جک بگیم ... بخندیم

Collapse
X
 
  • زمان
  • نمایش
Clear All
new posts
  • B A R A N
    عضو فعال
    • Mar 2015
    • 677

    #1516
    پاسخ : جک بگیم ... بخندیم

    نحوه ی درس خوندن پسرا :
    اینو که میدونم،
    این هم که مهم نیست،
    اینم که طولانیه نمیاد،
    اینم هوشنگ کمکم میکنه,
    اینم هم بابام برام گفت,
    اینم که ایشاا... نمیاد،
    اینم که تقلب میکنم...
    اوف تموم شد .

    مغزم ترکید ، برم استراحت کنم


    =============================

    غضنفر ميره خياطي ميگه: با اين پارچه برام يه كت و شلوار بدوز، فردا نيام بگي سوزنم شكست، برق نبود، چرخم خراب شد، اصلا پدرسگ نميخواد بدوزي، پارچه رو بده :))



    .

    نظر

    • B A R A N
      عضو فعال
      • Mar 2015
      • 677

      #1517
      پاسخ : جک بگیم ... بخندیم

      با دوستم رفتیم باغ وحش،جلوی قفسِ شیر وایسادیم. دوستم میگه:شیرِ؟ میگم:پَــــ نَ پَــــ... گربه اس باباش مرده ریش گذاشته!!!!

      رفتم درمونگاه , منشیه میگه : مریض شمایید؟گفتم پَــــ نَ پَــــ من میکروبم , اومدم خودمو معرفی کن!

      تو اتاق عمل نوزاد تازه به دنیا اومده به دستیار میگم چاقو رو بده میگه میخوای بند نافو ببری؟ پـَـَـ نَ پـَـَــــ میخوام رقص چاقو کنم از مامان بچه شاباش بگیرم!!

      بعد از چند ساعت عمل بچم به دنیا اومده با کلی ذوق به بابام نشونش می دم.میگه بچته؟؟؟!! میگم پَــــ نَ پَــــ اینو الان از اینترنت دانلود کردم نسخه آزمایشیه واسه تست تا اصلش بیاد!!!

      رفتم خونه دوستم کامپیوترش خرابه... میگم پاورت سوخته کامل! میگه یعنی یکی دیگه بگیرم ؟ میگم پَـــ نَ پَــــ سوختگیش جدی نیست پماد سوختگی بزنی خوب میشه

      ===========================

      غضنفر رو به جرم عرق خوری می گیرن میبرن کلانتری ، ميگه چرا منو آوردين اينجا ؟؟ ميگن واسه عرق خوري ... ميگه پس چرا نميارين بخوريم؟




      .

      نظر

      • B A R A N
        عضو فعال
        • Mar 2015
        • 677

        #1518
        پاسخ : جک بگیم ... بخندیم

        دو گدا در يكي از خيابان هاي شهر رم كنار هم نشسته بودند.
        يكي از آنهاصليبي در جلو ی خود گذاشته بود و ديگري ستاره ی داوود.
        مردم زيادي كه از آنجا رد مي شدند به هر دو نگاه مي كردند ولي فقط تو كلاه كسي كه پشت صليب نشسته بود پول مي انداختند.
        كشيشي كه از آن جا رد مي شد مدتي ايستاد و ديد كه مردم فقط به گدايي كه پشت صليب نشسته پول مي دهند.
        رفت جلو و گفت: «رفيق بيچاره من، متوجه نيستي؟اينجا يك كشور كاتوليك هست. پس مردم به تو كه ستاره داوود جلوی خودت گذاشته اي پولي نمي دهند، به خصوص كه درست نشسته ای كنار دست گدايي كه در جلو خود صليب گذاشته است. در واقع از روي لجبازي هم كه شده مردم به او پول مي دهند نه به تو.»
        گداي پشت ستاره داوود بعد ازشنيدن حرفهاي كشيش رو به گداي پشت صليب كرد و گفت: «هي "موشه" نگاه كن كي اومده به برادران "گلدشتين" بازاريابي ياد بده؟» (گلدشتين يك اسم فاميل معروف يهودي است)


        ===========================

        به غضنفر می گن نظر شما راجع به ماه رمضان چیه ؟
        می گه والا خیلی خوبه فقط یه ذره زولبیا بامیه اش رو زیاد کنن بهترم می شه !



