دلخوشی‌ها و دلتنگی‌ها (از هر دری، سخنی) ?

Collapse
X
 
  • زمان
  • نمایش
Clear All
new posts
  • رادین1
    عضو فعال
    • Dec 2018
    • 4718

    #406
    پاسخ : دلخوشی‌ها و دلتنگی‌ها (از هر دری، سخنی) ?

    در اصل توسط roya123 پست شده است View Post
    چه برد شیرینی می شود
    اگر در قمار زندگی
    تمامم را به تو ببازم
    معنی و مقصودش چیه؟!/.:blinksmiley.:/

    نظر

    • roya123
      ستاره‌دار(3)
      • Apr 2014
      • 5587

      #407
      پاسخ : دلخوشی‌ها و دلتنگی‌ها (از هر دری، سخنی) ?

      در اصل توسط رادین1 پست شده است View Post
      معنی و مقصودش چیه؟!/.:blinksmiley.:/
      شعره دیگه. خیلی تو فکر معنی و مقصودش نباشید.
      شعر عاشقانه است اما حس کردم مدل ابراز احساساتش، مدل بورسیه. :p
      آخرین ویرایش توسط roya123؛ 2019/10/15, 08:57.
      اگر اشتیاق شما برای موفق شدن بیشتر از ترس شما از شکست خوردن باشد
      شما حتما موفق خواهید شد. "آلبرت انیشتین"

      نظر

      • roya123
        ستاره‌دار(3)
        • Apr 2014
        • 5587

        #408
        پاسخ : دلخوشی‌ها و دلتنگی‌ها (از هر دری، سخنی) ?


        اگر جای خالی باقی بگذارید، خداوند شما را با چیز‌های خوب پر می‌کند

        شما خودتان را از نگرانی خالی کنید خداوند شما را از آرامش پر می‌کند،
        خود را از ضعف خالی کنید،
        خود را از چیز‌های منفی که دیگران در رابطه با شما گفته‌اند خلاص کنید، خداوند شما را از اعتماد به نفس لبریز می‌کند.

        شما نگرانی‌ها را خالی کنید،
        خداوند در وسط طوفان به شما آرامش می‌دهد.
        تا وقتی که خودتان را از درد و ناراحتی، عصبانیت و بدخلقی خلاص نکنید، خودتان گرفتار هستید نه دیگران، این‌ها زندگی شما را عفونی می‌کنند.

        سوال من امروز این است:
        آیا ممکن است خداوند در تلاش باشد تا شما را از چیز‌های خوب پر کند، ولی جای خالی پیدا نکند
        اگر اشتیاق شما برای موفق شدن بیشتر از ترس شما از شکست خوردن باشد
        شما حتما موفق خواهید شد. "آلبرت انیشتین"

        نظر

        • mhjboursy
          ستاره‌دار (۱۳)
          • Jul 2013
          • 18270

          #409
          پاسخ : دلخوشی‌ها و دلتنگی‌ها (از هر دری، سخنی) ?

          آهنگ زیر غمگین است ولی من هر بار از این آواز انرژی می‌گیرم و شاد می‌شوم...




          نقش دیگر
          خداوندا دلی دریا به من ده // در او عشقی نهنگ آسا به من ده
          حریفان را بس آمد قطره ای چند // بگردان جام و آن دریا به من ده
          نگارا نقش دیگر باید آراست // یکی آن کلک نقش آرا به من ده
          ز مجنونان دشت آشنایی // منم امروز، آن لیلا به من ده
          به چشم آهوان دشت غربت // که سوز سینه ی نی ها به من ده
          تن آسایان بلایش بر نتابند // بلی من گفتم، آن بالا به من ده
          چو با دریادلان افتی، قدح چیست // به جام آسمان دریا به من ده
          گدایان همت شاهانه دارند // تو آن بی زیور زیبا به من ده
          غم دنیا چه سنجد با دل من // از آن غم های بی دنیا به من ده
          چه دل تنگ اند این آیینه رویان // دلی در سینه بی سیما به من ده
          به جان سایه و دیدار خورشید // که صبری در شب یلدا به من ده
          «محمد حسین» هستم.
          امیرالمومنین(ع):برای دنیایت چنان کار کن که گویا همیشه زندگی خواهی کرد و برای آخرتت چنان که گویا فردا خواهی مرد.

