مردان برترند یا زنان

Collapse
X
 
  • زمان
  • نمایش
Clear All
new posts
  • malavan
    عضو عادی
    • Jul 2025
    • 294

    #46
    در اصل توسط آمن پست شده است View Post
    جناب کاپیتان...من دیگه به آقای ملوان کاری ندارم........حالا بنده خدا اگه اینجا حرفهای دلشو نزنه ........افسرده میشه دیگه بنده خدا.....:d

    اما من یه دوست روانشناسی دارم که رتبه 11 کنکور سراسری بود و الان یک روانشناس خوب.........می گه.......انکار از شدته نیازه.....
    بنده خدا رو با این عکسا این تیپی گول زدن......می بینی شما......بنده خدا شاید سنی و سالی هم نداشته باشه ها.......ای بابا
    ........:->

    چی بگم والا

    حرف برای گفتن زیاده ....اما اینجا جاش نیست...

    این جناب مهربان هم عجب چیزی یادمان داد ها
    هر جا کم میاریم با نقطه چین پرش می کنیم
    آخرین ویرایش توسط آمن خادمی؛ 2011/05/03, 19:51.
    [COLOR="darkgreen"]بی چیز باش[/COLOR]***ناچیز نباش[/COLOR]

    نظر

    • Captain Nemo
      مدیر
      • Dec 2010
      • 2933

      #47
      در اصل توسط آمن پست شده است View Post
      جناب کاپیتان.....حالا این بنده خدا اگه اینجا حرفهای دلشو نزنه........افسرده میشه دیگه به خدا.....:d

      اما من یه دوست روانشناسی دارم که رتبه 11 کنکور سراسری بود و الان یک روانشناس خوب.........می گه.......انکار از شدته نیازه.....
      بنده خدا رو با این عکسا این تیپی گول زدن......می بینی شما......بنده خدا شاید سنی و سالی هم نداشته باشه ها.......ای بابا
      ........:->
      آمن خانم
      شما هنوز بیدارید
      مشکلی نیست تا بوده این مباحث بوده
      شیرینیش به اینه که قصد و غرضی در کار نیست
      هزاران ساله که این داستان بوده و خواهد بود .
      یه عکس کادو پیچ کردم برای خواهر زاده محترمتون تو تاپیکم
      شب خوش
      آخرین ویرایش توسط آمن خادمی؛ 2011/05/03, 19:52.
      یاری اندر کس نمی​بینیم یاران را چه شد
      دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد

      شهر یاران بود و خاک مهربانان این دیار
      مهربانی کی سر آمد شهریاران را چه شد

      نظر

      • آمن خادمی
        مدیر
        • Jan 2011
        • 5243

        #48
        در اصل توسط captain nemo پست شده است View Post
        آمن خانم
        شما هنوز بیدارید
        مشکلی نیست تا بوده این مباحث بوده
        شیرینیش به اینه که قصد و غرضی در کار نیست
        هزاران ساله که این داستان بوده و خواهد بود .
        یه عکس کادو پیچ کردم برای خواهر زاده محترمتون تو تاپیکم
        شب خوش
        بله جناب آقای کاپیتان
        شک نکنید که اصلا قصد و غرض نیست....اما جواب های.....هوی :d
        سپاس از لطف بی نهایت شما........حتما کادوی شما را به خواهر زاده عزیزم نشون می دم....اینقدر از من سوال می پرسه که تصور کنید من کم می آرم..
        ......#:-s
        to continue, please follow me on my page

        نظر

        • malavan
          عضو عادی
          • Jul 2025
          • 294

          #49
          فرق بین مردها وزن ها در گرفتن پول از عابر بانک

          مردها
          با ماشين ميرن به بانک، پارک ميکنن، ميرن دم دستگاه عابر بانک
          کارت رو داخل دستگاه ميذارن
          کد رمز رو ميزنن، مبلغ درخواستی رو وارد ميکنن
          پول و کارت رو ميگيرن و ميرن

