**** افسانه تامکت ****

Collapse
X
 
  • زمان
  • نمایش
Clear All
new posts
  • Captain Nemo
    مدیر
    • Dec 2010
    • 2933

    #1006
    شهدا شرمنده ایم














































    یاری اندر کس نمی​بینیم یاران را چه شد
    دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد

    شهر یاران بود و خاک مهربانان این دیار
    مهربانی کی سر آمد شهریاران را چه شد

    نظر

    • Captain Nemo
      مدیر
      • Dec 2010
      • 2933

      #1007
      شکستن ديوار صوتي


      براي توضيح درباره آنچه هنگام شکستن ديوار صوتي روي مي دهد ابتدا بايد به صوت به چشم موجي با سرعت انتشار محدود نگاه کرد.
      همه شما با اثرات ناشي از محدود و نسبتا کم بودن سرعت صوت آشنايي داريد بازتاب صدا در کوه تاخير زماني در شنيدن صداي بلندگوهايي
      که يک چيز را پخش مي کنند و شنيدن صداي رعد پس از ديدن برق .

      در سطح دريا و دماي 22درجه امواج صوتي با سرعت 345متر بر ثانيه يا 1240کيلومتر در ساعت منتشر مي شوند.
      هر چه دما و فشار کاهش يابد سرعت صوت کم مي شود به طوري که براي هواپيمايي در ارتفاع 35هزار پايي - جايي که دما 54- درجه است
      سرعت صوت به 295متر در ثانيه يا 1060کيلومتر در ساعت مي رسد.

      حالا يک منبع صوتي را تصور کنيد که يک پالس در ثانيه در فضا پخش مي کند.
      اين پالسها را مي توان به صورت پوسته هاي کروي از هواي پرفشار که با سرعت صوت بزرگ مي شوند و صوت را منتشر مي کنند
      تصور کرد (درست مانند دايره هاي ايجاد شده در سطح آب پس از پرتاب يک سنگ) به اين کره ها جبهه هاي موج مي گوييم .
      اگر چشمه ساکن باشد اين کره ها مانند دايره هاي آب هم مرکز خواهند بود اما اگر منبع شروع به حرکت کند اين کره ها را در جهت
      حرکتش جابه جا خواهد کرد.

      به طوري که فاصله کره ها از هم در يک طرف (در جهت حرکت) کمتر و در طرف مقابل بيشتر خواهد شد.
      (با رسم شکل اين مطلب را خواهيد ديد). مقدار اين جابه جايي بستگي به سرعت منبع نسبت به سرعت انتشار صوت دارد.

      هر چه سرعت منبع بيشتر باشد به جبهه هاي موجي که در هر لحظه توليد مي کند نزديکتر شده و بنابراين فاصله جبهه ها در
      مقابل منبع کمتر و کمتر مي شود، تا اين که در سرعت صوت منبع به موج صوتي خود مي رسد و با آن حرکت مي کند.

      به طوري که جبهه هاي کروي امواج توليد شده همگي مقابل منبع انباشته مي شوند.
      (مثل حلقه هاي تودرتو با شعاعهاي مختلف که در يک نقطه بر هم مماسند).
      از نظر فيزيکي جبهه هاي موج نشاندهنده تغييرات فشار هوا هستند و همين تغييرات فشار است که گوش ما آن را به صورت صدا مي شنود.






      حالا تصور کنيد همه اين جبهه هاي موج پرفشار جلوي يک هواپيما که با سرعتي در آستانه سرعت صوت حرکت مي کند جمع شود.
      در اين صورت جبهه ها همديگر را تقويت مي کنند و يک موج فشار با دامنه بسيار زياد تشکيل مي دهند.

      اين موج نيروي مقاومت هوا را زياد مي کند و باعث کاهش نيروي بالابر و دشواري کنترل هواپيما مي شود.
      وقتي سرعت هواپيما با افزايش توان از سرعت صوت پيشي مي گيرد از اين سد و ديوار صوتي عبور مي کند و به اصطلاح ديوار صوتي را مي شکند.
      در اين حالت موج دامنه تشکيل شده که به آن shock wave گفته مي شود در هوا منتشر مي شود و به زمين مي رسد.
      شدت موج رسيده به زمين به ارتفاع هواپيما و اندازه آن بستگي دارد.

      اگر هواپيما به قدر کافي به زمين نزديک باشد موج فشار مي تواند آنقدر قوي باشد که باعث شکستن شيشه ها تخريب ساختمان هاي سست و
      يا کاهش شنوايي افراد شود.
      شکستن ديوار صوتي يا گذشتن از سرعت صوت اولين بار در 14اکتبر 1947 و به وسيله چاک بيگر خلبان نيروي هوايي امريکا با هواپيماي -X1 که
      به همين منظور ساخته شده بود اتفاق افتاد.
      امروزه بيشتر هواپيماهاي جنگنده براحتي از سرعت صوت مي گذرند به طوري که سرعت بعضي مانند SR71 به 3600کيلومتر در ساعت 3برابر سرعت
      صوت مي رسد. این تصوير به شما امکان مي دهد که اين پديده صوتي را ببينيد!
      اين تصوير که به وسيله جان گي در جولاي 1999 گرفته شده است ، يک فروند هواپيماي F18 هورنت را در حال عبور از ديوار صوتي بر فراز
      اقيانوس آرام نشان مي دهد.
      اشتباه نکنيد. ابرسفيد رنگ صدا نيست .

