دو کلام حرف حساب

Collapse
X
 
  • زمان
  • نمایش
Clear All
new posts
  • mohammadhossein
    عضو فعال
    • Feb 2016
    • 818

    #391
    پاسخ : دو کلام حرف حساب

    الله اکبر الله اکبر الله اکبر . یا علی یا علی یا علی یا حسین بن علی ای سالار شهیدان .???????

    نظر

    • امام قلی خان
      عضو فعال
      • Aug 2015
      • 1542

      #392
      پاسخ : دو کلام حرف حساب

      ام حسین خان چرا قاطی کرده ای باز.یک کاری نکن احمدخان بیاید نوک سیبیلت را با قیچی زراعتی بچیند.
      دو کلمه حرف حساب داری بنویس ولی اگر میخواهی فروم را مسجد کنی خودم با یک دسته بیل بر فرق سرت بکوبم تا ندای یا الله ات تا مدینه برود.با تشکر
      نه محقق بود نه دانشمند چارپایی بر او کتابی چند
      از هم ندوشیم.
      با هم بنوشیم.

      نظر

      • mohammadhossein
        عضو فعال
        • Feb 2016
        • 818

        #393
        پاسخ : دو کلام حرف حساب

        سلام دوست خوبم ان شاءالله که همیشه سلامت و تندرست باشی . دوست خوب من عزیز من بزرگ من .

        نظر

        • mohammadhossein
          عضو فعال
          • Feb 2016
          • 818

          #394
          پاسخ : دو کلام حرف حساب

          صبح جمعه که میشه قلبمو غربت میگیره
          که امام خوب من هنوز به غیبت اسیره
          صبح جمعه که میشه دلم میخاد گریه کنم
          اشکمو به یوسف فاطمیان هدیه کنیم
          صبح جمعه که میشه آیینه غمها میشم
          سر راه منتظر منتقیم زهرا میشم
          صبح جمعه که میشه صحرا نشین فاطمه
          هر دلی بیاد تو دارد نوا و زمزمه
          بی تو زندگی ما رنگ محبت نداره
          هر چه گل میشگفه بی تو که طراوت نداره




          آخرین ویرایش توسط mohammadhossein؛ 2016/06/15, 15:17.

          نظر

          • امام قلی خان
            عضو فعال
            • Aug 2015
            • 1542

            #395
            پاسخ : دو کلام حرف حساب

            ام حسین من از مرگ برگشته ام.صد زالو به قربانت اعصاب خودت و من را خراب نکن. اگر نیت خیر داری دو کلام حرف حساب بزن.یا علی و یا حسین و یا فلان گفتن را همه بلدند. با تشکر. امیدوارم به زودی بورس سیبیل کلفت تو و سیبیل تراشیده من را چرب کند
            نه محقق بود نه دانشمند چارپایی بر او کتابی چند
            از هم ندوشیم.
            با هم بنوشیم.

            نظر

            • mohammadhossein
              عضو فعال
              • Feb 2016
              • 818

              #396
              پاسخ : دو کلام حرف حساب

              از اینکه سر حال هستی خوشحالم . امیدوارم همینطوری که میگی باشه . یا حق یا علی.

              نظر

              • mohammadhossein
                عضو فعال
                • Feb 2016
                • 818

                #397
                پاسخ : دو کلام حرف حساب

                دل بدست آور که حج اکبر است
                از هزاران کعبه یک دل بهتر است
                طاعات و عبادات شما قبول درگاه حق.کمک کردن به فقرا فراموش تان نشود دوستان نهایت گرامی.


                نظر

                • mohammadhossein
                  عضو فعال
                  • Feb 2016
                  • 818

                  #398
                  پاسخ : دو کلام حرف حساب



                  نظر

                  • mohammadhossein
                    عضو فعال
                    • Feb 2016
                    • 818

                    #399
                    پاسخ : دو کلام حرف حساب

                    اللهم صل علی محمد و آل محمد وعجل فرجهم





                    نظر

                    • mohammadhossein
                      عضو فعال
                      • Feb 2016
                      • 818

                      #400
                      پاسخ : دو کلام حرف حساب



                      نظر

                      • mohammadhossein
                        عضو فعال
                        • Feb 2016
                        • 818

