تدبر در دین

Collapse
X
 
  • زمان
  • نمایش
Clear All
new posts
  • میلاد سودی
    ستاره دار (1)
    • Apr 2020
    • 1034

    #106
    پاسخ : تدبر در قرآن

    و در سوره حمد ( ایاک نعبد ...) بکار رفته و ناگهان خدای سبحان مخاطب بندگان قرار گرفته چنین اثبات میشود که سوره حمد کلام بنده خداست به این معنا که خدای متعال در این سوره به بنده خود یاد می‌دهد که چگونه خدای خود را حمد گوید و چگونه سزاوار است ادب را در مقامیکه میخواهد خدای خود را عبادت کند رعایت نماید
    بازار بورس محلی برای گرفتن پول افراد بی علم و بی تجربه و انتقال اون پول به افراد با علم و با تجربه است

    نظر

    • میلاد سودی
      ستاره دار (1)
      • Apr 2020
      • 1034

      #107
      پاسخ : تدبر در قرآن

      خدای سبحان خود را از توصیف بندگانش غیر از پیامبران و بندگان مخلص خود منزه داشته و می فرماید ( خدا منزه است از آنچه توصیفش میکنند مگر بندگان مخلص او سوره صافات آیه ۱۶۰) همچنین خطاب به نوح ع فرموده ( پس بگو حمد آن خدایی که ما را از قوم ستمکار نجات داد ) و از ابراهیم حکایت کرده که گفت ( سپاس خدایی را که در پیری اسماعیل و اسحاق را بمن داد سوره ابراهیم آیه ۳۹) و خدای تعالی حمد را از بسیاری مخلوقات خود حکایت کرده و آن را به همه مخلوقاتش نسبت داده و نیز فرموده ( هیچ چیز نیست مگر آنکه خدا را با حمدش تسبیح میگوید سوره اسراء آیه ۴۴)
      بازار بورس محلی برای گرفتن پول افراد بی علم و بی تجربه و انتقال اون پول به افراد با علم و با تجربه است

      نظر

      • میلاد سودی
        ستاره دار (1)
        • Apr 2020
        • 1034

        #108
        پاسخ : تدبر در قرآن

        خدای متعال خود را از حمد حامدان مگر آن عده که گفتیم منزه میدارد و هرجا سخن از حمد حامدان آمده ان را یعنی حمد ایشان را با تسبیح جفت کرده یعنی تسبیح را اصل حکایت قرار داده و حمد را با آن ذکر کرده
        حمد : به معنای ثنا و ستایش کردن
        حامد: کسی که خدای خود را ستایش و حمد می کند
        تسبیح : خدا را به پاکی یاد کردن

        خواهی پرسید چرا خدا منزه از حمد حامدان است ؟ و چرا نخست تسبیح را اصل حکایت قرار داده ؟ بخاطر اینکه غیر خدای متعال هیچ موجودی به کردار و رفتار زیبایی او و به جمال و کمال و کارهایش احاطه ندارد همچنانکه به زیبایی های صفاتش و اسم هایش که زیبایی رفتار و کارهایش ناشی از زیبایی آن صفات و اسم ها است احاطه ندارد همچنان که خودش فرموده ( احاطه علمی به او ندارند سوره طه آیه ۱۱۰ )
        بازار بورس محلی برای گرفتن پول افراد بی علم و بی تجربه و انتقال اون پول به افراد با علم و با تجربه است

        نظر

        • میلاد سودی
          ستاره دار (1)
          • Apr 2020
          • 1034

          #109
          پاسخ : تدبر در قرآن

          بنابر این مخلوق خدا به هر وصفی که او را بستاید به همان مقدار به او و صفاتش احاطه یافته است و او را محدود به حدود آن صفات دانسته و به میزان درک خود اندازه گیری کرده حال انکه خدای مهربان و بزرگ محدود به هیچ حدی نیست نه خودش و نه صفات و اسم هایش و نه جمال و کمال و کردار و کارهایش پس اگر بخواهیم او را ستایشی صحیح و بی اشکال کرده باشیم باید قبلا او را منزه از فهم و اندازه گیری خود کنیم و بگوئیم
          پروردگارا تو منزه از آنی که به فهم و درک ما محدود شوی همچنانکه خودش فرموده ( خدا میداند و شما نمیدانید سوره نحل آیه ۷۴)
          بازار بورس محلی برای گرفتن پول افراد بی علم و بی تجربه و انتقال اون پول به افراد با علم و با تجربه است

          نظر

          • میلاد سودی
            ستاره دار (1)
            • Apr 2020
            • 1034

            #110
            پاسخ : تدبر در قرآن

            پس آن کسانی که خداوند حمد آنان را در قرآن بیان کرده آنان کسانی هستند که حمد خود را حمد خدا و وصف خود را وصف او قرار داده اند برای اینکه خداوند آن بندگان مخلص خود را خالص برای خود کرده
            پس آنچه که ادب بندگی اجازه میدهد این است که بنده خدا پروردگار خود را به همان ثنایی ثنا گوید که خود خدا خود را به آن ستوده و از ان تجاوز نکند .
            همانطور که از حدیثی که از رسول خدا (ص) رسیده که در ثنای خود می گفت (پروردگارا من ثناء تو را نمیتوانم بشمارم و بگویم تو انطوری که بر خود ثنا کرده ای )
            بازار بورس محلی برای گرفتن پول افراد بی علم و بی تجربه و انتقال اون پول به افراد با علم و با تجربه است