          زنها
          با ماشين ميرن دم بانک
          در آينه آرايششون رو چک ميکنن
          به خودشون عطر ميزنن
          احتمالاً موهاشون رو هم چک ميکنن
          در پارک کردن ماشين مشکل پيدا ميکنن
          در پارک کردن ماشين خيلی مشکل پيدا ميکنن
          بلاخره ماشين رو پارک ميکنن
          توی کيفشون دنبال کارتشون ميگردن
          کارت رو داخل دستگاه ميذارن، کارت توسط ماشين پذيرفته نميشه
          کارت تلفن رو ميندازن توی کيفشون
          دنبال کارت عابربانکشون ميگردن
          کارت رو وارد دستگاه ميکنن
          توی کيفشون دنبال تيکه کاغذی که کد رمز رو روش يادداشت کردن ميگردن
          کد رمز رو وارد ميکنن
          ۲دقيقه قسمت راهنمای دستگاه رو ميخونن
          کنسل ميکنن
          دوباره کد رمز رو ميزنن
          کنسل ميکنن
          به شوهرشون زنگ ميزنن تا نحوه وارد کردنه صحيح کد رمز رو بهشون آموزش بده :
          مبلغ درخواستی رو ميزنن
          دستگاه ارور (خطا) ميده
          مبلغ بيشتری رو درخواست ميکنن
          دستگاه ارور (خطا) ميده
          بيشترين مبلغ ممکن در خواست ميکنن
          انگشتاشون رو برای شانس رو هم ميذارن
          پول رو ميگيرن
          برميگردن به ماشين
          آرايششون رو توی آينه عقب چک ميکنن
          توی کيفشون دنبال سويچ ماشين ميگردن
          استارت ميزنن
          پنجاه متر ميرن جلو
          ماشين رو نگه ميدارن
          تو خیابون یکطرفه دنده عقب میگیرن

          دوباره برميگردن جلوی بانک
          از ماشين پياده ميشن
          کارتشون رو از دستگاه عابر بانک بر ميدارن. (حواس نمیذارن برای آدم)
          سوار ماشين ميشن
          کارت رو پرت ميکنن روی صندلی کنار راننده
          آرايششون رو توی آينه چک ميکنن
          احتمالاً يه نگاهی هم به موهاشون ميندازن
          میندازن توی خيابون اشتباه
          برميگردن
          ميندازن توی خيابون درست
          پنج کيلومتر ميرن جلو
          ترمز دستی رو آزاد ميکن
          ميگم چرا اینقدر يواش ميره؟!!!ا
          [COLOR="darkgreen"]بی چیز باش[/COLOR]***ناچیز نباش[/COLOR]

          نظر

          • سپه
            كاربر فعال
            • Dec 2010
            • 790

            #50
            در اصل توسط shade پست شده است View Post
            می دونید اگر زن نبود مخابرات ورشکست می شد ؟ و من ا ین یک سال بیچاره می شدم . خدا کنه این جنس منقرض نشده . :d
            مخابرات که چه عرض کنم. طلا فروشیا،لباس فروشیا،فک کنم تمام بازار هم جمع می شد ولی مطمئنم کتابفروشیا هیچ مشکی نداشتن
            هرچه مطابق میل وارزوهای باطنی ماست ، به نظر ما حقیقت محض میرسد

            نظر

            • ماهور
              عضو فعال
              • Feb 2011
              • 1239

              #51
              فعالیت زنان در دوره قاجار؟




              مسأله نان
              بحران ها و مشکلات اقتصادی در دوران قاجار همواره عرصه را به مردم تنگ می کرد. گرانی نان از جمله مهمترین و حیاتیترین مشکل اقتصادی مردم این دوره بود زنان اغلب در اعتراض به وضع بحرانی نان پیش قدم بودند و به طرق مختلف به ابراز نارضایتی می پرداختند.
              "اعتمادالسلطنه" در کتاب خود در باب گرانی نان می آورد: یکشنبه 6 شعبان 1309ه.ق. عصر، ناصرالدین شاه به خانه امام جمعه رفته بود، در آنجا شنید که زنها باز از گرانی نان شکایت کرده بودند .