                        #401
                        پاسخ : دو کلام حرف حساب






                        پيشگويي هاي شاه نعمت الله ولي در مورد سرنوشت ايران و بشريت
                        قبلا از هر چيزي اين نوشته ها قابل درك براي همه نيستن و نياز دقت و تمركز دارد چون كه به صورت شعر و گوشه كنايه و كمي دور از واضح بودن است واقعا اگر كسي با فهم و كمي تامل اين مطالب را بخواند مطمانان نوري تازه در زندگي او ميتابد و سعي ميكند كه مسيرش را تعغير دهد :....................بنام دادار هستي بخش.......پیشبینی های شگفت انگیز شاه نعمت الله ولی
                        آنان که
                        خاک را به نظر کیمیا کنند
                        آیا بود که گوشه چشمی به ما کنند؟
                        دیوانی است که تمامی نسخه های چاپی آن چه قبل از انقلاب استعماری وچه پس از آن سانسور و تحریف شده است وتنها نسخه خطی آن معتبر است که ما تنها به بخشهایی از آن دست یافته ایم
                        قدرت کردگار می بینم*** حالت روزگار می بینم
                        از نجوم این سخن نمی گویم***بلکه از کردگار می بینم
                        ازسلاطین گردش دوران***یک به یک را سوار می بینم
                        از بزرگی ورفعت ایشان***صفوی برقرارمی بینم
                        آخرپادشاهی صفوی***یک حسینی به کار می بینم -شاه سلطان حسین
                        نادری در جهان شود پیدا***قامتش استوار می بینم
                        آخر عهد نوجوانی او***قتل اوآشکار می بینم
                        شهرتبریزراچوکوفه کنند***شهر طهران قرار می بینم
                        ازشهنشاه ناصرالدین شاه***شیونی بیم دار می بینم
                        درشب شنبه ماه ذیقعده***تن او برکنارمی بینم
                        بعد از آن شه مظفرالدین را***توبدان برقرار می بینم
                        شه چو بیرون رود زجایگهش***شاه دیگر به کار می بینم-رضاشاه
                        نوجوانی مثال سرو بلند***رستمش بنده وارمی بینم
                        چون فریدون به تخت بنشیند***پسرانش قطار می بینم
                        چون دو ده سال پادشاهی کرد***شهیَش را تباه می بینم
                        بعد از آن شاهی از میان برود***دولتی پایدار می بینم-آغاز حکومت دجّال
                        قصه ای بس غریب می شنوم***غصه ای در دیار می بینم
                        شوروغوغای دین شودپیدا***سربسر کارزارمی بینم
                        غارت وقتل مردم ایران***دست خارج به کار می بینم
                        کُهنه رندی به کارِاهریمنی***اندراین روزگار می بینم
                        رنگ یک چشم او به رنگ کبود***خری بر خر سوار می بینم
                        هر قدم از خرش بود میلی***دور گردون غبار می بینم
                        لشگراو بود زاصفاهان***هم یهود و مجار می بینم-یهود کنایه از بددین
                        متّصف بر صفات سلطان است***لیک من گرگ وار می بینم
                        کاروبارزمانه وارونه***قحط ، هم ننگ و عار می بینم
                        عدل وانصاف در زمانه او***همچو هیمه به نار می بینم
                        در زمانش وفا وعهد درست***همچو یخ دربهارمی بینم
                        بس فرومایگان بی حاصل***حامل کاروبارمی بینم
                        مذهب ودین ضعیف می یابم***مُبتدع افتخار می بینم
                        ظلم پنهان ، خیانت وتزویر***بر اعاظم شعارمی بینم
                        ظلمت ظلم ظالمان دیار***بیحد وبی شمارمی بینم
                        ماه را روسیاه می بینم***مهر را دل فکار می بینم
                        دولتِ مرد وزن رود به فنا***حال مردم فکار می بینم
                        اندکی دین اگر بود آن روز***در حد کوهسار می بینم
                        جنگ وآشوب و فتنه وبیداد***ازیمین ویسار می بینم
                        در خراسان و مصر وشام و عراق***فتنه و کارزار می بینم
                        دور ایشان تمام خواهد شد***لشگری را سوار می بینم
                        نایب مهدی آشکار شود***بلکه من آشکار می بینم
                        سیدی را ز نسل آل حسن***سروری را سوار می بینم
                        جنگ او در میان افغان است***لشگرش بیشمار می بینم
                        پادشاهی تمام دانایی***سروری باوقار می بینم
                        بندگان جناب حضرت او***سر بسر تاجدار می بینم
                        تا چهل سال ای برادر من***دور آن شهریار می بینم- منظور به خاتمه رسانیدن چهل سال دجال است قبل ازظهور
                        بعد از آن خود امام خواهد بود***که جهان را مدار می بینم
                        صورت و سیرتش چو پیغمبر***علم و حلمش شعار می بینم
                        جنگ سختی شود تمام جهان***کوه وصحرا تباه می بینم-جنگ جهانی سوم
                        مردمان جهان ز دخت و پری***جملگی در فرار می بینم
                        مر مسیح از سما فرود آید***گور دجال زار می بینم-آن حضرت شریرترین کافران را ازگوربیرون می کشد
                        مهدی وقت و عیسیِ دوران***هر دو را شهسوار می بینم
                        قایم شرع آل پیغمبر***به جهان آشکار می بینم
                        از کمربند آن سپهر وقار***تیغ چون ذولفقار می بینم
                        سوی مشرق زمین طلوع کند***قتل دجال زار می بینم
                        دین ودنیاازاوشود معمور***خلق ازاوبختیارمی بینم
