فلسفی-عرفانی

Collapse
X
 
  • زمان
  • نمایش
Clear All
new posts
  • mhjboursy
    ستاره‌دار (۱۳)
    • Jul 2013
    • 18270

    #91
    پاسخ : فلسفی-عرفانی

    کمال طلبی
    ======
    دو حالت:
    کوثر طلبی و کثرت طلبی (تکاثر)
    در رفتن به وادی کثرت نه ارضاء و اغنا هست و نه رسیدن و نه مالک شدن و نه آسایش.
    اما در کوثر کثرت هم هست.
    مانند تفاوت «هر» و «همه».
    و دنیا و آخرت (خود و خدا).
    «محمد حسین» هستم.
    امیرالمومنین(ع):برای دنیایت چنان کار کن که گویا همیشه زندگی خواهی کرد و برای آخرتت چنان که گویا فردا خواهی مرد.

    نظر

    • mhjboursy
      ستاره‌دار (۱۳)
      • Jul 2013
      • 18270

      #92
      پاسخ : فلسفی-عرفانی

      قَدْ أَحْيَا عَقْلَهُ وَ أَمَاتَ نَفْسَهُ ، حَتَّى دَقَّ جَلِيلُهُ وَ لَطُفَ غَلِيظُهُ، وَ بَرَقَ لَهُ لَامِعٌ كَثِيرُ الْبَرْقِ، فَأَبَانَ لَهُ الطَّرِيقَ وَ سَلَكَ بِهِ السَّبِيلَ، وَ تَدَافَعَتْهُ الْأَبْوَابُ إِلَى بَابِ السَّلَامَةِ وَ دَارِ الْإِقَامَةِ، وَ ثَبَتَتْ رِجْلَاهُ بِطُمَأْنِينَةِ بَدَنِهِ فِي قَرَارِ الْأَمْنِ وَ الرَّاحَةِ بِمَا اسْتَعْمَلَ قَلْبَهُ وَ أَرْضَى رَبَّهُ.

      خردش را زنده گردانيد و نفسش را ميرانيد. تا پيكر ستبر او لاغر شد و دل سختش به لطافت گراييد. فروغى سخت روشن بر او تابيد و راهش را روشن ساخت و به راه راستش روان داشت. به هر در زد و درها او را به آستان سلامت و سراى اقامت راندند. و به آرامشى كه در بدنش پديد آمده بود، پاهايش در قرارگاه ايمنى و آسايش استوار بماند. بدانچه دل خود را به كار واداشت و پروردگارش را خشنود ساخت.
      «محمد حسین» هستم.
      امیرالمومنین(ع):برای دنیایت چنان کار کن که گویا همیشه زندگی خواهی کرد و برای آخرتت چنان که گویا فردا خواهی مرد.

      نظر

      • mhjboursy
        ستاره‌دار (۱۳)
        • Jul 2013
        • 18270

        #93
        پاسخ : فلسفی-عرفانی

        ماه رمضان دارد می‌آید. ان‌شاءالله می‌خواهیم چله‌ی اخلاص بگیریم. در حد خودمان. از ده روز مانده به ماه مبارک رمضان.
        «محمد حسین» هستم.
        امیرالمومنین(ع):برای دنیایت چنان کار کن که گویا همیشه زندگی خواهی کرد و برای آخرتت چنان که گویا فردا خواهی مرد.

        نظر

        • roya123
          ستاره‌دار(3)
          • Apr 2014
          • 5587

          #94
          پاسخ : فلسفی-عرفانی

          در اصل توسط mhjboursy پست شده است View Post
          ماه رمضان دارد می‌آید. ان‌شاءالله می‌خواهیم چله‌ی اخلاص بگیریم. در حد خودمان. از ده روز مانده به ماه مبارک رمضان.
          چله ی اخلاص چیه جناب محمدحسین؟؟؟
          اگر اشتیاق شما برای موفق شدن بیشتر از ترس شما از شکست خوردن باشد
          شما حتما موفق خواهید شد. "آلبرت انیشتین"

          نظر

          • mhjboursy
            ستاره‌دار (۱۳)
            • Jul 2013
            • 18270