              ازدواج
              در جامعه عهد قاجار، فاصله چندانی بین کودکی و ازدواج دختران وجود نداشت. دختران اغلب از هفت تا سیزده سالگی ازدواج می کردند. عواملی چون دستیابی به استقلال اقتصادی، رشد سریع دختران در آن روز و پایین بودن میانگین عمر به دلیل شیوع بیماری در افزایش این ازدواجهای زودرس موثر بود. دختران و پسران هیچگونه اختیاری در برگزیدن همسر آینده خود نداشتند. رایجترین شکل ازدواج عقد دائم بود.

              از دیگر شیوه های رایج ازدواج، ازدواج موقت یا صیغه کردن دختران و زنان براساس قرارداد و توافق بود. فقر مالی نیز سبب میشد تا خانوادهها به ازدواج موقت دختران خویش رضایت دهند

              صیغه کردن زنان در عرف جامعه کاملاً قابل قبول بود و زنهای صیغه ای پس از به پایان رسیدن دوره قرارداد به آسانی به عقد دائمی اشخاص دیگر در می آمدند.

              شکل دیگر ازدواج شامل دختران یا زنانی میشد که از طریق جنگ ها و یا دزدیده شدن و یا تجارت برده، اسیر و فروخته می شدند.
              نظام چند زنی در شهرها، معمولا مختص به اشراف بوده است؛ ولی در ایالات نیز رواج داشت. در بین ایلات بلوچ حتی مردان کم بضاعت نیز گاه تا 8 زن می گرفتند و این نیز به این دلیل بود که زن در ایلات نه تنها هزینه ای برای شوهر نداشت؛ بلکه نیروی تولیدی کارآمدتری نسبت به شوهر به حساب می آمد.

              طلاق
              در نظام خانوادگی دوران قاجار، حق طلاق با مرد بود. درخواست طلاق از سوی مرد با بهانه و یا بدون بهانه برای اجرای آن کافی بود.
              نازایی و خروج از جاده عفاف از عمده ترین دلایل طلاق زنان بوده است. گاه نیز بد قدم بودن زن به هنگام ورود به خانه همسرش میتوانست؛ دلیل طلاق باشد.

              زن در مورد خاصی چون عدم دریافت نفقه از مرد، انحرافات اخلاقی و یا ناتوانی جنسی مرد، می¬توانست درخواست طلاق نماید.
              با وجود مجاز بودن طلاق، این مسأله به ندرت رخ میداد. در واقع سرنوشتی که پس از طلاق در انتظار زن بود، او را از طلاق برحذر می داشت. وظیفه نگهداری کودکان از سوی مردان و مشکل پرداخت مهریه نیز مردان معمولی جامعه را نیز از فکر طلاق زنانشان منصرف می کرد.

              پوشش زنان
              "پولاک" می نویسد: در داخل خانه آرایش زنان غلیظ تر و پوشش آنها سبکتر و کمتر است. در خانه زن معمولاً سر خود را با پارچه یا شالی می پوشاند که گوشه های آن از پشت آویزان است و پیراهن، عبارت از پارچهای نازک و ابریشمی به رنگ صورتی یا آبی که گلدوزی شده با حاشیه های طلایی است.

              زینت آلات زنان
              کلیه زنان ایرانی از هر قشری، علاقه زیادی به استفاده از طلا و جواهر به عنوان زینت آلات از خود نشان می دادند.
              زینت آلات نقره ای مخصوص قشر محروم و کم بضاعت، اغلب به صورت دستبند و انگشتر نقره ای به کار می رفت، گردنبندهای نقره ای مخصوص نوکر و کلفت های سیاهپوست از خانواده اعیان و اشراف بود.