                        هفت باشد وزیرسلطانم***همه راکامکار می بینم
                        عاصیان از امام معصومم***خجل و شرمسارمی بینم
                        گرگ بامیش ،شیربا آهو***در چرا برقرارمی بینم
                        در ألف وثلاثین دوفران می بینم***وز مهدی ودجال نشان می بینم - ألف وثلاثین =سالهای هزاروسیصد هجری
                        دین نوع دگر گردد و اسلام دگر***این سرِ نهان است عیان می بینم
                        نشانه های ظهور
                        ظهور دجال درایران-ظهور دابة الارض(قدرتی بلا منازع در زمین)-خروج یاجوج و ماجوج گروهی وحشی از میان مسلمانان-شاید القاعده-صَیحِه آسمانی -علایمی در خورشید وماه
                        تغییرات شدید جوی(پیامد گرمایش زمین در اثر افزایش مونوکسیدکربن)-خشکسالی وقحطی فراگیر-قیام یمانی-جنگ جهانی سوم(به قول امام صادق قبل از ظهورمنجی،قدرتهای بزرگ طی جنگی یکدیگر را تقریباٌ از بین می برند)-هرج و مرج وآشوب-آتشفشانها،طوفانها و زلزله های عظیم-شیوع گسترده بیماریهای مسری وکشنده-خوف در عراق-جنگ داخلی بزرگ در ایران- نابودی کامل یا عذاب شدید کلیه شهرهای جهان(قرآن)وزلزله مهیب تهران-تشکیل حکومتی از نیکوکاران درایران( زمینه سازان ظهور-حدیث نبوی:چون ایشان قیام کنند با پرچم های سیاه از جانب خراسان; خود رابه آنان برسانید حتی اگر با گذر ازروی برف باشد)-قتل ملک عبدا...درماه ذی الحجه-هرکس برای من قتل امیر عبدا...راتضمین کند،ظهورمهدی را برایش تضمین می کنم-امام صادق ع
                        از بین رفتن آمریکا و فتح اسراییل توسط زمینه سازان ظهور(کار در سرزمینهای اشغالی به جایی رسد که مسلمین از زیر سنگ یهودی بیرون کشند و بکشند...)ه
                        آن هنگام که پاره ای از نشانه های پروردگارآشکار شود،نفسی را ایمان آوردن سود ندهد.ونه نفسی را که به هنگام ایمان،کارنیکی انجام نداده باشد-قرآن
                        پیشگوییهای انجیل درموردایران
                        وعده های عذاب:1-مایه قوٌت ایشان را خواهم شکست.2-در چهارگوشه عالم پراکنده شان خواهم ساخت.3-ایشان را مشوش ومضطرب خواهم ساخت
                        وعده های نیک:1-تخت خود را درایران قرار خواهم داد.2-سروران و حکمرانانشان را هلاک خواهم ساخت.3-اسیرانشان را باز خواهم آورد
                        پیشگوییهای زرتشت
                        جاماسب نامه: پیامبرعرب آخرین پیغمبران باشد.دین اواشرف ادیان باشدوکتاب اوباطل گرداندهمه ی کتابهارا.ازفرزندان آن خورشید جهان کسی پادشاه شود دردنیابه حکم یزدان که جانشین آخر آن پیامبرباشد...وظهوراودرآخرالزمان باشد...وهمه جهان رایک دین کند وفقر را ریشه کن کند وهمه مردم جهان را هم فکروهمگفتار وهم کردار نماید
                        زرتشت نامه:زرتشت از اهورامزدا از سرنوشت ایران درآخرالزمان می پرسد.اهورامزدا ابتدا ازیک دوره سیاه وپر مصیبت چیرگی شیطان ودیوبر ایران یاد می کند وسپس نوید ظهور سوشیانس را می دهد:...درپایان هزاره فرشته موکل برزمین گنجهای فراوان درزیر زمین ایران راهویدامی کند(نفت).«دیوکین »ظاهرمی شود-دجال-وتمامی مردم سیاه پوش می شوند.کم آبی وخشکسالی می آیدوابرهای بدون باران ظاهرمی شوند.جشنهای نوروزومهرگان کنارگذاشته می شوند.عده ای ازمردم ایران آواره می گردند.قشرپست مال ونعمت فراوان می اندوزند.سلطنت به غیرایرانی رسد(سیدِ هندی!)وآنان غلامباره باشند وهوسباز آنگاه مردم ایران دررنج وعذاب خواهند افتاد.چنان رنجی که حتی درزمان افراسیاب وضحاک نیز دیده نشده وایران کاملا ویران می شود...آنها ازپست ترین نژاد هستند-از سیکهای هندوستان!-آنها به یاری سحروجادو دِه های ایران که من آفریدم ویران کنند وهمه چیز رابیالایند ودین وپیمان وشادی وراستی راازبین ببرند ودین من به نیستی رسد.آنان فریفتارهستند وبدترین دین رادارند.زیرا آنچه راکه گویند نکنند-مظاهرنفاق-.مهرپدرراازپسروبرادرراازبرادربگیرند
                        درآن هنگام دارودرخت بکاهدوهنرونیروی مردان کم باشد وآزرم وسپاس از نان ونمک ندارند.مردم اززندگی به تنگ
                        آمده ومرگ خویش راازمن خواهند وجوانان راهوای بازی ورامش از دل برنیاید .صدقه ندهند ومردم ایران به سوی باختر(غرب)تباه شوندوبه سبکی وآلودگی رسند.وایمان به معاد برود.زرتشت پرسید:دادار،چه هنگام دیوان تباه شوند؟ فرمود:هرگاه نشان سیاهی در خراسان پیدا شود ولشگری از آنسوی آهنگ دیوان کنند و طی سه جنگ در ایران از آنان کشتاری کنند که هیچ دشمنی تا آن روز ندیده باشد و از کشته هایشان پشته سازند...سپس سوشیانس بیاید و جشن وسرور با ایرانیان باشد
                        هزاره سر آید به ایران زمین***دگرگون بود کار و شکل همین
                        بود حکمرانی آن دیوکین****که دین بهی را زند بر زمین
                        چو آید به گیتی نشان سیاه***دگرگون شود دین و آیین و راه
                        جز آز و نیاز و بجز خشم و کین***نبینی تو باخلق روی زمین
                        بجز راه دوزخ نورزند هیچ***نبینی کسی کو بود دین بسیج
                        نه نوروز دانند نه مهرگان***نه جشن و نه رامش نه فروردگان
                        برآید همی ابردرآسمان***که باران نبارد به هنگام آن
                        زگرمای گرم وزسرمای سخت***بریزدبسی برگ و بار درخت
                        بسی نعمت ومال گردآورند***مرآنرابه زیر زمین گسترند
                        نیامد کسی را چنان رنج و تاب***به هنگام ضحاک و افراسیاب
                        ز هرجانب آهنگ ایران کنند***به سم ستورانش ویران کنند