            #95
            پاسخ : فلسفی-عرفانی

            در اصل توسط roya123 پست شده است View Post
            چله ی اخلاص چیه جناب محمدحسین؟؟؟
            هر کاری را آدم چهل روز انجام دهد آن کار (۱) ثمر می‌دهد و (۲) عادت می‌شود.
            چله‌های زیادی گرفته‌اند و گرفته‌ایم.
            هر چله‌ای می‌توان گرفت. چله‌ی ترک یک گناه یا چله‌ی احترام به والدین. یا نماز اول وقت. یا نماز شب...
            چله‌ی اخلاص یک چله‌ی بسیار برجسته‌ای است...
            که خوب... البته... معلوم است که من و امثال من نمی‌توانیم اخلاص را کامل رعایت کنیم... برای همین قصد می‌کنیم... در حد توان... اخلاص بورزیم.
            خدا را بخواهیم... در هر کاری...
            برای خدا بلند شویم... برای خدا بنشینیم... برای خدا بخنیدم... برای خدا بگرییم...
            به خصوص اعمال عبادی... در نماز متوجه خدا باشیم و عمل را (بیشتر) برای خدا خالص کنیم.
            «محمد حسین» هستم.
            امیرالمومنین(ع):برای دنیایت چنان کار کن که گویا همیشه زندگی خواهی کرد و برای آخرتت چنان که گویا فردا خواهی مرد.

            نظر

            • اشراق
              عضو فعال
              • Feb 2012
              • 319

              #96
              پاسخ : فلسفی-عرفانی

              فاصْبِرْ عَلى‌ ما يَقُولُونَ وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَ قَبْلَ غُرُوبِها وَ مِنْ آناءِ اللَّيْلِ فَسَبِّحْ وَ أَطْرافَ النَّهارِ
              ? #القرآن_الکریم، ق ، آیة ۳۹

              ♦️تسبیح یعنی تنزیه، و تنزیه یعنی تطهیر، اگر «سبحان الله والحمد لله ولااله الاالله والله اکبر» را تسبیحات اربعه می‌نامند؛ علت آنست که ذهن خود را از شناخت و توجه ناصحیح به حق تعالی پاک میکنی. در این تسبیح داری تطهیر عقیده خود میکنی والا او خود پاک و مطهر است.
              ?آن گاه که سبحان الله می‌گویی یعنی حق تعالی را از هر قصوری و تقصیری پاک میدانی.
              ?والحمدلله یعنی همه کمالات درعالم هستی فقط از آن اوست؛ پس ثناء او فقط باید کرد؛ پاک کن از ذهن خودت اگر از خود یا دیگری کمالی میبینی.
              ?ولااله‌الاالله یعنی تطهیر ذهن است. از اینکه واله و شیدای کسی جز خداوند شوی؛ اله فقط و فقط اوست؛ فقط اورا ببین.
              ?والله اکبر تنزیه از تنزیهات ماست او بالاتر از آنست که بخواهی او را توصیف کنی.
              وَمِنَ اللَّيْلِ فَاسْجُدْ لَهُ وَسَبِّحْهُ لَيْلًا طَوِيلًا?

              ✍️ حجه الاسلام استاد صبرآمیز

              نظر

              • mhjboursy
                ستاره‌دار (۱۳)
                • Jul 2013
                • 18270

                #97
                پاسخ : فلسفی-عرفانی

                آیا خداوند به آفرینش ما نیازمند بوده؟
                --------------------------------------