          نظر

          • mhjboursy
            ستاره‌دار (۱۳)
            • Jul 2013
            • 18270

            #410
            پاسخ : دلخوشی‌ها و دلتنگی‌ها (از هر دری، سخنی) ?

            یک چیزهایی را من بلد نبودم.
            نمی‌دانستم دقیقا زمانی که می‌خواهم یک میوه بخرم به کدام خصوصیت‌هایش باید توجه کنم. (کوچکی - بزرگی - سفتی - نرمی - رنگ و... برای هر میوه)
            نمی‌دانستم هنگام امتیاز دهی و مرتب کردن آهنگ‌های درون رایانه‌ام بر چه معیاری باید نمره‌دهی و دسته‌بندی می‌کردم.
            نمی‌دانستم برنامه‌های نوشته شده رایانه‌ای (کدها) را باید کجا قرار دهم.

            پاسخش بسیار ساده بود.
            میوه‌ها باید دقیقا بر اساس میل خودت تنظیم شود. همان را که به نگرت خوش‌مزه‌تر است را بردار.
            آهنگ‌ها را دقیقا همان‌گونه که «دوست داری» دسته‌بندی کن. آنهایی را که دوست داری هر چند وقت یک بار (مداوم) گوش دهی در بالاترین اولویت بگذار!
            برنامه‌های نوشته شده را دقیقا یک جا بگذار که دوباره خواستی به آنها سر بزنی می‌روی همان‌جا سراغشان.

            جالب است. مدت‌ها آدم آن‌جوری دور خودش می‌پیچید و کارها هم پیچیده می‌شد. ولی این‌جوری خیلی ساده‌تر هم می‌شد همه‌چیز.



            ۱- چشم‌ها را شستن و جور دیگر دیدن.
            ۲- ساده دیدن.
            ۳- مبدا و معیار را پیدا کردن. (معیار آنجا خودم بودم. خیلی جاها معیار خود آدم است.)
            «محمد حسین» هستم.
            امیرالمومنین(ع):برای دنیایت چنان کار کن که گویا همیشه زندگی خواهی کرد و برای آخرتت چنان که گویا فردا خواهی مرد.

            نظر

            • کریس گاردنر
              ستاره‌دار (۱۰)
              • Jan 2013
              • 2905

              #411
              پاسخ : دلخوشی‌ها و دلتنگی‌ها (از هر دری، سخنی) ?

              در اصل توسط mhjboursy پست شده است View Post
              یک چیزهایی را من بلد نبودم.
              نمی‌دانستم دقیقا زمانی که می‌خواهم یک میوه بخرم به کدام خصوصیت‌هایش باید توجه کنم. (کوچکی - بزرگی - سفتی - نرمی - رنگ و... برای هر میوه)



              وقتی میخواهیم میوه بخریم بیشتر به ظاهر میوه اهمیت میدهیم..
              سیب قرمز براق خوش هیکل انتخاب می کنیم اما نصفش که می کنیم میبینیم توش خرابه
              انار می خریم درشت و پوست خوشگل اما توش دانه های سفید..
              ولی میدانیم انار ریز هست پوستش ترکی هست اما توش قرمز قرمز هست..
              میوه که برای خوردن هست پس برای چی به ظاهرش بیشتر بها میدهیم؟
              از آدم ها بُت نسازید، این خیانت است!هم به خودتان، هم به خودشان.خدایی می‌شوند که، خدایی کردن نمی‌دانند!
              وَ شما در آخر می‌شوید، سر تا پا کافرِ خدایِ خود ساخته...!