                        بپرسید زرتشت بار دگر***ز هرمزدادار پیروزگر
                        سیه جامه را کی نماید شکست***چگونه شود دیو ناکام، پست
                        که جانم ز تیمار گریان شدست***دل از اندوه و رنج بریان شدست
                        بدو گفت دادار پروردگار***که ای مرد دین دار اندوه مدار
                        چوهنگام ایشان شود در جهان***پدید آیدازچندگونه نشان
                        زمین خراسان ز نم و بخار***شود چون شب داج،تاریک و تار
                        برآید نشان از خراسان سپاه***چوآید به وقت و به هنگام گاه
                        یکی شاه باشد به هندوبه چین***ز تخم کیان اندر آن وقت کین
                        گروهیش شاپور خوانند نام***بیابد زگیتی بسی نام وکام
                        کشدسوی بلخ وبخارا سپاه***کند روی کشور زهرسو نگاه
                        زپارس وخراسان وازسیستان***یکی لشگرآرد عجب بیکران
                        به ایران بباشد سه جنگ تمام***بسی کشته گردند مردان نام
                        شود اهرمن جنگ راچاره گر***اُ با نره دیوان پرخاشگر
                        شود لشگر دیو ناپایدار***بسی خسته و کشته در کارزار
                        بیاید پس آن مرد فرخنده نام***که بهرام خواند ورا خاص و عام
                        بگیرد سر تخت و تاج شهان***جهان را رهاند از آن گمرهان
                        دیگرعلایم آخرالزمان به نقل از پیامبر اسلام ص ومعصومین
                        در امت من روزگاری آید که درآن قاتل نمی داند که چرا کشته ومقتول نمی داند که چرا کشته شده.پرسیدند که چگونه ممکن است؟ فرمود:به سبب هرج و مرج.سپس فرمود: قاتل و مقتول در آتشند.وسپس:تو اگر توانستی از کشته شدگان باش
                        زکات از مستحقین قطع کنند.مسکرات آشکار سازند.غیبت را خوشی وشوخی دانند.حرام را مباح دانند.نمازرا تاٌخیر بیاندازند.والدین را دشنام دهند وبه مرگ آنان شاد شوند.همسایه را جفا کنند.حیای کوچکان کم شود.برادر به برادر حسد ورزد.وفا کم شود.زنا فراوان گردد.کبر و منیٌت چون سم در دلها راه یابد.بیدادگری و جرایم آشکار گردد.مومنین خوار ومنافقین عزیز باشند.صورتشان صورت آدمی و دلهایشان دل شیطان است.زندانبانانی خواهند بود که درخشم خدای روزراشب وشب راروزمی کنند،مبادا ازهمرازان آنان باشی.بازارها به یکدیکرمنتقل می گردد.قرآن ها زینت می شود.مساجد را مثل معابد یهودوکلیسا زینت دهند.مناره ها را بلند سازند.طلاق فراوان شود.مردان امت من خود را به طلا بیارایند ولباس ابریشم برتن کنند.مردم پست عمارتهای محکم رفیع البنیان بسازند.ظروف طلا و نقره استعمال می کنند.ربا را به صورت بیع ورشوه رابه اسم هدیه حلال شمرند.بعضی مردم به گورستان رفته وآرزوی مرگ کنند.از برای دنیا برادران خودرابکشند.مرگ مفاجات زیاد شود.درراههاوشهرها غارت زیاد شود.فتنه و اضطراب بسیارشود.مردم محارم خودرا وطی نمایند.زنان خواننده زیاد شوند.زلزله فراوان گردد.عمرها کم شود.بلاها ظاهرگردد.تار و ساز آشکارگردد و آنرا مستحسن شمارند.عابدان ریاکارند.وتاجران رباخواروزنان ایشان زناکار.توانگران حج را برای تفریح و تجارت بجای آورند.بیشترعلما شریرترین خلق خدا هستند در زمین.فقهای گمراه کننده زیاد شوند. قرآن را به غنا خوانند.خونریزی زیاد شود.لجاجت در میان مردم آشکار گردد.فقر بسیار شود.سال به سال بدعت و شر وفسق وفجورازسال پیش زیادترگردد.درآن هنگام زیرزمین ازروی آن بهتراست.باران ها در غیر موسم ببارد.جماعتی از پیروان شیطان ادعای امامت کنندومردم راگمراه وازدین منحرف سازند وای برآنانی که به دست خود کتاب می نویسند واز آن دکانی برای خود باز می کنند.از اینان با عنوان پلیدان در ملکوت آسمانها یاد می شود(چون کار به دست نااهل افتد چشم به راه قیامت باش--پیشاروی قیامت کذابینی خواهند بود،ازآنان حذرکنید).کفار بر همه اهل اسلام مسلط شوند.دو گروه ازعجم در هم ریزند به خونریزی-بر سر لفظ کلمه عدل-وآن روزاست که یکی از اولاد من به سلطنت برسد و اسلام را طاهرکند وزمین را که پراز ظلم وجورشده از عدل وداد پر کند.چهاردیوارکاخ ظلالت درهم شکند و پرده ازروی دلها بردارد.دادمظلوم ازظالم بگیرد.وبه خانه کعبه تکیه کند و بگوید: اِنی بقیة ا...ِ وحجتهِ وخلیفةِ علیکم
                        او (خدا) کسی است که پیامبر خودرابرای هدایت مردم فرستاد با دینی راستین و برحق تا او رابرهمه ادیان پیروز گرداند
                        این شعر قسمتی از دیوان اوست که در حدود 800 سال پیش سروده شده و در ان همانند نوستراداموس حوادث بسیاری را بویژه در سرزمین پارس پیش بینی کرده است.البته دریافت اشارات اشعارش احتیاج به دقت و اطلاعات کافی دارد.
                        شاه نعمت اله ولی
                        قدرت کردگار می بینم
                        حالت روزگار می بینم
                        حکم امسال صورتی دگر است
                        نه چو پیرارو پار می بینم
                        از نجوم این سخن نمی گویم
                        بلکه از کردگار می بینم
                        عین و را ذال چو نگذشت از سال
                        بوالعجب کار و بار می بینم
                        در خراسان و مصر و شام و عراق
                        فتنه و کارزار می بینم
                        همه را حال می شود دیگر
                        گر یکی ور هزار می بینم
                        گرد آیینه ضمیر جهان
                        گرد و زنگ و غبار می بینم
                        ظلمت ظلم ظالمان دیار
                        بیحد و بی شمار می بینم
