**** افسانه تامکت ****

Collapse
X
 
  • زمان
  • نمایش
Clear All
new posts
  • Captain Nemo
    مدیر
    • Dec 2010
    • 2934

    #256
    به مناسبت آغاز هفته دفاع مقدس




    یاری اندر کس نمی​بینیم یاران را چه شد
    دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد

    شهر یاران بود و خاک مهربانان این دیار
    مهربانی کی سر آمد شهریاران را چه شد

    نظر

    • Captain Nemo
      مدیر
      • Dec 2010
      • 2934

      #257
      این نوشته را یکی از دوستان در سایت همسایه نوشته دیدم خیلی جالبه اینجا عینا کپی کردم :


      ياد همه رفتگان گرامي باد.

      ياد و خاطره همه كساني كه ديگر اين روزها نفس كشيدن برايشان سخت ترين كار شده و تمام آرزويشان جدا شدن از دستگاه و تنفس بي صداست گرامي باد.

      ياد و خاطره همه جانبازان شيميايي، اسرايي كه اين روزها هم در آزادي هنوز كابوس روزهاي بند را مي بينند

      ياد و خاطره جانبازان اعصاب .... كه متاسفانه خيلي جامعه از انها غافل است .. حتي شايد ديگر نگاه مهربان فرزندانشان را هم حسرت دارند!

      ياد و خاطره تنهايي هاي خانواده هاي پر كشيده ها ...گرامي باد...

      ياد و خاطره آن همه مرد گرامي باد.... ديگر به خاطره ها پبوستند ...



      یاری اندر کس نمی​بینیم یاران را چه شد
      دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد

      شهر یاران بود و خاک مهربانان این دیار
      مهربانی کی سر آمد شهریاران را چه شد

      نظر

      • آمن خادمی
        مدیر
        • Jan 2011
        • 5243

        #258
        در اصل توسط captain nemo پست شده است View Post
        کسی که توی این تاپیک نمیاد

        همه توی بورس دارند کلان کلان سودهای نجومی میبرند و
        ظاهرا صبح تا شب دنبال خرج کردن ریال و پارسی و تومان و .... هستند ...
        این کلیپها رو اینجا میزارم تا ببینید تکنولوژی به کجا رسیده ....
        فقط هم به خاطر دل خودم میزارم .... اگر نگاه کنید جریمه خواهید شد ....
        x-( x-( x-(

        http://www.metacafe.com/watch/310628...ts_in_their_fi...
        سلام و درود بر آقای کاپیتان سایت بورسی

        دست شما درد نکنه به خاطر این همه مطلب خوب...من متوجه شدم فقط تاپیک های جک و خنده و کمی شعر طرفدار داره ؛البته اون تاپیک زنان برتراند یا اون یکی:d....به خاطر همین خودمو خسته نمی کنم...هر کسی تشکر کرد،دستش درد نکنه ...هر کی هم نیومد و تشکر نکرد ؛خوب بازم دستش درد نکنه :d

        سپاس بی نهایت از شما
        to continue, please follow me on my page

        نظر

        • Captain Nemo
          مدیر
          • Dec 2010
          • 2934

          #259
          کجایید ای شهیدان خدایی


          متن زیر داستان شهادت یکی از نامدارترین خلبانان نیروی هوایی
          بدست جلادان و کفتار صفتان عراق است ....
          هر وقت میخونمش کلی اشک میریزم .....

          شهید والا مقام سيد علي اقبالي دوگاهه




          سرلشکر خلبان شهید «سید علی اقبالی دوگاهه» در هفتم مهر ماه 1328 در محله دوگاهه شهرستان رودبار در استان گیلان دیده به جهان گشود. دوران طفوليت و تحصیلات ابتدايي را در رودبار پشت سر گذاشت و براي ادامه تحصيل و اخذ ديپلم به تهران آمد و در دبيرستان اميركبير ثبت نام كرد. وي پس از اخذ ديپلم، با عشق و علاقه وافری که به پرواز و حراست از آسمان میهن داشت، در تاریخ سيزدهم آذر ماه 1346 به استخدام نیروی هوایی ارتش درآمد. پس از طي آموزش هاي نظامي، موفقيت در آزمونهاي زبان انگليسي، مهارت هاي فني تخصصي، پشت سرگذاشتن دورههاي آكادمي پرواز و پرواز مقدماتي با هواپيماهاي پاپ و F-33، در بيست و پنجم مردادماه 1347 به منظور تكميل دوره خلباني و پرواز با هواپيماهاي پيشرفته جت شكاري به پايگاه هوايي ویلیامز شهر فنيكس ایالت آریزونای امریکا اعزام گردید. پس از طی دورههاي تكميلي و پرواز با هواپیماهای T-38 , T-37 , T-6 , T-41 به مدت 220 ساعت و دريافت نشان خلباني و كسب رتبه نخست در بين بيش از 400 دانشجوي خلباني از كشورهاي مختلف به عنوان خلبان نمونه اين پايگاه به ايران بازگشت.

          وي سپس آموزش هاي تاكتيكي را با هواپيماي شكاري F-5 در تاريخ چهاردهم بهمن ماه 1348 به سرعت به پايان رساند و به عنوان افسر خلبان جنگنده شكاري تاكتيكي F-5 تايگر در گردان 43 شكاري، فعاليت هاي پروازي خود را در پايگاه هوايي دزفول آغاز نمود. در مسابقات تيراندازي هوايي كه در سال 1351 بين خلبانان تمامي پايگاه ها در پايگاه دزفول برگزار گرديد، حائز مقام نخست در بين تمامي خلبانان و به عنوان قهرمان قهرمانان معرفي شد. آگاهي هاي علمي و مهارت هاي تخصصي ايشان در پروازهاي تاكتيكي و عملياتي به حدي بود كه در كمترين زمان ممكن، تا سطح ليدر دومي ارتقا يافت و با جديت در انجام وظايف و ارايه طرح هاي كاربردي و مؤثر در راستاي پايين آوردن سوانح پروازي، نام خود را در رديف بهترين و نامآورترين خلبانان نيروي هوايي ثبت كرد. بدين ترتيب، بار ديگر در سال 1353 جهت گذراندن دوره كارشناسي تفسير عكس هاي هوايي و مديريت اطلاعات و عمليات هوايي به امريكا اعزام گرديد و پس از طي اين دوره و بازگشت به ايران، ابتدا در پايگاه ششم شكاري بوشهر و سپس در پايگاه دوم شكاري تبريز، ضمن انجام پروازهاي عمليات تاكتيكي و استاد خلباني، مسئوليت شعبه اطلاعات و عمليات فرماندهي گروه يكم گردان 23 شكاري و افسر ناظر اجراي طرح هاي عملياتي معاونت طرح و برنامه نيروي هوايي را بر عهده گرفت.

          اقبالي در سال 1354 ازدواج كرد و ثمره اين ازدواج فرزند پسري بود كه در حال حاضر يكي از پزشكان حاذق كشورمان و از افتخارات ايران اسلامي است.