                یک عزیز یک پرسشی کرد که گفتم در این انجمن پاسخ‌مانندی به این پرسش داده باشم.
                پرسش این بود که خدا چرا (مرا-ما را) آفرید؟ مگر خداوند نیازمند بود؟
                پاسخ به این پرسش چند تا است که هر کس به فراخور فهم خودش می‌تواند یکی را برگزیند.
                1. ۱- ماهیت (یا بخوانید اصلا وجود) انسان اعتبار است.
                2. ۲- مظهر غیر از ظاهر و ظهور و مظهر نیست. روشن شده و روشنایی و روشنایی بخش یکی هستند. منتها در مراتب.
                3. ۳- اگر بخشنده به نیازمند نیاز دارد برای بخشندگی‌اش، و بدون بودن نیازمند بخشنده نیست و (بخشنده خودش نیازمند است!)، آری... خدا هم نیازمند است! و البته در این حالت باید کلا واژه‌ها را تغییر دهیم! به بخشنده بگوییم نیازمند! به بینا بگوییم کور. به زیبایی بگوییم زشتی به فقیر بگوییم بخشنده! (چون دارد نیاز خودش را به بخشنده اعطا می‌کند!!!) و... ولی اگر یک بخشنده (در صفت و وصف و روحیه درونی خودش) همواره بخشنده است چه نیازمند در خانه‌اش بیاید و چه نیاید.... اگر یک مهندس در ذهن خودش مهندس است چه در پیشه مهندسی باشد و چه نباشد، اگر یک شناگر شناگر است چه درون آب و چه خارج از آب... در این حالت خدا نیازمند نیست!
                4. ۴- ایجاد و موجودیت انسان به دور از خدا نیست! که بگوییم مثلا یک طرف خدا نشسته و یک طرف بدن انسان! یا مثلا یک طرف آگهی و فکر انسان است و یک طرف خدا! یا مثلا یک طرف دنیا و آخرت است و یک طرف خدا! نه. دو طرف در دنیا وجود ندارد. همه‌اش یک طرف است. (و این معنی جزء جزء بودن خدا یا انسان‌خدایی یا همه‌چیزخدایی و تغییر و تحول در خدا را نمی‌دهد. که در جای خودش قابل بحث است.) با این دیدگاه بالکل پرسش حذف می‌شود. یا مثلا اگر پاسخی نیاز باشد گفته می‌شود: هست چون هست. چرا فلان موجود این‌گونه است؟ این‌گونه است چون این‌گونه است.
                5. ۵- اندیشه و به کار گیری خرد در خدا اشتباه است چون (خرد دریافته که) اوست که دیدگان را می‌بیند. (نه اینکه دیدگان او را ببیند.)
                6. ۶- خدا این کار را کرد چون دوست داشت.
                7. ۷- این درستی و نادرستی و نیز زشت و زیبا نیست که بر کارهای خدا می‌نشیند! بلکه این درستی و زیبایی است که از کار خدا (در ذهن ما و به صورت تکوینی و نه تشریعی) در ما شکل می‌گیرد (و دریافت می‌شود و فهمیده می‌شود) و در فطرت ما ثبت است. کسی که آن پرسش را مطرح کرده یادش رفته از کجا با خدا آشنا است!!! شخص در فطرت خودش با خدا آشنا است. (یا حتی پیش از فطرت!) و در ذهنش هم از اینجا با آن خدای خودش آشنا شده که او را «اعلی» و «اول» و «اکبر» و ... نامیده. حالا چگونه ممکن است همین را که بی‌نیاز «فرض» کرده نیازمند «اثبات» کند؟ چگونه آنکه بزرگترین «فرض» کرده را کوچکتر از چیزی بشمارد؟ چگونه ظاهر مطلق را مخفی بنامد؟ چگونه دانا را نادان اثبات کند؟ چگونه؟ معلوم است که یک جای کار این استدلال اشکال دارد دیگر! اگر من یک مربع را فرض کنم و بعدا اثبات کنم که آن دایره است (مربع نیست) این نقص در آن مربع بیچاره نیست! نقص در استدلال من است.
                8. ۸- کامل کامل نیست مگر به وجدان نقص. به عبارت دیگر دارا بودن ناداری هم گونه‌ای از دارایی است که دارا تا زمانی که به آن دست پیدا نکرده دارا نیست و دارا شمرده نمی‌شود. (در مورد خدا «دست پیدا کردن» البته معنی ندارد.)
                9. ۹- در کار خدا پرسش نیست. یعنی نمی‌تواند باشد. انسان بد نیست به اندیشه‌ی خود بیاندیشد. و بداند که پرسشش از کدام تراز و لایه می‌آید. با این کار در می‌یابد که در چیزهایی که بالاتر از اندیشه‌ی اوست توان طرح پرسش (و پاسخ دادن) ندارد. (توجه کنید که ما اینجا هشت گونه پاسخ داده‌ایم!) هیچ دهانی تا کنون خودش را ببلعد. هیچ دایره‌ای درون خودش جا نشده. هیچ دیده‌ای تا کنون خودش را ندیده. (چه برسد به بلعیدن و جا شدن و دیدن بزرگتر از خود) پس پرسیدن از کار خدا عاقلانه نیست. (البته تسامح زیاد داریم! مثلا بگوییم چشم در آینه تصویر خودش را می‌بیند! یا دایره را تبدیل می‌کنیم به چهار قسمت و به نوبت در دایره‌ای هم‌اندازه قرار می‌دهیم یا همین‌جور برای دهان و ... ولی خوب... تسامح است دیگر...)


