دو کلام حرف حساب

Collapse
X
 
  • زمان
  • نمایش
Clear All
new posts
  • mohammadhossein
    عضو فعال
    • Feb 2016
    • 818

    #316
    پاسخ : دو کلام حرف حساب


    نظر

    • گیلان
      عضو فعال
      • Jul 2011
      • 2178

      #317
      پاسخ : دو کلام حرف حساب

      هیچ تمدنی از بیرون مغلوب نخواهد شد , مگر آنکه از درون نابود شده باشد !...ویل دورانت

      نظر

      • (حیدری)
        عضو فعال
        • Jan 2014
        • 1030

        #318
        پاسخ : دو کلام حرف حساب

        مهمترین وارزشمند ترین دارایی یک انسان ذهن اوست. یک ذهن اماده واموزش دیده بیشتر از هر چیزی می تواند برایتان پول ساز باشد.رابرت کیو ساکی
        در روزگاری که “سلام” و “خداحافظ” فرقی‌ با هم ندارند نه ماندن کسی‌ حادثه ست نه رفتنِ کسی‌ فاجعه !

        نظر

        • گیلان
          عضو فعال
          • Jul 2011
          • 2178

          #319
          پاسخ : دو کلام حرف حساب

          انسان سه راه دارد :
          راه نخست از اندیشه می گذرد ، این والاترین راه است
          راه دوم از تقلید می گذرد ، این آسان ترین راه است !
          راه سوم از تجربه می گذرد ، این تلخ ترین راه است !
          کنفسیوس
          هیچ تمدنی از بیرون مغلوب نخواهد شد , مگر آنکه از درون نابود شده باشد !...ویل دورانت

          نظر

          • mohammadhossein
            عضو فعال
            • Feb 2016
            • 818

            #320
            پاسخ : دو کلام حرف حساب

            بانام رضا به سينه ها گل بزنيد ؛ بااشک به بارگاه او پل بزنيد؛ فرمودکه هرزمان گرفتارشديد؛ بردامن ما دست توسل بزنيدسالگر شهادت امام رضا تسلیت باد



            نظر

            • حسابرس1
              عضو عادی
              • Jun 2014
              • 93

              #321
              پاسخ : دو کلام حرف حساب

              [CENTER] [B][COLOR=#92D050][FONT=&amp]زندگی زیباست ای زیبا پسند---------------------- زنده اندیشان به زیبایی رسند[/FONT][/COLOR][/B]
              [/CENTER]

              نظر

              • گیلان
                عضو فعال
                • Jul 2011
                • 2178

                #322
                پاسخ : دو کلام حرف حساب

                برای هیچ متعصبی دلیل نیاور!
                با او مجادله نکن!
                او جبهه میگیرد.
                کسی‌که جبهه گرفت دیگر فکر آموختن نیست؛ بلکه فکر پیروزی‌ست.
                تغییر دست خود شخص است؛ نه دیگران.
                بگذار او خودش کنجکاو شود و عقایدش را نقد کند.
                تنها به او دو کلمه بیاموز:
                «شــــــــــک کـــــن»

                این آغاز تغییر است...
                هیچ تمدنی از بیرون مغلوب نخواهد شد , مگر آنکه از درون نابود شده باشد !...ویل دورانت

                نظر

                • mhjboursy
                  ستاره‌دار (۱۳)
                  • Jul 2013
                  • 18270

                  #323
                  پاسخ : دو کلام حرف حساب

                  در اصل توسط گیلان پست شده است View Post
                  برای هیچ متعصبی دلیل نیاور!
                  با او مجادله نکن!
                  او جبهه میگیرد.
                  کسی‌که جبهه گرفت دیگر فکر آموختن نیست؛ بلکه فکر پیروزی‌ست.
                  تغییر دست خود شخص است؛ نه دیگران.
                  بگذار او خودش کنجکاو شود و عقایدش را نقد کند.
                  تنها به او دو کلمه بیاموز:
                  «شــــــــــک کـــــن»