      در اطراف بالهاي هواپيما بخصوص در شرايط پرواز صوتي مناطق کم فشار فراواني ايجاد مي شود اگر هوا بخار آب زياد داشته باشد
      فشار هواي پايين آب موجود در هوا را متراکم مي کند و باعث ايجاد ابري از بخار در اطراف آن مي شود.
      وقتي هواپيما از ديوار صوتي عبور مي کند هوا به طور موضعي با shock wave آشفته و بخار ناپديد مي شود.
      جان گي عکس را در لحظه اي که صداي غرش را شنيد درست پيش از ناپديدشدن ابر گرفته است .

      لحظه شکستن دیوار صوتی و عبور جت از سرعت صوت :




      شاید در تصاویر هواپیماهای در حال گذر از دیوار صوتی هاله ای سفید رنگ را در اطراف هواپیما مشاهده کرده باشید.
      در هنگام گذر از دیوار صوتی اگر هواپیما نزدیک به زمین و در محیطی مرطوب با درصد بخار آب زیاد باشد بخار آب هوا در اثر امواج
      ضربه ای فشرده شده و ابر سفیدی را برای چند ثانیه پدید می آورند که همان هاله سفید رنگ قابل روئیت در تصاویر است.

      صوت در شرایط عادی (دما، فشار و … معمولی) در سطح دریا دارای سرعتی معادل ۳۳۲ متر بر ثانیه یا ۱,۱۹۵ کیلومتر بر ساعت
      می باشد که این سرعت با افزایش ارتفاع و کاهش فشار و تراکم هوا کاهش یافته و در ارتفاعات بالاتر صوت فواصل را با
      سرعت کمتری می پیماید.

      این مسئله بدین صورت است که صوت همانطور که می دانیم از طریق ضربات ملکول های هوا به یکدیگر و انتقال انرژی آن ها
      فضا را طی می کند و هرچه تعداد مولکول ها در یک حجم معین بیشتر باشند انتقال انرژی زودتر صورت پذیرفته و صوت با
      سرعت بیشتری انتقال می یابد چنانکه سرعت صوت در مایعات بیشتر از هوا و در جامدات بسیار بیشتر از مایعات و هوا و
      معادل ۶۰۰۰ کیلومتر بر ساعت است.

      پس در نتیجه افزایش ارتفاع تعداد ملکول ها در یک حجم معین کاهش یافته و صوت با سرعت کمتری فضا را می پیماید.

      دیوار صوتی شیئی فیزیکی و قابل روئیت نیست بلکه به دلیل اینکه گذشتن از سرعت صوت نیازمند توان بسیار بالای
      موتور و آیرودینامیک بسیار خوب می باشد این حد را یک مانع برای رسیدن به سرعت های
      بالاتر دانسته و از آن به نام دیوار صوتی یاد می کنند.




      برای درک بهتر مطلب، وقتی که سنگی در آب انداخته می شود موج های در آب به وجود می آیند که به سمت خارج در حال حرکتند.
      این امواج نتیجه افزایش سرعت یا اعمال نیرو به لایه ای از ملکول های آب است که قادر به انتقال به لایه های دیگر نیز می باشد و
      امواج ضربه ای نیز همان امواج درون آب هستند با این تفاوت که آن ها در سیالی دیگر به جای آب به نام هوا تشکیل می شوند
      .





      امواج ضربه ای توسط هواپیما در سرعت صوت بسیار قدرتمند می باشند
      چنانکه در صورت پرواز هواپیما نزدیک به زمین و گذر آن از دیوار صوتی امواج ضربه ای با منتهای قدرت به اجسام زمینی مانند
      شیشه های منازل و ساختمانها برخورد نموده و باعث شکستن آن ها می شود یا حتی اگر شخصی در معرض امواج ضربه ای
      به طور مستقیم قرار گیرد احتمال از دست دادن شنوایی و پاره شدن پرده گوش بسیار است.

      از امواج ضربه ای در بمب ها و تسلیحات دیگر نیز استفاده می شود.


      بمب ها با یک افزایش دما و فشار ناگهانی در لایه هایی از هوا امواج ضربه ای به وجود آورده که از طریق هوا انتقال یافته و
      باعث شکستن شیشه ها و تخریب دیوار ها نیز می شود.
      اگر شخصی در فاصله ای نسبتاً نزدیک در فضایی تهی از هوا و خلاء حتی نزدیک یک بمب ده تنی ایستاده باشد بر فرض
      منفجر کردن بمب آسیبی به وی نخواهد رسید چون هوایی برای انتقال امواج ضربه ای وجود ندارد.






      به دلیل تولید امواج ضربه ای در سرعت های حدود سرعت صوت خلبانان سعی می کنند فقط مدت کوتاهی در
      چنین سرعت هایی ترانسونیک پرواز کرده و به زودی از دیوار صوتی گذر کنند چون پرواز در این سرعت ها نیروی
      بسیار زیاد موتور در نیتجه افزایش فوق العاده میزان مصرف سوخت را در پی دارد.