              نظر

              • وحید 20
                ستاره‌دار(98)
                • Mar 2011
                • 29911

                #412
                پاسخ : دلخوشی‌ها و دلتنگی‌ها (از هر دری، سخنی) ?

                درخت هرچه پربارتر افتاده تر@};-

                توصیه ای به خرید/فروش/نگهداری ندارم.

                نظر

                • mhjboursy
                  ستاره‌دار (۱۳)
                  • Jul 2013
                  • 18270

                  #413
                  پاسخ : دلخوشی‌ها و دلتنگی‌ها (از هر دری، سخنی) ?

                  دیوان شمس

                  مرده بدم زنده شدم گریه بدم خنده شدم
                  دولت عشق آمد و من دولت پاینده شدم

                  دیده سیر است مرا جان دلیر است مرا
                  زهره شیر است مرا زهره تابنده شدم

                  گفت كه دیوانه نه‌ای لایق این خانه نه‌ای
                  رفتم دیوانه شدم سلسله بندنده شدم


                  گفت كه سرمست نه‌ای رو كه از این دست نه‌ای
                  رفتم و سرمست شدم وز طرب آكنده شدم

                  گفت كه تو كشته نه‌ای در طرب آغشته نه‌ای
                  پیش رخ زنده كنش كشته و افكنده شدم

                  گفت كه تو زیرككی مست خیالی و شكی
                  گول شدم هول شدم وز همه بركنده شدم

                  گفت كه تو شمع شدی قبله این جمع شدی
                  جمع نیم شمع نیم دود پراكنده شدم

                  گفت كه شیخی و سری پیش رو و راهبری
                  شیخ نیم پیش نیم امر تو را بنده شدم

                  گفت كه با بال و پری من پر و بالت ندهم
                  در هوس بال و پرش بی‌پر و پركنده شدم


                  گفت مرا دولت نو راه مرو رنجه مشو
                  زانك من از لطف و كرم سوی تو آینده شدم

                  گفت مرا عشق كهن از بر ما نقل مكن
                  گفتم آری نكنم ساكن و باشنده شدم

                  چشمه خورشید تویی سایه گه بید منم
                  چونك زدی بر سر من پست و گدازنده شدم

                  تابش جان یافت دلم وا شد و بشكافت دلم
                  اطلس نو بافت دلم دشمن این ژنده شدم


                  صورت جان وقت سحر لاف همی‌زد ز بطر
                  بنده و خربنده بدم شاه و خداونده شدم

                  شكر كند كاغذ تو از شكر بی‌حد تو
                  كمد او در بر من با وی ماننده شدم

                  شكر كند خاك دژم از فلك و چرخ به خم
                  كز نظر وگردش او نورپذیرنده شدم

                  شكر كند چرخ فلك از ملك و ملك و ملك
                  كز كرم و بخشش او روشن بخشنده شدم

                  شكر كند عارف حق كز همه بردیم سبق
                  بر زبر هفت طبق اختر رخشنده شدم

                  زهره بدم ماه شدم چرخ دو صد تاه شدم
                  یوسف بودم ز كنون یوسف زاینده شدم

                  از توام ای شهره قمر در من و در خود بنگر
                  كز اثر خنده تو گلشن خندنده شدم

                  باش چو شطرنج روان خامش و خود جمله زبان
                  كز رخ آن شاه جهان فرخ و فرخنده شدم



                  دانلود با صدای علیرضا افتخاری
                  «محمد حسین» هستم.
                  امیرالمومنین(ع):برای دنیایت چنان کار کن که گویا همیشه زندگی خواهی کرد و برای آخرتت چنان که گویا فردا خواهی مرد.

                  نظر

                  • mhjboursy
                    ستاره‌دار (۱۳)
                    • Jul 2013
                    • 18270

                    #414
                    پاسخ : دلخوشی‌ها و دلتنگی‌ها (از هر دری، سخنی) ?

                    «محمد حسین» هستم.
                    امیرالمومنین(ع):برای دنیایت چنان کار کن که گویا همیشه زندگی خواهی کرد و برای آخرتت چنان که گویا فردا خواهی مرد.

