پاسخ : دلخوشیها و دلتنگیها (از هر دری، سخنی)
بیرون و درون... نظام قراردادی...
تراز نخست: شخصی به من گفته من زمانی اشیاء را میبینم که نور به آنها بخورد و از آنها برگردد و به شبکیه چشمم بخورد و من آنها را ببینم...
تراز پسین: من اشیاء را اینجا نمیبینم بلکه اینها به شکل سیگنالهای الکتریکی در ذهن من و توسط ذهن من دیده میشود...
تراز پسین: یعنی نه تنها من در هنگام خواب اشیاء را با خیال خودم در مییابم بلکه زمان بیداری نیز اشیاء را با خیال خود در مییابم...
تراز پسین: کوچکی و بزرگی و زبری و درشتی و مناسب بودن و نبودن و گرمی و سردی و سایر ویژگیهای دنیوی را من نه در سطح بدنم بلکه درون مغزم در مییابم. من جمله آن عظمتی که از گستردگی کهکشانها و دوری و بزرگی دیگر موجودات میفهمم همه درون من است. به عبارت دیگر این محیطی که اکنون در آن هستم نه در جایی خارج از بدن من، بلکه درون ذهن من است. اینجا و آنجا درون من است. و من بر محیطم محیطم. آنچه که آن را بیرون مینامم درون است. آنچه که اکنون آن را لمس میکنم درونم دارد لمس میشود. آنچه که اکنون دارم مشاهده میکنم درون ذهنم است. و سنگ و آب و خاک و آتش پیش از آنکه جنس خودشان را داشته باشند از جنس فضای ذهنی من هستند.
تراز پسین: از جمله چیزهایی که درونم در جریان است همین بدن و دست و چشم و گوشش و پوستش است. و این نظریه که شخصی به من گفته که من زمانی اشیاء را میبینم که آن نور به آن اشیاء بخورد و برگردد و به این چشمم بخورد...
تراز پسین...
شوخی بود... جدی نگیرید...
بیرون و درون... نظام قراردادی...
تراز نخست: شخصی به من گفته من زمانی اشیاء را میبینم که نور به آنها بخورد و از آنها برگردد و به شبکیه چشمم بخورد و من آنها را ببینم...
تراز پسین: من اشیاء را اینجا نمیبینم بلکه اینها به شکل سیگنالهای الکتریکی در ذهن من و توسط ذهن من دیده میشود...
تراز پسین: یعنی نه تنها من در هنگام خواب اشیاء را با خیال خودم در مییابم بلکه زمان بیداری نیز اشیاء را با خیال خود در مییابم...
تراز پسین: کوچکی و بزرگی و زبری و درشتی و مناسب بودن و نبودن و گرمی و سردی و سایر ویژگیهای دنیوی را من نه در سطح بدنم بلکه درون مغزم در مییابم. من جمله آن عظمتی که از گستردگی کهکشانها و دوری و بزرگی دیگر موجودات میفهمم همه درون من است. به عبارت دیگر این محیطی که اکنون در آن هستم نه در جایی خارج از بدن من، بلکه درون ذهن من است. اینجا و آنجا درون من است. و من بر محیطم محیطم. آنچه که آن را بیرون مینامم درون است. آنچه که اکنون آن را لمس میکنم درونم دارد لمس میشود. آنچه که اکنون دارم مشاهده میکنم درون ذهنم است. و سنگ و آب و خاک و آتش پیش از آنکه جنس خودشان را داشته باشند از جنس فضای ذهنی من هستند.
تراز پسین: از جمله چیزهایی که درونم در جریان است همین بدن و دست و چشم و گوشش و پوستش است. و این نظریه که شخصی به من گفته که من زمانی اشیاء را میبینم که آن نور به آن اشیاء بخورد و برگردد و به این چشمم بخورد...
تراز پسین...
شوخی بود... جدی نگیرید...
نظر