تسلط بر خود

Collapse
X
 
  • زمان
  • نمایش
Clear All
new posts
  • azad1
    عضو فعال
    • Jan 2012
    • 310

    #31
    Know Yourself, Know Your Setup
    Meysam Piri

    شما کیستید؟ توانایی ها و ضعف های شما چیستند؟ آیا با وجود بی نظمی می توانید کامیاب و موفق شوید یا حتما بایستی همه چیز به صورت منظم و با ثبات باشد؟

    نسبت به بقیه کارهایی که انجام می دهید پاسخ این سوالات در معامله گری از اهمیت بیشتری برخوردار است.

    در واقع معامله گری یک مسابقه روان شناسی است.اگر روش (سبک) ترید شما با ساختار شخصیتتان در تعارض باشد نه میزان مطالعه،نه بک تست های کامپیوتری و نه سمینارهای مرتبط با معامله گری هیچ یک نمی توانند تضمین کننده موفقیت شما در دراز مدت باشند.

    بر خلاف تصور عموم معامله گران موفق خط مشی خود را تغییر نمی دهند ،آنها فقط بهترین موقعیت هایی را می یابند که با خط مشی آنها (استراتژی آنها ) سازگاری دارد.

    به همین دلیل است که در کتابهایی نظیر "جادوگران بازار" اثر جک شواگرز معامله گران موفق بسیاری را خواهید یافت که فقط بر اساس خط مشی فکری خود و استراتژی شان در معاملات عمل می کنند و به پیشنهاداتی که از طرف دیگران ارائه می شود و به نظر آنها (دیگران )امکان پذیر است توجهی نمی کنند.

    به هیچ وجه تفکر غیر قابل باوری نیست که دو تن از این جادوگران بازار (معامله گران موفق ) در مورد یک پوزیشن خاص نظری مخالف یکدیگر داشته باشند و در عین حال هر دو آنها با کسب سود از بازار خارج شوند.

    در نگاه مبتدیان بازار این طرز تفکر ممکن است کمی غیر منطقی به نظر برسد.در اغلب کسب و کارها آموخته ایم که همیشه راه بهینه ای برای انجام کارها به بهترین شکل ممکن وجود دارد که پیشرفت را برایمان محقق می کند و ما را از دیگران ممتاز خواهد ساخت.

    این یک قانون مهندسی است که با استفاده از قوانین علمی بهینه سازی در همه زمینه ها اعم از تولیدات خودرو تا ساخت پل ها کاربرد دارد.

    اما بازارهای مالی دارای مکانیسمی احساسی هستند که شاید به همین دلیل است که مطالب (استراتژی هایی) که بیشتر جنبه مهندسی و محاسباتی دارند در معامله گری شکست می خورند.

    نظر

    • azad1
      عضو فعال
      • Jan 2012
      • 310

      #32
      Know Yourself, Know Your Setup
      Meysam Piri
      بازارهای مالی با حضور جمعیت کثیر بازیگران آن فوق العاده پیچیده هستند که هر یک از این بازیگران طرز فکر و عملکرد مخصوص به خود را دارند ،با این وجود این بازارها فرصتهای فراوانی را برای کسب سود در اختیار معامله گران آن قرار می دهد.

      از زمانی که بازار ارز که بزرگترین بازار مالی در سطح دنیا محسوب می شود به وجود آمد ،تعداد بالاتر استراتژی های قابل انعطاف که می تواند با ساختار شخصیت شما هم خوانی داشته باشد این بازار را نسبت به سایر بازارهای مالی در جایگاه محبوب تری قرار داد.

      حقیقت تلخ زندگی این است که ما حقیقتا تغییر نمی کنیم فقط به مرور زمان بزرگتر می شویم .

      اکثر افراد موفق در هر کسب و کاری یاد گرفته اند که از توانایی های خود حداکثر استفاده را ببرند و با افزایش مهارت در کسب و کاری که به آن مشغولند نسبت به دیگر همقطاران و هم صنفان خود در موقعیت بهتری قرار بگیرند وکارهایی را که آنها (دیگران)به خوبی انجام نمی دهند به درستی انجام دهند و با این کار نقاط ضعف خود را به حداقل برسانند.

      در مورد معامله گری هم همین طور است.معامله گران موفق استراتژی هائی را انتخاب می کنند که بیشترین هم خوانی و هماهنگی را با ساختار شخصیت آنها داردو هنگامی که شرایط برای معامله مناسب نیست(استراتژی آنها سیگنال نمی دهد) آنها بیرون از بازار می مانند و فقط نظاره گر هستند.این چیزی است که انجام آن خیلی ساده یا خیلی پیچیده به نظر نمی رسد.

      تمامی معاملات مشکل هستند .این موضوع تا حدی عادی جلوه می کند ولی چرا این موضوع تا این اندازه مهم است؟ آیا شما نمی توانید با تمرین کافی و انضباط معامله گری را به یک عادت چنانکه دوست دارید بدل کنید؟

      موضوع فقط این نیست که چه میزان انضباط دارید.اگر شما بر خلاف گرایشات طبیعی شخصیتتان معامله می کنید عاقبت در برنامه معاملاتیتان کارشکنی می کنید و در نهایت خواهید باخت.

      این شاید یکی از دلایلی است که باعث می شود قاعده های کلی مانند "جلوی ضرر را بگیرید و سودها را گسترش دهید " آنطور که باید کارائی نداشته باشد و برای بیشتر معامله گران مخرب و بلا استفاده باشد تا سودمند.

      هر فردی دارای شخصیتی یکتا و منحصر به فرد است و موفقیت در معامله گری ارز هنر شخصی به کار بردن مهارتهای فردی معامله گر است که فرصتهای معامله گری را در بازار فراهم می کند.

      نظر

      • azad1
        عضو فعال
        • Jan 2012
        • 310

        #33
        Know Yourself, Know Your Setup
        Meysam Piri

        حال بیایید یک آزمون از خودتان بگیرید.این به معنی یک امتحان علمی نیست.تنها هفت سوال ساده طراحی کرده ام که به وسیله آن زوایای پنهان شخصیت خود را بیابید و از آن برای بهبود معاملاتتان بهره جوئید.

        اصلا نگران نباشید.هیچ جواب درست یا غلطی وجود ندارد.اما ممکن است به این وسیله بینش و درک بهتری نسبت به اینکه به عنوان یک معامله گر چه شخصیتی دارید پیدا کنید.

        تا حد امکان به سوالات صادقانه پاسخ دهید:

        تکرار می کنم هیچ جواب درست یا غلطی وجود ندارد ،اگر دروغ بگوئید خود را گول زده اید.