                        قصه ای بس غریب می شنوم
                        غصه ای در دیار می بینم
                        جنگ و آشوب و فتنه و بیداد
                        از یمین و یسار می بینم
                        غارت و قتل و لشگر بسیار
                        در میان و کنار می بینم
                        بنده را خواجه وش همی یابم
                        خواجه را بنده وار می بینم
                        بس فرو مایگان بیحاصل
                        عامل و خواندگار می بینم
                        هر که او پار یار بود امسال
                        خاطرش زیر بار می بینم
                        مذهب و دین ضعیف مییابم
                        مبتدع افتخار می بینم
                        سکه نو زنند بر رخ زر
                        درهمش کم عیار می بینم
                        دوستان عزیز هر قومی
                        گشته غمخوار و خوار می بینم
                        هر یک از حاکمان هفت اقلیم
                        دیگری را دچار می بینم
                        نصب و عزل بتکچی و عمال
                        هر یکی را دوبار می بینم
                        ماه را روسیاه می یابم
                        مهر را دل فکار می بینم
                        ترک و تاجیک را به هم دیگر
                        خصمی و گیر و دار می بینم
                        تاجر از دست دزد بی همراه
                        مانده در رهگذار می بینم
                        مکر و تزویر و حیله در هرجا
                        از صغار و کبار می بینم
                        حال هندو خراب می یابم
                        جور ترک و تتار می بینم
                        بقعه خیر سخت گشته خراب
                        جای جمع شرار می بینم
                        بعض اشجار بوستان جهان
                        بی بهار و ثمار می بینم
                        اندکی امن اگر بود آن روز
                        در حد کوهسار می بینم
                        همدمی و قناعت و کنجی
                        حالیا اختیار می بینم
                        گرچه می بینم این همه غمها
                        شادئی غمگسار می بینم
                        غم مخور زان که من در این تشویش
                        خرمی وصل یار می بینم
                        بعد امسال و چند سال دگر
                        عالمی چون نگار می بینم
                        چون زمستان پنجمین بگذشت
                        ششمش خوش بهار می بینم
                        نایب مهدی آشکار شود
                        بلکه من آشکار می بینم
                        پادشاهی تمام دانائی
                        سروری با وقار می بینم
                        هر کجا رو نهد به فضل اله
                        دشمنش خاکسار می بینم
                        بندگان جناب حضرت او
                        سر به سر تاجدار می بینم
                        تا چهل سال ای برادر من
                        دور آن شهریار می بینم
                        دور آن چون شود تمام به کار
                        پسرش یادگار می بینم
                        پادشاه و امام هفت اقلیم
                        شاه عالی تبار می بینم
                        بعد از او خود امام خواهد بود
                        که جهان را مدار می بینم
                        میم و حا میم و دال می خوانم
                        نام آن نامدار می بینم
                        صورت و سیرتش چو پیغمبر
                        علم و حلمش شعار می بینم
                        دین و دنیا از او شود معمور
                        خلق از او بختیار می بینم
                        ید وبیضا که باد پاینده
                        باز با ذوالفقار می بینم
                        مهدی وقت و عیسی دوران
                        هر دو را شهسوار می بینم
                        گلشن شرع را همی بویم
                        گل دین را به بار می بینم
                        این جهان را چو مصر می نگریم
                        عدل او را حصار می بینم
                        هفت باشد وزیر و سلطانم
                        همه را کامکار می بینم
                        عاصیان از امام معصومم
                        خجل و شرمسار می بینم
                        بر کف دست ساقی وحدت
                        باده خوش گوار می بینم
                        غازی دوست دار دشمت کش
                        همدم و یار غار می بینم
                        تیغ آهن دلان زنگ زده
                        کند و بی اعتبار می بینم
                        زینت شرع و رونق اسلام
                        هر یکی را دوبار می بینم
                        گرگ با میش و شیر با آهو
                        در چرا بر قرار می بینم
                        گنج کسری و نقد اسکندر
                        همه بر روی کار می بینم
                        ترک عیار مست می نگرم
                        خصم او در خمار می بینم
                        نعمت اله نشسته در کنجی
                        از همه بر کنار می بینم........اين سخنان اسناد تاريخي دارند و چيزي غير از واقعيت نيست و ارامگاه شاعر در شهر ماهان در استان كرمان قرار دارد به اميد اينكه مسير تازه اي در زندگي خود ايجاد كنيد پيروز و موفق باشيد.