          شهادت

          امیر سرلشكر شهید سيد علي اقبالي دوگاهه در تاریخ اول آبان ماه 1359 که مصادف با عید قربان بود، به عنوان ليدر يك دسته دو فروندي هواپيماي F-5، با هدف بمباران يكي از پادگان هاي نظامي عراق به نام پادگان «العقره» در نزديكي مرز مشترك ايران، تركيه و عراق، به همراه همرزم دلاورش«ستوان خلبان شفيع حسين پور» از پايگاه هوايي تبريز به هوا برخاست. پس از رسيدن به هدف، شهید اقبالی قسمت شرقی پادگان را هدف قرار داد و مثل همیشه، هدف را به خوبی نابود کرد. ستوان حسين پور نيز قسمت غربی پادگان را هدف قرار داد. پادگان «العقره» در آتش و دود ميسوخت و شهيد اقبالي و همرزمش، خوشحال و سربلند، آسمان عراق را ترك ميكردند، اما هنوز بمب رها نشدهاي وجود داشت و هدف ديگري در پيش رو؛ رادار منطقه هوايي موصل. راداري استراتژيك كه بارها اميد همرزمانش را به يأس مبدل كرده بود وپرندههاي آهنين بالشان را نشانه رفته بود. بايد انتقام ميگرفت؛ به دنبال بمباران موفق و متهورانه تجهيزات عظيم راداري دشمن، هواپيمايش به شدت مورد اصابت موشك قرار گرفت. شهيد با دانش وسيع پروازي و مهارت بينظيرش هواپيماي آسيب ديده را تا سي كيلومتري مرز ايران رساند. سرانجام هواپيما سرنگون و خلبان جوان مجبور به خروج اضطراری شد. وي در حالی که زنده به اسارت مزدوران عراقی درآمده بود، به دلیل ضربات مهلکی که نیروی هوایی ارتش جمهوري اسلامي ايران در نخستین ماه جنگ بر پیکر ماشین جنگی عراق وارد نموده بود و عملا آن را زمینگیر کرده بود، برای ایجاد رعب و وحشت در بین سایر خلبانان كشورمان، برخلاف تمامي موازین انسانی و موافقت نامه های بین المللی رفتار با اسرا، به فجيعترين و بيرحمانه ترين وضع به شهادت رسید به طوری که نیمی از پیکر مطهرش در نینوا و نیمی در موصل عراق مدفون شد. این جنایت به حدی وحشیانه بود که رژیم بعثی در تلاشي بيشرمانه براي سرپوش گذاشتن بر اين جنايت هولناك، تا سالها از اعلام سرنوشت آن شهید مظلوم خودداری می کرد و طی 22 سال هیچگونه اطلاعی از سرنوشت وي موجود نبود؛ تا اين كه در خرداد سال 1370، بر اساس گزارش هاي موجود عملياتي و اطلاعاتي، و نامه ارسالي كميته بينالمللي صليب سرخ جهاني مبني بر شهادت ايشان و اظهارات ديگر اسراي آزاد شده وخلبانان اسير عراقي، شهادت خلبان علي اقبالي دوگاهه محرز شد. پيكر مطهرش كه بخشي از آن غريبانه در قبرستان محافظيه نينوا در جوار جد بزرگوارش حضرت اباعبدا... الحسين(ع) و بخشي ديگر در قبرستان زبير موصل به خاك سپرده شده بود، با پيگيري كميته جستجوي اسرا و مفقودين وكميته بينالمللي صليب سرخ جهاني، به همراه پيكرهاي مطهر تني چند از ديگر خلبانان شهيد نيروي هوايي، پس از 22 سال دوري از وطن، در ميان حزن و اندوه خانواده، ياران و همرزمانش به ميهن اسلامي بازگشت و بر دوش امت حق شناس و وفادار ايران اسلامي به شكلي بسيار با شكوه و تاريخي در ميدان صبحگاه ستاد نيروي هوايي تشييع و در پنجم مردادماه 81 در ايام فاطميه (س) در قطعه خلبانان بهشت زهرا دركنار ساير همرزمان شهيدش آرام گرفت. روحش شاد و راهش پر رهرو باد!
          آخرین ویرایش توسط Captain Nemo؛ 2011/09/24, 02:29.
          یاری اندر کس نمی​بینیم یاران را چه شد
          دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد

          شهر یاران بود و خاک مهربانان این دیار
          مهربانی کی سر آمد شهریاران را چه شد

          نظر

          • Captain Nemo
            مدیر
            • Dec 2010
            • 2934

            #260
            در اصل توسط آمن پست شده است View Post
            سلام و درود بر آقای کاپیتان سایت بورسی

            دست شما درد نکنه به خاطر این همه مطلب خوب...من متوجه شدم فقط تاپیک های جک و خنده و کمی شعر طرفدار داره ؛البته اون تاپیک زنان برتراند یا اون یکی:d....به خاطر همین خودمو خسته نمی کنم...هر کسی تشکر کرد،دستش درد نکنه ...هر کی هم نیومد و تشکر نکرد ؛خوب بازم دستش درد نکنه :d

            سپاس بی نهایت از شما
            سلام بر شما سرکار خانم آمن
            ممنون از اظهار لطف شما
            به هر حال اگر قرار بود که همه به این مطالب علاقه داشته
            باشند پس کی دیگه شاعر و نویسنده و طنز پرداز میشد ...
            گفتم که حالا که این فرصت را در این سایت وزین در اختیار
            بنده قرار داده اند ما به وظیفه خود عمل میکنیم و مطالب و
            عکس ها را اینجا میگذاریم .... حال اگر مفید فایده برای دوستان
            و خوانندگان محترم قرار گرفت که مایه بسی مباهات است اگر
            هم غیر از این شد که حداقل دل خودم را خوشحال مینمایم .
            شب همگی بخیر
            یاری اندر کس نمی​بینیم یاران را چه شد
            دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد

            شهر یاران بود و خاک مهربانان این دیار
            مهربانی کی سر آمد شهریاران را چه شد

            نظر

            • شهرام
              عضو عادی
              • Jan 2011
              • 113

              #261
              در رزمایش هفته قبل نیروی هوایی ارتش که در تبریز برگزار گردید شاید اکثر دوستان صحنه هایی از ان را از تلویزیون دیده باشند همان قسمتی که ماشین پیکان هدف یک تیر موشک قرار گرفت. موشک استفاده شده یک موشک از نوع agm-65 [ماوریک] که از یک هواپیمای چند منظوره f-4eشلیک شد.ماوریک یک موشک هدایت شونده تاکتیکی هوا به سطح میباشد که برای ماموریتهای پشتیبانی نزدیک هوایی حملات ضربتی در عمق خاک دشمن و بازدارندگی طراحی شده است. که در روزهای اول جنگ عراق با ایران وقتی هیچ نیروی ایرانی جلودار عراقیها نبود به وفور از این موشکهای 160000 هزار دلاری برای هدف قرار دادن تانکهای عراقی استفاده میشد.و در عملیات 7 اذر 1360 [نیروی دریایی]از این موشکها در سطح وسیع استفاده شد و نیروی دریایی عراق را زمینگیر کرد.این موشک دارای توانایی دور ایستایی و احتمال بالای اصابت به انواع هدفهای ثابت و متحرک زمینی[ماشینهای زرهی -پلها واشیانه های هواپیما]را دارد.مدلهای مختلفی از این نوع موشک در حال تولید و استفاده می باشد که مدل ایرانی ان از نوع a,b سامانه الکترو اپتیکی/تلویزیونی می باشد .ماوریک یکی از پر کارترین موشکهای هوا به سطح است که استفاده از ان در نیروی هوایی بیشتر کشورهای جهان و تقریبا تمامی جنگنده های غربی به چشم می خورد. این موشک اکنون با گذشت 33 سال از تولید ان همچنان در حال سپری کردن مراحل ارتقا و بهسازی می باشد تا در دهه جدید بتواند همچون گذشته نقش مهمی در درگیریهای هوا به زمین ایفا نماید.مختصری درباره موشک اینکه دماغه این موشک بصورت شیشه ای می باشد که یک دوربین بسیار قوی در ان تعبیه شده که در این موشک تا 27 کیلومتر قابل دید موثر می باشد. تصویر از دوربین موشک به scop[تلویزیون]داخل کابین کابین فرستاده می شود و خلبان هدف را انتخاب می کند و نشانه گذار را بر روی ان قفل می کند و موشک را شلیک می کند و موشک با دو ربین قفل شده بر روی هدف با سرعت 1150k/hو با سر جنگی 57 کیلویی به سمت هدف میرود .ماوریک از نوع موشکهای [بزن در رو ]می باشد
              هیچ کدام از ما ,همه چیز را در اختیار نداریم پس به هم نیازمندیم.برای بر اوردن نیازهایمان, باید به ادب میدان دهیم.[ارد بزرگ]

              نظر

              • Captain Nemo
                مدیر
                • Dec 2010
                • 2934

                #262
                در اصل توسط شهرام پست شده است View Post
                در رزمایش هفته قبل نیروی هوایی ارتش که در تبریز برگزار گردید شاید اکثر دوستان صحنه هایی از ان را از تلویزیون دیده باشند همان قسمتی که ماشین پیکان هدف یک تیر موشک قرار گرفت. موشک استفاده شده یک موشک از نوع agm-65 [ماوریک] که از یک هواپیمای چند منظوره f-4eشلیک شد.ماوریک یک موشک هدایت شونده تاکتیکی هوا به سطح میباشد که برای ماموریتهای پشتیبانی نزدیک هوایی حملات ضربتی در عمق خاک دشمن و بازدارندگی طراحی شده است. که در روزهای اول جنگ عراق با ایران وقتی هیچ نیروی ایرانی جلودار عراقیها نبود به وفور از این موشکهای 160000 هزار دلاری برای هدف قرار دادن تانکهای عراقی استفاده میشد.و در عملیات 7 اذر 1360 [نیروی دریایی]از این موشکها در سطح وسیع استفاده شد و نیروی دریایی عراق را زمینگیر کرد.این موشک دارای توانایی دور ایستایی و احتمال بالای اصابت به انواع هدفهای ثابت و متحرک زمینی[ماشینهای زرهی -پلها واشیانه های هواپیما]را دارد.مدلهای مختلفی از این نوع موشک در حال تولید و استفاده می باشد که مدل ایرانی ان از نوع a,b سامانه الکترو اپتیکی/تلویزیونی می باشد .ماوریک یکی از پر کارترین موشکهای هوا به سطح است که استفاده از ان در نیروی هوایی بیشتر کشورهای جهان و تقریبا تمامی جنگنده های غربی به چشم می خورد. این موشک اکنون با گذشت 33 سال از تولید ان همچنان در حال سپری کردن مراحل ارتقا و بهسازی می باشد تا در دهه جدید بتواند همچون گذشته نقش مهمی در درگیریهای هوا به زمین ایفا نماید.مختصری درباره موشک اینکه دماغه این موشک بصورت شیشه ای می باشد که یک دوربین بسیار قوی در ان تعبیه شده که در این موشک تا 27 کیلومتر قابل دید موثر می باشد. تصویر از دوربین موشک به scop[تلویزیون]داخل کابین کابین فرستاده می شود و خلبان هدف را انتخاب می کند و نشانه گذار را بر روی ان قفل می کند و موشک را شلیک می کند و موشک با دو ربین قفل شده بر روی هدف با سرعت 1150k/hو با سر جنگی 57 کیلویی به سمت هدف میرود .ماوریک از نوع موشکهای [بزن در رو ]می باشد
                درود بر شهرام عزیز
                اقا دیروز مستند بسیار زیبایی از شبکه یک پخش شد حیف که امکان ضبط برنامه میسر نشد
                یکی از خلبانان اف فور داشت از نقش این موشک ماوریک در نیروی هوایی و خسارت 2 میلیارد دلاری
                که به یکی از تاسیسات عراق وارد کرده بود سخن میگفتند .... واقعا برنامه جالبی بود ظاهرا هم تکرارش
                پخش نمیشود ... چند بار هم به صدا و سیما زنگ زدم خواهش و تمنا کردیم .....
                شهرام خان باز هم به تاپیک خودتان سر بزنید
                پرسنل محترم نیروی هوایی بر روی چشم ما جا دارند خصوصا در این تاپیک .... :x :x :x :x :x
                یاری اندر کس نمی​بینیم یاران را چه شد
                دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد

                شهر یاران بود و خاک مهربانان این دیار
                مهربانی کی سر آمد شهریاران را چه شد

                نظر

                • Captain Nemo
                  مدیر
                  • Dec 2010
                  • 2934

                  #263
                  این خلبان شکاری هنوز به خانه بر نگشته است










                  مکان : پایگاه چهارم هوایی

                  زمان : یک هفته قبل از جنگ


                  زندگی در پایگاه زیبا و گسترده " وحدتی " همچون گذشته ادامه دارد . پرسنل پایگاه از گرمای سوزان آخر تابستان کلافه اند . همه سعی می کنند هر چه زود تر خود رو به دفتر یا منزل رسانده تا با سرمای دلنشین کولر گازی خستگی و حرارت ناشی از تابش آفتاب را کاهش دهند . برای همین روز ها کمتر کسی را می شود در خیابان های قشنگ پایگاه دید . صدای غرش جت های جنگنده برای ساکنین خانه های سازمانی امری عادی است . درختان سرسبز و سر به فلک کشده جلوه ای خاص به این محیط نظامی بخشیده است . در مدخل ورودی پایگاه ، تابلویی سفیدرنگی که روی آن تعداد روز های سپری شده از آخرین سانحه هوایی پایگاه درج شده نظر هر بیننده را به خود جلب می نماید . سروان خلبان " زارع نعمتی " همانند سایر عقابان تیز پرواز اغلب روزها در کابین دونفره هواپیمای شکاری اف - ۵ به شاگردان خود مشق پرواز می دهد .

                  سروان نعمتی جز افسران خلبانی است که پیش از انقلاب اسلامی برای طی دوره آموزش خلبانی به ایالت متحده آمریکا اعزام شده بود . او همانند سایر همکاران اش ابتدا آموزش پیشرفته زبان انگلیسی را در پایگاه هوایی " لک لند " واقع در شهر " سان آن تینیو " ایالت " تگزاس " گذارنده و پس از فارغ التحصیل شدن برای فراگیری علوم هوانوردی به دانشگاه پرواز " کلمبوس " واقع در ایالت " آریزونا " می رود . وی به خوبی تمام مراحل اموزشی اش را پشت سر گذاشته و زمانی که به تنهایی بدون استاد خلبان اولین پرواز مستقل ( سلو ) را با هواپیمای جت آموزشی " تی - ۳۸ " انجام داده و با مهارت در فرودگاه نظامی فرود می آید ، با استقبال همکلاسی ها و استاتید خلبان مواجه شده که ره آورد آن پاشیدن سطلی آّب بر روی او بود . اینجا بود که افسر خلبان شجاع ایرانی با خودش عهد می بندد این هنر و مهارت اش را برای دفاع از کشور عزیز ایران به کار ببرد .

                  منازل سازمانی پایگاه .... قبل از جنگ :

                  صبح زود اتوموبیل پاترول آبی رنگ نیروی هوایی از ساختمان دیسپچ عملیات به سوی منازل سازمانی حرکت کرده و در مقابل منزل سروان زارع نعمتی متوقف می شود . افسر خلبان با لباس پرواز مرتب سر ساعت مقرر از منزل خارج گشته و به آرامی سعی می کند در منزل را طوری ببندد که خانواده بیدار نشوند . وی روز قبل از طریق فرمانده گردان پروازی مطلع شده بود که پرواز امروز ، آموزشی نیست . بلکه به همراه تیمی دیگر با هواپیمای مسلح به سوی مرز های غربی کشور پرواز داشته و احتمال درگیری با دشمنان بعثی عراق محتمل است . سایر خلبانان به همراه نفرات کابین عقب یکایک وارد ساختمان بریفینگ می شوند . خلبان جوان با مشاهده فرمانده پایگاه که خود از افسران خلبان قدیمی است ، پی به اهمیت ماموریت خود می برد .

                  سالن کنفرانس عملیات .. صبح زود

                  تمام خلبانان با وقار خاصی وارد سالن شده و بر روی صندلی ها می نشینند . ابتدا فرمانده پایگاه پشت تریبون قرار گرفته و ضمن تشکر از نظم و انضباط پرسنل در باره وضعیت استراتژیک کشور سخنرانی می نماید . او در این نشست به خلبانان حاضر متذکر می شود که اخیرآ تحرکاتی از سوی همسایه غربی ما " عراق " مشاهده شده است . طبق اعلام ستاد فرماندهی و گزارش خلبانان جنگنده ای که در گشت های هوایی مشاهده نموده اند ، لشگر مکانیزه بعثیون متشکل از تانک های پیشرفته و نیروهای پیاده نظام که با حمایت جنگنده های خود پشتیبانی می شوند به سوی مرزهای مقدس ایران در حرکت اند . احتمال عبور از مرز ها پیش بینی می شود . و همچنان که شکاری های آن ها در این روز ها به خاک ما تجاوز کرده است ، عبور لشگر دور از انتظار نیست . البته خوب می دانم که شما دلاور مردان به همراه سایر تیزپروازان پایگاه های دیگر جواب دندان شکنی به متجاوزان داده اید . حال در این ماموریت شما موظف هستید در صورت مشاهده عبور تانک ها به خاک ایران ، به عمق عراق وارد شده و از پشت خط مواسلاتی آن ها را در هم کوبید .

                  بعد از سخنرانی فرمانده پایگاه و اشاره به وضعیت خاص مرزها ، فرمانده گردان به اتفاق لیدر تیم ، آخرین نکات علمی و پروازی و نقشه مسیر بازنگری می شود . در ادامه لیدر تیم پروازی بر روی وایت برد موقعیت ها را ترسیم نموده و بعد از آرزوی موفقیت از تمام خلبانان می خواهد تا ثانیه شمار های ساعت های خود را با همدیگر میزان نمایند . از سوی دیگر در رمپ پرواز هواپیما ها با دقت بازرسی شده و مهمات مربوطه بارگیری ( لانچ ) شده اند . متخصصین سر ساعت مقرر ، قفل های مهمات ( پین ها ) را که به وسیله نوار قرمز رنگی مشخص شده اند از هواپیما جدا می نمایند . خلبانان بعد از پایان کنفرانس تجهیزات مربوط به لباس پرواز را ( جی سوت ، ماسک ، چتر نجات و ... ) را به کمک درجه دار متخصص به تن می کنند . و دقایقی بعد هریک به سوی هواپیماهای خود می روند . تمام شکاری ها سر ساعت تعین شده با هماهنگی برج مراقبت موتور ها رو روشن می نمایند .

                  پرواز به سوی مرزها ...

                  گروه هواپیماهای شکاری با آرایش خاص به ترتیب پشت سر هم در رمپ پرواز به حرکت در می آیند . تابش طلوع آفتاب بر سکان هواپیما های اف - ۵ جلوه ای خاص به باند پرواز بخشیده است . متخصصان با غرور هر کدام هواپیمای خود را با چشم تعقیب می نمایند . ابتدا لیدر گروه به پرواز در می آید .. پشت سر او هواپیمای شماره دو ... شماره سه ... الی آخر به آسمان پر می گشایند . مسیر زیاد طولانی نیست . آن ها با مشاهده قوای دشمن در لب مرز کشور که در حال وارد شدن به خاک ایران بودند ، خیلی راحت از مرز گذشته و در خاک عراق اقدام به بمباران عقبه دشمن می نمایند . بعد از انجام ماموریت که خیلی سریع و کوبنده انجام گرفته بود با هماهنگی با لیدر به خاک کشور بر می گردند . در مراجعت سروان نعمتی با تعجب می بیند آتش فراوانی از درون خاک ایران به سوی مرکب او شلیک می شوند ! از طریق بی سیم موقعیت رو به لیدر اطلاع می دهد . فرمانده گروه اعلام می نماید این ها تانک های متجاوز عراقی هستند که آتش گشوده اند !!