            نظر

            • میلاد سودی
              ستاره دار (1)
              • Apr 2020
              • 1034

              #111
              پاسخ : تدبر در قرآن

              الحمد الله رب العالمین
              اما کلمه (رب) معنای این کلمه مالکی است که امر مملوک خود را تدبیر می‌کند و ما دو نوع مالک داریم یکی مالک اعتباری نه حقیقی و دیگری مالک حقیقی
              توضیح آن که ما در خود چیزهایی سراغ داریم که به تمام معنای کلمه و حقیقتا مالک آن هستیم و وجودشان وابسته به وجود ماست مانند اجزاء بدن ما و قوای بدنی ما بینایی ما و چشم ما شنوائی ما و گوش ما دهان ما و لامسه ما و ... حقیقتا مال ما هستند و اگر ما نباشیم آن ها نیز وجودشان معنی ندارد و معنای مالک حقیقی همین است پس مالک حقیقی یعنی اینکه ۱ وجودشان وابسته به وجود ما باشد ۲ بدون ما معنی و مفهوم نداشته باشند ۳ و اینکه ما میتوانیم به دلخواه خود از آنها استفاده کنیم و این یعنی مالک حقیقی.
              بازار بورس محلی برای گرفتن پول افراد بی علم و بی تجربه و انتقال اون پول به افراد با علم و با تجربه است

              نظر

              • میلاد سودی
                ستاره دار (1)
                • Apr 2020
                • 1034

                #112
                پاسخ : تدبر در قرآن

                اما آن چیزی که ما با دسترنج و یا راه شرعی دیگر بدست می آوریم مالک خود می‌دانیم چون میتوانیم به دلخواه از آن استفاده کنیم ولی مالک حقیقی آن نیستیم چون ماشین خانه سهام و ... وجودش وابسته به وجود من نیست که وقتی من از دنیا بروم آن ها هم از دنیا بروند پس مالکیت ان ها حقیقی نیست بلکه قانونی است و از میان این دو مالک آن چه صحیح است و به خدا نسبت داده میشود همان مالک حقیقی است نه غیر حقیقی یا اعتباری .
                پس کره زمین با همه موجودات زنده و غیر زنده محتاج به خدا است و خدا مالک همه هستی هاست و در نتیجه تدبیر امور زمین و موجودات در آن و همه عالم از او خواهد بود چس او (رب) تمامی هستی است چون کلمه رب به معنای مالک مدبر است .
                بازار بورس محلی برای گرفتن پول افراد بی علم و بی تجربه و انتقال اون پول به افراد با علم و با تجربه است

                نظر

                • mhjboursy
                  ستاره‌دار (۱۳)
                  • Jul 2013
                  • 18270

                  #113
                  پاسخ : تدبر در قرآن

                  داشتم می‌اندیشیدم...
                  الحمد لله یک معنی دیگر هم می‌تواند داشته باشد. (نمی‌گویم حتما همین است. بلکه حتی نمی‌گویم این را خودم هم قبول دارم. بلکه صرفا یک ایده است که دارم مطرح می‌کنم.)
                  الحمد لله که ترجمه‌ی تحت‌اللفظی آن می‌شود حمد برای خدا (است) می‌تواند به این معنی باشد که حمد به خاطر خدا (است).
                  بگذارید این معنی را به عبارت‌های مختلف بیان کنم:
                  حمد برای خدا است.
                  حمد به خاطر خدا است.
                  حمد به خاطر این است که خدا هست.
                  کل حمد برای وجود خدا. برای اینکه خدا هست.

                  نمی‌دانم منظورم را رساندم یا نه؟
                  گاهی است خدا را شکر می‌کنیم به خاطر اینکه مادر فلان فعل خوب را در مقابل ما انجام داده بود.
                  گاهی خدا را شکر می‌کنیم به خاطر اینکه مادر فلان صفت خوب را همواره (در قبال ما) داشته.
                  ولی گاهی هست خدا را شکر می‌کنیم برای خود مادر. به خاطر خود مادر. به خاطر نعمتی به نام مادر. به خاطر خودش. به خاطر خود خودش. شکر می‌کنیم.

                  حالا در اینجا هم... خدا را شکر می‌کنیم. اما به خاطر خودش. به خاطر جمیع صفات و افعالش. خدایا متشکرم به خاطر خودت. گویی خدا خودش نعمتی است و ما می‌خواهیم در برابر این نعمت شکر کنیم.