                    نظر

                    • roya123
                      ستاره‌دار(3)
                      • Apr 2014
                      • 5587

                      #415
                      پاسخ : دلخوشی‌ها و دلتنگی‌ها (از هر دری، سخنی) ?

                      کنار پنجره می آیم
                      نسیم تبسم تو جاریست

                      قاصدکها آمده اند
                      در رقص باد و یاد
                      سبز

                      سپید

                      سرخ...

                      و این آخرین قاصدک
                      چقدر شبیه لبخند خداحافظی توست
                      اگر اشتیاق شما برای موفق شدن بیشتر از ترس شما از شکست خوردن باشد
                      شما حتما موفق خواهید شد. "آلبرت انیشتین"

                      نظر

                      • roya123
                        ستاره‌دار(3)
                        • Apr 2014
                        • 5587

                        #416
                        پاسخ : دلخوشی‌ها و دلتنگی‌ها (از هر دری، سخنی) ?

                        دلم گرفته

                        دلم عجیب گرفته است
                        و هیچ چیز،
                        نه این دقایق خوشبو، که روی شاخه ی نارنج می شود خاموش،
                        نه این صداقت حرفی، که در سکوت میان دو برگ این گل شب بوست

                        نه هیچ چیز مرا از هجوم خالی اطراف نمی رهاند
                        و فکر می کنم
                        که این ترنم موزون حزن تا به ابد
                        شنیده خواهد شد
                        اگر اشتیاق شما برای موفق شدن بیشتر از ترس شما از شکست خوردن باشد
                        شما حتما موفق خواهید شد. "آلبرت انیشتین"

                        نظر

                        • roya123
                          ستاره‌دار(3)
                          • Apr 2014
                          • 5587

                          #417
                          پاسخ : دلخوشی‌ها و دلتنگی‌ها (از هر دری، سخنی) ?

                          شعر زیبای سیب و جوابیه ها از زبان جوان، دختر، پدر دختر(باغبان) و سیب)
                          تو به من خندیدی و نمی دانستی
                          من به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیدم
                          باغبان از پی من تند دوید
                          سیب را دست تو دید
                          غضب‌آلود به من کرد
                          نگاه
                          سیب دندان‌زده از دست تو افتاد به خاک
                          و تو رفتی و هنوز
                          سال‌هاست که در گوش من آرام آرام
                          خش خش گام تو تکرارکنان می‌دهد آزارم
                          و من اندیشه‌کنان غرق در این پندارم
                          که چرا باغچه کوچک ما سیب نداشت

                          حمید مصدق ( خرداد ۱۳۴۳)

                          من به تو خندیدم
                          چون که می‌دانستم
                          تو به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیدی
                          پدرم از پی تو تند دوید
                          و نمی‌دانستی باغبان باغچه همسایه
                          پدر پیر من است
                          من به تو خندیدم
                          تا که با خنده تو پاسخ
                          عشق تو را خالصانه بدهم
                          بغض چشمان تو لیک لرزه انداخت به دستان من و
                          سیب دندان‌زده از دست من افتاد به خاک
                          دل من گفت: برو
                          چون نمی‌خواست به خاطر بسپارد
                          گریه تلخ تو را..
                          و من رفتم و هنوز سال‌هاست که در ذهن من آرام آرام
                          حیرت و بغض تو تکرارکنان
                          می‌دهد آزارم
                          و من اندیشه‌کنان غرق در این پندارم
                          که چه می‌شد اگر باغچه خانه ما سیب نداشت

