پاسخ : دلخوشی ها ودلتنگی ها(ازهردری، سخنی )
ادامه از بالا...
برای نمونه، برابر پارسی نظر میشود نگر. کلمه میشود واژه.
قیافه میشود رو-ریخت-رخ-نما.
ظاهر میشود آشکار - نما - رویه.
ظاهراً: آنسان که پیداست - به آشکاری - چنین پیداست - گویا - همانا
سایت تارنما.
ارکان پایهها.
ابعاد اندازهها.
زاویه: گوشه - سوک - کنج - گونیا.
خطر: ترس - بیم - مرگ آور - سیج - ناگواری.
زیاد: بسیار.
احتمال: گمان - بُردباری - شایدی - شایمندی - شَوایی - گرایند - گمان بُردگی - گمانه.
رفیع: بلند پایه - والا - بلند بالا - افراشته - بالا بلند - برجسته - بلند.
البته: همانا - هرآینه - بی گمان - اگرچه - با این همه - چرا که نه.
اما:ولی - آنگاه - گرچه - پن.
مثلا: برای نمونه - چنانکه - همانند.
ترجیح: برتری - برتری دادن - به شماری - والایی.
احتمالا: شاید - چه بسا - گاس که - گاسم - گمان میرود - گمانم - انگارکه.
مانوس: اخت شده - خو گرفته - دمساز.
با این همه بنده (هرچند دوست دارم بسیار پارسی سخن بگویم ولی) ترجیح میدهم یک سری را به همان عربی/انگلیسی بگویم. مانند همین «ترجیح» یا احتمالا یا خطر یا زاویه. چون هنوز جا نیافتاده. برای خودم (در مقام گوینده) آسان نیست... چه برسد به شنونده...
با این همه خوب است آدم اینها را بشنود و گاهی هم به کار گیرد و یواش یواش فرهنگش را جا بیاندازیم. و از به فراموشی سپرده شدن فرهنگ (ادبیات) پارسی جلوگیری و پیشگیری کنیم.
ادامه از بالا...
برای نمونه، برابر پارسی نظر میشود نگر. کلمه میشود واژه.
قیافه میشود رو-ریخت-رخ-نما.
ظاهر میشود آشکار - نما - رویه.
ظاهراً: آنسان که پیداست - به آشکاری - چنین پیداست - گویا - همانا
سایت تارنما.
ارکان پایهها.
ابعاد اندازهها.
زاویه: گوشه - سوک - کنج - گونیا.
خطر: ترس - بیم - مرگ آور - سیج - ناگواری.
زیاد: بسیار.
احتمال: گمان - بُردباری - شایدی - شایمندی - شَوایی - گرایند - گمان بُردگی - گمانه.
رفیع: بلند پایه - والا - بلند بالا - افراشته - بالا بلند - برجسته - بلند.
البته: همانا - هرآینه - بی گمان - اگرچه - با این همه - چرا که نه.
اما:ولی - آنگاه - گرچه - پن.
مثلا: برای نمونه - چنانکه - همانند.
ترجیح: برتری - برتری دادن - به شماری - والایی.
احتمالا: شاید - چه بسا - گاس که - گاسم - گمان میرود - گمانم - انگارکه.
مانوس: اخت شده - خو گرفته - دمساز.
با این همه بنده (هرچند دوست دارم بسیار پارسی سخن بگویم ولی) ترجیح میدهم یک سری را به همان عربی/انگلیسی بگویم. مانند همین «ترجیح» یا احتمالا یا خطر یا زاویه. چون هنوز جا نیافتاده. برای خودم (در مقام گوینده) آسان نیست... چه برسد به شنونده...
با این همه خوب است آدم اینها را بشنود و گاهی هم به کار گیرد و یواش یواش فرهنگش را جا بیاندازیم. و از به فراموشی سپرده شدن فرهنگ (ادبیات) پارسی جلوگیری و پیشگیری کنیم.
نظر