                        نظر

                        • mohammadhossein
                          عضو فعال
                          • Feb 2016
                          • 818

                          #402
                          پاسخ : دو کلام حرف حساب


                          نظر

                          • mohammadhossein
                            عضو فعال
                            • Feb 2016
                            • 818

                            #403
                            پاسخ : دو کلام حرف حساب

                            چرا خداوند سرگذشت بني اسرائيل و قوم يهود را بسيار بازگو كرده است؟



                            چرا خداوند تبارک و تعالي سرگذشت بني اسرائيل و قوم يهود را بسيار بازگو كرده است؟ آيا تاريخ اين قوم دوباره و در آينده تكرار خواهد شد؟

                            قرآن كريم كتاب راهنما و هدايت بشر به سوي كمال و رسيدن به خداوند متعال است؛ «ذلِكَ الْكِتابُ لا رَيْبَ فِيهِ هُدىً لِلْمُتَّقِينَ»[1]، اين كتاب با عظمتي است كه شك در آن راه ندارد، و مايه هدايت پرهيزكاران است». قرآن مجيد انسان را از خواري و دنيا پرستي باز مي‌دارد و به سوي عزت و افتخار، توحيد و يكتا پرستي فرا مي‌خواند. در اين كه چرا داستان بني اسرائيل در قرآن زياد تكرار شده به خاطر اين است که: در تاريخ يك ملت و قوم، صدها نكته آموزنده علمي نهفته است كه در هر جايي از قرآن به عنوان يك شاهد عيني و تجربي در قالب فلسفه و علت شكل گرفتن حوادث تاريخي مثل شكست‌ها و پيروزي‌ها و عوامل رشد اخلاقي و يا فساد اخلاقي و... مطرح است برخي از نكات آموزنده داستان بني‎اسرائيل عبارتند از: 1. هر كس در برابر فرمان هاي خدا لجاجت و سرپيچي كند ذليل مي‎شود؛ (بقره، 61). 2. انحراف از توحيد به شرك و بت‎پرستي بزرگ‎ترين گناه و انحراف است. (بقره، 51 ـ 54). 3. اگر در ايمان آوردن و پيروي از پيامبران الهي، بندگان سخت بگيرند، خداوند متعال هم بر آنها سخت مي‎گيرد. (بقره، 67 ـ 74. وقتي بخشي از تاريخ يك قوم يا ملت بيان مي‌شود، در حقيقت تكرار نيست، بلكه در هر فراز آن نكته‌اي تازه وجود دارد و بيان يك قانون و اصل جديد از انگيزه و فلسفه تاريخ است به عنوان نمونه، در سوره بقره، آيه 40 مي‌فرمايد: «اي فرزندان اسرائيل، نعمت‌هايم را كه بر شما ارزاني داشتم به ياد آريد و به پيمانم وفا كنيد، تا به پيمانتان وفا كنم، و تنها از من بترسيد» كه بعد از يادآوري نعمت‌هاي بزرگ مادي و معنوي اين اصل را يادآور شده كه وعده‌هاي پيروزي كه به شما داده شده يك طرفه نيست شما به پيمانتان وفا كنيد تا من هم به پيمانم وفا كنم و يك قانون سرنوشت‌ساز تكويني در تاريخ انسان‌ها است. و يا آن كه در ماجراي بني اسرائيل و فرعون در آيه 49 و 50، سوره بقره، مي‌فرمايد: «ما شما را از عذاب و نابودي فرعون نجات داديم، پيامبر فرستاديم و با چشم خود ديديد كه دشمن شما را غرق كرديم ولي شما بدنبال غيبت چند روزه حضرت موسي ـ عليه السلام ـ به دنبال گوساله پرستي رفتيد!»[2] بنابراين، در آيات مذكور عوامل بدبختي و خوشبختي در تاريخي قوم بني‎اسرائيل بيان شده و هر كدام با بينش تازه و نكات جديد و قوانين و اصولي همراه است كه جنبه تكرار ندارد و اين رويه در تمام قسمت‌هايي كه ماجراي بني اسرائيل تكرار شده، جاري است به عنوان مثال در سوره آل عمران، آيه 23 و 24، به صفت غرور در وجود بني اسرائيل اشاره كرده كه منكر سوختن، توسط آتش جهنم بودند و يا در سوره نساء، آيه 153 تا 161، عوامل اين كه قوم يهود و بني اسرائيل گرفتار عذاب دردناك شدند را بيان مي‌كند و در سوره مائده، آيه 12 و 13، عواملي كه باعث سعادت و سربلندي بني اسرائيل مي‌شد بيان كرده و...[3] بنابراين تاريخ بطور تكرار نقل نشده بلكه در هر بخش نكته آموزنده قابل عبرت وجود دارد كه بعنوان فلسفه تاريخي به علت اصلي پيدايش پيروزي و شكست اشاره دارد. اما درباره تكرار تاريخ قوم بني اسرائيل نيز بايد گفت: تاريخ بني اسرائيل هنوز هم ادامه دارد، ولي آنچه كه مربوط به فلسفه تاريخ است، عوامل شكست و ذلت و نابودي بني اسرائيل است که بارها تكرار شده و باز هم تكرار مي‌شود و تكرار نهايي كه منجر به نابودي كامل بني اسرائيل و قوم يهود بشود، هنوز واقع نشده است و بر اساس وعده قرآن كريم در آينده واقع مي‌شود چنان كه مي‌فرمايد: «هنگامي كه نخستين وعده فرا رسد مرداني پيكارجو را بر شما مي‌فرستيم (تا سخت شما را در هم كوبند، حتي براي بدست آوردن مجرمان) خانه‌ها را جستجو مي‌كنند، و اين وعده‌اي است قطعي».[4] بدتر از همه، سرنوشت صهيونيست ـ يهودي است که که تمامي بديهاي جهان را در خود دارند ... .