                  و البته فرق این مثال با مثال مادر این است که در آنجا سه بخش وجود داشت: من و مادر و خدا. «من» از «خدا» تشکر می‌کردم به خاطر وجود «مادرم». ولی در اینجا دو جزء آخر یکی است: من از خدا تشکر می‌کنم به خاطر وجود خدا. {۱}


                  مرور کنیم: سه حالت شد این الحمد لله:
                  ۱- سپاس از خدا (به خاطر وجود تمام نعمت‌ها)---------------------- معنی: سپاس برای خداوند (به خاطر نعمت‌هایش).--------------- بر وزن اینکه: تشکر از مادرم که این همه زحمت برایم کشید.
                  ۲- تسبیح و تنزیهِ سپاس از اینکه «سپاس» لایق جز او باشد.------ معنی: سپاس برای خداوند (و نه برای غیر او). -------------------- بر وزن اینکه: تشکر (تنها) از مادرم و نه غیر او.
                  ۳- سپاس به خاطر خدا. ----------------------------------------------- معنی: سپاس برای خداوند (برای اینکه هست).------------------ بر وزن اینکه: تشکر از اینکه مادرم هست.
                  {۲}


                  ----------------------
                  پانویس:
                  {۱} در جمله مقداری تساهل و تسامح از قصد گنجانده شده. تنها برای تقریب اذهان. وگرنه «وجود خدا» معنی ندارد. خداوند چیزی نیست که یک وجود داشته باشد و خودش هم یک چیز باشد. تنها چیزی که می‌شود گفت همان الحمد لله است. یعنی سپاس برای خدا. و ما این گونه جمله را تنها برای دریافت معنی گفتیم.
                  {۲} این سه تا با هم قابلیت جمع شدن هم دارند.
                  «محمد حسین» هستم.
                  امیرالمومنین(ع):برای دنیایت چنان کار کن که گویا همیشه زندگی خواهی کرد و برای آخرتت چنان که گویا فردا خواهی مرد.

                  نظر

                  • توسکا
                    عضو فعال
                    • Feb 2018
                    • 508

                    #114
                    پاسخ : تدبر در قرآن

                    سلام و عرض ادب

                    در خصوص مطلب بالا خواستم من هم به اندیشیدن شما بپیوندم...مطلب را نقل قول نکردم که صفحه شلوغ نشود...

                    بسیار موضوع در خور فکر و مهمی است...

                    فعلا چیزی که به ذهنم میرسد این است که دو مضمون اول نزدیک به ذهن است، عموما وقتی مردم میگویند الحمدلله معنای شماره یک را در نظر دارند ومعنای شماره دو هم که زیبا و درست است...

                    معنای شماره 3 اما اگرچه مفهومی فاخر و متعالی است اما درکش و تصورش سخت است. یعنی اینکه خدا رابرای بودنش سپاس کنیم خیلی زیباست اما فهمش سخت و بلکه نشدنی است. ما انسانها معمولا چیزی را که داریم و حس میکنیم گاهی از شکرش غافل و گاهی عاجزیم..حالا تصور کنید که خدا نبود ... چگونه این خدا نبودن را میتوانیم تصور و فهم کنیم که سپس حال که او هست، بودنش را شکر کنیم...

                    میفهمم به طریقی (که این طریق نمیدانم چیست) که این حمد شایسته و بایسته است ولی راستش توان تصور و درکش را به گمانم نداریم...مگر اینکه نبودنش را به نبود صفاتش و نعمتهایش گره بزنیم و بگوییم اگر نبود صفاتش هم و نعمتهایش هم نبود مثلا اگر نبود عدل و جود هم نبود و چون هست عدل و جود هم هست و از اینجا سپاس بودنش را بکنیم...اینگونه تصور شدنی است اما نوع حمد را به نوع اول و تا حدودی دوم نزدیک میکند...

                    در حالیکه بنده هم موافقم که این نوع حمد سوم هم مستقل از دو نوع اول وجود دارد اما فرآیند فهم آنرا نمیتوانم تصور کنم فقط در همین حد میفهمم و میدانم که میتواند جزو معانی حمد باشد...

                    موضوع دیگر هم ماهیت خود حمد است...که خوب است در مورد ماهیت حمد هم صحبت کنیم که همین شکر است؟ یا چیز دیگر را هم شامل می شود؟ اساسا آیا قدردانی است؟ اگر قدردانی است پس اساسا از جنس فهم است و اگر از جنس فهم است آیا آنچه مورد سپاس است لزوما باید فهم شدنی باشد؟ و نکاتی بسیاری دیگر ...که میتواند محور تامل و تفکر باشد..

                    درود
                    آخرین ویرایش توسط توسکا؛ 2020/08/24, 16:20.
                    مطالب اینجانب نظرات شخصی است و عاری از خطا نمیباشد لطفا آنرا ملاک تصمیم گیری خود نفرمایید.

                    آدرس
                    کانال تحلیل تکنیکال توسکا در پیام رسان ایتا : :-q
                    https://eitaa.com/joinchat/1941439082C81d8779d33

                    نظر

                    • mhjboursy
                      ستاره‌دار (۱۳)
                      • Jul 2013
                      • 18270

                      #115
                      پاسخ : تدبر در قرآن

                      در اصل توسط توسکا پست شده است View Post
                      سلام و عرض ادب

                      در خصوص مطلب بالا خواستم من هم به اندیشیدن شما بپیوندم...مطلب را نقل قول نکردم که صفحه شلوغ نشود...

                      بسیار موضوع در خور فکر و مهمی است...

                      فعلا چیزی که به ذهنم میرسد این است که دو مضمون اول نزدیک به ذهن است، عموما وقتی مردم میگویند الحمدلله معنای شماره یک را در نظر دارند ومعنای شماره دو هم که زیبا و درست است...

