام بود كه ديدم قيمت بالا و بالا و بالاتر رفت و هر روز كه قيمت بالاتر ميرفت با خودم ميگفتم: «بايد زودتر آن را ميخريدم.»
          مانع 7: از دست دادن تمركز
          يادم ميآيد هنگامي كه معاملات روزانه و نوسان گيري را آغاز كرده بودم، نوري كه به درون اتاق ميتابيد برايم مشكل ايجاد ميكرد. در واقع تمركزم را بر هم ميزد. همين طور، هنگامي كه سگم پارس ميكرد يا تلفن زنگ ميزد، حواسم پرت ميشد. هنگامي كه در حال انجام معامله هستيد، سعي كنيد تمركز خود را حفظ نماييد.
          مانع 8: صحيح گفتن يا پول درآوردن؟
          تنها معاملهگران كمي هستند كه معتقدند فروش بخشي از سهام در روز اول به قصد سود، واقعا كار درستي است. اگر از اين گونه افراد بپرسيد كه: «برنده شدن مهمتر است يا پول درآوردن؟»، خواهند گفت: «پول در آوردن». اما در واقع اين گونه عمل نميكنند. آنها بخشي از سهام در حال بالارفتن خود را خيلي زود ميفروشند و اجازه نميدهند سودهاي بيشتر نصيبشان شود.
          آنها در واقع يك احساس نياز ميكنند و آن اين است كه به خود بگويند امروز بالاخره سودي نصيبم شد. در واقع آنها ميخواهند به خود ثابت كنند، درست حدس زده اند يا درست عمل كردهاند.
          در اين مواقع هميشه با خود يك حساب و كتاب كنيد. بهتر نبود تمام سهم را با قيمت بالاتر ميفروختيد؟ جواب اين سوال را بايد از معاملات ناموفقي كه قيمت سهم در آنها پايين ميرود جست و جو كرد. هنگامي كه قيمت در حال پايين رفتن است، آيا بهتر نيست تمام سهم خود را همان ابتداي كار بفروشيد و خارج شويد؟ البته كه بله.
          بله بهترين كار اين است كه هنگام پايين رفتن قيمت تمام سهم را يكجا فروخت و هنگام بالارفتن قيمت با تمام توان همان اول كار خريد كرد، مگر اينكه مثلا بخواهيد درصد يك سهم را در پرتفوليوي خود كم كنيد.
          مانع 9: عدم همخواني يا هماهنگي
          اگر قرار است تنها گاهي اوقات بر اساس سيستم معاملاتي خود و سيگنالهايي كه به شما ميدهد، عمل كنيد، اصلا چه لزومي دارد كه از يك سيستم استفاده كنيد؟ شما نميتوانيد از قبل تشخيص دهيد كه يك معامله موفقيت آميز خواهد بود يا خير. بنابراين بايد به هر سيگنالي توجه كنيد و بر اساس آن عمل نماييد. اگر نميتوانيد، سيستمي را پيدا كنيد كه بتوانيد به آن پايبند باشيد.
          مانع 10: رعايت نكردن اصل مديريت سرمايه (پول)
          برخي افراد به اندازه يك سهم در پرتفوي خود توجهي نميكنند و گاهي هم به درستي از ابزار اهرم استفاده نميكنند.
          مديريت سرمايه يا پول به معناي حفظ سرمايه، محدود كردن زيانها و گسترده تر كردن سودها است. بنابر اين اگر نتوانيد اين كار را به خوبي انجام دهيد، بهتر است فعلا از انجام معامله دست بكشيد. اكنون كه در اواسط سال 2009 هستيم و من اين مقاله را مينويسم، زيان من در حدود 9 درصد و سود من در حدود 36 درصد است. اما نكته خوب اين است كه زيانها مربوط به درصد كمي از پرتفوي من هستند.
          مانع 11: وابسته بودن به پول
          اين مورد را اضافه ميكنم، زيرا مشكل بزرگي است و در عين حال راه حل سادهاي دارد. مشكل چيست؟ مشكل اين است كه شما بر روي پول تمركز ميكنيد. چند بار به خود گفتهايد: «اين زيان آن قدر زيان است كه نميتوانم سهم خود را بفروشم»؟ خيلي زياد.
          چند بار به سودهاي خود نگاه كردهايد و گفتهايد بهتر است خارج شوم؟
          اصلا اهميتي ندارد شما سهمي را با چه قيمتي خريدهايد، مهم آن است كه آن را با چه قيمتي ميفروشيد. سودها و زيانها را فراموش كنيد و به اين مساله توجه و تمركز كنيد كه چه اندازه به قوانين و سيستم خود پايبند هستيد و بر اساس آن عمل ميكنيد. مثلا به جاي اينكه به پايينترين قيمت روز سهمي كه داريد، نگاه كنيد و غصه بخوريد، بر اين نكته تمركز كنيد كه آيا وقت فروش است يا خير. اگر بتوانيد اين كار را انجام دهيد، استرس شما كم ميشود و عملكرد بهتري خواهيد داشت.
          ساده به نظر ميرسد و البته ساده هم هست، اما معاملهگراني را ميشناسم كه نميتوانند اين گفته را درك و بر اساس آن عمل كنند. تنها با خود فكر ميكنند تمام كاري كه بايد انجام دهند، اين است كه مقداري پول از يك معامله نصيبشان شود. اين افراد هرگز معاملهگران خوبي نميشوند.
          منبع: www.bourse24.ir

          نظر

          • azad1
            عضو فعال
            • Jan 2012
            • 310

            #20
            می گویند روزی 9 نفر در یک pub مشغول آبجو خوردن بودند و هر 9 نفر برای پرداخت صورتحساب آبجوئی که خورده بودند دچار مشکل بودند. در همین زمان در باز می شود و بیل گیتس وارد می شود، یکی از آنها می گوید خب، خیالمان راحت شد برای اینکه الان متوسط دارائی هر کداممان 5 میلیارد دلار است. آنچه که در بازار تاثیرگذار است تعداد نفرات نیست حجم پولیست که بازیگران می توانند در بازار به گردش بیاندازند. برای اینکه تصوری از ارقام داشته باشید جمع دارائی تحت مدیریت هج فاندها (من فقط در مورد هج فاندها دارم صحبت می کنم) در سال 2007، 7/2 تریلیون دلار بوده است (2700 میلیارد دلار) و میزان افزایش دارائی آنها تنها در سه ماهه اول 2007، 337 میلیارد دلار بوده است.(کل فروش نفت ایرات در سی سال گذشته 800 میلیارد دلار) مکانیزم روانشناسانه بازار هم باین ترتیب است که وقتی پولهائی به این عظمت در لحظه خاصی چه وارد خرید و چه وارد فروش می شوند کافیست با یک هجوم چند صد میلیون دلاری بازار را تحریک به فروش و یا خرید نمایند. پولهای بزرگ این چنینی با استفاده از سایکولوژی بازار کاملا می توانند به بازار خط بدهند. شما وقتی بازیگر بزرگی باشید لازم نیست از نیت دیگران با خبر شوید بلکه نیت دیگران را شکل می دهید. آنچه که بازار را بحرکت در می آورد تبعیت از information cascades است. من در مقاله ای به آن پرداخته ام اما بد نیست بار دیگر اینجا آن را تکرار کنم.