                ------------------------------
                پی‌نوشت:
                تمام پاسخ‌ها در حقیقت یک پاسخ است.
                به شیوه‌های دیگر هم احتمالا می‌شود گفت ولی همه پاسخ‌ها یکی است.
                این پاسخ به گونه‌ای پاسخی بر علت وجود شرها و بدی‌ها و موجودات ضعیف هم هست.
                پاسخی بر دلیل ابتلا و به بهشت و دوزخ رفتن و ماجراهای موجود در عوالم مختلف هم هست.
                برخی بخش‌ها را مخصوصا خلاصه/سخت نوشتم که کسی که اهلیت ندارد با این‌گونه نوشته‌ها خسته شود و دنبالش نرود.
                آخرین ویرایش توسط mhjboursy؛ 2020/04/16, 12:38.
                «محمد حسین» هستم.
                امیرالمومنین(ع):برای دنیایت چنان کار کن که گویا همیشه زندگی خواهی کرد و برای آخرتت چنان که گویا فردا خواهی مرد.

                نظر

                • اشراق
                  عضو فعال
                  • Feb 2012
                  • 319

                  #98
                  پاسخ : فلسفی-عرفانی

                  جهاد با نفس آسان است ؟


                  ♦️نفس اماره تعبير به «دوزخ» شده است؛ يعني هر چيزي را به كام خويش مي­كشد و مي­بلعد و مي­سوزاند، گرچه تعبير به دوزخ، تجسّم اخلاق رذيله است و اگر كسي درب مكاشفات رحماني به رويش باز باشد، گاهي مي­تواند ببيند كه چطور الان شخص در آتش آن دارد مي­سوزد و خودش را يا به بي خيالي زده يا نمي­فهمد يا ملكات ناپسند برايش عادت شده است. لذا اگر، هفت دريا را به كام خودش بكشاند، باز هم از سوزاندن آن چيزي كم نمي­گردد.

                  ♦️ در مثنوي ( 1 /1388) گويد:« كوه قاف كه كنايه از نفس اماره است را وقتي مي­توان كَند و سوراخ كرد، آن هم با سوزن، كه نيرو و توفيق حق همراه باشد.» اين كنايه اشاره دارد به اين معنا كه، اصلاح نفس و رياضت و مجاهدت بسيار كار دشواري است، مانند اينكه سالك بخواهد با سوزن، كوه قاف را سوراخ كند، اصلاً بدون مدد نمي­شود. به عبارت ديگر كندن كوه ها با سوزن، آسان تر از بيرون كردن انيّت و كبر و كينه و... از نفس آدمي است.

                  لذا مولانا مي­فرمايد: « شيري كه در پيكار، صف هاي دشمن را در هم مي­شكند و حريف ها را شكست مي­دهد و به خاك و خون مي­كشاند، كارش را آسان بدان. شير حقيقي آن است كه نفس اماره را در هم شكند و از هوي پرستي، خود را نجات بدهد.»

                  بعضي از شارحين چنين بيان داشته اند كه:« شكست دادن دشمن از آن رو كه عملي مشهود و آشكار است، نفس را ارضاء مي­كند، چه بسا اين قبيل مجاهدان در نگاه مردم به عنوان قهرمان رشيد و دلاور بي باك، شناخته شوند و همين آنان را سرمست گرداند، اما پيكار با نفس چون امري پوشيده است، لذا ارضاء نفساني و لذت به همراه ندارد، چه بسا تلخ و ناگوارهم باشد، از اين رو، يَلانِ اين عرصه اندك شمارند »( شرح زماني 1/ 448 )

                  ♦️كشتن نفس و ميراندن آن به معني ريشه كَن كردن غرايز نيست، بلكه تربيت نفس و تعديل شهواتِ نامطلوب به مطلوب است، چرا كه همه داراي غرائز هستند، فقط مهار كردن و تربيت و پرورش آن به اعتدال و استفاده صواب از آن است.


                  ?مقامات معنوی؛ مقام ممیت نفس؛ استاد عارف سید علی اکبر صداقت حفظه الله

                  ? کانال معرفتی عرفان کشمیری

                  نظر

                  • mhjboursy
                    ستاره‌دار (۱۳)
                    • Jul 2013
                    • 18270

                    #99
                    پاسخ : فلسفی-عرفانی

                    «محمد حسین» هستم.
                    امیرالمومنین(ع):برای دنیایت چنان کار کن که گویا همیشه زندگی خواهی کرد و برای آخرتت چنان که گویا فردا خواهی مرد.

