جک بگیم ... بخندیم

Collapse
X
 
  • زمان
  • نمایش
Clear All
new posts
  • +زنده رود +
    عضو جدید
    • Mar 2012
    • 9

    #361
    -----------------------------------
    @};-آرام باش، توکل کن، تفکرکن، آستین ها را بالا بزن، آنگاه دستان خداوند را می بینی زودتر از تو، دست بکارشده است.@};-

    نظر

    • Captain Nemo
      مدیر
      • Dec 2010
      • 2934

      #362
      حكومت نظامي بود ، سروانه به غضنفر ميگه كه تو اينجا كشيك بده ، از هفت شب به بعد هر كسي رو تو خيابون ديدي در جا بزنش .
      حرفش كه تموم ميشه ، تا مياد بره سوار ماشينش بشه ، ميبينه صداي گلوله اومد . برميگرده ميبينه غضنفر زده يك بدبختي رو كشته !
      داد ميزنه : احمق ! الان كه تازه ساعت پنج بعد از ظهره ! غضنفر ميگه : قربان اين يه آدرسي پرسيد كه ، عمراً تا ساعت نه شب هم پيداش نميكرد !
      یاری اندر کس نمی​بینیم یاران را چه شد
      دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد

      شهر یاران بود و خاک مهربانان این دیار
      مهربانی کی سر آمد شهریاران را چه شد

      نظر

      • behnam
        عضو فعال
        • May 2011
        • 9603

        #363
        از غضنفر می پرسن : می گذاری پسرت بره دانشگاه ؟

        غضنفر میگه : آره ، به شرطی که به درسش لطمه نزنه !!!
        افراد موفق کارهای متفاوت انجام نمی دهند، بلکه کارها را به گونه ای متفاوت انجام می دهند.
        (کوروش بزرگ)

        نظر

        • بابک 52
          ستاره‌دار (27)
          • Mar 2011
          • 17028

          #364
          تشابه تا چه حد آخه؟؟!! ;):D

          The greater the risk ، The greater the reward

          هر چقدر ریسک بزرگتری کنی ، پاداش بزرگتری بدست میاری

          نظر

          • بابک 52
            ستاره‌دار (27)
            • Mar 2011
            • 17028

            #365
            روش جلوگیری از ریزش اشک از چشم هنگام خرد کردن پیاز=))

            The greater the risk ، The greater the reward

            هر چقدر ریسک بزرگتری کنی ، پاداش بزرگتری بدست میاری

            نظر

            • behnam
              عضو فعال
              • May 2011
              • 9603

              #366
              غضنفر و باباش لب رودخونه کله پاچه میشستن، یهو آب کله رو میبره. غضنفر برای کله علف تکون میده. باباش بهش میگه ولش کن نمیتونه فرار کنه، پاهاش دست منه !!!
              افراد موفق کارهای متفاوت انجام نمی دهند، بلکه کارها را به گونه ای متفاوت انجام می دهند.
              (کوروش بزرگ)

              نظر

              • behnam
                عضو فعال
                • May 2011
                • 9603

                #367
                غضنفر یه پازل رو بعد از ۳ سال تموم میکنه بهش میگن یکم زیاد طول نکشید؟ میگه نه بابا روش نوشته ۵ تا ۷ سال!
                افراد موفق کارهای متفاوت انجام نمی دهند، بلکه کارها را به گونه ای متفاوت انجام می دهند.
                (کوروش بزرگ)

                نظر

                • بابک 52
                  ستاره‌دار (27)
                  • Mar 2011
                  • 17028

                  #368
                  امسال تو مردان آهنین همهشون هی عمداً میبازن. میترسن قهرمان بشن یه بلایی سرشون بیاد!