              خانم "کارلاسرنا" در مورد کدبونایی زنان ایرانی می نویسد: خانم های ایرانی در تهیه مربا و شیرینی سلیقه خاص و طولانی دارند. اغلب اوقات وقتی که آنها برای دیدار کسی می روند، به عنوان ابراز محبت مقداری از شیرینی های دست پخت خود را پیشاپیش می فرستند. خدمتکاران، آنها را در سینی هایی که رویش روپوش قلابدوزی شده، انداخته شده است، به خانه دوست مورد نظر می بردند.

              منبع: پژوهشکده باقرالعلوم
              چو قسمت ازلی بی حضور ما کردند
              گر اندکی نه به وفق رضاست خرده مگیر...

              نظر

              • آمن خادمی
                مدیر
                • Jan 2011
                • 5243

                #52
                در اصل توسط ماهور پست شده است View Post
                فعالیت زنان در دوره قاجار؟




                مسأله نان
                بحران ها و مشکلات اقتصادی در دوران قاجار همواره عرصه را به مردم تنگ می کرد. گرانی نان از جمله مهمترین و حیاتیترین مشکل اقتصادی مردم این دوره بود زنان اغلب در اعتراض به وضع بحرانی نان پیش قدم بودند و به طرق مختلف به ابراز نارضایتی می پرداختند.
                "اعتمادالسلطنه" در کتاب خود در باب گرانی نان می آورد: یکشنبه 6 شعبان 1309ه.ق. عصر، ناصرالدین شاه به خانه امام جمعه رفته بود، در آنجا شنید که زنها باز از گرانی نان شکایت کرده بودند .

                ازدواج
                در جامعه عهد قاجار، فاصله چندانی بین کودکی و ازدواج دختران وجود نداشت. دختران اغلب از هفت تا سیزده سالگی ازدواج می کردند. عواملی چون دستیابی به استقلال اقتصادی، رشد سریع دختران در آن روز و پایین بودن میانگین عمر به دلیل شیوع بیماری در افزایش این ازدواجهای زودرس موثر بود. دختران و پسران هیچگونه اختیاری در برگزیدن همسر آینده خود نداشتند. رایجترین شکل ازدواج عقد دائم بود.

                از دیگر شیوه های رایج ازدواج، ازدواج موقت یا صیغه کردن دختران و زنان براساس قرارداد و توافق بود. فقر مالی نیز سبب میشد تا خانوادهها به ازدواج موقت دختران خویش رضایت دهند

                صیغه کردن زنان در عرف جامعه کاملاً قابل قبول بود و زنهای صیغه ای پس از به پایان رسیدن دوره قرارداد به آسانی به عقد دائمی اشخاص دیگر در می آمدند.

                شکل دیگر ازدواج شامل دختران یا زنانی میشد که از طریق جنگ ها و یا دزدیده شدن و یا تجارت برده، اسیر و فروخته می شدند.
                نظام چند زنی در شهرها، معمولا مختص به اشراف بوده است؛ ولی در ایالات نیز رواج داشت. در بین ایلات بلوچ حتی مردان کم بضاعت نیز گاه تا 8 زن می گرفتند و این نیز به این دلیل بود که زن در ایلات نه تنها هزینه ای برای شوهر نداشت؛ بلکه نیروی تولیدی کارآمدتری نسبت به شوهر به حساب می آمد.

                طلاق
                در نظام خانوادگی دوران قاجار، حق طلاق با مرد بود. درخواست طلاق از سوی مرد با بهانه و یا بدون بهانه برای اجرای آن کافی بود.
                نازایی و خروج از جاده عفاف از عمده ترین دلایل طلاق زنان بوده است. گاه نیز بد قدم بودن زن به هنگام ورود به خانه همسرش میتوانست؛ دلیل طلاق باشد.