            در دنیای اقتصاد از همین پدیده آبشار اطلاعات و همراهی فرد با جمع استفاده های بسیاری می شود. مثلا "مد" از آن جمله است. وقتی نوعی لباس در جامعه باب شد تبعیت نکردن از آن کمی غریب می نماید. مقایسه شلوارهای امروز با شلوارهای تنگ و پاچه گشاد ۳۰ سال پیش نشان می دهد که چگونه فرد مجبور به تبعیت و پیروی از مد می شود بدون آنکه خود بخواهد یا تعقل کند.
            بازار بورس نیز در مقاطعی از همین قاعده تبعیت می کند و این امر بخصوص در آمریکا باعث می گردد پولهای نجومی به جیب کمپانی های فایننس و سرمایه گذاری که سهام شرکت های تو خالی و بی ارزشی را به مردم می فروشند سرازیر گردد.
            حباب بازار بورس در دهه۹۰ نمونه قابل مطالعه ای از این ماجراست. در مقایسه با یک دهه پیش از آن تلویزیون های کیبلی و اینترنت، دریائی از اخبار مربوط به سرمایه گذاری های بزرگ و فایننس را در اختیار مردم قرار می دادند. یکی از بانفوذترین منابع خبری در این زمینه کانال CNBC بود. ستون نویس مجله معتبر فورچون (Fortune) در سال ١٩٩٩ نوشت: "من فکر می کنم که CNBC یعنی شبکه تلویزیونی زمان ما...". تماشای CNBC اجتناب ناپذیر شده بود. مردم در شرکت های دلالی بورس، سالن های ورزش، رستوران ها، گل فروشی ها، کارخانجات و حتی در زندانها به تماشای CNBC می نشستند.
            CNBC بطور لاینقطع اخبار مربوط به بازار بورس را در اختیار مردم قرار می داد درحالیکه در پائین صفحه بطور دائم قیمت سهام شرکت های مختلف نوشته می شد. CNBC مانند پیام آوری شده بود که اطلاعات را منتقل می کرد و بقیه کار بر عهده سرمایه گذاران بود. هم چنانکه بازار داغتر می شد بر نفوذ و برد CNBC نیز افزوده می گردید. CNBC مبلّغ بازار و مشوق سرمایه گذاران گردیده بود. برای سرمایه گذاران مهم این نبود که چه چیزی در CNBC مطرح می شود بلکه مهم این بود که آن چیز در CNBC مطرح شده است.
            دو اقتصاددان "جفری باس" (Jeffrey Busse) و "کلیفتون گرین" (T. Clifton Green) در خصوص تاثیرات CNBC بر بازار مطالعه ای بعمل آوردند. در یک مورد به محض اینکه گزارش مثبتی در مورد یک شرکت پخش شد ظرف مدت ١۵ ثانیه قیمت سهام شرکت مزبور افزایش یافت. حیرت انگیزتر آنکه ظرف یک دقیقه پس از شروع گزارش حجم معامله بر روی سهام شرکت مزبور به شش برابر افزایش یافت. سرعت عکس العمل بازار گواه آنست که بازار چگونه نسبت به اطلاعات داده شده عکس العمل نشان می داده است. این امر شاهدی است بر این مدعا که مردم اصولا توجهی به محتوای گزارش نداشتند. چگونه ممکن است ظرف مدت یک دقیقه از شروع گزارش تصمیم به خرید سهام یک شرکت گرفت؟ در مدت ١۵ ثانیه که اصلا نمی توان گفت هدف گزارش چیست و یا اصولا گزارش در جهت مثبت است یا منفی!
            برای دلالان و مردم مهم این بود که CNBC از سهام مزبور تمجید کرده است و بس. شما نیز بعنوان یک خریدار حتی اگر به گزارش های CNBC اهمیتی نمی دادید همین که می دانستید عنقریب است که مردم سرازیر شوند و سهام شرکت مزبور را بخرند می خواستید سریعتر عمل کرده و از این خوان نعمت چیزی هم نصیب شما گردد. اگر دیر می جنبیدید باید بهای بیشتری را می پرداختید و ضرر می کردید لذا مسابقه ای برای خرید در می گرفت. بدتر از همه آنکه حتی ستون نویسان بازار بورس بطور دائم در اهمیت اظهار نظرهای CNBC قلمفرسائی می کردند و باعث می شدند بازهم جایگاه شبکه مزبور بالاتر رود.

            نظر

            • azad1
              عضو فعال
              • Jan 2012
              • 310

              #21
              روانشناسي بازار سهام
              يك راز براي رسيدن به موفقيت در معاملات


              گروه بورس- راز اصلي براي رسيدن به موفقيت در معاملات چيست؟ تعهد و پايبندي.
              سه شرايط متفاوت زير را براي «باب» معاملهگر در نظر بگيريد:
              1.او معاملهاي انجام ميدهد كه سود كمي نصيبش ميكند. اما در اين معامله او از قواعد سيستم سرمايه گذاري خود تبعيت نميكند.