                  The greater the risk ، The greater the reward

                  هر چقدر ریسک بزرگتری کنی ، پاداش بزرگتری بدست میاری

                  نظر

                  • حجازی
                    عضو عادی
                    • Dec 2011
                    • 169

                    #369
                    مثل اینکه این غضنفره مد شد.
                    خوب. غضنفر همش دعا میکرده با اماما محشور بشه. میمیره ! پسرش خوابشو میبینه: ازش میپرسه جات خوبه؟ میگه نه بابا پدرم دراومده. صبح باید پانسمان سر امام علی رو عوض کنم. به حسین آب بدم. پوشاک علی اصغر رو عوض کنم. رقیه رو از مهدبیارم. برای زین العابدین سوپ درست کنم. سر کلاس درس باقر بشینم. برگه های امتحانی صادق رو تصحیح کنم. کفترای رضا رو دون بدم. برم زندان ملاقات امام عسگری. خبر مرگم شب هم خسته و کوفته دنبال مهدی بگردم.

                    نظر

                    • حجازی
                      عضو عادی
                      • Dec 2011
                      • 169

                      #370
                      غضنفر تو امامزاده جیش کرد همه زدنش. گفت: نزنید من جیش بند بودم شفا گرفتم

                      نظر

                      • حجازی
                        عضو عادی
                        • Dec 2011
                        • 169

                        #371
                        خداوند بعد از آفریدن اولین (ل..) ببخشید اولین غضنفر خندید! چون طرف تا نیم ساعت به خدا میگفت مامان

                        نظر

                        • بابک 52
                          ستاره‌دار (27)
                          • Mar 2011
                          • 17028

                          #372
                          سه تا مرد مست سوار تاکسی شدن..
                          در رو که بستن ، راننده دید خیلی مستن ، سریع ماشین رو روشن کرد ،بعد زود
                          خاموش کرد گفت:
                          مسافران عزیز رسیدیم به مقصد..!
                          مرد اولیه پول میده پیاده میشه...
                          ... ... مرد دومیه نه تنها پول میده بلکه تشکر هم میکنه !
                          ... ... مرد سومیه اما با عصبانیت تمام یه دونه محکم میزنه تو سر راننده !
                          راننده میگه چرا میزنی..؟
                          اونم میگه: اینو زدم که درس عبرتی بشه واست از این به بعد تند نری..!
                          داشتی هممونو به کشتن میدادی مردیکه...!


                          The greater the risk ، The greater the reward

                          هر چقدر ریسک بزرگتری کنی ، پاداش بزرگتری بدست میاری

                          نظر

                          • حجازی
                            عضو عادی
                            • Dec 2011
                            • 169

                            #373
                            غضنفر به یه مسیحی میگه شما چرا اینقدر پولدارید؟ مسیحی میگه خدا یه چک نوشت داد به مریم. اونم نقد کرد و داد به ما. مسیحی میگه شما چرا فقیرید موندید؟ غضنفر میگه: خدا یه چک نوشت داد به محمد. محمد داد به علی. علی داد به حسن. حسن داد به حسین. حسین داد به زین العابدین. همین جوری رسید به آخری که اونم غیبش زد. ما موندیم دست خالی حالا میگن شاید این جمعه بیاید. شاید اون جمعه بیاید. جمعه ها هم که بانک تعطیله!!

                            نظر

                            • بابک 52
                              ستاره‌دار (27)
                              • Mar 2011
                              • 17028

                              #374
                              پسر داییم رفته بود سوپری محلشون کشک بخره مغازه شلوغ بود . از پشتِ همه بلند میگه آقا کشک داریــــــن؟! یارو میگه: کیلویـــــی؟؟ جواب میاد پـَـَـ نــه پـَـَــــ... متـــــری!!!
                              جمعیت میزنن زیر خنده فروشنده هم میگه برو بیرون اگه باباتو نمیشناختم با لگد مینداختمت بیرون!

                              اعصابا ضعیفِ این روزا مراقب باشید...


                              The greater the risk ، The greater the reward

                              هر چقدر ریسک بزرگتری کنی ، پاداش بزرگتری بدست میاری

                              نظر

                              • حجازی
                                عضو عادی
                                • Dec 2011
                                • 169

                                #375
                                غضنفر میره عیادت مادر زنش میگه بهتری؟ مادرزنش میگه تبم قطع شده ولی گردنم هنوز درد میکنه. غضنفر میگه انشاء الله اونم قطع میشه

                                نظر

                                در حال کار...
                                X