                  سروان نعمتی با خونسردی ضمن مانور های چرخشی ( لوپ زدن ) خود را از تیر رس آتش دشمن بعثی نجات می دهد . بعد از دقایقی پرندگان تیز پرواز نیروی هوایی یکایک بر باند فرودگاه پایگاه وحدتی فرود می آیند . هواپیماها داخل آشیانه های مخصوص ( شیلتر ) پارک می شوند . خلبانان شجاع با همون نظمی که سوار شده بودند ، از مرکب خویش پیاده شده و با خودرو به ساختمان عملیات برگشتند . آن ها مجددآ وارد سالن کنفرانس شده تا نقاط قوت و ضعف ماموریت را بررسی نمایند . اما این بار در جمع مدعوین سالن چهره روحانی پایگاه به چشم می خورد . حاج آقا که از طریق بی سیم در جریان شلیک به یک فروند هواپیما شده بود ، می پرسد آیا خلبان مربوطه سالم برگشته است یا خیر ؟ وقتی به او سروان نعمتی رو نشان می دهند ... به سوی وی رفته و با زدن دست به پشت این افسر شجاع مهارت او را تحسین می نماید .

                  ماموریت برون مرزی ....بیست و هفتم شهریور ۱۳۵۹

                  در پی دست درازی های پراکنده جنگنده بمب افکن های شکاری عراقی ها در داخل خاک ایران ، به خلبانان پایگاه وحدتی ماموریت داده می شود برای پاسخ به متجاوزان عمل متقابل صورت پذیرد . دیگر برای همه عقابان تیز پرواز نیروی هوایی مسلم شده بود که جنگی سخت در پیش رو خواهند داشت . در همین تاریخ صبح یک فروند شکاری اف - ۵ در خاک عراق مورد اصابت موشک های پیشرفته قرار گرفته و خلبان آن بعد از پرش از هواپیما در حالی که زخمی بود در اسارت دشمن در می آید . سروان نعمتی خیلی از این موضوع ناراحت بود . او تصمیم گرفته بود در پرواز بعد از ظهر خود به خاک دشمن ، تلافی این ضربه را در اورد . حس عجیبی داشت . آتش انتقام بد جوری وی را آزار می داد . نعمتی که به دلیل مشکلات خانوادگی قبل از متشنج شدن اوضاع مرزهای کشور تقاضای بازنشستگی داده بود ، بعد از مشاهده لشکر مکانیزه دشمن که قدم به خاک وطن گذاشته اند ، به ستاد مراجعه نموده و استعفای خویش را پس می گیرد.

                  پرواز بی بازگشت ....

                  همان روز بعد از ظهر سروان نعمتی پرواز برون مرزی دارد . او هرگز فکرش را نمی کند که کشورش چهار روز دیگر درگیر جنگ تحمیلی خواهد شد . وی یک ساعت قبل از ساعت پرواز در عملیات حضور می یابد . احساس عجیبی نسبت به این پرواز دارد . مخصوصآ که یکی از دوستان صمیمی او امروز به اسارت در آمده است . بعد از شرکت در سالن کنفرانس و آشنایی دقیق نسبت به ماموریت خود ، به کمک بچه ها تجهیزات پروازی اش را به تن نموده و با ماشین دیسپچ عملیات به رمپ پرواز می رود . هوا خیلی گرم است . بچه های خدمات زمینی هواپیمای اف - ۵ لانچ شده را آماده کرده اند . هواپیمای شکاری به دلیل پارک بودن در آشیانه های مخصوص ( شیلتر ) از تابش سوزناک آفتاب در امان ماده است . خلبان ابتدا گشتی به دور هواپیمای خود می زند . و سپس از پله های سفید رنگ فلزی وارد کابین می شود . هواپیما همچون رخش آماده به نظر می رسد. زارع نعمتی که به عنوان معلم خلبان سال ها شاگردان زیادی را تربیت نموده است .. به تمام جزئیات مرکب آهنین خود آگاه است . وی بعد از تماس با برج پایگاه وحدتی اجازه روشن کردن موتور هواپیما رو می گیرد .

                  بعد از گذشت از روی خاک پرافتخار وطن ، طبق دستوز پروازی برای ممانعت از حمله دشمن تا دندان مسلح که به سوی ایران راهی شده بودند و برخی از ادوات نظامی آن ها مرز های بین المللی را نادیده گرفته و تجاوز آشکار خود را آغاز نموده بودند وارد عراق شده و با شدت تمام مواضع دشمن بعثی رو در هم می شکند . در مراجعت با آتش سنگین موشک های پدافند عراق مواجه می شود . سروان نعمتی سعی می کند تمام مهارت خویش را با مانور دادن های پی در پی به کار برده تا از برخورد آتش آن ها در امان باشد . هواپیمای اف - ۵ همچون مومی در دست معلم خلبان ایرانی در فضای عراق در حال انجام انواع مانور هاست . سروان جوان یک چشم اش به صفحه آلات دقیق کابین است و چشم دیگرش به آتش شدید پدافند زمینی است . در حالی که فاصله چندانی با مرز ایران نداشت ، در یک لحظه هواپیمای او آماج گلوله آتشین می شود .

                  سروان زارع نعمتی که کنترل هواپیما رو از دست داده است . تمام تلاش خود رو برای در اختیار گرفتن فرامین به کار می برد . اما وقتی متوجه می شود که دیگه هیچ گونه کنترلی بر مرکب آهنین اش ندارد .و آتش هر لحظه بیشتر می شود. با زدن دگمه چتر نجات از هواپیما به بیرون می پرد . وقتی چشم می گشاید خود را بر روی تخت بیمارستانی در عراق می بیند . اون خلبانی که صبح به اسارت در آمده بود ، برای لحظاتی چهره دوست و همکار خودش رو در بیمارستان می بیند . و دیگر تا پایان دوران جنگ هشت ساله هیچ نشانی از سروان زارع نعمتی نمی یابد . این خلبان آخرین مشاهدات خود را بعد از آزادی در اختیار خانواده چشم به راه همکارش می گذارد .



                  خاطرات همسر خلبان نعمتی

                  از فرزند دوستم " پیمان فولادوند " خواهش کرده بودم در صورت امکان یکی دو تا خاطره از همسر این خلبان قهرمان برای خوانندگان سایت دریافت نماید . وی این محبت رو فرموده و برایم تهیه نمود . آن چه در ذیل می خوانید خاطرات همسر سروان نعمتی است :

                  گم شدن با شاگرد ...

                  سروان زارع نعمتی برای همسرش تعریف می کنه ... در یکی از پرواز های آموزشی که داشتم قرار بود شاگرد جوانم برای آخرین پروازش چک بشه . به عبارتی برای پرواز مستقل ( سولو ) آخرین آزمایش انجام گیرد . ما با یک فروند هواپیمای اف - ۵ بی راهی مناطق جنوب کشور شدیم . همون طور که می دونی در جنوب درختان نخل و باتلاق های عمیق فراوان است . بعد از مدتی پرواز به دلیل خرابی سیستم های ناوبری و خرابی هوا ، گم می شویم . شاگرد جوان به دلیل بی تجربگی مضطرب شده و می پرسد ما الان کجاییم ؟ چه کار باید بکنیم ؟

                  در همین اثنا متوجه می شویم چند فروند هواپیمای میگ عراقی ما رو شناسایی نموده و دنبال ما راهی هستند . با حفظ خونسردی سریع به سمت زمین شیرجه رفته و تقریبآ هم سطح زمین ارتفاع رو نگه داشته و به پرواز ادامه دادیم . به دلیل این که زیر پامون باتلاق و درخت نخل وجود داشت ، بلند ترین درخت رو ملاک قرار داده و در همون وضعیت ارتفاع پائین پرواز می نمودیم . پرنده ها از این که می دیدند پرنده ای اهنین و بزرگ آرامش آن ها رو به هم زده است وحشت زده فرار می کردند . در همین شرایط شاگرد گفت استاد بنزین تمام کردیم !!

                  من برای این که خلبان جدید روحیه خود رو از دست ندهد به وی گفتم نه عزیزم ..بنزین به اندازه کافی داریم !! شاگرد که نمی توانست اضطراب خود رو پنهان نماید پرسید پس چرا عقربه های جلوی من باک ها رو خالی نشان می دهند ؟ به دروغ پاسخ دادم عقربه های جلوی تو مشکل دارند . ولی خودم تعجب می کردم چگونه هواپیما بدون بنزین در حال پرواز است !! هر لحظه انتظار استال هواپیما رو داشتم . به هر حال با تمام مشکلات و سختی ها هواپیما رو در همون ارتفاع پائین به پایگاه برگرداندیم ! وقتی شاگرد جوان متوجه شد بنزین نداشتیم و من به دروغ به او گفته ام اشکال از نشانه گر های توست پای هواپیما روی اسفالت داغ غش کرد !!

