پاسخ : جک بگیم ... بخندیم
غضنفر يه پنگوئن رو تو خيابون پيدا ميکنه مي بردش به پاسگاه کلانتري
به افسره ميگه : اينو چيکارش کنم ؟ افسره ميگه بايد ببريش باغ وحش...
چند ساعت بعد افسره تو خيابون مي بينه همون يارو با پنگوئنه دست تو دست
هم دارن راه ميرن ، ميگه : اه ! نبرديش باغ وحش ؟
غضنفر ميگه : چرا ،بردمش باغ وحش ،حالا هم دارم ميبرمش سينما
=====================
يک روز دو تا آبادانی واسه هم خالی می بستند . اولی میگه : ما یه کوه
کنار خونه مون داریم که هر وقت می گیم حمید . دو سه بار میگه حمید….
حمید…. حمید….دومی میگه : این که چیزی نیست . ما یه کوه داریم کنار خونه
مون که هر وقت می گیم حمید . میگه : کدوم حمید؟
.
غضنفر يه پنگوئن رو تو خيابون پيدا ميکنه مي بردش به پاسگاه کلانتري
به افسره ميگه : اينو چيکارش کنم ؟ افسره ميگه بايد ببريش باغ وحش...
چند ساعت بعد افسره تو خيابون مي بينه همون يارو با پنگوئنه دست تو دست
هم دارن راه ميرن ، ميگه : اه ! نبرديش باغ وحش ؟
غضنفر ميگه : چرا ،بردمش باغ وحش ،حالا هم دارم ميبرمش سينما
=====================
يک روز دو تا آبادانی واسه هم خالی می بستند . اولی میگه : ما یه کوه
کنار خونه مون داریم که هر وقت می گیم حمید . دو سه بار میگه حمید….
حمید…. حمید….دومی میگه : این که چیزی نیست . ما یه کوه داریم کنار خونه
مون که هر وقت می گیم حمید . میگه : کدوم حمید؟
.
نظر