        1.فرض کنیم شما می خواهید یکی از اقلام ضروری و مورد نیازتان را از فروشگاه خریداری کنید.با عجله وارد فروشگاه می شوید و جنس مورد نظرتان را به سرعت بر میدارید و به سمت پیشخوان می روید .متاسفانه بر خلاف معمول که پنج صندوقدار فعالیت می کردند تنها یکی از آنها مشغول کار است وصفی تشکیل شده که 20 مشتری دیگر جلوتر از شما هستند:

        الف.فروشگاه را به سرعت ترک می کنید و جنس مورد نیازتان را همانجا می گذارید.
        ب.درصف می ایستید و منتظر می مانید تا نوبتتان شود.

        2.دربزرگراهی دو بانده که به سمت محل کارتان می رود در حرکتید.یک ماشین اسپرت در حالی که سعی می کند از شما سبقت بگیرد خیلی مماس از کنار شما می گذرد طوری که نزدیک است گلگیر شما را بزند:

        الف.برای 15 ثانیه دستتان را روی بوق می گذارید و فحش و ناسزا می دهید.
        ب.ترمز می کنید و مانع عبور او نمی شوید.



        3.فرض کنید که قابلیت انجام دو کار در شما وجود دارد .به نظرتان کدام یک مفرح تر و لذت بخش تر است؟

        الف.ماهی گیری
        ب.اسکی

        4.جایزه برنده بخت آزمایی 100 میلیون دلار است .در کنار یک دکه روزنامه فروشی مشغول خرید روزنامه هستید که متوجه می شوید یک اسکناس مچاله شده 20 دلاری در جیبتان دارید.

        الف.با آن 20 بلیط بخت آزمایی می خرید.
        ب.20 دلار را در کیف پولتان می گذارید.

        5.نمایش بسیار شگفت انگیزی که به آن علاقه دارید در شهر در حال اجرا است،شما دو انتخاب دارید:

        الف .شنبه صبح ساعت 4 صبح بیدار شوید و بلیط را از گیشه بلیط فروشی تهیه کنید.
        ب.به صورت اینترنتی بلیط را برای 9 ماه بعد از آن بخرید.

        6.کدام یک بدتر است:
        الف.یک دندان درد دائمی با درد خفیف به مدت 1 ماه
        ب.کشیده شدن دندان با داروی بیهوشی توسط دندان پزشک


        7.اگر بخواهید به مدت ۱ سال یا پنجاه و دو هفته در جایی مشغول به کار شوید کدام یک از شروط زیر را قبول می کنید؟

        الف.هفته ای ۲۰۰۰ دلار به صورت ثابت دریافت کنید

        ب.هفته ای ۷۰۰ دلار به صورت ثابت دریافت کنید و در انتهای سال ۲۵۰۰۰۰ دلار پاداش که تضمینی در آن وجود ندارد و قطعی نیست که بتوانید به آن دست پیدا کنید را نیز دریافت کنید .

        نظر

        • azad1
          عضو فعال
          • Jan 2012
          • 310

          #34
          بررسي دلايل بازنده بودن بيش از 90% فعالان بازار فارکس

          albertini

          درصد بالای بازنده ها یک دلیل دارد و انهم لوریج بالا و عدم رعایت مدیریت سرمایه میباشد.بروکر rtfx مسابقات ماهیانه ایی برگزار میکند

          که بدون لوریج میباشد. در 6 ماه گذشته درصد بازندگان بصورت زیر می باشد

          70
          65
          70
          67
          71
          70

          حال من حساب کردم اگر تریدری متوسط در این مسابقات 30 ترید انجام دهد و هر ترید هم 3 پیپ اسپرد در نظر گرفته شود و کاملا محافظه کارانه 0.5 درصد ضرر ناشی از اسپرد باشد و ما تا این حد ضرر را جز ضرر حساب نکنیم می بینیم که در کمال تعجب درصد برندگان حتی بیشتر است. نتیجه اینکه لوریج بالا و پرداخت اسپرد در مرحله دوم عامل درصد بالای بازندگان است و هیچ عامل اسرار انگیز و مبهمی درکار نیست.

          نظر

          • azad1
            عضو فعال
            • Jan 2012
            • 310

            #35
            همیشه حق با اکثریت نیست

            emilvr

            تا به حال شده به فکر ترید گروهی بفتید؟ کاری که چند بار سعی شد در این فروم انجام بشه، برای این کار همیشه توجیه این بود چند تحلیل بهتر ( صحیح تر ) از یک تحلیله. اما اگه این موضوع رو کنار تئوری 95 درصد بازنده در بازار بذاریم بازم ترید گروهی نتیجه صحیحی به همراه داره؟ اگه کار گروهی چند نفری رو گسترش بدیم چی؟ یعنی به جای یه تیم 10 نفری، ترید های یک گروه مثلا 1000 نفری رو بررسی کنیم چی؟ اگه بر فرض 950 نفر ارز خاصی رو خریده باشن، و فقط 50 نفر این ارز رو فروخته باشن،و اگه قرار باشه تصمیم شما بر پایه تئوری "چند تحلیل بهتر از یک تحلیل" باشه، اون وقت انتخاب شما چیه؟ ارز رو می خرین یا می فروشین؟

            به عکس زیر دقت کنید :
            ( توجه:عکس به مرور زمان از سیستم پاک شده است)

            این عکس میانگین پوزیشن های باز روی چند تا از جفت ارزها رو نشون میده، این عکس مربوط به ساعاتی پیش از تریدهای تریدرهای سایت Currensee هستش . همینطور که می بینید اکثریت تریدر ها تقریبا روی تمام جفت ارز ها، برعکس روند بازار پوزیشن گرفتند. مثلا جفت ارز EURUSD اکثریت تریدرها پوزیشن های Long یا همون خرید رو داشتن درحالی که در حال حاضر این جفت ارز مدت هاست در حال ریزش به سر می بره و در حال حاضر در نقطه 1.2120 هستش.

            جالب اینجاست که بیشتر تریدر هایی که با هم تو یک گروه هستیم و پوزیشن های باز خودمون رو به اشتراک می ذاریم، پوزیشن های خرید خودشون رو در نقاطی مثل : 1.3290 و حتی 1.3530 در EURUSD حفظ کردن و وقتی با بعضی از این تریدر ها که اکثرا متعلق به کشورهای آلمان، مالزی، امریکا و ... هستن صحبت کردم معتقد بودن که همچنان امید به برگشت به اون قیمتها رو برای پوزیشن هایی که حدود دو ماه پیش گرفتن ( 14 آوریل ) دارن.