        .

        نظر

        • Senator1989
          عضو فعال
          • Feb 2015
          • 2577

          #1519
          پاسخ : جک بگیم ... بخندیم

          http://www.aparat.com/v/EQife .............http://www.aparat.com/v/8CSa7.................دو کلیپ از روز های خوش اوخر دهه هفتاد .....حیف حتی من هم دارم حسرت اون روزهای با صفا و شاد رو میخورم

          نظر

          • B A R A N
            عضو فعال
            • Mar 2015
            • 677

            #1520
            پاسخ : جک بگیم ... بخندیم

            یه روز دانشجویی برای خوردن غذا می ره سلف دانشگاه. مستقیم میره سر میز اساتید و جلو استادش شروع می کنه به غذا خوردن.
            استادش عصبانی میشه و به شاگردش میگه تا حالا دیدی گاو و پرنده یه جا غذا بخورن.؟؟؟!!!

            شاگرد با خونسردی کامل میگه باشه پس من پرواز می کنم میرم یه جای دیگه.

            استاد بیشتر عصبانی میشه و تصمیم می گیره بعد جلسه ی امتحان، دهنشو سرویس کنه.
            اما موقع تمام شدن جلسه امتحان، استاد می بینه راهی نداره واسه مردود کردنش.

            به شاگردش میگه ازت یه سوال می پرسم اگه منطقی جواب بدی بهت نمره می دم.
            شاگرده قبول می کنه.
            استاد بهش می گه دوتا کیسه داریم که داخل یکی پر پوله و توی اون یکی عقل و شعوره.
            تو کدومشو انتخاب می کنی؟

            شاگرد میگه کیسه ی پر پولو.
            استاد می گه ولی من کیسه عقل و شعور رو انتخاب می کنم.
            شاگرد میگه بله دقیقأ هر کی هر چی رو که نداره انتخاب می کنه.
            استاد که دیگه خونش به جوش اومده زیر برگه به جای نمره می نویسه گاو.
            شاگرد هم بهش نگاه نمی کنه ...
            ولی بعد چن لحظه بر می گرده و می گه:
            ببخشید استاد شما اسمتو نوشتی ولی امضا نکردی.


            ======================================

            غضنفر ميخواسته بچش رو نصيحت کنه! ميگه: چند سالته؟
            بچش ميگه: 16 سال !
            غضنفر ميگه : خاک بر سرت ، الان همه ی هم سنو سالات 30 سالشونه!



            .