      اما حال ببینیم صدایی انفجار مانند که در هنگام شکستن دیوار صوتی تولید می شود نتیجه چیست.
      امواج حاصله از حرکت هواپیما یا صدای تولید شده در اثر حرکت هر بار در سرعت های زیر سرعت صوت از هواپیما دور شده و
      به گوش شنونده می رسد.
      اما با رسیدن هواپیما به سرعت صوت این صداها دیگر فرصت دور شدن از هواپیما را نداشته و کلاً در جلوی هواپیما جمع می شوند.


      با گذر از سرعت صوت صدایی چند ده برابر شده از حرکت هواپیما با هم به گوش شنونده می رسد که مانند
      یک انفجار شدید یا صدای رعد و برقی بسیار قدرتمند می باشد.


      یاری اندر کس نمی​بینیم یاران را چه شد
      دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد

      شهر یاران بود و خاک مهربانان این دیار
      مهربانی کی سر آمد شهریاران را چه شد

      نظر

      • ampour
        عضو فعال
        • May 2013
        • 1306

        #1008
        سلام کاپیتان عزیز

        تاپیک قشنگ و پرباری است

        چند روز پیش کانال من و تو در خصوص تسلیحات ایالات متحده برنامه ای پخش میکرد

        اشاره شد به اف22 رابتور




        لینک ذیل به تمام زبانهای دنیا درخصوص اف22
        چو عضوی به درد آورد روزگار - L-)دگرعضوهارانماندقرار

        نظر

        • ampour
          عضو فعال
          • May 2013
          • 1306

          #1009
          Lockheed Martin F-22 Raptor
          Aircraft model
          The Lockheed Martin/Boeing F-22 Raptor is a single-seat, twin-engine fifth-generation supermaneuverable fighter aircraft that uses stealth technology. Wikipedia
          Top speed: 1,498 mph (2,410 km/h)
          Wingspan: 44' (14 m)
          Length: 62' (19 m)
          Introduced: December 15, 2005
          Engine type: Pratt & Whitney F119


          این هم اف35
          چو عضوی به درد آورد روزگار - L-)دگرعضوهارانماندقرار

          نظر

          • ampour
            عضو فعال
            • May 2013
            • 1306

            #1010
            عکس جالب از خلبان جت جنگی در حال پرواز با کلاه مارک ناسا - زیباترین صحنه های پرواز خلبانان جت جنگی

            چو عضوی به درد آورد روزگار - L-)دگرعضوهارانماندقرار

            نظر

            • ampour
              عضو فعال
              • May 2013
              • 1306

              #1011
              در آبان 1350 شرکت گرومن نخستین تماس خود را با نیروی هوایی شاهنشاهی ایران برقرار نمود که به دنبال آن ، در اسفند ماه همان سال فرمانده وقت نیروی هوایی ، ارتشبد حسن طوفانیان برای اطلاع از چند و چون پروژه در جریان محرمانه ترین اطلاعات قرار گرفت. وی به عنوان مشاور نظامی شاه، معاونت وزارت جنگ و ریاست سازمان صنایع نظامی را نیز بر عهده داشت. با اعلام نتایج سفر به شاه، وی نیز تمایل خود به خرید جنگنده F-14 را اعلام داشت.
              چو عضوی به درد آورد روزگار - L-)دگرعضوهارانماندقرار

              نظر

              • FENCER
                عضو فعال
                • Jul 2025
                • 601

                #1012
                در اصل توسط ampour پست شده است View Post
                سلام کاپیتان عزیز

                تاپیک قشنگ و پرباری است
                کاپیتان خدا صبر بده داداش ، غم آخرت باشه
                اشکال نداره تا بوده همین بوده؛ یه تاپیک نو میزنی جبران میشه
                :D:D:D
                شخصیت مرد سرنوشت اوست

                نظر

                • ampour
                  عضو فعال
                  • May 2013
                  • 1306

                  #1013
                  در اصل توسط CAPTAIN NEMO پست شده است
                  کاپیتان عزیز سلام
                  فکر میکنم من اشکالات زیادی دارم و یکی از بزرگترین اشکالات و نقطه ضعف های من احترام گذاشتن بیش از حد به دیگرانه
                  همیشه توسط دوستانم مورد مواخذه قرار میگیرم و گوشزد میکنند که در دنیای مجازی ..........................................
                  اگه پست های منو در سایر تاپیک ها دنبال کرده باشی با تمام دوستان راست وحسینی برخورد کردم . هیچ موقع اطلاعات و سطح فکری و فرهنگی خودمو به رخ دیگران نکشیدم و .............................. اما کاپیتان عزیز دوستانی هستند که حتی یک معادله یک مجهولی را نمیتوانند حل کنند چه برسه به تحلیل و ............................
                  در تالارهای گفتگو (سایت خودمون یا همسایه یا ...........................) مطالب خیلی ها رو دنبال کردی . درسته؟ علیرغم اینکه در دنیای مجازی خیلی از مسایل واقعی نیستند اما براحتی از طرز نگارش و بکارگیری لغات و جمله بندی میتوان به سطح علمی و فرهنگی و تربیت خانوادگی و ................................ افراد پی برد .
                  سادگی امثال من نمیتواند سرپوشی باشد برای عقده ها و کمبود ها و ......................................... برخی از دوستان
                  کاپیتان عزیز - گفتید که از شهرمون زیاد نمیدانید . اگر از خانواده محترمتان سئوال کنید قطعا بشما خواهند گفت که اصالت و فرهنگ و سطح علمی و سواد و تربیت و ......... در این شهر از چه جایگاهی برخورداره .............................. البته به مولا قسم قصد تحقیر و کوچک شمردن هیچیک از هموطنان عزیزم .... رو ندارم . اما منظورم برای همشهری های خونگرم خودم کاملاً واضحه ..................................
                  چو عضوی به درد آورد روزگار - L-)دگرعضوهارانماندقرار