            آیا واقعا اکثریت اشتباه می کنن؟ آیا میشه با فرض اینکه اکثریت اشتباه می کنن، بگیم برخلاف نظر اکثریت پوزیشن گرفتن نتیجه مثبتی به همراه داره؟ آیا کسانی که به پوزیشن 1000 پیپ در ضررشون همچنان پایبندن، اشتباه می کنن، یا طبق تحلیل های بلند مدت این پایبندی به تحلیل، مثبته؟

            نظر

            • azad1
              عضو فعال
              • Jan 2012
              • 310

              #36
              ترکیب دو هورمون؛ مسئول مسدود شدن مغز هنگام استرس
              dw

              هنگام داشتن استرس و تنگی وقت، عمل کردن به طور هدفمند بسیار تعیین کننده است. اما انسان به جای نشان دادن واکنش مناسب به وضعیت جدید، همواره بنا بر عادات گذشته عمل میکند. مسئول این برخورد هورمونها هستند.

              انسانها معمولا تحت استرس نمیتوانند سازنده و مفید عمل کنند. ترکیب دو هورمون کورتیزول و نورآدرنالین، بخشهایی از مغز که مسئول برخورد هدفمندانه هستند را مسدود میکند. تراکم بیش از حد هورمونهای استرس باعث می شود انسان به جای آماده کردن خود برای موقعیتی جدید و ناآشنا به الگوهای رفتاری آشنا مراجعه کند. این گزارشی است که روانشناسان "علوم شناختی" از دانشگاه رور (Ruhr-Universität) در بوخوم در مجلهی پایه و بالینی علوم اعصاب (Journal of Neuroscience) منتشر کردهاند.

              دانشمندان آلمانی در جریان این پژوهش با دارو در بدن ۶۹ داوطلب شرایط استرسآور ایجاد کردند. آنها برای بررسی تأثیر هر یک از هورمونهای استرس، داوطلبان را به چهار گروه تقسیم کردند. یک گروه کورتیزول دریافت کرد و گروه دوم مادهای به نام "یوهمبین" که هورمون نورآدرنالین را در مغز نگه میدارد. دانشمندان به گروه سوم ترکیبی از هر دو و به گروه چهارم تنها شبهدارو دادند.

              پس از مصرف این داروها، دانشمندان فعالیت مغزی داوطلبان را با استفاده از دستگاه امآرآی بررسی کردند. نتیجه این بود که ترکیب یوهمبین و کورتیزول فعالیت بخشی از مغز را کاهش میدهد که در پژوهشهای پیشین مسئول برخورد هدفمند در انسان شناخته شده است. بخشهایی از مغز که مسئول برخوردهای طبقعادت هستند، تحت تأثیر این ترکیب قرار نمیگیرند. در داوطلبانی که تنها یک هورمون یا شبهدارو دریافت کرده بودند، فعالیت بخش مسئول برخورد هدفمندانه تغییری نکرده بود.


              آزمایش کاکائو و آبپرتقال


              در کنار این پژوهش داوطلبان در آزمایشی دیگر نیز در این زمینه شرکت کردند. آنها میبایستی روی صفحه کامپیوتر تصاویر مشخصی را کلیک میکردند. داوطلبان بنا بر محتوای تصویر به عنوان جایزه، کاکائو یا آبپرتقال دریافت میکردند. در ادامه آنها اجازه داشتند هر چقدر که میخواهند پرتقال یا پودینگ شکلاتی بخورند.

              لارس شوابه (Lars Schwabe)، سرپرست این آزمایش میگوید: «این امکان در ادامه آزمایش از ارزش جایزه تعیین شده می کاهد. کسی که پودینگ شکلات خورده، دیگر تمایلی به کاکائو ندارد و کسی که پرتقال زیاد خورده، دیگر کششی به نوشیدن آبپرتقال احساس نمی کند.»

              قائدتا افراد در حالت عادی بایستی بتوانند هدفمند عمل کنند و در صورت تکرار این آزمایش تلاش کنند جایزهای را بدست آورند که برایشان تازگی دارد. اما داوطلبانی که در مغزشان به میزان زیادی کورتیزول و نورآدرنالین وجود داشت، نمیتوانستند واکنشی هدفمند نشان دهند.

              آنها بار دوم آزمایش طبق عادات خود برخورد میکردند. در عوض داوطلبانی که شبه دارو یا تنها یک هورمون دریافت کرده بودند، وقتی پودیگ شکلاتی خورده بودند از گرفتن کاکائو چشمپوشی میکردند و وقتی پرتقال خورده بودند از نوشیدن آبپرتقال صرف نظر می کردند.

              دانشمندان دانشگاه بوخوم پیش از این در پژوهشی دیگر مشاهده کرده بودند که استرس در هنگام یادگیری، برخورد هدفمند را مختل میکند. حال آنها دلیل آن را نیز کشف کردهاند. لارس شوابه می گوید:«کورتیزول و نورآدرنالین بخش مربوط به برخورد هدفمندانه در مغز را مسدود می کنند.»

              نظر

              • azad1
                عضو فعال
                • Jan 2012
                • 310

                #37
                'مردان تحت استرس، زنان چاقتر را می پسندند'

                تحقیقات نشان می دهد، مردها در شرایط فشار و بحران عصبی، زن هایی که جثه بزرگتر دارند را جذاب تر می دانند.

                محققان بریتانیایی می گویند در تحقیقاتشان مردهایی را زیر فشار گذاشته اند و مشخص شده که این افراد تحت فشار، زن هایی که جثهشان بزرگتر است را ترجیح می دهند.

                به این ترتیب این محققان نتیجه گرفته اند که استرس و فشار عصبی می تواند موجب تغییر قضاوت ها شود.

                نتیجه این تحقیقات در لندن و نیوکاسل در مجله پلوس وان منتشر شده است .

                دکتر مارتین تووی، یکی از نویسندگان این مقاله به بی بی سی گفت: اسناد و مدارک زیادی وجود دارد مبنی بر اینکه سلیقه افراد در مورد شاخص تراکم بدن غیر اکتسابی است اما این احتمالا درست نیست.

                دکتر تووی و همکارش دکتر وایرن سوامی، پیشتر در این مورد که چه عواملی ممکن است سلیقه افراد را درباره اندازه و هیکل افراد تغییر بدهند، تحقیقاتی انجام داده بودند.

                اما هم اکنون در تحقیقات جدید آنها مشغول مطالعه بر روی این موضوع هستند که آیا تفاوت های فرهنگی شناخته شده که بر روی سلایق افراد در مورد شاخص تراکم بدن به هنگام فشار عصبی اثر می گذارد، در استرس های کوتاه مدت هم صدق می کند یا خیر.

                در این تحقیقات یک گروه از مردان که تحت فشارهای عصبی قرار داده شدند در برابر گروه دیگری که استرسی نداشتند قرار گرفتند و سلیقه های آنان در مورد شاخص تراکم بدن مورد بررسی قرار گرفت.

                نتیجه این که تغییر در شرایط محیطی موجب تغییر اولویت ها در سلیقه مردان می شود و موجب می شود مردهایی که تحت فشار عصبی بوده اند، زنان درشت جثه تر را جذاب تر بدانند.