              2.او از قواعد سيستم معاملاتي خود تبعيت ميكند، اما انتظار دارد قيمت در جهت عكس حركت كند و منجر به زيان او شود.
              3.او از راهنماييهاي يك مشاور معاملاتي و سرمايه گذاري با سابقه كاري عالي تبعيت ميكند، اما به او اعتماد ندارد.
              اكنون به سه شرايط مشابه زير توجه نماييد:
              4.باب با تبعيت از قوانين سيستم سرمايه گذاري خود سود اندكي نصيبش ميشود.
              5.او به سيستم معاملاتي خود وفادار ميماند، زيرا زمان به او نشان داده است كه باعث سودآوري او خواهد شد.
              6.او از راهنماييهاي يك مشاور سرمايهگذاري با سابقه كاري عالي تبعيت ميكند، زيرا به او اعتماد دارد.
              تفاوت شرايط 1 تا 3 و شرايط 4 تا 6 در چيست؟ در شرايط گفته شده 1 تا 3، باب سيستم خود را ناديده ميگيرد، به آن اعتماد ندارد، و همچنين به مشاور خود هم اعتماد ندارد. در واقع او فاقد تعهد و پايبندي به سيستم يا معاملات خود است. اما در شرايط 4 تا 6، چنين تضادي وجود ندارد او اعتماد به نفس دارد، ميتواند شرايط را كنترل نمايد و متعهد به انجام صحيح معاملات است. شما ترجيح ميدهيد چگونه معاملهگري باشيد؟
              يكي از راههايي كه ميتوانيد بگوييد از تعهد كافي در اين زمينه برخوردار هستيد يا خير، اين است كه ببينيد آيا قادر هستيد سودهاي مداوم در سالهاي متوالي داشته باشيد يا خير. اما سوال مهمتر آن است كه چه مدت به آنچه كه بايد، متعهد ميمانيد؟ آيا پس از چند زيان استرس شما را فرا ميگيرد و تعهد به سيستم خود را فراموش ميكنيد؟
              موانعي در انجام معاملات
              معاملهگران خوب ميدانند معاملات زيادي وجود دارند كه ميتوانند زيانهاي سنگيني را به آنها وارد سازند يا حتي باعث ورشكستگي شوند. كار آنها اجتناب از انجام اين معاملات است. برخي از معاملاتي كه در تعهد معاملاتي اخلال ايجاد ميكنند، چه هستند؟
              اگر معاملهگري سعي كند از زيانها اجتناب كند، زيانهاي خود را كم نخواهد كرد. او با اينكه ميداند اگر سهم را بفروشد، به سرعت زيانها را جبران خواهد كرد، اما اجازه ميدهد كه يك زيان كوچك بزرگ شود. بنابراين، صبر ميكند و منتظر ميماند تا قيمت سهم بالا رود. در برخي موارد اين اتفاق ميافتد، و همين مورد عادت بد او را تقويت ميكند.
              مشكل هنگامي وخيم ميشود كه يك زيان جزئي، بزرگ و بزرگتر ميشود و به يك زيان مهيب تبديل ميشود. زيان بسيار بزرگ او باعث ميشود نهايتا سهم خود را در نزديكي كف قيمت بفروشد، يعني درست هنگامي كه ممكن است روند قيمتي سهم تغيير كند. و اين بازگشت قيمت هم به طرز مشابهي اين باور غلط او را تقويت ميكند كه نبايد سهم خود را ميفروخت و به اين باور منتهي ميشود كه اگر سهم خود را فقط چند روز يا چند هفته بيشتر نگاه ميداشت، ميتوانست دست كم بدون ضرر از معامله خارج شود. مشخص است كه اگر در وهله اول اجازه نميداد كه زيان كوچكش اين چنين بزرگ شود، اصلا در چنين دوراهي گير نميكرد.
              به ياد داشته باشيد كه مهم نيست چه زماني زيان ميكنيد؛ اين مشكل تقريبا هميشه گريبانگير شما است: هميشه فكر ميكنيد درست پس از فروش شما روند قيمتي سهم بر ميگردد. با فرض اينكه اگر با فروش شما روند قيمت سهم برگردد، چه تصميمي را ترجيح ميدهيد؟ صبر ميكنيد تا قيمت پايين تر بيايد يا همان اول كار آن را ميفروشيد؟ هنوز هم احتمال آن هست كه وقتي فروختيد باز هم قيمت به پايين رفتن خود ادامه دهد. بنابر اين، باز هم فروش هنگامي كه زيان كم است بهترين گزينه به نظر ميرسد. بنابراين، زيانهاي خود را كم كنيد.
              فقط مواظب باشيد كه علاقه شديد شما براي كم كردن زيانها، به افراط كشيده نشود. معاملهگري را ميشناسم كه با 1يا 2درصد زيان سهم خود را ميفروشد. اين كار اشتباه است و باعث ميشود او از بيشتر معاملات خود به سرعت خارج شود. زيرا قيمت دستور توقف زيان او با قيمت معامله بسيار به هم نزديك هستند. يادگيري ميزان درست و درصد مناسب براي دستور توقف زيان براي معامله موفق حياتي به شمار ميرود.
              معاملهگري كه بر روي سودهاي زيان تمركز ميكند اغلب با زيان مواجه ميشود، زيرا سهم خود را زيادتر از حد معمول نگه ميدارد و صبر ميكند تا آخرين ذرههاي سود را نصيب خود كند. البته هنگامي كه قيمت در جهت مناسب حركت نميكند، متحير و بي حركت باقي ميماند.
              مثال ديگر مربوط به معامله ديگري است كه ميشناسم. او سهمي كه قيمتش 5 برابر شده بود را آنقدر نگاه داشت تا سود به سه برابر كاهش يافت. چرا اين شخص در زمان مناسب سهم خود را نفروخت؟ زيرا در فكر سود 10 برابري بود!
              تنبلي و عدم نظم و سازماندهي
              يك مانع ديگر بر سر راه تعهد، تنبلي و عدم نظم و برنامه ريزي است. معاملهگران تنبل نمودار قيمت سهام خود را به طور مرتب و روزانه دنبال نميكنند. بنابراين، سعي ميكنند در سايتهاي خبري مشترك شوند تا آنها اين كار را براي آنها انجام دهند. آنها با خود فكر ميكنند: «بگذار هشدارها و سيگنالهاي آن سايت خبري مرا در مورد يك معامله جديد آگاه كند.» سپس چه اتفاقي ميافتد؟ آنها ديگر روزنامه يا سايت را نميخوانند يا ديگر به راهنماييهاي مربوطه كه سيگنالها را نشان ميدهند گوش نميدهند و همچنان در حال از دست دادن پول هستند!
              سپس، با خود تصميم ميگيرند يك سيستم معاملاتي خودكار را خريداري نمايند. ممكن است چند روز يا چند هفتهاي را صرف شناخت آن سيستم كنند، اما پس از چند معامله ناموفق و همراه با زيان، ديگر به سيگنالها اهميتي نميدهند. معاملهگر تنبل براي هر مشكلي كه پيش ميآيد تنها كاري انجام ميدهد كه مانند ماسك گذاشتن روي علائم بيماري است و كاري براي درمان واقعي آن انجام نميدهد. و به اين نحو مشكل مربوطه هميشه به جاي خود باقي ميماند.
              يك معاملهگر تنبل را ميشناسم كه پول زيادي را خرج كرد و به كلاسهاي آموزشي زيادي رفت. اما هيچ يك از آن كلاسها و درسها هيچ پولي براي او خلق نكردند. پس از مدتي معلم خصوصي گرفت و مدعي شد كلاسها خوب بودند، اما كلاسهاي خصوصي دقيقا همان چيزي هستند كه او دنبالشان ميگشته است. اما آن هم كارآ نبود و او مجبور شد به يك اتاق گفتوگو بپيوندد و هنوز هم نتوانسته هيچ سودي نصيب خود كند. الان ميگويد اين اتاق گفتوگو معركه است! پس از اين چه خواهد كرد؟ معلوم است كه چنين فردي هيچ گونه تعهدي در مورد كار خود يا سيستمش ندارد.
              انجام معامله به عنوان سرگرمي
              برخي معاملهگران، معامله را به عنوان سرگرمي و نه يك كسب و كار مستقل ميپندارند. اما معاملهگران حرفهاي يك برنامه منظم و از پيش طراحي شده دارند. شما چطور؟
              افراد موفق دفتري دارند كه مشخصات تمام معاملات خود را به دقت در آن ثبت ميكنند و به طور دورهاي كارهاي خود را مرور ميكنند و به دنبال عادتهاي بد ميگردند تا مانع رشد آنها شوند. استفاده از چنين دفاتر ثبت روزانهاي به آنها كمك ميكند روندهاي بازار را بهتر ببينند و زودتر متوجه شكلگيري روندهاي جديد شوند.
              انجام معامله براي كسب هيجان
              زني را ميشناسم كه سود بسيار زيادي در يك معامله در بازار سهام نصيب خود كرد و پس از آن تمام پول خود را وارد بازار كرد، تنها به اين دليل كه دوست دارد ساعاتي از هيجان را به زندگي خود اضافه كند. شخص ديگري را ميشناسم كه شغل تمام وقتي دارد، اما از مانيتور كردن قيمت سهام در طول روز لذت ميبرد. او معامله را براي هيجاني كه دارد انجام ميدهد. فعلا هم سود خوبي كرده! اما بمب ساعتي كه براي خود كار گذاشته اين است كه نميداند چه زماني سهام خود را بفروشد! و خطر در كمينش است!
              واما راهحل...
              راهحل مشكل عدم تعهد چيست؟ برخي فكر ميكنند كه جواب اين سوال را بايد از معاملهگران بسيار موفق پرسيد. آيا آنها در فروش سهم ترديد خواهند كرد يا اينكه به سرعت سهم خود را ميفروشند و وارد معامله جديدي ميشوند؟
              فهرستي از مشكلات خود تهيه كنيد. اگر نميدانيد كه مشكلات شما چيستند، معاملات خود را به دقت دنبال كنيد. آيا خيلي زود سهمي را ميخريد يا خيلي دير؟ آيا خيلي زود ميفروشيد يا دير؟ آيا هنگامي كه ناراحت هستيد معامله ميكنيد يا هنگامي كه خوشحاليد؟ آيا براي هيجان معامله ميكنيد يا براي سود؟ آيا هيچ عنصر مشتركي حاكي از يك اشتباه واحد در تمام معاملات شما به چشم ميخورد؟ آيا هنگامي كه ميخواهيد معامله كنيد ترديد داريد يا بدبين هستيد؟ آيا فكر ميكنيد كه يك معامله بي ترديد موفقيت آميز خواهد بود و به همين علت سرمايه بيشتري قرار ميدهيد و دو برابر هميشه زيان ميكنيد؟ آيا سهام خود را براي مدت طولاني نگه ميداريد؟
              با مسائل ذهني اي كه اين مشكلات را به وجود ميآورند، دست و پنجه نرم كنيد. با موانعي كه بر سر راه تعهد معاملاتي هستند آشتي كنيد و آنها را پشت سر قرار دهيد. آنقدر خود را براي شرايط غير منتظره و ناخوشايند مانند زيانهاي بزرگ آماده كنيد كه در صورت بروز زيانهاي كوچك، اعتماد به نفس و آرامش خود را از دست ندهيد. به خود بقبولانيد كه زيان كردن گاهگاهي بخشي از اين بازار و كسب و كار به شمار ميرود.
              چه يك معاملهگر تمام وقت باشيد يا نيمه وقت، تعهد در انجام معاملات اهميت فراوان دارد و بايد با چك كردن ميزان موفقيت خود در ميانمدت و دراز مدت آن را اندازه بگيريد. موفقيت سود نيست. موفقيت يعني خوب عمل كردن و داشتن بهترين عملكرد در هر شرايط. به بهترين نحو عمل كنيد؛ سود خودش نزد شما خواهد آمد.
              نوشته: توماس اس بولكووسكي
              ترجمه: امير كامگار
              منبع: www.bourse24.ir