                            معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر: 1. علامه طباطبايي، محمد حسين، الميزان في تفسير القرآن (قم، انتشارات اسلامي)، ج12، ص 218 ـ 266. 2. مجلة حوزه، دفتر تبليغات اسلامي، شماره مهر، آبان، آذر و دي، سال 1374، انتشارات دفتر تبليغات اسلامي. 3. محسن قرائتي، تفسير نور، (قم، مؤسسه در راه حق)، ج 1، ص 178 ـ 250. -------------------------------------------------------------------------------- [1] . بقره/ 2. [2] . رك: مكارم شيرازي، ناصر و همكاران، تفسير نمونه، تهران، دارالكتب الاسلاميه، چاپ هيجدهم، 1362، ج1، ص 247 ـ 256. [3] . ر.ك: مكارم شيرازي، ناصر و همكاران، همان، چاپ پنجم، 1367، ج 4، ص 307 ـ 315. [4] . اسراء/ 5.

                            نظر

                            • mohammadhossein
                              عضو فعال
                              • Feb 2016
                              • 818

                              #404
                              پاسخ : دو کلام حرف حساب

                              تورات ، و ديگر كتب مذهبى يهود

                              عهد عتيق و تاريخچه آن عهد عتيق يا تورات مجموعه اى استت از نظم و نثر و دربردارنده احكام و سرودهاى مذهبى قوم يهود است . عهد قديم شامل داستانهاى دوره بدوى و قانون الهى و تاريخ فلسطين است . اين كتاب در قرن سوم ق .م . به يونانى ترجمه شد و بعدها و به زبان لاتين درآمد. كتب عهد قديم به زبانهاى آرامى و عبرى نگاشته شده بود. تاريخ ترجمه عهد قديم از زبان اصلى به زبانهاى آرامى و عبرى نگاشته شده بود. تاريخ ترجمه عهد قديم از زبان اصلى به زبانهاى يونانى و مصرى و لاتينى و... به يكصد و پنجاه ق .م . مى رسد كه براى مردم مصر و يونان ترجمه شد. ترجمه عهد عتيق توسط هفتاد نفر مترجم صورت گرفت . قديمى ترين نسخته خطى عبرى كه در دست است ، از قرن دهم بعد از ميلاد تجاوز نمى كند. ترجمه اى از تورات به زبان سريانى به نام روايت ساده در دست است كه گويا به قرن دوم ميلادى مربوط است . ((تورات )) كلمه اى عبرى و به معناى ((هدايت )) است . در يونانى به ((پنتاتوك )) يعنى ((پنج طومار)) معروف است . با افزودن صحيفه يوشع به ((تورات )) آن را در يونانى ((هِكْزاتُوك )) يعنى ((اَسْفارِ ششگانه )) گويند كه نخستين بخش كتاب عهد عتيق را تشكيل مى دهد. ((تورات )) شامل پنج كتاب بشرح زير و منسوب به حضرت موسى است : 1- سِفْرِ پيدايش . 2- سِفْرِ خروج . 3- سِفْرِ اعداد. 4- سِفْرِ لاويان . 5- سِفْرِ تثنيه . در ابتداى دوره مسيحيت ، كتاب عهد قديم شامل تورات ، قانون و كتب انبياء و احوالات اولياء دين بود. كاهنان در اين انديشه بودند كه از نابودى مذهب ملى خود جلوگيرى كنند و پيامى از جانب خدا براى مردم بياورند و آن را قانون شريعت گويند، و براى اين كه از يارى انبياء برخوردار شوند، آنچه از عقايد آنان را كه كمتر رنگ افراطى دارد در آن بگنجانند. لذا در سال هيجدهم سلطنت شاه ((يوشب ))، ((حلقيال )) كاهن به آن پادشاه اظهار داشت كه در سجلات محرمانه معبد طومار عجيبى وجود دارد كه در آن حضرت موسى به فرمان يهوه تكاليف و حل مسائل و مشكلات تاريخى و اخلاقى را كه اسباب مجادله و اختلاف شديد ميان انبياء الهى شده ، به صورت قطعى و براى هميشه روشن كرده است . در سال 444 ق .