                  خاطره ای دیگر ...

                  در همون اوایلی که هنوز رسمآ جنگ آغاز نشده بود . در پایگاه وحدتی که بودیم صبح ها صدای غرش هواپیماهای شکاری بیشتر از گذشته شده بود . یه روز از همسرم دلیل این سرو صداهای غیر طبیعی رو پرسیدم . گفت نگران نباش دارند موتور هواپیما ها رو چک می کنند . پرسیدم مگر خبری است ؟ گفت نه هیچ خبر خاص نیست ... بر فرض هم خبری باشد پس ما چه کاره ایم ؟ حتی با وجودی که تقاضای بازنشستگی داده بود ، اما با دیدن شرایط مرزها آن را پس گرفته بود . و من خوشحالم و همیشه خدا رو شکر می کنم که همسرم این طوری رفت ... آبروی همه ما رو خرید و رفت .. یادمه در همون روزها یک روز ازش پرسیدم ما به لطف خدا دوتا بچه داریم . اگه یه روز بر نگردی چی به این بچه ها بگم ؟ در پاسخ به من گفت : اگر روزی برنگشتم یا من رو اعدام کردند .. تو سرت رو بالا بگیر و افتخار کن ... هم تو و هم بچه ها .. و یادت باشه من هیچوقت مردم بی گناه دشمن رو نمی کشم . و فقط اهداف نظامی دشمن رو بمبارون می نمایم ....

                  منبع:http://oldpilot.blogfa.com

                  نکته:دوستان گرامی مقاله ای که در بالا ملاحظه فرمودید گزیده ای بود از زندگی یکی از جان بر کفان نیروی هوایی که سالیان زیادی است که خانواده خود را چشم انتظار نگاه داشته است.به امید روزی که این خلبان در آغوش خانواده خود جای گیرد و ملت ایران به داشتن چنین شیرمردانی افتخار کند.