                          فروغ فرخزاد

                          او به تو خندید و تو نمی‌دانستی
                          این که او می‌داند
                          تو به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیدی
                          از پی‌ات تند دویدم
                          سیب را دست دخترکم من دیدم
                          غضب‌آلود نگاهت کردم
                          بر دلت بغض دوید
                          بغض ِ چشمت را دید
                          دل و دستش لرزید
                          سیب دندان‌زده از دست ِ دل افتاد به خاک
                          و در آن دم فهمیدم
                          آنچه تو دزدیدی سیب نبود
                          دل ِ دُردانه من بود که افتاد به خاک
                          ناگهان رفت و هنوز
                          سال‌هاست که در چشم من آرام آرام
                          هجر تلخ دل و دلدار تکرارکنان
                          می‌دهد آزارم
                          چهره زرد و حزین ِ دختر ِ من هر دم
                          می‌دهد دشنامم
                          کاش آن روز در آن باغ نبودم هرگز
                          و من اندیشه‌کنان غرق در این پندارم
                          که خدای عالم
                          ز چه رو در همه باغچه‌ها سیب نکاشت؟
                          مسعود قلیمرادی

                          دخترک خندید و
                          پسرک ماتش برد
                          که به چه دلهره از باغچه‌ی همسایه، سیب را دزدیده
                          باغبان از پی او تند دوید
                          به خیالش می‌خواست
                          حرمت باغچه و دختر کم‌سالش را
                          از پسر پس گیرد
                          غضب‌آلود به او غیظی کرد
                          این وسط من بودم
                          سیب دندان‌زده‌ای که روی خاک افتادم
                          من که پیغمبر عشقی معصوم
                          بین دستان پر از دلهره ی یک
                          عاشق
                          و لب و دندانِ
                          تشنه‌ی کشف و پر از پرسش دختر بودم
                          و به خاک افتادم
                          چون رسولی ناکام
                          هر دو را بغض ربود
                          دخترک رفت ولی زیر لب این را می‌گفت
                          او یقیناً پی معشوق خودش می‌آید
                          پسرک ماند ولی روی لبش زمزمه بود
                          مطمئناً که پشیمان شده بر می‌گردد
                          سال‌هاست که پوسیده ام آرام آرام
                          عشق قربانی مظلوم
                          غرور است هنوز
                          جسم من تجزیه شد ساده ولی ذراتم
                          همه اندیشه‌کنان غرق در این پندارند
                          این
                          جدایی به خدا رابطه با سیب نداشت
                          جواد نوروزی
                          آخرین ویرایش توسط roya123؛ 2019/10/17, 23:03.
                          اگر اشتیاق شما برای موفق شدن بیشتر از ترس شما از شکست خوردن باشد
                          شما حتما موفق خواهید شد. "آلبرت انیشتین"

                          نظر

                          • کریس گاردنر
                            ستاره‌دار (۱۰)
                            • Jan 2013
                            • 2905

                            #418
                            پاسخ : دلخوشی‌ها و دلتنگی‌ها (از هر دری، سخنی) ?

                            از آدم ها بُت نسازید، این خیانت است!هم به خودتان، هم به خودشان.خدایی می‌شوند که، خدایی کردن نمی‌دانند!
                            وَ شما در آخر می‌شوید، سر تا پا کافرِ خدایِ خود ساخته...!

                            نظر

                            • roya123
                              ستاره‌دار(3)
                              • Apr 2014
                              • 5587

                              #419
                              پاسخ : دلخوشی‌ها و دلتنگی‌ها (از هر دری، سخنی) ?

                              غنچه با دل گرفته گفت:

                              زندگی
                              لب ز خنده بستن است
                              گوشه ای درون
                              خود نشستن است

                              گل به خنده گفت

                              زندگی شکفتن است
                              با زبان
                              سبز راز گفتن است

                              گفتگوی
                              غنچه و گل از درون باغچه باز هم به گوش می رسد

                              تو چه
                              فکر میکنی؟
                              کدام یک درست گفته اند؟

                              من
                              فکر می کنم گل به راز زندگی اشاره کرده است
                              هر چه باشد او
                              گل است
                              گل یکی دو پیرهن بیشتر ز غنچه پاره کرده است!