                  این آغاز تغییر است...
                  سلام؛
                  آخر چطور می توان با متعصب صحبت کرد؟
                  او همه را متعصب می داند و خود را عاری از تعصب می داند و از قضا خیلی هم روی این اعتقادش
                  متعصب است!
                  تعصبی که گاهی حالت سخن و رفتارش را به سمت
                  بی احترامی به عقاید دیگران و لجبازی می کشاند...
                  =========
                  از این بدتر؟
                  از این بدتر کسی است که به همه چیز شک می کند و (در حقیقت) روی عقیده ی «
                  به همه چیز شک کن» اعتقادی به شدت متعصبانه دارد!
                  و خودش هم نمی داند که یک فکر خشک و مغز منجمد دارد و انگشت اشاره را به سمت دیگران می گیرد و خودش را مورد اتهام قرار نمی دهد...
                  خوب به این آدم چه می توان گفت؟ به او بیاموزیم «شک کن»؟ که او واقعا فکر می کند متعصب نیست و بقیه را متعصب قلمداد می کند.
                  =========
                  مسئله ی دیگر این است که کجا باید شک کرد و کجا نباید شک کرد؟
                  آیا کسی که الکی و همواره به همه چیز شک می کند زندگی اش روی هوا نیست؟
                  مثلا شک می کند الان دارد این نمایشگر را نگاه می کند یا نه؟ شک می کند غذا خوردن امروزش کار درستی بوده یا نه؟ شک می کند پدر مادرش واقعا والدین او هستند یا نه؟
                  کلا اگر به مسلک «به همه چیز شک کن» بخواهیم
                  اعتقاد پیدا کنیم؛ می شویم یک پیرو مذهب«لا ادری»؛ که در عمل می شود هیچ و پوچ! یعنی اگر واقعا طرف در عمل بخواهد به همه چیز شک کند نباید اصلا لام تا کام حرفی بزند... اگر به او بگوییم فلان چیز چیست؟ باید بگوید نمی دانم، شک دارم... اگر ازش بپرسی چند درصد شک داری؟ باید بگوید نمی دانم... شک دارم... اگر ازش بپرسی واقعا شک داری؟ باید بگوید نمی دانم! شک دارم... آیا واقعا نباید روی هیچ مسئله ای اعتقاد راسخ داشت؟؟؟
                  (این بخش سوم حرفم یک مقدار فلسفی است اگر متوجه نشدید ولش کنید)
                  «محمد حسین» هستم.
                  امیرالمومنین(ع):برای دنیایت چنان کار کن که گویا همیشه زندگی خواهی کرد و برای آخرتت چنان که گویا فردا خواهی مرد.

                  نظر

                  • mhjboursy
                    ستاره‌دار (۱۳)
                    • Jul 2013
                    • 18270

                    #324
                    پاسخ : دو کلام حرف حساب

                    همه عمر برندارم سر از این خمار مستی // که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی

                    تو نه مثل آفتابی که حضور و غیبت افتد // دگران روند و آیند و تو همچنان که هستی
                    «محمد حسین» هستم.
                    امیرالمومنین(ع):برای دنیایت چنان کار کن که گویا همیشه زندگی خواهی کرد و برای آخرتت چنان که گویا فردا خواهی مرد.

                    نظر

                    • mhjboursy
                      ستاره‌دار (۱۳)
                      • Jul 2013
                      • 18270