                  برگرفته از سایت :
                  مکان : پایگاه چهارم هوایی زمان : یک هفته قبل از جنگ زندگی در پایگاه زیبا و گسترده " وحدتی " همچون گذشته ادامه دارد . پرسنل پایگاه از گرمای سوزان آخر تابستان کلافه اند . همه سعی می کنند هر چه زود تر خود رو به دفتر یا منزل رسانده تا با سرمای دلنشین کولر گازی خستگی و حرارت ناشی از تابش آفتاب را کاهش دهند . برای همین روز ها کمتر کسی را می شود در خیابان های قشنگ پایگاه دید . صدای غرش جت های جنگنده برای ساکنین خانه های سازمانی امری عادی است . درختان سرسبز و سر به فلک کشده جلوه ای خاص به این محیط نظامی بخشیده است . در مدخل ورودی پایگاه ، تابلویی سفیدرنگی که روی آن تعداد روز های سپری شده از آخرین سانحه هوایی پایگاه درج شده نظر هر بیننده را به خود جلب می نماید . سروان خلبان " زارع نعمتی " همانند سایر عقابان تیز پرواز اغلب روزها در کابین دونفره هواپیمای شکاری اف - ۵ به شاگردان خود مشق پرواز می دهد . سروان نعمتی جز افسران خلبانی است که پیش از انقلاب اسلامی برای طی دوره آموزش خلبانی به ایالت متحده آمریکا اعزام شده بود . او همانند سایر همکاران اش ابتدا آموزش پیشرفته زبان انگلیسی را در پایگاه هوایی " لک لند " واقع در شهر " سان آن تینیو " ایالت " تگزاس " گذارنده و پس از فارغ التحصیل شدن برای فراگیری علوم هوانوردی به دانشگاه پرواز " کلمبوس " واقع در ایالت " آریزونا " می رود . وی به خوبی تمام مراحل اموزشی اش را پشت سر گذاشته و زمانی که به تنهایی بدون استاد خلبان اولین پرواز مستقل ( سلو ) را با هواپیمای جت آموزشی " تی - ۳۸ " انجام داده و با مهارت در فرودگاه نظامی فرود می آید ، با استقبال همکلاسی ها و استاتید خلبان مواجه شده که ره آورد آن پاشیدن سطلی آّب بر روی او بود . اینجا بود که افسر خلبان شجاع ایرانی با خودش عهد می بندد این هنر و مهارت اش را برای دفاع از کشور عزیز ایران به کار ببرد . منازل سازمانی پایگاه .... قبل از جنگ : صبح زود اتوموبیل پاترول آبی رنگ نیروی هوایی از ساختمان دیسپچ عملیات به سوی منازل سازمانی حرکت کرده و در مقابل منزل سروان زارع نعمتی متوقف می شود . افسر خلبان با لباس پرواز مرتب سر ساعت مقرر از منزل خارج گشته و به آرامی سعی می کند در منزل را طوری ببندد که خانواده بیدار نشوند . وی روز قبل از طریق فرمانده گردان پروازی مطلع شده بود که پرواز امروز ، آموزشی نیست . بلکه به همراه تیمی دیگر با هواپیمای مسلح به سوی مرز های غربی کشور پرواز داشته و احتمال درگیری با دشمنان بعثی عراق محتمل است . سایر خلبانان به همراه نفرات کابین عقب یکایک وارد ساختمان بریفینگ می شوند . خلبان جوان با مشاهده فرمانده پایگاه که خود از افسران خلبان قدیمی است ، پی به اهمیت ماموریت خود می برد . سالن کنفرانس عملیات .. صبح زود تمام خلبانان با وقار خاصی وارد سالن شده و بر روی صندلی ها می نشینند . ابتدا فرمانده پایگاه پشت تریبون قرار گرفته و ضمن تشکر از نظم و انضباط پرسنل در باره وضعیت استراتژیک کشور سخنرانی می نماید . او در این نشست به خلبانان حاضر متذکر می شود که اخیرآ تحرکاتی از سوی همسایه غربی ما " عراق " مشاهده شده است . طبق اعلام ستاد فرماندهی و گزارش خلبانان جنگنده ای که در گشت های هوایی مشاهده نموده اند ، لشگر مکانیزه بعثیون متشکل از تانک های پیشرفته و نیروهای پیاده نظام که با حمایت جنگنده های خود پشتیبانی می شوند به سوی مرزهای مقدس ایران در حرکت اند . احتمال عبور از مرز ها پیش بینی می شود . و همچنان که شکاری های آن ها در این روز ها به خاک ما تجاوز کرده است ، عبور لشگر دور از انتظار نیست . البته خوب می دانم که شما دلاور مردان به همراه سایر تیزپروازان پایگاه های دیگر جواب دندان شکنی به متجاوزان داده اید . حال در این ماموریت شما موظف هستید در صورت مشاهده عبور تانک ها به خاک ایران ، به عمق عراق وارد شده و از پشت خط مواسلاتی آن ها را در هم کوبید . بعد از سخنرانی فرمانده پایگاه و اشاره به وضعیت خاص مرزها ، فرمانده گردان به اتفاق لیدر تیم ، آخرین نکات علمی و پروازی و نقشه مسیر بازنگری می شود . در ادامه لیدر تیم پروازی بر روی وایت برد موقعیت ها را ترسیم نموده و بعد از آرزوی موفقیت از تمام خلبانان می خواهد تا ثانیه شمار های ساعت های خود را با همدیگر میزان نمایند . از سوی دیگر در رمپ پرواز هواپیما ها با دقت بازرسی شده و مهمات مربوطه بارگیری ( لانچ ) شده اند . متخصصین سر ساعت مقرر ، قفل های مهمات ( پین ها ) را که به وسیله نوار قرمز رنگی مشخص شده اند از هواپیما جدا می نمایند . خلبانان بعد از پایان کنفرانس تجهیزات مربوط به لباس پرواز را ( جی سوت ، ماسک ، چتر نجات و ... ) را به کمک درجه دار متخصص به تن می کنند . و دقایقی بعد هریک به سوی هواپیماهای خود می روند . تمام شکاری ها سر ساعت تعین شده با هماهنگی برج مراقبت موتور ها رو روشن می نمایند . پرواز به سوی مرزها ... گروه هواپیماهای شکاری با آرایش خاص به ترتیب پشت سر هم در رمپ پرواز به حرکت در می آیند . تابش طلوع آفتاب بر سکان هواپیما های اف - ۵ جلوه ای خاص به باند پرواز بخشیده است . متخصصان با غرور هر کدام هواپیمای خود را با چشم تعقیب می نمایند . ابتدا لیدر گروه به پرواز در می آید .. پشت سر او هواپیمای شماره دو ... شماره سه ... الی آخر به آسمان پر می گشایند . مسیر زیاد طولانی نیست . آن ها با مشاهده قوای دشمن در لب مرز کشور که در حال وارد شدن به خاک ایران بودند ، خیلی راحت از مرز گذشته و در خاک عراق اقدام به بمباران عقبه دشمن می نمایند . بعد از انجام ماموریت که خیلی سریع و کوبنده انجام گرفته بود با هماهنگی با لیدر به خاک کشور بر می گردند . در مراجعت سروان نعمتی با تعجب می بیند آتش فراوانی از درون خاک ایران به سوی مرکب او شلیک می شوند ! از طریق بی سیم موقعیت رو به لیدر اطلاع می دهد . فرمانده گروه اعلام می نماید این ها تانک های متجاوز عراقی هستند که آتش گشوده اند !! سروان نعمتی با خونسردی ضمن مانور های چرخشی ( لوپ زدن ) خود را از تیر رس آتش دشمن بعثی نجات می دهد . بعد از دقایقی پرندگان تیز پرواز نیروی هوایی یکایک بر باند فرودگاه پایگاه وحدتی فرود می آیند . هواپیماها داخل آشیانه های مخصوص ( شیلتر ) پارک می شوند . خلبانان شجاع با همون نظمی که سوار شده بودند ، از مرکب خویش پیاده شده و با خودرو به ساختمان عملیات برگشتند . آن ها مجددآ وارد سالن کنفرانس شده تا نقاط قوت و ضعف ماموریت را بررسی نمایند . اما این بار در جمع مدعوین سالن چهره روحانی پایگاه به چشم می خورد . حاج آقا که از طریق بی سیم در جریان شلیک به یک فروند هواپیما شده بود ، می پرسد آیا خلبان مربوطه سالم برگشته است یا خیر ؟ وقتی به او سروان نعمتی رو نشان می دهند ... به سوی وی رفته و با زدن دست به پشت این افسر شجاع مهارت او را تحسین می نماید . ماموریت برون مرزی ....بیست و هفتم شهریور ۱۳۵۹ در پی دست درازی های پراکنده جنگنده بمب افکن های شکاری عراقی ها در داخل خاک ایران ، به خلبانان پایگاه وحدتی ماموریت داده می شود برای پاسخ به متجاوزان عمل متقابل صورت پذیرد . دیگر برای همه عقابان تیز پرواز نیروی هوایی مسلم شده بود که جنگی سخت در پیش رو خواهند داشت . در همین تاریخ صبح یک فروند شکاری اف - ۵ در خاک عراق مورد اصابت موشک های پیشرفته قرار گرفته و خلبان آن بعد از پرش از هواپیما در حالی که زخمی بود در اسارت دشمن در می آید . سروان نعمتی خیلی از این موضوع ناراحت بود . او تصمیم گرفته بود در پرواز بعد از ظهر خود به خاک دشمن ، تلافی این ضربه را در اورد . حس عجیبی داشت . آتش انتقام بد جوری وی را آزار می داد . نعمتی که به دلیل مشکلات خانوادگی قبل از متشنج شدن اوضاع مرزهای کشور تقاضای بازنشستگی داده بود ، بعد از مشاهده لشکر مکانیزه دشمن که قدم به خاک وطن گذاشته اند ، به ستاد مراجعه نموده و استعفای خویش را پس می گیرد. پرواز بی بازگشت .... همان روز بعد از ظهر سروان نعمتی پرواز برون مرزی دارد . او هرگز فکرش را نمی کند که کشورش چهار روز دیگر درگیر جنگ تحمیلی خواهد شد . وی یک ساعت قبل از ساعت پرواز در عملیات حضور می یابد . احساس عجیبی نسبت به این پرواز دارد . مخصوصآ که یکی از دوستان صمیمی او امروز به اسارت در آمده است . بعد از شرکت در سالن کنفرانس و آشنایی دقیق نسبت به ماموریت خود ، به کمک بچه ها تجهیزات پروازی اش را به تن نموده و با ماشین دیسپچ عملیات به رمپ پرواز می رود . هوا خیلی گرم است . بچه های خدمات زمینی هواپیمای اف - ۵ لانچ شده را آماده کرده اند . هواپیمای شکاری به دلیل پارک بودن در آشیانه های مخصوص ( شیلتر ) از تابش سوزناک آفتاب در امان ماده است . خلبان ابتدا گشتی به دور هواپیمای خود می زند . و سپس از پله های سفید رنگ فلزی وارد کابین می شود . هواپیما همچون رخش آماده به نظر می رسد. زارع نعمتی که به عنوان معلم خلبان سال ها شاگردان زیادی را تربیت نموده است .. به تمام جزئیات مرکب آهنین خود آگاه است . وی بعد از تماس با برج پایگاه وحدتی اجازه روشن کردن موتور هواپیما رو می گیرد . بعد از گذشت از روی خاک پرافتخار وطن ، طبق دستوز پروازی برای ممانعت از حمله دشمن تا دندان مسلح که به سوی ایران راهی شده بودند و برخی از ادوات نظامی آن ها مرز های بین المللی را نادیده گرفته و تجاوز آشکار خود را آغاز نموده بودند وارد عراق شده و با شدت تمام مواضع دشمن بعثی رو در هم می شکند . در مراجعت با آتش سنگین موشک های پدافند عراق مواجه می شود . سروان نعمتی سعی می کند تمام مهارت خویش را با مانور دادن های پی در پی به کار برده تا از برخورد آتش آن ها در امان باشد . هواپیمای اف - ۵ همچون مومی در دست معلم خلبان ایرانی در فضای عراق در حال انجام انواع مانور هاست . سروان جوان یک چشم اش به صفحه آلات دقیق کابین است و چشم دیگرش به آتش شدید پدافند زمینی است . در حالی که فاصله چندانی با مرز ایران نداشت ، در یک لحظه هواپیمای او آماج گلوله آتشین می شود . سروان زارع نعمتی که کنترل هواپیما رو از دست داده است . تمام تلاش خود رو برای در اختیار گرفتن فرامین به کار می برد . اما وقتی متوجه می شود که دیگه هیچ گونه کنترلی بر مرکب آهنین اش ندارد .و آتش هر لحظه بیشتر می شود. با زدن دگمه چتر نجات از هواپیما به بیرون می پرد . وقتی چشم می گشاید خود را بر روی تخت بیمارستانی در عراق می بیند . اون خلبانی که صبح به اسارت در آمده بود ، برای لحظاتی چهره دوست و همکار خودش رو در بیمارستان می بیند . و دیگر تا پایان دوران جنگ هشت ساله هیچ نشانی از سروان زارع نعمتی نمی یابد . این خلبان آخرین مشاهدات خود را بعد از آزادی در اختیار خانواده چشم به راه همکارش می گذارد . خاطرات همسر خلبان نعمتی از فرزند دوستم " پیمان فولادوند " خواهش کرده بودم در صورت امکان یکی دو تا خاطره از همسر این خلبان قهرمان برای خوانندگان سایت دریافت نماید . وی این محبت رو فرموده و برایم تهیه نمود . آن چه در ذیل می خوانید خاطرات همسر سروان نعمتی است : گم شدن با شاگرد ... سروان زارع نعمتی برای همسرش تعریف می کنه ... در یکی از پرواز های آموزشی که داشتم قرار بود شاگرد جوانم برای آخرین پروازش چک بشه . به عبارتی برای پرواز مستقل ( سولو ) آخرین آزمایش انجام گیرد . ما با یک فروند هواپیمای اف - ۵ بی راهی مناطق جنوب کشور شدیم . همون طور که می دونی در جنوب درختان نخل و باتلاق های عمیق فراوان است . بعد از مدتی پرواز به دلیل خرابی سیستم های ناوبری و خرابی هوا ، گم می شویم . شاگرد جوان به دلیل بی تجربگی مضطرب شده و می پرسد ما الان کجاییم ؟ چه کار باید بکنیم ؟ در همین اثنا متوجه می شویم چند فروند هواپیمای میگ عراقی ما رو شناسایی نموده و دنبال ما راهی هستند . با حفظ خونسردی سریع به سمت زمین شیرجه رفته و تقریبآ هم سطح زمین ارتفاع رو نگه داشته و به پرواز ادامه دادیم . به دلیل این که زیر پامون باتلاق و درخت نخل وجود داشت ، بلند ترین درخت رو ملاک قرار داده و در همون وضعیت ارتفاع پائین پرواز می نمودیم . پرنده ها از این که می دیدند پرنده ای اهنین و بزرگ آرامش آن ها رو به هم زده است وحشت زده فرار می کردند . در همین شرایط شاگرد گفت استاد بنزین تمام کردیم !! من برای این که خلبان جدید روحیه خود رو از دست ندهد به وی گفتم نه عزیزم ..بنزین به اندازه کافی داریم !! شاگرد که نمی توانست اضطراب خود رو پنهان نماید پرسید پس چرا عقربه های جلوی من باک ها رو خالی نشان می دهند ؟ به دروغ پاسخ دادم عقربه های جلوی تو مشکل دارند . ولی خودم تعجب می کردم چگونه هواپیما بدون بنزین در حال پرواز است !! هر لحظه انتظار استال هواپیما رو داشتم . به هر حال با تمام مشکلات و سختی ها هواپیما رو در همون ارتفاع پائین به پایگاه برگرداندیم ! وقتی شاگرد جوان متوجه شد بنزین نداشتیم و من به دروغ به او گفته ام اشکال از نشانه گر های توست پای هواپیما روی اسفالت داغ غش کرد !! خاطره ای دیگر ... در همون اوایلی که هنوز رسمآ جنگ آغاز نشده بود . در پایگاه وحدتی که بودیم صبح ها صدای غرش هواپیماهای شکاری بیشتر از گذشته شده بود . یه روز از همسرم دلیل این سرو صداهای غیر طبیعی رو پرسیدم . گفت نگران نباش دارند موتور هواپیما ها رو چک می کنند . پرسیدم مگر خبری است ؟ گفت نه هیچ خبر خاص نیست ... بر فرض هم خبری باشد پس ما چه کاره ایم ؟ حتی با وجودی که تقاضای بازنشستگی داده بود ، اما با دیدن شرایط مرزها آن را پس گرفته بود . و من خوشحالم و همیشه خدا رو شکر می کنم که همسرم این طوری رفت ... آبروی همه ما رو خرید و رفت .. یادمه در همون روزها یک روز ازش پرسیدم ما به لطف خدا دوتا بچه داریم . اگه یه روز بر نگردی چی به این بچه ها بگم ؟ در پاسخ به من گفت : اگر روزی برنگشتم یا من رو اعدام کردند .. تو سرت رو بالا بگیر و افتخار کن ... هم تو و هم بچه ها .. و یادت باشه من هیچوقت مردم بی گناه دشمن رو نمی کشم . و فقط اهداف نظامی دشمن رو بمبارون می نمایم .... منبع: http://oldpilot.blogfa.com نکته:دوستان گرامی مقاله ای که در بالا ملاحظه فرمودید گزیده ای بود از زندگی یکی از جان بر کفان نیروی هوایی که سالیان زیادی است که خانواده خود را چشم انتظار نگاه داشته است.به امید روزی که این خلبان در آغوش خانواده خود جای گیرد و ملت ایران به داشتن چنین شیرمردانی افتخار کند.
                  یاری اندر کس نمی​بینیم یاران را چه شد
                  دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد

                  شهر یاران بود و خاک مهربانان این دیار
                  مهربانی کی سر آمد شهریاران را چه شد

                  نظر

                  • شهرام
                    عضو عادی
                    • Jan 2011
                    • 113

                    #264
                    توضیح مختصری در مورد بمبهای الکترومغناطیسی[بمبهای نسل جدید];بمب الکترو مغناطیسی در واقع چیزی نیست جز یک شار مغناطیسی فوق العاده نیرومند که با گسیل امواج پر قدرت [shf]سوپر فرکانسهای با طول موج بالاتر از ده گیگاهرتز موسوم به مایکروویو پر قدرت که هر گونه دستگاههای الکتریکی واقع در محدوده عمل خود را در یک باند گسترده فلج می نماید.روزی را تصور کنید که در یک شهر معمولی و در یک زمان تمام دستگاههای الکتریکی روشن و در حال کارناگهان سوخته و از کار بیفتد و تمام دستگاههای خاموش نیز در ان واحد روشن شده و در کسری از ثانیه بسوزند .در چنین شهری پس از انفجار بمب الکترومغناطیسی بر فراز شهر ,در کسری از ثانیه تا دو میلیارد وات انرژی الکتریکی کلیه سیستمهای مخابراتی و رادیویی را از کار بیندازد و برق شهر قطع می شود مدار الکتریکی همه رایانه ها می سوزد تمام باطریها و خازنها منفجر می شود .لامپ تصویر همه تلویزیونها و مانیتورها خاموش یا روشن می شود و می سوزد همه موتورهای الکتریکی با اخرین دور ,همه و همه از کار می افتند ,سیستمهای گرمایشی و سر مازایی و پمپهای اب و حتی ساعتهای مچی از کار می افتد و شهر بدون الکتریسیته ,موتور,مخابرات,حرکت کاملا فلج می شود و همه این اتفاقات با سرعت نور پس از انفجار بمب الکترومغناطیسی در حوزه میدان مغناطیسی اتفاق می افتد. بمب الکترومغناطیسی چیزی نیست جز یک مدار ساده نوسان ساز که از یک سیم پیچ و یک خازن و یک باطری تشکیل شده است. در مدارLCیک فرکانس میرا تولید می گردد که اگر یک کلید قطع و وصل به ان اضافه کنیم بسته به قدرت فرکانس سازی یک فرکانس رادیویی خواهیم داشت. هر چند مدار الکترونیکی قابلیت تولید فرکانس در محدوده های مختلف را داراست لیکن نیاز به یک مدار طبقه تقویت نیز دارد تا قدرت فرستندگی ان افزایش یابد و با قرار دادن یک تقویت کننده ترانزیستوری و با افزایش طبقات ترانزیستوری متعدد قدرت فرستندگی را بسیار بالا برده و اما, این بخش الکترومغناطیسی بمب الکتریکی می باشد در حالیکه این بمب مانند بمبهای دیگر دارای واحد انفجاری می باشد این قسمت یک بمب کلاسیک و عادی است در واقع بخش اصلی یک لوله تو خالی است که حکم هسته سیم پیچ رادارد و در داخل این هسته مواد منفجره و چاشنی الکتریکی قرار دارد که درست در لحظه انفجار بمب مدار الکتریکی بکار می افتد و میدان مغناطیسی حاصل از کارکرد مدار الکتریکی در یک میدان انفجاری قرار می گیرد و انفجار میدان الکتریکی رخ می دهد و در اخر اینکه این بمب قبل از رسیدن به زمین در ارتفاع معین منفجر می شود.
                    هیچ کدام از ما ,همه چیز را در اختیار نداریم پس به هم نیازمندیم.برای بر اوردن نیازهایمان, باید به ادب میدان دهیم.[ارد بزرگ]

                    نظر

                    • Captain Nemo
                      مدیر
                      • Dec 2010
                      • 2934

                      #265























                      یاری اندر کس نمی​بینیم یاران را چه شد
                      دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد

                      شهر یاران بود و خاک مهربانان این دیار
                      مهربانی کی سر آمد شهریاران را چه شد

                      نظر

                      • Captain Nemo
                        مدیر
                        • Dec 2010
                        • 2934

                        #266
                        دو تصویر از بمب الکترومغناطیسی :





                        یاری اندر کس نمی​بینیم یاران را چه شد
                        دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد

                        شهر یاران بود و خاک مهربانان این دیار
                        مهربانی کی سر آمد شهریاران را چه شد

                        نظر

                        • مجيد رادمنش
                          مدیر (6)
                          • Oct 2010
                          • 4902

                          #267
                          بسم رب الشهداء والصدیقین


                          شهدا را به خاک نسپاریم ، به یاد بسپاریم


                          هفته دفاع مقدس یادآور هشت سال حماسه و ایثار دلاورمردان عرصه جهاد و شهادت ،


                          مردان مَرد ، شهیدان والامقامی چون همّت ، باکری ، زینُ الدّین ،


                          چمران ، بروجردی ، متوسّلیان ، باقری ، جهان آرا ، بصیر ، ...


                          ایثار جانبازان گرانقدر و حرّیّت آزادگان سرافراز ،


                          در لحظات پایانی هفته بر کاپتان عزیز و تمامی مردان بی ادعا،


                          به جا مانده از قافله ایثار و شهادت گرامی باد.
                          آخرین ویرایش توسط مجيد رادمنش؛ 2011/09/29, 01:13.
                          یـــــاد خــــــدا آرامش بخش دلهــــــاست ..... کجایند مردان بی ادعـــــــا

                          نظر

                          • سپه
                            كاربر فعال
                            • Dec 2010
                            • 790

                            #268
                            در اصل توسط CAPTAIN NEMO پست شده است
                            بمب جنسي، سلاح جديد ارتش امريكا


                            بر اساس گزارش تعدادي از مورخان، بمب "الكساندر كبير" در اصل يك بمب جنسي بوده است كه قرنها پيش مورد استفاده قرار گرفت. يك قرن پيش از آن نيز در نبرد "ترموپيل"كه حوادث آن اخيرا در فيلم سينمايي 300 به تصوير كشيده شده است و به نبرد تاريخي گروهي اندك از سپاه يونان با ارتش ايران ميپردازد، استفاده از بمبهاي جنسي گزارش گرديده است.