                این تحقیقات نشان می دهد تغییر درک جذابیت های فیزیکی به میزان فشارهای اقتصادی و فیزیولوژیک مربوط است.

                نظر

                • azad1
                  عضو فعال
                  • Jan 2012
                  • 310

                  #38
                  شتاب در نيل به مقصود
                  Farrokh

                  در نيل به مقصود و رسيدن به هدف نبايد شتاب كرد. بدين معني كه ترجيحاً نبايد در انتظار اخذ نتايخ فوري بود كوشش جهت اخذ نتايج فوري با ناراحتي و گاهي عدم موفقيت همراه است و رسيدن به هدف را نيز تعهد نمي كند. صبر و حوصله همراه با پشتكار راه بهتري جهت رسيدن به مقصود مي باشد.
                  از وقت مي بايد استفاده نمود و در انجام امور عجله نكرد مي بايد آهسته و پيوسته در مسير موفقيت قدم برداشت و مشكلات را در طول راه با فرصتي كافي يكي پس از ديگري پشت سر گذاشت.
                  نبايد با بروز هر مشكلي عقب نشيني كرد بلكه مي بايد با سخت كوشي و چالاكي با موانع و معضلات مقابله نمود.

                  نظر

                  • azad1
                    عضو فعال
                    • Jan 2012
                    • 310

                    #39
                    فرصت ها
                    Farrokh

                    فرصت ها را مي بايد غنيمت شمرد و جهت استفاده از آنها از قبل كاملاً آماده بود. فرصت ها هنگامي كه بوجود مي آيند زود گذر بوده و در صورت عدم آمادگي مجال كافي جهت استفاده از آنها در دسترس نخواهد بود.
                    بدين جهت به منظور بهره مند شدن از فرصت ها مي بايد قبلاً از آمادگي كامل برخوردار بود. در صورت آمادگي فرصت ها به موقع مورد توجه قرار گرفته و مي توانند به آساني مورد بهره برداري قرار گيرند لذا مي بايد فرصتهاي مناسب را قبلاً شناسائي و در انتظار آنها مراقب بود و جهت استفاده از قبل كليه موجبات و ملزومات را به موقع فراهم و آماده نمود.

                    نظر

                    • azad1
                      عضو فعال
                      • Jan 2012
                      • 310

                      #40
                      افسردگی و استرس مغز را کوچک می کنند


                      افسردگی حاد و یا استرس های مزمن می تواند موجب کوچک شدن مغز و در نتیجه بروز مشکلات روحی و شناختی در افراد شود.

                      به گزارش مهر، گروهی از محققان به سرپرستی دانشگاه ییل، دریافته اند یک دلیل برای این امر، یک تک تغییر ژنتیکی است که موجب کاهش ارتباطات مغزی در انسان و افسردگی در مدل های حیوانی می شود.

                      این نتایج نشان می دهد این تغییر ژنتیکی که به عنوان عامل رونویسی شناخته می شود بیان چندین ژن را که برای شکل گیری ارتباطات سیناپسی بین سلول های مغزی ضروری اند سرکوب می کند.

                      این سرکوب می تواند به نوبه خود به از دست دادن توده مغز در قشر جلو مغز کمک کند.

                      رونالد دو مان مجری این تحقیقات گفت: ما می خواستیم دریابیم آیا استرس موجب کاهش سیناپس های مغزی در انسان می شود یا خیر.

                      وی افزود: آزمایش های ما نشان داد این مدارات در احساسات و همچنین توان شناختی مغز نقش دارند و وقتی که این تک عامل رونویسی فعال می شود، این مدارات مختل می شوند.

                      دانشمندان با بررسی بافت مغزی افراد افسرده و غیر افسرده ، به دنبال الگوهای مختلف فعالیت ژنی گشتند.

                      آنها دریافتند مغز بیماران مبتلا به افسردگی ژن های لازم برای عملکرد و ساختار سیناپسهای مغزی را کمتر بیان کرده اند.

                      محققان دریافتند دستکم پنج مورد از این ژنها می توانند توسط یک عامل رونویسی موسوم به GATA1 تنظیم شوند.

                      نتایج این تحقیقات درنشریه 'Nature Medicine منتشر شده است.

                      نظر

                      • azad1
                        عضو فعال
                        • Jan 2012
                        • 310

                        #41
                        ترس از شکست: عامل نابودی موفقیت

                        آزمون و خطا معمولاً جزء اولین راه های برطرف کردن مشکلات زندگی است. اما با این وجود خیلی از افراد چون خیلی از تجربه خطا واهمه دارند، از انجام آزمون خودداری میکنند. آنها به اشتباه باور دارند همه خطاها، اشتباه و مضر هستند، درحالیکه خیلی از آنها هم لازمند و هم می توانند کمک رسان باشند. خطا بازدهی برایتان دارد که می تواند راه موفقیت را نشانتان دهد. فقط خطاست که افراد را وادار می کند آزمونی بهتر و جدید انجام دهند و به همین ترتیب آزمون و خطاهای بیشتری را تجربه کنند تاجاییکه سرانجام به راه حلی بادوام و خلاقانه دست پیدا کنند. رسیدن به خطا نشانه شکست نیست، بلکه یک قدم در جهت موفقیت نهایی است. اگر خطایی نباشد، موفقیتی هم در کار نخواهد بود.

                        درواقع، یکی از بزرگترین بدشانسی هایی که در یک پروژه می تواند برایتان پیش بیاید، موفقیت پیش از موعد—و در عین حال نیمه کامل و ناتمام است. وقتی چنین اتفاقی روی می دهد، وسوسه می شوید که روشی را که اینقدر زود نتیجه داده است را به کار ببندید و دنبال چیز دیگری نمی روید. بعدها، شاید رقیبی از راه می رسد و همان فرایند کشفی که شما ناتمام رها کردید را دنبال می کند و به راه حلی دست پیدا می کند که به سرعت راه حل شما را کنار می اندازد.

                        فرهنگ های کمال

                        خیلی از سازمان ها این روزها بر پایه فرهنگ کمال استوارند: یک دسته عقاید و اعتقادات سازمانی که در آن هر نوع شکست غیرقابل قبول است و فقط موفقیت خالص و بی عیب جای دارد. شما برای حفظ اعتبار خود بعنوان فردی موفق، باید به همه اهدافتان دست پیدا کنید و به هیچ وجه خطایی مرتکب نشوید که نتوانید آن را پنهان کنید یا به گردن کس دیگر بیندازید.