                      #325
                      پاسخ : دو کلام حرف حساب

                      روزها فکر من این است و همه شب سخنم
                      که چرا غافل از احوال دل خویشتنم
                      از کجا آمده ام آمدنم بهر چه بود
                      به کجا می روم ؟ آخر ننمایی وطنم
                      مانده ام سخت عجب کز چه سبب ساخت مرا
                      یا چه بود است مراد وی از این ساختنم
                      جان که از عالم علوی است یقین می دانم
                      رخت خود باز بر آنم که همان جا فکنم
                      مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک
                      دو سه روزی قفسی ساخته اند از بدنم
                      ای خوش آن روز که پرواز کنم تا بر دوست
                      به هوای سر کویش پر و بالی بزنم
                      کیست در گوش که او می شنود آوازم
                      یا کدام است سخن می نهد اندر دهنم
                      کیست در دیده که از دیده برون می نگرد
                      یا چه جان است نگویی که منش پیرهنم
                      تا به تحقیق مرا منزل و ره ننمایی
                      یکدم آرام نگیرم نفسی دم نزنم
                      می وصلم بچشان تا در زندان ابد
                      از سر عربده مستانه به هم درشکنم
                      من به خود نامدم این جا که به خود باز روم
                      آن که آورد مرا باز برد در وطنم
                      تو مپندار که من شعر به خود می گویم
                      تا که هشیارم و بیدار یکی دم نزنم
                      شمس تبریز اگر روی به من بنمایی
                      والله این قالب مردار به هم در شکنم
                      «محمد حسین» هستم.
                      امیرالمومنین(ع):برای دنیایت چنان کار کن که گویا همیشه زندگی خواهی کرد و برای آخرتت چنان که گویا فردا خواهی مرد.

                      نظر

                      • گیلان
                        عضو فعال
                        • Jul 2011
                        • 2178

                        #326
                        پاسخ : دو کلام حرف حساب

                        در اصل توسط mhjboursy پست شده است View Post
                        سلام؛
                        آخر چطور می توان با متعصب صحبت کرد؟
                        او همه را متعصب می داند و خود را عاری از تعصب می داند و از قضا خیلی هم روی این اعتقادش
                        متعصب است!
                        تعصبی که گاهی حالت سخن و رفتارش را به سمت
                        بی احترامی به عقاید دیگران و لجبازی می کشاند...
                        =========
                        از این بدتر؟
                        از این بدتر کسی است که به همه چیز شک می کند و (در حقیقت) روی عقیده ی «
                        به همه چیز شک کن» اعتقادی به شدت متعصبانه دارد!
                        و خودش هم نمی داند که یک فکر خشک و مغز منجمد دارد و انگشت اشاره را به سمت دیگران می گیرد و خودش را مورد اتهام قرار نمی دهد...
                        خوب به این آدم چه می توان گفت؟ به او بیاموزیم «شک کن»؟ که او واقعا فکر می کند متعصب نیست و بقیه را متعصب قلمداد می کند.
                        =========
                        مسئله ی دیگر این است که کجا باید شک کرد و کجا نباید شک کرد؟
                        آیا کسی که الکی و همواره به همه چیز شک می کند زندگی اش روی هوا نیست؟
                        مثلا شک می کند الان دارد این نمایشگر را نگاه می کند یا نه؟ شک می کند غذا خوردن امروزش کار درستی بوده یا نه؟ شک می کند پدر مادرش واقعا والدین او هستند یا نه؟
                        کلا اگر به مسلک «به همه چیز شک کن» بخواهیم
                        اعتقاد پیدا کنیم؛ می شویم یک پیرو مذهب«لا ادری»؛ که در عمل می شود هیچ و پوچ! یعنی اگر واقعا طرف در عمل بخواهد به همه چیز شک کند نباید اصلا لام تا کام حرفی بزند... اگر به او بگوییم فلان چیز چیست؟ باید بگوید نمی دانم، شک دارم... اگر ازش بپرسی چند درصد شک داری؟ باید بگوید نمی دانم... شک دارم... اگر ازش بپرسی واقعا شک داری؟ باید بگوید نمی دانم! شک دارم... آیا واقعا نباید روی هیچ مسئله ای اعتقاد راسخ داشت؟؟؟
                        (این بخش سوم حرفم یک مقدار فلسفی است اگر متوجه نشدید ولش کنید)
                        به نظر من مطالب و مسائلی که با عقل و علم جور در نمی آیند , جای شک و شبهه دارند ...جمله معروف نیچه : حقیقت نیازمند نقد است نه ستایش !
                        .
                        راستی امضاء جالبی انتخاب کرده اید ...میدانید لقب و معروفیت امام حسن در بین اعراب المطلاق است , یعنی شخصی که بسیار طلاق میدهد !!!
                        نقل است بیش از 200 زن را به عقد درآورده و خارج کرده(تا 330 تا را هم میگویند) ,آخرش هم بلای جانش شدند !! حتی برخی میگویند در خطبه ایی در مسجد کوفه , امام علی گفته بودند دیگر شخصی به پسرم حسن زن بدهد بنده ضمانتش نمیکنم ,...خودش میداند!!!
                        آخرین ویرایش توسط گیلان؛ 2016/05/02, 20:58.
                        هیچ تمدنی از بیرون مغلوب نخواهد شد , مگر آنکه از درون نابود شده باشد !...ویل دورانت