            نظر

            • امیر بهرامی
              Banned
              • Jul 2013
              • 2201

              #1521
              پاسخ : جک بگیم ... بخندیم

              ﯾﻪ ﺭﻭﺯ ﺧﺎﻧﻮﻣﯽ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺑﺮﮔﺸﺘﻦ ﻫﻤﺴﺮﺵ ﺍﺯ ﺳﺮﮐﺎﺭ ﺩﺭ ﻧﺎﻣﻪ ﺍﯼ ﻧﻮﺷﺖ : ﻣﻦ ﺧﻮﻧﻪ رو ﺗﺎ ﺍﺑﺪ ﺗﺮﮎ ﮐﺮﺩﻡ ﻭ ﺩﯾﮕﻪ ﺣﺎﺿﺮ ﻧﯿﺴﺘﻢ ﺑﺎ ﺗﻮ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻨﻢ ﻭ ﻧﺎﻣﻪ ﺭﻭ ﮔﺬﺍﺷﺖ ﺭﻭﯼ ﻣﯿﺰ ﻭ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﻓﺖ ﺯﯾﺮ ﺗﺨﺘﺨﻮﺍﺏ ﻗﺎﯾﻢ ﺷﺪ ﮐﻪ ﻋﮑﺲ ﺍﻟﻌﻤﻞ ﺷﻮﻫﺮﺵ ﺭﻭ ﺑﻌﺪ ﺍﺯﺧﻮﻧﺪﻥ ﻧﺎﻣﻪ ﺑﺒﯿﻨﻪ !!!
              ﺷﻮﻫﺮ ﺧﺴﺘﻪ ﺍﺯ ﺳﺮﮐﺎﺭ ﺍﻭﻣﺪ ﻭ ﻭﺍﺭﺩ ﺍﺗﺎﻕ ﺧﻮﺍﺏ ﺷﺪ ﻭ ﭼﺸﻤﺶ ﺑﻪ ﮐﺎﻏﺬ ﺭﻭﯼ ﻣﯿﺰ ﺍﻓﺘﺎﺩ ﻭ ﻧﺎﻣﻪ ﻫﻤﺴﺮﺵ ﺭﻭ ﺧﻮﻧﺪ ، بعد ﺍﺯ ﺧﻮﻧﺪﻥ ﻧﺎﻣﻪ ﺑﺎ ﺗﻤﺎﻡ ﺧﻮﻧﺴﺮﺩﯼ ﺭﻭﯼ ﮐﺎﻏﺬ ﭼﯿﺰﯼ ﻧﻮﺷﺖ ، ﺩﺭ ﻫﻤﯿﻦ هنگام ﺯﻧﮓ ﻣﻮﺑﺎﯾﻞ ﺷﻮﻫﺮ ﺑﺼﺪﺍ ﺩﺭﻣﯿﺎﺩ ﻭ ﺷﻮﻫﺮ ﺟﻮﺍﺏ ﻣﯿﺪﻩ : ﺳﻼﻡ ﻋﺰﯾﺰﻡ ، ﻣﻦ ﻓﻘﻂ ﻟﺒﺎﺳﺎمو ﻋﻮﺽ ﮐﻨﻢ ﻭ ﻣﯿﺎﻡ ، ﻣﻨﺘﻈﺮﻡ ﺑﺎﺵ ﻓﺪﺍﺕ ﺷﻢ !!! ﺧﺪﺍﺭﻭ ﺷﮑﺮ ﺍﯾﻦ ﺯﻧﻢ ﺍﺯ ﺧﻮﻧﻪ ﺭﻓﺘﻪ ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﮔﻮﺭشو ﮔﻢ ﮐﺮﺩﻩ ، ﺍیشاله ﺩﯾﮕﻪ ﺭﯾﺨﺘﺶ ﻭ ﻧﺒﯿﻨﻢ ، ﮐﺎﺵ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻣﯿﺪﯾﺪمش ﺑﺎ ﺗﻮ ﺁﺷﻨﺎ ﻣﯿﺸﺪﻡ. ﻋﺰﯾﺰ ﺩﻟﻢ ﻣﻨﺘﻈﺮﻡ ﺑﺎﺵ ، ﻣﻦ ﺗﺎ ﻧﯿﻢ ﺳﺎﻋﺖ ﺩﯾﮕﻪ ﭘﯿﺸﺘﻢ. ﻭ ﺑﻌﺪ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﺩﺍﺷﺖ ﺯﯾﺮ ﻟﺐ ﺁﻭﺍﺯ ﻣﯿﺨﻮﻧﺪ ﺍﺯ ﺧﻮﻧﻪ ﺧﺎﺭﺝ ﺷﺪ…
              ﺯﻥ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺷﺪﺕ ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ ﻭ ﻧﺎﺭﺍﺣﺘﯽ ﺩﺍﺷﺖ میمرد ﻭ ﭘﺮﭘﺮ ﻣﯿﺸﺪ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺧﺮﻭﺝ ﺷﻮﻫﺮﺵ ﺍﺯ ﺯﯾﺮ ﺗﺨﺖ ﺧﻮﺍﺏ ﺍﻭﻣﺪ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﻭ ﺭﻓﺖ ﺑﺒﯿﻨﻪ ﺷﻮﻫﺮﺵ ﭼﯽ ﺭﻭﯼ ﮐﺎﻏﺬ ﻧﻮﺷﺘﻪ ؟!
              ﺩﯾﺪ ﺷﻮﻫﺮﺵ ﻧﻮﺷﺘﻪ : ﺧﻨﮕﻮﻝ ﺩﯾﻮﻭﻧﻪ ، ﮐﻒ ﭘﺎﯼ ﭼﭙﺖ ﻣﻌﻠﻮﻡ ﺑﻮﺩ ! ﻣﻦ ﻣﯿﺮﻡ ﻧﻮﻥ ﺑﮕﯿﺮﻡ ﻭ ﺑﺮﮔﺮﺩﻡ