              نظر

              • azad1
                عضو فعال
                • Jan 2012
                • 310

                #22
                شباهت تريد كردن و آشپزي

                ariana

                به نظر من تريد كردن شبيه آشپزي است . يعني بايد زمان لازم را به آن داد و كمتر و يا بيشتر از آن ، تريد ما را دچار مشكل مي كند . همانطور كه اگر غذا را زود برداريم هنوز خام است و اگر بيش از آن بماند ، مي سوزد !
                تريد كردن هم به همين شكل است ، پس پس از تحليل و اقدام به انجام هر معامله اي ، عجله نكنيد و به آن زمان دهيد ،
                ممكن است در اثر نوسانات و نويزهاي بازار حتي در ابتدا معامله شما كمي در ضرر برود ولي نگران نشويد اگر حد ضرر مناسب ( نه خيلي كم و نه خيلي زياد ) انتخاب كرده باشيد ، جاي نگراني نيست . همچنين بهتر است پس از اينكه تريد ما در سود مناسب رفت ، در اولين فرصت ممكن ( حتي الامكان قبل از اعلام خبرهاي مهم ) حد ضرر را به نقطه ورود و يا حتي در سود ، قرار داد كه در صورت برگشت بازار متضرر نشويم ، حال اجازه بدهيم كه سود اجازه رشد پيدا كند همانطوري كه غذا جا مي*افتد ! و حد ضرر را در جهت سود حركت دهيم .
                پس از رسيدن به حدي كه فكر مي*كنيد ممكن است بازار برگردد يا از مقدار سود احساس رضايت كرديد ، معامله را ببنيد .
                تريد كردن بسيار ساده است فقط كافيست كه اين اصول را رعايت نماييد ، اجازه دهيد كه سود شما رشد كند ولي هيچگاه به ضرر اجازه رشد ندهيد ! زمان لازم را هم براي كسب نتيجه مناسب به معامله دهيد . عجله بيش از حد و همچنين صبر بيش از حد هم ، هر دو مضر هستند ! براي سرمايه هاي كم بهتر است نتيجه معاملات خود را در همان روز بگيريد .