                        نظر

                        • mhjboursy
                          ستاره‌دار (۱۳)
                          • Jul 2013
                          • 18270

                          #327
                          پاسخ : دو کلام حرف حساب

                          در اصل توسط گیلان پست شده است View Post
                          به نظر من مطالب و مسائلی که با عقل و علم جور در نمی آیند , جای شک و شبهه دارند ...جمله معروف نیچه : حقیقت نیازمند نقد است نه ستایش !
                          .
                          راستی امضاء جالبی انتخاب کرده اید ...میدانید لقب و معروفیت امام حسن در بین اعراب المطلاق است , یعنی شخصی که بسیار طلاق میدهد !!!
                          نقل است بیش از 200 زن را به عقد درآورده و خارج کرده(تا 330 تا را هم میگویند) ,آخرش هم بلای جانش شدند !! حتی برخی میگویند در خطبه ایی در مسجد کوفه , امام علی گفته بودند دیگر شخصی به پسرم حسن زن بدهد بنده ضمانتش نمیکنم ,...خودش میداند!!!
                          در مورد امام حسن(ع): موضوع فرعی است و اگر بهش بپردازیم موضوع اصلی وا می ماند. ولی همین قدر بگویم که شما در آن بالا دم از شک کردن می زدید... و این پایین یک نقل قول قرار داده اید و حتی منبعش را هم ذکر نکردید و آن را معتبر انگاشته اید! خوب من هم ممکن است بگویم نیچه (که شما جمله ای ازش تقلید کردید) دیوانه بوده یا شده... یا بگویم نقل است که آلمانی ها او را دیوانه می پنداشته اند... ولی حرف است...

                          ===========

                          اما اصل مطلب:
                          گفتید: به نظر من مطالب و مسائلی که با عقل و علم جور در نمی آیند , جای شک و شبهه دارند...
                          خوب این خیلی حرف قشنگی است @};-
                          اما با عقل که؟ و به چه میزان شبهه؟ و آیا شک را باید یقین دانست؟
                          به عبارت دیگر آیا ما «نمی دانم» را باید «نیست» بگیریم؟؟؟
                          خیلی ها هستند که این کار را می کنند:
                          من نمی دانم فلان چیز فلان جا هست یا نه؟ ولی به جای اینکه بگویم نمی دانم می گویم: نیست.
                          من نمی دانم خدا وجود دارد یا نه؟ ولی می گویم: نیست.
                          من نمی دانم فلان مذهب درست است یا غلط ولی می گویم: غلط است...
                          به عبارت دیگر خیلی از ما وقتی چیزی را نمی فهمیم می گوییم اشتباه است. وقتی دلیلی برای درست بودن چیزی پیدا نمی کنیم فکر می کنیم دلیلی بر اشتباه بودن آن چیز پیدا کرده ایم... این نه تنها شک کردن نیست! بلکه یک یقین خالص است! که انسان دارد به خودش به اسم شک می فروشد! /:.nono.:/

                          این شک است یا یقین؟
                          فرق کسی که واقعا شک کرده و کسی که وانمود می کند شک کرده این است که کسی که شک کرده
                          پرسش و تحقیق می کند (و می گوید نمی دانم) ولی کسی که یقین دارد با اطمینان حرف می زند.
                          «محمد حسین» هستم.
                          امیرالمومنین(ع):برای دنیایت چنان کار کن که گویا همیشه زندگی خواهی کرد و برای آخرتت چنان که گویا فردا خواهی مرد.