                        استرس و وحشت موجود در چنین شرکت و سازمانی را تصور کنید. مجبورید کوچکترین خطایتان را یک جور لاپوشانی کنید یا هر چه در توان دارید به کار ببندید تا اشتباهتان را به گردن کس دیگری بیندارید. در این گونه شرکت ها معمولاً افراد به سرعت اوج می گیرند و بعد ناگهانی از عرش به فرش سقوط می کنند. شما مجبور به دروغ ، تقلب، تحریف اطلاعات، و مخفی سازی مشکلات هستید تا زمانیکه به بحران تبدیل شوند و دیگر نتوانید آنها را پنهان کنید.

                        وفاداری به گذشته

                        اگر کسی به خاطر یک موفقیت پیش از موعد از رسیدن به یک پاسخ کامل، باز بماند، به خاطر تعهدی که به گذشته خود پیدا می کند، شکست های زیادی متوجه او خواهد شد. این مسئله را می توانید به وضوح در برخی از افراد سالخورده ببینید، به خصوص آنهایی که با یک تغییر حیایت که سالها پیش ایجاد کردند، اسم و رسمی به هم زدند. این افراد دیگر دست به نوآوری نمی زنند و همیشه از این واهمه دارند که مبادا اینبار با شکست مواجه شوند و سعی می کنند با همان موفقیت قبلی اسمشان را سر پا نگه دارند. علاوه بر این، اینطور استدلال می کنند که موفقیت یک چیز جدید ممکن است ثابت کند که موفقیتی که در گذشته به دست آوردند چندان بزرگ و مهم نبوده است. پس چرا وقتی می توانید بدون تلاش اعتبار و شهرت خودتان را حفظ کنید، دست به چنین ریسکی بزنید؟

                        اینگونه افراد شدیداً روی موفقیت های گذشته خود تکیه می کنند و ترجیح می دهند فرصت هایی که برای موفقیت های آتی برایشان پیش می آید را رد کنند تا مبادا اینبار با شکست مواجه نشوند.

                        چرا افراد موفق شکست می خورند

                        هر قدرتی ممکن است یک روز به ضعف تبدیل شود. هر استعدادی متضادی در خود دارد که گاهی اوقات باعث نقص آن می شود. افراد موفق دوست دارند به استانداردهای بالا دست پیدا کنند و موفق شوند. همین مسئله آنها را از شکستی که ممکن است زندگیشان را به نابودی بکشاند، می ترساند. وقتی یک خصیصه مثبت، مثل پیروزی، آنقدر در زندگی یک نفر نیرومند می شود، هر آن این احتمال وجود دارد که تبدیل به یک نقص و ضعف بزرگ شود.

                        پیروزی برای خیلی از افراد یک ارزش قدرتمند است. این افراد زندگیشان را روی آن بنا کرده اند. آنها عادت دارند در هر کاری که انجام می دهند موفق شوند: مدرسه، دانشگاه، ورزش، هنر، سرگرمی ها، کار و ... هر پیروزی تازه به قدرت ارزش آنها در زندگیشان اضافه می کند.

                        به تدریج، دیگر حتی نمی توانند فکر شکست را هم به ذهنشان راه دهند. شاید تابه حال در هیچ کاری شکست نخورده باشند، و به همین خاطر تجربه بلند شدن از شکست را هم ندارند. شکست برای آنها وحشتناکترین کابوس است: ترسی وحشتناک که باید به هر قیمتی که شده از آن دوری کنند. ساده ترین راه برای انجام اینکار این است که هیچوقت ریسک نکنند و سفت و سخت به همان کاری که بلدند بچسبند. ساعت های طولانی کار کنند، هر چیز را ده مرتبه چک کنند و محتاط ترین و وظیفه شناس ترین فرد در جهان باشند.

                        و اگر کار سخت مداوم، تلاش های پیوسته، برنامه های کاری سخت و بیرحمانه نتواند احتمال شکست را از آنها دور کند، از هر راه ممکن دیگر برای دفع کردن آن استفاده می کنند: اعداد و ارقام تحریف شده، پنهان کردن هر چیز منفی، مخفی کردن استباهات، خودداری از فیدبک مشتری ها، انداختن اشتباهات خود بر گردن کسانی که قدرت مقابله نداشته باشند و ....مشکل استانداردهای اخلاقی خیلی از شرکت ها و اداره جات بیشتر از هر چیز به ترس از شکست در میان افرادی برمی گردد که مدت های طولانی افرادی موفق بوده اند.

                        نیاز به توازن و تعادل

                        به شدت مراقب ارزشهای ناتوازن زندگی خود باشید. وقتی هر ارزشی خیلی در مسیر زندگیتان اهمیت پیدا می کند، مراقب باشید. افراد بیش از حد موفق، آرامش فکر خود و زندگی آنهایی که برایشان کار می کنند را نابود می کنند. آنهایی که خیلی به "نیکی" و اخلاقیات می چسبند، افراد ریاکاری می شوند که فقط خودشان به عدالت و تقوای خود معتقدند. آنهایی که ارزش هایشان برای ساختن رابطه های نزدیک نامتعادل باشد، به سمتی کشیده می شوند که دوستان و خانواده شان را با ابراز علاقه های مداوم خسته می کنند.

                        همه دوست دارند موفق شوند. مشکل وقتی پیش می آید که ترس از شکست بر شما غلبه می کند. وقتی دیگر نتوانید چاره ناپذیری ارتکاب به اشتباه را بپذیرید، نخواهید توانست اهمیت آزمون و خطا را در یافتن بهترین و خلاقانه ترین راه حل درک کنید. هرچه بیشتر خلاق باشید، مطمئناً مرتکب اشتباهات بیشتری هم می شوید. به آن عادت می کنید. وقتی تصمیم می گیرید که از بروز این اشتباهات جلوگیری کنید، خلاقیتتان هم نابود خواهد شد.

                        تعادل خیلی بیشتر از آنچه که فکر می کنید اهمیت دارد. کمی خودخواهی حتی در مهربان ترین آدم ها هم لازم است. و کمی شکست برای حفظ دیدگاه هر کس درمورد موفقیت هم ضروری است.

                        خیلی درمورد مثبت بودن می شنویم. شاید لازم باشد یاد بگیریم که بخش منفی زندگی و تجربیاتمان هم به همان اندازه در دست یافتن به موفقیت در کار و زندگی اهمیت دارد

                        نظر

                        • azad1
                          عضو فعال
                          • Jan 2012
                          • 310

                          #42
                          دگرگونی، بی نظمی و نظم

                          نویسنده: عبداله باقری حمیدی - ۱۳٩۱/٢/٩

                          در دلِ هر بی نظمی، نظمی نهفته است

                          پدیدههای هستی را حواس در اختیار مغزِ انسان قرار میدهد تا کارکردِ مغز، روابط آنها را تعریف کند و بر اساسِ سود و زیانِ انسان، قراردادی مشخص نماید. مجموعِ این قراردادها را در شکلی نظمیافته و ساختارمند، اندیشه می نامند.