                      معنای شماره 3 اما اگرچه مفهومی فاخر و متعالی است اما درکش و تصورش سخت است. یعنی اینکه خدا رابرای بودنش سپاس کنیم خیلی زیباست اما فهمش سخت و بلکه نشدنی است. ما انسانها معمولا چیزی را که داریم و حس میکنیم گاهی از شکرش غافل و گاهی عاجزیم..حالا تصور کنید که خدا نبود ... چگونه این خدا نبودن را میتوانیم تصور و فهم کنیم که سپس حال که او هست، بودنش را شکر کنیم...

                      میفهمم به طریقی (که این طریق نمیدانم چیست) که این حمد شایسته و بایسته است ولی راستش توان تصور و درکش را به گمانم نداریم...مگر اینکه نبودنش را به نبود صفاتش و نعمتهایش گره بزنیم و بگوییم اگر نبود صفاتش هم و نعمتهایش هم نبود مثلا اگر نبود عدل و جود هم نبود و چون هست عدل و جود هم هست و از اینجا سپاس بودنش را بکنیم...اینگونه تصور شدنی است اما نوع حمد را به نوع اول و تا حدودی دوم نزدیک میکند...

                      در حالیکه بنده هم موافقم که این نوع حمد سوم هم مستقل از دو نوع اول وجود دارد اما فرآیند فهم آنرا نمیتوانم تصور کنم فقط در همین حد میفهمم و میدانم که میتواند جزو معانی حمد باشد...

                      موضوع دیگر هم ماهیت خود حمد است...که خوب است در مورد ماهیت حمد هم صحبت کنیم که همین شکر است؟ یا چیز دیگر را هم شامل می شود؟ اساسا آیا قدردانی است؟ اگر قدردانی است پس اساسا از جنس فهم است و اگر از جنس فهم است آیا آنچه مورد سپاس است لزوما باید فهم شدنی باشد؟ و نکاتی بسیاری دیگر ...که میتواند محور تامل و تفکر باشد..

                      درود
                      سلام.
                      بسیار عالی.
                      این که می‌فرمایید بسیار جالب است. می‌خواستم در پانویس هم به آن اشاره کنم ولی گفتم موضوع یک مقدار دور می‌شود از مبحث اصلی.
                      بازگویی موضوع: اساسا قدردانی از یک چیزی زمانی حاصل می‌شود که آن چیز نباشد. حال چگونه ما اصلا می‌توانیم خدا را سپاس بگوییم به خاطر خودش. حال آن که همواره حضور دارد.

                      پاسخ: (به نگر من) ۱- پاسخ به پرسش بالا همان پاسخ به این پرسش است که چگونه می‌توان خدا را به خاطر افعال و صفاتش شکر کرد؟ چون تا خدا هست، خدایی هم هست. ۲- خدا دو تا است. (نعوذ بالله.) خدایی مدرَک و خدایی مدرِک. (که البته یکی‌اش دروغ است و آفریده‌ی ما است نه آفریدگار.) ۳- تنها حمد را نسبت به خدا آن کسی می‌تواند بگوید که او را می‌تواند ببیند. پس جز او نمی‌تواند. و هر کسی اگر او را (به‌گونه‌ای یا به مقداری) ببیند یا سپاس او بگوید از بینش و ستایش خود او است. ۴- انسان موجود عجیب و پیچیده‌ای است. انسان می‌تواند از خدا دور شود. انسان می‌تواند خدا را نبیند. انسان می‌تواند در ظلمات محض (که جز نیستی نیست (و البته خود نیستی هم نیست)) حرکت کند و در وادی عدم فرو رود. به عبارت دیگر انسان این‌گونه آفریده شده که (نعوذ بالله) می‌تواند از خدا فاصله بگیرد (با توجه به مورد دوم که بیان شد). در اینجا انسان شاید بتواند همزمان که چون ماهی‌ای درون آب است معنی بی‌آبی را بفهمد و درک کند و شکر آب را به جا آورد. انسان موجودی است که به گونه‌ای آفریده شده است که در وادی سراسر وجود در عدم‌ها حرکت کند... و حتی به عدم مطلق بیاندیشد! چیزهایی که نیست.
                      (شاید (تاکید می‌کنم شاید) بتوان گفت انسان همان نیستی‌ای است که با نسیان دوباره خویش می‌تواند حمد خدا باشد.)

                      دوستان صرفا مورد نخست را به عنوان پاسخ در نگر بگیرند. باقی
                      «محمد حسین» هستم.
                      امیرالمومنین(ع):برای دنیایت چنان کار کن که گویا همیشه زندگی خواهی کرد و برای آخرتت چنان که گویا فردا خواهی مرد.

                      نظر

                      • mhjboursy
                        ستاره‌دار (۱۳)
                        • Jul 2013
                        • 18270