                    نظر

                    • mhjboursy
                      ستاره‌دار (۱۳)
                      • Jul 2013
                      • 18270

                      #100
                      پاسخ : نوشته‌های غیر بورسی ما بورسی‌ها

                      «محمد حسین» هستم.
                      امیرالمومنین(ع):برای دنیایت چنان کار کن که گویا همیشه زندگی خواهی کرد و برای آخرتت چنان که گویا فردا خواهی مرد.

                      نظر

                      • mhjboursy
                        ستاره‌دار (۱۳)
                        • Jul 2013
                        • 18270

                        #101
                        پاسخ : فلسفی-عرفانی

                        در اصل توسط mhjboursy پست شده است View Post
                        عاشقم بر قهر و بر لطفش به جد بوالعجب من عاشق این هر دو ضد
                        ----------------------
                        واقعا چه کسی می‌تواند بر قهرش هم عاشق باشد؟
                        در چشم ما اگر اشتباه (دیوانگی) نباشد کار بسیار سختی است...
                        مانند این است که امروز منفی پنج کامل بخوریم و فردا از خدا راضی باشیم...
                        حالا یک روز را می‌شود کاری‌اش کرد.. و منفی پنج را هم می‌شود کاری‌اش کرد...
                        ولی کمر شکن اگر منفی بخوریم و در زمان زیاد...

                        و البته بوده‌اند کسانی که عاشق این هر دو ضد بوده‌اند...
                        و البته خدای آنها هم گویا با خدای من فرق دارد...
                        آنها چیزی دیده‌اند که من ندیده‌ام...
                        آنها از قهر هم مهر می‌بینند... {۱}
                        ناراحت می‌شوند (و ناراحتشان می‌کنند و از این بابت) خوشحال می‌شوند!
                        غم و شادی دنیا را کنار گذاشته‌اند و برایشان علی‌السویه است...
                        و مرکز عشق و هوس خودشان را در جایی خارج از این دنیا قرار داده‌آند...
                        و احتمالا روی همین حساب است که هم در زمانی که آسیب (دنیوی) به ایشان می‌رسد عشق (پشتش) را می‌بینند و هم زمانی که نعمت (دنیوی) می‌رسد... {۳}

                        اینها این‌گونه‌اند که
                        به دریا بنگرم دریا ته بینم... به صحرا بنگرم صحرا ته بینم...

                        برای همین دائم‌ اللذت هستند... همواره خودشان را غرق در عشقی جاودانه، شدید، همه‌سویه، بی‌مانع، آرام و آسوده، لذیذ (!)، ملایم و موافق با طبع{۲} می‌بینند.

                        -----------------------
                        {۱} مهر مادری - مهر طبیب - که اگر می‌زند، قهر می‌کند، کارد بر می‌دارد و شکم هم حتی می‌درد... از روی مهر این کار را می‌کند!
                        {۲} طبع واقعی که مخالف طبیعت است منظور است.
                        {۳} و خارج از این دنیا هم که همه‌اش مهر است و محبت و عشق و شادی... در حقیقت مشکل، تضاد، تزاحم، اشتراک در منافع و به تبع آن اختلاف منافع همه از این دنیا می‌آید... اینجاست که منابع محدود است و خواهان زیاد. وگرنه دعوا و درگیری و دلخوری و غم و خوف و حسرت و خسران و نگرانی‌ای وجود نداشت.
                        یک سخنرانی بسیار ارزشمند {۱} اخیرا گوش می‌کردم که در آن می‌گفت حتی شیطان هم برای انسان سودمند است.
                        و ای بسا بزرگترین سود را برای انسان همین دشمنش دارد.
                        به این طریق که شیطان انسان را به پایین می‌کشد (دعوت می‌کند) و به واسطه‌ی غلبه بر همین دعوت و کشش و حرکت در خلاف جهت آن انسان عشقش را تثبیت و تقویت و تضمین می‌کند و با دو برابر نیرو به سوی خدا حرکت می‌کند.
                        شیطان عشق به دنیا را به او پیشنهاد می‌کند و انسان «با وجود این تمایل» عشق‌های بالاتر را انتخاب می‌کند و (به خودش) ثابت می‌کند که عاشق واقعی است... با این قربانی کردن و به قربان‌گاه بردن مادون و پست‌ها خودش را آماده‌ی وصال زیبای پاک می‌کند...
                        -----------------------------
                        پانویس:
                        {۱} یعنی واقعا بسیار ارزشمند! سخنرانی‌ای با نام «دشمن‌شناسی» از استاد «محمد شجاعی». سخنرانی‌ای است با مضمون راه‌های مقابله با مسائلی که منجر به غم و ترس (اضطراب) شما می‌شود. در آن سخنرانی این عزیز می‌فرمایند باید شاد زیست! می‌گویند کسی می‌تواند در آن دنیا شاد زندگی کند که در این دنیا شاد بتواند زندگی کند. مهمترین رسالت این سخنرانی نجات دادن مخاطب از خوف و حزن است و این دو را عامل کار شیطان می‌داند (که در قرآن هم ذکر شده! با صراحت! که من تا آن موقع حواسم نبود!) و مقابله با شیطان را وظیفه هر کس می‌داند... و در کل راه‌کارهایی که ارائه می‌فرماید یک‌جورهایی زندگی را می‌تواند رفته رفته تبدیل کند به بهشت! (تا گوش ندهید متوجه نمی‌شوید... خیلی عالی است سخنان ایشان... حتما گوش دهید...)
                        «محمد حسین» هستم.
                        امیرالمومنین(ع):برای دنیایت چنان کار کن که گویا همیشه زندگی خواهی کرد و برای آخرتت چنان که گویا فردا خواهی مرد.