                نظر

                • azad1
                  عضو فعال
                  • Jan 2012
                  • 310

                  #23
                  """مهمترين اصل در تريد حفاظت از سرمايه استFX """

                  Farrokh

                  مهمترين هدف در معاملات سهام حفظ بقاء ميباشد ، بدين معنی كه مي بايد از خطراتی كه احتمالآ امكان دارد سرمايه را تقليل داده و يا به نابودی بكشاند اجتناب نمود . هدف بعدی ايجاد يك درآمد معقول و معين كه بطور مستمر و مكرر بتواند منجر به ازدياد سرمايه گردد بوده و آخرين هدف بدست آوردن سودهای بالاتر جهت استفاده و برآوردن آرزوهای مالی مي باشد، ولی كسب معلومات و حفظ بقاء مي بايد در رأس اهداف سرمايه گذار قرار گيرد. متأسفانه اغلب تازه واردين، بهره برداری ا ز بازار را بمنظور برآوردن رؤياهای مالی خود اشتباها تنها هدف فعاليتهای خود قرار مي دهند.

                  نظر

                  • azad1
                    عضو فعال
                    • Jan 2012
                    • 310

                    #24
                    siroos2007
                    در کازینو هم عده ای درصد بردشان بیشتر از بقیه است گاهی فکر کرده اید چرا؟
                    ایا عنصری نامرئی در یک بازی بقول شما تصادفی کفه ترازو را به نفع انها سوق می دهد
                    ایا انها از شانس استفاده می کنند؟

                    بنظر من در تمام حرکات هستی نوعی نظم و قانون وجود دارد حتی در چیز هائی که ظاهری بی نظم و اشفته دارند
                    در بازی برد و باخت هم قانون هست اما شاید کشف و درک ان اسان نباشد شاید نیازمند نوعی شهود باشد اما این شهود معمولا نصیب کسانی می شود که بیش از دیگران زحمت و مرارت کشیده اند بنظر من تریدرهای موفق و حرفه ای ورای سیستم مناسب و داشتن انضباط بر اثر کار زیاد به نوعی ادراک شهودی رسیده اند

                    ادراکی شخصی و غیر قابل توضیح!
                    چیزی که به شکلی مبهم انها را راهنمائی می کند
                    اما در عین حال ابهام و تردید همیشه هست به همین دلیل ما مدیریت سرمایه رو رعایت می کنیم
                    هستی گاه ورای شهود ما حرکت می کند چون به ما محیط است

                    باید همیشه جائی برای باخت در نظر بگیریم

                    نظر

                    • azad1
                      عضو فعال
                      • Jan 2012
                      • 310

                      #25
                      aliii878

                      من در معاملاتم از این فرمول استفاده می کنم:


                      1) سرمایه اولیه ضربدر 0.0001 = مقدار لات مجاز

                      2) مقدار لات مجاز ضربدر 10 ضربدر مقدار استاپ لاس < سرمایه اولیه ضربدر 100/3


                      مثلا اگر موجودی اولیه ما 1000$ باشد طبق فرمول شماره 1 مقدار لات مجاز 0.1 خواهد بود...

                      حالا اگر این مقدار رو (مقدار لات مجاز) در فرمول دوم قرار دهیم می بینیم که به ما استاپ لاسی برابر 30 پیپ رو می دهد....در صورتی که ما بخواهیم از مقدار استاپ بیشتری استفاده کنیم باید از حجم معاملاتمون کم کنیم(یعنی کمتر از 0.1 لات معامله کنیم) وهمین طور برای حالتی که می خواهیم از استاپ کمتری استفاده کنیم می توان حجم معاملات را افزایش داد.......

                      در مورداستاپ همان طور استاد فرخ تاکید داشتند از استاپ ذهنی استفاده کنیم بهتر است.
                      آخرین ویرایش توسط azad1؛ 2012/08/02, 21:01.

                      نظر

                      • azad1
                        عضو فعال
                        • Jan 2012
                        • 310

                        #26
                        مدیریت سرمایه و ریسک
                        ghazmar

                        به نظر من ما يه استراتژي داريم براي خريد و فروش٬ كه به ما مي گه كجا بخر و چي رو بخر و كجا بفروش و چي رو بفروش.
                        اما استراتژي هيچ وقت بهمون نمي گه كه اين پوزيشن رو با چند لات باز كن. اينجاست كه بحث ماني منجمنت مطرح مي شه.
                        اگه اهل بورس بوده باشين٬ سه تا پارامتر در زمان خريد توي بورس مطرح هست. چه سهامي٬ در چه قيمتي و به چه تعداد...استراتژي براي شما نوع سهام و در چه قيمت اش رو مشخص مي كنه٬ اما چه تعدادش رو نه!