                            منبع: http://www.bashgah.net/pages-16144.h
                            اقا این قسمت دیگه اخرشه
                            ا طلا عاتی راجع بهش ندارین

                            ا
                            هرچه مطابق میل وارزوهای باطنی ماست ، به نظر ما حقیقت محض میرسد

                            نظر

                            • مجيد رادمنش
                              مدیر (6)
                              • Oct 2010
                              • 4902

                              #269
                              شکست حصر آبادان

                              آبادان و خرمشهر؛ علمداران مقاومت که امروز در گوشه تنهایی اند


                              مردمان خرمشهر و آبادان بعد از جنگ در کنج دیوارهای زخمی، سختیها را به جان خریدند؛ سوختن و ساختن در شهرشان را به آوارگی در شهرهای دیگر ترجیح دادند، اما کو عزمی که این مقاومت برای حفظ «مقاومت» را پاس بدارد؟



                              هر خانه ای را که در بزنی، قاب عکس یک یا چند شهید را بر دیوارهایی که بوی کهنگی میدهد، میبینی؛ وقتی سراغ صاحب خانه ها میروی بسیار با محبت هستند اما دلشکسته. چهره مردان و زنان این شهر، نخلهای سربریده و شط، خانه های خالی و جای گلوله ها روی دیوارهای شهر همه و همه هشت سال جنگ بی امان در خرمشهر و آبادان را فریاد میزند؛ 23 سال از پایان تجاوز صدام به ایران میگذرد اما خرمشهر و آبادان به عنوان پایتخت های مقاومت، هنوز به وضعیت پیش از جنگ نیز بازنگشته اند، چه رسد به پیشرفت.



                              مردمانی را در این شهرها می بینی که وقتی آتش جنگ خوابید، دوباره دستها را به زانوها زدند تا دوباره خانه هایی که گلوله خشم دشمن ویران کرده بود را بنا کنند، تا دوباره در خاک بذر همت و مقاومت بکارند؛ تا در خاک حتی در کنج دیوارهای زخمی رشه کنند و سختیها را به جان خریدند؛ اما دست محبتی که بر شانه های خسته از جنگ بنشیند و خداقوتی بگوید، نبود.



                              بعضی هاشان تحمل دیدن آبادان و خرمشهر ویران را نداشتند و رفتند، اما خیلی هاشان سوختن و ساختن در شهرشان را به زندگی در شهرهای دیگر ترجیح دادند و مانند هشت سال دفاع مقدس، مقاومت کردند؛ آنها در کوچه پس کوچه هایی که هنوز معطر به عطر خون شهیدی است، فقط مقاومت را می بینند، مقاومت را و سکوت میکنند. وقتی غریبه ای به شهر وارد میشود، دوستش میدارند، منتظرند تا کسی از راه برسد و رونق را به کوچه و خیابانهایشان برگرداند.



                              آبادان، یادآور روزهایی ست که مردم ایستادند به نمازهای جمعه ای که به امامت مرحوم آیتالله جمی، برگزار میشد و صدام میگفت تا زمانی که صدای اقامه نماز جمعه از این شهر به گوش میرسد، یعنی آبادان سقوط نکرده است و حالا امروز صدام نابود شده و هنوز صدای آیت الله جمی در مصلی نماز جمعه به گوش میرسد.



                              گلزار شهدا، آخر دنیای این شهر است؛ گلزاری که شهدایش پیام نورانی امام خمینی (ره) مبنی بر اینکه «حصر آبادان باید شکسته شود» را بر سینه هایشان فشردند و بر دل تاریک دشمن تاختند؛ این گلزار شاید تنها یادمان دفاع مقدس باشد؛ شاید تنها جایی باشد که نشانی از مقاومت است. ساختمان آموزش و پرورش این شهر در دوم مهر ماه 1359 توسط متجاوزان بمباران شد، اما هیچ اثری از بزرگداشت 30 کارمند این ساختمان مشاهده نمیشود.



                              آیا کسی هست پاسخ بدهد مگر آبادان کم شهید دارد که نام کوچه هایش را فرعی یک و دو .... میگذارید؟ آیا کسی هست پاسخ بدهد چرا باید در میدانهای اصلی شهر مقاومت، مجسمه ای از ماهی و میگو و قهوه دان خودنمایی کند؟



                              کسانی که مدعی هستید، گلزار شهدا باید ساماندهی شود، چرا با برداشتن تصاویر شهدا از روی مزارشان دلهای شکسته یادگاران را بیش از این داغدار میکنند؟



                              چرا با یک سهل انگاری تعویض سنگ مزارها، در گذاشتن سنگ مزاری که نشانی برای پدران و مادران شهداست، آنها را در بهشتی که تنها مأمن آرامش است، آواره میکنید؛ گلزاری که شهیدانش از شهرهای کشورمان چیده شدند.



                              دو سوم شهر ایثار و مقاومت خرمشهر از سال 59 به مدت 566 روز به دست رژیم بعث عراق سقوط کرد؛ قرار بود عراق سه روزه کل خرمشهر را به تصرف در آورد، پس از 45 روز مقاومت نیروهای سپاه، ارتش و مردم خرمشهر، این شهر آزاد شد و کام امت ایران را شیرین کرد و ای کاش به دنبال این شیرینی، هیچ وقت تلخی کامی نبود.



                              چرا باید مردم این شهرها رفاه نسبی خود را قربانی موازی کاری، عدم صلاحیت مدیریت و نظارت مسئولان کنند؟! چرا مردم مقاوم این شهرها قربانی گزارشات اشتباه برخی مسئولان به رده بالاها باشند و هنوز آب شرب یا حتی آب سالم به لوله های خانه هایشان سلامی نکرده باشد؟!



                              شاید در طول یک سال گذشته اخباری با عناوین، غلظت کم سابقه گرد و خاک، وضعیت قرمز زیست محیطی در آبادان و خرمشهر، شهری با حداقل امکانات تفریحی و خدماتی، سبزی فروش خرمشهری که مدرکش لیسانس مدیریت بازرگانی است، آب آشامیدنی نامناسب و ناسالم، وضعیت فاجعه بار گذرگاه های عمومی اعم از خیابانها و پیادهروها، ساخت و سازهای نیمه کاره و مستهلک که نشان از هرز رفت بیت المال است، سوء مدیریت مدیران شهری و استانی در به سرانجام رساندن پروژه های عمرانی، روان بودن فاضلاب شهری در سطح کوچه و خیابان، ساماندهی ناصحیح گلزار شهدای آبادان با بیش از چهار هزار شهید ـ که قاعدتا باید نماد سربلندی و افتخار باشد، نامگذاری کوچه، خیابان و میادین شهر به نامهایی که نه تنها نامی از شهدا در آنها نیست بلکه هیچ نشانی از ارزشهای دفاع مقدس را نمیتوان در آنها یافت، از جمله تیترهایی بوده که فقط برای پایتخت مقاومت نوشته شده اما چقدر به اینها پاسخ داده شده است؟!



                              شهرهای آبادان و خرمشهر روزی بهترین پناهگاه برای افراد جویای کار به شمار میرفتند، امروز به دلیل بی توجهی در سرمایه گذاری جدی، جزو شهرهای با نرخ بیکاری بالا در سطح منطقه محسوب میشوند؛ به طوری که در حال حاضر بیکاری به مهمترین دغدغه جوانان این دو شهر تبدیل شده است که گاهی آنها را وادار میکند شهرهایی را که عشق از دیوارهایش موج میزد را به بهایی اندک بفروشند و به شهرهای دیگر و شاید کشورهای دیگر مهاجرت کنند.



                              نباید گذاشت مقاومت در میان همه این مشکلات رنگ ببازد؛ نباید گذاشت کوچه های خرمشهر که هنوز رد پای ایثار بر سینه اش ثبت شده است، قسی القلب شوند؛ نباید گذاشت برخی بداندیشان، کم کاری مدیران و مسئولان را به گردن نظام اسلامی بیندازند در حالی که شخص رهبر معظم انقلاب اسلامی، بارها و بارها و در مقاطع گوناگون بر لزوم پیگیری مشکلات ساکنین این مناطق تأکید کرده و شخصاً پیگیر مراحل بازسازی بوده اند و حتی در جایی فرموده اند «معلوم میشود خرمشهر خیلی کمبود دارد؛ باید ساخته شود، این شهر را زنده کنید؟ این مهمتر از برپایی مراسم است».



                              یـــــاد خــــــدا آرامش بخش دلهــــــاست ..... کجایند مردان بی ادعـــــــا

                              نظر

                              • Captain Nemo
                                مدیر
                                • Dec 2010
                                • 2934

                                #270
                                مجید خان
                                با سلام
                                ضمن تشکر از شما و حسن توجهتان نسبت به این تاپیک
                                تنها کاری که از بنده حقیر بر می اید یاد آوری و زنده نگهداشتن یاد شهیدان و خاطرات 8 سال جنگ تحمیلی در این دنیای مجازی میباشد .
                                به امید رسیدن به روزهایی بهتر از امروز برای همه
                                موفق باشید .
                                یاری اندر کس نمی​بینیم یاران را چه شد
                                دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد

                                شهر یاران بود و خاک مهربانان این دیار
                                مهربانی کی سر آمد شهریاران را چه شد

                                نظر

                                در حال کار...
                                X