                        نظر

                        • mhjboursy
                          ستاره‌دار (۱۳)
                          • Jul 2013
                          • 18270

                          #102
                          پاسخ : فلسفی-عرفانی

                          خدا بودن و خدا شدن
                          -----------------------
                          خیلی‌ها از لفظ خدا شدن یا خدا بودن سخن به میان می‌آورند... من این را دوست ندارم...
                          دوست ندارم نه به این معنی که صد در صد نفی یا صد در صد قبول می‌کنم...
                          بلکه اصلا اصطلاح درستی نیست.
                          همین می‌شود که بعدا چند تا جاهل به ظاهر متدین هم گیر می‌دهند و آتو می‌گیرند و در وهله‌ی بعد دست به تعصب و تکفیر و احیانا آزار و حتی قتل می‌زنند...

                          مشکل کار کجاست؟
                          مشکل کار اینجاست که اصلا خدا بی‌نهایت است.
                          این را اگر مقداری درک کنیم... حتی در همین بی‌نهایت‌های محدودی (!) که داریم...
                          می‌بینیم در کنار بی‌نهایت عدد دیگری قرار نمی‌گیرد...
                          حال چگونه ممکن است در کنار خدا کسی قرار گیرد؟

                          رسیدن به خدا از قبیل این نیست که یک چیزی/کسی بزرگ شود و بزرگ شود و بزرگ شود و مثلا از یک واحد به ۹۹ واحد برسد و بعد برسد به ۱۰۰ واحد!
                          نه!
                          خدا بی‌نهایت است... فاصله‌ی یک واحد با بی‌نهایت همان‌قدر دور است که فاصله‌ی ۹۹ واحد...
                          (این‌جور) رسیدن معنا ندارد...
                          این لقاء دروغ است. (نه اینکه لقاء کلا دروغ باشد.) این لقاء و رجاع و صیر و سیر و الیه اشتباه است.

                          موضوع این است که رسیدن به خدا از جنس نیست شدن نیستی است.
                          یعنی دقیقا برعکس آن بزرگ شدن.
                          (شاید برای همین است که خضوع و خشوع و نرمی و فقر در اسلام مضموم نیست که ممدوح است.)
                          انسان با بزرگ شدن به خدا نمی‌رسد. با نیست شدن به او می‌رسد.

                          و حالا برگردیم به خدا بودن و خدا شدن... اینها اشتباه است گفتنش... برای اینکه در اولی (یعنی خدا بودن) لزوم دوتا شدن خدا پیش می‌آید و در دومی لزوم عرض اندام در برابر خدا (عرض اندام ۹۹ در برابر بی‌نهایت) و دقیقا برعکس رفتن راه! (البته نیت درست است و بیشتر کسانی که از اینها حرف می‌زنند همین را لحاظ می‌خواهند بکنند ولی واژه‌ها درست انتخاب نمی‌شود و همین یک جایی می‌تواند مصیبت به بار بیاورد.)