              نظر

              • B A R A N
                عضو فعال
                • Mar 2015
                • 677

                #1522
                پاسخ : جک بگیم ... بخندیم

                به هنگام بازدید از یک بیمارستان روانى ،از روان‌ پزشک پرسیدم شما چطور می‌ فهمید که یک بیمار روانى به بسترى شدن در بیمارستان نیاز دارد یا نه ؟

                روان ‌پزشک گفت : ما وان حمام را پر از آب می‌ کنیم و یک قاشق چای خورى ،یک فنجان و یک سطل جلوى بیمار می‌ گذاریم و ازش می ‌خوایم که وان را خالى کنه .

                من گفتم : آهان ! فهمیدم . آدم عادى ، سطلو برمیداره ، چون بزرگ ‌تره .

                روان ‌پزشک گفت : نه ! آدم عادى درپوش زیر آب وان را بر می ‌داره .

                شما دوست دارید تخت ‌تان کجا باشه؟کنار پنجره خوبه؟


                =================================

                ا.ن در اثر سقوط هواپیما کشته ‌ميشه، به حیف نون ميگن برو يه جوري به خانوادش خبربده که ناراحت نشن.
                حیف نون ميره دم خونشون زنگ ميزنه، زن ا.ن ميگه: کيه؟
                حیف نون ميگه: ببخشيد،‌ منزل شهيد احمدی نژاد که میگن همین جاست؟



                .

                نظر

                • B A R A N
                  عضو فعال
                  • Mar 2015
                  • 677

                  #1523
                  پاسخ : جک بگیم ... بخندیم

                  ﺍﻭﻝ ﺧﻂ ﺳﻮﺍﺭ ﺗﺎﮐﺴﯽ ﺷﺪﻡ
                  یک ﻧﻔﺮ ﻣﻮﻧﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﺗﺎﮐﺴﯽ ﭘﺮ ﺷﻪ
                  بعد ﻧﯿﻢ ﺳﺎﻋﺖ ﯾﻪ ﺩﺧﺘﺮﻩ ﺍﻭﻣﺪ
                  ﺭﺍﻧﻨﺪﻩ ﺑﻪ ﺷﻮﺧﯽ ﮔﻔﺖ :
                  ﺧﺎﻧﻮﻡ ﻣﺎ یک ﺳﺎﻋﺘﻪ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺷﻤﺎﯾﯿﻢ !
                  ﺩﺧﺘﺮﻩ ﻫﻮﻝ ﺷﺪ ﮔﻔﺖ : ﺑﺒﺨﺸﯿﺪ ﺧﻮﺍﺏ ﻣﻮﻧﺪﻡ
                  ﯾﻨﯽ ﻣﺎ ۴ﻧﻔﺮ ﮐﻪ منهدم شدیم ،
                  ﺧﻮﺩ ﺗﺎﮐﺴﯿﻪ ﺍﺯ ﺷﺪﺕ ﺧﻨﺪﻩ ﺍﺳﺘﺎﺭﺕ ﻧﻤﯿﺨﻮﺭﺩ :))

                  ===================================

                  مورد داشتیم دختره تو جمع فامیل گفته
                  یه مزاحم سیریش دارم دست از سرم برنمیداره
                  بعد پسر خالش گفته زر نزن فقط یه تک زنگ زدم شماره جدیدم بیفته ،
                  خودت ۴ روزه پیام میدی
                  خدا رو شکر ،دختره دیگه از اون موقع به بعد مورد ایجاد نکرده !