                          پدیده های هستی دارایِ ساخت و زیرساختی مادی هستند. ماده به دلیل سنگینیِ جِرم، همواره تمایل دارد در جایی قرارگیرد. این میلِ به قرارگیری در مکانی ساکن، حرکتِ ماده را آهسته آهسته از آن می گیرد. از سوی دیگر، هر مادهای خود با عناصرِ مادی بیشماری پیوند دارد. هیچ مادهای جدا از دیگر مواد و پدیده ها نیست. حرکتِ ماده به سویِ ایستایی، آن را به برخورد با دیگر پدیده ها ناگزیر می سازد. برخورد ماده با مادهها و پدیدههایِ دیگر، دلیلِ پایداری حرکت در هستی است. وجودِ حرکت در میان تمامِ پدیده ها سبب پیدایشِ وضع نوین در هستی و پایداریِ هستی میشود.

                          انسان به دلیلِ محدودیتِ وجودیش در مکان و زمان، به هم ریختگی هستی را دشواری می پندارد، زیرا سازگاری با شرایطِ تازه خیلی آسان نیست. هر تلاشی برای سازش با شرایطِ نوین، نیازمند وجودِ انرژیِ کافی در بدن و فکرِ انسان است. کاهشِ نیرویِ فیزیکیِ انسان در گذر سال هایِ زندگی، سبب هراسِ او از دگرگونی هایِ پایان ناپذیر هستی است. پس انسان ناگزیر است مفهومی بنامِ نظم را در قراردادِ زبانی و رفتاریِ انسانها پدید آورد. نظم مفهومی است که انسان برای ثابت نگه داشتن پدیده های هستی در مقابلِ حواس خویش تعریف میکند. انسان شیفتگیِ بیپایانی به پایداری نظمِ موجود دارد.

                          حرکت همواره در میان پدیده ها جاری است. در میانِ پدیده هایِ اجتماعی نیز حرکت همواره پایدار است. هر حرکتی سبب میشود نظمِ موجود به هم بریزد تا وضعی نوین بوجود آید. عادت به مشاهده یِ نظم موجود و هراس از به هم ریختنِ آن عادت، نگرانیِ بی پایان انسان است. انسانِ خردمند می داند که هیچ وضعی پایدار نیست. بوجود آمدنِ وضع نوین را بی نظمی می نامند، زیرا عادت های پیشینِ انسان درهم می شکند. شرایط نو بزودی انسانها را ناگزیر می سازد تا روابط اجتماعیِ خود را بر پایه یِ وضعِ تازه تنظیم کند. در زمانی کوتاه، قراردادها تنظیم میشود و عادت به نظمی نو در پندار انسان ها پدید می آید. پس هر بی نظمی نطفه یِ نظمِ دیگری را در خود دارد.

                          در گذرگاهِ زمان، پیشرفتِ انسان در عرصه یِ تمدن، همواره حاصلِ تلاشِ او برایِ نوساختنِ زندگیِ ویران شده اش بوده است. جنگهای ویرانگرِ بشری در سده یِ بیستم روی دادند و بزرگترین پیشرفت های فکری بشر نیز پس از پایان همین جنگ ها آشکار شدند. تجربه یِ تاریخی نشان می دهد که هر گونه بینظمیِ اجتماعی به سود انسان تمام میشود و نظمِ تازه تعیین شده، آشکار شدنِ پیشرفتِ انسان است.

                          آخرین ویرایش توسط azad1؛ 2012/08/22, 09:06.

                          نظر

                          • azad1
                            عضو فعال
                            • Jan 2012
                            • 310

                            #43
                            اضطراب

                            از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد

                            اضطراب عبارت است از يک احساس منتشر، ناخوشايند و مبهم هراس و دلواپسی با منشاء ناشناخته، که به فرد دست میدهد و شامل عدم اطمينان، درماندگی و برانگيختگی فيزيولوژی است. وقوع مجدد موقعيتهايی که قبلاً استرس زا بودهاند يا طی آنها به فرد آسيب رسيده است باعث اضطراب در افراد میشود. همهٔ انسانها در زندگی خود دچار اضطراب میشوند، ولی اضطراب مزمن و شديد غيرعادی و مشکلساز است. تحقيقات و بررسیها نشان میدهند که اضطراب در خانمها، طبقات کمدرآمد و افراد ميانسال و سالخورده بیشتر ديده میشود.
                            استرس و اضطراب کلماتی هستند که در زندگی روزمره، برای توصيف حالات و احساسات بسيار استفاده میشوند: به طور مثال، بههنگام سخنرانی در برابر جمع، بههنگام امتحان، بههنگام مشکلات مادی، تاُخير سر يک قرار و ... هنگامی که در شرايطی چون شرايط فوق، در سخنان خود از اين دو کلمه استفاده میکنيم، توجه چندانی به تفاوت موجود ميان آن دو نداریم. ولی به طور مثال هنگام سخن گفتن از مشکلات روحی شايع در کودکان و نوجوانان، بايد دقيق تر بود و تفاوت ميان استرس و اضطراب را به خوبی درک کرد. در روانشناسی، اضطراب مرحلهٔ پيشرفتهٔ استرس مزمن است، که هنگامی به صورت يک مشکل بهداشت روانی در میآيد که برای فرد يا اطرافيانش رنج و ناراحتی بهوجود آورد يا مانع رسيدن او به اهدافش شود و يا در انجام کارهای روزانه و عادی او اختلال ایجاد کند.

                            اضطراب هنگامی در فرد بروز میکند که شرایط استرسزا در زندگی او بیش از حد طولانی شود یا بهطور مکرر رخ دهد، و یا اینکه دستگاه عصبی بدن نتواند به مرحلهٔ مقاومت تنیدگی پایان دهد و بدن برای مدتی طولانی همچنان بسیج باقی بماند. در این صورت بدن فرسوده و در برابر بیماریهای جسمی و روانی (مانند اضطراب) آسیبپذیر میشود.

                            علايم شايع اضطراب

                            از علایم اضطراب میتوان موارد زیر را نام برد:

                            احساس خستگی
                            عصبی بودن و بیقراری
                            ترس و نگرانی
                            بی خوابی يا بدخوابی
                            تپش قلب و تنفس نامنظم و سريع
                            عرق کردن
                            سردرد و سرگیجه
                            مشکل در تمرکز و حافظه
                            لرزش يا پرش عضلات
                            تکرر ادرار

                            علل اضطراب

                            به طور کلی علل اضطراب به سه عامل زير برمیگردد:

                            عوامل زيست شناختی و جسمانی:

                            در افراد مضطرب، ميزان بعضی از هورمونهای موجود در خون غيرعادی است. بنابراين هر آنچه که باعث اختلال در سيستم هورمونی شود، برای بدن خطر محسوب میشود. بارداری، کمکاری يا پرکاری تیروئید، پايين بودن قند خون، وجود غدهای در غدد فوقکلیوی که هورمون اپینفرین توليد میکند و بینظمی ضربانهای قلب از اين عوامل هستند.