                          در مورد مقام انبیاء و اولیاء خدا هم... درست است که آن شخصیت در آن زمان و آن مکان و با آن کیفیت یک بار به وجود آمده و غیر ممکن است در این دنیا (بلکه در هر جایی) تکرار به وجود آید. (به قول آن فیلسوف باستانی: هیچ گاه کسی پایش را دوبار در یک رودخانه نمی‌گذارد.) آری... ولی... زمانی که بحث از صیر و رجوع و لقاء خدا به میان می‌آید... دیگر انسان چه می‌خواهد؟
                          «محمد حسین» هستم.
                          امیرالمومنین(ع):برای دنیایت چنان کار کن که گویا همیشه زندگی خواهی کرد و برای آخرتت چنان که گویا فردا خواهی مرد.

                          نظر

                          • mhjboursy
                            ستاره‌دار (۱۳)
                            • Jul 2013
                            • 18270

                            #103
                            پاسخ : فلسفی-عرفانی

                            ? چند نكته از مرحوم رجبعلي خياط?


                            نكته 1: اگر به قدر ترسيدن از يك عقرب، از عِقاب خدا بترسيم، عالَم اصلاح مي شود.

                            نكته 2: تو براي خدا باش، خدا و همه ملائكه اش براي تو خواهند بود. «مَن كانَ لله، كان الله لَه».


                            نكته 3: سعي كنيد صفات خدايي در شما زنده شود؛ خداوند كريم است، شما هم كريم باشيد. رحيم است، رحيم باشيد. ستاّر است، ستار باشيد.


                            نكته 4: دل جاي خداست، صاحب اين خانه خداست. آن را اجاره ندهيد.


                            نكته 5: كار را فقط براي رضاي خدا انجام دهيد، نه براي ثواب يا ترس از جهنّم.


                            نكته 6: اگر انسان علاقه اي به غير خدا نداشته باشد، نفس و شيطان زورشان به او نمي رسد.


                            نكته 7: اگر كسي براي خدا كار كند، چشم دلش باز مي شود.


                            نكته 8: اگر مواظب دلتان باشيد و غير خدا را در آن راه ندهيد، آنچه را ديگران نمي بينند شما مي بينيد. و آنچه ديگران نمي شنوند، شما مي شنويد.


                            نكته 9: هركاري مي كنيد نگوييد: "من كردم"، بگوييد: «لطف خداست». همه را از خدا بدانید??
                            «محمد حسین» هستم.
                            امیرالمومنین(ع):برای دنیایت چنان کار کن که گویا همیشه زندگی خواهی کرد و برای آخرتت چنان که گویا فردا خواهی مرد.

                            نظر

                            • mhjboursy
                              ستاره‌دار (۱۳)
                              • Jul 2013
                              • 18270

                              #104
                              پاسخ : فلسفی-عرفانی

                              تراز زندگی
                              -----------
                              می‌گویند به‌نام آن که جان را فکرت آموخت...
                              این معنی بسیار بزرگ است.
                              من احساس می‌کنم از دهان بسیاری از ما بزرگتر است این سخن...
                              خیلی این معنی سخت و پیچیده است.
                              .
                              .
                              .
                              تصور کنید کور مادرزاد بودید... دنیا چه شکلی بود؟
                              خود را بگذارید جای یک حیوان یا یک گیاه یا جای جنین در شکم مادرش.
                              دنیا چه شکلی است؟

                              در قرآن عبارت عجیبی است... می‌فرماید خدا برخی انسان‌ها را (ممکن است) زنده (تر) کند!
                              تازه آدم می‌فهمد... دو زاری‌اش می‌افتد...
                              می‌فهمد واقعا گیاه زنده نیست... حیوان زنده (کامل) نیست... آن چیزی که جنین دارد حیات (واقعی) نیست....
                              .
                              .
                              .
                              و موضوع این است که اصلا چیزی است که قابل تصور کردن هم نیست...
                              کما اینکه حتی برای مایی که در تراز بالاتری از «زندگی‌کردن» هستیم تصور چگونه گیاه‌بودن یا تصور چگونه جنین بودن یا حتی تصور چگونه‌کورمادرزاد بودن هم سخت است!

                              برگردیم به اصل سخن... می‌فرماید (مرحوم شبستری) به نام آن که جان را فکرت آموخت // چراغ دل به نور جان برافروخت...
                              تصور جان بدون فکر چگونه است؟
                              از قضا این یک حالت پایین‌تر بودن (در ترازهای زندگی) هم نیست (شبیه گیاه بودن و حیوان بودن و جنین بودن نیست). شبیه کور مادر زاد بودن است.
                              جانی که فکر نداشته باشد چگونه است؟
                              من این را تعبیر می‌کنم به ظلمت. کوری محض.