                        #116
                        پاسخ : تدبر در قرآن

                        چند راه تدبر در قرآن
                        --------------------

                        در زمان خواندن قرآن چند چیز را باید از خودمان بپرسیم.
                        این که: مرگ واقعا وجود دارد یا نه؟ خدا واقعا هست یا نه؟ آیا ما واقعا به این آیات اعتماد و اطمینان و باور داریم یا نه؟ (آخر خواندن قرآن با یا بدون این حالت‌ها کاملا متفاوت است! اصلا برداشت‌ها یک چیز دیگر می‌شود.)
                        این که: آخرت اصل است یا دنیا؟ (پاسخ همین پرسش‌ها هم در خود قرآن آمده. به عبارت دیگر همین‌جوری آیات (شاید به صورت دو به دو... مثانی... سبع مثانی...) هم‌دیگر را پوشش می‌دهند و فهم را تقویت. {۱}
                        این که: منظور از اشاره‌هایی که خدا به «من» کرده دقیقا چیست؟ منظور روح من است؟ یا بدن من؟
                        این که: زوج و زوجیت آیا منحصر به حیوان‌ها (و جنبه‌ی حیوانی انسان) دارد یا مربوط به گیاهان و موجودات بالاتر و پایین‌تر هم می‌شود؟ {۲} و اگر زوجیت همه چیز را (به جز او) در بر گرفته منظور خدا در قرآن از آیه‌های ازدواج و زوجیت همه‌ی مراتب است یا یکی؟ و اگر همه‌ی مراتب است کدام اصل است؟
                        این که: زمان چگونه است؟ مکان چه؟ آیا موجودات اخروی هم اکنون و هر لحظه و هر کجا با ما هستند؟ خداوند چه؟ اگر خداوند اکنون اینجا است و آخرت اکنون بر پا است معنای آیه‌هایی که در آنها افعال به صورت گذشته و آینده به کار رفته‌اند چه می‌شود؟؟؟
                        -----------------------------
                        پانویس:
                        {۱} با مصداق و به صورت مشخص: از یک آیه می‌فهمیم که مرگ حق است. از آیه‌ی دیگر می‌فهمیم دنیا قلیل است. از آیه‌ی دیگر می‌فهمیم آخرت مهمتر است از دنیا و متاع دنیا هر چه باشد کوچک است. از آیه‌ی دیگر می‌فهمیم دنیا و آخرت به هم ممزوج شده‌اند و با هم هستند و حکم و نسبتشان به هم مانند رحم مادر است به دنیا که شخصی که در رحم مادر است همزمان در دنیا هم هست. همین‌جور فهم (بلکه بهتر است بگویم ژرف‌نگری) یک آیه در فهم آیه‌ی دیگر تاثیر می‌گذارد و همین‌جور پیوسته فهم انسان در قرآن افزایش پیدا می‌کند.
                        {۲} خداوند به عنوان نمونه می‌فرماید همه چیز را زوج آفریدیم. همه چیز را. فقط بدن نیست. و فقط بدن‌های حیوانات (بدن‌های حیوانی ما) نیست.
                        «محمد حسین» هستم.
                        امیرالمومنین(ع):برای دنیایت چنان کار کن که گویا همیشه زندگی خواهی کرد و برای آخرتت چنان که گویا فردا خواهی مرد.

                        نظر

                        • sooroosh1315
                          ستاره‌دار (۲)
                          • Oct 2019
                          • 5358

                          #117
                          پاسخ : تدبر در قرآن

                          در اصل توسط mhjboursy پست شده است View Post
                          چند راه تدبر در قرآن
                          --------------------

                          در زمان خواندن قرآن چند چیز را باید از خودمان بپرسیم.
                          این که: مرگ واقعا وجود دارد یا نه؟ خدا واقعا هست یا نه؟ آیا ما واقعا به این آیات اعتماد و اطمینان و باور داریم یا نه؟ (آخر خواندن قرآن با یا بدون این حالت‌ها کاملا متفاوت است! اصلا برداشت‌ها یک چیز دیگر می‌شود.)
                          این که: آخرت اصل است یا دنیا؟ (پاسخ همین پرسش‌ها هم در خود قرآن آمده. به عبارت دیگر همین‌جوری آیات (شاید به صورت دو به دو... مثانی... سبع مثانی...) هم‌دیگر را پوشش می‌دهند و فهم را تقویت. {۱}
                          این که: منظور از اشاره‌هایی که خدا به «من» کرده دقیقا چیست؟ منظور روح من است؟ یا بدن من؟
                          این که: زوج و زوجیت آیا منحصر به حیوان‌ها (و جنبه‌ی حیوانی انسان) دارد یا مربوط به گیاهان و موجودات بالاتر و پایین‌تر هم می‌شود؟ {۲} و اگر زوجیت همه چیز را (به جز او) در بر گرفته منظور خدا در قرآن از آیه‌های ازدواج و زوجیت همه‌ی مراتب است یا یکی؟ و اگر همه‌ی مراتب است کدام اصل است؟
                          این که: زمان چگونه است؟ مکان چه؟ آیا موجودات اخروی هم اکنون و هر لحظه و هر کجا با ما هستند؟ خداوند چه؟ اگر خداوند اکنون اینجا است و آخرت اکنون بر پا است معنای آیه‌هایی که در آنها افعال به صورت گذشته و آینده به کار رفته‌اند چه می‌شود؟؟؟
                          -----------------------------
                          پانویس:
                          {۱} با مصداق و به صورت مشخص: از یک آیه می‌فهمیم که مرگ حق است. از آیه‌ی دیگر می‌فهمیم دنیا قلیل است. از آیه‌ی دیگر می‌فهمیم آخرت مهمتر است از دنیا و متاع دنیا هر چه باشد کوچک است. از آیه‌ی دیگر می‌فهمیم دنیا و آخرت به هم ممزوج شده‌اند و با هم هستند و حکم و نسبتشان به هم مانند رحم مادر است به دنیا که شخصی که در رحم مادر است همزمان در دنیا هم هست. همین‌جور فهم (بلکه بهتر است بگویم ژرف‌نگری) یک آیه در فهم آیه‌ی دیگر تاثیر می‌گذارد و همین‌جور پیوسته فهم انسان در قرآن افزایش پیدا می‌کند.
                          {۲} خداوند به عنوان نمونه می‌فرماید همه چیز را زوج آفریدیم. همه چیز را. فقط بدن نیست. و فقط بدن‌های حیوانات (بدن‌های حیوانی ما) نیست.
                          نمی دانم میشه پرسید یا نه