                            عوامل محيطی و اجتماعی:

                            عوامل اجتماعی و ارتباطی بسياری باعث بهوجود آمدن اضطراب در افراد میشود، مانند مشکلات خانوادگی، احساس جدايی و طردشدگی،... از عوامل محيطی میتوان تغييرات ناگهانی و غيرمنتظره را، همچون زلزله، بیماری، مرگ يکی از نزديکان،... نام برد.

                            عوامل ژنتیکی و ارثی:

                            يکی از مهمترين عوامل اضطراب ژنتیک است و احتمال اضطراب در فرزندان افراد مضطرب بسيار بالا است. البته الگو قرار دادن رفتار پدر و مادر و يادگیری و تکرار کارهای آنان نقش مهمی در اضطراب فرزندان دارد (عامل اجتماعی)، ولی تحقيقات و بررسیهای انجامشده بر روی حيوانات و دوقلوهايی که با هم يا جدا از هم زندگی میکنند و از والدين مضطرب به دنيا آمدهاند، نشان میدهند که عوامل ژنتيکی نيز بسيار مؤثرند. با اين وجود باور نمیرود که ژن به خصوصی در اين مورد نقش داشته باشد، بلکه ترکيب بعضی از ژنها چنین پیامدی را به دنبال دارد. طبق آخرين تحقيقات به نظر میرسد که عوامل ژنتيکی در بعضی انواع اضطراب مانند اختلال هراس و ترس از مکانهای باز نقش زيادی دارد.

                            عوامل جانبی مؤثر در ابتلا به اضطراب

                            طبق گفتههای بعضی از متخصصان، تغذیهی نادرست نيز در ابتلا به اضطراب نقش دارد. کمبود بعضی از اسید آمینه، منیزیم، اسید فولیک و ویتامین ب۱۲، باعث تسريع در ابتلا به آن میشوند.

                            استفاده از مواد مخدر و داروهای روانگردان

                            برخی از ضايعههای مغزی (که باعث ايجاد علایمی شبيه به علایم اختلال وسواس میشوند.)

                            انواع اختلالات اضطرابی

                            به طور کلی اختلالات اضطرابی شش نوع هستند که هر کس میتواند به يک يا چند نوع از آن دچار شود.
                            اختلال اضطراب فراگير يا منتشر [۱]

                            اختلال اضطراب فراگير‎

                            اين حالت در افرادی ديده میشود که بهطور مداوم نگران وقوع اتفاقی هستند. موضوع اين نگرانیها میتواند بسيار متنوع باشد: نگرانی از بيمار شدن فرزندان، نگرانی از مرگ يکی از آشنايان، نگرانی از تهگرفتن غذا،... اين حالت به مرحلهٔ مقاومت استرس شباهت دارد و خطر چندانی ندارد.

                            از علایم آن میتوان تپش قلب، بیقراری، خستگی، بیخوابی، تنگی نفس، اختلال در تمرکز و حافظه را نام برد.
                            اختلال هراس[۲]
                            اختلال هراس

                            اين افراد دچار حملات اضطرابی ناگهانی میشوند که معمولاً چند دقيقه يا گاهی بيشتر به طول میانجامد. اين حملات بسيار اتفاقی، و طوری رخ میدهند که عامل تحريککنندهٔ اصلی مشخص نيست. افراد مبتلا به اين نوع اضطراب اغلب جوان هستند.

                            احساس تنگی و فشردگی در قفسهٔ سينه، تپش شديد قلب، عرق کردن، لرزش، گيجی، احساس از دستدادن تعادل،... از علايم آن هستند؛ ولی اين علايم آنقدر گسترده هستند که افراد فکر میکنند دچار سکتهٔ قلبی شدهاند و میترسند که بميرند.
                            ترسهای ساده یا اختصاصی [۳]

                            ترسهای خاص شايعترين نوع ترس مرضی است که طی آن فرد از مواجهه با بعضی موقعيتها، فعاليتها يا اشياء اجتناب میکند، مانند بعضی از حيوانات (عنکبوت، موش، مارمولک،...)، بلندی، دريا، خون، مرگ،... هر چيزی میتواند باعث اين نوع اضطراب (که خطر خاصی به دنبال ندارد) بشود. ترس از مکانهای بسته [۴]، ترس از اجتماع و ترس از مکانهای باز [۵] (که افراد مبتلا به آن از حضور در فضای باز و پر ازدحام و شلوغ و خروج از محيط منزل خودداری میکنند. اين اختلال معمولاً در نوجوانی شروع میشود، ولی سابقهٔ آن میتواند به دوران کودکی و تجربهٔ اضطراب جدايی در آن زمان برگردد.) از اين نوع اضطراب هستند.
                            اختلال اضطراب اجتماعی [۶]

                            اضطراب اجتماعی

                            اين نوع ترس در اواخر کودکی يا اوايل نوجوانی شروع میشود و ترس و شرمساری از اشتباه کردن، صحبت کردن در جمع، غذا خوردن، سرخ شدن يا لرزش صدا و... در برابر جمع است و و با خجالت ساده تفاوت دارد. اين حالت اضطراب مانع شناخت افراد جديد میشود و فرد را به انزوا و گوشهگيری میکشاند.
                            اختلال وسواس [۷]
                            اختلال وسواسی جبری

                            در اين حالت فرد افکار يا اعمالی را برخلاف ميل خود تکرار میکند. اين بيماری میتواند به صورت وسواس فکری يا وسواس عملی يا هر دو در فرد ظاهر شود. در وسواس فکری، فرد قادر نيست فکر، احساس يا عقيدهای تکراری و مزاحم را از ذهن خود بيرون کند. افکار وسواسی میتوانند بسيار ناراحت کننده، وحشتآور يا وحشيانه باشد. افکار وسواسی میتوانند باعث شوند که فرد به سمت عادات وسواسی گرايش پيدا کند، يعنی عمل يا اعمالی را به طور مکرر انجام دهد (وسواس عملی). مانند شستن مکرر دستها، بالا کشيدن بينی،... اعمال وسواسی هيچگونه توجيه منطقی ندارند.
                            اختلال تنشزای پس از رویداد [۸]
                            اختلال تنشزای پس از رویداد‎

                            اختلال تنشزای پس از رویداد را به نام سندرم موج انفجار نيز میشناسند. اين حالت مربوط میشود به حادثهای (از قبيل جنگ، تصادفات شديد، سوانح طبيعی،...) که با استرس شديد هيجانی همراه است و شدت آن میتواند به هر کسی آسيب برساند. يکدوم افرادی که دچار چنين استرس شديدی میشوند علايم مربوط به آن را (مانند خوابهای تکراری، خاطراتی مبهم ولی فراگيرنده، از دست رفتن تعادل و پرخاشگری شديد،...) پس از گذشت حدود سه ماه از دست میدهند. هرچه اقدامات لازم برای درمان زودتر انجام گيرد، احتمال ابتلا به اختلال استرس پس از سانحه کمتر میشود. در صورتی که اين حالت بيش از چند ماه طول بکشد، احتمال اين که تا آخر عمر با فرد باقی بماند بسيار زياد میشود.