                  نظر

                  • Captain Nemo
                    مدیر
                    • Dec 2010
                    • 2933

                    #1014
                    خانم علیپور عزیز ...
                    همکار پالایشگاهی ...
                    همشهری عزیز ...

                    یک شکلک تعجب در جواب جناب فنسر .... این همه توضیح ...
                    والا من از پست های شما ناراحت نشدم و دلیلی هم نداشت ناراحت بشم که به شما برخورده و این چنین ناراحت شده اید..

                    بنده اگر جسارتی شد همین جا عذر خواهی میکنم ... به خدا منظوری نداشتم از این پست که ما را اینطور متهم نمودید و دادگاهی شدیم ...
                    دیگه حرفی ندارم بزنم ... نه در این تاپیک و نه در دیگر تاپیک ها ... پستی هم نمیزنم ...
                    کلا من آدم نفهمی هستم ... راست میگویید ... نه از آبادان چیزی میدانم و نه از ... بگذریم ...
                    موفق باشید ...
                    یاری اندر کس نمی​بینیم یاران را چه شد
                    دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد

                    شهر یاران بود و خاک مهربانان این دیار
                    مهربانی کی سر آمد شهریاران را چه شد

                    نظر

                    • ZORRO
                      عضو جدید
                      • Jun 2012
                      • 62

                      #1015
                      بازگشت پیکر 92 شهید دفاع مقدس به کشور





                      ورود پیکرهای شهدای تفحص شده در خاک عراق به کشور ،از طریق مرز شلمچه به آغوش کشور بازگشت.




                      آخرین ویرایش توسط ZORRO؛ 2013/09/11, 22:39.
                      [COLOR="#FF0000"][B]خوبی تنها سرمایه گزاری است که شکست ندارد .[/B][/COLOR]

                      نظر

                      • ampour
                        عضو فعال
                        • May 2013
                        • 1306

                        #1016
                        در اصل توسط CAPTAIN NEMO پست شده است View Post
                        خانم علیپور عزیز ...
                        همکار پالایشگاهی ...
                        همشهری عزیز ...

                        یک شکلک تعجب در جواب جناب فنسر .... این همه توضیح ...
                        والا من از پست های شما ناراحت نشدم و دلیلی هم نداشت ناراحت بشم که به شما برخورده و این چنین ناراحت شده اید..

                        بنده اگر جسارتی شد همین جا عذر خواهی میکنم ... به خدا منظوری نداشتم از این پست که ما را اینطور متهم نمودید و دادگاهی شدیم ...
                        دیگه حرفی ندارم بزنم ... نه در این تاپیک و نه در دیگر تاپیک ها ... پستی هم نمیزنم ...
                        کلا من آدم نفهمی هستم ... راست میگویید ... نه از آبادان چیزی میدانم و نه از ... بگذریم ...
                        موفق باشید ...
                        کاپیتان عزیز مجددا سلام
                        فکر میکنم سوء تفاهم شده
                        داداش گلم من که در تک تک جملاتم از آبادان خودمون گفتم
                        پس چرا فکر کردی منظورم خدایی نکرده شما بودی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
                        حالا حق دارم با سر برم تو دیوار ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
                        اینقدر واضح !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
                        وقتی میگم از خانواده محترمتان سئوال کنید !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
                        محتاطانه سخن گفتم که برخی دوستان فکر نکنند ..........................................
                        فقط یک مثال میزنم
                        در زمان قدیم یا همان زمان شاه آبادانی ها وقتی میخواستند ............................. میگفتند مگه طرف ...................................
                        خب اگه واقعیت ها را بنویسم اونوقت دوستان محترم مثلاً آذری باید مراجعه کنند به تاریخ
                        در هر صورت من از شما عذرخواهی میکنم و شما همشهری عزیز همیشه نزد ما از جایگاه والایی برخورداری .......................
                        سرفرصت از 233 مقاله علمی تخصصی خودم در زمینه نفت گاز و پتروشیمی چند نمونه را برایت ارسال میکنم .........................
                        اون موقع شاید نظرت عوض شد و بین همشهری ها اون تفاوتی که ازش حرف میزنم برایت ثابت شد
                        مخلصیم کاپیتان - امشب بخاطر باخت اس تق لال شاد بودم اما .................................
                        چو عضوی به درد آورد روزگار - L-)دگرعضوهارانماندقرار

                        نظر

                        • ampour
                          عضو فعال
                          • May 2013
                          • 1306

                          #1017
                          در اصل توسط CAPTAIN NEMO پست شده است
                          سلام

                          بنده باز هم از حضور شما عذر خواهی می نمایم ...
                          گهگاهی سوء تفاهم میشه ...
                          همشهری های ما تاج سر ما هستند ...