                زن در مورد خاصی چون عدم دریافت نفقه از مرد، انحرافات اخلاقی و یا ناتوانی جنسی مرد، می¬توانست درخواست طلاق نماید.
                با وجود مجاز بودن طلاق، این مسأله به ندرت رخ میداد. در واقع سرنوشتی که پس از طلاق در انتظار زن بود، او را از طلاق برحذر می داشت. وظیفه نگهداری کودکان از سوی مردان و مشکل پرداخت مهریه نیز مردان معمولی جامعه را نیز از فکر طلاق زنانشان منصرف می کرد.

                پوشش زنان
                "پولاک" می نویسد: در داخل خانه آرایش زنان غلیظ تر و پوشش آنها سبکتر و کمتر است. در خانه زن معمولاً سر خود را با پارچه یا شالی می پوشاند که گوشه های آن از پشت آویزان است و پیراهن، عبارت از پارچهای نازک و ابریشمی به رنگ صورتی یا آبی که گلدوزی شده با حاشیه های طلایی است.

                زینت آلات زنان
                کلیه زنان ایرانی از هر قشری، علاقه زیادی به استفاده از طلا و جواهر به عنوان زینت آلات از خود نشان می دادند.
                زینت آلات نقره ای مخصوص قشر محروم و کم بضاعت، اغلب به صورت دستبند و انگشتر نقره ای به کار می رفت، گردنبندهای نقره ای مخصوص نوکر و کلفت های سیاهپوست از خانواده اعیان و اشراف بود.

                خانم "کارلاسرنا" در مورد کدبونایی زنان ایرانی می نویسد: خانم های ایرانی در تهیه مربا و شیرینی سلیقه خاص و طولانی دارند. اغلب اوقات وقتی که آنها برای دیدار کسی می روند، به عنوان ابراز محبت مقداری از شیرینی های دست پخت خود را پیشاپیش می فرستند. خدمتکاران، آنها را در سینی هایی که رویش روپوش قلابدوزی شده، انداخته شده است، به خانه دوست مورد نظر می بردند.

                منبع: پژوهشکده باقرالعلوم
                حالا دوستان بیان از رانندگی زنان واین جور مسائل ایراد بگیرن.........خب اگر شما هم این همه سال بدبختی می کشیدین.....شاید دیگه قبول می کردین و مثل زنا برای آزادی و زندگی تون نمی جنگدین.....
                to continue, please follow me on my page

                نظر

                • malavan
                  عضو عادی
                  • Jul 2025
                  • 294

                  #53
                  ازدواج یعنی .....


                  [COLOR="darkgreen"]بی چیز باش[/COLOR]***ناچیز نباش[/COLOR]

                  نظر

                  • malavan
                    عضو عادی
                    • Jul 2025
                    • 294

                    #54
                    [size="3"]چرا میگن بچه ننه ، نمی گن بچه بابا ؟![/;)size]

                    مامان
                    - بعله ؟
                    - من می خوام به دنیا بیام ...
                    - باشه .
                    - مامان
                    - بعله ؟
                    - من شیر می خوام
                    - باشه
                    - مامان
                    - بعله ؟
                    - من جیش دارم
                    - خب
                    - مامان
                    - بعله ؟
                    - من سوپ خرچنگ می خوام
                    - چشم
                    - مامان
                    - بعله ؟
                    - من ازون لباس خلبانیا می خوام
                    - باشه
                    - مامان
                    - بعله؟
                    - من بوس می خوام
                    - قربونت بشم
                    - مامان
                    - جونم ؟
                    - من شوکولات آناناسی می خوام
                    - باشه
                    - مامان
                    - بعله ؟
                    - من دوست می خوام
                    - خب
                    - مامان
                    - بعله ؟
                    - من یه خط موبایل می خوام با گوشی سونی
                    - چشم
                    - مامان
                    - بعله ؟
                    - من یه مهمونی باحال می خوام
                    - باشه عزیزم
                    - مامان
                    - بعله ؟
                    - من زن می خوام
                    - باشه عزیز دلم
                    - مامان
                    - بعله ؟
                    - من دیگه زن نمی خوام
                    - اوا ... باشه
                    - مامان
                    - .. بعله
                    - من کوفته تبریزی می خوام
                    - چشم
                    - مامان
                    - بعله ؟
                    - من بغل می خوام
                    - بیا عزیزم
                    - مامان
                    - بعله ؟
                    - مامان
                    - بعله
                    - مامان
                    - ... جونم ؟
                    - مامان حالت خوبه
                    - آره
                    - مامان ؟
                    - چی می خوای عزیزم
                    - تو رو می خوام .. خیلی
                    - ...