                        يه مثال ساده بزنم.
                        من توي يه بازه زماني ۸۵۰۰ دلار سودم بوده. وقتي كه حساب كردم كه توي اين مدت چند پيپ سود كرده بودم ديدم بالانس من فقط ۴۰۰ پيپ بوده. بعبارت ديگه بجاي ۴۰۰ دلار سود٬ ۸۵۰۰ دلار سود كرده بودم.
                        اين مابه التفاوت بين ۴۰۰ تا ۸۵۰۰ از ماني منجمنت ناشي شده. اصلا كاري به اين ندارم كه كاري كه كرده بودم درست بوده يا نبوده٬ ريسك داشته يا نداشته٬ يا هر چيز ديگه. اصلا فرض كنين بجاي ۴۰۰ دلار سود٬ ۲۰۰۰ دلار ضرر مي كردم. باز اين اختلاف ناشي از ماني منجمنت هست.
                        حالا ماني منجمنت چي مي گه؟
                        به نظر من توي ساده ترين فرمش مي گه اين پوزيشني رو كه استراتژي تاييد كرده و مي خواد بگيردش٬ آيا بگيريش يا نه و اگه مي گيريش٬ با چند لات بگيريش. به نظر من حتي مي تونه روي نقطه پروفيت و استاپ لاس هم تاثير بذاره.
                        مثالي بزنم. فرض كنين كه قيمت مي خوره به يه ساپورت تاريخي خيلي محكم و همه چيز هم تاييد مي كنن كه قيمت برمي گرده رو به بالا. اينجا اين ارزش رو داره كه به جاي اينكه پوزيشن تون رو با لات حداقل بگيرين٬ مثلا با ۳ برابر لات حداقل بگيرين.
                        يه مثال ديگه: منتظرين تا قيمت روي يه زوج ارز به يه نقطه خاص برسه و اون جا مطمپن هستين كه برمي گرده و شكي هم توش نيست. ماني منجمنت مي گه كه اگه اين وسط و قبل از رسيدن به اون زمان يه پوزيشن پيش اومد كه قطعيتش كمتر از اون يكي بود و ممكن بود كه تا اون موقع طول بكشه و ضمنا گرفتنش باعث مي شه تا مارجين كافي براي پوزيشن اصلي نداشته باشين٬ خب اون وسطي رو اصلا بي خيال شين و نگيرين و صبر كنين.
                        اينا مثال هاي خيلي ساده اي هستن.
                        يه مثال يه كم پيچيده تر - البته فقط يه كم!
                        فرض كنين از يه پوزيشن ۵۰ پيپ انتظار دارين. اولا من اگه باشم از ۵۰ تا فقط ۳۰ تاش رو مي خوام و بقيه اش رو بي خيال مي شم. پس پرافيت ام رو روي ۳۰ پيپ تنظيم مي كنم. حالا مي آم و به فاصله ۱۰ پيپ از محل باز كردن پوزيشن يه پوزيشن ديگه در همون جهت و اين دفعه با ۲۰ پيپ سود مي ذارم. و بعدش به فاصله ۲۰ پيپ از محل باز شدن پوزيشن يه پوزيشن با پروفيت ۱۰ و توي همون جهت مي ذارم.
                        اين كار باعث مي شه كه از يه حركت ۳۰ پيپ اي٬ ۶۰ پيپ سود بگيرم.

                        اينها مثال هاي خيلي ساده اي هستن و همون طور كه اول هم گفتم برداشت من از ماني منجمنت هستن.
                        مخلص كلوم٬ ماني منجمنت چيزيه كه در كنار استراتژي شما قرار مي گيره و باعث بالا رفتن ارزش سود شما نسبت به اون چه خود استراتژي به تنهايي بهتون مي ده٬ مي شه.

                        حتما بچه هاي قديمي اطلاعات بهتري مي تونن بدن و اشتباهات من رو هم تصحيح كنن. بعد از اينكه كليت بحث باز و شفاف شد٬ مي تونيم بريم سراغ روش هايي كه هر كس براي ماني منجنمت خودش استفاده مي كنه.

                        نظر

                        • azad1
                          عضو فعال
                          • Jan 2012
                          • 310

                          #27
                          مرد يا زن؟
                          Meysam Piri
                          تعداد آقایان تریدر حدوداً 20 برابر خانمهاست هرچند این تعداد به سرعت به سمت برابری حرکت میکند. نکته جالب توجه اینست که درصد تریدرهای موفق میان زنان بیشتر از مردان است. خانمها کمتر تکبر دارند، خصوصیتی که در ترید گناه بزرگی محسوب میشود. ضمیر مردانه – که مسئول بسیاری از مخاطرات و کشتارها و خونریزی هاست- در ترید درگیر است. آقایان نمودارها را تحلیل میکنند و پوزیشن میگیرند و پوزیشنشان باید درست باشد. اگر بازار به سمت دلخواهشان رفت، او منتظر می ماند که بیشتر و بیشتر خودش را ثابت کند و اگر بازار به جهت دیگر برود، نفس چقرش او را وادار میکند که ضرر را تحمل کند و منتظر میماند که بازار برگردد و درستی نظرش را اثبات کند.
                          اما خانمها بیشتر بدنبال جواب این سوالند: پول کجاست؟ هدف آنها سود کردن و ضرر نکردن است. آنها کمتر بدنبال اثبات کردن خودشان هستند. آنها مانند ترکه ای که با باد خم میشود، انعطاف پذیرند: سوار بر ترند میشوند و کمی زودتر پیاده میشوند و سودشان را به حسابشان میریزند. داشتن روزنگار و ثبت ترید از مهمترین ملزومات پیشرفت است. در اینکار هم خانمها دقیقتر و منظمتر عمل میکنند.

                          نظر

                          • azad1
                            عضو فعال
                            • Jan 2012
                            • 310

                            #28
                            چرخه هاي زماني
                            Shakhes

                            در کتاب تحلیل تکنیکال جان مورفی از چرخه ای بنام چرخه های موسمی نام برده شده است که دران به موارد جالب توجهی اشاره شده است . متن زیر قسمتی از ترجمه اقای فراهانی فرد و قاسمیان لنگرودی از کتاب مذکور است .:
                            همه بازار ها تا حدی تحت تاثیر چرخه های موسمی سالیانه قرار دارند . چرخه موسمی گرایش برای حرکت در جهت معینی در زمانهای خاصی از سال است . در بازار های حبوبات در مواقع درو کردن محصول ...قیمت به پایین ترین سطح می رسد که این به دلیل فراوانی محصول و عرضه زیاد ان است . برای مثال در بازار های حبو بات اکثر سقف های موسمی بین ماه های اوریل و جوون رخ می دهد و اکثر کف ها ی موسمی بین اگوست و اکتبر اتفاق می افتد .
                            علت وقوع سقف و کف های موسمی در بازار های کشاورزی روشن است اما تمام بازار ها الگوهای موسمی را تجربه می کنند .
                            برای مثال مس در ماههای ژانویه و فوریه روند صعودی قوی را نشان می دهند و گرایش به رسیدن به سقف در ماه مارچ یا ابریل دارد .
                            نقره در ماه ژانویه قیمت پایین و در مارچ قیمت بالایی دارد .
                            طلا گرایش زیادی به رسیدن به کف در ماه اگست دارد .
                            مواد پتروشیمی در ماه اکتبر به سقف می رسند و معمولا تا بعد از زمستان به کف نمی رسند .
                            دلار امریکا در ماه ژانویه گرایش به رسیدن به کف دارد .
                            اوراق قرضه خزانه معمولا در ماه ژانویه به بالاترین قیمت می رسد و در کل می توان گفت که معمولا در 6 ماه اول سال ضعیف و در 6 ماه دوم قوی می باشد .
                            قویترین دوره سه ماهه در بازار سرمایه از نوامبر تا ژانویه است بعد از ان فوریه ضعیف تر است و بعد از ان در ماه های مارچ و ابریل بازار مجددا تقویت می شود . در ماه جوون بازار معمولا ارام است و در ماه جولای بازار مجددا تقویت می شود . ضعیف ترین ماه سال سپتامبر است و قویترین ماه دسامبر می باشد .