                          اما این زوج افریدن به چه معناس؟ به معنای مکمل بودن ، به معنای مشابه و هم اندازه بودن ، ؟ مثلا دوتا زمین وجود داره ؟ دوتا سروش 1315 وجود داره ؟ سریال فرنج را دیدین ؟ جهان های موازی ؟

                          بعد مثلا یکی از سروش 1315 ها جهنمی میشود یکیش بهشتی؟ و..... و هزارن سوال دیگر در باب زوج بودن و معنای زوج ، مثلا شیرینی که میاوردن میگفتن نفری یدونه بردارید :D بعد من دوتا بر میداشتم میگفتم یدونه 2تایی برداشتم :D هر دوتایی را می توان در یک بسته کرد و بهش گفت 1

                          یک نخ کبریت یک جعبه کبریت یک باکس کبریت یک کارتن کبریت یک کانتیر کبریت یک محموله کبریت و....


                          الهی قمشه ای می گفت این اسم ها که داریم همه الکی هستن سروش محمد حسین و فلان و... تنها نام واقعی نام خداس (خیلی بهتر میگفت حافظه یاری نمی کنه)

                          انالله وانا اليه راجعون
                          از دی که گذشت هیچ ازو یاد مَکن،فردا که نیامده ست فریاد مَکن،بر نامده و گذشته بنیاد مکن،حالی خوش باش و عمر بر باد مَکن،

                          نظر

                          • mhjboursy
                            ستاره‌دار (۱۳)
                            • Jul 2013
                            • 18270

                            #118
                            پاسخ : تدبر در قرآن

                            در اصل توسط sooroosh1315 پست شده است View Post
                            نمی دانم میشه پرسید یا نه

                            اما این زوج افریدن به چه معناس؟ به معنای مکمل بودن ، به معنای مشابه و هم اندازه بودن ، ؟ مثلا دوتا زمین وجود داره ؟ دوتا سروش 1315 وجود داره ؟ سریال فرنج را دیدین ؟ جهان های موازی ؟

                            بعد مثلا یکی از سروش 1315 ها جهنمی میشود یکیش بهشتی؟ و..... و هزارن سوال دیگر در باب زوج بودن و معنای زوج ، مثلا شیرینی که میاوردن میگفتن نفری یدونه بردارید :D بعد من دوتا بر میداشتم میگفتم یدونه 2تایی برداشتم :D هر دوتایی را می توان در یک بسته کرد و بهش گفت 1

                            یک نخ کبریت یک جعبه کبریت یک باکس کبریت یک کارتن کبریت یک کانتیر کبریت یک محموله کبریت و....


                            الهی قمشه ای می گفت این اسم ها که داریم همه الکی هستن سروش محمد حسین و فلان و... تنها نام واقعی نام خداس (خیلی بهتر میگفت حافظه یاری نمی کنه)

                            انالله وانا اليه راجعون
                            سلام بر برادر عزیزم.
                            این که گفتید بسیار مثال خوبی بود. (دوتایی برمی‌داشتید می‌گفتید «یک» دوتایی برداشتم. :D)
                            • از قرآن این‌گونه برداشت می‌شود که همه‌چیز دوتا است. زوج است.
                            • از آیه‌ای دیگر بر می‌آید که الا خدا (که لم یکن له کفوا احد -> ترجمه: هرگز نباشد برای او کسی هم‌سر و هم‌تراز و کُف.) (تفکر در این مورد می‌تواند فهم در مورد بالایی را هم بهتر کند. که چگونه خدا دو تا نیست و نمی‌تواند باشد و چگونه همه چیز دو تا است.)
                            • و از آیه‌ای دیگر برمی‌آید که (برخی از) ازواج از هم به وجود می‌آیند.
                            • از آیه‌ای دیگر بر می‌آید که (برخی از) ازواج کاشته می‌شوند (انبات / نبات کاری می‌شوند مانند درخت).
                            • از آیه‌ای دیگر بر می‌آید که پس از این که آب (حیوان) از آسمان (بالا - آسمان‌ها) نازل می‌شود و می‌بارد زوج‌ها به وجود می‌آیند.
                            • از آیه‌ای دیگر بر می‌آید که بهشتیانِ ما را خدا در قیامت به/با/در/درون حور عین زوج می‌کند. (کسی که ذهنش دنبال مسائل جنسی است یا گمان می‌کند انسان جز این بدن نیست این آیه را این‌گونه می‌خواند: وقتی رفتیم آن دنیا خدا همسر خوشگل به ما می‌دهد!.... آری... آن را هم می‌دهد... ولی موضوع اینجا چیز دیگری است...)
                            • از آیه‌ای دیگر بر می‌آید که نفس‌ها در قیامت زوج می‌شود.
                            • از آیه‌ای دیگر بر می‌آید که ما با «ازواج» (جفت‌های) خودمان وارد بهشت می‌شویم.
                            • از آیه‌ای دیگر بر می‌آید که خدا در زمان درست کردن (بدن) انسان از زمانی که علقه (خون بسته) هست از او زوجین می‌سازد: مذکر و مونث. (ما به خاطر عادت کردن به انگاره‌های ذهنی پیشینمان این حرف‌های قرآن را درست نمی‌خوانیم... او یک چیز می‌گوید و ما یک چیز دیگر می‌شنویم! تکرار می‌کنم: فَجَعَلَ مِنْهُ الزَّوْجَيْنِ خدا از آن (علقه) دو زوج می‌سازد. انسانِ با انگاره‌ها و عادت‌هایش این آیه را این‌گونه می‌خواند: خداوند در شکم مادرش «جسم» کودک را «گاهی» دختر و گاهی پسر می‌سازد! این کجا و آن کجا!؟!!! قرآن را دقیق نمی‌خوانیم!)