                          برای شما آرزوی موفقیت و سلامتی دارم .
                          منتظر مقاله ها و نوشته های شما هستیم .......
                          سلام بر کاپیتان عزیز
                          بقول دوست خوبمان درشبندر چش مایی
                          برد پرسپولیس عزیز مبارک
                          یک سئوال : دیشب برنامه 11 سپتامیر میدیدم
                          12 سال پیش شیطون بزرگ برای حفاظت از آسمان نیویورک از جنگنده های اف 15 استفاده کرد
                          اگر حالا هم بخواد اینکار رو بکنه از اف 22 راپتور یا اف 35 استفاده میکنه یا اف 16 و ................................. ارجحیت داره ؟ ......................
                          ممنون
                          درخصوص مقاله هام هم چشم
                          البته فقط در اداره فناوری اطلاعات و ارتباطات اداره خودمون رتبه پنجم ............................... یه پاداش کوچولو هم ...........................
                          در بین سایر پالایشی ها جایگاهی نداشته
                          آرزوی سلامتی و پیروزی برای شما و بخصوص خانواده اصیل آبادانی و محترمتان را ازدرگاه ایزدمنان خواستارم . کا
                          چو عضوی به درد آورد روزگار - L-)دگرعضوهارانماندقرار

                          نظر

                          • Captain Nemo
                            مدیر
                            • Dec 2010
                            • 2933

                            #1018
                            در اصل توسط ampour پست شده است View Post
                            سلام بر کاپیتان عزیز
                            بقول دوست خوبمان درشبندر چش مایی
                            برد پرسپولیس عزیز مبارک
                            یک سئوال : دیشب برنامه 11 سپتامیر میدیدم
                            12 سال پیش شیطون بزرگ برای حفاظت از آسمان نیویورک از جنگنده های اف 15 استفاده کرد
                            اگر حالا هم بخواد اینکار رو بکنه از اف 22 راپتور یا اف 35 استفاده میکنه یا اف 16 و ................................. ارجحیت داره ؟ ......................
                            ممنون
                            درخصوص مقاله هام هم چشم
                            البته فقط در اداره فناوری اطلاعات و ارتباطات اداره خودمون رتبه پنجم ............................... یه پاداش کوچولو هم ...........................
                            در بین سایر پالایشی ها جایگاهی نداشته
                            آرزوی سلامتی و پیروزی برای شما و بخصوص خانواده اصیل آبادانی و محترمتان را ازدرگاه ایزدمنان خواستارم . کا
                            شما لطف دارید ... زنده باشید ...

                            من خبر از بازی ندارم ... خواب بودم ... مبارک باشه برای همه پرسپولیسی ها ...

                            در مورد سوالتون هم خیلی خیلی تخصصی هست ...
                            فقط جهت اطلاع شما اف-15 ستون فقرات نیروی هوایی آمریکا را تشکیل میدهد و تا سال 2030 ظاهرا در خدمت هستند ...
                            اف-22 و اف-35 الان هنوز عملیاتی نیستند در نیروی هوایی آمریکا ... یعنی به تولید انبوه نرسیده اند ...

                            بیشتر جنبه برتری تکنولوژی دارند ... یک جورایی پوز زنی در رقابت با روسیه هست ...
                            هنوز هم در هیچ جنگی شرکت نکرده اند تا معلوم بشه چکاره هستند ...

                            اف-16 هم بیشتر پشتیبان اف-15 هست و یک سرو گردن پایین تر از اف-15 میباشد .
                            گرچه ماموریت ها و عملکردشون با هم تفاوت داره ... اف-15 حکم شکاری مولتی رول را داره
                            و جنگنده بمب افکن هست .

                            اف-15 شاهکار صنعت هوایی آمریکاست ...

                            این نکته را مد نظر داشته باشید که حفاظت از شهر ها بیشتر بر عهده پدافند و سیستم های موشکی میباشد تا جنگنده ها ...
                            بهترین سیستم پدافند موشکی آمریکا پاتریوت هست و روسیه هم اس -300 که دیدید امریکایی ها بر سر دادن این سیستم به
                            ایران و سوریه چه بلوایی به پا کردند ...

                            منتظر مقالات شما هستیم ...

                            در ضمن قبلا هم گفتم ما اصالتا آبادانی نیستیم ولی خب آبادان یک جورایی موطن ما محسوب میشه ...
                            برای شما و خانواده محترمتان هم آرزوی سلامتی و سعادتمندی دارم .
                            یاری اندر کس نمی​بینیم یاران را چه شد
                            دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد

                            شهر یاران بود و خاک مهربانان این دیار
                            مهربانی کی سر آمد شهریاران را چه شد

                            نظر

                            • Captain Nemo
                              مدیر
                              • Dec 2010
                              • 2933

                              #1019
                              هفته دفاع مقدس گرامی باد

                              یاری اندر کس نمی​بینیم یاران را چه شد
                              دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد

                              شهر یاران بود و خاک مهربانان این دیار
                              مهربانی کی سر آمد شهریاران را چه شد

                              نظر

                              • Captain Nemo
                                مدیر
                                • Dec 2010
                                • 2933

                                #1020
                                مادر شهید 12 ساله: هفته دفاع مقدس به یاد ما می افتید؟


                                پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

                                آغاز سال تحصیلی و هفته دفاع مقدس، یادآور بسیاری از کودکانی است که با کلاس ها و مدارس بمبارن شده مواجه شدند و به جای قلم تفنگ
                                به دست گرفتند، تا ما در سایه امنیت به تحصیل و کار و زندگی بپردازیم.