                  .

                  نظر

                  • Senator1989
                    عضو فعال
                    • Feb 2015
                    • 2577

                    #1524
                    پاسخ : جک بگیم ... بخندیم

                    دخترهای این مملکت فقط تو جوک ها پاک و معصوم و با محبت هستند ولی تو جامعه همشون ماشین حساب به دست در حال اسکن ادمای اطرافشون هستند !

                    نظر

                    • B A R A N
                      عضو فعال
                      • Mar 2015
                      • 677

                      #1525
                      پاسخ : جک بگیم ... بخندیم

                      یکی از دوستام تعریف می کرد : “با اتوبوس از یه شهر دیگه داشتم میومدم یه بچه ء 5-6 ساله رو صندلی جلویی بغل مامانش یه شکلات کاکایویی رو هی میگرف طرف من هی میکشید طرف خودش. منم کرمم گرفت ایندفعه که بچه شکلاتو آورد یه گاز بزرگ زدم!

                      بچه یکم عصبانی شد ولی مامان باباش بهش یه شکلات دیگه دادن.خیلی احساس شعف میکردم که همچین شیطنتی کردم.

                      یکم که گذشت دیدم تو شکمم داره یه اتفاقایی میوفته.رفتم به راننده گفتم آقا نگه دار من برم دستشویی.
                      خلاصه حل شد.یه ربع نگذشه بود باز همون اتفاق افتاد.دوباره رفتم…سومین بار دیگه مسافرا چپ چپ نیگا میکردن.

                      اینبار خیلی خودمو نگه داشم دیدم نه انگار نمیشه رفتم راننده گفت برو بشین ببینیم توام مارو مسخره کردی…
                      رفتم نشستم سر جام از مامان بچه پرسیدم ببخشید این شکلاته چی بود؟
                      گفت این بچه دچار یبوسته، ما روی شکلاتا مسهل میمالیم میدیم بچه میخوره!!!

                      خلاصه خیلی تو مخمصه گیر کرده بودم.خیلی به ذهنم فشار آوردم بالاخره به خانومه گفتم ببخشید بازم ازین شکلاتا دارین؟گف بله و یکی داد.

                      رفتم پیش راننده گفتم باید اینو بخورین. الا و بلا که امکان نداره دستمو رد کنین.خلاصه یه گاز خوردو من خوشحال اومدم سر جام . ده دقیقه طول نکشید راننده ماشینو نگه داشت!!!منم پیاده شدم و خوشحال از نبوغی که به خرج دادم! یه ربع بعد باز ماشینو نگه داشت…! بعد منو صدا کرد جلو گفت این چی بود دادی به خورد من؟ گفتم آقا دستم به دامنت منم همین مشکلو داشتم! کار همین شکلاته بود!شما درکم نمیکردین!

                      خلاصه راننده هر یه ربع نگه میداشت منو صدا میکرد میگفت هی جوون! بیا بریم!

                      نتیجه اخلاقی : وقتی دیگران درکتون نمی کنند ، یه کاری کنید درکتون کنند.!!!

                      ================================================== =

                      نظریه فلسفی غضنفر درباره روزه:
                      انسان در این دنیا مسافری بیش نیست
                      و روزه هم ، بر مسافر واجب نیست !



                      .