                            راههای پيشگيری از اضطراب

                            برای جلوگيری از اضطراب راههای مختلفی وجود دارند . میتوان موارد زير را مثال زد:

                            رژيم غذايی سالم

                            استفاده از غذاهای متنوع و حاوی انواع مواد لازم به ميزان متعادل در حفظ سلامت بدن نقش اساسی دارد.

                            فعاليت بدنی به طور منظم

                            ورزش کردن به خصوص به طور منظم يکی از راههای پيشگيری و درمان اضطراب است. پياده روی تند و سريع به مدت ۴۰ دقيقه ميزان اضطراب را به طور متوسط تا ۱۴% کاهش میدهد. به علاوه، ورزش کردن باعث بالا رفتن کارايی دستگاه تنفسی و گردش خون، حفظ تعادل وزن و شادابی فرد میشود. ورزش هايی نيز چون یوگا باعث افزايش آرامش میشوند و در جلوگيری از اضطراب بسيار مفيدند.

                            افزايش اعتماد به نفس

                            اعتماد به نفس بالا باعث میشود تا بدن بتواند از حداکثر از نيروی خود برای مقابله با استرس استفاده کند.

                            عدم گوشه نشينی و اجتماعی بودن

                            هنگامی که افراد دچار فشار روانی میشوند، به طور غريزی از صحنه عمل و اجتماع کنارکشيده و به گوشه ای پناه میبرند، در حالی که گوشهگيری باعث تشديد استرس میشود. ارتباط با افراد و دوستان، به خصوص کودکان که میتوانند فرد را به خنده وادارند، باعث از ياد رفتن نگرانی حتی برای مدتی کوتاه میشود.

                            حمايت اجتماعی

                            وجود حمايت اجتماعی در زندگی هر فرد باعث میشود تا او در مقابل بحرانهای زندگی برای دفاع از خود سپری داشته باشد که به آن تکيه کند. حمايت اجتماعی، احساس امنيت و اعتماد به نفس را افزايش میدهد و فرد را در مقابل استرس و فشار روانی مقاوم تر می سازد.

                            انديشيدن به زمان حال

                            انديشيدن به زمان حال و کنار گذاشتن رؤياها و آرزوها برای موقعيتهای مناسب تر آرامش ذهنی را افزايش میدهد. همچنين مشغول کردن ذهن به کاری که در حال انجام است و فکر نکردن به زمينههای اضطرابزای آن بسيار مؤثر است.

                            كسب اطلاعات در مورد شرايط تنش زا

                            بی اطلاعی از موقعيت فشارآور باعث استرس و اضطراب بيش تری در افراد میشود. کسب آگاهی و اطلاع از شرايط و مواردی فرد که با آنها مواجه خواهد شد سبب میشود که کمتر دچار نگرانی و دلواپسی شود. به طور مثال در جريان گذاشتن بيماران از نحوهٔ عمل و دردهای پس از آن باعث میشود تا آنان کمتر دچار اضطراب شوند.

                            خنديدن

                            خنده از سالمترین راههای جلوگيری از فشار روانی است. به هنگام خنده هورمونی ضد درد (که باعث احساس خوشی و سلامتی در شخص میشود) در مغز آزاد میشود و ميزان هورمونهای استرس زا در خون پايين میآید.

                            ابراز هيجان بر روی کاغذ

                            نوشتن سادهٔ هيجانات و احساسات بر روی کاغذ موجب تسکين فشارهای روانی ناشی از رويدادهايی چون از دست دادن شغل، مشکلات خانوادگی و ... میشود.
                            درمان اضطراب

                            بعضی از موارد اضطراب اصولا بیماری نیستند و بدون نیاز به پزشک میتواند درمان شود. به این موارد، اضطراب طبیعی می گویند که طی آن اضطراب به خوبی توسط بیمار کنترل و برطرف میشود (مثل اضطراب ناشی از امتحان). اضطراب طبیعی میتواند با روشهایی از قبیل حمام گرفتن به مدت طولانی، تنفس عمیق، صحبت کردن با شخصی مورد اعتماد، استراحت در یک اتاق تاریک و ... تحت کنترل درآید.

                            مراجعه به پزشک زمانی ضروری میشود که خود درمانی فرد جواب ندهد، یا فرد دچار هراس بیش از حد یا علایمی جدید و غیر قابل توجیه شود. در آن صورت پزشک درمان دارویی یا درمان غیر دارویی (روشهای کلاسیک) را به او پیشنهاد میکند. از داروهایی که امروزه برای درمان اضطراب مورد استفاده قرار میگیرند میتوان فلوکستین ( پروزاک) [۹]، داروهایی از خانوادهٔ بنزودیازپینها (برای مدت کوتاه)، سرتالین [۱۰] و ... را مثال زد. درمانهای دارویی گاه در برخی بیماران دارای عوارضی هستند . از بین درمانهای غیردارویی میتوان تنآرامی (آرامسازی) [۱۱], حساسیت زدایی، توقف تفکر، سرمشق دهی و ... را مثال زد. در این روشها به بیمار آموزش داده میشود که بدن خود را برای مقابلهٔ مؤثر و مستقیم با عوامل تنشزا آماده کند.

                            نظر

                            • azad1
                              عضو فعال
                              • Jan 2012
                              • 310

                              #44
                              " بازرگانی را هزار دینار خسارت افتاد ، پسر را گفت نباید که این سخن با کسی در میان نهی . گفت ای پدر فرمان تراست نگویم ولکن خواهم مرا بر فایده این مطلع گردانی که مصلحت در نهان داشتن چیست ؟ گفت تا مصیبت دو نشود ؛ یکی نقصان مایه و دیگری شماتت همسایه ."

                              گلستان سعدی - باب فواید خاموشی

                              نظر

                              • azad1
                                عضو فعال
                                • Jan 2012
                                • 310

                                #45
                                behzad2

                                همه چیز کف و سقف دارد ... برای فردا نفسی چاق خواهیم کرد ........ مواظب باشید ....

                                در ریزش بخرید....

                                نظر

                                در حال کار...
                                X