                            باز هم واژه‌ی «زوج» در قرآن هست... (۸۱ مورد بود که من ۱۷ تایش را نگاه کردم.)
                            «محمد حسین» هستم.
                            امیرالمومنین(ع):برای دنیایت چنان کار کن که گویا همیشه زندگی خواهی کرد و برای آخرتت چنان که گویا فردا خواهی مرد.

                            نظر

                            • mhjboursy
                              ستاره‌دار (۱۳)
                              • Jul 2013
                              • 18270

                              #119
                              پاسخ : تدبر در قرآن

                              در اصل توسط sooroosh1315 پست شده است View Post
                              نمی دانم میشه پرسید یا نه

                              اما این زوج افریدن به چه معناس؟ به معنای مکمل بودن ، به معنای مشابه و هم اندازه بودن ، ؟ مثلا دوتا زمین وجود داره ؟ دوتا سروش 1315 وجود داره ؟ سریال فرنج را دیدین ؟ جهان های موازی ؟

                              بعد مثلا یکی از سروش 1315 ها جهنمی میشود یکیش بهشتی؟ و..... و هزارن سوال دیگر در باب زوج بودن و معنای زوج ، مثلا شیرینی که میاوردن میگفتن نفری یدونه بردارید :D بعد من دوتا بر میداشتم میگفتم یدونه 2تایی برداشتم :D هر دوتایی را می توان در یک بسته کرد و بهش گفت 1

                              یک نخ کبریت یک جعبه کبریت یک باکس کبریت یک کارتن کبریت یک کانتیر کبریت یک محموله کبریت و....


                              الهی قمشه ای می گفت این اسم ها که داریم همه الکی هستن سروش محمد حسین و فلان و... تنها نام واقعی نام خداس (خیلی بهتر میگفت حافظه یاری نمی کنه)

                              انالله وانا اليه راجعون
                              جناب الهی قمشه‌ای را دوست دارم. حرف‌های خیلی قشنگی می‌زند.
                              ----------------
                              در مورد جهان‌های موازی...
                              ببینید... این یک موضوعی است که ما نه می‌توانیم آن را اثبات کنیم. و نه می‌توانیم آن را رد کنیم.
                              این کاملا یک موضوع خیالی است.
                              (اگر به مسائل فیزیکی و ریاضی این مورد هم نگاه کنید می‌بینید همه بر پایه‌ی خیال استوار شده! نه فرمول! یعنی یک نفر یک فرمولی (در آغاز) نوشته... یک نفر دیگر آمده یک تفسیر برای آن نوشته بدون اثبات. بعد نفر سوم آمده بر مبنای آن خیال‌پردازی‌هایی کرده و بعدا فیلمش کرده‌اند و و و)

                              و
                              در قرآن ما یک دستور فلسفی/منطقی/عقلانی داریم...
                              که این دستور فووووووووووووق العاده جالب و جذاب و کارامد است. اگر درکش کنیم و به آن پای‌بند باشیم.
                              می‌گوید: از گمان (ظن) پیروی نکنید.
                              همین.
                              (لطفا خیلی توجه کنید. می‌دانم غیر از شما کسی این متن به دردش نمی‌خورد. پس لطفا خودتان بسیار به همین یک جمله توجه کنید. بسیار مهم است. و البته ساده. این‌قدر مهم است که...)

                              در فلسفه یک چیزی داریم به نام قوری سماوی. یا اژدهای صورتی.
                              (راسل اگر اشتباه نکنم) می‌گوید من فکر می‌کنم ممکن است یک قوری در فاصله‌ی بین اورانوس و نپتون وجود داشته باشد. ممکن هست یا نه؟ (آری ناممکن نیست.) می‌گوید: آیا کسی می‌تواند منکرش شود؟ (نه!) آیا کسی هست که ثابت کند قوری سماوی من وجود ندارد؟ (نه.) می‌گوید پس حالا بیایید به این ایمان بیاوریم یا درباره‌اش به بحث بنشینیم و وقت خودمان را پای آن تلف کنیم و و و
                              (البته این شخص از این سخن می‌خواسته با خدا مخالفت کند و نظریه‌ی خدای حفره‌ها را مطرح کند و بحثش را پیش ببرد. ولی ما حالا به آن‌اش کاری نداریم. کار ما به استدلال ایشان است که خیلی قشنگ و درست است و در اصل حرف خدا است که: از گمان خودتان پیروی نکنید. دنبال جایی که نمی‌دانید نروید. به عبارت بهتر: پی نادانی خودتان را نگیرید.)