                              برویم سراغ حیوانات دوباره. حیوانات می‌بینند ولی نمی‌بینند. برای اینکه در آنها سخن (بخوانید اندیشه) شکل نگرفته.
                              اینها زنده نیستند... ادای زنده بودن را در می‌آورند... یا اگر بخواهیم حساب کنیم «مقداری» زنده هستند... یا به عبارت دیگر تراز پایینی از زندگی و حیات را دارند...

                              برگردیم به گفتار خدا... مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِّن ذَكَرٍ أَوْ أُنثَىٰ وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَاةً طَيِّبَةً... هر کس از مرد و زن کار نیکی به شرط ایمان به خدا به جای آرد ما او را به زندگانی خوش و با سعادت زنده ابد می‌گردانیم....
                              در جای دیگر می‌فرماید: إِنَّا نَحْنُ نُحْيِي الْمَوْتَىٰ.... ما خودمان مردگان را زنده می‌گردانیم،...

                              پرسش: آیا «در کنار» دیدن و شنیدن و ... ابعاد دیگری نیز از حیات وجود دارد؟ بالاتر از اینها چطور؟
                              آیا یک جنین می‌فهمد بالاتر از ترازی که او دارد زندگی می‌کند حیاتی دیگر وجود دارد؟ حیوان چطور؟ یک گیاه چطور؟
                              به چه زبانی می‌توان به یک گیاه فهماند که زندگی این نیست که تو داری و تو در حقیقت مرده‌ای! نه زنده! ؟؟؟ یا به یک حیوان؟ حیوانی که زبان نمی‌فهمد. حتی این تشریح برای یک انسان معمولی که (حیات در تراز خودمان که قابلیت «سخن» دارد ولی) کور مادر زاد است هم سخت است. چگونه می‌توان به یک کور مادرزاد «دیدن» را توضیح داد؟
                              و اینکه ورای این زندگی (ما) چیست؟
                              آیا چیزی نیست؟ (یا به قول برخی سفها اندیشیدن در این موارد بلکه کلا ژرف‌اندیشی و تفلسف حرام است!)
                              برای یک جنین چگونه مادرش توضیح دهد که من تو را می‌خواهم زنده کنم؟ دیدنی‌ها و خوردنی‌ها و شنیدنی‌ها و چشیدنی‌ها و بوییدنی‌ها را چگونه برای او وصف کند؟
                              .
                              .
                              .
                              آری.. به نام آن که جان را فکرت آموخت... نعمت پول نیست... خانه نیست... نان نیست حتی!... نعمت فکر کردن است! نه تنها به این خاطر که اگر فکر نبود غم و خوشحالی نان هم نبود... نه... بلکه اصلا اگر فکر نبود من نبودم! من در این تراز نبودم... من (این‌قدر) زنده نبودم... مرده بودم! یک زندگی حیوانی یا گیاهی (جنینی) داشتم... جناب شبستری می‌فرمایند به نام خدایی که به من زندگی بخشید. (این تراز از زندگی را بخشید.) به نام خدایی که مرا من کرد. وگرنه حیوان بودم. می‌دیدم ولی کور بودم.
                              حیوان نمی‌بیند.
                              «محمد حسین» هستم.
                              امیرالمومنین(ع):برای دنیایت چنان کار کن که گویا همیشه زندگی خواهی کرد و برای آخرتت چنان که گویا فردا خواهی مرد.

                              نظر

                              • میلاد سودی
                                ستاره دار (1)
                                • Apr 2020
                                • 1034

                                #105
                                پاسخ : فلسفی-عرفانی

                                من عاشق عرفان هستم ادم زیاد مذهبی نیستم ولی تو زندگیم خودم با اختیار خودم تحقیق کردم و دوباره مسلمان شدم نخواستم فقط ارثی بهم برسه خیلی دوس دارم در این تاپیک در مورد بزرگی قرآن بنویسم که بزرگ ترین نعمت تفسیر قرآن هست وقتی میخونی بهت قول میدم این دنیا میشه برات زندان خدا بخواد دست نوشته های خودم رو برای تفسیر قرآن از سوره حمد بصورت جذاب میزارم اینجا
                                بازار بورس محلی برای گرفتن پول افراد بی علم و بی تجربه و انتقال اون پول به افراد با علم و با تجربه است

                                نظر

                                در حال کار...
                                X