                      نظر

                      • B A R A N
                        عضو فعال
                        • Mar 2015
                        • 677

                        #1526
                        پاسخ : جک بگیم ... بخندیم

                        سيگار و دعا

                        در بازگشت از كليسا، جک از دوستش ماكس مي پرسه: «فكر مي كني آيا مي شه هنگام دعا كردن سيگار هم كشيد؟»
                        ماكس جواب مي ده: «چرا از كشيش نمي پرسي؟»

                        جک میره پیش کشیش و همین سوالو ازش می پرسه

                        كشيش بهش می گه: «نه، پسرم، نميشه. اين بي ادبي به مذهبه.»
                        جک نتيجه را به ماكس میگه

                        ماكس مي گه: «تعجبي نداره. تو سئوال را درست مطرح نكردي. بزار من بپرسم.»

                        ماكس مي ره پیش کشیش و ازش مي پرسه: «آيا وقتي دارم سيگار می کشم ، مي تونم دعا هم بكنم ؟»
                        كشيش مشتاقانه پاسخ مي ده: «مطمئناًً، پسرم. مطمئناً.»


                        =========================
                        غضنفرخرش می میره، مردم می گن بریم برای شوخی بهش تسلیت بگیم.
                        وقتی می رن غضنفر می گه: اصلا فکرشم نمی کردم خر من این همه فامیل داشته باشه! :p


                        .

                        نظر

                        • B A R A N
                          عضو فعال
                          • Mar 2015
                          • 677

                          #1527
                          پاسخ : جک بگیم ... بخندیم

                          روزی خانمی در حال بازی گلف بود که توپش تو جنگل افتاد. او دنبال توپ رفت و دید که یک قورباغه در تله گیر کرده است.
                          قورباغه به او گفت : اگر مرا از این تله آزاد کنی سه آرزوی تو را برآورده می کنم .
                          زن قورباغه را آزاد کرد و قورباغه گفت : "متشکرم" ولی من یادم رفت بگویم شرایطی برای آرزوهایت هست؛ هر آرزویی داشته باشی شوهرت 10 برابر آن را میگیرد.
                          زن گفت :....اشکال ندارد !

                          زن برای اولین آرزویش میخواست که زیباترین زن دنیا شود !
                          قورباغه اخطار داد که شما متوجه هستید با این آرزو شوهر شما نیز جذابترین مرد دنیا می شود و تمام زنان به او جذب خواهند شد ؟
                          زن جواب داد : اشکالی ندارد من زیباترین زن جهان خواهم شد و او فقط به من نگاه میکند !
                          بنابراین اجی مجی ....... و او زیباترین زن جهان شد !
                          برای آرزوی دوم خود، زن میخواست که ثروتمندترین زن جهان باشد !
                          قورباغه گفت : این طوری شوهرت ثروتمندترین مرد جهان خواهد شد و او 10 برابر از تو ثروتمندتر می شود.
                          زن گفت اشکالی ندارد ! چون هرچه من دارم مال اوست و هرچه او دارد مال من است ...
                          بنابراین اجی مجی ....... و او ثروتمندترین زن جهان شد !
                          سپس قورباغه از آرزوی سوم زن سوال کرد و او جواب داد :
                          من دوست دارم که یک سکته قلبی خفیف بگیرم..... :D

                          ===========================================

                          کالسکه چیست؟؟؟

                          واژه ای است که یک اصفهانی ، هنگام تست یک میوه کال بکار میبره



                          .

                          نظر

                          • B A R A N
                            عضو فعال
                            • Mar 2015
                            • 677

                            #1528
                            پاسخ : جک بگیم ... بخندیم

                            زنی مشغول درست کردن تخم مرغ برای صبحانه بود.
                            ناگهان شوهرش سراسیمه وارد آشپزخانه شد و داد زد : مواظب باش ، مواظب باش ، یه کم بیشتر کره توش بریز…. وای خدای من ، خیلی زیاد درست کردی … حالا برش گردون … زود باش باید بیشتر کره بریزی … وای خدای من از کجا باید کره بیشتر بیاریم ؟؟ دارن می‌سوزن مواظب باش ، گفتم مواظب باش ! هیچ وقت موقع غذا پختن به حرفهای من گوش نمی‌کنی … هیچ وقت!! برشون گردون ! زود باش ! دیوونه شدی ؟؟؟؟ عقلتو از دست دادی ؟؟؟ یادت رفته بهشون نمک بزنی … نمک بزن … نمک …