                    ***

                    - بابا
                    - بعله ؟
                    - من می خوام به دنیا بیام
                    - به من چه بچه .. به مامانت بگو
                    - بابا
                    - هان؟
                    - من شیر می خوام
                    - لا اله الا الله
                    - بابا
                    - چته ؟
                    - من ازون ماشین کوکی های قرمز می خوام
                    - آروم بگیر بچه
                    - بابا
                    - اههههه
                    - من پول می خوام
                    - چی ؟؟؟؟ !!!
                    - بابا
                    - اوهوم ؟
                    - منو می بری پارک ؟
                    - من ماشینمو نمی برم تو پارک تو رو ببرم ؟
                    - بابا
                    - هان ؟
                    - من زن می خوام
                    - ای بچه پررو .. دهنت بو شیر می ده هنوز
                    - بابا
                    - ....
                    - من جیش دارم
                    - پوففف
                    - بابا
                    - درد
                    - من زن نمی خوام
                    - به درک
                    - بابا
                    - بلا
                    - بابا
                    - زهرمار
                    - من یه اتاق شخصی می خوام
                    - بشین بچه
                    - بابا
                    - مرض
                    - منو دوس داری
                    - ها ؟
                    - بابا
                    - ...
                    - بابا
                    - خررر پفففف
                    - بابا
                    - خفه
                    - بابا
                    - دیگه چته ؟
                    - من مامانمو می خوام
                    - از اول همینو بگو ... جونت در بیاد
                    [COLOR="darkgreen"]بی چیز باش[/COLOR]***ناچیز نباش[/COLOR]

                    نظر

                    • ناهید
                      عضو فعال
                      • Dec 2010
                      • 1419

                      #55
                      [B]
                      مقدمه جدید گلستان سعدی
                      منت خدای را عزوجل که زن را قند و عسل قرار داد. همو که ازدواجش موجب محنت است
                      و به طلاق اندرش مزيد رحمت. هر لنگه كفشی كه بر سر ما می خورد مضر حيات است
                      و چون مكرر فرود آید موجب ممات. پس در هر لنگه كفش دو ضربت موجود
                      و بر هر ضربت آخی واجب.
                      مرد همان به كه به وقت نزاع
                      عذر به درگاه نساء آورد
                      ورنه زنش از اثر لنگه كفش
                      حال دلش خوب به جا آورد

                      ضربت لنگه كفش، لاحسابش هم از راه رسيده، و جيب شوهر بدبخت را به قيچی خياطی
                      درآورده و حقوق يكماهه او را به بهانه جوئی بخورد.
                      شوهر و نوكر و كلفت و فلک دركارند
                      تا تو پولی به کف آوری ویه ماشين بخری
                      شوهرت با كت و شلوار پر از وصله بود
                      شرط انصاف نباشد كه تو مانتو بخری
                      [/B]
                      حضورهیچ کس در زندگی ما اتفاقی نیست !
                      خداوند در هر حضور جادویی نهان کرده برای کمال ما
                      خوشا آن روزی که در یابیم جادوی حضوریکدیگر را

                      نظر

                      • arak_bourse
                        کاربر فعال
                        • Nov 2010
                        • 3802