                            نظر

                            • azad1
                              عضو فعال
                              • Jan 2012
                              • 310

                              #29
                              روانشناسی در ترید

                              سهامدار جزء

                              "روانشناسی در ترید، اهمیتی برابر با استراتژی و مدیریت سرمایه دارد. اکثر تریدرها به اشتباه فکر میکنند که تمام سیگنالهایی را که سیستمشان صادر میکند، باید بگیرند. احتمال واقعی هر ترید، برابر احتمال سود یا زیان آن ترید (و بازار) به همراه احتمال دنباله روی تریدر از سیستم است. زمانی که انرژی فیزیکی، ذهنی یا روحی تریدر ته میکشد یا تریدر در شرایط عصبی قرار دارد، احتمال دنباله روی از سیستم و دقت در ترید، کاهش می یابد و لذا احتمال سوددهی ترید طبق برنامه در مجموع کم میشود."
                              یکی از شعارهایی که اکثر تریدرها با آن آشنایی دارند این است که باید یک ترید را طراحی کرد و طرح را ترید کرد(plan a trade and trade a plan). باید پرسید که در بین این دو موضوع، کدام سختتر است؟ طراحی یک ترید یا عمل به آن طراحی؟ اکثراً معتقدند که عمل به طرح سختتر از طراحی یک ترید است، چنان که گفته اند: دوصد گفته چون نیم کردار نیست. اما چرا؟ دلایل مختلفی را برای سختی انجام یک طرح و پایبندی به آن وجود دارد: از دلایل روانشناسانه تا عوامل فیزیولوژیک.
                              همانطور که دوستان گرامی ام جناب محسن و آلبرتینی اشاره کردند، خانم Shull یکی از دلایل را عدم آمادگی روحی میدانند. به قولی در هنگامی که سیگنال صادر میشود، ترس، اضطراب و شک باعث از دست رفتن فرصت میشود. تریدری که فرصت را از دست داده دچار ناامیدی شده و برای جبران مافات در اولین فرصت، در تریدهای بعدی بی دقتی میکند. این بی دقتی به دلایلی که در بالا آمده است (پایین بودن آمادگی ذهنی تریدر) به احتمال زیاد به ضرر منجر میشود. حال تریدر ضرر کرده که دچار پشیمانی و افسوس شده، به ترید بیش از اندازه (overtrade) یا ترید کمتر از اندازه (undertrade) روی می آورد و این سیکل ادامه دارد...

                              احساسات ما به صورت انرژی الکتروشیمیایی در شبکه عصبی منتقل میشوند. همه به خاطر داریم که طبق قوانین فیزیک، انرژی تمایل به تبدیل به کار دارد تا ماده به مینیمم انرژی (انتالپی) برسد. پس زمانی که ما دچار احساسات (مثلاً ترس) هستیم، انرژی انباشته ای در بدن خود داریم که این انرژی انباشته تمایل به ظهور و کار دارد. این تعریف میتواند دلیلی بر پرتاب اشیاء توسط فرد عصبی، گریستن فرد ترسیده، بالا پریدن انسان خوشحال، ... و فشردن دکمه خرید یا فروش توسط تریدر احساساتی باشد. تریدری که دچار احساسات است، به دلیل انرژی درونی، تمایل به انجام کارهای بدون فکر دارد. حال اگر ما با کنترل احساسات، این انرژی نهفته را کنترل کنیم، چه اتفاقی می افتد؟ انفجار...
                              برای مقابله با این انفجار باید انرژی درونی را تخلیه نمود. برای تخلیه انرژی درونی باید در ابتدا، تظاهرات و نشانه های فیزیکی احساسات مختلف را شناسایی و یادداشت نمود. با انجام اینکار، شما میدانید که مثلاً زمانی که عصبی هستید، چه رفتاری از شما سر میزند و با مشاهده سر زدن این رفتار، فوراً میتوانید به احساسی که در آن لحظه دارید(مثلاً ترس)، پی ببرید. قدم بعدی، اعتراف به وجود احساسات است. برای مثال بگویید:" الان سر خبر است و من عصبی هستم...". و در نهایت راهی برای تخلیه این احساستان پیدا کنید. مثلاً اگر از یک ترید خیلی خوب، خوشحالید، میتوانید به دوستتان ایمیل بزنید یا خوشحالی خود را با مثلاً بالا و پایین پریدن ابراز کنید و اگر از طرف دیگر ناراحت هستید، با مثلاً گریه کردن خود را خالی کرده و آماده پیمودن ادامه مسیر موفقیت شوید.
                              آخرین ویرایش توسط azad1؛ 2012/08/04, 10:16.

                              نظر

                              • azad1
                                عضو فعال
                                • Jan 2012
                                • 310

                                #30
                                پیشگیری از مارجین کال
                                raminayat