م ((عزرا)) كه يكى از كاهنان دانشمند بود، يهوديان را گرد آورد به اتفاق لاويان دستيار خود در مدت هفت روز محتواى آن طومارها را براى مردم خواند. در پايان كاهنان و پيشوايان قوم سوگند ياد كردند كه به آن دستورات عمل نمايند. اگر چه درست معلوم نيست كه آن سفر شريعت يا كتاب عهد، چه بوده است . شايد فصلهاى 20 تا 23 ((سفر خروج )) باشد و يا ((سفر تثنيه )). بهر حال ((تورات )) شامل بخش اعظم عهد قديم بوده است . محقّقان در تاريخ اديان تورات را كتابى ناقص و دست خورده و با تصرّفات فراوانى شناخته اند.(177) در سال 1564 ميلادى شوراى ترانت هرگونه شك در آسمانى بودن تورات و انجيل را ممنوع اعلام كرد. لذا كنيسه هاى يهود و كليساهاى مسيحى اين دو كتاب را وحى الهى مى دانند. در مقابل گروهى فقط اخلاقيات و احكام مذهبى تورات و انجيل را از طرف خداوند مى دانند. نخستين كسى كه تناقضات تورات را آشكار كرد، ((اسپينوزا)) فليسوف يهودى مذهب هلندى بود كه در قرن 17 ميلادى مى زيست . دانشمندان عقيده دارند كه ((سفر تثنيه )) ظاهرا بوسيله نويسندگان يا نويسنده ديگرى نوشته شده و آنرا با علامت ((D)) نشان مى دهند. داستانهاى آفرينش و فريب آدم و حوا و طوفان نوح از افسانه هاى بين النهرين سرچشمه گرفته كه به سه هزار سال قبل از ميلاد مى رسد. احتمالا برخى از اين افسانه ها را يهوديان در طى دوران اسارت خود در بابل گرفته باشند. احتمال ديگر اين است كه اين افسانه ها را از اقوام سومرى و سامى قديم گرفته باشند.(178) ((جان ناس )) محقّق در تاريخ اديان مى گويد: در سال 69 ميلادى كه شهر ((اورشليم )) در محاصره سپاهيان روم بود، يكى از كاهنان يهود (ربى ) به نام ((يوحنان بن زكى )) از اورشليم گريخت و به شهر ساحلى ((يبنه )) رفت و در آنجا يك دارالتعليم (به عبرى : مدارش ) تاءسيس كرد. در اين مدرسه بود كه روايات اسرائيلى تدوين شد و سرانجام با تدوين تورات و ديگر كتب روائى - تاريخى ، عهد عتيق به رسميت شناخته شد. در اين مدرسه كه به مدت شصت سال فعال بود، متون مذهبى علاوه بر تدوين ، شرح و تفسير شد. پس از بسته شدن اين مدرسه و حوادث روزگار، دوباره در شهر جليل علماء يهود گردهم آمدند و اوراق و مكتوبات خود را در كتابى مستقل تدوين كردند كه به نام ((يشناى كبير)) يا ((نسخه دوم )) معروف است . اين كتاب مشتمل بر چهار هزار مسئله دينى است كه به تفسير تورات پرداخته و در نزد يهود اعتبارى بسيار داشت . اين كتاب در رديف تورات قرار گرفت . و چون قوانين و شرايع عصر موسى در قرن دوم ميلادى كهنه شده بود، اين كتاب يعنى يشنا جاى تورات را گرفت . تدوين كامل يشنا در حدود سال 220 ميلادى پايان يافت . در تدوين اين كتاب يكصد و پنجاه نفر از علماء يهود شركت داشتند. مطالب اين كتاب مربوط است به حوادث شش قرن قبل از ظهور اسكندر مقدونى تا زمان تدوين كتاب . اين كتاب در شش باب تدوين شد: شرح اعياد فصلى و ماه روزه ، مناجات و ادعيه ، قوانين شرعى و زراعت و حقوق و حدود فقرا و اغنيا، حقوق زنان و قوانين ازدواج و طلاق ، قوانين مدنى و جزائى ، نذور و هدايا و قربانى ها، آداب طهارت و نجاست اشياء و اجساد و دستور تغسيل و تطهير اشياء و افراد.(179) تاريخ اديان و مذاهب جهان جلد دوّم مؤ لف : عبداللّه مبلغى آبادانى منبع : غدیر

                              نظر

                              • mohammadhossein
                                عضو فعال
                                • Feb 2016
                                • 818

                                #405
                                پاسخ : دو کلام حرف حساب


                                نظر

                                در حال کار...
                                X