                          نظر

                          • گیلان
                            عضو فعال
                            • Jul 2011
                            • 2178

                            #328
                            پاسخ : دو کلام حرف حساب

                            در اصل توسط mhjboursy پست شده است View Post
                            در مورد امام حسن(ع): موضوع فرعی است و اگر بهش بپردازیم موضوع اصلی وا می ماند. ولی همین قدر بگویم که شما در آن بالا دم از شک کردن می زدید... و این پایین یک نقل قول قرار داده اید و حتی منبعش را هم ذکر نکردید و آن را معتبر انگاشته اید! خوب من هم ممکن است بگویم نیچه (که شما جمله ای ازش تقلید کردید) دیوانه بوده یا شده... یا بگویم نقل است که آلمانی ها او را دیوانه می پنداشته اند... ولی حرف است...

                            ===========

                            اما اصل مطلب:
                            گفتید: به نظر من مطالب و مسائلی که با عقل و علم جور در نمی آیند , جای شک و شبهه دارند...
                            خوب این خیلی حرف قشنگی است @};-
                            اما با عقل که؟ و به چه میزان شبهه؟ و آیا شک را باید یقین دانست؟
                            به عبارت دیگر آیا ما «نمی دانم» را باید «نیست» بگیریم؟؟؟
                            خیلی ها هستند که این کار را می کنند:
                            من نمی دانم فلان چیز فلان جا هست یا نه؟ ولی به جای اینکه بگویم نمی دانم می گویم: نیست.
                            من نمی دانم خدا وجود دارد یا نه؟ ولی می گویم: نیست.
                            من نمی دانم فلان مذهب درست است یا غلط ولی می گویم: غلط است...
                            به عبارت دیگر خیلی از ما وقتی چیزی را نمی فهمیم می گوییم اشتباه است. وقتی دلیلی برای درست بودن چیزی پیدا نمی کنیم فکر می کنیم دلیلی بر اشتباه بودن آن چیز پیدا کرده ایم... این نه تنها شک کردن نیست! بلکه یک یقین خالص است! که انسان دارد به خودش به اسم شک می فروشد! /:.nono.:/