                              حالا برگردیم به تئوری جهان‌های موازی.
                              این هم مانند انبوهی از فرضیه‌های دیگر صرفا یک خیال و فرض است.
                              نباید پی‌اش را بگیریم. نباید دنبالش برویم.
                              آری... یک فرض این است که در کمد خانه‌ی من یک جن قایم شده... یک فرض این است که فردا ممکن است یک شهاب به زمین برخورد کند. یک فرضیه این است که ممکن است فردا کرونا ریشه‌کن شود. یا برعکس صد برابر کشته بگیرد.
                              ولی همه‌ی اینها فرض است.
                              نباید پی اینها را بگیریم.
                              اگر دنباله گمانمان را بگیریم تنها وقت تلف کردن و احیانا ذهن تلف کردن و یا حتی انحراف ایجاد شدن است. منظورم از انحراف... مثلا این که... من اگر بیایم از جن درون کمدم حرف بزنم (علاوه بر این که زمانم تلف شده) یک مقدار ترس الکی هم برای خودم ایجاد کرده‌ام! که همین مشکلات دیگر به وجود می‌آورد. در حالی که اصلا من نمی‌دانم جن چیست؟ و چگونه است؟ و آیا آنجا هست؟ و آیا آسیب‌رساننده است؟ و و و و همه‌اش به خاطر این بود که از گمان پیروی کرده‌ام!
                              «محمد حسین» هستم.
                              امیرالمومنین(ع):برای دنیایت چنان کار کن که گویا همیشه زندگی خواهی کرد و برای آخرتت چنان که گویا فردا خواهی مرد.

                              نظر

                              • mhjboursy
                                ستاره‌دار (۱۳)
                                • Jul 2013
                                • 18270

                                #120
                                پاسخ : تدبر در قرآن

                                در ادامه‌ی بحث الحمد لله...
                                حمد و ستايشي‌ را كه‌ تو از اين‌ يك‌ دانۀ گل‌ مي‌نمائي‌ اختصاص‌ به‌ خدا دارد . يعني‌ حمد از آنِ خداست‌ . گل‌ جلوه‌اي‌ از جَلَوات‌ خداست‌ . ظهوري‌ از مظاهر خداست‌ . تو اسم‌ گل‌ بر روي‌ آن‌ نهاده‌اي‌ ! در زير حجاب‌ اين‌ اسم‌ ، خدا را پنهان‌ نموده‌اي‌ ! اسم‌ را بردار ! غير خدا چيزي‌ نيست‌ !
                                لهذا غير از خداوند حمدي‌ و حامدي‌ و محمودي‌ در بين‌ وجود ندارد . خداوند موجود مي‌باشد و بس‌ . حمدش‌ خود اوست‌ ، حامد خود اوست‌ ، محمود خود اوست‌ . تَعالَي‌ وَ تَقَدَّسَ عَنِ التَّعَيُّناتِ وَ الإنّيّاتِ وَ الْماهيّاتِ وَ الاسامي‌ ، بِأيِّ وَجْهٍ تُصُوِّرَ في‌ الْمَقامِ .
                                مثال‌ يك‌ گل‌ بر سر يك‌ شاخ‌ گل‌ بر فراز يك‌ گلبن‌ فقط‌ از باب‌ نمونه‌ و تمثيل‌ بود؛وگرنه‌ هر بلبلي‌ كه‌ بر روي‌ گل‌ مي‌نشيند و نغمه‌ سرائي‌ مي‌نمايد و شب‌ را تا به‌ صبح‌ به‌ حمد و ستايش‌ و تمجيد و تحسين‌ از گل‌ به‌ پايان‌ ميرساند نيز اسمي‌ بيش‌ نيست‌ ، بلبلي‌ و گلي‌ و نداي‌ فراق‌ و يا شادي‌ وصلي‌ و شعري‌ و آهنگي‌ و نغمه‌اي‌ در ميان‌ نيست‌ إلاّ الحَقَّ تَعالَي‌ و تقدَّس‌
                                نمی‌دانم از کیست (گمان کنم کتاب الله شناسی علامه طهرانی باشد) ولی دیدم قشنگ است قرار دادم.
                                در مورد بخش نخست: گل چیست؟ یک مقدار اتم و مولکول خاص که در وضع خاصی در کنار هم قرار گرفته‌اند. با هندسه‌ای خاص.
                                این از گل (دیده شده). بلبل (بیننده) کیست؟
                                بلبل هم مقداری مولکول و اتم و ماهیت و ابزار است.
                                اگر این مولکول‌ها برخیزند نه گل می‌ماند و نه بلبل. و نه تو می‌مانی و نه من.
                                اینها علت‌های معده هستند.
                                پشت تمام آن چیزهایی که دیدنی هستند (می‌بینی) و پشت تمام آن چیزی که بینایی دارد (می‌بینی) یکی است.
                                و یکی است که بین این دو (دیده شده و بیننده) ارتباطی است.
                                «محمد حسین» هستم.
                                امیرالمومنین(ع):برای دنیایت چنان کار کن که گویا همیشه زندگی خواهی کرد و برای آخرتت چنان که گویا فردا خواهی مرد.

                                نظر

                                در حال کار...
                                X