                              آخرین ویرایش توسط roya123؛ 2019/10/18, 23:45.
                              اگر اشتیاق شما برای موفق شدن بیشتر از ترس شما از شکست خوردن باشد
                              شما حتما موفق خواهید شد. "آلبرت انیشتین"

                              نظر

                              • roya123
                                ستاره‌دار(3)
                                • Apr 2014
                                • 5587

                                #420
                                پاسخ : دلخوشی‌ها و دلتنگی‌ها (از هر دری، سخنی) ?

                                سحری بود و هنوز ..

                                گوهر ماه به گیسوی
                                شب آویخته بود

                                گل یاس ..

                                عشق در جان هوا ریخته بود

                                من به دیدار
                                سحر می رفتم

                                نفسم با نفس
                                یاس در آمیخته بود ..

                                می گشودم پر و می رفتم و می گفتم : هااای

                                بسرااای ای
                                دل شیدا بسرای

                                این
                                دل افروزترین روز جهان را بنگر

                                تو دلاویز ترین شعر جهان را بسرای

                                آسمان .. یاس .. سحر .. ماه.. نسیم

                                روح در جسم جهان ریخته اند

                                شور و شوق تو برانگیخته اند

                                تو هم ای مرغک
                                تنها بسرای

                                همه درهای رهائی بسته ست ..

                                تا گشائی به نسیم سخنی پنجره ای را .. بسرای !

                                بسرای …

                                من به دنبال دلاویزترین شعر جهان می رفتم

                                در افق .. پشت سرا پرده ی نور

                                باغ های گل
                                سرخ

                                شاخه گسترده به مهر ..

                                غنچه آورده به ناز

                                دم به دم از نفس باد سحر

                                غنچه ها می شد باز

                                باغ های گل
                                سرخ

                                یک گل
                                سرخ درشت از دل دریا برخاست

                                چون گل افشانی لبخند تو در لحظه ی شیرین شکفتن

                                خورشید ..

                                چه فروغی به جهان می بخشید

                                چه شکوهی …

                                همه عالم به تماشا برخاست

                                من به دنبال دلاویزترین شعر جهان می گشتم

                                دو کبوتر در اوج ..

                                بال در بال گذر می کردند

                                دو صنوبر در باغ ..

                                سر فرا گوش هم آورده به نجوا غزلی می خواندند

                                مرغ دریائی .. با جفت خود از ساحل دور ..

                                رو نهادند به دروازه ی نور …

                                چمن خاطر من نیز ز جان مایه عشق ..

                                در سرا پرده ی
                                دل
                                غنچه ای می پرورد

                                هدیه ای می آورد

                                برگ هایش کم کم باز شدند

                                برگ ها باز شدند :

                                یافتم ! یافتم ! آن نکته که می خواستمش

                                با شکوفائی
                                خورشید و گل افشانی لبخند تو آراستمش

                                تار و پودش را از خوبی و مهر ..

                                خوشتر از تافته ی یاس و سحر بافته ام :

                                "
                                دوستت دارم " را

                                من دلاویز ترین شعر جهان یافته ام

                                این گل
                                سرخ من است

                                دامنی پر کن ازین گل
                                که دهی هدیه به خلق،

                                که بری خانه دشمن

                                که فشانی بر دوست

                                راز خوشبختی هر کس به پراکندن اوست

                                در دل مردم عالم، به خدا

                                نور خواهد پاشید

                                روح خواهد بخشید ...

                                تو هم، ای خوب من این نکته به تکرار بگو

                                این دلاویزترین حرف جهان را ... همه وقت

                                نه به یک بار و به ده بار که صد بار بگو

                                "
                                دوستم داری ؟ " را از من بسیار بپرس

                                "
                                دوستت دارم " را با من بسیار بگو

                                " فریدون مشیری "
                                آخرین ویرایش توسط roya123؛ 2019/10/18, 23:51.
                                اگر اشتیاق شما برای موفق شدن بیشتر از ترس شما از شکست خوردن باشد
                                شما حتما موفق خواهید شد. "آلبرت انیشتین"

                                نظر

                                در حال کار...
                                X