                        #56
                        خداييش خيلي خنديم به اين مطلب تون ناهيد خانم
                        موضوع ملوان هم بانمك بود.ممنون
                        تحلیلگر بازار tahlilgar0@

                        نظر

                        • آمن خادمی
                          مدیر
                          • Jan 2011
                          • 5243

                          #57
                          به نام خدایی که زن آفرید

                          به نام خدایی که زن آفرید حکیمانه امثال ِ من آفرید
                          خدایی که اول تو را از لجن و بعداً مرا از لجن آفرید !
                          برای من انواع گیسو و موی برای تو قدری چمن آفرید !
                          مرا شکل طاووس کرد و تورا شبیه بز و کرگدن آفرید !
                          به نام خدایی که اعجاز کرد مرا مثل آهو ختن آفرید
                          تورا روز اول به همراه من رها در بهشت عدن آفرید
                          ولی بعداً آمد و از روی لطف مرا بی کس و بی وطن آفرید
                          خدایی که زیر سبیل شما بلندگو به جای دهن آفرید !
                          وزیر و وکیل و رئیس ات نمود مرا خانه داری خفن آفرید
                          برای تو یک عالمه کِیْسِ خوب شراره ، پری ، نسترن آفرید
                          برای من اما فقط یک نفر براد پیت من را حَسَنْ آفرید !
                          برایم لباس عروسی کشید و عمری مرا در کفن آفرید
                          به نام خدایی که سهم تو را مساوی تر از سهم من آفرید

                          شعر :ناهید نوری
                          to continue, please follow me on my page

                          نظر

                          • ناهید
                            عضو فعال
                            • Dec 2010
                            • 1419

                            #58
                            ملکه ای که میخواست نسل مردان را از روی زمین بردارد! :d

                            امپراتریس لو، سفاک ترین، پر قدرت ترین، بی رحمترین و بزرگترین ملکهی تاریخ در نیمه دوم قرن ششم بعد از میلاد در چین تولد یافت.

                            امپراتریس لو، سفاک ترین، پر قدرت ترین، بی رحمترین و بزرگترین ملکهی تاریخ در نیمه دوم قرن ششم بعد از میلاد در چین تولد یافت.

                            پدرش یکی از افسران ارشد دربار چین بود. او در کودکی بسیار زیبا بود و هنگامیکه به سن ۱۴ سالگی رسید، زیبایی اش به حدی رسید که دیگر نمیتوانست آزادانه به میان مردم رفت و آمد کند و بخاطر همین بیشتر وقتها در خانه میماند. روزی به همراه پدرش در یک جشن درباری شرکت کرد و امپراتور چین همینکه چشمش به او افتاد،ا ز پدر لو خواست تا او را به کاخ آورد.

                            پدر لو دستور امپراتور را اجرا کرد و از فردا لو جزو زنان امپراتور در آمد. اختلاف سنی بین لو و امپراتور باعث شد تا لوی زیبا و جوان به یک افسر جوان و زیبا دل ببندد ولی این افسر به او خیانت کرد و همین امر باعث شد که لو بیمار شود.

                            همینکه لو از بستر بیماری برخاست، قسم خورد که نسل مردان را از روی زمین بردارد و به دنبال این تصمیم افراد خانوادهی امپراتوری تانگ یکی پس از دیگری به طرز مرموزی کشته شدند و سرانجام در ۲۵ سالگی قدرت را در دست گرفت و ده هزار نفر از ایل و تبار تانگ را در سرتاسر خاک چین به هلاکت رسانید و خود سر سلسله ی خاندان سلطنتی لو شد.

                            او دستور داد تا شکنجه خانه های مخصوصی بسازند که در آنها پر زجرترین شنکنجه های تاریخ را در مورد مردم بیگناه به اجرا میگذاردند.