                            این شک است یا یقین؟
                            فرق کسی که واقعا شک کرده و کسی که وانمود می کند شک کرده این است که کسی که شک کرده
                            [COLOR=#008000]پرسش و تحقیق[/COLOR
                            می کند (و می گوید نمی دانم) ولی کسی که یقین دارد با اطمینان حرف می زند.
                            با عقل عملگرا و نتیجه گرا ...
                            وقتی شما داده هایی دارید و سپس فرایندی و در انتها خروجی سیستم ....اگر خروجی فرایند و سیستم شما معیوب و ضایع میباشد , مشخص است سیستم کارکرد مطلوبی ندارد ....از درون متنی سراسر خطا و اشتباه و سیستمی بی نظم و آشفته انتظار بیهوده ایست که خروجی منظم و مرتبی بدهد ...
                            اینجا شک و سپس یقین کمک شما میآید که سیستم اشکالاتی در پی و مبنایش دارد ....
                            برخی با الفاظ و وعده دل و عقلشان را خوش دارند که بلاخره داخل سیستمی شده اند خروجیش خوب خواهد شد,اساس حرفشان هم برفلان نقل قول و فلان وعده و فلان سخن است(در باطن هم میدانند همش کشک است.... اما به عادت و گرفتارش هستند) ...اینها جرات رویارویی با آنچه خلاف باورهایشان را نشان میدهد ندارند چرا که فکر میکنند و میدانند که با قبول شک و سپس دیدن واقعیت سالهای سال که گذران کرده اند با این سیستم شخم زده خواهد شد....هر چه بر بی نظمی و فلاکتشان افزوده میشود در کمال تعجب میبینید ارادتشان به سیستم بیشتر میشود , ....میگویند طرف تعصبی و غیرتی است !!!یعنی عقل کمتر و هیجان بیشتر است !!!
                            معمولا در جوامع مذهبی چنین رفتاری به وفور دیده میشود با شستشوی مغزی که جامعه را داده اند....همه را میبینند اما خود را زده اند به ندیدن ....ملتهایی توانستند این فرایند معیوب را باایجاد شک و شبهه و سپس یقین به جهلشان و البته هزینه های انسانی و مادی که دادند اصلاح کنند , مانند اروپای قرون وسطا که با ظهور نطفه هایی از علم نوین که اشخاصی مانند گالیله و کوپرنیک پیش قراولانش بودند به مرور حکومت کلیسا را به عقب بزنندو از فلاکتی عظیم گذر کنند ...کشورهای مذهبی دیگری هم هستند که با بازی الفاظ و سفسطه و رویا و دروغ ملتهایشان را به بردگی جسمی و جنسی و فروپاشی اخلاقیات کشانده اند و البته ملتشان نیز با رفتار و ارادتی که به جهل و نادانیشان نشان میدهند حظ فراوان میبرند از فلاکت و لجنی که گرفتارش هستند(همان ندیدنی که اشاره شد...یک حالتی شبیه خلسه و منگی و نعشگی دارند) و دل و عقلشان خوش است ,,یا مشیت خداونداست یا ریاضیتی است که پایانش بهشت است و در هر دو صورت کاری از آنها جز بردباری ساخته نیست !
                            آخرین ویرایش توسط گیلان؛ 2016/05/02, 22:52.
                            هیچ تمدنی از بیرون مغلوب نخواهد شد , مگر آنکه از درون نابود شده باشد !...ویل دورانت

                            نظر

                            • گیلان
                              عضو فعال
                              • Jul 2011
                              • 2178

                              #329
                              پاسخ : دو کلام حرف حساب

                              انسانها ترجیح میدهند فرشتگانی هبوط کرده باشند(فرود آمده), تا شامپانزه هایی تکامل یافته،به همین دلیل به مذهب بیشتر علاقمندند تا علم" ...

                              برتراند راسل(اگر اشتباه نکنم)
                              هیچ تمدنی از بیرون مغلوب نخواهد شد , مگر آنکه از درون نابود شده باشد !...ویل دورانت

                              نظر

                              • Rudel
                                عضو فعال
                                • Apr 2014
                                • 2164

                                #330
                                پاسخ : دو کلام حرف حساب

                                در اصل توسط گیلان پست شده است View Post
                                انسانها ترجیح میدهند فرشتگانی هبوط کرده باشند(فرود آمده), تا شامپانزه هایی تکامل یافته،به همین دلیل به مذهب بیشتر علاقمندند تا علم" ...

                                برتراند راسل(اگر اشتباه نکنم)
                                خیلی داستان شیرین و دوست داشتنی ای هست که ما فرشته بودیم و بعد اومدیم رو زمین بعدش هم بر می گردیم اونجا عشق و حال. جوی های روان از عسل و حوری های فراوان. اون هم نا محدود از نظر زمان و مکان !!!
                                با هر رکعت نماز همه گناهانمون پاک میشه هفتاد باب از ابواب بهشت بهمون باز میشه.
                                اگر جا داشت و اون موقع اختراع شده بود وعده وای فای پرسرعت و جت اختصاصی هم میدادن ... ببخشید البته وعده جت اختصاصی رو دادن گفتن بال های بهشتی میدن.
                                من هم دوست داشتم همچین جایی برم ولی این قصه ای بود که برای کودک درون دوران جاهلیت تعریف کردند که با عقل جور در نمیاد.

                                نظر

                                در حال کار...
                                X