                                به گزارش مهر، هفته دفاع مقدس برای همه یاد روزهایی است که مردم میهن اسلامیمان با سلاح ایمان خود توانستند مقابل عظیم ترین قدرتهای
                                جهان بایستند و هرساله همه و همه تلاش می کنند به نوعی در یادآوری این روزهای پرغرور سهیم باشند.


                                زنگ تلفن به صدا در می آید؛ بنا بر پیگیری های قبلی شماره تلفن مادر شهیدی را به من می دهند که گویا مادر جوانترین شهید استان البرز است،
                                سعی می کنم کمی اطلاعات به دست آورم و بعد با مادر شهید تماس بگیرم با یک جستجو متوجه می شوم که فرزند دلبندش در سن 12 سالگی
                                به شهادت رسیده و گویا نابغه دوران خود بوده است تلفن را بر می دارم و تماس می گیرم بعد از چند بوق صدای زنی خسته و مسن را می شنوم
                                خودم را معرفی می کنم و قرار ملاقاتی ترتیب می دهم، قرار ملاقاتمان ساعت 11 صبح روز بعد است بعد از تشکر خداحافظی می کنم، این روزها شهر
                                پر از تراکت ها و پلاکاردهای دفاع مقدس شده سر هر چهارراهی عکسهای از شهدا را می توان دید،
                                تلوزیون که روشن می کنیم تصاویر جنگ را نشان می دهد، تصاویر، گواهی بر رشادت ها و از جان گذشتگی افرادی است که با ما نسبتی نداشتند
                                ولی برای امنیت ما از جان خود گذشتند تا با خون خود از ارزش های حاکم بر جامعه دفاع کنند.





                                شهید پناهی هنگام آموزش نظامی


                                صداقت چیزی است که در این دوران در حال رخت بر بستن و رفتن است ولی صداقت و فلسفه شهادت، پیوندی ناگسستنی دارند که هر کدام بدون
                                دیگری معنا ندارد. وقتی عمیق به مسئله شهادت فکر کنیم قطعا به این نتیجه خواهیم رسید که شهدا با پشت کردن به وابستگی، سبکبال به سوی
                                خدا شتافته اند و به راستی که هر کسی لیاقت این افتخار بزرگ را نخواهد داشت.



                                امروز، فردای دیروز است به ساعتم نگاه می کنم کم کم وقت رفتن به خانه شهیدی است که دیروز از مادرش وقت گرفته ام، کاغذ و قلم بر می دارم و
                                به راه می افتم وقتی به کوچه شان نزدیک می شوم چند کودک و نوجوان در حال بازی هستند از کنارشان که رد می شوم با خود فکر می کنم
                                که فرزند شهید این مادری که هم اکنون به دیدارش می روم هنگام شهادت هم سن و سال این بچه ها بود که اینجا در حال بازی هستند،
                                چه بر او گذشته که لحظات خوب بازی با هم سن و سال های خود را که هیچ کودک و نوجوانی حاضر نیست با چیزی عوض کند به حضور در جبهه ترجیح داده است.






                                شهید رضا پناهی در جمع هم رزمانش

                                به پلاک های منازل نگاه می کنم دقیقا انتهای کوچه پلاک 184 است زنگ در را می زنم و بعد از گذشت چند دقیقه ای صدای پایی می آید که درحال پایین
                                آمدن از پله هاست در را که باز می کند، در قاب در تصویر زنی ظاهر می شود با چادری رنگی، شکسته به نظر می رسد، خود را معرفی می کنم و
                                با گرمی به داخل منزل راهنماییم می کند وقتی وارد حیات می شوم اولین حسی که به سراغم می آید این است که چقدر او تنهاست، در گوشه ایوان
                                تکه فرش کهنه ای پهن است که احتمالا هنگام غروب روی این فرش می نشیند صدایی نیست، چند پله بالا می روم و روبروی من اتاق کوچکی است
                                که مادر شهید با دست آنجا را نشان می دهد وارد اتاق که می شوم گوشه اتاق شبیه سقاخانه ای کوچکی به نظر می رسد سقاخانه ای که مردم
                                برای حاجت روا شدن در آن شمع روشن می کنند ولی تفاوت این با آن در این است که از شمع خبری نیست پر است از عکس های شهید که گویا مادر
                                با این عکسها حاجت می گیرد و هر روز آنها را گردگیری می کند چون اثری از گرد و غبار بر روی آن نیست، در حال تماشای عکس ها و فضای اتاق هستم
                                که متوجه حضور مادر می شوم با سینی ای از چای وارد می شود و می نشیند خوش آمد می گوید حال عجیبی دارم سوالی یادم نمی آید که از او بپرسم
                                در حال نگاه کردن به او هستم که خودش شروع می کند.