                            لو تا ۸۰ سالگی از اقدام به هر جنایت و عمل خطایی، اجتناب نکرد و در این زمان بود که از اعمال خود پشیمان شد و تمام زندانیان را آزاد کرد و از بینوایان دستگیری کرد و پس از دو سال یعنی در سن ۸۲ سالگی در حالیکه تنها آرزویش این بود که مردم از گناهانش بگذرند، درگذشت.
                            حضورهیچ کس در زندگی ما اتفاقی نیست !
                            خداوند در هر حضور جادویی نهان کرده برای کمال ما
                            خوشا آن روزی که در یابیم جادوی حضوریکدیگر را

                            نظر

                            • آمن خادمی
                              مدیر
                              • Jan 2011
                              • 5243

                              #59
                              آشپزی


                              زنی مشغول درست کردن تخم مرغ برای صبحانه بود.
                              ناگهان شوهرش سراسیمه وارد آشپزخانه شد و داد زد: مواظب باش، مواظب باش، یه کم بیشتر کره توش بریز ..
                              وای خدای من، خیلی درست کردی .. . حالا برش گردون ... زود باش.
                              باید بیشتر کره بریزی .. . وای خدای من از کجا باید کره بیشتر بیاریم؟؟ دارن میسوزن. مواظب باش. گفتم مواظب باش! هیچ وقت موقع غذا پختن به حرفهای من گوش نمیکنی .. . هیچ وقت!! برشون گردون! زود باش! دیوونه شدی؟؟؟؟ عقلتو از دست دادی؟؟؟ یادت رفته بهشون نمک بزنی. نمک بزن... نمک.....

                              زن به او زل زده و ناگهان گفت: خدای بزرگ چه اتفاقی برات افتاده؟! فکر میکنی من بلد نیستم یه تخم مرغ ساده درست کنم؟

                              شوهر به آرامی گفت: فقط میخواستم بدونی وقتی دارم رانندگی میکنم، چه بلائي سر من مياري
                              to continue, please follow me on my page

                              نظر

                              • ماهور
                                عضو فعال
                                • Feb 2011
                                • 1239

                                #60
                                آيا از جنگ بين دو جنس خسته شده ايد؟

                                زنان و مردان با هم تفاوت دارند، در اين نکته ترديدی نيست
                                ولی بجای تاکيد روی کيفيتهای منفي زن و مرد چرا روی نقاط مثبت آنان تکيه نکنيم؟
                                بياييم از خانم ها شروع کنيم:
                                زنان مهربان ، عاشق و دلسوزند.
                                زنان وقتی که خوشحال هستند گريه ميکنند.
                                زنان برای نشان دادن توجه و علاقه هميشه کارهای کوچکي انجام می دهند.
                                آنان برای دست يابی فرزندانشان به بهترين چيزها از هيچ کاری دريغ نمی کنند.
                                زنان قدرت اين را دارند که حتی وقتی بسیار خسته هستند ونمی توانند روی پای خود بايستند،لبخند بزنند.
                                آنان می دانند که چگونه يک وعده غذايی را به فرصت تبديل کنند.
                                زنان ميدانند چگونه از پول خود بهترين بهره را ببرند.
                                آنان ميدانند چگونه يک دوست بيمار را تيمار کنند.
                                زنان شادی و خنده را بدنيا ارزانی می کنند.
                                زنان صادق و وفادارند.
                                زنان در زير آن ظاهر نرم، اراده پولادين دارند.
                                آنان برای ياری رساندن به دوستی محتاج همه کار می کنند.
                                زنان از بی عدالتی به آسانی به گريه می افتند..
                                آنان می دانند چگونه به يک مرد احساس پادشاه بودن بدهند.
                                زنان دنيا را مکانی شادتر برای زندگی می سازند.

                                حالا نوبت مردان است:
                                مردان برای حمل اشيای سنگين و کشتن سوسک و عنکبوتها خوبند
                                ...........:d
                                چو قسمت ازلی بی حضور ما کردند
                                گر اندکی نه به وفق رضاست خرده مگیر...

                                نظر

                                در حال کار...
                                X