                                از دریا بیاموزیم

                                بازار فارکس شباهت زیادی به دریا و مارجین کال شدن شبیه غرق شدن در دریا است . پس به ساحل دریا برویم و بپرسیم دلائل غرق شدن در دریا چیست و چه گروه افرادی بیشتر در دریا غرق می شوند .
                                1. اکثر غرق شدگان در روز هائی که دریا طوفانی است غرق می شوند .
                                اکثر مارجین کال شدن ها در زمان هائی صورت می گیرد که نوسانات خیلی بیش از حد معمول است و حجم معامله هم بسیار بالاست از قبیل :
                                • خبر های بسیار مهم .
                                • نزدیک خطوط روند ، حمایت و مقاومت بلند مدت که برگشت یا شکست آنها با نوسانات و حجم زیادی همراه است .
                                • وقتی بازار بسیار آرام است ( آرامش قبل از طوفان ) و اکثر خطوط میانگین متحرک کوتاه تا بلند مدت به هم نزدیک شده و تقریبا افقی هستند که بعد از آن معمولا روند های قوی شکل می گیرد .
                                2. اکثر غرق شدگان مبتدی ها یا کسانی اند که تازه شنا یاد گرفته و بیش از حد به خود مغرور شده اند .
                                هر چند موج سواران حرفه ای از دریای آرام یا کم موج لذت چندانی نمی برند ولی افراد مبتدی تا یکی دو سال بهتر است در بازارهای خیلی پر نوسان از وارد شدن به بازار خود داری کنند .
                                یکی از شاخص هائی که می تواند برای تشخیص بازار پر نوسان استفاده شود ، بالا بودن اندیکاتور ATR است . می توانید یک مقدار حداکثر قابل قبول برای ATR متناسب با تایم فریم ، ریسک و استراتژی معاملاتی خود تعیین کنید و هر گاه ATR بیش از آن شد ، از بازار خارج شوید.
                                3. اکثر غرق شدگان قبل از غرق شدن یکی دوبار زیر پایشان خالی می شود یا موج گیر می شوند (استاپ لاسشان می خورد ) ولی توجه نمی کنند و از دریا خارج نمی شوند .
                                می توانید برای خود قواعدی برای توقف چند ساعته تا چند روزه معاملات تعیین کنید و به هیچ عنوان از آن عدول نکنید . مثلا با خوردن هر استاپ لاس ، معاملات را به مدت دو ساعت متوقف کنید .
                                4. غرق شدن یک باره صورت می گیرد نه تدریجی و قابل بازگشت هم نیست .
                                اکثر مارجین کال شده ها طی مدت کوتاهی کل سرمایه خود را از دست می دهند. سرمایه ای که به راحتی از دست رفته ولی به راحتی قابل جایگزینی نیست .
                                5. با دریا نمی توان جنگید .
                                دریا و بازار میلیون ها برابر ما قدرت دارند و هر حالتی که داشته باشند به درست یا به غلط ( البته به تصور ما ) باید مورد پذیرش قرار گیرد و در برابر آن سر تعظیم فرود آوریم . اگر همسفرتان پس از مواجه با یک دریای طوفانی با حالت تعجب زده بگوید « هواشناسی که گفته بود دریا آرام است . حتما بزودی دریا آرام می شود . » برای شما عجیب و خنده آور خواهد بود . آیا جملات زیر که اکثر معامله گران مبتدی قبل از کال مارجین شدن می گویند به همان اندازه تاسف آور نیست؟
                                • این حرکت بازار با هیچ منطق فاندامنتال جور در نمی آید و بزودی بر می گردد .
                                • روند بازار با هیچ منطق تکنیکال سازکار نیست و عنقریب است که معکوس شود .
                                • بازار اشتباه می کند . من استاپ لاس را بر می دارم تا بازار برگردد و بفهمد که اشتباه کرده است .
                                • مطمئنم که روند فعلی غلط و زود گذر است و با تمام سرمایه ام معامله معکوس گرفته ام .
                                اگر شما هم به این عادت ناپسند گرفتارید ، می توانید این ابیات را روی میز معاملات خود نصب کنید.
                                یکی پشه ای بر کهی (کوهی ) بنشست و خاست ------- بر آن که چه افزود زان که چه کاست
                                تو آن پشه ای و فارکس کوه تو ------- چو رفتی فارکس را چه اندوه تو


                                پرسش : چرا بانک ها و فاند ها مثل ما دائم مارجین کال نمی شوند؟
                                پاسخ : موسسات مالی دقیقا از مقررات مدیریت سرمایه که گفته شد پیروی می کنند و یکی از علل عمده عدم زیان شدید آنها هم همین است . هر معامله گر حدود زیان روزانه و ماهانه دارد که مثلا 2% یا کمتر برای روزانه و 8 درصد یا کمتر برای ماهانه است. با خوردن حد زیان معامله گر دیگر حق ندارد برای مدت مشخصی معاملات را ادامه دهد و اگر چند بار خوردن حد زیان ماهانه ادامه پیدا کند ، معامله گر عوض می شود.

                                پرسش : من نزدیک خورن حد زیان به اندیکاتورها نگاه می کنم . اگر در محدوده خرید هیجانی یا فروش هیجانی بود، حد زیان را برمی دارم تا روند بر گردد . آیا این روش بهتر از این نیست که حد زیان من بخورد؟
                                پاسخ : قرارداشتن در محدوده خرید یا فروش هیجانی به هیچ وجه علامتی برای برگشت بازار نیست . ممکن است قیمت 100 پیپ دیگر هم در جهت زیان شما خرکت کند و همچنان در منطقه خرید یا فروش هیجانی باشید . ولی قرار داشتن در این محدوده یک چیز خیلی مهم تر را نشان می دهد . بازار در حالت هیجان زده است . شما هم دارید نمودار را نگاه می کنید یعنی در بازار هستید . پس شما هم هیجان زده اید و نمی توانید تصمیمات درستی بگیرید . بنابراین بهتر است به حد زیان خود دست نزنید .

                                پرسش : من همه صحبت های شما را قبلا هم خوانده بودم . ولی نمی دانم در عمل چرا نمی توانم آنرا اجرا کنم. وقتی به نزدیک حد زیان می رسم با خودم می گویم 5 پیپ دیگر برود حتما بر می گردد و حد زیان را 5 پیپ عقب تر می برم . چند بار این کار را تکرار می کنم تا جائی که زیان من آنقدر زیاد می شود که می گویم دیگر آب از سر من گذشته و حد زیان را برمی دارم . چند بار به همین صورت مارجین کال شده ام. چه کار کنم؟
                                پاسخ : توجه داشته باشید که نزدیک شدن قیمت به حد زیان ، در شما هیجان زدگی ایجاد می کند. هیچ کس نمی تواند در حالت هیجان زدگی تصمیم درستی بگیرد . فرق یک معامله گر موفق با شما این نیست که معامله گر موفق در این حالات تصمیمات بهتری می گیرد . بلکه فرق او با شما این است که می داند در حالت هیجان زده اصلا نباید هیچ تصمیمی گرفت !! بهتر است به تصمیمی که قبلا در حالت غیر هیجان زده گرفته ایم احترام بگذاریم و هیچ تصمیمی نگیریم . این تصمیم بهتر که قبلا گرفته ایم همان حد زیان ماست که نباید آنرا در این شرایط هیجان زده تغییر دهیم . اگر نمی توانید خودتان را کنترل کنید بهتر است اصلا برای مدتی میز معاملات خود را ترک کنید .

                                نظر

                                در حال کار...
                                X