                                خانه شهید رضا پناهی

                                هفته دفاع مقدس که می شود به یاد ما می افتید؟ سوالش کوهی از شرمندگی بر سرم می ریزد جوابی ندارم ولی خیلی سریع خودش موضوع
                                را عوض می کند و از شهید می گوید.
                                مادر شهید رضا پناهی جوانترین شهید استان البرز گفت: وقتی جنگ شروع شد رضا 11 ساله بود ویژگی رضا که او را از دیگر هم سن و سالهایش
                                جدا می کرد فهم و درک او از جنگ و جبهه بود خیلی بیشتر از سن خودش می فهمید، یک روز که از مدرسه به خانه آمد گفت می خواهم به جبهه
                                برم اولش جدی نگرفتیم ولی وقتی متوجه شدیم هدفش رفتن است سعی کردیم که او را منصرف کنیم به او گفتیم که تو کوچکی و در آنجا دست و
                                پا گیر خواهی شد بگذار کمی بزرگتر که شدی آن وقت برو، در جواب حرفمان گفت "که به شما ثابت خواهم کرد که اگر از نظر جسمی کوچک هستم
                                ولی قدرت این را دارم که در جبهه علیه دشمنان بجنگم.."






                                شهید رضا پناهی هنگام اعزام به جبهه

                                مادر شهید پناهی در ادامه گفت: پدرش نیز به خاطر سن کمش راضی نبود که رضا به جبهه برود چند مدتی گذشت و علاقه رضا به رفتن به جبهه بیشتر و
                                بیشتر می شد دیگر به همه ما ثابت شده بود که رضا در صدد رفتن است یک روز به من گفت می توانم بروم ولی رضایت قلبی شما و پدر برایم خیلی
                                مهم است من نیز به پدرش این حرف رضا را منتقل کردم وقتی شنید بی درنگ گفت راضیم به رضای خدا، فردای آن روز به رضا گفتم که پدرت راضی
                                شده که به جبهه بروی از خوشحالی در پوست خود نمی گنجید در چشم بر هم زدنی رفت و کاغذ و قلم را آورد تا برایش رضایت نامه بنویسم وقتی
                                که خواستم رضایت نامه را بنویسم سرم را رو به آسمان گرفتم و گفتم خدایا من چیزی ندارم که در راه تو ببخشم رضا را به پیشگاهت هدیه می کنم.
                                در ادامه مادر شهید تاکید کرد: روز بعد به مدرسه رضا رفتم تا اجازه او را از مدیر مدرسه نیز بگیرم مدیر رو به من کرد و گفت "بالاخره کار خودش را کرد
                                می دانستم که به هدفش می رسد" رضایت نامه ها را در دست داشت و با افتخار به سمت پایگاه بسیج محله که محل ثبت نام و اعزام به جبهه
                                بود رفتیم در ابتدا به خاطر سن و سال کمش گفتند که نمی شود اعزام شود ولی با سماجتی که رضا به خرج داد فرم اعزام را گرفت و بعد از نوشتن
                                اطلاعات فرم را تحویل برادران بسیجی داد، روز اعزام که فرا رسید 1000 نفری حضور داشتند رضا کوچکترین عضو این 1000 نفر بود وقتی خواست
                                سوار ماشین شود، جلویش را گرفتند، خودم را از میان جمعیت به آنان رساندم و به برادر بسیجی گفتم سد راهش نشوید ما تمام تلاشمان
                                را کردیم موفق نشدیم، گفت اگر از این سد هم عبور کند به قرارگاه که برسد آنجا دیگر اجازه نخواهند داد که عبور کند و برش می گردانند، گفتم
                                بگذارید برود راهش ندادند، برمی گردد. برادر بسیجی خودش را کنار کشید و با علامت دست به رضا گفت که سوار ماشین شود رضا رفت و با
                                سماجتی که داشت مطمئن شدم از سد قرارگاه نیز عبور خواهد کرد.






                                روز اعزام شهید رضا پناهی به جبهه

                                وی در ادامه اظهار داشت: همیشه آرزویم بود که محل شهادت رضا را از نزدیک ببینم خدا یاری کرد و به منطقه رفتیم و از نزدیک با هم رزمانش دیدن کردیم
                                بعد از بازدید از محل شهادت رضا با فرمانده گردانشان دید و بازدیدی داشتیم که برایمان از روزی گفت که رضا را در قرار گاه دیده است.
                                گفت به او خبر دادند که فرد کم سن و سالی برای اعزام به خط آمده و اصرار دارد که در قرارگاه نماند و اعزام شود فرمانده گردانشان گفت به بچه ها گفتم
                                بگوید بیاید ببینم چه می گوید، رضا در برخورد اول با فرمانده قرارگاه می گوید که آمده که به میهن خود خدمت کند و اصلا قصد برگشتن ندارد فرمانده
                                نیز وقتی با اصرارهای رضا مواجه می شود چاره ای جز تسلیم شدن در مقابل اصرارهای رضا ندارد و می گوید که بماند.