                            زن که زل زده به او نگاه میکرد ،گفت : خدای بزرگ چه اتفاقی برات افتاده ؟! واقعا فکر می‌کنی من بلد نیستم یه تخم مرغ ساده درست کنم؟

                            شوهر به آرامی گفت : فقط می‌خواستم بدونی وقتی دارم رانندگی می‌کنم، چه بلائی سر من میاری!:.thumbsupsmileyanim

                            ==============================

                            دختره تو هواپیما با موبایل داشته صحبت میکرده...
                            مهماندار بهش میگه: اینجا حرف زدن با موبایل ممنوعه
                            دختره به دوستش میگه:
                            اینجا حرف زدن ممنوعه..تو حرف بزن من گوش میدم!!!
                            میگن هواپیما از بس خندیده ،رباط صلیبی پاره کرده.


                            .

                            نظر

                            • B A R A N
                              عضو فعال
                              • Mar 2015
                              • 677

                              #1529
                              پاسخ : جک بگیم ... بخندیم

                              در شهری در آمریکا،آرایشگری زندگی می‌کرد که سالها بچه‌دار نمی‌شد.
                              او نذر کرد که اگر بچه‌دار شود، تا یک ماه سر همه مشتریان را به رایگان اصلاح کند.
                              بالاخره خدا خواست و او بچه‌دار شد!

                              روز اول یک شیرینی فروش ایتالیائی وارد مغازه شد. پس ازپایان کار، هنگامیکه قناد خواست پول بدهد، آرایشگر ماجرا را به او گفت.
                              فردای آن روز وقتی آرایشگر خواست مغازه‌اش را باز کند، یک جعبه بزرگ شیرینی و یک کارت تبریک و تشکر از طرف قناد دم در بود.

                              روز دوم یک گل فروش هلندی به او مراجعه کرد و هنگامی که خواست حساب کند، آرایشگرماجرا را به او گفت.. فردای آن روز وقتی آرایشگر خواست مغازه‌اش راباز کند، یک دسته گل بزرگ و یک کارت تبریک و تشکر از طرف گل فروش دم در بود.

                              روز سوم یک مهندس ایرانی به او مراجعه کرد. در پایان آرایشگرماجرا را به او گفت و از گرفتن پول امتناع کرد. حدس بزنید فردای آن روز وقتی آرایشگر خواست مغازه‌اش را باز کند، با چه منظره‌ای روبروشد؟

                              فکرکنید. شما هم یک ایرانی هستید...

                              چهل تا ایرانی، همه سوار بر آخرین مدل ماشین، دم در سلمانی صف کشیده بودند و غر می‌زدند که این مردک پس چرا مغازه‌اش را باز نمی‌کنه /.:biggrinsmiley.:/

                              ==========================

                              از غضنفر می پرسن : شعر " سعدیا مرد نکونام نمیرد هرگز " مال کیه ؟ ؟ ؟
                              میگه نمیدونم خواهشا یه راهنمایی کنین . . .
                              بهش میگن : اسم شاعرتوی این بیت اومده
                              میگه : آره فهمیدم " جواد نکونام "


                              .

                              نظر

                              • (حیدری)
                                عضو فعال
                                • Jan 2014
                                • 1030

                                #1530
                                پاسخ : جک بگیم ... بخندیم



                                بدون شرح.............
                                در روزگاری که “سلام” و “خداحافظ” فرقی‌ با هم ندارند نه ماندن کسی‌ حادثه ست نه رفتنِ کسی‌ فاجعه !

                                نظر

                                در حال کار...
                                X