                                مادر شهید خاطر نشان کرد: در دید و بازدیدی که با هم رزمان رضا داشتم از خاطراتش برایم می گفتند، یکی از هم رزمانش می گفت وقتی فصل زمستان
                                شروع شده بود لباس گرم بین رزمندگان پخش می شد ولی هیچ کدام از لباس ها اندازه رضا نبودند کوچکترین سایز را برایش آوردیم ولی باز آستین
                                لباس را چند بار تا زدیم که اندازه رضا شود، یکی دیگر از هم رزمانش به او "لقب کوچک مرد بزرگ" داده بود، یکی دیگر تعریف کرد که چون قدش نمی رسید
                                صندوق مهمات را زیر پای خود می گذاشت تا بیرون از سنگر را ببیند، یکی دیگر از هم رزمانش که در لحظه شهادت در کنار او بوده از شهادتش
                                می گوید، " رضا در سنگر بود داشتیم با هم صحبت می کردیم روز قبل عکسی گرفته بود از جیبش بیرون آورد و پشتش را امضا کرد و به من داد و گفت این
                                را بعد از شهادتم به مادرم بده، برای چند لحظه ای برای کاری از سنگر بیرون آمدم و به سنگر دیگری رفتم وقتی وارد سنگر دیگر شدم صدای مهیب انفجاری
                                همه جا را فرا گرفت چند لحظه ای گذشت تا به خود آمدم وقتی از سنگر بیرون آمدم متوجه شدم که خمپاره به سنگری اصابت کرده که رضا در آنجا بود و من
                                چند لحظه پیش آنجا را ترک کرده بودم به طرف سنگر دویدم و پیکر رضا را غرق در خون دیدم..."






                                تشییع پیکر شهید رضا پناهی

                                به اینجا که می رسم ادامه تهیه گزارش برایم سخت است از مادر شهید می خواهم که از لحظه ای بگوید که خبر شهادت رضا را شنیده است.


                                مادر رضا گفت:
                                نزدیک عید بود حس می کردم که مهمانی بزرگی در پیش دارم ولی دلشوره ای نیز همرا این حس در من در حال جوش و خروش بود یک روز که در
                                حیات منزل مشغول کار کردن بودم در را زدند در را که باز کردم یکی از آشنایان بود گفت می خواهم همراه من به بیمارستان بیایی کمی ناخوش
                                احوال هستم و می خواهم که شما من را همراهی کنید ولی به چهره من نگاه نمی کرد گویی که توان نگاه کردن ندارد به او گفتم چیزی شده؟
                                گفت نه فقط با من به بیمارستان بیا و دیگر طاقت نیاورد و صورتش خیس اشک شد متوجه شدم که رضا به شهادت رسیده است بی اختیار جیغی
                                کشیدم پدر رضا که در نزدیکی منزل بود سراسیمه خود را به منزل رساند و همسایه ها نیز جمع شده بودند پدرش به من نزدیک شد و گفت
                                یادت هست که برایم تعریف کردی که به خدا چه گفته ای وقتی که رضایتنامه رضا را می نوشتی " گفتی من چیزی ندارم که به پیشگاهت
                                تقدیم کنم و رضا را هدیه می کنم" حال با جیغ زدن و بی تابی کردن یعنی اینکه می خواهی هدیه را از خدا پس بگیری مگر می شود هدیه را پس گرفت؟
                                این حرف پدر رضا آرامشی به من داد که از آن پس دیگر بی تابی نکردم و اگر بی تاب و دلتنگ می شوم در خلوت گریه میکنم.






                                مادر شهید رضا پناهی

                                وقتی به اینجای صحبت هایش می رسد نمی تواند خود را کنترل کند و گریه می کند و بریده بریده می گوید وقتی دلگیر می شوم گریه می کنم دلم برای
                                رضا تنگ شده، در این حال من نیز به یاد کسانی می افتم که دوستشان دارم و یک لحظه به این می اندیشم که نباشند چه بر من خواهد گذشت، اشک
                                در چشمانم حلقه می زند بی اختیار اشک میریزم و دلتنگی را در نگاههای مادری میبینم که سالهاست تنهایی با او مانوس شده و یاد فرزندش در خلوت
                                تنهایی همراه با هق هق و اشک همیشه کمی او را تسلی داده است.


                                به راستی چه زیباست که اگر دلمان تنگ می شود و اشکی میریزیم دلیل زیبایی و پر معنایی مانند عشق داشته باشد عشق به کسانی که دوستشان داریم.
                                آنقدر شنیدنی ها هست که بیتابانه دلم می خواهد بدانم ولی اشک های مادر رضا اجازه نمی دهد که ادامه دهم بعد از اینکه آرام تر می شود از او تشکر
                                میکنم و دیگر به خود اجازه نمی دهم که خاطر او را متلاطم کنم از او خداحافظی میکنم و از خانه بیرون می آیم و با خود فکر میکنم که مانند رضاها زیاد بودند
                                که این دنیا ظرفیت این را نداشت که آنان را در خود جای دهد با رفتنشان درسهای بزرگی به ما داده اند و مانند مادر رضاهای زیادی وجود دارد که در تنهایی
                                به سر میبرند و تنها بهانه دیدنشان فقط هفته دفاع مقدس نیست....







                                یاری اندر کس نمی​بینیم یاران را چه شد
                                دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد

                                شهر یاران بود و خاک مهربانان این دیار
                                مهربانی کی سر آمد شهریاران را چه شد

                                نظر

                                در حال کار...
                                X